غزوه بدر الموعد: تفاوت بین نسخهها
(←پانویس) |
مهدی موسوی (بحث | مشارکتها) |
||
| (۷ نسخهٔ میانی ویرایش شده توسط ۳ کاربر نشان داده نشده) | |||
| سطر ۱: | سطر ۱: | ||
| − | + | {{شناسنامه غزوات | |
| − | == | + | |تصویر=[[پرونده:نقشه سرزمین بدر.png|۱۵۰px|center]] |
| − | به | + | |زمان = شعبان سال چهارم |
| − | == | + | |مکان = منطقه بدر در ۱۳۰ کیلومتری جنوبغربی مدینه |
| − | + | |غزوه قبلی = [[غزوه ذات الرقاع]] | |
| − | + | |غزوه بعدی = [[غزوه دومة الجندل]] | |
| − | == غزوه بدرالموعد == | + | |علت غزوه = وفا به عهدی که سال گذشته با ابوسفیان بر سر جنگ در این منطقه بسته بودند |
| − | + | |نتیجه = کفار قریش به دلیل ترس از شکست از مکه خارج نشدند | |
| + | |مسلمانان = مسلمانان | ||
| + | ۱۵۰۰ | ||
| + | |دشمنان = کفار [[قریش]] | ||
| + | |فرماندهان مسلمانان = [[پیامبر اسلام|رسول خدا]](ص) | ||
| + | |فرماندهان دشمنان = [[ابوسفیان]] | ||
| + | |پرجم داران مسلمانان= [[امام علی]](ع) | ||
| + | |پرچم داران دشمنان = | ||
| + | |تلفات مسلمانان = ــــ | ||
| + | |تلفات دشمنان = ــــ | ||
| + | |توضیحات = آیات ۸۴- ۱۰۰ سوره نساء در مورد این غزوه می باشد | ||
| + | }} | ||
| + | بر طبق وعدۀ [[ابوسفیان|ابوسفیان]] در خاتمه [[غزوه احد|جنگ احد]]، قرار شد مشرکان و مسلمانان یکسال پس از آن جنگ، در منطقه «بدر صغری» با یکدیگر روبرو شوند. [[پیامبر اسلام|رسول خدا]] صلى الله علیه وآله وعده مزبور را پذیرفت؛ از این رو به این [[غزوه]] «بدر الموعد» یا «بدر الصغری» یا «بدر الثانیه» گفتهاند. غزوه بدر الموعد به علت عدم حضور مشرکان [[مکه|مکه]] در آن، با پیروزی سپاهیان [[اسلام]] و به نفع آنان منتهی شد. | ||
| + | ==علت و تاریخ غزوه بدرالموعد== | ||
| + | چون [[ابوسفیان]] می خواست پس از [[غزوه احد|جنگ احد]] از [[مدینه]] به [[مکه]] بازگردد، فریاد زد: «وعده ما و شما سال دیگر در بدر»! و [[پیامبر اسلام|پیغمبر]] صلی الله علیه وآله نیز دستور داد پاسخ او را بدهند و آمادگی خود و مسلمانان را برای این جنگ به او اعلام کنند. | ||
| − | + | به نقل [[محمد بن عمر واقدی]]، مسلمانان هشت روز نخست ماه [[ماه ذی القعده|ذى قعده]] سال چهارم هجری را در منطقه بدر الصغری حاضر شدند.<ref> و نیز بنگرید: ابن سعد، طبقات الکبرى، ج ۲، ص ۵۹؛ انساب الاشراف، ج ۱، ص ۳۴۰ </ref> [[ابن هشام حمیری]] تاریخ این غزوه را ماه [[ماه شعبان|شعبان]] دانسته است.<ref> السیرة النبویه، ابن هشام، ج ۳، ص ۲۰۹ </ref> موسى بن عقبه نیز ماه شعبان را ذکر کرده، جز آن که گویا به اشتباه شعبان سال سوم را تاریخ بدرالموعد یاد کرده است.<ref> سبل الهدى والرشاد، ج ۴، ص ۴۷۸؛ </ref> | |
| − | + | «بدر الصغرى» نام یکى از بازارهاى تجارى دوره [[جاهلیت|جاهلى]] بود که معمولا همه ساله از اوّل تا هشتم [[ماه ذی القعده|ذى قعده]] برپا مى شد و مانند بازارهاى دیگر عرب، در آن چند روز مرکز داد و ستد و سرودن اشعار و خطبه ها و اظهار فضل قبایل و افراد بوده است و بعد از آن مردم متفرّق مى شدند و به سرزمین هاى خود بازمى گشتند.<ref> المغازى، ۱/ ۳۸۴؛ تاریخ الخمیس، ۱/ ۴۶۵؛ سیره حلبى، ۲/ ۲۷۵؛ الطبقات الکبرى، ۲/ ۵۹؛ تاریخ الاسلام( ذهبى)، ۱/ ۲۰۴؛ نهایة الارب، ۱۷/ ۱۵۴؛ تاریخ الامم و الملوک، ۲/ ۲۲۹؛ تاریخ ابن الوردى، ۱/ ۱۶۰؛ انساب الاشراف، ۱/ ۳۳۹؛ التنبیه و الاشراف، ۲۱۴؛ زاد المعاد، ۲/ ۱۱۲؛ سیره ابن کثیر، ۳/ ۱۶۹؛ البدایة و النهایه، ۴/ ۸۷- ۹۴؛ دلائل النبوه( بیهقى)، ۳/ ۳۸۸ </ref> | |
| − | + | ==ترس مشرکان از جنگ== | |
| − | مسلمانان در | + | [[ابوسفیان|ابوسفیان]] که آن سال قصد آمدن به جنگ نداشت و یکى از دلایل عمده آن خشکسالى بود، تصمیم گرفت تا با تحریک نعیم بن مسعود، مسلمانان را از آمدن به بدر باز دارد؛ در آن صورت تنها از ناحیه او تخلفى صورت نگرفته بود. در حالى که آمدن مسلمانان، سبب سرشکستگى [[قریش|قریش]] و جرأت بیشتر مسلمانان می شد. ابوسفیان با نعیم بن مسعود که براى انجام [[عمره]] به [[مکه|مکه]] آمده بود، ملاقات کرد و از او خواست تا به [[مدینه|مدینه]] برود و روحیه مسلمانان را تضعیف کند و به آنان بگوید که ابوسفیان همراه لشکر بىشمارى در راه است و احدى را طاقت مقابله با او نیست. به عقیده [[محمد بن عمر واقدی|واقدى]]، او به نعیم وعده داد که بیست شتر به او بدهد و آنها را به دست [[سهیل بن عمرو|سهیل بن عمرو]] مى سپارد و او نیز ضمانت مى کند. سپس نعیم را با شترى که برایش فراهم کرده بود، شتابان به مدینه فرستاد. |
| − | |||
| − | + | نعیم از مکه به مدینه آمد و مسلمانان را از سپاه گران قریش ترساند. به آنان گفت: فکر بسیار بدى در سر پرورانده اید. آنها دفعه قبل به خانه و سرزمین شما آمدند، ولى فقط گروه کمى از شما سالم ماندید، دیدید که سران شما کشته شدند و [[پیامبر اسلام|محمّد]] نیز زخمى شد. حال مىخواهید بیرون روید، در حالى که نیروهاى زیادى در آنجا براى جنگ با شما جمع کردهاند. به خدا قسم که حتى یک نفر از شما به سلامت برنمىگردد. [[منافقان]] و [[یهود|یهودیان]] از این مطلب خوشحال شدند و مى گفتند: محمّد از این گروه رهایى نمى یابد. این تهدیدها، تردیدهایى را پدید آورد اما جدیت [[پیامبر اسلام|رسول خدا]] صلى الله علیه وآله بر تردیدهاى مزبور فائق شده و مسلمانان به قصد جنگ با قریش و شرکت در بازار بدر راهى آن منطقه شدند. | |
| − | |||
| − | وقتى | + | رسول خدا (ص) عبدالله بن رواحه را در مدینه به جاى خود گذاشت. پرچم سپاه [[اسلام]] در دستان [[امام علی علیه السلام|على بن ابى طالب]] علیه السلام بود.<ref> المغازى، ج ۱، ص ۳۸۸؛ طبقات الکبرى، ج ۲، ص ۵۹ </ref> سپاه مسلمانان شامل یک هزار و پانصد نفر و ده اسب بود. |
| − | به | + | |
| − | + | مسلمانان کالاهایى را نیز براى تجارت همراه خود بردند. آنان چنین گفتند: اگر با ابوسفیان برخورد کنیم، براى همین بیرون آمده ایم و اگر با او برخورد نکنیم، کالاهایمان را مى فروشیم. هرگاه به مشرکان مى رسیدند، از آنان درباره قریش سؤال مى کردند، پاسخ آنان این بود که نیروهاى فراوانى بر ضدّ شما فراهم کرده اند. هدف آنان این بود که مسلمانان را بترسانند امّا مؤمنان مى گفتند: «حسبُنا اللّهُ و نعم الوکیل». | |
| + | |||
| + | سپاه اسلام در شب اوّل ذىقعده وارد بدر شدند. پیامبر (ص) هشت روز در آنجا به انتظار ابوسفیان نشست، امّا از او خبرى نشد. مسلمانان کالاهاى خود را در بازار بدر فروختند و از هر درهمى یک درهم سود بردند. خبر آمدن نیروهاى پیغمبر (ص) به همه مردم رسید و آوازه سپاه آنان در همه جا پراکنده شد. خداوند دشمنانشان را خوار و ذلیل کرد. آنان به سلامت و با سود سرشار به مدینه بازگشتند. | ||
| + | |||
| + | امّا ابوسفیان با همراهی مشرکان تصمیم گرفت که از مکه بیرون آیند و به اندازه یک یا دو شب راه بیایند و سپس برگردند و اگر محمّد بیرون آید، چنان استدلال کنند که امسال، سال خشکى است و اگر بیرون نیاید، این به نفع آنان و به زیان او خواهد بود. | ||
| + | ابوسفیان همراه قریش که جمعا دو هزار نفر و پنجاه اسب بودند، بیرون آمد. آنان چون به مجنّه که بازار معروفى در ناحیه مر ظهران یا عسفان بود رسیدند، بازگشتند. | ||
| + | |||
| + | وقتى مشرکان از کثرت سپاهیان پیامبر (ص) باخبر شدند، آنان که خود وعده این جنگ را گذاشته بودند، ترسیدند. [[صفوان بن اميه]] به ابوسفیان گفت: به یاد دارى که من تو را از قرار مجدد جنگ منع کردم، ولى تو گوش ندادى، در نتیجه آنها اکنون جسور شدهاند و تصور مىکنند که ما به خاطر ضعف و ناتوانى از مقابله با آنها خوددارى کردیم. | ||
| + | |||
| + | به گفته برخی از مورخین، پس از مراجعت رسول خدا صلی الله علیه وآله از بدر صغری، شخصی به نام معبد بن ابی معبد خزاعی که در بدر حاضر بود و لشکر اسلام را مشاهده کرده بود، به سرعت خود را به مکه رسانده و کثرت سپاه مسلمانان را که در بدر بودند به اطلاع قریش رساند. آنها را به فکر انداخت تا از قبایل اطراف و هم دستان خود کمک بگیرند و از سران قریش و ثروتمندان و بلکه افراد معمولی نیز درخواست کمک مالی کنند و تا جایی که مقدور بود اسلحه و سرباز تهیه کرده و [[جنگ احزاب]] را با آن سپاه مجهز به راه اندازند.<ref> تاریخ الخمیس، ۱/ ۴۶۵- ۴۶۶؛ سیره حلبى، ۲/ ۲۷۵- ۲۷۷؛ حبیب السیر، ۱/ ۳۵۶؛ الطبقات الکبرى، ۲/ ۵۹- ۶۰؛ تاریخ یعقوبى، ۲/ ۶۷؛ المغازى، ۱/ ۴۸۴- ۴۹۰؛ الکامل فى التاریخ، ۲/ ۱۷۵؛ تاریخ الامم و الملوک، ۲/ ۲۹۹- ۲۳۰؛ انساب الاشراف، ۱/ ۳۴۰؛ البدایة و النهایه، ۴/ ۸۷- ۸۹؛ دلائل النبوه( بیهقى)، ۳/ ۳۸۴- ۳۸۸؛ البدء و التاریخ، ۴/ ۲۱۴. </ref> | ||
==پانویس== | ==پانویس== | ||
| − | <references/> | + | <references /> |
| − | == منابع == | + | ==منابع== |
| − | * | + | |
| − | *رسول | + | *سیرت جاودانه/ ترجمه الصحیح من سیرة النبی الأعظم،جعفر مرتضى عاملى/ مترجم محمد سپهرى، پژوهشگاه فرهنگ و اندیشه اسلامى، ۱۳۸۴ش. |
| − | *مغازى | + | *سیره رسول خدا، رسول جعفریان، انتشارات دلیل ما. |
| + | *مغازى تاریخ جنگهاى پیامبر(ص)، محمد بن عمر واقدى، ترجمه محمود مهدوى دامغانى، تهران، مرکز نشر دانشگاهى، ۱۳۶۹ش. | ||
| + | *زندگانی حضرت محمد صلی الله علیه وآله، سید هاشم رسولی محلاتی. | ||
| + | {{شناختنامه رسول خدا (ص)}} | ||
| + | {{غزوات پیامبر اکرم}} | ||
[[رده:جنگ های صدر اسلام]] | [[رده:جنگ های صدر اسلام]] | ||
[[رده:غزوات پیامبر اکرم]] | [[رده:غزوات پیامبر اکرم]] | ||
| − | [[رده:سال | + | [[رده:سال ۴ هجری قمری]] |
| − | [[رده: | + | [[رده: تاریخ صدر اسلام]] |
نسخهٔ کنونی تا ۱۱ اکتبر ۲۰۲۵، ساعت ۰۹:۳۴
| غزوه بدر الموعد | |
| زمان | شعبان سال چهارم |
| مکان | منطقه بدر در ۱۳۰ کیلومتری جنوبغربی مدینه |
| غزوه قبلی | غزوه ذات الرقاع |
| غزوه بعدی | غزوه دومة الجندل |
| علت غزوه | وفا به عهدی که سال گذشته با ابوسفیان بر سر جنگ در این منطقه بسته بودند |
| نتیجه | کفار قریش به دلیل ترس از شکست از مکه خارج نشدند |
| دوطرف درگیری و تعداد آنها | |
| مسلمانان
۱۵۰۰ |
کفار قریش |
| فرماندهان | |
| رسول خدا(ص) | ابوسفیان |
| پرچم داران | |
| امام علی(ع) | |
| تلفات | |
| ــــ | ــــ |
| آیات ۸۴- ۱۰۰ سوره نساء در مورد این غزوه می باشد | |
بر طبق وعدۀ ابوسفیان در خاتمه جنگ احد، قرار شد مشرکان و مسلمانان یکسال پس از آن جنگ، در منطقه «بدر صغری» با یکدیگر روبرو شوند. رسول خدا صلى الله علیه وآله وعده مزبور را پذیرفت؛ از این رو به این غزوه «بدر الموعد» یا «بدر الصغری» یا «بدر الثانیه» گفتهاند. غزوه بدر الموعد به علت عدم حضور مشرکان مکه در آن، با پیروزی سپاهیان اسلام و به نفع آنان منتهی شد.
علت و تاریخ غزوه بدرالموعد
چون ابوسفیان می خواست پس از جنگ احد از مدینه به مکه بازگردد، فریاد زد: «وعده ما و شما سال دیگر در بدر»! و پیغمبر صلی الله علیه وآله نیز دستور داد پاسخ او را بدهند و آمادگی خود و مسلمانان را برای این جنگ به او اعلام کنند.
به نقل محمد بن عمر واقدی، مسلمانان هشت روز نخست ماه ذى قعده سال چهارم هجری را در منطقه بدر الصغری حاضر شدند.[۱] ابن هشام حمیری تاریخ این غزوه را ماه شعبان دانسته است.[۲] موسى بن عقبه نیز ماه شعبان را ذکر کرده، جز آن که گویا به اشتباه شعبان سال سوم را تاریخ بدرالموعد یاد کرده است.[۳]
«بدر الصغرى» نام یکى از بازارهاى تجارى دوره جاهلى بود که معمولا همه ساله از اوّل تا هشتم ذى قعده برپا مى شد و مانند بازارهاى دیگر عرب، در آن چند روز مرکز داد و ستد و سرودن اشعار و خطبه ها و اظهار فضل قبایل و افراد بوده است و بعد از آن مردم متفرّق مى شدند و به سرزمین هاى خود بازمى گشتند.[۴]
ترس مشرکان از جنگ
ابوسفیان که آن سال قصد آمدن به جنگ نداشت و یکى از دلایل عمده آن خشکسالى بود، تصمیم گرفت تا با تحریک نعیم بن مسعود، مسلمانان را از آمدن به بدر باز دارد؛ در آن صورت تنها از ناحیه او تخلفى صورت نگرفته بود. در حالى که آمدن مسلمانان، سبب سرشکستگى قریش و جرأت بیشتر مسلمانان می شد. ابوسفیان با نعیم بن مسعود که براى انجام عمره به مکه آمده بود، ملاقات کرد و از او خواست تا به مدینه برود و روحیه مسلمانان را تضعیف کند و به آنان بگوید که ابوسفیان همراه لشکر بىشمارى در راه است و احدى را طاقت مقابله با او نیست. به عقیده واقدى، او به نعیم وعده داد که بیست شتر به او بدهد و آنها را به دست سهیل بن عمرو مى سپارد و او نیز ضمانت مى کند. سپس نعیم را با شترى که برایش فراهم کرده بود، شتابان به مدینه فرستاد.
نعیم از مکه به مدینه آمد و مسلمانان را از سپاه گران قریش ترساند. به آنان گفت: فکر بسیار بدى در سر پرورانده اید. آنها دفعه قبل به خانه و سرزمین شما آمدند، ولى فقط گروه کمى از شما سالم ماندید، دیدید که سران شما کشته شدند و محمّد نیز زخمى شد. حال مىخواهید بیرون روید، در حالى که نیروهاى زیادى در آنجا براى جنگ با شما جمع کردهاند. به خدا قسم که حتى یک نفر از شما به سلامت برنمىگردد. منافقان و یهودیان از این مطلب خوشحال شدند و مى گفتند: محمّد از این گروه رهایى نمى یابد. این تهدیدها، تردیدهایى را پدید آورد اما جدیت رسول خدا صلى الله علیه وآله بر تردیدهاى مزبور فائق شده و مسلمانان به قصد جنگ با قریش و شرکت در بازار بدر راهى آن منطقه شدند.
رسول خدا (ص) عبدالله بن رواحه را در مدینه به جاى خود گذاشت. پرچم سپاه اسلام در دستان على بن ابى طالب علیه السلام بود.[۵] سپاه مسلمانان شامل یک هزار و پانصد نفر و ده اسب بود.
مسلمانان کالاهایى را نیز براى تجارت همراه خود بردند. آنان چنین گفتند: اگر با ابوسفیان برخورد کنیم، براى همین بیرون آمده ایم و اگر با او برخورد نکنیم، کالاهایمان را مى فروشیم. هرگاه به مشرکان مى رسیدند، از آنان درباره قریش سؤال مى کردند، پاسخ آنان این بود که نیروهاى فراوانى بر ضدّ شما فراهم کرده اند. هدف آنان این بود که مسلمانان را بترسانند امّا مؤمنان مى گفتند: «حسبُنا اللّهُ و نعم الوکیل».
سپاه اسلام در شب اوّل ذىقعده وارد بدر شدند. پیامبر (ص) هشت روز در آنجا به انتظار ابوسفیان نشست، امّا از او خبرى نشد. مسلمانان کالاهاى خود را در بازار بدر فروختند و از هر درهمى یک درهم سود بردند. خبر آمدن نیروهاى پیغمبر (ص) به همه مردم رسید و آوازه سپاه آنان در همه جا پراکنده شد. خداوند دشمنانشان را خوار و ذلیل کرد. آنان به سلامت و با سود سرشار به مدینه بازگشتند.
امّا ابوسفیان با همراهی مشرکان تصمیم گرفت که از مکه بیرون آیند و به اندازه یک یا دو شب راه بیایند و سپس برگردند و اگر محمّد بیرون آید، چنان استدلال کنند که امسال، سال خشکى است و اگر بیرون نیاید، این به نفع آنان و به زیان او خواهد بود. ابوسفیان همراه قریش که جمعا دو هزار نفر و پنجاه اسب بودند، بیرون آمد. آنان چون به مجنّه که بازار معروفى در ناحیه مر ظهران یا عسفان بود رسیدند، بازگشتند.
وقتى مشرکان از کثرت سپاهیان پیامبر (ص) باخبر شدند، آنان که خود وعده این جنگ را گذاشته بودند، ترسیدند. صفوان بن اميه به ابوسفیان گفت: به یاد دارى که من تو را از قرار مجدد جنگ منع کردم، ولى تو گوش ندادى، در نتیجه آنها اکنون جسور شدهاند و تصور مىکنند که ما به خاطر ضعف و ناتوانى از مقابله با آنها خوددارى کردیم.
به گفته برخی از مورخین، پس از مراجعت رسول خدا صلی الله علیه وآله از بدر صغری، شخصی به نام معبد بن ابی معبد خزاعی که در بدر حاضر بود و لشکر اسلام را مشاهده کرده بود، به سرعت خود را به مکه رسانده و کثرت سپاه مسلمانان را که در بدر بودند به اطلاع قریش رساند. آنها را به فکر انداخت تا از قبایل اطراف و هم دستان خود کمک بگیرند و از سران قریش و ثروتمندان و بلکه افراد معمولی نیز درخواست کمک مالی کنند و تا جایی که مقدور بود اسلحه و سرباز تهیه کرده و جنگ احزاب را با آن سپاه مجهز به راه اندازند.[۶]
پانویس
- ↑ و نیز بنگرید: ابن سعد، طبقات الکبرى، ج ۲، ص ۵۹؛ انساب الاشراف، ج ۱، ص ۳۴۰
- ↑ السیرة النبویه، ابن هشام، ج ۳، ص ۲۰۹
- ↑ سبل الهدى والرشاد، ج ۴، ص ۴۷۸؛
- ↑ المغازى، ۱/ ۳۸۴؛ تاریخ الخمیس، ۱/ ۴۶۵؛ سیره حلبى، ۲/ ۲۷۵؛ الطبقات الکبرى، ۲/ ۵۹؛ تاریخ الاسلام( ذهبى)، ۱/ ۲۰۴؛ نهایة الارب، ۱۷/ ۱۵۴؛ تاریخ الامم و الملوک، ۲/ ۲۲۹؛ تاریخ ابن الوردى، ۱/ ۱۶۰؛ انساب الاشراف، ۱/ ۳۳۹؛ التنبیه و الاشراف، ۲۱۴؛ زاد المعاد، ۲/ ۱۱۲؛ سیره ابن کثیر، ۳/ ۱۶۹؛ البدایة و النهایه، ۴/ ۸۷- ۹۴؛ دلائل النبوه( بیهقى)، ۳/ ۳۸۸
- ↑ المغازى، ج ۱، ص ۳۸۸؛ طبقات الکبرى، ج ۲، ص ۵۹
- ↑ تاریخ الخمیس، ۱/ ۴۶۵- ۴۶۶؛ سیره حلبى، ۲/ ۲۷۵- ۲۷۷؛ حبیب السیر، ۱/ ۳۵۶؛ الطبقات الکبرى، ۲/ ۵۹- ۶۰؛ تاریخ یعقوبى، ۲/ ۶۷؛ المغازى، ۱/ ۴۸۴- ۴۹۰؛ الکامل فى التاریخ، ۲/ ۱۷۵؛ تاریخ الامم و الملوک، ۲/ ۲۹۹- ۲۳۰؛ انساب الاشراف، ۱/ ۳۴۰؛ البدایة و النهایه، ۴/ ۸۷- ۸۹؛ دلائل النبوه( بیهقى)، ۳/ ۳۸۴- ۳۸۸؛ البدء و التاریخ، ۴/ ۲۱۴.
منابع
- سیرت جاودانه/ ترجمه الصحیح من سیرة النبی الأعظم،جعفر مرتضى عاملى/ مترجم محمد سپهرى، پژوهشگاه فرهنگ و اندیشه اسلامى، ۱۳۸۴ش.
- سیره رسول خدا، رسول جعفریان، انتشارات دلیل ما.
- مغازى تاریخ جنگهاى پیامبر(ص)، محمد بن عمر واقدى، ترجمه محمود مهدوى دامغانى، تهران، مرکز نشر دانشگاهى، ۱۳۶۹ش.
- زندگانی حضرت محمد صلی الله علیه وآله، سید هاشم رسولی محلاتی.
| غزوات پیامبر اکرم (ص) | ||||||
| 2 هجری | غزوه ودّان * غزوه بواط * غزوه عشيره * غزوه كدر * غزوه بنى قينقاع * غزوه سويق | |||||
| 3 هجری | غزوه بدر * غزوه غطفان * غزوه احد * غزوه حمراء الأسد | |||||
| 4 هجری | غزوه بنى نضير * غزوه ذات الرقاع * غزوه بدر الموعد | |||||
| 5 هجری | غزوه دومة الجندل * غزوه خندق یا احزاب * غزوه بنى قريظه | |||||
| 6 هجری | غزوه بنى لحيان * غزوه ذى قرد * غزوه بنى مصطلق * غزوه حديبيه | |||||
| 7 هجری | غزوه خيبر | |||||
| 8 هجری | غزوه فتح مكه * غزوه حنين * غزوه طائف | |||||
| 9 هجری | غزوه تبوك | |||||





