تأویل قرآن: تفاوت بین نسخهها
مهدی موسوی (بحث | مشارکتها) |
مهدی موسوی (بحث | مشارکتها) جز (مهدی موسوی صفحهٔ تاویل قرآن را به تأویل قرآن منتقل کرد) |
||
(یک نسخهٔ میانیِ همین کاربر نمایش داده نشده است) | |||
سطر ۱: | سطر ۱: | ||
{{خوب}}{{بخشی از یک کتاب}} | {{خوب}}{{بخشی از یک کتاب}} | ||
− | + | به گفته [[علامه طباطبایی]]، «[[تأویل]]» هر چیزی، حقیقتی است که آن چیز از آن سرچشمه می گیرد و این معنی در [[قرآن مجید]] نیز جاری است، زیرا این کتاب مقدس از یک رشته حقائق سرچشمه می گیرد که از قید ماده و جسم آزاد و از مرحله حس بالاتر و از قالب الفاظ و عبارات که محصول زندگی مادی است بسی وسیعتر می باشند. | |
==تأویل در قرآن== | ==تأویل در قرآن== | ||
− | لفظ | + | لفظ «[[تأویل]]» در مورد [[قرآن مجید]] در سه زیر آیه آمده است: |
− | # | + | #آیه کریمه: {{متن قرآن|«هُوَ الَّذی أَنْزَلَ عَلَیک الْکتابَ مِنْهُ آیاتٌ مُحْکماتٌ هُنَّ أُمُّ الْکتابِ وَ أُخَرُ مُتَشابِهاتٌ فَأَمَّا الَّذِینَ فی قُلُوبِهِمْ زَیغٌ فَیتَّبِعُونَ مَا تَشَابَهَ مِنْهُ ابْتِغَاء الْفِتْنَةِ وَابْتِغَاء تأویلهِ وَمَا یعْلَمُ تأویلهُ إِلاَّ اللّهُ»}}؛<ref>[[سوره آل عمران]]، آیه ۷.</ref> اوست که این کتاب را بر تو نازل کرد که بخشى از آن کتاب، آیات محکم است آنها اصل و اساس کتاب اند، و بخشى دیگر آیات متشابه است. ولى کسانى که در قلوبشان انحراف است براى فتنه انگیزى و طلب تأویل از آیات متشابهش پیروى مى کنند، و حال آنکه تفسیر واقعى و حقیقى آنها را جز خدا نمى داند. و استواران در دانش مى گویند: ما به آن ایمان آوردیم، همه [چه محکم، چه متشابه] از سوى پروردگار ماست. و [این حقیقت را] جز صاحبان خرد متذکر نمى شوند. |
− | #آیه کریمه: {{متن قرآن|«وَلَقَدْ جِئْنَاهُم | + | #آیه کریمه: {{متن قرآن|«وَلَقَدْ جِئْنَاهُم بِکتَابٍ فَصَّلْنَاهُ عَلَى عِلْمٍ هُدًى وَرَحْمَةً لِّقَوْمٍ یؤْمِنُونَ * هَلْ ینظُرُونَ إِلاَّ تأویلهُ یوْمَ یأْتِی تأویلهُ یقُولُ الَّذِینَ نَسُوهُ مِن قَبْلُ قَدْ جَاءتْ رُسُلُ رَبِّنَا بِالْحَقِّ»}}؛<ref>[[سوره اعراف]]، آیه ۵۲-۵۳.</ref> سوگند می خورم برای ایشان کتابی آوردیم که آن را روی علم تفصیل دادیم در حالی که هدایت و رحمت است برای جمعی که ایمان می آورند، اینان نگران نیستند مگر تأویل آن را روزی که تأویلش می آید (روز قیامت) کسانی که بیشتر آن را فراموش کرده بودند می گویند (اعتراف می کنند) که فرستادگان خدای - در دنیا - بسوی ما بحق آمده بوده اند. |
− | #آیه کریمه: {{متن قرآن|«وَمَا | + | #آیه کریمه: {{متن قرآن|«وَمَا کانَ هَـذَا الْقُرْآنُ أَن یفْتَرَى... * بَلْ کذَّبُواْ بِمَا لَمْ یحِیطُواْ بِعِلْمِهِ وَلَمَّا یأْتِهِمْ تأویلهُ کذَلِک کذَّبَ الَّذِینَ مِن قَبْلِهِمْ...»}}؛<ref>[[سوره یونس]]، آیه ۳۷-۳۹.</ref> این قرآن افترا نبود... بلکه اینان تکذیب کردند چیزی را که به علمش احاطه نداشتند در حالی که هنوز تأویل آن برای آنان نیامده - برای ایشان مشهود نشده - به همین نحو کسانی که پیش از اینان بودند، تکذیب نمودند... . |
− | و به هر حال | + | و به هر حال «تأویل» از کلمه «اول» به معنی رجوع است و مراد از «تأویل» آیه چیزی است که آیه بسوی آن برمی گردد و مراد از تنزیل در مقابل تأویل معنی روشن و تحت اللفظ آیه می باشد. |
− | ==معنای | + | ==معنای تأویل قرآن== |
===دیدگاه مفسران و عالمان=== | ===دیدگاه مفسران و عالمان=== | ||
− | مفسرین و علماء در معنی | + | مفسرین و علماء در معنی تأویل اختلاف شدید دارند و با تتبع اقوال در تأویل ممکن است به بیشتر از ده قول برخورد ولی آنچه مشهورتر از همه اقوال می باشد دو قول است: |
− | + | ۱- قول قدماء که تأویل را با [[تفسیر قرآن|تفسیر]] - محصل معنی کلام - مرادف می گرفتند و بنابراین همه آیات قرآنی تأویل دارند لکن به مقتضای آیه {{متن قرآن|«وَمَا یعْلَمُ تأویلهُ إِلَّا اللَّهُ»}} تأویل متشابهات را بالخصوص کسی جز خدای نمی داند. | |
− | و ازین روی جمعی از قدماء گفته اند که [[آیات متشابه|آیات | + | و ازین روی جمعی از قدماء گفته اند که [[آیات متشابه|آیات متشابه]] قرآن همانند [[حروف مقطعه]] اوایل [[سوره|سور]] می باشد، زیرا در [[قرآن مجید]] آیه ای که معنی محصل آن برای همه مردم مجهول باشد جز حروف مقطعه نامبرده وجود ندارد. ولی ما در فصل های گذشته بطلان این تشخیص را روشن ساختیم. و به هر حال نظر به این که قرآن مجید علم به تأویل برخی از آیات را غیر از خدا سلب می کند و در قرآن مجید آیه ای که تأویل یعنی محصل معنی آن برای همه مجهول باشد نداریم و حروف مقطعه اوایل سور را نیز متشابه نمی شود شناخت، این قول پیش متاخرین باطل شناخته شده است. |
− | + | ۲- قول متأخرین که گویند «تأویل» معنی خلاف ظاهری است که از کلام قصد شود و بنابراین همه آیات قرآنی تأویل ندارند و تنها آیات متشابه است که دارای تأویل و معنی خلاف ظاهر دارند که جز خدا کسی را بر آنها احاطه نیست؛ مانند آیاتی که تجسم و آمدن و نشستن و رضا و سخط و تأسف و سایر لوازم مادیت را به خدا نسبت می دهند و آیاتی که نسبت معصیت بفرستادگان خدا و پیغمبران معصوم می دهند. | |
− | این مذهب به اندازه ای عملا دائر شده که فعلا لفظ «تأویل» در معنی خلاف ظاهر یک حقیقت ثانیه گشته است و | + | این مذهب به اندازه ای عملا دائر شده که فعلا لفظ «تأویل» در معنی خلاف ظاهر یک حقیقت ثانیه گشته است و تأویل آیات قرآنی در مخاصمه های کلامی یعنی صرف کلام از ظاهرش و حمل آن برخلاف ظاهر به واسطه دلیل بنام تأویل روشی دائر گردیده با این که خود این روش خالی از تناقض نیست.<ref>زیرا بیان معنی تأویل با اعتراف باین که جز خدا کسی معنی تأویل را نداند مناقض است ولی اینان به عنوان احتمال ذکر می کنند.</ref> |
این قول نیز با این که شهرت بسزائی دارد درست نیست و به آیات قرآنی منطبق نمی شود، زیرا: | این قول نیز با این که شهرت بسزائی دارد درست نیست و به آیات قرآنی منطبق نمی شود، زیرا: | ||
− | اولا- آیه [[سوره اعراف]] {{متن قرآن|«هَلْ | + | اولا- آیه [[سوره اعراف]] {{متن قرآن|«هَلْ ینظُرُونَ إِلاَّ تأویلهُ»}} و آیه [[سوره یونس]] {{متن قرآن|«بَلْ کذَّبُواْ بِمَا لَمْ یحِیطُواْ بِعِلْمِهِ وَلَمَّا یأْتِهِمْ تأویلهُ»}}، ظاهرند در این که همه قرآن تأویل دارد، نه تنها آیات متشابه، چنان که بنای این قول برآن است. |
ثانیا- لازمه این قول اینست که آیاتی در قرآن مجید وجود داشته باشد که مدلول حقیقی آنها مشتبه و برای مردم مجهول باشد و جز خدا کسی بر آنها واقف نباشد و چنین کلامی را که از رسانیدن معنی مراد گنگ باشد کلام بلیغ نمی شود شمرد، تا چه رسد به کلامی که با [[بلاغت]] خود به جهان سخنوری [[تحدی]] و اعلام تفوق می نماید. | ثانیا- لازمه این قول اینست که آیاتی در قرآن مجید وجود داشته باشد که مدلول حقیقی آنها مشتبه و برای مردم مجهول باشد و جز خدا کسی بر آنها واقف نباشد و چنین کلامی را که از رسانیدن معنی مراد گنگ باشد کلام بلیغ نمی شود شمرد، تا چه رسد به کلامی که با [[بلاغت]] خود به جهان سخنوری [[تحدی]] و اعلام تفوق می نماید. | ||
− | ثالثا- بنابراین قول حجت قرآن تمام نمی شود زیرا به موجب احتجاج آیه کریمه {{متن قرآن|«أَ فَلا | + | ثالثا- بنابراین قول حجت قرآن تمام نمی شود زیرا به موجب احتجاج آیه کریمه {{متن قرآن|«أَ فَلا یتَدَبَّرُونَ الْقُرْآنَ وَ لَوْ کانَ مِنْ عِنْدِ غَیرِ اللَّهِ لَوَجَدُوا فیهِ اخْتِلافاً کثیر»}} یکی از دلائل این که قرآن کلام بشر نیست، این است که در میان آیات آن (با اختلاف شدیدی که در ازمنه و شرائط و اوضاع و احوال مقارن نزول دارند) هیچگونه اختلاف معنی و مدلول نیست و هر اختلافی که به حسب بادی نظر جلوه کند با [[تدبر]] در آیات رفع می شود. و اگر بنا شود کمیت معتنابهی از آیات بنام متشابهات با مسلمات قرآن که [[آیات محکم و متشابه|محکماتند]] اختلاف داشته باشد و رفع اختلاف به این نحو بشود که بگوئیم ظواهر آنها مراد نیست بلکه مراد یک معانی دیگری است که جز خدا کسی از آنها واقف نیست، این گونه ارتفاع اختلاف هرگز دلالت بر این که قرآن کلام بشر نیست، ندارد. |
− | رابعا- اصلا دلیلی بر این که مراد از | + | رابعا- اصلا دلیلی بر این که مراد از تأویل در آیه محکم و متشابه معنی خلاف ظاهر است، وجود ندارد و در سایر آیات قرآنی که نام تأویل آورده شده چنین معنائی اراده نشده، مثلاً در سه جا از قصه [[حضرت یوسف]] علیه السلام تعبیر خواب «تأویل» نامیده شده و بدیهی است که تعبیر خواب معنی خلاف ظاهر خواب نیست بلکه حقیقتی است خارجی عینی که در خواب بصورت مخصوصی دیده می شود، چنانکه یوسف علیه السلام به خاک افتادن پدر و مادر و برادران را در صورت سجده خورشید و ماه و ستارگان دیده بود و چنانکه ملک مصر قحطی هفت ساله مصر را در شکل هفت گاو لاغر که هفت گاو چاق و فربه را می خورند و هفت سنبل سبز و هفت سنبل خشک دیده بود و چنانکه مصاحبان زندان یوسف علیه السلام ساقی گری ملک و صلیب را در هیئت فشردن خوشه انگور و سر گرفتن طبق نان و خوردن مرغان از آن نان دیده بودند. |
− | و همچنین در قصه [[حضرت موسی علیه السلام|موسی]] و [[حضرت خضر علیه السلام|خضر]] از [[سوره کهف]]<ref>آیه | + | و همچنین در قصه [[حضرت موسی علیه السلام|موسی]] و [[حضرت خضر علیه السلام|خضر]] از [[سوره کهف]]<ref>آیه ۷۱-۸۲، [[سوره کهف]].</ref> پس از آن که خضر کشتی را سوراخ می کند و پس از آن پسری را می کشد و پس از آن دیوار کجی را راست می کند و در هر مرحله موسی علیه السلام اعتراض می نماید. خضر به مقام جواب آمده حقیقت و منظور اصلی کارهائی را که به امر خدا انجام داده بود، بیان می کند و آن را تأویل می نامد و معلوم است حقیقت کار و منظور واقعی آن که به صورت کار ظهور کرده و به منزله روح کار است، تأویل نامیده شده نه معنی خلاف ظاهر آن. |
− | و همچنین خدای متعال درباره وزن و کیل می فرماید: {{متن قرآن|«وَأَوْفُوا | + | و همچنین خدای متعال درباره وزن و کیل می فرماید: {{متن قرآن|«وَأَوْفُوا الْکیلَ إِذا کلْتُمْ وَزِنُواْ بِالقِسْطَاسِ الْمُسْتَقِیمِ ذَلِک خَیرٌ وَأَحْسَنُ تأویلاً»}}؛<ref>[[سوره اسراء]]، آیه ۳۵.</ref> وقتی که کیل می کنید، کیل را ایفاء کنید - مکیال را درست پر کنید - و با ترازوی درست وزن نمائید. این خوب است و از جهت تأویل بهتر می باشد؛ روشن است که مراد از تأویل کیل و وزن وضع اقتصادی خاصی است که در بازار داد و ستد در نقل و انتقال حوائج زندگی به وجود می آید و «تأویل» به این معنی خلاف ظاهر کیل و وزن نیست بلکه حقیقتی خارجی و روحی است که در کالبد کیل و وزن دمیده شده و با درستی و نادرستی آنها در آثار خود توانا و ناتوان می شود. |
− | و همچنین در جای دیگر می فرماید: {{متن قرآن|«فَإِن تَنَازَعْتُمْ | + | و همچنین در جای دیگر می فرماید: {{متن قرآن|«فَإِن تَنَازَعْتُمْ فِی شَیءٍ فَرُدُّوهُ إِلَى اللّهِ وَالرَّسُولِ إِن کنتُمْ تُؤْمِنُونَ بِاللّهِ وَالْیوْمِ الآخِرِ ذَلِک خَیرٌ وَأَحْسَنُ تأویلاً»}}؛<ref>[[سوره نساء]]، آیه ۵۹.</ref> پس اگر در چیزی نزاع داشتید آن را به خدا و رسول برگردانید... این خوب است و از جهت تأویل بهتر می باشد. پیدا است که مراد از «تأویل» رد منازعه به خدا و رسول همان پابرجا بودن وحدت جامعه و استوار بودن پیوند روحی در جامعه می باشد و این حقیقتی است خارجی نه معنی خلاف ظاهر رد نزاع. |
− | و همچنین موارد دیگری که لفظ | + | و همچنین موارد دیگری که لفظ تأویل در قرآن مجید ذکر شده و جمعاً با آنچه گذشت شانزده مورد می باشد، در هیچکدام از آنها نمی شود تأویل را به معنی «مدلول خلاف ظاهر» گرفت بلکه به معنی دیگری است که به لفظ تأویل که در آیه محکم و متشابه وارد شده نیز انطباق دارد و با این حال موجبی برای این که لفظ تأویل را در آیه نامبرده به معنی «مدلول خلاف ظاهر» بگیریم نیست.<ref>قرآن در اسلام، علامه طباطبائی.</ref> |
===دیدگاه علامه طباطبایی=== | ===دیدگاه علامه طباطبایی=== | ||
− | [[علامه | + | [[علامه طباطبایى|علامه طباطبائی]] در کتاب «[[قرآن در اسلام (کتاب)|قرآن در اسلام]]» خود پس از نقل دیدگاه عالمان قرآنی می افزاید: آنچه از آیاتی که لفظ تأویل در آنها وارد است و برخی از آنها را در فصل های گذشته نقل نمودیم، بدست می آید، این است که تأویل از قبیل معنی که مدلول لفظ باشد نیست چنانکه روشن است که در خواب هائی که در [[سوره یوسف]] نقل و تأویل شده هرگز لفظی که خواب را شرح می دهد به تأویل خواب دلالت لفظی - اگر چه خلاف ظاهر هم باشد - ندارد. |
− | و همچنین در قصه های [[حضرت موسی علیه السلام|موسی]] و [[حضرت خضر علیه السلام|خضر]] لفظ قصه ها به | + | و همچنین در قصه های [[حضرت موسی علیه السلام|موسی]] و [[حضرت خضر علیه السلام|خضر]] لفظ قصه ها به تأویلی که خضر برای موسی کرده، دلالت ندارد و همچنین در آیه {{متن قرآن|«وَ أَوْفُوا الْکیلَ إِذا کلْتُمْ وَ زِنُوا بِالْقِسْطاسِ الْمُسْتَقیم»}} این دو جمله دلالت لفظی بر وضع اقتصادی مخصوص که تأویل امر است ندارد. و همچنین در آیه {{متن قرآن|«فَإِنْ تَنازَعْتُمْ فی شَیءٍ فَرُدُّوهُ إِلَى اللَّهِ وَالرَّسُول»}} دلالت لفظی بر تأویل خود که وحدت اسلامی است، ندارد و اگر در سایر آیات دقت کنیم امر از همین قرار می باشد. |
− | بلکه در مورد خواب ها | + | بلکه در مورد خواب ها تأویل خواب حقیقتی است خارجی که در صورت خاصی برای بیننده خواب جلوه کرده، همچنین در قصه موسی و خضر تأویلی که خضر اظهار می کند حقیقتی است که کارهائی که انجام داده از آن سرچشمه می گیرد و خودکار به نحوی به تأویل خود متضمن است و در آیه ای که به درستی کیل و وزن امر می کند، تأویل آن یک حقیقت و مصلحتی است عمومی که این فرمان تکیه به آن دارد و به نحوی تحقق دهنده او است و در آیه رد نزاع به خدا و رسول نیز به همین قرار است. |
− | بنابراین | + | بنابراین تأویل هر چیزی، حقیقتی است که آن چیز از آن سرچشمه می گیرد و آن چیز به نحوی تحقق دهنده و حامل و نشانه اوست. این معنی در قرآن مجید نیز جاری است زیرا این کتاب مقدس از یک رشته حقائق و معنویات سرچشمه می گیرد که از قید ماده و جسمانیت آزاد و از مرحله حس و محسوس بالاتر و از قالب الفاظ و عبارات که محصول زندگی مادی ما است بسی وسیعتر می باشند. این حقائق و معنویات به حسب حقیقت در قالب بیان لفظی نمی گنجد، تنها کاری که از ساحت غیب شده اینست که با این الفاظ به جهان بشریت هشیاری داده شده که با ظواهر اعتقادات حقه و اعمال صالحه، خودشان را مستعد درک سعادتی بکنند که جز این که با مشاهده و عیان درک کنند راهی ندارد و روز [[قیامت]] و ملاقات خدا است که این حقائق به طور کامل روشن و هویدا می شود، چنان که دو آیه [[سوره اعراف]] و آیه [[سوره یونس]] بدین معنی دلالت داشتند. |
− | این | + | خدای متعال برای اشاره به این معنی می فرماید: {{متن قرآن|«وَالْکتَابِ الْمُبِینِ * إِنَّا جَعَلْنَاهُ قُرْآنًا عَرَبِیا لَعَلَّکمْ تَعْقِلُونَ * وَإِنَّهُ فِی أُمِّ الْکتَابِ لَدَینَا لَعَلِی حَکیمٌ»}}؛<ref>[[سوره زخرف]]، آیه ۴.</ref> سوگند به کتاب مبین ما آن را قرآنی عربی قرار دادیم تا شاید شما تعقل کنید و به درستی آن -در حالی که پیش ما در ام الکتاب است- بلند است (دست فهم عادی به او نمی رسد) و محکم است. (نمی شود در او رخنه کرد). |
− | + | انطباق آخر آیه به تأویل به آن معنی که ذکر شده واضح است و مخصوصاً از آن جهت که فرموده «لعلّکم تعقلون» و نفرموده «لعلکم تعقلونه» (شاید آن را تعقل کنید) زیرا علم بتأویل چنانکه آیه {{متن قرآن|«وَمَا یعْلَمُ تأویلهُ إِلَّا اللَّهُ»}} حکم می کند اختصاص به خدا دارد و نیز به همین جهت وقتی که در آیه اهل انحراف را به واسطه پیروی متشابهات نکوهش می کند می فرماید با این پیروی فتنه می خواهند و تأویل آن را می جویند و نفرموده می یابند. پس تأویل قرآن حقیقت یا حقائقی است که در ام الکتاب پیش خداست و از مختصات غیب می باشد. | |
− | |||
− | انطباق آخر آیه به | ||
− | |||
− | |||
− | |||
− | |||
− | |||
− | |||
− | |||
− | |||
+ | و باز در جای دیگر نزدیک به همین مضمون می فرماید: {{متن قرآن|«فَلَا أُقْسِمُ بِمَوَاقِعِ النُّجُومِ * وَإِنَّهُ لَقَسَمٌ لَّوْ تَعْلَمُونَ عَظِیمٌ * إِنَّهُ لَقُرْآنٌ کرِیمٌ * فِی کتَابٍ مَّکنُونٍ * لَّا یمَسُّهُ إِلَّا الْمُطَهَّرُونَ * تَنزِیلٌ مِّن رَّبِّ الْعَالَمِینَ»}}؛<ref>[[سوره واقعه]]، آیه ۷۵-۸۰.</ref> پس سوگند به موقعهای ستارگان و به درستی که این سوگندی است که اگر بدانید بزرگ است، این قرآنی است محترم در کتابی که محفوظ و پنهان است. (ام الکتاب) کتابی است که جز پاک شدگان آن را مس نمی کنند، تنزیل (فروفرستاده شده) است از پیش خدای جهانیان. چنانکه پیداست آیات کریمه برای [[قرآن]] دو مقام اثبات می کند. مقام [[کتاب مکنون]] که از مسّ مس کننده ای مصون است و مقام تنزیل که برای مردم قابل فهم می باشد. | ||
==پانویس== | ==پانویس== | ||
{{پانویس}} | {{پانویس}} | ||
− | |||
==منابع== | ==منابع== | ||
− | |||
#قرآن در اسلام، علامه طباطبائی. | #قرآن در اسلام، علامه طباطبائی. | ||
+ | ==مطالب مرتبط== | ||
+ | * [[تأویل]] | ||
{{قرآن}} | {{قرآن}} | ||
{{تفسیر قرآن}} | {{تفسیر قرآن}} | ||
سطر ۸۶: | سطر ۷۷: | ||
[[رده:علوم قرآنی]] | [[رده:علوم قرآنی]] | ||
[[رده:تفسیر قرآن]] | [[رده:تفسیر قرآن]] | ||
− |
نسخهٔ کنونی تا ۸ ژوئن ۲۰۲۲، ساعت ۱۰:۳۳
به گفته علامه طباطبایی، «تأویل» هر چیزی، حقیقتی است که آن چیز از آن سرچشمه می گیرد و این معنی در قرآن مجید نیز جاری است، زیرا این کتاب مقدس از یک رشته حقائق سرچشمه می گیرد که از قید ماده و جسم آزاد و از مرحله حس بالاتر و از قالب الفاظ و عبارات که محصول زندگی مادی است بسی وسیعتر می باشند.
محتویات
تأویل در قرآن
لفظ «تأویل» در مورد قرآن مجید در سه زیر آیه آمده است:
- آیه کریمه: «هُوَ الَّذی أَنْزَلَ عَلَیک الْکتابَ مِنْهُ آیاتٌ مُحْکماتٌ هُنَّ أُمُّ الْکتابِ وَ أُخَرُ مُتَشابِهاتٌ فَأَمَّا الَّذِینَ فی قُلُوبِهِمْ زَیغٌ فَیتَّبِعُونَ مَا تَشَابَهَ مِنْهُ ابْتِغَاء الْفِتْنَةِ وَابْتِغَاء تأویلهِ وَمَا یعْلَمُ تأویلهُ إِلاَّ اللّهُ»؛[۱] اوست که این کتاب را بر تو نازل کرد که بخشى از آن کتاب، آیات محکم است آنها اصل و اساس کتاب اند، و بخشى دیگر آیات متشابه است. ولى کسانى که در قلوبشان انحراف است براى فتنه انگیزى و طلب تأویل از آیات متشابهش پیروى مى کنند، و حال آنکه تفسیر واقعى و حقیقى آنها را جز خدا نمى داند. و استواران در دانش مى گویند: ما به آن ایمان آوردیم، همه [چه محکم، چه متشابه] از سوى پروردگار ماست. و [این حقیقت را] جز صاحبان خرد متذکر نمى شوند.
- آیه کریمه: «وَلَقَدْ جِئْنَاهُم بِکتَابٍ فَصَّلْنَاهُ عَلَى عِلْمٍ هُدًى وَرَحْمَةً لِّقَوْمٍ یؤْمِنُونَ * هَلْ ینظُرُونَ إِلاَّ تأویلهُ یوْمَ یأْتِی تأویلهُ یقُولُ الَّذِینَ نَسُوهُ مِن قَبْلُ قَدْ جَاءتْ رُسُلُ رَبِّنَا بِالْحَقِّ»؛[۲] سوگند می خورم برای ایشان کتابی آوردیم که آن را روی علم تفصیل دادیم در حالی که هدایت و رحمت است برای جمعی که ایمان می آورند، اینان نگران نیستند مگر تأویل آن را روزی که تأویلش می آید (روز قیامت) کسانی که بیشتر آن را فراموش کرده بودند می گویند (اعتراف می کنند) که فرستادگان خدای - در دنیا - بسوی ما بحق آمده بوده اند.
- آیه کریمه: «وَمَا کانَ هَـذَا الْقُرْآنُ أَن یفْتَرَى... * بَلْ کذَّبُواْ بِمَا لَمْ یحِیطُواْ بِعِلْمِهِ وَلَمَّا یأْتِهِمْ تأویلهُ کذَلِک کذَّبَ الَّذِینَ مِن قَبْلِهِمْ...»؛[۳] این قرآن افترا نبود... بلکه اینان تکذیب کردند چیزی را که به علمش احاطه نداشتند در حالی که هنوز تأویل آن برای آنان نیامده - برای ایشان مشهود نشده - به همین نحو کسانی که پیش از اینان بودند، تکذیب نمودند... .
و به هر حال «تأویل» از کلمه «اول» به معنی رجوع است و مراد از «تأویل» آیه چیزی است که آیه بسوی آن برمی گردد و مراد از تنزیل در مقابل تأویل معنی روشن و تحت اللفظ آیه می باشد.
معنای تأویل قرآن
دیدگاه مفسران و عالمان
مفسرین و علماء در معنی تأویل اختلاف شدید دارند و با تتبع اقوال در تأویل ممکن است به بیشتر از ده قول برخورد ولی آنچه مشهورتر از همه اقوال می باشد دو قول است:
۱- قول قدماء که تأویل را با تفسیر - محصل معنی کلام - مرادف می گرفتند و بنابراین همه آیات قرآنی تأویل دارند لکن به مقتضای آیه «وَمَا یعْلَمُ تأویلهُ إِلَّا اللَّهُ» تأویل متشابهات را بالخصوص کسی جز خدای نمی داند.
و ازین روی جمعی از قدماء گفته اند که آیات متشابه قرآن همانند حروف مقطعه اوایل سور می باشد، زیرا در قرآن مجید آیه ای که معنی محصل آن برای همه مردم مجهول باشد جز حروف مقطعه نامبرده وجود ندارد. ولی ما در فصل های گذشته بطلان این تشخیص را روشن ساختیم. و به هر حال نظر به این که قرآن مجید علم به تأویل برخی از آیات را غیر از خدا سلب می کند و در قرآن مجید آیه ای که تأویل یعنی محصل معنی آن برای همه مجهول باشد نداریم و حروف مقطعه اوایل سور را نیز متشابه نمی شود شناخت، این قول پیش متاخرین باطل شناخته شده است.
۲- قول متأخرین که گویند «تأویل» معنی خلاف ظاهری است که از کلام قصد شود و بنابراین همه آیات قرآنی تأویل ندارند و تنها آیات متشابه است که دارای تأویل و معنی خلاف ظاهر دارند که جز خدا کسی را بر آنها احاطه نیست؛ مانند آیاتی که تجسم و آمدن و نشستن و رضا و سخط و تأسف و سایر لوازم مادیت را به خدا نسبت می دهند و آیاتی که نسبت معصیت بفرستادگان خدا و پیغمبران معصوم می دهند.
این مذهب به اندازه ای عملا دائر شده که فعلا لفظ «تأویل» در معنی خلاف ظاهر یک حقیقت ثانیه گشته است و تأویل آیات قرآنی در مخاصمه های کلامی یعنی صرف کلام از ظاهرش و حمل آن برخلاف ظاهر به واسطه دلیل بنام تأویل روشی دائر گردیده با این که خود این روش خالی از تناقض نیست.[۴]
این قول نیز با این که شهرت بسزائی دارد درست نیست و به آیات قرآنی منطبق نمی شود، زیرا:
اولا- آیه سوره اعراف «هَلْ ینظُرُونَ إِلاَّ تأویلهُ» و آیه سوره یونس «بَلْ کذَّبُواْ بِمَا لَمْ یحِیطُواْ بِعِلْمِهِ وَلَمَّا یأْتِهِمْ تأویلهُ»، ظاهرند در این که همه قرآن تأویل دارد، نه تنها آیات متشابه، چنان که بنای این قول برآن است.
ثانیا- لازمه این قول اینست که آیاتی در قرآن مجید وجود داشته باشد که مدلول حقیقی آنها مشتبه و برای مردم مجهول باشد و جز خدا کسی بر آنها واقف نباشد و چنین کلامی را که از رسانیدن معنی مراد گنگ باشد کلام بلیغ نمی شود شمرد، تا چه رسد به کلامی که با بلاغت خود به جهان سخنوری تحدی و اعلام تفوق می نماید.
ثالثا- بنابراین قول حجت قرآن تمام نمی شود زیرا به موجب احتجاج آیه کریمه «أَ فَلا یتَدَبَّرُونَ الْقُرْآنَ وَ لَوْ کانَ مِنْ عِنْدِ غَیرِ اللَّهِ لَوَجَدُوا فیهِ اخْتِلافاً کثیر» یکی از دلائل این که قرآن کلام بشر نیست، این است که در میان آیات آن (با اختلاف شدیدی که در ازمنه و شرائط و اوضاع و احوال مقارن نزول دارند) هیچگونه اختلاف معنی و مدلول نیست و هر اختلافی که به حسب بادی نظر جلوه کند با تدبر در آیات رفع می شود. و اگر بنا شود کمیت معتنابهی از آیات بنام متشابهات با مسلمات قرآن که محکماتند اختلاف داشته باشد و رفع اختلاف به این نحو بشود که بگوئیم ظواهر آنها مراد نیست بلکه مراد یک معانی دیگری است که جز خدا کسی از آنها واقف نیست، این گونه ارتفاع اختلاف هرگز دلالت بر این که قرآن کلام بشر نیست، ندارد.
رابعا- اصلا دلیلی بر این که مراد از تأویل در آیه محکم و متشابه معنی خلاف ظاهر است، وجود ندارد و در سایر آیات قرآنی که نام تأویل آورده شده چنین معنائی اراده نشده، مثلاً در سه جا از قصه حضرت یوسف علیه السلام تعبیر خواب «تأویل» نامیده شده و بدیهی است که تعبیر خواب معنی خلاف ظاهر خواب نیست بلکه حقیقتی است خارجی عینی که در خواب بصورت مخصوصی دیده می شود، چنانکه یوسف علیه السلام به خاک افتادن پدر و مادر و برادران را در صورت سجده خورشید و ماه و ستارگان دیده بود و چنانکه ملک مصر قحطی هفت ساله مصر را در شکل هفت گاو لاغر که هفت گاو چاق و فربه را می خورند و هفت سنبل سبز و هفت سنبل خشک دیده بود و چنانکه مصاحبان زندان یوسف علیه السلام ساقی گری ملک و صلیب را در هیئت فشردن خوشه انگور و سر گرفتن طبق نان و خوردن مرغان از آن نان دیده بودند.
و همچنین در قصه موسی و خضر از سوره کهف[۵] پس از آن که خضر کشتی را سوراخ می کند و پس از آن پسری را می کشد و پس از آن دیوار کجی را راست می کند و در هر مرحله موسی علیه السلام اعتراض می نماید. خضر به مقام جواب آمده حقیقت و منظور اصلی کارهائی را که به امر خدا انجام داده بود، بیان می کند و آن را تأویل می نامد و معلوم است حقیقت کار و منظور واقعی آن که به صورت کار ظهور کرده و به منزله روح کار است، تأویل نامیده شده نه معنی خلاف ظاهر آن.
و همچنین خدای متعال درباره وزن و کیل می فرماید: «وَأَوْفُوا الْکیلَ إِذا کلْتُمْ وَزِنُواْ بِالقِسْطَاسِ الْمُسْتَقِیمِ ذَلِک خَیرٌ وَأَحْسَنُ تأویلاً»؛[۶] وقتی که کیل می کنید، کیل را ایفاء کنید - مکیال را درست پر کنید - و با ترازوی درست وزن نمائید. این خوب است و از جهت تأویل بهتر می باشد؛ روشن است که مراد از تأویل کیل و وزن وضع اقتصادی خاصی است که در بازار داد و ستد در نقل و انتقال حوائج زندگی به وجود می آید و «تأویل» به این معنی خلاف ظاهر کیل و وزن نیست بلکه حقیقتی خارجی و روحی است که در کالبد کیل و وزن دمیده شده و با درستی و نادرستی آنها در آثار خود توانا و ناتوان می شود.
و همچنین در جای دیگر می فرماید: «فَإِن تَنَازَعْتُمْ فِی شَیءٍ فَرُدُّوهُ إِلَى اللّهِ وَالرَّسُولِ إِن کنتُمْ تُؤْمِنُونَ بِاللّهِ وَالْیوْمِ الآخِرِ ذَلِک خَیرٌ وَأَحْسَنُ تأویلاً»؛[۷] پس اگر در چیزی نزاع داشتید آن را به خدا و رسول برگردانید... این خوب است و از جهت تأویل بهتر می باشد. پیدا است که مراد از «تأویل» رد منازعه به خدا و رسول همان پابرجا بودن وحدت جامعه و استوار بودن پیوند روحی در جامعه می باشد و این حقیقتی است خارجی نه معنی خلاف ظاهر رد نزاع.
و همچنین موارد دیگری که لفظ تأویل در قرآن مجید ذکر شده و جمعاً با آنچه گذشت شانزده مورد می باشد، در هیچکدام از آنها نمی شود تأویل را به معنی «مدلول خلاف ظاهر» گرفت بلکه به معنی دیگری است که به لفظ تأویل که در آیه محکم و متشابه وارد شده نیز انطباق دارد و با این حال موجبی برای این که لفظ تأویل را در آیه نامبرده به معنی «مدلول خلاف ظاهر» بگیریم نیست.[۸]
دیدگاه علامه طباطبایی
علامه طباطبائی در کتاب «قرآن در اسلام» خود پس از نقل دیدگاه عالمان قرآنی می افزاید: آنچه از آیاتی که لفظ تأویل در آنها وارد است و برخی از آنها را در فصل های گذشته نقل نمودیم، بدست می آید، این است که تأویل از قبیل معنی که مدلول لفظ باشد نیست چنانکه روشن است که در خواب هائی که در سوره یوسف نقل و تأویل شده هرگز لفظی که خواب را شرح می دهد به تأویل خواب دلالت لفظی - اگر چه خلاف ظاهر هم باشد - ندارد.
و همچنین در قصه های موسی و خضر لفظ قصه ها به تأویلی که خضر برای موسی کرده، دلالت ندارد و همچنین در آیه «وَ أَوْفُوا الْکیلَ إِذا کلْتُمْ وَ زِنُوا بِالْقِسْطاسِ الْمُسْتَقیم» این دو جمله دلالت لفظی بر وضع اقتصادی مخصوص که تأویل امر است ندارد. و همچنین در آیه «فَإِنْ تَنازَعْتُمْ فی شَیءٍ فَرُدُّوهُ إِلَى اللَّهِ وَالرَّسُول» دلالت لفظی بر تأویل خود که وحدت اسلامی است، ندارد و اگر در سایر آیات دقت کنیم امر از همین قرار می باشد.
بلکه در مورد خواب ها تأویل خواب حقیقتی است خارجی که در صورت خاصی برای بیننده خواب جلوه کرده، همچنین در قصه موسی و خضر تأویلی که خضر اظهار می کند حقیقتی است که کارهائی که انجام داده از آن سرچشمه می گیرد و خودکار به نحوی به تأویل خود متضمن است و در آیه ای که به درستی کیل و وزن امر می کند، تأویل آن یک حقیقت و مصلحتی است عمومی که این فرمان تکیه به آن دارد و به نحوی تحقق دهنده او است و در آیه رد نزاع به خدا و رسول نیز به همین قرار است.
بنابراین تأویل هر چیزی، حقیقتی است که آن چیز از آن سرچشمه می گیرد و آن چیز به نحوی تحقق دهنده و حامل و نشانه اوست. این معنی در قرآن مجید نیز جاری است زیرا این کتاب مقدس از یک رشته حقائق و معنویات سرچشمه می گیرد که از قید ماده و جسمانیت آزاد و از مرحله حس و محسوس بالاتر و از قالب الفاظ و عبارات که محصول زندگی مادی ما است بسی وسیعتر می باشند. این حقائق و معنویات به حسب حقیقت در قالب بیان لفظی نمی گنجد، تنها کاری که از ساحت غیب شده اینست که با این الفاظ به جهان بشریت هشیاری داده شده که با ظواهر اعتقادات حقه و اعمال صالحه، خودشان را مستعد درک سعادتی بکنند که جز این که با مشاهده و عیان درک کنند راهی ندارد و روز قیامت و ملاقات خدا است که این حقائق به طور کامل روشن و هویدا می شود، چنان که دو آیه سوره اعراف و آیه سوره یونس بدین معنی دلالت داشتند.
خدای متعال برای اشاره به این معنی می فرماید: «وَالْکتَابِ الْمُبِینِ * إِنَّا جَعَلْنَاهُ قُرْآنًا عَرَبِیا لَعَلَّکمْ تَعْقِلُونَ * وَإِنَّهُ فِی أُمِّ الْکتَابِ لَدَینَا لَعَلِی حَکیمٌ»؛[۹] سوگند به کتاب مبین ما آن را قرآنی عربی قرار دادیم تا شاید شما تعقل کنید و به درستی آن -در حالی که پیش ما در ام الکتاب است- بلند است (دست فهم عادی به او نمی رسد) و محکم است. (نمی شود در او رخنه کرد).
انطباق آخر آیه به تأویل به آن معنی که ذکر شده واضح است و مخصوصاً از آن جهت که فرموده «لعلّکم تعقلون» و نفرموده «لعلکم تعقلونه» (شاید آن را تعقل کنید) زیرا علم بتأویل چنانکه آیه «وَمَا یعْلَمُ تأویلهُ إِلَّا اللَّهُ» حکم می کند اختصاص به خدا دارد و نیز به همین جهت وقتی که در آیه اهل انحراف را به واسطه پیروی متشابهات نکوهش می کند می فرماید با این پیروی فتنه می خواهند و تأویل آن را می جویند و نفرموده می یابند. پس تأویل قرآن حقیقت یا حقائقی است که در ام الکتاب پیش خداست و از مختصات غیب می باشد.
و باز در جای دیگر نزدیک به همین مضمون می فرماید: «فَلَا أُقْسِمُ بِمَوَاقِعِ النُّجُومِ * وَإِنَّهُ لَقَسَمٌ لَّوْ تَعْلَمُونَ عَظِیمٌ * إِنَّهُ لَقُرْآنٌ کرِیمٌ * فِی کتَابٍ مَّکنُونٍ * لَّا یمَسُّهُ إِلَّا الْمُطَهَّرُونَ * تَنزِیلٌ مِّن رَّبِّ الْعَالَمِینَ»؛[۱۰] پس سوگند به موقعهای ستارگان و به درستی که این سوگندی است که اگر بدانید بزرگ است، این قرآنی است محترم در کتابی که محفوظ و پنهان است. (ام الکتاب) کتابی است که جز پاک شدگان آن را مس نمی کنند، تنزیل (فروفرستاده شده) است از پیش خدای جهانیان. چنانکه پیداست آیات کریمه برای قرآن دو مقام اثبات می کند. مقام کتاب مکنون که از مسّ مس کننده ای مصون است و مقام تنزیل که برای مردم قابل فهم می باشد.
پانویس
- ↑ سوره آل عمران، آیه ۷.
- ↑ سوره اعراف، آیه ۵۲-۵۳.
- ↑ سوره یونس، آیه ۳۷-۳۹.
- ↑ زیرا بیان معنی تأویل با اعتراف باین که جز خدا کسی معنی تأویل را نداند مناقض است ولی اینان به عنوان احتمال ذکر می کنند.
- ↑ آیه ۷۱-۸۲، سوره کهف.
- ↑ سوره اسراء، آیه ۳۵.
- ↑ سوره نساء، آیه ۵۹.
- ↑ قرآن در اسلام، علامه طباطبائی.
- ↑ سوره زخرف، آیه ۴.
- ↑ سوره واقعه، آیه ۷۵-۸۰.
منابع
- قرآن در اسلام، علامه طباطبائی.
مطالب مرتبط
تفسیر قرآن | |
درباره تفسیر قرآن: | تفسیر قرآن -تاریخ تفسیر - روشهای تفسیری قرآن |
---|---|
اصطلاحات: | اسباب نزول -اسرائیلیات -سیاق آیات |
شاخه های تفسیر قرآن: |
تفسیر روایی (تفاسیر روایی) • تفسیر اجتهادی (تفاسیر اجتهادی) • تفسیر فقهی ( تفاسیر فقهی) • تفسیر ادبی ( تفاسیر ادبی) • تفسیر تربیتی ( تفاسیر تربیتی) • تفسیر كلامی ( تفاسیر كلامی) • تفسیر فلسفی ( تفاسیر فلسفی ) • تفسیر عرفانی (تفاسیر عرفانی ) • تفسیر علمی (تفاسیر علمی) |
روشهای تفسیری قرآن: |
|
تفاسیر به تفکیک مذهب مولف: |
|