حضرت یعقوب علیه السلام: تفاوت بین نسخه‌ها

از دانشنامه‌ی اسلامی
پرش به ناوبری پرش به جستجو
(ویرایش)
 
(۷ نسخه‌ٔ میانی ویرایش شده توسط ۱ کاربر نشان داده نشده)
سطر ۱: سطر ۱:
{{متوسط}}
+
{{خوب}}
حضرت یعقوب که لقب اسرائيل (بنده خدا) است. فرزند [[حضرت اسحاق]] پسر [[حضرت ابراهيم]] عليهما‌السلام و پدر قوم بنى اسرائيل می باشد که در بین آنها انبیاء بسیاری مبعوث شد. حضرت یعقوب با دوری فرزندش [[حضرت یوسف علیه السلام|یوسف]]، مورد آزمایش الهی قرار گرفت.
+
'''حضرت یعقوب علیه السلام''' فرزند [[حضرت اسحاق]] علیه السلام و از پیامبران الهی است. او که لقبش «[[اسرائیل|اسرائیل]]» است، پدر قوم [[بنی اسرائیل|بنى اسرائیل]] می باشد که در بین آنها انبیاء بسیاری مبعوث شد. نام حضرت یعقوب ۱۶ بار در [[قرآن|قرآن کریم]] ذکر شده و داستان فراق او از فرزندش [[حضرت یوسف علیه السلام|حضرت یوسف]] علیه السلام، و چگونگی دیدار دوباره او، در [[سوره یوسف]] آمده است.
  
==نسب حضرت یعقوب علیه السلام==
+
==نام و نسب حضرت یعقوب==
  
حضرت یعقوب فرزند اسحاق پسر ابراهيم عليهما‌السلام است.<ref> [[قاموس قرآن]] (سيد على اكبر قرشى)، ج7، ص267.</ref>
+
حضرت یعقوب علیه السلام، فرزند [[حضرت اسحاق علیه السلام|حضرت اسحاق]] و نوه [[حضرت ابراهیم علیه السلام|حضرت ابراهیم]] علیهما‌السلام است.<ref> قرشى، قاموس قرآن، ج۷، ص۲۶۷.</ref>
  
==وجه تسميه یعقوب==
+
[[بنی اسرائیل]] دودمان حضرت یعقوب هستند که از نسل دوازده فرزند پسر اویند. او در ابتدا با دختر خاله یا دختر دائی خود الیا [[ازدواج]] نمود و از او صاحب شش فرزند پسر شد. سپس او وفات یافت و یعقوب با خواهر او راحیل ازدواج کرد و از او [[حضرت یوسف علیه السلام|یوسف]] و [[بنیامین]] متولّد شدند و چهار پسر دیگر از دو زن دیگر او متولد شدند.<ref> جزائری، قصص الأنبیاء، ترجمه فاطمه مشایخ، ص ۲۵۰.</ref>
در مورد معنای کلمه یعقوب گفته شده ريشه كلمه یعقوب از عقب عربى است كه به فتح عين و كسر قاف به معنى پاشنه است. و «يعقوب» يعنى پاشنه را مى گيرد. و علت نامگذاری او به این نام این بود که يعقوب و برادرش عيسو جفت به دنيا آمدند و یعقوب بعد از برادرش عيسو به دنیا آمد در حالی که پاشنه عيسو را گرفته بود.<ref> [[حجة التفاسير و بلاغ الإكسير]] (سيد عبدالحجت بلاغى)، جلد دوم، تعليقه، ص547.</ref>
 
  
==جایگاه حضرت یعقوب در تاریخ انبیاء==
+
در مورد معنای کلمه «یعقوب» گفته شده ریشه این کلمه از «عقب» عربى است که به فتح عین و کسر قاف به معنى پاشنه است. و «یعقوب» یعنى پاشنه را مى گیرد. و علت نامگذاری او به این نام این بود که یعقوب و برادرش عیسو جفت به دنیا آمدند و یعقوب بعد از برادرش عیسو به دنیا آمد در حالی که پاشنه عیسو را گرفته بود.<ref> بلاغی، حجة التفاسیر و بلاغ الإکسیر، ج۲، ص۵۴۷.</ref>
لقب حضرت یعقوب علیه السلام اسرائيل است. که در مورد معنای آن گفته شده «اسر» به معنى (عبد) و «ئيل» به معنى (اللّه) است و اين كلمه مجموعا معنى «عبداللّه» را مى دهد. بنی اسرائیل دودمان حضرت یعقوب هستند که از نسل دوازده فرزند پسر اویند. او در ابتدا با دختر خاله یا دختر دائی خود الیا ازدواج نمود و از او صاحب شش فرزند پسر شد. سپس او وفات يافت و يعقوب با خواهر او راحيل ازدواج كرد و از او يوسف و بنيامين متولّد شدند و چهار پسر ديگر از دو زن ديگر او متولد شدند.<ref> قصص الأنبياء (ترجمه قصص الأنبياء جزائرى)، ص 250</ref>
 
  
بسیاری از انبیاء از قوم بنی اسرائیل بوده اند. در برخی روایات تعداد انبیاء هشت هزار نقل شده و گفته شده که نیمی از آنها از بنى اسرائيل بوده‌ اند.<ref>مجمع البيان فى تفسير القرآن، ج‌8، ص830</ref>
+
لقب حضرت یعقوب علیه السلام «[[اسرائیل|اسرائیل]]» است، که گفته شده به معنی «بنده خدا» می باشد («اسر» به معنى بنده و «ئیل» به معنى خدا).<ref>طبرسی، مجمع البیان، ۱۳۷۲ش، ج ۱، ص ۲۰۶.</ref>
 +
 
 +
حضرت یعقوب در ۱۴۷ سالگی در [[مصر]] درگذشت و طبق وصیت او، پیکرش از مصر به [[فلسطین]] منتقل و در شهر الخلیل مدفون شد.<ref>شوقی ابوخلیل، اطلس قرآن، ص ۶۹.</ref>
  
 
==حضرت یعقوب در قرآن==
 
==حضرت یعقوب در قرآن==
  
نام حضرت یعقوب 16 بار در قرآن ذکر شده است.<ref> قاموس [[قرآن]] (سيد على اكبر قرشى)، ج7، ص267.</ref> آیات زیر آیاتی هستند که نام حضرت یعقوب علیه السلام یا داستانی مرتبط با آن حضرت در آنها ذکر شده است:
+
نام حضرت یعقوب ۱۶ بار در [[قرآن]] ذکر شده است.<ref> قرشی، قاموس قرآن، ج۷، ص۲۶۷.</ref> آیات زیر آیاتی هستند که نام حضرت یعقوب علیه السلام یا داستانی مرتبط با آن حضرت در آنها ذکر شده است:
 
 
[[سوره بقره/متن و ترجمه#132|سوره بقره، آيه 132-140]] • [[سوره آل عمران/متن و ترجمه#84|سوره آل عمران، آيه 84]] •  [[سوره نساء/متن و ترجمه#163|سوره نساء، آيه 163]] •  [[سوره انعام/متن و ترجمه#84|سوره انعام، آيه 84]] •  [[سوره هود/متن و ترجمه#71|سوره هود، آيه 71]]  • [[سوره یوسف/متن و ترجمه#6|سوره یوسف، آيه 6]]  • [[سوره یوسف/متن و ترجمه#38|سوره یوسف، آيه 38]] •  [[سوره یوسف/متن و ترجمه#68|سوره یوسف، آيه 68]] • [[سوره مریم/متن و ترجمه#6|سوره مریم، آيه 6]] • [[سوره مریم/متن و ترجمه#49|سوره مریم، آيه 49]] • [[سوره عنکبوت/متن و ترجمه#27|سوره عنکبوت، آيه 27]] • [[سوره ص/متن و ترجمه#45|سوره ص، آيه 45-47]]
 
 
 
قرآن در توصیف حضرت یعقوب علیه السلام و پدر و جدش ابراهیم علیه السلام آورده است: {{متن قرآن|«وَاذْكُرْ عِبادَنا إِبْراهِيمَ وَ إِسْحاقَ وَ يَعْقُوبَ أُولِي الْأَيْدِي وَالْأَبْصارِ. إِنَّا أَخْلَصْناهُمْ بِخالِصَةٍ ذِكْرَى الدَّارِ. وَ إِنَّهُمْ عِنْدَنا لَمِنَ الْمُصْطَفَيْنَ الْأَخْيارِ»}}: و بندگان ابراهيم و اسحاق و يعقوب را كه نيرومند و ديده ور بودند به يادآور. ما آنان را با موهبت ويژه اى كه يادآورى آن سراى بود خالص گردانيديم و آنان در پيشگاه ما جداً از برگزيدگان نيكانند.<ref>[[سوره ص]]، آیه 45-47</ref>
 
 
 
مسئله دیگری که قرآن به تفصیل به آن پرداخته است داستان جدایی یوسف علیه السلام فرزند حضرت یعقوب از اوست. مطابق با قرآن حضرت یوسف فرزند یعقوب علیه السلام در کودکی خواب دید که یازده ستاره و ماه و خورشید برای او سجده می کنند. هنگامی که او این خواب را برای پدرش نقل نمود. حضرت یعقوب به او سفارش نمود که خواب خود را برای برادرانت تعریف نکن؛ زیرا این باعث می شود که آنها به اغوای شیطان، برای تو نقشه خطرناکی بکشند.<ref>سوره یوسف، آیه ۴و۵.</ref>
 
 
 
[[تفسير|مفسران]] مراد از یازده ستاره را برادران یوسف و مراد از ماه و خورشید را پدر و مادرش دانسته‌اند که بعدها که یوسف به منزلتی دنیایی و معنوی رسید، به او تعظیم کردند.<ref>ابن‌کثیر، قصص‌الانبیاء، ۱۴۱۶ق/۱۹۹۶م، ص۱۹۱.</ref>
 
 
 
فرزندان [[یعقوب]] می‌گفتند یوسف و برادرش نزد پدر، از ما محبوب‌ترند و به او حسادت نمودند. آنها روزی از یعقوب خواستند اجازه دهد یوسف برای بازی همراهشان به بیابان برود اما مطابق با نقشه قبلی در بیابان یوسف را به چاه‌ انداختند و پس از بازگشت، به یعقوب گفتند که گرگ او را دریده است. و پیراهن او را که به صورت دروغین به خون آغشته کرده بودند به نزد او آوردند. حضرت یعقوب علیه السلام سخنشان را باور نکرد و در پاسخ به آنها گفت: چنین نیست! بلکه نفس سرکش شما این کار را برایتان زیبا جلوه داده و من در مقابل این کار شما صبری جمیل می نمایم و خداوند یاری دهنده من در این امر خواهد بود.<ref>سوره یوسف،‌ آیات ۷ تا ۱۸.</ref> او بعدها از شدت فراق و گریه بر یوسف نابینا شد.<ref>سوره یوسف، آیه ۸۴.</ref>
 
  
یوسف پس از توطئه برادرانش توسط کاروانی از چاه نجات پیدا نموده به عنوان غلامی به مصر برده شده و به عزیز مصر فروخته شد. او سالیانی در مصر بود و به دنبال ماجراهایی که برای او پیش آمد عزیز مصر شد و با تدبیر او مصر به سلامتی از دوره هفت ساله قحطی اش عبور نمود.  
+
[[سوره بقره/متن و ترجمه#132|سوره بقره، آیه ۱۳۲-۱۴۰]] • [[سوره آل عمران/متن و ترجمه#84|سوره آل عمران، آیه ۸۴]] • [[سوره نساء/متن و ترجمه#163|سوره نساء، آیه ۱۶۳]] • [[سوره انعام/متن و ترجمه#84|سوره انعام، آیه ۸۴]] • [[سوره هود/متن و ترجمه#71|سوره هود، آیه ۷۱]] • [[سوره یوسف/متن و ترجمه#6|سوره یوسف، آیه ۶]] • [[سوره یوسف/متن و ترجمه#38|سوره یوسف، آیه ۳۸]] • [[سوره یوسف/متن و ترجمه#68|سوره یوسف، آیه ۶۸]] • [[سوره مریم/متن و ترجمه#6|سوره مریم، آیه ۶]] • [[سوره مریم/متن و ترجمه#49|سوره مریم، آیه ۴۹]] • [[سوره عنکبوت/متن و ترجمه#27|سوره عنکبوت، آیه ۲۷]] • [[سوره ص/متن و ترجمه#45|سوره ص، آیه ۴۵-۴۷]].
  
در دوره بی‌آبیِ مصر، کنعان نیز دچار قحطی شد. ازاین‌رو یعقوب پسرانش را برای دریافت گندم به مصر فرستاد.<ref>بلاغی، قصص قرآن، ص۱۱۰.</ref> یوسف با دیدن برادرانش آنها را شناخت، اما آنها او را نشناختند.<ref>سوره یوسف، آیه ۵۸.</ref> او با تدبیری برادرش بنیامین را نیز به نزد خود در مصر کشاند و او را در نزد خود نگه داشت. یعقوب در سفر بعدی آنها به مصر آنها را به جستجوی از یوسف و بنیامین مامور نمود. اینبار هنگامی که آنها به نزد یوسف آمدند و از او برای قحطی کمک درخواست نمودند. حضرت یوسف خود را به آنها شناساند و با فرستادن پیراهنش برای [[یعقوب]] چشمان نابینای او را بینا کرد. پس از آن یعقوب و فرزندانش برای دیدار یوسف به مصر رفتند.<ref>سوره یوسف، آیه ۵۹ تا ۱۰۰.</ref>
+
قرآن در توصیف حضرت یعقوب علیه السلام و پدر و جدش [[حضرت ابراهیم علیه السلام|ابراهیم]] علیه السلام آورده است: {{متن قرآن|«وَاذْکرْ عِبادَنا إِبْراهِیمَ وَ إِسْحاقَ وَ یعْقُوبَ أُولِی الْأَیدِی وَالْأَبْصارِ * إِنَّا أَخْلَصْناهُمْ بِخالِصَةٍ ذِکرَى الدَّارِ * وَ إِنَّهُمْ عِنْدَنا لَمِنَ الْمُصْطَفَینَ الْأَخْیارِ»}}: و بندگان ابراهیم و اسحاق و یعقوب را که نیرومند و دیده ور بودند به یادآور. ما آنان را با موهبت ویژه اى که یادآورى آن سراى بود خالص گردانیدیم و آنان در پیشگاه ما جداً از برگزیدگان نیکانند.<ref>سوره ص، آیه ۴۵-۴۷</ref>
  
'''چند نمونه از آیاتی که نام حضرت یعقوب علیه السلام در آنها آمده است:'''
+
مسئله دیگری که قرآن به تفصیل به آن پرداخته، داستان جدایی [[حضرت یوسف علیه السلام|یوسف]] علیه السلام فرزند حضرت یعقوب از اوست. مطابق با قرآن حضرت یوسف فرزند یعقوب علیه السلام در کودکی خواب دید که یازده ستاره و ماه و خورشید برای او [[سجده]] می کنند. هنگامی که او این خواب را برای پدرش نقل نمود، حضرت یعقوب به او سفارش نمود که خواب خود را برای برادرانت تعریف نکن؛ زیرا این باعث می شود که آنها به اغوای [[شیطان]]، برای تو نقشه خطرناکی بکشند.<ref>سوره یوسف، آیه ۴و۵.</ref>
* {{متن قرآن|«وَاذكُرْ عِبادَنا إِبْراهِيمَ وَ إِسْحقَ وَ يَعْقُوبَ أُولِىَ الأَيْدِى وَالأَبْصارِ × إِنّا أَخْلَصْناهُمْ بِخالِصَةٍ ذِكْرَى الدّارِ × وَ إِنَّهُمْ عِنْدَنا لَمِنَ المُصْطَفَيْنَ الأَخْيارِ»}}: و بندگان ابراهيم و اسحاق و يعقوب را كه نيرومند و ديده ور بودند به يادآور. ما آنان را با موهبت ويژه‌اى كه يادآورى آن سراى بود خالص گردانيديم و آنان در پيشگاه ما جداً از برگزيدگان نيكانند.([[سوره ص]]، آيات 45-47)
 
* {{متن قرآن|«وَ وَهَبْنا لَهُ إِسْحقَ وَ يَعْقُوبَ كُلّاً هَدَيْنا»}}: و به او اسحاق و يعقوب را بخشيديم و همه را هدايت نموديم.([[سوره انعام]]، آيه 84)
 
* {{متن قرآن|«أَمْ كُنْتُمْ شُهَداءَ إِذ حَضَرَ يَعْقُوبَ الْمَوْتُ إِذ قالَ لِبَنِيهِ ما تَعْبُدُونَ مِنْ بَعْدِى قالُوا نَعْبُدُ إِلهَكَ وَ إِلهَ آبائِكَ إِبْراهِيمَ وَ إِسْمعِيلَ وَ إِسْحقَ إِلهاً واحِداً وَ نَحْنُ لَهُ مُسْلِمُونَ»}}: آيا وقتى يعقوب را [[مرگ]] فرارسيد حاضر بوديد؟ هنگامى كه به پسران خود گفت: پس از من چه را خواهيد پرستيد؟ گفتند: معبود تو و معبود پدرانت ابراهيم و اسماعيل و اسحاق، معبودى يگانه را مى پرستيم و در برابر او تسليم هستيم.([[سوره بقره]]، آيه 133)
 
  
==حضرت یعقوب در روايات==
+
مفسران مراد از یازده ستاره را برادران یوسف و مراد از ماه و خورشید را پدر و مادرش دانسته‌اند که بعدها که یوسف به منزلتی دنیایی و معنوی رسید، به او تعظیم کردند.<ref>ابن‌کثیر، قصص‌الانبیاء، ۱۴۱۶ق/۱۹۹۶م، ص۱۹۱.</ref>
  
* به سند صحيح از [[ابوحمزه ثمالى]] منقول است كه گفت: يك روز جمعه [[نماز صبح]] را با حضرت [[امام زين العابدين]] عليه السلام در [[مسجد مدينه]] ادا نمودم و چون آن حضرت از [[نماز]] و تعقيبات فارغ شدند، بسوى منزل خود حركت فرمودند و من در همراهى آن حضرت بودم، چون به خانه رسيديم آن حضرت كنيز خود را كه سكينه نام داشت، طلبيد و به او فرمود: هر سائلى آمد بدر خانه او را محروم نكنيد و غذايش دهيد زيرا امروز جمعه است.  
+
فرزندان یعقوب می‌گفتند یوسف و برادرش نزد پدر، از ما محبوب‌ترند و به او [[حسد|حسادت]] نمودند. آنها روزی از یعقوب خواستند اجازه دهد یوسف برای بازی همراهشان به بیابان برود اما مطابق با نقشه قبلی در بیابان یوسف را به چاه‌ انداختند و پس از بازگشت، به یعقوب گفتند که گرگ او را دریده است. و [[پیراهن یوسف|پیراهن]] او را که به صورت دروغین به خون آغشته کرده بودند به نزد او آوردند. حضرت یعقوب علیه السلام سخنشان را باور نکرد و در پاسخ به آنها گفت: چنین نیست! بلکه [[نفس]] سرکش شما این کار را برایتان زیبا جلوه داده و من در مقابل این کار شما صبری جمیل می نمایم و خداوند یاری دهنده من در این امر خواهد بود.<ref>سوره یوسف،‌ آیات ۷ تا ۱۸.</ref> او بعدها از شدت فراق و گریه بر یوسف نابینا شد.<ref>سوره یوسف، آیه ۸۴.</ref>
  
من عرض كردم: چنين نيست كه هر كسى سؤال كند مستحق باشد، فرمود (چنين است وليكن) اى ابوحمزه مي ترسم كه بعضى از آنها كه سؤال مي نمايند مستحق (حقيقى باشند و ايشان را چيزى ندهيم و به ما [[اهل بيت]] نازل شود. آنچه كه به حضرت يعقوب و خاندانش نازل گرديد.
+
یوسف پس از توطئه برادرانش توسط کاروانی از چاه نجات پیدا نموده به عنوان غلامی به [[مصر]] برده شده و به عزیز مصر فروخته شد. او سالیانی در مصر بود و به دنبال ماجراهایی که برای او پیش آمد عزیز مصر شد و با تدبیر او مصر به سلامتی از دوره هفت ساله قحطی اش عبور نمود.  
  
البته طعام بدهيد زيرا حضرت يعقوب هر روز گوسفندى [[ذبح]] مي كرد (چون عائله او زياد بود) و قسمتى از آن را [[صدقه]] مي داد، به فقرا و قسمتى از آن را خود و اهل و عيال او صرف مي نمودند تا شب جمعه اى موقع افطار سائل مؤمن [[روزه]] دار مسافر غريب مستحقى كه در پيشگاه خداى تعالى با قرب و منزلت بود بر در خانه آن حضرت آمد و گفت: طعام دهيد سائل غريب مسافر گرسنه را از زيادى غذاى خود و چندين مرتبه تكرار كرد وليكن مى شنيدند و سخنش را باور نمي كردند چون نااميد شد و تاريكى شب همه جا را فراگرفت گريست و (جمله اى بدين مضمون) گفت:{{متن قرآن|«إِنَّا لِلَّهِ وَ إِنَّا إِلَيْهِ راجِعُونَ»}} و شكايت كرد گرسنگى خود را به خداوند و شب را با گرسنگى بسر برد و صبح نمود در حالى كه روزه بود و صبر كرد بر گرسنگى و حمد خداى را بجاى آورد.
+
در دوره بی‌آبیِ مصر، کنعان نیز دچار قحطی شد. ازاین‌رو یعقوب پسرانش را برای دریافت گندم به مصر فرستاد.<ref>بلاغی، قصص قرآن، ص۱۱۰.</ref> یوسف با دیدن برادرانش آنها را شناخت، اما آنها او را نشناختند.<ref>سوره یوسف، آیه ۵۸.</ref> او با تدبیری برادرش [[بنیامین|بنیامین]] را نیز به نزد خود در مصر کشاند و او را در نزد خود نگه داشت. یعقوب در سفر بعدی آنها به مصر آنها را به جستجوی از یوسف و بنیامین مامور نمود. اینبار هنگامی که آنها به نزد یوسف آمدند و از او برای قحطی کمک درخواست نمودند. حضرت یوسف خود را به آنها شناساند و با فرستادن پیراهنش برای یعقوب چشمان نابینای او را بینا کرد. پس از آن یعقوب و فرزندانش برای دیدار یوسف به مصر رفتند.<ref>سوره یوسف، آیه ۵۹ تا ۱۰۰.</ref>
 
 
و يعقوب و خاندانش شب را با شكم سير خوابيدند و صبح نمودند در حالى كه زيادى غذاى شب آن ها مانده بود، حق تعالى [[وحى]] فرمود به يعقوب در صبح همان شب كه: اى يعقوب ذليل نمودى بنده مرا و غضب مرا بسوى خود كشيدى و مستوجب تأديب و عقوبت من شدى و باعث گرديدى كه تو و فرزندت مبتلا به بلا شويد.
 
 
 
اى يعقوب همانا محبوب ترين پيغمبران و گرامى ترين ايشان نزد من آن پيغمبريست كه ترحم به مساكين و بيچارگان بندگان مرا بنمايد و با ايشان مجالست و معاشرت نمايد و اطعام كند و پناهگاه و ملجأ ايشان باشد.
 
 
 
اى يعقوب ترحم نكردى به بنده من ذميال (بكسر ذال و سكون ميم) را با اين كه او [[بنده خالص]] منست و در [[عبادت]] من منتهاى سعى و كوشش را مي نمايد و به اندكى از غذا قانعست و شب گذشته از درب خانه تو عبور كرد (و چون [[روزه]] بود و افطارى نداشت براى سد جوع خود) شما را صدا زد و طلب غذائى نمود و گفت: طعام دهيد سائل غريب راهگذر را و شما او را طعام نداديد و (با حال يأس و نااميدى جمله اى بدين معنى) گفت: إِنَّا لِلَّهِ وَ إِنَّا إِلَيْهِ راجِعُونَ و اشك ديدگانش جارى شد و به من شكايت كرد و شب را گرسنه بسر برد و حمد و ثناى مرا بجاى آورد و روز را روزه گرفت و تو و خاندان تو اى يعقوب شب را با شكم سير خوابيديد و باقيمانده غذاى شب شما تا صبح باقى بود.
 
 
 
اى يعقوب مگر ندانسته اى كه عقوبت و بلا به دوستان من زودتر مي رسد تا به دشمنان من و اين از لطف و حسن نظر منست به اولياء خودم و استدراج و امتحان منست نسبت به دشمنانم.
 
 
 
به عزت خودم قسم نازل كنم و فروفرستم بر تو بلا را و تو و فرزندان تو را در معرض مصيبت و عقوبت قرار دهم، بايد مهيا و آماده بلاى من شويد و راضى باشيد به قضا و مقدرات من و صبر كنيد در مصائب.
 
 
 
ابوحمزه گويد، عرض كرد: فدايت شوم در چه وقت [[حضرت یوسف]] آن خواب را ديد. فرمود: در همان شبى كه يعقوب و خاندانش با شكم سير خوابيدند و ذميال گرسنه خوابيد و يوسف چون خواب را ديد صبح به پدر خود حضرت يعقوب نقل كرد. (كه ديدم يازده ستاره و آفتاب و ماه مرا [[سجده]] كردند)
 
 
 
حضرت يعقوب سخت مغموم شد از شنيدن خواب و [[وحى]] هم به او شد كه مستعد بلا باش، به يوسف فرمود (فرزند عزيزم اين خواب از [[خواب هاى صادقه]] است و) برادران خود را از اين خواب آگاه مكن زيرا مي ترسم حيله و مكرى درباره تو بنمايند، و يوسف (به اراده و [[مشيت خداوند]]) غافل از دستور پدر شد و خواب را به برادران نقل كرد.
 
 
 
حضرت [[امام سجاد]] عليه السلام فرمود: اولين بلائى كه گرفتار آن شدند يعقوب و خاندانش، [[حسد]] بود كه برادران به يوسف بردند زمانى كه خواب را شنيدند از او و ميل و علاقه يعقوب به يوسف زياد شد و مي ترسيد آن وحى كه خدا به او فرموده بود كه: مستعد و آماده بلا باش، در فرزندش يوسف واقع گردد.<ref> [[علل الشرائع]]/ترجمه مسترحمى (سيد هدايت الله مسترحمى)، ص 109، باب چهل و يكم.</ref>
 
 
 
* [[حنان بن سدير]] مى گويد: به [[امام باقر]] عليه السلام عرض كردم: مقصود سخن يعقوب به پسرانش كه گفت: {{متن قرآن|«...اذْهَبُوا فَتَحَسَّسُوا مِنْ يُوسُفَ وَ أَخِيهِ...»}}: برويد و يوسف و برادرش را بجوييد. ([[سوره يوسف]]، آيه 87) چيست؟ آيا يعقوب پس از آن كه بيست سال از يوسف دور شده بود مى دانست كه او زنده است؟
 
 
 
امام عليه السلام فرمود: آرى. عرض كردم: چگونه مى دانست كه او زنده است؟ امام عليه السلام فرمود: هنگام سحر [[دعا]] كرد و از خداى [[عزوجل]] خواست كه فرشته [[مرگ]] بر او نازل گردد، خداوند عزوجل دعايش را اجابت فرمود و [[فرشته مرگ]] كه نامش «بريال» بود نزد يعقوب آمد.
 
 
 
بريال گفت: اى يعقوب! چه مى خواهى؟ فرمود: بگو، بدانم آيا جانهايى را كه مى گيرى يك جا و دسته جمعى مى گيرى يا جدا جدا؟ بريال گفت: جدا جدا مى گيرم. فرمود: آيا در ميان اين جانهايى كه گرفته اى به جان يوسف برخورده اى؟ عرض كرد: نه. يعقوب دانست كه يوسف زنده است و از اين رو به فرزندانش فرمود: برويد و يوسف و برادرانش را بجوييد.<ref> [[بهشت]] كافى/ترجمه [[روضه كافى]] (حميدرضا آژير)، ص 245.</ref>
 
  
 
==پانویس==
 
==پانویس==
<references/>
+
<references />
  
 
==منابع==
 
==منابع==
* حجة التفاسير و بلاغ الإكسير، سيد عبدالحجت بلاغى؛ قم: انتشارات [[حكمت]]، 1386 ق.
+
 
* برگزيده [[تفسير نمونه]]، احمد على بابايى؛ تهران: دارالكتب الاسلاميه، چاپ سیزدهم، 1382 ش.
+
*ابن‌کثیر، قصص‌الانبیاء (خلاصة تاریخ ابن‌کثیر)، تدوین محمد بن احمد کنعان، بیروت، مؤسسةالمعارف، چاپ اول، ۱۴۱۶ق.
* قاموس قرآن، سيد على اكبر قرشى؛ تهران: اسلاميه، چاپ پنجم، 1367 ش.
+
*بلاغى، سید عبدالحجت، حجة التفاسیر و بلاغ الإکسیر،  قم، انتشارات حکمت، ۱۳۸۶ق.
* علل الشرائع/ترجمه مسترحمى، سيد هدايت الله مسترحمى؛ تهران: كتاب فروشى مصطفوى، چاپ ششم، 1366 ش.
+
*بلاغی، صدرالدین، قصص قرآن، تهران، امیرکبیر، چاپ هفدهم، ۱۳۸۰ق.
* [[بهشت كافى]] ترجمه روضه كافى؛ حميدرضا آژير، [[قم]]: انتشارات سرور، چاپ اول، 1381 ش.
+
*جزائرى، نعمت الله بن عبد الله، قصص الأنبیاء، ترجمه فاطمه مشایخ، تهران، چاپ اول، ۱۳۸۱ش.
* [[بحارالأنوار]]، [[علامه مجلسى]]؛ تهران.
+
*طبرسی، فضل بن حسن، مجمع البیان فى تفسیر القرآن، تهران، ناصر خسرو، ۱۳۷۲ش.
* ترجمه الميزان، سيد محمدباقر موسوى همدانى؛ قم: دفتر انتشارات اسلامى [[حوزه علميه قم]]، چاپ پنجم، 1374 ش.
+
*قرشى، سید على اکبر، قاموس قرآن، تهران: اسلامیه، چاپ پنجم، ۱۳۶۷ش.
* [[مهج الدعوات]]/ترجمه طبسى، محمدتقى طبسى؛ تهران: رايحه، چاپ اول، 1379 ش.
 
  
 
==مقالات مرتبط==
 
==مقالات مرتبط==
*[[حضرت اسحاق]]
+
 
*[[حضرت یوسف]]
+
*[[حضرت یوسف|حضرت یوسف علیه السلام]]
 
*[[بنیامین]]
 
*[[بنیامین]]
 +
*[[اسرائیل]]
 
*[[بنی اسرائیل]]
 
*[[بنی اسرائیل]]
 
*[[انبیاء بنی اسرائیل]]
 
*[[انبیاء بنی اسرائیل]]

نسخهٔ کنونی تا ‏۱۴ فوریهٔ ۲۰۲۲، ساعت ۰۸:۲۵

حضرت یعقوب علیه السلام فرزند حضرت اسحاق علیه السلام و از پیامبران الهی است. او که لقبش «اسرائیل» است، پدر قوم بنى اسرائیل می باشد که در بین آنها انبیاء بسیاری مبعوث شد. نام حضرت یعقوب ۱۶ بار در قرآن کریم ذکر شده و داستان فراق او از فرزندش حضرت یوسف علیه السلام، و چگونگی دیدار دوباره او، در سوره یوسف آمده است.

نام و نسب حضرت یعقوب

حضرت یعقوب علیه السلام، فرزند حضرت اسحاق و نوه حضرت ابراهیم علیهما‌السلام است.[۱]

بنی اسرائیل دودمان حضرت یعقوب هستند که از نسل دوازده فرزند پسر اویند. او در ابتدا با دختر خاله یا دختر دائی خود الیا ازدواج نمود و از او صاحب شش فرزند پسر شد. سپس او وفات یافت و یعقوب با خواهر او راحیل ازدواج کرد و از او یوسف و بنیامین متولّد شدند و چهار پسر دیگر از دو زن دیگر او متولد شدند.[۲]

در مورد معنای کلمه «یعقوب» گفته شده ریشه این کلمه از «عقب» عربى است که به فتح عین و کسر قاف به معنى پاشنه است. و «یعقوب» یعنى پاشنه را مى گیرد. و علت نامگذاری او به این نام این بود که یعقوب و برادرش عیسو جفت به دنیا آمدند و یعقوب بعد از برادرش عیسو به دنیا آمد در حالی که پاشنه عیسو را گرفته بود.[۳]

لقب حضرت یعقوب علیه السلام «اسرائیل» است، که گفته شده به معنی «بنده خدا» می باشد («اسر» به معنى بنده و «ئیل» به معنى خدا).[۴]

حضرت یعقوب در ۱۴۷ سالگی در مصر درگذشت و طبق وصیت او، پیکرش از مصر به فلسطین منتقل و در شهر الخلیل مدفون شد.[۵]

حضرت یعقوب در قرآن

نام حضرت یعقوب ۱۶ بار در قرآن ذکر شده است.[۶] آیات زیر آیاتی هستند که نام حضرت یعقوب علیه السلام یا داستانی مرتبط با آن حضرت در آنها ذکر شده است:

سوره بقره، آیه ۱۳۲-۱۴۰سوره آل عمران، آیه ۸۴سوره نساء، آیه ۱۶۳سوره انعام، آیه ۸۴سوره هود، آیه ۷۱سوره یوسف، آیه ۶سوره یوسف، آیه ۳۸سوره یوسف، آیه ۶۸سوره مریم، آیه ۶سوره مریم، آیه ۴۹سوره عنکبوت، آیه ۲۷سوره ص، آیه ۴۵-۴۷.

قرآن در توصیف حضرت یعقوب علیه السلام و پدر و جدش ابراهیم علیه السلام آورده است: «وَاذْکرْ عِبادَنا إِبْراهِیمَ وَ إِسْحاقَ وَ یعْقُوبَ أُولِی الْأَیدِی وَالْأَبْصارِ * إِنَّا أَخْلَصْناهُمْ بِخالِصَةٍ ذِکرَى الدَّارِ * وَ إِنَّهُمْ عِنْدَنا لَمِنَ الْمُصْطَفَینَ الْأَخْیارِ»: و بندگان ابراهیم و اسحاق و یعقوب را که نیرومند و دیده ور بودند به یادآور. ما آنان را با موهبت ویژه اى که یادآورى آن سراى بود خالص گردانیدیم و آنان در پیشگاه ما جداً از برگزیدگان نیکانند.[۷]

مسئله دیگری که قرآن به تفصیل به آن پرداخته، داستان جدایی یوسف علیه السلام فرزند حضرت یعقوب از اوست. مطابق با قرآن حضرت یوسف فرزند یعقوب علیه السلام در کودکی خواب دید که یازده ستاره و ماه و خورشید برای او سجده می کنند. هنگامی که او این خواب را برای پدرش نقل نمود، حضرت یعقوب به او سفارش نمود که خواب خود را برای برادرانت تعریف نکن؛ زیرا این باعث می شود که آنها به اغوای شیطان، برای تو نقشه خطرناکی بکشند.[۸]

مفسران مراد از یازده ستاره را برادران یوسف و مراد از ماه و خورشید را پدر و مادرش دانسته‌اند که بعدها که یوسف به منزلتی دنیایی و معنوی رسید، به او تعظیم کردند.[۹]

فرزندان یعقوب می‌گفتند یوسف و برادرش نزد پدر، از ما محبوب‌ترند و به او حسادت نمودند. آنها روزی از یعقوب خواستند اجازه دهد یوسف برای بازی همراهشان به بیابان برود اما مطابق با نقشه قبلی در بیابان یوسف را به چاه‌ انداختند و پس از بازگشت، به یعقوب گفتند که گرگ او را دریده است. و پیراهن او را که به صورت دروغین به خون آغشته کرده بودند به نزد او آوردند. حضرت یعقوب علیه السلام سخنشان را باور نکرد و در پاسخ به آنها گفت: چنین نیست! بلکه نفس سرکش شما این کار را برایتان زیبا جلوه داده و من در مقابل این کار شما صبری جمیل می نمایم و خداوند یاری دهنده من در این امر خواهد بود.[۱۰] او بعدها از شدت فراق و گریه بر یوسف نابینا شد.[۱۱]

یوسف پس از توطئه برادرانش توسط کاروانی از چاه نجات پیدا نموده به عنوان غلامی به مصر برده شده و به عزیز مصر فروخته شد. او سالیانی در مصر بود و به دنبال ماجراهایی که برای او پیش آمد عزیز مصر شد و با تدبیر او مصر به سلامتی از دوره هفت ساله قحطی اش عبور نمود.

در دوره بی‌آبیِ مصر، کنعان نیز دچار قحطی شد. ازاین‌رو یعقوب پسرانش را برای دریافت گندم به مصر فرستاد.[۱۲] یوسف با دیدن برادرانش آنها را شناخت، اما آنها او را نشناختند.[۱۳] او با تدبیری برادرش بنیامین را نیز به نزد خود در مصر کشاند و او را در نزد خود نگه داشت. یعقوب در سفر بعدی آنها به مصر آنها را به جستجوی از یوسف و بنیامین مامور نمود. اینبار هنگامی که آنها به نزد یوسف آمدند و از او برای قحطی کمک درخواست نمودند. حضرت یوسف خود را به آنها شناساند و با فرستادن پیراهنش برای یعقوب چشمان نابینای او را بینا کرد. پس از آن یعقوب و فرزندانش برای دیدار یوسف به مصر رفتند.[۱۴]

پانویس

  1. قرشى، قاموس قرآن، ج۷، ص۲۶۷.
  2. جزائری، قصص الأنبیاء، ترجمه فاطمه مشایخ، ص ۲۵۰.
  3. بلاغی، حجة التفاسیر و بلاغ الإکسیر، ج۲، ص۵۴۷.
  4. طبرسی، مجمع البیان، ۱۳۷۲ش، ج ۱، ص ۲۰۶.
  5. شوقی ابوخلیل، اطلس قرآن، ص ۶۹.
  6. قرشی، قاموس قرآن، ج۷، ص۲۶۷.
  7. سوره ص، آیه ۴۵-۴۷
  8. سوره یوسف، آیه ۴و۵.
  9. ابن‌کثیر، قصص‌الانبیاء، ۱۴۱۶ق/۱۹۹۶م، ص۱۹۱.
  10. سوره یوسف،‌ آیات ۷ تا ۱۸.
  11. سوره یوسف، آیه ۸۴.
  12. بلاغی، قصص قرآن، ص۱۱۰.
  13. سوره یوسف، آیه ۵۸.
  14. سوره یوسف، آیه ۵۹ تا ۱۰۰.

منابع

  • ابن‌کثیر، قصص‌الانبیاء (خلاصة تاریخ ابن‌کثیر)، تدوین محمد بن احمد کنعان، بیروت، مؤسسةالمعارف، چاپ اول، ۱۴۱۶ق.
  • بلاغى، سید عبدالحجت، حجة التفاسیر و بلاغ الإکسیر، قم، انتشارات حکمت، ۱۳۸۶ق.
  • بلاغی، صدرالدین، قصص قرآن، تهران، امیرکبیر، چاپ هفدهم، ۱۳۸۰ق.
  • جزائرى، نعمت الله بن عبد الله، قصص الأنبیاء، ترجمه فاطمه مشایخ، تهران، چاپ اول، ۱۳۸۱ش.
  • طبرسی، فضل بن حسن، مجمع البیان فى تفسیر القرآن، تهران، ناصر خسرو، ۱۳۷۲ش.
  • قرشى، سید على اکبر، قاموس قرآن، تهران: اسلامیه، چاپ پنجم، ۱۳۶۷ش.

مقالات مرتبط

پیامبران
پیامبران اولوالعزم
محمد (ص) * عیسی * موسی * نوح * ابراهیم
سایر پیامبران
آدم * ادریس * یعقوب * یوسف * یونس * اسحاق * اسماعیل * الیاس * ایوب * خضر * داوود * سلیمان * ذوالکفل * زکریا * شعیب * صالح * لوط * هارون * هود * یحیی * یسع * شعیا * اِرميا * جرجیس * حبقوق * يوشع بن نون


قرآن
متن و ترجمه قرآن
اوصاف قرآن (اسامی و صفات قرآن، اعجاز قرآن، عدم تحریف در قرآن)
اجزاء قرآن آیه، سوره، جزء، حزب، حروف مقطعه
ترجمه و تفسیر قرآن تاریخ تفسیر، روشهای تفسیری قرآن، سیاق آیات، اسرائیلیات، تاویل، فهرست تفاسیر شیعه، فهرست تفاسیر اهل سنت، ترجمه های قرآن
علوم قرآنی تاریخ قرآن: نزول قرآن، جمع قرآن، شان نزول، کاتبان وحی، قراء سبعه
دلالت الفاظ قرآن: عام و خاص، مجمل و مبین، مطلق و مقید، محکم و متشابه، مفهوم و منطوق، نص و ظاهر، ناسخ و منسوخ
تلاوت قرآن تجوید، آداب قرائت قرآن، تدبر در قرآن
رده ها: سوره های قرآن * آیات قرآن * واژگان قرآنی * شخصیت های قرآنی * قصه های قرآنی * علوم قرآنی * معارف قرآن