غزوه بدر الموعد: تفاوت بین نسخه‌ها

از دانشنامه‌ی اسلامی
پرش به ناوبری پرش به جستجو
(پانویس)
 
(۷ نسخه‌ٔ میانی ویرایش شده توسط ۳ کاربر نشان داده نشده)
سطر ۱: سطر ۱:
بر پايه قرار ابوسفيان در خاتمه جنگ احد، مى‌بايست مشركان و مسلمانان، يكسال پس از آن جنگ، در منطقه بدر بايكديگر روبرو شوند. رسول خدا صلى الله عليه و آله و سلم قرار مزبور را پذيرفت.
+
{{شناسنامه غزوات
== تاریخ غزوه بدر الموعد ==
+
|تصویر=[[پرونده:نقشه سرزمین بدر.png|۱۵۰px|center]]
به نقل واقدى، مسلمانان شامل يك هزار و پانصد نفر، هشت روز نخست ماه ذى قعده سال چهارم را در منطقه بدر حاضر شدند <ref>  و نيز ابن سعد در: طبقات الكبرى، ج 2، ص 59؛ انساب الاشراف، ج 1، ص 340 </ref> ابن اسحاق تاريخ اين غزوه را ماه شعبان دانسته است. <ref> السيرة النبويه، ابن هشام، ج 3، ص 209 </ref> موسى بن عقبه نيز ماه شعبان را ذكر كرده جز آن كه گويا به اشتباه شعبان سال سوم را تاريخ بدرالموعد ياد كرده است. <ref>  سبل الهدى والرشاد، ج 4، ص 478؛ </ref>
+
|زمان = شعبان سال چهارم
== موقعیت جغرافیایی این غزوه ==
+
|مکان = منطقه بدر در ۱۳۰ کیلومتری جنوب‌غربی مدینه
نام دیگر این غزوه بدر الصفراء است كه يكى از بازارهاى تجارى دوره جاهلى بود كه معمولا همه ‌ساله از اوّل تا هشتم ذى‌قعده برپا مى‌ شد و بعد از آن مردم متفرّق مى ‌شدند و به سرزمين‌ هاى خود بازمى‌ گشتند.<ref>  المغازى، 1/ 384؛ تاريخ الخميس، 1/ 465؛ سيره حلبى، 2/ 275؛ سيره مغلطاى، 53؛ الطبقات الكبرى، 2/ 59؛ تاريخ الاسلام( ذهبى)، 1/ 204؛ نهاية الارب، 17/ 154؛ المواهب اللدنيه، 1/ 108؛ تاريخ الامم و الملوك، 2/ 229؛ تاريخ ابن الوردى، 1/ 160؛ انساب الاشراف، 1/ 339؛ التنبيه و الاشراف، 214؛ زاد المعاد، 2/ 112؛ سيره ابن كثير، 3/ 169؛ البداية و النهايه، 4/ 87- 94؛ سيره دحلان، 1/ 265؛ دلائل النبوه( بيهقى)، 3/ 388 </ref>
+
|غزوه قبلی = [[غزوه ذات الرقاع]]
مسلمانان مقدارى كالاهاى تجارتى به همراه آورده بودند كه در اين بازار به فروش رساندند و سود سرشارى به دست آوردند.
+
|غزوه بعدی = [[غزوه دومة الجندل]]
== غزوه بدرالموعد ==
+
|علت غزوه = وفا به عهدی که سال گذشته با ابوسفیان بر سر جنگ در این منطقه بسته بودند
ابوسفيان كه آن سال قصد آمدن به جنگ نداشت و يكى از دلايل عمده آن خشكسالى بود، تصميم گرفت تا با تحريك نعيم بن مسعود، مسلمانان را از آمدن به بدر باز دارد. در آن صورت تنها از ناحيه او تخلفى صورت نگرفته بود. در حالى كه آمدن مسلمانان سبب سرشكستگى قريش و جرأت بيشتر مسلمانان شد.ابو سفيان با نعيم بن مسعود كه براى انجام عمره به مكّه آمده بود، ملاقات كرد و از او خواست تا به مدينه برود و روحيه مسلمانان را تضعيف كند و به آنان بگويد كه ابو سفيان همراه لشكر بى‌شمارى در راه است و احدى را طاقت مقابله با او نيست. او به نعيم وعده داد كه ده- و به عقيده واقدى، بيست- شتر به او بدهد و آن‌ها را به دست سهيل بن عمرو مى‌ سپارد و او نيز ضمانت مى ‌كند. سپس نعيم را با شترى كه برايش فراهم كرده بود، شتابان به مدينه فرستاد.
+
|نتیجه = کفار قریش به دلیل ترس از شکست از مکه خارج نشدند
 +
|مسلمانان = مسلمانان
 +
۱۵۰۰
 +
|دشمنان = کفار [[قریش]]
 +
|فرماندهان مسلمانان = [[پیامبر اسلام|رسول خدا]](ص)
 +
|فرماندهان دشمنان = [[ابوسفیان]]
 +
|پرجم داران مسلمانان= [[امام علی]](ع)
 +
|پرچم داران دشمنان =
 +
|تلفات مسلمانان = ــــ
 +
|تلفات دشمنان = ــــ
 +
|توضیحات = آیات ۸۴- ۱۰۰ سوره نساء در مورد این غزوه می باشد
 +
}}
 +
بر طبق وعدۀ [[ابوسفیان|ابوسفیان]] در خاتمه [[غزوه احد|جنگ احد]]، قرار شد مشرکان و مسلمانان یک‌سال پس از آن جنگ، در منطقه «بدر صغری» با یکدیگر روبرو شوند. [[پیامبر اسلام|رسول خدا]] صلى الله علیه وآله وعده مزبور را پذیرفت؛ از این رو به این [[غزوه]] «بدر الموعد» یا «بدر الصغری» یا «بدر الثانیه» گفته‌اند. غزوه بدر الموعد به علت عدم حضور مشرکان [[مکه|مکه]] در آن، با پیروزی سپاهیان [[اسلام]] و به نفع آنان منتهی شد.
 +
==علت و تاریخ غزوه بدرالموعد==
 +
چون [[ابوسفیان]] می  خواست پس از [[غزوه احد|جنگ احد]] از [[مدینه]] به [[مکه]] بازگردد، فریاد زد: «وعده ما و شما سال دیگر در بدر»! و [[پیامبر اسلام|پیغمبر]] صلی الله علیه وآله نیز دستور داد پاسخ او را بدهند و آمادگی خود و مسلمانان را برای این جنگ به او اعلام کنند.  
  
نعيم از مكه به مدينه آمد و مسلمانان را از سپاه گران قريش ترساند. به آنان گفت: فكر بسيار بدى در سر پرورانده‌ ايد. آن‌ها دفعه قبل به خانه و سرزمين شما آمدند، ولى فقط گروه كمى از شما سالم مانديد، ديديد كه سران شما كشته شدند و محمّد نيز زخمى شد. حال مى‌خواهيد بيرون رويد، در حالى كه نيروهاى زيادى در آنجا براى جنگ با شما جمع كرده‌اند. به خدا قسم كه حتى يك نفر از شما به سلامت برنمى‌گردد. منافقان و يهوديان از اين مطلب خوش‌حال شدند و مى‌ گفتند: محمّد از اين گروه رهايى نمى ‌يابد. اين تهديدها، ترديدهايى را پديد آورد اما جديت رسول خدا صلى الله عليه و آله و سلم بر ترديدهاى مزبور فائق شده و مسلمانان به قصد جنگ با قريش وشركت در بازار بدر راهى آن منطقه شدند.
+
به نقل [[محمد بن عمر واقدی]]، مسلمانان هشت روز نخست ماه [[ماه ذی القعده|ذى قعده]] سال چهارم هجری را در منطقه بدر الصغری حاضر شدند.<ref> و نیز بنگرید: ابن سعد، طبقات الکبرى، ج ۲، ص ۵۹؛ انساب الاشراف، ج ۱، ص ۳۴۰ </ref> [[ابن هشام حمیری]] تاریخ این غزوه را ماه [[ماه شعبان|شعبان]] دانسته است.<ref> السیرة النبویه، ابن هشام، ج ۳، ص ۲۰۹ </ref> موسى بن عقبه نیز ماه شعبان را ذکر کرده، جز آن که گویا به اشتباه شعبان سال سوم را تاریخ بدرالموعد یاد کرده است.<ref>  سبل الهدى والرشاد، ج ۴، ص ۴۷۸؛ </ref>
  
سول خدا (ص) عبد اللّه بن رواحه‌ را در مدينه به جاى خود گذاشت . پرچم سپاه اسلام در دستان استوار على بن ابى طالب عليهم السلام بود.<ref>  المغازى، ج 1، ص 388؛ طبقات الكبرى، ج 2، ص 59 </ref>
+
«بدر الصغرى» نام یکى از بازارهاى تجارى دوره [[جاهلیت|جاهلى]] بود که معمولا همه ‌ساله از اوّل تا هشتم [[ماه ذی القعده|ذى قعده]] برپا مى‌ شد و مانند بازارهاى دیگر عرب، در آن چند روز مرکز داد و ستد و سرودن اشعار و خطبه‌ ها و اظهار فضل قبایل و افراد بوده است و بعد از آن مردم متفرّق مى ‌شدند و به سرزمین‌ هاى خود بازمى‌ گشتند.<ref>  المغازى، ۱/ ۳۸۴؛ تاریخ الخمیس، ۱/ ۴۶۵؛ سیره حلبى، ۲/ ۲۷۵؛ الطبقات الکبرى، ۲/ ۵۹؛ تاریخ الاسلام( ذهبى)، ۱/ ۲۰۴؛ نهایة الارب، ۱۷/ ۱۵۴؛ تاریخ الامم و الملوک، ۲/ ۲۲۹؛ تاریخ ابن الوردى، ۱/ ۱۶۰؛ انساب الاشراف، ۱/ ۳۳۹؛ التنبیه و الاشراف، ۲۱۴؛ زاد المعاد، ۲/ ۱۱۲؛ سیره ابن کثیر، ۳/ ۱۶۹؛ البدایة و النهایه، ۴/ ۸۷- ۹۴؛ دلائل النبوه( بیهقى)، ۳/ ۳۸۸ </ref>  
  
مسلمانان كالاهايى را براى تجارت همراه خود بردند. آنان چنين گفتند: اگر با ابو سفيان برخورد كنيم، براى همين بيرون آمده‌ ايم و اگر با او برخورد نكنيم، كالاهايمان را مى ‌فروشيم. هرگاه به مشركان مى‌ رسيدند، از آنان درباره قريش سؤال مى‌ كردند. پاسخ آنان اين بود كه نيروهاى فراوانى بر ضدّ شما فراهم كرده‌ اند. هدف آنان اين بود كه مسلمانان را بترسانند امّا مؤمنان مى‌ گفتند: حسبنا اللّه و نعم الوكيل.
+
==ترس مشرکان از جنگ==
  
مسلمانان در شب اوّل ذى‌قعده وارد بدر شدند. پيامبر (ص) هشت روز در آنجا به انتظار ابو سفيان نشست، امّا از او خبرى نشد. مسلمانان كالاهاى خود را در بازار بدر فروختند و از هر درهمى يك درهم سود بردند.
+
[[ابوسفیان|ابوسفیان]] که آن سال قصد آمدن به جنگ نداشت و یکى از دلایل عمده آن خشکسالى بود، تصمیم گرفت تا با تحریک نعیم بن مسعود، مسلمانان را از آمدن به بدر باز دارد؛ در آن صورت تنها از ناحیه او تخلفى صورت نگرفته بود. در حالى که آمدن مسلمانان، سبب سرشکستگى [[قریش|قریش]] و جرأت بیشتر مسلمانان می شد. ابوسفیان با نعیم بن مسعود که براى انجام [[عمره]] به [[مکه|مکه]] آمده بود، ملاقات کرد و از او خواست تا به [[مدینه|مدینه]] برود و روحیه مسلمانان را تضعیف کند و به آنان بگوید که ابوسفیان همراه لشکر بى‌شمارى در راه است و احدى را طاقت مقابله با او نیست. به عقیده [[محمد بن عمر واقدی|واقدى]]، او به نعیم وعده داد که بیست شتر به او بدهد و آن‌ها را به دست [[سهیل بن عمرو|سهیل بن عمرو]] مى‌ سپارد و او نیز ضمانت مى ‌کند. سپس نعیم را با شترى که برایش فراهم کرده بود، شتابان به مدینه فرستاد.
خبر آمدن نيروهاى پيغمبر (ص) به همه مردم رسيد و آوازه سپاه آنان در همه جا پراكنده شد. خداوند دشمنانشان را خوار و ذليل كرد. آنان به سلامت و با سود سرشار به مدينه بازگشتند.
 
  
امّا مشركان: ابو سفيان تصميم گرفت كه از مكّه بيرون آيند و به اندازه يك يا دو شب راه بيايند و سپس برگردند و اگر محمّد بيرون آيد، چنان استدلال كنند كه امسال، سال خشكى است و اگر بيرون آيد، اين به نفع آنان و به زيان او خواهد بود.
+
نعیم از مکه به مدینه آمد و مسلمانان را از سپاه گران قریش ترساند. به آنان گفت: فکر بسیار بدى در سر پرورانده‌ اید. آن‌ها دفعه قبل به خانه و سرزمین شما آمدند، ولى فقط گروه کمى از شما سالم ماندید، دیدید که سران شما کشته شدند و [[پیامبر اسلام|محمّد]] نیز زخمى شد. حال مى‌خواهید بیرون روید، در حالى که نیروهاى زیادى در آنجا براى جنگ با شما جمع کرده‌اند. به خدا قسم که حتى یک نفر از شما به سلامت برنمى‌گردد. [[منافقان]] و [[یهود|یهودیان]] از این مطلب خوش‌حال شدند و مى‌ گفتند: محمّد از این گروه رهایى نمى ‌یابد. این تهدیدها، تردیدهایى را پدید آورد اما جدیت [[پیامبر اسلام|رسول خدا]] صلى الله علیه وآله بر تردیدهاى مزبور فائق شده و مسلمانان به قصد جنگ با قریش و شرکت در بازار بدر راهى آن منطقه شدند.
ابو سفيان همراه قريش كه جمعا دو هزار نفر بودند، بيرون آمد. آنان پنجاه اسب داشتند و چون به مجنّه كه بازار معروفى در ناحيه ظهران بود، رسيدند؛ بازگشتند. بنا به روايتى تا عسفان پيش رفتند.
 
  
وقتى مشركان از كثرت سپاهيان پيامبر (ص) باخبر شدند، آنان كه خود وعده اين جنگ را گذاشته بودند، ترسيدند. صفوان بن اميه به ابو سفيان گفت:
+
رسول خدا (ص) عبدالله بن رواحه‌ را در مدینه به جاى خود گذاشت. پرچم سپاه [[اسلام]] در دستان [[امام علی علیه السلام|على بن ابى طالب]] علیه السلام بود.<ref> المغازى، ج ۱، ص ۳۸۸؛ طبقات الکبرى، ج ۲، ص ۵۹ </ref> سپاه مسلمانان شامل یک هزار و پانصد نفر و ده اسب بود.
به ياد دارى كه من تو را از قرار مجدد جنگ منع كردم، ولى تو گوش ندادى، در نتيجه آن‌ها اكنون جسور شده‌اند و تصور مى‌كنند كه ما به خاطر ضعف و ناتوانى از مقابله با آن‌ها خوددارى كرديم.
+
 
قريش مجددا به چاره‌انديشى و جمع اموال براى جنگ با پيامبر (ص) پرداخت و اعراب اطراف خود را براى اين كار گرد آورد و اموال زيادى به اين منظور فراهم ساخت و هزينه جنگ را بر دوش اهالى مكّه نهاد. به طورى كه براى جنگ خندق، از هيچ يك از اهالى مكّه كمتر از يك اوقيه (چهل درهم) نگرفتند.<ref> تاريخ الخميس، 1/ 465- 466؛ سيره حلبى، 2/ 275- 277؛ حبيب السير، 1/ 356؛ زاد المعاد، 2/ 112؛ الطبقات الكبرى، 2/ 59- 60؛ تاريخ يعقوبى، 2/ 67؛ سيره مغلطاى، 53؛ حياة محمّد، 279- 280؛ المغازى، 1/ 484- 490؛ الوفاء، 690؛ الكامل فى التاريخ، 2/ 175؛ نهاية الارب، 17/ 154- 155؛ المواهب اللدنيه، 1/ 108؛ تاريخ الامم و الملوك، 2/ 299- 230؛ تاريخ ابى الوردى، 1/ 160؛ انساب الاشراف، 1/ 340؛ الثقات، 1/ 244- 245؛ التنبيه الاشراف، 214؛ سيره ابن كثير، 3/ 169؛ البداية و النهايه، 4/ 87- 89؛ سيره دحلان، 1/ 256؛ دلائل النبوه( بيهقى3/ 384- 388؛ الدر المنثور، 2/ 101- 104؛ البدء و التاريخ، 4/ 214؛ نهاية الارب، 17/ 156. </ref>
+
مسلمانان کالاهایى را نیز براى تجارت همراه خود بردند. آنان چنین گفتند: اگر با ابوسفیان برخورد کنیم، براى همین بیرون آمده‌ ایم و اگر با او برخورد نکنیم، کالاهایمان را مى ‌فروشیم. هرگاه به مشرکان مى‌ رسیدند، از آنان درباره قریش سؤال مى‌ کردند، پاسخ آنان این بود که نیروهاى فراوانى بر ضدّ شما فراهم کرده‌ اند. هدف آنان این بود که مسلمانان را بترسانند امّا مؤمنان مى‌ گفتند: «حسبُنا اللّهُ و نعم الوکیل».
 +
 
 +
سپاه اسلام در شب اوّل ذى‌قعده وارد بدر شدند. پیامبر (ص) هشت روز در آنجا به انتظار ابوسفیان نشست، امّا از او خبرى نشد. مسلمانان کالاهاى خود را در بازار بدر فروختند و از هر درهمى یک درهم سود بردند. خبر آمدن نیروهاى پیغمبر (ص) به همه مردم رسید و آوازه سپاه آنان در همه جا پراکنده شد. خداوند دشمنانشان را خوار و ذلیل کرد. آنان به سلامت و با سود سرشار به مدینه بازگشتند.
 +
 
 +
امّا ابوسفیان با همراهی مشرکان تصمیم گرفت که از مکه بیرون آیند و به اندازه یک یا دو شب راه بیایند و سپس برگردند و اگر محمّد بیرون آید، چنان استدلال کنند که امسال، سال خشکى است و اگر بیرون نیاید، این به نفع آنان و به زیان او خواهد بود.
 +
ابوسفیان همراه قریش که جمعا دو هزار نفر و پنجاه اسب بودند، بیرون آمد. آنان چون به مجنّه که بازار معروفى در ناحیه مر ظهران یا عسفان بود رسیدند، بازگشتند.
 +
 
 +
وقتى مشرکان از کثرت سپاهیان پیامبر (ص) باخبر شدند، آنان که خود وعده این جنگ را گذاشته بودند، ترسیدند. [[صفوان بن اميه]] به ابوسفیان گفت: به یاد دارى که من تو را از قرار مجدد جنگ منع کردم، ولى تو گوش ندادى، در نتیجه آن‌ها اکنون جسور شده‌اند و تصور مى‌کنند که ما به خاطر ضعف و ناتوانى از مقابله با آن‌ها خوددارى کردیم.
 +
 
 +
به گفته برخی از مورخین، پس از مراجعت رسول خدا صلی الله علیه وآله از بدر صغری، شخصی به نام معبد بن ابی معبد خزاعی که در بدر حاضر بود و لشکر اسلام را مشاهده کرده بود، به سرعت  خود را به مکه رسانده و کثرت سپاه مسلمانان را که در بدر بودند به اطلاع قریش رساند. آنها را به فکر انداخت تا از قبایل اطراف و هم دستان خود کمک بگیرند و از سران قریش و ثروتمندان و بلکه افراد معمولی نیز درخواست کمک مالی کنند و تا جایی که مقدور بود اسلحه و سرباز تهیه کرده و [[جنگ احزاب]] را با آن سپاه مجهز به راه اندازند.<ref> تاریخ الخمیس، ۱/ ۴۶۵- ۴۶۶؛ سیره حلبى، ۲/ ۲۷۵- ۲۷۷؛ حبیب السیر، ۱/ ۳۵۶؛ الطبقات الکبرى، ۲/ ۵۹- ۶۰؛ تاریخ یعقوبى، ۲/ ۶۷؛ المغازى، ۱/ ۴۸۴- ۴۹۰؛ الکامل فى التاریخ، ۲/ ۱۷۵؛ تاریخ الامم و الملوک، ۲/ ۲۹۹- ۲۳۰؛ انساب الاشراف، ۱/ ۳۴۰؛ البدایة و النهایه، ۴/ ۸۷- ۸۹؛ دلائل النبوه( بیهقى۳/ ۳۸۴- ۳۸۸؛ البدء و التاریخ، ۴/ ۲۱۴. </ref>
  
 
==پانویس==
 
==پانویس==
<references/>
+
<references />
== منابع ==
+
==منابع==
*سيرت جاودانه / ترجمه‌ الصحيح من سيرة النبي الأعظم‌،جعفر مرتضى العاملى / مترجم محمد سپهرى‌، پژوهشگاه فرهنگ و انديشه اسلامى‌، 1384 ش‌
+
 
*رسول جعفریان،سیره رسول خدا،انتشارات دلیل ما
+
*سیرت جاودانه/ ترجمه‌ الصحیح من سیرة النبی الأعظم‌،جعفر مرتضى عاملى/ مترجم محمد سپهرى‌، پژوهشگاه فرهنگ و اندیشه اسلامى‌، ۱۳۸۴ش‌.
*مغازى تاريخ جنگهاى پيامبر(ص)، محمد بن عمر واقدى (م 207)، ترجمه محمود مهدوى دامغانى، تهران، مركز نشر دانشگاهى، چ دوم، 1369ش.
+
*سیره رسول خدا، رسول جعفریان، انتشارات دلیل ما.
 +
*مغازى تاریخ جنگهاى پیامبر(ص)، محمد بن عمر واقدى، ترجمه محمود مهدوى دامغانى، تهران، مرکز نشر دانشگاهى، ۱۳۶۹ش.
 +
*زندگانی حضرت محمد صلی الله علیه وآله، سید هاشم رسولی محلاتی.
  
 +
{{شناختنامه رسول خدا (ص)}}
 +
{{غزوات پیامبر اکرم}}
 
[[رده:جنگ های صدر اسلام]]
 
[[رده:جنگ های صدر اسلام]]
 
[[رده:غزوات پیامبر اکرم]]
 
[[رده:غزوات پیامبر اکرم]]
[[رده:سال 4 هجری قمری]]
+
[[رده:سال ۴ هجری قمری]]
[[رده: پیامبر اکرم]]
+
[[رده: تاریخ صدر اسلام]]

نسخهٔ کنونی تا ‏۱۱ اکتبر ۲۰۲۵، ساعت ۰۹:۳۴

غزوه بدر الموعد
۱۵۰px
زمان شعبان سال چهارم
مکان منطقه بدر در ۱۳۰ کیلومتری جنوب‌غربی مدینه
غزوه قبلی غزوه ذات الرقاع
غزوه بعدی غزوه دومة الجندل
علت غزوه وفا به عهدی که سال گذشته با ابوسفیان بر سر جنگ در این منطقه بسته بودند
نتیجه کفار قریش به دلیل ترس از شکست از مکه خارج نشدند
دوطرف درگیری و تعداد آنها
مسلمانان

۱۵۰۰

کفار قریش
فرماندهان
رسول خدا(ص) ابوسفیان
پرچم داران
امام علی(ع)
تلفات
ــــ ــــ
آیات ۸۴- ۱۰۰ سوره نساء در مورد این غزوه می باشد

بر طبق وعدۀ ابوسفیان در خاتمه جنگ احد، قرار شد مشرکان و مسلمانان یک‌سال پس از آن جنگ، در منطقه «بدر صغری» با یکدیگر روبرو شوند. رسول خدا صلى الله علیه وآله وعده مزبور را پذیرفت؛ از این رو به این غزوه «بدر الموعد» یا «بدر الصغری» یا «بدر الثانیه» گفته‌اند. غزوه بدر الموعد به علت عدم حضور مشرکان مکه در آن، با پیروزی سپاهیان اسلام و به نفع آنان منتهی شد.

علت و تاریخ غزوه بدرالموعد

چون ابوسفیان می خواست پس از جنگ احد از مدینه به مکه بازگردد، فریاد زد: «وعده ما و شما سال دیگر در بدر»! و پیغمبر صلی الله علیه وآله نیز دستور داد پاسخ او را بدهند و آمادگی خود و مسلمانان را برای این جنگ به او اعلام کنند.

به نقل محمد بن عمر واقدی، مسلمانان هشت روز نخست ماه ذى قعده سال چهارم هجری را در منطقه بدر الصغری حاضر شدند.[۱] ابن هشام حمیری تاریخ این غزوه را ماه شعبان دانسته است.[۲] موسى بن عقبه نیز ماه شعبان را ذکر کرده، جز آن که گویا به اشتباه شعبان سال سوم را تاریخ بدرالموعد یاد کرده است.[۳]

«بدر الصغرى» نام یکى از بازارهاى تجارى دوره جاهلى بود که معمولا همه ‌ساله از اوّل تا هشتم ذى قعده برپا مى‌ شد و مانند بازارهاى دیگر عرب، در آن چند روز مرکز داد و ستد و سرودن اشعار و خطبه‌ ها و اظهار فضل قبایل و افراد بوده است و بعد از آن مردم متفرّق مى ‌شدند و به سرزمین‌ هاى خود بازمى‌ گشتند.[۴]

ترس مشرکان از جنگ

ابوسفیان که آن سال قصد آمدن به جنگ نداشت و یکى از دلایل عمده آن خشکسالى بود، تصمیم گرفت تا با تحریک نعیم بن مسعود، مسلمانان را از آمدن به بدر باز دارد؛ در آن صورت تنها از ناحیه او تخلفى صورت نگرفته بود. در حالى که آمدن مسلمانان، سبب سرشکستگى قریش و جرأت بیشتر مسلمانان می شد. ابوسفیان با نعیم بن مسعود که براى انجام عمره به مکه آمده بود، ملاقات کرد و از او خواست تا به مدینه برود و روحیه مسلمانان را تضعیف کند و به آنان بگوید که ابوسفیان همراه لشکر بى‌شمارى در راه است و احدى را طاقت مقابله با او نیست. به عقیده واقدى، او به نعیم وعده داد که بیست شتر به او بدهد و آن‌ها را به دست سهیل بن عمرو مى‌ سپارد و او نیز ضمانت مى ‌کند. سپس نعیم را با شترى که برایش فراهم کرده بود، شتابان به مدینه فرستاد.

نعیم از مکه به مدینه آمد و مسلمانان را از سپاه گران قریش ترساند. به آنان گفت: فکر بسیار بدى در سر پرورانده‌ اید. آن‌ها دفعه قبل به خانه و سرزمین شما آمدند، ولى فقط گروه کمى از شما سالم ماندید، دیدید که سران شما کشته شدند و محمّد نیز زخمى شد. حال مى‌خواهید بیرون روید، در حالى که نیروهاى زیادى در آنجا براى جنگ با شما جمع کرده‌اند. به خدا قسم که حتى یک نفر از شما به سلامت برنمى‌گردد. منافقان و یهودیان از این مطلب خوش‌حال شدند و مى‌ گفتند: محمّد از این گروه رهایى نمى ‌یابد. این تهدیدها، تردیدهایى را پدید آورد اما جدیت رسول خدا صلى الله علیه وآله بر تردیدهاى مزبور فائق شده و مسلمانان به قصد جنگ با قریش و شرکت در بازار بدر راهى آن منطقه شدند.

رسول خدا (ص) عبدالله بن رواحه‌ را در مدینه به جاى خود گذاشت. پرچم سپاه اسلام در دستان على بن ابى طالب علیه السلام بود.[۵] سپاه مسلمانان شامل یک هزار و پانصد نفر و ده اسب بود.

مسلمانان کالاهایى را نیز براى تجارت همراه خود بردند. آنان چنین گفتند: اگر با ابوسفیان برخورد کنیم، براى همین بیرون آمده‌ ایم و اگر با او برخورد نکنیم، کالاهایمان را مى ‌فروشیم. هرگاه به مشرکان مى‌ رسیدند، از آنان درباره قریش سؤال مى‌ کردند، پاسخ آنان این بود که نیروهاى فراوانى بر ضدّ شما فراهم کرده‌ اند. هدف آنان این بود که مسلمانان را بترسانند امّا مؤمنان مى‌ گفتند: «حسبُنا اللّهُ و نعم الوکیل».

سپاه اسلام در شب اوّل ذى‌قعده وارد بدر شدند. پیامبر (ص) هشت روز در آنجا به انتظار ابوسفیان نشست، امّا از او خبرى نشد. مسلمانان کالاهاى خود را در بازار بدر فروختند و از هر درهمى یک درهم سود بردند. خبر آمدن نیروهاى پیغمبر (ص) به همه مردم رسید و آوازه سپاه آنان در همه جا پراکنده شد. خداوند دشمنانشان را خوار و ذلیل کرد. آنان به سلامت و با سود سرشار به مدینه بازگشتند.

امّا ابوسفیان با همراهی مشرکان تصمیم گرفت که از مکه بیرون آیند و به اندازه یک یا دو شب راه بیایند و سپس برگردند و اگر محمّد بیرون آید، چنان استدلال کنند که امسال، سال خشکى است و اگر بیرون نیاید، این به نفع آنان و به زیان او خواهد بود. ابوسفیان همراه قریش که جمعا دو هزار نفر و پنجاه اسب بودند، بیرون آمد. آنان چون به مجنّه که بازار معروفى در ناحیه مر ظهران یا عسفان بود رسیدند، بازگشتند.

وقتى مشرکان از کثرت سپاهیان پیامبر (ص) باخبر شدند، آنان که خود وعده این جنگ را گذاشته بودند، ترسیدند. صفوان بن اميه به ابوسفیان گفت: به یاد دارى که من تو را از قرار مجدد جنگ منع کردم، ولى تو گوش ندادى، در نتیجه آن‌ها اکنون جسور شده‌اند و تصور مى‌کنند که ما به خاطر ضعف و ناتوانى از مقابله با آن‌ها خوددارى کردیم.

به گفته برخی از مورخین، پس از مراجعت رسول خدا صلی الله علیه وآله از بدر صغری، شخصی به نام معبد بن ابی معبد خزاعی که در بدر حاضر بود و لشکر اسلام را مشاهده کرده بود، به سرعت خود را به مکه رسانده و کثرت سپاه مسلمانان را که در بدر بودند به اطلاع قریش رساند. آنها را به فکر انداخت تا از قبایل اطراف و هم دستان خود کمک بگیرند و از سران قریش و ثروتمندان و بلکه افراد معمولی نیز درخواست کمک مالی کنند و تا جایی که مقدور بود اسلحه و سرباز تهیه کرده و جنگ احزاب را با آن سپاه مجهز به راه اندازند.[۶]

پانویس

  1. و نیز بنگرید: ابن سعد، طبقات الکبرى، ج ۲، ص ۵۹؛ انساب الاشراف، ج ۱، ص ۳۴۰
  2. السیرة النبویه، ابن هشام، ج ۳، ص ۲۰۹
  3. سبل الهدى والرشاد، ج ۴، ص ۴۷۸؛
  4. المغازى، ۱/ ۳۸۴؛ تاریخ الخمیس، ۱/ ۴۶۵؛ سیره حلبى، ۲/ ۲۷۵؛ الطبقات الکبرى، ۲/ ۵۹؛ تاریخ الاسلام( ذهبى)، ۱/ ۲۰۴؛ نهایة الارب، ۱۷/ ۱۵۴؛ تاریخ الامم و الملوک، ۲/ ۲۲۹؛ تاریخ ابن الوردى، ۱/ ۱۶۰؛ انساب الاشراف، ۱/ ۳۳۹؛ التنبیه و الاشراف، ۲۱۴؛ زاد المعاد، ۲/ ۱۱۲؛ سیره ابن کثیر، ۳/ ۱۶۹؛ البدایة و النهایه، ۴/ ۸۷- ۹۴؛ دلائل النبوه( بیهقى)، ۳/ ۳۸۸
  5. المغازى، ج ۱، ص ۳۸۸؛ طبقات الکبرى، ج ۲، ص ۵۹
  6. تاریخ الخمیس، ۱/ ۴۶۵- ۴۶۶؛ سیره حلبى، ۲/ ۲۷۵- ۲۷۷؛ حبیب السیر، ۱/ ۳۵۶؛ الطبقات الکبرى، ۲/ ۵۹- ۶۰؛ تاریخ یعقوبى، ۲/ ۶۷؛ المغازى، ۱/ ۴۸۴- ۴۹۰؛ الکامل فى التاریخ، ۲/ ۱۷۵؛ تاریخ الامم و الملوک، ۲/ ۲۹۹- ۲۳۰؛ انساب الاشراف، ۱/ ۳۴۰؛ البدایة و النهایه، ۴/ ۸۷- ۸۹؛ دلائل النبوه( بیهقى)، ۳/ ۳۸۴- ۳۸۸؛ البدء و التاریخ، ۴/ ۲۱۴.

منابع

  • سیرت جاودانه/ ترجمه‌ الصحیح من سیرة النبی الأعظم‌،جعفر مرتضى عاملى/ مترجم محمد سپهرى‌، پژوهشگاه فرهنگ و اندیشه اسلامى‌، ۱۳۸۴ش‌.
  • سیره رسول خدا، رسول جعفریان، انتشارات دلیل ما.
  • مغازى تاریخ جنگهاى پیامبر(ص)، محمد بن عمر واقدى، ترجمه محمود مهدوى دامغانى، تهران، مرکز نشر دانشگاهى، ۱۳۶۹ش.
  • زندگانی حضرت محمد صلی الله علیه وآله، سید هاشم رسولی محلاتی.
حضرت محمد (صلی الله علیه و آله)
رحمة للعالمین.jpg
رویدادهای مهم زندگی
حمله اصحاب فیل به مکهسفر پیامبر اکرم به شامازدواج با حضرت خدیجه کبری (س) • گذاشتن سنگ حجرالاسود در جای خویش • مبعثمعراجولادت حضرت فاطمه سلام الله علیهارفتن به شعب ابی طالبعام الحزنسفر به طائفهجرت به مدینهازدواج حضرت علی (ع) و حضرت فاطمه (س)غزوه بدرغزوه احدغزوه احزابصلح حدیبیهغزوه خیبرسریه ذات السلاسل فتح مکهغزوه حنینغزوه تبوکغدیر خم
بستگان
امیرالمؤمنین علی بن ابی طالب (ع) •عبدالله بن عبدالمطلب(س) • عبدالمطلبابوطالب(ع) • حمزه بن عبدالمطلب(ع) • عباس بن عبدالمطلبابولهبجعفر طیارآمنه(س) • فاطمه بنت اسد(س) • خدیجه کبری(س) • حضرت زهرا(س) • امام حسن(ع) • امام حسین(ع) • حضرت زینب(س)
اصحاب
سلمان فارسیعمار بن یاسرابوذرمقدادابوسلمه مخزومیزيد بن حارثهعثمان بن مظعونمصعب بن عمیرابوبکرطلحهزبیرعثمان بن عفانعمر بن خطابسعد بن ابی وقاصعبدالله بن مسعوداسعد بن زرارهسعد بن معاذسعد بن عبادهعثمان بن حنیفسهل بن حنیفابو ایوب انصاری حذیفة بن یمانخالد بن سعيدخزیمة بن ثابتعبدالله بن رواحهاویس قرنیعبدالله بن مسعود بلال حبشی
مکان های مرتبط
مکهمدینهغار حراکعبهشعب ابوطالبغدیر خمفدکبقیعغار ثورمسجد قبامسجد النبیمسجد الحرام
غزوات پیامبر اکرم (ص)
2 هجری غزوه ودّان * غزوه بواط * غزوه عشيره‌ * غزوه كدر * غزوه بنى قينقاع * غزوه سويق‌
3 هجری غزوه بدر * غزوه غطفان‌ * غزوه احد * غزوه حمراء الأسد
4 هجری غزوه بنى نضير * غزوه ذات الرقاع * غزوه بدر الموعد
5 هجری غزوه دومة الجندل‌ * غزوه خندق یا احزاب * غزوه بنى قريظه‌
6 هجری غزوه بنى لحيان * غزوه ذى قرد * غزوه بنى مصطلق * غزوه حديبيه
7 هجری غزوه خيبر
8 هجری غزوه فتح مكه‌ * غزوه حنين * غزوه طائف‌
9 هجری غزوه تبوك‌
مسابقه از خطبه ۱۱۱ نهج البلاغه