عثمان بن عفان: تفاوت بین نسخهها
(←= شورای خلافت) |
(یبیب) |
||
(۴۸ نسخهٔ میانی ویرایش شده توسط ۴ کاربر نشان داده نشده) | |||
سطر ۱: | سطر ۱: | ||
− | عثمان بن | + | {{خوب}} |
+ | {{خلفای نخستین | ||
+ | |نام خلیفه= عثمان بن عفّان | ||
+ | |نام = عثمان بن عفّان | ||
+ | |کنیه = ابوعمرو و ابوعبدالله | ||
+ | |نام پدر = عفّان بن ابى العاص بن امیه | ||
+ | |نسب/قبیله = [[قریش]] /[[بنی امیه]] | ||
+ | |زادروز/زادگاه = ۷ یا ۸ سال پس از [[عام الفیل]]/[[مکه]] | ||
+ | |سال وفات = ۳۵ هجری قمری | ||
+ | |مدت زمان خلافت = ۳۵-۲۳ هجری | ||
+ | |همسران = ام عمرو بنت جندب بن عمرو، رقیه دختر [[پیامبر اسلام]] و ... | ||
+ | |فرزندان = عمرو، خالد، ابان، عمر، سعید، مریم و .... | ||
+ | |جنگ ها = فتح مجدد آذربایجان، افریقیه (شمال غربی آفریقا)، فتح جزیره قبرس و فتح گرگان | ||
+ | |علت مرگ = به دست مخالفان خویش به قتل رسید | ||
+ | |جانشین = [[امام علی]] (علیه السلام) | ||
+ | |مدفن = [[مدینه]] | ||
+ | }} | ||
+ | «عثمان بن عفان» سومین خلیفه از [[خلفای راشدین]] نزد [[اهل سنت]] و از [[صحابی|اصحاب]] [[پیامبر اسلام|پیامبر اکرم]](ص) است. عثمان بنابر شورایی که [[عمر بن خطاب]] پیش از مرگ خود برای انتخاب خلیفه تعیین کرد، به [[خلافت]] رسید و از سال ۲۳ قمری تا هنگام کشته شدنش در سال ۳۵ قمری حکومت کرد. او در پی یک شورش علیه شیوه حکومتیاش در [[مدینه]] به دست شورشیان کشته شد. | ||
− | == | + | ==معرفی اجمالی== |
− | + | عثمان بن ابى العاص بن امیه بن عبد شمس بن عبد مناف بن قصىّ، مادرش اروى دختر کریز بن ربیعة بن حبیب بن عبد شمس بن عبد مناف بن قصى است و مادر مادرش بیضاء دختر عبد المطلب بن هاشم بن عبد مناف است که کنیهاش ام حکیم است.<ref>طبقات ابن سعد/ترجمه،ج۳ ص ۴۵</ref> | |
− | عثمان بن ابى العاص بن | ||
− | بن هاشم بن عبد مناف است | ||
− | + | [[کنیه|کنیه]] عثمان در [[جاهلیت|جاهلیت]] ابو عمرو بود و چون [[اسلام]] آشکار شد از رقیه دختر [[پیامبر اسلام|رسول خدا]] (ص) داراى پسرى به نام عبدالله شد و کنیه ابو عبدالله را براى خود برگزید.<ref>طبقات ابن سعد/ترجمه،ج۳ ص ۴۵</ref> تولد عثمان را به اختلاف، سال هفتم<ref> ابن عبد البر، الاستیعاب، ۳، ۱۰۳۷</ref> یا ششم [[عام الفیل]] نوشتهاند. | |
− | + | گفتهاند که عثمان به دعوت [[ابوبکر]]<ref> ذهبی، اسدالغابه، ۳، ۴۸۱.</ref> در [[مکه|مکه]] اسلام آورد. البته برخی اسلام او را در پی اسلام [[طلحة بن عبیدالله|طلحه]] و [[زبیر بن عوام|زبیر]] دانسته اند.<ref>طبقات ابن سعد/ترجمه،ج۳ ص ۴۶</ref> | |
− | |||
− | |||
− | |||
− | |||
− | |||
− | |||
− | |||
− | |||
− | === | + | ==عثمان قبل از خلافت== |
− | + | ===در زمان رسول خدا (ص)=== | |
+ | وی از جمله [[مهاجرین]] به [[حبشه]] به همراه همسرش خویش بوده است.<ref>طبقات ابن سعد/ترجمه،ج۳ ص ۴۶</ref> و در هنگام هجرت به [[مدینه]] به خانه اوس بن ثابت (برادر [[حسان بن ثابت]]) در محله بنى نجار وارد شد. | ||
− | + | نوشته اند که به دلیل بیماری همسرش در [[غزوه بدر|جنگ بدر]] حضور نیافته است.<ref>واقدی، المغازی، ۱، ۱۰۱</ref> اما [[پیامبر اسلام|پیامبر]] (ص) سهم عثمان را در غنایم بدر منظور فرمود.<ref>طبقات ابن سعد/ترجمه،ج۳ ص ۴۶</ref> وی همراه مسلمانان در [[غزوه احد]] شرکت کرد، اما از جمله مسلمانانی بود که در حین جنگ و پس از سخت شدن اوضاع، فرار کرد. مورخین نوشته اند که وی سه روز فراری بوده است.<ref>المغازى، ج ۱، ص ۲۳۷، ترجمه ارشاد، ص ۷۳(طبری، ۳۱۰ق)، ج ۴، ص ۱۴۵، ناشر: دار الفکر/تاریخ الطبری، ج ۲، ص ۶۹، ناشر: دار الکتب العلمیة/أسد الغابة فی معرفة الصحابة، ج ۴، ص ۶۳، تحقیق عادل أحمد الرفاعی، ناشر: دار إحیاء التراث العربی/ السیرة النبویة، ج ۳، ص ۵۵ ؛/ المطالب العالیة بزوائد المسانید الثمانیة، ج ۱۷، ص ۳۴۷، تحقیق: د. سعد بن ناصر بن عبد العزیز الشتری، ناشر: دار العاصمة/ دار الغیث/ الاستیعاب فی معرفة الأصحاب، ج ۳، ص ۱۰۷۴، تحقیق علی محمد البجاوی، ناشر: دار الجیل/ الوافی بالوفیات، ج ۲۰، ص ۶۱، تحقیق: أحمد الأرناؤوط وترکی مصطفى، ناشر: دار إحیاء التراث/ البدایة والنهایة، ج ۴، ص ۲۸ ۲۹،، ناشر: مکتبة المعارف)</ref> و هنگامی که بازشگت رسول خدا (ص) به او فرمود: «خیلى راه رفتی!» | |
− | |||
− | وی از جمله | ||
− | + | همچنین [[پیامبر اسلام|رسول خدا]](ص) در جریان [[صلح حدیبیه]] او را به عنوان سفیر به نزد [[قریش]] فرستادند تا به آنها بگوید که مسلمانان براى جنگ نیامده اند، بلکه براى تعظیم [[خانه خدا]] آمده و پس از قربانى شتران شهر را ترک خواهند کرد. | |
− | + | عثمان در بلدح با قریش برخورد. پیام رسول خدا صلى الله علیه و آله و سلم را به قریش رساند و از جمله آن که شما را نیز به ستوه آورده و برگزیدگانتان را از بین برده است. قریش گفتند که از همانجا بازگرد و به محمد (صلى الله علیه و آله) بگو: آنان اجازه نخواهند داد تا او وارد [[مکه]] شود. | |
− | + | در این لحظه ابان بن سعید بن عاص از اشراف مکه بدو پناه داد و براى حفظ جان او، پشت سر وى سوار اسب شد و او را به مکه آورد. عثمان با تک تک اشراف مکه سخن گفت، اما اقدام عثمان نیز حاصلى در بر نداشت. گفته اند که عثمان سه روز در مکه براى دعوت قریش به پذیرش صلح ماند. غیبت سه روز او موجب نگرانی مسلمان و [[بیعت رضوان]] بین مسلمانان شد. | |
− | در | + | ===در زمان ابوبکر و عمر=== |
+ | در زمان [[ابوبکر]] وی از افراد نزدیک به خلیفه بوده و کاتب وی به شمار می آمد. عثمان که در تمام دوره بیمارى ابوبکر ملازم او بود، از طرف وى مکلف به نوشتن عهدنامه جانشینى [[عمر بن خطاب|عمر]] شد. با نوشتن آغاز عهد، ابوبکر به حالت اغماء رفت و عثمان که تکلیف خود را مىدانست تا به آخر عهد را نوشته و نام عمر را در آن درج کرد. ابوبکر پس از به هوش آمدن از وى خواست تا آنچه را نوشته بخواند و او چنین کرد و ابوبکر نوشته او را تایید نمود.<ref>تاریخ الطبرى، ج ۳، ص ۴۲۹، شرح نهج البلاغة، ج ۱، صص ۱۶۳- ۱۶۵، نثر الدار، ج ۲، صص ۱۵، ۲۳، الکامل فى التاریخ، ج ۲، ص ۴۲۵، حیاة الصحابه، ج ۲، ص ۲۶، طبقات الکبرى، ج ۳، ص ۲۰۰</ref> | ||
− | + | در دوره عمر نیز از نفوذ قابل توجهی برخوردار بود و در آن شرایط، نماینده [[بنی امیه]] به شمار می آمد.<ref>تاریخ سیاسی اسلام ، تاریخ خلفا ، رسولخ جعفریان ، ص ۱۴۷</ref> | |
− | |||
− | در | + | ===شورای خلافت=== |
+ | در سال ۲۳ هجری فیروز غلام ایرانی [[مغیرة بن شعبه]]، [[عمر بن خطاب]] را مضروب ساخت. عمر تنها چند روز پس از این ضربت زنده ماند، اما پیش از مرگ خود،[[شورای شش نفره خلافت | شورایی شش نفره]] متشکل از [[امام علی علیه السلام|امام علی]] (علیه السلام)، [[عثمان بن عفان]]، [[زبیر بن عوام]]، [[طلحة بن عبیدالله]]، [[عبدالرحمن بن عوف]] و [[سعد بن ابی وقاص]] تشکیل داد و به آنها دستور داد تا یک نفر را از بین خود به عنوان خلیفه انتخاب کنند. سعد از ابتدا رأی خود را به عبدالرحمان واگذار کرد. زبیر به طرفداری از علی (ع) از نامزدی خلافت انصراف داد. عبدالرحمان اعلام کرد که خواستار خلافت نیست. طلحه که پسرعموی ابوبکر و مخالف علی(ع) بود، به طرفداری از عثمان کنار رفت. بنابراین فقط علی (ع) و عثمان نامزد خلافت بودند<ref>تاریخ الامم و الملوک، ج ۳، ص ۲۹۶؛ شرح نهج البلاغه، ابن ابی الحدید، ج ۱، ص ۱۸۸</ref> و رأی و نظر عبدالرحمن بسیار حائز اهمیت شد. | ||
− | + | عبدالرحمن بن عوف پس از ۳ روز رایزنی با مردم، بهویژه اشراف و امرا، ابتدا از علی (ع) خواست تا متعهد شود که در صورت نیل به مقام خلافت، به کتاب خدا، سیره پیامبر (ص) و ابوبکر و عمر عمل کند. علی (ع) در جواب گفت: «امید آن دارم که در محدوده دانش، توانایی و اجتهاد خود به کتاب خدا و سنت رسول خدا(ص) عمل کنم». سپس عبدالرحمن شرط خود را با عثمان در میان گذاشت و او بلافاصله پذیرفت. به همین جهت، ابن عوف با عثمان بیعت کرد. | |
− | == پانویس == | + | ==دوران خلافت عثمان== |
− | {{ | + | در این قسمت برخی از اقدامات و کارهای عثمان و حوادثی که در طول خلافت دوازده ساله اش روی داد ذکر می شود. |
− | == منابع == | + | ===گردآوری قرآن=== |
− | *طبقات، محمد بن سعد | + | در زمان خلافت عثمان، با فتوحات اسلامی و رفتن [[قرآن]] به سرزمین های تازه گشوده، اختلافات و مشکلات بسیاری در قرائت کلمات قرآن پیش آمد. عثمان گروهی مرکب از [[زید بن ثابت]] و سعید بن عاص و [[عبدالله بن زبیر]] و عبدالرحمن بن حارث تشکیل داد. این گروه با همکاری ۱۲ نفر از قریش و [[انصار]] که [[امام علی علیه السلام|حضرت علی]](ع) بر کار آنان به نوعی نظارت و اشراف داشت، کار استنساخ نسخه نهایی را آغاز کرد. آنان تمام نوشتههای زمان پیامبر(ص) را گردآوردند. سپس نسخه کتابت زید در زمان ابوبکر را که نزد [[حفصه]] محفوظ بود، به امانت گرفتند. قرار بر این بود که هر وقت ۳ تن همکار زید با او در کتابت کلمهای اختلاف یافتند به لهجه قریش کتابت کنند. به این ترتیب کار تدوین نهایی، بر مبنای صحایف بازمانده از [[پیامبر اسلام|پیامبر]](ص) و نسخههای اختصاصی از جمله نسخه حفصه و نسخه خود زید، و با تکیه به حفظ حافظان و شهادت شاهدان، پیش رفت و «مصحف امام» یعنی مصحف نمونه و رسمی و نهایی که معروف به مُصحَف عُثمانی بود، در فاصله چهار پنج سال از ۲۴ق تا قبل از ۳۰ق، سرانجام یافت و از روی آن ۵ یا ۶ نسخه عیناً استنساخ شد. دو نسخه در مکه و مدینه نگه داشته شد و ۳ یا ۴ نسخه دیگر همراه با یک حافظ قرآن که نقش معلم و راهنمای درست خوانی را داشت، به مراکز مهم جهان اسلام یعنی [[بصره]]، [[کوفه]]، [[شام]] و [[بحرین]] ارسال شد. |
+ | |||
+ | سپس عثمان دستور داد تمام نوشتهها و نسخههای پیشین را از میان ببرند تا ریشه نزاع و اختلاف به کلی از میان برود. البته سوزاندن نسخه های سایر [[صحابه]]، موجب از بین رفتن [[تفسیر قرآن|تفسیر]] برخی از آیاتی شد که اصحاب رسول خدا(ص) از ایشان شنیده بودند. | ||
+ | |||
+ | ===ادامه فتوحات=== | ||
+ | کار عمده فتوحات این دوره در شرق و قسمت هایی از غرب، تثبیت سلطه اعراب بر مناطق فتح شده است. از جمله این اقدامات می توان به موارد زیر اشاره کرد: | ||
+ | |||
+ | *سرکوب شورش اسکندریه در سال ۲۵ هجری و فتح مجدد آن | ||
+ | *سرکوب شورش آذربایجان توسط [[حذیفة بن یمان]] و فتح مجدد آن در سال ۲۶ و ۲۷ هجری | ||
+ | *سرکوب شورش ماهک بن شاهک در فارس توسط عبدالله بن عامر حاکم بصره و فتح اصطخر در سال ۲۹ | ||
+ | *فتح [[خراسان]] و سیستان توسط عبدالله بن عامر حاکم بصره در سال های ۳۰ تا ۳۲. (در سال ۳۲ یزدگرد سوم آخرین شاه ساسانی کشته شد.) | ||
+ | *فتح ارمنیه توسط سپاهیان شام و کوفه که آغاز عداوت کوفیان و شامیان بود. | ||
+ | *فتح قبرس توسط نیروی دریایی [[معاویه]] در سال ۲۹ هجری. | ||
+ | *ادامه فتوحات آفریقا توسط عبدالله بن سعد.<ref>فتوح،ابن عثم کوفی،ترجمه،متن ۲۸۱ به بعد</ref> | ||
+ | |||
+ | ===شورش مسلمانان علیه خلیفه=== | ||
+ | از مهم ترین رویدادهای تاریخ صدر اسلام می توان به شورش مسلمانان علیه عثمان بن عفان خلیفه وقت اشاره کرد. به موجب این شورش، معترضان به رفتارهای کارگزاران عثمان در استان های مختلف به خصوص از مصر، کوفه و بصره به همراه مسمانان مدینه، این شهر را محاصره کردند و سرانجام با حمله به خانه خلیفه، او را کشتند. | ||
+ | |||
+ | ابن سعد در طبقات خویش می نویسد: «چون عثمان به خلافت رسید، دوازده سال حکومت کرد. در شش سال اول حکومت، مردم بر او اعتراضى نداشتند مخصوصا [[قریش|قریش]] او را از عمر بن خطاب هم بیشتر دوست مىداشتند، چرا که عمر بر آنها سختگیر بود، ولى عثمان چون به حکومت رسید با آنان به نرمى رفتار مى کرد و پیوند ایشان را رعایت مىنمود. ولى بعد در کار سستى کرد و در شش سال آخر، خویشاوندان و افراد خانواده خود را بر کارها گماشت...» و این موجب نارضایتی مسلمانان از او شد. | ||
+ | |||
+ | برخی از عللی که منجر به شورش همگانی علیه عثمان بن عفان شد، عبارتند از: | ||
+ | |||
+ | *'''الف: بدعت های وارد شده در دین:''' بی شک از مهم ترین دلایل شورش علیه عثمان [[بدعت]] هایی بود که توسط او یا اطرافیان متعصب به او در [[دین]] وارد شد. از [[عایشه]] نقل شده است که به عثمان می گفت: «چه زود [[سنت]] پیامبرتان را ترک کردید.»<ref> انساب الاشراف، ج ۵، ص ۴۸ ؛ الاغانی، ج ۵، ص ۱۳۰</ref> یا زمانی که خبر قتل عثمان به عایشه رسید، گفت: «اعمال او، وی را به کشتن داد، او کتاب خدا را آتش زد و سنت پیامبر(ص) را ترک کرد.»<ref>الجمل، ص ۱۶۱؛ شرح نهج البلاغه، ابن ابی الحدید، ج ۶، ص ۲۱۶</ref> یا [[عمار یاسر|عمار]] که از مخالفان بنام عثمان بود، می گفت: «قتلناه کافراً».<ref>المعیار والموازنه، ص ۷۱</ref> [[محمد بن ابی بکر]] نیز در علت مخالفت خود با عثمان گفت: او کتاب خدا را تغییر داده بود.<ref>البدایه والنهایه، ج ۷، ص ۱۷۵</ref> زمانی که [[امام علی علیه السلام|امام علی]] (علیه السلام) به خلافت رسیدند به مردم گفتند: «اگر حکومت را به اهلش سپرده بودید دو نفر در احکام خدا اختلاف نمى کردند و امت در هیچ یک از امور الهى دچار اختلاف نمى گشت».<ref>حر عاملى ، محمد، وسائل الشیعه ، ج ۱۷، ص ۴۲۶</ref> | ||
+ | |||
+ | از جمله بدعت هایی که مردم معتقد بودند، عثمان در دین گذاشته است عبارتند از: | ||
+ | |||
+ | #در گذشتن از [[قصاص]] عبیدالله بن عمر: او سه نفر را که شامل هرمزان ایرانی و زن و فرزندان ابولؤلؤ بودند، به اتهام دست داشتن در قتل پدرش [[عمر بن خطاب|عمر]] کشت؛ عثمان به عنوان حاکم از قصاص وی درگذشت و آن را تبدیل به [[دیات|دیه]] کرد و در برابر اعتراض ها مقاومت کرد.<ref> امام علی علیه السلام بدین خاطر عثمان را مورد سرزنش قرار داد و فرمود که در قیامت درباره خون هرمزان مؤاخذه خواهد شد.(انساب الاشراف، ج ۵، ص ۲۴)</ref> | ||
+ | #بر خلاف [[پیامبر اسلام|رسول خدا]] صلی الله علیه و آله و سلم [[نماز]] در [[منا|منی]] را تمام خواند و این سبب بر آشفتن عده ای بر ضد او شد. وقتی در این باره به عثمان اعتراض شد، گفت: این عقیده من است.<ref>انساب الاشراف، ج ۵، ص ۳۹؛ البدایه و النهایه، ج ۷، صص ۱۵۴، ۱۷۱؛ سنن نسائی، ج ۳، ص ۱۲؛ الموطاء ج ۱، ص ۲۸۲.</ref> | ||
+ | #در زمانی که عثمان در ایام [[حج تمتع]] مُحرم بود، گوشت شکاری را برای وی آوردند و او از آن خورد، و این عمل در آن زمان [[حرام]] بود که موجب اعتراض [[امیرالمومنین|امیرالمؤمنین]] به وی شد و او در جواب گفت: «تو بسیار با ما مخالفت مى کنى».<ref> امام احمد، مسند، ج ۱، ص ۱۰۰</ref> | ||
+ | |||
+ | *'''ب: واگذاری فرمانداری شهرها به خاندان خود:''' سیاست عثمان در بکارگیری بنی امیه در اداره امور کشور، نشانگر ظهور گونه ای سلطنت موروثی در صحنه خلافت اسلامی بود. چنین شیوه ای در حکومت، به معنای نفی ارزش های اسلامی و تثبیت خصلت های قبیله ای بود. این حاکمان زمینه های شورش مردم علیه او را ایجاد کردند. امام علی علیه السلام به عثمان فرمودند: آیا نمی خواهی دست بنی امیه را از آبرو و اموال مسلمانان کوتاه کنی؟ به خدا سوگند! اگر یکی از عمال تو تا آنجا که خورشید غروب می کند به مردم ظلم کند، گناه او مشترک میان تو و او خواهد بود.<ref>شرح نهج البلاغه، ابن ابی الحدید، ج ۹، ص ۱۵ از کتاب الشوری تألیف واقدی.</ref> | ||
+ | |||
+ | برخی از این فرماندهان و امیران اموی عبارتند از: | ||
+ | |||
+ | #[[حکم بن ابی العاص]]: عثمان او را که تبعید شده [[پیامبر اسلام|رسول خدا]] صلی الله علیه و آله و سلم بود، و شیخین او را باز نگردانده بودند، به مدینه فراخواند و برای جمع صدقات قبیله [[قبیله خزاعه|خزاعه]] بکار گماشت.<ref>مروج الذهب، ج ۲، ص ۲۳۵؛ الفتوح، ج ۲، ص ۱۵۱</ref> | ||
+ | #حارث بن حکم: او را برای نظارت بر بازار مدینه منصوب کرد.<ref>الفتوح، ج ۲، ص ۱۵۱</ref> | ||
+ | #[[ولید بن عقبه|ولید بن عقبه بن ابی معیط]]: وی برادر مادر عثمان بود<ref>مروج الذهب، ج ۲، ص ۳۴۷</ref> و کسی بود که خداوند او را در قرآن [[فسق|فاسق]] خوانده بود و رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) او را به [[جهنم]] وعده داده بود.<ref> تفسیر آیه:ان جائکم فاسق، بنیأ فتبینوا</ref> با این وجود عثمان او را به جای [[سعد بن ابی وقاص]] صحابی پیامبر(ص) و فاتح جنگ [[قادسیه]]، حاکم [[کوفه]] کرد. [[شراب خواری|شرابخواری]] او و گواهی گواهان باعث شد تا مستحق [[حد]] شود. اصحاب رسول خدا(ص) از ترس عثمان جرات حد زدن به او را نداشتند تا اینکه امیرالمؤمنین [[امام علی علیه السلام|علی]] (علیه السلام) حکم را اجرا کردند. | ||
+ | #سعید بن عاص: وی جانشین ولید بود که سواد [[عراق]] -که همان زمین های حاصلخیز عراق است- را به عنوان دارایی های قریش ضبط کرد!<ref>الفتوح، ج ۲، صص ۱۷۳ - ۱۷۱</ref> این عمل او موجب اعتراض بزرگان کوفه به ویژه [[مالک اشتر]] شد، که با سعایت سعید در نزد عثمان به [[شام]] تبعید شدند.<ref>الفتوح، ج ۲، صص ۱۷۳ - ۱۷۱</ref> | ||
+ | #عبدالله بن عامر: جوان بیست و پنج ساله ای که که پسر دایی عثمان بود و جانشین [[ابوموسی اشعری]] در بصره شد. | ||
+ | #عبدالله بن سعد بن ابی سرح: او در زمان رسول خدا(ص) نخست کاتب ایشان بود. اما پس از مدتی کافر شد و به نزد قریشیان بازگشت و ادعا کرد که به اختیار خود [[قرآن]] را [[تحریف قرآن|تحریف]] کرده است. زمانی که رسول خدا(ص) [[مکه|مکه]] را فتح کردند، او از جمله افرادی بود که پیامبر(ص) دستور قتل او را دادند. اما با تلاش عثمان او بخشیده شد. عثمان او را به جای [[عمرو بن عاص]] حاکم [[مصر]] کرد. ظلم و ستمی که این شخص مطرود پیامبر در حق مردم مصر روا داشت، و دست کم مردم مصر مدعی آن بودند، یکی از عوامل شورش مردم مصر بر ضد عثمان و آمدنشان به مدینه و شرکتشان در قتل عثمان بود. | ||
+ | #عثمان همچنین [[مروان بن حکم]] پسر عمویش را به عنوان مشاور خویش برگزید. | ||
+ | |||
+ | *'''ج: بذل و بخشش های وی به خاندان اموی:''' دامنه این بخشش ها که در اوائل به تمامی برجستگان [[قریش]] و سپس تنها به [[بنی امیه|امویان]] بود، بسیار وسیع بود. مخالفت [[طلحة بن عبیدالله|طلحه]] و [[زبیر بن عوام|زبیر]] ناشی از همین موضع اخیر عثمان در چرخش کامل به نفع بنی امیه بود. لذا [[عبدالله بن عمر]] به درستی درباره شماری از مخالفان می گفت: اگر به شما پول بدهد راضی می شوید اما اگر به خویشان خودش بدهد بر او خشم می کنید.<ref>اریخ المدینه المنوره، ج ۳، ص ۱۱۱۵.</ref> [[علامه امینی]] با توجه به آگاهی های تاریخی داده شده، جدولی از این بخششها را به افراد پیشگفته و نیز کسانی چون زبیر، سعد بن ابی وقاص، یعلی بن امیه، زید بن ثابت و... و عده ای دیگر را به دست داده است.<ref>الغدیر، ج ۸، ص ۲۸۶.</ref> | ||
+ | |||
+ | *'''د: برخوردهای نامناسب با اصحاب رسول خدا:''' از عواملی که موجب نفرت مردم از عثمان شد، رفتارهای خشونت آمیز و پرخاشگرانه وی با برخی [[صحابی|صحابه]] رسول خدا(ص) که قصد اصلاح جامعه اسلامی و جلوگیری از انحراف آن را داشتند، بود. از جمله این این رفتار می توان به: | ||
+ | |||
+ | #تبعید [[ابوذر غفاری]] به شام و سپس به صحرای سوزان [[ربذه]] که موجب فوت او شد. | ||
+ | #ضرب و شتم [[عمار یاسر|عمار]] به دلیل اعتراض به رفتارهای خلیفه و اطرافیان او. | ||
+ | #ضرب و شتم و قطع کردن مواجب [[ابن مسعود|عبدالله بن مسعود]] صحابی رسول خدا(ص) که موجب اعتراض [[عایشه]] و دیگر صحابی پیامبر شد. | ||
+ | |||
+ | *'''هـ: رواج اشرافیگری در میان صحابه، بخصوص بنی امیه:''' عثمان به دلیل آنکه از قبیله [[بنی امیه]] بود و قبیله بنی امیه از جمله قبایل اشرافی [[قریش]] بودند به ثروت اندوزی و اشرافی گری میل پیدا کرده بود. این امر را از همان روز آغازین خلافت او می توان فهمید. [[یعقوبی]] می نویسد: «... پس عثمان به منبر برآمد و در همان جایى که [[پیامبر اسلام|پیامبر]] خدا در آن مى نشست و نه [[ابوبکر|ابوبکر]] و نه [[عمر بن خطاب|عمر]] در آن ننشسته بودند، و عمر از ابوبکر هم یک پله پایین تر مى نشست، پس مردم در این باره بسخن آمدند و برخى از ایشان گفتند: امروز شر پدید آمد.»<ref> تاریخ یعقوبى/ترجمه،ج۲،ص:۵۴</ref> یا در جایی دیگر نقل می کند: «عثمان در همان شبى که بیعتش روز آن بانجام رسید براى [[نماز عشا]] بیرون رفت و پیشاپیش او شمعى روشن شده بود، پس [[مقداد بن اسود|مقداد بن عمرو]] باو برخورد و گفت: این بدعت چیست؟...».<ref> تاریخ یعقوبى/ترجمه،ج۲،ص:۵۴</ref> این کارها موجب شد که برخی صحابه رسول خدا(ص) که روزی بر روی سکویی در مسجد مدینه زندگی می کردند، رو به زندگی اشرافی بیاورند و شروع به ثروت اندوزی کنند. | ||
+ | |||
+ | ===مخالفان عثمان=== | ||
+ | براساس آنچه متون تاریخی آمده است، [[صحابه]] رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم به ویژه [[انصار]] نقش اساسی را در برانگیختن مردم بر ضد عثمان داشته اند. علامه امینی با جستجو در مآخذ متعدد اظهار داشته است که نام بیش از هشتاد صحابی در میان مخالفان عثمان دیده می شود. از جمله می توان به طلحه، زبیر، عایشه، عمار، ابوذر، عبدالرحمان بن عوف، عبدالله بن مسعود، مقداد، [[حجر بن عدی]]، [[هاشم بن عتبه مرقال|هاشم بن عتبه]]، [[سهل بن حنیف]]، [[ابو ایوب انصاری]]، [[جابر بن عبدالله انصاری]] اشاره کرد. علامه امینی، اخبار مخالفت اینان را نقل کرده است.<ref> الغدیر، ج ۸ و۹</ref> | ||
+ | اما از مهم ترین مخالفان او می توان به افراد زیر اشاره کرد: | ||
+ | |||
+ | #'''عایشه''': [[عایشه]] از زمانی که به دستور عثمان عطایش را قطع کردند شروع به مخالفت با عثمان کرد.<ref>الفتوح، ج ۳، ص ۱۲۳.</ref> شاید مهم ترین مخالفت که عایشه می توانست با عثمان انجام دهد فتوای معروف او برای قتل عثمان بود. او خطاب به مخالفان عثمان که گفت: «اقتلوا نعثلاً فقد کفر!: عثمان، این پیرمرد یهودی احمق را بکشید که کافر شده است».<ref>تاریخ طبری ج۴ ص ۴۷۷ ،کامل ابن اثیر ج ۳ ص ۸۷ ، ابن ابی الحدید ج ۲ ص ۷۷ </ref> این جمله مجوز قتل عثمان را صادر کرد. [[سعد بن ابی وقاص]] می گوید: عثمان با شمشیری که عایشه برکشید، کشته شد.<ref>تاریخ المدینه المنوره، ج ۳، ص ۱۱۷۴</ref> | ||
+ | #''' طلحه و زبیر''': [[طلحة بن عبیدالله|طلحه]] و [[زبیر بن عوام|زبیر]] در شمار تندروترین منتقدان عثمان بودند. [[امام علی علیه السلام|امام علی]] علیه السلام درباره اینان می فرمود: آنان حقی را از من طلب می کنند که خود آن را وانهاده اند و خونی را می خواهند که خود ریخته اند.<ref>نهج السعاده، ج ۱، صص ۲۴۸ - ۲۴۷</ref> در این میان دشمنی طلحه با عثمان بیشتر بود. در هنگام محاصره خانه عثمان، طلحه رئیس محافظان خانه او بوده و اجازه ورود اشخاص و نیز طعام و آب را به کسی نمی داد.<ref>الجمل، ص ۱۴۱. و نک: تاریخ الطبری، ج ۴، ص ۳۸۵؛ العقد الفرید، ج ۴، ص ۲۹۰</ref> زمانی عثمان کسی را به دنبال امام علی علیه السلام فرستاد و بدو پیغام داد این طلحه مرا با عطش می کشد، در حالی که قتل با شمشیر نیکوتر است.<ref>تاریخ المدینه المنوره، ج ۳، ص ۱۲۰۲</ref> از دیگر اقدامات دیگر طلحه می توان به حمله او به [[بیت المال]] مسلمانان و تصرف آن اشاره کرد که با مداخله امیرالمؤمنین جلوی او گرفته شد.<ref>رجوع شود به کتاب نقش عایشه در تاریخ اسلام ، علامه مرتضی عسکری ، جلد اول ، ص ۱۵۶</ref> [[مروان بن حکم]]، با این که در [[جنگ جمل]] در کنار طلحه بود، با مشاهده این که جنگ پایان می یابد، تیری در کمان گذاشت و طلحه را به قتل رساند و به این ترتیب انتقام عثمان را از وی گرفت. بعدها [[عبدالملک بن مروان]] گفت: اگر پدرم نگفته بود که او طلحه را کشته، تمامی فرزندان طلحه را به سبب خون عثمان به قتل می رساندم.<ref>طبقات الکبری، ج ۳، ص ۲۲۳؛ تاریخ المدینه المنوره، ج ۳، ص ۱۱۷۰</ref> | ||
+ | #'''انصار''': ساکنان اصلی مدینه، [[انصار]] بودند. آنان با [[قریش]] موافقتی نداشته و خطای نخستین آنان در [[واقعه سقیفه بنی ساعده|سقیفه]]، معلول همین برخورد آنان با قریش بود. در ماجرای قتل عثمان که محبوب قریش بود، بسیاری از انصار در شمار مخالفان عثمان بودند. | ||
+ | |||
+ | ===برخورد عثمان با مخالفان=== | ||
+ | قبل از وقوع شورش علیه عثمان بعضی از [[صحابی|صحابه]] رسول خدا(ص) علیه برخی اقدامات عثمان و کارگزارانش به او اعتراض هایی را نمودند. از جمله این معترضین [[ابوذر غفاری]] بود. ابوذر کوشید تا عثمان را از [[اسراف]] پرهیز دهد. اما عثمان، او را به [[فتنه]] گری متهم کرده، گفت: أنت رجل محب للفتنه<ref>الفتوح، ج ۲، ص ۱۵۸</ref> و او را ابتدا به [[شام]] و سپس به [[ربذه]] تبعید کرد که ابوذر در ربذه از دنیا رفت. | ||
+ | |||
+ | معترض دیگر وی [[عمار یاسر]] صحابی خاص رسول خدا(ص) بود. عمار نسبت به اقدامات عثمان به ویژه در ماجرای ابوذر بسیار معترض بود. در پی این اعتراضات بود که عثمان او را تهدید به تعبید به ربذه کرد. که با تلاش های حضرت علی (علیه السلام)، عثمان از تبعید ابوذر منصرف شد.<ref>تاریخ یعقوبی/ترجمه/ج ۲ ص ۶۹</ref> در اعتراض دیگری که توسط عمار صورت گرفت، عثمان این بار به غلامانش فرمان داد تا دست و پای عمار را گرفته هر یک به سوئی کشیدند و او را به صورت چهار میخه درآوردند؛ و خود در حالی که کفش به پای داشت، چنان محکم به میان دو پای آن پیرمرد ضعیف لگد زد که مبتلی به فتق شد و بیهوش بیفتاد!<ref>انساب الاشراف بلاذری،ج ۵ ص ۴۸</ref> | ||
+ | |||
+ | از دیگر معترضین او کوفیان بودند. اعتراض آنان زمانی شروع شد که او [[ولید بن عقبه|ولید بن عقبة]] را حاکم آنجا کرد. ولید با گرفتن وام از بیت المال و پس ندادن آن به [[ابن مسعود|عبدالله بن مسعود]] صحابی بزرگ پیامبر (ص) و برخورد نامناسب با ابن مسعود و همچنین شراب خواری و نماز خواندن در حالت مستی و .... سبب اعتراض کوفیان شد. زمانی که کوفیان برای شکوه از اعمال ولید به مدینه آمدند، به جای آنکه عثمان از به شکایت آنها رسیدگی کند، جانب والی خویش ولید را گرفت و آنها را متهم به فتنه گری کرد. به همین دلیل کوفیان شکایت خویش را به نزد امیرالمؤمنین علی علیه السلام و عایشه بردند و موجبات خشم [[انصار]] و [[مهاجرین|مهاجران]] مدینه را از عثمان فراهم نمودند. | ||
+ | |||
+ | عایشه همسر رسول خدا(ص) پس از اعتراض کوفیان به عثمان، در مسجد رسول خدا(ص) در جمع اصحاب پیامبر(ص) با آوردن کفش رسول خدا(ص) در جمع مسلمانان خطاب به عثمان گفت: «چه زود [[سنت]] و روش پیغمبر خود را پشت سر انداختی و آن را دستخوش فراموشی نمودی.» این سخن عایشه موجب درگیری بین طرفداران عثمان و مخالفان آن در مسجد شد. | ||
+ | |||
+ | دیگر شخصی که با اقدامات خود موجب شعله ورتر شدن آتش اعتراضات شد، عبدالله بن سعد بود. وی که والی مصر بود با اقدامات خویش موجب خشم مصریان شد به گونه ای که آنان برای شکایت از والی خلیفه به رهبری [[محمد بن ابی بکر]] به مدینه آمدند. اما اعتراض آنان نیز مانند کوفیان مورد بی توجهی عثمان قرار گرفت. به همین دلیل آنان در ذی حشب جمع شدند. طبری می نویسد به غیر از مصریان، بصریان و کوفیان نیز بودند که بصریان در ذی حشب، کوفیان در ذی المره و مصریان در هر دو ناحیه بودند.<ref>تاریخ طبری/ترجمه،جلد ۶،ص ۲۲۲۹</ref> | ||
+ | |||
+ | ===توبه سیاسی عثمان=== | ||
+ | عثمان از چند نفر خواست تا به نزد مصریان بروند و آنها را آرام کنند. ولی هربار مصریان آن شخص را از خود می راندند تا اینکه عثمان از [[امام علی علیه السلام|حضرت علی]] (علیه السلام) خواست تا به نزد مصریان رود و آنها را آرام کند. امیرالمؤمنین علی(ع) پاسخ داد: این مأموریت را به این شرط می پذیرم که با من عهد و پیمان ببندی و خدای را بر آن گواه گیری که هر چه را من از جانب تو به آنان وعده بدهم وفا نمائی! عثمان گفت: قبول دارم. حضرت با مصریان دیدار کرد و به آنان قول داد تا عثمان زین پس مطابق کتاب خدا و سیره رسول خدا (ص) عمل کند و دست از ظلم ستم بردارد و حق و حقوق مظلومان را بپدازد. سپس نوشته نوشتند و به امضای برخی از صحابه رسول خدا(ص) و عثمان رساندند.<ref>انساب الاشراف ، بلاذری،ج ۵ ، ص ۱۱۱ - ۱۱۲</ref> سپس عثمان در مسجد رسول خدا(ص) در میان مردم به پاخاست و در سخنانی، پشیمانی خویش را از اعمال گذشته اش اعلام نمود و به مردم اطمینان داد که دیگر اعمال گذشته را تکرار نخواهد کرد و کارها را اصلاح می کند. | ||
+ | |||
+ | اما [[مروان بن حکم]] با برخورد بدی که با معترضان داشت آتش خشم مردم را دو باره شعله ور ساخت. او زمانی که مردم خواستار دیدار با عثمان بودند به جای عثمان خطاب به آنان گفت: «چه خبر است! برای غارت آمده اید؟ ..... بروید، گم شوید! به خدا سوگند اگر قصد ما را بکنید از ما چنان ضرب شستی خواهید دید که هرگز انتظار آن را نداشته اید و آن بر شما خیلی گران تمام خواهد شد. چه مردم احمقی هستید، به خانه های خود برگردید، اشتباه کرده اید، ما هرگز در مقابل شما عقب نشینی نکرده ایم، و قدرت و حکومت خود را از دست نخواهیم داد!!» | ||
+ | |||
+ | پس از این سخنان مردم مصر دوباره شورش کردند و این بار خانه عثمان را محاصره کردند. زمانی که خبر به امیرالمؤمنین علی (علیه السلام) رسید حضرت عصبانی شدند و بیان کردند که دیگر حاضر نمی شوند به عثمان کمک کنند. اما به اصرار عثمان و اطرافیان او و با تاکید بر حق خویشاوندی [[بنی هاشم]] و [[بنی امیه]]، این بار نیز با وساطت خویش شورشیان را آرام کردند و موجب برگشت شورشیان به شهرهای خویش شدند. | ||
+ | |||
+ | اما مصریان در راه بازگشت با غلام عثمان روبه رو شدند که نامه ای را برای عبدالله بن سعد به این مضمون که با رهبر مخالفان برخورد کند و آنان را اعدام و تبعید کند، می برد. این نامه موجب شد که مصریان بازگشته و دوباره خانه عثمان را محاصره کنند. [[محمد بن ابی بکر|محمد ابوبکر]] آن نامه را نخست به مهر چند تن از همرهان خود رسانید و چون به مدینه وارد شدند علی (علیه السلام) و طلحه و زبیر و سعد، و عموم اصحاب رسول خدا(صلی الله علیه و آله) را جمع کردند و داستان غلام و نامۀ عثمان را برایشان شرح دادند و در محضر آنان نامه را باز کرده قرائت نمودند. در پایان آن مجلس کسی از اهل مدینه باقی نماند که از این عمل عثمان اظهار تنفر و انزجار ننمایند.<ref>انساب الاشراف بلاذری ج ۵ ص ۶۷-۶۸</ref> | ||
+ | |||
+ | پس از آنکه امیرالمؤمنین علی (علیه السلام) از محتوای نامه آگاه شد، به نزد عثمان رفت و به او گفت که دیگر کاری با عثمان نخواهد داشت. | ||
+ | |||
+ | نامه ای که برادر عایشه، محمد در راه مصر بدان دست یافت که عثمان فرمان قتل او و همراهانش را صادر کرده بود، عایشه را چنان منقلب و خشمگین ساخت که بی پروا و به صراحتی هر چه تمام تر فرمان قتل خلیفه را صادر کرد، و [[فتوا|فتوی]] به کفرش داد!! عایشه بانک برداشت: «بکشید نعثل را که کافر شد».<ref>تاریخ طبری ۴/۴۷۷ ، تاریخ ابن اعثم ۱/۱۵۵،ابن اثیر ۳ /۸۷</ref> | ||
+ | |||
+ | ===محاصره و قتل عثمان=== | ||
+ | پس از این اتفاقات شورشیان با [[طلحة بن عبیدالله|طلحه]]، [[زبیر بن عوام|زبیر]] و [[عمرو بن عاص|عمرو عاص]] خانه عثمان را محاصره کردند. آنها حتی آب را نیز بر روی او بستند. در [[انساب الاشراف]] [[ابوالحسن احمد ابوجعفر بلاذری|بلاذری]] آمده: «هیچ یک از اصحاب رسول خدا (صلی الله علیه و آله)، از نظر مخالفت و ستیزه با عثمان، به پای طلحه نمی رسید! طلحه و زبیر زمام امور بدست گرفته بودند، و طلحه از رسیدن آب به خانه عثمان جلوگیری می کرد و نمی گذاشت آب آشامیدنی به آنجا برسد.<ref>انساب الاشراف بلاذری ج ۵ ص ۸۱-۹۰ </ref> این خبر چون به امام علی(علیه السلام) رسید، سه مشک پر آب به خانه عثمان فرستاد. غلامان بنی هاشم و بنی امیه مشک های پر آب را در میان گرفتند تا از آسیب شورشیان در امان بماند، با این حال تا آن آب به خانۀ عثمان رسید عده ای از ایشان زخمی شدند.<ref>تاریخ طبری ج۵ ص۱۱۲/ الکامل ابن اثیر ج۳ص۷۳</ref> | ||
+ | |||
+ | چون به علی(علیه السلام) گزارش دادند که مردم به کشتن عثمان کمر بسته و در این کار مصمم گشته اند به فرزندان خود، [[امام حسن علیه السلام|حسن]] و [[امام حسین علیه السلام|حسین]] (علیهماالسلام) چنین دستور داد: «شمشیرهای خود را بردارید و بر در خانه عثمان بایستید و اجازه ندهید کسی به خلیفه دست یابد.» مهاجمان و شورشیان عثمان چون محافظت از خانه عثمان توسط بنی هاشم را دیدند، سعی کردند تا از طریقی دیگر به عثمان دست یابند. به همین دلیل آنان از خانه همسایه عثمان استفاده کردند و مخفیانه وارد خانه عثمان شدند و او را به قتل رساندند. | ||
+ | |||
+ | جنازه عثمان سه روز بر زمین بود و سپس در حش کوکب به خاک سپرده شد، که این قبرستان مخصوص [[یهود|یهودیان]] بود.<ref>رجوع شود به کتاب نقش عایشه در تاریخ اسلام ،علامه سید مرتضی عسکری، جلد ۱</ref> | ||
+ | |||
+ | ==پانویس== | ||
+ | {{پانویس2}} | ||
+ | |||
+ | ==منابع== | ||
+ | |||
+ | *طبقات، محمد بن سعد کاتب واقدى (م ۲۳۰)، ترجمه محمود مهدوى دامغانى، تهران، انتشارات فرهنگ و اندیشه، ۱۳۷۴ش. | ||
+ | *تاریخ یعقوبى، احمد بن ابى یعقوب ابن واضح یعقوبى (م بعد ۲۹۲)، ترجمه محمد ابراهیم آیتى، تهران، انتشارات علمى و فرهنگى، ۱۳۷۱ش. | ||
+ | *الفتوح، ابن اعثم کوفى (م ۳۱۴)، ترجمه محمد بن احمد مستوفى هروى (ق ۶)، تحقیق غلامرضا طباطبائى مجد، تهران، انتشارات و آموزش انقلاب اسلامى، ۱۳۷۲ش. | ||
+ | *تاریخ خلفا (تاریخ سیاسی اسلام جلد۲)، رسول جعفریان، انتشارات دلیل ما، ۱۳۹۲. | ||
+ | *نقش عایشه در تاریخ اسلام(جلد ۱)، سید مرتضی عسکری/ترجمه عطا محمد سردارنیا، موسسه علمی - فرهنگی علامه عسکری، ۱۳۸۷. | ||
+ | |||
+ | [[رده:خلفای نخستین]] | ||
+ | [[رده: مقاله های مهم]] | ||
+ | |||
+ | {{سنجش کیفی | ||
+ | |سنجش=شده | ||
+ | |شناسه= خوب | ||
+ | |عنوان بندی مناسب= خوب | ||
+ | |کفایت منابع و پی نوشت ها= خوب | ||
+ | |رعایت سطح مخاطب عام= خوب | ||
+ | |رعایت ادبیات دانشنامه ای= خوب | ||
+ | |جامعیت= خوب | ||
+ | |رعایت اختصار= خوب | ||
+ | |سیر منطقی= خوب | ||
+ | |کیفیت پژوهش= خوب | ||
+ | |رده= دارد | ||
+ | }} |
نسخهٔ کنونی تا ۴ ژوئیهٔ ۲۰۲۰، ساعت ۰۵:۳۹
عثمان بن عفّان | |
نام | عثمان بن عفّان |
کنیه | ابوعمرو و ابوعبدالله |
نام پدر | عفّان بن ابى العاص بن امیه |
نسب/قبیله | قریش /بنی امیه |
زادروز/زادگاه | ۷ یا ۸ سال پس از عام الفیل/مکه |
سال وفات | ۳۵ هجری قمری |
مدت زمان خلافت | ۳۵-۲۳ هجری |
همسران | ام عمرو بنت جندب بن عمرو، رقیه دختر پیامبر اسلام و ... |
فرزندان | عمرو، خالد، ابان، عمر، سعید، مریم و .... |
جنگ ها | فتح مجدد آذربایجان، افریقیه (شمال غربی آفریقا)، فتح جزیره قبرس و فتح گرگان |
علت مرگ | به دست مخالفان خویش به قتل رسید |
جانشین | امام علی (علیه السلام) |
مدفن | مدینه |
«عثمان بن عفان» سومین خلیفه از خلفای راشدین نزد اهل سنت و از اصحاب پیامبر اکرم(ص) است. عثمان بنابر شورایی که عمر بن خطاب پیش از مرگ خود برای انتخاب خلیفه تعیین کرد، به خلافت رسید و از سال ۲۳ قمری تا هنگام کشته شدنش در سال ۳۵ قمری حکومت کرد. او در پی یک شورش علیه شیوه حکومتیاش در مدینه به دست شورشیان کشته شد.
محتویات
معرفی اجمالی
عثمان بن ابى العاص بن امیه بن عبد شمس بن عبد مناف بن قصىّ، مادرش اروى دختر کریز بن ربیعة بن حبیب بن عبد شمس بن عبد مناف بن قصى است و مادر مادرش بیضاء دختر عبد المطلب بن هاشم بن عبد مناف است که کنیهاش ام حکیم است.[۱]
کنیه عثمان در جاهلیت ابو عمرو بود و چون اسلام آشکار شد از رقیه دختر رسول خدا (ص) داراى پسرى به نام عبدالله شد و کنیه ابو عبدالله را براى خود برگزید.[۲] تولد عثمان را به اختلاف، سال هفتم[۳] یا ششم عام الفیل نوشتهاند.
گفتهاند که عثمان به دعوت ابوبکر[۴] در مکه اسلام آورد. البته برخی اسلام او را در پی اسلام طلحه و زبیر دانسته اند.[۵]
عثمان قبل از خلافت
در زمان رسول خدا (ص)
وی از جمله مهاجرین به حبشه به همراه همسرش خویش بوده است.[۶] و در هنگام هجرت به مدینه به خانه اوس بن ثابت (برادر حسان بن ثابت) در محله بنى نجار وارد شد.
نوشته اند که به دلیل بیماری همسرش در جنگ بدر حضور نیافته است.[۷] اما پیامبر (ص) سهم عثمان را در غنایم بدر منظور فرمود.[۸] وی همراه مسلمانان در غزوه احد شرکت کرد، اما از جمله مسلمانانی بود که در حین جنگ و پس از سخت شدن اوضاع، فرار کرد. مورخین نوشته اند که وی سه روز فراری بوده است.[۹] و هنگامی که بازشگت رسول خدا (ص) به او فرمود: «خیلى راه رفتی!»
همچنین رسول خدا(ص) در جریان صلح حدیبیه او را به عنوان سفیر به نزد قریش فرستادند تا به آنها بگوید که مسلمانان براى جنگ نیامده اند، بلکه براى تعظیم خانه خدا آمده و پس از قربانى شتران شهر را ترک خواهند کرد.
عثمان در بلدح با قریش برخورد. پیام رسول خدا صلى الله علیه و آله و سلم را به قریش رساند و از جمله آن که شما را نیز به ستوه آورده و برگزیدگانتان را از بین برده است. قریش گفتند که از همانجا بازگرد و به محمد (صلى الله علیه و آله) بگو: آنان اجازه نخواهند داد تا او وارد مکه شود.
در این لحظه ابان بن سعید بن عاص از اشراف مکه بدو پناه داد و براى حفظ جان او، پشت سر وى سوار اسب شد و او را به مکه آورد. عثمان با تک تک اشراف مکه سخن گفت، اما اقدام عثمان نیز حاصلى در بر نداشت. گفته اند که عثمان سه روز در مکه براى دعوت قریش به پذیرش صلح ماند. غیبت سه روز او موجب نگرانی مسلمان و بیعت رضوان بین مسلمانان شد.
در زمان ابوبکر و عمر
در زمان ابوبکر وی از افراد نزدیک به خلیفه بوده و کاتب وی به شمار می آمد. عثمان که در تمام دوره بیمارى ابوبکر ملازم او بود، از طرف وى مکلف به نوشتن عهدنامه جانشینى عمر شد. با نوشتن آغاز عهد، ابوبکر به حالت اغماء رفت و عثمان که تکلیف خود را مىدانست تا به آخر عهد را نوشته و نام عمر را در آن درج کرد. ابوبکر پس از به هوش آمدن از وى خواست تا آنچه را نوشته بخواند و او چنین کرد و ابوبکر نوشته او را تایید نمود.[۱۰]
در دوره عمر نیز از نفوذ قابل توجهی برخوردار بود و در آن شرایط، نماینده بنی امیه به شمار می آمد.[۱۱]
شورای خلافت
در سال ۲۳ هجری فیروز غلام ایرانی مغیرة بن شعبه، عمر بن خطاب را مضروب ساخت. عمر تنها چند روز پس از این ضربت زنده ماند، اما پیش از مرگ خود، شورایی شش نفره متشکل از امام علی (علیه السلام)، عثمان بن عفان، زبیر بن عوام، طلحة بن عبیدالله، عبدالرحمن بن عوف و سعد بن ابی وقاص تشکیل داد و به آنها دستور داد تا یک نفر را از بین خود به عنوان خلیفه انتخاب کنند. سعد از ابتدا رأی خود را به عبدالرحمان واگذار کرد. زبیر به طرفداری از علی (ع) از نامزدی خلافت انصراف داد. عبدالرحمان اعلام کرد که خواستار خلافت نیست. طلحه که پسرعموی ابوبکر و مخالف علی(ع) بود، به طرفداری از عثمان کنار رفت. بنابراین فقط علی (ع) و عثمان نامزد خلافت بودند[۱۲] و رأی و نظر عبدالرحمن بسیار حائز اهمیت شد.
عبدالرحمن بن عوف پس از ۳ روز رایزنی با مردم، بهویژه اشراف و امرا، ابتدا از علی (ع) خواست تا متعهد شود که در صورت نیل به مقام خلافت، به کتاب خدا، سیره پیامبر (ص) و ابوبکر و عمر عمل کند. علی (ع) در جواب گفت: «امید آن دارم که در محدوده دانش، توانایی و اجتهاد خود به کتاب خدا و سنت رسول خدا(ص) عمل کنم». سپس عبدالرحمن شرط خود را با عثمان در میان گذاشت و او بلافاصله پذیرفت. به همین جهت، ابن عوف با عثمان بیعت کرد.
دوران خلافت عثمان
در این قسمت برخی از اقدامات و کارهای عثمان و حوادثی که در طول خلافت دوازده ساله اش روی داد ذکر می شود.
گردآوری قرآن
در زمان خلافت عثمان، با فتوحات اسلامی و رفتن قرآن به سرزمین های تازه گشوده، اختلافات و مشکلات بسیاری در قرائت کلمات قرآن پیش آمد. عثمان گروهی مرکب از زید بن ثابت و سعید بن عاص و عبدالله بن زبیر و عبدالرحمن بن حارث تشکیل داد. این گروه با همکاری ۱۲ نفر از قریش و انصار که حضرت علی(ع) بر کار آنان به نوعی نظارت و اشراف داشت، کار استنساخ نسخه نهایی را آغاز کرد. آنان تمام نوشتههای زمان پیامبر(ص) را گردآوردند. سپس نسخه کتابت زید در زمان ابوبکر را که نزد حفصه محفوظ بود، به امانت گرفتند. قرار بر این بود که هر وقت ۳ تن همکار زید با او در کتابت کلمهای اختلاف یافتند به لهجه قریش کتابت کنند. به این ترتیب کار تدوین نهایی، بر مبنای صحایف بازمانده از پیامبر(ص) و نسخههای اختصاصی از جمله نسخه حفصه و نسخه خود زید، و با تکیه به حفظ حافظان و شهادت شاهدان، پیش رفت و «مصحف امام» یعنی مصحف نمونه و رسمی و نهایی که معروف به مُصحَف عُثمانی بود، در فاصله چهار پنج سال از ۲۴ق تا قبل از ۳۰ق، سرانجام یافت و از روی آن ۵ یا ۶ نسخه عیناً استنساخ شد. دو نسخه در مکه و مدینه نگه داشته شد و ۳ یا ۴ نسخه دیگر همراه با یک حافظ قرآن که نقش معلم و راهنمای درست خوانی را داشت، به مراکز مهم جهان اسلام یعنی بصره، کوفه، شام و بحرین ارسال شد.
سپس عثمان دستور داد تمام نوشتهها و نسخههای پیشین را از میان ببرند تا ریشه نزاع و اختلاف به کلی از میان برود. البته سوزاندن نسخه های سایر صحابه، موجب از بین رفتن تفسیر برخی از آیاتی شد که اصحاب رسول خدا(ص) از ایشان شنیده بودند.
ادامه فتوحات
کار عمده فتوحات این دوره در شرق و قسمت هایی از غرب، تثبیت سلطه اعراب بر مناطق فتح شده است. از جمله این اقدامات می توان به موارد زیر اشاره کرد:
- سرکوب شورش اسکندریه در سال ۲۵ هجری و فتح مجدد آن
- سرکوب شورش آذربایجان توسط حذیفة بن یمان و فتح مجدد آن در سال ۲۶ و ۲۷ هجری
- سرکوب شورش ماهک بن شاهک در فارس توسط عبدالله بن عامر حاکم بصره و فتح اصطخر در سال ۲۹
- فتح خراسان و سیستان توسط عبدالله بن عامر حاکم بصره در سال های ۳۰ تا ۳۲. (در سال ۳۲ یزدگرد سوم آخرین شاه ساسانی کشته شد.)
- فتح ارمنیه توسط سپاهیان شام و کوفه که آغاز عداوت کوفیان و شامیان بود.
- فتح قبرس توسط نیروی دریایی معاویه در سال ۲۹ هجری.
- ادامه فتوحات آفریقا توسط عبدالله بن سعد.[۱۳]
شورش مسلمانان علیه خلیفه
از مهم ترین رویدادهای تاریخ صدر اسلام می توان به شورش مسلمانان علیه عثمان بن عفان خلیفه وقت اشاره کرد. به موجب این شورش، معترضان به رفتارهای کارگزاران عثمان در استان های مختلف به خصوص از مصر، کوفه و بصره به همراه مسمانان مدینه، این شهر را محاصره کردند و سرانجام با حمله به خانه خلیفه، او را کشتند.
ابن سعد در طبقات خویش می نویسد: «چون عثمان به خلافت رسید، دوازده سال حکومت کرد. در شش سال اول حکومت، مردم بر او اعتراضى نداشتند مخصوصا قریش او را از عمر بن خطاب هم بیشتر دوست مىداشتند، چرا که عمر بر آنها سختگیر بود، ولى عثمان چون به حکومت رسید با آنان به نرمى رفتار مى کرد و پیوند ایشان را رعایت مىنمود. ولى بعد در کار سستى کرد و در شش سال آخر، خویشاوندان و افراد خانواده خود را بر کارها گماشت...» و این موجب نارضایتی مسلمانان از او شد.
برخی از عللی که منجر به شورش همگانی علیه عثمان بن عفان شد، عبارتند از:
- الف: بدعت های وارد شده در دین: بی شک از مهم ترین دلایل شورش علیه عثمان بدعت هایی بود که توسط او یا اطرافیان متعصب به او در دین وارد شد. از عایشه نقل شده است که به عثمان می گفت: «چه زود سنت پیامبرتان را ترک کردید.»[۱۴] یا زمانی که خبر قتل عثمان به عایشه رسید، گفت: «اعمال او، وی را به کشتن داد، او کتاب خدا را آتش زد و سنت پیامبر(ص) را ترک کرد.»[۱۵] یا عمار که از مخالفان بنام عثمان بود، می گفت: «قتلناه کافراً».[۱۶] محمد بن ابی بکر نیز در علت مخالفت خود با عثمان گفت: او کتاب خدا را تغییر داده بود.[۱۷] زمانی که امام علی (علیه السلام) به خلافت رسیدند به مردم گفتند: «اگر حکومت را به اهلش سپرده بودید دو نفر در احکام خدا اختلاف نمى کردند و امت در هیچ یک از امور الهى دچار اختلاف نمى گشت».[۱۸]
از جمله بدعت هایی که مردم معتقد بودند، عثمان در دین گذاشته است عبارتند از:
- در گذشتن از قصاص عبیدالله بن عمر: او سه نفر را که شامل هرمزان ایرانی و زن و فرزندان ابولؤلؤ بودند، به اتهام دست داشتن در قتل پدرش عمر کشت؛ عثمان به عنوان حاکم از قصاص وی درگذشت و آن را تبدیل به دیه کرد و در برابر اعتراض ها مقاومت کرد.[۱۹]
- بر خلاف رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم نماز در منی را تمام خواند و این سبب بر آشفتن عده ای بر ضد او شد. وقتی در این باره به عثمان اعتراض شد، گفت: این عقیده من است.[۲۰]
- در زمانی که عثمان در ایام حج تمتع مُحرم بود، گوشت شکاری را برای وی آوردند و او از آن خورد، و این عمل در آن زمان حرام بود که موجب اعتراض امیرالمؤمنین به وی شد و او در جواب گفت: «تو بسیار با ما مخالفت مى کنى».[۲۱]
- ب: واگذاری فرمانداری شهرها به خاندان خود: سیاست عثمان در بکارگیری بنی امیه در اداره امور کشور، نشانگر ظهور گونه ای سلطنت موروثی در صحنه خلافت اسلامی بود. چنین شیوه ای در حکومت، به معنای نفی ارزش های اسلامی و تثبیت خصلت های قبیله ای بود. این حاکمان زمینه های شورش مردم علیه او را ایجاد کردند. امام علی علیه السلام به عثمان فرمودند: آیا نمی خواهی دست بنی امیه را از آبرو و اموال مسلمانان کوتاه کنی؟ به خدا سوگند! اگر یکی از عمال تو تا آنجا که خورشید غروب می کند به مردم ظلم کند، گناه او مشترک میان تو و او خواهد بود.[۲۲]
برخی از این فرماندهان و امیران اموی عبارتند از:
- حکم بن ابی العاص: عثمان او را که تبعید شده رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم بود، و شیخین او را باز نگردانده بودند، به مدینه فراخواند و برای جمع صدقات قبیله خزاعه بکار گماشت.[۲۳]
- حارث بن حکم: او را برای نظارت بر بازار مدینه منصوب کرد.[۲۴]
- ولید بن عقبه بن ابی معیط: وی برادر مادر عثمان بود[۲۵] و کسی بود که خداوند او را در قرآن فاسق خوانده بود و رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) او را به جهنم وعده داده بود.[۲۶] با این وجود عثمان او را به جای سعد بن ابی وقاص صحابی پیامبر(ص) و فاتح جنگ قادسیه، حاکم کوفه کرد. شرابخواری او و گواهی گواهان باعث شد تا مستحق حد شود. اصحاب رسول خدا(ص) از ترس عثمان جرات حد زدن به او را نداشتند تا اینکه امیرالمؤمنین علی (علیه السلام) حکم را اجرا کردند.
- سعید بن عاص: وی جانشین ولید بود که سواد عراق -که همان زمین های حاصلخیز عراق است- را به عنوان دارایی های قریش ضبط کرد![۲۷] این عمل او موجب اعتراض بزرگان کوفه به ویژه مالک اشتر شد، که با سعایت سعید در نزد عثمان به شام تبعید شدند.[۲۸]
- عبدالله بن عامر: جوان بیست و پنج ساله ای که که پسر دایی عثمان بود و جانشین ابوموسی اشعری در بصره شد.
- عبدالله بن سعد بن ابی سرح: او در زمان رسول خدا(ص) نخست کاتب ایشان بود. اما پس از مدتی کافر شد و به نزد قریشیان بازگشت و ادعا کرد که به اختیار خود قرآن را تحریف کرده است. زمانی که رسول خدا(ص) مکه را فتح کردند، او از جمله افرادی بود که پیامبر(ص) دستور قتل او را دادند. اما با تلاش عثمان او بخشیده شد. عثمان او را به جای عمرو بن عاص حاکم مصر کرد. ظلم و ستمی که این شخص مطرود پیامبر در حق مردم مصر روا داشت، و دست کم مردم مصر مدعی آن بودند، یکی از عوامل شورش مردم مصر بر ضد عثمان و آمدنشان به مدینه و شرکتشان در قتل عثمان بود.
- عثمان همچنین مروان بن حکم پسر عمویش را به عنوان مشاور خویش برگزید.
- ج: بذل و بخشش های وی به خاندان اموی: دامنه این بخشش ها که در اوائل به تمامی برجستگان قریش و سپس تنها به امویان بود، بسیار وسیع بود. مخالفت طلحه و زبیر ناشی از همین موضع اخیر عثمان در چرخش کامل به نفع بنی امیه بود. لذا عبدالله بن عمر به درستی درباره شماری از مخالفان می گفت: اگر به شما پول بدهد راضی می شوید اما اگر به خویشان خودش بدهد بر او خشم می کنید.[۲۹] علامه امینی با توجه به آگاهی های تاریخی داده شده، جدولی از این بخششها را به افراد پیشگفته و نیز کسانی چون زبیر، سعد بن ابی وقاص، یعلی بن امیه، زید بن ثابت و... و عده ای دیگر را به دست داده است.[۳۰]
- د: برخوردهای نامناسب با اصحاب رسول خدا: از عواملی که موجب نفرت مردم از عثمان شد، رفتارهای خشونت آمیز و پرخاشگرانه وی با برخی صحابه رسول خدا(ص) که قصد اصلاح جامعه اسلامی و جلوگیری از انحراف آن را داشتند، بود. از جمله این این رفتار می توان به:
- تبعید ابوذر غفاری به شام و سپس به صحرای سوزان ربذه که موجب فوت او شد.
- ضرب و شتم عمار به دلیل اعتراض به رفتارهای خلیفه و اطرافیان او.
- ضرب و شتم و قطع کردن مواجب عبدالله بن مسعود صحابی رسول خدا(ص) که موجب اعتراض عایشه و دیگر صحابی پیامبر شد.
- هـ: رواج اشرافیگری در میان صحابه، بخصوص بنی امیه: عثمان به دلیل آنکه از قبیله بنی امیه بود و قبیله بنی امیه از جمله قبایل اشرافی قریش بودند به ثروت اندوزی و اشرافی گری میل پیدا کرده بود. این امر را از همان روز آغازین خلافت او می توان فهمید. یعقوبی می نویسد: «... پس عثمان به منبر برآمد و در همان جایى که پیامبر خدا در آن مى نشست و نه ابوبکر و نه عمر در آن ننشسته بودند، و عمر از ابوبکر هم یک پله پایین تر مى نشست، پس مردم در این باره بسخن آمدند و برخى از ایشان گفتند: امروز شر پدید آمد.»[۳۱] یا در جایی دیگر نقل می کند: «عثمان در همان شبى که بیعتش روز آن بانجام رسید براى نماز عشا بیرون رفت و پیشاپیش او شمعى روشن شده بود، پس مقداد بن عمرو باو برخورد و گفت: این بدعت چیست؟...».[۳۲] این کارها موجب شد که برخی صحابه رسول خدا(ص) که روزی بر روی سکویی در مسجد مدینه زندگی می کردند، رو به زندگی اشرافی بیاورند و شروع به ثروت اندوزی کنند.
مخالفان عثمان
براساس آنچه متون تاریخی آمده است، صحابه رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم به ویژه انصار نقش اساسی را در برانگیختن مردم بر ضد عثمان داشته اند. علامه امینی با جستجو در مآخذ متعدد اظهار داشته است که نام بیش از هشتاد صحابی در میان مخالفان عثمان دیده می شود. از جمله می توان به طلحه، زبیر، عایشه، عمار، ابوذر، عبدالرحمان بن عوف، عبدالله بن مسعود، مقداد، حجر بن عدی، هاشم بن عتبه، سهل بن حنیف، ابو ایوب انصاری، جابر بن عبدالله انصاری اشاره کرد. علامه امینی، اخبار مخالفت اینان را نقل کرده است.[۳۳] اما از مهم ترین مخالفان او می توان به افراد زیر اشاره کرد:
- عایشه: عایشه از زمانی که به دستور عثمان عطایش را قطع کردند شروع به مخالفت با عثمان کرد.[۳۴] شاید مهم ترین مخالفت که عایشه می توانست با عثمان انجام دهد فتوای معروف او برای قتل عثمان بود. او خطاب به مخالفان عثمان که گفت: «اقتلوا نعثلاً فقد کفر!: عثمان، این پیرمرد یهودی احمق را بکشید که کافر شده است».[۳۵] این جمله مجوز قتل عثمان را صادر کرد. سعد بن ابی وقاص می گوید: عثمان با شمشیری که عایشه برکشید، کشته شد.[۳۶]
- طلحه و زبیر: طلحه و زبیر در شمار تندروترین منتقدان عثمان بودند. امام علی علیه السلام درباره اینان می فرمود: آنان حقی را از من طلب می کنند که خود آن را وانهاده اند و خونی را می خواهند که خود ریخته اند.[۳۷] در این میان دشمنی طلحه با عثمان بیشتر بود. در هنگام محاصره خانه عثمان، طلحه رئیس محافظان خانه او بوده و اجازه ورود اشخاص و نیز طعام و آب را به کسی نمی داد.[۳۸] زمانی عثمان کسی را به دنبال امام علی علیه السلام فرستاد و بدو پیغام داد این طلحه مرا با عطش می کشد، در حالی که قتل با شمشیر نیکوتر است.[۳۹] از دیگر اقدامات دیگر طلحه می توان به حمله او به بیت المال مسلمانان و تصرف آن اشاره کرد که با مداخله امیرالمؤمنین جلوی او گرفته شد.[۴۰] مروان بن حکم، با این که در جنگ جمل در کنار طلحه بود، با مشاهده این که جنگ پایان می یابد، تیری در کمان گذاشت و طلحه را به قتل رساند و به این ترتیب انتقام عثمان را از وی گرفت. بعدها عبدالملک بن مروان گفت: اگر پدرم نگفته بود که او طلحه را کشته، تمامی فرزندان طلحه را به سبب خون عثمان به قتل می رساندم.[۴۱]
- انصار: ساکنان اصلی مدینه، انصار بودند. آنان با قریش موافقتی نداشته و خطای نخستین آنان در سقیفه، معلول همین برخورد آنان با قریش بود. در ماجرای قتل عثمان که محبوب قریش بود، بسیاری از انصار در شمار مخالفان عثمان بودند.
برخورد عثمان با مخالفان
قبل از وقوع شورش علیه عثمان بعضی از صحابه رسول خدا(ص) علیه برخی اقدامات عثمان و کارگزارانش به او اعتراض هایی را نمودند. از جمله این معترضین ابوذر غفاری بود. ابوذر کوشید تا عثمان را از اسراف پرهیز دهد. اما عثمان، او را به فتنه گری متهم کرده، گفت: أنت رجل محب للفتنه[۴۲] و او را ابتدا به شام و سپس به ربذه تبعید کرد که ابوذر در ربذه از دنیا رفت.
معترض دیگر وی عمار یاسر صحابی خاص رسول خدا(ص) بود. عمار نسبت به اقدامات عثمان به ویژه در ماجرای ابوذر بسیار معترض بود. در پی این اعتراضات بود که عثمان او را تهدید به تعبید به ربذه کرد. که با تلاش های حضرت علی (علیه السلام)، عثمان از تبعید ابوذر منصرف شد.[۴۳] در اعتراض دیگری که توسط عمار صورت گرفت، عثمان این بار به غلامانش فرمان داد تا دست و پای عمار را گرفته هر یک به سوئی کشیدند و او را به صورت چهار میخه درآوردند؛ و خود در حالی که کفش به پای داشت، چنان محکم به میان دو پای آن پیرمرد ضعیف لگد زد که مبتلی به فتق شد و بیهوش بیفتاد![۴۴]
از دیگر معترضین او کوفیان بودند. اعتراض آنان زمانی شروع شد که او ولید بن عقبة را حاکم آنجا کرد. ولید با گرفتن وام از بیت المال و پس ندادن آن به عبدالله بن مسعود صحابی بزرگ پیامبر (ص) و برخورد نامناسب با ابن مسعود و همچنین شراب خواری و نماز خواندن در حالت مستی و .... سبب اعتراض کوفیان شد. زمانی که کوفیان برای شکوه از اعمال ولید به مدینه آمدند، به جای آنکه عثمان از به شکایت آنها رسیدگی کند، جانب والی خویش ولید را گرفت و آنها را متهم به فتنه گری کرد. به همین دلیل کوفیان شکایت خویش را به نزد امیرالمؤمنین علی علیه السلام و عایشه بردند و موجبات خشم انصار و مهاجران مدینه را از عثمان فراهم نمودند.
عایشه همسر رسول خدا(ص) پس از اعتراض کوفیان به عثمان، در مسجد رسول خدا(ص) در جمع اصحاب پیامبر(ص) با آوردن کفش رسول خدا(ص) در جمع مسلمانان خطاب به عثمان گفت: «چه زود سنت و روش پیغمبر خود را پشت سر انداختی و آن را دستخوش فراموشی نمودی.» این سخن عایشه موجب درگیری بین طرفداران عثمان و مخالفان آن در مسجد شد.
دیگر شخصی که با اقدامات خود موجب شعله ورتر شدن آتش اعتراضات شد، عبدالله بن سعد بود. وی که والی مصر بود با اقدامات خویش موجب خشم مصریان شد به گونه ای که آنان برای شکایت از والی خلیفه به رهبری محمد بن ابی بکر به مدینه آمدند. اما اعتراض آنان نیز مانند کوفیان مورد بی توجهی عثمان قرار گرفت. به همین دلیل آنان در ذی حشب جمع شدند. طبری می نویسد به غیر از مصریان، بصریان و کوفیان نیز بودند که بصریان در ذی حشب، کوفیان در ذی المره و مصریان در هر دو ناحیه بودند.[۴۵]
توبه سیاسی عثمان
عثمان از چند نفر خواست تا به نزد مصریان بروند و آنها را آرام کنند. ولی هربار مصریان آن شخص را از خود می راندند تا اینکه عثمان از حضرت علی (علیه السلام) خواست تا به نزد مصریان رود و آنها را آرام کند. امیرالمؤمنین علی(ع) پاسخ داد: این مأموریت را به این شرط می پذیرم که با من عهد و پیمان ببندی و خدای را بر آن گواه گیری که هر چه را من از جانب تو به آنان وعده بدهم وفا نمائی! عثمان گفت: قبول دارم. حضرت با مصریان دیدار کرد و به آنان قول داد تا عثمان زین پس مطابق کتاب خدا و سیره رسول خدا (ص) عمل کند و دست از ظلم ستم بردارد و حق و حقوق مظلومان را بپدازد. سپس نوشته نوشتند و به امضای برخی از صحابه رسول خدا(ص) و عثمان رساندند.[۴۶] سپس عثمان در مسجد رسول خدا(ص) در میان مردم به پاخاست و در سخنانی، پشیمانی خویش را از اعمال گذشته اش اعلام نمود و به مردم اطمینان داد که دیگر اعمال گذشته را تکرار نخواهد کرد و کارها را اصلاح می کند.
اما مروان بن حکم با برخورد بدی که با معترضان داشت آتش خشم مردم را دو باره شعله ور ساخت. او زمانی که مردم خواستار دیدار با عثمان بودند به جای عثمان خطاب به آنان گفت: «چه خبر است! برای غارت آمده اید؟ ..... بروید، گم شوید! به خدا سوگند اگر قصد ما را بکنید از ما چنان ضرب شستی خواهید دید که هرگز انتظار آن را نداشته اید و آن بر شما خیلی گران تمام خواهد شد. چه مردم احمقی هستید، به خانه های خود برگردید، اشتباه کرده اید، ما هرگز در مقابل شما عقب نشینی نکرده ایم، و قدرت و حکومت خود را از دست نخواهیم داد!!»
پس از این سخنان مردم مصر دوباره شورش کردند و این بار خانه عثمان را محاصره کردند. زمانی که خبر به امیرالمؤمنین علی (علیه السلام) رسید حضرت عصبانی شدند و بیان کردند که دیگر حاضر نمی شوند به عثمان کمک کنند. اما به اصرار عثمان و اطرافیان او و با تاکید بر حق خویشاوندی بنی هاشم و بنی امیه، این بار نیز با وساطت خویش شورشیان را آرام کردند و موجب برگشت شورشیان به شهرهای خویش شدند.
اما مصریان در راه بازگشت با غلام عثمان روبه رو شدند که نامه ای را برای عبدالله بن سعد به این مضمون که با رهبر مخالفان برخورد کند و آنان را اعدام و تبعید کند، می برد. این نامه موجب شد که مصریان بازگشته و دوباره خانه عثمان را محاصره کنند. محمد ابوبکر آن نامه را نخست به مهر چند تن از همرهان خود رسانید و چون به مدینه وارد شدند علی (علیه السلام) و طلحه و زبیر و سعد، و عموم اصحاب رسول خدا(صلی الله علیه و آله) را جمع کردند و داستان غلام و نامۀ عثمان را برایشان شرح دادند و در محضر آنان نامه را باز کرده قرائت نمودند. در پایان آن مجلس کسی از اهل مدینه باقی نماند که از این عمل عثمان اظهار تنفر و انزجار ننمایند.[۴۷]
پس از آنکه امیرالمؤمنین علی (علیه السلام) از محتوای نامه آگاه شد، به نزد عثمان رفت و به او گفت که دیگر کاری با عثمان نخواهد داشت.
نامه ای که برادر عایشه، محمد در راه مصر بدان دست یافت که عثمان فرمان قتل او و همراهانش را صادر کرده بود، عایشه را چنان منقلب و خشمگین ساخت که بی پروا و به صراحتی هر چه تمام تر فرمان قتل خلیفه را صادر کرد، و فتوی به کفرش داد!! عایشه بانک برداشت: «بکشید نعثل را که کافر شد».[۴۸]
محاصره و قتل عثمان
پس از این اتفاقات شورشیان با طلحه، زبیر و عمرو عاص خانه عثمان را محاصره کردند. آنها حتی آب را نیز بر روی او بستند. در انساب الاشراف بلاذری آمده: «هیچ یک از اصحاب رسول خدا (صلی الله علیه و آله)، از نظر مخالفت و ستیزه با عثمان، به پای طلحه نمی رسید! طلحه و زبیر زمام امور بدست گرفته بودند، و طلحه از رسیدن آب به خانه عثمان جلوگیری می کرد و نمی گذاشت آب آشامیدنی به آنجا برسد.[۴۹] این خبر چون به امام علی(علیه السلام) رسید، سه مشک پر آب به خانه عثمان فرستاد. غلامان بنی هاشم و بنی امیه مشک های پر آب را در میان گرفتند تا از آسیب شورشیان در امان بماند، با این حال تا آن آب به خانۀ عثمان رسید عده ای از ایشان زخمی شدند.[۵۰]
چون به علی(علیه السلام) گزارش دادند که مردم به کشتن عثمان کمر بسته و در این کار مصمم گشته اند به فرزندان خود، حسن و حسین (علیهماالسلام) چنین دستور داد: «شمشیرهای خود را بردارید و بر در خانه عثمان بایستید و اجازه ندهید کسی به خلیفه دست یابد.» مهاجمان و شورشیان عثمان چون محافظت از خانه عثمان توسط بنی هاشم را دیدند، سعی کردند تا از طریقی دیگر به عثمان دست یابند. به همین دلیل آنان از خانه همسایه عثمان استفاده کردند و مخفیانه وارد خانه عثمان شدند و او را به قتل رساندند.
جنازه عثمان سه روز بر زمین بود و سپس در حش کوکب به خاک سپرده شد، که این قبرستان مخصوص یهودیان بود.[۵۱]
پانویس
- ↑ طبقات ابن سعد/ترجمه،ج۳ ص ۴۵
- ↑ طبقات ابن سعد/ترجمه،ج۳ ص ۴۵
- ↑ ابن عبد البر، الاستیعاب، ۳، ۱۰۳۷
- ↑ ذهبی، اسدالغابه، ۳، ۴۸۱.
- ↑ طبقات ابن سعد/ترجمه،ج۳ ص ۴۶
- ↑ طبقات ابن سعد/ترجمه،ج۳ ص ۴۶
- ↑ واقدی، المغازی، ۱، ۱۰۱
- ↑ طبقات ابن سعد/ترجمه،ج۳ ص ۴۶
- ↑ المغازى، ج ۱، ص ۲۳۷، ترجمه ارشاد، ص ۷۳(طبری، ۳۱۰ق)، ج ۴، ص ۱۴۵، ناشر: دار الفکر/تاریخ الطبری، ج ۲، ص ۶۹، ناشر: دار الکتب العلمیة/أسد الغابة فی معرفة الصحابة، ج ۴، ص ۶۳، تحقیق عادل أحمد الرفاعی، ناشر: دار إحیاء التراث العربی/ السیرة النبویة، ج ۳، ص ۵۵ ؛/ المطالب العالیة بزوائد المسانید الثمانیة، ج ۱۷، ص ۳۴۷، تحقیق: د. سعد بن ناصر بن عبد العزیز الشتری، ناشر: دار العاصمة/ دار الغیث/ الاستیعاب فی معرفة الأصحاب، ج ۳، ص ۱۰۷۴، تحقیق علی محمد البجاوی، ناشر: دار الجیل/ الوافی بالوفیات، ج ۲۰، ص ۶۱، تحقیق: أحمد الأرناؤوط وترکی مصطفى، ناشر: دار إحیاء التراث/ البدایة والنهایة، ج ۴، ص ۲۸ ۲۹،، ناشر: مکتبة المعارف)
- ↑ تاریخ الطبرى، ج ۳، ص ۴۲۹، شرح نهج البلاغة، ج ۱، صص ۱۶۳- ۱۶۵، نثر الدار، ج ۲، صص ۱۵، ۲۳، الکامل فى التاریخ، ج ۲، ص ۴۲۵، حیاة الصحابه، ج ۲، ص ۲۶، طبقات الکبرى، ج ۳، ص ۲۰۰
- ↑ تاریخ سیاسی اسلام ، تاریخ خلفا ، رسولخ جعفریان ، ص ۱۴۷
- ↑ تاریخ الامم و الملوک، ج ۳، ص ۲۹۶؛ شرح نهج البلاغه، ابن ابی الحدید، ج ۱، ص ۱۸۸
- ↑ فتوح،ابن عثم کوفی،ترجمه،متن ۲۸۱ به بعد
- ↑ انساب الاشراف، ج ۵، ص ۴۸ ؛ الاغانی، ج ۵، ص ۱۳۰
- ↑ الجمل، ص ۱۶۱؛ شرح نهج البلاغه، ابن ابی الحدید، ج ۶، ص ۲۱۶
- ↑ المعیار والموازنه، ص ۷۱
- ↑ البدایه والنهایه، ج ۷، ص ۱۷۵
- ↑ حر عاملى ، محمد، وسائل الشیعه ، ج ۱۷، ص ۴۲۶
- ↑ امام علی علیه السلام بدین خاطر عثمان را مورد سرزنش قرار داد و فرمود که در قیامت درباره خون هرمزان مؤاخذه خواهد شد.(انساب الاشراف، ج ۵، ص ۲۴)
- ↑ انساب الاشراف، ج ۵، ص ۳۹؛ البدایه و النهایه، ج ۷، صص ۱۵۴، ۱۷۱؛ سنن نسائی، ج ۳، ص ۱۲؛ الموطاء ج ۱، ص ۲۸۲.
- ↑ امام احمد، مسند، ج ۱، ص ۱۰۰
- ↑ شرح نهج البلاغه، ابن ابی الحدید، ج ۹، ص ۱۵ از کتاب الشوری تألیف واقدی.
- ↑ مروج الذهب، ج ۲، ص ۲۳۵؛ الفتوح، ج ۲، ص ۱۵۱
- ↑ الفتوح، ج ۲، ص ۱۵۱
- ↑ مروج الذهب، ج ۲، ص ۳۴۷
- ↑ تفسیر آیه:ان جائکم فاسق، بنیأ فتبینوا
- ↑ الفتوح، ج ۲، صص ۱۷۳ - ۱۷۱
- ↑ الفتوح، ج ۲، صص ۱۷۳ - ۱۷۱
- ↑ اریخ المدینه المنوره، ج ۳، ص ۱۱۱۵.
- ↑ الغدیر، ج ۸، ص ۲۸۶.
- ↑ تاریخ یعقوبى/ترجمه،ج۲،ص:۵۴
- ↑ تاریخ یعقوبى/ترجمه،ج۲،ص:۵۴
- ↑ الغدیر، ج ۸ و۹
- ↑ الفتوح، ج ۳، ص ۱۲۳.
- ↑ تاریخ طبری ج۴ ص ۴۷۷ ،کامل ابن اثیر ج ۳ ص ۸۷ ، ابن ابی الحدید ج ۲ ص ۷۷
- ↑ تاریخ المدینه المنوره، ج ۳، ص ۱۱۷۴
- ↑ نهج السعاده، ج ۱، صص ۲۴۸ - ۲۴۷
- ↑ الجمل، ص ۱۴۱. و نک: تاریخ الطبری، ج ۴، ص ۳۸۵؛ العقد الفرید، ج ۴، ص ۲۹۰
- ↑ تاریخ المدینه المنوره، ج ۳، ص ۱۲۰۲
- ↑ رجوع شود به کتاب نقش عایشه در تاریخ اسلام ، علامه مرتضی عسکری ، جلد اول ، ص ۱۵۶
- ↑ طبقات الکبری، ج ۳، ص ۲۲۳؛ تاریخ المدینه المنوره، ج ۳، ص ۱۱۷۰
- ↑ الفتوح، ج ۲، ص ۱۵۸
- ↑ تاریخ یعقوبی/ترجمه/ج ۲ ص ۶۹
- ↑ انساب الاشراف بلاذری،ج ۵ ص ۴۸
- ↑ تاریخ طبری/ترجمه،جلد ۶،ص ۲۲۲۹
- ↑ انساب الاشراف ، بلاذری،ج ۵ ، ص ۱۱۱ - ۱۱۲
- ↑ انساب الاشراف بلاذری ج ۵ ص ۶۷-۶۸
- ↑ تاریخ طبری ۴/۴۷۷ ، تاریخ ابن اعثم ۱/۱۵۵،ابن اثیر ۳ /۸۷
- ↑ انساب الاشراف بلاذری ج ۵ ص ۸۱-۹۰
- ↑ تاریخ طبری ج۵ ص۱۱۲/ الکامل ابن اثیر ج۳ص۷۳
- ↑ رجوع شود به کتاب نقش عایشه در تاریخ اسلام ،علامه سید مرتضی عسکری، جلد ۱
منابع
- طبقات، محمد بن سعد کاتب واقدى (م ۲۳۰)، ترجمه محمود مهدوى دامغانى، تهران، انتشارات فرهنگ و اندیشه، ۱۳۷۴ش.
- تاریخ یعقوبى، احمد بن ابى یعقوب ابن واضح یعقوبى (م بعد ۲۹۲)، ترجمه محمد ابراهیم آیتى، تهران، انتشارات علمى و فرهنگى، ۱۳۷۱ش.
- الفتوح، ابن اعثم کوفى (م ۳۱۴)، ترجمه محمد بن احمد مستوفى هروى (ق ۶)، تحقیق غلامرضا طباطبائى مجد، تهران، انتشارات و آموزش انقلاب اسلامى، ۱۳۷۲ش.
- تاریخ خلفا (تاریخ سیاسی اسلام جلد۲)، رسول جعفریان، انتشارات دلیل ما، ۱۳۹۲.
- نقش عایشه در تاریخ اسلام(جلد ۱)، سید مرتضی عسکری/ترجمه عطا محمد سردارنیا، موسسه علمی - فرهنگی علامه عسکری، ۱۳۸۷.