شناسه ناقص است
کیفیت پژوهش متوسط است
مقاله مورد سنجش قرار گرفته است

قوم عاد: تفاوت بین نسخه‌ها

از دانشنامه‌ی اسلامی
پرش به ناوبری پرش به جستجو
(صفحه‌ای جدید حاوی '{{الگو:منبع الکترونیکی معتبر|ماخذ=پایگاه}} {{الگو:نیازمند ویرایش فنی}} "عاد" از ری...' ایجاد کرد)
 
 
(۷ نسخه‌ٔ میانی ویرایش شده توسط ۴ کاربر نشان داده نشده)
سطر ۱: سطر ۱:
 +
{{خوب}}
 
{{الگو:منبع الکترونیکی معتبر|ماخذ=پایگاه}}
 
{{الگو:منبع الکترونیکی معتبر|ماخذ=پایگاه}}
{{الگو:نیازمند ویرایش فنی}}
+
'''"قوم عاد"''' نام قومی عرب و باستانی بوده که در [[قرآن کریم]] ۲۴ بار به آن اشاره شده است. آنان در جنوب [[جزیرة العرب|جزیرةالعرب]] زندگی می‌کردند و قومی [[بت پرستی|بت‌پرست]] بودند و طاغیان مستکبر خود را اطاعت می‌کردند؛ از این رو [[حضرت هود]] علیه‌السلام برای [[انذار]] و هدایتشان مبعوث شد.
  
"عاد" از ریشۀ (ع و د) است که در لغت به معنی بازگشتن به چیزی است بعد از انصراف از آن.[1] و در اصطلاح نام قوم حضرت هود (ع) است.
+
==معرفی قوم عاد==
نام قوم عاد در قرآن 24 بار آمده و محل زندگی آنها سرزمین «احقاف» بین عمان و یمن یا عمان و حضرموت بوده است.<ref>- مکارم شیرازی، ناصر و همکاران، قصه های قرآن بر اساس تفسیر نمونه، تدوین حسین حسینی، تهران، دارالکتب الاسلامیه، 1385ش، اول،ص 61</ref>
+
قوم عاد قبیله‌ای نیرومند بوده که پس از قوم [[حضرت نوح]] علیه‌السلام می زیسته است. محل زندگی قوم عاد سرزمین «[[احقاف]]» بین [[عمان]] و [[یمن]] یا عمان و [[حضر موت|حضرموت]] بوده است.<ref>قصه های قرآن بر اساس تفسیر نمونه، حسین حسینی، تهران، دارالکتب الاسلامیه، ۱۳۸۵ش، اول، ص۶۱.</ref>  
عاد، نام شخصی است که قبیله و قوم به نام او تسمیه شده‌اند.<ref>- قرشی، علی اکبر؛ قاموس قرآن، تهران، دارالکتب الاسلامیه، 1372ش، ششم، ج 5، ص 67</ref> شاید هم نام جد این قوم عاد بوده است.
 
برخی از مورخان معتقدند عاد بر دو قبیله اطلاق می‌شود یکی عاد اولی که لفظ آن در قرآن آمده (آنها احتمالاً قبل از تاریخ زندگی می‌کرده‌اند) و قبیلۀ دوم در دوران تاریخ بشر بوده است.<ref>- قصه های قرآن بر اساس تفسیر نمونه، پیشین، ص 61</ref>
 
اینکه قوم حضرت هود (ع) کدام قبیله بوده است در آن اختلاف است، چه بسا عاد اولی، همان قوم هود (ع) باشد.<ref>- فعال عراقی نژاد، حسین؛ داستانهای قرآن و تاریخ انبیاء در المیزان، تهران، سبحان، 1378ش، دوم،ج 1،ص 274</ref>
 
 
'''یاد کرد قرآن از قوم عاد:'''
 
«وَ اذْکُرْ أَخَا عَادٍ إِذْ أَنذَرَ قَوْمَهُ بِالْأَحْقَافِ وَ قَدْ خَلَتِ النُّذُرُ مِن بَین‌ِ یَدَیْهِ وَ مِنْ خَلْفِهِ أَلَّا تَعْبُدُواْ إِلَّا اللَّهَ إِنیّ‌ِ أَخَافُ عَلَیْکمُ‌ْ عَذَابَ یَوْمٍ عَظِیم‌ »<ref>- احقاف/21 «ترجمه آیات از آیت الله مکارم شیرازی می باشد»</ref>
 
«(سرگذشت هود) برادر قوم عاد را یاد کن، آن زمان که قومش را در سرزمین «احقاف» بیم داد در حالی که پیامبران زیادی قبل از او در گذشته‌های دور و نزدیک آمده بودند که:جز خدای یگانه را نپرستید! (و گفت:) من بر شما از عذاب روزی بزرگ می‌ترسم.»
 
 
تعبیر به « اخ » (برادر) برای بیان نهایت دلسوزی و صفای این پیامبر بزرگ نسبت به قوم خویش است، این تعبیر چنان که می‌دانیم در مورد عده‌ای از پیامبران بزرگ در قرآن مجید آمده است، آنها برادری دلسوز و مهربان برای اقوام خویش بودند که از هیچ نوع فداکاری مضایقه نکردند. این تعبیر ممکن است در ضمن اشاره‌ای به ارتباط خویشاوندی میان این پیامبران و اقوامشان نیز باشد.<ref>- مکارم شیرازی،ناصر وهمکاران؛ تفسیر نمونه، تهران، دارالکتب الاسلامیه، 1374ش، اول،ج21، ص351</ref>
 
از آیات قرآن بر می‌آید که قوم عاد، بلند قامت و نیرومند بوده‌اند به همین نسبت ساختمانهای محکم و بزرگ می‌ساختند؛ آنها قومی مترقی و دارای شهرهای آباد و سرزمینهای حاصلخیز بوده‌اند و قرآن از آنها اینگونه یاد می‌کند:
 
«أَلَمْ تَرَ کَیْفَ فَعَلَ رَبُّکَ بِعَادٍ. إِرَمَ ذَاتِ الْعِمَادِ. الَّتیِ لَمْ یخُْلَقْ مِثْلُهَا فیِ الْبِلَد »<ref>- فجر/8-6</ref>
 
« آیا ندیدی پروردگارت با قوم «عاد» چه کرد؟ و با آن شهر «ارَم» با عظمت، همان شهری که مانندش در شهرها آفریده نشده بود.»<ref>- داستانهای قرآن و تاریخ انبیاء در المیزان، پیشین، 275</ref>
 
 
در اینکه «ارم» نام شخص یا قبیله است، یا نام محل و شهری، در میان مفسران گفتگو است. ولی مناسب با آیه بعد، این است که «ارم» نام شهر بی‌نظیر آنها باشد.
 
«عماد» به معنی ستون و جمع آن « عُمُد» است.
 
بنا بر تفسیر اول اشاره به اندام نیرومند و پیکرهای ستون مانند قوم عاد است، و بنا بر تفسیر دوم اشاره به ساختمانهای با عظمت و کاخهای رفیع و ستونهای عظیمی است که در این کاخها به کار رفته بود، و در هر دو صورت اشاره‌ای است به قدرت و قوت قوم عاد.<ref>- تفسیر نمونه، پیشین، ج26، ص452</ref>
 
معنای «ذات العماد» آن است که آنها قطعه سنگهای بزرگی را به اندازه بلندی کوه، از کوهی می‌بریدند و پایه می‌ساختند، بعد این ستونها را در هر کجا می‌خواستند می‌افراشتند، سپس در بالای آن کاخهای خود را می‌ساختند بدین سبب آنها را «ذات العماد» گفتند.<ref>- شیخ صدوق،محمد بن علی؛ معانی الاخبار، ترجمه عبد العلی محمدی شاهرودی، تهران،‌ دارالکتب الاسلامیه،1377 ش،‌ دوم،‌ ج‌1، ص109</ref>
 
  
'''آئین قوم عاد:'''
+
گفته‌اند "عاد"، نام شخصی به اسم "عاد بن عوص" است که قبیله و قوم به نام او تسمیه شده‌اند.<ref>قرشی، علی اکبر؛ قاموس قرآن، تهران، دارالکتب الاسلامیه، ۱۳۷۲ش، ششم، ج۵، ص۶۷.</ref> شاید هم نام جد این قوم عاد بوده است.  
این قوم کافر و بت پرست بودند و طاغیان مستکبر خود را اطاعت می کردند:
 
«وَ تِلْکَ عادٌ جَحَدُوا بِآیاتِ رَبِّهِمْ وَ عَصَوْا رُسُلَهُ وَ اتَّبَعُوا أَمْرَ کُلِّ جَبَّارٍ عَنید »<ref>- هود/59</ref>
 
«و این قوم «عاد» بود که آیات پروردگارشان را انکار کردند و پیامبران او را معصیت نمودند و از فرمان هر ستمگر دشمن حق، پیروی کردند.»
 
 
چون کشورشان وسعت یافت، سر بر طغیان و سرکشی برداشتند، تا اینکه هود(ع) بر ایشان مبعوث شد.<ref>- صدرحاج سید جوادی، احمد ودیگران؛ دایرة المعارف تشیع، تهران، شهید سعید محبی، 1384ش، اول، ج 11،ص 4</ref>
 
 
'''رسالت حضرت هود (علیه السلام)'''
 
"هود" این نام بدین جهت بر او نهاده شده که از آنچه قومش بدان گمراه شده بودند هدایت یافت و به آن مبتلا نگردید. سپس از طرف خداوند مبعوث شد تا آنان را از گمراهی رهانیده و به شاهراه هدایت برساند.<ref>- معانی الاخبار، پیشین، ج1، ص108</ref>
 
« وَ إِلیَ‌ عَادٍ أَخَاهُمْ هُودًا قَالَ یَاقَوْمِ اعْبُدُواْ اللَّهَ مَا لَکُم مِّنْ إِلَهٍ غَیرُْهُ إِنْ أَنتُمْ إِلَّا مُفْترَُونَ »<ref>- هود/50</ref>
 
« (ما) به سوی (قوم) عاد، برادرشان «هود» را فرستادیم (به آنها) گفت:«ای قوم من! خدا را پرستش کنید، که معبودی جز او برای شما نیست. شما فقط تهمت می‌زنید (و بتها را شریک او می‌خوانید)»
 
 
نخستین دعوت هود(ع)، همان دعوت تمام انبیا بود، دعوت به سوی توحید و نفی هر گونه شرک،چه افترا و تهمتی از این بالاتر که برای بتهایی بی‌ارزش آن همه مقام قائل می‌شدند.<ref>- تفسیر نمونه، پیشین، ج9، ص128</ref>
 
«وَ یَا قَوْمِ اسْتَغْفِرُواْ رَبَّکُمْ ثُمَّ تُوبُواْ إِلَیْهِ یُرْسِلِ السَّمَاءَ عَلَیْکُم مِّدْرَارًا وَ یَزِدْکُمْ قُوَّةً إِلیَ‌ قُوَّتِکُمْ وَ لَا تَتَوَلَّوْا مجُْرِمِین »<ref>-هود/52</ref>
 
«و ای قوم من! از پروردگارتان طلب آمرزش کنید، سپس به سوی او بازگردید، تا (باران) آسمان را پی در پی بر شما بفرستد و نیرویی بر نیرویتان بیفزاید و گنهکارانه، روی (از حق)بر نتابید!»
 
 
برخی گفته‌اند:قوم عاد دچار خشکسالی شده بودند و هود (با بیان این جمله) به آنها وعده داد که اگر توبه کنند، با آمدن باران سر زمینشان سر سبز و خرم و مزارعشان آباد گردد، و درخت‌ها بارور و میوه‌ها فراوان شود.
 
«قوّت» در اینجا بمال و فرزند و نیرو تفسیر شده و همه اینها چیزهایی است که انسان بدانها نیرو گیرد.<ref>-طبرسی،فضل بن حسن؛ تفسیر مجمع البیان، ترجمه گروهی از مترجمان، تهران فراهانی،1360 ش، اول،ج12،ص76</ref>
 
هود (ع) در اندرز ایشان نهایت سعی خود را کرد، اما آنان رسالت او را انکار کردند:
 
قَالُواْ یَهُودُ مَا جِئْتَنَا بِبَیِّنَةٍ وَ مَا نحَْنُ بِتَارِکیِ ءَالِهَتِنَا عَن قَوْلِکَ وَ مَا نحَْنُ لَکَ بِمُؤْمِنِین »‌<ref>- هود/53</ref>
 
« گفتند:«ای هود! تو دلیل روشنی برای ما نیاورده‌ای! و ما خدایان خود را بخاطر حرف تو رها نخواهیم کرد! و ما (اصلًا) به تو ایمان نمی‌آوریم.‌»
 
 
نسبت جنون به او دادند، جنونی که بر اثر خشم خدایان حاصل شده بود:
 
« إِن نَّقُولُ إِلَّا اعْترََئکَ بَعْضُ ءَالِهَتِنَا بِسُوءٍ »<ref>- هود/54</ref>
 
« ما (درباره تو) فقط می‌گوییم:بعضی از خدایان ما، به تو زیان رسانده (و عقلت را ربوده اند!»
 
 
و این بهترین دلیل بر خرافه پرستی آنها بود. اما هود (ع) بیزاری خود را از بت ها اعلام داشت:
 
«قَالَ إِنیّ‌ِ أُشهِْدُ اللَّهَ وَ اشهَْدُواْ أَنیّ‌ِ بَرِی‌ءٌ مِّمَّا تُشْرِکُونَ »<ref>-هود/54</ref>
 
«(هود) گفت:من خدا را به شهادت می‌طلبم، شما نیز گواه باشید که من بیزارم از آنچه شریک (خدا) قرار می‌دهید...»
 
 
و به آنها اخطار کرد:اگر حق را نپذیرید نابود خواهید شد و قوم دیگری، جانشین شما خواهد گردید:
 
«فَإِن تَوَلَّوْاْ فَقَدْ أَبْلَغْتُکمُ مَّا أُرْسِلْتُ بِهِ إِلَیْکمُ‌ْ وَ یَسْتَخْلِفُ رَبیّ‌ِ قَوْمًا غَیرَْکم‌...» <ref>- هود/57</ref>«پس اگر روی برگردانید، من رسالتی را که مأمور بودم به شما رساندم و پروردگارم گروه دیگری را جانشین شما می‌کند...»
 
 
'''سرانجام قوم عاد:'''
 
بعد از سه سال قحطی و توبه نکردن قوم خیره سر عاد، ابر سیاهی در آسمان ظاهر می‌شود گمان می‌کنند، می‌خواهد باران ببارد، ولی آن در حقیقت شروع عذاب بود:
 
« فَلَمَّا رَأَوْهُ عَارِضًا مُّسْتَقْبِلَ أَوْدِیَتهِِمْ قَالُواْ هَذَا عَارِضٌ ممُّْطِرُنَا بَلْ هُوَ مَا اسْتَعْجَلْتُم بِهِ رِیحٌ فِیهَا عَذَابٌ أَلِیم » ‌<ref>- احقاف/24</ref>
 
«هنگامی که آن (عذاب الهی) را بصورت ابر گسترده‌ای دیدند که بسوی درّه‌ها و آبگیرهای آنان در حرکت است (خوشحال شدند) گفتند:«این ابری است که بر ما می‌بارد» (ولی به آنها گفته شد:) این همان چیزی است که برای آمدنش شتاب می‌کردید، تندبادی است (وحشتناک) که عذاب دردناکی در آن است.»
 
 
این قوم بوسیلۀ بادی عجیب، عذاب شدند که با تعابیر مختلف در قرآن بیان شده است:
 
1- « فَأَرْسَلْنَا عَلَیهِْمْ رِیحًا صَرْصَرا...ً»<ref>- فصلت/16</ref>
 
«سرانجام تندبادی شدید و هول‌انگیز و سرد و سخت بر آنها فرستادیم‌...»
 
2- « وَ أَمَّا عَادٌ فَأُهْلِکُواْ بِرِیحٍ صَرْصَرٍ عَاتِیَة »
 
«و امّا قوم عاد با تند بادی طغیانگر و سرد و پرصدا به هلاکت رسیدند.»<ref>- حاقه /6</ref>
 
 
3- «وَ فیِ عَادٍ إِذْ أَرْسَلْنَا عَلَیهِْمُ الرِّیحَ الْعَقِیم‌» <ref>- ذاریات/41</ref>
 
« و (همچنین) در سرگذشت «عاد» (آیتی است) در آن هنگام که تندبادی بی‌باران بر آنها فرستادیم.»
 
 
«ریح عقیم» بادی است که نه ابر می آورد و نه درخت را بارور می سازد، توأم با عذاب و بی‌رحم است و خداوند آن را بر قوم عاد فرستاد تا نابودشان سازد، چنان که می‌دانیم بادهای دیگر نطفه را به گیاه تلقیح می‌کنند، ولی این باد عذاب را به آنها تلقیح کرد. یعنی رحمت از آن پدیدار نمی‌گشت، مانند مردی که صاحب فرزند نشود؛ پس همه کاخها و دژها و شهرها و هر بنای محکم و استواری را که در آنجا بود چنان خرد و نابود کرد و درهم کوبید (چون گندمی زیر سنگ آسیاب) و همچون ماسه نرم روان شدند که باد جابجایشان می‌کرد. و به آسمان می‌برد (هفت شب و هشت روز پی در پی آن تندباد عقیم برایشان وزید.)<ref>- معانی الاخبار،پیشین،ج1،ص108</ref>
 
4- « رِیحٌ فِیهَا عَذَابٌ أَلِیم » <ref>- احقاف/24</ref>
 
«تند بادی است وحشتناک که عذاب دردناکی در آن است »
 
 
البته اینکه این باد چه بادی بوده است، خالی از ابهام نیست؛ آیا تند بادی بوده پر قدرت که مردم را به این طرف و آن طرف ی‌افکنده یا اینکه دارای سوزاندگی و مسمومیت خاصی بود که همه چیز را چون استخوان، پوسیده می‌کرده است؟<ref>- ذاریات/42</ref> والله اعلم
 
  
+
برخی از مورخان معتقدند عاد بر دو قبیله اطلاق می‌شود؛ یکی ""عاد اولی" که لفظ آن در [[قرآن]] آمده: {{متن قرآن|«وَأَنَّهُ أَهْلَكَ عَادًا الْأُولَىٰ‏»}}<ref>[[سوره نجم]]/ ۵۰.</ref> (آنها احتمالاً قبل از تاریخ زندگی می‌کرده‌اند). و قبیله دوم که در دوران تاریخ بشر بوده است.<ref>قصه های قرآن بر اساس تفسیر نمونه، پیشین، ص۶۱.</ref> این که قوم [[حضرت هود]] علیه السلام کدام قبیله بوده، در آن اختلاف است؛ چه بسا عاد اولی، همان قوم هود علیه السلام باشد.<ref>فعال عراقی نژاد، حسین؛ داستانهای قرآن و تاریخ انبیاء در المیزان، تهران، سبحان، ۱۳۷۸ش، دوم،ج۱، ص۲۷۴.</ref>
 +
==قوم عاد در قرآن کریم==
  
 +
از آیات [[قرآن]] بر می‌آید که قوم عاد، مردمی بلندقامت و نیرومند بوده‌اند و به همین نسبت ساختمانهای محکم و بزرگ می‌ساختند؛ آنها قومی مترقی و دارای شهرهای آباد و سرزمین های حاصلخیز بوده‌اند و قرآن از آنها این گونه یاد می‌کند: {{متن قرآن|«أَلَمْ تَرَ كَيْفَ فَعَلَ رَبُّكَ بِعَادٍ * إِرَمَ ذَاتِ الْعِمَادِ * الَّتِي لَمْ يُخْلَقْ مِثْلُهَا فِي الْبِلَادِ»}}؛<ref>[[سوره فجر]]/۸-۶</ref> آیا ندیدی پروردگارت با قوم «عاد» چه کرد؟ و با آن شهر «ارَم» باعظمت، همان شهری که مانندش در شهرها آفریده نشده بود.<ref>داستانهای قرآن و تاریخ انبیاء در المیزان، پیشین، ۲۷۵.</ref><ref>ترجمه آیات از آیت الله مکارم شیرازی می باشد.</ref>
 +
 +
در این که «[[ارم]]» نام شخص یا قبیله است، یا نام محل و شهری، در میان مفسران گفتگو است. ولی مناسب با [[آیه]] بعد، این است که «ارم» نام شهر بی‌نظیر آنها باشد. «عماد» به معنی ستون و جمع آن «عُمُد» است. بنابر [[تفسیر قرآن|تفسیر]] اول، اشاره به اندام نیرومند و پیکرهای ستون مانند قوم عاد است و بنابر تفسیر دوم، اشاره به ساختمانهای باعظمت و کاخهای رفیع و ستونهای عظیمی است که در این کاخها بکار رفته بود و در هر دو صورت اشاره‌ای است به قدرت و قوت قوم عاد.<ref>تفسیر نمونه، پیشین، ج۲۶، ص۴۵۲.</ref>
 +
 +
معنای «ذات العماد» آن است که آنها قطعه سنگهای بزرگی را به اندازه بلندی کوه، از کوهی می‌بریدند و پایه می‌ساختند، بعد این ستونها را در هر کجا می‌خواستند، می‌افراشتند سپس در بالای آن کاخهای خود را می‌ساختند بدین سبب آنها را «ذات العماد» گفتند.<ref>شیخ صدوق، محمد بن علی؛ معانی الاخبار، ترجمه عبدالعلی محمدی شاهرودی، تهران،‌ دارالکتب الاسلامیه، ۱۳۷۷ش،‌ دوم،‌ ج‌۱، ص۱۰۹.</ref>
 +
 +
مطابق قرآن کریم، این قوم، کافر و [[بت پرستی|بت پرست]] بودند و طاغیان مستکبر خود را اطاعت می کردند: {{متن قرآن|«وَتِلْكَ عَادٌ  جَحَدُوا بِآيَاتِ رَبِّهِمْ وَعَصَوْا رُسُلَهُ وَاتَّبَعُوا أَمْرَ كُلِّ جَبَّارٍ عَنِيدٍ»}}؛<ref>[[سوره هود]]/۵۹.</ref> و این قوم «عاد» بود که آیات پروردگارشان را انکار کردند و [[پیامبران]] او را معصیت نمودند و از فرمان هر ستمگر دشمن حق، پیروی کردند.
 +
 +
چون کشورشان وسعت یافت، سر بر طغیان و سرکشی برداشتند، تا این که [[حضرت هود]] علیه السلام برایشان مبعوث شد.<ref>احمد صدرحاج سید جوادی، دایرة المعارف تشیع، تهران، شهید سعید محبی، ۱۳۸۴ش، اول، ج۱۱، ص۴.</ref>
 +
 +
===رسالت حضرت هود===
 +
 +
{{متن قرآن|«وَاذْكُرْ أَخَا عَادٍ إِذْ أَنْذَرَ قَوْمَهُ بِالْأَحْقَافِ وَقَدْ خَلَتِ النُّذُرُ مِنْ بَيْنِ يَدَيْهِ وَمِنْ خَلْفِهِ أَلَّا تَعْبُدُوا إِلَّا اللَّهَ إِنِّي أَخَافُ عَلَيْكُمْ عَذَابَ يَوْمٍ عَظِيمٍ»}}؛<ref>[[سوره احقاف]]/۲۱.</ref> (سرگذشت هود) برادر قوم عاد را یاد کن، آن زمان که قومش را در سرزمین «احقاف» بیم داد در حالی که [[پیامبران]] زیادی قبل از او در گذشته‌های دور و نزدیک آمده بودند که: جز خدای یگانه را نپرستید! (و گفت:) من بر شما از عذاب روزی بزرگ می‌ترسم.
 +
 +
تعبیر به «اخ» (برادر) برای بیان نهایت دلسوزی و صفای این پیامبر بزرگ نسبت به قوم خویش است، این تعبیر چنان که می‌دانیم در مورد عده‌ای از [[پیامبران]] بزرگ در [[قرآن|قرآن مجید]] آمده است، آنها برادری دلسوز و مهربان برای اقوام خویش بودند که از هیچ نوع فداکاری مضایقه نکردند. این تعبیر ممکن است در ضمن اشاره‌ای به ارتباط خویشاوندی میان این پیامبران و اقوامشان نیز باشد.<ref>مکارم شیرازی، ناصر و همکاران؛ تفسیر نمونه، تهران، دارالکتب الاسلامیه، ۱۳۷۴ش، اول، ج۲۱، ص۳۵۱.</ref>
 +
 +
نام "هود" بدین جهت بر [[حضرت هود علیه السلام|حضرت هود]] علیه السلام نهاده شده که از آنچه قومش بدان گمراه شده بودند، هدایت یافت و به آن مبتلا نگردید. سپس از طرف خداوند مبعوث شد تا آنان را از گمراهی رهانیده و به راه هدایت برساند؛<ref>معانی الاخبار، پیشین، ج۱، ص۱۰۸.</ref> {{متن قرآن|«وَإِلَىٰ عَادٍ أَخَاهُمْ هُودًا قَالَ يَا قَوْمِ اعْبُدُوا اللَّهَ مَا لَكُمْ مِنْ إِلَٰهٍ غَيْرُهُ إِنْ أَنْتُمْ إِلَّا مُفْتَرُونَ»}}؛<ref>[[سوره هود]]/۵۰.</ref> (ما) به سوی (قوم) عاد، برادرشان «هود» را فرستادیم (به آنها) گفت: ای قوم من! خدا را پرستش کنید که معبودی جز او برای شما نیست. شما فقط تهمت می‌زنید (و بتها را شریک او می‌خوانید).
 +
 +
نخستین دعوت [[حضرت هود علیه السلام|هود]] علیه السلام همان دعوت تمام [[انبیاء|انبیا]] بود، دعوت به سوی [[توحید]] و نفی هر گونه [[شرک]]؛ چه افترا و تهمتی از این بالاتر که برای بتهایی بی‌ارزش آن همه مقام قائل می‌شدند؟!<ref>تفسیر نمونه، پیشین، ج۹، ص۱۲۸.</ref>
 +
 +
و ضمن نصیحت آنان می گفت: {{متن قرآن|«وَيَا قَوْمِ اسْتَغْفِرُوا رَبَّكُمْ ثُمَّ تُوبُوا إِلَيْهِ يُرْسِلِ السَّمَاءَ عَلَيْكُمْ مِدْرَارًا وَيَزِدْكُمْ قُوَّةً إِلَىٰ قُوَّتِكُمْ وَلَا تَتَوَلَّوْا مُجْرِمِينَ»}}؛<ref>[[سوره هود]]/۵۲.</ref> و ای قوم من! از پروردگارتان طلب آمرزش کنید سپس به سوی او بازگردید، تا (باران) آسمان را پی در پی بر شما بفرستد و نیرویی بر نیرویتان بیفزاید و گنهکارانه، روی (از حق) برنتابید!
 +
 +
برخی گفته‌اند: قوم عاد دچار خشکسالی شده بودند و هود (با بیان این جمله) به آنها وعده داد که اگر [[توبه]] کنند، با آمدن باران سر زمینشان سرسبز و خرم و مزارعشان آباد گردد و درخت‌ها بارور و میوه‌ها فراوان شود. «قوّت» در اینجا به مال و فرزند و نیرو تفسیر شده و همه اینها چیزهایی است که انسان بدانها نیرو گیرد.<ref>طبرسی، فضل بن حسن؛ تفسیر مجمع البیان، ترجمه گروهی از مترجمان، تهران فراهانی، ۱۳۶۰ ش، اول، ج۱۲، ص۷۶.</ref>
 +
 +
هود علیه السلام در اندرز ایشان نهایت سعی خود را کرد، اما آنان [[رسالت]] او را انکار کردند: {{متن قرآن|«قَالُوا يَا هُودُ مَا جِئْتَنَا بِبَيِّنَةٍ وَمَا نَحْنُ بِتَارِكِي آلِهَتِنَا عَنْ قَوْلِكَ وَمَا نَحْنُ لَكَ بِمُؤْمِنِينَ»‌}}؛<ref>[[سوره هود]]/۵۳.</ref> گفتند: ای هود! تو دلیل روشنی برای ما نیاورده‌ای! و ما خدایان خود را بخاطر حرف تو رها نخواهیم کرد! و ما (اصلاً) به تو ایمان نمی‌آوریم.
 +
 +
نسبت جنون به او دادند، جنونی که بر اثر خشم خدایان حاصل شده بود: {{متن قرآن|«إِنْ نَقُولُ إِلَّا اعْتَرَاكَ بَعْضُ آلِهَتِنَا بِسُوءٍ»}}؛<ref>[[سوره هود]]/۵۴.</ref> ما (درباره تو) فقط می‌گوییم: بعضی از خدایان ما، به تو زیان رسانده (و عقلت را ربوده اند!
 +
 +
و این بهترین دلیل بر [[خرافات|خرافه]] پرستی آنها بود. اما هود علیه السلام بیزاری خود را از بت ها اعلام داشت: {{متن قرآن|«قَالَ إِنِّي أُشْهِدُ اللَّهَ وَاشْهَدُوا أَنِّي بَرِيءٌ مِمَّا تُشْرِكُونَ»}}<ref>[[سوره هود]]/۵۴.</ref> (هود) گفت: من خدا را به شهادت می‌طلبم، شما نیز گواه باشید که من بیزارم از آنچه شریک (خدا) قرار می‌دهید...
 +
 +
او به آنها اخطار کرد: اگر [[حق]] را نپذیرید، نابود خواهید شد و قوم دیگری جانشین شما خواهد گردید: {{متن قرآن|«إِنْ نَقُولُ إِلَّا اعْتَرَاكَ بَعْضُ آلِهَتِنَا بِسُوءٍ قَالَ إِنِّي أُشْهِدُ اللَّهَ وَاشْهَدُوا أَنِّي بَرِيءٌ مِمَّا تُشْرِكُونَ...»}}؛<ref>[[سوره هود]]/۵۷.</ref> پس اگر روی برگردانید، من رسالتی را که مأمور بودم به شما رساندم و پروردگارم گروه دیگری را جانشین شما می‌کند...
 +
 +
===سرانجام قوم عاد===
 +
 +
بعد از سه سال قحطی و [[توبه]] نکردن قوم خیره سر عاد، ابر سیاهی در آسمان ظاهر می‌شود، گمان می‌کنند می‌خواهد باران ببارد ولی آن در حقیقت شروع [[عذاب]] بود: {{متن قرآن|«فَلَمَّا رَأَوْهُ عَارِضًا مُسْتَقْبِلَ أَوْدِيَتِهِمْ قَالُوا هَٰذَا عَارِضٌ مُمْطِرُنَا بَلْ هُوَ مَا اسْتَعْجَلْتُمْ بِهِ رِيحٌ فِيهَا عَذَابٌ أَلِيمٌ»}}؛<ref>[[سوره احقاف]]/۲۴.</ref> هنگامی که آن (عذاب الهی) را به صورت ابر گسترده‌ای دیدند که بسوی دره‌ها و آبگیرهای آنان در حرکت است (خوشحال شدند) گفتند: این ابری است که بر ما می‌بارد (ولی به آنها گفته شد:) این همان چیزی است که برای آمدنش شتاب می‌کردید، تندبادی است (وحشتناک) که عذاب دردناکی در آن است.
 +
 +
سرانجام این قوم به وسیله بادی عجیب، عذاب شدند که با تعابیر مختلف در [[قرآن]] بیان شده است:
 +
 +
*{{متن قرآن|«فَأَرْسَلْنَا عَلَيْهِمْ رِيحًا صَرْصَرًا...»}}؛<ref>[[سوره فصلت]]/۱۶.</ref> سرانجام تندبادی شدید و هول‌انگیز و سرد و سخت بر آنها فرستادیم‌...
 +
*{{متن قرآن|«وَأَمَّا عَادٌ فَأُهْلِكُوا بِرِيحٍ صَرْصَرٍ عَاتِيَةٍ»}}؛ و اما قوم عاد با تندبادی طغیانگر و سرد و پرصدا به هلاکت رسیدند.<ref>[[سوره حاقه]]/۶.</ref>
 +
*{{متن قرآن|«رِيحٌ فِيهَا عَذَابٌ أَلِيمٌ»}}؛<ref>[[سوره احقاف]]/۲۴.</ref> تندبادی است وحشتناک که عذاب دردناکی در آن است.
 +
*{{متن قرآن|«وَفِي عَادٍ إِذْ أَرْسَلْنَا عَلَيْهِمُ الرِّيحَ الْعَقِيمَ * مَا تَذَرُ مِنْ شَيْءٍ أَتَتْ عَلَيْهِ إِلَّا جَعَلَتْهُ كَالرَّمِيمِ»}}؛<ref>[[سوره ذاریات]]/۴۲-۴۱.</ref> و (همچنین) در سرگذشت «عاد» (آیتی است) در آن هنگام که تندبادی بی‌باران بر آنها فرستادیم؛ که بر هیچ چیز نمی‌گذشت مگر اینکه آن را همچون استخوانهای پوسیده می‌ساخت.
 +
 +
گفته شده «ریح عقیم» بادی است که نه ابر می آورد و نه درخت را بارور می سازد، توأم با عذاب و بی‌رحم است و خداوند آن را بر قوم عاد فرستاد تا نابودشان سازد، چنان که می‌دانیم بادهای دیگر نطفه را به گیاه تلقیح می‌کنند ولی این باد عذاب را به آنها تلقیح کرد. یعنی رحمت از آن پدیدار نمی‌گشت؛ پس همه کاخها و دژها و شهرها و هر بنای محکم و استواری را که در آنجا بود چنان خرد و نابود کرد و درهم کوبید (چون گندمی زیر سنگ آسیاب) و همچون ماسه نرم روان شدند که باد جابجایشان می‌کرد. و به آسمان می‌برد (هفت شب و هشت روز پی در پی آن تندباد عقیم برایشان وزید.)<ref>معانی الاخبار، پیشین، ج۱، ص۱۰۸.</ref>
  
 
==پانویس==  
 
==پانویس==  
 
{{پانویس}}
 
{{پانویس}}
== منابع ==
+
==منابع==
*قوم عاد،علی محمودی [http://www.pajoohe.com/fa/index.php?Page=definition&UID=34054 پژوهشکده باقرالعلوم] تاریخ بازیابی،9 شهریور 1392.
+
*[http://www.pajoohe.ir "قوم عاد"، علی محمودی، دانشنامه پژوهه]، تاریخ بازیابی: ۹ شهریور ۱۳۹۲.
[[رده:اقوام در قرآن ]]
+
{{خوب}}
 +
{{قرآن}}
 +
[[رده:واژگان قرآنی]][[رده:اقوام در قرآن]]
 +
[[رده: مقاله های مهم]]
 +
{{سنجش کیفی
 +
|سنجش=شده
 +
|شناسه= متوسط
 +
|عنوان بندی مناسب= خوب
 +
|کفایت منابع و پی نوشت ها= خوب
 +
|رعایت سطح مخاطب عام= خوب
 +
|رعایت ادبیات دانشنامه ای= خوب
 +
|جامعیت= خوب
 +
|رعایت اختصار= خوب
 +
|سیر منطقی= خوب
 +
|کیفیت پژوهش= متوسط
 +
|رده= دارد
 +
}}

نسخهٔ کنونی تا ‏۲۷ ژوئیهٔ ۲۰۲۵، ساعت ۱۰:۵۲


این مدخل از دانشنامه هنوز نوشته نشده است.

Icon-computer.png
محتوای فعلی مقاله یکی از پایگاه های معتبر متناسب با عنوان است.

(احتمالا تصرف اندکی صورت گرفته است)

"قوم عاد" نام قومی عرب و باستانی بوده که در قرآن کریم ۲۴ بار به آن اشاره شده است. آنان در جنوب جزیرةالعرب زندگی می‌کردند و قومی بت‌پرست بودند و طاغیان مستکبر خود را اطاعت می‌کردند؛ از این رو حضرت هود علیه‌السلام برای انذار و هدایتشان مبعوث شد.

معرفی قوم عاد

قوم عاد قبیله‌ای نیرومند بوده که پس از قوم حضرت نوح علیه‌السلام می زیسته است. محل زندگی قوم عاد سرزمین «احقاف» بین عمان و یمن یا عمان و حضرموت بوده است.[۱]

گفته‌اند "عاد"، نام شخصی به اسم "عاد بن عوص" است که قبیله و قوم به نام او تسمیه شده‌اند.[۲] شاید هم نام جد این قوم عاد بوده است.

برخی از مورخان معتقدند عاد بر دو قبیله اطلاق می‌شود؛ یکی ""عاد اولی" که لفظ آن در قرآن آمده: «وَأَنَّهُ أَهْلَكَ عَادًا الْأُولَىٰ‏»[۳] (آنها احتمالاً قبل از تاریخ زندگی می‌کرده‌اند). و قبیله دوم که در دوران تاریخ بشر بوده است.[۴] این که قوم حضرت هود علیه السلام کدام قبیله بوده، در آن اختلاف است؛ چه بسا عاد اولی، همان قوم هود علیه السلام باشد.[۵]

قوم عاد در قرآن کریم

از آیات قرآن بر می‌آید که قوم عاد، مردمی بلندقامت و نیرومند بوده‌اند و به همین نسبت ساختمانهای محکم و بزرگ می‌ساختند؛ آنها قومی مترقی و دارای شهرهای آباد و سرزمین های حاصلخیز بوده‌اند و قرآن از آنها این گونه یاد می‌کند: «أَلَمْ تَرَ كَيْفَ فَعَلَ رَبُّكَ بِعَادٍ * إِرَمَ ذَاتِ الْعِمَادِ * الَّتِي لَمْ يُخْلَقْ مِثْلُهَا فِي الْبِلَادِ»؛[۶] آیا ندیدی پروردگارت با قوم «عاد» چه کرد؟ و با آن شهر «ارَم» باعظمت، همان شهری که مانندش در شهرها آفریده نشده بود.[۷][۸]

در این که «ارم» نام شخص یا قبیله است، یا نام محل و شهری، در میان مفسران گفتگو است. ولی مناسب با آیه بعد، این است که «ارم» نام شهر بی‌نظیر آنها باشد. «عماد» به معنی ستون و جمع آن «عُمُد» است. بنابر تفسیر اول، اشاره به اندام نیرومند و پیکرهای ستون مانند قوم عاد است و بنابر تفسیر دوم، اشاره به ساختمانهای باعظمت و کاخهای رفیع و ستونهای عظیمی است که در این کاخها بکار رفته بود و در هر دو صورت اشاره‌ای است به قدرت و قوت قوم عاد.[۹]

معنای «ذات العماد» آن است که آنها قطعه سنگهای بزرگی را به اندازه بلندی کوه، از کوهی می‌بریدند و پایه می‌ساختند، بعد این ستونها را در هر کجا می‌خواستند، می‌افراشتند سپس در بالای آن کاخهای خود را می‌ساختند بدین سبب آنها را «ذات العماد» گفتند.[۱۰]

مطابق قرآن کریم، این قوم، کافر و بت پرست بودند و طاغیان مستکبر خود را اطاعت می کردند: «وَتِلْكَ عَادٌ جَحَدُوا بِآيَاتِ رَبِّهِمْ وَعَصَوْا رُسُلَهُ وَاتَّبَعُوا أَمْرَ كُلِّ جَبَّارٍ عَنِيدٍ»؛[۱۱] و این قوم «عاد» بود که آیات پروردگارشان را انکار کردند و پیامبران او را معصیت نمودند و از فرمان هر ستمگر دشمن حق، پیروی کردند.

چون کشورشان وسعت یافت، سر بر طغیان و سرکشی برداشتند، تا این که حضرت هود علیه السلام برایشان مبعوث شد.[۱۲]

رسالت حضرت هود

«وَاذْكُرْ أَخَا عَادٍ إِذْ أَنْذَرَ قَوْمَهُ بِالْأَحْقَافِ وَقَدْ خَلَتِ النُّذُرُ مِنْ بَيْنِ يَدَيْهِ وَمِنْ خَلْفِهِ أَلَّا تَعْبُدُوا إِلَّا اللَّهَ إِنِّي أَخَافُ عَلَيْكُمْ عَذَابَ يَوْمٍ عَظِيمٍ»؛[۱۳] (سرگذشت هود) برادر قوم عاد را یاد کن، آن زمان که قومش را در سرزمین «احقاف» بیم داد در حالی که پیامبران زیادی قبل از او در گذشته‌های دور و نزدیک آمده بودند که: جز خدای یگانه را نپرستید! (و گفت:) من بر شما از عذاب روزی بزرگ می‌ترسم.

تعبیر به «اخ» (برادر) برای بیان نهایت دلسوزی و صفای این پیامبر بزرگ نسبت به قوم خویش است، این تعبیر چنان که می‌دانیم در مورد عده‌ای از پیامبران بزرگ در قرآن مجید آمده است، آنها برادری دلسوز و مهربان برای اقوام خویش بودند که از هیچ نوع فداکاری مضایقه نکردند. این تعبیر ممکن است در ضمن اشاره‌ای به ارتباط خویشاوندی میان این پیامبران و اقوامشان نیز باشد.[۱۴]

نام "هود" بدین جهت بر حضرت هود علیه السلام نهاده شده که از آنچه قومش بدان گمراه شده بودند، هدایت یافت و به آن مبتلا نگردید. سپس از طرف خداوند مبعوث شد تا آنان را از گمراهی رهانیده و به راه هدایت برساند؛[۱۵] «وَإِلَىٰ عَادٍ أَخَاهُمْ هُودًا قَالَ يَا قَوْمِ اعْبُدُوا اللَّهَ مَا لَكُمْ مِنْ إِلَٰهٍ غَيْرُهُ إِنْ أَنْتُمْ إِلَّا مُفْتَرُونَ»؛[۱۶] (ما) به سوی (قوم) عاد، برادرشان «هود» را فرستادیم (به آنها) گفت: ای قوم من! خدا را پرستش کنید که معبودی جز او برای شما نیست. شما فقط تهمت می‌زنید (و بتها را شریک او می‌خوانید).

نخستین دعوت هود علیه السلام همان دعوت تمام انبیا بود، دعوت به سوی توحید و نفی هر گونه شرک؛ چه افترا و تهمتی از این بالاتر که برای بتهایی بی‌ارزش آن همه مقام قائل می‌شدند؟![۱۷]

و ضمن نصیحت آنان می گفت: «وَيَا قَوْمِ اسْتَغْفِرُوا رَبَّكُمْ ثُمَّ تُوبُوا إِلَيْهِ يُرْسِلِ السَّمَاءَ عَلَيْكُمْ مِدْرَارًا وَيَزِدْكُمْ قُوَّةً إِلَىٰ قُوَّتِكُمْ وَلَا تَتَوَلَّوْا مُجْرِمِينَ»؛[۱۸] و ای قوم من! از پروردگارتان طلب آمرزش کنید سپس به سوی او بازگردید، تا (باران) آسمان را پی در پی بر شما بفرستد و نیرویی بر نیرویتان بیفزاید و گنهکارانه، روی (از حق) برنتابید!

برخی گفته‌اند: قوم عاد دچار خشکسالی شده بودند و هود (با بیان این جمله) به آنها وعده داد که اگر توبه کنند، با آمدن باران سر زمینشان سرسبز و خرم و مزارعشان آباد گردد و درخت‌ها بارور و میوه‌ها فراوان شود. «قوّت» در اینجا به مال و فرزند و نیرو تفسیر شده و همه اینها چیزهایی است که انسان بدانها نیرو گیرد.[۱۹]

هود علیه السلام در اندرز ایشان نهایت سعی خود را کرد، اما آنان رسالت او را انکار کردند: «قَالُوا يَا هُودُ مَا جِئْتَنَا بِبَيِّنَةٍ وَمَا نَحْنُ بِتَارِكِي آلِهَتِنَا عَنْ قَوْلِكَ وَمَا نَحْنُ لَكَ بِمُؤْمِنِينَ»‌؛[۲۰] گفتند: ای هود! تو دلیل روشنی برای ما نیاورده‌ای! و ما خدایان خود را بخاطر حرف تو رها نخواهیم کرد! و ما (اصلاً) به تو ایمان نمی‌آوریم.

نسبت جنون به او دادند، جنونی که بر اثر خشم خدایان حاصل شده بود: «إِنْ نَقُولُ إِلَّا اعْتَرَاكَ بَعْضُ آلِهَتِنَا بِسُوءٍ»؛[۲۱] ما (درباره تو) فقط می‌گوییم: بعضی از خدایان ما، به تو زیان رسانده (و عقلت را ربوده اند!

و این بهترین دلیل بر خرافه پرستی آنها بود. اما هود علیه السلام بیزاری خود را از بت ها اعلام داشت: «قَالَ إِنِّي أُشْهِدُ اللَّهَ وَاشْهَدُوا أَنِّي بَرِيءٌ مِمَّا تُشْرِكُونَ»[۲۲] (هود) گفت: من خدا را به شهادت می‌طلبم، شما نیز گواه باشید که من بیزارم از آنچه شریک (خدا) قرار می‌دهید...

او به آنها اخطار کرد: اگر حق را نپذیرید، نابود خواهید شد و قوم دیگری جانشین شما خواهد گردید: «إِنْ نَقُولُ إِلَّا اعْتَرَاكَ بَعْضُ آلِهَتِنَا بِسُوءٍ قَالَ إِنِّي أُشْهِدُ اللَّهَ وَاشْهَدُوا أَنِّي بَرِيءٌ مِمَّا تُشْرِكُونَ...»؛[۲۳] پس اگر روی برگردانید، من رسالتی را که مأمور بودم به شما رساندم و پروردگارم گروه دیگری را جانشین شما می‌کند...

سرانجام قوم عاد

بعد از سه سال قحطی و توبه نکردن قوم خیره سر عاد، ابر سیاهی در آسمان ظاهر می‌شود، گمان می‌کنند می‌خواهد باران ببارد ولی آن در حقیقت شروع عذاب بود: «فَلَمَّا رَأَوْهُ عَارِضًا مُسْتَقْبِلَ أَوْدِيَتِهِمْ قَالُوا هَٰذَا عَارِضٌ مُمْطِرُنَا بَلْ هُوَ مَا اسْتَعْجَلْتُمْ بِهِ رِيحٌ فِيهَا عَذَابٌ أَلِيمٌ»؛[۲۴] هنگامی که آن (عذاب الهی) را به صورت ابر گسترده‌ای دیدند که بسوی دره‌ها و آبگیرهای آنان در حرکت است (خوشحال شدند) گفتند: این ابری است که بر ما می‌بارد (ولی به آنها گفته شد:) این همان چیزی است که برای آمدنش شتاب می‌کردید، تندبادی است (وحشتناک) که عذاب دردناکی در آن است.

سرانجام این قوم به وسیله بادی عجیب، عذاب شدند که با تعابیر مختلف در قرآن بیان شده است:

  • «فَأَرْسَلْنَا عَلَيْهِمْ رِيحًا صَرْصَرًا...»؛[۲۵] سرانجام تندبادی شدید و هول‌انگیز و سرد و سخت بر آنها فرستادیم‌...
  • «وَأَمَّا عَادٌ فَأُهْلِكُوا بِرِيحٍ صَرْصَرٍ عَاتِيَةٍ»؛ و اما قوم عاد با تندبادی طغیانگر و سرد و پرصدا به هلاکت رسیدند.[۲۶]
  • «رِيحٌ فِيهَا عَذَابٌ أَلِيمٌ»؛[۲۷] تندبادی است وحشتناک که عذاب دردناکی در آن است.
  • «وَفِي عَادٍ إِذْ أَرْسَلْنَا عَلَيْهِمُ الرِّيحَ الْعَقِيمَ * مَا تَذَرُ مِنْ شَيْءٍ أَتَتْ عَلَيْهِ إِلَّا جَعَلَتْهُ كَالرَّمِيمِ»؛[۲۸] و (همچنین) در سرگذشت «عاد» (آیتی است) در آن هنگام که تندبادی بی‌باران بر آنها فرستادیم؛ که بر هیچ چیز نمی‌گذشت مگر اینکه آن را همچون استخوانهای پوسیده می‌ساخت.

گفته شده «ریح عقیم» بادی است که نه ابر می آورد و نه درخت را بارور می سازد، توأم با عذاب و بی‌رحم است و خداوند آن را بر قوم عاد فرستاد تا نابودشان سازد، چنان که می‌دانیم بادهای دیگر نطفه را به گیاه تلقیح می‌کنند ولی این باد عذاب را به آنها تلقیح کرد. یعنی رحمت از آن پدیدار نمی‌گشت؛ پس همه کاخها و دژها و شهرها و هر بنای محکم و استواری را که در آنجا بود چنان خرد و نابود کرد و درهم کوبید (چون گندمی زیر سنگ آسیاب) و همچون ماسه نرم روان شدند که باد جابجایشان می‌کرد. و به آسمان می‌برد (هفت شب و هشت روز پی در پی آن تندباد عقیم برایشان وزید.)[۲۹]

پانویس

  1. قصه های قرآن بر اساس تفسیر نمونه، حسین حسینی، تهران، دارالکتب الاسلامیه، ۱۳۸۵ش، اول، ص۶۱.
  2. قرشی، علی اکبر؛ قاموس قرآن، تهران، دارالکتب الاسلامیه، ۱۳۷۲ش، ششم، ج۵، ص۶۷.
  3. سوره نجم/ ۵۰.
  4. قصه های قرآن بر اساس تفسیر نمونه، پیشین، ص۶۱.
  5. فعال عراقی نژاد، حسین؛ داستانهای قرآن و تاریخ انبیاء در المیزان، تهران، سبحان، ۱۳۷۸ش، دوم،ج۱، ص۲۷۴.
  6. سوره فجر/۸-۶
  7. داستانهای قرآن و تاریخ انبیاء در المیزان، پیشین، ۲۷۵.
  8. ترجمه آیات از آیت الله مکارم شیرازی می باشد.
  9. تفسیر نمونه، پیشین، ج۲۶، ص۴۵۲.
  10. شیخ صدوق، محمد بن علی؛ معانی الاخبار، ترجمه عبدالعلی محمدی شاهرودی، تهران،‌ دارالکتب الاسلامیه، ۱۳۷۷ش،‌ دوم،‌ ج‌۱، ص۱۰۹.
  11. سوره هود/۵۹.
  12. احمد صدرحاج سید جوادی، دایرة المعارف تشیع، تهران، شهید سعید محبی، ۱۳۸۴ش، اول، ج۱۱، ص۴.
  13. سوره احقاف/۲۱.
  14. مکارم شیرازی، ناصر و همکاران؛ تفسیر نمونه، تهران، دارالکتب الاسلامیه، ۱۳۷۴ش، اول، ج۲۱، ص۳۵۱.
  15. معانی الاخبار، پیشین، ج۱، ص۱۰۸.
  16. سوره هود/۵۰.
  17. تفسیر نمونه، پیشین، ج۹، ص۱۲۸.
  18. سوره هود/۵۲.
  19. طبرسی، فضل بن حسن؛ تفسیر مجمع البیان، ترجمه گروهی از مترجمان، تهران فراهانی، ۱۳۶۰ ش، اول، ج۱۲، ص۷۶.
  20. سوره هود/۵۳.
  21. سوره هود/۵۴.
  22. سوره هود/۵۴.
  23. سوره هود/۵۷.
  24. سوره احقاف/۲۴.
  25. سوره فصلت/۱۶.
  26. سوره حاقه/۶.
  27. سوره احقاف/۲۴.
  28. سوره ذاریات/۴۲-۴۱.
  29. معانی الاخبار، پیشین، ج۱، ص۱۰۸.

منابع

قرآن
متن و ترجمه قرآن
اوصاف قرآن (اسامی و صفات قرآن، اعجاز قرآن، عدم تحریف در قرآن)
اجزاء قرآن آیه، سوره، جزء، حزب، حروف مقطعه
ترجمه و تفسیر قرآن تاریخ تفسیر، روشهای تفسیری قرآن، سیاق آیات، اسرائیلیات، تاویل، فهرست تفاسیر شیعه، فهرست تفاسیر اهل سنت، ترجمه های قرآن
علوم قرآنی تاریخ قرآن: نزول قرآن، جمع قرآن، شان نزول، کاتبان وحی، قراء سبعه
دلالت الفاظ قرآن: عام و خاص، مجمل و مبین، مطلق و مقید، محکم و متشابه، مفهوم و منطوق، نص و ظاهر، ناسخ و منسوخ
تلاوت قرآن تجوید، آداب قرائت قرآن، تدبر در قرآن
رده ها: سوره های قرآن * آیات قرآن * واژگان قرآنی * شخصیت های قرآنی * قصه های قرآنی * علوم قرآنی * معارف قرآن


مسابقه از خطبه ۱۱۱ نهج البلاغه