تفسیر قرآن به قرآن: تفاوت بین نسخه‌ها

از دانشنامه‌ی اسلامی
پرش به ناوبری پرش به جستجو
جز
سطر ۱: سطر ۱:
 
{{خوب}}
 
{{خوب}}
تفسير [[قرآن]] به قرآن به معناي استفاده حداكثري از آيات در فهم معنا و مراد آيات قرآن است. روش تفسیری قرآن با قرآن از جمله روش‌هایی است که در متون علوم قرآنی از آن فراوان یاد شده است. در این شیوه، معانی آیات قرآن به کمک آیات مشابه که موضوع و محتوای آن‌ها یکسان یا حداقل نزدیک به هم است، استخراج می‌شود. اساس این روش تفسیری، این اعتقاد است که قرآن مبین خویش است، و اگر ابهام و اجمالی در برخی آیات قرآن دیده می‌شود، معلول عدم توجه و تدبر در دیگر آیات قرآنی است و با مراجعه به آیات دیگر برطرف می‌شود.
+
«تفسير قرآن به قرآن» از [[روشهای تفسیری قرآن|روش‌های تفسیری]] رایج، به معناي استفاده حداكثري از آيات [[قرآن]] در فهم معنا و مراد سایر آيات این کتاب کریم الهی است. در این شیوه، معانی آیات قرآن به کمک آیات مشابه که موضوع و محتوای آن‌ها یکسان یا نزدیک به هم است، استخراج می‌شود. اساس این روش تفسیری، این اعتقاد است که قرآن مبیّن خویش است، و اگر ابهام و اجمالی در برخی آیات آن دیده می‌شود، معلول عدم توجه و [[تدبر در قرآن|تدبر]] در دیگر آیات قرآنی است که با مراجعه به آیات دیگر برطرف می‌شود.
  
 
==پیشینه این روش==
 
==پیشینه این روش==
  
تفسير قرآن به قرآن يكى از كهن‌ترين روش‌هاى تفسير قرآن است و سابقه‌ى آن به صدر اسلام و زمان حيات پيامبر صلّى اللّه عليه و آله بازمى‌گردد. سپس اين روش توسط اهل بيت عليهم السّلام ادامه يافت و برخى از صحابه و تابعين نيز از اين روش استفاده كرده‌اند.  
+
«تفسير قرآن به قرآن» يكى از كهن‌ترين [[روشهای تفسیری قرآن|روش‌هاى تفسير قرآن]] است و سابقه‌ى آن به صدر [[اسلام]] و زمان حيات [[پیامبر اسلام|پيامبر]] صلّى اللّه عليه و آله بازمى‌گردد. سپس اين روش توسط دیگران ادامه يافت.  
  
به عنوان نمونه وقتی از پيامبر اسلام صلّى اللّه عليه و آله در مورد مقصود از «ظلم» در آيه {{متن قرآن|«...لَمْ يَلْبِسُوا إِيمٰانَهُمْ بِظُلْمٍ...»}} <ref>سوره انعام آیه 82</ref>پرسش شد، و حضرت با استناد به آيه {{متن قرآن|«...إِنَّ الشِّرْكَ لَظُلْمٌ عَظِيمٌ»}} <ref>سوره لقمان آیه 13</ref>پاسخ دادند كه مقصود از ظلم در آيه اول همان شرك است كه در آيه دوم بيان شده است. استفاده از این روش در روایات اهل بیت علیهم السلام و آنچه از صحابه و تابعین نقل شده فراوان وجود دارد.<ref name=":0">درسنامه روشها و گرایش های تفسیری قرآن، ص 58</ref>  
+
به عنوان نمونه وقتی از پيامبر اکرم صلّى اللّه عليه و آله در مورد مقصود از «ظلم» در آيه {{متن قرآن|«...لَمْ يَلْبِسُوا إِيمٰانَهُمْ بِظُلْمٍ...»}}<ref>سوره انعام آیه 82</ref> پرسش شد، آن حضرت با استناد به آيه {{متن قرآن|«...إِنَّ الشِّرْكَ لَظُلْمٌ عَظِيمٌ»}}<ref>سوره لقمان آیه 13</ref> پاسخ دادند كه مقصود از ظلم در آيه اول همان [[شرک|شرك]] است كه در آيه دوم بيان شده است. استفاده از این روش در روایات [[اهل بيت]] علیهم السلام و آنچه از [[صحابه]] و [[تابعين]] نقل شده فراوان وجود دارد.<ref name=":0">درسنامه روشها و گرایش های تفسیری قرآن، ص 58</ref>  
  
 
==دلايل موافقان تفسیر قرآن به قرآن==
 
==دلايل موافقان تفسیر قرآن به قرآن==
در مورد جايز و مطلوب بودن تفسير قرآن به قرآن، مى‌توان به آيات قرآن و سنّت و سيره استدلال كرد، كه در اينجا مهم‌ترين اين دلايل را بيان مى‌كنيم:
+
در مورد جايز و مطلوب بودن تفسير قرآن به قرآن، مى‌توان به آيات [[قرآن]]، [[سنت|سنّت]] و سيره عقلا استدلال كرد:
===آيات قرآن===
 
  
*{{متن قرآن| «نَزَّلْنٰا عَلَيْكَ الْكِتٰابَ تِبْيٰاناً لِكُلِّ شَيْءٍ»}}؛<ref> سوره نحل آیه 82</ref> كتاب (قرآن) را بر تو فروفرستاديم در حالى كه بيانگر هر چيز است.» علاّمه طباطبايى (ره) با استدلال به اين آيه، در مورد تفسير قرآن به قرآن مى‌نويسد: «حاشا كه قرآن بيان‌كننده‌ى همه چيز باشد ولى بيان‌كننده‌ى خودش نباشد. »<ref> الميزان، ج 1، ص 14 (مقدمه)</ref>
+
'''آيات قرآن:'''
  
*{{متن قرآن| «أَنْزَلْنٰا إِلَيْكُمْ نُوراً مُبِيناً »}}<ref> سوره نساء آیه 174 </ref>؛ به سوى شما نور روشنگرى فروفرستاديم. علاّمه طباطبايى (ره) با استدلال به آيه مى‌نويسد: «چگونه قرآن هدايت و حجت و جداكننده‌ى حق از باطل (فرقان) و نور روشنگرى براى مردم در مورد تمام آنچه بدان نياز دارند باشد، ولى احتياج مردم در مورد تفسير قرآن را كه شديدترين نياز است، كفايت نكند ؟ <ref> الميزان، ج 1، ص 14 (مقدمه)</ref> در این زمینه به آیات دیگری از قرآن نیز استدلال شده است. <ref> رک درسنامه روشها و گرایش های تفسیری قرآن، ص 61-63</ref>
+
*{{متن قرآن| «نَزَّلْنٰا عَلَيْكَ الْكِتٰابَ تِبْيٰاناً لِكُلِّ شَيْءٍ»}}؛<ref> سوره نحل آیه 82</ref> كتاب (قرآن) را بر تو فروفرستاديم در حالى كه بيانگر هر چيز است.» [[علامه طباطبايى]] (ره) با استدلال به اين آيه، در مورد تفسير قرآن به قرآن مى‌نويسد: «حاشا كه قرآن بيان‌كننده‌ى همه چيز باشد ولى بيان‌كننده‌ى خودش نباشد.»<ref> الميزان، ج 1، ص 14 (مقدمه)</ref>
  
===سنت===
+
*{{متن قرآن| «أَنْزَلْنٰا إِلَيْكُمْ نُوراً مُبِيناً »}}<ref> سوره نساء آیه 174 </ref>؛ به سوى شما نور روشنگرى فروفرستاديم. علامه طباطبايى (ره) با استدلال به آيه مى‌نويسد: «چگونه قرآن هدايت و حجت و جداكننده‌ى حق از باطل (فرقان) و نور روشنگرى براى مردم در مورد تمام آنچه بدان نياز دارند باشد، ولى احتياج مردم در مورد تفسير قرآن را كه شديدترين نياز است، كفايت نكند؟<ref> الميزان، ج 1، ص 14 (مقدمه)</ref> در این زمینه به آیات دیگری از قرآن نیز استدلال شده است.<ref> رک درسنامه روشها و گرایش های تفسیری قرآن، ص 61-63</ref>
به دو بخش از سنّت مى‌توان جهت مطلوبيت تفسير قرآن به قرآن استدلال كرد: نخست سنّت عملى پيامبر صلّى اللّه عليه و آله و اهل بيت عليهم السّلام كه خود اقدام به تفسير قرآن به قرآن كرده‌اند . دوم احاديث خاص است كه به تفسير قرآن به قرآن اشاره كرده‌اند، مهم‌ترين اين احاديث عبارتند از:
 
  
*امير المؤمنان عليه السّلام فرمود:{{متن حدیث| «كتاب الله... ينطق بعضه ببعض و يشهد بعضه على بعض»}}<ref> نهج البلاغه، خطبه/ 133</ref> ؛«كتاب خدا (قرآن)... برخى قسمت‌هايش با كمك برخى قسمت‌هاى ديگر سخن مى‌گويد و برخى قسمت‌هاى آن شاهد برخى قسمت‌هاى ديگر است.» اين كه حضرت فرمود: برخى آيات قرآن به وسيله و كمك برخى آيه‌هاى ديگر به سخن مى‌آيد، مى‌تواند اشاره به تفسير قرآن به قرآن باشد كه در اين روش تفسيرى، مفسّر به وسيله و كمك برخى آيات برخى ديگر را به سخن مى‌آورد. در حديث ديگرى از امام على عليه السّلام حكايت شده كه قرآن را به سخن درآوريد . <ref> «ذلك القرآن فاستنطقوه»، نهج البلاغه، خطبه/ 18.</ref>
+
'''سنت و حدیث:'''
  
*و نيز فرمود: :{{متن حدیث| « ان كتاب الله ليصدق بعضه بعضا و لا يكذب بعضه بعضا »}}<ref> بحار الانوار، ج 9، ص 127 </ref> «در حقيقت كتاب خدا (قرآن) برخى قسمت‌هايش برخى قسمت‌هاى ديگر را تصديق (و تاييد) مى‌كند ولى همديگر را تكذيب نمى‌كنند».تصديق برخى آيات قرآن براى برخى ديگر، به معناى عدم اختلاف در قرآن است. و اين كه معانى آيات مؤيّد يكديگرند. پس مى‌توان آيات را مؤيّد يكديگر قرار داد. بنابراين، حديث فوق اشاره به نوعى تفسير موضوعى قرآن به قرآن است.
+
به دو بخش از سنّت مى‌توان جهت مطلوبيت تفسير قرآن به قرآن استدلال كرد: نخست سنّت عملى [[پیامبر اسلام|پيامبر]] صلّى اللّه عليه و آله و [[اهل البیت|اهل بيت]] عليهم السّلام كه خود اقدام به تفسير قرآن به قرآن كرده‌اند. دوم [[احاديث]] خاص است كه به تفسير قرآن به قرآن اشاره كرده‌اند، مهم‌ترين اين احاديث عبارتند از:
*{{متن حدیث|«القرآن يفسّر بعضه بعضا»}} «قرآن برخى از آن برخى ديگر را تفسير مى‌كند.» اين جمله، بر تفسير قرآن به قرآن دلالت صريح دارد، اما سند آن روشن نيست، چرا كه برخى آن را از ابن عباس شاگرد امام على عليه السّلام در تفسير نقل كرده‌اند<ref>پيام قرآن، آيت اللّه مكارم شيرازى، ج 1، ص 21.</ref> و برخى ديگر به صورت حديث مضمر آورده‌اند<ref>درّ المنثور، سيوطى، ج 2، ص 6، صافى، فيض كاشانى، (مقدمه تفسير)، قرآن ناطق، دكتر بى‌آزار شيرازى، ج 1، ص 266.</ref>.
 
  
===روش عقلاء (بناء عقلاء)===
+
*[[اميرالمؤمنین]] عليه السّلام فرمود:{{متن حدیث| «كتاب الله... ينطق بعضه ببعض و يشهد بعضه على بعض»}}<ref> نهج البلاغه، خطبه/ 133</ref>؛ «كتاب خدا (قرآن)... برخى قسمت‌هايش با كمك برخى قسمت‌هاى ديگر سخن مى‌گويد و برخى قسمت‌هاى آن شاهد برخى قسمت‌هاى ديگر است.» اين كه حضرت فرمود: برخى آيات قرآن به وسيله و كمك برخى آيه‌هاى ديگر به سخن مى‌آيد، مى‌تواند اشاره به تفسير قرآن به قرآن باشد كه در اين روش تفسيرى، مفسّر به وسيله و كمك برخى آيات برخى ديگر را به سخن مى‌آورد. در حديث ديگرى از [[امام علی علیه السلام|امام على]] عليه السّلام حكايت شده كه قرآن را به سخن درآوريد.<ref> «ذلك القرآن فاستنطقوه»، نهج البلاغه، خطبه/ 18.</ref>
براى فهم هر نوشتارى، لازم است كه قراين موجود در آن مدّ نظر قرار گيرد و اگر در جايى از كتاب مطلبى به صورت مطلق و عام آمده و در جاى ديگر قيد و استثناى خاص آن ذكر شده است، لازم است، به مجموعه آن توجه شود و نتيجه‌گيرى گردد.  
 
  
اين روش عقلاء در برداشت از كتابهاست و قرآن كريم شده - كه نيز كتاب بزرگ الهى است - كه از اين روش مستثنى نيست. و اين، همان چيزى است كه به نام تفسير قرآن به قرآن خوانده مى‌شود، يعنى از برخى از آيات به عنوان قرينه‌ى فهم و تفسير آيات ديگر استفاده شود. شارع اسلام نيز اين روش عقلايى را منع نكرده، بلكه بر اساس احاديثى كه گذشت آن را تأييد كرده است. البته هنگامى كه به روش صحابه و تابعان و مفسّران قرآن و مسلمانان در طول تاريخ مراجعه مى‌كنيم در مى‌يابيم كه براى فهم آيات قرآن از آيات ديگر استفاده كرده‌اند. از اين استمرار روش آنان متوجّه مى‌شويم كه اين كار جايز بوده و شارع منعى از آن نكرده است.<ref>درسنامه روشها و گرایش های تفسیری قرآن، ص 66</ref>
+
*و نيز فرمود: {{متن حدیث| « ان كتاب الله ليصدق بعضه بعضا و لا يكذب بعضه بعضا »}}<ref> بحار الانوار، ج 9، ص 127 </ref> «در حقيقت كتاب خدا (قرآن) برخى قسمت‌هايش برخى قسمت‌هاى ديگر را تصديق (و تاييد) مى‌كند ولى همديگر را تكذيب نمى‌كنند». تصديق برخى آيات قرآن براى برخى ديگر، به معناى عدم اختلاف در قرآن است و اين كه معانى آيات مؤيّد يكديگرند. پس مى‌توان آيات را مؤيّد يكديگر قرار داد. بنابراين، حديث فوق اشاره به نوعى تفسير موضوعى قرآن به قرآن است.
 +
*{{متن حدیث|«القرآن يفسّر بعضه بعضا»}}<ref>درّ المنثور، سيوطى، ج 2، ص 6، صافى، فيض كاشانى، (مقدمه تفسير)، قرآن ناطق، دكتر بى‌آزار شيرازى، ج 1، ص 266.</ref> «قرآن برخى از آن برخى ديگر را تفسير مى‌كند.» اين جمله، بر تفسير قرآن به قرآن دلالت صريح دارد، اما [[سند حدیث|سند]] آن روشن نيست، چرا كه برخى آن را از [[ابن عباس]] شاگرد امام على عليه السّلام در تفسير نقل كرده‌اند<ref>پيام قرآن، آيت اللّه مكارم شيرازى، ج 1، ص 21.</ref> و برخى ديگر به صورت [[حدیث مضمر‌|حديث مضمر]] آورده‌اند.
  
==ديدگاه‌ها درباره‌ى تفسير قرآن به قرآن==
+
'''سیره عقلاء:'''
  
====ديدگاه علاّمه طباطبايى====
+
براى فهم هر نوشتارى، لازم است كه قراين موجود در آن مدّ نظر قرار گيرد و اگر در جايى از كتاب، مطلبى به صورت مطلق و عام آمده و در جاى ديگر قيد و استثناى خاص آن ذكر شده، لازم است، به مجموعه آن توجه شود و نتيجه‌گيرى گردد.
ايشان در مقدمه تفسير الميزان پس از بيان مطالبى در مورد تفسير قرآن مى‌فرمايد: «اين مطلب بر دو گونه است:  
+
 
 +
اين روش عقلاء در برداشت از كتابهاست و قرآن كريم - كه كتاب بزرگ الهى است - از اين روش مستثنى نيست. و اين، همان چيزى است كه به نام تفسير قرآن به قرآن خوانده مى‌شود، يعنى از برخى از آيات به عنوان قرينه‌ى فهم و تفسير آيات ديگر استفاده شود. شارع [[اسلام]] نيز اين روش عقلايى را منع نكرده، بلكه بر اساس احاديثى كه گذشت آن را تأييد كرده است. البته هنگامى كه به روش [[صحابه]] و [[تابعان]] و مفسّران قرآن و مسلمانان در طول تاريخ مراجعه مى‌كنيم درمى‌يابيم كه براى فهم آيات قرآن از آيات ديگر استفاده كرده‌اند. از اين استمرار روش آنان متوجّه مى‌شويم كه اين كار جايز بوده و شارع منعى از آن نكرده است.<ref>درسنامه روشها و گرایش های تفسیری قرآن، ص 66</ref>
 +
 
 +
==ديدگاه‌ها درباره‌ تفسير قرآن به قرآن==
 +
'''ديدگاه علامه طباطبايى:'''
 +
 
 +
[[علامه طباطبايى]] در مقدمه [[تفسير الميزان]] پس از بيان مطالبى در مورد تفسير قرآن مى‌فرمايد: «اين مطلب بر دو گونه است:  
  
 
اول: اين كه ما بحثى علمى يا فلسفى يا غير آن در مورد مسأله‌اى از مسايل آيه قرآن طرح كنيم تا به حق در مسئله برسيم، سپس به سراغ آيه آييم و آن آيه را بر آن مطلب حمل كنيم. اين همان روشى است كه در مباحث نظرى (علوم) به كار مى‌رود. اما قرآن اين شيوه را نمى‌پسندد.  
 
اول: اين كه ما بحثى علمى يا فلسفى يا غير آن در مورد مسأله‌اى از مسايل آيه قرآن طرح كنيم تا به حق در مسئله برسيم، سپس به سراغ آيه آييم و آن آيه را بر آن مطلب حمل كنيم. اين همان روشى است كه در مباحث نظرى (علوم) به كار مى‌رود. اما قرآن اين شيوه را نمى‌پسندد.  
  
دوم: اين كه قرآن را با قرآن تفسير كنيم و معناى آيه را از آيات مشابه آن، با تدبّر به دست آوريم. (تدبّرى كه خود قرآن به آن سفارش كرده است.) سپس مصاديق آن را مشخص سازيم و آنها را به وسيله‌ى ويژگى‌هايى كه خود آيات به دست مى‌دهد، بشناسيم» . سپس با استدلال به برخى آيات مثل {{متن قرآن|«تِبْيٰاناً لِكُلِّ شَيْءٍ»}} اين شيوه را تأييد مى‌كند كه قرآن بيان همه چيز هست پس چگونه بيان خودش نباشد.<ref>درسنامه روشها و گرایش های تفسیری قرآن، ص 77</ref>
+
دوم: اين كه قرآن را با قرآن تفسير كنيم و معناى آيه را از آيات مشابه آن، با [[تدبر در قرآن|تدبّر]] به دست آوريم (تدبّرى كه خود قرآن به آن سفارش كرده است). سپس مصاديق آن را مشخص سازيم و آنها را به وسيله‌ى ويژگى‌هايى كه خود آيات به دست مى‌دهد، بشناسيم». علامه سپس با استدلال به برخى آيات مثل {{متن قرآن|«تِبْيٰاناً لِكُلِّ شَيْءٍ»}}، اين شيوه را تأييد مى‌كند كه قرآن بيان همه چيز هست پس چگونه بيان خودش نباشد.<ref>درسنامه روشها و گرایش های تفسیری قرآن، ص 77</ref>
 +
 
 +
'''ديدگاه آية الله معرفت:'''
  
====ديدگاه آية الله معرفت====
 
 
ايشان بعد از تبيين اين كه استوارترين منبع براى تبيين قرآن، خود قرآن است، تفسير قرآن به قرآن را به دو شيوه تقسيم مى‌كنند:
 
ايشان بعد از تبيين اين كه استوارترين منبع براى تبيين قرآن، خود قرآن است، تفسير قرآن به قرآن را به دو شيوه تقسيم مى‌كنند:
  
اول: اينكه آيه‌اى در موضعى مبهم باشد در موضع ديگر قرآن بيان شده باشد. و اين دو آيه با يكديگر تناسب معنوى يا لفظى داشته باشد. سپس به آيات مربوط به شب قدر مثال مى‌زند كه از مجموع آيات به دست مى‌آيد كه قرآن در شبى مبارك كه همان ليلة القدر از ماه رمضان است نازل شده است.  
+
اول: اينكه آيه‌اى در موضعى مبهم باشد، در موضع ديگر قرآن بيان شده باشد. و اين دو آيه با يكديگر تناسب معنوى يا لفظى داشته باشد. سپس به آيات مربوط به [[شب قدر]] مثال مى‌زند كه از مجموع آيات به دست مى‌آيد كه قرآن در شبى مبارك كه همان ليلة القدر از [[ماه رمضان]] است نازل شده است.  
  
دوم: تفسير قرآن به قرآن است كه آيه‌اى ارتباط ظاهرى لفظى و معنوى با مورد ابهام آيه‌ى ديگر ندارد ولى مى‌توان از آن آيه در رفع ابهام آيه‌ى ديگر شاهد آورد. سپس آيه‌ى سرقت: {{متن قرآن|«اَلسّٰارِقُ وَ السّٰارِقَةُ فَاقْطَعُوا أَيْدِيَهُمٰا»}} را مثال مى‌زند كه امام جواد عليه السّلام در مورد مقدار قطع دست دزد، به آيه‌ى {{متن قرآن|«أَنَّ الْمَسٰاجِدَ لِلّٰهِ»}} استناد كردند، اشاره نمود كه مقصود آن است دست دزد را از انتهاى انگشتان قطع كنند، چون كه - كف دست به عنوان يكى از - مواضع سجود، براى خداست و چيزى كه براى خداست قطع نمى‌شود.<ref>درسنامه روشها و گرایش های تفسیری قرآن، ص 78</ref>
+
دوم: اینكه آيه‌اى ارتباط ظاهرى لفظى و معنوى با مورد ابهام آيه‌ى ديگر ندارد ولى مى‌توان از آن آيه در رفع ابهام آيه‌ى ديگر شاهد آورد. سپس [[آيه سرقت]]: {{متن قرآن|«اَلسّٰارِقُ وَ السّٰارِقَةُ فَاقْطَعُوا أَيْدِيَهُمٰا»}} را مثال مى‌زند كه [[امام جواد]] عليه السّلام در مورد مقدار قطع دست دزد، به جمله {{متن قرآن|«أَنَّ الْمَسٰاجِدَ لِلّٰهِ»}} استناد كردند، و مقصود آن است دست دزد را از انتهاى انگشتان قطع كنند، چون كه - كف دست به عنوان يكى از - مواضع [[سجود]]، براى خداست و چيزى كه براى خداست قطع نمى‌شود.<ref>درسنامه روشها و گرایش های تفسیری قرآن، ص 78</ref>
  
 
==مباني تفسير قرآن به قرآن==
 
==مباني تفسير قرآن به قرآن==

نسخهٔ ‏۲۰ سپتامبر ۲۰۲۲، ساعت ۱۲:۱۳

«تفسير قرآن به قرآن» از روش‌های تفسیری رایج، به معناي استفاده حداكثري از آيات قرآن در فهم معنا و مراد سایر آيات این کتاب کریم الهی است. در این شیوه، معانی آیات قرآن به کمک آیات مشابه که موضوع و محتوای آن‌ها یکسان یا نزدیک به هم است، استخراج می‌شود. اساس این روش تفسیری، این اعتقاد است که قرآن مبیّن خویش است، و اگر ابهام و اجمالی در برخی آیات آن دیده می‌شود، معلول عدم توجه و تدبر در دیگر آیات قرآنی است که با مراجعه به آیات دیگر برطرف می‌شود.

پیشینه این روش

«تفسير قرآن به قرآن» يكى از كهن‌ترين روش‌هاى تفسير قرآن است و سابقه‌ى آن به صدر اسلام و زمان حيات پيامبر صلّى اللّه عليه و آله بازمى‌گردد. سپس اين روش توسط دیگران ادامه يافت.

به عنوان نمونه وقتی از پيامبر اکرم صلّى اللّه عليه و آله در مورد مقصود از «ظلم» در آيه «...لَمْ يَلْبِسُوا إِيمٰانَهُمْ بِظُلْمٍ...»[۱] پرسش شد، آن حضرت با استناد به آيه «...إِنَّ الشِّرْكَ لَظُلْمٌ عَظِيمٌ»[۲] پاسخ دادند كه مقصود از ظلم در آيه اول همان شرك است كه در آيه دوم بيان شده است. استفاده از این روش در روایات اهل بيت علیهم السلام و آنچه از صحابه و تابعين نقل شده فراوان وجود دارد.[۳]

دلايل موافقان تفسیر قرآن به قرآن

در مورد جايز و مطلوب بودن تفسير قرآن به قرآن، مى‌توان به آيات قرآن، سنّت و سيره عقلا استدلال كرد:

آيات قرآن:

  • «نَزَّلْنٰا عَلَيْكَ الْكِتٰابَ تِبْيٰاناً لِكُلِّ شَيْءٍ»؛[۴] كتاب (قرآن) را بر تو فروفرستاديم در حالى كه بيانگر هر چيز است.» علامه طباطبايى (ره) با استدلال به اين آيه، در مورد تفسير قرآن به قرآن مى‌نويسد: «حاشا كه قرآن بيان‌كننده‌ى همه چيز باشد ولى بيان‌كننده‌ى خودش نباشد.»[۵]
  • «أَنْزَلْنٰا إِلَيْكُمْ نُوراً مُبِيناً »[۶]؛ به سوى شما نور روشنگرى فروفرستاديم. علامه طباطبايى (ره) با استدلال به آيه مى‌نويسد: «چگونه قرآن هدايت و حجت و جداكننده‌ى حق از باطل (فرقان) و نور روشنگرى براى مردم در مورد تمام آنچه بدان نياز دارند باشد، ولى احتياج مردم در مورد تفسير قرآن را كه شديدترين نياز است، كفايت نكند؟[۷] در این زمینه به آیات دیگری از قرآن نیز استدلال شده است.[۸]

سنت و حدیث:

به دو بخش از سنّت مى‌توان جهت مطلوبيت تفسير قرآن به قرآن استدلال كرد: نخست سنّت عملى پيامبر صلّى اللّه عليه و آله و اهل بيت عليهم السّلام كه خود اقدام به تفسير قرآن به قرآن كرده‌اند. دوم احاديث خاص است كه به تفسير قرآن به قرآن اشاره كرده‌اند، مهم‌ترين اين احاديث عبارتند از:

  • اميرالمؤمنین عليه السّلام فرمود: «كتاب الله... ينطق بعضه ببعض و يشهد بعضه على بعض»[۹]؛ «كتاب خدا (قرآن)... برخى قسمت‌هايش با كمك برخى قسمت‌هاى ديگر سخن مى‌گويد و برخى قسمت‌هاى آن شاهد برخى قسمت‌هاى ديگر است.» اين كه حضرت فرمود: برخى آيات قرآن به وسيله و كمك برخى آيه‌هاى ديگر به سخن مى‌آيد، مى‌تواند اشاره به تفسير قرآن به قرآن باشد كه در اين روش تفسيرى، مفسّر به وسيله و كمك برخى آيات برخى ديگر را به سخن مى‌آورد. در حديث ديگرى از امام على عليه السّلام حكايت شده كه قرآن را به سخن درآوريد.[۱۰]
  • و نيز فرمود: « ان كتاب الله ليصدق بعضه بعضا و لا يكذب بعضه بعضا »[۱۱] «در حقيقت كتاب خدا (قرآن) برخى قسمت‌هايش برخى قسمت‌هاى ديگر را تصديق (و تاييد) مى‌كند ولى همديگر را تكذيب نمى‌كنند». تصديق برخى آيات قرآن براى برخى ديگر، به معناى عدم اختلاف در قرآن است و اين كه معانى آيات مؤيّد يكديگرند. پس مى‌توان آيات را مؤيّد يكديگر قرار داد. بنابراين، حديث فوق اشاره به نوعى تفسير موضوعى قرآن به قرآن است.
  • «القرآن يفسّر بعضه بعضا»[۱۲] «قرآن برخى از آن برخى ديگر را تفسير مى‌كند.» اين جمله، بر تفسير قرآن به قرآن دلالت صريح دارد، اما سند آن روشن نيست، چرا كه برخى آن را از ابن عباس شاگرد امام على عليه السّلام در تفسير نقل كرده‌اند[۱۳] و برخى ديگر به صورت حديث مضمر آورده‌اند.

سیره عقلاء:

براى فهم هر نوشتارى، لازم است كه قراين موجود در آن مدّ نظر قرار گيرد و اگر در جايى از كتاب، مطلبى به صورت مطلق و عام آمده و در جاى ديگر قيد و استثناى خاص آن ذكر شده، لازم است، به مجموعه آن توجه شود و نتيجه‌گيرى گردد.

اين روش عقلاء در برداشت از كتابهاست و قرآن كريم - كه كتاب بزرگ الهى است - از اين روش مستثنى نيست. و اين، همان چيزى است كه به نام تفسير قرآن به قرآن خوانده مى‌شود، يعنى از برخى از آيات به عنوان قرينه‌ى فهم و تفسير آيات ديگر استفاده شود. شارع اسلام نيز اين روش عقلايى را منع نكرده، بلكه بر اساس احاديثى كه گذشت آن را تأييد كرده است. البته هنگامى كه به روش صحابه و تابعان و مفسّران قرآن و مسلمانان در طول تاريخ مراجعه مى‌كنيم درمى‌يابيم كه براى فهم آيات قرآن از آيات ديگر استفاده كرده‌اند. از اين استمرار روش آنان متوجّه مى‌شويم كه اين كار جايز بوده و شارع منعى از آن نكرده است.[۱۴]

ديدگاه‌ها درباره‌ تفسير قرآن به قرآن

ديدگاه علامه طباطبايى:

علامه طباطبايى در مقدمه تفسير الميزان پس از بيان مطالبى در مورد تفسير قرآن مى‌فرمايد: «اين مطلب بر دو گونه است:

اول: اين كه ما بحثى علمى يا فلسفى يا غير آن در مورد مسأله‌اى از مسايل آيه قرآن طرح كنيم تا به حق در مسئله برسيم، سپس به سراغ آيه آييم و آن آيه را بر آن مطلب حمل كنيم. اين همان روشى است كه در مباحث نظرى (علوم) به كار مى‌رود. اما قرآن اين شيوه را نمى‌پسندد.

دوم: اين كه قرآن را با قرآن تفسير كنيم و معناى آيه را از آيات مشابه آن، با تدبّر به دست آوريم (تدبّرى كه خود قرآن به آن سفارش كرده است). سپس مصاديق آن را مشخص سازيم و آنها را به وسيله‌ى ويژگى‌هايى كه خود آيات به دست مى‌دهد، بشناسيم». علامه سپس با استدلال به برخى آيات مثل «تِبْيٰاناً لِكُلِّ شَيْءٍ»، اين شيوه را تأييد مى‌كند كه قرآن بيان همه چيز هست پس چگونه بيان خودش نباشد.[۱۵]

ديدگاه آية الله معرفت:

ايشان بعد از تبيين اين كه استوارترين منبع براى تبيين قرآن، خود قرآن است، تفسير قرآن به قرآن را به دو شيوه تقسيم مى‌كنند:

اول: اينكه آيه‌اى در موضعى مبهم باشد، در موضع ديگر قرآن بيان شده باشد. و اين دو آيه با يكديگر تناسب معنوى يا لفظى داشته باشد. سپس به آيات مربوط به شب قدر مثال مى‌زند كه از مجموع آيات به دست مى‌آيد كه قرآن در شبى مبارك كه همان ليلة القدر از ماه رمضان است نازل شده است.

دوم: اینكه آيه‌اى ارتباط ظاهرى لفظى و معنوى با مورد ابهام آيه‌ى ديگر ندارد ولى مى‌توان از آن آيه در رفع ابهام آيه‌ى ديگر شاهد آورد. سپس آيه سرقت: «اَلسّٰارِقُ وَ السّٰارِقَةُ فَاقْطَعُوا أَيْدِيَهُمٰا» را مثال مى‌زند كه امام جواد عليه السّلام در مورد مقدار قطع دست دزد، به جمله «أَنَّ الْمَسٰاجِدَ لِلّٰهِ» استناد كردند، و مقصود آن است دست دزد را از انتهاى انگشتان قطع كنند، چون كه - كف دست به عنوان يكى از - مواضع سجود، براى خداست و چيزى كه براى خداست قطع نمى‌شود.[۱۶]

مباني تفسير قرآن به قرآن

براي دست‌يابي به روش صحيح تفسير قرآن به قرآن، توجه به مباني آن، امري ضروري است؛ زيرا تبيين اين مباني در نحوه استفاده از آيات ديگر در تفسير قرآن به قرآن، تأثير بسزايي دارد؛ چون مباني، اصل تفسير قرآن به قرآن و يا روش تفسير يادشده را پشتيباني و تأييد مي‌كند. در ذیل به برخی از این مبانی اشاره می شود:

  • هماهنگي آيات با يكديگر:

يكي از مباني تفسير قرآن به قرآن، هماهنگی مجموع آيات قرآن كريم است. بی ‏ترديد، قرآن از يك پيوستگی نظام ‏مند برخوردار است. با وجود تنوع و گستردگی مطالب در آيات قرآنی، يكي از امتيازات ويژه قرآن نبودِ اختلاف و تناقض در ميان مطالب آن است. به باور اينكه ميان معانی آيات قرآن ارتباط‏ هايی وثيق وجود دارد، مي‏توان به راهبردهايی اساسی برای كشف ضابطه‏ مند انواع مداليل آيات و مقاصد خداوند دست يافت. از سوی ديگر، نمي‏توان يك آيه از آيات قرآن را جدا كرد و بدون لحاظ آيات ديگر قرآن، تفسير نمود.

  • ساختار كلي قرآن بر اساس اصول محاوره عقلايي

شيوه و سبك بيان قرآن در رساندن پيام، همان شيوه زبان عمومی و بر اساس اصول محاوره عقلايی است. انديشمندان مسلمان از ديرزمان بر اين باور بوده ‏اند كه اسلوب زبان قرآن، همان اسلوب تفهيم و تفاهم عقلا وعرف عمومی مردم در انتقال معناست و خداوند متعال نيز سبك جديدي براي ابلاغ پيام خود ابداع نكرده است. اين امر از نظر بسياری از انديشمندان يك امر معلوم و بديهي است

  • دلالت استقلالي قرآن در بيان مقاصد

دلالت استقلالي قرآن در بيان مقاصد، بدين معناست كه مفاد بسياری از آيات بدون مراجعه به غير قرآن، معلوم و روشن است. مقتضای نور بودنِ قرآن كريم آن است كه قرآن در بيان خويش به غيرنيازمند نباشد؛ زيرا در صورت نياز به مبيّنی ديگر، آن مبيِّن اصل بوده، قرآن كريم فرع آن خواهد بود و اين فرع و تابع قرار گرفتن قرآن با نور بودن آن ناسازگار است. از اين‏رو، قرآن در بيان مقاصد خود، مستقل است.

  • ساختار قرآن بر اساس محكم و متشابه

طبق بيان خود قرآن كريم، آيات آن بر دو قسم «محكم» و «متشابه» تقسيم مي‏ شود: «هُوَ الَّذِيَ أَنزَلَ عَلَيْكَ الْكِتَابَ مِنْهُ آيَاتٌ مُحْكَمَاتٌ هُنَّ أُمُ‏الْكِتَابِ وَأُخَرُ مُتَشَابِهَاتٌ.»[۱۷] در اين آيه، آيات محكم، «اُمّ ‏الكتاب» معرفي شده ‏اند. «اُمّ» به معنای مرجع و مقصد است و «اُمّ ‏الكتاب» يعني: آياتی كه براي آيات ديگر مرجع واقع مي ‏شود. محكمات به تصريح قرآن، آيات مادر و مرجع هستند؛ با اين ويژگی كه خود هيچ ابهامي نداشته، برطرف ‏كننده ابهام و تشابه از آيات متشابهند؛ چون محكم آيه‏ ای است كه در مدلول خود محكم و استوار باشد و معنای مراد آن به غير مراد اشتباه نشود. و متشابه برخلاف آن است؛ آياتي‏كه چند وجه معنايی شبيه به هم داشته و روشن نيست كدام مراد می ‏باشد. با ارجاع آيات متشابه به محكم، ترديد از ذهن مخاطب و مفسّر برای تشخيص مصداق زدوده مي‏شود.

  • پيوند معنايي آيات هر سوره

اعتقاد به ارتباط معنايی آيات يك سوره يا آيات سوره‏ های مختلف قرآن يكی از مبانی ديگر تفسير قرآن به قرآن محسوب می ‏شود و اگر معتقد باشيم مجموعه آيات يك سوره با يكديگر پيوند معنايی دارند، در مقام تفسير هر آيه‏ ای از يك سوره، نمی‏ توان آن را بدون لحاظ آيات ديگر سوره مورد نظر تفسير كرد. طبيعی است لحاظ اين مبنی می ‏تواند در تفسير آيات يك سوره تأثير بسزايی داشته باشد و تأثير آن به ويژه در تفسير سوره‏ هايی كه يكجا نازل شده‏ اند، بسيار روشن و بي‏ نياز از استدلال است.[۱۸]

محدودیت های این روش

با این همه، تفسیر قرآن به قرآن محدودیت‌هایی دارد که در دو زمینه اصلی قابل طرح است:

1. محدودیت‌های ناشی از کاربرد این روش در آیات. این روش در صورتی موفق خواهد بود که میان آیات نگاه متقابل و تفسیرگرایانه ملاحظه شده باشد که این نگاه دست‌کم در برخی آیات، روشن نیست.

2. محدودیت‌های مربوط به توان علمی مفسر در احاطه بر جوانب آیات و درک تمام پیوندهای ممکن میان آیات.

پانویس

  1. سوره انعام آیه 82
  2. سوره لقمان آیه 13
  3. درسنامه روشها و گرایش های تفسیری قرآن، ص 58
  4. سوره نحل آیه 82
  5. الميزان، ج 1، ص 14 (مقدمه)
  6. سوره نساء آیه 174
  7. الميزان، ج 1، ص 14 (مقدمه)
  8. رک درسنامه روشها و گرایش های تفسیری قرآن، ص 61-63
  9. نهج البلاغه، خطبه/ 133
  10. «ذلك القرآن فاستنطقوه»، نهج البلاغه، خطبه/ 18.
  11. بحار الانوار، ج 9، ص 127
  12. درّ المنثور، سيوطى، ج 2، ص 6، صافى، فيض كاشانى، (مقدمه تفسير)، قرآن ناطق، دكتر بى‌آزار شيرازى، ج 1، ص 266.
  13. پيام قرآن، آيت اللّه مكارم شيرازى، ج 1، ص 21.
  14. درسنامه روشها و گرایش های تفسیری قرآن، ص 66
  15. درسنامه روشها و گرایش های تفسیری قرآن، ص 77
  16. درسنامه روشها و گرایش های تفسیری قرآن، ص 78
  17. سوره آل ‏عمران آیه 7
  18. مباني قرآني تفسير قرآن به قرآن، نشریه معرفت، شماره 136

منابع

  • درسنامه روشها و گرایش های تفسیری قرآن موضوع: روش ها و گرایش های تفسیری پدیدآور اصلی:  نويسنده: رضایی اصفهانی، محمدعلی قرن: 15 ناشر: مرکز جهانی علوم اسلامی محل نشر: قم - ایران سال نشر: 1382 ه.ش. تعدادجلد: ۱ زبان: فارسی
  • تفسیر قرآن به قرآن، ویکی علوم اسلامی بازیابی: 15 تیر 1392.
  • مباني قرآني تفسير قرآن به قرآن، علی فتحی، نشریه معرفت، شماره 136، فروردین 1388. در دسترس در سامانه نشریات موسسه آموزشی و پژوهشی امام خمینی، بازیابی: 15 تیر 1392.

پیوندهای مفید

  • تأملاتی در میزان کارایی روش تفسیر قرآن به قرآن، کامران ایزدی مبارکه، مقالات و بررسی ها، شماره 84، تابستان 1386، در دسترس در پایگاه مجلات تخصصی نور، بازیابی: 15 تیر 1392.
***
تفسیر قرآن
درباره تفسیر قرآن: تفسیر قرآن -تاریخ تفسیر - روشهای تفسیری قرآن
اصطلاحات: اسباب نزول -اسرائیلیات -سیاق آیات
شاخه های تفسیر قرآن:

تفسیر روایی (تفاسیر روایی) • تفسیر اجتهادی (تفاسیر اجتهادی) • تفسیر فقهی ( تفاسیر فقهی) • تفسیر ادبی ( تفاسیر ادبی) • تفسیر تربیتی ( تفاسیر تربیتی) • تفسیر كلامی ( تفاسیر كلامی) • تفسیر فلسفی ( تفاسیر فلسفی ) • تفسیر عرفانی (تفاسیر عرفانی ) • تفسیر علمی (تفاسیر علمی)

روشهای تفسیری قرآن:
تفاسیر به تفکیک مذهب مولف: