تفسیر قرآن به قرآن: تفاوت بین نسخه‌ها

از دانشنامه‌ی اسلامی
پرش به ناوبری پرش به جستجو
 
سطر ۱: سطر ۱:
 
{{خوب}}
 
{{خوب}}
«تفسير قرآن به قرآن» از [[روشهای تفسیری قرآن|روش‌های تفسیری]] رایج، به معناي استفاده حداكثري از آيات [[قرآن]] در فهم معنا و مراد سایر آيات این کتاب کریم الهی است. در این شیوه، معانی آیات قرآن به کمک آیات مشابه که موضوع و محتوای آن‌ها یکسان یا نزدیک به هم است، استخراج می‌شود. اساس این روش تفسیری، این اعتقاد است که قرآن مبیّن خویش است، و اگر ابهام و اجمالی در برخی آیات آن دیده می‌شود، معلول عدم توجه و [[تدبر در قرآن|تدبر]] در دیگر آیات قرآنی است که با مراجعه به آیات دیگر برطرف می‌شود.
+
«تفسیر قرآن به قرآن» از [[روشهای تفسیری قرآن|روش‌های تفسیری]] رایج، به معنای استفاده حداکثری از آیات [[قرآن]] در فهم معنا و مراد سایر آیات این کتاب کریم الهی است. در این شیوه، معانی آیات قرآن به کمک آیات مشابه که موضوع و محتوای آن‌ها یکسان یا نزدیک به هم است، استخراج می‌شود. اساس این روش تفسیری، این اعتقاد است که قرآن مبیّن خویش است، و اگر ابهام و اجمالی در برخی آیات آن دیده می‌شود، معلول عدم توجه و [[تدبر در قرآن|تدبر]] در دیگر آیات قرآنی است که با مراجعه به آیات دیگر برطرف می‌شود.
  
==پیشینه این روش==
+
==پیشینه روش تفسیر قرآن به قرآن==
  
«تفسير قرآن به قرآن» يكى از كهن‌ترين [[روشهای تفسیری قرآن|روش‌هاى تفسير قرآن]] است و سابقه‌ى آن به صدر [[اسلام]] و زمان حيات [[پیامبر اسلام|پيامبر]] صلّى اللّه عليه و آله بازمى‌گردد. سپس اين روش توسط دیگران ادامه يافت.  
+
«تفسیر قرآن به قرآن» یکى از کهن‌ترین [[روشهای تفسیری قرآن|روش‌هاى تفسیر قرآن]] است و سابقه‌ى آن به صدر [[اسلام]] و زمان حیات [[پیامبر اسلام|پیامبر]] صلّى اللّه علیه و آله بازمى‌گردد. سپس این روش توسط دیگران ادامه یافت.  
  
به عنوان نمونه وقتی از پيامبر اکرم صلّى اللّه عليه و آله در مورد مقصود از «ظلم» در آيه {{متن قرآن|«...لَمْ يَلْبِسُوا إِيمٰانَهُمْ بِظُلْمٍ...»}}<ref>سوره انعام آیه 82</ref> پرسش شد، آن حضرت با استناد به آيه {{متن قرآن|«...إِنَّ الشِّرْكَ لَظُلْمٌ عَظِيمٌ»}}<ref>سوره لقمان آیه 13</ref> پاسخ دادند كه مقصود از ظلم در آيه اول همان [[شرک|شرك]] است كه در آيه دوم بيان شده است. استفاده از این روش در روایات [[اهل بيت]] علیهم السلام و آنچه از [[صحابه]] و [[تابعين]] نقل شده فراوان وجود دارد.<ref name=":0">درسنامه روشها و گرایش های تفسیری قرآن، ص 58</ref>  
+
به عنوان نمونه وقتی از پیامبر اکرم صلّى اللّه علیه و آله در مورد مقصود از «ظلم» در آیه {{متن قرآن|«...لَمْ یلْبِسُوا إِیمٰانَهُمْ بِظُلْمٍ...»}}<ref>سوره انعام آیه ۸۲</ref> پرسش شد، آن حضرت با استناد به آیه {{متن قرآن|«...إِنَّ الشِّرْک لَظُلْمٌ عَظِیمٌ»}}<ref>سوره لقمان آیه ۱۳</ref> پاسخ دادند که مقصود از ظلم در آیه اول همان [[شرک|شرک]] است که در آیه دوم بیان شده است. استفاده از این روش در روایات [[اهل بیت]] علیهم السلام و آنچه از [[صحابه]] و [[تابعین]] نقل شده فراوان وجود دارد.<ref name=":۰">درسنامه روشها و گرایش های تفسیری قرآن، ص ۵۸</ref>  
  
==دلايل موافقان تفسیر قرآن به قرآن==
+
==دلایل موافقان تفسیر قرآن به قرآن==
در مورد جايز و مطلوب بودن تفسير قرآن به قرآن، مى‌توان به آيات [[قرآن]]، [[سنت|سنّت]] و سيره عقلا استدلال كرد:
+
در مورد جایز و مطلوب بودن تفسیر قرآن به قرآن، مى‌توان به آیات [[قرآن]]، [[سنت|سنّت]] و سیره عقلا استدلال کرد:
  
'''آيات قرآن:'''
+
'''آیات قرآن:'''
  
*{{متن قرآن| «نَزَّلْنٰا عَلَيْكَ الْكِتٰابَ تِبْيٰاناً لِكُلِّ شَيْءٍ»}}؛<ref> سوره نحل آیه 82</ref> كتاب (قرآن) را بر تو فروفرستاديم در حالى كه بيانگر هر چيز است.» [[علامه طباطبايى]] (ره) با استدلال به اين آيه، در مورد تفسير قرآن به قرآن مى‌نويسد: «حاشا كه قرآن بيان‌كننده‌ى همه چيز باشد ولى بيان‌كننده‌ى خودش نباشد.»<ref> الميزان، ج ص 14 (مقدمه)</ref>
+
*{{متن قرآن| «نَزَّلْنٰا عَلَیک الْکتٰابَ تِبْیٰاناً لِکلِّ شَیءٍ»}}؛<ref> سوره نحل آیه ۸۲</ref> کتاب (قرآن) را بر تو فروفرستادیم در حالى که بیانگر هر چیز است.» [[علامه طباطبایى]] (ره) با استدلال به این آیه، در مورد تفسیر قرآن به قرآن مى‌نویسد: «حاشا که قرآن بیان‌کننده‌ى همه چیز باشد ولى بیان‌کننده‌ى خودش نباشد.»<ref> المیزان، ج ۱، ص ۱۴ (مقدمه)</ref>
  
*{{متن قرآن| «أَنْزَلْنٰا إِلَيْكُمْ نُوراً مُبِيناً »}}<ref> سوره نساء آیه 174 </ref>؛ به سوى شما نور روشنگرى فروفرستاديم. علامه طباطبايى (ره) با استدلال به آيه مى‌نويسد: «چگونه قرآن هدايت و حجت و جداكننده‌ى حق از باطل (فرقان) و نور روشنگرى براى مردم در مورد تمام آنچه بدان نياز دارند باشد، ولى احتياج مردم در مورد تفسير قرآن را كه شديدترين نياز است، كفايت نكند؟<ref> الميزان، ج ص 14 (مقدمه)</ref> در این زمینه به آیات دیگری از قرآن نیز استدلال شده است.<ref> رک درسنامه روشها و گرایش های تفسیری قرآن، ص 61-63</ref>
+
*{{متن قرآن| «أَنْزَلْنٰا إِلَیکمْ نُوراً مُبِیناً »}}؛<ref> سوره نساء آیه ۱۷۴ </ref> به سوى شما نور روشنگرى فروفرستادیم. علامه طباطبایى (ره) با استدلال به آیه مى‌نویسد: «چگونه قرآن هدایت و حجت و جداکننده‌ى حق از باطل (فرقان) و نور روشنگرى براى مردم در مورد تمام آنچه بدان نیاز دارند باشد، ولى احتیاج مردم در مورد تفسیر قرآن را که شدیدترین نیاز است، کفایت نکند؟<ref> المیزان، ج ۱، ص ۱۴ (مقدمه)</ref> در این زمینه به آیات دیگری از قرآن نیز استدلال شده است.<ref> رک درسنامه روشها و گرایش های تفسیری قرآن، ص ۶۱-۶۳</ref>
  
 
'''سنت و حدیث:'''
 
'''سنت و حدیث:'''
  
به دو بخش از سنّت مى‌توان جهت مطلوبيت تفسير قرآن به قرآن استدلال كرد: نخست سنّت عملى [[پیامبر اسلام|پيامبر]] صلّى اللّه عليه و آله و [[اهل البیت|اهل بيت]] عليهم السّلام كه خود اقدام به تفسير قرآن به قرآن كرده‌اند. دوم [[احاديث]] خاص است كه به تفسير قرآن به قرآن اشاره كرده‌اند، مهم‌ترين اين احاديث عبارتند از:  
+
به دو بخش از سنّت مى‌توان جهت مطلوبیت تفسیر قرآن به قرآن استدلال کرد: نخست سنّت عملى [[پیامبر اسلام|پیامبر]] صلّى اللّه علیه و آله و [[اهل البیت|اهل بیت]] علیهم السّلام که خود اقدام به تفسیر قرآن به قرآن کرده‌اند. دوم [[احادیث]] خاص است که به تفسیر قرآن به قرآن اشاره کرده‌اند، مهم‌ترین این احادیث عبارتند از:  
  
*[[اميرالمؤمنین]] عليه السّلام فرمود:{{متن حدیث| «كتاب الله... ينطق بعضه ببعض و يشهد بعضه على بعض»}}<ref> نهج البلاغه، خطبه/ 133</ref>؛ «كتاب خدا (قرآن)... برخى قسمت‌هايش با كمك برخى قسمت‌هاى ديگر سخن مى‌گويد و برخى قسمت‌هاى آن شاهد برخى قسمت‌هاى ديگر است.» اين كه حضرت فرمود: برخى آيات قرآن به وسيله و كمك برخى آيه‌هاى ديگر به سخن مى‌آيد، مى‌تواند اشاره به تفسير قرآن به قرآن باشد كه در اين روش تفسيرى، مفسّر به وسيله و كمك برخى آيات برخى ديگر را به سخن مى‌آورد. در حديث ديگرى از [[امام علی علیه السلام|امام على]] عليه السّلام حكايت شده كه قرآن را به سخن درآوريد.<ref> «ذلك القرآن فاستنطقوه»، نهج البلاغه، خطبه/ 18.</ref>
+
*[[امیرالمؤمنین]] علیه السّلام فرمود: «کتاب الله... ینطق بعضُه ببعض و یشهد بعضُه على بعض»؛<ref> نهج البلاغه، خطبه/ ۱۳۳</ref>؛ «کتاب خدا (قرآن)... برخى قسمت‌هایش با کمک برخى قسمت‌هاى دیگر سخن مى‌گوید و برخى قسمت‌هاى آن شاهد برخى قسمت‌هاى دیگر است.» این که حضرت فرمود: برخى آیات قرآن به وسیله و کمک برخى آیه‌هاى دیگر به سخن مى‌آید، مى‌تواند اشاره به تفسیر قرآن به قرآن باشد که در این روش تفسیرى، مفسّر به وسیله و کمک برخى آیات برخى دیگر را به سخن مى‌آورد. در حدیث دیگرى از [[امام علی علیه السلام|امام على]] علیه السّلام حکایت شده که قرآن را به سخن درآورید.<ref> «ذلک القرآن فاستنطقوه»، نهج البلاغه، خطبه/ ۱۸.</ref>
  
نيز فرمود: {{متن حدیث| « ان كتاب الله ليصدق بعضه بعضا و لا يكذب بعضه بعضا »}}<ref> بحار الانوار، ج ص 127 </ref> «در حقيقت كتاب خدا (قرآن) برخى قسمت‌هايش برخى قسمت‌هاى ديگر را تصديق تاييد) مى‌كند ولى همديگر را تكذيب نمى‌كنند». تصديق برخى آيات قرآن براى برخى ديگر، به معناى عدم اختلاف در قرآن است و اين كه معانى آيات مؤيّد يكديگرند. پس مى‌توان آيات را مؤيّد يكديگر قرار داد. بنابراين، حديث فوق اشاره به نوعى تفسير موضوعى قرآن به قرآن است.
+
نیز فرمود: «إن کتاب الله لیصدّق بعضُه بعضاً و لا یکذّب بعضُه بعضاً»؛<ref> بحار الانوار، ج ۹، ص ۱۲۷ </ref> «در حقیقت کتاب خدا (قرآن) برخى قسمت‌هایش برخى قسمت‌هاى دیگر را تصدیق تایید) مى‌کند ولى همدیگر را تکذیب نمى‌کنند». تصدیق برخى آیات قرآن براى برخى دیگر، به معناى عدم اختلاف در قرآن است و این که معانى آیات مؤید یکدیگرند. پس مى‌توان آیات را مؤید یکدیگر قرار داد. بنابراین، حدیث فوق اشاره به نوعى تفسیر موضوعى قرآن به قرآن است.
*{{متن حدیث|«القرآن يفسّر بعضه بعضا»}}<ref>درّ المنثور، سيوطى، ج ص صافى، فيض كاشانى، (مقدمه تفسير)، قرآن ناطق، دكتر بى‌آزار شيرازى، ج ص 266.</ref> «قرآن برخى از آن برخى ديگر را تفسير مى‌كنداين جمله، بر تفسير قرآن به قرآن دلالت صريح دارد، اما [[سند حدیث|سند]] آن روشن نيست، چرا كه برخى آن را از [[ابن عباس]] شاگرد امام على عليه السّلام در تفسير نقل كرده‌اند<ref>پيام قرآن، آيت اللّه مكارم شيرازى، ج ص 21.</ref> و برخى ديگر به صورت [[حدیث مضمر‌|حديث مضمر]] آورده‌اند.
+
*«القرآن یفسّر بعضه بعضاً»؛<ref>درّ المنثور، سیوطى، ج ۲، ص ۶، صافى، فیض کاشانى، (مقدمه تفسیر)، قرآن ناطق، دکتر بى‌آزار شیرازى، ج ۱، ص ۲۶۶.</ref> «قرآن برخى از آن برخى دیگر را تفسیر مى‌کنداین جمله، بر تفسیر قرآن به قرآن دلالت صریح دارد، اما [[سند حدیث|سند]] آن روشن نیست، چرا که برخى آن را از [[ابن عباس]] شاگرد امام على علیه السّلام در تفسیر نقل کرده‌اند<ref>پیام قرآن، آیت اللّه مکارم شیرازى، ج ۱، ص ۲۱.</ref> و برخى دیگر به صورت [[حدیث مضمر‌|حدیث مضمر]] آورده‌اند.
  
 
'''سیره عقلاء:'''
 
'''سیره عقلاء:'''
  
براى فهم هر نوشتارى، لازم است كه قراين موجود در آن مدّ نظر قرار گيرد و اگر در جايى از كتاب، مطلبى به صورت مطلق و عام آمده و در جاى ديگر قيد و استثناى خاص آن ذكر شده، لازم است، به مجموعه آن توجه شود و نتيجه‌گيرى گردد.  
+
براى فهم هر نوشتارى، لازم است که قراین موجود در آن مدّ نظر قرار گیرد و اگر در جایى از کتاب، مطلبى به صورت مطلق و عام آمده و در جاى دیگر قید و استثناى خاص آن ذکر شده، لازم است، به مجموعه آن توجه شود و نتیجه‌گیرى گردد.  
  
اين روش عقلاء در برداشت از كتابهاست و قرآن كريم - كه كتاب بزرگ الهى است - از اين روش مستثنى نيست. و اين، همان چيزى است كه به نام تفسير قرآن به قرآن خوانده مى‌شود، يعنى از برخى از آيات به عنوان قرينه‌ى فهم و تفسير آيات ديگر استفاده شود. شارع [[اسلام]] نيز اين روش عقلايى را منع نكرده، بلكه بر اساس احاديثى كه گذشت آن را تأييد كرده است. البته هنگامى كه به روش [[صحابه]] و [[تابعان]] و مفسّران قرآن و مسلمانان در طول تاريخ مراجعه مى‌كنيم درمى‌يابيم كه براى فهم آيات قرآن از آيات ديگر استفاده كرده‌اند. از اين استمرار روش آنان متوجّه مى‌شويم كه اين كار جايز بوده و شارع منعى از آن نكرده است.<ref>درسنامه روشها و گرایش های تفسیری قرآن، ص 66</ref>
+
این روش عقلاء در برداشت از کتابهاست و قرآن کریم - که کتاب بزرگ الهى است - از این روش مستثنى نیست. و این، همان چیزى است که به نام تفسیر قرآن به قرآن خوانده مى‌شود، یعنى از برخى از آیات به عنوان قرینه‌ى فهم و تفسیر آیات دیگر استفاده شود. شارع [[اسلام]] نیز این روش عقلایى را منع نکرده، بلکه بر اساس احادیثى که گذشت آن را تأیید کرده است. البته هنگامى که به روش [[صحابه]] و [[تابعان]] و مفسّران قرآن و مسلمانان در طول تاریخ مراجعه مى‌کنیم درمى‌یابیم که براى فهم آیات قرآن از آیات دیگر استفاده کرده‌اند. از این استمرار روش آنان متوجّه مى‌شویم که این کار جایز بوده و شارع منعى از آن نکرده است.<ref>درسنامه روشها و گرایش های تفسیری قرآن، ص ۶۶</ref>
  
==ديدگاه‌ها درباره‌ تفسير قرآن به قرآن==
+
==دیدگاه‌ها درباره‌ تفسیر قرآن به قرآن==
'''ديدگاه علامه طباطبايى:'''
+
'''دیدگاه علامه طباطبایى:'''
  
[[علامه طباطبايى]] در مقدمه [[تفسير الميزان]] پس از بيان مطالبى در مورد تفسير قرآن مى‌فرمايد: «اين مطلب بر دو گونه است:  
+
[[علامه طباطبایى]] در مقدمه [[تفسیر المیزان]] پس از بیان مطالبى در مورد تفسیر قرآن مى‌فرماید: «این مطلب بر دو گونه است:  
  
اول: اين كه ما بحثى علمى يا فلسفى يا غير آن در مورد مسأله‌اى از مسايل آيه قرآن طرح كنيم تا به حق در مسئله برسيم، سپس به سراغ آيه آييم و آن آيه را بر آن مطلب حمل كنيم. اين همان روشى است كه در مباحث نظرى (علوم) به كار مى‌رود. اما قرآن اين شيوه را نمى‌پسندد.  
+
اول: این که ما بحثى علمى یا فلسفى یا غیر آن در مورد مسأله‌اى از مسایل آیه قرآن طرح کنیم تا به حق در مسئله برسیم، سپس به سراغ آیه آییم و آن آیه را بر آن مطلب حمل کنیم. این همان روشى است که در مباحث نظرى (علوم) به کار مى‌رود. اما قرآن این شیوه را نمى‌پسندد.  
  
دوم: اين كه قرآن را با قرآن تفسير كنيم و معناى آيه را از آيات مشابه آن، با [[تدبر در قرآن|تدبّر]] به دست آوريم (تدبّرى كه خود قرآن به آن سفارش كرده است). سپس مصاديق آن را مشخص سازيم و آنها را به وسيله‌ى ويژگى‌هايى كه خود آيات به دست مى‌دهد، بشناسيم». علامه سپس با استدلال به برخى آيات مثل {{متن قرآن|«تِبْيٰاناً لِكُلِّ شَيْءٍ»}}، اين شيوه را تأييد مى‌كند كه قرآن بيان همه چيز هست پس چگونه بيان خودش نباشد.<ref>درسنامه روشها و گرایش های تفسیری قرآن، ص 77</ref>
+
دوم: این که قرآن را با قرآن تفسیر کنیم و معناى آیه را از آیات مشابه آن، با [[تدبر در قرآن|تدبّر]] به دست آوریم (تدبّرى که خود قرآن به آن سفارش کرده است). سپس مصادیق آن را مشخص سازیم و آنها را به وسیله‌ى ویژگى‌هایى که خود آیات به دست مى‌دهد، بشناسیم». علامه سپس با استدلال به برخى آیات مثل {{متن قرآن|«تِبْیٰاناً لِکلِّ شَیءٍ»}}، این شیوه را تأیید مى‌کند که قرآن بیان همه چیز هست پس چگونه بیان خودش نباشد.<ref>درسنامه روشها و گرایش های تفسیری قرآن، ص ۷۷</ref>
  
'''ديدگاه آية الله معرفت:'''
+
'''دیدگاه آیة الله معرفت:'''
  
ايشان بعد از تبيين اين كه استوارترين منبع براى تبيين قرآن، خود قرآن است، تفسير قرآن به قرآن را به دو شيوه تقسيم مى‌كنند:
+
ایشان بعد از تبیین این که استوارترین منبع براى تبیین قرآن، خود قرآن است، تفسیر قرآن به قرآن را به دو شیوه تقسیم مى‌کنند:
  
اول: اينكه آيه‌اى در موضعى مبهم باشد، در موضع ديگر قرآن بيان شده باشد. و اين دو آيه با يكديگر تناسب معنوى يا لفظى داشته باشد. سپس به آيات مربوط به [[شب قدر]] مثال مى‌زند كه از مجموع آيات به دست مى‌آيد كه قرآن در شبى مبارك كه همان ليلة القدر از [[ماه رمضان]] است نازل شده است.  
+
اول: اینکه آیه‌اى در موضعى مبهم باشد، و در موضع دیگر قرآن بیان شده باشد. و این دو آیه با یکدیگر تناسب معنوى یا لفظى داشته باشد. سپس به آیات مربوط به [[شب قدر]] مثال مى‌زند که از مجموع آیات به دست مى‌آید که قرآن در شبى مبارک که همان لیلة القدر از [[ماه رمضان]] است نازل شده است.  
  
دوم: اینكه آيه‌اى ارتباط ظاهرى لفظى و معنوى با مورد ابهام آيه‌ى ديگر ندارد ولى مى‌توان از آن آيه در رفع ابهام آيه‌ى ديگر شاهد آورد. سپس [[آيه سرقت]]: {{متن قرآن|«اَلسّٰارِقُ وَ السّٰارِقَةُ فَاقْطَعُوا أَيْدِيَهُمٰا»}} را مثال مى‌زند كه [[امام جواد]] عليه السّلام در مورد مقدار قطع دست دزد، به جمله {{متن قرآن|«أَنَّ الْمَسٰاجِدَ لِلّٰهِ»}} استناد كردند، و مقصود آن است دست دزد را از انتهاى انگشتان قطع كنند، چون كه - كف دست به عنوان يكى از - مواضع [[سجود]]، براى خداست و چيزى كه براى خداست قطع نمى‌شود.<ref>درسنامه روشها و گرایش های تفسیری قرآن، ص 78</ref>
+
دوم: اینکه آیه‌اى ارتباط ظاهرى لفظى و معنوى با مورد ابهام آیه‌ى دیگر ندارد ولى مى‌توان از آن آیه در رفع ابهام آیه‌ى دیگر شاهد آورد. سپس «[[آیه سرقت]]» ({{متن قرآن|اَلسّٰارِقُ وَ السّٰارِقَةُ فَاقْطَعُوا أَیدِیهُمٰا}}) را مثال مى‌زند که [[امام جواد]] علیه السّلام در مورد مقدار قطع دست دزد، به جمله {{متن قرآن|«أَنَّ الْمَسٰاجِدَ لِلّٰهِ»}} استناد کردند، و مقصود آن است دست دزد را از انتهاى انگشتان قطع کنند، چون که - کف دست به عنوان یکى از - مواضع [[سجود]]، براى خداست و چیزى که براى خداست قطع نمى‌شود.<ref>درسنامه روشها و گرایش های تفسیری قرآن، ص ۷۸</ref>
  
==مباني تفسير قرآن به قرآن==
+
==مبانی تفسیر قرآن به قرآن==
  
براي دست‌يابي به روش صحيح تفسير قرآن به قرآن، توجه به مباني آن، امري ضروري است؛ زيرا تبيين اين مباني در نحوه استفاده از آيات ديگر در تفسير قرآن به قرآن، تأثير بسزايي دارد؛ چون مباني، اصل تفسير قرآن به قرآن و يا روش تفسير يادشده را پشتيباني و تأييد مي‌كند. در ذیل به برخی از این مبانی اشاره می شود:
+
برای دست‌یابی به روش صحیح تفسیر قرآن به قرآن، توجه به مبانی آن، امری ضروری است؛ زیرا تبیین این مبانی در نحوه استفاده از آیات دیگر در [[تفسیر قرآن|تفسیر قرآن]] به قرآن، تأثیر بسزایی دارد؛ و مبانی، اصل تفسیر قرآن به قرآن و یا روش تفسیر یادشده را پشتیبانی و تأیید می‌کند. در ذیل به برخی از این مبانی اشاره می شود:
  
*'''هماهنگي آيات با يكديگر:'''
+
*'''هماهنگی آیات با یکدیگر:''' یکی از مبانی تفسیر قرآن به قرآن، هماهنگی مجموع آیات [[قرآن کریم]] است. بی ‏تردید، قرآن از یک پیوستگی نظام ‏مند برخوردار است. با وجود تنوع و گستردگی مطالب در آیات قرآنی، یکی از امتیازات ویژه قرآن، نبودِ اختلاف و تناقض در میان مطالب آن است.  به این باور که میان معانی آیات قرآن ارتباط‏ هایی وثیق وجود دارد، می ‏توان به راهبردهایی اساسی برای کشف ضابطه‏ مند انواع مدالیل آیات و مقاصد خداوند دست یافت. از سوی دیگر، نمی ‏توان یک [[آیه]] از آیات قرآن را جدا کرد و بدون لحاظ آیات دیگر قرآن، تفسیر نمود.
  
يكي از مباني تفسير قرآن به قرآن، هماهنگی مجموع آيات قرآن كريم است. بی ‏ترديد، قرآن از يك پيوستگی نظام ‏مند برخوردار است. با وجود تنوع و گستردگی مطالب در آيات قرآنی، يكي از امتيازات ويژه قرآن نبودِ اختلاف و تناقض در ميان مطالب آن است.  به باور اينكه ميان معانی آيات قرآن ارتباط‏ هايی وثيق وجود دارد، مي‏توان به راهبردهايی اساسی برای كشف ضابطه‏ مند انواع مداليل آيات و مقاصد خداوند دست يافت. از سوی ديگر، نمي‏توان يك آيه از آيات قرآن را جدا كرد و بدون لحاظ آيات ديگر قرآن، تفسير نمود.
+
*'''ساختار کلی قرآن بر اساس اصول محاوره عقلایی:''' شیوه و سبک بیان قرآن در رساندن پیام، همان شیوه زبان عمومی و بر اساس اصول محاوره عقلایی است. اندیشمندان مسلمان از دیرزمان بر این باور بوده ‏اند که اسلوب زبان قرآن، همان اسلوب تفهیم و تفاهم عقلا و عرف عمومی مردم در انتقال معناست و خداوند متعال نیز سبک جدیدی برای ابلاغ پیام خود ابداع نکرده است. این امر از نظر بسیاری از اندیشمندان یک امر معلوم و بدیهی است.
  
*'''ساختار كلي قرآن بر اساس اصول محاوره عقلايي'''
+
*'''دلالت استقلالی قرآن در بیان مقاصد:''' دلالت استقلالی قرآن در بیان مقاصد، بدین معناست که مفاد بسیاری از آیات بدون مراجعه به غیر قرآن، معلوم و روشن است. مقتضای نور بودنِ قرآن کریم آن است که قرآن در بیان خویش به غیر نیازمند نباشد؛ زیرا در صورت نیاز به مبینی دیگر، آن مبین اصل بوده، قرآن کریم فرع آن خواهد بود و این فرع و تابع قرار گرفتن قرآن، با نور بودن آن ناسازگار است. از این‏ رو، قرآن در بیان مقاصد خود، مستقل است.
  
شيوه و سبك بيان قرآن در رساندن پيام، همان شيوه زبان عمومی و بر اساس اصول محاوره عقلايی است. انديشمندان مسلمان از ديرزمان بر اين باور بوده ‏اند كه اسلوب زبان قرآن، همان اسلوب تفهيم و تفاهم عقلا وعرف عمومی مردم در انتقال معناست و خداوند متعال نيز سبك جديدي براي ابلاغ پيام خود ابداع نكرده است. اين امر از نظر بسياری از انديشمندان يك امر معلوم و بديهي است
+
*'''ساختار قرآن بر اساس محکم و متشابه:''' طبق بیان خود قرآن کریم، آیات آن بر دو قسم «[[آیات محکم و متشابه|محکم و متشابه]]» تقسیم می‏ شود: {{متن قرآن|«هُوَ الَّذِی أَنزَلَ عَلَیک الْکتَابَ مِنْهُ آیاتٌ مُحْکمَاتٌ هُنَّ أُمُ‏الْکتَابِ وَأُخَرُ مُتَشَابِهَاتٌ.»}}<ref>سوره آل ‏عمران آیه ۷</ref> در این آیه، آیات محکم، «اُمّ ‏الکتاب» معرفی شده ‏اند. «اُمّ» به معنای مرجع و مقصد است و «اُمّ ‏الکتاب» یعنی: آیاتی که برای آیات دیگر مرجع واقع می ‏شود. محکمات به تصریح قرآن، آیات مادر و مرجع هستند؛ با این ویژگی که خود هیچ ابهامی نداشته، برطرف ‏کننده ابهام و تشابه از آیات متشابهند؛ چون محکم آیه‏ ای است که در مدلول خود محکم و استوار باشد و معنای مراد آن به غیر مراد اشتباه نشود. و متشابه برخلاف آن است؛ آیاتی ‏که چند وجه معنایی شبیه به هم داشته و روشن نیست کدام مراد می ‏باشد. با ارجاع آیات متشابه به محکم، تردید از ذهن مخاطب و مفسّر برای تشخیص مصداق زدوده می‏ شود.
  
*'''دلالت استقلالي [[قرآن]] در بيان مقاصد'''
+
*'''پیوند معنایی آیات هر سوره:''' اعتقاد به ارتباط معنایی آیات یک [[سوره]] یا آیات سوره‏ های مختلف قرآن، یکی دیگر از مبانی تفسیر قرآن به قرآن محسوب می ‏شود و اگر معتقد باشیم مجموعه آیات یک سوره با یکدیگر پیوند معنایی دارند، در مقام تفسیر هر آیه‏ ای از یک سوره، نمی‏ توان آن را بدون لحاظ آیات دیگر سوره مورد نظر تفسیر کرد. طبیعی است لحاظ این مبنا می ‏تواند در تفسیر آیات یک سوره تأثیر بسزایی داشته باشد و تأثیر آن به ویژه در تفسیر سوره‏ هایی که یکجا نازل شده‏ اند، بسیار روشن و بی‏ نیاز از استدلال است.<ref>مبانی قرآنی تفسیر قرآن به قرآن،  نشریه معرفت، شماره ۱۳۶</ref>
  
دلالت استقلالي قرآن در بيان مقاصد، بدين معناست كه مفاد بسياری از آيات بدون مراجعه به غير قرآن، معلوم و روشن است. مقتضای نور بودنِ قرآن كريم آن است كه قرآن در بيان خويش به غيرنيازمند نباشد؛ زيرا در صورت نياز به مبيّنی ديگر، آن مبيِّن اصل بوده، قرآن كريم فرع آن خواهد بود و اين فرع و تابع قرار گرفتن قرآن با نور بودن آن ناسازگار است. از اين‏رو، قرآن در بيان مقاصد خود، مستقل است.
+
==محدودیت‌های این روش تفسیری==
  
*'''ساختار قرآن بر اساس محكم و متشابه'''
+
با این همه، روش «تفسیر قرآن به قرآن» محدودیت‌هایی دارد که در موارد زیر قابل طرح است:  
 
 
طبق بيان خود قرآن كريم، آيات آن بر دو قسم «محكم» و «متشابه» تقسيم مي‏ شود: {{متن قرآن|«هُوَ الَّذِيَ أَنزَلَ عَلَيْكَ الْكِتَابَ مِنْهُ آيَاتٌ مُحْكَمَاتٌ هُنَّ أُمُ‏الْكِتَابِ وَأُخَرُ مُتَشَابِهَاتٌ.»}}<ref>سوره آل ‏عمران آیه 7</ref> در اين آيه، آيات محكم، «اُمّ ‏الكتاب» معرفي شده ‏اند. «اُمّ» به معنای مرجع و مقصد است و «اُمّ ‏الكتاب» يعني: آياتی كه براي آيات ديگر مرجع واقع مي ‏شود. محكمات به تصريح قرآن، آيات مادر و مرجع هستند؛ با اين ويژگی كه خود هيچ ابهامي نداشته، برطرف ‏كننده ابهام و تشابه از آيات متشابهند؛ چون محكم آيه‏ ای است كه در مدلول خود محكم و استوار باشد و معنای مراد آن به غير مراد اشتباه نشود. و متشابه برخلاف آن است؛ آياتي‏كه چند وجه معنايی شبيه به هم داشته و روشن نيست كدام مراد می ‏باشد. با ارجاع آيات متشابه به محكم، ترديد از ذهن مخاطب و مفسّر برای تشخيص مصداق زدوده مي‏شود.
 
 
 
*'''پيوند معنايي آيات هر سوره'''
 
 
 
اعتقاد به ارتباط معنايی آيات يك سوره يا آيات سوره‏ های مختلف قرآن يكی از مبانی ديگر تفسير قرآن به قرآن محسوب می ‏شود و اگر معتقد باشيم مجموعه آيات يك سوره با يكديگر پيوند معنايی دارند، در مقام تفسير هر آيه‏ ای از يك سوره، نمی‏ توان آن را بدون لحاظ آيات ديگر سوره مورد نظر تفسير كرد. طبيعی است لحاظ اين مبنی می ‏تواند در تفسير آيات يك سوره تأثير بسزايی داشته باشد و تأثير آن به ويژه در تفسير سوره‏ هايی كه يكجا نازل شده‏ اند، بسيار روشن و بي‏ نياز از استدلال است.<ref>مباني قرآني تفسير قرآن به قرآن،  نشریه معرفت، شماره 136</ref>
 
 
 
==محدودیت های این روش==
 
 
 
با این همه، تفسیر قرآن به قرآن محدودیت‌هایی دارد که در دو زمینه اصلی قابل طرح است:  
 
 
 
1. محدودیت‌های ناشی از کاربرد این روش در آیات. این روش در صورتی موفق خواهد بود که میان آیات نگاه متقابل و تفسیرگرایانه ملاحظه شده باشد که این نگاه دست‌کم در برخی آیات، روشن نیست.
 
 
 
2. محدودیت‌های مربوط به توان علمی مفسر در احاطه بر جوانب آیات و درک تمام پیوندهای ممکن میان آیات.
 
  
 +
* محدودیت‌های ناشی از کاربرد این روش در آیات؛ این روش در صورتی موفق خواهد بود که میان آیات نگاه متقابل و تفسیرگرایانه ملاحظه شده باشد که این نگاه دست‌کم در برخی آیات، روشن نیست.
 +
* محدودیت‌های مربوط به توان علمی مفسر در احاطه بر جوانب آیات و درک تمام پیوندهای ممکن میان آیات.
 +
* همچنین نباید از نظر دور داشت که پیروی از این روش به منظور تفسیر مجموع آیات قرآن کریم و فهم همۀ مراتب باطنی معارف آنها، کارایی ندارد و مراجعه‌ به منابع دیگر تفسیر و در رأس آنها [[حدیث|روایات]] معتبر تفسیری اجتناب‌ناپذیر است.
 
==پانویس==
 
==پانویس==
 
<references />
 
<references />
 
==منابع==
 
==منابع==
 
+
*درسنامه روشها و گرایشهای تفسیری قرآن، محمدعلی رضایی اصفهانی، مرکز جهانی علوم اسلامی، قم، ۱۳۸۲.
*درسنامه روشها و گرایش های تفسیری قرآن موضوع: روش ها و گرایش های تفسیری پدیدآور اصلی:  نويسنده: رضایی اصفهانی، محمدعلی قرن: 15 ناشر: مرکز جهانی علوم اسلامی محل نشر: قم - ایران سال نشر: 1382 ه.ش. تعدادجلد: ۱ زبان: فارسی
+
*[http://islamicdoc.org/wiki/index.php/%D8%AA%D9%81%D8%B3%DB%8C%D8%B1_%D9%82%D8%B1%D8%A2%D9%86_%D8%A8%D9%87_%D9%82%D8%B1%D8%A2%D9%86 "تفسیر قرآن به قرآن"، ویکی علوم اسلامی].
*[http://islamicdoc.org/wiki/index.php/%D8%AA%D9%81%D8%B3%DB%8C%D8%B1_%D9%82%D8%B1%D8%A2%D9%86_%D8%A8%D9%87_%D9%82%D8%B1%D8%A2%D9%86 تفسیر قرآن به قرآن، ویکی علوم اسلامی] بازیابی: 15 تیر 1392.
+
*"مبانی قرآنی تفسیر قرآن به قرآن"، علی فتحی، نشریه معرفت، شماره ۱۳۶، فروردین ۱۳۸۸. در دسترس در [http://marifat.nashriyat.ir/node/638 سامانه نشریات موسسه آموزشی و پژوهشی امام خمینی].
*مباني قرآني تفسير قرآن به قرآن، علی فتحی، نشریه معرفت، شماره 136، فروردین 1388. در دسترس در [http://marifat.nashriyat.ir/node/638 سامانه نشریات موسسه آموزشی و پژوهشی امام خمینی]، بازیابی: 15 تیر 1392.
+
*"تأملاتی در میزان کارایی روش تفسیر قرآن به قرآن"، کامران ایزدی مبارکه، مقالات و بررسی ها، شماره ۸۴، تابستان ۱۳۸۶، در دسترس در [http://www.noormags.com/view/fa/articlepage/486472 پایگاه مجلات تخصصی نور].
 
 
==پیوندهای مفید==
 
 
 
*تأملاتی در میزان کارایی روش تفسیر قرآن به قرآن، کامران ایزدی مبارکه، مقالات و بررسی ها، شماره 84، تابستان 1386، در دسترس در [http://www.noormags.com/view/fa/articlepage/486472 پایگاه مجلات تخصصی نور]، بازیابی: 15 تیر 1392.
 
 
 
 
[[رده:تفسیر قرآن]]
 
[[رده:تفسیر قرآن]]
 
[[رده:مقاله های مهم]]
 
[[رده:مقاله های مهم]]
 
{{تفسیر قرآن}}
 
{{تفسیر قرآن}}

نسخهٔ کنونی تا ‏۲۲ سپتامبر ۲۰۲۲، ساعت ۰۶:۳۳

«تفسیر قرآن به قرآن» از روش‌های تفسیری رایج، به معنای استفاده حداکثری از آیات قرآن در فهم معنا و مراد سایر آیات این کتاب کریم الهی است. در این شیوه، معانی آیات قرآن به کمک آیات مشابه که موضوع و محتوای آن‌ها یکسان یا نزدیک به هم است، استخراج می‌شود. اساس این روش تفسیری، این اعتقاد است که قرآن مبیّن خویش است، و اگر ابهام و اجمالی در برخی آیات آن دیده می‌شود، معلول عدم توجه و تدبر در دیگر آیات قرآنی است که با مراجعه به آیات دیگر برطرف می‌شود.

پیشینه روش تفسیر قرآن به قرآن

«تفسیر قرآن به قرآن» یکى از کهن‌ترین روش‌هاى تفسیر قرآن است و سابقه‌ى آن به صدر اسلام و زمان حیات پیامبر صلّى اللّه علیه و آله بازمى‌گردد. سپس این روش توسط دیگران ادامه یافت.

به عنوان نمونه وقتی از پیامبر اکرم صلّى اللّه علیه و آله در مورد مقصود از «ظلم» در آیه «...لَمْ یلْبِسُوا إِیمٰانَهُمْ بِظُلْمٍ...»[۱] پرسش شد، آن حضرت با استناد به آیه «...إِنَّ الشِّرْک لَظُلْمٌ عَظِیمٌ»[۲] پاسخ دادند که مقصود از ظلم در آیه اول همان شرک است که در آیه دوم بیان شده است. استفاده از این روش در روایات اهل بیت علیهم السلام و آنچه از صحابه و تابعین نقل شده فراوان وجود دارد.[۳]

دلایل موافقان تفسیر قرآن به قرآن

در مورد جایز و مطلوب بودن تفسیر قرآن به قرآن، مى‌توان به آیات قرآن، سنّت و سیره عقلا استدلال کرد:

آیات قرآن:

  • «نَزَّلْنٰا عَلَیک الْکتٰابَ تِبْیٰاناً لِکلِّ شَیءٍ»؛[۴] کتاب (قرآن) را بر تو فروفرستادیم در حالى که بیانگر هر چیز است.» علامه طباطبایى (ره) با استدلال به این آیه، در مورد تفسیر قرآن به قرآن مى‌نویسد: «حاشا که قرآن بیان‌کننده‌ى همه چیز باشد ولى بیان‌کننده‌ى خودش نباشد.»[۵]
  • «أَنْزَلْنٰا إِلَیکمْ نُوراً مُبِیناً »؛[۶] به سوى شما نور روشنگرى فروفرستادیم. علامه طباطبایى (ره) با استدلال به آیه مى‌نویسد: «چگونه قرآن هدایت و حجت و جداکننده‌ى حق از باطل (فرقان) و نور روشنگرى براى مردم در مورد تمام آنچه بدان نیاز دارند باشد، ولى احتیاج مردم در مورد تفسیر قرآن را که شدیدترین نیاز است، کفایت نکند؟[۷] در این زمینه به آیات دیگری از قرآن نیز استدلال شده است.[۸]

سنت و حدیث:

به دو بخش از سنّت مى‌توان جهت مطلوبیت تفسیر قرآن به قرآن استدلال کرد: نخست سنّت عملى پیامبر صلّى اللّه علیه و آله و اهل بیت علیهم السّلام که خود اقدام به تفسیر قرآن به قرآن کرده‌اند. دوم احادیث خاص است که به تفسیر قرآن به قرآن اشاره کرده‌اند، مهم‌ترین این احادیث عبارتند از:

  • امیرالمؤمنین علیه السّلام فرمود: «کتاب الله... ینطق بعضُه ببعض و یشهد بعضُه على بعض»؛[۹]؛ «کتاب خدا (قرآن)... برخى قسمت‌هایش با کمک برخى قسمت‌هاى دیگر سخن مى‌گوید و برخى قسمت‌هاى آن شاهد برخى قسمت‌هاى دیگر است.» این که حضرت فرمود: برخى آیات قرآن به وسیله و کمک برخى آیه‌هاى دیگر به سخن مى‌آید، مى‌تواند اشاره به تفسیر قرآن به قرآن باشد که در این روش تفسیرى، مفسّر به وسیله و کمک برخى آیات برخى دیگر را به سخن مى‌آورد. در حدیث دیگرى از امام على علیه السّلام حکایت شده که قرآن را به سخن درآورید.[۱۰]
  • و نیز فرمود: «إن کتاب الله لیصدّق بعضُه بعضاً و لا یکذّب بعضُه بعضاً»؛[۱۱] «در حقیقت کتاب خدا (قرآن) برخى قسمت‌هایش برخى قسمت‌هاى دیگر را تصدیق (و تایید) مى‌کند ولى همدیگر را تکذیب نمى‌کنند». تصدیق برخى آیات قرآن براى برخى دیگر، به معناى عدم اختلاف در قرآن است و این که معانى آیات مؤید یکدیگرند. پس مى‌توان آیات را مؤید یکدیگر قرار داد. بنابراین، حدیث فوق اشاره به نوعى تفسیر موضوعى قرآن به قرآن است.
  • «القرآن یفسّر بعضه بعضاً»؛[۱۲] «قرآن برخى از آن برخى دیگر را تفسیر مى‌کند.» این جمله، بر تفسیر قرآن به قرآن دلالت صریح دارد، اما سند آن روشن نیست، چرا که برخى آن را از ابن عباس شاگرد امام على علیه السّلام در تفسیر نقل کرده‌اند[۱۳] و برخى دیگر به صورت حدیث مضمر آورده‌اند.

سیره عقلاء:

براى فهم هر نوشتارى، لازم است که قراین موجود در آن مدّ نظر قرار گیرد و اگر در جایى از کتاب، مطلبى به صورت مطلق و عام آمده و در جاى دیگر قید و استثناى خاص آن ذکر شده، لازم است، به مجموعه آن توجه شود و نتیجه‌گیرى گردد.

این روش عقلاء در برداشت از کتابهاست و قرآن کریم - که کتاب بزرگ الهى است - از این روش مستثنى نیست. و این، همان چیزى است که به نام تفسیر قرآن به قرآن خوانده مى‌شود، یعنى از برخى از آیات به عنوان قرینه‌ى فهم و تفسیر آیات دیگر استفاده شود. شارع اسلام نیز این روش عقلایى را منع نکرده، بلکه بر اساس احادیثى که گذشت آن را تأیید کرده است. البته هنگامى که به روش صحابه و تابعان و مفسّران قرآن و مسلمانان در طول تاریخ مراجعه مى‌کنیم درمى‌یابیم که براى فهم آیات قرآن از آیات دیگر استفاده کرده‌اند. از این استمرار روش آنان متوجّه مى‌شویم که این کار جایز بوده و شارع منعى از آن نکرده است.[۱۴]

دیدگاه‌ها درباره‌ تفسیر قرآن به قرآن

دیدگاه علامه طباطبایى:

علامه طباطبایى در مقدمه تفسیر المیزان پس از بیان مطالبى در مورد تفسیر قرآن مى‌فرماید: «این مطلب بر دو گونه است:

اول: این که ما بحثى علمى یا فلسفى یا غیر آن در مورد مسأله‌اى از مسایل آیه قرآن طرح کنیم تا به حق در مسئله برسیم، سپس به سراغ آیه آییم و آن آیه را بر آن مطلب حمل کنیم. این همان روشى است که در مباحث نظرى (علوم) به کار مى‌رود. اما قرآن این شیوه را نمى‌پسندد.

دوم: این که قرآن را با قرآن تفسیر کنیم و معناى آیه را از آیات مشابه آن، با تدبّر به دست آوریم (تدبّرى که خود قرآن به آن سفارش کرده است). سپس مصادیق آن را مشخص سازیم و آنها را به وسیله‌ى ویژگى‌هایى که خود آیات به دست مى‌دهد، بشناسیم». علامه سپس با استدلال به برخى آیات مثل «تِبْیٰاناً لِکلِّ شَیءٍ»، این شیوه را تأیید مى‌کند که قرآن بیان همه چیز هست پس چگونه بیان خودش نباشد.[۱۵]

دیدگاه آیة الله معرفت:

ایشان بعد از تبیین این که استوارترین منبع براى تبیین قرآن، خود قرآن است، تفسیر قرآن به قرآن را به دو شیوه تقسیم مى‌کنند:

اول: اینکه آیه‌اى در موضعى مبهم باشد، و در موضع دیگر قرآن بیان شده باشد. و این دو آیه با یکدیگر تناسب معنوى یا لفظى داشته باشد. سپس به آیات مربوط به شب قدر مثال مى‌زند که از مجموع آیات به دست مى‌آید که قرآن در شبى مبارک که همان لیلة القدر از ماه رمضان است نازل شده است.

دوم: اینکه آیه‌اى ارتباط ظاهرى لفظى و معنوى با مورد ابهام آیه‌ى دیگر ندارد ولى مى‌توان از آن آیه در رفع ابهام آیه‌ى دیگر شاهد آورد. سپس «آیه سرقت» (اَلسّٰارِقُ وَ السّٰارِقَةُ فَاقْطَعُوا أَیدِیهُمٰا) را مثال مى‌زند که امام جواد علیه السّلام در مورد مقدار قطع دست دزد، به جمله «أَنَّ الْمَسٰاجِدَ لِلّٰهِ» استناد کردند، و مقصود آن است دست دزد را از انتهاى انگشتان قطع کنند، چون که - کف دست به عنوان یکى از - مواضع سجود، براى خداست و چیزى که براى خداست قطع نمى‌شود.[۱۶]

مبانی تفسیر قرآن به قرآن

برای دست‌یابی به روش صحیح تفسیر قرآن به قرآن، توجه به مبانی آن، امری ضروری است؛ زیرا تبیین این مبانی در نحوه استفاده از آیات دیگر در تفسیر قرآن به قرآن، تأثیر بسزایی دارد؛ و مبانی، اصل تفسیر قرآن به قرآن و یا روش تفسیر یادشده را پشتیبانی و تأیید می‌کند. در ذیل به برخی از این مبانی اشاره می شود:

  • هماهنگی آیات با یکدیگر: یکی از مبانی تفسیر قرآن به قرآن، هماهنگی مجموع آیات قرآن کریم است. بی ‏تردید، قرآن از یک پیوستگی نظام ‏مند برخوردار است. با وجود تنوع و گستردگی مطالب در آیات قرآنی، یکی از امتیازات ویژه قرآن، نبودِ اختلاف و تناقض در میان مطالب آن است. به این باور که میان معانی آیات قرآن ارتباط‏ هایی وثیق وجود دارد، می ‏توان به راهبردهایی اساسی برای کشف ضابطه‏ مند انواع مدالیل آیات و مقاصد خداوند دست یافت. از سوی دیگر، نمی ‏توان یک آیه از آیات قرآن را جدا کرد و بدون لحاظ آیات دیگر قرآن، تفسیر نمود.
  • ساختار کلی قرآن بر اساس اصول محاوره عقلایی: شیوه و سبک بیان قرآن در رساندن پیام، همان شیوه زبان عمومی و بر اساس اصول محاوره عقلایی است. اندیشمندان مسلمان از دیرزمان بر این باور بوده ‏اند که اسلوب زبان قرآن، همان اسلوب تفهیم و تفاهم عقلا و عرف عمومی مردم در انتقال معناست و خداوند متعال نیز سبک جدیدی برای ابلاغ پیام خود ابداع نکرده است. این امر از نظر بسیاری از اندیشمندان یک امر معلوم و بدیهی است.
  • دلالت استقلالی قرآن در بیان مقاصد: دلالت استقلالی قرآن در بیان مقاصد، بدین معناست که مفاد بسیاری از آیات بدون مراجعه به غیر قرآن، معلوم و روشن است. مقتضای نور بودنِ قرآن کریم آن است که قرآن در بیان خویش به غیر نیازمند نباشد؛ زیرا در صورت نیاز به مبینی دیگر، آن مبین اصل بوده، قرآن کریم فرع آن خواهد بود و این فرع و تابع قرار گرفتن قرآن، با نور بودن آن ناسازگار است. از این‏ رو، قرآن در بیان مقاصد خود، مستقل است.
  • ساختار قرآن بر اساس محکم و متشابه: طبق بیان خود قرآن کریم، آیات آن بر دو قسم «محکم و متشابه» تقسیم می‏ شود: «هُوَ الَّذِی أَنزَلَ عَلَیک الْکتَابَ مِنْهُ آیاتٌ مُحْکمَاتٌ هُنَّ أُمُ‏الْکتَابِ وَأُخَرُ مُتَشَابِهَاتٌ.»[۱۷] در این آیه، آیات محکم، «اُمّ ‏الکتاب» معرفی شده ‏اند. «اُمّ» به معنای مرجع و مقصد است و «اُمّ ‏الکتاب» یعنی: آیاتی که برای آیات دیگر مرجع واقع می ‏شود. محکمات به تصریح قرآن، آیات مادر و مرجع هستند؛ با این ویژگی که خود هیچ ابهامی نداشته، برطرف ‏کننده ابهام و تشابه از آیات متشابهند؛ چون محکم آیه‏ ای است که در مدلول خود محکم و استوار باشد و معنای مراد آن به غیر مراد اشتباه نشود. و متشابه برخلاف آن است؛ آیاتی ‏که چند وجه معنایی شبیه به هم داشته و روشن نیست کدام مراد می ‏باشد. با ارجاع آیات متشابه به محکم، تردید از ذهن مخاطب و مفسّر برای تشخیص مصداق زدوده می‏ شود.
  • پیوند معنایی آیات هر سوره: اعتقاد به ارتباط معنایی آیات یک سوره یا آیات سوره‏ های مختلف قرآن، یکی دیگر از مبانی تفسیر قرآن به قرآن محسوب می ‏شود و اگر معتقد باشیم مجموعه آیات یک سوره با یکدیگر پیوند معنایی دارند، در مقام تفسیر هر آیه‏ ای از یک سوره، نمی‏ توان آن را بدون لحاظ آیات دیگر سوره مورد نظر تفسیر کرد. طبیعی است لحاظ این مبنا می ‏تواند در تفسیر آیات یک سوره تأثیر بسزایی داشته باشد و تأثیر آن به ویژه در تفسیر سوره‏ هایی که یکجا نازل شده‏ اند، بسیار روشن و بی‏ نیاز از استدلال است.[۱۸]

محدودیت‌های این روش تفسیری

با این همه، روش «تفسیر قرآن به قرآن» محدودیت‌هایی دارد که در موارد زیر قابل طرح است:

  • محدودیت‌های ناشی از کاربرد این روش در آیات؛ این روش در صورتی موفق خواهد بود که میان آیات نگاه متقابل و تفسیرگرایانه ملاحظه شده باشد که این نگاه دست‌کم در برخی آیات، روشن نیست.
  • محدودیت‌های مربوط به توان علمی مفسر در احاطه بر جوانب آیات و درک تمام پیوندهای ممکن میان آیات.
  • همچنین نباید از نظر دور داشت که پیروی از این روش به منظور تفسیر مجموع آیات قرآن کریم و فهم همۀ مراتب باطنی معارف آنها، کارایی ندارد و مراجعه‌ به منابع دیگر تفسیر و در رأس آنها روایات معتبر تفسیری اجتناب‌ناپذیر است.

پانویس

  1. سوره انعام آیه ۸۲
  2. سوره لقمان آیه ۱۳
  3. درسنامه روشها و گرایش های تفسیری قرآن، ص ۵۸
  4. سوره نحل آیه ۸۲
  5. المیزان، ج ۱، ص ۱۴ (مقدمه)
  6. سوره نساء آیه ۱۷۴
  7. المیزان، ج ۱، ص ۱۴ (مقدمه)
  8. رک درسنامه روشها و گرایش های تفسیری قرآن، ص ۶۱-۶۳
  9. نهج البلاغه، خطبه/ ۱۳۳
  10. «ذلک القرآن فاستنطقوه»، نهج البلاغه، خطبه/ ۱۸.
  11. بحار الانوار، ج ۹، ص ۱۲۷
  12. درّ المنثور، سیوطى، ج ۲، ص ۶، صافى، فیض کاشانى، (مقدمه تفسیر)، قرآن ناطق، دکتر بى‌آزار شیرازى، ج ۱، ص ۲۶۶.
  13. پیام قرآن، آیت اللّه مکارم شیرازى، ج ۱، ص ۲۱.
  14. درسنامه روشها و گرایش های تفسیری قرآن، ص ۶۶
  15. درسنامه روشها و گرایش های تفسیری قرآن، ص ۷۷
  16. درسنامه روشها و گرایش های تفسیری قرآن، ص ۷۸
  17. سوره آل ‏عمران آیه ۷
  18. مبانی قرآنی تفسیر قرآن به قرآن، نشریه معرفت، شماره ۱۳۶

منابع

***
تفسیر قرآن
درباره تفسیر قرآن: تفسیر قرآن -تاریخ تفسیر - روشهای تفسیری قرآن
اصطلاحات: اسباب نزول -اسرائیلیات -سیاق آیات
شاخه های تفسیر قرآن:

تفسیر روایی (تفاسیر روایی) • تفسیر اجتهادی (تفاسیر اجتهادی) • تفسیر فقهی ( تفاسیر فقهی) • تفسیر ادبی ( تفاسیر ادبی) • تفسیر تربیتی ( تفاسیر تربیتی) • تفسیر كلامی ( تفاسیر كلامی) • تفسیر فلسفی ( تفاسیر فلسفی ) • تفسیر عرفانی (تفاسیر عرفانی ) • تفسیر علمی (تفاسیر علمی)

روشهای تفسیری قرآن:
تفاسیر به تفکیک مذهب مولف: