حضرت یعقوب علیه السلام: تفاوت بین نسخهها
مهدی موسوی (بحث | مشارکتها) (ویرایش) |
|||
(۱ نسخهٔ میانی ویرایش شده توسط ۱ کاربر نشان داده نشده) | |||
سطر ۱: | سطر ۱: | ||
{{خوب}} | {{خوب}} | ||
− | حضرت یعقوب فرزند [[حضرت اسحاق]] | + | '''حضرت یعقوب علیه السلام''' فرزند [[حضرت اسحاق]] علیه السلام و از پیامبران الهی است. او که لقبش «[[اسرائیل|اسرائیل]]» است، پدر قوم [[بنی اسرائیل|بنى اسرائیل]] می باشد که در بین آنها انبیاء بسیاری مبعوث شد. نام حضرت یعقوب ۱۶ بار در [[قرآن|قرآن کریم]] ذکر شده و داستان فراق او از فرزندش [[حضرت یوسف علیه السلام|حضرت یوسف]] علیه السلام، و چگونگی دیدار دوباره او، در [[سوره یوسف]] آمده است. |
− | ==نسب حضرت یعقوب | + | ==نام و نسب حضرت یعقوب== |
− | حضرت یعقوب فرزند اسحاق | + | حضرت یعقوب علیه السلام، فرزند [[حضرت اسحاق علیه السلام|حضرت اسحاق]] و نوه [[حضرت ابراهیم علیه السلام|حضرت ابراهیم]] علیهماالسلام است.<ref> قرشى، قاموس قرآن، ج۷، ص۲۶۷.</ref> |
− | + | [[بنی اسرائیل]] دودمان حضرت یعقوب هستند که از نسل دوازده فرزند پسر اویند. او در ابتدا با دختر خاله یا دختر دائی خود الیا [[ازدواج]] نمود و از او صاحب شش فرزند پسر شد. سپس او وفات یافت و یعقوب با خواهر او راحیل ازدواج کرد و از او [[حضرت یوسف علیه السلام|یوسف]] و [[بنیامین]] متولّد شدند و چهار پسر دیگر از دو زن دیگر او متولد شدند.<ref> جزائری، قصص الأنبیاء، ترجمه فاطمه مشایخ، ص ۲۵۰.</ref> | |
− | در | ||
− | + | در مورد معنای کلمه «یعقوب» گفته شده ریشه این کلمه از «عقب» عربى است که به فتح عین و کسر قاف به معنى پاشنه است. و «یعقوب» یعنى پاشنه را مى گیرد. و علت نامگذاری او به این نام این بود که یعقوب و برادرش عیسو جفت به دنیا آمدند و یعقوب بعد از برادرش عیسو به دنیا آمد در حالی که پاشنه عیسو را گرفته بود.<ref> بلاغی، حجة التفاسیر و بلاغ الإکسیر، ج۲، ص۵۴۷.</ref> | |
− | |||
− | + | لقب حضرت یعقوب علیه السلام «[[اسرائیل|اسرائیل]]» است، که گفته شده به معنی «بنده خدا» می باشد («اسر» به معنى بنده و «ئیل» به معنى خدا).<ref>طبرسی، مجمع البیان، ۱۳۷۲ش، ج ۱، ص ۲۰۶.</ref> | |
+ | |||
+ | حضرت یعقوب در ۱۴۷ سالگی در [[مصر]] درگذشت و طبق وصیت او، پیکرش از مصر به [[فلسطین]] منتقل و در شهر الخلیل مدفون شد.<ref>شوقی ابوخلیل، اطلس قرآن، ص ۶۹.</ref> | ||
==حضرت یعقوب در قرآن== | ==حضرت یعقوب در قرآن== | ||
− | نام حضرت یعقوب | + | نام حضرت یعقوب ۱۶ بار در [[قرآن]] ذکر شده است.<ref> قرشی، قاموس قرآن، ج۷، ص۲۶۷.</ref> آیات زیر آیاتی هستند که نام حضرت یعقوب علیه السلام یا داستانی مرتبط با آن حضرت در آنها ذکر شده است: |
− | |||
− | |||
− | + | [[سوره بقره/متن و ترجمه#132|سوره بقره، آیه ۱۳۲-۱۴۰]] • [[سوره آل عمران/متن و ترجمه#84|سوره آل عمران، آیه ۸۴]] • [[سوره نساء/متن و ترجمه#163|سوره نساء، آیه ۱۶۳]] • [[سوره انعام/متن و ترجمه#84|سوره انعام، آیه ۸۴]] • [[سوره هود/متن و ترجمه#71|سوره هود، آیه ۷۱]] • [[سوره یوسف/متن و ترجمه#6|سوره یوسف، آیه ۶]] • [[سوره یوسف/متن و ترجمه#38|سوره یوسف، آیه ۳۸]] • [[سوره یوسف/متن و ترجمه#68|سوره یوسف، آیه ۶۸]] • [[سوره مریم/متن و ترجمه#6|سوره مریم، آیه ۶]] • [[سوره مریم/متن و ترجمه#49|سوره مریم، آیه ۴۹]] • [[سوره عنکبوت/متن و ترجمه#27|سوره عنکبوت، آیه ۲۷]] • [[سوره ص/متن و ترجمه#45|سوره ص، آیه ۴۵-۴۷]]. | |
− | + | قرآن در توصیف حضرت یعقوب علیه السلام و پدر و جدش [[حضرت ابراهیم علیه السلام|ابراهیم]] علیه السلام آورده است: {{متن قرآن|«وَاذْکرْ عِبادَنا إِبْراهِیمَ وَ إِسْحاقَ وَ یعْقُوبَ أُولِی الْأَیدِی وَالْأَبْصارِ * إِنَّا أَخْلَصْناهُمْ بِخالِصَةٍ ذِکرَى الدَّارِ * وَ إِنَّهُمْ عِنْدَنا لَمِنَ الْمُصْطَفَینَ الْأَخْیارِ»}}: و بندگان ابراهیم و اسحاق و یعقوب را که نیرومند و دیده ور بودند به یادآور. ما آنان را با موهبت ویژه اى که یادآورى آن سراى بود خالص گردانیدیم و آنان در پیشگاه ما جداً از برگزیدگان نیکانند.<ref>سوره ص، آیه ۴۵-۴۷</ref> | |
− | [[ | + | مسئله دیگری که قرآن به تفصیل به آن پرداخته، داستان جدایی [[حضرت یوسف علیه السلام|یوسف]] علیه السلام فرزند حضرت یعقوب از اوست. مطابق با قرآن حضرت یوسف فرزند یعقوب علیه السلام در کودکی خواب دید که یازده ستاره و ماه و خورشید برای او [[سجده]] می کنند. هنگامی که او این خواب را برای پدرش نقل نمود، حضرت یعقوب به او سفارش نمود که خواب خود را برای برادرانت تعریف نکن؛ زیرا این باعث می شود که آنها به اغوای [[شیطان]]، برای تو نقشه خطرناکی بکشند.<ref>سوره یوسف، آیه ۴و۵.</ref> |
− | + | مفسران مراد از یازده ستاره را برادران یوسف و مراد از ماه و خورشید را پدر و مادرش دانستهاند که بعدها که یوسف به منزلتی دنیایی و معنوی رسید، به او تعظیم کردند.<ref>ابنکثیر، قصصالانبیاء، ۱۴۱۶ق/۱۹۹۶م، ص۱۹۱.</ref> | |
− | یوسف | + | فرزندان یعقوب میگفتند یوسف و برادرش نزد پدر، از ما محبوبترند و به او [[حسد|حسادت]] نمودند. آنها روزی از یعقوب خواستند اجازه دهد یوسف برای بازی همراهشان به بیابان برود اما مطابق با نقشه قبلی در بیابان یوسف را به چاه انداختند و پس از بازگشت، به یعقوب گفتند که گرگ او را دریده است. و [[پیراهن یوسف|پیراهن]] او را که به صورت دروغین به خون آغشته کرده بودند به نزد او آوردند. حضرت یعقوب علیه السلام سخنشان را باور نکرد و در پاسخ به آنها گفت: چنین نیست! بلکه [[نفس]] سرکش شما این کار را برایتان زیبا جلوه داده و من در مقابل این کار شما صبری جمیل می نمایم و خداوند یاری دهنده من در این امر خواهد بود.<ref>سوره یوسف، آیات ۷ تا ۱۸.</ref> او بعدها از شدت فراق و گریه بر یوسف نابینا شد.<ref>سوره یوسف، آیه ۸۴.</ref> |
− | + | یوسف پس از توطئه برادرانش توسط کاروانی از چاه نجات پیدا نموده به عنوان غلامی به [[مصر]] برده شده و به عزیز مصر فروخته شد. او سالیانی در مصر بود و به دنبال ماجراهایی که برای او پیش آمد عزیز مصر شد و با تدبیر او مصر به سلامتی از دوره هفت ساله قحطی اش عبور نمود. | |
− | + | در دوره بیآبیِ مصر، کنعان نیز دچار قحطی شد. ازاینرو یعقوب پسرانش را برای دریافت گندم به مصر فرستاد.<ref>بلاغی، قصص قرآن، ص۱۱۰.</ref> یوسف با دیدن برادرانش آنها را شناخت، اما آنها او را نشناختند.<ref>سوره یوسف، آیه ۵۸.</ref> او با تدبیری برادرش [[بنیامین|بنیامین]] را نیز به نزد خود در مصر کشاند و او را در نزد خود نگه داشت. یعقوب در سفر بعدی آنها به مصر آنها را به جستجوی از یوسف و بنیامین مامور نمود. اینبار هنگامی که آنها به نزد یوسف آمدند و از او برای قحطی کمک درخواست نمودند. حضرت یوسف خود را به آنها شناساند و با فرستادن پیراهنش برای یعقوب چشمان نابینای او را بینا کرد. پس از آن یعقوب و فرزندانش برای دیدار یوسف به مصر رفتند.<ref>سوره یوسف، آیه ۵۹ تا ۱۰۰.</ref> | |
− | |||
− | |||
− | |||
==پانویس== | ==پانویس== | ||
− | <references/> | + | <references /> |
==منابع== | ==منابع== | ||
− | * ابنکثیر، قصصالانبیاء | + | |
− | * بلاغى، | + | *ابنکثیر، قصصالانبیاء (خلاصة تاریخ ابنکثیر)، تدوین محمد بن احمد کنعان، بیروت، مؤسسةالمعارف، چاپ اول، ۱۴۱۶ق. |
− | * بلاغی، صدرالدین، قصص قرآن، تهران، امیرکبیر، چاپ هفدهم، ۱۳۸۰ق. | + | *بلاغى، سید عبدالحجت، حجة التفاسیر و بلاغ الإکسیر، قم، انتشارات حکمت، ۱۳۸۶ق. |
− | * جزائرى، نعمت الله بن عبد الله، قصص | + | *بلاغی، صدرالدین، قصص قرآن، تهران، امیرکبیر، چاپ هفدهم، ۱۳۸۰ق. |
− | * طبرسی، فضل بن حسن، مجمع | + | *جزائرى، نعمت الله بن عبد الله، قصص الأنبیاء، ترجمه فاطمه مشایخ، تهران، چاپ اول، ۱۳۸۱ش. |
− | * قرشى، | + | *طبرسی، فضل بن حسن، مجمع البیان فى تفسیر القرآن، تهران، ناصر خسرو، ۱۳۷۲ش. |
+ | *قرشى، سید على اکبر، قاموس قرآن، تهران: اسلامیه، چاپ پنجم، ۱۳۶۷ش. | ||
==مقالات مرتبط== | ==مقالات مرتبط== | ||
− | *[[حضرت | + | |
− | + | *[[حضرت یوسف|حضرت یوسف علیه السلام]] | |
*[[بنیامین]] | *[[بنیامین]] | ||
+ | *[[اسرائیل]] | ||
*[[بنی اسرائیل]] | *[[بنی اسرائیل]] | ||
*[[انبیاء بنی اسرائیل]] | *[[انبیاء بنی اسرائیل]] |
نسخهٔ کنونی تا ۱۴ فوریهٔ ۲۰۲۲، ساعت ۰۸:۲۵
حضرت یعقوب علیه السلام فرزند حضرت اسحاق علیه السلام و از پیامبران الهی است. او که لقبش «اسرائیل» است، پدر قوم بنى اسرائیل می باشد که در بین آنها انبیاء بسیاری مبعوث شد. نام حضرت یعقوب ۱۶ بار در قرآن کریم ذکر شده و داستان فراق او از فرزندش حضرت یوسف علیه السلام، و چگونگی دیدار دوباره او، در سوره یوسف آمده است.
نام و نسب حضرت یعقوب
حضرت یعقوب علیه السلام، فرزند حضرت اسحاق و نوه حضرت ابراهیم علیهماالسلام است.[۱]
بنی اسرائیل دودمان حضرت یعقوب هستند که از نسل دوازده فرزند پسر اویند. او در ابتدا با دختر خاله یا دختر دائی خود الیا ازدواج نمود و از او صاحب شش فرزند پسر شد. سپس او وفات یافت و یعقوب با خواهر او راحیل ازدواج کرد و از او یوسف و بنیامین متولّد شدند و چهار پسر دیگر از دو زن دیگر او متولد شدند.[۲]
در مورد معنای کلمه «یعقوب» گفته شده ریشه این کلمه از «عقب» عربى است که به فتح عین و کسر قاف به معنى پاشنه است. و «یعقوب» یعنى پاشنه را مى گیرد. و علت نامگذاری او به این نام این بود که یعقوب و برادرش عیسو جفت به دنیا آمدند و یعقوب بعد از برادرش عیسو به دنیا آمد در حالی که پاشنه عیسو را گرفته بود.[۳]
لقب حضرت یعقوب علیه السلام «اسرائیل» است، که گفته شده به معنی «بنده خدا» می باشد («اسر» به معنى بنده و «ئیل» به معنى خدا).[۴]
حضرت یعقوب در ۱۴۷ سالگی در مصر درگذشت و طبق وصیت او، پیکرش از مصر به فلسطین منتقل و در شهر الخلیل مدفون شد.[۵]
حضرت یعقوب در قرآن
نام حضرت یعقوب ۱۶ بار در قرآن ذکر شده است.[۶] آیات زیر آیاتی هستند که نام حضرت یعقوب علیه السلام یا داستانی مرتبط با آن حضرت در آنها ذکر شده است:
سوره بقره، آیه ۱۳۲-۱۴۰ • سوره آل عمران، آیه ۸۴ • سوره نساء، آیه ۱۶۳ • سوره انعام، آیه ۸۴ • سوره هود، آیه ۷۱ • سوره یوسف، آیه ۶ • سوره یوسف، آیه ۳۸ • سوره یوسف، آیه ۶۸ • سوره مریم، آیه ۶ • سوره مریم، آیه ۴۹ • سوره عنکبوت، آیه ۲۷ • سوره ص، آیه ۴۵-۴۷.
قرآن در توصیف حضرت یعقوب علیه السلام و پدر و جدش ابراهیم علیه السلام آورده است: «وَاذْکرْ عِبادَنا إِبْراهِیمَ وَ إِسْحاقَ وَ یعْقُوبَ أُولِی الْأَیدِی وَالْأَبْصارِ * إِنَّا أَخْلَصْناهُمْ بِخالِصَةٍ ذِکرَى الدَّارِ * وَ إِنَّهُمْ عِنْدَنا لَمِنَ الْمُصْطَفَینَ الْأَخْیارِ»: و بندگان ابراهیم و اسحاق و یعقوب را که نیرومند و دیده ور بودند به یادآور. ما آنان را با موهبت ویژه اى که یادآورى آن سراى بود خالص گردانیدیم و آنان در پیشگاه ما جداً از برگزیدگان نیکانند.[۷]
مسئله دیگری که قرآن به تفصیل به آن پرداخته، داستان جدایی یوسف علیه السلام فرزند حضرت یعقوب از اوست. مطابق با قرآن حضرت یوسف فرزند یعقوب علیه السلام در کودکی خواب دید که یازده ستاره و ماه و خورشید برای او سجده می کنند. هنگامی که او این خواب را برای پدرش نقل نمود، حضرت یعقوب به او سفارش نمود که خواب خود را برای برادرانت تعریف نکن؛ زیرا این باعث می شود که آنها به اغوای شیطان، برای تو نقشه خطرناکی بکشند.[۸]
مفسران مراد از یازده ستاره را برادران یوسف و مراد از ماه و خورشید را پدر و مادرش دانستهاند که بعدها که یوسف به منزلتی دنیایی و معنوی رسید، به او تعظیم کردند.[۹]
فرزندان یعقوب میگفتند یوسف و برادرش نزد پدر، از ما محبوبترند و به او حسادت نمودند. آنها روزی از یعقوب خواستند اجازه دهد یوسف برای بازی همراهشان به بیابان برود اما مطابق با نقشه قبلی در بیابان یوسف را به چاه انداختند و پس از بازگشت، به یعقوب گفتند که گرگ او را دریده است. و پیراهن او را که به صورت دروغین به خون آغشته کرده بودند به نزد او آوردند. حضرت یعقوب علیه السلام سخنشان را باور نکرد و در پاسخ به آنها گفت: چنین نیست! بلکه نفس سرکش شما این کار را برایتان زیبا جلوه داده و من در مقابل این کار شما صبری جمیل می نمایم و خداوند یاری دهنده من در این امر خواهد بود.[۱۰] او بعدها از شدت فراق و گریه بر یوسف نابینا شد.[۱۱]
یوسف پس از توطئه برادرانش توسط کاروانی از چاه نجات پیدا نموده به عنوان غلامی به مصر برده شده و به عزیز مصر فروخته شد. او سالیانی در مصر بود و به دنبال ماجراهایی که برای او پیش آمد عزیز مصر شد و با تدبیر او مصر به سلامتی از دوره هفت ساله قحطی اش عبور نمود.
در دوره بیآبیِ مصر، کنعان نیز دچار قحطی شد. ازاینرو یعقوب پسرانش را برای دریافت گندم به مصر فرستاد.[۱۲] یوسف با دیدن برادرانش آنها را شناخت، اما آنها او را نشناختند.[۱۳] او با تدبیری برادرش بنیامین را نیز به نزد خود در مصر کشاند و او را در نزد خود نگه داشت. یعقوب در سفر بعدی آنها به مصر آنها را به جستجوی از یوسف و بنیامین مامور نمود. اینبار هنگامی که آنها به نزد یوسف آمدند و از او برای قحطی کمک درخواست نمودند. حضرت یوسف خود را به آنها شناساند و با فرستادن پیراهنش برای یعقوب چشمان نابینای او را بینا کرد. پس از آن یعقوب و فرزندانش برای دیدار یوسف به مصر رفتند.[۱۴]
پانویس
- ↑ قرشى، قاموس قرآن، ج۷، ص۲۶۷.
- ↑ جزائری، قصص الأنبیاء، ترجمه فاطمه مشایخ، ص ۲۵۰.
- ↑ بلاغی، حجة التفاسیر و بلاغ الإکسیر، ج۲، ص۵۴۷.
- ↑ طبرسی، مجمع البیان، ۱۳۷۲ش، ج ۱، ص ۲۰۶.
- ↑ شوقی ابوخلیل، اطلس قرآن، ص ۶۹.
- ↑ قرشی، قاموس قرآن، ج۷، ص۲۶۷.
- ↑ سوره ص، آیه ۴۵-۴۷
- ↑ سوره یوسف، آیه ۴و۵.
- ↑ ابنکثیر، قصصالانبیاء، ۱۴۱۶ق/۱۹۹۶م، ص۱۹۱.
- ↑ سوره یوسف، آیات ۷ تا ۱۸.
- ↑ سوره یوسف، آیه ۸۴.
- ↑ بلاغی، قصص قرآن، ص۱۱۰.
- ↑ سوره یوسف، آیه ۵۸.
- ↑ سوره یوسف، آیه ۵۹ تا ۱۰۰.
منابع
- ابنکثیر، قصصالانبیاء (خلاصة تاریخ ابنکثیر)، تدوین محمد بن احمد کنعان، بیروت، مؤسسةالمعارف، چاپ اول، ۱۴۱۶ق.
- بلاغى، سید عبدالحجت، حجة التفاسیر و بلاغ الإکسیر، قم، انتشارات حکمت، ۱۳۸۶ق.
- بلاغی، صدرالدین، قصص قرآن، تهران، امیرکبیر، چاپ هفدهم، ۱۳۸۰ق.
- جزائرى، نعمت الله بن عبد الله، قصص الأنبیاء، ترجمه فاطمه مشایخ، تهران، چاپ اول، ۱۳۸۱ش.
- طبرسی، فضل بن حسن، مجمع البیان فى تفسیر القرآن، تهران، ناصر خسرو، ۱۳۷۲ش.
- قرشى، سید على اکبر، قاموس قرآن، تهران: اسلامیه، چاپ پنجم، ۱۳۶۷ش.
مقالات مرتبط
پیامبران |
پیامبران اولوالعزم |
محمد (ص) * عیسی * موسی * نوح * ابراهیم |
سایر پیامبران |
آدم * ادریس * یعقوب * یوسف * یونس * اسحاق * اسماعیل * الیاس * ایوب * خضر * داوود * سلیمان * ذوالکفل * زکریا * شعیب * صالح * لوط * هارون * هود * یحیی * یسع * شعیا * اِرميا * جرجیس * حبقوق * يوشع بن نون |