اجتبا: تفاوت بین نسخه‌ها

از دانشنامه‌ی اسلامی
پرش به ناوبری پرش به جستجو
جز
 
(۷ نسخه‌ٔ میانی ویرایش شده توسط ۴ کاربر نشان داده نشده)
سطر ۱: سطر ۱:
گزینش بندگان خاص براى رهایى از تشتّت و بهره‌مندى از فیض‌هاى ویژه.
+
{{خوب}}
 +
'''«اِجتِباء»''' در لغت به معنای گردآورى و برگزیدن بوده و در [[قرآن|قرآن کریم]]، به معنای گزینش بندگان خاص براى رهایى از تشتّت و بهره‌مندى از فیض‌هاى ویژه نیز آمده است.
  
واژه اجتبا از باب افتعال و از ریشه «ج ب ى» است. لغویان، جبى را به ‌معناى جمع كردن (گردآورى) دانسته‌اند؛<ref> لسان‌العرب، ج ص 174؛ الصحاح، ج‌ ص‌ 97؛ ترتیب‌العین، ص‌ 126.</ref> بدین سبب حوض را كه محل گردآورى آب است، جابیه و خراج را كه از اطراف و اكناف گردآورى مى‌شود، مَجْبى نامیده‌اند.<ref> النهایه، ج‌ ص‌ 231؛ ترتیب العین، ص‌ 126.</ref>
+
==واژه‌شناسی==
 +
واژه «اجتبا» از باب افتعال و از ریشه «ج ب ى» است. لغویان، «جبى» را به ‌معناى جمع کردن (گردآورى) دانسته‌اند؛<ref> لسان‌العرب، ج ۲، ص ۱۷۴؛ الصحاح، ج‌ ۶، ص‌ ۹۷؛ ترتیب‌العین، ص‌ ۱۲۶.</ref> بدین سبب حوض را که محل گردآورى آب است، «جابیه» گویند و [[خراج]] را که از اطراف و اکناف گردآورى مى‌شود، «مَجْبى» نامیده‌اند.<ref> النهایه، ج‌ ۱، ص‌ ۲۳۱؛ ترتیب العین، ص‌ ۱۲۶.</ref>
  
از آن‌جا كه باب افتعال بر قصد و اختیار دلالت مى‌كند مى‌توان اجتبا را به ‌معناى اختیار كردن شىء براى گردآورى و رهایى بخشیدن آن از تشتت و پراكندگى دانست.<ref> التّحقیق، ج‌ ص‌ 53.</ref>
+
از آن‌جا که باب افتعال بر قصد و اختیار دلالت مى‌کند، مى‌توان اجتبا را به ‌معناى اختیار کردن شىء براى گردآورى و رهایى بخشیدن آن از تشتت و پراکندگى دانست.<ref> التّحقیق، ج‌ ۲، ص‌ ۵۳.</ref> [[راغب اصفهانی|راغب]] در [[المفردات فی غریب القرآن (کتاب)|مفردات]] می گوید: اجتبا و برگزیدن بنده از ناحیه [[خداوند]] به ‌معناى اختصاص دادن او به فیض‌هاى خاص الهى است که نتیجه آن حاصل شدن انواع نعمت‌ها براى او بدون هیچ‌گونه سعى و تلاش است و این موهبت تنها براى [[پیامبران]] و صدیقان و شهدا خواهد بود.<ref> مفردات، ص‌ ۱۸۶، «جبى»، دائرة‌الفرائد، ج‌ ۵، ص‌ ۴۱.</ref>
  
اجتبا و برگزیدن بنده از ناحیه خداوند به ‌معناى اختصاص دادن او به فیض‌هاى خاص الهى است كه نتیجه آن حاصل شدن انواع نعمت‌ها براى او بدون هیچ‌گونه سعى و تلاشى است و این موهبت تنها براى [[پیامبران]] و صدیقان و شهدا خواهد بود.<ref> مفردات، ص‌ 186، «جبى»؛ دائرة‌الفرائد، ج‌ 5، ص‌ 41.</ref>
+
در [[قرآن کریم]]، مشتقّات «جبى» ۱۲ بار بکار رفته که ۱۰ مورد آن به بحث «اجتبا» مربوط است. در موارد یاد ‌شده به جز یک مورد که به ‌معناى لغوى اجتبا ([[سوره اعراف]]، ۲۰۳) ارتباط دارد، به حقیقت اجتبا (معناى مصطلح آن) همراه با علم به [[تأویل]] احادیث ([[سوره یوسف]]، ۶) و هدایت (مانند [[سوره نحل]]، ۱۲۱؛ [[سوره انعام]]، ۸۷ و‌...‌) و صلاح ([[سوره قلم]]، ۵۰) و علم به غیب ([[سوره آل ‌عمران]]، ۱۷۹) و نفى حرج ([[سوره حج]]، ۷۸) اشاره شده است.
  
در قرآن كریم، مشتقّات «جبى» 12 بار بكار رفته كه 10 مورد آن به بحث «اجتبا» مربوط است. در موارد یاد ‌شده به جز یك مورد كه به ‌معناى لغوى اجتبا ([[سوره اعراف]]/7، 203) ارتباط دارد به حقیقت اجتبا (معناى مصطلح آن) همراه با علم به تأویل [[احادیث]] ([[سوره یوسف]]/12، 6) و هدایت (مانند [[سوره نحل]]/16، 121؛ [[سوره انعام]]/6، 87 و‌...‌) و صلاح ([[سوره قلم]]/68، 50) و علم به غیب ([[سوره آل ‌عمران]]/3، 179) و نفى حرج ([[سوره حج]]/22، 78) اشاره شده است.
+
کاربرد «اجتبا» در آیه‌ ۲۰۳ [[سوره اعراف]] به اجتباى اصطلاحى ربطى ندارد؛ بلکه فقط معناى لغوى آن مقصود است؛ زیرا این آیه به تعریض مشرکان هنگام تأخیر نزول [[وحى]] بر [[پیامبر اسلام]] صلى الله علیه و آله اشاره دارد و مى‌گوید: آنان وقتى براى مدتى وحى نازل نمى‌شد و رسول ‌خدا صلى الله علیه و آله منتظر نزول وحى بود، مى‌گفتند: آیات پیشین را که از این سو و آن سو جمع کرده‌اى، حال نیز چنین کن: {{متن قرآن|«وَإِذَا لَمْ تَأْتِهِم بِآیةٍ قَالُواْ لَوْلاَ اجْتَبَیتَهَا»}}.
  
'''حقیقت اجتبا:'''
+
==حقیقت اجتبا==
  
همان‌گونه كه از تأمل در معناى لغوى و اصطلاحى اجتبا بدست مى‌آید و نیز دقت در موارد كاربرد آن در [[قرآن]] مؤیّد است، حقیقت اجتبا آن است كه خداوند، بنده خود را برگزیند و وى را از هر گونه تشتّت و تفرق و سرگردانى و تمایل به جوانب گوناگون و متضاد رهایى بخشد؛ آنگاه او را به ‌سوى خود متمایل و راه هدایت و رستگارى را برایش فراهم آورد.<ref> المیزان، ج‌ 11، ص‌ 79.</ref>
+
همان‌گونه که از تأمل در معناى لغوى و اصطلاحى اجتبا بدست مى‌آید و نیز دقت در موارد کاربرد آن در [[قرآن]] مؤیّد است، حقیقت اجتبا آن است که [[خداوند]]، بنده خود را برگزیند و وى را از هر گونه تشتّت و تفرق و سرگردانى و تمایل به جوانب گوناگون و متضاد رهایى بخشد؛ آنگاه او را به ‌سوى خود متمایل و راه هدایت و رستگارى را برایش فراهم آورد.<ref> المیزان، ج‌ ۱۱، ص‌ ۷۹.</ref>
  
برخى مفسران، ذیل آیه‌ 6 [[سوره یوسف]]/12 آورده‌اند: در همه موارد كاربرد و همه مشتقات این ماده (جبایه) جمع‌آورى چیزى و حفظ آن از تفرقه و تشتت لحاظ شده است؛ بنابراین، اجتباى بنده‌اى از بندگان خداى سبحان به ‌وسیله او به این معنا است كه بخواهد او را مشمول رحمت خود سازد و به مزید كرامت، اختصاص دهد و به این منظور، او را از تفرق در راه‌هاى پراكنده شیطانى حفظ كرده، در شاهراه صراط مستقیمش بیندازد.<ref> المیزان، ج‌ 11، ص‌ 79.</ref>
+
[[علامه طباطبایی]]، ذیل آیه‌ ۶ [[سوره یوسف]] می گوید: در همه موارد کاربرد و همه مشتقات این ماده (جبایه)، جمع‌آورى چیزى و حفظ آن از تفرقه و تشتت لحاظ شده است؛ بنابراین، اجتباى بنده‌اى از بندگان خداى سبحان به ‌وسیله او به این معنا است که بخواهد او را مشمول رحمت خود سازد و به مزید کرامت، اختصاص دهد و به این منظور، او را از تفرق در راه‌هاى پراکنده [[شیطان|شیطانى]] حفظ کرده، در شاهراه [[صراط]] مستقیمش بیندازد.<ref> المیزان، ج‌ ۱۱، ص‌ ۷۹.</ref>
  
از آنچه گفته شد، روشن مى‌شود كه تفسیر اجتبا به مطلق برگزیدن، درست نیست زیرا گزینش، معنایى است كه ما آن را از صیغه افتعال كه بر قصد و اختیار دلالت دارد، استفاده مى‌كنیم و به ماده اجتبا اختصاص ندارد بلكه معناى مزبور را از هر ماده‌اى كه به باب افتعال برده شود، مى‌توان فهمید.
+
از آنچه گفته شد، روشن مى‌شود که [[تفسیر]] اجتبا به مطلق برگزیدن، درست نیست، زیرا گزینش، معنایى است که ما آن را از صیغه افتعال که بر قصد و اختیار دلالت دارد، استفاده مى‌کنیم و به ماده اجتبا اختصاص ندارد، بلکه معناى مزبور را از هر ماده‌اى که به باب افتعال برده شود، مى‌توان فهمید. بلى مى‌توان گفت: شخصى که مُجْتَبى است، او را براى اختصاص به مقام اجتبا یا جهت کارهاى خطیرى چون [[رسالت]] و [[امامت]] و [[ولایت|ولایت]] برمى‌گزینند؛<ref> مجمع‌البیان، ج ۳، ص‌ ۵۱۱؛ التبیان، ج ۹، ص‌ ۱۵۱.</ref> ولى باید توجه داشت که برگزیدن اول، سابق بر اجتبا یا همراه آن است و برگزیدن بعدى، متفرِّع بر اجتبا خواهد بود.
  
بلى مى‌توان گفت: شخصى كه مُجْتَبى است، او را براى اختصاص به مقام اجتبا یا جهت كارهاى خطیرى چون [[رسالت]] و امامت و ولایت برمى‌گزینند؛<ref> مجمع‌البیان، ج 3، ص‌ 511؛ التبیان، ج 9، ص‌ 151.</ref> ولى باید توجه داشت كه برگزیدن اول، سابق بر اجتبا یا همراه آن است و برگزیدن بعدى، متفرِّع بر اجتبا خواهد بود.
+
از آنچه گفته شد، روشن مى‌شود که مرادف دانستن اجتبا با واژه‌هایى چون اصطِفا و اخلاص (خالص گردانیدن)، درست نیست؛ زیرا اصطفا از مادّه صفو (‌=‌صاف و خالص بودن)<ref> ترتیب العین، ص‌ ۴۵۲؛ لسان‌العرب، ج‌ ۷، ص‌ ۳۷۰.</ref> و به ‌معناى گزینش کسى جهت خالص و پاکیزه ساختن وى از آلودگى‌ها است<ref> لسان‌العرب، ج‌ ۷، ص‌ ۳۷۰.</ref> و [[اخلاص]] نیز از آن‌جا که از باب افتعال و مفید معناى اختیار نیست نمى‌تواند مرادف اجتبا قرار گیرد.
  
از آنچه گفته شد، روشن مى‌شود كه مرادف دانستن اجتبا با واژه‌هایى چون اصطفا و اخلاص (خالص گردانیدن)، درست نیست؛ زیرا اصطفا از مادّه صفو (‌=‌صاف و خالص بودن)<ref> ترتیب العین، ص‌ 452؛ لسان‌العرب، ج‌ 7، ص‌ 370.</ref> و به ‌معناى گزینش كسى جهت خالص و پاكیزه ساختن وى از آلودگى‌ها است<ref> لسان‌العرب، ج‌ ص‌ 370.</ref> و [[اخلاص]] نیز از آن‌جا كه از باب افتعال و مفید معناى اختیار نیست نمى‌تواند مرادف اجتبا قرار گیرد.
+
برخى مفسران به رغم آن‌که اجتبا را به گزینش تفسیر کرده‌اند، با کمک [[حدیث]] «إذا أحبّ اللّه عبداً ابتلاه فإن صبر اجتباه و إن رضى اصطفاه»، اجتبا را مقدمه اصطفا دانسته و گفته‌اند: آن‌چه در روایت آمده، مراتب محبت خدا است؛ خواست و گرفتارى و درگیرى، آنگاه پایدارى و کوشش و پذیرش و گُزیدگى، سپس خلوص و تصفیه.<ref> پرتوى از قرآن، ج‌ ۵، ص‌ ۹۴‌ـ‌۹۵.</ref>
  
برخى مفسران به رغم آن‌كه اجتبا را به گزینش تفسیر كرده‌اند، با كمك حدیث «إذا أحبّ اللّه عبداً ابتلاه فإن صبر اجتباه و إن رضى اصطفاه»، اجتبا را مقدمه اصطفا دانسته و گفته‌اند: آن‌چه در روایت آمده، مراتب محبت خدا است؛ خواست و گرفتارى و درگیرى، آنگاه پایدارى و كوشش و پذیرش و گزیدگى، سپس خلوص و تصفیه.<ref> پرتوى از [[قرآن]]، ج‌ 5، ص‌ 94‌ـ‌95.</ref>
+
== اجتبا در آیات قرآن ==
  
'''اجتبا و هدایت:'''
+
===اجتبا و هدایت===
  
خداوند درباره شمارى از [[پیامبران]] مى‌فرماید: ما آن‌ها را اجتبا و به راه راست هدایتشان كردیم: «واجتَبَینهُم و هَدَینهُم اِلى صِرط مُستَقیم». ([[سوره انعام]]/6، 87) آمدن اجتبا همراه هدایت به ‌ویژه پیش از هدایت، گویاى این نكته است كه بین اجتبا و هدایت، رابطه علّى و معلولى برقرار است و نیز تقدم ذكرى «اجتَبَینهُم» بر «هَدَینهُم» بر زمینه‌ساز بودن اجتبا براى هدایت دلالت دارد.(11)
+
[[قرآن کریم]] درباره شمارى از [[پیامبران]] مى‌فرماید: ما آن‌ها را اجتبا و به راه راست هدایتشان کردیم: {{متن قرآن|«وَاجْتَبَینَاهُمْ وَهَدَینَاهُمْ إِلَى صِرَاطٍ مُّسْتَقِیمٍ»}} ([[سوره انعام]]، ۸۷). آمدن اجتبا همراه هدایت به ‌ویژه پیش از هدایت، گویاى این نکته است که بین اجتبا و هدایت، رابطه علّى و معلولى برقرار است و نیز تقدم ذکرى «اجتَبَیناهُم» بر «هَدَیناهُم» بر زمینه‌ساز بودن اجتبا براى هدایت دلالت دارد.<ref> المیزان، ج‌ ۷، ص‌ ۲۴۶‌ـ‌۲۴۷.</ref> گویا خداى متعالى خواسته است بگوید: ما پیامبران یاد ‌شده را از سرگردانى میان کثرات و تمایل و رکون به مظاهر خلقیّة نجات داده و آن‌ها را به ‌سوى خود متمایل ساخته و به [[صراط]] مستقیم هدایتشان کرده‌ایم.<ref>المیزان، ج‌ ۷، ص‌ ۲۴۷.</ref>
  
گویا خداى متعالى خواسته است، بگوید: ما پیامبران یاد ‌شده را از سرگردانى میان كثرات و تمایل و ركون به مظاهر خلقیّة نجات داده و آن‌ها را به ‌سوى خود متمایل ساخته و به صراط مستقیم هدایتشان كرده‌ایم.<ref> المیزان، ج‌ 7، ص‌ 247.</ref>
+
برخى به رغم این‌که اجتبا را در [[آیه]] یاد ‌شده به مطلق برگزیدن معنا نکرده، بلکه برگزیدن را لازمه آن دانسته‌اند، در تصویر معناى جمع به ‌گونه‌اى دیگر مشى کرده و گفته‌اند: این معنا (برگزیدن) گرچه از موارد کاربرد اجتبا استفاده مى‌شود؛ ولى معناى اصلى آن نیست بلکه لازم آن معنا به ‌شمار مى‌رود و معناى اصلى اجتبا همان جمع‌آورى است و از [[سیاق آیات]] مورد بحث بدست مى‌آید که همان معناى اصلى لغت مورد عنایت است و خواسته براى بیان هدایت به صراط مستقیمى که بعد ذکر مى‌کند، زمینه‌سازى کرده باشد.
  
برخى به رغم این‌كه اجتبا را در آیه یاد ‌شده به مطلق برگزیدن معنا نكرده بلكه برگزیدن را لازمه آن دانسته‌اند، در تصویر معناى جمع به ‌گونه‌اى دیگر مشى كرده و گفته‌اند: این معنا (برگزیدن) گرچه از موارد كاربرد اجتبا استفاده مى‌شود؛ ولى معناى اصلى آن نیست بلكه لازم آن معنا به ‌شمار مى‌رود و معناى اصلى اجتبا همان جمع‌آورى است و از سیاق آیات مورد بحث بدست مى‌آید كه همان معناى اصلى لغت مورد عنایت است و خواسته براى بیان هدایت به صراط مستقیمى كه بعد ذكر مى‌كند، زمینه‌سازى كرده باشد.
+
گویى فرموده است: ما سلسله جلیله انبیاء علیهم‌السلام را که در طول تاریخ بشر متفرق بوده‌اند و هر یک از آنان در زمانى مى‌زیسته، یک جا جمع و همه را با یک عنایت، به ‌سوى صراط مستقیم هدایت کردیم. مقصود از سیاق این آیات، بیان اتصال رشته هدایت ‌یافتگان به هدایت [[فطرت|فطرى]] الهى است و مناسب چنین بیانى این است که این سلسله یکجا تصور شده و هدایتشان یک هدایت و صراط مستقیمشان یک صراط گرفته شود تا آن ‌که اختلاف در زمان و احوال و اختلاف پویندگان باعث اختلاف در هدایت و صراط نشود.<ref>همان، ص‌ ۲۴۶‌ـ‌۲۴۷.</ref>
  
گویى فرموده است: ما سلسله جلیله انبیاء علیهم‌السلام را كه در طول تاریخ بشر متفرق بوده‌اند و هر یك از آنان در زمانى مى‌زیسته، یك جا جمع و همه را با یك عنایت، به ‌سوى صراط مستقیم هدایت كردیم. مقصود از سیاق این آیات، بیان اتصال رشته هدایت ‌یافتگان به هدایت فطرى الهى است و مناسب چنین بیانى این است كه این سلسله یكجا تصور شده و هدایتشان یك هدایت و صراط مستقیمشان یك صراط گرفته شود تا آن ‌كه اختلاف در زمان و احوال و اختلاف پویندگان باعث اختلاف در هدایت و صراط نشود.<ref> همان، ص‌ 246‌ـ‌247.</ref>
+
در آیات ۱۳ [[سوره شورى]]، ۵۸ [[سوره مریم]]؛ ۱۲۲ [[سوره طه]] و ۱۲۱ [[سوره نحل]] نیز رابطه اجتبا و هدایت مطرح شده است. در خصوص آیه‌ ۱۳ سوره شورى، اجتباى خداوند مسبوق به نهى از تفرقه و سابق بر هدایت ذکر شده است و این خود، گویاى سیر طبیعى تبدل تفرقه به جمع و زمینه‌سازى جمع جهت هدایت است:<ref> منهج‌الصادقین، ج‌ ۸‌، ص‌ ۲۰۹؛ المیزان، ج‌ ۱۸، ص‌ ۳۱.</ref> {{متن قرآن|«شَرَعَ لَکم مِّنَ الدِّینِ مَا وَصَّى بِهِ نُوحًا وَالَّذِی أَوْحَینَا إِلَیک وَمَا وَصَّینَا بِهِ إِبْرَاهِیمَ وَمُوسَى وَعِیسَى أَنْ أَقِیمُوا الدِّینَ وَلَا تَتَفَرَّقُوا فِیهِ کبُرَ عَلَى الْمُشْرِکینَ مَا تَدْعُوهُمْ إِلَیهِ اللَّهُ یجْتَبِی إِلَیهِ مَن یشَاء وَیهْدِی إِلَیهِ مَن ینِیبُ»}}.
  
در آیات 13 [[سوره شورى]]/42 58 [[سوره مریم]]/19؛ 122 [[سوره طه]]/20 و 121 [[سوره نحل]]/16 نیز رابطه اجتبا و هدایت مطرح شده است. در خصوص آیه‌ 13 سوره شورى، اجتباى خداوند مسبوق به نهى از تفرقه و سابق بر هدایت ذكر شده است و این خود، گویاى سیر طبیعى تبدل تفرقه به جمع و زمینه‌سازى جمع جهت هدایت است:<ref> منهج‌الصادقین، ج‌ 8‌، ص‌ 209؛ المیزان، ج‌ 18، ص‌ 31.</ref>
+
برخى از مفسران، ذیل آیه‌ ۱۲۲ [[سوره طه]] {{متن قرآن|«ثُمَّ اجْتَبَاهُ رَبُّهُ فَتَابَ عَلَیهِ وَهَدَى»}} گفته‌اند: کلمه اجتبا به ‌معناى جمع کردن براى برگزیدن است. در این آیه نیز خداى متعالى بنده خود (آدم) را براى خویش جمع‌آورى کرده، به ‌طورى که کسى غیر از خدا در او شریک نباشد. بنابراین معنا است که تفرّع جمله {{متن قرآن|«فَتَابَ عَلَیهِ وَهَدَى»}} بر آن به خوبى روشن مى‌شود. گویا او را داراى اجزایى فرض کرده و اجزایش را از این‌جا و آن‌جا گرد آورده، سپس به او رجوع نموده و هدایتش کرده و به ‌سوى خود به راهش انداخته است.<ref>المیزان، ج‌ ۱۴، ص‌ ۲۲۳.</ref> این مفسر، ذیل آیه‌ ۱۲۱ [[سوره نحل]] {{متن قرآن|«شَاکرًا لِّأَنْعُمِهِ اجْتَبَاهُ وَهَدَاهُ إِلَى صِرَاطٍ مُّسْتَقِیمٍ»}} که به [[حضرت ابراهیم]] علیه‌السلام مربوط است، پس از اشاره به ریشه واژه اجتبا نیز آورده است: اجتباى انسان به وسیله خدا به این است که او را براى خود خالص، و از مذهب‌هاى گوناگون جمع‌آورى کند.<ref> المیزان، ج‌ ۱۲، ص‌ ۳۶۸.</ref>
  
«شَرَعَ لَكُم مِنَ الدّینِ ما‌وصّى بِهِ نوحـًا والَّذى اَوحَینا اِلَیكَ و ما‌وصَّینا بِهِ اِبرهیمَ و موسى و عیسى اَن اَقیموا الدّینَ ولاتَتَفَرَّقوا فیهِ كَبُرَ عَلَى المُشرِكینَ ما‌تَدعوهُم اِلَیهِ اللّهُ یَجتَبى اِلَیهِ مَن یَشاءُ و یَهدى اِلَیهِ مَن یُنیب».
+
===اجتبا و نفى حرج===
  
برخى از مفسران، ذیل آیه‌ 122 [[سوره طه]]/20 «ثُمَّ اجتَبهُ رَبُّهُ فَتابَ عَلَیهِ و هَدى» گفته‌اند: كلمه اجتبا به ‌معناى جمع كردن براى برگزیدن است. در این آیه نیز خداى متعالى بنده خود (آدم) را براى خویش جمع‌آورى كرده، به ‌طورى كه كسى غیر از خدا در او شریك نباشد. بنابراین معنا است كه تفرّع جمله «فَتابَ عَلَیهِ و هَدى» بر آن به خوبى روشن مى‌شود.
+
در آیه ۷۸ [[سوره حج]]، به رابطه میان نفى حرج و اجتبا اشاره شده است: {{متن قرآن|«وَجَاهِدُوا فِی اللَّهِ حَقَّ جِهَادِهِ هُوَ اجْتَبَاکمْ وَمَا جَعَلَ عَلَیکمْ فِی الدِّینِ مِنْ حَرَجٍ»}}. این آیه را خواه خطاب به همه امت اسلامى بدانیم ـ همان ‌گونه که بیشتر مفسران گفته‌اند ‌ـ <ref> تفسیر ابن ‌کثیر، ج‌ ۳، ص‌ ۲۴۶؛ تفسیر قرطبى، ج‌ ۱۲، ص‌ ۶۷‌.</ref> و خواه خطاب به [[اهل البیت|اهل‌ بیت]] علیهم السلام ـ همان ‌طور که مفاد برخى از روایات است و برخى از مفسران نیز آن را پسندیده‌اند‌.<ref> الکافى، ج ۱، ص ۱۹۷؛ البرهان، ج ۳، ص ۹۱۰ـ۹۱۱.</ref>
  
گویا او را داراى اجزایى فرض كرده و اجزایش را از این‌جا و آن‌جا گرد آورده، سپس به او رجوع و هدایتش كرده و به ‌سوى خود به راهش انداخته است.<ref> المیزان، ج‌ 14، ص‌ 223.</ref> این مفسر، ذیل آیه‌ 121 [[سوره نحل]]/16 «شاكِرًا لاَِنعُمِهِ اجتَبهُ و هَدهُ اِلى صِراط مُستَقیم» كه به [[حضرت ابراهیم]] علیه‌السلام مربوط است، پس از اشاره به ریشه واژه اجتبا نیز آورده است: اجتباى انسان به وسیله خدا به این است كه او را براى خود خالص، و از مذهب‌هاى گوناگون جمع‌آورى كند.<ref> المیزان، ج‌ 12، ص‌ 368.</ref>
+
بین نفى حرج و حقیقت اجتبا رابطه علّى و معلولى برقرار است؛ زیرا حرج و هر گونه گرفتارى دست و پاگیرى، اضطراب و تشتت را بر انسان حاکم کرده، اطمینان و تمرکز وى را از بین مى‌برد و در نتیجه نخواهد توانست به آسانى به ‌سوى [[عالم ملکوت|ملکوت]] روى آورد و در جهت آن حرکت کند و به هدف نایل آید؛ برخلاف صورتى که حرج از او نفى و گرفتارى‌هاى دست و پاگیر زندگى از مسیر تکاملى وى برداشته شود؛ زیرا در این صورت تشتت و تفرق انسان به تمرکز و اضطراب او به آرامش مبدل مى‌شود و سیر او را به سمت ملکوت آسان ‌مى‌کند.
  
'''اجتبا و نفى حرج:'''
+
===علم غیب و اجتبا===
  
در آیه 78 [[سوره حج]]/22، به رابطه میان نفى حرج و اجتبا اشاره شده است: «و‌جهِدوا فِى اللّهِ حَقَّ جِهادِهِ هُوَ اجتَبكُم و ما جَعَلَ عَلَیكُم فِى الدّینِ مِن حَرَج». این آیه را خواه خطاب به همه امت اسلامى بدانیم ـ همان ‌گونه كه بیشتر مفسران گفته‌اند ‌ـ <ref> تفسیر ابن ‌كثیر، ج‌ 3، ص‌ 246؛ تفسیر قرطبى، ج‌ 12، ص‌ 67‌.</ref> و خواه خطاب به اهل‌بیت عصمت و طهارت ـ همان ‌طور كه مفاد برخى از روایات است و برخى از مفسران نیز آن را پسندیده‌اند‌.‌<ref> الكافى، ج 1، ص 197؛ البرهان، ج 3، ص 910ـ911.</ref>
+
سر از راز غیب درآوردن و بر امور غیبى مطلع شدن، نصیب کسى که در کثرات منغمر است و تفرق و تعدد مظاهر گوناگون عالمِ کثرت، او را متفرق کرده و هر جزئى از اجزایش را به جانبى مى‌کشاند، نمى‌شود. اطلاع بر غیب، تمرکز مى‌طلبد و تمرکز، تجمع مى‌خواهد؛ از این ‌رو، خداوند در [[سوره آل ‌عمران]] آیه‌ ۱۷۹ مى‌فرماید: این ‌گونه نیست که خدا شما را از غیب آگاه سازد؛ بلکه او از میان [[پیامبران]]، عده‌اى را به مقام اجتبا اختصاص داده؛ آنگاه آنان را بر امور غیبى آگاه مى‌سازد:<ref> المیزان، ج‌ ۴، ص‌ ۷۹.</ref> {{متن قرآن|« وَمَا کانَ اللّهُ لِیطْلِعَکمْ عَلَى الْغَیبِ وَلَکنَّ اللّهَ یجْتَبِی مِن رُّسُلِهِ مَن یشَاء»}}.  
  
بین نفى حرج و حقیقت اجتبا رابطه علّى و معلولى برقرار است؛ زیرا حرج و هر گونه گرفتارى دست و پاگیرى، اضطراب و تشتت را بر انسان حاكم كرده، اطمینان و تمركز وى را از بین مى‌برد و در نتیجه نخواهد توانست به آسانى به ‌سوى ملكوت روى آورد و در جهت آن حركت كند و به هدف نایل آید؛ برخلاف صورتى كه حرج از او نفى و گرفتارى‌هاى دست و پاگیر زندگى از مسیر تكاملى وى برداشته شود؛ زیرا در این صورت تشتت و تفرق انسان به تمركز و اضطراب او به آرامش مبدل مى‌شود و سیر او را به سمت ملكوت آسان ‌مى‌كند.
+
و نیز به همین جهت، حق تعالى در آیه‌ ۶ [[سوره یوسف]]، علم به تأویل احادیث را که خود نوعى از آگاهى بر غیب شمرده مى‌شود، پس از اجتباى [[حضرت یوسف]] علیه‌السلام مطرح مى‌کند: {{متن قرآن|«وَکذَلِک یجْتَبِیک رَبُّک وَیعَلِّمُک مِن تَأْوِیلِ الأَحَادِیثِ...»}}.
  
'''علم به غیب و اجتبا:'''
+
===صلاح و اجتبا===
  
سر از راز غیب درآوردن و بر امور غیبى مطلع شدن، نصیب كسى كه در كثرات منغمر است و تفرق و تعدد مظاهر گوناگون عالمِ كثرت، او را متفرق كرده و هر جزئى از اجزایش را به جانبى مى‌كشاند، نمى‌شود.
+
در [[سوره قلم]]، آیه ‌۵۰ خداوند پس از آن‌که به قصه [[حضرت یونس]] و گرفتارى و سرگردانى وى اشاره مى‌کند، مى‌فرماید: اگر نعمتى از پروردگارش به فریادش نرسیده بود، در ‌حالى‌ که نکوهیده بود به هامون افکنده مى‌شد؛ ولى پروردگارش او را به مقام اجتبا اختصاص داد و از صالحانش قرار داد: {{متن قرآن|«فَاجْتَبَاهُ رَبُّهُ فَجَعَلَهُ مِنَ الصَّالِحِینَ»}}.
  
اطلاع بر غیب، تمركز مى‌طلبد و تمركز، تجمع مى‌خواهد؛ از این ‌رو، خداوند در [[سوره آل ‌عمران]]/3 آیه‌ 179 مى‌فرماید: این ‌گونه نیست كه خدا شما را از غیب آگاه سازد؛ بلكه او از میان [[پیامبران]]، عده‌اى را به مقام اجتبا اختصاص داده؛ آنگاه آنان را بر امور غیبى آگاه مى‌سازد:<ref> المیزان، ج‌ 4، ص‌ 79.</ref>
+
در این آیه، تأخر اجتبا از حالت خاص حضرت یونس و تقدم آن بر {{متن قرآن|«فَجَعَلَهُ مِنَ الصّالِحین»}} آن هم با فاى تفریع، مفید این معنا است که اجتبا، یونس علیه السلام را از تفرق بال و تشتّت و حیرانى رهایى بخشید؛ آنگاه وى را لایق درجه صالحان کرد.
 
+
==پانویس==
«و‌ما ‌كانَ اللّهُ لِیُطلِعَكُم عَلَى الغَیبِ ولكِنَّ اللّهَ یَجتَبى مِن رُسُلِهِ مَن یَشاءُ» و نیز به همین جهت، حق تعالى در آیه‌ 6 [[سوره یوسف]]/12، علم به تأویل [[احادیث]] را كه خود نوعى از آگاهى بر غیب شمرده مى‌شود، پس از اجتباى [[حضرت یوسف]] علیه‌السلام مطرح مى‌كند: «و ‌كَذلِكَ یَجتَبیكَ رَبُّكَ و یُعَلِّمُكَ مِن تَأویلِ الاَحادیثِ‌...».
 
 
 
'''صلاح و اجتبا:'''
 
 
 
در [[سوره قلم]]، آیه ‌50 خداوند پس از آن‌كه به قصه [[حضرت یونس]] و گرفتارى و سرگردانى وى اشاره مى‌كند، مى‌فرماید: اگر نعمتى از پروردگارش به فریادش نرسیده بود، در ‌حالى‌ كه نكوهیده بود به هامون افكنده مى‌شد؛ ولى پروردگارش او را به مقام اجتبا اختصاص داد و از صالحانش قرار داد: «فَاجتَبهُ رَبُّهُ فَجَعَلَهُ مِنَ الصّلِحین».
 
 
 
در این آیه، تأخر اجتبا از حالت خاص یونس و تقدم آن بر «فَجَعَلَهُ مِنَ الصّلِحین» آن هم با فاى تفریع مفید این معنا است كه اجتبا، یونس را از تفرق بال و تشتت و حیرانى رهایى بخشید؛ آنگاه وى را لایق درجه صالحان كرد.
 
 
 
كاربرد «اجتبا» در آیه‌ 203 [[سوره اعراف]]/7 به اجتباى اصطلاحى ربطى ندارد؛ بلكه فقط معناى لغوى آن مقصود است؛ زیرا این آیه به تعریض مشركان هنگام تأخیر نزول وحى بر [[پیامبر اسلام]] صلى الله علیه و آله اشاره دارد و مى‌گوید: آنان وقتى براى مدتى وحى نازل نمى‌شد و [[رسول ‌خدا]] صلى الله علیه و آله منتظر نزول وحى بود، مى‌گفتند: آیات پیشین را كه از این سو و آن سو جمع كرده‌اى، حال نیز چنین كن: «و ‌اِذا لَم ‌تَأتِهِم بِایَة قالوا لَولاَ اجتَبَیتَها».
 
 
 
==پانویس ==
 
 
<references />
 
<references />
(11)‌. المیزان، ج‌ 7، ص‌ 246‌ـ‌247.
+
==منابع==
 
+
*دائرةالمعارف قرآن کریم، حسن رمضانی، جلد ۲، صفحه ۱۱۶-۱۲۰.
 
+
[[رده: واژگان قرآنی]][[رده:معارف قرآن]]
===منابع===
 
 
 
حسن رمضانی، دائرة المعارف قرآن کریم، جلد صفحه 116-120
 
 
 
[[رده: واژگان قرآنی]]
 

نسخهٔ کنونی تا ‏۱۷ اوت ۲۰۲۳، ساعت ۱۱:۵۳

«اِجتِباء» در لغت به معنای گردآورى و برگزیدن بوده و در قرآن کریم، به معنای گزینش بندگان خاص براى رهایى از تشتّت و بهره‌مندى از فیض‌هاى ویژه نیز آمده است.

واژه‌شناسی

واژه «اجتبا» از باب افتعال و از ریشه «ج ب ى» است. لغویان، «جبى» را به ‌معناى جمع کردن (گردآورى) دانسته‌اند؛[۱] بدین سبب حوض را که محل گردآورى آب است، «جابیه» گویند و خراج را که از اطراف و اکناف گردآورى مى‌شود، «مَجْبى» نامیده‌اند.[۲]

از آن‌جا که باب افتعال بر قصد و اختیار دلالت مى‌کند، مى‌توان اجتبا را به ‌معناى اختیار کردن شىء براى گردآورى و رهایى بخشیدن آن از تشتت و پراکندگى دانست.[۳] راغب در مفردات می گوید: اجتبا و برگزیدن بنده از ناحیه خداوند به ‌معناى اختصاص دادن او به فیض‌هاى خاص الهى است که نتیجه آن حاصل شدن انواع نعمت‌ها براى او بدون هیچ‌گونه سعى و تلاش است و این موهبت تنها براى پیامبران و صدیقان و شهدا خواهد بود.[۴]

در قرآن کریم، مشتقّات «جبى» ۱۲ بار بکار رفته که ۱۰ مورد آن به بحث «اجتبا» مربوط است. در موارد یاد ‌شده به جز یک مورد که به ‌معناى لغوى اجتبا (سوره اعراف، ۲۰۳) ارتباط دارد، به حقیقت اجتبا (معناى مصطلح آن) همراه با علم به تأویل احادیث (سوره یوسف، ۶) و هدایت (مانند سوره نحل، ۱۲۱؛ سوره انعام، ۸۷ و‌...‌) و صلاح (سوره قلم، ۵۰) و علم به غیب (سوره آل ‌عمران، ۱۷۹) و نفى حرج (سوره حج، ۷۸) اشاره شده است.

کاربرد «اجتبا» در آیه‌ ۲۰۳ سوره اعراف به اجتباى اصطلاحى ربطى ندارد؛ بلکه فقط معناى لغوى آن مقصود است؛ زیرا این آیه به تعریض مشرکان هنگام تأخیر نزول وحى بر پیامبر اسلام صلى الله علیه و آله اشاره دارد و مى‌گوید: آنان وقتى براى مدتى وحى نازل نمى‌شد و رسول ‌خدا صلى الله علیه و آله منتظر نزول وحى بود، مى‌گفتند: آیات پیشین را که از این سو و آن سو جمع کرده‌اى، حال نیز چنین کن: «وَإِذَا لَمْ تَأْتِهِم بِآیةٍ قَالُواْ لَوْلاَ اجْتَبَیتَهَا».

حقیقت اجتبا

همان‌گونه که از تأمل در معناى لغوى و اصطلاحى اجتبا بدست مى‌آید و نیز دقت در موارد کاربرد آن در قرآن مؤیّد است، حقیقت اجتبا آن است که خداوند، بنده خود را برگزیند و وى را از هر گونه تشتّت و تفرق و سرگردانى و تمایل به جوانب گوناگون و متضاد رهایى بخشد؛ آنگاه او را به ‌سوى خود متمایل و راه هدایت و رستگارى را برایش فراهم آورد.[۵]

علامه طباطبایی، ذیل آیه‌ ۶ سوره یوسف می گوید: در همه موارد کاربرد و همه مشتقات این ماده (جبایه)، جمع‌آورى چیزى و حفظ آن از تفرقه و تشتت لحاظ شده است؛ بنابراین، اجتباى بنده‌اى از بندگان خداى سبحان به ‌وسیله او به این معنا است که بخواهد او را مشمول رحمت خود سازد و به مزید کرامت، اختصاص دهد و به این منظور، او را از تفرق در راه‌هاى پراکنده شیطانى حفظ کرده، در شاهراه صراط مستقیمش بیندازد.[۶]

از آنچه گفته شد، روشن مى‌شود که تفسیر اجتبا به مطلق برگزیدن، درست نیست، زیرا گزینش، معنایى است که ما آن را از صیغه افتعال که بر قصد و اختیار دلالت دارد، استفاده مى‌کنیم و به ماده اجتبا اختصاص ندارد، بلکه معناى مزبور را از هر ماده‌اى که به باب افتعال برده شود، مى‌توان فهمید. بلى مى‌توان گفت: شخصى که مُجْتَبى است، او را براى اختصاص به مقام اجتبا یا جهت کارهاى خطیرى چون رسالت و امامت و ولایت برمى‌گزینند؛[۷] ولى باید توجه داشت که برگزیدن اول، سابق بر اجتبا یا همراه آن است و برگزیدن بعدى، متفرِّع بر اجتبا خواهد بود.

از آنچه گفته شد، روشن مى‌شود که مرادف دانستن اجتبا با واژه‌هایى چون اصطِفا و اخلاص (خالص گردانیدن)، درست نیست؛ زیرا اصطفا از مادّه صفو (‌=‌صاف و خالص بودن)[۸] و به ‌معناى گزینش کسى جهت خالص و پاکیزه ساختن وى از آلودگى‌ها است[۹] و اخلاص نیز از آن‌جا که از باب افتعال و مفید معناى اختیار نیست نمى‌تواند مرادف اجتبا قرار گیرد.

برخى مفسران به رغم آن‌که اجتبا را به گزینش تفسیر کرده‌اند، با کمک حدیث «إذا أحبّ اللّه عبداً ابتلاه فإن صبر اجتباه و إن رضى اصطفاه»، اجتبا را مقدمه اصطفا دانسته و گفته‌اند: آن‌چه در روایت آمده، مراتب محبت خدا است؛ خواست و گرفتارى و درگیرى، آنگاه پایدارى و کوشش و پذیرش و گُزیدگى، سپس خلوص و تصفیه.[۱۰]

اجتبا در آیات قرآن

اجتبا و هدایت

قرآن کریم درباره شمارى از پیامبران مى‌فرماید: ما آن‌ها را اجتبا و به راه راست هدایتشان کردیم: «وَاجْتَبَینَاهُمْ وَهَدَینَاهُمْ إِلَى صِرَاطٍ مُّسْتَقِیمٍ» (سوره انعام، ۸۷). آمدن اجتبا همراه هدایت به ‌ویژه پیش از هدایت، گویاى این نکته است که بین اجتبا و هدایت، رابطه علّى و معلولى برقرار است و نیز تقدم ذکرى «اجتَبَیناهُم» بر «هَدَیناهُم» بر زمینه‌ساز بودن اجتبا براى هدایت دلالت دارد.[۱۱] گویا خداى متعالى خواسته است بگوید: ما پیامبران یاد ‌شده را از سرگردانى میان کثرات و تمایل و رکون به مظاهر خلقیّة نجات داده و آن‌ها را به ‌سوى خود متمایل ساخته و به صراط مستقیم هدایتشان کرده‌ایم.[۱۲]

برخى به رغم این‌که اجتبا را در آیه یاد ‌شده به مطلق برگزیدن معنا نکرده، بلکه برگزیدن را لازمه آن دانسته‌اند، در تصویر معناى جمع به ‌گونه‌اى دیگر مشى کرده و گفته‌اند: این معنا (برگزیدن) گرچه از موارد کاربرد اجتبا استفاده مى‌شود؛ ولى معناى اصلى آن نیست بلکه لازم آن معنا به ‌شمار مى‌رود و معناى اصلى اجتبا همان جمع‌آورى است و از سیاق آیات مورد بحث بدست مى‌آید که همان معناى اصلى لغت مورد عنایت است و خواسته براى بیان هدایت به صراط مستقیمى که بعد ذکر مى‌کند، زمینه‌سازى کرده باشد.

گویى فرموده است: ما سلسله جلیله انبیاء علیهم‌السلام را که در طول تاریخ بشر متفرق بوده‌اند و هر یک از آنان در زمانى مى‌زیسته، یک جا جمع و همه را با یک عنایت، به ‌سوى صراط مستقیم هدایت کردیم. مقصود از سیاق این آیات، بیان اتصال رشته هدایت ‌یافتگان به هدایت فطرى الهى است و مناسب چنین بیانى این است که این سلسله یکجا تصور شده و هدایتشان یک هدایت و صراط مستقیمشان یک صراط گرفته شود تا آن ‌که اختلاف در زمان و احوال و اختلاف پویندگان باعث اختلاف در هدایت و صراط نشود.[۱۳]

در آیات ۱۳ سوره شورى، ۵۸ سوره مریم؛ ۱۲۲ سوره طه و ۱۲۱ سوره نحل نیز رابطه اجتبا و هدایت مطرح شده است. در خصوص آیه‌ ۱۳ سوره شورى، اجتباى خداوند مسبوق به نهى از تفرقه و سابق بر هدایت ذکر شده است و این خود، گویاى سیر طبیعى تبدل تفرقه به جمع و زمینه‌سازى جمع جهت هدایت است:[۱۴] «شَرَعَ لَکم مِّنَ الدِّینِ مَا وَصَّى بِهِ نُوحًا وَالَّذِی أَوْحَینَا إِلَیک وَمَا وَصَّینَا بِهِ إِبْرَاهِیمَ وَمُوسَى وَعِیسَى أَنْ أَقِیمُوا الدِّینَ وَلَا تَتَفَرَّقُوا فِیهِ کبُرَ عَلَى الْمُشْرِکینَ مَا تَدْعُوهُمْ إِلَیهِ اللَّهُ یجْتَبِی إِلَیهِ مَن یشَاء وَیهْدِی إِلَیهِ مَن ینِیبُ».

برخى از مفسران، ذیل آیه‌ ۱۲۲ سوره طه «ثُمَّ اجْتَبَاهُ رَبُّهُ فَتَابَ عَلَیهِ وَهَدَى» گفته‌اند: کلمه اجتبا به ‌معناى جمع کردن براى برگزیدن است. در این آیه نیز خداى متعالى بنده خود (آدم) را براى خویش جمع‌آورى کرده، به ‌طورى که کسى غیر از خدا در او شریک نباشد. بنابراین معنا است که تفرّع جمله «فَتَابَ عَلَیهِ وَهَدَى» بر آن به خوبى روشن مى‌شود. گویا او را داراى اجزایى فرض کرده و اجزایش را از این‌جا و آن‌جا گرد آورده، سپس به او رجوع نموده و هدایتش کرده و به ‌سوى خود به راهش انداخته است.[۱۵] این مفسر، ذیل آیه‌ ۱۲۱ سوره نحل «شَاکرًا لِّأَنْعُمِهِ اجْتَبَاهُ وَهَدَاهُ إِلَى صِرَاطٍ مُّسْتَقِیمٍ» که به حضرت ابراهیم علیه‌السلام مربوط است، پس از اشاره به ریشه واژه اجتبا نیز آورده است: اجتباى انسان به وسیله خدا به این است که او را براى خود خالص، و از مذهب‌هاى گوناگون جمع‌آورى کند.[۱۶]

اجتبا و نفى حرج

در آیه ۷۸ سوره حج، به رابطه میان نفى حرج و اجتبا اشاره شده است: «وَجَاهِدُوا فِی اللَّهِ حَقَّ جِهَادِهِ هُوَ اجْتَبَاکمْ وَمَا جَعَلَ عَلَیکمْ فِی الدِّینِ مِنْ حَرَجٍ». این آیه را خواه خطاب به همه امت اسلامى بدانیم ـ همان ‌گونه که بیشتر مفسران گفته‌اند ‌ـ [۱۷] و خواه خطاب به اهل‌ بیت علیهم السلام ـ همان ‌طور که مفاد برخى از روایات است و برخى از مفسران نیز آن را پسندیده‌اند‌.[۱۸]

بین نفى حرج و حقیقت اجتبا رابطه علّى و معلولى برقرار است؛ زیرا حرج و هر گونه گرفتارى دست و پاگیرى، اضطراب و تشتت را بر انسان حاکم کرده، اطمینان و تمرکز وى را از بین مى‌برد و در نتیجه نخواهد توانست به آسانى به ‌سوى ملکوت روى آورد و در جهت آن حرکت کند و به هدف نایل آید؛ برخلاف صورتى که حرج از او نفى و گرفتارى‌هاى دست و پاگیر زندگى از مسیر تکاملى وى برداشته شود؛ زیرا در این صورت تشتت و تفرق انسان به تمرکز و اضطراب او به آرامش مبدل مى‌شود و سیر او را به سمت ملکوت آسان ‌مى‌کند.

علم غیب و اجتبا

سر از راز غیب درآوردن و بر امور غیبى مطلع شدن، نصیب کسى که در کثرات منغمر است و تفرق و تعدد مظاهر گوناگون عالمِ کثرت، او را متفرق کرده و هر جزئى از اجزایش را به جانبى مى‌کشاند، نمى‌شود. اطلاع بر غیب، تمرکز مى‌طلبد و تمرکز، تجمع مى‌خواهد؛ از این ‌رو، خداوند در سوره آل ‌عمران آیه‌ ۱۷۹ مى‌فرماید: این ‌گونه نیست که خدا شما را از غیب آگاه سازد؛ بلکه او از میان پیامبران، عده‌اى را به مقام اجتبا اختصاص داده؛ آنگاه آنان را بر امور غیبى آگاه مى‌سازد:[۱۹] « وَمَا کانَ اللّهُ لِیطْلِعَکمْ عَلَى الْغَیبِ وَلَکنَّ اللّهَ یجْتَبِی مِن رُّسُلِهِ مَن یشَاء».

و نیز به همین جهت، حق تعالى در آیه‌ ۶ سوره یوسف، علم به تأویل احادیث را که خود نوعى از آگاهى بر غیب شمرده مى‌شود، پس از اجتباى حضرت یوسف علیه‌السلام مطرح مى‌کند: «وَکذَلِک یجْتَبِیک رَبُّک وَیعَلِّمُک مِن تَأْوِیلِ الأَحَادِیثِ...».

صلاح و اجتبا

در سوره قلم، آیه ‌۵۰ خداوند پس از آن‌که به قصه حضرت یونس و گرفتارى و سرگردانى وى اشاره مى‌کند، مى‌فرماید: اگر نعمتى از پروردگارش به فریادش نرسیده بود، در ‌حالى‌ که نکوهیده بود به هامون افکنده مى‌شد؛ ولى پروردگارش او را به مقام اجتبا اختصاص داد و از صالحانش قرار داد: «فَاجْتَبَاهُ رَبُّهُ فَجَعَلَهُ مِنَ الصَّالِحِینَ».

در این آیه، تأخر اجتبا از حالت خاص حضرت یونس و تقدم آن بر «فَجَعَلَهُ مِنَ الصّالِحین» آن هم با فاى تفریع، مفید این معنا است که اجتبا، یونس علیه السلام را از تفرق بال و تشتّت و حیرانى رهایى بخشید؛ آنگاه وى را لایق درجه صالحان کرد.

پانویس

  1. لسان‌العرب، ج ۲، ص ۱۷۴؛ الصحاح، ج‌ ۶، ص‌ ۹۷؛ ترتیب‌العین، ص‌ ۱۲۶.
  2. النهایه، ج‌ ۱، ص‌ ۲۳۱؛ ترتیب العین، ص‌ ۱۲۶.
  3. التّحقیق، ج‌ ۲، ص‌ ۵۳.
  4. مفردات، ص‌ ۱۸۶، «جبى»، دائرة‌الفرائد، ج‌ ۵، ص‌ ۴۱.
  5. المیزان، ج‌ ۱۱، ص‌ ۷۹.
  6. المیزان، ج‌ ۱۱، ص‌ ۷۹.
  7. مجمع‌البیان، ج ۳، ص‌ ۵۱۱؛ التبیان، ج ۹، ص‌ ۱۵۱.
  8. ترتیب العین، ص‌ ۴۵۲؛ لسان‌العرب، ج‌ ۷، ص‌ ۳۷۰.
  9. لسان‌العرب، ج‌ ۷، ص‌ ۳۷۰.
  10. پرتوى از قرآن، ج‌ ۵، ص‌ ۹۴‌ـ‌۹۵.
  11. المیزان، ج‌ ۷، ص‌ ۲۴۶‌ـ‌۲۴۷.
  12. المیزان، ج‌ ۷، ص‌ ۲۴۷.
  13. همان، ص‌ ۲۴۶‌ـ‌۲۴۷.
  14. منهج‌الصادقین، ج‌ ۸‌، ص‌ ۲۰۹؛ المیزان، ج‌ ۱۸، ص‌ ۳۱.
  15. المیزان، ج‌ ۱۴، ص‌ ۲۲۳.
  16. المیزان، ج‌ ۱۲، ص‌ ۳۶۸.
  17. تفسیر ابن ‌کثیر، ج‌ ۳، ص‌ ۲۴۶؛ تفسیر قرطبى، ج‌ ۱۲، ص‌ ۶۷‌.
  18. الکافى، ج ۱، ص ۱۹۷؛ البرهان، ج ۳، ص ۹۱۰ـ۹۱۱.
  19. المیزان، ج‌ ۴، ص‌ ۷۹.

منابع

  • دائرةالمعارف قرآن کریم، حسن رمضانی، جلد ۲، صفحه ۱۱۶-۱۲۰.