حوزه علميه

از دانشنامه‌ی اسلامی
پرش به ناوبری پرش به جستجو

«حوزه علمیه»، عنوانی متأخر برای نهادها و مراکز آموزش نظام‌مند علوم دینی در میان شیعه می‌باشد. حوزه‌های علمیه در جامعه اسلامی از جایگاهی مهم برخوردار بوده و از مهمترین اهداف شکل‌گیری آنها، شناخت و ابلاغ صحیح دین و اجراء احکام اسلامی است.

معنای حوزه علمیه

«حوزه» در لغت عرب به معنای ناحیه، مجتمع و مکان ثقل آمده است و حوزة الاسلام به معنای حدود و ثغور و نواحی اسلامی است. کلمه حوزه یا حوزه‌های علمیه اصطلاحی است رائج در جهان به ویژه نزد شیعیان به معنای مرکز تحصیل علوم دینی و به اصطلاح دانشگاهی است برای آموزش و فراگیری علوم دینی و قدیمه که با در اختیار داشتن گنجینه به یادگار مانده از خاندان اهل بیت علیهم السلام، فرهنگ بی‌نظیری را در تمام زمینه‌های علمی، اجتماعی و بعضا سیاسی از خود به یادگار گذارده است.[۱]

تاریخچه حوزه‌های علمیه

این نهاد مقدس نیز مانند همه نهادهای اجتماعی به تدریج و در طول سال‌های متمادی شکل گرفته است که ریشه شکل‌گیری آن به صدر اسلام و آغاز بعثت پیامبر اکرم صلی‌ الله‌ علیه‌ و‌ آله باز می‌گردد.

مطالعه سیر تحول و شکل‌گیری حوزه علمیه مستلزم نگاهی اجمالی به چهارده قرن تاریخ آموزش در اسلام است که باید در ضمن دو دوره جداگانه بررسی شود.

عصر حضور

عصر حضور حدود سه قرن طول کشید که هم‌زمان با طلوع اسلام شروع و تا زمان غیبت حضرت ولی عصر عجل الله تعالی فرجه الشریف ادامه یافت. عنصر مشترک در طول این مدت وجود معصوم به عنوان عامل محوری در آموزش معارف دین می‌باشد.

دوران پیامبر اکرم:

با آغاز رسالت حضرت محمد صلی‌ الله‌ علیه‌ و‌ آله در مکه، اولین حلقه‌های رسمی آموزش اسلام تشکیل گردید. یکی از اولین مکان‌های تجمع و آموزش در آغاز بعثت خانه «ارقم بن ابی ارقم» در دامنه کوه صفا بود که در این محل چهل نفر از جمله حضرت حمزه و ابوذر غفاری به اسلام گرویدند.[۲][۳] بعد از هجرت مسلمین به مدینه و نزول آیه نفر تلاش بیشتری برای آموزش و فراگیری احکام و معارف اسلامی صورت پذیرفت و مسجد به عنوان کانون برگزاری جلسات آموزش دین معرفی شد که تا قرن‌ها بعد نیز این محوریت حفظ گردید.

دوران ائمه معصومین:

با رحلت رسول مکرم اسلام این رسالت عظیم توسط حضرت علی علیه السلام و امامان بعد از ایشان به بهترین وجه ممکن عملی شد و تشنگان معارف اصیل اسلام با حضور یافتن در محضر این بزرگان و شاگردان آن‌ها، کام تشنه خود را سیراب می‌کردند.

در عصر امام باقر و امام صادق علیهما السلام تحولی عظیم در آموزش اسلامی پدید آمد؛ این دو بزرگوار در مسجد نبوی رواقی برای تدریس داشتند و جلسات درس و گفتگوی علمی در منازلشان نیز برپا بود که روایان و طالبان علم در آن‌ها حضور می‌یافتند.

علاوه بر آن به سؤالات مسلمانانی که از نقاط مختلف جهان آمده بودند، پاسخ می‌گفتند. سازمان این حوزه‌های درسی، ساده و قابل استفاده و بهره‌برداری برای همگان و پاسخگوی نیازهای زمان بود. دانشمندان متعددی در رشته‌های مختلف علوم اسلامی، علوم عقلی و علوم طبیعی در این عصر پرورش یافتند.

چندین نسل از فقها تربیت شدند که دارای قدرت اجتهاد بودند. قواعد مهم فقهی و اصولی وضع شد و مدارس فلسفه و کلام تاسیس گردید. کتاب‌های مختلفی توسط دانشمندان تعلیم یافته در محضر این بزرگواران نگاشته شد. علاوه بر مدینه، کوفه نیز به دلیل دو سال حضور امام صادق علیه السلام در آن، مرکز علمی نشر و آموزش علوم آل محمد گردید.

حوزه علمی و درسی، در این عصر الگوی تاسیس و اداره حوزه‌های علمیه در قرون بعد و خصوصا در عصر غیبت شد. بعد از این حرکت عظیم علمی، به دلیل سخت‌گیری خلفاء بنی عباس، این حرکت دچار کندی شد تا این‌که زمان غیبت امام عصر فرارسید.

دوران غیبت

در سال ۳۲۹ هـ.ق با وفات آخرین نایب خاص حضرت مهدی عجل الله تعالی فرجه الشریف، (علی بن محمد سمری) غیبت کبری آغاز شد. در این مقطع، آن حضرت مسئولیت اداره امور فرهنگی و مرجعیت دینی را به فقهای تربیت شده در مکتب اهل بیت واگذار نمود (اشاره به این بیان حضرت است که فرمودند: و اما الحوادث الواقعه فارجعوا فیها الی رواة حدیثنا فانهم حجتی علیکم و انا حجة الله...؛ در حوادثی که اتفاق می‌افتد و پیش می‌آید (و شما به موارد آنها آگاهی دینی ندارید و وظیفه خود را نمی‌دانید) به راویان سخنان ما مراجعه کنید، همانا آنان حجت من بر شمایند و من حجت خدا هستم[۴]). از همین جا سازمان روحانیت شکل گرفت و در حوزه‌های علمیه تبلور یافت.

حوزه قم و ری:

هم‌زمان با غیبت صغری و شروع غیبت کبری به علت فشار شدید عباسیان، بسیاری از علماء شیعه مجبور به ترک وطن شده و به قم و ری مهاجرت کردند، زیرا این دو شهر تحت فرمان‌روائی آل بویه بود، گرچه برخی هم در عراق ماندند. نتیجه تلاش‌های علمی دانشمندان شیعه در حوزه‌های قم، ری و عراق تهیه یک موسوعه حدیثی کامل که اصول اربعمائه را در خود جای داده بود، می‌باشد.

از آن جمله می‌توان به کتاب کافی مرحوم کلینی و کتاب من لایحضره الفقیه از شیخ صدوق اشاره نمود. ویژگی مهم این دوره توجه گسترده به تدوین احادیث و فتوا دادن بر طبق متن روایات و جمع‌آوری اطلاعات لازم در مورد راویان حدیث بوده است.

حوزه بغداد:

در قرن پنجم مدرسه فقه قم و ری به دلیل ضعف حکومت عباسی و خارج شدن فقه شیعه از سانسور و فشار طاقت‌فرسای عباسیان و ظهور شخصیت‌های بزرگ علمی چون شیخ مفید، سید مرتضی و شیخ طوسی، به بغداد منتقل شد. مدارسی توسط این بزرگان در بغداد تاسیس گردید و به مرکزی برای آموزش معارف دین به طالبان حقیقت تبدیل شد.

«دارالعلم» نام مدرسه‌ای بود که توسط سید مرتضی در همین زمان تاسیس شد. حوزه علمیه بغداد دارای ویژگی‌هایی بود:

۱. در این دوره اجتهاد به سبک شیعی آن شکل می‌گیرد و برای آن اصول و قواعدی مقرر می‌گردد. تفریع فروع بر اصول و تطبیق با آن برای نخستین بار به طور رسمی صورت می‌گیرد. ۲. خارج شدن از چهار چوب احادیث و تدوین علم اصول برای مصون ماندن فقه و فقیه از خطا و لغزش در استنباط، توسط این بزرگان محقق می‌شود. از جمله شیخ مفید کتاب «التذکرة باصول الفقه»، سید مرتضی «الذریعه الی اصول الشریعه» و شیخ طوسی «عدة الاصول» را می‌نگارند.

حوزه نجف:

با اشغال بغداد توسط سلجوقیان و مهاجرت شیخ طوسی به نجف، سنگ‌بنای حوزه علمیه در این شهر مقدس گذاشته می‌شود؛ گرچه قبل از شیخ نیز عالمانی در آن‌جا می‌زیسته‌اند. با ورود شیخ به نجف و هجرت بسیاری از طلاب به این شهر، نجف به یک پایگاه علمی بزرگ برای جهان تشیع تبدیل می‌شود.

بعد از شیخ طوسی، حوزه نجف به دلیل تقلید صرف از آراء شیخ دچار رکود علمی می‌شود اما با ظهور دانشمندانی چون ابن ادریس، محقق ثانی و دیگران این حوزه حیاتی تازه می‌یابد. از خصوصیات مهم این حوزه، محور قرار گرفتن آن در امر آموزش علوم دینی و مرجعیت شیعه در طول چندین قرن است.

حوزه‌های حلب و حلّه و شام:

قبل از شکل‌گیری حوزه نجف، سلار دیلمی شاگرد سید مرتضی حوزه علمیه حلب را شکل داد. در حله نیز برخی از علماء با دائرکردن مرکزی علمی به پرورش جویندگان دانش پرداختند. علامه حلی و محقق حلی از تربیت شدگان این مدرسه‌اند.

این حوزه در حدود سه قرن رونق داشت. در شام هم، دانشمندانی چون ابی محمد بن جعفر وراق طرابلسی از شاگردان شیخ طوسی در طرابلس، شهید اول و شهید ثانی در دمشق و جبل عامل لبنان به تاسیس مراکز علمی شیعی اقدام نمودند.

حوزه‌های علمیه ایران:

تاریخ تأسیس حوزه‌های علمیه در ایران، هم‌زمان با شروع غیبت کبری و ظهور شخصیت‌هائی چون شیخ صدوق در ری و پدرش (علی بن حسین بابویه) در قم است. شیخ مفید که از مؤسسین حوزه علمیه بغداد است، خود از شاگردان شیخ صدوق به شمار می‌رود. روند تاسیس و رونق یافتن حوزه‌های علمیه در ایران در سیر تاریخ ادامه یافته و حوزه‌هائی در اصفهان، مشهد، ری، قم و شهرهای بزرگ دائر شده است که عمدتا از لحاظ علمی تحت تاثیر حوزه علمیه نجف بوده‌اند.

در عصر صفوی با هجرت علماء بزرگ به اصفهان، این حوزه رونق خاصی می‌یابد. دوره جدید شکوفائی حوزه‌ها در ایران با هجرت آیت الله شیخ عبدالکریم حائری از نجف به قم آغاز می‌شود و سپس با زعامت و مرجعیت عامه آیت الله العظمی بروجردی رونق بیشتری یافته به طوری که توجه بسیاری را به سمت خود جلب می‌کند.

با پیروزی انقلاب اسلامی در ایران و تحت فشار قرار گرفتن علماء در نجف از سوی رژیم بعث عراق، حوزه علمیه قم تبدیل به محور و مرکز حوزه‌های علمیه در جهان تشیع می‌گردد به طوری که هم اکنون هیچ حوزه‌ای در جهان تشیع به عظمت آن نمی‌رسد و هزاران دانشمند و جویای حقیقت اسلام ناب از سراسر جهان در آن به تعلیم و تدریس و تحقیق می‌پردازند (تاریخچه حوزه علمیه، از این منابع اقتباس شده است.[۵] [۶] [۷]) و در مسیر خدمت به ارزش‌ها و معارف والای دین و مذهب تشیع و حفظ دین‌داری مردم از هیچ تلاشی دریغ نمی‌کنند و در حقیقت، این عملکرد و تلاش‌ها را برای خود افتخاری بس ارزشمند می‌دانند چرا که در راستای عملکرد معصومین علیهم‌السلام و خدمت به مذهب، در این مسیر و هدف گرانمایه گام برمی‌دارند.

اهداف حوزه علمیه

نهاد ریشه‌داری مانند حوزه علمیه دارای اهدافی معین و مشخص است؛ اهدافی که تحقق بخشیدن به آن از رسالت‌های انبیاء الهی بوده و به علماء دین و حوزه‌های علمیه به ارث رسیده است. این اهداف عبارتند از:

شناخت صحیح دین

دین اسلام از جامعیت و کمال برخوردار است و هر مسلمان باایمان نیز وظیفه دارد با معارف و احکام دین آشنا شود، حال از آن‌جا که این شناخت اگر بخواهد صحیح و عمیق باشد مستلزم آشنایی با علوم مختلفی است که فراگیری آن از حوصله تک تک افراد خارج است. بنابراین افرادی باید در دانشگاه‌های خاصی حضور یافته و توام با تهذیب نفس به کاوش در منابع اصیل دین بپردازند، تا با فرا گرفتن معارف الهی و استنباط احکام دین بدون هیچ‌گونه پیش‌داوری و نگاه سودجویانه اولا خود را عامل به دستورات دینی و مهذب به فضایل نموده و ثانیا آن‌ها را برای مردم بازگو نمایند و ایشان را با وظائف دینی خود در هر عصر و زمان آگاه کنند. چنان‌چه در قرآن کریم نیز به این مهم اشاره شده است، «فَلَوْلاَ نَفَرَ مِن کلِّ فِرْقَةٍ مِّنْهُمْ طَآئِفَةٌ لِّیتَفَقَّهُواْ فِی الدِّینِ وَلِینذِرُواْ قَوْمَهُمْ إِذَا رَجَعُواْ إِلَیهِمْ»؛ [۸] پس چرا از هر فرقه‌ای گروهی کوچ نمی‌کنند تا در دین خدا آگاهی پیدا کنند و قوم خود را وقتی به سوی آن‌ها بازگشتند، انذار کنند».

از این رو اولین هدف در حوزه‌های علمیه، شناخت صحیح دین در همه ابعاد آن است که لازمه آن ایجاد رشته‌های مختلف علوم اسلامی و تربیت فقها، مفسران، متکلمان، فلاسفه و خطبای اسلامی است.

ابلاغ دین

دومین هدف حوزه‌های علمیه ابلاغ دین به همه مردم جهان خصوصا مسلمانان است، چنان‌چه در آیات قرآن به این وظیفه مهم اشاره شده است: «وَلِینذِرُواْ قَوْمَهُمْ إِذَا رَجَعُواْ إِلَیهِمْ»[۹].

طلب اصلاح در زمین

خداوند رسالت اصلاح در زمین را بدست انسان‌های پاک و فرزانه مورد تاکید قرار می‌دهد زیرا تنها راه نجات و رستگاری در دنیا و آخرت در همین نکته نهفته است: «فَلَوْلاَ کانَ مِنَ الْقُرُونِ مِن قَبْلِکمْ أُوْلُواْ بَقِیةٍ ینْهَوْنَ عَنِ الْفَسَادِ فِی الأَرْضِ إِلاَّ قَلِیلاً مِّمَّنْ أَنجَینَا مِنْهُمْ»[۱۰]؛ چرا در قرون و اقوام قبل از شما، دانشمندان صاحب قدرتی نبودند که از فساد در زمین جلوگیری کنند؛ مگر اندکی از آن‌ها که نجاتشان دادیم.

حال از آن‌جا که خداوند آگاه‌تر از بشر به صلاح و فساد اوست و آن‌را در دین انعکاس داده است، رسیدن به این هدف مهم تنها با پرورش عالمان خداترس و متعهد و متخصص در حوزه‌های علمیه و ورود آن‌ها در عرصه جامعه و اعمال دستورات دینی و پای‌بندی به آن قابل تحقّق است.

اجراء احکام الهی

یکی از اهداف حوزه‌های علمیه عینیت بخشیدن به دین و تشکیل حکومت دینی مبتنی بر اصل امامت در دوره غیبت است، به عبارت دیگر یکی از اهداف حوزه، تحقق حاکمیت الله و عبودیت واقعی می‌باشد زیرا اسلام دینی جامع و کامل است که در تمام ابعاد اجتماعی، اقتصادی، سیاسی، قضائی و حقوقی و... دارای قانون و برنامه مشخص و حساب شده می‌باشد؛ در حقیقت، فقه نظریه اداره جامعه است و حکومت، فلسفه عملی فقه است که این هدف در عصر حاضر به دست یکی از پرورش یافتگان در مهد حوزه علمیه یعنی حضرت امام خمینی محقق شده است.[۱۱] [۱۲]

ویژگی‌های حوزه‌های علمیه

حوزه‌های علمیه دارای ویژگی‌هایی هستند که آن‌ها را از نهادهای مشابه علمی و آموزشی متمایز می‌کند، که به طور مختصر به برخی از آن‌ها اشاره می‌شود.

یکی از مهم‌ترین این ویژگی‌ها، جاذبه معنوی آن‌هاست. فضای حاکم بر حوزه‌های علمیه، اخلاص و معنویت و تقوای الهی است که مهم‌ترین شرط موفقیت و رشد و بالندگی در حوزه علمیه بوده و به همین دلیل است که مردم جامعه با اشتیاق و جدیت، دنباله رو دستورات دینی آن‌ها هستند.

ویژگی دیگر حوزه‌های علمیه، استقلال از مراکز قدرت در زمینه‌های مدیریتی، مالی و آموزشی است.

برخی دیگر از این ویژگی‌ها عبارتند از: رابطه متقابل و صمیمی مردم و حوزه‌های علمیه و اتکای آن‌ها به یکدیگر، حاکمیت زهد، قناعت، پرهیز از تجمل‌گرایی و اسراف بر حوزه‌های علمیه، انعطاف‌پذیری حوزه‌ها در زمینه امکان تحصیل اقشار مختلف، تقارن تعلیم و تعلم و عدم محدودیت زمانی برای تحصیل از دیگر ویژگی‌های حوزه‌هاست.[۱۳]

علوم حوزوی

از آن‌جا که رسالت حوزه‌ها آموزش معارف اسلام و ابلاغ آن به مردم است، تمام علومی که به فهم معارف حقه دین اسلام کمک می‌کند و حوزه را در به دوش کشیدن این رسالت کمک می‌کند، جزو محدوده علوم حوزوی به شمار می‌رود، گرچه برخی از این علوم در طول سال‌های متمادی با توجه به مقتضیات زمان و شرایط مختلف، کمتر مورد توجه قرار گرفته است.

علوم اسلامی در عصر غیبت، در هشت محور ارائه گردیده و علما و طلاب وظیفه داشته‌اند در حد توان در این زمینه‌ها کسب دانش نمایند:

  1. ادبیات عرب
  2. فقه و اصول
  3. علم درایه و علم رجال
  4. منطق، فلسفه و کلام
  5. علوم قرآن و تفسیر
  6. علم تاریخ
  7. علم اخلاق و علم عرفان
  8. ریاضیات، هیئت و طب.

قابل ذکر است که در وضعیت کنونی در حوزه‌های علمیه، با توجه به نیازهای زمان و وظایف حوزه‌ها، علاوه بر علوم مذکور، علومی دیگر مانند اقتصاد، سیاست، روان‌شناسی، جامعه شناسی، دین‌پژوهی و... تحصیل می‌شود.

نظام آموزش دینی شیعیان

مجموعه نظام‌ها و گرایش‌های آموزشی دینی در میان شیعیان از جهات متعدد مقوله‌بندی می‌شود، اما رایج‌ترین و شامل‌ترین تقسیم، دوره‌بندی تاریخی است به ویژه از آن‌رو که در هر دوره غالبا یکی دو مرکز جمعیتی شیعیان کانون اصلی سنت آموزشی بوده است و مراکز دیگر به مثابه تابع و وابسته آن کانون یا کانون‌های اصلی عمل می‌کرده‌اند؛ ضمن آن‌که هر دوره تاریخی با شاخص‌هایی معین، قابل تمایز از سایر دوره‌هاست.

در واقع، برخی شاخص‌ها و ویژگی‌ها در سنّت آموزشی علوم دینی شیعه جنبه عام دارد و برخی دیگر معرف یک حوزه معین است. مراد از نظام آموزشی در این مقاله، سنّت انتقال علوم دینی و تربیت عالمانی در سطوح مختلف است که اشتغال اصلی یا فرعی آنان بحث و بررسی مطالب دینی در همه ساحت‌ها (قرآن، تفسیر، حدیث، کلام، فقه، اخلاق) و نیز علوم مرتبط با آن‌ها (ادبیات، تاریخ، رجال، فلسفه) و گاه علوم رایج در تمدن اسلامی (طب، نجوم، ریاضی، عرفان) بوده است.

بنابراین، سنّت‌های تبلیغ دین برای عموم که در قالب‌های مختلف در مساجد و مراکز مشابه صورت می‌پذیرفته و نیز تصدی شئون دینی مردم ــ که علی الاصول بر عهده دانش آموختگان حوزه‌های علمی بوده و هست ــ در دایره بررسی نظام‌های تعلیم حوزهای علمیه قرار نمی‌گیرد، هر چند این فعالیت‌ها از نتایج تعلیمی حوزه‌ها و غالباً در پیوند با آن‌هاست. این بخش مشتمل است بر نگاهی کلی به جنبه‌های مشترک و عام حوزه‌های علمیه؛ و تفصیل اشارات آن در بخش‌های مختلف مقاله قابل پی‌گیری است.

شیوه تعلیمی

نظام تعلیمی شیعه که بر محور استاد و شاگرد بوده و غالبا همراه با یک متن تعلیمی و به روش القا، املا، سماع، مباحثه، قرائت و کتابت تکوّن و بسط یافته (تعلیم و تربیت)، بیش از هر چیز مبتنی بر شیوه تعلیمی امامان شیعه برای اصحاب و شاگردانشان بوده است.

امامان شیعه

امامان شیعه به ویژه پس از واقعه عاشورا در کربلا و سیطره همه جانبه نظام خلافت و آثار آن، در هر فرصتی حلقه درس تشکیل می‌دادند تا آموزه‌های دینی را که آمیزه‌ای از نفی برخی آموزه‌های نظام حاکم و ارائه آموزه‌های بدیل یا ناگفته بود، برای مخاطبان بیان کنند.[۱۴] این مخاطبان گاه یک تن، گاه چند تن و گاه شماری زیاد بودند و به حسب علاقه یا پرسش‌ها و اشکالاتِ پیش آمده و نیز دغدغه‌های شخصی و اجتماعی خود، مباحث قرآنی و کلامی و فقهی و اخلاقی و تاریخی را مطرح می‌کردند و پاسخ می‌گرفتند و آن‌ها را به خاطر می‌سپردند یا می‌نوشتند؛ و سپس آن‌ها را به دیگران انتقال می‌دادند.

شواهد نشان می‌دهد که امامان شیعه علاوه بر القای مطالب، هم روش فهم داده‌های قرآنی و سنت نبوی و شیوه استدلال به آن‌ها را تعلیم می‌دادند و هم با افراد مستعد، مباحثه و آنان را به اِعمال شیوه‌های استنباط آموزه‌های کلامی و فقهی توصیه می‌کردند.

سپس افراد مستعد و ورزیده را به تشکیل حلقه‌های درس فرامی‌خواندند و حتی به شیعیان شهرها نیز پیغام شفاهی و کتبی می‌دادند که تعالیم دینی خود را از آن اشخاص بیاموزند. در برابر، افرادی را نیز که شایستگی ورود در این عرصه را نداشتند و احیانا در میان شیعیان به عنوان شاگردان امام فعالیت می‌کردند، می‌شناساندند و مردم را از مجالست با آنان منع می‌کردند.

گسترش شبکه تعلیمی

در واقع، گسترش شبکه تعلیمی با رعایت ضوابط و قواعد آن از نخستین سنت‌هایی بود که در عصر امامان استقرار یافت. این سنت علاوه بر مصون‌سازی سازمان تعلیم دین در برابر تنگناهای سیاسی عصر عباسیان، امکان دست‌یابی سریع به آموزه‌های دینی را نیز فراهم می‌ساخت؛ ضمن آن‌که مرکزیت تعلیم به مثابه فصل‌الخطاب در مواقع بروز اختلاف‌ نظر بین درس‌آموختگانِ نزد امامان یا وقوع پرسش‌ها و شبهاتی درباره برخی اشخاص، هم‌چنان فعال و مراقب عمل می‌کرد.

پایه‌های حوزه

بر پایه منابع رجالی در میان اصحاب امامان، از زمان امام پنجم تا آغاز غیبت امام دوازدهم (آغاز قرن دوم تا اواخر قرن سوم)، افراد بسیاری بودند که با دست‌مایه قرار دادن آموخته‌های خود از امامان معاصرشان یا استادان خود که در روزگار امامان قبل می‌زیستند، می‌کوشیدند مجموعه ادبیاتِ فراهم آمده توسط نسل‌های پیشین را بدست آورند و در قالب نگاشته‌هایی نو به نسل دیگر منتقل کنند که به آن اصول اربعمأة گفته می شود.

این فرایندِ دو قرنی، نخستین سنگ بنای شکل‌گیری حوزه‌های علمی شیعه محسوب می‌شود؛ از آن پس حوزه‌ها تا امروز در شهرها و مناطق مختلف تأسیس شده‌اند.

عوامل ایجاد حوزه‌های علمیه

تأسیس حوزه علمیه در هر ناحیه، گاه ناشی از یک عامل اصلی و احیاناً یکی دو عامل فرعی و گاه برآیند چند عامل، بوده است که در شهرهای زیر برسی می شود.

قم

برای مثال پس از مهاجرت اجباری شمار قابل توجهی از اشعریان یمنیِ ساکن کوفه به قم، در پی آزارهای والیان اموی بسیاری از شیعیان عراق و نواحی دیگر نیز راهی این شهر شدند.

قم که از یک سو از مرکز خلافت (دمشق و سپس بغداد) دور بود و از سوی دیگر در همسایگی کرج ابودُلَف قرار داشت که حاکمان آن شیعه بودند، فضایی آزاد و نسبتاً آرام برای شیعیان شد و چند تن از محدثان و درس‌آموختگان کوفه ــ مهم‌ترین مرکز تعلیم آموزه‌های امامان شیعه ــ میراث علمی آن شهر را به قم انتقال دادند.

نامورترین آنان ابراهیم بن هاشم است که او را نخستین فردی دانسته‌اند که حدیث علمای کوفه را به قم آورد. در بغداد و ری وضع به گونه‌ای دیگر بود.

بغداد

در بغداد از همان زمان تأسیس، شیعیان کمابیش حضور داشتند و پس از انتقال امام هادی علیه السلام از مدینه به سامرا، عملا بر شمار شیعیان در بغداد افزوده شد و سپس محله کرخ به ایشان اختصاص یافت.

جایگاه سیاسی و اجتماعی نوبختیان و نفوذ آنان در دستگاه خلافت در آغاز غیبت امام دوازدهم، نیز امکان فعالیت مشایخ شیعه را افزایش داد.

در این میان، ورود حاکمان آل بویه به بغداد و حمایت همه جانبه آنان از علمای شیعه، از آغاز قرن چهارم تا نیمه اول قرن پنجم، اوضاع را به گونه‌ای مساعد کرد که بزرگ‌ترین فقیهان و متکلمان و محدثان شیعه در این شهر گرد آمدند و به تربیت شاگردان پرداختند؛ حتى برخى از مشایخ قم و رى ــ در رأس آنان محمد بن یعقوب کلینی ــ به این شهر مهاجرت کردند و یافته‌هاى خود را تعلیم دادند؛ محمد بن علی بن بابویه نیز در مسیر بازگشت از سفر حج، در بغداد درنگ کرد و به درخواست علما برای آنان حدیث گفت.

ری

رونق حوزه ری نیز مرهون دوران حکومت رکن الدوله (حک: ۳۲۲ـ۳۶۶) و امرای پس از او و وزیرش، صاحب بن عبّاد (متوفی ۳۸۵) بود. در این دوره با برپایی مجالس و محافل علمی و گرامی‌داشت دانشمندان شیعه، مرکز آموزشی دیرپایی در ری شکل گرفت.

نجف

اساساً مهم‌ترین عامل در تأسیس و ماندگاری حوزه علمیه در هر جا، وجود عالمان بزرگ و برپایی مجلس درس توسط آنان بوده است؛ چنان‌که حوزه نجف با خروج شیخ طوسی از بغداد و پناه‌جویی وی به مزار امیرمؤمنان علیه السلام آغاز بکار کرد؛ هر چند شواهدی دالّ بر وجود حلقه‌های تعلیمی پیش از شیخ طوسی نیز در دست است.

در واقع، جاذبه معنوی مزار امیرمؤمنان در این ناحیه پیرامونیِ شهر کوفه، موجب آبادانی و استقرار گروه‌هایی از شیعیان شده بود، اما حضور شیخ طوسی که قطعاً در آن روزگار بزرگ‌ترین دانشمند شیعه به شمار می‌آمد، سبب شد تا شیعیان از نقاط مختلف (بغداد، ری، حلب، طرابلس، قم، خراسان و ماوراء النهر) به نجف روی آورند و دیرپاترین و تأثیرگذارترین حوزه علمی شیعه را ایجاد کنند.

حله

حوزه علمی شهر حلّه که حتی برای مدتی نجف را تحت الشعاع قرار داد و حوزه جبل عامل نیز از این سنخ بودند. محمد بن مکی معروف به شهید اول که خود از برآمدگان حوزه حله بود، پس از بازگشت به زادگاهش (قریه جزّین در جبل عامل)، زمینه رونق شگفت علمی این منطقه شیعه نشین را تا بالاترین مرتبه حوزه‌های علمیه فراهم آورد و مجتهدان کم‌نظیری بر درس او و اخلافش در این حوزه بالیدند. حوزه معاصر قم نیز در همین سیاق قابل ذکر است.

عوامل رونق و رکود حوزه‌ها

رونق حوزه‌ها

حتی گاه حضور یک عالم طراز اول در یک شهر، آن شهر را برای دوره کوتاهی، صاحب حوزهای پررونق و بلندآوازه می‌کرد؛ از این قبیل است بروجرد در زمان مولی اسداللّه بروجردی، کاشان در زمان ملا مهدی نراقی و فرزندش ملا احمد نراقی، و سامرا در دوران زعامت میرزا محمدحسن شیرازی.

مشاهد و مزارات امامان شیعه و برخی از امام‌زادگان، از آن‌رو که کانون سکونت و تجمع شیعیان در پیرامون آن‌ها بوده است، نیز غالباً دارای حوزه بوده‌اند؛ در این مورد مدینه به دلیل سیطره حکومت‌های تابع نظام خلافت، استثناست و به‌ رغم حضور ساکنان شیعی و حتی گاه والیان شیعی، هیچ‌گاه حوزه علمی نداشته است.

مرکزیت یافتن سیاسی شهرها در دوره فرمان‌روایی حاکمان شیعی نیز بی‌گمان موجب شکل‌گیری برخی حوزه‌ها از جمله حوزه‌های اصفهان، تهران و قزوین شده است.

علاقه جدی سلاطین صفوی و قاجار به حضور علمای بزرگ در مرکز سیاسی قلمرو حکومتی آنان و دعوت رسمی از مجتهدان طراز اول جبل عامل و نجف و کربلا و سپس اصفهان در عهد قاجار، منشأ شکل‌گیری و رونق این سه حوزه علمی شد.

رکود حوزه‌ها

به قیاسِ همین عواملِ زمینه‌ساز در تأسیس و شکوفایی حوزه‌های علمیه، بروز موانع یا خلأ عوامل اصلیِ ماندگاری، زمینه‌ساز افول و احیانا تعطیلی یک حوزه می‌شده است؛ هرگاه به عللی، حضور عالمان طراز اول در یک حوزه کم‌رنگ یا آن حوزه از دانش‌پژوهان مشتاق و راغب تهی می‌شد، عملا آن حوزه از رونق می‌افتاد؛ به ویژه اگر هم‌زمان، عالمی بزرگ شهری دیگر را مرکز تدریس و تعلیم خود قرار می‌داد و طالبان علم را بدان‌جا جذب می‌کرد.

مثلا میرزا ابوالقاسم قمی پس از کسب مدارج علمی، به زادگاهش بروجرد بازگشت و چون اقبال جدّی از اهل علم ندید به قم مهاجرت کرد؛ یا علمای جبل عامل وقتی با سخت‌گیری‌های آزاردهنده والیان عثمانی مواجه شدند و از طرفی حکومت تازه تأسیس صفوی مقدم آنان را برای حضور در ایران گرامی داشت، موطن خود را وانهادند و در شهرهای ایران (از قبیل مشهد، قزوین و اصفهان) مستقر شدند و حوزه‌هایی تأثیرگذار برپا کردند و بر اثر آن حوزه جبل عامل از استمرار و رونقِ بیشتر بازماند.

حاج شیخ عبدالکریم حائری یزدی نیز نخست در سلطان‌آباد (اراک) به تأسیس حوزه اهتمام کرد، ولی چون به قم مهاجرت کرد شاگردان مبرِّزش نیز به او پیوستند و حوزه اراک، در سطح پیشین ادامه نیافت. حوزه سامرا نیز پس از درگذشت میرزا محمدحسن شیرازی و به ویژه پس از بازگشت میرزا محمدتقی شیرازی به کربلا و اقامت در آن شهر دوام نیاورد.

گاهی رخدادهای طبیعی و بروز تنگناهای سیاسی و فرهنگی سبب تعطیل یا رکود یک حوزه می‌شد: حمله محمود افغان به اصفهان، برای مدتی حوزه این شهر را متوقف ساخت؛ یا در عصر پهلوی اول، سیاست جدی حکومت در حذف علما از سِمَت‌های رسمی قضایی و حقوقی و بازداشتن آنان از فعالیت تبلیغی و حتی ممنوعیتِ استفاده از پوشش رایج اهل علم، بیشتر حوزه‌های شهرهای ایران را به رکود کشاند و به ویژه به حوزه تهران ضربه‌ای شدید وارد کرد.

نمونه دیگر، حوزه نجف در چند دهه گذشته است: پس از برقراری حکومت بعثی، که از راه‌بردهای آن مقابله با علما و هر گونه فعالیت دینی بود، اخراج بخش اعظمی از علما و طالبان علوم دینی از نجف و کربلا و کاظمین به بهانه تبار غیرعراقی ــ و به ویژه تبار ایرانی ــ و نیز ممانعت از تردد طالبان علوم دینی از ایران و شهرهای دیگر به این کشور، به رغمِ ماندن چند تن از عالمان طراز اول و حفظ پایگاه مرجعیت در نجف، رونق این حوزه را شکست.

موضوعات محوری تعلیم

حوزه‌های علمیه بیش از هر چیز متکفل تعلیم و نشر و تبیین معرفت دینی، به ویژه آن‌چه ربط وثیق با مخاطبان دین مکلفین دارد، بوده‌اند؛ از این‌رو دو منبع اصلی معرفت دینی، قرآن و حدیث، موضوع محوری تعلیم به شمار می‌آمده‌اند.

قرآن

بحث‌های قرآنی غالبا در شکل تفسیر و بررسی‌های موضوعی و موردی (مثلاً آیات ناظر به عصمت پیامبران در مباحث کلامی و آیات الاحکام در مباحث فقهی) با رهیافت‌های مختلف ادبی و کلامی و عقلی و غیره (تفسیر)، ارائه شده است که از نمونه‌های قدیم آن، الامالی و تنزیه الانبیاء از سید مرتضی و التبیان فی تفسیر القرآن اثر شیخ الطائفه طوسی درخور ذکرند.

حدیث

اما حدیث هم از آن جهت که بسط و تفصیل اشارات قرآن و در موارد زیادی تبیین و تفسیر مرادات آیات است و هم از آن جهت که مشتمل بر حجم زیادی از گزاره‌های دینی، به ویژه در حوزه احکام تکلیفی است، اهتمام افزون‌تری را اقتضا می‌کرده است؛ بر این بیفزاییم که مباحث پیرامونیِ حدیث از قبیل احوال راویان و اصحاب امامان و مؤلفان کتب و اصول متقدم و نیز اعتبار متون حدیثی و مؤلَّفات اصحاب به استفسارهای رجالی و وارسی‌های نسخه شناسی و غور و غوص محتواییِ جدی نیاز داشته و بنابراین بخش اعظم مباحثات حوزه‌های قدیم به امر حدیث اختصاص می‌یافته است.

روش رایج و غالب در این نظام تعلیمی آن بوده که در حلقه‌های درسی، استادان مهم‌ترین آثار متقدم و گاهی نیز تألیفات خود را به شاگردان عرضه می‌کردند. محتوای این آثار به طور عمده، حدیث بوده و به طرق مختلفِ تحمل حدیث، دریافت و تدوین می‌شده است (برای نمونه‌هایی از این نظام تعلیمی رجال نجاشی و فهرست شیخ طوسی که حاوی گزارش‌های فراوانی از این سنت است).

اصول فقه و کلام

به مرور زمان و پس از تدوین مهم‌ترین منابع موضوعیِ حدیثی و نهادینه شدن نظام فقه تفریعی و استنباطی و فراهم آمدن آثار متعدد در این باب، کتاب‌های فقهی و کتاب‌های دربردارنده مباحث اصول فقه عملا محور دروس حوزه ای شد؛ هم‌چنان‌ که در زمینه مباحث نظری نیز کتاب‌های کلامی محور تدریس قرار گرفت.

ادبیات عرب

علوم دیگر نیز به اعتبار سهمی که در معرفت دینی داشتند، در کنار فقه که اصلی‌ترین موضوع تدریسی حوزه‌ها بود، تدریس می‌شدند. بدین قرار: ادبیات عرب به مثابه مقدمه ضروری تعلیم و تعلم دینی، کلام و تفسیر و رجال و در مرتبه‌ای متأخرتر، فلسفه برای علاقه‌مندان (در دهه‌های اخیر، تدریس متون فلسفی به جهت پاره‌ای ضرورت‌ها و برخی نگرش‌ها و نیز احتوای آن‌ها بر آموزه‌های نظری دین اهمیت بیشتری یافته است).

ریاضی و طب و عرفان

در دوره‌های بعد، در برخی حوزه‌ها (مثلاً اصفهان و تهران) علوم ریاضی و نجوم و طب هم تدریس می‌شد؛ هم‌چنان‌ که متون عرفان نظری نیز در حوزه اصفهان و تهران برای افراد محدود ارائه می‌شده است. دروس جنبی و حاشیه‌ای را نیز به مناسبت و به اقتضای حال، برخی از علما و استادان برای طلابِ علاقه‌مند تدریس می‌کردند که زمان برگزاری آن غالباً در روزهای تعطیل (پنجشنبه و جمعه) بود.

از جمله این دروس در دهه‌های اخیر، نقد و بررسی‌های فلسفه‌ها و مکاتب جدید، آشنایی با ادیان و فرقه‌ها، تاریخ و شرح کتب حدیثی (غیر از کتب فقهی) است.

درس اخلاق

درس اخلاق که برخی استادان و شخصیت‌های وجیه و معتبر حوزه برگزار می‌کردند، نیز از پررونق‌ترین درس‌های جنبی حوزه‌ها بوده است: مثلاً در عهد شیخ مرتضی انصاری، فقیه و مؤسس مکتب اصولی معاصر، سید علی شوشتری (متوفی۱۲۸۳)، عالم وارسته و استاد سلوک معنوی که خود در مجلس درس شیخ نیز شرکت می‌کرد، به امر شیخ برای همه طلاب، هر هفته یک جلسه، درس اخلاق می‌گفته است (و برای شیخ نیز درس اختصاصی اخلاق داشته است)؛ در قم نیز در زمان آیت اللّه حائری و سال‌های بعد، امام خمینی که خود از شاگردان حائری و از استادان مبرِّز فقه و اصول و فلسفه بوده، جلسه درس اخلاق داشته است؛ برخی استادان سطوح عالی و خارج نیز هر هفته در آخرین روز درس، بخشی از وقت را به یک توصیه اخلاقی و غالباً در قالب قرائت و شرح یک حدیث اختصاص می‌داده‌اند.

غرض از این دروس که باید آن را آداب و اخلاق نامید، علاوه بر شرح و بسط عناوین شناخته شده اخلاقی که در قرآن و حدیث و متون حکمت عملی آمده، آشنا کردن و توجه دادن طلاب به خصلت‌های اخلاقی و آداب و عرفیات مرتبط با اهل علم بود که گاه از آن به «زیِّ طلبگی» تعبیر می‌شود.

برخی از نکته‌های اصلی این دروس عبارت‌اند از: تأکید بر مراقبت‌های رفتاری فردی و اجتماعی به ویژه برای طلاب سطوح عالی و بالاتر، التزامات درونی و معنوی، تذکار به مرگ و حساب آخرت، پشت‌کار در امر تحصیل و رفع موانع علم‌آموزی، اهتمام به جوانب مختلف احکام عبادی و رعایت مستحبات احکام با پرهیز از زیاده‌رویِ آسیب‌زا در امر درس و احیاناً در رفتار، اخلاص و تصحیح نیت و یادآوری پیوسته انگیزه فراگیری علم دین برای دور ماندن از هر شائبه دنیاگرایانه، باورمندی به ضرورت و وجوب حضور در این رشته تعلیمی به رغم بروز مضایق مالی و ناملایمات اجتماعی و امثال آن، توجه پیوسته به هدف اصلی از این نظام تعلیمی که آگاهی‌یابی از علم دین و رساندن آن به خلق خداست، رعایت شأن علم دینی و فرایند تعلیم آن و این‌که علم دین آبشخوری الهی دارد و طالب علم دین که خود را در این سلک قرار داده باید استغنای از خلق و اتکال به حق داشته باشد و نیز تأکید بر پیوند معنوی با امام زمان علیه‌السلام که همه علما و فقهای شیعه خود را در خدمت او می‌دانند.

از دیرزمان، برخی علمای بزرگ متون آداب و اخلاقِ متناسب با مخاطبان حوزوی می‌نوشته‌اند؛ منیة المرید، جامع السعادات، معراج السعادة و منهج الرشاد نمونه‌هایی از این آثارند. در سال‌های اخیر نیز در حوزه علمیه قم، درس‌نامه‌های اخلاق بر پایه همین متون و نیز تقریرات و تألیفات اخلاقی امام خمینی تدوین شده است.

تعلیم وعظ و خطابه

یکی از برنامه‌های روزهای تعطیل در برخی حوزه‌ها، برگزاری جلسات هفتگی تعلیم وعظ و خطابه بوده است؛ چرا که یکی از اهداف مهم آموزش حوزهای ورود دانش‌آموختگان به عرصه وعظ و ارشاد است. در این جلسات، معمولا چند تن از پیش‌کسوتان امر تبلیغ حضور می‌یافتند و طلاب جوان با ارائه خطابه در جمع از تجربه این افراد بهره می‌بردند، توانایی‌های خود را می‌آزمودند، کاستی‌های آن را می‌شناختند و برای رفع آن اقدام می‌کردند.

به علاوه نوع موضوعات مناسب برای ایراد خطابه‌های عمومی به گونه‌ای که هم آگاهی عموم را در حوزه معرفت دینی بیفزاید و هم به اقتضائات عصری التفات داشته باشد نیز در همین جلسات به طور طبیعی بررسی می‌شد. مدعوین پیش‌کسوت نیز مبحثی را به روش خطابه مطرح می‌کردند که هم جنبه محتوایی داشت و هم جنبه مهارت‌افزایی و تجربه‌اندوزی.

شیوه تدریس

متن‌محوری

نظام تعلیمی حوزه، همواره متن‌ محور بوده و اولین گام برای طلبه، کسب توانایی فهم درست متن است. دوره مقدماتی و سطح با محوریت متون معین طراحی شده و تألیف شروح متعدد بر کتاب‌های درسی، حاکی از اهتمام حوزه‌ها به متون درسی است.

این متون تألیف استادان برجسته حوزه‌ها بوده و غالباً پیچیدگی‌ها و دشواری‌هایی داشته که مدرسان در هنگام درس تبیین می‌کرده‌اند؛ به گونه‌ای که ورزیدگی استاد را با همین شرح و رفع ابهامات و دشواری‌ها می‌سنجیده‌اند، هم‌چنان‌ که برای سنجش رتبه علمی طلبه نیز توانایی او را در توضیح این متون ملاک قرار می‌داده‌اند. حتی گاهی بخشی از درس‌های عمیق خارج فقه و اصول نیز به تبیین نکته‌هایی از همین متون اختصاص می‌یافته است.

مدت زمان تدریس

مدت زمان تدریس یک متن به ویژه متون سطوح عالی، در اختیار مدرس بوده و به حسب حوصله و همراهی شاگردان و نیز سبک تدریسی استاد تفاوت می‌کرده است.

درس خارج

در هر صورت، انتظار می‌رفته است که در نظام تعلیمی حوزه، طلبه پس از گذراندن دوره مقدمات و سطح، بر مجموعه دستاورد سامان یافته علمی حوزه تا زمانِ خود واقف شود و سپس با شرکت در دروس اجتهادیِ استادان صاحب‌نظر ــ که اصطلاحا به آن «خارج» می‌گویند ــ بر آرای این استادان و چند و چون نقدهای وارد بر علمای گذشته آگاهی یابد؛ هم‌چنین قابلیت‌های خود را برای نقادی و ردّ و ایراد آرای علما محک زند. در واقع درس خارج دوره تحقیقات اجتهادی است.

مباحثه

از مهم‌ترین ویژگی‌های این نظام تعلیمی، یکی پیش‌گیری از بدفهمی و به تَبَع آن مصون ماندن از اظهارات نادرست و دیگری خضوع علمی و خویشتن‌داری از اظهارنظرهای شتاب‌زده و نسنجیده است؛ به ویژه آن‌که همه افراد شرکت کننده در نظام تعلیمی حوزه در هر درسی، مطالب استاد را با یکی دو تن مباحثه می‌کنند که خود برای رسیدن به فهم درست و مراد مؤلف بسیار مؤثر است.

این سنّتِ مباحثه تا مرحله درس خارج ادامه دارد، پس از آن نیز گاهی جلسات مباحثات علمی اجتهادی بین افراد برجسته یک نسل که خود به مرتبه استادی و اجتهاد رسیده‌اند، برگزار می شود. به علاوه، سنّت متداول حوزه‌های علمیه این بوده است که درس‌آموختگان حوزه پس از نیل به مراتب بالای اجتهاد با آن‌که خود حلقه درسی داشته‌اند، در یکی دو درس مراجعِ وقت حضور می‌یافته‌اند؛ از آن رو که هم جایگاه آنان را حرمت نهند و هم در مباحثات عالی علمی مساهمت جدّی داشته باشند.

در سنوات اخیر با توجه به تحولات روشی و فراهم شدن تسهیلاتی همچون ضبط دروس و امکان دست‌یابی سریع به مطالب درس، این سنت علی الاغلب، رها شده است.

رتبه‌بندی حوزه‌ها

در بیش‌تر شهرهای شیعه نشین که روحانیون و دانش‌آموختگان حوزه‌های بزرگ شیعه برای ارشاد و زعامت دینی حضور می‌یافتند با توجه به جایگاه علمی این اشخاص، موقعیت شهر و علائق مردم، سنّت آموزشی حوزهای شکل می‌گرفته است و معمولا شماری از خانواده‌ها و افراد برای به ورود در سلک تعلیم و تعلم دینی علاقه نشان می‌داده‌اند.

این نقطه آغاز تکوّن حوزه در آن شهر بوده است. درس‌آموختگان این سنت و نظام آموزشی که غالباً در پیوند با حوزه‌های بزرگ بوده‌اند، در صورت علاقه به ادامه تحصیل به حوزه‌های بزرگ‌تر می‌رفتند.

برای مثال در ایران عصر صفوی، اصفهان معتبرترین حوزه بود و طلاب از مناطق مختلف (بحرین، شیراز، خوزستان، لاهیجان، قزوین، کاشان و خوانسار) راهی این شهر می‌شدند؛ گاهی نیز این سفر علمی در دو سطح روی می‌داد؛ ابتدا از حوزه‌های کوچک به حوزه‌های بزرگ‌تر و از آن‌جا به حوزه‌های مرجع سفر می‌کردند؛ مثلا در عصر قاجار از شهرهای مازندران برای تحصیل به تهران و سپس از آن‌جا به اصفهان می‌رفتند.

برخی نیز پس از تحصیل در اصفهان راهی نجف می‌شدند، هم‌چنان‌ که طلاب شهرهای منطقه قفقاز ابتدا به تبریز یا زنجان می‌رفتند و از آن‌جا به تهران و سپس نجف منتقل می‌شدند.

این رفت و آمد بین شهرهای شیعه‌نشین هند از یکسو و نجف و اصفهان از سوی دیگر نیز از دیرباز وجود داشت. در دهه‌های اخیر نیز با توجه به رشد و ارتقای جایگاه حوزه علمیه قم علاوه بر درس‌آموختگان حوزه‌های شهرهای ایران، طلاب حوزه‌های هند و پاکستان و لبنان و بحرین و بسیاری از شهرهای واجد حوزه برای طی مدارج عالی تحصیلی به این شهر می‌روند.

در واقع نوعی رتبه‌بندی حوزهای، همراه با پیوند دو سویه بین حوزه‌های اصلی و حوزه‌های فرعی از آغاز تاکنون وجود داشته است.

مدیریت حوزه‌ علمیه

مدیران

هر حوزه، غالباً تحت اشراف بالاترین مقامات علمی آن حوزه اداره می‌شده است که گاه در یک شخص تعیّن می‌یافته و گاه چند شخص (مثلا چند مجتهد و مرجع تقلید هم‌تراز) در این مدیریت مشارکت می‌کرده‌اند.

اهداف

مدیریت حوزه ناظر به امور کلی و مشتمل بوده است بر رسیدگی به مسائل طلاب (مسکن، کمک هزینه تحصیلی که معمولا ماهیانه و با نام شهریه پرداخت می‌شده، تسهیلات و ملزومات تحصیل مانند کتابخانه، مسائل اداری مانند سربازی)، مراقبت از برگزاری دروس برای سطوح مختلف و رسیدگی‌های خاص به مدرسان در فرض لزوم، دعوت از استادان بلاد دیگر برای تقویت حوزه، نظارت بر امور عمومی حوزه و سلوک اجتماعی و اخلاقی طلاب و مناسبات آنان با سایر مردم، تنظیم مناسبات حوزه با مقامات رسمی با توجه به شرایط مختلف، اظهارنظرها و اعلام موضع و مشارکت‌های موردی در امور اجتماعی و سیاسی و امثال آن.

منابع مالی

مدیر یا مدیران حوزه‌ها، غالباً با وجوه شرعی که مردم مستقیما یا از طریق وکلا و افراد مأذون از جانب مراجع یا از طریق علمای بلاد می‌پرداخته‌اند، امور مالی حوزه را پی‌گیری می‌کرده‌اند؛ گاهی نیز وجوه اهدایی برخی اشخاص خیّر یا عواید برخی موقوفات در این راه هزینه می‌شده است.

در حال حاضر نیز همین سنّت استمرار دارد و تأمین مالی حوزه‌ها نیز بر عهده مراجع تقلید است.

مدرسان

مدرّسان خود تصمیم به شروع درس معیّن می‌گرفته و به حسب مراجعات و تقاضای طلاب، درس و ساعت برگزاری آن را اعلام می‌کرده‌اند. شرط اصلی تدریس توانایی و مقبولیت علمی بوده و چون طلاب در انتخاب درس آزاد بوده‌اند، این شرط به خودی خود تحقق می‌یافته است.

مکان درس

برای مکان درس نیز فضاهای عمومی (مثل مساجد، رواق‌های حرم امامان و امامزادگان، مقابر علما، مدرس‌های مدارس) در اختیار بوده و به حسب مورد و در صورت لزوم، از متصدی آن مکان اجازه می‌گرفته‌اند. برخی از مدرّسان نیز درس را در خانه ارائه می‌کرده‌اند.

در عین حال، درس‌های خارج فقها و مراجع به صورت توافقی، به نحوی ارائه می‌شده که هم‌زمانی پیش نیاید.

روزهای تعطیل

در تعیین روز تعطیل نیز غالباً برنامه درسی استادان اصلی حوزه ملاک بوده و معمولاً روزهای پنجشنبه و جمعه تعطیل اعلام می‌شده است. در برخی مناسبت‌ها (وفیات، اعیاد) نیز درس تعطیل بوده است. به علاوه هر سال، دو یا سه تعطیل طولانی در ماه رمضان و نیمه اول محرم و نیمه آخر صفر در نظر گرفته می‌شده است تا طلاب برای تبلیغ و وعظ به مناطق مختلف سفر کنند.

بخشی از فصل تابستان یا تمام آن نیز معمولاً در حوزه‌ها تعطیل می‌شده است. در این میان، برخی از اشخاص که به سفر تبلیغی نمی‌رفته‌اند، معمولاً برای ایام تعطیل نوعی اشتغال علمی (تدریس، تألیف و...) برای خود ایجاد می‌کرده‌اند. برخی نیز در سفر به همین اشتغال ملتزم بوده‌اند.

پانویس

  1. دائره المعارف تشیع، ج ۶، ص ۵۴۹، نشر حجتی، چاپ اول (زیر نظر آقایان: حاج سید جوادی، خرمشاهی، اشکوری، کامران خانی).
  2. سیره ابن هشام، ج۱، ص۲۶۳.
  3. فروغ ابدیت، جعفر سبحانی، ج ۱، ص ۲۵۴، (دفتر تبلیغات، ۱۳۶۸).
  4. وسائل الشیعه، ج ۲۷، ص ۱۴۰، چاپ بیروت.
  5. درآمدی بر شناخت حوزه و روحانیت، ص ۱۵ تا ۲۷، منصور علم الهدی (انتشارات نصایح، قم، ۱۳۷۹) مرکز مدیریت حوزه‌های علمیه خواهران.
  6. سیر حوزه‌های علمی شیعه ص ۵ تا ۲۳، آیت الله صافی گلپایگانی (جامعه مدرسین قم ۱۳۷۹، چاپ دوم).]
  7. حوزه و روحانیت در آینه رهنمودهای مقام معظم رهبری، ج ۱، ص ۲ الی ۱۰ دفتر مقام معظم رهبری (ناشر، سازمان تبلیغات ۱۳۷۵).
  8. سوره توبه، آیه ۱۲۲.
  9. سوره توبه، آیه ۱۲۲.
  10. سوره هود/آیه ۱۱۶
  11. درآمدی بر شناخت حوزه و روحانیت، ص ۲۷، منصور علم الهدی.
  12. مباحثی درباره حوزه آیت الله مصباح یزدی، ص ۵۷ (مؤسسه امام خمینی، چاپ اول ۷۶).
  13. درآمدی بر شناخت حوزه و روحانیت، ص ۳۷.
  14. کلینی، اصول کافی، ج۲، ص۱۹۲۰.

منابع