حضرت صالح علیه السلام: تفاوت بین نسخهها
جز (حضرت صالح را به حضرت صالح علیه السلام منتقل کرد) |
مهدی موسوی (بحث | مشارکتها) جز |
||
(۱۹ نسخهٔ میانی ویرایش شده توسط ۸ کاربر نشان داده نشده) | |||
سطر ۱: | سطر ۱: | ||
− | ''' | + | {{خوب}} |
+ | '''حضرت صالح علیه السلام،''' پیامبری است از نوادگان [[حضرت نوح علیه السلام|حضرت نوح]] علیه السلام، که بر [[قوم ثمود]] یا «اصحاب الحجر» که از اعراب و [[بت پرستی|بت پرست]] بودند، مبعوث شد تا آنها را به [[توحید]] و ترک [[فساد]] دعوت کند. دعوت حضرت صالح و انکار قوم ثمود مدتها ادامه یافت تا آنکه طغیان را به این حد رساندند که «ناقه صالح» یعنی [[معجزه]] الهی این پیامبر را کشتند و بعد از آن، مشمول [[عذاب]] الهی شده و هلاک گردیدند. | ||
− | == | + | ==زندگینامه== |
− | [[قطب راوندى]] گفته است | + | [[قطب راوندى]] گفته است که: حضرت صالح علیه السلام پسر ثمود پسر عاد پسر ارم پسر سام پسر [[حضرت نوح علیه السلام|حضرت نوح]] بود و اما مشهور آن است که: صالح پسر عبید پسر اسف پسر ماشخ پسر عبید پسر حاذر پسر ثمود پسر عاثر پسر ارم پسر سام بود.<ref> مجلسی، حیوة القلوب، ج۱، ص۳۰۸.</ref> |
− | + | حضرت صالح از حیث زمان بعد از [[حضرت نوح علیه السلام|حضرت نوح]] علیه السلام و قبل از [[حضرت ابراهیم علیه السلام|حضرت ابراهیم]] علیه السلام است. همچنین گزارشی وجود دارد که بین حضرت صالح و پیامبر قبل از او، یعنی [[حضرت هود علیه السلام|حضرت هود]] علیه السلام صد سال فاصله بود.<ref>مسعودی، مروج الذهب و معادن الجوهر، ج ۲، ص ۱۵.</ref> | |
− | + | گفته شده صالح علیه السلام، ۲۸۰ سال عمر کرد و مدفن او، در قبرستان [[وادی السلام]] [[نجف]] در کنار حضرت هود علیه السلام است؛<ref>خدیجه بوترابی، «صالح»، در دایرة المعارف تشیع، جلد ۱۰.</ref> چنانکه در زیارتنامه [[امام علی علیه السلام|امام علی]] علیه السلام نیز آمده: «ألَسَّلامُ عَلَیک وَ عَلی جارَیک هُودٍ وَ صالحٍ». سلام بر تو و بر دو همسایه ات هود و صالح. | |
− | + | ==حضرت صالح در قرآن== | |
− | + | نام حضرت صالح علیه السلام ۹ بار در [[قرآن|قرآن کریم]] آمده و این رسول گرامى بر [[قوم ثمود]] مبعوث گردید که قومى [[بت پرستی|بت پرست]] بودند.<ref>قاموس قرآن، قرشى سید على اکبر، ج۴، ص۱۴۴.</ref> ثمود قومى از عرب اصیل بوده اند که در سرزمین "[[وادى القرى]]" بین [[مدینه]] و [[شام]] زندگى مى کردند. | |
− | [[قوم | + | این قوم بعد از [[قوم عاد]] پدید آمده و تمدنى داشتهاند که زمین را آباد مىکردند و در زمین هموار قصرها و در شکم کوهها خانههایى ایمن مى ساختند. ([[سوره اعراف]]، آیه ۷۴) و یکى از مشاغل آنان زراعت بوده، یعنى چشمه هایى به راه انداخته و نخلستان ها و باغ ها و کشتزارها پدید آوردند. ([[سوره شعراء]]، آیه ۱۴۸) |
− | + | قوم ثمود طبق سنت قبائل زندگى مى کردند که پیرمردان و بزرگتران، در قبیله حکم مى راندند و در شهرى که جناب صالح علیه السلام در آنجا مبعوث شد هفت طایفه بودند که کارشان [[فساد]] در زمین بود و هیچ کار شایسته اى نداشتند. ([[سوره نمل]]، آیه ۴۸) و در آخر در زمین طغیان کرده، بت ها پرستیدند و طغیان و سرکشى را از حد گذراندند. | |
− | صالح علیه السلام | + | بعد از آن که قوم ثمود پروردگار خود را فراموش کرد و در فسادکارى خود از حد گذشت، خداى عزوجل حضرت صالح علیه السلام را به سوى آنان مبعوث کرد و آن جناب که از خاندانى آبرومند و صاحب افتخار و معروف به عقل و کفایت بود ([[سوره هود]]، آیه ۶۲)، قوم خود را به [[دین]] [[توحید]] و به ترک [[بت پرستی|بت پرستى]] دعوت کرد و از آنان خواست که در جامعه خود به [[عدالت|عدل]] و [[احسان]] رفتار کنند و در زمین علوّ و گردنکشى نکنند و [[اسراف]] و طغیان نورزند، و در آخر آنان را به [[عذاب]] الهى تهدید نمود. |
− | و | + | صالح علیه السلام همچنان به امر دعوت قیام مى نمود و مردم را به [[حکمت]] و [[موعظه]] حسنه نصیحت مى کرد و در برابر آزار و اذیت آنان در راه خدا صبر مى نمود تا شاید دست از لجبازى برداشته و [[ایمان]] بیاورند، ولى به جز جماعتى اندک از مستضعفین قوم، کسى ایمان نیاورد، ([[سوره اعراف]]، آیه ۷۵). طاغیان مستکبر و عامه مردم که همیشه دنباله رو طغیانند همچنان بر [[کفر|کفر]] و عناد خود اصرار ورزیدند و مؤمنین به صالح را خوار شمردند و جناب صالح را به سفاهت و جادوگرى متهم ساختند. |
− | + | و از آن جناب دلیل و شاهدى بر [[نبوت|نبوتش]] خواسته و گفتند: آیتى [[معجزه]] بیاور تا شاهدى بر صدق گفتارت در ادعاى رسالتت باشد، و از پیش خود این معجزه را پیشنهاد کردند که صالح براى آنان از شکم صخره سختى که در کوه بود ماده شترى بیرون بیاورد. صالح علیه السلام نیز این کار را کرد و ناقه مطابق آنچه آنها خواسته بودند از شکم کوه بیرون آمد و به آنان فرمود: خداى تعالى شما را امر فرموده که از آب چشمه، خود یک روز استفاده کنید و یک روز دیگر را به این ناقه اختصاص دهید تا آن حیوان از آن چشمه بنوشد، در حقیقت یک روز در میان براى شما باشد و یک روز در میان براى ناقه، و نیز دستور داده او را آزاد بگذارید تا در زمین خدا هر جور که مى خواهد بچرد و زنهار که به او آسیب برسانید؛ که اگر چنین کنید عذابى دردناک و نزدیک شما را خواهد گرفت. | |
− | + | دعوت صالح و انکار ثمود مدتى ادامه یافت تا آن که قوم ثمود طغیان را به این حد رساندند که نقشه کشتن ناقه را طرح کرده و شقى ترین فرد خود را وادار کردند تا آن ناقه را به قتل برساند و به صالح گفتند: حالا اگر از راستگویان هستى آن عذابى که ما را به آن تهدید مى کردى بیاور، صالح در پاسخشان فرمود: تنها سه روز مهلت دارید که در خانه هایتان از زندگى برخوردار باشید و این وعدهاى است که تکذیب پذیر نیست. | |
− | و | + | بعد از این تهدید مردم شهر و قبائل آن نقشه از بین بردن صالح علیه السلام را طرح کردند و در بین خود سوگندها خوردند که ما شب هنگام، بر سر او و خانوادهاش مى تازیم و همه را به قتل مى رسانیم و آن گاه به صاحب خون او مى گوییم ما هیچ اطلاعى از ماجراى کشته شدن او و خانواده اش نداریم و ما به یقین راستگویانیم. آرى این نقشه را طرح کردند و خداى تعالى نیز نقشه اى داشت که آنها از آن خبر نداشتند، چیزى نگذشت که رجفه (زلزله بسیار شدید) و صاعقهاى آمد و قوم ثمود در خانه هایشان هلاک شدند، پس از آن حضرت صالح روى از آنان برتافت و به آن جسدهاى بى جان خطاب کرد که اى قوم! چقدر به شما گفتم دست از این بت ها بردارید و چند بار [[رسالت]] پروردگارم را به شما ابلاغ نموده، درباره شما خیرخواهى کردم ولیکن شما خیرخواهان خود را دوست نمى داشتید و خداى تعالى حضرت صالح و آنهایى که [[ایمان]] آورده و از عذاب خدا پروا داشتند را نجات داد. و بعد از آن که همه از بین رفتند منادى الهى ندا در داد: {{متن قرآن|«أَلَا إِنَّ ثَمُودَ کفَرُوا رَبَّهُمْ أَلَا بُعْدًا لِثَمُودَ»}} ([[سوره هود]]، آیه ۶۸) آگاه باشید که [[قوم ثمود]] به پروردگارشان کفر ورزیدند و از رحمت خدا دور گشتند".<ref> تفسیر المیزان، ترجمه سید محمد باقر موسوى همدانى، ج۱۰، ص۴۷۱.</ref> |
− | + | مطالعه در سیره حیات و دعوت حضرت صالح علیه السلام نشان مىدهد که این پیامبر الهى در برابر برخوردهاى نامعقول و خشونت آمیز و معاندانه قوم خود همواره بزرگوارانه رفتار نموده، با اغماض و عفو از خطا و گناهشان درمى گذشت. در ابتداى روند دعوت صالح با استدلال هاى روشن آنها را به [[توحید]] فراخواند. استدلالش را نپذیرفتند، بلکه در عوض، تهمت هاى ناروایى بدو زدند و حتى در نهایت گستاخى از او درخواست نزول عذاب نمودند. در تمام این مراحل آن چه از این پیامبر الهی مشاهده گردید، مواجهه کریمانه و نگاه مهربانانه و گذشت بزرگوارانه و خطاپوشى پدرانه بود. بنابراین به حق مى توان او را اسوه [[قرآن]] در [[صبر]] و متانت در رفتار با مخالفان دانست.<ref> اسوه هاى قرآنى و شیوه هاى تبلیغى آنان، مصطفى عباسى مقدم.</ref> | |
− | ==حضرت صالح | + | ==حضرت صالح در روایات== |
− | * | + | *[[ابوحمزه ثمالى]] از [[امام باقر]] علیه السلام روایت مى کند: [[جبرئیل]] هلاکت قوم ثمود را براى [[پیامبر اسلام|پیامبر]] صلی الله علیه و آله این گونه بازگو کرد: صالح در حالى که بیش از «شانزده سال» از عمرش نمىگذشت به پیامبرى مبعوث گشت و تا سن ۱۲۰ سالگى در میان قومش به ارشاد آنها مىپرداخت. اما آنها به دعوت وى وقعى نمىنهادند و سر بر آستان بتانى مىساییدند که بالغ بر هفتاد نوع بود.<ref> داستان پیامبران یا قصه هاى قرآن از آدم تا خاتم، یوسف عزیزى، ص۱۷۳.</ref> |
+ | *[[امام صادق علیه السلام|امام صادق]] علیه السلام فرمود: «صالح، مدتى از میان قوم خود پنهان شد و هنگام پنهان شدن، مردى کامل و خوش اندام، دارای ریش زیاد، گونههاى کمگوشت، و قد و قامت متوسّط بود، ولى وقتی به سوى قوم خود بازگشت، چهرهاش تغییر یافته بود و به همین دلیل او را نشناختند و به سه گروه تقسیم شدند: دستهای که منکر وى شدند، ۲. دستهاى که به شک افتادند، ۳. دستهای که یقین داشتند که او همان صالح پیغمبر است...».<ref>شیخ صدوق، کمال الدین و تمام النعمة، ج ۱، ص ۱۳۶؛ بحار الانوار، ج۱۱، ص ۳۸۶ – ۳۸۷.</ref> | ||
+ | *[[امام علی علیه السلام|امیرالمؤمنین علی]] علیه السلام در فرازی از یکی از خطبه هایش می فرماید: «ناقه صالح را تنها یک نفر به هلاکت رسانید، ولی خداوند همه را مشمول عذاب ساخت چرا که همه آنها به این امر رضایت داشتند».<ref>نهج البلاغه، خطبه ۲۰۱.</ref> | ||
+ | *[[پیامبر اسلام|پیامبر اکرم]] صلی الله علیه و آله خطاب به امیرالمؤمنین علیه السلام مى فرمایند: شقى ترین انسان هاى اولیه همان کسى بود که ناقة صالح علیه السلام را پِى نمود و در میان امت من پست ترین مردم همان کسی است که خون سرخ تو را بر چهره ات جارى ساخت.<ref> شواهد التنزیل، ج ۲، ص ۳۳۵؛ داستان پیامبران یا قصه هاى قرآن از آدم تا خاتم، یوسف عزیزى، ص ۱۷۲.</ref> | ||
− | + | ==پانویس== | |
+ | <references /> | ||
− | == | + | ==منابع== |
− | * | + | *حیوة القلوب، علامه مجلسى؛ قم: سرور، ششم، ۱۳۸۴ ش. |
+ | *قاموس قرآن، سید على اکبر قرشى؛ تهران: اسلامیه، پنجم، ۱۳۶۷ ش. | ||
+ | *ترجمه المیزان، سید محمدباقر موسوى همدانى؛ قم: دفتر انتشارات اسلامى حوزه علمیه قم، پنجم، ۱۳۷۴ ش. | ||
+ | *داستان پیامبران یا قصه هاى قرآن از آدم تا خاتم؛ یوسف عزیزى، تهران: انتشارات هاد، اول، ۱۳۸۰ ش. | ||
+ | *نقش اسوه ها در تبلیغ و تربیت، عباسى مقدم، مصطفى؛ تهران: چاپ و نشر سازمان تبلیغات اسلامى، ۱۳۷۱. | ||
− | + | == مطالب مرتبط == | |
− | * | + | * [[قوم ثمود]] |
− | == | + | ==آرشیو عکس و تصویر== |
− | |||
− | == | + | <gallery mode="packed" heights="170"> |
− | + | پرونده:هود و صالح.jpg|مرقد هود و صالح علیهماالسلام در وادیالسلام | |
− | + | پرونده:نبیین (1).jpg|ورودی مرقد هود و صالح | |
− | + | پرونده:نبیین (3).jpg|داخل مرقد هود و صالح علیهماالسلام | |
− | + | پرونده:نبیین (2).jpg|ضریح هود و صالح علیهماالسلام | |
− | + | </gallery> | |
+ | {{پیامبران}} | ||
+ | {{قرآن}} | ||
[[رده:قصههای قرآنی]] | [[رده:قصههای قرآنی]] | ||
[[رده:پیامبران]] | [[رده:پیامبران]] | ||
+ | [[رده:مقاله های مهم]] |
نسخهٔ کنونی تا ۳۱ ژانویهٔ ۲۰۲۲، ساعت ۱۱:۱۹
حضرت صالح علیه السلام، پیامبری است از نوادگان حضرت نوح علیه السلام، که بر قوم ثمود یا «اصحاب الحجر» که از اعراب و بت پرست بودند، مبعوث شد تا آنها را به توحید و ترک فساد دعوت کند. دعوت حضرت صالح و انکار قوم ثمود مدتها ادامه یافت تا آنکه طغیان را به این حد رساندند که «ناقه صالح» یعنی معجزه الهی این پیامبر را کشتند و بعد از آن، مشمول عذاب الهی شده و هلاک گردیدند.
محتویات
زندگینامه
قطب راوندى گفته است که: حضرت صالح علیه السلام پسر ثمود پسر عاد پسر ارم پسر سام پسر حضرت نوح بود و اما مشهور آن است که: صالح پسر عبید پسر اسف پسر ماشخ پسر عبید پسر حاذر پسر ثمود پسر عاثر پسر ارم پسر سام بود.[۱]
حضرت صالح از حیث زمان بعد از حضرت نوح علیه السلام و قبل از حضرت ابراهیم علیه السلام است. همچنین گزارشی وجود دارد که بین حضرت صالح و پیامبر قبل از او، یعنی حضرت هود علیه السلام صد سال فاصله بود.[۲]
گفته شده صالح علیه السلام، ۲۸۰ سال عمر کرد و مدفن او، در قبرستان وادی السلام نجف در کنار حضرت هود علیه السلام است؛[۳] چنانکه در زیارتنامه امام علی علیه السلام نیز آمده: «ألَسَّلامُ عَلَیک وَ عَلی جارَیک هُودٍ وَ صالحٍ». سلام بر تو و بر دو همسایه ات هود و صالح.
حضرت صالح در قرآن
نام حضرت صالح علیه السلام ۹ بار در قرآن کریم آمده و این رسول گرامى بر قوم ثمود مبعوث گردید که قومى بت پرست بودند.[۴] ثمود قومى از عرب اصیل بوده اند که در سرزمین "وادى القرى" بین مدینه و شام زندگى مى کردند.
این قوم بعد از قوم عاد پدید آمده و تمدنى داشتهاند که زمین را آباد مىکردند و در زمین هموار قصرها و در شکم کوهها خانههایى ایمن مى ساختند. (سوره اعراف، آیه ۷۴) و یکى از مشاغل آنان زراعت بوده، یعنى چشمه هایى به راه انداخته و نخلستان ها و باغ ها و کشتزارها پدید آوردند. (سوره شعراء، آیه ۱۴۸)
قوم ثمود طبق سنت قبائل زندگى مى کردند که پیرمردان و بزرگتران، در قبیله حکم مى راندند و در شهرى که جناب صالح علیه السلام در آنجا مبعوث شد هفت طایفه بودند که کارشان فساد در زمین بود و هیچ کار شایسته اى نداشتند. (سوره نمل، آیه ۴۸) و در آخر در زمین طغیان کرده، بت ها پرستیدند و طغیان و سرکشى را از حد گذراندند.
بعد از آن که قوم ثمود پروردگار خود را فراموش کرد و در فسادکارى خود از حد گذشت، خداى عزوجل حضرت صالح علیه السلام را به سوى آنان مبعوث کرد و آن جناب که از خاندانى آبرومند و صاحب افتخار و معروف به عقل و کفایت بود (سوره هود، آیه ۶۲)، قوم خود را به دین توحید و به ترک بت پرستى دعوت کرد و از آنان خواست که در جامعه خود به عدل و احسان رفتار کنند و در زمین علوّ و گردنکشى نکنند و اسراف و طغیان نورزند، و در آخر آنان را به عذاب الهى تهدید نمود.
صالح علیه السلام همچنان به امر دعوت قیام مى نمود و مردم را به حکمت و موعظه حسنه نصیحت مى کرد و در برابر آزار و اذیت آنان در راه خدا صبر مى نمود تا شاید دست از لجبازى برداشته و ایمان بیاورند، ولى به جز جماعتى اندک از مستضعفین قوم، کسى ایمان نیاورد، (سوره اعراف، آیه ۷۵). طاغیان مستکبر و عامه مردم که همیشه دنباله رو طغیانند همچنان بر کفر و عناد خود اصرار ورزیدند و مؤمنین به صالح را خوار شمردند و جناب صالح را به سفاهت و جادوگرى متهم ساختند.
و از آن جناب دلیل و شاهدى بر نبوتش خواسته و گفتند: آیتى معجزه بیاور تا شاهدى بر صدق گفتارت در ادعاى رسالتت باشد، و از پیش خود این معجزه را پیشنهاد کردند که صالح براى آنان از شکم صخره سختى که در کوه بود ماده شترى بیرون بیاورد. صالح علیه السلام نیز این کار را کرد و ناقه مطابق آنچه آنها خواسته بودند از شکم کوه بیرون آمد و به آنان فرمود: خداى تعالى شما را امر فرموده که از آب چشمه، خود یک روز استفاده کنید و یک روز دیگر را به این ناقه اختصاص دهید تا آن حیوان از آن چشمه بنوشد، در حقیقت یک روز در میان براى شما باشد و یک روز در میان براى ناقه، و نیز دستور داده او را آزاد بگذارید تا در زمین خدا هر جور که مى خواهد بچرد و زنهار که به او آسیب برسانید؛ که اگر چنین کنید عذابى دردناک و نزدیک شما را خواهد گرفت.
دعوت صالح و انکار ثمود مدتى ادامه یافت تا آن که قوم ثمود طغیان را به این حد رساندند که نقشه کشتن ناقه را طرح کرده و شقى ترین فرد خود را وادار کردند تا آن ناقه را به قتل برساند و به صالح گفتند: حالا اگر از راستگویان هستى آن عذابى که ما را به آن تهدید مى کردى بیاور، صالح در پاسخشان فرمود: تنها سه روز مهلت دارید که در خانه هایتان از زندگى برخوردار باشید و این وعدهاى است که تکذیب پذیر نیست.
بعد از این تهدید مردم شهر و قبائل آن نقشه از بین بردن صالح علیه السلام را طرح کردند و در بین خود سوگندها خوردند که ما شب هنگام، بر سر او و خانوادهاش مى تازیم و همه را به قتل مى رسانیم و آن گاه به صاحب خون او مى گوییم ما هیچ اطلاعى از ماجراى کشته شدن او و خانواده اش نداریم و ما به یقین راستگویانیم. آرى این نقشه را طرح کردند و خداى تعالى نیز نقشه اى داشت که آنها از آن خبر نداشتند، چیزى نگذشت که رجفه (زلزله بسیار شدید) و صاعقهاى آمد و قوم ثمود در خانه هایشان هلاک شدند، پس از آن حضرت صالح روى از آنان برتافت و به آن جسدهاى بى جان خطاب کرد که اى قوم! چقدر به شما گفتم دست از این بت ها بردارید و چند بار رسالت پروردگارم را به شما ابلاغ نموده، درباره شما خیرخواهى کردم ولیکن شما خیرخواهان خود را دوست نمى داشتید و خداى تعالى حضرت صالح و آنهایى که ایمان آورده و از عذاب خدا پروا داشتند را نجات داد. و بعد از آن که همه از بین رفتند منادى الهى ندا در داد: «أَلَا إِنَّ ثَمُودَ کفَرُوا رَبَّهُمْ أَلَا بُعْدًا لِثَمُودَ» (سوره هود، آیه ۶۸) آگاه باشید که قوم ثمود به پروردگارشان کفر ورزیدند و از رحمت خدا دور گشتند".[۵]
مطالعه در سیره حیات و دعوت حضرت صالح علیه السلام نشان مىدهد که این پیامبر الهى در برابر برخوردهاى نامعقول و خشونت آمیز و معاندانه قوم خود همواره بزرگوارانه رفتار نموده، با اغماض و عفو از خطا و گناهشان درمى گذشت. در ابتداى روند دعوت صالح با استدلال هاى روشن آنها را به توحید فراخواند. استدلالش را نپذیرفتند، بلکه در عوض، تهمت هاى ناروایى بدو زدند و حتى در نهایت گستاخى از او درخواست نزول عذاب نمودند. در تمام این مراحل آن چه از این پیامبر الهی مشاهده گردید، مواجهه کریمانه و نگاه مهربانانه و گذشت بزرگوارانه و خطاپوشى پدرانه بود. بنابراین به حق مى توان او را اسوه قرآن در صبر و متانت در رفتار با مخالفان دانست.[۶]
حضرت صالح در روایات
- ابوحمزه ثمالى از امام باقر علیه السلام روایت مى کند: جبرئیل هلاکت قوم ثمود را براى پیامبر صلی الله علیه و آله این گونه بازگو کرد: صالح در حالى که بیش از «شانزده سال» از عمرش نمىگذشت به پیامبرى مبعوث گشت و تا سن ۱۲۰ سالگى در میان قومش به ارشاد آنها مىپرداخت. اما آنها به دعوت وى وقعى نمىنهادند و سر بر آستان بتانى مىساییدند که بالغ بر هفتاد نوع بود.[۷]
- امام صادق علیه السلام فرمود: «صالح، مدتى از میان قوم خود پنهان شد و هنگام پنهان شدن، مردى کامل و خوش اندام، دارای ریش زیاد، گونههاى کمگوشت، و قد و قامت متوسّط بود، ولى وقتی به سوى قوم خود بازگشت، چهرهاش تغییر یافته بود و به همین دلیل او را نشناختند و به سه گروه تقسیم شدند: دستهای که منکر وى شدند، ۲. دستهاى که به شک افتادند، ۳. دستهای که یقین داشتند که او همان صالح پیغمبر است...».[۸]
- امیرالمؤمنین علی علیه السلام در فرازی از یکی از خطبه هایش می فرماید: «ناقه صالح را تنها یک نفر به هلاکت رسانید، ولی خداوند همه را مشمول عذاب ساخت چرا که همه آنها به این امر رضایت داشتند».[۹]
- پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله خطاب به امیرالمؤمنین علیه السلام مى فرمایند: شقى ترین انسان هاى اولیه همان کسى بود که ناقة صالح علیه السلام را پِى نمود و در میان امت من پست ترین مردم همان کسی است که خون سرخ تو را بر چهره ات جارى ساخت.[۱۰]
پانویس
- ↑ مجلسی، حیوة القلوب، ج۱، ص۳۰۸.
- ↑ مسعودی، مروج الذهب و معادن الجوهر، ج ۲، ص ۱۵.
- ↑ خدیجه بوترابی، «صالح»، در دایرة المعارف تشیع، جلد ۱۰.
- ↑ قاموس قرآن، قرشى سید على اکبر، ج۴، ص۱۴۴.
- ↑ تفسیر المیزان، ترجمه سید محمد باقر موسوى همدانى، ج۱۰، ص۴۷۱.
- ↑ اسوه هاى قرآنى و شیوه هاى تبلیغى آنان، مصطفى عباسى مقدم.
- ↑ داستان پیامبران یا قصه هاى قرآن از آدم تا خاتم، یوسف عزیزى، ص۱۷۳.
- ↑ شیخ صدوق، کمال الدین و تمام النعمة، ج ۱، ص ۱۳۶؛ بحار الانوار، ج۱۱، ص ۳۸۶ – ۳۸۷.
- ↑ نهج البلاغه، خطبه ۲۰۱.
- ↑ شواهد التنزیل، ج ۲، ص ۳۳۵؛ داستان پیامبران یا قصه هاى قرآن از آدم تا خاتم، یوسف عزیزى، ص ۱۷۲.
منابع
- حیوة القلوب، علامه مجلسى؛ قم: سرور، ششم، ۱۳۸۴ ش.
- قاموس قرآن، سید على اکبر قرشى؛ تهران: اسلامیه، پنجم، ۱۳۶۷ ش.
- ترجمه المیزان، سید محمدباقر موسوى همدانى؛ قم: دفتر انتشارات اسلامى حوزه علمیه قم، پنجم، ۱۳۷۴ ش.
- داستان پیامبران یا قصه هاى قرآن از آدم تا خاتم؛ یوسف عزیزى، تهران: انتشارات هاد، اول، ۱۳۸۰ ش.
- نقش اسوه ها در تبلیغ و تربیت، عباسى مقدم، مصطفى؛ تهران: چاپ و نشر سازمان تبلیغات اسلامى، ۱۳۷۱.
مطالب مرتبط
آرشیو عکس و تصویر
پیامبران |
پیامبران اولوالعزم |
محمد (ص) * عیسی * موسی * نوح * ابراهیم |
سایر پیامبران |
آدم * ادریس * یعقوب * یوسف * یونس * اسحاق * اسماعیل * الیاس * ایوب * خضر * داوود * سلیمان * ذوالکفل * زکریا * شعیب * صالح * لوط * هارون * هود * یحیی * یسع * شعیا * اِرميا * جرجیس * حبقوق * يوشع بن نون |