و چون بر آنان آیات ما تلاوت شود گویند: شنیدیم، اگر ما هم میخواستیم مانند آن میگفتیم، این چیزی جز افسانه پیشینیان نیست.
و هنگامی که آیات ما را بر آنان می خوانند، می گویند: البته شنیدیم [ولی این آیات، مطلب فوق العاده ای نیست] ما هم اگر بخواهیم مانند آن را می گوییم، این آیات جز افسانه پیشینیان نیست!!
و چون آيات ما بر آنان خوانده شود، مىگويند: «به خوبى شنيديم، اگر مىخواستيم، قطعاً ما نيز همانند اين را مىگفتيم، اين جز افسانههاى پيشينيان نيست.»
چون آيات ما بر آنها خوانده شد، گفتند: شنيديم. و اگر بخواهيم همانند آن مىگوييم، اين چيزى جز افسانههاى پيشينيان نيست.
و هنگامی که آیات ما بر آنها خوانده میشود، میگویند: «شنیدیم؛ (چیز مهمّی نیست؛) ما هم اگر بخواهیم مثل آن را میگوییم؛ اینها همان افسانههای پیشینیان است!» (ولی دروغ میگویند، و هرگز مثل آن را نمیآورند.)
When Our signs are recited to them, they say, ‘We have heard already. If we want, we [too] can say like this. These are nothing but myths of the ancients.’
And when Our communications are recited to them, they say: We have heard indeed; if we pleased we could say the like of it; this is nothing but the stories of the ancients.
And when Our revelations are recited unto them they say: We have heard. If we wish we can speak the like of this. Lo! this is naught but fables of the men of old.
When Our Signs are rehearsed to them, they say: "We have heard this (before): if we wished, we could say (words) like these: these are nothing but tales of the ancients."
معانی کلمات آیه
اساطير: سطر: نوشتن. خطّ. صف.
اساطير: نوشته هاى باطل، افسانه ها و حكايات دروغ. گويند اساطير، جمع اسطار و آن، جمع سطر است.
از مبرد نقل شده كه آن جمع اسطوره است.[۱]
نزول
سعید بن جبیر گوید: در روز جنگ بدر پیامبر دستور قتل عقبة بن ابىمعیط و طعیمة بن عدى و نضر بن حرث را صادر فرمود، مقداد از کسانى بود که نضر بن حرث را به اسیرى گرفته بود. خواست دستور قتل را درباره او اجرا نکند لذا به رسول خدا صلی الله علیه و آله گفت: یا رسول الله، نضر اسیر من است. پیامبر فرمود: اوست که درباره کتاب خدا آنچه که نباید بگوید گفته است و این آیه درباره گفتار او نازل شد[۲].[۳]
وَ إِذا تُتْلى عَلَيْهِمْ آياتُنا قالُوا قَدْ سَمِعْنا لَوْ نَشاءُ لَقُلْنا مِثْلَ هذا إِنْ هذا إِلَّا أَساطِيرُ الْأَوَّلِينَ «31»
و هرگاه آيات ما بر آنان تلاوت شود، گويند: به خوبى شنيديم (چيز مهمى نيست)، اگر بخواهيم قطعاً مانند اين قرآن را بيان مىكنيم، اين جز افسانههاى پيشينيان نيست.
نکته ها
در آيهى قبل، سخن از مكرهاى پى در پى كفّار و توطئه براى طرد و كشتن پيامبر صلى الله عليه و آله بود، اين آيه نمونهاى از مكرهاى فرهنگى آنان را كه براى تحقير مكتب و قرآن طرح شده است، بيان مىكند.
«أَساطِيرُ» جمع «اسطوره»، به معناى افسانههاى خرافى و خيالى است كه يا دربارهى انسانهاى اوّليه است و يا ساخته و پرداخته آنان است.
نضربن حارث در سفر به ايران، داستان رستم واسفنديار را فراگرفت و در حجاز براى مردم بازگو مىكرد و مدّعى بود كه من هم مىتوانم مثل محمّد صلى الله عليه و آله حرف بزنم و قصه بگويم. «1»
پیام ها
1- از حربههاى دشمن، عوامفريبى، سبك شمردن و مسخره كردن حقّ است.
«قالُوا قَدْ سَمِعْنا لَوْ نَشاءُ لَقُلْنا مِثْلَ هذا» امّا دشمنان طبل توخالىاند و تنها ادّعا دارند و در عمل، از آوردن نظير قرآن عاجزند.
2- دشمنان نيز به برترى و فوق تصوّر بودن قرآن، اعتراف داشتند. «إِنْ هذا إِلَّا أَساطِيرُ الْأَوَّلِينَ»
3- تهمت تحجّر، سنّتگرايى وكهنهپرستى، از قديمىترين تهمتها به مؤمنان است. «أَساطِيرُ الْأَوَّلِينَ»
«1». تفاسير مجمعالبيان، روحالمعانى و فىظلالالقرآن.
تفسير نور(10جلدى)، ج3، ص: 309
تفسیر اثنی عشری (حسینی شاه عبدالعظیمی)
وَ إِذا تُتْلى عَلَيْهِمْ آياتُنا قالُوا قَدْ سَمِعْنا لَوْ نَشاءُ لَقُلْنا مِثْلَ هذا إِنْ هذا إِلاَّ أَساطِيرُ الْأَوَّلِينَ (31)
بعد از آن، اخبار از شدت عناد و انكار كفار مىفرمايد:
وَ إِذا تُتْلى عَلَيْهِمْ آياتُنا: و چون خوانده شود بر ايشان آيات قرآن ما، قالُوا قَدْ سَمِعْنا: گويند بتحقيق شنيديم مثل اين را از مردمان روزگار. اين كلام به جهت آن بود كه نضر بن حرث به تجارت به بلاد فارس آمده بود. قصه رستم و اسفنديار و غير آن از ملوك عجم خريده و معرب ساخت به مكه آورد، گفت:
افسانه شيرين آوردهام، بهتر از افسانههائى است كه پيغمبر براى ما مىخواند.
جمعى هم تابع او شده، وقت تلاوت آيات الهى مىگفتند: ما اينها شنيدهايم.
لَوْ نَشاءُ لَقُلْنا مِثْلَ هذا: اگر خواهيم هر آينه گوئيم مثل اين را. يا ظهور عجز از اتيان به سورهاى مثل قرآن گفتند بعد از تحدى به سبب شدت عداوت و عناد، چنانچه گاهى انسان با قطع به عجز در مقام عناد گويد: حتما فلان كار را نمايم.
إِنْ هذا إِلَّا أَساطِيرُ الْأَوَّلِينَ: نيست اين قرآن مگر قصه و نوشتههاى پيشينيان و من نيز مثل آن دارم. گرچه قائل اين قول «نضر بن حرث» بود، لكن به سبب رياست او، همه تابع او بودند در اين امر، لذا اسناد به جميع ايشان فرمود، اين غايت مكابره و فرط عنادشان بود، زيرا اگر استطاعت اتيان مثل قرآن
جلد 4 صفحه 333
يا قريب به آن را داشتند، هر آينه در مدت ده سال تحدى پيغمبر صلّى اللّه عليه و آله و سلّم با او در مقام معارضه مىآمدند و مثل آن را مىخواندند و مسايفه و مشقت محاربه را بر خود تحميل نمىكردند.
مروى است كه چون عثمان بن مظعون، سخنان نضر بن حرث را شنيد گفت: از خدا بترس و اين حرفها مزن كه حضرت محمد صلّى اللّه عليه و آله و سلّم بر حق و آنچه فرمايد صدق است. نضر گفت: من نيز حق گويم. عثمان گفت:
پيغمبر گويد: لا إِلهَ إِلَّا اللَّهُ*. گفت: من، لا إِلهَ إِلَّا اللَّهُ* گويم، و به آن ضم كنم:
هؤلاء بنات اللّه. حضرت به استماع اين كلام فرمود: واى بر تو اى نضر، قرآن كلام منزل از جانب خدا است. نضر در مقابل فرمايش حضرت دعا نمود كه خدايا اگر كلام حضرت محمد صلّى اللّه عليه و آله و سلّم حق است، سنگى بر سر من افكن و مرا هلاك كن. (كما قال اللّه تعالى).
تفسیر روان جاوید (ثقفى تهرانى)
وَ إِذا تُتْلى عَلَيْهِمْ آياتُنا قالُوا قَدْ سَمِعْنا لَوْ نَشاءُ لَقُلْنا مِثْلَ هذا إِنْ هذا إِلاَّ أَساطِيرُ الْأَوَّلِينَ (31)
ترجمه
و چون خوانده شود بر آنها آيتهاى ما گويند بتحقيق شنيديم اگر بخواهيم هر آينه بگوئيم مانند اين را نيست اين مگر افسانههاى پيشينيان
تفسير
گفته شده است نضر بن حارث بن كلده براى تجارت بايران مسافرت نموده بود و افسانه رستم و اسفنديار و غيره را خريده و معرّب كرده بود و گمان كرد قصص قرآنيّه هم از اين قبيل است اين لاف را زد و گزاف را گفت و عاجز شد از اظهار چنانچه عاجز شدند رفقايش كه با او هم مسلك و هم آهنگ بودند با آنكه از فصحاء و بلغاء عرب بودند و در مدت ده سال سعى نمودند و نتوانستند يك سوره يا آيه ادعائى انشاء و اظهار نمايند تا بالاخره مبارزه با شمشير را اختيار نمودند بر معارضه بالسان و اين شخص در جنگ بدر اسير شد و امير المؤمنين (ع) بامر پيغمبر (ص) او را كشت ..
اطیب البیان (سید عبدالحسین طیب)
وَ إِذا تُتلي عَلَيهِم آياتُنا قالُوا قَد سَمِعنا لَو نَشاءُ لَقُلنا مِثلَ هذا إِن هذا إِلاّ أَساطِيرُ الأَوَّلِينَ (31)
و زماني که تلاوت كني بر اينکه كفار و مشركين آيات شريفه قرآن مجيد را که ما نازل فرموديم گفتند محققا ما شنيديم اينکه آيات را لكن اينکه معجزه بارزه نيست ما هم اگر بخواهيم مثل آن را ميگوييم و ميآوريم اينکه قرآن نيست مگر بافته و كلمات پشينيان را جمع كردهاي و برخ ما ميكشي.
رومان ميگويند مثل كتاب ليلي و مجنون و قصه رستم و حسين كرد و اينکه هايي که امروزه مرسوم است که ميگويند براي سرگرم كردن مردم العياذ گفتند قرآن هم از اينکه قسمت است و از اينکه نوع كتابها برداشته شده مربوط بخدا و وحي آسماني نيست چنانچه يزيد هم در حال مستي باطن خود را ظاهر كرد و گفت (لعبت هاشم بالملك فلا خبر جاء و لا وحي نزل) لعنه اللّه و ابواه و جده و جدته و تابعيه
برگزیده تفسیر نمونه
]
(آیه 31)- بیهوده گویان! در آیه گذشته نمونهای از منطق عملی «مشرکان» خرافی مکّه بیان شد، در اینجا نمونهای از منطق فکری آنها منعکس شده است تا روشن شود که آنها نه دارای سلامت فکر بودند و نه درستی عمل، بلکه همه برنامههایشان بیاساس و ابلهانه بود! نخست میگوید: «هنگامی که آیات ما بر آنها خوانده شود میگویند آن را شنیدیم (اما چیز مهمّی نیست) اگر بخواهیم مثل آن را میگوییم»! (وَ إِذا تُتْلی عَلَیْهِمْ آیاتُنا قالُوا قَدْ سَمِعْنا لَوْ نَشاءُ لَقُلْنا مِثْلَ هذا).
«اینها (که محتوای مهمی ندارد) همان افسانههای پیشینیان است»! (إِنْ هذا إِلَّا أَساطِیرُ الْأَوَّلِینَ).
این سخن را در حالی میگفتند که بارها به فکر مبارزه با قرآن افتاده، و از آن عاجز گشته بودند و به خوبی میدانستند که توانایی بر معارضه با قرآن ندارند.
سایرتفاسیر این آیه را می توانید در سایت قرآن مشاهده کنید: