شناسه ناقص است
مقاله مورد سنجش قرار گرفته است

اصحاب ایکه

از دانشنامه‌ی اسلامی
(تغییرمسیر از قصه اصحاب اَیكه)
پرش به ناوبری پرش به جستجو


Icon-encycolopedia.jpg

این صفحه مدخلی از دائرة المعارف قرآن کریم است

(احتمالا تصرف اندکی صورت گرفته است)

«اَصحاب الاَیکه» تعبیری قرآنی، اشاره به ساکنان بیشه‌زارى است که بر اثر کم‌فروشى و در پى تکذیب پیامبرشان حضرت شعیب علیه‌السلام، با عذاب الهى نابود شدند. برخى از مفسران، معتقدند که «اصحاب ایکه» همان «اصحاب مدین‌» هستند؛ هرچند برخی دیگر، آنها را دو قوم دانسته‌اند.

واژه‌شناسی

أیکة به معناى درخت و جمع آن «أیْک» به معناى انبوه درختان است.[۱] قتاده اَیکة را بیشه‌اى دانسته که بیشتر درختان آن «دَوْم» است که آن را «مُقْل» نیز گویند.[۲] دَوْم نوعى درخت خرما و مُقْل میوه یا صمغ آن است.[۳] انبوهى از درختان اراک یا خرما، درختان بسیار درهم پیچیده،[۴] درخت یا درختى که شاخه‌هایش در‌هم پیچیده،[۵] معانى دیگرى است که براى ایکه بیان شده است. در این میان نظرى هم برخلاف موارد پیشگفته، ایکه را نام قریه و شهر دانسته است.[۶]

«الأیْکه» در سوره حجر و سوره ق به همین شکل و در سوره شعراء و سوره ص ‌به شکل «لَئیْکه» کتابت شده و همه قاریان در هر ۴ مورد «اَلأیْکه» قرائت کرده‌اند، مگر قاریان شام و حجاز[۷] که در مورد اخیر «لَیْکه» قرائت کرده‌اند، از این‌رو برخى بین اَیْکه و لَیْکه فرق گذاشته و لَیْکه را نام شهر دانسته[۸] و اَیْکه را درخت یا بیشه؛ ولى ظاهراً قرائت «لَیْکه» خطایى است که بر اثر رسم الخط مصحف پدید آمده است و در قرآن موارد متعددى برخلاف قانون خط نوشته شده است، افزون بر این که «لَیْکه» اسمى ناشناخته است.[۹]

ابن ‌منظور درباره واژه لَیْکه مى‌گوید: اصل ‌آن الاَیْکه بوده که ابتدا همزه آن در تلفظ حذف شده و به ‌صورت «اَلْیکه» درآمده و چون همزه اول آن نیز هنگام وصل به کلمه قبل تلفظ نمى‌شده هر دو همزه را در کتابت انداخته[۱۰] و مطابق با تلفظ کتابت کرده‌اند.

اصحاب الایکه در قرآن

عنوان «اصحاب الایکه» ۴ بار در قرآن کریم در آیات ۷۸ سوره حجر/۱۵؛ ۱۷۶، سوره شعراء/۲۶؛ ۱۳، سوره ص/ ۳۸ و ۱۴ سوره ق/ ۵۰ آمده است.

قرآن کریم اصحاب ایکه را امت حضرت شعیب معرفى ‌مى‌کند. (شعراء/ ۲۶، ۱۷۶‌ـ‌۱۷۷) نامیدن آنان به اصحاب ایکه یا از آن رو بوده است که در منطقه‌اى پر آب و درخت با میوه فراوان زندگى مى‌کردند[۱۱] یا از آن رو که ایکه (درختى) را مى‌پرستیدند.[۱۲]

اگر به روایت ترتیب نزولى که زرکشى در البرهان آورده است[۱۳] اعتماد کنیم، براى نخستین بار در سوره ق و در کنار قوم حضرت نوح، اصحاب رسّ، ثمود، عاد، فرعون، اخوان لوط و قوم تُبَّع، از اصحاب الایکه نیز یاد شده و بدون آن که هیچ معرفى از آنان ارائه شود، تنها بر این نکته تأکید شده که آنان پیامبر خود را تکذیب کردند و مستحق وعید الهى شدند: «کذَّبَتْ قَبْلَهُمْ قَوْمُ نُوحٍ وَأَصْحَابُ الرَّسِّ وَثَمُودُ * وَعَادٌ وَفِرْعَوْنُ وَإِخْوَانُ لُوطٍ * وَأَصْحَابُ الْأَیکةِ وَقَوْمُ تُبَّعٍ کلٌّ کذَّبَ الرُّسُلَ فَحَقَّ وَعِیدِ» (ق/۵۰، ۱۲‌ـ‌۱۴). سپس براى بار دوم در سوره ص ‌با همان تعریف مختصر و در کنار همان گروه‌هاى یاد شده از آنان نیز نام برده شده و افزون بر آن، در این ‌سوره مى‌گوید: آنان به تعجیل از خدا مى‌خواستند که پیش از رسیدن روز حساب عذابشان کند: «کذَّبَتْ قَبْلَهُمْ قَوْمُ نُوحٍ وَعَادٌ وَفِرْعَوْنُ ذُو الْأَوْتَادِ * وَثَمُودُ وَقَوْمُ لُوطٍ وَأَصْحَابُ الأَیکةِ أُوْلَئِک الْأَحْزَابُ * إِن کلٌّ إِلَّا کذَّبَ الرُّسُلَ فَحَقَّ عِقَابِ * وَمَا ینظُرُ هَؤُلَاء إِلَّا صَیحَةً وَاحِدَةً مَّا لَهَا مِن فَوَاقٍ * وَقَالُوا رَبَّنَا عَجِّل لَّنَا قِطَّنَا قَبْلَ یوْمِ الْحِسَابِ». (ص/۳۸، ۱۲‌ـ‌۱۶)

روشن‌ترین معرفى از اصحاب ایکه در سوره ‌شعراء آمده که به فاصله ۹ سوره پس از سوره ‌ص نازل شده است. در این سوره اصحاب ‌ایکه، قوم شعیب معرفى شده‌اند که پیش ‌از شعیب، دیگر فرستادگان الهى را تکذیب ‌کرده بودند: «کذَّبَ أَصْحَابُ الْأَیکةِ الْمُرْسَلِینَ» (سوره شعراء/ ۲۶، ۱۷۶) شعیب آنان را به ترس از خدا فرامى‌خواند: «إِذْ قَالَ لَهُمْ شُعَیبٌ أَلَا تَتَّقُونَ».(سوره شعراء/ ۲۶، ۱۷۷) و با معرفى خود به ‌عنوان پیامبر امین و درستکار براى آنان، از ایشان مى‌خواست تقواى الهى را رعایت کرده و از او اطاعت کنند: «إِنِّی لَکمْ رَسُولٌ أَمِینٌ * فَاتَّقُوا اللَّهَ وَأَطِیعُونِ».(شعراء/ ۲۶، ۱۷۸‌ـ‌۱۷۹) و اعلام ‌مى‌داشت که در برابر هدایتشان مزدش بر ‌عهده پروردگار جهانیان است و از آنان مزدى نمى‌خواهد: «وَمَا أَسْأَلُکمْ عَلَیهِ مِنْ أَجْرٍ إِنْ أَجْرِی إِلَّا عَلَى رَبِّ الْعَالَمِینَ». (شعراء/۲۶، ۱۸۰)

شاید بتوان از ظاهر آیات بعد استفاده کرد که بزرگترین انحراف اصحاب ایکه، کم‌فروشى بوده است، از این ‌رو شعیب علیه‌السلام ضمن دعوت آن‌ها به کامل دادن پیمانه، آنان را از کم‌فروشى نهى مى‌کرد: «أَوْفُوا الْکیلَ وَلَا تَکونُوا مِنَ الْمُخْسِرِینَ» (سوره شعراء/۲۶، ۱۸۱) و از آنان مى‌خواست که با ترازوى درست و کفه‌هاى برابر وزن کنند و از ارزش اموال مردم نکاهند که چنین کارى فساد است و آنان نباید با کم‌فروشى در زمین فساد‌ کنند:[۱۴]«وَزِنُوا بِالْقِسْطَاسِ الْمُسْتَقِیمِ * وَلَا تَبْخَسُوا النَّاسَ أَشْیاءهُمْ وَلَا تَعْثَوْا فِی الْأَرْضِ مُفْسِدِینَ». (شعراء/۲۶، ۱۸۲ـ۱۸۳) برخى از مفسران فساد مورد اشاره این آیه را به راهزنى، غارت اموال، نابود کردن زراعت[۱۵] و احیاناً قتل[۱۶] تفسیر کرده، این اعمال را نیز از جمله انحراف‌ها و کارهاى نارواى اصحاب ایکه برشمرده‌اند.

اصحاب ایکه در برابر دعوت شعیب ایستادگى و او را جادو شده معرفى کردند و با برابر دانستن شعیب با خودشان، او را در ادعاى رسالتش از جانب خدا دروغگو شمردند: «قَالُوا إِنَّمَا أَنتَ مِنَ الْمُسَحَّرِینَ * وَمَا أَنتَ إِلَّا بَشَرٌ مِّثْلُنَا وَإِن نَّظُنُّک لَمِنَ الْکاذِبِینَ» (شعراء/۲۶، ۱۸۵‌ـ‌۱۸۶) و ناباورانه و با استهزا[۱۷] به او پیشنهاد دادند که اگر در ادعایش راستگوست پاره آسمان بر سر آنان فرود‌آورد: «فَأَسْقِطْ عَلَینَا کسَفًا مِّنَ السَّمَاء إِن کنتَ مِنَ الصَّادِقِینَ»(سوره شعراء/۲۶، ۱۸۷) اما شعیب با واگذاردن امر آنان به خداوند[۱۸] و این که خداوند به فرجام آنان داناست، به آنان فرمود: خدا به آنچه مى‌کنید، داناتر است یعنى اختیار عذاب به دست من نیست:[۱۹] «قَالَ رَبِّی أَعْلَمُ بِمَا تَعْمَلُونَ».(سوره شعراء/۲۶، ۱۸۸)

اصحاب ایکه شعیب را تکذیب کردند و در پى تکذیب آنان، عذاب روزِ سایبان یا ابر آنان را فرو گرفت: «فَکذَّبُوهُ فَأَخَذَهُمْ عَذَابُ یوْمِ الظُّلَّةِ». (شعراء/۲۶، ۱۸۹) روز نزول عذاب بر اصحاب ایکه به «روز بزرگ» وصف شده است: «إِنَّهُ کانَ عَذَابَ یوْمٍ عَظِیمٍ». (شعراء/۲۶،۱۸۹) درباره کیفیت عذاب اصحاب ایکه روایاتى نقل شده که یادآور شباهت عذاب این قوم با اصحاب مدین است.

گفته شده: پس از آن که حضرت شعیب را تکذیب کردند و ناباورانه از او خواستند تا پاره‌اى از آسمان یا ابر[۲۰] بر آنان بیفکند، خداوند ۷ شبانه‌روز گرماى شدیدى را بر آن‌ها مسلط کرد[۲۱] و باد را ساکن گرداند، به ‌گونه‌اى که نفس کشیدن بر آنان دشوار شد و آرامش را از آنان گرفت. پناه بردن به درون خانه‌ها و سرداب‌ها و استفاده از آب و سایه نیز براى خنک شدن بر آنان سودى نبخشید، آنگاه پس از ۷ روز خداوند ابرى (ظُلّه) به سوى آنان فرستاد. اصحاب ایکه به سوى سایه آن ابر رو آوردند. ناگهان از آن ابر آتش بارید (صاعقه آنان را فرا‌گرفت) و همه آنان را نابود کرد.[۲۲]

در برخى نقل‌ها تعبیرهاى مبالغه‌آمیزى درباره عذاب نازل شده بر اصحاب ایکه، دیده مى‌شود که مى‌توان آن را تعبیرهایى مَجاز به شمار آورد؛ مانند این که خورشید آنان را بسان ملخى که در ظرف پخته شود، سوزاند.[۲۳] خداوند درى از دوزخ بر روى آنان گشود،[۲۴] آنگاه که اصحاب ایکه زیر آن ابر گرد آمدند چون کوهى بر سر آنان فرود آمد[۲۵] و بر اثر آتشى که از ابر بر آنان بارید همگى خاکستر شدند.[۲۶]

ابن‌کثیر اصحاب مدین و ایکه را یک امت دانسته و با توجه به آیه ۹۱ سوره اعراف/۷ که عذاب اصحاب مدین را رَجفه (زمین لرزه) و آیه ‌۹۴ سوره هود/‌۱۱ که عذاب آنان را صیحه (بانگ شدید) بیان کرده، درباره چگونگى عذاب مى‌گوید: پس از پناه بردن مردم به سایه ابر، شعله‌هاى آتش بر آنان فرو بارید و زمین به لرزه درآمد و صیحه‌اى از آسمان برخاست و همه اصحاب ایکه را که در زیر ابر جاى گرفته بودند نابود کرد.[۲۷]

برخلاف این نقل‌ها و اظهارنظرها، در روایتى از ابن‌عباس در بیان نوع عذاب اصحاب ایکه با احتیاط برخورده شده است. او گفته است: هر کس درباره چگونگى عذاب «یوم‌الظلّه» سخنى گفت او را تکذیب کن.[۲۸] شاید به این سبب که کسى از آنان نجات نیافت، تا چگونگى عذاب را شرح ‌دهد.[۲۹]

سرزمین اصحاب ایکه

آخرین آیاتى که درباره اصحاب ایکه نازل شده، آیات ۷۸‌ـ‌۷۹ سوره حجر/۱۵ است: «وَإِن کانَ أَصْحَابُ الأَیکةِ لَظَالِمِینَ * فَانتَقَمْنَا مِنْهُمْ وَإِنَّهُمَا لَبِإِمَامٍ مُّبِینٍ»؛ و راستى اصحاب ایکه ستمگر بودند پس از آنان انتقام گرفتیم و آن دو (سرزمین اصحاب ایکه و قوم لوط) بر سر راهى آشکار است.

از ذیل این دو آیه برمى‌آید که آثار سرزمین اصحاب ایکه تا زمان نزول قرآن باقى و در کنار بزرگراه عمومى در معرض دید کاروان‌هاى تجارتى مکیان بوده است. در میان مفسران اتفاق نظر است که سرزمین اصحاب ایکه میان مدینه و شام قرار داشته است. برخى آن را نزدیک مدین[۳۰] و برخى دیگر آن را مابین ساحل دریا(ى ‌سرخ) و مدین دانسته‌اند.[۳۱]

یاقوت حموى گفته است: به اعتقاد اهل تبوک، ایکه همان تبوک است که آخرین غزوه رسول خدا صلى الله علیه وآله (غزوه تبوک) در آنجا واقع شد؛ ولى این نظر در کتب تفسیر دیده نشده است، بنابراین ایکه باید همان مدین باشد که مجاور تبوک بوده است.[۳۲]

اصحاب ایکه و اهل مدین

یکى از پرسش‌ها درباره اصحاب ایکه آن است که با توجه به این که پیامبر هر دو قوم در قرآن کریم، حضرت شعیب علیه‌السلام معرفى شده است، آیا آنان یک قوم و ملت بودند که قرآن از آنان با دو عنوان یاد کرده، یا آن که دو قوم و گروه مستقل بودند با پیامبرى مشترک و با اعمالى مشابه و فرجامى تقریباً نزدیک به هم؟ به نظر بیشتر مفسران، اصحاب ایکه غیر از اهل مدین بوده‌اند و شعیبِ پیامبر ابتدا به سوى قوم خودش (اصحاب مدین) مبعوث شد و پس از نابودى آنان رسالت هدایت اصحاب ایکه را بر عهده گرفت؛[۳۳] اما مستند این نظر مفسران، ظاهراً سخن قتاده است که گفته: حضرت شعیب علیه‌السلام به سوى دو امت مبعوث شد: قوم خودش و اصحاب ایکه[۳۴] و هر یک از آن دو قوم با عذابى ویژه نابود شد؛[۳۵] در کنار ظاهر آیات که از این دو قوم یاد کرده است. نیز عبدالله ‌بن ‌عمرو از پیامبر صلى الله علیه وآله نقل کرده است که اهل مدین و اصحاب ایکه دو امت بودند که خداوند شعیب را به سوى آنان فرستاد.[۳۶]

در برابر این نظریه، گروهى از مفسران از جمله ابن ‌عباس[۳۷] معتقدند که اصحاب ایکه همان اهل مدین‌اند. ابن کثیر ضمن غریب شمردن ‌روایت عبدالله ‌بن ‌عمرو و تضعیف برخى از روایاتش آن را از اسرائیلیات دانسته و مى‌گوید: عمده‌ترین دلیل نظر اول دو چیز است: الف. خداوند در آیه «وَإِلَى مَدْینَ أَخَاهُمْ شُعَیبًا» (سوره اعراف/۷، ۸۵) شعیب را برادر اهل مدین خوانده، ولى شعیب برادر اصحاب ایکه خوانده نشده است. ب. کیفر اصحاب ایکه را عذاب «یوم الظُلّه» معرفى کرده؛ اما عذاب اهل مدین «رَجْفه» و «صَیْحه» بیان شده است.

آنگاه ابن کثیر در رد این دو دلیل مى‌نویسد: با توجه به این که توصیف اهل مدین به اصحاب ایکه بر اثر پرستش درخت ایکه بود، مناسب نبود شعیب را برادر آنان معرفى کند؛ همچنین تعدد عذاب نیز نشان تعدد امت نیست وگرنه خود اهل مدین نیز باید دو امت شمرده شوند زیرا در سوره اعراف عذاب آنان «رَجْفه» اما در سوره هود «صَیْحه» معرفى شده است.[۳۸]

ابن ‌کثیر مى‌افزاید که اشتراک اهل مدین و اصحاب ‌ایکه در صفت کم‌فروشى شاهدى بر این است که آنان یک امت بودند و با چند گونه عذاب نابود شدند.[۳۹] به این سخن ابن‌کثیر باید افزود که ذکر اصحاب ایکه در کنار قوم نوح، قوم عاد، فرعون، قوم ثمود و قوم لوط در دو سوره ص‌ و سوره ق، بدون آن که در اینجا نامى از اهل مدین برده شود و در مقابل، ذکر اهل مدین در کنار همین پیامبران در دو سوره اعراف و سوره هود، بدون آن که از اصحاب ایکه یاد شود، شاهدى بر یکى بودن اهل مدین و اصحاب ایکه است.

پانویس

  1. جامع‌البیان، مج ‌۸، ج‌ ۱۴، ص‌ ۶۴؛ مقاییس‌اللغه، ج‌ ۱، ص‌ ۱۶۵؛ لسان‌العرب، ج‌ ۱، ص‌ ۲۸۹، «ایک».
  2. تفسیر قرطبى، ج‌ ۱۳، ص‌ ۹۰.
  3. لغت نامه، ج‌ ۷، ص‌ ۹۹۲۱؛ ج‌ ۱۳، ص‌ ۱۸۸۵۵.
  4. مقاییس‌اللغه، ج‌ ۱، ص‌ ۱۶۵، «ایک».
  5. التبیان، ج‌ ۶، ص‌ ۳۴۹.
  6. همان، ص‌ ۳۵۰.
  7. مجمع‌البیان، ج‌ ۷، ص‌ ۳۱۶؛ التیسیر فى القراءات السبع، ص‌ ۱۶۶.
  8. تفسیر قرطبى، ج‌ ۱۳، ص‌ ۹۰.
  9. الکشاف، ج‌ ۳، ص‌ ۳۳۲.
  10. لسان العرب، ج‌ ۱، ص‌ ۲۸۹، «ایک».
  11. جامع البیان، مج‌ ۸، ج‌ ۱۴، ص‌ ۶۴.
  12. قصص‌الانبیاء، ص‌ ۱۷۱.
  13. البرهان فى علوم القرآن، ج‌ ۱، ص‌ ۲۸۱.
  14. المیزان، ج‌ ۱۵، ص‌ ۳۱۲.
  15. الکشاف، ج‌ ۳، ص‌ ۳۳۲.
  16. تفسیر بیضاوى، ج‌ ۳، ص‌ ۲۶۳.
  17. کشف الاسرار، ج‌ ۷، ص‌ ۱۴۸.
  18. الکشاف، ج ‌۳، ص‌ ۳۳۳؛ التفسیر‌الکبیر، ج‌ ۲۴، ص‌ ۱۶۴.
  19. مجمع‌البیان، ج ۷، ص ۳۱۷، المیزان، ج ۱۵، ص ۳۱۳.
  20. الکشاف، ج‌ ۳، ص‌ ۳۳۴.
  21. مجمع‌البیان، ج‌ ۷، ص‌ ۳۱۷.
  22. همان؛ روض‌الجنان، ج‌ ۱۴، ص‌ ۳۵۲؛ المیزان، ج ۱۵، ص ۳۱۳.
  23. الدرالمنثور، ج‌ ۶، ص‌ ۳۲۰.
  24. تفسیر قرطبى، ج‌ ۱۳، ص‌ ۹۲.
  25. تفسیر قرطبى، ج‌ ۱۳، ص‌ ۹۲.
  26. همان؛ بحارالانوار، ج‌ ۱۲، ص‌ ۳۸۳.
  27. قصص‌الانبیاء، ص‌ ۱۷۷‌ـ‌۱۷۸.
  28. جامع‌البیان، مج‌ ۱۱، ج‌ ۱۹، ص ‌۱۳۵.
  29. کشف الاسرار، ج‌ ۷، ص‌ ۱۴۹.
  30. المیزان، ج‌ ۱۵، ص‌ ۳۱۲.
  31. الدر المنثور، ج‌ ۶، ص‌ ۳۱۸.
  32. معجم‌البلدان، ج‌ ۱، ص‌ ۲۹۱.
  33. مع الانبیاء، ص‌ ۲۰۳.
  34. جامع‌البیان، مج ‌۸، ج‌ ۱۴، ص ‌۶۴.
  35. الدرالمنثور، ج‌۵، ص‌۹۲.
  36. همان، ص‌ ۹۱.
  37. جامع‌البیان، مج ‌۱۱، ج ‌۱۹، ص‌ ۱۳۰‌ـ‌۱۳۱.
  38. قصص‌الانبیاء، ص‌ ۱۷۷‌ـ‌۱۷۸.
  39. همان، ص‌ ۱۷۸.

منابع