توبه: تفاوت بین نسخهها
Saeed zamani (بحث | مشارکتها) (ایجاد) |
مهدی موسوی (بحث | مشارکتها) |
||
(۱۳ نسخهٔ میانی ویرایش شده توسط ۶ کاربر نشان داده نشده) | |||
سطر ۱: | سطر ۱: | ||
− | {{ | + | {{خوب}}«توبه» از واژههای [[قرآن|قرآنی]]، در اصطلاح به معنای بازگشت [[انسان]] گناهکار به سوی [[خدا]] همراه با [[استغفار]] و پشیمانی از [[گناه]] و خطا و تصمیم بر عدم ارتکاب مجدّد آن است. توبهاى که جامع این شرایط باشد، به [[اجماع]] علما مقبول خداوند کریم است. |
− | |||
− | |||
− | + | ==تعریف توبه== | |
− | : | + | واژه «توبه» به معنای بازگشت است. در [[قرآن|قرآن کریم]] می فرماید: {{متن قرآن|«فَمَن تَابَ مِن بَعْدِ ظُلْمِهِ وَأَصْلَحَ فَإِنَّ اللّهَ یتُوبُ عَلَیهِ»}} ([[سوره مائده]]، ۳۹) هر کسی توبه نماید پس از [[گناه]] و نیکوکار شود خداوند سوی او باز می گردد. |
− | توبه | + | توبه از بنده، بازگشت به خداست و از خدا، رضای او از بنده پس از قهر و خشم است و گویند توبه پشیمان شدن از گناه است یا از هر کار که بهتر از آن می توانست و نکرد. |
− | + | [[ملا محمد مهدی نراقی|ملا مهدی نراقی]] در کتاب [[جامع السعادات]] در معنای توبه می نویسد: توبه ترک گناهان کنونى و عزم بر ترک آنها در آینده و تلافى و تدارک تقصیر گذشته است.<ref>علم اخلاق اسلامى (ترجمه جامع السعادات ملا مهدی نراقی)، سید جلال الدین مجتبوى، ج۳، ص ۶۵.</ref> | |
− | |||
− | توبه از | + | [[امام علی علیه السلام|امیرمؤمنان]] علیه السلام توبه را چنین معنى مى کند: «التَّوْبَةُ نَدَمٌ بِالْقَلْبِ وَاسْتِغْفارٌ بِاللِّسانِ وَ تَرْک بِالْجَوارِحِ وَاضْمارُ أنْ لایعُودَ»؛ توبه (عبارت از) پشیمانى قلبى، آمرزش خواهى زبانى، ترک (عملى) گناه با اندام و تصمیم بر عدم بازگشت (به گناه) است.<ref>اخلاق و تربیت اسلامى، على اصغر الهامى نیا، ص ۱۵ به نقل از شرح غررالحکم، ج ۲، ص ۱۲۶.</ref> |
− | + | همچنین در مورد کمال توبه گفته شده: سالک براى دستیابى به توبه اى کامل باید از گناهان گذشته خود ترسان باشد و با حزن و اندوه بر آنها و با تحمّل ریاضتهاى شرعى گوشتهایى که از [[حرام]] در بدنش روییده ذوب کند و با چشاندن رنج و سختى طاعات، آثار لذّتى که از گناه برده است از جانش بزداید. | |
− | + | ==واجب بودن توبه== | |
− | |||
− | |||
− | |||
− | |||
− | |||
− | |||
− | |||
− | |||
− | |||
− | |||
− | |||
− | |||
− | |||
− | |||
− | |||
− | |||
− | |||
− | |||
− | |||
− | |||
− | |||
− | |||
− | |||
− | |||
− | و | + | مرحوم [[ملا محمدمهدی نراقی|ملا مهدی نراقی]] در مورد وجوب توبه می گوید: توبه از همه گناهان [[واجب]] است به [[اجماع]] و نقل ([[قرآن]] و [[حدیث]]) و [[عقل]]. اما اجماع، شکى در فراهم بودن آن نیست و اما نقل، مانند قول خداى تعالى: {{متن قرآن|«وَتُوبُوا إِلَى اللَّهِ جَمِیعًا أَیهَا الْمُؤْمِنُونَ لَعَلَّکمْ تُفْلِحُونَ»}} ([[سوره نور]]، ۳۱) «اى مؤمنان همگى توبه به خدا برید (به سوى خدا بازگشت نمائید) شاید رستگار شوید». و نیز قول او تعالى: {{متن قرآن|«یا أَیهَا الَّذِینَ آمَنُوا تُوبُوا إِلَى اللَّهِ تَوْبَةً نَصُوحًا عَسَىٰ رَبُّکمْ أَنْ یکفِّرَ عَنْکمْ سَیئَاتِکمْ»}} ([[سوره تحریم]]، ۸) «اى کسانى که ایمان آوردهاید به سوى خدا توبه کنید توبهاى صادقانه و صمیمانه شاید پروردگارتان بدیها (گناهان)تان را بپوشاند». |
− | + | و معنى «نصوح»، خالص براى خداست که از شوائب اغراض، از مال یا جاه یا ترس از سلطان یا عدم قدرت بر گناه و نداشتن اسباب آن، خالى باشد و این امر براى وجوب است، پس توبه به مقتضاى این دو آیه واجب است. | |
− | : | + | و اما [[عقل]]؛ کسى که معنى وجوب و معنى توبه را بداند در ثبوت و تحقّق وجوب توبه شک نمىکند. بیان مطلب این است که: معنى و حقیقت واجب چیزى است که وصول به سعادت جاوید و نجات از هلاکت ابدى متوقّف بر آن است، و اگر سعادت و شقاوت به فعل و ترک چیزى تعلّق و ارتباط نداشته باشد وجوب آن معنى ندارد، پس واجب وسیله و دستاویزى است به سوى سعادت همیشگى. و شکى نیست که در خانه بقا و جاودانى سعادتى نخواهد بود مگر با لقاء خدا و انس به او، و هر که از این دیدار و وصال محجوب باشد از مشاهده جلال و جمال الهى محروم خواهد بود، و او ناچار شقى و بدبخت است، هم به آتش فراق مىسوزد و هم به آتش [[جهنم|دوزخ]]. امّا آنچه آدمى را از لقاء خدا دور مىکند چیزى جز پیروى از شهوات نفسانى و غضب و انس به این جهان فانى، که از اینها به گناهان تعبیر مىشود، نیست. و انسان به دیدار خدا نزدیک نمىشود مگر آنکه دلبستگى به کالاى فریبنده این عالم را بگسلد و بکلّى به خدا روى آورد، و به وسیله پایدارى و مداومت ذکر در طلب انس به او باشد و با دوام و پیوستگى فکر در عظمت و جلال و جمال او به قدر توانائى محبّت او را بجوید. و شکى نیست که انصراف از راه دورى (از خدا) و شقاوت براى وصول به قرب (به خدا) و سعادت واجب است، و این حاصل نمىشود مگر با توبه که عبارت است از علم و ندامت و عزم، و معنى واجب همین است، پس توبه قطعا واجب است.<ref> علم اخلاق اسلامى (ترجمه جامع السعادات)، ج۳، ص۷۲ و ۷۳.</ref> |
== چگونگی توبه از گناهان == | == چگونگی توبه از گناهان == | ||
− | + | مطابق با آیه {{متن قرآن|«فَمَنْ تَابَ مِنْ بَعْدِ ظُلْمِهِ وَأَصْلَحَ فَإِنَّ اللَّهَ یتُوبُ عَلَیهِ»}} ([[سوره مائده]]، ۳۹)؛ هر کسی توبه نماید پس از گناه و نیکوکار شود، خداوند سوی او باز می گردد. یعنی اگر پشیمان شود اما نیکوکار نشود خدا توبه او را نمی پذیرد.<ref> نثر طوبی، علامه شعرانی، ج۱، ص ۱۰۸ </ref> | |
− | |||
− | |||
− | |||
− | |||
− | + | مرحوم [[ملا محمدمهدی نراقی|ملا مهدی نراقی]] در مورد چگونگی توبه می گوید: [[گناهان]] از حیث تعلق توبه به آنها و چگونگى خروج از آنها به سه گونه تقسیم مىشوند: | |
− | + | *ترک طاعات واجب: از [[نماز]] و [[روزه]] و [[زکات]] و [[خمس]] و [[کفاره|کفّاره]] و غیر اینها. راه توبه از اینها این است که در بجا آوردن و قضاء آنها به قدر امکان بکوشد. | |
− | و | + | *محرّماتى که بین بنده و خداست، یعنى افعال ناروائى که در [[شرع]] منع شده و اینها حقوق اللّه است: مانند [[شراب خواری|شرابخوارى]] و ساز و دف و ناى زدن و [[دروغگوئى]] و [[زنا]]. راه توبه از اینها پشیمانى بر آنها و عزم بر ترک آنها در آینده است. |
− | |||
− | + | *گناهانى که بین او و بندگان خداست، که از آنها به [[حق الناس]] تعبیر مىشود، و کار در آنها دشوارتر و مشکلتر است، و آن یا در مال است یا در جان یا در [[آبرو]] یا در اهل و فرزندان یا در دین؛ | |
− | و از | + | #آنچه در مال است: بر او واجب است که آن را در صورت امکان به صاحبش برگرداند، و اگر به سبب تنگدستى نمىتواند آن را ادا کند از وى حلیت خواهد، و اگر او را حلال نکند یا دسترسى به وى نباشد یا در گذشته است و وارثى نیز ندارد، اگر مىتواند از طرف او [[صدقه|تصدّق]] دهد، و گرنه باید به درگاه خداوند تضرّع و زارى کند که در [[قیامت]] وى را از او راضى گرداند، و براى وى کارهاى نیک بجا آورد و آمرزش بخواهد، تا در قیامت عوض آن حق باشد، زیرا هر که بر دیگرى حقّى داشته باشد لا بد در قیامت عوض حقّ خود مىگیرد، یا از طاعات او یا بدین وسیله که آن دیگرى بعضى از سیئات وى را تحمّل نماید. |
+ | #و آنچه در جان است: اگر از راه خطا بر او جنایتى کرده باشد مثل اینکه او را کشته باشد واجب است که [[دیه|دیه]] او را بدهد، و اگر عمدى باشد واجب است که تمکین کند تا صاحب حق یا اولیاء او [[قصاص]] نمایند یا او را حلال کنند، و اگر به اینها دسترس نباشد باید هر چه بیشتر در آزادى بردگان بکوشد، زیرا این نوعى احیاء و ایجاد است که بیش از آن در قدرت انسان نیست، و در مقابل کشتن و میراندن است، و بر اوست که به وسیله تضرّع و زارى به سوى خدا بازگشت کند تا روز قیامت صاحب حق را از او راضى گرداند. | ||
+ | #و آنچه در آبرو است: به اینکه او را دشنام و [[سب و فحش دادن|فحش]] داده یا [[تهمت]] و [[بهتان]] زده یا [[غیبت (گناه)|غیبت]] کرده باشد، حقّ او این است که در نزد هر شخصى که اینها را گفته باشد به کذب خود اعتراف کند، و اگر ممکن باشد از صاحب حق حلّیت حاصل نماید، و این در صورتى است که از تهدید و افزایش خشم او و فتنه انگیزى از اظهار آن بیمى نداشته باشد، و اگر چنین ترسى داشته باشد باید برایش بسیار طلب آمرزش کند، و از خدا به زارى بخواهد که وى را روز قیامت از او راضى گرداند. | ||
+ | #و آنچه درباره خانواده است: به اینکه به مسلمانى در مورد اهل و فرزندش [[خیانت]] کرده باشد، که راهى براى حلّیت جستن نیست، زیرا اظهار آن موجب بروز دشمنى و [[فتنه]] است، و اگر کسى مرتکب آن شده باشد چاره ندارد مگر اینکه به درگاه خداى متعال بسیار تضرّع و ناله و زارى کند، و بر طاعات و خیرات بسیار براى کسى که به او خیانت کرده مواظبت نماید، و اگر وى زنده باشد علاوه بر اینها به او [[احسان]] و انعام و بذل اموال کند، و با خدمت و بر آوردن حاجات وى به او اکرام نماید، و در مهمّات و مقاصدش بکوشد، و نسبت به وى لطف و مهربانى کند، و از مهرورزى و دلجوئى چیزى فرو نگذارد. | ||
+ | #و آنچه در مورد [[دین|دین]] است: به اینکه مسلمانى را به [[کفر]] یا گمراهى یا [[بدعت]] نسبت دهد، باید خود را در نزد کسى که چنین چیزى گفته تکذیب کند، و از صاحب حق در صورت امکان حلّیت بخواهد، و اگر در دسترس نیست برایش طلب آمرزش نماید و در پیشگاه خدا بسیار ناله و زارى کند که وى را در قیامت از او خشنود سازد. | ||
− | + | خلاصه، آنچه در توبه از حقوق مردم لازم است عبارت است از: خشنود کردن صاحبان حق در صورت امکان، و در صورت عدم امکان تصدّق دادن و افزودن بر حسنات و [[استغفار]]، و بازگشت به سوى خدا با تضرّع و زارى به جهت راضى ساختن آنان از او در روز قیامت، و این بستگى به اراده خدا دارد، امید است که خداوند هر گاه راستى و صدق قلبى بنده خود را بداند، و ذلّت و شکستگى در او بیابد، بر بیچارگى او رحمت آورد و صاحبان حق را از خزانه فضلش خشنود گرداند. پس هیچ کس نباید از لطف خدا ناامید باشد.<ref> علم اخلاق اسلامى (ترجمه جامع السعادات)، ج۳، ص: ۹۴ تا ۹۶ </ref> | |
− | + | ==مهلت توبه== | |
− | + | [[پیامبر اسلام|رسول خدا]] صلی الله علیه و آله در خطبه ای فرمود: هرکس یک سال قبل از مردنش توبه کند خداوند توبه او را می پذیرد. بعد خود حضرت فرمود: یک سال زیاد است و در کمتر از یک سال هم ممکن است. اگر در یک ماه قبل از مردنش توبه کند خداوند توبه او را می پذیرد. باز فرمود یک ماه هم زیاد است و در کمتر از یک ماه هم ممکن است. اگر کسی یک روز قبل از مردنش توبه کند خداوند توبه او را می پذیرد. باز فرمود یک روز هم زیاد است و در کمتر از یک روز هم ممکن است، اگر کسی در یک ساعت قبل از مردنش توبه کند خداوند توبه اورا می پذیرد. باز فرمود یک ساعت زیاد است و در کمتر از یک ساعت هم ممکن است. در این وقت فرمود اگر کسی یک لحظه قبل از مردنش توفیق توبه پیدا کند خداوند توبه او را می پذیرد.<ref>حکمت ها و اندرزها، استاد مطهری، ص۷۹.</ref> | |
− | در | + | انسان تا در این دنیا هست و رشته حیاتش باقی است و تا وقتی که [[مرگ]] مستقیما به او روی نیاورده است، مهلت برای توبه کردن دارد. ولی توبه در دو موقف و دو موطن پذیرفته نمی شود: |
− | + | یکی در همین دنیا آنگاه که کیفر رسیده باشد؛ در حقیقت حالتی که انسان در این وقت به خود می گیرد صورت توبه دارد ولی حقیقت توبه ندارد. در [[سوره مومنون]] آیه ۸۴ و ۸۵ درباره بعضی از اقوام گذشته که دچار عقوبت الهی شدند می فرماید: همین که عقوبت سخت ما را دیدند اظهار داشتند که به خدای یگانه ایمان آوردیم و تمام آن چیزهایی را که خداوند ساخته بودیم به دور ریختیم. ولی اینچنین توبه و ایمانی که بعد از مشاهده عقوبت سخت پیدا شود هرگز به حال آنها سود نخواهد بخشید. این سنتی است از خداوند که همیشه بوده است و کافران در این موطن و موقف زیان کرده اند. درباره [[فرعون]] نیز در [[قرآن کریم]] آمده است که فرعون دست از [[بنی اسرائیل]] برنمی داشت. در حالی هم که آنها به رهبری [[حضرت موسی علیه السلام|حضرت موسی]] از [[مصر]] خارج شدند باز آنها را تعقیب کرد تا آن وقت که در دریا آنها را تعقیب کرد و غرق شد. در آن حال فریاد برآورد: به خدایی که قوم موسی به آن ایمان آورده اند من هم ایمان آوردم و تسلیم او هستم. به او گفته شد: حالا و در این وقت؟! و حال آنکه تا لحظه این پیش آدمی فسادگر بودی. | |
+ | موقف دوم که توبه پذیرفته نمی شود جهان [[آخرت]] است. همین که آدمی بدان جهان رفت دیگر توبه و پشیمانی سودی ندارد. نه تنها بدان جهت که در آنجا آدمی کیفر را حاضر و مشهود می بیند، بلکه بدان جهت که در آنجا دیگر عمل و تغییر تصمیم و حرکت و تکامل معنا ندارد. هرکس در آنجا به هر حالت و با هر درجه و هر مقام که رفت برای همیشه در همان حالت باقی است و نمی تواند در خودش تصمیماتی و تغییراتی ایجاد کند. در آنجا هم توبه و انصراف واقعی پیدا می شود ولی مورد قبول واقع نمی گردد.<ref>حکمت ها و اندرزها، استاد مطهری، ص۸۲.</ref> | ||
==پانویس== | ==پانویس== | ||
− | + | {{پانویس}} | |
− | + | [[رده:واژگان قرآنی]] | |
+ | [[رده:اخلاق]] | ||
[[رده:اخلاق فردی]] | [[رده:اخلاق فردی]] | ||
+ | [[رده:صفات پسندیده]] | ||
+ | {{سنجش کیفی | ||
+ | |سنجش=شده | ||
+ | |شناسه= خوب | ||
+ | |عنوان بندی مناسب= خوب | ||
+ | |کفایت منابع و پی نوشت ها= خوب | ||
+ | |رعایت سطح مخاطب عام= خوب | ||
+ | |رعایت ادبیات دانشنامه ای= متوسط | ||
+ | |جامعیت= خوب | ||
+ | |رعایت اختصار= خوب | ||
+ | |سیر منطقی= متوسط | ||
+ | |کیفیت پژوهش= خوب | ||
+ | |رده= دارد | ||
+ | }} |
نسخهٔ کنونی تا ۱۴ نوامبر ۲۰۲۲، ساعت ۰۶:۵۸
«توبه» از واژههای قرآنی، در اصطلاح به معنای بازگشت انسان گناهکار به سوی خدا همراه با استغفار و پشیمانی از گناه و خطا و تصمیم بر عدم ارتکاب مجدّد آن است. توبهاى که جامع این شرایط باشد، به اجماع علما مقبول خداوند کریم است.
تعریف توبه
واژه «توبه» به معنای بازگشت است. در قرآن کریم می فرماید: «فَمَن تَابَ مِن بَعْدِ ظُلْمِهِ وَأَصْلَحَ فَإِنَّ اللّهَ یتُوبُ عَلَیهِ» (سوره مائده، ۳۹) هر کسی توبه نماید پس از گناه و نیکوکار شود خداوند سوی او باز می گردد.
توبه از بنده، بازگشت به خداست و از خدا، رضای او از بنده پس از قهر و خشم است و گویند توبه پشیمان شدن از گناه است یا از هر کار که بهتر از آن می توانست و نکرد.
ملا مهدی نراقی در کتاب جامع السعادات در معنای توبه می نویسد: توبه ترک گناهان کنونى و عزم بر ترک آنها در آینده و تلافى و تدارک تقصیر گذشته است.[۱]
امیرمؤمنان علیه السلام توبه را چنین معنى مى کند: «التَّوْبَةُ نَدَمٌ بِالْقَلْبِ وَاسْتِغْفارٌ بِاللِّسانِ وَ تَرْک بِالْجَوارِحِ وَاضْمارُ أنْ لایعُودَ»؛ توبه (عبارت از) پشیمانى قلبى، آمرزش خواهى زبانى، ترک (عملى) گناه با اندام و تصمیم بر عدم بازگشت (به گناه) است.[۲]
همچنین در مورد کمال توبه گفته شده: سالک براى دستیابى به توبه اى کامل باید از گناهان گذشته خود ترسان باشد و با حزن و اندوه بر آنها و با تحمّل ریاضتهاى شرعى گوشتهایى که از حرام در بدنش روییده ذوب کند و با چشاندن رنج و سختى طاعات، آثار لذّتى که از گناه برده است از جانش بزداید.
واجب بودن توبه
مرحوم ملا مهدی نراقی در مورد وجوب توبه می گوید: توبه از همه گناهان واجب است به اجماع و نقل (قرآن و حدیث) و عقل. اما اجماع، شکى در فراهم بودن آن نیست و اما نقل، مانند قول خداى تعالى: «وَتُوبُوا إِلَى اللَّهِ جَمِیعًا أَیهَا الْمُؤْمِنُونَ لَعَلَّکمْ تُفْلِحُونَ» (سوره نور، ۳۱) «اى مؤمنان همگى توبه به خدا برید (به سوى خدا بازگشت نمائید) شاید رستگار شوید». و نیز قول او تعالى: «یا أَیهَا الَّذِینَ آمَنُوا تُوبُوا إِلَى اللَّهِ تَوْبَةً نَصُوحًا عَسَىٰ رَبُّکمْ أَنْ یکفِّرَ عَنْکمْ سَیئَاتِکمْ» (سوره تحریم، ۸) «اى کسانى که ایمان آوردهاید به سوى خدا توبه کنید توبهاى صادقانه و صمیمانه شاید پروردگارتان بدیها (گناهان)تان را بپوشاند».
و معنى «نصوح»، خالص براى خداست که از شوائب اغراض، از مال یا جاه یا ترس از سلطان یا عدم قدرت بر گناه و نداشتن اسباب آن، خالى باشد و این امر براى وجوب است، پس توبه به مقتضاى این دو آیه واجب است.
و اما عقل؛ کسى که معنى وجوب و معنى توبه را بداند در ثبوت و تحقّق وجوب توبه شک نمىکند. بیان مطلب این است که: معنى و حقیقت واجب چیزى است که وصول به سعادت جاوید و نجات از هلاکت ابدى متوقّف بر آن است، و اگر سعادت و شقاوت به فعل و ترک چیزى تعلّق و ارتباط نداشته باشد وجوب آن معنى ندارد، پس واجب وسیله و دستاویزى است به سوى سعادت همیشگى. و شکى نیست که در خانه بقا و جاودانى سعادتى نخواهد بود مگر با لقاء خدا و انس به او، و هر که از این دیدار و وصال محجوب باشد از مشاهده جلال و جمال الهى محروم خواهد بود، و او ناچار شقى و بدبخت است، هم به آتش فراق مىسوزد و هم به آتش دوزخ. امّا آنچه آدمى را از لقاء خدا دور مىکند چیزى جز پیروى از شهوات نفسانى و غضب و انس به این جهان فانى، که از اینها به گناهان تعبیر مىشود، نیست. و انسان به دیدار خدا نزدیک نمىشود مگر آنکه دلبستگى به کالاى فریبنده این عالم را بگسلد و بکلّى به خدا روى آورد، و به وسیله پایدارى و مداومت ذکر در طلب انس به او باشد و با دوام و پیوستگى فکر در عظمت و جلال و جمال او به قدر توانائى محبّت او را بجوید. و شکى نیست که انصراف از راه دورى (از خدا) و شقاوت براى وصول به قرب (به خدا) و سعادت واجب است، و این حاصل نمىشود مگر با توبه که عبارت است از علم و ندامت و عزم، و معنى واجب همین است، پس توبه قطعا واجب است.[۳]
چگونگی توبه از گناهان
مطابق با آیه «فَمَنْ تَابَ مِنْ بَعْدِ ظُلْمِهِ وَأَصْلَحَ فَإِنَّ اللَّهَ یتُوبُ عَلَیهِ» (سوره مائده، ۳۹)؛ هر کسی توبه نماید پس از گناه و نیکوکار شود، خداوند سوی او باز می گردد. یعنی اگر پشیمان شود اما نیکوکار نشود خدا توبه او را نمی پذیرد.[۴]
مرحوم ملا مهدی نراقی در مورد چگونگی توبه می گوید: گناهان از حیث تعلق توبه به آنها و چگونگى خروج از آنها به سه گونه تقسیم مىشوند:
- ترک طاعات واجب: از نماز و روزه و زکات و خمس و کفّاره و غیر اینها. راه توبه از اینها این است که در بجا آوردن و قضاء آنها به قدر امکان بکوشد.
- محرّماتى که بین بنده و خداست، یعنى افعال ناروائى که در شرع منع شده و اینها حقوق اللّه است: مانند شرابخوارى و ساز و دف و ناى زدن و دروغگوئى و زنا. راه توبه از اینها پشیمانى بر آنها و عزم بر ترک آنها در آینده است.
- گناهانى که بین او و بندگان خداست، که از آنها به حق الناس تعبیر مىشود، و کار در آنها دشوارتر و مشکلتر است، و آن یا در مال است یا در جان یا در آبرو یا در اهل و فرزندان یا در دین؛
- آنچه در مال است: بر او واجب است که آن را در صورت امکان به صاحبش برگرداند، و اگر به سبب تنگدستى نمىتواند آن را ادا کند از وى حلیت خواهد، و اگر او را حلال نکند یا دسترسى به وى نباشد یا در گذشته است و وارثى نیز ندارد، اگر مىتواند از طرف او تصدّق دهد، و گرنه باید به درگاه خداوند تضرّع و زارى کند که در قیامت وى را از او راضى گرداند، و براى وى کارهاى نیک بجا آورد و آمرزش بخواهد، تا در قیامت عوض آن حق باشد، زیرا هر که بر دیگرى حقّى داشته باشد لا بد در قیامت عوض حقّ خود مىگیرد، یا از طاعات او یا بدین وسیله که آن دیگرى بعضى از سیئات وى را تحمّل نماید.
- و آنچه در جان است: اگر از راه خطا بر او جنایتى کرده باشد مثل اینکه او را کشته باشد واجب است که دیه او را بدهد، و اگر عمدى باشد واجب است که تمکین کند تا صاحب حق یا اولیاء او قصاص نمایند یا او را حلال کنند، و اگر به اینها دسترس نباشد باید هر چه بیشتر در آزادى بردگان بکوشد، زیرا این نوعى احیاء و ایجاد است که بیش از آن در قدرت انسان نیست، و در مقابل کشتن و میراندن است، و بر اوست که به وسیله تضرّع و زارى به سوى خدا بازگشت کند تا روز قیامت صاحب حق را از او راضى گرداند.
- و آنچه در آبرو است: به اینکه او را دشنام و فحش داده یا تهمت و بهتان زده یا غیبت کرده باشد، حقّ او این است که در نزد هر شخصى که اینها را گفته باشد به کذب خود اعتراف کند، و اگر ممکن باشد از صاحب حق حلّیت حاصل نماید، و این در صورتى است که از تهدید و افزایش خشم او و فتنه انگیزى از اظهار آن بیمى نداشته باشد، و اگر چنین ترسى داشته باشد باید برایش بسیار طلب آمرزش کند، و از خدا به زارى بخواهد که وى را روز قیامت از او راضى گرداند.
- و آنچه درباره خانواده است: به اینکه به مسلمانى در مورد اهل و فرزندش خیانت کرده باشد، که راهى براى حلّیت جستن نیست، زیرا اظهار آن موجب بروز دشمنى و فتنه است، و اگر کسى مرتکب آن شده باشد چاره ندارد مگر اینکه به درگاه خداى متعال بسیار تضرّع و ناله و زارى کند، و بر طاعات و خیرات بسیار براى کسى که به او خیانت کرده مواظبت نماید، و اگر وى زنده باشد علاوه بر اینها به او احسان و انعام و بذل اموال کند، و با خدمت و بر آوردن حاجات وى به او اکرام نماید، و در مهمّات و مقاصدش بکوشد، و نسبت به وى لطف و مهربانى کند، و از مهرورزى و دلجوئى چیزى فرو نگذارد.
- و آنچه در مورد دین است: به اینکه مسلمانى را به کفر یا گمراهى یا بدعت نسبت دهد، باید خود را در نزد کسى که چنین چیزى گفته تکذیب کند، و از صاحب حق در صورت امکان حلّیت بخواهد، و اگر در دسترس نیست برایش طلب آمرزش نماید و در پیشگاه خدا بسیار ناله و زارى کند که وى را در قیامت از او خشنود سازد.
خلاصه، آنچه در توبه از حقوق مردم لازم است عبارت است از: خشنود کردن صاحبان حق در صورت امکان، و در صورت عدم امکان تصدّق دادن و افزودن بر حسنات و استغفار، و بازگشت به سوى خدا با تضرّع و زارى به جهت راضى ساختن آنان از او در روز قیامت، و این بستگى به اراده خدا دارد، امید است که خداوند هر گاه راستى و صدق قلبى بنده خود را بداند، و ذلّت و شکستگى در او بیابد، بر بیچارگى او رحمت آورد و صاحبان حق را از خزانه فضلش خشنود گرداند. پس هیچ کس نباید از لطف خدا ناامید باشد.[۵]
مهلت توبه
رسول خدا صلی الله علیه و آله در خطبه ای فرمود: هرکس یک سال قبل از مردنش توبه کند خداوند توبه او را می پذیرد. بعد خود حضرت فرمود: یک سال زیاد است و در کمتر از یک سال هم ممکن است. اگر در یک ماه قبل از مردنش توبه کند خداوند توبه او را می پذیرد. باز فرمود یک ماه هم زیاد است و در کمتر از یک ماه هم ممکن است. اگر کسی یک روز قبل از مردنش توبه کند خداوند توبه او را می پذیرد. باز فرمود یک روز هم زیاد است و در کمتر از یک روز هم ممکن است، اگر کسی در یک ساعت قبل از مردنش توبه کند خداوند توبه اورا می پذیرد. باز فرمود یک ساعت زیاد است و در کمتر از یک ساعت هم ممکن است. در این وقت فرمود اگر کسی یک لحظه قبل از مردنش توفیق توبه پیدا کند خداوند توبه او را می پذیرد.[۶]
انسان تا در این دنیا هست و رشته حیاتش باقی است و تا وقتی که مرگ مستقیما به او روی نیاورده است، مهلت برای توبه کردن دارد. ولی توبه در دو موقف و دو موطن پذیرفته نمی شود:
یکی در همین دنیا آنگاه که کیفر رسیده باشد؛ در حقیقت حالتی که انسان در این وقت به خود می گیرد صورت توبه دارد ولی حقیقت توبه ندارد. در سوره مومنون آیه ۸۴ و ۸۵ درباره بعضی از اقوام گذشته که دچار عقوبت الهی شدند می فرماید: همین که عقوبت سخت ما را دیدند اظهار داشتند که به خدای یگانه ایمان آوردیم و تمام آن چیزهایی را که خداوند ساخته بودیم به دور ریختیم. ولی اینچنین توبه و ایمانی که بعد از مشاهده عقوبت سخت پیدا شود هرگز به حال آنها سود نخواهد بخشید. این سنتی است از خداوند که همیشه بوده است و کافران در این موطن و موقف زیان کرده اند. درباره فرعون نیز در قرآن کریم آمده است که فرعون دست از بنی اسرائیل برنمی داشت. در حالی هم که آنها به رهبری حضرت موسی از مصر خارج شدند باز آنها را تعقیب کرد تا آن وقت که در دریا آنها را تعقیب کرد و غرق شد. در آن حال فریاد برآورد: به خدایی که قوم موسی به آن ایمان آورده اند من هم ایمان آوردم و تسلیم او هستم. به او گفته شد: حالا و در این وقت؟! و حال آنکه تا لحظه این پیش آدمی فسادگر بودی.
موقف دوم که توبه پذیرفته نمی شود جهان آخرت است. همین که آدمی بدان جهان رفت دیگر توبه و پشیمانی سودی ندارد. نه تنها بدان جهت که در آنجا آدمی کیفر را حاضر و مشهود می بیند، بلکه بدان جهت که در آنجا دیگر عمل و تغییر تصمیم و حرکت و تکامل معنا ندارد. هرکس در آنجا به هر حالت و با هر درجه و هر مقام که رفت برای همیشه در همان حالت باقی است و نمی تواند در خودش تصمیماتی و تغییراتی ایجاد کند. در آنجا هم توبه و انصراف واقعی پیدا می شود ولی مورد قبول واقع نمی گردد.[۷]
پانویس
- ↑ علم اخلاق اسلامى (ترجمه جامع السعادات ملا مهدی نراقی)، سید جلال الدین مجتبوى، ج۳، ص ۶۵.
- ↑ اخلاق و تربیت اسلامى، على اصغر الهامى نیا، ص ۱۵ به نقل از شرح غررالحکم، ج ۲، ص ۱۲۶.
- ↑ علم اخلاق اسلامى (ترجمه جامع السعادات)، ج۳، ص۷۲ و ۷۳.
- ↑ نثر طوبی، علامه شعرانی، ج۱، ص ۱۰۸
- ↑ علم اخلاق اسلامى (ترجمه جامع السعادات)، ج۳، ص: ۹۴ تا ۹۶
- ↑ حکمت ها و اندرزها، استاد مطهری، ص۷۹.
- ↑ حکمت ها و اندرزها، استاد مطهری، ص۸۲.