غزوه بنی قریظه: تفاوت بین نسخهها
مهدی موسوی (بحث | مشارکتها) |
|||
(۲۰ نسخهٔ میانی ویرایش شده توسط ۴ کاربر نشان داده نشده) | |||
سطر ۱: | سطر ۱: | ||
− | بنی قریظه | + | {{خوب}} |
− | == | + | {{شناسنامه غزوات |
− | + | |تصویر=[[پرونده:غزوة بني قریظه.JPG |250px|center]] | |
− | == | + | |زمان = اواخر ذیقعده و اوایل ذیحجه سال پنجم هجری |
+ | |مکان = قلعههای بنی قُرَیظه در مدینه | ||
+ | |غزوه قبلی =[[غزوه احزاب]] | ||
+ | |غزوه بعدی = [[غزوه بنى لحيان]] | ||
+ | |علت غزوه = خیانت بنی قریظه که هم پیمان مسلمانان بودند در غزوه خندق و حمله آنان از پشت سر به مسلمانان. | ||
+ | |نتیجه = پس از آن که یهودیان از محاصره به تنگ آمدند، سعد بن معاذ را به عنوان حکم برگزیدند و او حکم به اعدام مردان آنها و اخراج زنان و فرزندان آنها داد. | ||
+ | |مسلمانان = مسلمانان | ||
+ | ۳۰۰۰ مرد جنگی | ||
+ | |دشمنان = یهودیان بنی قریظه | ||
+ | |||
+ | |فرماندهان مسلمانان = [[پیامبر اسلام|رسول خدا]](ص) | ||
+ | |فرماندهان دشمنان = کعب بن أسد و حیىّ بن أخطب | ||
+ | |پرجم داران مسلمانان= [[امام علی]](ع) | ||
+ | |پرچم داران دشمنان = ـــ | ||
+ | |تلفات مسلمانان =ـــ | ||
+ | |تلفات دشمنان = کشته شدن ۶۰۰ تا ۸۰۰ نفر | ||
+ | |توضیحات = آیات ۲۶ و ۲۷ [[سوره احزاب]] و آیات ۵۶ تا ۵۸ [[سوره انفال]] | ||
+ | }} | ||
+ | [[بنی قریظه]] گروهی از [[یهود|یهودیان]] ساکن [[مدینه]] بودند که در زمان [[هجرت پیامبر اسلام به مدینه|هجرت رسول خدا]](ص) به مدینه با ایشان پیمان صلح بستند. امّا در سال پنجم هجری که احزاب (مشركان [[مکه|مكه]] و ساير دشمنان [[اسلام]]) به مدینه حمله کردند، به [[پیامبر اسلام|رسول خدا]](ص) خیانت کردند و پیماننامه ایشان را پاره کردند. پس از شکست احزاب و فرار ایشان، بنی قریظه در قلعه های خود تنها ماندند. اینان خطری جدی برای مسلمانان بودند؛ به همین دلیل، بلافاصله پس از [[ غزوه احزاب ]]، رسول خدا(ص) دستور غزوه بنی قریظه را صادر کردند. | ||
+ | ==بنیقریظه و خیانت آنان== | ||
+ | [[بنی قریظه]] طایفه اى از جذام برادران نضیرند و گفته مى شود که [[یهود|یهودی]] شدنشان در روزگار عادیا بن سموئل بود، سپس در کوهى بنام "قریظه" فرود آمدند و به آن نسبت داده شدند (بنی قریظه)؛ و بقولى دیگر، "قریظه" نام نیاى آنها است.<ref>تاریخ یعقوبى/ترجمه،ج۱،ص:۴۱۱ </ref> | ||
+ | |||
+ | میان بنی قریظه و [[پیامبر اسلام|رسول خدا]] قرار صلحى بود، سپس آن را شکستند و با [[قریش]] پیوستند. پس پیامبر [[سعد بن معاذ]] و عبدالله بن رواحه و خوات بن جبیر را پیش آنها فرستاد تا پیمان را بیادشان آوردند، لیکن پاسخى زشت دادند. | ||
+ | |||
+ | آنان در هنگام هجوم مشرکان [[مکه]] و سایر دشمنان اسلام به [[مدينه|مدینه]] منوره و محاصره این شهر مقدس و ایجاد [[جنگ احزاب]] (خندق)، در صدد نقض عهد مسلمانان و کمک به مشرکان متجاوز برآمدند و آنان را در رخنه کردن به داخل مدینه از طریق محل مسکونی خویش، امیدوار نموده و مسلمانان را در رعب و وحشتی عظیم قرار دادند. ولی سرانجام با کشته شدن "عمرو بن عبدود" بدست [[امام علی علیه السلام|علی بن ابیطالب]] علیهالسلام و عقبنشینی متجاوزان و مهاجمان به سوی مکه، دسیسه یهودیان بنیقریظه در راه دادن مهاجمان متجاوز به داخل مدینه، نقش بر آب شد و آنان در نزد مسلمانان، رسوا و بیمقدار شدند. خباثت یهود بنى قریظه در جریان محاصره سپاه ده هزار نفرى مشرکین در جنگ احزاب، قابل بخشودن نبود. | ||
+ | |||
+ | ==غزوه بنیقریظه در قرآن== | ||
+ | در برخی از آیات [[قرآن|قرآن کریم]] این ماجرا چنین بیان شده است: | ||
+ | |||
+ | «وَأَنْزَلَ الَّذِینَ ظَاهَرُوهُمْ مِنْ أَهْلِ الْکتَابِ مِنْ صَیاصِیهِمْ وَقَذَفَ فِی قُلُوبِهِمُ الرُّعْبَ فَرِیقًا تَقْتُلُونَ وَتَأْسِرُونَ فَرِیقًا * وَأَوْرَثَکمْ أَرْضَهُمْ وَدِیارَهُمْ وَأَمْوَالَهُمْ وَأَرْضًا لَمْ تَطَئُوهَا وَکانَ اللَّهُ عَلَىٰ کلِّ شَیءٍ قَدِیرًا».<ref> سورة الأحزاب/ ۲۶ و ۲۷. </ref> | ||
+ | و کسانى از اهل کتاب را که با [مشرکان] همپُشتى کرده بودند، از دژهایشان به زیر آورد و در دلهایشان هراس افکند، گروهى را مى کشتید و گروهى را اسیر مى کردید. | ||
+ | و زمینشان و خانهها و اموالشان و سرزمینى را که در آن پا ننهاده بودید به شما میراث داد، و خدا بر هر چیزى تواناست. | ||
+ | |||
+ | «الَّذِینَ عاهَدْتَ مِنْهُمْ، ثُمَّ ینْقُضُونَ عَهْدَهُمْ فِی کلِّ مَرَّةٍ، وَ هُمْ لا یتَّقُونَ * فَإِمَّا تَثْقَفَنَّهُمْ فِی الْحَرْبِ فَشَرِّدْ بِهِمْ مَنْ خَلْفَهُمْ لَعَلَّهُمْ یذَّکرُونَ * وَ إِمَّا تَخافَنَّ مِنْ قَوْمٍ خِیانَةً فَانْبِذْ إِلَیهِمْ عَلى سَواءٍ، إِنَّ اللَّهَ لا یحِبُّ الْخائِنِین».<ref> سورة الأنفال/ ۵۶- ۵۸ </ref> | ||
+ | همانان که از ایشان پیمان گرفتى ولى هر بار پیمان خود را مى شکنند و [از خدا] پروا نمى دارند. | ||
+ | پس اگر در جنگ بر آنان دست یافتى با [عقوبتِ] آنان، کسانى را که در پى ایشانند تارومار کن، باشد که عبرت گیرند. | ||
+ | و اگر از گروهى بیمِ خیانت دارى [پیمانشان را] به سویشان بینداز [تا طرفین] به طور یکسان [بدانند که پیمان گسسته است]، زیرا خدا خائنان را دوست نمى دارد. | ||
+ | |||
+ | ==وقایع غزوه بنیقریظه== | ||
+ | ===محاصره بنىقریظه=== | ||
+ | بامداد بیست و چهارم [[ماه ذی القعده|ذى القعده]] بود که [[پیامبر اسلام|رسول خدا]] -صلّى اللّه علیه و آله- و مسلمانان از پیرامون خندق به [[مدینه|مدینه]] بازگشتند و اسلحه خود را نهادند، اما چون هنگام ظهر فرا رسید، [[جبرئیل|جبرئیل]] فرود آمد و به رسول خدا گفت: خدا تو را مى فرماید که: بر سر «بنى قریظه» رهسپار شوى، و هم اکنون من بر سر ایشان مى روم و در قلعه هایشان زلزله مى اندازم. رسول خدا بلال را فرمود تا در میان مردم اعلام کند که هر کس مطیع و شنواى امر خدا و رسول است باید [[نماز عصر]] را جز در «بنى قریظه» نخواند. | ||
+ | رسول خدا «[[ابن ام مکتوم|عبداللّه بن أمّ مکتوم]]» را در مدینه جانشین گذاشت و با سه هزار نفر از مسلمانان که سى و شش اسب داشتند رهسپار شد و رایت را به دست [[امام علی علیه السلام|على]] -علیه السلام- داد، و او را پیش فرستاد. یهودیان با دیدن آنها به رسول خدا صلى الله علیه و آله ناسزا مى گفتند.<ref> السیرة النبویه، ابن هشام، ج ۳، ص ۲۳۴؛ المغازى، ج ۲، ص ۴۹۹ </ref> رسول خدا صلى الله علیه و آله در نزدیک چاه ابّى که از چاه هاى بنى قریظه و پائین حره بنى قریظه بود مستقر شد. بنى قریظه در قسمت عالیه مدینه سکونت داشتند، در حالى که مرکز مدینه و [[مسجد النبی (ص)|مسجد النبى]] صلى الله علیه و آله در قسمت سافله بوده است. آن حضرت، ابتدا یهودیان را به [[اسلام]] دعوت کرد اما آنان نپذیرفتند،<ref> المصنف، عبد الرزاق، ج ۵، ص ۳۷۰ </ref> بنابراین محاصره ادامه یافت. | ||
+ | |||
+ | محاصره بنى قریظه به نقل ابن اسحاق بیست و پنج روز و به نقل [[محمد بن عمر واقدی|واقدی]] پانزده روز (از چهارشنبه ۲۳ ذى قعده سال پنجم) به درازا کشید.<ref> المغازى، ج ۲، ص ۴۹۶ </ref> دراین مدت تیراندازى از دو سوى در جریان بود، و یهودیان امید آن داشتند تا با مقاومت آنها، مسلمانان دست از محاصره آنان بردارند. تیراندازى مسلمانان به حدى شدید بود که آنان یقین کردند که مسلمانان رفتنى نیستند. | ||
+ | ===پیشنهاد صلح از طرف قریظیان=== | ||
+ | یهودیان نمایندهاى فرستادند تا بگوید حاضرند بر اساس همان شرایطى که [[بنی نضیر|بنى النضیر]] از مدینه رفتند، از شهر خارج شوند، اما رسول خدا صلى الله علیه و آله و سلم راضى نشد. نوبت بعد گفتند که هیچ گونه اموالى حتى به اندازه یک شتر نیز نخواهند برد، رسول خدا صلى الله علیه و آله و سلم فرمود که بدون هیچ گونه شرطى باید تسلیم شوند.<ref> المغازى، ج ۲، ص ۵۰۱ </ref> سران یهودی با سه پیشنهاد بنا به گفته سیره نویسان رو به رو شدند: | ||
+ | |||
+ | #یکى آن که [[اسلام]] را بپذیرند. این مورد قبول واقع نشد. | ||
+ | #زنان و کودکان خویش را خود بکشند و پس از آن به مسلمانان حمله کنند. اگر پیروز شدند دوباره زندگى را از سر خواهند گرفت و اگر کشته شدند خانوادهاى ندارند که به اسارت مسلمانان در آیند. این نیز پذیرفته نشد. | ||
+ | #حمله ناگهانى و شبیخون به سپاه مسلمانان نیز آن هم در شب شنبه که با یکدیگر مشورت مى کردند، پذیرفته نشد. | ||
+ | |||
+ | بدین ترتیب اختلاف میان یهودیان بالا گرفت و از لحاظ روحى خود و زنانشان در وضعیت سختى قرار گرفتند.<ref> السیرة النبویه، ابن هشام، ج ۳ ص ۲۳۸؛ المغازى، ج ۲، ص ۵۰۴ </ref> | ||
+ | ===اشتباه ابولبابه و توبه او=== | ||
+ | |||
+ | یهودیان از رسول خدا صلى الله علیه و آله خواستند تا اجازه دهد با [[ابولُبابه انصارى|ابولبابه]] که از [[اوس|اوسیان]] بود، و اینان در [[جاهلیت|جاهلیت]] هم پیمان با قریظیان بودند، مشورت کند. ابولبابه به اجازه آن حضرت نزد بنى قریظه رفت. یهودیان با یادآورى دوستى سابق و کمکى که آنان در جاهلیت به اوسیان در برابر [[خزرج]] کردهاند از او خواستند تا بگوید تکلیف آنان چیست و چه سرنوشتى در انتظارشان مى باشد. پرسش آنان این بود که آیا شرط رسول خدا صلى الله علیه و آله را که فرمود: تنها باید بر حکم او تسلیم باشند، بپذیرند یا نه. ابولبابه گفت: آرى، اما با اشاره به گلوى خود، به آنان فهماند که چه سرنوشتى در انتظارشان است.<ref> المغازى، ج ۲، ص ۵۰۶ </ref> این اقدام ابولبابه -همان گونه که بلافاصله خودش به آن توجه یافت- سبب مى شد تا بنى قریظه خود را تسلیم نکنند. | ||
+ | |||
+ | ابولبابه از قلعه بنى قریظه خارج شد و بدون آن که نزد رسول خدا صلى الله علیه و آله و سلم برود، به سوى مسجد النبى صلى الله علیه و آله و سلم رفته خود را به یکى از ستون هاى مسجد بست. او براى خیانتى که به رسول خدا صلى الله علیه و آله و سلم کرده بود شروع به استغفار کرد. چندین روز -گفته اند شش روز- از ستون مزبور که بعدها «اسطوانه توبه» نام گرفت جدا نشد تا آن که ضمن آیاتى خداوند [[توبه]] وى را پذیرفت. | ||
+ | ===تسلیم شدن بنیقریظه=== | ||
+ | به هر روى بنى قریظه چارهاى جز تسلیم بر حکم پیامبر صلى الله علیه و آله و سلم ندیده و امید آن داشتند تا اوسیان براى آنان وساطتى بکنند. رسول خدا دستور داد تا تمامى اثاثیه و سلاح هاى آنان را جمع آورى کنند. [[ابن هشام حمیری|ابن هشام]] مى گوید: برخى از محدثانى که به آنان اعتماد دارم برایم نقل کردند که سبب تسلیم شدن آنان این بود که [[امام علی علیه السلام|على بن ابى طالب]] فریاد کشید: بخدا سوگند یا شربتى که [[حضرت حمزه علیه السلام|حمزه]] نوشید مى نوشم و یا قلعه آنان را مى گشایم و قدم جلو نهاد، در آن لحظه قریظیان گفتند: اى محمد! حکمیت [[سعد بن معاذ]] را مى پذیریم.<ref> السیرة النبویه، ابن هشام، ج ۳، ص ۲۴۰ </ref> | ||
+ | اوسیان که در گذشته ناظر گذشت پیامبر صلى الله علیه و آله و سلم از [[بنی قینقاع|بنى قینقاع]] بودند و گمانشان بر این بود که آن اقدام به خاطر [[خزرج]] صورت گرفته، از آن حضرت خواستند تا این بار بخاطر آنها از قریظیان بگذرد. پس از اصرار آنان، رسول خدا صلى الله علیه و آله و سلم پذیرفت تا هر آنچه سعدبن معاذ -از متنفذان [[اوس]]- در این باره حکم کرد بپذیرد. اوسیان از این اقدام خوشنود شدند. سعدبن معاذ در محاصره [[غزوه احزاب|احزاب]] تیر خورده، در خیمه اى در مسجد، که زنى از قبیله اسلم در آن به مداواى مجروحان مى پرداخت بسترى بود.<ref> السیرة النبویه، ابن هشام، ج ۳، ص ۲۳۹ </ref> | ||
+ | ===داوری سعد بن معاذ=== | ||
+ | سعد زیر لب زمزمه مى کرد: اکنون وقت آن است که سعد از ملامت هیچ ملامت کنندهاى در راه خدا نهراسد. او ابتداء از یهودیان تعهد گرفت تا هرچه حکم کرد بپذیرند و آنان نیز پذیرفتند. پس از آن گفت: حکم من این است که مردان یهودى کشته شوند، کودکان و زنانشان به اسارت درآیند و اموالشان تقسیم شود. رسول خدا صلى الله علیه و آله و سلم فرمود: «که حکم سعد مطابق حکم خداوند است.»<ref> المغازى، ج ۲، ص ۵۱۲؛ السیرة النبویه، ابن هشام، ج ۳، ص ۲۴۰ </ref> | ||
+ | |||
+ | فرداى آن روز مردان قریظى را کشتند؛ یک زن نیز که سبب شهادت یکى از سربازان مسلمان شده بود به قتل رسید.<ref> السیرة النبویه، ابن هشام، ج ۳، ص ۲۴۲ </ref> یکى از کشتگان حُیى بن اخطب بود که محرک اصلى [[غزوه احزاب|جنگ احزاب]] بوده و با کعب بن اسد تعهد کرده بود که اگر احزاب رفتند نزد آنان بماند. او جامهاى سرخ به تن داشت و با دست خویش چند جاى آن را پاره کرده بود تا پس از مرگ از تنش بیرون نیاورند. وى در لحظه مرگ نگاهى به رسول خدا صلى الله علیه و آله و سلم کرد و گفت: من خود را در دشمنى با تو ملامت نمى کنم، اما کسى که قدم در راه خذلان الهى گذاشت ذلیل مىشود، آنگاه به مردم گفت: نسبت به امر خدا نمىتوان چیزى گفت، این تقدیر خدا بر [[بنی اسرائیل|بنى اسرائیل]] است، آنگاه نشست تا گردنش را زدند.<ref> السیرة النبویه، ابن هشام،ج ۳، ص ۲۴۰ </ref> بدین ترتیب مدینه از لوث وجود یهودیان تطهیر شد. | ||
+ | |||
+ | تا آن زمان، رسول خدا صلى الله علیه و آله و سلم دو بار از نقض عهد یهودیان در گذشته بود. به علاوه، خطاى یهودیان [[بنی قینقاع|بنى قینقاع]] و [[بنی نضیر|بنى النضیر]] در حد جرم قریظیان نبود. آنان در بدترین شرایط نقض عهد کردند، به مسلمانان و به شخص رسول خدا صلى الله علیه و آله و سلم توهین کردند و در صورتى که پیروز مىشدند، به همراه مشرکان، یک مسلمان را در مدینه زنده نمىگذاشتند. اکنون باید خوار و ذلیل مى شدند. اصولًا حیات سیاسى [[اسلام]] در گرو حفظ معاهداتى بود که با قبایل اطراف داشت. پیمان شکنى هر روزه و گذشتن رسول خدا صلى الله علیه و آله و سلم از پیمان شکنان، زمینه را براى نقض عهدهاى مکرر آماده مىکرد. در چنین شرایطى زندگى براى مسلمانان که تنها پایگاهشان مدینه بود، ناممکن مى نمود. | ||
==پانویس== | ==پانویس== | ||
− | <references/> | + | <references /> |
+ | ==منابع== | ||
+ | |||
+ | *سیره رسول خدا صلى الله علیه و آله وسلم، رسول جعفریان، دلیل ما، قم، ۱۳۸۳ ش. | ||
+ | *مغازى، محمد بن عمر واقدى (م ۲۰۷)، ترجمه محمود مهدوى دامغانى، تهران، مرکز نشر دانشگاهى، ۱۳۶۹ش. | ||
+ | *تاریخ پیامبر اسلام، محمد ابراهیم آیتى، دانشگاه تهران، تهران، ۱۳۷۸ ش. | ||
+ | *تاریخ یعقوبى، ابن واضح یعقوبى (م بعد ۲۹۲)، ترجمه محمد ابراهیم آیتى، تهران، انتشارات علمى و فرهنگى، ۱۳۷۱ش. | ||
+ | *زندگانى محمد(ص) پیامبر اسلام، ابن هشام (م ۲۱۸)، ترجمه سید هاشم رسولى، تهران، انتشارات کتابچى، ۱۳۷۵ش. | ||
+ | |||
+ | {{غزوات پیامبر اکرم}} | ||
+ | {{شناختنامه رسول خدا (ص)}} | ||
+ | [[رده:جنگ های صدر اسلام]] | ||
+ | [[رده:غزوات پیامبر اکرم]] | ||
+ | [[رده:سال 5 هجری قمری]] | ||
+ | [[رده: پیامبر اکرم]] | ||
+ | {{خوب}} | ||
+ | [[رده: مقاله های مهم]] | ||
+ | |||
+ | {{سنجش کیفی | ||
+ | |سنجش=شده | ||
+ | |شناسه= خوب | ||
+ | |عنوان بندی مناسب= خوب | ||
+ | |کفایت منابع و پی نوشت ها= خوب | ||
+ | |رعایت سطح مخاطب عام= خوب | ||
+ | |رعایت ادبیات دانشنامه ای= خوب | ||
+ | |جامعیت= خوب | ||
+ | |رعایت اختصار= خوب | ||
+ | |سیر منطقی= خوب | ||
+ | |کیفیت پژوهش= خوب | ||
+ | |رده= دارد | ||
+ | }} |
نسخهٔ کنونی تا ۲۳ ژوئن ۲۰۲۲، ساعت ۰۵:۳۶
غزوه بنی قریظه | |
زمان | اواخر ذیقعده و اوایل ذیحجه سال پنجم هجری |
مکان | قلعههای بنی قُرَیظه در مدینه |
غزوه قبلی | غزوه احزاب |
غزوه بعدی | غزوه بنى لحيان |
علت غزوه | خیانت بنی قریظه که هم پیمان مسلمانان بودند در غزوه خندق و حمله آنان از پشت سر به مسلمانان. |
نتیجه | پس از آن که یهودیان از محاصره به تنگ آمدند، سعد بن معاذ را به عنوان حکم برگزیدند و او حکم به اعدام مردان آنها و اخراج زنان و فرزندان آنها داد. |
دوطرف درگیری و تعداد آنها | |
مسلمانان
۳۰۰۰ مرد جنگی |
یهودیان بنی قریظه |
فرماندهان | |
رسول خدا(ص) | کعب بن أسد و حیىّ بن أخطب |
پرچم داران | |
امام علی(ع) | ـــ |
تلفات | |
ـــ | کشته شدن ۶۰۰ تا ۸۰۰ نفر |
آیات ۲۶ و ۲۷ سوره احزاب و آیات ۵۶ تا ۵۸ سوره انفال |
بنی قریظه گروهی از یهودیان ساکن مدینه بودند که در زمان هجرت رسول خدا(ص) به مدینه با ایشان پیمان صلح بستند. امّا در سال پنجم هجری که احزاب (مشركان مكه و ساير دشمنان اسلام) به مدینه حمله کردند، به رسول خدا(ص) خیانت کردند و پیماننامه ایشان را پاره کردند. پس از شکست احزاب و فرار ایشان، بنی قریظه در قلعه های خود تنها ماندند. اینان خطری جدی برای مسلمانان بودند؛ به همین دلیل، بلافاصله پس از غزوه احزاب ، رسول خدا(ص) دستور غزوه بنی قریظه را صادر کردند.
محتویات
بنیقریظه و خیانت آنان
بنی قریظه طایفه اى از جذام برادران نضیرند و گفته مى شود که یهودی شدنشان در روزگار عادیا بن سموئل بود، سپس در کوهى بنام "قریظه" فرود آمدند و به آن نسبت داده شدند (بنی قریظه)؛ و بقولى دیگر، "قریظه" نام نیاى آنها است.[۱]
میان بنی قریظه و رسول خدا قرار صلحى بود، سپس آن را شکستند و با قریش پیوستند. پس پیامبر سعد بن معاذ و عبدالله بن رواحه و خوات بن جبیر را پیش آنها فرستاد تا پیمان را بیادشان آوردند، لیکن پاسخى زشت دادند.
آنان در هنگام هجوم مشرکان مکه و سایر دشمنان اسلام به مدینه منوره و محاصره این شهر مقدس و ایجاد جنگ احزاب (خندق)، در صدد نقض عهد مسلمانان و کمک به مشرکان متجاوز برآمدند و آنان را در رخنه کردن به داخل مدینه از طریق محل مسکونی خویش، امیدوار نموده و مسلمانان را در رعب و وحشتی عظیم قرار دادند. ولی سرانجام با کشته شدن "عمرو بن عبدود" بدست علی بن ابیطالب علیهالسلام و عقبنشینی متجاوزان و مهاجمان به سوی مکه، دسیسه یهودیان بنیقریظه در راه دادن مهاجمان متجاوز به داخل مدینه، نقش بر آب شد و آنان در نزد مسلمانان، رسوا و بیمقدار شدند. خباثت یهود بنى قریظه در جریان محاصره سپاه ده هزار نفرى مشرکین در جنگ احزاب، قابل بخشودن نبود.
غزوه بنیقریظه در قرآن
در برخی از آیات قرآن کریم این ماجرا چنین بیان شده است:
«وَأَنْزَلَ الَّذِینَ ظَاهَرُوهُمْ مِنْ أَهْلِ الْکتَابِ مِنْ صَیاصِیهِمْ وَقَذَفَ فِی قُلُوبِهِمُ الرُّعْبَ فَرِیقًا تَقْتُلُونَ وَتَأْسِرُونَ فَرِیقًا * وَأَوْرَثَکمْ أَرْضَهُمْ وَدِیارَهُمْ وَأَمْوَالَهُمْ وَأَرْضًا لَمْ تَطَئُوهَا وَکانَ اللَّهُ عَلَىٰ کلِّ شَیءٍ قَدِیرًا».[۲] و کسانى از اهل کتاب را که با [مشرکان] همپُشتى کرده بودند، از دژهایشان به زیر آورد و در دلهایشان هراس افکند، گروهى را مى کشتید و گروهى را اسیر مى کردید. و زمینشان و خانهها و اموالشان و سرزمینى را که در آن پا ننهاده بودید به شما میراث داد، و خدا بر هر چیزى تواناست.
«الَّذِینَ عاهَدْتَ مِنْهُمْ، ثُمَّ ینْقُضُونَ عَهْدَهُمْ فِی کلِّ مَرَّةٍ، وَ هُمْ لا یتَّقُونَ * فَإِمَّا تَثْقَفَنَّهُمْ فِی الْحَرْبِ فَشَرِّدْ بِهِمْ مَنْ خَلْفَهُمْ لَعَلَّهُمْ یذَّکرُونَ * وَ إِمَّا تَخافَنَّ مِنْ قَوْمٍ خِیانَةً فَانْبِذْ إِلَیهِمْ عَلى سَواءٍ، إِنَّ اللَّهَ لا یحِبُّ الْخائِنِین».[۳] همانان که از ایشان پیمان گرفتى ولى هر بار پیمان خود را مى شکنند و [از خدا] پروا نمى دارند. پس اگر در جنگ بر آنان دست یافتى با [عقوبتِ] آنان، کسانى را که در پى ایشانند تارومار کن، باشد که عبرت گیرند. و اگر از گروهى بیمِ خیانت دارى [پیمانشان را] به سویشان بینداز [تا طرفین] به طور یکسان [بدانند که پیمان گسسته است]، زیرا خدا خائنان را دوست نمى دارد.
وقایع غزوه بنیقریظه
محاصره بنىقریظه
بامداد بیست و چهارم ذى القعده بود که رسول خدا -صلّى اللّه علیه و آله- و مسلمانان از پیرامون خندق به مدینه بازگشتند و اسلحه خود را نهادند، اما چون هنگام ظهر فرا رسید، جبرئیل فرود آمد و به رسول خدا گفت: خدا تو را مى فرماید که: بر سر «بنى قریظه» رهسپار شوى، و هم اکنون من بر سر ایشان مى روم و در قلعه هایشان زلزله مى اندازم. رسول خدا بلال را فرمود تا در میان مردم اعلام کند که هر کس مطیع و شنواى امر خدا و رسول است باید نماز عصر را جز در «بنى قریظه» نخواند. رسول خدا «عبداللّه بن أمّ مکتوم» را در مدینه جانشین گذاشت و با سه هزار نفر از مسلمانان که سى و شش اسب داشتند رهسپار شد و رایت را به دست على -علیه السلام- داد، و او را پیش فرستاد. یهودیان با دیدن آنها به رسول خدا صلى الله علیه و آله ناسزا مى گفتند.[۴] رسول خدا صلى الله علیه و آله در نزدیک چاه ابّى که از چاه هاى بنى قریظه و پائین حره بنى قریظه بود مستقر شد. بنى قریظه در قسمت عالیه مدینه سکونت داشتند، در حالى که مرکز مدینه و مسجد النبى صلى الله علیه و آله در قسمت سافله بوده است. آن حضرت، ابتدا یهودیان را به اسلام دعوت کرد اما آنان نپذیرفتند،[۵] بنابراین محاصره ادامه یافت.
محاصره بنى قریظه به نقل ابن اسحاق بیست و پنج روز و به نقل واقدی پانزده روز (از چهارشنبه ۲۳ ذى قعده سال پنجم) به درازا کشید.[۶] دراین مدت تیراندازى از دو سوى در جریان بود، و یهودیان امید آن داشتند تا با مقاومت آنها، مسلمانان دست از محاصره آنان بردارند. تیراندازى مسلمانان به حدى شدید بود که آنان یقین کردند که مسلمانان رفتنى نیستند.
پیشنهاد صلح از طرف قریظیان
یهودیان نمایندهاى فرستادند تا بگوید حاضرند بر اساس همان شرایطى که بنى النضیر از مدینه رفتند، از شهر خارج شوند، اما رسول خدا صلى الله علیه و آله و سلم راضى نشد. نوبت بعد گفتند که هیچ گونه اموالى حتى به اندازه یک شتر نیز نخواهند برد، رسول خدا صلى الله علیه و آله و سلم فرمود که بدون هیچ گونه شرطى باید تسلیم شوند.[۷] سران یهودی با سه پیشنهاد بنا به گفته سیره نویسان رو به رو شدند:
- یکى آن که اسلام را بپذیرند. این مورد قبول واقع نشد.
- زنان و کودکان خویش را خود بکشند و پس از آن به مسلمانان حمله کنند. اگر پیروز شدند دوباره زندگى را از سر خواهند گرفت و اگر کشته شدند خانوادهاى ندارند که به اسارت مسلمانان در آیند. این نیز پذیرفته نشد.
- حمله ناگهانى و شبیخون به سپاه مسلمانان نیز آن هم در شب شنبه که با یکدیگر مشورت مى کردند، پذیرفته نشد.
بدین ترتیب اختلاف میان یهودیان بالا گرفت و از لحاظ روحى خود و زنانشان در وضعیت سختى قرار گرفتند.[۸]
اشتباه ابولبابه و توبه او
یهودیان از رسول خدا صلى الله علیه و آله خواستند تا اجازه دهد با ابولبابه که از اوسیان بود، و اینان در جاهلیت هم پیمان با قریظیان بودند، مشورت کند. ابولبابه به اجازه آن حضرت نزد بنى قریظه رفت. یهودیان با یادآورى دوستى سابق و کمکى که آنان در جاهلیت به اوسیان در برابر خزرج کردهاند از او خواستند تا بگوید تکلیف آنان چیست و چه سرنوشتى در انتظارشان مى باشد. پرسش آنان این بود که آیا شرط رسول خدا صلى الله علیه و آله را که فرمود: تنها باید بر حکم او تسلیم باشند، بپذیرند یا نه. ابولبابه گفت: آرى، اما با اشاره به گلوى خود، به آنان فهماند که چه سرنوشتى در انتظارشان است.[۹] این اقدام ابولبابه -همان گونه که بلافاصله خودش به آن توجه یافت- سبب مى شد تا بنى قریظه خود را تسلیم نکنند.
ابولبابه از قلعه بنى قریظه خارج شد و بدون آن که نزد رسول خدا صلى الله علیه و آله و سلم برود، به سوى مسجد النبى صلى الله علیه و آله و سلم رفته خود را به یکى از ستون هاى مسجد بست. او براى خیانتى که به رسول خدا صلى الله علیه و آله و سلم کرده بود شروع به استغفار کرد. چندین روز -گفته اند شش روز- از ستون مزبور که بعدها «اسطوانه توبه» نام گرفت جدا نشد تا آن که ضمن آیاتى خداوند توبه وى را پذیرفت.
تسلیم شدن بنیقریظه
به هر روى بنى قریظه چارهاى جز تسلیم بر حکم پیامبر صلى الله علیه و آله و سلم ندیده و امید آن داشتند تا اوسیان براى آنان وساطتى بکنند. رسول خدا دستور داد تا تمامى اثاثیه و سلاح هاى آنان را جمع آورى کنند. ابن هشام مى گوید: برخى از محدثانى که به آنان اعتماد دارم برایم نقل کردند که سبب تسلیم شدن آنان این بود که على بن ابى طالب فریاد کشید: بخدا سوگند یا شربتى که حمزه نوشید مى نوشم و یا قلعه آنان را مى گشایم و قدم جلو نهاد، در آن لحظه قریظیان گفتند: اى محمد! حکمیت سعد بن معاذ را مى پذیریم.[۱۰] اوسیان که در گذشته ناظر گذشت پیامبر صلى الله علیه و آله و سلم از بنى قینقاع بودند و گمانشان بر این بود که آن اقدام به خاطر خزرج صورت گرفته، از آن حضرت خواستند تا این بار بخاطر آنها از قریظیان بگذرد. پس از اصرار آنان، رسول خدا صلى الله علیه و آله و سلم پذیرفت تا هر آنچه سعدبن معاذ -از متنفذان اوس- در این باره حکم کرد بپذیرد. اوسیان از این اقدام خوشنود شدند. سعدبن معاذ در محاصره احزاب تیر خورده، در خیمه اى در مسجد، که زنى از قبیله اسلم در آن به مداواى مجروحان مى پرداخت بسترى بود.[۱۱]
داوری سعد بن معاذ
سعد زیر لب زمزمه مى کرد: اکنون وقت آن است که سعد از ملامت هیچ ملامت کنندهاى در راه خدا نهراسد. او ابتداء از یهودیان تعهد گرفت تا هرچه حکم کرد بپذیرند و آنان نیز پذیرفتند. پس از آن گفت: حکم من این است که مردان یهودى کشته شوند، کودکان و زنانشان به اسارت درآیند و اموالشان تقسیم شود. رسول خدا صلى الله علیه و آله و سلم فرمود: «که حکم سعد مطابق حکم خداوند است.»[۱۲]
فرداى آن روز مردان قریظى را کشتند؛ یک زن نیز که سبب شهادت یکى از سربازان مسلمان شده بود به قتل رسید.[۱۳] یکى از کشتگان حُیى بن اخطب بود که محرک اصلى جنگ احزاب بوده و با کعب بن اسد تعهد کرده بود که اگر احزاب رفتند نزد آنان بماند. او جامهاى سرخ به تن داشت و با دست خویش چند جاى آن را پاره کرده بود تا پس از مرگ از تنش بیرون نیاورند. وى در لحظه مرگ نگاهى به رسول خدا صلى الله علیه و آله و سلم کرد و گفت: من خود را در دشمنى با تو ملامت نمى کنم، اما کسى که قدم در راه خذلان الهى گذاشت ذلیل مىشود، آنگاه به مردم گفت: نسبت به امر خدا نمىتوان چیزى گفت، این تقدیر خدا بر بنى اسرائیل است، آنگاه نشست تا گردنش را زدند.[۱۴] بدین ترتیب مدینه از لوث وجود یهودیان تطهیر شد.
تا آن زمان، رسول خدا صلى الله علیه و آله و سلم دو بار از نقض عهد یهودیان در گذشته بود. به علاوه، خطاى یهودیان بنى قینقاع و بنى النضیر در حد جرم قریظیان نبود. آنان در بدترین شرایط نقض عهد کردند، به مسلمانان و به شخص رسول خدا صلى الله علیه و آله و سلم توهین کردند و در صورتى که پیروز مىشدند، به همراه مشرکان، یک مسلمان را در مدینه زنده نمىگذاشتند. اکنون باید خوار و ذلیل مى شدند. اصولًا حیات سیاسى اسلام در گرو حفظ معاهداتى بود که با قبایل اطراف داشت. پیمان شکنى هر روزه و گذشتن رسول خدا صلى الله علیه و آله و سلم از پیمان شکنان، زمینه را براى نقض عهدهاى مکرر آماده مىکرد. در چنین شرایطى زندگى براى مسلمانان که تنها پایگاهشان مدینه بود، ناممکن مى نمود.
پانویس
- ↑ تاریخ یعقوبى/ترجمه،ج۱،ص:۴۱۱
- ↑ سورة الأحزاب/ ۲۶ و ۲۷.
- ↑ سورة الأنفال/ ۵۶- ۵۸
- ↑ السیرة النبویه، ابن هشام، ج ۳، ص ۲۳۴؛ المغازى، ج ۲، ص ۴۹۹
- ↑ المصنف، عبد الرزاق، ج ۵، ص ۳۷۰
- ↑ المغازى، ج ۲، ص ۴۹۶
- ↑ المغازى، ج ۲، ص ۵۰۱
- ↑ السیرة النبویه، ابن هشام، ج ۳ ص ۲۳۸؛ المغازى، ج ۲، ص ۵۰۴
- ↑ المغازى، ج ۲، ص ۵۰۶
- ↑ السیرة النبویه، ابن هشام، ج ۳، ص ۲۴۰
- ↑ السیرة النبویه، ابن هشام، ج ۳، ص ۲۳۹
- ↑ المغازى، ج ۲، ص ۵۱۲؛ السیرة النبویه، ابن هشام، ج ۳، ص ۲۴۰
- ↑ السیرة النبویه، ابن هشام، ج ۳، ص ۲۴۲
- ↑ السیرة النبویه، ابن هشام،ج ۳، ص ۲۴۰
منابع
- سیره رسول خدا صلى الله علیه و آله وسلم، رسول جعفریان، دلیل ما، قم، ۱۳۸۳ ش.
- مغازى، محمد بن عمر واقدى (م ۲۰۷)، ترجمه محمود مهدوى دامغانى، تهران، مرکز نشر دانشگاهى، ۱۳۶۹ش.
- تاریخ پیامبر اسلام، محمد ابراهیم آیتى، دانشگاه تهران، تهران، ۱۳۷۸ ش.
- تاریخ یعقوبى، ابن واضح یعقوبى (م بعد ۲۹۲)، ترجمه محمد ابراهیم آیتى، تهران، انتشارات علمى و فرهنگى، ۱۳۷۱ش.
- زندگانى محمد(ص) پیامبر اسلام، ابن هشام (م ۲۱۸)، ترجمه سید هاشم رسولى، تهران، انتشارات کتابچى، ۱۳۷۵ش.
غزوات پیامبر اکرم (ص) | ||||||
2 هجری | غزوه ودّان * غزوه بواط * غزوه عشيره * غزوه كدر * غزوه بنى قينقاع * غزوه سويق | |||||
3 هجری | غزوه بدر * غزوه غطفان * غزوه احد * غزوه حمراء الأسد | |||||
4 هجری | غزوه بنى نضير * غزوه ذات الرقاع * غزوه بدر الموعد | |||||
5 هجری | غزوه دومة الجندل * غزوه خندق یا احزاب * غزوه بنى قريظه | |||||
6 هجری | غزوه بنى لحيان * غزوه ذى قرد * غزوه بنى مصطلق * غزوه حديبيه | |||||
7 هجری | غزوه خيبر | |||||
8 هجری | غزوه فتح مكه * غزوه حنين * غزوه طائف | |||||
9 هجری | غزوه تبوك |