مقاله مورد سنجش قرار گرفته است

علامه طباطبايى: تفاوت بین نسخه‌ها

از دانشنامه‌ی اسلامی
پرش به ناوبری پرش به جستجو
(آرشیو عکس و تصویر)
 
(۶۰ نسخه‌ٔ میانی ویرایش شده توسط ۱۱ کاربر نشان داده نشده)
سطر ۱: سطر ۱:
{{بخشی از یک کتاب}}
+
'''آیت الله علامه سید محمدحسین طباطبایی''' (۱۲۸۲ - ۱۳۶۰ ش) (۱۳۲۱ - ۱۴۰۲ ق) حکیم، [[فقیه]]، [[عارف]] و فیلسوف معاصر [[شیعه]] و مفسر بزرگ [[قرآن]] بود. معروفترین اثر او تفسیر ۲۰ جلدی [[المیزان فی تفسیر القرآن (کتاب)|المیزان]] است.
'''منبع:''' تلخيص از كتاب گلشن ابرار، جلد 2، صفحه 874
 
  
'''نویسنده:''' احمد لقماني
+
{{خوب}}
 +
{{شناسنامه عالم
 +
|نام کامل = سید محمدحسین طباطبایی
 +
|تصویر=[[پرونده:Tabataii.jpg|۲۲۰px|center]]
 +
|زادروز =  ۱۲۸۲ شمسی
 +
|زادگاه =  [[تبریز]]
 +
|وفات =  ۱۳۶۰ شمسی 
 +
|مدفن =  [[قم]] - [[حرم حضرت معصومه عليها السلام|حرم حضرت معصومه سلام الله علیها]]
 +
|اساتید =  [[میرزا محمدحسین نائینی|نائینی]]، [[آیت الله کمپانی]]، [[سید علی آقا قاضی|میرزا علی قاضی]]،...
 +
|شاگردان = [[شهید مطهری]]، [[شهید بهشتی]]، [[علامه حسن زاده]] و [[آیت الله جوادی آملی]]،...
 +
|آثار = [[تفسیر المیزان]]، [[سنن النبی]]، [[شیعه در اسلام]]، [[بدایة الحکمه (کتاب)|بدایة‌الحکمة]]،...
 +
}}
  
==علامه سید محمدحسین طباطبایی==
+
==ولادت و خاندان==
  
'''سپیده سیادت'''
+
ولادت ایشان در پایان سال ۱۳۲۱ هجری قمری مصادف با ۱۲۸۲ شمسی در [[تبریز]] به وقوع پیوست. علامه در سن پنج سالگی مادر و در سن نه سالگی پدر خود را از دست داد و با برادرش سید محمدحسن تنها ماند.<ref name="شیعه در اسلام" /> نسب علامه از طرف پدر به [[امام حسن]] مجتبی علیه السلام و از طرف مادر به حضرت [[امام حسین]] علیه السلام می رسد.
  
روزهای ماه «[[ذی الحجه]]» 1321 ق. یكی پس از دیگری می‎گذشت و دل‌های شیفتگان بیت الله در هوای حرم الهی «لبیك شوق» سر می‎داد. یاد [[عرفات]] و نام مشعر عطش دیدار به جان‌ها داده بود. ناگاه «كعبه كرامت الهی» زیبا چهره‎ای نورانی را در آغوش پدر و مادری مهربان نهاد. گویی بار دیگر «زمزم» لطف خداوندی رخ نشان داده است. آری طفلی دیده به جهان گشود كه نور سیادت بر سیمای بلورینش آینده‎ای روشن را خبر می‎داد. نام او را «محمدحسین» نهادند و آن را به تبرك نام «جد و فرزند» مایه بركت شمردند. زیرا خاندان محمدحسین، خانواده‎ای اصیل بود كه هماره بیرق بزرگی در دست داشته و شهر تبریز لبریز از نام آنان بوده است.
+
خاندان او تا چهارده پشت از دانشمندان و علمای به نام تبریز بوده اند.<ref name="شیعه در اسلام">شیعه در اسلام، مقدمه.</ref> «سراج الدین عبدالوهاب» جد معروف اوست که با وساطت وی، نبرد خونین دولت [[ایران]] و عثمانی در سال ۹۲۰ قمری پایان یافت<ref name="گلشن ابرار"> مجموعه گلشن ابرار، جلد۲، زندگی نامه "علامه طباطبایى" از احمد لقمانی.</ref> و نسب ششم ایشان که آقا میرزا محمدعلی قاضی است، قاضی القضاة منطقه آذربایجان بوده و از اجداد عارف بزرگ، آیت الله [[سید علی آقا قاضی|میرزا علی آقای قاضی]] نیز می باشد. لذا این دو مرد بزرگ از عموزادگان هم هستند.<ref name="شیعه در اسلام" />
  
«سراج الدین عبدالوهاب» جد معروف اوست كه با وساطت وی، نبرد خونین دولت ایران و عثمانی، در سال 920 قمری پایان یافت و «مرحوم میرزا محمدتقی قاضی طباطبایی» شخصیت دیگری است كه از قرن ها پیش تاكنون شرافت و بزرگواری را از آن خاندان بزرگ قاضی طباطبایی تبریز كرده است.
+
==تحصیلات و استادان==
  
'''طفولیت و توفان حوادث'''
+
علامه از دوران کودکی، تحصیل خود را در زادگاهش شروع نمود و مدت زیادی از تحصیل او نمی گذشت که علاوه بر [[قرآن]] مجید، کتاب های [[گلستان سعدی|گلستان]]، [[بوستان سعدی|بوستان]]، اخلاق مصور، تاریخ معجم، ارشادالحساب، [[نصاب‌ الصبیان (کتاب)|نصاب الصبیان]] و دیگر کتاب های متداول در مدارس آن روز را فراگرفت.<ref name="گلشن ابرار" /> پس از آن در سال ۱۲۹۷ هـ.ش وارد مدرسه طالبیه تبریز شد و تا سال ۱۳۰۴ هـ.ش به فراگیرى [[ادبیات عرب|ادبیات عرب]] و علوم عقلى و نقلى و [[فقه]] و [[اصول فقه‌‌‌‌|اصول]] پرداخت و در ظرف این هشت سال کتابهاى امثله، صرف میر و تصریف در علم [[صرف]] و کتابهاى عوامل، انموذج، صمدیه، شرح سیوطى، جامى و مغنى در علم [[علم نحو|نحو]] و کتاب مطول در [[علم معانی|علم معانى]] و [[علم بیان|بیان]] و کتابهاى [[شرح لمعه]] و [[مکاسب (کتاب)|مکاسب]] در فقه و کتابهاى [[معالم الدین و ملاذ المجتهدین (کتاب)|معالم]]، [[قوانین الاصول (کتاب)|قوانین]]، [[فرائد الاصول (کتاب)|رسائل]] و [[کفایة الاصول (کتاب)|کفایه]] در علم [[اصول فقه‌‌‌‌|اصول فقه]] و رساله کبرى، حاشیه ملا عبداللّه و شرح شمسیه در علم [[منطق]] و شرح اشارات در [[فلسفه]] و [[کشف المراد]] در [[علم کلام|علم کلام]] را خواند.<ref>مرکز تحقیقات کامپیوتری علوم اسلامی، نرم افزار جامع التفاسیر، بخش کتابشناسی.</ref>
  
دوران كودكی «محمدحسین» با توفان حوادث و بلا همراه بود. بیش از پنج بهار از عمر عزیزش نگذشته بود كه مادری مهربان و بافضیلت را از دست داد. بغض غم و اندوه بی‎مادری او را رها نكرده بود كه گرد یتیمی بر وجودش سنگینی كرد و از دیدن روی پدر محروم شد. همراه با برادر كوچكتر خود تنها ماند اما هماره دست لطف خداوندی سایه‎بان مرحمتی بر سر او بود. مدت زیادی از تحصیل او نمی‎گذشت كه علاوه بر [[قرآن]] مجید، كتاب های گلستان، بوستان، اخلاق مصور، تاریخ معجم، ارشادالحساب، نصابْ الصبیان و دیگر كتاب های متداول در مدارس آن روز را فراگرفت.
+
او خود از این دوره از تحصیل خود را چنین بازگو می کند: «در اوایل تحصیل که به نحو و صرف اشتغال داشتم علاقه زیادی به ادامه تحصیل نداشتم و از این روی هر چه می خواندم، نمی فهمیدم... پس از آن یک بار عنایت خدایی دامنگیرم شده، عوضم کرد. در خود یک نوع شیفتگی و بی تابی نسبت به تحصیل کمال حس نمودم؛ به طوری که از همان روز تا پایان تحصیل که تقریباً هیجده سال طول کشید هرگز نسبت به تعلیم و تفکر، احساس خستگی و دلسردی نکردم و زشت و زیبای جهان را فراموش کردم... در خورد و خواب و لوازم دیگر زندگی به حداقل ضروری قناعت نموده، باقی را به مطالعه می پرداختم. بسیار می شد ـ به ویژه در بهار و تابستان ـ که شب را تا طلوع آفتاب با مطالعه می گذراندم...».<ref>یادنامه علامه طباطبایی، به قلم جمعی از فضلاء و دانشمندان از شاگردان علامه، ص۵۳.</ref>
  
صرف و نحو و معانی و بیان را نزد استاد خویش مرحوم شیخ محمدعلی سرابی آموخت و پس از آن با گامی بلند و همتی فراتر، سطوح عالی در [[فقه]]، [[اصول]]، [[فلسفه]] و [[كلام]] را در زادگاه خود نزد اساتید آن خطه تحصیل كرد. روح لطیف او، ذوقی هنری به وی بخشیده بود. دستمایه‎ای كه با كمك آن توانست خوشنویسی را در اوان عمر خود از آقا میرزا علی نقی بیاموزد.
+
علامه پس از اتمام اولین مراحل علمی در ۱۳۰۴ شمسی رهسپار [[نجف]] اشرف شد و ده سال در آن مرکز بزرگ [[تشیع]] به تکمیل معلومات خود در شعب مختلف [[علوم اسلامی]] پرداخت. فقه و اصول را نزد استادان معروف "[[میرزا محمدحسین نائینی|نائینی]]" و "[[محمدحسین غروی اصفهانی|کمپانی]]" و فلسفه را نزد "سید حسین بادکویی" که خود از شاگردان [[میرزا ابوالحسن جلوه|جلوه]] و آقا علی مدرس بود و [[ریاضی|ریاضیات]] را نزد "آقا سید ابوالقاسم خوانساری" و [[اخلاق]] و [[عرفان]] را در محضر "[[سید علی آقا قاضی|میرزا علی قاضی]]" که در حکمت عملی و عرفان، مقامی بس ارجمند داشتند، تلمذ کرد. سر سلسله اساتید ایشان مرحوم قاضی است. مرحوم علامه پیرامون استاد خود مرحوم قاضی چنین می فرماید: «ما هر چه داریم... از مرحوم قاضی داریم. چه آنچه را که در حال حیاتش از او تعلیم گرفتیم و از محضرش استفاده کردیم و چه طریقی که خودمان داریم و از مرحوم قاضی گرفته ایم».<ref name="گلشن ابرار" />
  
با سپری شدن ایام تلخ و ناكامی طفولیت، شكوفه‎های رشد و تكامل بر شاخسار وجود سید محمدحسین نمایان شد. وی از سال 1297 ش. تا 1304 علوم بسیاری آموخت. در این مدت، تمامی درس های مربوط به سطح را فراگرفت و با شور و شوق بسیاری كتابهای مربوط به [[ادبیات]]، [[فقه]]، [[اصول]]، [[كلام]] و معارف اسلامی را آموخت.
+
تحصیلات علامه طباطبائی فقط محدود به سطوح عادی فقه نبود، بلکه علاوه بر عمیق ترین تحصیلات در صرف و نحو و ادبیات عرب و فقه و اصول، ایشان یک دوره کامل از ریاضیات قدیم از «اصول» اقلیدس تا «مجسطی» بطلمیوس و نیز فلسفه و کلام و عرفان و تفسیر را فراگرفت و در این علوم به مرحله [[اجتهاد]] نائل آمد.<ref name="شیعه در اسلام" />
  
او خود از روزگار تحصیل خود چنین بازگو می‎كند: «در اوایل تحصیل كه به نحو و صرف اشتغال داشتم علاقه زیادی به ادامه تحصیل نداشتم و از این روی هر چه می‎خواندم نمی‎فهمیدم... پس از آن یك بار عنایت خدایی دامنگیرم شده، عوضم كرد. در خود یك نوع شیفتگی و بی‎تابی نسبت به تحصیل كمال حس نمودم؛ به طوری كه از همان روز تا پایان تحصیل كه تقریباً هیجده سال طول كشید هرگز نسبت به تعلیم و تفكر، احساس خستگی و دلسردی نكردم و زشت و زیبای جهان را فراموش كردم... در خورد و خواب و لوازم دیگر زندگی، به حداقل ضروری قناعت نموده، باقی را به مطالعه می‎پرداختم بسیار می‎شد ـ به ویژه در بهار و تابستان ـ كه شب را تا طلوع آفتاب با مطالعه می‎گذراندم...».<ref> یادنامه علامه طباطبایی، به قلم جمعی از فضلاء و دانشمندان از شاگردان علامه، ص 53.</ref>
+
==تدریس و شاگردان==
  
عشق و شور به تحصیل و تكامل استاد را بر آن داشت كه از شهر خویش رو به سوی، سینای اسرار «[[نجف]] اشرف» هجرت كند. تا از شراب عشق علی علیه السلام جامی نوشیده و طریق معرفت و راه رستگاری را بهتر و بیشتر بپیماید. با اولین نگاه به قبه و بارگاه امیرالمؤمنین آخرین كلام خویش را زده و می‎فرماید: «یا علی! من برای ادامه تحصیل به محضر شما شرفیاب شده‎ام ولی نمی‎دانم چه روشی پیش گیرم... از شما می‎خواهم كه در آن چه صلاح است، مرا راهنمایی كنید».
+
علامه در سال ۱۳۱۴ ش. مجبور به بازگشت به زادگاه خویش گردید.<ref name="شیعه در اسلام" /> دوران تلخ کامی و غربت از مهد علم و دانش از این زمان شروع شد اما مدتی نگذشت که لطف خفی الهی خود را از سراپرده حکمت خداوندی نشان داد. کار تدریس و تحقیق شروع شد و اولین غنچه های «[[المیزان فی تفسیر القرآن (کتاب)|المیزان]]» با نمودی در «[[بحارالانوار]]» بر شاخسار علامه رویید.
  
چند روزی نمی‎گذرد كه نصرالله و یاری الهی به دست مولای متقیان به سوی استاد می‎آید. شخصیت وارسته‎ای چون حاج میرزا علی آقا قاضی قدس سره به سراغ وی آمده و خطاب به او این گونه می‎گوید: «كسی كه به قصد تحصیل به [[نجف]] می‎آید؛ خوب است علاوه بر تحصیل، از فكر تهذیب خود غافل نماند».
+
دوران ده ساله اقامت علامه در تبریز همراه با تدریس و تألیف سپری شد و فصلی جدید از حیات وی را فراهم کرد. تا این که «فیض روح القدس» بار دیگر مدد فرمود و با آمدن چنین آیه ای در [[استخاره]]، علامه راهی [[قم]] گردید: {{متن قرآن|«هُنَالِک الْوَلَایةُ لِلَّهِ الْحَقِّ هُوَ خَیرٌ ثَوَابًا وَخَیرٌ عُقْبًا»}}<ref> [[سوره کهف]]، آیه ۴۴.</ref>؛ در آن جا، یاری به خدای حق تعلق دارد. اوست بهترین پاداش و بهترین فرجام.
  
كیمیای وجود مرحوم قاضی، روح و روان استاد را دگرگون كرده و برنامه‎ای روشن و نورانی برای آینده او ترسیم می‎كند. از آن روز كتابی دیگر از زندگی استاد فرزانه باز می‎شود كه صفحه آغازین آن با این جمله شروع می‎گردد: علم نبود غیر «علم عاشقی» مابقی تلبیس ابلیس شقی.<ref> [[شیخ بهایی]] رضوان الله علیه.</ref>
+
و آن روز [[حوزه علمیه قم|حوزه علمیه قم]] از ضربات سهمگین رضاخان، رهایی یافته بود و با حضور آیات و مراجع بزرگواری چون [[آیت الله بروجردی]] انسجام بیشتری پیدا کرده بود، فرصتی طلایی فراهم آمده بود تا علامه طباطبایی، نیازهای جامعه را سنجیده و بر طبق آن ها، برنامه ای منظم و کارآمد تنظیم کند. [[تفسیر قرآن|تفسیر]] و [[فلسفه]] درس هایی بود که ـ بر اساس احساس وظیفه علامه ـ شروع شد و تعجب بسیاری را برانگیخت چرا که تدریس تفسیر دانشی به دور از تحقیق تلقی می شد، اما پشتکار و [[اخلاص]] علامه کار را بدان جا رساند که «[[المیزان فی تفسیر القرآن (کتاب)|المیزان]]» حاصل سال های تلاش و تدریس گردید.
  
'''طلوع عشق و اندیشه'''
+
درس [[فلسفه]] نیز در آن عصر خوشنام نبود. از این رو تلاش های بسیاری در تعطیل این درس انجام می شد، اما رفتار مؤدبانه استاد و برخورد مهربانانه آیت الله العظمی بروجردی ابرهای تیره سوء تفاهم ها را کنار زد و سعایت ها را بی اثر نمود.<ref> یادنامه علامه طباطبایی، ص ۱۴۲.</ref>
  
مفسر فرزانه مدت یازده سال در كنار مرقد نور آفرین امیرالمؤمنین علیه السلام كسب علم كرده وی خوشه چین زبردست بود كه بیشترین استفاده را از فرصت فراهم آمده نمود. [[فقه]]، [[اصول]]، [[فلسفه]]، ریاضیات، رجال را از محضر اساتیدی والا مقام فراگرفت. بزرگانی چون: آیت الله نائینی، سید ابوالحسن اصفهانی، سید حسین بادكوبه‎ای، سید ابو القاسم خوانساری، حجت، حاج میرزا علی ایروانی و میرزا علی اصغر ملكی.
+
به هر روی تشکیل جلسات عمومی و خصوصی این عالم فرهیخته و حضور شاگردان اندیشمندی چون [[مرتضی مطهری|آیت الله مطهری]] باعث نقد و بررسی فلسفه های غربی ـ مخصوصاً ماتریالیسم دیالکتیک ـ گردید و آثار و برکات جاودانه ای در تدوین کتب فلسفی به همراه خود آورد.  
  
سر سلسله اساتید ایشان مرحوم قاضی است. شخصیتی كه «سید محمدحسین» را «علامه» كرد و جام وجود این انسان پاك را جرعه‎های حیات ابدی و معنویت جاودانه بخشید. مرحوم علامه پیرامون استاد خود مرحوم قاضی چنین می‎فرماید: «ما هر چه داریم... از مرحوم قاضی داریم. چه آن چه را كه در حال حیاتش از او تعلیم گرفتیم و از محضرش استفاده كردیم و چه طریقی كه خودمان داریم و از مرحوم قاضی گرفته‎ایم».
+
هر روز که سپری می شد ابعاد علمی و چهره چشمگیر علامه بیشتر از گذشته نمایان می شد. شعاع شخصیت این استاد فرزانه به داخل کشور محدود نگردید، بلکه اندیشمندان بسیاری را به سوی خویش کشاند و در تمام ابعاد [[اسلام]] به بحث و گفتگو با آنان منجر شد. این عظمت بدان جا انجامید که دولت آمریکا توسط شاه [[ایران]] از علامه دعوت رسمی کرد تا در دانشگاه های آن کشور «فلسفه شرق» را تدریس نماید! روح بلند و بینش کم نظیر علامه دست رد به آن همه اصرار زد. او زندگی محقرانه در [[قم]] و جلسات درس با طلاب و تربیت شاگردانی فاضل را بر تمامی ظواهر فریبا ترجیح می داد.<ref> مهر تابان، علامه تهرانی، ص ۲۸.</ref>
  
'''بازگشت به تبریز'''
+
شاگردان علامه، دهها نفر از بزرگان و فرهیختگان کنونی در حوزه های علمیه می باشند که به تنی چند از آنان اشاره می شود:
  
دست تقدیر، رجعت فرزانه اندیشمند را رقم زد. پس از سال ها اندوختن معارف ناب، در سال 1314 ش. مجبور به بازگشت به زادگاه خویش گردید. دوران تلخ كامی و غربت از مهد علم و دانش از این زمان شروع شد اما مدتی نگذشت كه لطف خفی الهی خود را از سراپرده [[حكمت]] خداوندی نشان داد. كار تدریس و تحقیق شروع شد و اولین غنچه‎های «المیزان» با نمودی در «[[بحارالانوار]]» بر شاخسار علامه رویید.
+
*[[علامه حسن حسن‌زاده آملی]]
 +
*[[سید محمدحسین حسینی طهرانی|علامه سید محمدحسین حسینی طهرانی]]
 +
*[[شهید مرتضی مطهری]]
 +
*[[شهید سید محمد حسینی بهشتی]]
 +
*[[امام موسی صدر]]
 +
*[[ناصر مکارم شیرازی|آیت‌الله ناصر مکارم شیرازی]]
 +
*[[ شهید محمد مفتح]]
 +
*[[شیخ عباس ایزدی]]
 +
*[[عبدالکریم موسوی اردبیلی|سید عبدالکریم موسوی اردبیلی]]
 +
*[[عزالدین حسینی زنجانی|عزالدین زنجانی]]
 +
*[[محمدتقی مصباح یزدی]]
 +
*[[ابراهیم امینی]]
 +
*[[آیت‌الله یحیی انصاری شیرازی]]
 +
*[[سید جلال‌الدین آشتیانی]]
 +
*[[سید محمدباقر ابطحی]]
 +
*[[سید محمدعلی ابطحی]]
 +
*[[حسین نوری همدانی|آیت الله حسین نوری همدانی]]
 +
*[[سید مهدی روحانی]]
 +
*[[علی احمدی میانجی]]
 +
*[[آیت‌الله عبدالله جوادی آملی]]
  
'''هجرت به قم'''
+
==آثار و تألیفات==
 +
[[پرونده:Lub.jpg|thumb|left|لب اللباب - یکی از آثار علامه طباطبایی]]
  
دوران ده ساله اقامت علامه در تبریز همراه با تدریس و تألیف سپری شد و فصلی جدید از حیات وی را فراهم كرد. تا این كه «فیض روح القدس» بار دیگر مدد فرمود و با آمدن چنین آیه‎ای در [[استخاره]]، علامه راهی [[قم]] گردید: «هُنالِكَ الْوَلایَهُ لِلَّهِ الْحَقِّ هُوَ خَیْرٌ ثَواباً وَ خَیْرٌ عُقْباً»<ref> [[سوره كهف]]، آیه 44.</ref>؛ در آن جا، یاری به خدای حق تعلق دارد. اوست بهترین پاداش و بهترین فرجام.
+
*'''<I>[[تفسیر المیزان]]:</I>''' دائره المعارفی از معارف و در بردارنده بحث های اعتقادی، تاریخی، فلسفی، اجتماعی و... با تکیه بر [[قرآن|قرآن کریم]]. اثری سترگ که استاد [[شهید مطهری]] ۶۰ سال یا ۱۰۰ سال دیگر زمان درک عمق و ارزش این کتاب می داند.<ref> ر.ک: احیاء تفکر اسلامی، استاد شهید مرتضی مطهری.</ref> این کتاب ثمره ای کم نظیر از بیست سال تلاش شبانه روزی علامه است. نقطه آغازین این تألیف به برکت غور و ژرف نگری در روایات [[بحارالانوار]] بود. علامه سبک این تفسیر را از [[سید علی آقا قاضی|مرحوم قاضی]] آموخت و در [[قم]] عملی ساخت.
 +
*'''<I>[[بدایة الحکمه (کتاب)|بدایة‌الحکمة]]:</I>''' در موضوع فلسفه و حکمت اسلامی.
 +
*'''<I>[[نهایة الحکمه (کتاب)|نهایة‌الحکمة]]:</I>''' در موضوع فلسفه و حکمت اسلامی.
 +
*'''<I>[[اصول فلسفه و روش رئالیسم]]:</I>''' بینش علامه پیرامون نظرات مادیون و ماتریالیست ها باعث فراهم آوردن این اثر گردید. برکت این کتاب موجب هدایت بسیاری از جوانان مسلمان و نجات آنان از هلاکت [[کفر|کفر]] و الحاد شد. اثری که پاورقی های استاد مطهری عنایتی افزون بدان بخشیده است.
 +
*'''<I>[[حاشیة الکفایه]]: حاشیه بر [[کفایة الاصول (کتاب)|کفایة‌الاصول]]</I>''' کتابی اصولی پیرامون قوانین استنباط فقهی، که به تازگی چاپ شده است.
 +
*'''<I>[[شیعه در اسلام]]:</I>''' معرفی شیعه و بیان عقاید و فعالیتهای آنان.
 +
*'''<I>مجموعه مذاکرات با پروفسور هانری کربن:</I>''' هانری کربن که محققی فرانسوی است پیرامون چگونگی [[شیعه]] و مباحث [[عقاید|اعتقادی]] و... مذاکراتی با علامه داشته که در این کتاب وجود دارد.
 +
*'''<I>[[خلاصه تعالیم اسلام]]:</I>''' خلاصه آن چه هر مسلمان متعهد باید از آن آگاهی داشته و خود را بدان زینت دهد، در این اثر بیان شده است.
 +
*'''<I>[[روابط اجتماعی در اسلام]]:</I>''' [[انسان]] و اجتماع و رشد اجتماعی او، پایه زندگی اجتماعی، آزادی در [[اسلام]] و... مباحثی است که در این کتاب بدان ها پرداخته شده است.
 +
*'''<I>[[بررسی های اسلامی]]:</I>''' مجموعه ای است زرین از مقالات استاد که بسان دائرة المعارفی از معارف ناب اسلامی جمع آوری شده است.
 +
*'''<I>[[آموزش دین]]:</I>''' کتابی با قلم روان و مطالبی لازم و ضروری است که برای دانش آموزان نوشته شده است.
 +
*'''<I>رساله انسان قبل از دنیا، در دنیا و بعد از دنیا:</I>''' این کتاب که اکنون با نام «[[انسان از آغاز تا انجام]]»‌ ترجمه شده است مباحثی مفید از عوالم سه گانه ماده، مثال و عقل مطرح کرده و پیرامون [[شبهات]] و دغدغه خاطر جوانان مطالبی بسیار مفید و لازم ارائه کرده است.
 +
*رساله هایی گوناگون درباره قوه و فعل، صفات، افعال [[الله]]، وسائط، نحو، صرف... . این مجموعه ۲۶ رساله است که بنا به ضرورت و نیاز جامعه توسط علامه نگاشته شده است.
 +
*'''<I>دیوان شعر فارسی:</I>''' مجموعه ای از اشعار چشمگیر و عمیق علامه که طی سالیان متمادی سروده شده است.
 +
*'''<I>[[سنن النبی]]:</I>''' سیره و روش رسول الله صلی الله علیه و آله در بین مردم و همراه خانواده در این اثر به چشم می خورد.
 +
*'''<I>[[لب اللباب]]:</I>''' مجموعه درس های [[اخلاق]] استاد که از سال های ۱۳۶۸ تا ۱۳۶۹ قمری برای برخی از فضلای حوزه قم بیان فرموده اند.
 +
*'''<I>حاشیه بر اسفار:</I>''' نظرات استاد فرزانه علامه طباطبایی بر [[اسفار اربعه (کتاب)|اسفار]] در این کتاب جمع آوری شده است.<ref> یادنامه علامه طباطبایی، ص ۱۹۱ـ۲۱۲.</ref>
 +
*'''<I> [[راز دل : شرحی بر گلشن راز (کتاب)|راز دل؛ شرحی بر گلشن راز]]:</I>''' شرحی بر [[گلشن راز (کتاب)|گلشن راز]] [[شیخ محمود شبستری]]، تقریر بیانات شفاهی علامه طباطبایی است.
  
و آن روز [[حوزه علمیه]] قم از ضربات سهمگین رضاخان، رهایی یافته بود و با حضور آیات و مراجع بزرگواری چون آیت الله بروجردی انسجام بیشتری پیدا كرده بود، فرصتی طلایی فراهم آمده بود تا علامه طباطبایی، نیازهای جامعه را سنجیده و بر طبق آن ها، برنامه‎ای منظم و كارآمد تنظیم كند. تفسیر و فلسفه درس هایی بود كه ـ بر اساس احساس وظیفه علامه ـ شروع شد و تعجب بسیاری را برانگیخت چرا كه تدریس تفسیر دانشی به دور از تحقیق تلقی می‎شد اما پشتكار و اخلاص علامه كار را بدان جا رساند كه «المیزان» حاصل سال های تلاش و تدریس گردید.
+
==ویژگی‌های اخلاقی و رفتاری==
  
درس [[فلسفه]] نیز در آن عصر خوشنام نبود. از این رو تلاش های بسیاری در تعطیل این درس انجام می‎شد اما رفتار مؤدبانه استاد و برخورد مهربانانه آیت الله العظمی بروجردی ابرهای تیره سوء تفاهم‎ها را كنار زد و سعایت ها را بی‎اثر نمود.<ref> یادنامه علامه طباطبایی، ص 142.</ref>
+
'''<I>ارادت به اهل بیت علیهم السلام:</I>'''
  
به هر روی تشكیل جلسات عمومی و خصوصی این عالم فرهیخته و حضور شاگردان اندیشمندی چون آیت الله مطهری باعث نقد و بررسی فلسفه‎های غربی ـ مخصوصاً ماتریالیسم دیالكتیك ـ گردید و آثار و بركات جاودانه‎ای در تدوین كتب فلسفی به همراه خود آورد. ...هر روز كه سپری می‎شد ابعاد علمی و چهره چشمگیر علامه بیشتر از گذشته نمایان می‎شد. شعاع شخصیت این استاد فرزانه به داخل كشور محدود نگردید، بلكه اندیشمندان بسیاری را به سوی خویش كشاند و در تمام ابعاد [[اسلام]] به بحث و گفتگو با آنان منجر شد. این عظمت بدان جا انجامید كه دولت آمریكا توسط شاه ایران از علامه دعوت رسمی كرد تا در دانشگاه‎های آن كشور «فلسفه شرق» را تدریس نماید! روح بلند و بینش كم نظیر علامه دست رد به آن همه اصرار زد. او زندگی محقرانه در [[قم]] و جلسات درس با طلاب و تربیت شاگردانی فاضل را بر تمامی ظواهر فریبا ترجیح می‎داد.<ref> مهر تابان، علامه تهرانی، ص 28.</ref>
+
استاد حداقل هفته ای یک بار پیاده به حرم [[حضرت معصومه]] علیهاالسلام مشرف می شد. در ایام تابستان غالباً به [[مشهد]] مقدس مشرف می شد. شب ها به حرم [[امام رضا]] علیه السلام رفته، در بالای سر می نشست و با حال خضوع و خشوع به [[دعا]] و [[زیارت]] می پرداخت. به [[پیامبر اسلام]] صلی الله علیه و آله و [[ائمه اطهار]] علیهم السلام علاقه بسیاری داشت و با کمال ادب و احترام از ایشان نام می برد، در مجالس [[روضه خوانی]] شرکت می کرد و برای مصایب [[اهل بیت]] شدیداً اشک می ریخت».<ref> همان، از آیت الله ابراهیم امینی، ص ۱۳۱ و ۱۳۲.</ref>
  
'''یادگارهای ماندگار'''
+
«علامه در ماه [[رمضان]] [[روزه]] خود را با بوسه بر [[ضریح]] مقدس [[حضرت معصومه]] علیهاالسلام [[افطار]] می کرد، ضریح مقدس را می بوسید سپس به خانه می رفت. این ویژگی اوست که مرا به شدت شیفته ایشان نموده است».<ref> مجله پیام انقلاب، ۱۹/۸/۱۳۶۳، از استاد شهید آیت الله مرتضی مطهری.</ref>
  
«انبوه دانش»‌ و «كیمیای [[ایمان]]» علامه آثاری گرانبها و جاودانه بسان مشعلی فروزان فرا راه دانش پژوهان آفرید كتاب هایی چون:
+
«فعالیت های شبانه روزی علمی، او را از [[توسّل‌‌‌‌‌|توسل]] و عرض ادب به پیشگاه مقام رسالت و [[ولایت|ولایت]] بازنمی داشت. ایشان موفقیت خویش را مرهون همین توسلات می دانست. و آن چنان به سخنان معصومین احترام می گذاشت که حتی در برابر روایات [[حدیث مرسل|مرسل]] و ضعیف السند هم به احتمال این که از بیت عصمت صادر شده است، رفتار احتیاط آمیزی داشت. و بر عکس کوچکترین سوء ادب و کژاندیشی را نسبت به این دودمان پاک و مکتب پرافتخار تشیع قابل چشم پوشی نمی دانست...».<ref> یادنامه علامه طباطبایی، از استاد محمدتقی مصباح یزدی، ص ۱۳۷.</ref>
  
'''<I>1. تفسیر المیزان:</I>'''
+
«آن گاه که نام یکی از [[معصوم|معصومین]] علیهم السلام برده می شد اظهار [[تواضع]] و ادب در سیمای ایشان مشهود می شد و نسبت به [[امام زمان]] علیه السلام تجلیل خاصی داشته مقام و منزلت آن ها و حضرت [[پیامبر اسلام|رسول اکرم]] صلی الله علیه و آله و حضرت [[حضرت فاطمه زهرا سلام الله علیها|صدیقه کبری]] علیهاالسلام را فوق تصور می دانستند. یک نحو خضوع و خشوع واقعی نسبت به آن ها داشته و مقام و منزلت آنان را ملکوتی می دانستند».<ref> مهر تابان، ص ۵۶.</ref>
  
دائره المعارفی از معارف و در بردارنده بحث های اعتقادی، تاریخی، فلسفی، اجتماعی و... با تكیه بر [[قرآن]] كریم. اثری سترگ كه استاد [[شهید مطهری]] 60 سال یا 100 سال دیگر زمان درك عمق و ارزش این كتاب می‎داند.<ref> ر.ك: احیاء تفكر اسلامی، استاد [[شهید مرتضی مطهری]].</ref> این كتاب ثمره‎ای كم نظیر از بیست سال تلاش شبانه روزی علامه است. نقطه آغازین این تألیف به بركت غور و ژرف نگری در روایات [[بحارالانوار]] بود علامه سبك این تفسیر را از مرحوم قاضی آموخت و در [[قم]] عملی ساخت.
+
'''<I>شرح صدر علامه:</I>'''
  
'''<I>2. بدایه الحكمه:</I>'''
+
یکی از شاگردان ایشان که مدت سی سال با استاد مأنوس بوده، پیرامون خصوصیات اخلاقی آن عالم فرزانه چنین نوشته است: «علامه انسانی وارسته، مهذب، [[خوش خویی|خوش اخلاق]]، مهربان، عفیف، [[متواضع]]، مخلص، بی هوا و هوس، صبور، بردبار، شیرین و خوش مجلس بود. من در حدود سی سال با استاد حشر و نشر داشتم... به یاد ندارم که در طول این مدت حتی یک بار عصبانی شده باشد و بر سر شاگردان داد بزند یا کوچکترین سخن تندی یا توهین آمیزی را بر زبان جاری سازد. خیلی آرام و متین درس می گفت و هیچ گاه داد و فریاد نمی کرد، خیلی زود با افراد انس می گرفت و صمیمی می شد. با هر کس حتی کوچکترین فرد طلاب چنان انس می گرفت که گویا از دوستان صمیمی اوست... گاهی که به عنوان استاد مورد خطاب قرار می گرفت می فرمود: «این تعبیر را دوست ندارم، ما این جا گرد آمده ایم تا با تعاون و هم فکری، حقایق و معارف اسلامی را دریابیم. استاد بزرگوار بسیار مؤدب بود به سخنان دیگران خوب گوش می داد، سخن کسی را قطع نمی کرد و اگر سخن حقی را می شنید تصدیق می کرد، از مباحثات جدلی گریزان بود ولی به سؤال ها، بدون خودنمایی پاسخ می داد».<ref> یادنامه علامه طباطبایی، از آیت الله ابراهیم امینی، ص ۱۲۲ـ۱۲۴ و ۱۲۸.</ref>
  
كتابی كه یك دوره تدریس فشرده فلسفه برای دوستداران علوم عقلی در قم و سپس دانشگاههای كشور گردید.
+
یکی از شخصیت های مارکسیست با علامه به بحث و گفتگو نشسته بود و سرانجام موحد و مسلمان گردید. هنگامی که یکی از دوستان او پیرامون مناظره و گفتگوی دوست خود با علامه پرسش کرد، وی شخصیت علامه را این گونه بازگو می کند: «آقای طباطبایی مرا موحد کرد. هشت ساعت ما با هم بحث کردیم. یک کمونیست را الهی و یک مارکسیست را موحد کرد. او حرف توهین آمیز هر کافری را می شنید و نمی رنجید و پرخاش نمی کرد».<ref> یادها و یادگارها، آیت الله جوادی آملی، ص ۵۸ و ۵۹.</ref>
  
'''<I>3. نهایه الحكمه:</I>'''
+
'''<I>اخلاص:</I>'''
  
این اثر برای تدریس فلسفه با توضیحی بیشتر، عمقی افزونتر و سطحی عالی‎تر تدوین شده است.
+
آیت الله [[جعفر سبحانی]] روحیات علامه را چنین توصیف می کند: «ما با این که با ایشان انس بیشتری داشتیم یک بار هم به خاطر نداریم که مطلبی را به عنوان تظاهر به علم یادآور شود یا سخن را سؤال نشده از پیش خود مطرح کند».<ref> همان، ص ۵۹.</ref>
  
'''<I>4. اصول فلسفه و روش رئالیسم:</I>'''
+
هنگامی که یکی از علمای [[حوزه علمیه قم|حوزه علمیه قم]] از تفسیر عظیم [[المیزان فی تفسیر القرآن (کتاب)|المیزان]] در حضور ایشان تعریف می کند، علامه با نیم نگاهی به او می فرماید: «تعریف نکن که خوشم می آید و ممکن است خلوص و قصد قربتم از بین برود».<ref> روزنامه جمهوری اسلامی، ۲۳/۷/۱۳۶۴.</ref> و آن گاه که یکی از اساتید اندیشمند حوزه رساله امامت خود را برای نظریابی خدمت علامه می دهد، ایشان پس از مطالعه می فرماید: «چرا دعای شخصی کردید؟ (بارالها توفیق فهم آیات الهی را به این جانب مرحمت بفرما) چرا در کنار سفره الهی دیگران را شرکت ندادی... تا آن جایی که خودم را شناختم، دعای شخصی در حق خودم نکردم».<ref> یادها و یادگارها، ص ۸۳ـ۸۴.</ref>
  
بینش علامه پیرامون نظرات مادیون و ماتریالیست ها باعث فراهم آرودن این اثر گردید بركت این كتاب موجب هدایت بسیاری از جوانان مسلمان و نجات آنان از هلاكت كفر و الحاد شد. اثری كه پاورقی های استاد مطهری عنایتی افزون بدان بخشیده است.
+
'''<I>تعبد و بندگی:</I>'''
  
'''<I>5. حاشیه بر كفایه:</I>'''
+
مرحوم علامه از مرز مراعات [[واجب|واجبات]] و [[استحباب|مستحبات]] پا فراتر گذارده بود و همیشه ذکر الهی بر لب داشت و هیچ گاه از توجه به پروردگار غافل نمی شد.
  
كتابی اصولی پیرامون قوانین استنباط است كه به تازگی چاپ شده است.
+
«اخلاق ایشان اخلاقی قرآنی بود، گویا اخلاقش «[[قرآن]]» بود. هر آیه ای که خداوند در قرآن نصب العین انسان کامل می داند ما در حد انسانی که بتواند مبین و مفسر قرآن باشد در این مرد بزرگ می یافتیم. مجلس ایشان، مجلس [[ادب]] اسلامی و خلق الهی بود و ترک اولی در ایشان کمتر اتفاق می افتاد. نام کسی را به بدی نمی برد. بد کسی را نمی خواست و سعی می کرد خیر و سعادت همگان را مسئلت کند».<ref> همان، از آیت الله جوادی آملی، ص ۶۱.</ref>
  
'''<I>6. شیعه در اسلام:</I>'''
+
طهارت باطن استاد زبانزد خاص و عام بود. بسیاری از شب ها را تا صبح به [[عبادت]] و بیتوته می پرداخت. در ماه مبارک [[رمضان]] فاصله بین غروب آفتاب تا سحر را به [[تهجد]] ذکر مشغول بود.
  
دوره‎ای كامل از اعتقادات و معارف شیعه در این اثر نفیس به چشم می‎خورد.
+
'''<I>اخلاق علامه در منزل:</I>'''
  
'''<I>7. مجموعه مذاكرات با پروفسور هانری كربن:</I>'''
+
دختر استاد چگونگی برخورد پدر خود را با اطرافیان این گونه بیان می کند: «[[اخلاق]] و رفتار ایشان در منزل «محمدی» بود. هرگز عصبانی نمی شد و هیچ وقت صدای بلند ایشان را در حرف زدن نشنیدیم. در عین ملایمت، بسیار قاطع و استوار بودند و مقید به [[نماز اول وقت]]، بیداری شبهای ماه رمضان، قرائت قرآن با صدای بلند و منظم در کارها بودند. دست رد به سینه کسی نمی زدند و این به سبب عاطفه شدید و رقت قلب بسیار ایشان بود.
  
او كه محققی فرانسوی است پیرامون چگونگی [[شیعه]] و مباحث اعتقادی و... مذاكراتی با علامه داشته كه در این كتاب وجود دارد.
+
...بسیار کم حرف بودند، پرحرفی را موجب کمی حافظه می دانستند. بسیار ساده صحبت می کردند به طوری که گاهی آدم گمان می کرد این یک فردی عادی و عامی است... می گفتند شخصیت را باید [[الله|خدا]] بدهد، با چیزهای دنیوی هرگز انسان شخصیت کسب نمی کند... آرام و صبور با مسائل برخورد می کردند. با این که وقت زیادی نداشتند ولی طوری برنامه ریزی می کردند که روزی یک ساعت بعدازظهرها در کنار اعضای خانواده باشند...  
  
'''<I>8. خلاصه تعالیم اسلام:</I>'''
+
رفتارشان با مادرم بسیار احترام آمیز و دوستانه بود همیشه طوری رفتار می کردند که گویی مشتاق دیدار مادرم هستند. ما هرگز بگو مگو و اختلافی بین آن دو ندیدیم... آن دو واقعاً مانند دو دوست با هم بودند. در خانه اصلاً‌ مایل نبودند کارهای شخصی شان را کس دیگری انجام دهد... ایشان برای بچه ها مخصوصاً دخترها ارزش بسیاری قائل بودند. دخترها را نعمت خدا و تحفه های ارزنده ای می دانستند. همیشه بچه ها را به راستگویی و آرامش دعوت می کردند. دوست داشتند آوای صوت قرآن در گوش بچه ها باشد. برای همین منظور قرآن را بلند می خواندند و به مؤدب بودن بچه اهمیت می دادند و رفتار پدر و مادر را به بچه ها مؤثر می دانستند. درباره مادرم می فرمود: این زن بود که مرا به این جا رساند. او شریک من بوده است و هر چه کتاب نوشته ام نصفش مال این خانم است».<ref> همان، از نجمه السادات طباطبایی، ص ۴۰ـ۵۱.</ref>
  
خلاصه آن چه هر مسلمان متعهد باید از آن آگاهی داشته و خود را بدان زینت دهد، در این اثر بیان شده است.
+
'''<I>شناخت مقتضیات زمان و مکان:</I>'''
  
'''<I>9. روابط اجتماعی در اسلام:</I>'''
+
«توجه به جهان اطراف» و بررسی «وضعیت حال و آینده» از نشانه های بارز استاد والا مقام، مرحوم علامه طباطبایی است. ایشان در سال‌های دهه ۲۰ و ۳۰ نقش حساس در هدایت جامعه داشت. با هجوم شبهات دشمنان، سلاح قلم به دست گرفته و کاری کارستان می کرد. [[فلسفه]] مادی و افکار غربی را پوچ و بی مقدار جلوه داد و حساسیت های زمان را به کار گرفت. هدایت فوج فوج جوانان کار کم نظیری بود که «علامه» یارای آن را داشت و به خوبی از عهده آن برآمد. پس از رحلت‌ آیت الله العظمی بروجردی «حکومت اسلامی» موضوع درس وی گردید و مقالاتی در این زمینه نگاشت و در آن ها توانایی حکومت اسلامی را در اداره جامعه و قدرت [[ولایت فقیه]] را اثبات کرد.<ref> روزنامه جمهوری اسلامی، ۱۶/۲/۱۳۶۹، از حجت الاسلام والمسلمین هاشمی رفسنجانی؛ یادها و یادگارها، از آیت الله جوادی آملی، ص ۷۳.</ref>
  
انسان و اجتماع و رشد اجتماعی او، پایه زندگی اجتماعی، آزادی در اسلام و... مباحثی است كه در این كتاب بدان ها پرداخته شده است.
+
'''<I>همراه با امام و انقلاب:</I>'''
  
'''<I>10. بررسی های اسلامی:</I>'''
+
از دیر زمان ارادت و علاقه وافری بین علامه و حضرت [[امام خمینی]] رضوان الله علیهما به چشم می خورده است. چون هر دو از هوا و هوس به دور بودند نسبت به یکدیگر احترام می گذاشتند.<ref> یادها و یادگارها، از آیت الله امینی، ص ۸۹.</ref> «رابطه دوستانه آن دو بزرگوار از قدیم برقرار و علامه نسبت به حضرت امام احترام قائل بود. نسبت به انقلاب نظر مساعد داشت و از مسائل سیاسی بااطلاع بود. وی نسبت به اوضاع جامعه بسیار ناراضی و از شاه و رژیم او منزجر بود. یکبار به ایشان گفته شد که شاه تصمیم گرفته است دکترای فلسفه به شما بدهند. ایشان خیلی ناراحت شدند و اعلام کردند به هیچ وجه تن به قبول چنین چیزی نخواهند داد... و در پایان اصرار زیاد ـ رئیس دانشکده الهیات آن زمان ـ گفتند: «من از شاه هیچ ترسی ندارم و حاضر به قبول دکتری نیستم».<ref> همان، از نجمه السادات طباطبایی، ص ۵۲ و ۵۳.</ref>
  
مجموعه‎ای است زرین از مقالات استاد كه بسان دائره المعارفی از معارف ناب اسلامی جمع آوری شده است.
+
'''<I>جلوه های هنری و ادبی علامه:</I>'''
  
'''<I>11. آموزش دین:</I>'''
+
[[خط نستعلیق]] و شکسته علامه از بهترین و شیواترین انواع خط بود. گاهی استاد از روزهایی که با برادرش در [[تبریز]] در دامنه کوههای اطراف از صبح تا به غروب به نوشتن خط مشغول بودند، یاد می کرد. خط هایی که تعجب ایشان را برمی انگیخت و یا سخن از زمانی می کردند که علاقه بسیاری به نقاشی داشتند و تمام پول و وقت خود را صرف خرید کاغذ و نقاشی بر آن ها می نمودند.
  
كتابی با قلم روان و مطالبی لازم و ضروری است كه برای دانش آموزان نوشته شده است.
+
از جمله جلوه های دیگر استاد؛ تجلی ایشان در آینه [[شعر]] است. اشعار بسیار ارزشمند و چشمگیری که توسط علامه سروده شده و سرآمد گردیده است. «مرا تنها برد» و «پیام نسیم» و «هنر عشق» از جمله اشعار گران سنگی است که از علامه باقی مانده است.
  
'''<I>12 و 13 و 14. رساله انسان قبل از دنیا، در دنیا و بعد از دنیا:</I>'''
+
==وفات==
  
این كتاب كه اكنون با نام «انسان از آغاز تا انجام»‌ ترجمه شده است مباحثی مفید از عوالم سه گانه ماده، مثال و عقل مطرح كرده و پیرامون [[شبهات]] و دغدغه خاطر جوانان مطالبی بسیار مفید و لازم ارائه كرده است.
+
سرانجام پس از ۸۱ سال عمر بابرکت و زندگی پرتلاش، در ۱۸ [[ماه محرم|محرم]] ۱۴۰۲ قمری (۲۴ آبان ۱۳۶۰ شمسی) روح پاک و الهی آن حکیم عارف و مفسر وارسته به دیار قدسی و ملکوت رهسپار گردید و پیکر مطهرش در حرم [[حضرت فاطمه معصومه علیها السلام|حضرت معصومه]] علیهاالسلام به خاک سپرده شد. [[امام خمینی]] قدس سره و سایر علما و مراجع تقلید، ضمن اظهار همدردی، با برپایی مجلس ختم برای مرحوم علامه این ضایعه اسفناک را تسلیت گفتند.  
  
'''<I>15 تا 41:</I>'''
+
==پانویس==
 
+
<references />
رساله‎هایی گوناگون درباره قوه و فعل، صفات، افعال الله، وسائط، نحو، صرف... این مجموعه 26 رساله است كه بنا به ضرورت و نیاز جامعه توسط علامه نگاشته شده است.
 
 
 
'''<I>42. دیوان شعر فارسی:</I>'''
 
 
 
مجموعه‎ای از اشعار چشمگیر و عمیق علامه كه طی سالیان متمادی سروده شده است.
 
 
 
'''<I>43. سنن النبی:</I>'''
 
 
 
سیره و روش رسول الله صلی الله علیه و آله در بین مردم و همراه خانواده در این اثر به چشم می‎خورد.
 
 
 
'''<I>44. لبْ اللباب:</I>'''
 
 
 
مجموعه درس های اخلاق استاد كه از سال های 1368 تا 1369 قمری برای برخی از فضلای حوزه [[قم]] بیان فرموده‎اند.
 
 
 
'''<I>45. حاشیه بر اسفار:</I>'''
 
 
 
نظرات استاد فرزانه علامه طباطبایی بر اسفار در این كتاب جمع آوری شده است.<ref> یادنامه علامه طباطبایی، ص 191ـ212.</ref>
 
 
 
'''شاگردان'''
 
 
 
«همای همت» علامه، باعث تربیت «مه گونه‎هایی» شده تا آن گاه كه خورشید وجودش رخ در نقاب خاك می‎كشد، اینان چون ماهتاب هدایت نورافشانی كنند. شاگردان علامه، دهها نفر از بزرگان و فرهیختگان كنونی در حوزه‎های علمیه می‎باشند كه به تنی چند از آنان اشاره می‎شود.
 
 
 
حضرات آیات و حجج اسلام:
 
 
 
# [[شهید مرتضی مطهری]]؛
 
# شهید سید محمد حسینی بهشتی؛
 
# امام موسی صدر؛
 
# ناصر مكارم شیرازی؛
 
# شهید محمد مفتح؛
 
# شیخ عباس ایزدی؛
 
# سید عبدالكریم موسوی اردبیلی؛
 
# عزالدین زنجانی؛
 
# محمدتقی مصباح یزدی؛
 
# ابراهیم امینی؛
 
# یحیی انصاری؛
 
# سید جلال الدین آشتیانی؛
 
# سید محمدباقر ابطحی؛
 
# سید محمدعلی ابطحی؛
 
# سید محمدحسین كاله زاری؛
 
# حسین نوری همدانی؛
 
# حسن حسن زاده آملی؛
 
# سید مهدی روحانی؛
 
# علی احمدی میانجی؛
 
# عبدالله جوادی آملی و...
 
 
 
'''جلوه‎های جاودانه'''
 
 
 
'''<I>(داستان هایی از زندگانی علامه)</I>'''
 
 
 
علامه طباطبایی این عالم سترگ و تابناك، چهره‎ای الهی بود كه با دو بال [[قرآن]] و [[عترت]] پرواز كرد. به بلندای جاودانگی و ابدیت رسید و برای همیشه اسطوره‎ای شكوهمند گردید. در این فرصت برآنیم تا گوشه‎هایی از زندگی سراسر روشن او را یادآور شویم:
 
 
 
'''<I>الف. ارادت به اهل بیت علیهم السلام:</I>'''
 
 
 
استاد هفته‎ای یك بار ـ حداقل ـ به حرم [[حضرت معصومه]] علیهاالسلام مشرف می‎شد. پیاده می‎رفت و در بین راه اگر پوسته پرتقال یا خیار و موز می‎دید با ته عصا آن را از مسیر مردم كنار می‎زد. در ایام تابستان غالباً به [[مشهد]] مقدس مشرف می‎شد. شب ها به حرم [[امام رضا]] علیه السلام رفته، در بالای سر می‎نشست و با حال خضوع و خشوع به [[دعا]] و [[زیارت]] می‎پرداخت. به [[پیامبر اسلام]] صلی الله علیه و آله و [[ائمه اطهار]] علیهم السلام علاقه بسیاری داشت و با كمال ادب و احترام از آن ها نام می‎برد، در مجالس روضه خوانی شركت می‎كرد و برای مصایب [[اهل بیت]] شدیداً اشك می‎ریخت».<ref> همان، از آیت الله ابراهیم امینی، ص 131 و 132.</ref>
 
 
 
«علامه در ماه [[رمضان]] [[روزه]] خود را با بوسه بر ضریح مقدس [[حضرت معصومه]] علیهاالسلام [[افطار]] می‎كرد، ضریح مقدس را می‎بوسید سپس به خانه می‎رفت این ویژگی اوست كه مرا به شدت شیفته ایشان نموده است».<ref> مجله پیام انقلاب، 19/8/1363، از استاد شهید آیت الله مرتضی مطهری.</ref>
 
 
 
«فعالیت های شبانه روزی علمی، او را از توسل در عرض ادب به پیشگاه مقام رسالت و ولایت بازنمی‎داشت. ایشان موفقیت خویش را مرهون همین توسلات می‎دانست. و آن چنان به سخنان معصومین احترام می‎گذاشت كه حتی در برابر روایات مرسل و ضعیف السند هم به احتمال این كه از بیت عصمت صادر شده است، رفتار احتیاط آمیزی داشت. و بر عكس كوچكترین سوء ادب و كژاندیشی را نسبت به این دودمان پاك و مكتب پرافتخار تشیع قابل چشم پوشی نمی‎دانست...».<ref> یادنامه علامه طباطبایی، از استاد محمدتقی مصباح یزدی، ص 137.</ref>
 
 
 
«آن گاه كه نام یكی از معصومین علیهم السلام برده می‎شد اظهار [[تواضع]] و ادب در سیمای ایشان مشهود می‎شد و نسبت به [[امام زمان]] علیه السلام تجلیل خاصی داشته مقام و منزلت آن ها و حضرت رسول اكرم صلی الله علیه و آله و حضرت صدیقه كبری علیهاالسلام را فوق تصور می‎دانستند. یك نحو خضوع و خشوع واقعی نسبت به آن ها داشته و مقام و منزلت آنان را ملكوتی می‎دانستند».<ref> مهر تابان، ص 56.</ref>
 
  
'''<I>ب. شرح صدر علامه:</I>'''
+
==منابع==
  
یكی از شاگردان ایشان كه مدت سی سال با استاد مأنوس بوده، پیرامون خصوصیات اخلاقی آن عالم فرزانه چنین نوشته است: «علامه انسانی وارسته، مهذب، خوش اخلاق، مهربان، عفیف، [[متواضع]]، مخلص، بی هوا و هوس، صبور، بردبار، شیرین و خوش مجلس بود. من در حدود سی سال با استاد حشر و نشر داشتم... به یاد ندارم كه در طول این مدت حتی یك بار عصبانی شده باشد و بر سر شاگردان داد بزند یا كوچكترین سخن تندی یا توهین آمیزی را بر زبان جاری سازد. خیلی آرام و متین درس می‎گفت و هیچ گاه داد و فریاد نمی‎كرد، خیلی زود با افراد انس می‎گرفت و صمیمی می‎شد. با هر كس حتی كوچكترین فرد طلاب چنان انس می‎گرفت كه گویا از دوستان صمیمی اوست... گاهی كه به عنوان استاد مورد خطاب قرار می‎گرفت می‎فرمود: «این تعبیر را دوست ندارم، ما این جا گرد آمده‎ایم تا با تعاون و هم فكری، حقایق و معارف اسلامی را دریابیم. استاد بزرگوار بسیار مؤدب بود به سخنان دیگران خوب گوش می‎داد، سخن كسی را قطع نمی‎كرد و اگر سخن حقی را می‎شنید تصدیق می‎كرد، از مباحثات جدلی گریزان بود ولی به سؤال ها، بدون خودنمایی پاسخ می‎داد».<ref> یادنامه علامه طباطبایی، از آیت الله ابراهیم امینی، ص 122ـ124 و 128.</ref>
+
*[[شیعه در اسلام (کتاب)|شیعه در اسلام]]، مقدمه.
 +
*مجموعه [[گلشن ابرار (کتاب)|گلشن ابرار]]، جلد ۲، زندگی نامه "علامه طباطبایى" از احمد لقمانی.
 +
*مرکز تحقیقات کامپیوتری علوم اسلامی، نرم افزار [[نرم افزار جامع تفاسیر نور|جامع التفاسیر]]، بخش کتابشناسی.
 +
*[http://daneshnameh.roshd.ir/mavara/mavara-index.php?page=%D8%B9%D9%84%D8%A7%D9%85%D9%87+%D8%B7%D8%A8%D8%A7%D8%B7%D8%A8%D8%A7%DB%8C%DB%8C&SSOReturnPage=Check&Rand=0 دانشنامه رشد]، بازیابی: ۲۳ فروردین ۱۳۹۳.
  
یكی از شخصیت های ماركسیست با علامه به بحث و گفتگو نشسته بود و سرانجام موحد و مسلمان گردید هنگامی كه یكی از دوستان او پیرامون مناظره و گفتگوی دوست خود با علامه پرسش كرد، وی شخصیت علامه را این گونه بازگو می‎كند: «آقای طباطبایی مرا موحد كرد. هشت ساعت ما با هم بحث كردیم. یك كمونیست را الهی و یك ماركسیست را موحد كرد او حرف توهین آمیز هر كافری را می‎شنید و نمی‎رنجید و پرخاش نمی‎كرد».<ref> یادها و یادگارها، آیت الله جوادی آملی، ص 58 و 59.</ref>
+
==آرشیو عکس و تصویر==
 +
<gallery mode="packed" heights="170">
 +
پرونده:علامه.jpg|alt=علامه طباطبایی و شهید محراب قاضی طباطبایی در دوران طلبگی|از راست: [[شهید سید محمد علی قاضی طباطبائی|شهید سید محمدعلی قاضی طباطبایی]]، ناشناس و سید محمدحسین طباطبایی در اوایل طلبگی
 +
پرونده:علامه1.jpg|alt=علامه طباطبایی و برادر گرامیشان|از راست: سید محمدحسین طباطبایی، [[آيت الله ميرزا علي اکبر مرندي|علی اکبر مرندی]] و [[سید محمدحسن الهی طباطبایی]] در جوانی
 +
پرونده:علامه2.jpg|سید محمدحسین طباطبایی
 +
پرونده:علامه (1).jpg|سید محمدحسین طباطبایی در بدو ورود به [[قم]]
 +
پرونده:علامه (3).jpg|سید محمدحسین طباطبایی در کتابخانه شخصی
 +
پرونده:علامه (2).jpg|alt=علامه طباطبایی و آیت الله حجت کوه کمری|سید محمدحسین طباطبایی در مراسم کلنگ زنی مدرسه حجتیه
 +
پرونده:علامه00.jpg|alt=علامه طباطبایی و شهید محراب قاضی طباطبایی و داماد شهیدش، حسین غفاری|از راست: ناشناسان، [[شهید آیت الله حسین غفاری|شهید حسین غفاری]]، سید محمدحسین طباطبایی، شهید سید محمدعلی قاضی طباطبایی و ناشناسان
 +
پرونده:علی قدوسی.jpg|alt=علامه طباطبایی و دامادش|از راست: شهید [[شهید قدوسی|علی قدوسی]] و سید محمدحسین طباطبایی
 +
پرونده:خادمی (8).jpg|از راست: [[سید حسین خادمی|سید حسین موسوی خادمی]]، سید محمدحسین طباطبایی، [[آيت الله ميلانی|سید محمدهادی حسینی میلانی]]، سید حسن تهامی و سید حسن (موسوی) بحرالعلوم رشتی
 +
پرونده:ابوالقاسم خزعلی (3).jpg|از راست: ناشناسان، [[ابوالقاسم خزعلی]]، ناشناسان، سید مهدی موسوی گلپایگانی، [[مرتضی حائری یزدی]] و سید محمدحسین طباطبایی
 +
پرونده:رباني املشي (12).jpg|1. محمد یزدی، 2. [[محمدمهدی ربانی املشی]]، 3. احمد بیگدلی آذری قمی، 4. [[ناصر مکارم شیرازی]]، 5. سید محمدحسین طباطبایی و 6. [[محمدتقی فلسفی]]
 +
پرونده:علامه (7).jpg|از راست: سید محمدحسین طباطبایی و سید محمدعلی قاضی طباطبایی
 +
پرونده:علامه (5).jpg|از راست: [[سید محمد وحیدی شبستری]] و سید محمدحسین طباطبایی
 +
پرونده:مطهری (15).jpg|alt=علامه طباطبایی و شهید مطهری|از راست: سید حسن طاهری خرم آبادی، سید محمدحسین طباطبایی و شهید [[مرتضی مطهری]]
 +
پرونده:علامه (8).jpg|[[آیت الله سید عبدالله شیرازی|سید عبدالله موسوی شیرازی]] و سید محمدحسین طباطبایی
 +
پرونده:علامه (6).jpg|alt=علامه طباطبایی و دامادش|از راست: محمدجواد مناقبی نوایی و سید محمدحسین طباطبایی
 +
پرونده:علامه (9).jpg|از راست: عبدالرحیم عقیقی بخشایشی و سید محمدحسین طباطبایی
 +
پرونده:علامه3.jpg|alt=علامه طباطبایی و علامه طهرانی|از راست: سید محمدحسین طباطبایی و [[سید محمدحسین حسینی طهرانی]]
 +
پرونده:علامه (10).jpg|سید محمدحسین طباطبایی
 +
پرونده:حسن زاده.jpg|alt=علامه حسن زاده و آیت الله جوادی آملی کنار پیکر علامه طباطبایی|1. [[عبدالله جوادی آملی]]، 2. [[حسن حسن زاده آملی]] و 3. محمد صادقی تهرانی نزد پیکر سید محمدحسین طباطبایی
 +
پرونده:سید محمدرضا گلپایگانی (114).jpg|alt=نماز میت علامه طباطبایی در حرم حضرت معصومه سلام الله علیها|اقامه نماز بر پیکر سید محمدحسین طباطبایی توسط [[سید محمدرضا موسوی گلپایگانی]]
 +
پرونده:علامه0.jpg|قبر محمدحسین طباطبایی (سمت چپ) در کنار قبر [[سید احمد خوانساری|سید احمد موسوی خوانساری]] در [[حرم حضرت معصومه عليها السلام|حرم حضرت معصومه سلام الله علیها]]
 +
</gallery>
  
'''<I>ج. آینه اخلاص:</I>'''
+
[[رده:علمای معاصر|طباطبایی،سيد محمدحسین]]
 
 
استاد جعفر سبحانی روحیات علامه را چنین توصیف می‎كند: «ما با این كه با ایشان انس بیشتری داشتیم یك بار هم به خاطر نداریم كه مطلبی را به عنوان تظاهر به علم یادآور شود یا سخن را سؤال نشده از پیش خود مطرح كند».<ref> همان، ص 59.</ref>
 
 
 
هنگامی كه یكی از علمای حوزه علمیه [[قم]] از تفسیر عظیم المیزان در حضور ایشان تعریف می‎كند، علامه با نیم نگاهی به او می‎فرماید: «تعریف نكن كه خوشم می‎آید و ممكن است خلوص و قصد قربتم از بین برود».<ref> روزنامه جمهوری اسلامی، 23/7/1364.</ref> و آن گاه كه یكی از اساتید اندیشمند حوزه رساله امامت خود را برای نظریابی خدمت علامه می‎دهد، ایشان پس از مطالعه می‎فرماید: «چرا دعای شخصی كردید؟ (بارالها توفیق فهم آیات الهی را به این جانب مرحمت بفرما) چرا در كنار سفره الهی دیگران را شركت ندادی... تا آن جایی كه خودم را شناختم، دعای شخصی در حق خودم نكردم».<ref> یادها و یادگارها، ص 83ـ84.</ref>
 
 
 
'''<I>د. تعبد و بندگی:</I>'''
 
 
 
استاد فرزانه، مرحوم علامه از مرز مراعات واجبات و مستحبات پا فراتر گذارده و خود را مقید به ترك اولی كرده بود و همیشه ذكر الهی بر لب داشت و هیچ گاه از توجه به پروردگار غافل نمی‎شد.
 
 
 
«اخلاق ایشان اخلاقی قرآنی بود، گویا اخلاقش «[[قرآن]]» بود. هر آیه‎ای كه خداوند در قرآن نصب العین انسان كامل می‎داند ما در حد انسانی كه بتواند مبین و مفسر قرآن باشد در این مرد بزرگ می‎یافتیم. مجلس ایشان، مجلس ادب اسلامی و خلق الهی بود و ترك اولی در ایشان كمتر اتفاق می‎افتاد. نام كسی را به بدی نمی‎برد. بد كسی را نمی‎خواست و سعی می‎كرد خیر و سعادت همگان را مسئلت كند».<ref> همان، از آیت الله جوادی آملی، ص 61.</ref>
 
 
 
طهارت باطن استاد زبانزد خاص و عام بود. بسیاری از شب ها را تا صبح به [[عبادت]] و بیتوته می‎پرداخت. در ماه مبارك [[رمضان]] فاصله بین غروب آفتاب تا سحر را به تهجد ذكر مشغول بود.
 
 
 
'''<I>هـ. اخلاق علامه در منزل:</I>'''
 
 
 
دختر استاد چگونگی برخورد پدر خود را با اطرافیان این گونه بیان می‎كند: «اخلاق و رفتار ایشان در منزل «محمدی» بود. هرگز عصبانی نمی‎شد و هیچ وقت صدای بلند ایشان را در حرف زدن نشنیدیم. در عین ملایمت، بسیار قاطع و استوار بودند و مقید به [[نماز اول وقت]]، بیداری شبهای ماه [[رمضان]]، قرائت [[قرآن]] با صدای بلند و منظم در كارها بودند. دست رد به سینه كسی نمی‎زدند و این به سبب عاطفه شدید و رقت قلب بسیار ایشان بود.
 
 
 
...بسیار كم حرف بودند، پرحرفی را موجب كمی حافظه می‎دانستند. بسیار ساده صحبت می‎كردند به طوری كه گاهی آدم گمان می‎كرد این یك فردی عادی و عامی است... می‎گفتند شخصیت را باید خدا بدهد با چیزهای دنیوی هرگز انسان شخصیت كسب نمی‎كند... آرام و صبور با مسائل برخورد می‎كردند. با این كه وقت زیادی نداشتند ولی طوری برنامه ریزی می‎كردند كه روزی یك ساعت بعدازظهرها در كنار اعضای خانواده باشند...
 
 
 
رفتارشان با مادرم بسیار احترام آمیز و دوستانه بود همیشه طوری رفتار می‎كردند كه گویی مشتاق دیدار مادرم هستند. ما هرگز بگو مگو و اختلافی بین آن دو ندیدیم... آن دو واقعاً مانند دو دوست با هم بودند. در خانه اصلاً‌ مایل نبودند كارهای شخصی‎شان را كس دیگری انجام دهد... ایشان برای بچه‎ها مخصوصاً دخترها ارزش بسیاری قائل بودند. دخترها را نعمت خدا و تحفه‎های ارزنده‎ای می‎دانستند. همیشه بچه‎ها را به راستگویی و آرامش دعوت می‎كردند. دوست داشتند آوای صوت قرآن در گوش بچه‎ها باشد. برای همین منظور [[قرآن]] را بلند می‎خواندند و به مؤدب بودن بچه اهمیت می‎دادند و رفتار پدر و مادر را به بچه‎ها مؤثر می‎دانستند. درباره مادرم می‎فرمود: این زن بود كه مرا به این جا رساند. او شریك من بوده است و هر چه كتاب نوشته‎ام نصفش مال این خانم است».<ref> همان، از نجمه السادات طباطبایی، ص 40ـ51.</ref>
 
 
 
'''<I>و. شناخت مقتضیات زمان و مكان:</I>'''
 
 
 
«توجه به جهان اطراف» و بررسی «وضعیت حال و آینده» از نشانه‎های بارز استاد والا مقام، مرحوم علامه طباطبایی است ایشان در سال‌های دهه 20 و 30 نقش حساس در هدایت جامعه داشت. با هجوم شبهات دشمنان، سلاح قلم به دست گرفته و كاری كارستان می‎كرد. [[فلسفه]] مادی و افكار غربی را پوچ و بی‎مقدار جلوه داد و حساسیت های زمان را بكار گرفت. هدایت فوج فوج جوانان كار كم نظیری بود كه «علامه» یارای آن را داشت و به خوبی از عهده آن برآمد. پس از رحلت‌ آیت الله العظمی بروجردی «حكومت اسلامی» موضوع درس وی گردید و مقالاتی در این زمینه نگاشت و در آن ها توانایی حكومت اسلامی را در اداره جامعه و قدرت ولایت فقیه را اثبات كرد.<ref> روزنامه جمهوری اسلامی، 16/2/1369، از حجت الاسلام والمسلمین هاشمی رفسنجانی؛ یادها و یادگارها، از آیت الله جوادی آملی، ص 73.</ref>
 
 
 
'''<I>ز. همراه با امام، همگام با انقلاب:</I>'''
 
 
 
از دیر زمان ارادت و علاقه وافری بین علامه و حضرت [[امام خمینی]] رضوان الله علیهما به چشم می‎خورده است. چون هر دو از هوا و هوس به دور بودند نسبت به یكدیگر احترام می‎گذاشتند<ref> یادها و یادگارها، از آیت الله امینی، ص 89.</ref> «رابطه دوستانه آن دو بزرگوار از قدیم برقرار و علامه نسبت به حضرت امام احترام قائل بود. نسبت به انقلاب نظر مساعد داشت و از مسائل سیاسی بااطلاع بود. وی نسبت به اوضاع جامعه بسیار ناراضی و از شاه و رژیم او منزجر بود.
 
 
 
یكبار به ایشان گفته شد كه شاه تصمیم گرفته است دكترای فلسفه به شما بدهند. ایشان خیلی ناراحت شدند و اعلام كردند به هیچ وجه تن به قبول چنین چیزی نخواهند داد... و در پایان از اصرار زیاد ـ رئیس دانشكده الهیات آن زمان ـ گفتند: «من از شاه هیچ ترسی ندارم و حاضر به قبول دكتری نیستم».<ref> همان، از نجمه السادات طباطبایی، ص 52 و 53.</ref>
 
 
 
'''<I>ح. جلوه‎های هنری و ادبی علامه:</I>'''
 
 
 
خط نستعلیق و شكسته علامه از بهترین و شیواترین انواع خط بود. گاهی استاد از روزهایی كه با برادرش در تبریز در دامنه كوههای اطراف از صبح تا به غروب به نوشتن خط مشغول بودند، یاد می‎كرد. خط‎هایی كه تعجب ایشان را برمی‎انگیخت و یا سخن از زمانی می‎كردند كه علاقه بسیاری به نقاشی داشتند و تمام پول و وقت خود را صرف خرید كاغذ و نقاشی بر آن ها می‎نمودند.
 
 
 
از جمله جلوه‎های دیگر استاد؛ تجلی ایشان در آینه شعر است. اشعار بسیار ارزشمند و چشمگیری كه توسط علامه سروده شده و سرآمد گردیده است. «مرا تنها برد» و «پیام نسیم» و «هنر عشق» از جمله اشعار گرانسنگی است كه از علامه باقی مانده است.
 
 
 
'''وفات'''
 
 
 
...سرانجام پس از 81 سال و 18 روز عمر بابركت و زندگی پرتلاش، روح پاك و الهی آن حكیم عارف و مفسر وارسته به دیار قدسی و ملكوت رهسپار شد. آری در 18 [[محرم]] 1402 قمری (24 آبان 1360 شمسی) غبار غم و بیرق ماتم در سراسر میهن اسلامی برپا شد و دل های پاك اندیشمندان و بزرگان عرصه علم و دانش غرق اندوه گردید. حضرت [[امام خمینی]] قدس سره ضمن اظهار همدردی، با برپایی مجلس ختم برای مرحوم علامه این ضایعه اسفناك را تسلیت گفتند.
 
 
 
و در پی آن دیگر مراجع و شخصیت های علمی، مذهبی و اجتماعی چون آیت الله العظمی گلپایگانی قدس سره، آیت الله خامنه‎ای و جامعه مدرسین حوزه علمیه [[قم]] در این ماتم جانكاه به سوگ نشسته و مراسم بسیاری برپا كردند. شاگردان و دیگر ارادتمندان چشمه فیاض الهی با سرودن اشعاری پربها، غم و اندوه خود را بیان نمودند. و دیگر اقشار مردم یاد و خاطره آن اسوه جاودانه و مرد الهی را گرامی داشتند.<ref> یادنامه علامه طباطبایی، ص 1ـ7.</ref> رحمت الهی و درجات خداوندی نصیب همیشه او باد.
 
 
 
==پانویس==
 
<references/>
 
 
 
[[رده:علمای قرن چهاردهم]]
 
 
[[رده:فیلسوفان]]
 
[[رده:فیلسوفان]]
 
[[رده:عارفان]]
 
[[رده:عارفان]]
 
[[رده:مفسرین قرآن]]
 
[[رده:مفسرین قرآن]]
 
[[رده:ادیبان]]
 
[[رده:ادیبان]]
[[رده:شعرا]]
+
[[رده:شعرای پارسی گو]]
 +
[[رده:علامه طباطبایی]]
 +
[[رده:مدفونین در حرم حضرت معصومه (س)]]
 +
[[رده: مقاله های مهم]]
 +
 
 +
{{سنجش کیفی
 +
|سنجش=شده
 +
|شناسه= خوب
 +
|عنوان بندی مناسب= خوب
 +
|کفایت منابع و پی نوشت ها= خوب
 +
|رعایت سطح مخاطب عام= خوب
 +
|رعایت ادبیات دانشنامه ای= خوب
 +
|جامعیت= خوب
 +
|رعایت اختصار= خوب
 +
|سیر منطقی= خوب
 +
|کیفیت پژوهش= خوب
 +
|رده= دارد
 +
}}

نسخهٔ کنونی تا ‏۸ اکتبر ۲۰۲۲، ساعت ۱۳:۲۷

آیت الله علامه سید محمدحسین طباطبایی (۱۲۸۲ - ۱۳۶۰ ش) (۱۳۲۱ - ۱۴۰۲ ق) حکیم، فقیه، عارف و فیلسوف معاصر شیعه و مفسر بزرگ قرآن بود. معروفترین اثر او تفسیر ۲۰ جلدی المیزان است.

۲۲۰px
نام کامل سید محمدحسین طباطبایی
زادروز ۱۲۸۲ شمسی
زادگاه تبریز
وفات ۱۳۶۰ شمسی
مدفن قم - حرم حضرت معصومه سلام الله علیها

Line.png

اساتید

نائینی، آیت الله کمپانی، میرزا علی قاضی،...

شاگردان

شهید مطهری، شهید بهشتی، علامه حسن زاده و آیت الله جوادی آملی،...

آثار

تفسیر المیزان، سنن النبی، شیعه در اسلام، بدایة‌الحکمة،...


ولادت و خاندان

ولادت ایشان در پایان سال ۱۳۲۱ هجری قمری مصادف با ۱۲۸۲ شمسی در تبریز به وقوع پیوست. علامه در سن پنج سالگی مادر و در سن نه سالگی پدر خود را از دست داد و با برادرش سید محمدحسن تنها ماند.[۱] نسب علامه از طرف پدر به امام حسن مجتبی علیه السلام و از طرف مادر به حضرت امام حسین علیه السلام می رسد.

خاندان او تا چهارده پشت از دانشمندان و علمای به نام تبریز بوده اند.[۱] «سراج الدین عبدالوهاب» جد معروف اوست که با وساطت وی، نبرد خونین دولت ایران و عثمانی در سال ۹۲۰ قمری پایان یافت[۲] و نسب ششم ایشان که آقا میرزا محمدعلی قاضی است، قاضی القضاة منطقه آذربایجان بوده و از اجداد عارف بزرگ، آیت الله میرزا علی آقای قاضی نیز می باشد. لذا این دو مرد بزرگ از عموزادگان هم هستند.[۱]

تحصیلات و استادان

علامه از دوران کودکی، تحصیل خود را در زادگاهش شروع نمود و مدت زیادی از تحصیل او نمی گذشت که علاوه بر قرآن مجید، کتاب های گلستان، بوستان، اخلاق مصور، تاریخ معجم، ارشادالحساب، نصاب الصبیان و دیگر کتاب های متداول در مدارس آن روز را فراگرفت.[۲] پس از آن در سال ۱۲۹۷ هـ.ش وارد مدرسه طالبیه تبریز شد و تا سال ۱۳۰۴ هـ.ش به فراگیرى ادبیات عرب و علوم عقلى و نقلى و فقه و اصول پرداخت و در ظرف این هشت سال کتابهاى امثله، صرف میر و تصریف در علم صرف و کتابهاى عوامل، انموذج، صمدیه، شرح سیوطى، جامى و مغنى در علم نحو و کتاب مطول در علم معانى و بیان و کتابهاى شرح لمعه و مکاسب در فقه و کتابهاى معالم، قوانین، رسائل و کفایه در علم اصول فقه و رساله کبرى، حاشیه ملا عبداللّه و شرح شمسیه در علم منطق و شرح اشارات در فلسفه و کشف المراد در علم کلام را خواند.[۳]

او خود از این دوره از تحصیل خود را چنین بازگو می کند: «در اوایل تحصیل که به نحو و صرف اشتغال داشتم علاقه زیادی به ادامه تحصیل نداشتم و از این روی هر چه می خواندم، نمی فهمیدم... پس از آن یک بار عنایت خدایی دامنگیرم شده، عوضم کرد. در خود یک نوع شیفتگی و بی تابی نسبت به تحصیل کمال حس نمودم؛ به طوری که از همان روز تا پایان تحصیل که تقریباً هیجده سال طول کشید هرگز نسبت به تعلیم و تفکر، احساس خستگی و دلسردی نکردم و زشت و زیبای جهان را فراموش کردم... در خورد و خواب و لوازم دیگر زندگی به حداقل ضروری قناعت نموده، باقی را به مطالعه می پرداختم. بسیار می شد ـ به ویژه در بهار و تابستان ـ که شب را تا طلوع آفتاب با مطالعه می گذراندم...».[۴]

علامه پس از اتمام اولین مراحل علمی در ۱۳۰۴ شمسی رهسپار نجف اشرف شد و ده سال در آن مرکز بزرگ تشیع به تکمیل معلومات خود در شعب مختلف علوم اسلامی پرداخت. فقه و اصول را نزد استادان معروف "نائینی" و "کمپانی" و فلسفه را نزد "سید حسین بادکویی" که خود از شاگردان جلوه و آقا علی مدرس بود و ریاضیات را نزد "آقا سید ابوالقاسم خوانساری" و اخلاق و عرفان را در محضر "میرزا علی قاضی" که در حکمت عملی و عرفان، مقامی بس ارجمند داشتند، تلمذ کرد. سر سلسله اساتید ایشان مرحوم قاضی است. مرحوم علامه پیرامون استاد خود مرحوم قاضی چنین می فرماید: «ما هر چه داریم... از مرحوم قاضی داریم. چه آنچه را که در حال حیاتش از او تعلیم گرفتیم و از محضرش استفاده کردیم و چه طریقی که خودمان داریم و از مرحوم قاضی گرفته ایم».[۲]

تحصیلات علامه طباطبائی فقط محدود به سطوح عادی فقه نبود، بلکه علاوه بر عمیق ترین تحصیلات در صرف و نحو و ادبیات عرب و فقه و اصول، ایشان یک دوره کامل از ریاضیات قدیم از «اصول» اقلیدس تا «مجسطی» بطلمیوس و نیز فلسفه و کلام و عرفان و تفسیر را فراگرفت و در این علوم به مرحله اجتهاد نائل آمد.[۱]

تدریس و شاگردان

علامه در سال ۱۳۱۴ ش. مجبور به بازگشت به زادگاه خویش گردید.[۱] دوران تلخ کامی و غربت از مهد علم و دانش از این زمان شروع شد اما مدتی نگذشت که لطف خفی الهی خود را از سراپرده حکمت خداوندی نشان داد. کار تدریس و تحقیق شروع شد و اولین غنچه های «المیزان» با نمودی در «بحارالانوار» بر شاخسار علامه رویید.

دوران ده ساله اقامت علامه در تبریز همراه با تدریس و تألیف سپری شد و فصلی جدید از حیات وی را فراهم کرد. تا این که «فیض روح القدس» بار دیگر مدد فرمود و با آمدن چنین آیه ای در استخاره، علامه راهی قم گردید: «هُنَالِک الْوَلَایةُ لِلَّهِ الْحَقِّ هُوَ خَیرٌ ثَوَابًا وَخَیرٌ عُقْبًا»[۵]؛ در آن جا، یاری به خدای حق تعلق دارد. اوست بهترین پاداش و بهترین فرجام.

و آن روز حوزه علمیه قم از ضربات سهمگین رضاخان، رهایی یافته بود و با حضور آیات و مراجع بزرگواری چون آیت الله بروجردی انسجام بیشتری پیدا کرده بود، فرصتی طلایی فراهم آمده بود تا علامه طباطبایی، نیازهای جامعه را سنجیده و بر طبق آن ها، برنامه ای منظم و کارآمد تنظیم کند. تفسیر و فلسفه درس هایی بود که ـ بر اساس احساس وظیفه علامه ـ شروع شد و تعجب بسیاری را برانگیخت چرا که تدریس تفسیر دانشی به دور از تحقیق تلقی می شد، اما پشتکار و اخلاص علامه کار را بدان جا رساند که «المیزان» حاصل سال های تلاش و تدریس گردید.

درس فلسفه نیز در آن عصر خوشنام نبود. از این رو تلاش های بسیاری در تعطیل این درس انجام می شد، اما رفتار مؤدبانه استاد و برخورد مهربانانه آیت الله العظمی بروجردی ابرهای تیره سوء تفاهم ها را کنار زد و سعایت ها را بی اثر نمود.[۶]

به هر روی تشکیل جلسات عمومی و خصوصی این عالم فرهیخته و حضور شاگردان اندیشمندی چون آیت الله مطهری باعث نقد و بررسی فلسفه های غربی ـ مخصوصاً ماتریالیسم دیالکتیک ـ گردید و آثار و برکات جاودانه ای در تدوین کتب فلسفی به همراه خود آورد.

هر روز که سپری می شد ابعاد علمی و چهره چشمگیر علامه بیشتر از گذشته نمایان می شد. شعاع شخصیت این استاد فرزانه به داخل کشور محدود نگردید، بلکه اندیشمندان بسیاری را به سوی خویش کشاند و در تمام ابعاد اسلام به بحث و گفتگو با آنان منجر شد. این عظمت بدان جا انجامید که دولت آمریکا توسط شاه ایران از علامه دعوت رسمی کرد تا در دانشگاه های آن کشور «فلسفه شرق» را تدریس نماید! روح بلند و بینش کم نظیر علامه دست رد به آن همه اصرار زد. او زندگی محقرانه در قم و جلسات درس با طلاب و تربیت شاگردانی فاضل را بر تمامی ظواهر فریبا ترجیح می داد.[۷]

شاگردان علامه، دهها نفر از بزرگان و فرهیختگان کنونی در حوزه های علمیه می باشند که به تنی چند از آنان اشاره می شود:

آثار و تألیفات

لب اللباب - یکی از آثار علامه طباطبایی
  • تفسیر المیزان: دائره المعارفی از معارف و در بردارنده بحث های اعتقادی، تاریخی، فلسفی، اجتماعی و... با تکیه بر قرآن کریم. اثری سترگ که استاد شهید مطهری ۶۰ سال یا ۱۰۰ سال دیگر زمان درک عمق و ارزش این کتاب می داند.[۸] این کتاب ثمره ای کم نظیر از بیست سال تلاش شبانه روزی علامه است. نقطه آغازین این تألیف به برکت غور و ژرف نگری در روایات بحارالانوار بود. علامه سبک این تفسیر را از مرحوم قاضی آموخت و در قم عملی ساخت.
  • بدایة‌الحکمة: در موضوع فلسفه و حکمت اسلامی.
  • نهایة‌الحکمة: در موضوع فلسفه و حکمت اسلامی.
  • اصول فلسفه و روش رئالیسم: بینش علامه پیرامون نظرات مادیون و ماتریالیست ها باعث فراهم آوردن این اثر گردید. برکت این کتاب موجب هدایت بسیاری از جوانان مسلمان و نجات آنان از هلاکت کفر و الحاد شد. اثری که پاورقی های استاد مطهری عنایتی افزون بدان بخشیده است.
  • حاشیة الکفایه: حاشیه بر کفایة‌الاصول کتابی اصولی پیرامون قوانین استنباط فقهی، که به تازگی چاپ شده است.
  • شیعه در اسلام: معرفی شیعه و بیان عقاید و فعالیتهای آنان.
  • مجموعه مذاکرات با پروفسور هانری کربن: هانری کربن که محققی فرانسوی است پیرامون چگونگی شیعه و مباحث اعتقادی و... مذاکراتی با علامه داشته که در این کتاب وجود دارد.
  • خلاصه تعالیم اسلام: خلاصه آن چه هر مسلمان متعهد باید از آن آگاهی داشته و خود را بدان زینت دهد، در این اثر بیان شده است.
  • روابط اجتماعی در اسلام: انسان و اجتماع و رشد اجتماعی او، پایه زندگی اجتماعی، آزادی در اسلام و... مباحثی است که در این کتاب بدان ها پرداخته شده است.
  • بررسی های اسلامی: مجموعه ای است زرین از مقالات استاد که بسان دائرة المعارفی از معارف ناب اسلامی جمع آوری شده است.
  • آموزش دین: کتابی با قلم روان و مطالبی لازم و ضروری است که برای دانش آموزان نوشته شده است.
  • رساله انسان قبل از دنیا، در دنیا و بعد از دنیا: این کتاب که اکنون با نام «انسان از آغاز تا انجام»‌ ترجمه شده است مباحثی مفید از عوالم سه گانه ماده، مثال و عقل مطرح کرده و پیرامون شبهات و دغدغه خاطر جوانان مطالبی بسیار مفید و لازم ارائه کرده است.
  • رساله هایی گوناگون درباره قوه و فعل، صفات، افعال الله، وسائط، نحو، صرف... . این مجموعه ۲۶ رساله است که بنا به ضرورت و نیاز جامعه توسط علامه نگاشته شده است.
  • دیوان شعر فارسی: مجموعه ای از اشعار چشمگیر و عمیق علامه که طی سالیان متمادی سروده شده است.
  • سنن النبی: سیره و روش رسول الله صلی الله علیه و آله در بین مردم و همراه خانواده در این اثر به چشم می خورد.
  • لب اللباب: مجموعه درس های اخلاق استاد که از سال های ۱۳۶۸ تا ۱۳۶۹ قمری برای برخی از فضلای حوزه قم بیان فرموده اند.
  • حاشیه بر اسفار: نظرات استاد فرزانه علامه طباطبایی بر اسفار در این کتاب جمع آوری شده است.[۹]
  • راز دل؛ شرحی بر گلشن راز: شرحی بر گلشن راز شیخ محمود شبستری، تقریر بیانات شفاهی علامه طباطبایی است.

ویژگی‌های اخلاقی و رفتاری

ارادت به اهل بیت علیهم السلام:

استاد حداقل هفته ای یک بار پیاده به حرم حضرت معصومه علیهاالسلام مشرف می شد. در ایام تابستان غالباً به مشهد مقدس مشرف می شد. شب ها به حرم امام رضا علیه السلام رفته، در بالای سر می نشست و با حال خضوع و خشوع به دعا و زیارت می پرداخت. به پیامبر اسلام صلی الله علیه و آله و ائمه اطهار علیهم السلام علاقه بسیاری داشت و با کمال ادب و احترام از ایشان نام می برد، در مجالس روضه خوانی شرکت می کرد و برای مصایب اهل بیت شدیداً اشک می ریخت».[۱۰]

«علامه در ماه رمضان روزه خود را با بوسه بر ضریح مقدس حضرت معصومه علیهاالسلام افطار می کرد، ضریح مقدس را می بوسید سپس به خانه می رفت. این ویژگی اوست که مرا به شدت شیفته ایشان نموده است».[۱۱]

«فعالیت های شبانه روزی علمی، او را از توسل و عرض ادب به پیشگاه مقام رسالت و ولایت بازنمی داشت. ایشان موفقیت خویش را مرهون همین توسلات می دانست. و آن چنان به سخنان معصومین احترام می گذاشت که حتی در برابر روایات مرسل و ضعیف السند هم به احتمال این که از بیت عصمت صادر شده است، رفتار احتیاط آمیزی داشت. و بر عکس کوچکترین سوء ادب و کژاندیشی را نسبت به این دودمان پاک و مکتب پرافتخار تشیع قابل چشم پوشی نمی دانست...».[۱۲]

«آن گاه که نام یکی از معصومین علیهم السلام برده می شد اظهار تواضع و ادب در سیمای ایشان مشهود می شد و نسبت به امام زمان علیه السلام تجلیل خاصی داشته مقام و منزلت آن ها و حضرت رسول اکرم صلی الله علیه و آله و حضرت صدیقه کبری علیهاالسلام را فوق تصور می دانستند. یک نحو خضوع و خشوع واقعی نسبت به آن ها داشته و مقام و منزلت آنان را ملکوتی می دانستند».[۱۳]

شرح صدر علامه:

یکی از شاگردان ایشان که مدت سی سال با استاد مأنوس بوده، پیرامون خصوصیات اخلاقی آن عالم فرزانه چنین نوشته است: «علامه انسانی وارسته، مهذب، خوش اخلاق، مهربان، عفیف، متواضع، مخلص، بی هوا و هوس، صبور، بردبار، شیرین و خوش مجلس بود. من در حدود سی سال با استاد حشر و نشر داشتم... به یاد ندارم که در طول این مدت حتی یک بار عصبانی شده باشد و بر سر شاگردان داد بزند یا کوچکترین سخن تندی یا توهین آمیزی را بر زبان جاری سازد. خیلی آرام و متین درس می گفت و هیچ گاه داد و فریاد نمی کرد، خیلی زود با افراد انس می گرفت و صمیمی می شد. با هر کس حتی کوچکترین فرد طلاب چنان انس می گرفت که گویا از دوستان صمیمی اوست... گاهی که به عنوان استاد مورد خطاب قرار می گرفت می فرمود: «این تعبیر را دوست ندارم، ما این جا گرد آمده ایم تا با تعاون و هم فکری، حقایق و معارف اسلامی را دریابیم. استاد بزرگوار بسیار مؤدب بود به سخنان دیگران خوب گوش می داد، سخن کسی را قطع نمی کرد و اگر سخن حقی را می شنید تصدیق می کرد، از مباحثات جدلی گریزان بود ولی به سؤال ها، بدون خودنمایی پاسخ می داد».[۱۴]

یکی از شخصیت های مارکسیست با علامه به بحث و گفتگو نشسته بود و سرانجام موحد و مسلمان گردید. هنگامی که یکی از دوستان او پیرامون مناظره و گفتگوی دوست خود با علامه پرسش کرد، وی شخصیت علامه را این گونه بازگو می کند: «آقای طباطبایی مرا موحد کرد. هشت ساعت ما با هم بحث کردیم. یک کمونیست را الهی و یک مارکسیست را موحد کرد. او حرف توهین آمیز هر کافری را می شنید و نمی رنجید و پرخاش نمی کرد».[۱۵]

اخلاص:

آیت الله جعفر سبحانی روحیات علامه را چنین توصیف می کند: «ما با این که با ایشان انس بیشتری داشتیم یک بار هم به خاطر نداریم که مطلبی را به عنوان تظاهر به علم یادآور شود یا سخن را سؤال نشده از پیش خود مطرح کند».[۱۶]

هنگامی که یکی از علمای حوزه علمیه قم از تفسیر عظیم المیزان در حضور ایشان تعریف می کند، علامه با نیم نگاهی به او می فرماید: «تعریف نکن که خوشم می آید و ممکن است خلوص و قصد قربتم از بین برود».[۱۷] و آن گاه که یکی از اساتید اندیشمند حوزه رساله امامت خود را برای نظریابی خدمت علامه می دهد، ایشان پس از مطالعه می فرماید: «چرا دعای شخصی کردید؟ (بارالها توفیق فهم آیات الهی را به این جانب مرحمت بفرما) چرا در کنار سفره الهی دیگران را شرکت ندادی... تا آن جایی که خودم را شناختم، دعای شخصی در حق خودم نکردم».[۱۸]

تعبد و بندگی:

مرحوم علامه از مرز مراعات واجبات و مستحبات پا فراتر گذارده بود و همیشه ذکر الهی بر لب داشت و هیچ گاه از توجه به پروردگار غافل نمی شد.

«اخلاق ایشان اخلاقی قرآنی بود، گویا اخلاقش «قرآن» بود. هر آیه ای که خداوند در قرآن نصب العین انسان کامل می داند ما در حد انسانی که بتواند مبین و مفسر قرآن باشد در این مرد بزرگ می یافتیم. مجلس ایشان، مجلس ادب اسلامی و خلق الهی بود و ترک اولی در ایشان کمتر اتفاق می افتاد. نام کسی را به بدی نمی برد. بد کسی را نمی خواست و سعی می کرد خیر و سعادت همگان را مسئلت کند».[۱۹]

طهارت باطن استاد زبانزد خاص و عام بود. بسیاری از شب ها را تا صبح به عبادت و بیتوته می پرداخت. در ماه مبارک رمضان فاصله بین غروب آفتاب تا سحر را به تهجد ذکر مشغول بود.

اخلاق علامه در منزل:

دختر استاد چگونگی برخورد پدر خود را با اطرافیان این گونه بیان می کند: «اخلاق و رفتار ایشان در منزل «محمدی» بود. هرگز عصبانی نمی شد و هیچ وقت صدای بلند ایشان را در حرف زدن نشنیدیم. در عین ملایمت، بسیار قاطع و استوار بودند و مقید به نماز اول وقت، بیداری شبهای ماه رمضان، قرائت قرآن با صدای بلند و منظم در کارها بودند. دست رد به سینه کسی نمی زدند و این به سبب عاطفه شدید و رقت قلب بسیار ایشان بود.

...بسیار کم حرف بودند، پرحرفی را موجب کمی حافظه می دانستند. بسیار ساده صحبت می کردند به طوری که گاهی آدم گمان می کرد این یک فردی عادی و عامی است... می گفتند شخصیت را باید خدا بدهد، با چیزهای دنیوی هرگز انسان شخصیت کسب نمی کند... آرام و صبور با مسائل برخورد می کردند. با این که وقت زیادی نداشتند ولی طوری برنامه ریزی می کردند که روزی یک ساعت بعدازظهرها در کنار اعضای خانواده باشند...

رفتارشان با مادرم بسیار احترام آمیز و دوستانه بود همیشه طوری رفتار می کردند که گویی مشتاق دیدار مادرم هستند. ما هرگز بگو مگو و اختلافی بین آن دو ندیدیم... آن دو واقعاً مانند دو دوست با هم بودند. در خانه اصلاً‌ مایل نبودند کارهای شخصی شان را کس دیگری انجام دهد... ایشان برای بچه ها مخصوصاً دخترها ارزش بسیاری قائل بودند. دخترها را نعمت خدا و تحفه های ارزنده ای می دانستند. همیشه بچه ها را به راستگویی و آرامش دعوت می کردند. دوست داشتند آوای صوت قرآن در گوش بچه ها باشد. برای همین منظور قرآن را بلند می خواندند و به مؤدب بودن بچه اهمیت می دادند و رفتار پدر و مادر را به بچه ها مؤثر می دانستند. درباره مادرم می فرمود: این زن بود که مرا به این جا رساند. او شریک من بوده است و هر چه کتاب نوشته ام نصفش مال این خانم است».[۲۰]

شناخت مقتضیات زمان و مکان:

«توجه به جهان اطراف» و بررسی «وضعیت حال و آینده» از نشانه های بارز استاد والا مقام، مرحوم علامه طباطبایی است. ایشان در سال‌های دهه ۲۰ و ۳۰ نقش حساس در هدایت جامعه داشت. با هجوم شبهات دشمنان، سلاح قلم به دست گرفته و کاری کارستان می کرد. فلسفه مادی و افکار غربی را پوچ و بی مقدار جلوه داد و حساسیت های زمان را به کار گرفت. هدایت فوج فوج جوانان کار کم نظیری بود که «علامه» یارای آن را داشت و به خوبی از عهده آن برآمد. پس از رحلت‌ آیت الله العظمی بروجردی «حکومت اسلامی» موضوع درس وی گردید و مقالاتی در این زمینه نگاشت و در آن ها توانایی حکومت اسلامی را در اداره جامعه و قدرت ولایت فقیه را اثبات کرد.[۲۱]

همراه با امام و انقلاب:

از دیر زمان ارادت و علاقه وافری بین علامه و حضرت امام خمینی رضوان الله علیهما به چشم می خورده است. چون هر دو از هوا و هوس به دور بودند نسبت به یکدیگر احترام می گذاشتند.[۲۲] «رابطه دوستانه آن دو بزرگوار از قدیم برقرار و علامه نسبت به حضرت امام احترام قائل بود. نسبت به انقلاب نظر مساعد داشت و از مسائل سیاسی بااطلاع بود. وی نسبت به اوضاع جامعه بسیار ناراضی و از شاه و رژیم او منزجر بود. یکبار به ایشان گفته شد که شاه تصمیم گرفته است دکترای فلسفه به شما بدهند. ایشان خیلی ناراحت شدند و اعلام کردند به هیچ وجه تن به قبول چنین چیزی نخواهند داد... و در پایان اصرار زیاد ـ رئیس دانشکده الهیات آن زمان ـ گفتند: «من از شاه هیچ ترسی ندارم و حاضر به قبول دکتری نیستم».[۲۳]

جلوه های هنری و ادبی علامه:

خط نستعلیق و شکسته علامه از بهترین و شیواترین انواع خط بود. گاهی استاد از روزهایی که با برادرش در تبریز در دامنه کوههای اطراف از صبح تا به غروب به نوشتن خط مشغول بودند، یاد می کرد. خط هایی که تعجب ایشان را برمی انگیخت و یا سخن از زمانی می کردند که علاقه بسیاری به نقاشی داشتند و تمام پول و وقت خود را صرف خرید کاغذ و نقاشی بر آن ها می نمودند.

از جمله جلوه های دیگر استاد؛ تجلی ایشان در آینه شعر است. اشعار بسیار ارزشمند و چشمگیری که توسط علامه سروده شده و سرآمد گردیده است. «مرا تنها برد» و «پیام نسیم» و «هنر عشق» از جمله اشعار گران سنگی است که از علامه باقی مانده است.

وفات

سرانجام پس از ۸۱ سال عمر بابرکت و زندگی پرتلاش، در ۱۸ محرم ۱۴۰۲ قمری (۲۴ آبان ۱۳۶۰ شمسی) روح پاک و الهی آن حکیم عارف و مفسر وارسته به دیار قدسی و ملکوت رهسپار گردید و پیکر مطهرش در حرم حضرت معصومه علیهاالسلام به خاک سپرده شد. امام خمینی قدس سره و سایر علما و مراجع تقلید، ضمن اظهار همدردی، با برپایی مجلس ختم برای مرحوم علامه این ضایعه اسفناک را تسلیت گفتند.

پانویس

  1. ۱٫۰ ۱٫۱ ۱٫۲ ۱٫۳ ۱٫۴ شیعه در اسلام، مقدمه.
  2. ۲٫۰ ۲٫۱ ۲٫۲ مجموعه گلشن ابرار، جلد۲، زندگی نامه "علامه طباطبایى" از احمد لقمانی.
  3. مرکز تحقیقات کامپیوتری علوم اسلامی، نرم افزار جامع التفاسیر، بخش کتابشناسی.
  4. یادنامه علامه طباطبایی، به قلم جمعی از فضلاء و دانشمندان از شاگردان علامه، ص۵۳.
  5. سوره کهف، آیه ۴۴.
  6. یادنامه علامه طباطبایی، ص ۱۴۲.
  7. مهر تابان، علامه تهرانی، ص ۲۸.
  8. ر.ک: احیاء تفکر اسلامی، استاد شهید مرتضی مطهری.
  9. یادنامه علامه طباطبایی، ص ۱۹۱ـ۲۱۲.
  10. همان، از آیت الله ابراهیم امینی، ص ۱۳۱ و ۱۳۲.
  11. مجله پیام انقلاب، ۱۹/۸/۱۳۶۳، از استاد شهید آیت الله مرتضی مطهری.
  12. یادنامه علامه طباطبایی، از استاد محمدتقی مصباح یزدی، ص ۱۳۷.
  13. مهر تابان، ص ۵۶.
  14. یادنامه علامه طباطبایی، از آیت الله ابراهیم امینی، ص ۱۲۲ـ۱۲۴ و ۱۲۸.
  15. یادها و یادگارها، آیت الله جوادی آملی، ص ۵۸ و ۵۹.
  16. همان، ص ۵۹.
  17. روزنامه جمهوری اسلامی، ۲۳/۷/۱۳۶۴.
  18. یادها و یادگارها، ص ۸۳ـ۸۴.
  19. همان، از آیت الله جوادی آملی، ص ۶۱.
  20. همان، از نجمه السادات طباطبایی، ص ۴۰ـ۵۱.
  21. روزنامه جمهوری اسلامی، ۱۶/۲/۱۳۶۹، از حجت الاسلام والمسلمین هاشمی رفسنجانی؛ یادها و یادگارها، از آیت الله جوادی آملی، ص ۷۳.
  22. یادها و یادگارها، از آیت الله امینی، ص ۸۹.
  23. همان، از نجمه السادات طباطبایی، ص ۵۲ و ۵۳.

منابع

آرشیو عکس و تصویر