اسطوره: تفاوت بین نسخه‌ها

از دانشنامه‌ی اسلامی
پرش به ناوبری پرش به جستجو
سطر ۱: سطر ۱:
اسطوره، در اصطلاح یک پدیده اجتماعی با حالت سمبولیک<ref>محسنی، منوچهر؛ جامعه‌شناسی عمومی، تهران، طهوری، 1380، چاپ هفدهم،‌ ص132-130.</ref> و به‌ عنوان یک نظام فرهنگی است<ref>استریناتی، دومینیک؛ مقدمه‌ای بر نظریه‌های فرهنگ عامه، ثریا پاک‌نظر، تهران، گام نو،‌ 1388، چاپ پنجم، ص130.</ref> که بیانگر یک جهان‌بینی کلی در باب جهان، منشأ آن، مقام و موضع انسان در طبیعت و همچنین نیروهای برین است. اسطوره با موجودی کامل و ذهنی ژرفا (تخیل) سروکار دارد. تأویل اسطوره، متضمن فهم فرهنگ‌ها در دوران‌های ماقبل منطق و نه غیرمنطقی است.<ref>بیرو، آلن؛ پیشین، ص235.</ref>
+
«اُسطوره» مفرد «اَساطیر» از واژگان [[قرآن|قرآنی]]، در اصطلاح یک پدیده اجتماعی با حالت سمبولیک<ref>محسنی، منوچهر؛ جامعه‌شناسی عمومی، تهران، طهوری، 1380، چاپ هفدهم،‌ ص132-130.</ref> و به‌ عنوان یک نظام فرهنگی است<ref>استریناتی، دومینیک؛ مقدمه‌ای بر نظریه‌های فرهنگ عامه، ثریا پاک‌نظر، تهران، گام نو،‌ 1388، چاپ پنجم، ص130.</ref> که بیانگر یک [[جهان بینی|جهان‌بینی]] کلی در باب جهان و منشأ آن، و جایگاه [[انسان]] در طبیعت است. اسطوره با موجودی کامل و ذهنی ژرفا (تخیل) سروکار دارد. تأویل اسطوره، متضمن فهم فرهنگ‌ها در دوران‌های ماقبل منطق و نه غیرمنطقی است.<ref>بیرو، آلن؛ پیشین، ص235.</ref>
 +
 
 +
«أَساطِيرُ» جمعِ «اسطوره» به معناى حكايات و افسانه‌هاى [[خرافات|خرافى]] است كه به صورت مكتوب درآمده باشد. در قرآن اين كلمه، نُه بار از زبان كفّار نقل شده كه در همه‌ى موارد همراه كلمه‌ى «اولين» است، يعنى آنها مى‌گفتند: اين حرفها تازگى ندارد، بلكه همان بافته‌هاى پيشينيان است.
 +
 
 +
بعضى جامعه‌شناسان امروز نيز مذهب را زاييده جهل و خرافه مى‌دانند، كه شايد اين حرف، بخاطر بعضى خرافاتى باشد كه در ميان اصولِ اصيلِ اديان الهى، رخنه كرده است و در واقع ربطى به مذهب ندارد.
  
 
==اسطوره در لغت==
 
==اسطوره در لغت==
  
ریشه یابی اسطوره بر دو قسم است:
+
ریشه یابی «اسطوره» بر دو قسم است:
  
# اسطوره برگرفته شده از زبان عربی: جمع اسطوره می شود اساطیر که از کلمه ی سَطَرَ به معنی نوشتن برگرفته شده و جمع آن هم اسطار یا اسطیر یا اسطیره یا اسطور و یا اسطوره می باشد.
+
*اسطوره برگرفته شده از زبان عربی: جمع اسطوره اساطیر است که از کلمه «سَطَرَ» به معنی نوشتن برگرفته شده و جمع آن هم اسطار یا اسطیر یا اسطیره یا اسطور ه می باشد.
# اسطوره برگرفته شده از زبان یونانی: اساطیر جمع اسطوره می باشد و خود کلمه ی اسطوره معرب واژه ی یونانی - ایستوریا istoria - است که در زبان انگلیسی به صورت - هیستوری history - به معنای تاریخ و - استوری story - به معنایی داستان و خبر درآمده است.
+
*اسطوره برگرفته شده از زبان یونانی: کلمه اسطوره معرب واژه یونانی - ایستوریا istoria - است که در زبان انگلیسی به صورت - هیستوری history - به معنای تاریخ و - استوری story - به معنایی داستان و خبر درآمده است.
  
 
==تاریخچه انتقال اسطوره از عالم افسانه‌ها به حوزه علم==
 
==تاریخچه انتقال اسطوره از عالم افسانه‌ها به حوزه علم==
سطر ۱۲: سطر ۱۶:
 
تاریخ‌نگاران یونانی مراقب بودند که خود را از "اسطوره‌نگاران" متمایز کنند؛ زیرا مدعی بودند که نویسندگان اساطیر، افسانه‌پردازی می‌کنند و اغلب افسانه‌هایی نامحتمل، نادرست و بیشتر (چنان‌که افلاطون می‌پنداشت) افسانه‌های غیراخلاقی را بازگو می‌نمایند.
 
تاریخ‌نگاران یونانی مراقب بودند که خود را از "اسطوره‌نگاران" متمایز کنند؛ زیرا مدعی بودند که نویسندگان اساطیر، افسانه‌پردازی می‌کنند و اغلب افسانه‌هایی نامحتمل، نادرست و بیشتر (چنان‌که افلاطون می‌پنداشت) افسانه‌های غیراخلاقی را بازگو می‌نمایند.
  
از سوی دیگر، همین تاریخ‌نگاران هرگز در راست‌بودگی برخی اسطوره‌ها، به‌ ویژه داستان‌های مربوط به جنگ تروا تردید نداشتند. در سده نوزدهم میلادی بود که پژوهندگان مدعی شدند که همه اسطوره‌ها غیرتاریخی‌اند، جنگ تروا هرگز رخ نداده و "هومر" که به زعم آنان اصلاً‌ وجود خارجی نداشت، هیچ به جز پرتوی، سرشت یک "اسطوره خورشیدی" را رقم نزده است.
+
از سوی دیگر، همین تاریخ‌نگاران هرگز در راست‌بودن برخی اسطوره‌ها، به‌ ویژه داستان‌های مربوط به جنگ تروا تردید نداشتند. در سده نوزدهم میلادی بود که پژوهندگان مدعی شدند که همه اسطوره‌ها غیرتاریخی‌اند، جنگ تروا هرگز رخ نداده و "هومر" که به زعم آنان اصلاً‌ وجود خارجی نداشت، هیچ به جز پرتوی، سرشت یک "اسطوره خورشیدی" را رقم نزده است.
  
آن‌گاه اشلیمان در برابر چشم پژوهندگان، عملاً‌ در شهر تروا به حفاری پرداخت و بسیاری از باستان‌شناسان ادوار متأخر تأیید کرده‌اند که بیشتر "اسطوره‌ها"ی هومر و اسطوره‌های دیگر مانند داستان‌های کتاب مقدس درباره توفان و برج بابل اساساً راست بوده است.
+
آن‌گاه اشلیمان در برابر چشم پژوهندگان، عملاً‌ در شهر تروا به حفاری پرداخت و بسیاری از باستان‌شناسان ادوار متأخر تأیید کرده‌اند که بیشتر "اسطوره‌ها"ی هومر و اسطوره‌های دیگر مانند داستان‌های کتاب مقدس درباره توفان و برج [[بابل]] اساساً راست بوده است.
  
امروزه عموماً‌ پذیرفته‌اند که اسطوره و افسانه می‌تواند ریشه در حقایق تاریخی داشته باشد و اغلب این‌طور بوده است که اسطوره و افسانه ریشه در حقایق تاریخی داشته.<ref>وارنر، رکی؛ دانشنامه اساطیر جهان، ابوالقاسم اسماعیل‌پور، تهران، اسطوره، 1387، چاپ سوم، ص65-19.</ref>
+
امروزه عموماً‌ پذیرفته‌اند که اسطوره و افسانه می‌تواند ریشه در حقایق تاریخی داشته باشد و اغلب این‌طور بوده است که اسطوره و افسانه ریشه در حقایق تاریخی داشته اند.<ref>وارنر، رکی؛ دانشنامه اساطیر جهان، ابوالقاسم اسماعیل‌پور، تهران، اسطوره، 1387، چاپ سوم، ص65-19.</ref>
  
 
در قرن نوزدهم، اروپا رویکرد به اسطوره‌ها به‌ مثابه افسانه‌ها و خیال‌پردازی‌های شاعرانه، پراکنده و کمابیش بی‌معنا همچون خواب‌ها و رؤیاها را کنار گذاشت و آن‌ها را قالب‌هایی در نظر گرفت حامل معنایی که می‌تواند ما را به درک سازوکارهای درونی فرهنگ‌های جوامع انسانی راهنما باشند.
 
در قرن نوزدهم، اروپا رویکرد به اسطوره‌ها به‌ مثابه افسانه‌ها و خیال‌پردازی‌های شاعرانه، پراکنده و کمابیش بی‌معنا همچون خواب‌ها و رؤیاها را کنار گذاشت و آن‌ها را قالب‌هایی در نظر گرفت حامل معنایی که می‌تواند ما را به درک سازوکارهای درونی فرهنگ‌های جوامع انسانی راهنما باشند.
  
در تغییر این رویکرد سه عامل اساسی وجود داشت: نخست روان‌شناسی فرویدی و تعبیر جدیدی که او از رؤیا مطرح کرد؛ سپس زبان‌شناسی تاریخی که شروع آن را در سال 1786 بود و سرانجام زبان‌شناسی ساختی که تقریباً یک قرن بعد به همت زبان‌شناسانی چون دوسوسور و یاکوبسن شکل و قوام گرفت.<ref>فکوهی، ناصر؛ تحلیلی ساختی از یک اسطوره سیاسی، نامه علوم اجتماعی،‌ شماره 16، پاییز و زمستان 1379، ص139-138.</ref>
+
در تغییر این رویکرد سه عامل اساسی وجود داشت: نخست روان‌شناسی فرویدی و تعبیر جدیدی که او از رؤیا مطرح کرد؛ سپس زبان‌شناسی تاریخی که شروع آن را در سال 1786 بود و سرانجام زبان‌شناسی ساختی که تقریباً یک قرن بعد به همت زبان‌شناسانی چون دوسوسور و یاکوبسن شکل و قوام گرفت.<ref>فکوهی، ناصر؛ تحلیلی ساختی از یک اسطوره سیاسی، نامه علوم اجتماعی،‌ شماره 16، پاییز و زمستان 1379، ص139-138.</ref>  
 
 
رویکرد تازه و مثبت، به اسطوره سخت دستاوردهای دانش نوین قوم‌شناسی است.<ref>وارنر، رکی؛ پیشین، ص16.</ref> رولان بارت (1915-1980) منتقد و نشانه‌شناس فرانسوی در کتاب اسطوره‌شناسی‌ها (1957) و کتاب نگارش درجه صفر (1953) به تحلیل اساطیر می‌پردازد.<ref>استریناتی، دومینیک؛ پیشین، ص153.</ref>
 
  
 
==عناصر مشترک اساطیر==
 
==عناصر مشترک اساطیر==
سطر ۲۸: سطر ۳۰:
 
عناصر مشترک اساطیر را می‌توان به این شرح فهرست نمود:
 
عناصر مشترک اساطیر را می‌توان به این شرح فهرست نمود:
  
* 1. اسطوره آفرینش؛‌ که می‌گوید جهان از کی آمده و چگونه آفریده شده است. این اسطوره‌ها جهانی به نظر می‌رسد، هر چند روایتش ممکن است متفاوت باشد: نخستین انسان‌ها را مادرْزمین و پدرْآسمان یا ایزدی دو جنس آفرید یا آفریدگاری آن‌ها را از خاک یا از گیاهان آفرید و غیره.
+
*1. اسطوره آفرینش؛‌ که می‌گوید جهان از کی آمده و چگونه آفریده شده است. این اسطوره‌ها جهانی به نظر می‌رسد، هر چند روایتش ممکن است متفاوت باشد: نخستین انسان‌ها را مادرْزمین و پدرْآسمان یا ایزدی دو جنس آفرید یا آفریدگاری آن‌ها را از خاک یا از گیاهان آفرید و غیره.
  
* 2. نخستین انسان؛ که می‌گوید انسان اولیه چه بوده و از کجا آمده است؛ مثلاً ‌یک اسطوره هندی می‌گوید: انسان اولیه از نور خورشید به جود آمده است و عهد عتقیق، انسان را مخلوق بهشتی و هبوط یافته می‌داند و سنت زرتشتی ایرانی، کیومرث را اسطوره انسان نخستین می‌داند.
+
*2. نخستین [[انسان]]؛ که می‌گوید انسان اولیه چه بوده و از کجا آمده است؛ مثلاً ‌یک اسطوره هندی می‌گوید: انسان اولیه از نور خورشید به جود آمده است و عهد عتقیق، انسان را مخلوق بهشتی و هبوط یافته می‌داند و سنت [[زرتشت|زرتشتی]] [[ایران|ایرانی]]، کیومرث را اسطوره انسان نخستین می‌داند.
  
* 3. قهرمان؛ اسطوره قهرمان در سرگذشت افسانه‌ای بسیاری از پادشاهان سده‌های میانه وجود دارد و چون هاله‌ای بر محور یک اصلاح‌طلب، انقلابی، شهید وطن و رهبر حزبی را فراگرفته است. مانند هرکول قهرمان که یونانیان را از بسیاری خطرات نجات داده است و از معاصرین مثل زیگفرید، آرتورشاه و رابینهود.
+
*3. قهرمان؛ اسطوره قهرمان در سرگذشت افسانه‌ای بسیاری از پادشاهان سده‌های میانه وجود دارد و چون هاله‌ای بر محور یک اصلاح‌طلب، انقلابی، شهید وطن و رهبر حزبی را فراگرفته است. مانند هرکول قهرمان که یونانیان را از بسیاری خطرات نجات داده است.
  
* 4. زن؛ در اسطوره‌های گوناگونی زن، اغواگر، روسپی، مرگ‌آفرین و نیز زندگی‌بخش هستند.
+
*4. زن؛ در اسطوره‌های گوناگونی، زنان، اغواگر، روسپی، مرگ‌آفرین و نیز زندگی‌بخش هستند.
  
* 5. ایزدبانو-مادر؛ این اسطوره، وجهه معمولاً‌ غیرجنسی زن را در نظر دارد و در یونان، مصر، روم، مدیترانه و... تقریباً‌ عنصر مشترک آن‌ها همگی در زایندگی و باروری است و همواره توسط فرزندان بزرگ داشته می‌شود. در ایران نیز ایزدبانوی "آناهیتا" وجود داشته است.
+
*5. ایزدبانو-مادر؛ این اسطوره، وجهه معمولاً‌ غیرجنسی زن را در نظر دارد و در یونان، [[مصر]]، روم، مدیترانه و... تقریباً‌ عنصر مشترک آن‌ها همگی در زایندگی و باروری است و همواره توسط فرزندان بزرگ داشته می‌شود. در [[ایران]] نیز ایزدبانوی "آناهیتا" وجود داشته است.
  
* 6. توفان؛ اسطوره‌های مربوط به توفان‌های بزرگ کیهانی که چگونگی نابودی جهان و انهدام نوع انسان به جز یک زوج یا چندین زوج یا چندین تن محدود را بیان می‌کنند و به شیوه‌ای واضح یا گاه مبهم، بازآفرینی کیهان جدید را نشان می‌دهند.
+
*6. توفان؛ اسطوره‌های مربوط به توفان‌های بزرگ کیهانی که چگونگی نابودی جهان و انهدام نوع انسان به جز یک زوج یا چندین زوج یا چندین تن محدود را بیان می‌کنند و به شیوه‌ای واضح یا گاه مبهم، بازآفرینی کیهان جدید را نشان می‌دهند.
  
* 7. مرگ؛ این اسطوره‌ها تبیین می‌کنند که مرگ چرا به وجود آمده و معمولاً‌ چند درون‌مایه مشترک برای این مسأله دارند.
+
*7. [[مرگ]]؛ این اسطوره‌ها تبیین می‌کنند که مرگ چرا به وجود آمده و معمولاً‌ چند درون‌مایه مشترک برای این مسأله دارند.
  
* 8. پایان جهان؛ این اساطیر هر یک پایان جهان را به عللی و کیفیتی تبیین می‌کنند.
+
*8. پایان جهان؛ این اساطیر هر یک پایان جهان را به عللی و کیفیتی تبیین می‌کنند.
  
* 9. بهشت؛ که در اساطیر مختلف هر یک به بیانی آن را جایگاهی آسمانی که لذایذ مادی را کامل‌تر و بهتر و بدون درد و رنج دارد دانسته‌اند.
+
*9. [[بهشت]]؛ که در اساطیر مختلف هر یک به بیانی آن را جایگاهی آسمانی که لذایذ مادی را کامل‌تر و بهتر و بدون درد و رنج دارد، دانسته‌اند.
  
علاوه‌ بر این‌ها درون‌مایه‌های مشترک، هزاران اسطوره در مورد انسان‌ها، گیاهان، جانوارن و جمادات و ستارگان و... وجود دارد که هر یک حکایت و پیامی در بطن خود دارند و آن موجود، نماد آن معنی است.<ref>همان، ص588-172.</ref>
+
علاوه‌ بر این‌ درون‌مایه‌های مشترک، هزاران اسطوره در مورد انسان‌ها، گیاهان، جانوارن و جمادات و ستارگان و... وجود دارد که هر یک حکایت و پیامی در بطن خود دارند و آن موجود، نماد آن معنی است.<ref>همان، ص588-172.</ref>
  
 
==تبیین اساطیری از دین==
 
==تبیین اساطیری از دین==
  
جامعه‌شناسان دین از مناسک و آیین‌های دینی که دارای اسرار باطنی هستند با نام اسطوره یاد می‌کنند،<ref>واخ، یوآخیم؛ جامعه‌شناسی دین، جمشید آزادگان، تهران، سمت، 1380، چاپ اول، ص64.</ref> و برخی مانند ارنست کاپسرو و نیز پل تیلیش، زبان دین را کلاً‌ اسطوره‌ای می‌دانند و تمام گزاره‌های آن را نمادین می‌شمارند که سبب احضار تجارب عرفانی در شخص می‌شود.<ref>علی‌زمانی، امیرعباس؛ زبان دین، قم، دفتر تبلیغات اسلامی، 1375، چاپ اول، ص39.</ref>
+
جامعه‌شناسان [[دین]] از مناسک و آیین‌های دینی که دارای اسرار باطنی هستند با نام اسطوره یاد می‌کنند،<ref>واخ، یوآخیم؛ جامعه‌شناسی دین، جمشید آزادگان، تهران، سمت، 1380، چاپ اول، ص64.</ref> و برخی مانند ارنست کاپسرو و نیز پل تیلیش، زبان دین را کلاً‌ اسطوره‌ای می‌دانند و تمام گزاره‌های آن را نمادین می‌شمارند که سبب احضار تجارب [[عرفان|عرفانی]] در شخص می‌شود.<ref>علی‌زمانی، امیرعباس؛ زبان دین، قم، دفتر تبلیغات اسلامی، 1375، چاپ اول، ص39.</ref>
  
اما به نظر می‌رسد اساطیر، بخش بسیار مهم از معرفت بشر نسبت به خدا، انسان و جهان است که در پاسخ به بنیادی‌ترین دغدغه‌های فکری انسان یعنی معرفت نسبت به شش سوال اصلی (من کی هستم؟ از کجا آمده‌ام؟ در کجا هستم؟ برای چه آمده‌ام؟ چه می‌کنم؟ کجا می‌روم؟) به وجود آمده‌اند و رگه‌های فراوانی از حقیقت در آن‌ها یافته می‌شود و به نظر می‌رسد بسیاری از آن‌ها تعالیم و تبیین‌هایی از انبیای الهی علیهم‌السلام بوده است که در طول زمان تحریف و تغییر یافته‌اند.
+
اما به نظر می‌رسد اساطیر، بخش بسیار مهم از معرفت [[انسان|بشر]] نسبت به [[خدا]]، انسان و جهان است که در پاسخ به بنیادی‌ترین دغدغه‌های فکری انسان یعنی معرفت نسبت به شش سوال اصلی (من کی هستم؟ از کجا آمده‌ام؟ در کجا هستم؟ برای چه آمده‌ام؟ چه می‌کنم؟ کجا می‌روم؟) به وجود آمده‌اند و رگه‌های فراوانی از حقیقت در آن‌ها یافته می‌شود و به نظر می‌رسد بسیاری از آن‌ها تعالیم و تبیین‌هایی از انبیای الهی علیهم‌السلام بوده است که در طول زمان تحریف و تغییر یافته‌اند.
  
 
با این مقدمه به دو نکته اساسی پرداخته می‌شود:
 
با این مقدمه به دو نکته اساسی پرداخته می‌شود:
  
* 1. وجه اشتراک اساطیر با ادیان هرگز به معنی وجهه اساطیری دین نسبت به مشرکان که می‌گفتند: «دین وحی الهی است نه اسطوره» نیست.
+
*1. وجه اشتراک اساطیر با ادیان، هرگز به معنی وجهه اساطیری دین نسبت به مشرکان که می‌گفتند: «دین [[وحی]] الهی است نه اسطوره» نیست.
* 2. تعالیمی که دین به‌ ویژه اسلام درباره آغاز و پایان جهان، انسان و زن و مرد و... ارائه نموده است، می‌توانند به بازآفرینی چهره اصلی اساطیر کمک کنند و تحلیل تطبیقی و استفاده از روش‌های کیفی تحقیق و ژرف‌کاوی متون در این راستا کمک فراوان می‌کند.
+
*2. تعالیمی که دین -به‌ ویژه [[اسلام]]- درباره آغاز و پایان جهان، انسان و زن و مرد و... ارائه نموده است، می‌تواند به بازآفرینی چهره اصلی اساطیر کمک کند و تحلیل تطبیقی متون در این راستا کمک فراوان می‌کند. به عنوان نمونه به یک تحقیق از نویسنده درباره تطبیق اسطوره زن و رویکرد زن‌شناختی اشاره می‌شود: از نظر اساطیر، زن مظهر شرّ و [[فساد]] و [[وسوسه]] [[حضرت آدم علیه السلام|حضرت آدم]] و... است. در ابتدا به نظر می‌رسد که این همان چیزی است که اسلام می‌گوید، اما نظر اسلام این است: اولاً، هر یک از زن و مرد شرّ و خوبی دارند.<ref>تمیمی آمدی، عبدالواحد بن محمد؛ تصنیف غررالحکم و دررالکلم، قم، دفتر تبلیغات اسلامی، 1366، چاپ اول، ص105.</ref> ثانیاً، [[قرآن کریم]] دو زن را الگو و نمونه برای خیر معرفی کرده و مؤمنین را به درس گرفتن از شخصیت آنان تشویق می‌کند، چنانکه دو زن دیگر را هم به عنوان الگو برای شرّ معرفی نموده است.<ref>قرآن کریم، [[سوره تحریم]]: آیات 11-10.</ref> ثالثاً، در جریان گناه [[حضرت آدم]] علیه‌السلام، قرآن وسوسه را به هر دو نسبت داده است نه‌ تنها به زن ([[حضرت حوّا|حوّا]]).<ref>قرآن کریم، [[سوره اعراف]]: آیه 20.</ref> رابعاً، از نظر اسلام، زن و مرد هر دو می‌توانند منشا اغوا و فساد هم باشند.
 
 
به عنوان نمونه به یک تحقیق از نویسنده درباره تطبیق اسطوره زن و رویکرد زن‌شناختی اشاره می‌شود: از نظر اساطیر زن مظهر شر و فساد و وسوسه آدم و... است. در ابتدا به نظر می‌رسد که این همان چیزی است که اسلام می‌گوید اما نظر اسلام این است:
 
 
 
* اولاً، هر یک از زن و مرد شر و خوبی دارند.<ref>تمیمی آمدی، عبدالواحد بن محمد؛ تصنیف غررالحکم و دررالکلم، قم، دفتر تبلیغات اسلامی، 1366، چاپ اول، ص105.</ref>
 
 
 
* ثانیاً، قرآن کریم دو زن را الگو و نمونه برای خیر معرفی کرده و مومنین را به درس گرفتن از شخصیت آنان تشویق می‌کند و نیز دو زن دیگر را هم به عنوان الگو برای شر معرفی نموده است.<ref>قرآن کریم، [[سوره تحریم]]: آیات 11-10.</ref>
 
 
 
* ثالثاً، در جریان گناه [[حضرت آدم]] علیه‌السلام، قرآن وسوسه را به هر دو نسبت داده است نه‌ تنها به زن (بانو [[حوا]] سلام‌ الله‌ علیها).<ref>قرآن کریم، [[سوره اعراف]]: آیه 20.</ref>
 
 
 
* رابعاً، از نظر اسلام، زن و مرد هر دو می‌توانند منشا اغوا و فساد هم باشند و در روایت پیامبر اکرم صلی‌ الله‌ علیه‌ و آله‌ و سلم نیز فرموده است: هر روز فرشته‌ای ندا می‌کند وای بر زنان از دست مردان و فرشته دیگر ندا می‌کند وای از دست زنان بر مردان.<ref>حاکم نیشابوری، حافظ ابی‌عبدالله محمد بن عبدالله؛ المستدرک علی‌الصحیحین، بیروت، دارالکتاب العربی، 1429ق،‌ ج4، ص431.</ref>
 
  
 
==اسطوره در قرآن==
 
==اسطوره در قرآن==
  
قرآن می‌فرماید: <ref>[[سوره بقره]]/2.</ref> ‌این کتاب هیچ شک و تردیدی در آن نیست، هدایت برای متقیان است. افرادی که از حقیقت تقوی روگردان هستند همواره در هر عصری در مقابل واقعیّات الهی موضع گرفته و چون خود قابلیت درک حقیقت را نداشته،‌ تهمت اساطیر به آن زده‌اند. به طور قطع همین مهم سبب آن شده است که درباره علل پیدایش مذاهب نظراتی داده شود که محکوم به بطلان و فساد است، عده‌ای خواسته‌اند علت ایجاد آن را عوامل اقتصادی یا ضداستعماری یا نیازهای اخلاقی، اجتماعی و یا جعل و بی‌اطلاعی از اسرار طبیعت و... بیان نمایند.<ref>مکارم شیرازی، ناصر، انگیزه پیدایش مذاهب، مؤسسه مطبوعاتی هدف، ص11 و 12.</ref>
+
[[قرآن کریم]] می‌فرماید: ‌این کتاب که هیچ شک و تردیدی در آن نیست، هدایت برای متقیان است.<ref>[[سوره بقره]]/2.</ref> افرادی که از حقیقت [[تقوی]] روگردان هستند، همواره در هر عصری در مقابل واقعیّات الهی موضع گرفته و چون خود قابلیت درک حقیقت را نداشته،‌ [[تهمت]] اساطیر به آن زده‌اند. به طور قطع همین مهم سبب آن شده است که درباره علل پیدایش مذاهب نظراتی داده شود که محکوم به بطلان و فساد است، عده‌ای خواسته‌اند علت ایجاد آن را عوامل اقتصادی یا ضداستعماری یا نیازهای اخلاقی، اجتماعی و یا جعل و بی‌اطلاعی از اسرار طبیعت و... بیان نمایند.<ref>مکارم شیرازی، ناصر، انگیزه پیدایش مذاهب، مؤسسه مطبوعاتی هدف، ص11 و 12.</ref>
  
اسطوره در قرآن 9 بار تکرار شده است و به معنای افسانه یا داستان یا خیال آمده است. در تمام این آیات نه گانه قرآن نخست در پی اثبات حقایقی می‌باشد که اسطوره نیست، علت این که افرادی چنین نسبتی به آن داده‌اند. کفر و تأثیر اعمال زشت ایشان است.
+
اسطوره در قرآن، 9 بار تکرار شده است و به معنای افسانه یا داستان یا خیال آمده است. در تمام این آیات نه گانه، قرآن نخست در پی اثبات حقایقی می‌باشد که اسطوره نیست، و علت این که افرادی چنین نسبتی به آن داده‌اند، [[کفر]] و تأثیر اعمال زشت ایشان است.
  
در آیه 31 [[سوره انفال]] خبر از مشرکانی می‌دهد که نقشه ‌قتل [[حضرت محمد]] صلی الله علیه و آله را داشته‌اند و در مقابل تحدی قرآن ادعا نموده‌اند، چیز مهمی نیست. ما مثل آن را می‌آوریم ولی همین که عاجز ماندند عوض ایمان به آن، تهمت اسطوره به آن چسباندند.
+
در [[آیه 31 سوره انفال]] خبر از مشرکانی می‌دهد که نقشه ‌قتل [[حضرت محمد]] صلی الله علیه و آله را داشته‌اند و در مقابل [[تحدی در قرآن|تحدی]] قرآن ادعا نموده‌اند: چیز مهمی نیست، ما مثل آن را می‌آوریم، ولی همین که عاجز ماندند عوض [[ایمان]] به آن، تهمت اسطوره به آن چسباندند: «وَإِذَا تُتْلَىٰ عَلَيْهِمْ آيَاتُنَا قَالُوا قَدْ سَمِعْنَا لَوْ نَشَاءُ لَقُلْنَا مِثْلَ هَٰذَا ۙ إِنْ هَٰذَا إِلَّا أَسَاطِيرُ الْأَوَّلِينَ».
  
در آیه 24 [[سوره نحل]] از اوّل سوره در مورد عظمت نعمت‌های خدا سخن می‌گوید تا آنجا که قابل شمارش نیست ولی کافران دنبال عبادت مخلوق رفته و قیامت را که حق است، انکار نمود و قرآن را اسطوره می‌پندارند و با توجه به این که معاد و قرآن حق است نمی‌تواند این مطلب حق اسطوره باشد ولی کافران که در گناه غلطیده‌اند حق را نادیده می‌گیرند، نظیر همین آیه، آیات 83 [[سوره مومنون]] و 68 [[سوره نحل]] است.<ref>مکارم شیرازی، ناصر، تفسیر نمونه، انتشارات دارالکتب اسلامی، چاپ هشتم، ج11، ص168، و ج14، ص293 و ج15، ص528.</ref>
+
در [[سوره نحل]] از اوّل سوره در مورد عظمت نعمت‌های خدا سخن می‌گوید تا آنجا که قابل شمارش نیست ولی کافران دنبال عبادت مخلوق رفته و قیامت را که حق است، انکار نموده و قرآن را اسطوره می‌پندارند<ref>[[سوره نحل]]، 24.</ref> و با توجه به این که معاد و قرآن حق است نمی‌تواند این مطلب حق اسطوره باشد ولی کافران که در گناه غلطیده‌اند حق را نادیده می‌گیرند. نظیر همین آیه، آیات 83 [[سوره مومنون]] و 68 [[سوره نحل]] است.<ref>مکارم شیرازی، ناصر، تفسیر نمونه، انتشارات دارالکتب اسلامی، چاپ هشتم، ج11، ص168، و ج14، ص293 و ج15، ص528.</ref>
  
در آیه 5 [[سوره فرقان]] به قرآن نسبت اسطوره داده‌اند که دست نوشت خود پیامبر یا املاء‌ صبح و شام دیگران به او است خداوند در پاسخ این سخن می‌فرماید: خدائی آن را نازل نمود که از حقیقت آسمان و زمین آگاه است و اوست غفور رحیم در هر صورت این قرآن اعجاز پیامبر است، با خرافه و افسانه حسابش جداست.<ref>همان، ج15، ص21.</ref>
+
در آیه 5 [[سوره فرقان]] به قرآن نسبت اسطوره داده‌اند که دست نوشت خود [[پیامبر اسلام|پیامبر]] یا املاء‌ صبح و شام دیگران به او است «وَقَالُوا أَسَاطِيرُ الْأَوَّلِينَ اكْتَتَبَهَا فَهِيَ تُمْلَىٰ عَلَيْهِ بُكْرَةً وَأَصِيلًا». خداوند در پاسخ این سخن می‌فرماید: خدائی آن را نازل نمود که از حقیقت آسمان و زمین آگاه است و اوست غفور رحیم. در هر صورت این قرآن [[معجزه|اعجاز]] پیامبر است، با [[خرافات|خرافه]] و افسانه حسابش جداست.<ref>همان، ج15، ص21.</ref>
  
در آیه 17 [[سوره احقاف]] درباره کسی می باشد که عواطف انسانی خود را از دست داده زیرا به والدین و ولی نعمت خود احترام نمی‌کنند و چون مادر و پدر سوی خدا استغاثه می‌کنند و انذار به قیامت می‌کنند. او می‌گوید: قیامت از اساطیر است و سپس اصل عذاب قیامت برای آنها مسلّم می‌گیرد و آنها را به عذاب عرضه می‌کند به خاطر استفاده نامشروع از نعمت الهی و استکباری که دارند. یعنی در حقیقت همان استکباری که نسبت به والدین داشته سبب استکبار به خدا شده است.<ref>همان، ج21، ص377.</ref>
+
در آیه 17 [[سوره احقاف]] درباره کسی می باشد که عواطف انسانی خود را از دست داده، زیرا به والدین و ولی نعمت خود احترام نمی‌کند و چون مادر و پدر سوی خدا استغاثه می‌کنند و انذار به [[قیامت]] می‌کنند، او می‌گوید: قیامت از اساطیر است و سپس اصل عذاب قیامت برای آنها مسلّم می‌گیرد و آنها را به عذاب عرضه می‌کند به خاطر استفاده نامشروع از نعمت الهی و استکباری که دارند. یعنی در حقیقت همان استکباری که نسبت به والدین داشته، سبب استکبار به خدا شده است.<ref>همان، ج21، ص377.</ref>
  
در آیه 15 [[سوره قلم]] یاد می‌کند از کسانی که بخاطر کارهای زشت قابلیت فهم و درک حقیقت قرآنی را ندارند. وقتی قرآن به آنها عرضه می‌شود، می‌گویند: اساطیر اولین است.<ref>همان، ج24، ص387.</ref> چه بسا اینکه در آیه [[سوره مطففین]]، همین افرادی که قلب آنها زنگار زده از گناه چنین نسبت به قرآن داده شده است.
+
در آیه 15 [[سوره قلم]] یاد می‌کند از کسانی که بخاطر کارهای زشت، قابلیت فهم و درک حقیقت قرآنی را ندارند. وقتی قرآن به آنها عرضه می‌شود، می‌گویند: اساطیر اولین است.<ref>همان، ج24، ص387.</ref> همچنین در آیه 13 [[سوره مطففین]]، از سوی همین افرادی که قلب آنها از گناه زنگار زده، چنین نسبت به قرآن داده شده است.
  
 
در پایان اضافه می‌کنیم که پاکی درون از صفات رذیله در درک انسان از واقعیّات تأثیر مستقیم دارد، لذا قرآنی که نور است، همواره از سوی عدّه‌ای که از گناه غفلت نمی‌ورزیده‌اند مورد تهمت قرار گرفته و اسطوره نامیده شده است.  
 
در پایان اضافه می‌کنیم که پاکی درون از صفات رذیله در درک انسان از واقعیّات تأثیر مستقیم دارد، لذا قرآنی که نور است، همواره از سوی عدّه‌ای که از گناه غفلت نمی‌ورزیده‌اند مورد تهمت قرار گرفته و اسطوره نامیده شده است.  
  
 
==پانویس==
 
==پانویس==
<references/>
+
<references />
  
 
==منابع==
 
==منابع==
* مصطفي همداني، اسطوره، [http://www.pajoohe.ir دانشنامه پژوهه]، بازیابی: 5 بهمن ماه 1392.
+
 
* اسطوره در قرآن به چه معنا است؟ [http://www.andisheqom.com/Files/faq.php?level=4&id=3703&urlId=237#_ftn1 اندیشه قم].
+
*مصطفي همداني، اسطوره، [http://www.pajoohe.ir دانشنامه پژوهه]، بازیابی: 5 بهمن ماه 1392.
 +
*اسطوره در قرآن به چه معنا است؟ [http://www.andisheqom.com/Files/faq.php?level=4&id=3703&urlId=237#_ftn1 اندیشه قم].
  
 
{{قرآن}}
 
{{قرآن}}

نسخهٔ ‏۱۵ نوامبر ۲۰۲۳، ساعت ۱۶:۲۷

«اُسطوره» مفرد «اَساطیر» از واژگان قرآنی، در اصطلاح یک پدیده اجتماعی با حالت سمبولیک[۱] و به‌ عنوان یک نظام فرهنگی است[۲] که بیانگر یک جهان‌بینی کلی در باب جهان و منشأ آن، و جایگاه انسان در طبیعت است. اسطوره با موجودی کامل و ذهنی ژرفا (تخیل) سروکار دارد. تأویل اسطوره، متضمن فهم فرهنگ‌ها در دوران‌های ماقبل منطق و نه غیرمنطقی است.[۳]

«أَساطِيرُ» جمعِ «اسطوره» به معناى حكايات و افسانه‌هاى خرافى است كه به صورت مكتوب درآمده باشد. در قرآن اين كلمه، نُه بار از زبان كفّار نقل شده كه در همه‌ى موارد همراه كلمه‌ى «اولين» است، يعنى آنها مى‌گفتند: اين حرفها تازگى ندارد، بلكه همان بافته‌هاى پيشينيان است.

بعضى جامعه‌شناسان امروز نيز مذهب را زاييده جهل و خرافه مى‌دانند، كه شايد اين حرف، بخاطر بعضى خرافاتى باشد كه در ميان اصولِ اصيلِ اديان الهى، رخنه كرده است و در واقع ربطى به مذهب ندارد.

اسطوره در لغت

ریشه یابی «اسطوره» بر دو قسم است:

  • اسطوره برگرفته شده از زبان عربی: جمع اسطوره اساطیر است که از کلمه «سَطَرَ» به معنی نوشتن برگرفته شده و جمع آن هم اسطار یا اسطیر یا اسطیره یا اسطور ه می باشد.
  • اسطوره برگرفته شده از زبان یونانی: کلمه اسطوره معرب واژه یونانی - ایستوریا istoria - است که در زبان انگلیسی به صورت - هیستوری history - به معنای تاریخ و - استوری story - به معنایی داستان و خبر درآمده است.

تاریخچه انتقال اسطوره از عالم افسانه‌ها به حوزه علم

تاریخ‌نگاران یونانی مراقب بودند که خود را از "اسطوره‌نگاران" متمایز کنند؛ زیرا مدعی بودند که نویسندگان اساطیر، افسانه‌پردازی می‌کنند و اغلب افسانه‌هایی نامحتمل، نادرست و بیشتر (چنان‌که افلاطون می‌پنداشت) افسانه‌های غیراخلاقی را بازگو می‌نمایند.

از سوی دیگر، همین تاریخ‌نگاران هرگز در راست‌بودن برخی اسطوره‌ها، به‌ ویژه داستان‌های مربوط به جنگ تروا تردید نداشتند. در سده نوزدهم میلادی بود که پژوهندگان مدعی شدند که همه اسطوره‌ها غیرتاریخی‌اند، جنگ تروا هرگز رخ نداده و "هومر" که به زعم آنان اصلاً‌ وجود خارجی نداشت، هیچ به جز پرتوی، سرشت یک "اسطوره خورشیدی" را رقم نزده است.

آن‌گاه اشلیمان در برابر چشم پژوهندگان، عملاً‌ در شهر تروا به حفاری پرداخت و بسیاری از باستان‌شناسان ادوار متأخر تأیید کرده‌اند که بیشتر "اسطوره‌ها"ی هومر و اسطوره‌های دیگر مانند داستان‌های کتاب مقدس درباره توفان و برج بابل اساساً راست بوده است.

امروزه عموماً‌ پذیرفته‌اند که اسطوره و افسانه می‌تواند ریشه در حقایق تاریخی داشته باشد و اغلب این‌طور بوده است که اسطوره و افسانه ریشه در حقایق تاریخی داشته اند.[۴]

در قرن نوزدهم، اروپا رویکرد به اسطوره‌ها به‌ مثابه افسانه‌ها و خیال‌پردازی‌های شاعرانه، پراکنده و کمابیش بی‌معنا همچون خواب‌ها و رؤیاها را کنار گذاشت و آن‌ها را قالب‌هایی در نظر گرفت حامل معنایی که می‌تواند ما را به درک سازوکارهای درونی فرهنگ‌های جوامع انسانی راهنما باشند.

در تغییر این رویکرد سه عامل اساسی وجود داشت: نخست روان‌شناسی فرویدی و تعبیر جدیدی که او از رؤیا مطرح کرد؛ سپس زبان‌شناسی تاریخی که شروع آن را در سال 1786 بود و سرانجام زبان‌شناسی ساختی که تقریباً یک قرن بعد به همت زبان‌شناسانی چون دوسوسور و یاکوبسن شکل و قوام گرفت.[۵]

عناصر مشترک اساطیر

عناصر مشترک اساطیر را می‌توان به این شرح فهرست نمود:

  • 1. اسطوره آفرینش؛‌ که می‌گوید جهان از کی آمده و چگونه آفریده شده است. این اسطوره‌ها جهانی به نظر می‌رسد، هر چند روایتش ممکن است متفاوت باشد: نخستین انسان‌ها را مادرْزمین و پدرْآسمان یا ایزدی دو جنس آفرید یا آفریدگاری آن‌ها را از خاک یا از گیاهان آفرید و غیره.
  • 2. نخستین انسان؛ که می‌گوید انسان اولیه چه بوده و از کجا آمده است؛ مثلاً ‌یک اسطوره هندی می‌گوید: انسان اولیه از نور خورشید به جود آمده است و عهد عتقیق، انسان را مخلوق بهشتی و هبوط یافته می‌داند و سنت زرتشتی ایرانی، کیومرث را اسطوره انسان نخستین می‌داند.
  • 3. قهرمان؛ اسطوره قهرمان در سرگذشت افسانه‌ای بسیاری از پادشاهان سده‌های میانه وجود دارد و چون هاله‌ای بر محور یک اصلاح‌طلب، انقلابی، شهید وطن و رهبر حزبی را فراگرفته است. مانند هرکول قهرمان که یونانیان را از بسیاری خطرات نجات داده است.
  • 4. زن؛ در اسطوره‌های گوناگونی، زنان، اغواگر، روسپی، مرگ‌آفرین و نیز زندگی‌بخش هستند.
  • 5. ایزدبانو-مادر؛ این اسطوره، وجهه معمولاً‌ غیرجنسی زن را در نظر دارد و در یونان، مصر، روم، مدیترانه و... تقریباً‌ عنصر مشترک آن‌ها همگی در زایندگی و باروری است و همواره توسط فرزندان بزرگ داشته می‌شود. در ایران نیز ایزدبانوی "آناهیتا" وجود داشته است.
  • 6. توفان؛ اسطوره‌های مربوط به توفان‌های بزرگ کیهانی که چگونگی نابودی جهان و انهدام نوع انسان به جز یک زوج یا چندین زوج یا چندین تن محدود را بیان می‌کنند و به شیوه‌ای واضح یا گاه مبهم، بازآفرینی کیهان جدید را نشان می‌دهند.
  • 7. مرگ؛ این اسطوره‌ها تبیین می‌کنند که مرگ چرا به وجود آمده و معمولاً‌ چند درون‌مایه مشترک برای این مسأله دارند.
  • 8. پایان جهان؛ این اساطیر هر یک پایان جهان را به عللی و کیفیتی تبیین می‌کنند.
  • 9. بهشت؛ که در اساطیر مختلف هر یک به بیانی آن را جایگاهی آسمانی که لذایذ مادی را کامل‌تر و بهتر و بدون درد و رنج دارد، دانسته‌اند.

علاوه‌ بر این‌ درون‌مایه‌های مشترک، هزاران اسطوره در مورد انسان‌ها، گیاهان، جانوارن و جمادات و ستارگان و... وجود دارد که هر یک حکایت و پیامی در بطن خود دارند و آن موجود، نماد آن معنی است.[۶]

تبیین اساطیری از دین

جامعه‌شناسان دین از مناسک و آیین‌های دینی که دارای اسرار باطنی هستند با نام اسطوره یاد می‌کنند،[۷] و برخی مانند ارنست کاپسرو و نیز پل تیلیش، زبان دین را کلاً‌ اسطوره‌ای می‌دانند و تمام گزاره‌های آن را نمادین می‌شمارند که سبب احضار تجارب عرفانی در شخص می‌شود.[۸]

اما به نظر می‌رسد اساطیر، بخش بسیار مهم از معرفت بشر نسبت به خدا، انسان و جهان است که در پاسخ به بنیادی‌ترین دغدغه‌های فکری انسان یعنی معرفت نسبت به شش سوال اصلی (من کی هستم؟ از کجا آمده‌ام؟ در کجا هستم؟ برای چه آمده‌ام؟ چه می‌کنم؟ کجا می‌روم؟) به وجود آمده‌اند و رگه‌های فراوانی از حقیقت در آن‌ها یافته می‌شود و به نظر می‌رسد بسیاری از آن‌ها تعالیم و تبیین‌هایی از انبیای الهی علیهم‌السلام بوده است که در طول زمان تحریف و تغییر یافته‌اند.

با این مقدمه به دو نکته اساسی پرداخته می‌شود:

  • 1. وجه اشتراک اساطیر با ادیان، هرگز به معنی وجهه اساطیری دین نسبت به مشرکان که می‌گفتند: «دین وحی الهی است نه اسطوره» نیست.
  • 2. تعالیمی که دین -به‌ ویژه اسلام- درباره آغاز و پایان جهان، انسان و زن و مرد و... ارائه نموده است، می‌تواند به بازآفرینی چهره اصلی اساطیر کمک کند و تحلیل تطبیقی متون در این راستا کمک فراوان می‌کند. به عنوان نمونه به یک تحقیق از نویسنده درباره تطبیق اسطوره زن و رویکرد زن‌شناختی اشاره می‌شود: از نظر اساطیر، زن مظهر شرّ و فساد و وسوسه حضرت آدم و... است. در ابتدا به نظر می‌رسد که این همان چیزی است که اسلام می‌گوید، اما نظر اسلام این است: اولاً، هر یک از زن و مرد شرّ و خوبی دارند.[۹] ثانیاً، قرآن کریم دو زن را الگو و نمونه برای خیر معرفی کرده و مؤمنین را به درس گرفتن از شخصیت آنان تشویق می‌کند، چنانکه دو زن دیگر را هم به عنوان الگو برای شرّ معرفی نموده است.[۱۰] ثالثاً، در جریان گناه حضرت آدم علیه‌السلام، قرآن وسوسه را به هر دو نسبت داده است نه‌ تنها به زن (حوّا).[۱۱] رابعاً، از نظر اسلام، زن و مرد هر دو می‌توانند منشا اغوا و فساد هم باشند.

اسطوره در قرآن

قرآن کریم می‌فرماید: ‌این کتاب که هیچ شک و تردیدی در آن نیست، هدایت برای متقیان است.[۱۲] افرادی که از حقیقت تقوی روگردان هستند، همواره در هر عصری در مقابل واقعیّات الهی موضع گرفته و چون خود قابلیت درک حقیقت را نداشته،‌ تهمت اساطیر به آن زده‌اند. به طور قطع همین مهم سبب آن شده است که درباره علل پیدایش مذاهب نظراتی داده شود که محکوم به بطلان و فساد است، عده‌ای خواسته‌اند علت ایجاد آن را عوامل اقتصادی یا ضداستعماری یا نیازهای اخلاقی، اجتماعی و یا جعل و بی‌اطلاعی از اسرار طبیعت و... بیان نمایند.[۱۳]

اسطوره در قرآن، 9 بار تکرار شده است و به معنای افسانه یا داستان یا خیال آمده است. در تمام این آیات نه گانه، قرآن نخست در پی اثبات حقایقی می‌باشد که اسطوره نیست، و علت این که افرادی چنین نسبتی به آن داده‌اند، کفر و تأثیر اعمال زشت ایشان است.

در آیه 31 سوره انفال خبر از مشرکانی می‌دهد که نقشه ‌قتل حضرت محمد صلی الله علیه و آله را داشته‌اند و در مقابل تحدی قرآن ادعا نموده‌اند: چیز مهمی نیست، ما مثل آن را می‌آوریم، ولی همین که عاجز ماندند عوض ایمان به آن، تهمت اسطوره به آن چسباندند: «وَإِذَا تُتْلَىٰ عَلَيْهِمْ آيَاتُنَا قَالُوا قَدْ سَمِعْنَا لَوْ نَشَاءُ لَقُلْنَا مِثْلَ هَٰذَا ۙ إِنْ هَٰذَا إِلَّا أَسَاطِيرُ الْأَوَّلِينَ».

در سوره نحل از اوّل سوره در مورد عظمت نعمت‌های خدا سخن می‌گوید تا آنجا که قابل شمارش نیست ولی کافران دنبال عبادت مخلوق رفته و قیامت را که حق است، انکار نموده و قرآن را اسطوره می‌پندارند[۱۴] و با توجه به این که معاد و قرآن حق است نمی‌تواند این مطلب حق اسطوره باشد ولی کافران که در گناه غلطیده‌اند حق را نادیده می‌گیرند. نظیر همین آیه، آیات 83 سوره مومنون و 68 سوره نحل است.[۱۵]

در آیه 5 سوره فرقان به قرآن نسبت اسطوره داده‌اند که دست نوشت خود پیامبر یا املاء‌ صبح و شام دیگران به او است «وَقَالُوا أَسَاطِيرُ الْأَوَّلِينَ اكْتَتَبَهَا فَهِيَ تُمْلَىٰ عَلَيْهِ بُكْرَةً وَأَصِيلًا». خداوند در پاسخ این سخن می‌فرماید: خدائی آن را نازل نمود که از حقیقت آسمان و زمین آگاه است و اوست غفور رحیم. در هر صورت این قرآن اعجاز پیامبر است، با خرافه و افسانه حسابش جداست.[۱۶]

در آیه 17 سوره احقاف درباره کسی می باشد که عواطف انسانی خود را از دست داده، زیرا به والدین و ولی نعمت خود احترام نمی‌کند و چون مادر و پدر سوی خدا استغاثه می‌کنند و انذار به قیامت می‌کنند، او می‌گوید: قیامت از اساطیر است و سپس اصل عذاب قیامت برای آنها مسلّم می‌گیرد و آنها را به عذاب عرضه می‌کند به خاطر استفاده نامشروع از نعمت الهی و استکباری که دارند. یعنی در حقیقت همان استکباری که نسبت به والدین داشته، سبب استکبار به خدا شده است.[۱۷]

در آیه 15 سوره قلم یاد می‌کند از کسانی که بخاطر کارهای زشت، قابلیت فهم و درک حقیقت قرآنی را ندارند. وقتی قرآن به آنها عرضه می‌شود، می‌گویند: اساطیر اولین است.[۱۸] همچنین در آیه 13 سوره مطففین، از سوی همین افرادی که قلب آنها از گناه زنگار زده، چنین نسبت به قرآن داده شده است.

در پایان اضافه می‌کنیم که پاکی درون از صفات رذیله در درک انسان از واقعیّات تأثیر مستقیم دارد، لذا قرآنی که نور است، همواره از سوی عدّه‌ای که از گناه غفلت نمی‌ورزیده‌اند مورد تهمت قرار گرفته و اسطوره نامیده شده است.

پانویس

  1. محسنی، منوچهر؛ جامعه‌شناسی عمومی، تهران، طهوری، 1380، چاپ هفدهم،‌ ص132-130.
  2. استریناتی، دومینیک؛ مقدمه‌ای بر نظریه‌های فرهنگ عامه، ثریا پاک‌نظر، تهران، گام نو،‌ 1388، چاپ پنجم، ص130.
  3. بیرو، آلن؛ پیشین، ص235.
  4. وارنر، رکی؛ دانشنامه اساطیر جهان، ابوالقاسم اسماعیل‌پور، تهران، اسطوره، 1387، چاپ سوم، ص65-19.
  5. فکوهی، ناصر؛ تحلیلی ساختی از یک اسطوره سیاسی، نامه علوم اجتماعی،‌ شماره 16، پاییز و زمستان 1379، ص139-138.
  6. همان، ص588-172.
  7. واخ، یوآخیم؛ جامعه‌شناسی دین، جمشید آزادگان، تهران، سمت، 1380، چاپ اول، ص64.
  8. علی‌زمانی، امیرعباس؛ زبان دین، قم، دفتر تبلیغات اسلامی، 1375، چاپ اول، ص39.
  9. تمیمی آمدی، عبدالواحد بن محمد؛ تصنیف غررالحکم و دررالکلم، قم، دفتر تبلیغات اسلامی، 1366، چاپ اول، ص105.
  10. قرآن کریم، سوره تحریم: آیات 11-10.
  11. قرآن کریم، سوره اعراف: آیه 20.
  12. سوره بقره/2.
  13. مکارم شیرازی، ناصر، انگیزه پیدایش مذاهب، مؤسسه مطبوعاتی هدف، ص11 و 12.
  14. سوره نحل، 24.
  15. مکارم شیرازی، ناصر، تفسیر نمونه، انتشارات دارالکتب اسلامی، چاپ هشتم، ج11، ص168، و ج14، ص293 و ج15، ص528.
  16. همان، ج15، ص21.
  17. همان، ج21، ص377.
  18. همان، ج24، ص387.

منابع

قرآن
متن و ترجمه قرآن
اوصاف قرآن (اسامی و صفات قرآن، اعجاز قرآن، عدم تحریف در قرآن)
اجزاء قرآن آیه، سوره، جزء، حزب، حروف مقطعه
ترجمه و تفسیر قرآن تاریخ تفسیر، روشهای تفسیری قرآن، سیاق آیات، اسرائیلیات، تاویل، فهرست تفاسیر شیعه، فهرست تفاسیر اهل سنت، ترجمه های قرآن
علوم قرآنی تاریخ قرآن: نزول قرآن، جمع قرآن، شان نزول، کاتبان وحی، قراء سبعه
دلالت الفاظ قرآن: عام و خاص، مجمل و مبین، مطلق و مقید، محکم و متشابه، مفهوم و منطوق، نص و ظاهر، ناسخ و منسوخ
تلاوت قرآن تجوید، آداب قرائت قرآن، تدبر در قرآن
رده ها: سوره های قرآن * آیات قرآن * واژگان قرآنی * شخصیت های قرآنی * قصه های قرآنی * علوم قرآنی * معارف قرآن