مقاله مورد سنجش قرار گرفته است

آمنه بنت وهب: تفاوت بین نسخه‌ها

از دانشنامه‌ی اسلامی
پرش به ناوبری پرش به جستجو
سطر ۱: سطر ۱:
 
{{خوب}}
 
{{خوب}}
آمنه دختر وهب بن عبدمناف مادر [[حضرت محمد صلی الله علیه و آله]] است. او از نظر نسب، حیا و ادب و پاکی از بافضيلت ترين دختران قريش بود. آمنه، در سال هفتم پس از عام الفیل، فرزندش، محمد را برای زیارت قبر پدرش، عبدالله و نیز دیدار با دایی‌های عبدالله که از بنی‌نجار بودند، به مدینه برد. او در بازگشت از این سفر، در محلی به نام «[[ابواء]]» در نزدیکی [[مدینه]] درگذشت و همانجا دفن شد.  
+
«آمنه» دختر وهب بن عبدمناف مادر [[پیامبر اسلام|حضرت محمد]] صلی الله علیه وآله است. او از نظر نسب، [[حیا]] و ادب و پاکی از زنان بافضيلت [[قريش]] بود. آمنه، در سال هفتم پس از عام الفیل، فرزندش، محمد را برای زیارت قبر پدرش، عبدالله و نیز دیدار با دایی‌های عبدالله که از بنی‌نجار بودند، به مدینه برد. او در بازگشت از این سفر، در محلی به نام «[[ابواء]]» در نزدیکی [[مدینه]] درگذشت و همانجا دفن شد.  
  
 
==نام و نسب==
 
==نام و نسب==
آمنه دختر وهب بن  [[عبدمناف]] است و مادر بزرگوارش «بِرِّه» نام دارد. <ref> رياحين الشريعه، ذبيح الله  محلاتي، ج 2، ص 386.</ref> اين دو بزرگوار در نسب شريف به كلاب بن  مره بن  كعب بن  لوي مي رسند و در واقع پدر و مادر آمنه دخترعمو و پسرعمو بوده اند.
+
آمنه دختر وهب بن  عبدمناف است و مادرش «بَرَّه» نام دارد.<ref> رياحين الشريعه، ذبيح الله  محلاتي، ج 2، ص 386.</ref> اين دو بزرگوار در نسب به كلاب بن  مره بن  كعب بن  لوي مي رسند و در واقع پدر و مادر آمنه دخترعمو و پسرعمو بوده اند.  
==ويژگي‌های والاي آمنه==
 
شواهد تاریخی نشان می دهد که آمنه در آن زمان، از نظر نسب و ازدواج، بافضيلت ترين دختران قريش بود».<ref> مادر پيامبر، دكتر بنت الشاطي، ترجمه دكتر احمد بهشتي، ص 99.</ref>
 
عبدالمطلب، قبل از خواستگاري از آمنه، نزد عبدالله ، آمد و چنين گفت: «پسرم، آمنه دختري است از خويشان تو و در [[مكه]] مانند او دختري نيست» و سپس فرمود: {{متن حدیث|««فواللّه  ما في بنات اهل مكّة مثلها لانّها محتشمةٌ في نفسها طاهرةٌ مطهرةٌ عاقلةٌ دَيّنَةٌ؛»}}<ref> [[بحارالانوار]]، [[علامه مجلسی]]، ج 15، ص 99.</ref> [[سوگند]] به عزت و جلال خداوند، كه در مكه دختري مثل او (آمنه) نيست. زيرا او با حيا و ادب است و نفسي پاكيزه دارد و عاقل و فهيم و دين باور است».
 
  
'''دين باوری (دَيَّنة):'''
+
پدرش وهب بن عبدمناف بن زهره بن کلاب و مادرش برّه بنت عبدالعزی بن عثمان بن عبدالداربن قصی بن کلاب بوده است.
پيامبر گرامي اسلام را «سيد الناس و ديان العرب» مي خواندند. علي ابن  ابي طالب علیه السلام را نيز با اين وصف ستوده اند: «كان عليٌ علیه السلام ديّان هذه الامّة»<ref> مجمع البحرين، شيخ فخرالدين طريحي، ترجمه محمود عادل، ص 79 و 78.</ref> برخي دين را به معناي طاعت و گروهي به معناي هر آنچه با آن بندگي خدا مي شود<ref> منجد الطلاب، ص 231.</ref>، مي دانند.
+
==ويژگي‌های آمنه==
مورخان و پژوهشگران [[شيعه]] بر اين باورند كه پدران و مادران پيامبر [[ايمان]] داشتند. آن‌ها براي اثبات اين مطلب به سخن پيامبر صلی الله علیه و آله استناد كرده اند كه مي فرمايد: «لم يزل ينقلني اللّه  من اصلاب الشامخه الي الارحام المطّهرات حتي اخرجني الي عالمكم هذا ولم يدسنني دنس الجاهلية؛<ref> رياحين الشريعه، ج ص 388.</ref> خداوند همواره مرا از پشت‌هاي پاك به رحم‌هاي پاك منتقل مي ساخت تا اين كه به اين دنياي شما آمدم و هرگز به افكار و ناپاكي‌هاي جاهليت آلوده نشدم».
+
شواهد تاریخی نشان می دهد که آمنه در آن زمان، از نظر نسب و ازدواج، بافضيلت ترين دختران قريش بود».<ref> مادر پيامبر، دكتر بنت الشاطي، ترجمه دكتر احمد بهشتي، ص 99.</ref> [[عبدالمطلب]]، قبل از خواستگاري از آمنه، نزد پسرش [[عبدالله بن عبدالمطلب|عبدالله]]، آمد و چنين گفت: «آمنه دختري است از خويشان تو و در [[مكه]] مانند او دختري نيست» و سپس فرمود: «فَواللّه  ما في بنات اهل مكّة مثلها لانّها محتشمةٌ في نفسها طاهرةٌ مطهرةٌ عاقلةٌ دَيّنَةٌ»؛<ref> بحارالانوار، علامه مجلسی، ج 15، ص 99.</ref> [[سوگند]] به عزت و جلال خداوند، كه در مكه دختري مثل او (آمنه) نيست. زيرا او با حيا و ادب است و نفسي پاكيزه دارد و عاقل و فهيم و دين باور است.
  
از اين [[حديث]] شريف، كه با عبارات مختلف بيان شده است، پاكي وجود آمنه و طهارت فكري او ثابت مي شود. بسياري از دانشمندان [[اهل سنت]] [[ايمان]] آمنه را بيان كرده، براي اثبات اين امر از روايت زير استفاده كرده اند: «كعب الاحبار به معاويه گفت: من در هفتاد و دو كتاب خوانده ام كه [[فرشتگان]]، جز براي مريم و آمنه بنت وهب براي ولادت هيچ پيامبري به زمين نيامدند و جز براي مريم و آمنه، براي هيچ زني حجاب‌هاي بهشتي را برپا نساختند». <ref> بحارالانوار، ج 15، ص 117 </ref>
+
'''دين باوری (دَيَّنة):''' مورخان و پژوهشگران [[شيعه]] بر اين باورند كه پدران و مادران پيامبر [[ايمان]] داشتند. آن‌ها براي اثبات اين مطلب به سخن پيامبر صلی الله علیه و آله استناد كرده اند كه مي فرمايد: «لم يزل ينقلني اللّه  من اصلاب الشامخه الي الارحام المطّهرات حتي اخرجني الي عالمكم هذا ولم يدسنني دنس الجاهلية؛<ref> رياحين الشريعه، ج ص 388.</ref> خداوند همواره مرا از پشت‌هاي پاك به رحم‌هاي پاك منتقل مي ساخت تا اين كه به اين دنياي شما آمدم و هرگز به افكار و ناپاكي‌هاي جاهليت آلوده نشدم».
  
«واقدي» و گروهي از دانشمندان [[اهل سنت]]، پس از ذكر [[حديث]] فوق، مي گويند: خداوند متعال هرگز زن كافره را در برابر زن باايماني مانند مريم علیهاالسلام قرار نمي دهد. اگر آمنه ايمان نداشت، هرگز مقامات مريم علیهاالسلام براي او به وجود نمي آمد. زيرا بين ايمان و كفر فاصله بسيار است و هرگز اين دو جمع نمي شوند. <ref> بحارالانوار، ج 15، ص 117 </ref>
+
از اين [[حديث]] شريف، كه با عبارات مختلف بيان شده است، پاكي وجود آمنه و طهارت فكري او ثابت مي شود. بسياري از دانشمندان [[اهل سنت]] ايمان آمنه را بيان كرده، براي اثبات اين امر از روايت زير استفاده كرده اند: «كعب الاحبار به معاويه گفت: من در هفتاد و دو كتاب خوانده ام كه [[فرشتگان]]، جز براي مريم و آمنه بنت وهب براي ولادت هيچ پيامبري به زمين نيامدند و جز براي مريم و آمنه، براي هيچ زني حجاب‌هاي بهشتي را برپا نساختند». <ref> بحارالانوار، ج 15، ص 117 </ref>
[[شيخ صدوق]] نيز در «اعتقادات» خود مي فرمايد: «اعتقادنا في آباء النّبي انّهم مسلمون من آدم الي ابيه و اباطالب و كذا آمنة بنت وهب امّ رسول اللّه  صلی الله علیه و آله(11)؛ اعتقاد ما اين است كه پدران پيامبر صلی الله علیه و آله از آدم تا عبداللّه  و ابوطالب و همچنين آمنه، مادر پيامبر، مسلم بوده اند».
+
 
 +
«واقدي» و گروهي از دانشمندان [[اهل سنت]]، پس از ذكر [[حديث]] فوق، مي گويند: خداوند متعال هرگز زن كافره را در برابر زن باايماني مانند مريم علیهاالسلام قرار نمي دهد. اگر آمنه ايمان نداشت، هرگز مقامات مريم علیهاالسلام براي او به وجود نمي آمد. زيرا بين ايمان و كفر فاصله بسيار است و هرگز اين دو جمع نمي شوند.<ref> بحارالانوار، ج 15، ص 117 </ref>
 +
[[شيخ صدوق]] نيز در «[[اعتقادات صدوق (کتاب)|اعتقادات]]» خود مي فرمايد: «اعتقادنا في آباء النّبي انّهم مسلمون من آدم الي ابيه و اباطالب و كذا آمنة بنت وهب امّ رسول اللّه  صلی الله علیه و آله؛ اعتقاد ما اين است كه پدران پيامبر صلی الله علیه و آله از آدم تا عبداللّه  و ابوطالب و همچنين آمنه، مادر پيامبر، مسلم بوده اند».
  
 
[[امام صادق]] علیه السلام نيز مي فرمايد: [[جبرئيل]] بر پيامبر نازل شد و گفت: اعتقاد ما اين است كه پدران پيامبر صلی الله علیه و آله از آدم تا عبدالله  و [[ابوطالب]] و همچنين آمنه، مادر پيامبر، مسلم بوده اند.
 
[[امام صادق]] علیه السلام نيز مي فرمايد: [[جبرئيل]] بر پيامبر نازل شد و گفت: اعتقاد ما اين است كه پدران پيامبر صلی الله علیه و آله از آدم تا عبدالله  و [[ابوطالب]] و همچنين آمنه، مادر پيامبر، مسلم بوده اند.
  
{{متن حدیث|«يا محمد ان الله  جل جلاله يقرئك السلام و يقول اني قد حرمت النار علي صلب انزلك و بطنٍ حملك و حجرٌ كفلك»}}<ref> بحارالانوار، ج 15، ص 117 </ref> ؛ اي محمد صلی الله علیه و آله، خداوند تعالي بر تو سلام فرستاد و گفت: من آتش را بر صلب و پشتي كه تو را فرود آورد و بطني كه حامل تو بود و دامني كه تو را تربيت كرد، حرام كردم».
+
{{متن حدیث|«يا محمد ان الله  جل جلاله يقرئك السلام و يقول اني قد حرمت النار علي صلب انزلك و بطنٍ حملك و حجرٌ كفلك»}}<ref> بحارالانوار، ج 15، ص 117 </ref> ؛ اي محمد، خداوند تعالي بر تو سلام فرستاد و گفت: من آتش را بر صلب و پشتي كه تو را فرود آورد و بطني كه حامل تو بود و دامني كه تو را تربيت كرد، حرام كردم».
مرحوم مجلسي مي نويسد: اين خبر دلالت بر ايمان عبدالله  و آمنه و ابوطالب دارد؛ زيرا خداوند آتش را بر جميع مشركان و كفار واجب كرده است و اگر اينان مؤمن نبودند، آتش بر آنان [[حرام]] نمي شد.
+
[[علامه مجلسى|علامه مجلسي]] مي نويسد: اين خبر دلالت بر ايمان عبدالله  و آمنه و ابوطالب دارد؛ زيرا خداوند آتش را بر جميع مشركان و كفار واجب كرده است و اگر اينان مؤمن نبودند، آتش بر آنان حرام نمي شد.
  
 
'''محجوب و باحيا (محتشمه):'''
 
'''محجوب و باحيا (محتشمه):'''
  
ويژگي ديگر اين بانوي بزرگوار [[حيا]] و ادب اوست كه با واژه «محتشمه» در ميان عرب شناخته شده بود. در كتب لغت اين واژه را اين گونه تعريف كرده اند: «احتشام و هو افتعالٌ من الحِشمة بمعني الانقباض والاستحياء والحشمة الحياءُ والادب  <ref> بحارالانوار، ج 15، ص 117 </ref> احتشام از حشمت گرفته شده است و به معناي گرفته بودن و حياداشتن است. حشمت به معناي ادب و حيا است و زيباترين صفتي است كه بانوان كريمه مي توانند داشته باشند و در سايه آن آسودگي جسمي و رواني يابند».
+
ويژگي ديگر اين بانوي بزرگوار [[حيا]] و [[ادب]] اوست كه با واژه «محتشمه» در ميان عرب شناخته شده بود. در كتب لغت اين واژه را اين گونه تعريف كرده اند: «احتشام و هو افتعالٌ من الحِشمة بمعني الانقباض والاستحياء والحشمة الحياءُ والادب»؛<ref> بحارالانوار، ج 15، ص 117 </ref> احتشام از حشمت گرفته شده است و به معناي گرفته بودن و حياداشتن است. حشمت به معناي ادب و حيا است و زيباترين صفتي است كه بانوان كريمه مي توانند داشته باشند و در سايه آن آسودگي جسمي و رواني يابند.
جريان خواستگاري «فاطمه»، همسر [[عبدالمطلب]]، از آمنه و آن‌چه در اين مجلس به وقوع پيوست حيا و ادب اين دختر برگزيده عرب را نشان مي دهد: زماني كه همسر عبدالمطلب به منزل وهب بن [[ عبدمناف]] آمد، آمنه در مقابل او ايستاد. خوش آمد گفت و مقدمش را گرامي داشت. وقتي فاطمه نيكي‌هاي آمنه را ديد، به مادرش گفت: «من پيشتر آمنه را ديده بودم، فكر نمي كردم چنين با حسن و كمال باشد».<ref> همان، ص 100 و 99.</ref>
+
جريان خواستگاري فاطمه، همسر [[عبدالمطلب]]، از آمنه و آن‌چه در اين مجلس به وقوع پيوست حيا و ادب اين دختر برگزيده عرب را نشان مي دهد: زماني كه همسر عبدالمطلب به منزل وهب بن عبدمناف آمد، آمنه در مقابل او ايستاد. خوش آمد گفت و مقدمش را گرامي داشت. وقتي فاطمه نيكي‌هاي آمنه را ديد، به مادرش گفت: «من پيشتر آمنه را ديده بودم، فكر نمي كردم چنين با حسن و كمال باشد».<ref> همان، ص 100 و 99.</ref>
  
 
سپس با آمنه گفتگو كرد و او را فصيح ترين زن [[مكه]] يافت. آنگاه از جاي برخاست، نزد عبدالله  شتافت و گفت: فرزندم، در ميان دختران عرب مانند او نديدم. من او را مي پسندم...
 
سپس با آمنه گفتگو كرد و او را فصيح ترين زن [[مكه]] يافت. آنگاه از جاي برخاست، نزد عبدالله  شتافت و گفت: فرزندم، در ميان دختران عرب مانند او نديدم. من او را مي پسندم...
سطر ۳۱: سطر ۳۰:
 
'''فرزانگی و فرهيختگي (عاقله):'''
 
'''فرزانگی و فرهيختگي (عاقله):'''
  
فهيم بودن از صفات و ويژگي‌هاي اولياي الهي است. عبدالمطلب آمنه را با كلمه عاقله ستوده است. آمنه عقيله عرب، در فهم و كمال بي نظير بود. سخن اين بانوي بزرگ در هنگام [[مرگ]]، نشان دهنده ميزان خرد و درك اوست. او به فرزندش [[حضرت محمد]] صلی الله علیه و آله مي گويد: هر زنده اي مي ميرد، هر تازه اي كهنه مي شود، هر گروهي فاني مي شود و من مي ميرم؛ اما ياد من هميشه هست. من خير به جاي گذاشتم و مولود مطهري (چون تو) زادم.<ref> رياحين الشريعه، ج 2، ص 387.</ref>
+
عبدالمطلب آمنه را با كلمه عاقله ستوده است. آمنه عقيله عرب، در فهم و كمال کم نظير بود. سخن اين بانوي بزرگ در هنگام [[مرگ]]، نشان دهنده ميزان خرد و درك اوست. او به فرزندش [[حضرت محمد]] صلی الله علیه و آله مي گويد: هر زنده اي مي ميرد، هر تازه اي كهنه مي شود، هر گروهي فاني مي شود و من مي ميرم؛ اما ياد من هميشه هست. من خير به جاي گذاشتم و مولود مطهري (چون تو) زادم.<ref> رياحين الشريعه، ج 2، ص 387.</ref>
  
 
'''فصاحت و بلاغت (اديبه):'''
 
'''فصاحت و بلاغت (اديبه):'''
سطر ۴۳: سطر ۴۲:
 
تُبَعثُ بالتحقيق والاسلام * دين ابيك البّر ابراها
 
تُبَعثُ بالتحقيق والاسلام * دين ابيك البّر ابراها
  
فاللّه  انهاك عن الاصنام* ان لاتو اليها مع الاقوامَ.<ref> همان.</ref>
+
فاللّه  انهاك عن الاصنام * ان لاتو اليها مع الاقوامَ.<ref> همان.</ref>
  
 
معناي شعر به اختصار چنين است: اگر خوابي كه ديدم درست باشد، تو بر مردم مبعوث خواهي شد. از طرف خداوندي كه داراي جلال و اكرام است. براي بيان [[حلال]] و [[حرام]] مبعوث مي شوي. براي حق گويي و [[اسلام]] كه دين پدرت ابراهيم است، برانگيخته مي شوي. پس خداوند تو را از پرستش بت‌ها و پيروي خويشان بازداشت.
 
معناي شعر به اختصار چنين است: اگر خوابي كه ديدم درست باشد، تو بر مردم مبعوث خواهي شد. از طرف خداوندي كه داراي جلال و اكرام است. براي بيان [[حلال]] و [[حرام]] مبعوث مي شوي. براي حق گويي و [[اسلام]] كه دين پدرت ابراهيم است، برانگيخته مي شوي. پس خداوند تو را از پرستش بت‌ها و پيروي خويشان بازداشت.
  
'''پاك و طهارت (طاهره، مطهره، عفيفه):'''
+
'''پاكی و طهارت (طاهره، مطهره، عفيفه):'''
 
 
پاكي و طهارت آمنه بر اهل [[مكه]] پوشيد نبود. اين طهارت به مناسبت‌هاي مختلف در سخنان و اشعار عرب مطرح شده است. در توصيف اين بانوي كريمه [[عبدالمطلب]] آمنه را با كلمه عاقله ستوده است.
 
 
 
چنين نوشته اند: «انّها كان وجُهها كفلقة القمر المضيئة و كانت من احسن النساء جمالاً و كمالاً و افضلهّن حسبا و نسبا<ref> خصايص فاطميه، ملاباقر واعظ كجوري، ص 292.</ref>؛ به درستي كه چهره اش (آمنه) مثل ماه نوراني بود، در زيبايي و كمال از بهترين زنان بشمار مي آمد و از نظر صفات و دودمان نيز از بهترين ها بود. او هم پاكيزگي ظاهري داشت و هم پاكي معنوي».
 
  
'''عفت:'''
+
پاكي و طهارت آمنه بر اهل [[مكه]] پوشيد نبود. اين طهارت به مناسبت‌هاي مختلف در سخنان و اشعار عرب مطرح شده است. در توصيف اين بانوي كريمه چنين نوشته اند: «انّها كان وجُهها كفلقة القمر المضيئة و كانت من احسن النساء جمالاً و كمالاً و افضلهّن حسبا و نسبا<ref> خصايص فاطميه، ملاباقر واعظ كجوري، ص 292.</ref>؛ به درستي كه چهره اش (آمنه) مثل ماه نوراني بود، در زيبايي و كمال از بهترين زنان بشمار مي آمد و از نظر صفات و دودمان نيز از بهترين ها بود. او هم پاكيزگي ظاهري داشت و هم پاكي معنوي».
  
 
از صفات برجسته ديگر اين بانو ساده زيستي و دوري از جلوه هاي مادي است. به گونه اي كه پيامبر اكرم صلی الله علیه و آله مي فرمايد: «انّما انا ابن امرأة من قريش تأكل القديد<ref> همان، ص 18.</ref>؛ همانا من فرزند زني از قريشم كه گوشت خشكيده مي خورد».
 
از صفات برجسته ديگر اين بانو ساده زيستي و دوري از جلوه هاي مادي است. به گونه اي كه پيامبر اكرم صلی الله علیه و آله مي فرمايد: «انّما انا ابن امرأة من قريش تأكل القديد<ref> همان، ص 18.</ref>؛ همانا من فرزند زني از قريشم كه گوشت خشكيده مي خورد».
 
==ازدواج آمنه با عبدالله==
 
==ازدواج آمنه با عبدالله==
مسعودی در اثبات الوصیه جریان ازدواج آمنه با پیامبر اسلام را چنین نقل می کند:
+
[[علی بن حسین مسعودی|مسعودی]] در «اثبات الوصیه» جریان [[ازدواج]] آمنه بنت وهب با [[عبدالله بن عبدالمطلب]] را چنین نقل می کند:
روزى عبد اللّه به پدر خود [[عبد المطّلب]] گفت: اى پدر! من در خواب ديدم كه از مكه خارج شدم و ديدم كه دو نور از پشت من خارج گرديد، يكى از آن دو نور مشرق را فرا گرفت و ديگرى مغرب را و آن نور به كمتر از يك چشم به هم‏ زدن در پشت من دور زد، عبد المطلب فرمود: اگر خواب تو راست باشد بهترين مردم عالم از پشت تو خارج خواهد شد.
+
روزى عبداللّه به پدر خود [[عبد المطّلب]] گفت: اى پدر! من در خواب ديدم كه از مكه خارج شدم و ديدم كه دو نور از پشت من خارج گرديد، يكى از آن دو نور مشرق را فرا گرفت و ديگرى مغرب را و آن نور به كمتر از يك چشم به هم‏ زدن در پشت من دور زد، عبد المطلب فرمود: اگر خواب تو راست باشد بهترين مردم عالم از پشت تو خارج خواهد شد.
  
حضرت عبد اللّه مدتى را در همين حال بود و زنان قريش را آرزوئى جز وصال آن حضرت نبود. بعد از آن تعداد هفتاد نفر از علماى يهود شام بسوى عبد اللّه حركت كردند و هم قسم شدند كه تا عبد اللّه عليه السّلام را نكشند خارج نشوند، تعداد هفتاد شمشيرى كه با زهر آب داده بودند با خود آوردند، در شب حركت ميكردند و در روز پنهان ميشدند تا اينكه در نزديكى مكه وارد شدند و در آنجا اقامت كردند.
+
عبداللّه مدتى را در همين حال بود و زنان [[قريش]] را آرزوئى جز وصال آن حضرت نبود. بعد از آن تعداد هفتاد نفر از علماى [[يهود]] اهل [[شام]] بسوى عبداللّه حركت كردند و هم قسم شدند كه تا عبداللّه را نكشند خارج نشوند.
  
در يكى از روزها كه حضرت عبد اللّه به تنهائى براى شكار خارج گرديد و علماى يهود آن بزرگوار را در خلوتگاهى بدست آوردند آن حضرت را محاصره كردند كه او را بكشند، وقتى كه وهب بن عبد مناف كه پدر آمنه مادر رسول خدا باشد اين منظره را مشاهده كرد حس حمايت او بجنبش افتاد و گفت: هفتاد نفر يك نفر از اهل مكه را محاصره كنند كه معين و ناصرى ندارد؟؟ من حتما او را يارى مينمايم.
+
در يكى از روزها كه حضرت عبداللّه به تنهائى براى شكار خارج گرديد و علماى يهود آن بزرگوار را در خلوتگاهى بدست آوردند آن حضرت را محاصره كردند كه او را بكشند، وقتى كه وهب بن عبدمناف كه پدر آمنه مادر رسول خدا باشد، اين منظره را مشاهده كرد، حس حمايت او بجنبش افتاد و گفت: هفتاد نفر يك نفر از اهل مكه را محاصره كنند كه معين و ناصرى ندارد؟ من حتما او را يارى مينمايم.
  
آنگاه وهب بن عبد مناف از محل خود براى يارى كردن عبد اللّه حمله كرد، همين‏كه وهب متوجه شد مردانى را كه شباهت بمردان دنيا نداشتند ديد كه از آسمان بر زمين نازل شدند و بر علماى يهود حمله كرده آنان را قطعه ‏قطعه كردند. موقعى كه وهب اين منظره را مشاهده كرد نزد زوجه خود مراجعت كرده او را از اين جريان خبردار نمود و گفت: برو نزد حضرت عبد المطلب و دختر خود را بآن حضرت براى پسرش عبد اللّه عرضه كن! شايد عبداللّه عليه السّلام دختر ما را تزويج نمايد قبل از آنكه مردم ديگر بر ما سبقت بگيرند و حسرت و مصيبت بزرگ آن نصيب ما گردد.
+
آنگاه وهب بن عبدمناف از محل خود براى يارى كردن عبداللّه حمله كرد، همين‏كه وهب متوجه شد مردانى را كه شباهت بمردان دنيا نداشتند ديد كه از آسمان بر زمين نازل شدند و بر علماى يهود حمله كرده آنان را قطعه ‏قطعه كردند. موقعى كه وهب اين منظره را مشاهده كرد نزد زوجه خود مراجعت كرده او را از اين جريان خبردار نمود و گفت: برو نزد عبدالمطلب و دختر خود را بآن حضرت براى پسرش عبداللّه عرضه كن! شايد عبداللّه عليه السّلام دختر ما را تزويج نمايد قبل از آنكه مردم ديگر بر ما سبقت بگيرند و حسرت و مصيبت بزرگ آن نصيب ما گردد.
  
 
زوجه وهب نزد حضرت عبد المطّلب آمد و دختر خود را كه آمنه باشد بر آن بزرگوار عرضه كرد. عبد المطّلب فرمود: حقا دخترى را براى پسر من معرفى كردى كه در ميان زنان غير از او كسى براى فرزند من صلاح نيست. پس عبد المطّلب عليه السّلام آمنه بنت وهب را براى حضرت عبد اللّه تزويج نمود و تعداد صد ناقه قرمز را براى او مهريه كرد. همين‏كه عبد اللّه عليه السّلام زوجه خود آمنه را به خانه خود آورد زنان قريش مريض شدند و عده زيادى از زنان قريش و غير آنان از اندوه اينكه عبد اللّه با آنان ازدواج نكرد از دنيا رفتند.<ref>ترجمه إثبات الوصية، ص195</ref>
 
زوجه وهب نزد حضرت عبد المطّلب آمد و دختر خود را كه آمنه باشد بر آن بزرگوار عرضه كرد. عبد المطّلب فرمود: حقا دخترى را براى پسر من معرفى كردى كه در ميان زنان غير از او كسى براى فرزند من صلاح نيست. پس عبد المطّلب عليه السّلام آمنه بنت وهب را براى حضرت عبد اللّه تزويج نمود و تعداد صد ناقه قرمز را براى او مهريه كرد. همين‏كه عبد اللّه عليه السّلام زوجه خود آمنه را به خانه خود آورد زنان قريش مريض شدند و عده زيادى از زنان قريش و غير آنان از اندوه اينكه عبد اللّه با آنان ازدواج نكرد از دنيا رفتند.<ref>ترجمه إثبات الوصية، ص195</ref>
  
 
==ولادت پیامبر==
 
==ولادت پیامبر==
عبدالله چند روز پس از ازدواج با آمنه، به سفر تجاری رفت و در راه بازگشت، در [[یثرب]] از دنیا رفت.<ref>زرقانی، شرح المواهب اللدنیة، ۱۴۱۷ق، ج۱، ص۲۰۷-۲۰۶.</ref> آمنه پيامبر را در ماه «[[ربیع الاول]]» در سالی که آن را بخاطر واقعه [[اصحاب فیل]]، [[عام الفیل]] خواندند به دنیا آورد.<ref>أعيان الشيعة، محسن الأمين ،ج‏1، ص218</ref> آمنه پس از تولد محمد، او را به زنی از قبیله بنی سعد به نام [[حلیمه]] سپرد و او ان حضرت را با خود به قبیله خویش برد و تا دو سال به آن حضرت شیر داده از او نگهداری نمود. پس از دو سال حلیمه حضرت محمدصلی الله علیه و آله را نزد آمنه آورد، اما آمنه بار دیگر بخاطر شیوع بیماری وبا او را به حلیمه سپرد و حضرت محمد صلی الله علیه و آله تا سن پنج سالگی در نزد حلیمه بود. <ref>زندگانى محمد(ص) پيامبر اسلام (ترجمه سیره ابن هشام)، ج1، ص106 تا 110</ref>
+
عبدالله چند روز پس از ازدواج با آمنه، به سفر تجاری رفت و در راه بازگشت، در [[یثرب]] از دنیا رفت.<ref>زرقانی، شرح المواهب اللدنیة، ۱۴۱۷ق، ج۱، ص۲۰۷-۲۰۶.</ref> آمنه [[حضرت محمد]] را در ماه «[[ربیع الاول]]» در سالی که آن را بخاطر واقعه [[اصحاب فیل]]، «[[عام الفیل]]» خواندند به دنیا آورد.<ref>أعيان الشيعة، محسن الأمين ،ج‏1، ص218</ref> آمنه پس از تولد محمد، او را به زنی از قبیله بنی سعد به نام [[حلیمه]] سپرد و او آن حضرت را با خود به قبیله خویش برد و تا دو سال به آن حضرت شیر داده از او نگهداری نمود. پس از دو سال حلیمه حضرت محمد صلی الله علیه وآله را نزد آمنه آورد، اما آمنه بار دیگر بخاطر شیوع بیماری وبا او را به حلیمه سپرد و حضرت محمد تا سن پنج سالگی در نزد حلیمه بود.<ref>زندگانى محمد(ص) پيامبر اسلام (ترجمه سیره ابن هشام)، ج1، ص106 تا 110</ref>
  
== وفات آمنه==
+
==وفات آمنه==
 
آمنه، در سال هفتم پس از [[عام الفیل]]، فرزندش، محمد را برای زیارت قبر [[عبدالله بن عبدالمطلب|عبدالله]] و نیز دیدار با دایی‌های عبدالله که از [[قبیله بنی‌نجار|بنی‌نجار]] بودند، به [[مدینه]] برد و بنا بر قول مشهور، در راه بازگشت از مدینه در [[ابواء]] از دنیا رفت<ref>نگاه کنید به: ابن عبدالبر، الاستیعاب، ۱۴۱۲ق، ج۱، ص۳۰.</ref>
 
آمنه، در سال هفتم پس از [[عام الفیل]]، فرزندش، محمد را برای زیارت قبر [[عبدالله بن عبدالمطلب|عبدالله]] و نیز دیدار با دایی‌های عبدالله که از [[قبیله بنی‌نجار|بنی‌نجار]] بودند، به [[مدینه]] برد و بنا بر قول مشهور، در راه بازگشت از مدینه در [[ابواء]] از دنیا رفت<ref>نگاه کنید به: ابن عبدالبر، الاستیعاب، ۱۴۱۲ق، ج۱، ص۳۰.</ref>
  
==پانویس ==
+
مادر پیامبر (صلی‌الله‌علیه‌وآله‌وسلم) "آمنه بنت وهب بن عبد مناف بن زهرة بن کلاب" می‌باشد که "عبدالله" و "آمنه" در "کلاب" جمع می‌شوند (نسبشان بهم می‌رسد.) پدرش «وهب بن عبدمناف بن زهره بن کلاب» و مادرش «برّة بنت عبدالعزی بن عثمان بن عبدالدار بن قصی بن کلاب» بوده است. گفته‌اند که سرپرستی او را عمویش «وهیب بن عبدمناف» به عهده داشته است.
 +
 
 +
<sup>[۲]</sup><span class="tooltiptext"></span>
 +
 
 +
<sup>[۳]</sup><span class="tooltiptext">[http://lib.eshia.ir/44813/1/102/%D9%88%D9%8E%D9%88%D9%8E%D9%87%D9%92%D8%A8%D9%8C]<span class="outlink"></span></span>
 +
 
 +
عبدالله بن عبدالمطلب بن‌ هاشم بن عبدمناف بن قصی بن کلاب بن مرّة قرشیه که مادرش فاطمه بنت عمرو بن عائد بن عبدالله بن عمر ابن فخروم است و پدر بزرگوار رسول‌خدا (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) می‌باشد. به زمان تولد این دو بزرگوار در منابع تاریخی اشاره نشده؛ ولی با توجه به اینکه وفات عبدالله در سال «عام‌الفیل» بوده و آمنه نیز ۷ سال بعد از عام‌الفیل در سن ۳۰ سالگی از دنیا رفته، پس زمان تولد ایشان نیز حدود ۲۳ سال قبل از عام‌الفیل می‌باشد.
 +
 
 +
[ویرایش]
 +
----او را از نظر نسب و جای‌گاه از برترین زنان قریش دانسته‌اند. پدرش وهب، بزرگ بنی‌زهره و شریف‌ترین آنان بود.
 +
 
 +
<sup>[۴]</sup><span class="tooltiptext"></span>
 +
 
 +
<sup>[۵]</sup><span class="tooltiptext"></span>
 +
 
 +
طبق آن‌چه درباره سنّ آمنه هنگام وفات (۴۸ سال پیش از هجرت ) گفته‌اند،
 +
 
 +
<sup>[۶]</sup><span class="tooltiptext"></span>
 +
 
 +
بایستی هم سنّ عبدالله، و‌بیست و چهار سال پیش از عام‌الفیل (۵۴۶م) زاده شده باشد. از جزئیات زندگی او اطلاع چندانی در دست نیست. هر آن‌چه در تاریخ آمده، به زمان ازدواج او و پس از آن مربوط می‌شود. بر پایه روایتی، وی ده سال یا اندکی کم‌تر، بعد از حفر چاه زمزم و یک سال پس از فدیه دادن عبدالمطّلب برای عبدالله، به همسری او درآمد.
 +
 
 +
<sup>[۷]</sup><span class="tooltiptext"></span>
 +
 
 +
<sup>[۸]</sup><span class="tooltiptext"></span>
 +
 
 +
پس از ازدواج ، در سه روزی که عبداللّه با او بود، باردار شد.
 +
 
 +
<sup>[۹]</sup><span class="tooltiptext">[http://lib.eshia.ir/40237/1/95/%D9%8A%D9%8E%D9%83%D9%8F%D9%88%D9%86%D9%8F]<span class="outlink"></span></span>
 +
 
 +
<sup>[۱۰]</sup><span class="tooltiptext"></span>
 +
 
 +
دوران بارداری آمنه، برخلاف آن‌چه بر دیگر زنان می‌گذشت، به آسانی سپری شد
 +
 
 +
<sup>[۱۱]</sup><span class="tooltiptext"></span>
 +
 
 +
<sup>[۱۲]</sup><span class="tooltiptext">[http://lib.eshia.ir/40237/1/78/%D9%81%D9%8E%D8%A7%D9%86%D9%92%D8%B7%D9%8E%D9%84%D9%8E%D9%82%D9%8E]<span class="outlink"></span></span>
 +
 
 +
<sup>[۱۳]</sup><span class="tooltiptext"></span>
 +
 
 +
و کودکش را بی‌مشقّت، بر زمین نهاد.
 +
 
 +
<sup>[۱۴]</sup><span class="tooltiptext">[http://lib.eshia.ir/40237/1/79/%D9%88%D9%8E%D9%87%D9%8E%D8%B0%D9%8E%D8%A7]<span class="outlink"></span></span>
 +
 
 +
از او چنین نقل شده است که وقتی حامله بودم، نوری از من ساطع شد که با آن قصرهای بُصری در سرزمین شام را دیدم و سوگند به خدا! هرگز حملی سبک‌تر و راحت‌تر از آن را در کسی ندیده بودم.
 +
 
 +
<sup>[۱۵]</sup><span class="tooltiptext"></span>
 +
 
 +
در زمان حاملگی، بشارت یافت که تو سرور امّت را بارداری و هر گاه زاده شد، بگو: «او‌را از شر حسد ورزان به خدای واحد می‌سپارم» و او را محمد بنام.
 +
 
 +
<sup>[۱۶]</sup><span class="tooltiptext"></span>
 +
 
 +
<sup>[۱۷]</sup><span class="tooltiptext"></span>
 +
 
 +
<sup>[۱۸]</sup><span class="tooltiptext"></span>
 +
 
 +
براساس روایتی دیگر، او فرمان یافت تا کودک را احمد بنامد.
 +
 
 +
<sup>[۱۹]</sup><span class="tooltiptext"></span>
 +
 
 +
وقتی کودک متولد شد، چون پدرش پیش از این، در بازگشت از سفر تجاری شام، در مدینه در گذشته بود
 +
 
 +
<sup>[۲۰]</sup><span class="tooltiptext"></span>
 +
 
 +
<sup>[۲۱]</sup><span class="tooltiptext"></span>
 +
 
 +
<sup>[۲۲]</sup><span class="tooltiptext">[http://lib.eshia.ir/22036/1/466/%D9%87%D8%B4%D8%A7%D9%85]<span class="outlink"></span></span>
 +
 
 +
یا بنا به روایتی هنوز در سفر بود و دو ماه
 +
 
 +
<sup>[۲۳]</sup><span class="tooltiptext"></span>
 +
 
 +
و به قولی بیست و هشت ماه
 +
 
 +
<sup>[۲۴]</sup><span class="tooltiptext"></span>
 +
 
 +
پس از ولادت او در گذشت، آمنه به عبدالمطّلب، پدر بزرگ کودک پیغام داد تا برای دیدن کودک بیاید؛ سپس او را از امور خارق‌العاده‌ای که در دوران حمل و زایمان دیده بود، آگاه کرد.
 +
 
 +
<sup>[۲۵]</sup><span class="tooltiptext"></span>
 +
 
 +
<sup>[۲۶]</sup><span class="tooltiptext"></span>
 +
 
 +
[ویرایش]
 +
----پس از آن که "عبدالمطلب" با دادن صد شتر فرزندش عبدالله را از قربانی شدن نجات داد، دست او را گرفته به خانه "وهب‌ بن عبد مناف" رفت و دختر او آمنه را برای عبدالله خواستگاری کرد. پدر آمنه با این ازدواج موافقت نمود و بدین وسیله آمنه یک سال قبل از عام‌الفیل به همسری عبدالله در آمد. عبدالمطلب در همان مجلس از "هاله" دختر عموی آمنه برای خودش خواستگاری نمود و بدین ترتیب ازدواج عبدالله و عبدالمطلب همزمان و در یک مجلس صورت گرفت. از‌هاله "حمزه" و از آمنه رسول گرامی اسلام متولد شدند.
 +
 
 +
<sup>[۲۷]</sup><span class="tooltiptext">[http://lib.eshia.ir/40171/1/28/%D9%81%D8%AE%D8%B7%D8%A8]<span class="outlink"></span></span>
 +
 
 +
آمنه در میان قریش بافضیلت‌ترین و پاکدامن‌ترین زنان بود. او به باهوشی و حسن بیان در میان قریش مشهور بود.
 +
 
 +
<sup>[۲۸]</sup><span class="tooltiptext">[http://lib.eshia.ir/44813/1/102/%D9%88%D9%8E%D8%B4%D9%8E%D8%B1%D9%8E%D9%81%D9%8B%D8%A7]<span class="outlink"></span></span>
 +
 
 +
[ویرایش]
 +
----آمنه در ۵۴ یا ۵۳ سال قبل از هجرت همسر عبدالله بن عبدالمطلب شد و ۵۲ سال قبل از هجرت، حضرت محمّد (صلی‌الله‌علیه‌وآله‌وسلم) را به دنیا آورد. روایت شده است که در دوران بارداری در خواب دید که نوری از وی ساطع گشت، و نیز روایت کرده‌اند که در عالم رؤیا به وی خبر داده شد که فرزند وی پیامبر امت خواهد شد.
 +
 
 +
[ویرایش]
 +
----عبدالله و آمنه یک سال قبل از عام‌الفیل با هم ازدواج کردند و حدود یک سال با هم زندگی مشترک داشتند. بعد از مدت کوتاهی از آغاز زندگی مشترک بین عبدالله و آمنه، عبدالله به همراه کاروان تجاری به «شام» و «غزه» رفت. او در راه بازگشت به سمت مکه در حالی که بیمار بوده در شهر مدینه نزد دایی‌های خود از قبیله «بنی‌النجار» ماند. همچنین گفته شده عبدالمطلب او را برای خرماچینی و خرید خرما یا برای دیدار دایی‌های خود به مدینه فرستاد.
 +
 
 +
<sup>[۲۹]</sup><span class="tooltiptext"></span>
 +
 
 +
به هر حال اهل کاروان خبر بیماری عبدالله را به پدرش رساندند. عبدالمطلب نیز پسر بزرگ خود "حارث" را جهت کسب اطلاع از حال عبدالله به مدینه فرستاد. حارث چون به مدینه رسید، متوجه شد که عبدالله از دنیا رفته و در خانه مردی از بنی‌النجار به نام "نابغه" دفن شده است. او هنگام مرگ ۳۰ ساله بود. بعضی سن او را هنگام مرگ ۲۵ یا ۲۸ سال نیز گفته‌اند.
 +
 
 +
<sup>[۳۰]</sup><span class="tooltiptext"></span>
 +
 
 +
این در حالی بود که نبی اکرم (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) هنوز متولد نشده بود. برخی نیز قائلند که رسول اکرم (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) در آن هنگام تازه متولد شده بود.
 +
 
 +
<sup>[۳۱]</sup><span class="tooltiptext"></span>
 +
 
 +
عبدالله بن عبدالمطلب بنابر گفتۀ مشهور، پیش از ولادت حضرت محمد (صلی‌الله‌علیه‌وآله‌وسلم) درگذشته بود، اما بنابر اقوال دیگر، وفات او اندکی پس از ولادت پیامبر اکرم (صلی‌الله‌علیه‌وآله‌وسلم) رخ داده است. از عبدالله کنیزی به نام "ام ایمن" و ۵ شتر نر و تعدادی گوسفند به پیامبر اکرم (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) به ارث رسید.‌ ام ایمن که نام اصلی او "برکة" است، پرستاری رسول اکرم (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) را بر عهده داشت.
 +
 
 +
<sup>[۳۲]</sup><span class="tooltiptext">[http://lib.eshia.ir/40237/1/80/%D9%88%D9%8E%D8%AE%D9%8E%D9%85%D9%92%D8%B3%D9%8E%D8%A9%D9%8E]<span class="outlink"></span></span>
 +
 
 +
سرپرستی محمد (صلی‌الله‌علیه‌وآله‌وسلم) به استثنای دوران کوتاهی از شیرخوارگی وی که در نزد قبیله ای از صحرانشینان به سر می‌برد، به عهدۀ آمنه بود.
 +
 
 +
[ویرایش]
 +
----آمنه به جهت کم‌توانی، بیش از چند روز نتوانست کودک خود را شیر دهد؛
 +
 
 +
<sup>[۳۳]</sup><span class="tooltiptext"></span>
 +
 
 +
سپس او را برای شیر دادن به «حلیمه سعدیّه» سپرد.
 +
 
 +
<sup>[۳۴]</sup><span class="tooltiptext"></span>
 +
 
 +
پس از مدتی حلیمه سعدیه رسول‌خدا (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) را به نزد مادرش آمنه آورد و به او سپرده و به دیار خویش بازگشت. از آن پس محمد در کنار مادر و جد خود عبدالمطلب زندگی می‌کرد تا اینکه ۶ سال یا ۴ سالِ او، از عمر شریفش گذشت، آمنه به اتّفاق او و امّ‌ایمن کنیز محمد صلی‌الله‌علیه‌وآله‌وسلم برای زیارت قبر عبدالله در یثرب و نیز زیارت دایی‌های پدر او به آن دیار رفت و پس از یک ماه اقامت در «دارالنابغه» هنگام بازگشت، در محلی به نام «ابواء» در مسیر مکّه به مدینه بیمار شد و در سی سالگی
 +
 
 +
<sup>[۳۵]</sup><span class="tooltiptext"></span>
 +
 
 +
درگذشت و در همان‌جا مدفون شد.
 +
 
 +
<sup>[۳۶]</sup><span class="tooltiptext">[http://lib.eshia.ir/40237/1/93/%D8%A7%D9%84%D9%92%D9%85%D9%8F%D9%86%D9%92%D8%B0%D9%90%D8%B1%D9%90]<span class="outlink"></span></span>
 +
 
 +
<sup>[۳۷]</sup><span class="tooltiptext">[http://lib.eshia.ir/22036/1/466/%D9%87%D8%B4%D8%A7%D9%85]<span class="outlink"></span></span>
 +
 
 +
گفته‌اند: آمنه یگانه فرزند خانواده خود بود.
 +
 
 +
<sup>[۳۸]</sup><span class="tooltiptext">[http://lib.eshia.ir/11008/22/262/%D9%88%D9%82%D9%8A%D9%84]<span class="outlink"></span></span>
 +
 
 +
مشرکان در مسیر حرکت به سوی اُحد در ابواء، بر آن شدند تا قبر آمنه را نبش کرده، خاکه استخوان‌های او را به صورت گِرو برای تضمین و حفظ زنان خویش، با خود ببرند؛ امّا پس از رایزنی‌های ابوسفیان با اهل‌نظر، از بیم آن‌که مبادا دیگران، با مردگان آنان چنین کنند، از آن صرف‌نظر کردند.
 +
 
 +
<sup>[۳۹]</sup><span class="tooltiptext"></span>
 +
 
 +
<sup>[۴۰]</sup><span class="tooltiptext">[http://lib.eshia.ir/22036/1/466/%D9%87%D8%B4%D8%A7%D9%85]<span class="outlink"></span></span>
 +
 
 +
.
 +
 
 +
<sup>[۴۱]</sup><span class="tooltiptext"></span>
 +
 
 +
[ویرایش]
 +
----با این‌که آمنه در دوران کودکی پیامبر صلی‌الله‌علیه‌وآله‌وسلم و سی و چهار سال پیش از بعثت حضرت درگذشت، برخی از مفسّران اهل سنّت در ذیل آیه ۱۱۳ توبه
 +
 
 +
<sup>[۴۲]</sup><span class="tooltiptext">[http://lib.eshia.ir/17001/1/205/113]<span class="outlink"></span></span>
 +
 
 +
از او یاد کرده‌اند: «ما‌کانَ لِلنَّبِیّ وَ الّذینَ ءامَنوا أن یَستَغفِروا لِلمُشرِکینَ وَ لو کانوا اُولی قُربی مِن بَعدِ ما تَبَیّنَ لَهُم أنّهُم أصحـبُ الجَحیمِ _ بر پیامبر و کسانی که ایمان آورده‌اند، سزاوار نیست که برای مشرکان ـ پس از آن‌که برایشان آشکار گردید که آنان اهل دوزخند ـ آمرزش بطلبند، هرچند خویشاوند آنان باشند». به نقل طبری از عطیّه، چون پیامبر صلی‌الله‌علیه‌وآله‌وسلم به مکّه رسید، بر قبر مادرش ایستاد؛ بدان امید که خداوند بدو اذن داده تا برای او آمرزش طلبد؛
 +
 
 +
<sup>[۴۳]</sup><span class="tooltiptext"></span>
 +
 
 +
امّا این سخن با واقعیّت‌های تاریخی که قبر آمنه را در ابواء می‌دانند، ناسازگار است؛
 +
 
 +
<sup>[۴۴]</sup><span class="tooltiptext">[http://lib.eshia.ir/40237/1/94/%D8%A7%D9%84%D8%AF%D9%91%D9%8E%D8%A7%D8%B1%D9%90]<span class="outlink"></span></span>
 +
 
 +
این مطلب، با حرمت نهادن پیامبر بر قبر مادرش در بازگشت از عمره حدیبیّه نیز نمی‌سازد. گفته‌اند: پیامبر صلی‌الله‌علیه‌وآله‌وسلم در بازگشت از عمره‌حدیبیه ، از ابواء گذشت و خداوند اجازه داد تا قبر مادرش را زیارت کند. حضرت بر سر قبر او آمد. آن را تمیز کرد و برای وی گریست و مسلمانان نیز از گریستن پیامبر گریستند.
 +
 
 +
<sup>[۴۵]</sup><span class="tooltiptext">[http://lib.eshia.ir/40237/1/94/%D8%A7%D9%84%D8%AF%D9%91%D9%8E%D8%A7%D8%B1%D9%90]<span class="outlink"></span></span>
 +
 
 +
سیوطی نیز در تفسیر آیه پیشین، داستان استغفار را به تفصیل از «ابن‌مردویه» از «بُریده» نقل می‌کند.
 +
 
 +
<sup>[۴۶]</sup><span class="tooltiptext">[http://lib.eshia.ir/41689/4/303/%D9%85%D8%B1%D9%92%D8%AF%D9%8E%D9%88%D9%8E%D9%8A%D9%92%D9%87]<span class="outlink"></span></span>
 +
 
 +
[ویرایش]
 +
----با توجّه به اضطراب در عبارت و ناهم‌گونی‌های گفتار، پذیرش آن مشکل می‌نماید؛ از این رو ابن‌کثیر پس از نقل داستان می‌گوید: این حدیث ، غریب و دارای سیاقی عجیب است.
 +
 
 +
<sup>[۴۷]</sup><span class="tooltiptext">[http://lib.eshia.ir/15394/2/408/%D8%B9%D8%A7%D8%A6%D8%B4%D8%A9]<span class="outlink"></span></span>
 +
 
 +
در ادامه می‌گوید: عجیب‌تر و غیر قابل باورتر از این، حدیثی است که «خطیب بغدادی» به سندی مجهول از عایشه نقل می‌کند که خداوند ، مادر پیامبر صلی‌الله‌علیه‌وآله‌وسلم را زنده کرد و ایمان آورد؛ سپس دوباره
 +
 
 +
<sup>[۴۸]</sup><span class="tooltiptext">[http://lib.eshia.ir/15394/2/408/%D8%B9%D8%A7%D8%A6%D8%B4%D8%A9]<span class="outlink"></span></span>
 +
 
 +
او را برگرداند؛ بنابراین، با توجّه به آن‌چه در احادیث آمده است که آمنه زنی مسلمان
 +
 
 +
<sup>[۴۹]</sup><span class="tooltiptext">[http://lib.eshia.ir/11008/15/117/%D9%88%D8%A2%D9%85%D9%86%D8%A9]<span class="outlink"></span></span>
 +
 
 +
و نیز یکی از شش تن شفاعت شدگان پیامبر به شمار آمده
 +
 
 +
<sup>[۵۰]</sup><span class="tooltiptext">[http://lib.eshia.ir/11008/35/108/%D8%A2%D9%85%D9%86%D8%A9]<span class="outlink"></span></span>
 +
 
 +
می‌توان آن‌چه را در ذیل آیه آمده، برساخته‌ای ناشی‌ از عمل‌ توجیه‌گرانه کسانی (امویان) دانست که خود از خاندان و نیاکانی طاهر و خوش نام محروم بوده‌اند؛ افزون بر این، ترمذی حدیثی از امام‌ علی علیه‌السلام آورده و آن را «حدیثی حسن» بر شمرده که حضرت، شأن نزول آیه را مردی مسلمان می‌داند که برای پدر و مادرش از خدا آمرزش می‌طلبید؛ در حالی‌که هر دوی آنان در حال شرک از دنیا رفته بودند. امام علی علیه‌السلام می‌گوید: او را از این عمل باز داشتم؛ امّا وی به عمل ابراهیم علیه‌السلام در آمرزش خواهی برای پدرش استناد کرد؛ از این رو، قضیه را برای رسول خدا باز گفتم که در پی آن، آیات پیشین نازل شد.
 +
 
 +
<sup>[۵۱]</sup><span class="tooltiptext"></span>
 +
 
 +
[ویرایش]
 +
----شیعه براساس روایات بسیاری‌ که در آن‌ها تأکید شده خداوند، حملِ پیامبر صلی‌الله‌علیه‌وآله‌وسلم را در بهترین رحم قرار داده
 +
 
 +
<sup>[۵۲]</sup><span class="tooltiptext">[http://lib.eshia.ir/11008/35/10/%D9%81%D8%A7%D8%B3%D8%AA%D9%88%D8%AF%D8%B9%D9%86%D9%8A]<span class="outlink"></span></span>
 +
 
 +
و آن را از آتش جهنّم دور داشته،
 +
 
 +
<sup>[۵۳]</sup><span class="tooltiptext"></span>
 +
 
 +
بر آن است که آمنه از نیک‌زنان عالم اسلام و از مسلمانان به شمار می‌رود؛ هم‌چنین طبق آیه ۲۱۹ شعراء
 +
 
 +
<sup>[۵۴]</sup><span class="tooltiptext">[http://lib.eshia.ir/17001/1/376/219]<span class="outlink"></span></span>
 +
 
 +
(و تَقَلُّبَک فِی السّـجِدینَ) معتقد است که پیامبر در اصلاب موحّدان و مؤمنان بوده است؛
 +
 
 +
<sup>[۵۵]</sup><span class="tooltiptext"></span>
 +
 
 +
<sup>[۵۶]</sup><span class="tooltiptext"></span>
 +
 
 +
بنابراین نمی‌توان به شرک و ناپاکی آمنه عقیده داشت؛ از همین رو به آنان که چنین عقیده ناصوابی دارند، پاسخ‌های مفصّلی داده است.
 +
 
 +
==پانویس==
 
<references />
 
<references />
  
 
==منابع==
 
==منابع==
*ن ـ طيبي،«آمنه سلام الله علیها مادر خورشید»، فرهنگ كوثر، شماره 16، تير 1377
+
 
*مسعودى، على بن حسين، اثبات الوصية، ترجمه محمدجواد نجفى‏، تهران، اسلامية، 1362 ش‏.
+
*"آمنه سلام الله علیها مادر خورشید"، ن. طيبي، فرهنگ كوثر، شماره 16، تير 1377ش.
*زندگانى محمد(ص) پيامبر اسلام (ترجمه سیره ابن هشام)، سيد هاشم رسولى، تهران، انتشارات كتابچى، چ پنجم ، 1375ش.
+
*اثبات الوصية، مسعودى، ترجمه محمدجواد نجفى‏، تهران، اسلامية، 1362ش‏.
*ویکی شیعه
+
*زندگانى محمد(ص) پيامبر اسلام (ترجمه سیره ابن هشام)، سيد هاشم رسولى، تهران، انتشارات كتابچى، 1375ش.
 +
*دانشنامه بزرگ اسلامی، مرکز دائرة المعارف بزرگ اسلامی، برگرفته از مقاله «آمنه بنت وهب»، ج۲، ص۵۱۲.      دائرةالمعارف قرآن کریم جلد اول، برگرفته از مقاله «آمنه بنت وهب بن عبدمناف».      سایت پژوهه، برگرفته از مقاله «آمنه بنت وهب»، تاریخ بازیابی ۱۳۹۵/۱۰/۱۹.   
 
{{شناختنامه رسول خدا (ص)}}
 
{{شناختنامه رسول خدا (ص)}}
 
{{سنجش کیفی
 
{{سنجش کیفی

نسخهٔ ‏۱۱ اوت ۲۰۲۴، ساعت ۰۸:۳۹

«آمنه» دختر وهب بن عبدمناف مادر حضرت محمد صلی الله علیه وآله است. او از نظر نسب، حیا و ادب و پاکی از زنان بافضيلت قريش بود. آمنه، در سال هفتم پس از عام الفیل، فرزندش، محمد را برای زیارت قبر پدرش، عبدالله و نیز دیدار با دایی‌های عبدالله که از بنی‌نجار بودند، به مدینه برد. او در بازگشت از این سفر، در محلی به نام «ابواء» در نزدیکی مدینه درگذشت و همانجا دفن شد.

نام و نسب

آمنه دختر وهب بن عبدمناف است و مادرش «بَرَّه» نام دارد.[۱] اين دو بزرگوار در نسب به كلاب بن مره بن كعب بن لوي مي رسند و در واقع پدر و مادر آمنه دخترعمو و پسرعمو بوده اند.

پدرش وهب بن عبدمناف بن زهره بن کلاب و مادرش برّه بنت عبدالعزی بن عثمان بن عبدالداربن قصی بن کلاب بوده است.

ويژگي‌های آمنه

شواهد تاریخی نشان می دهد که آمنه در آن زمان، از نظر نسب و ازدواج، بافضيلت ترين دختران قريش بود».[۲] عبدالمطلب، قبل از خواستگاري از آمنه، نزد پسرش عبدالله، آمد و چنين گفت: «آمنه دختري است از خويشان تو و در مكه مانند او دختري نيست» و سپس فرمود: «فَواللّه  ما في بنات اهل مكّة مثلها لانّها محتشمةٌ في نفسها طاهرةٌ مطهرةٌ عاقلةٌ دَيّنَةٌ»؛[۳] سوگند به عزت و جلال خداوند، كه در مكه دختري مثل او (آمنه) نيست. زيرا او با حيا و ادب است و نفسي پاكيزه دارد و عاقل و فهيم و دين باور است.

دين باوری (دَيَّنة): مورخان و پژوهشگران شيعه بر اين باورند كه پدران و مادران پيامبر ايمان داشتند. آن‌ها براي اثبات اين مطلب به سخن پيامبر صلی الله علیه و آله استناد كرده اند كه مي فرمايد: «لم يزل ينقلني اللّه من اصلاب الشامخه الي الارحام المطّهرات حتي اخرجني الي عالمكم هذا ولم يدسنني دنس الجاهلية؛[۴] خداوند همواره مرا از پشت‌هاي پاك به رحم‌هاي پاك منتقل مي ساخت تا اين كه به اين دنياي شما آمدم و هرگز به افكار و ناپاكي‌هاي جاهليت آلوده نشدم».

از اين حديث شريف، كه با عبارات مختلف بيان شده است، پاكي وجود آمنه و طهارت فكري او ثابت مي شود. بسياري از دانشمندان اهل سنت ايمان آمنه را بيان كرده، براي اثبات اين امر از روايت زير استفاده كرده اند: «كعب الاحبار به معاويه گفت: من در هفتاد و دو كتاب خوانده ام كه فرشتگان، جز براي مريم و آمنه بنت وهب براي ولادت هيچ پيامبري به زمين نيامدند و جز براي مريم و آمنه، براي هيچ زني حجاب‌هاي بهشتي را برپا نساختند». [۵]

«واقدي» و گروهي از دانشمندان اهل سنت، پس از ذكر حديث فوق، مي گويند: خداوند متعال هرگز زن كافره را در برابر زن باايماني مانند مريم علیهاالسلام قرار نمي دهد. اگر آمنه ايمان نداشت، هرگز مقامات مريم علیهاالسلام براي او به وجود نمي آمد. زيرا بين ايمان و كفر فاصله بسيار است و هرگز اين دو جمع نمي شوند.[۶] شيخ صدوق نيز در «اعتقادات» خود مي فرمايد: «اعتقادنا في آباء النّبي انّهم مسلمون من آدم الي ابيه و اباطالب و كذا آمنة بنت وهب امّ رسول اللّه صلی الله علیه و آله؛ اعتقاد ما اين است كه پدران پيامبر صلی الله علیه و آله از آدم تا عبداللّه و ابوطالب و همچنين آمنه، مادر پيامبر، مسلم بوده اند».

امام صادق علیه السلام نيز مي فرمايد: جبرئيل بر پيامبر نازل شد و گفت: اعتقاد ما اين است كه پدران پيامبر صلی الله علیه و آله از آدم تا عبدالله و ابوطالب و همچنين آمنه، مادر پيامبر، مسلم بوده اند.

«يا محمد ان الله جل جلاله يقرئك السلام و يقول اني قد حرمت النار علي صلب انزلك و بطنٍ حملك و حجرٌ كفلك»[۷] ؛ اي محمد، خداوند تعالي بر تو سلام فرستاد و گفت: من آتش را بر صلب و پشتي كه تو را فرود آورد و بطني كه حامل تو بود و دامني كه تو را تربيت كرد، حرام كردم». علامه مجلسي مي نويسد: اين خبر دلالت بر ايمان عبدالله و آمنه و ابوطالب دارد؛ زيرا خداوند آتش را بر جميع مشركان و كفار واجب كرده است و اگر اينان مؤمن نبودند، آتش بر آنان حرام نمي شد.

محجوب و باحيا (محتشمه):

ويژگي ديگر اين بانوي بزرگوار حيا و ادب اوست كه با واژه «محتشمه» در ميان عرب شناخته شده بود. در كتب لغت اين واژه را اين گونه تعريف كرده اند: «احتشام و هو افتعالٌ من الحِشمة بمعني الانقباض والاستحياء والحشمة الحياءُ والادب»؛[۸] احتشام از حشمت گرفته شده است و به معناي گرفته بودن و حياداشتن است. حشمت به معناي ادب و حيا است و زيباترين صفتي است كه بانوان كريمه مي توانند داشته باشند و در سايه آن آسودگي جسمي و رواني يابند. جريان خواستگاري فاطمه، همسر عبدالمطلب، از آمنه و آن‌چه در اين مجلس به وقوع پيوست حيا و ادب اين دختر برگزيده عرب را نشان مي دهد: زماني كه همسر عبدالمطلب به منزل وهب بن عبدمناف آمد، آمنه در مقابل او ايستاد. خوش آمد گفت و مقدمش را گرامي داشت. وقتي فاطمه نيكي‌هاي آمنه را ديد، به مادرش گفت: «من پيشتر آمنه را ديده بودم، فكر نمي كردم چنين با حسن و كمال باشد».[۹]

سپس با آمنه گفتگو كرد و او را فصيح ترين زن مكه يافت. آنگاه از جاي برخاست، نزد عبدالله شتافت و گفت: فرزندم، در ميان دختران عرب مانند او نديدم. من او را مي پسندم...

فرزانگی و فرهيختگي (عاقله):

عبدالمطلب آمنه را با كلمه عاقله ستوده است. آمنه عقيله عرب، در فهم و كمال کم نظير بود. سخن اين بانوي بزرگ در هنگام مرگ، نشان دهنده ميزان خرد و درك اوست. او به فرزندش حضرت محمد صلی الله علیه و آله مي گويد: هر زنده اي مي ميرد، هر تازه اي كهنه مي شود، هر گروهي فاني مي شود و من مي ميرم؛ اما ياد من هميشه هست. من خير به جاي گذاشتم و مولود مطهري (چون تو) زادم.[۱۰]

فصاحت و بلاغت (اديبه):

از ديگر صفات دختر شايسته مكه شيريني بيان و گويايي كلام اوست. اشعار زيبايي كه از او به جاي مانده، گواه درستي اين سخن است. او خطاب به فرزندش حضرت محمد صلی الله علیه و آله چنين سرود:

ان صَحَّ ما ابصرتُ في المنام * فانْتَ مبعوثٌ علي الانام

من عند ذي الجلال والاكرام * تبعث في الحِّل و في الحرام

تُبَعثُ بالتحقيق والاسلام * دين ابيك البّر ابراها

فاللّه انهاك عن الاصنام * ان لاتو اليها مع الاقوامَ.[۱۱]

معناي شعر به اختصار چنين است: اگر خوابي كه ديدم درست باشد، تو بر مردم مبعوث خواهي شد. از طرف خداوندي كه داراي جلال و اكرام است. براي بيان حلال و حرام مبعوث مي شوي. براي حق گويي و اسلام كه دين پدرت ابراهيم است، برانگيخته مي شوي. پس خداوند تو را از پرستش بت‌ها و پيروي خويشان بازداشت.

پاكی و طهارت (طاهره، مطهره، عفيفه):

پاكي و طهارت آمنه بر اهل مكه پوشيد نبود. اين طهارت به مناسبت‌هاي مختلف در سخنان و اشعار عرب مطرح شده است. در توصيف اين بانوي كريمه چنين نوشته اند: «انّها كان وجُهها كفلقة القمر المضيئة و كانت من احسن النساء جمالاً و كمالاً و افضلهّن حسبا و نسبا[۱۲]؛ به درستي كه چهره اش (آمنه) مثل ماه نوراني بود، در زيبايي و كمال از بهترين زنان بشمار مي آمد و از نظر صفات و دودمان نيز از بهترين ها بود. او هم پاكيزگي ظاهري داشت و هم پاكي معنوي».

از صفات برجسته ديگر اين بانو ساده زيستي و دوري از جلوه هاي مادي است. به گونه اي كه پيامبر اكرم صلی الله علیه و آله مي فرمايد: «انّما انا ابن امرأة من قريش تأكل القديد[۱۳]؛ همانا من فرزند زني از قريشم كه گوشت خشكيده مي خورد».

ازدواج آمنه با عبدالله

مسعودی در «اثبات الوصیه» جریان ازدواج آمنه بنت وهب با عبدالله بن عبدالمطلب را چنین نقل می کند: روزى عبداللّه به پدر خود عبد المطّلب گفت: اى پدر! من در خواب ديدم كه از مكه خارج شدم و ديدم كه دو نور از پشت من خارج گرديد، يكى از آن دو نور مشرق را فرا گرفت و ديگرى مغرب را و آن نور به كمتر از يك چشم به هم‏ زدن در پشت من دور زد، عبد المطلب فرمود: اگر خواب تو راست باشد بهترين مردم عالم از پشت تو خارج خواهد شد.

عبداللّه مدتى را در همين حال بود و زنان قريش را آرزوئى جز وصال آن حضرت نبود. بعد از آن تعداد هفتاد نفر از علماى يهود اهل شام بسوى عبداللّه حركت كردند و هم قسم شدند كه تا عبداللّه را نكشند خارج نشوند.

در يكى از روزها كه حضرت عبداللّه به تنهائى براى شكار خارج گرديد و علماى يهود آن بزرگوار را در خلوتگاهى بدست آوردند آن حضرت را محاصره كردند كه او را بكشند، وقتى كه وهب بن عبدمناف كه پدر آمنه مادر رسول خدا باشد، اين منظره را مشاهده كرد، حس حمايت او بجنبش افتاد و گفت: هفتاد نفر يك نفر از اهل مكه را محاصره كنند كه معين و ناصرى ندارد؟ من حتما او را يارى مينمايم.

آنگاه وهب بن عبدمناف از محل خود براى يارى كردن عبداللّه حمله كرد، همين‏كه وهب متوجه شد مردانى را كه شباهت بمردان دنيا نداشتند ديد كه از آسمان بر زمين نازل شدند و بر علماى يهود حمله كرده آنان را قطعه ‏قطعه كردند. موقعى كه وهب اين منظره را مشاهده كرد نزد زوجه خود مراجعت كرده او را از اين جريان خبردار نمود و گفت: برو نزد عبدالمطلب و دختر خود را بآن حضرت براى پسرش عبداللّه عرضه كن! شايد عبداللّه عليه السّلام دختر ما را تزويج نمايد قبل از آنكه مردم ديگر بر ما سبقت بگيرند و حسرت و مصيبت بزرگ آن نصيب ما گردد.

زوجه وهب نزد حضرت عبد المطّلب آمد و دختر خود را كه آمنه باشد بر آن بزرگوار عرضه كرد. عبد المطّلب فرمود: حقا دخترى را براى پسر من معرفى كردى كه در ميان زنان غير از او كسى براى فرزند من صلاح نيست. پس عبد المطّلب عليه السّلام آمنه بنت وهب را براى حضرت عبد اللّه تزويج نمود و تعداد صد ناقه قرمز را براى او مهريه كرد. همين‏كه عبد اللّه عليه السّلام زوجه خود آمنه را به خانه خود آورد زنان قريش مريض شدند و عده زيادى از زنان قريش و غير آنان از اندوه اينكه عبد اللّه با آنان ازدواج نكرد از دنيا رفتند.[۱۴]

ولادت پیامبر

عبدالله چند روز پس از ازدواج با آمنه، به سفر تجاری رفت و در راه بازگشت، در یثرب از دنیا رفت.[۱۵] آمنه حضرت محمد را در ماه «ربیع الاول» در سالی که آن را بخاطر واقعه اصحاب فیل، «عام الفیل» خواندند به دنیا آورد.[۱۶] آمنه پس از تولد محمد، او را به زنی از قبیله بنی سعد به نام حلیمه سپرد و او آن حضرت را با خود به قبیله خویش برد و تا دو سال به آن حضرت شیر داده از او نگهداری نمود. پس از دو سال حلیمه حضرت محمد صلی الله علیه وآله را نزد آمنه آورد، اما آمنه بار دیگر بخاطر شیوع بیماری وبا او را به حلیمه سپرد و حضرت محمد تا سن پنج سالگی در نزد حلیمه بود.[۱۷]

وفات آمنه

آمنه، در سال هفتم پس از عام الفیل، فرزندش، محمد را برای زیارت قبر عبدالله و نیز دیدار با دایی‌های عبدالله که از بنی‌نجار بودند، به مدینه برد و بنا بر قول مشهور، در راه بازگشت از مدینه در ابواء از دنیا رفت[۱۸]

مادر پیامبر (صلی‌الله‌علیه‌وآله‌وسلم) "آمنه بنت وهب بن عبد مناف بن زهرة بن کلاب" می‌باشد که "عبدالله" و "آمنه" در "کلاب" جمع می‌شوند (نسبشان بهم می‌رسد.) پدرش «وهب بن عبدمناف بن زهره بن کلاب» و مادرش «برّة بنت عبدالعزی بن عثمان بن عبدالدار بن قصی بن کلاب» بوده است. گفته‌اند که سرپرستی او را عمویش «وهیب بن عبدمناف» به عهده داشته است.

[۲]

[۳][۱]

عبدالله بن عبدالمطلب بن‌ هاشم بن عبدمناف بن قصی بن کلاب بن مرّة قرشیه که مادرش فاطمه بنت عمرو بن عائد بن عبدالله بن عمر ابن فخروم است و پدر بزرگوار رسول‌خدا (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) می‌باشد. به زمان تولد این دو بزرگوار در منابع تاریخی اشاره نشده؛ ولی با توجه به اینکه وفات عبدالله در سال «عام‌الفیل» بوده و آمنه نیز ۷ سال بعد از عام‌الفیل در سن ۳۰ سالگی از دنیا رفته، پس زمان تولد ایشان نیز حدود ۲۳ سال قبل از عام‌الفیل می‌باشد.

[ویرایش]


او را از نظر نسب و جای‌گاه از برترین زنان قریش دانسته‌اند. پدرش وهب، بزرگ بنی‌زهره و شریف‌ترین آنان بود.

[۴]

[۵]

طبق آن‌چه درباره سنّ آمنه هنگام وفات (۴۸ سال پیش از هجرت ) گفته‌اند،

[۶]

بایستی هم سنّ عبدالله، و‌بیست و چهار سال پیش از عام‌الفیل (۵۴۶م) زاده شده باشد. از جزئیات زندگی او اطلاع چندانی در دست نیست. هر آن‌چه در تاریخ آمده، به زمان ازدواج او و پس از آن مربوط می‌شود. بر پایه روایتی، وی ده سال یا اندکی کم‌تر، بعد از حفر چاه زمزم و یک سال پس از فدیه دادن عبدالمطّلب برای عبدالله، به همسری او درآمد.

[۷]

[۸]

پس از ازدواج ، در سه روزی که عبداللّه با او بود، باردار شد.

[۹][۲]

[۱۰]

دوران بارداری آمنه، برخلاف آن‌چه بر دیگر زنان می‌گذشت، به آسانی سپری شد

[۱۱]

[۱۲][۳]

[۱۳]

و کودکش را بی‌مشقّت، بر زمین نهاد.

[۱۴][۴]

از او چنین نقل شده است که وقتی حامله بودم، نوری از من ساطع شد که با آن قصرهای بُصری در سرزمین شام را دیدم و سوگند به خدا! هرگز حملی سبک‌تر و راحت‌تر از آن را در کسی ندیده بودم.

[۱۵]

در زمان حاملگی، بشارت یافت که تو سرور امّت را بارداری و هر گاه زاده شد، بگو: «او‌را از شر حسد ورزان به خدای واحد می‌سپارم» و او را محمد بنام.

[۱۶]

[۱۷]

[۱۸]

براساس روایتی دیگر، او فرمان یافت تا کودک را احمد بنامد.

[۱۹]

وقتی کودک متولد شد، چون پدرش پیش از این، در بازگشت از سفر تجاری شام، در مدینه در گذشته بود

[۲۰]

[۲۱]

[۲۲][۵]

یا بنا به روایتی هنوز در سفر بود و دو ماه

[۲۳]

و به قولی بیست و هشت ماه

[۲۴]

پس از ولادت او در گذشت، آمنه به عبدالمطّلب، پدر بزرگ کودک پیغام داد تا برای دیدن کودک بیاید؛ سپس او را از امور خارق‌العاده‌ای که در دوران حمل و زایمان دیده بود، آگاه کرد.

[۲۵]

[۲۶]

[ویرایش]


پس از آن که "عبدالمطلب" با دادن صد شتر فرزندش عبدالله را از قربانی شدن نجات داد، دست او را گرفته به خانه "وهب‌ بن عبد مناف" رفت و دختر او آمنه را برای عبدالله خواستگاری کرد. پدر آمنه با این ازدواج موافقت نمود و بدین وسیله آمنه یک سال قبل از عام‌الفیل به همسری عبدالله در آمد. عبدالمطلب در همان مجلس از "هاله" دختر عموی آمنه برای خودش خواستگاری نمود و بدین ترتیب ازدواج عبدالله و عبدالمطلب همزمان و در یک مجلس صورت گرفت. از‌هاله "حمزه" و از آمنه رسول گرامی اسلام متولد شدند.

[۲۷][۶]

آمنه در میان قریش بافضیلت‌ترین و پاکدامن‌ترین زنان بود. او به باهوشی و حسن بیان در میان قریش مشهور بود.

[۲۸][۷]

[ویرایش]


آمنه در ۵۴ یا ۵۳ سال قبل از هجرت همسر عبدالله بن عبدالمطلب شد و ۵۲ سال قبل از هجرت، حضرت محمّد (صلی‌الله‌علیه‌وآله‌وسلم) را به دنیا آورد. روایت شده است که در دوران بارداری در خواب دید که نوری از وی ساطع گشت، و نیز روایت کرده‌اند که در عالم رؤیا به وی خبر داده شد که فرزند وی پیامبر امت خواهد شد.

[ویرایش]


عبدالله و آمنه یک سال قبل از عام‌الفیل با هم ازدواج کردند و حدود یک سال با هم زندگی مشترک داشتند. بعد از مدت کوتاهی از آغاز زندگی مشترک بین عبدالله و آمنه، عبدالله به همراه کاروان تجاری به «شام» و «غزه» رفت. او در راه بازگشت به سمت مکه در حالی که بیمار بوده در شهر مدینه نزد دایی‌های خود از قبیله «بنی‌النجار» ماند. همچنین گفته شده عبدالمطلب او را برای خرماچینی و خرید خرما یا برای دیدار دایی‌های خود به مدینه فرستاد.

[۲۹]

به هر حال اهل کاروان خبر بیماری عبدالله را به پدرش رساندند. عبدالمطلب نیز پسر بزرگ خود "حارث" را جهت کسب اطلاع از حال عبدالله به مدینه فرستاد. حارث چون به مدینه رسید، متوجه شد که عبدالله از دنیا رفته و در خانه مردی از بنی‌النجار به نام "نابغه" دفن شده است. او هنگام مرگ ۳۰ ساله بود. بعضی سن او را هنگام مرگ ۲۵ یا ۲۸ سال نیز گفته‌اند.

[۳۰]

این در حالی بود که نبی اکرم (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) هنوز متولد نشده بود. برخی نیز قائلند که رسول اکرم (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) در آن هنگام تازه متولد شده بود.

[۳۱]

عبدالله بن عبدالمطلب بنابر گفتۀ مشهور، پیش از ولادت حضرت محمد (صلی‌الله‌علیه‌وآله‌وسلم) درگذشته بود، اما بنابر اقوال دیگر، وفات او اندکی پس از ولادت پیامبر اکرم (صلی‌الله‌علیه‌وآله‌وسلم) رخ داده است. از عبدالله کنیزی به نام "ام ایمن" و ۵ شتر نر و تعدادی گوسفند به پیامبر اکرم (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) به ارث رسید.‌ ام ایمن که نام اصلی او "برکة" است، پرستاری رسول اکرم (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) را بر عهده داشت.

[۳۲][۸]

سرپرستی محمد (صلی‌الله‌علیه‌وآله‌وسلم) به استثنای دوران کوتاهی از شیرخوارگی وی که در نزد قبیله ای از صحرانشینان به سر می‌برد، به عهدۀ آمنه بود.

[ویرایش]


آمنه به جهت کم‌توانی، بیش از چند روز نتوانست کودک خود را شیر دهد؛

[۳۳]

سپس او را برای شیر دادن به «حلیمه سعدیّه» سپرد.

[۳۴]

پس از مدتی حلیمه سعدیه رسول‌خدا (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) را به نزد مادرش آمنه آورد و به او سپرده و به دیار خویش بازگشت. از آن پس محمد در کنار مادر و جد خود عبدالمطلب زندگی می‌کرد تا اینکه ۶ سال یا ۴ سالِ او، از عمر شریفش گذشت، آمنه به اتّفاق او و امّ‌ایمن کنیز محمد صلی‌الله‌علیه‌وآله‌وسلم برای زیارت قبر عبدالله در یثرب و نیز زیارت دایی‌های پدر او به آن دیار رفت و پس از یک ماه اقامت در «دارالنابغه» هنگام بازگشت، در محلی به نام «ابواء» در مسیر مکّه به مدینه بیمار شد و در سی سالگی

[۳۵]

درگذشت و در همان‌جا مدفون شد.

[۳۶][۹]

[۳۷][۱۰]

گفته‌اند: آمنه یگانه فرزند خانواده خود بود.

[۳۸][۱۱]

مشرکان در مسیر حرکت به سوی اُحد در ابواء، بر آن شدند تا قبر آمنه را نبش کرده، خاکه استخوان‌های او را به صورت گِرو برای تضمین و حفظ زنان خویش، با خود ببرند؛ امّا پس از رایزنی‌های ابوسفیان با اهل‌نظر، از بیم آن‌که مبادا دیگران، با مردگان آنان چنین کنند، از آن صرف‌نظر کردند.

[۳۹]

[۴۰][۱۲]

.

[۴۱]

[ویرایش]


با این‌که آمنه در دوران کودکی پیامبر صلی‌الله‌علیه‌وآله‌وسلم و سی و چهار سال پیش از بعثت حضرت درگذشت، برخی از مفسّران اهل سنّت در ذیل آیه ۱۱۳ توبه

[۴۲][۱۳]

از او یاد کرده‌اند: «ما‌کانَ لِلنَّبِیّ وَ الّذینَ ءامَنوا أن یَستَغفِروا لِلمُشرِکینَ وَ لو کانوا اُولی قُربی مِن بَعدِ ما تَبَیّنَ لَهُم أنّهُم أصحـبُ الجَحیمِ _ بر پیامبر و کسانی که ایمان آورده‌اند، سزاوار نیست که برای مشرکان ـ پس از آن‌که برایشان آشکار گردید که آنان اهل دوزخند ـ آمرزش بطلبند، هرچند خویشاوند آنان باشند». به نقل طبری از عطیّه، چون پیامبر صلی‌الله‌علیه‌وآله‌وسلم به مکّه رسید، بر قبر مادرش ایستاد؛ بدان امید که خداوند بدو اذن داده تا برای او آمرزش طلبد؛

[۴۳]

امّا این سخن با واقعیّت‌های تاریخی که قبر آمنه را در ابواء می‌دانند، ناسازگار است؛

[۴۴][۱۴]

این مطلب، با حرمت نهادن پیامبر بر قبر مادرش در بازگشت از عمره حدیبیّه نیز نمی‌سازد. گفته‌اند: پیامبر صلی‌الله‌علیه‌وآله‌وسلم در بازگشت از عمره‌حدیبیه ، از ابواء گذشت و خداوند اجازه داد تا قبر مادرش را زیارت کند. حضرت بر سر قبر او آمد. آن را تمیز کرد و برای وی گریست و مسلمانان نیز از گریستن پیامبر گریستند.

[۴۵][۱۵]

سیوطی نیز در تفسیر آیه پیشین، داستان استغفار را به تفصیل از «ابن‌مردویه» از «بُریده» نقل می‌کند.

[۴۶][۱۶]

[ویرایش]


با توجّه به اضطراب در عبارت و ناهم‌گونی‌های گفتار، پذیرش آن مشکل می‌نماید؛ از این رو ابن‌کثیر پس از نقل داستان می‌گوید: این حدیث ، غریب و دارای سیاقی عجیب است.

[۴۷][۱۷]

در ادامه می‌گوید: عجیب‌تر و غیر قابل باورتر از این، حدیثی است که «خطیب بغدادی» به سندی مجهول از عایشه نقل می‌کند که خداوند ، مادر پیامبر صلی‌الله‌علیه‌وآله‌وسلم را زنده کرد و ایمان آورد؛ سپس دوباره

[۴۸][۱۸]

او را برگرداند؛ بنابراین، با توجّه به آن‌چه در احادیث آمده است که آمنه زنی مسلمان

[۴۹][۱۹]

و نیز یکی از شش تن شفاعت شدگان پیامبر به شمار آمده

[۵۰][۲۰]

می‌توان آن‌چه را در ذیل آیه آمده، برساخته‌ای ناشی‌ از عمل‌ توجیه‌گرانه کسانی (امویان) دانست که خود از خاندان و نیاکانی طاهر و خوش نام محروم بوده‌اند؛ افزون بر این، ترمذی حدیثی از امام‌ علی علیه‌السلام آورده و آن را «حدیثی حسن» بر شمرده که حضرت، شأن نزول آیه را مردی مسلمان می‌داند که برای پدر و مادرش از خدا آمرزش می‌طلبید؛ در حالی‌که هر دوی آنان در حال شرک از دنیا رفته بودند. امام علی علیه‌السلام می‌گوید: او را از این عمل باز داشتم؛ امّا وی به عمل ابراهیم علیه‌السلام در آمرزش خواهی برای پدرش استناد کرد؛ از این رو، قضیه را برای رسول خدا باز گفتم که در پی آن، آیات پیشین نازل شد.

[۵۱]

[ویرایش]


شیعه براساس روایات بسیاری‌ که در آن‌ها تأکید شده خداوند، حملِ پیامبر صلی‌الله‌علیه‌وآله‌وسلم را در بهترین رحم قرار داده

[۵۲][۲۱]

و آن را از آتش جهنّم دور داشته،

[۵۳]

بر آن است که آمنه از نیک‌زنان عالم اسلام و از مسلمانان به شمار می‌رود؛ هم‌چنین طبق آیه ۲۱۹ شعراء

[۵۴][۲۲]

(و تَقَلُّبَک فِی السّـجِدینَ) معتقد است که پیامبر در اصلاب موحّدان و مؤمنان بوده است؛

[۵۵]

[۵۶]

بنابراین نمی‌توان به شرک و ناپاکی آمنه عقیده داشت؛ از همین رو به آنان که چنین عقیده ناصوابی دارند، پاسخ‌های مفصّلی داده است.

پانویس

  1. رياحين الشريعه، ذبيح الله محلاتي، ج 2، ص 386.
  2. مادر پيامبر، دكتر بنت الشاطي، ترجمه دكتر احمد بهشتي، ص 99.
  3. بحارالانوار، علامه مجلسی، ج 15، ص 99.
  4. رياحين الشريعه، ج 2، ص 388.
  5. بحارالانوار، ج 15، ص 117
  6. بحارالانوار، ج 15، ص 117
  7. بحارالانوار، ج 15، ص 117
  8. بحارالانوار، ج 15، ص 117
  9. همان، ص 100 و 99.
  10. رياحين الشريعه، ج 2، ص 387.
  11. همان.
  12. خصايص فاطميه، ملاباقر واعظ كجوري، ص 292.
  13. همان، ص 18.
  14. ترجمه إثبات الوصية، ص195
  15. زرقانی، شرح المواهب اللدنیة، ۱۴۱۷ق، ج۱، ص۲۰۷-۲۰۶.
  16. أعيان الشيعة، محسن الأمين ،ج‏1، ص218
  17. زندگانى محمد(ص) پيامبر اسلام (ترجمه سیره ابن هشام)، ج1، ص106 تا 110
  18. نگاه کنید به: ابن عبدالبر، الاستیعاب، ۱۴۱۲ق، ج۱، ص۳۰.

منابع

  • "آمنه سلام الله علیها مادر خورشید"، ن. طيبي، فرهنگ كوثر، شماره 16، تير 1377ش.
  • اثبات الوصية، مسعودى، ترجمه محمدجواد نجفى‏، تهران، اسلامية، 1362ش‏.
  • زندگانى محمد(ص) پيامبر اسلام (ترجمه سیره ابن هشام)، سيد هاشم رسولى، تهران، انتشارات كتابچى، 1375ش.
  • دانشنامه بزرگ اسلامی، مرکز دائرة المعارف بزرگ اسلامی، برگرفته از مقاله «آمنه بنت وهب»، ج۲، ص۵۱۲.     دائرةالمعارف قرآن کریم جلد اول، برگرفته از مقاله «آمنه بنت وهب بن عبدمناف».     سایت پژوهه، برگرفته از مقاله «آمنه بنت وهب»، تاریخ بازیابی ۱۳۹۵/۱۰/۱۹.   
حضرت محمد (صلی الله علیه و آله)
رحمة للعالمین.jpg
رویدادهای مهم زندگی
حمله اصحاب فیل به مکهسفر پیامبر اکرم به شامازدواج با حضرت خدیجه کبری (س) • گذاشتن سنگ حجرالاسود در جای خویش • مبعثمعراجولادت حضرت فاطمه سلام الله علیهارفتن به شعب ابی طالبعام الحزنسفر به طائفهجرت به مدینهازدواج حضرت علی (ع) و حضرت فاطمه (س)غزوه بدرغزوه احدغزوه احزابصلح حدیبیهغزوه خیبرسریه ذات السلاسل فتح مکهغزوه حنینغزوه تبوکغدیر خم
بستگان
امیرالمؤمنین علی بن ابی طالب (ع) •عبدالله بن عبدالمطلب(س) • عبدالمطلبابوطالب(ع) • حمزه بن عبدالمطلب(ع) • عباس بن عبدالمطلبابولهبجعفر طیارآمنه(س) • فاطمه بنت اسد(س) • خدیجه کبری(س) • حضرت زهرا(س) • امام حسن(ع) • امام حسین(ع) • حضرت زینب(س)
اصحاب
سلمان فارسیعمار بن یاسرابوذرمقدادابوسلمه مخزومیزيد بن حارثهعثمان بن مظعونمصعب بن عمیرابوبکرطلحهزبیرعثمان بن عفانعمر بن خطابسعد بن ابی وقاصعبدالله بن مسعوداسعد بن زرارهسعد بن معاذسعد بن عبادهعثمان بن حنیفسهل بن حنیفابو ایوب انصاری حذیفة بن یمانخالد بن سعيدخزیمة بن ثابتعبدالله بن رواحهاویس قرنیعبدالله بن مسعود بلال حبشی
مکان های مرتبط
مکهمدینهغار حراکعبهشعب ابوطالبغدیر خمفدکبقیعغار ثورمسجد قبامسجد النبیمسجد الحرام