الفرقان فی تفسیر القرآن (کتاب): تفاوت بین نسخه‌ها

از دانشنامه‌ی اسلامی
پرش به ناوبری پرش به جستجو
 
(یک نسخهٔ میانیِ همین کاربر نمایش داده نشده است)
سطر ۵: سطر ۵:
 
|تصویر=[[پرونده:تفسیر الفرقان.jpg|240px|وسط]]
 
|تصویر=[[پرونده:تفسیر الفرقان.jpg|240px|وسط]]
  
|نویسنده= محمد صادقي
+
|نویسنده= محمد صادقی تهرانی
  
 
|موضوع= تفاسیر شیعه
 
|موضوع= تفاسیر شیعه
سطر ۱۱: سطر ۱۱:
 
|زبان= عربی  
 
|زبان= عربی  
  
|تعداد جلد= 30
+
|تعداد جلد=۳۰
  
 
|عنوان افزوده1=
 
|عنوان افزوده1=
سطر ۲۴: سطر ۲۴:
 
}}
 
}}
  
 
+
'''«الفُرقان فى تفسیر القرآن بالقرآن و السنّة»''' اثر محمد صادقى تهرانى (م، ۱۳۹۰ ش)، شامل یک دوره کامل [[تفسیر قرآن|تفسیر قرآن کریم]] به روش «[[تفسیر قرآن به قرآن|تفسیر قرآن به قرآن]]» است. از جهتى نیز مى‌توان این تفسیر را در ردیف تفاسیر [[تفسیر اجتهادی|اجتهادى]]، [[تفسیر تربیتی|تربیتى]] و [[تفسیر اجتماعی|اجتماعى]] قرار داد. این تفسیر - که حاصل سخنرانی‌های مؤلف در حوزه‌هاى علمیه [[قم]] و [[نجف]] براى طلاب علوم دینى بوده- هم از نظر محتوا و هم از جهت سبک، یکى از تفاسیر بدیع [[شیعه]] به شمار مى‌آید و داراى مطالب و نکات بکر و تازه است.
 
==مؤلف==
 
==مؤلف==
  
شیخ محمد صادقى تهرانى.(معاصر)
+
شیخ محمد صادقى تهرانى (۱۳۰۵-۱۳۹۰ ش) فقیه و مفسّر [[شیعه|شیعی]] معاصر، و از علما و مدرسان [[حوزه علمیه قم]] است. دکتر صادقى تحصیلات جدید خود را تا سطح دکترا در [[تهران]] و تحصیلات دینى را در حوزه [[قم]] و [[نجف]] به انجام رساند.
  
==زندگی‌نامه و اظهارنظرها==
+
محمد تهرانی پیش از انقلاب اسلامى به علت فعالیت‌هاى مبارزاتى از [[ایران]] متوارى شد و در [[نجف]] و سپس [[مکه]] سکونت گزید و پس از پیروزى انقلاب به ایران آمد و در شهر [[قم]] به تدریس و تألیف مشغول گردید.
  
دكتر صادقى از علما و مدرسان مبارز و معاصر [[حوزه علمیه]] [[قم]] است كه در خانواده [[علم]] و [[تقوا]] و وعظ و خطابه به دنیا آمد. وى تحصیلات جدید خود را تا سطح دكترا در تهران و تحصیلات دینى را در حوزه [[قم]] و [[نجف]] به انجام رساند.  
+
مرحوم تهرانی داراى آثار متعددى در زمینه [[فقه]]، [[کلام]]، [[تفسیر]] و [[تاریخ]] است. برخی از این آثار عبارتند از: الفرقان فی تفسیر القرآن، حکومت قرآنی، بشارات عهدین، تاریخ اندیشه و تمدن، علم اصول در ترازوی نقد، علی و الحاکمون، قرآن و نظام آموزشی حوزه، ماتریالیسم و متافیزیک.
  
پیش از انقلاب اسلامى به علت فعالیت‌هاى مبارزاتى از ایران متوارى شد و در [[نجف]] و سپس [[مكه]] سكونت گزید. شیخ محمد پس از پیروزى انقلاب به ایران آمد و در شهر [[قم]] به تدریس و تألیف مشغول گردید. نامبرده داراى آثار گوناگونى در زمینه فقه، كلام، تاریخ، عقاید و تفسیر است.<ref> شناخت نامه تفاسیر، سید محمدعلى ایازى، ص 215.</ref>
+
==شیوه تفسیر==
 +
عنوان تفسیر «الفرقان فى تفسیر القرآن بالقرآن و السنة» چنین مى‌نماید که مفسّر از دو سبک [[تفسیر قرآن به قرآن|تفسیر قرآن با قرآن]] و تفسیر قرآن با [[سنت|سنّت]]، سود برده است. امّا در مقدمه تفسیر اظهار مى‌دارد که بایسته‌ترین روش تفسیرى، شیوه تفسیر قرآن با قرآن است. وى مى‌نویسد: «همه شیوه‌هاى تفسیرى نادرست است، جز شیوه تفسیر قرآن با قرآن و این همان شیوه تفسیرى [[پیامبر اسلام|پیامبر]] (ص) و [[ائمه اطهار|امامان]] (ع) است. بر مفسران لازم است که این روش تفسیرى را از معلمان [[معصوم]] فرا گیرند و در تفسیر آیات به کار بندند».
  
==معرفى اجمالى كتاب==
+
مفسّر در تحلیل و تأیید این شیوه پیشنهادى، به آیه‌هایى استدلال مى‌کند که قرآن را نور و برهان و بیان و هدایت معرفى مى‌کند و مى‌گوید: چیزى که خود، بیان و هدایت است و مرجع و تکیه‌گاه غیر خود به شمار مى‌آید، پیش از این که روشن‌گر غیر باشد، باید خود مبین و روشن‌گر خود باشد.
  
این تفسیر یك دوره كامل تفسیر [[قرآن]] است كه از آغاز تا انتهاى قرآن به تفسیر آیه به آیه آن پرداخته است. این تفسیر، هم از نگاه محتوا و هم از جهت سبك، یكى از تفاسیر بدیع امامیه به شمار مى آید و داراى مطالب و نكات بكر و تازه است. این تفسیر در طى سال‌هاى (1397ـ1407) نوشته شده و حاصل سخنرانی‌هایى بوده كه مؤلف در حوزه هاى [[قم]] و [[نجف]] براى طلاب علوم دینى برگزار مى كرده است.
+
مفسر بر این باور است که برآیند تفسیر قرآن به قرآن، دستیابى به نخستین مفاهیم و معارف قرآنى است، مرتبه‌اى از معنا که در چارچوب دلالت تطابقى آیه قرار دارد. در حالیکه روایات تفسیرى در صدد نشان دادن نمونه‌ها و معانى پنهان آیات است و [[تفسیر مأثور|تفسیر مأثور]] چیزى جدا از [[آیه]] نیست. بلکه برخى از مراتب معنایى آن است که در پرتو سطح ظاهر آیه با یارى جستن از آیات دیگر به دست آمده است. بنابراین تفسیر قرآن با سنت گونه‌اى از تفسیر قرآن با قرآن است.
  
این تفسیر، تفسیرى تحلیلى، تربیتى و اجتماعى از [[قرآن]] است و مؤلف آن را با استناد به احادیثى كه آن‌ها را صحیح و سازگار با ظواهر قرآن دانسته، نوشته است. به همین علت مؤلف به شدت از اسرائیلیات و [[احادیث]] جعلى و ضعیف پرهیز كرده و با توجه به این كه جزء فقها بوده، مطالب گسترده اى در مورد مسائل فقهى و [[احكام]] در این تفسیر آورده است.  
+
نمونه‌هاى عملى تفسیر نیز گویاى همین واقعیت است که مفسر در پذیرش تفسیر مأثور، بیش از هر چیز به سازگارى آن با مراتب مختلف معنایى آیه مى‌اندیشد و دستیابى به هر معناى تازه را در پرتو مفهوم ظاهر آیه و سازگارى با آن جست و جو مى‌کند.
  
وى همچنین مسائل عقیدتى و كلامى را با تهذیب و دقت و تفصیل بیان كرده و از تحمیل نظریات جدید علمى بر [[قرآن]] خوددارى ورزیده و معتقد است كه قرآن از آن‌ها بى نیاز است، مگر این كه به وسیله آن ابهامى از اشارات قرآن زدوده شود و البته به شرط این كه آن نظر علمى، قطعى و ثابت باشد.
+
به این ترتیب شیوه مفسر در حقیقت، همان شیوه تفسیر قرآن با قرآن است، هر چند از سنت و روایت نیز بهره برده است. از جهتى نیز مى‌توان گفت تفسیر ایشان در ردیف تفاسیر تحلیلى، اجتهادى، تربیتى و اجتماعى محسوب مى‌گردد.
  
مؤلف به همین علت به شیخ طنطاوى مى تازد و مى گوید: «تعداد زیادى از مفسران غرب زده در علوم و نظریات جدید علمى غرق شده اند و فراموش كرده اند كه قرآن علم خدا است و هرگز دگرگون نمى شود؛ حال آن كه دانش بشرى دائماً در تبدیل و دگرگونى و رسیدن از خطا به صواب و از صحیح به صحیح تر است».<ref> الفرقان فى تفسیر القرآن، ج 1، ص 31.</ref>
+
==ویژگی‌های تفسیر==
 
 
== سبك تفسير  == 
 
عنوان تفسير چنين مى‌نمايد كه مفسّر از دو سبك تفسير قرآن با قرآن و تفسير قرآن با سنّت، سود برده است. امّا در مقدمه تفسير اظهار مى‌دارد كه بايسته‌ترين روش تفسيرى، شيوه تفسير قرآن با قرآن است. وى مى‌نويسد:« همه شيوه‌هاى تفسيرى نادرست است. جز شيوه تفسير قرآن با قرآن و اين همان شيوه تفسيرى پيامبر( ص) و امامان( ع) است. بر مفسران لازم است كه اين روش تفسيرى را از معلمان معصوم فرا گيرند و در تفسير آيات به كار بندند.
 
در مجالى ديگر مى‌نويسد:« روشهاى تفسيرى از دو حالت بيرون نيستند: يا تفسير قرآن با قرآن هستند و يا تفسير قرآن با رأى».
 
 
 
مفسّر در تحليل و تأييد اين شيوه پيشنهادى، به آيه‌هايى استدلال مى‌كند كه قرآن را نور و برهان و بيان و هدايت معرفى مى‌كند و مى‌گويد: چيزى كه خود، بيان و هدايت است و مرجع و تكيه‌گاه غير خود به شمار مى‌آيد، پيش از اين كه روشن‌گر غير باشد، بايد خود مبيّن و روشن‌گر خود باشد.
 
 
 
مفسر بر اين باور است كه برآيند تفسير قرآن به قرآن، دستيابى به نخستين مفاهيم و معارف قرآنى است، مرتبه‌اى از معنا كه در چارچوب دلالت تطابقى آيه قرار دارد. در حاليكه روايات تفسيرى در صدد نشان دادن نمونه‌ها و معانى پنهان آيات است و چنانكه خود مى‌گويد، نگاه روايات تفسيرى به معانى ژرفتر كلام وحى است، با اين ويژگى كه مفاهيم ژرف، ريشه در معانى و منطوق دارد و در پرتو آن شكل مى‌گيرد به گونه‌اى كه درستى و نادرستى آن‌ها در گرو برابرى و نابرابرى با منطوق آيات است. چه اين كه به مقتضاى محوريت قرآن در ارزشيابى روايات و درستى و نادرستى آنها، منطوق آيات، معيار سازگارى و ناسازگارى روايات با قرآن است. و در نتيجه تفسير مأثور چيزى جدا از آيه نيست. بلكه برخى از مراتب معنايى آن است كه در پرتو سطح ظاهر آيه با يارى جستن از آيات ديگر به دست آمده است. بنابراين تفسير قرآن با سنت گونه‌اى از تفسير قرآن با قرآن است.
 
 
 
دكتر صادقى در مقدمه تفسير مى‌نويسد:« كم‌ترين چيزى كه بايد نسبت به آن اقدام كرد، فهم عبارت است كه همان معناى مطابقى و ظاهر آيه مى‌باشد. پس اين معناى مطابقى، پايه و اساس كشف زواياى ديگر از معنا قرار مى‌گيرد، چه اين كه تفسير داراى چهار مرتبه است: تفسير عبارت، تفسير اشارت، تفسير لطافت و تفسير حقايق، پس همين معناى ظاهر، معيار عرضه حديث بر قرآن است.»
 
 
 
نمونه‌هاى عملى تفسير نيز گوياى همين واقعيت است كه مفسر در پذيرش تفسير مأثور، بيش از هر چيز به سازگارى آن با مراتب مختلف معنايى آيه مى‌انديشد و دستيابى به هر معناى تازه را در پرتو مفهوم ظاهر آيه و سازگارى با آن جست و جو مى‌كند.
 
 
 
به اين ترتيب شيوه مفسر در حقيقت همان شيوه پيشنهادى تفسير قرآن با قرآن است هر چند از سنت نيز بهره برده است. از جهتى نيز مى‌توان گفت تفسير ايشان در رديف تفاسير تحليلى، اجتهادى، تربيتى و اجتماعى محسوب مى‌گردد.
 
 
 
== شاخصهاى ويژه تفسير    ==
 
 
      
 
      
*''' شيوه نگارش‌'''
+
*''' شیوه نگارش‌'''
 
 
نويسنده با بهره‌گيرى از صناعت تضمين، سجع و با استفاده گسترده از مصدرهاى صناعى شيوه جديدى را در پيش گرفته است كه در تفاسير موجود، مانند آن ديده نمى‌شود.
 
اين سبك نو و ناآشنا در آغاز، خواننده را در فهم عبارات و مقصود مفسر دچار مشكل مى‌كند و به نظر مى‌رسد نوعى تكلّف و تصنّع در تعبير و بيان صورت گرفته است، ولى پس از مدتى كه ذهن با سبك نوشتارى مؤلف انس گرفت، ظرافتها و دقتهايى كه مفسر در انتخاب و به كارگيرى واژه‌ها و تعبيرات مورد توجه قرار داده است، پديد مى‌شود و خواننده را در فهم معانى و مقاصد يارى مى‌دهند. بنابراين استفاده از تفسير الفرقان اندكى بردبارى مى‌طلبد. اين سبك بيشتر به سبك نوشتار مطبوعاتى روز لبنان شباهت داشته و متأثر از مدت اقامت مفسر در آن كشور مى‌باشد.
 
* '''بهره‌گيرى از ظرفيت مفهومى واژه‌ها'''
 
  
از ويژگيهاى ديگر اين تفسير، بهره‌گيرى از ظرفيت مفهومى واژه‌هاست. نخستين چيزى كه مفسر در تفسير يك آيه بدان توجه نشان مى‌دهد حدود و گستردگى مفهومى كلمات است، سعى او بر آن است كه مفاهيم واژه‌ها را بدون هر گونه محدوديتى و با همان گستردگى طبيعى كه در خود كلمه و با توجه به موقعيت كاربردى آن در آيه وجود دارد، به عنوان پايه و سرآغاز تفسير قرار دهد، و تا اندازه‌اى كه توانايى ذهنى و فكرى مفسر اجازه مى‌دهد به گستردن مفهوم آيه و شناخت مصداقها و واقعيتهاى قابل انطباق در آن بپردازد و هر گونه محدود سازى را تا آن جا كه از خود آيه در پرتو آيات تفسير ديگر پديد نيامده باشد به كنار گذارد. از همين رو حجم مواردى كه تفسيرهاى روايى تحديدگرا، در اين تفسير حمل بر جرى و تطبيق شده است و به مراتب بيش‌تر از ديگر تفاسير است. البته در بخش جرى و تطبيق مى‌توان اين شيوه را متأثر از تفسير گرانقدر الميزان مرحوم علامه طباطبائى« ره» دانست.
+
نویسنده با بهره‌گیرى از صناعت تضمین، سجع و با استفاده گسترده از مصدرهاى صناعى، شیوه جدیدى را در پیش گرفته است که در تفاسیر موجود، مانند آن دیده نمى‌شود.
 +
این سبک نو و ناآشنا در آغاز، خواننده را در فهم عبارات و مقصود مفسر دچار مشکل مى‌کند و به نظر مى‌رسد نوعى تکلّف و تصنّع در تعبیر و بیان صورت گرفته است، ولى پس از مدتى که ذهن با سبک نوشتارى مؤلف انس گرفت، ظرافتها و دقتهایى که مفسر در انتخاب و به کارگیرى واژه‌ها و تعبیرات مورد توجه قرار داده است، پدید مى‌شود و خواننده را در فهم معانى و مقاصد یارى مى‌دهند. بنابراین استفاده از تفسیر الفرقان اندکى بردبارى مى‌طلبد. این سبک بیشتر به سبک نوشتار مطبوعاتى روز [[لبنان]] شباهت داشته و متأثر از مدت اقامت مفسر در آن کشور مى‌باشد.
  
به عنوان نمونه مى‌توان به آيه 3 سوره نساء{{متن قرآن|«فَإِنْ خِفْتُمْ أَلَّا تَعْدِلُوا فَوَاحِدَةً »}} اشاره كرد ايشان مى‌نويسد:« اينعدالت تنها عدالت فردى و در زمينه تأمين حقوق همسران نيست، بلكه عدالت اجتماعى را نيز شامل مى‌شود، بنابراين اگر در جامعه شمار زنان و مردان مساوى بود، ازدواج متعدد براى يك مرد جايز نيست، زيرا موجب ظلم و رعايت نكردن عدالت مى‌شود.»( تفسير فرقان ج 6 ص 172)
+
*'''بهره‌گیرى از ظرفیت مفهومى واژه‌ها'''
امثال اين نمونه به روشنى تمايل شديد مفسر را در بهره‌جويى از اطلاق و ملاحظه مفهوم طبيعى كلمات نشان مى‌دهد. بلكه مفسر بر اين باور است كه محدود كردن مفاهيم آيات در محدوده فكرى مردم يك زمان، آيات را متشابه مى‌كند كه بايد از آن پرهيز كرد.( تفسير فرقان ج 1 ص 50)
 
  
* '''به كار بردن واژه‌هاى مشترك در چند معنا'''
+
از ویژگیهاى دیگر این تفسیر، بهره‌گیرى از ظرفیت مفهومى واژه‌هاست. نخستین چیزى که مفسر در تفسیر یک آیه بدان توجه نشان مى‌دهد حدود و گستردگى مفهومى کلمات است، سعى او بر آن است که مفاهیم واژه‌ها را بدون هر گونه محدودیتى و با همان گستردگى طبیعى که در خود کلمه و با توجه به موقعیت کاربردى آن در آیه وجود دارد، به عنوان پایه و سرآغاز تفسیر قرار دهد، و تا اندازه‌اى که توانایى ذهنى و فکرى مفسر اجازه مى‌دهد به گستردن مفهوم آیه و شناخت مصداقها و واقعیتهاى قابل انطباق در آن بپردازد و هر گونه محدود سازى را تا آن جا که از خود آیه در پرتو آیات تفسیر دیگر پدید نیامده باشد به کنار گذارد.  
ويژگى ديگر اين تفسير، حمل واژه‌هاى مشترك قرآنى، بر چند معنا و اراده مفاهيم متقابل از يك واژه است، تفاسير ديگر پيش‌تر در زمينه واژه‌هاى مشترك، يكى از معانى را انتخاب كرده و بقيه را ناديده مى‌گيرند، ولى سبك الفرقان جز اين است. هر جا كلمه‌اى از نظر لغوى چند معناى گونه‌گون داشته باشد و با دستورهاى ادبى و جايگاه كاربردى آن در آيه سازگار باشد، آن واژه را بر همه آن معانى حمل مى‌كند و همه آنها را جزء تفسير آيه مى‌داند و در عرض هم مى‌پذيرد.
 
مى‌نويسد:« اگر آيه‌اى معناهاى چندى را برتابد كه همه آنها صحيح باشد و ناسازى بين آنها نباشد، اشكال ندارد كه همه آنها مقصود باشد، چنانكه در شيوه ما در اين تفسير ديده مى‌شود.»( تفسير فرقان ج 27 ص 118 و ج 30 ص 30)
 
  
*'''درنگ در تعبيرها و دقت در واژه‌ها'''
+
*'''به کار بردن واژه‌هاى مشترک در چند معنا'''
  
مفسر، نسبت به شكل تعبير و كاربرد كلمات بسيار حساس است، شايد بتوان گفت نقطه آغاز تفسير هر آيه، تأمل در واژه‌ها و كيفيت كاربرد آن در آيه است، مفسر از اين راه در كشف زواياى جديد مفهوم آيه و نشان دادن تصوّر نور از محتواى آن بهره زياد برده است.
+
ویژگى دیگر این تفسیر، حمل واژه‌هاى مشترک قرآنى، بر چند معنا و اراده مفاهیم متقابل از یک واژه است. تفاسیر دیگر پیش‌تر در زمینه واژه‌هاى مشترک، یکى از معانى را انتخاب کرده و بقیه را نادیده مى‌گیرند، ولى سبک الفرقان جز این است. هر جا کلمه‌اى از نظر لغوى چند معناى گونه‌گون داشته باشد و با دستورهاى ادبى و جایگاه کاربردى آن در آیه سازگار باشد، آن واژه را بر همه آن معانى حمل مى‌کند و همه آنها را جزء تفسیر آیه مى‌داند و در عرض هم مى‌پذیرد.
به عنوان نمونه ذيل آيه 21 سوره بقره{{متن قرآن|«يَا أَيُّهَا النَّاسُ اعْبُدُوا رَبَّكُمُ...»}}هر يك از كلمات:« يا ايها» و« الناس» را توضيح مى‌دهد و فلسفه انتخاب آنها را بيان مى‌كند، از جمله آن كه: كلمه« يا» كه براى نداى دور است، از آن رو به كار رفته است كه مردم پيش از عبادت خدا، از محضر ربوبى دورند.( تفسير فرقان ج 1 ص 214)
 
  
* '''اعتماد بر ملاكها و اصول خود و محور قرار ندادن آراى تفسير مفسران‌'''
+
*'''اعتماد بر ملاکهای خود و عدم تکیه بر آراى مفسران‌'''
پديده ديگر در سبك نويسنده تكيه بر فهم و برداشت شخصى و بى‌اعتمادى به گفته‌ها و ديدگاههاى ديگران است. مفسر با دقّت و درنگ در مفردات و تركيبات آيه به صورت مستقيم و با استمداد از آيات يا روايات راهگشا به سراغ تفسير مى‌رود و از هر گونه درگير شدن با گفته‌ها و نظريه‌ها خوددارى مى‌كند. البته اين بدان معنا نيست كه هيچ گونه نقل و نقدى نسبت به نظريات ندارد بلكه مقصود آن است كه: در فهم آيه و برداشت تفسيرى از آن، بر ديدگاههاى ديگران تكيه ندارد و بر اين باور است كه تفسير قرآن بر اساس آراى مفسران، به هر شكل كه باشد، گونه‌اى از تفسير به رأى است. در جايى به صراحت بر اين واقعيت تأكيد دارد كه شيوه تفسير الفرقان، نپرداختن به آراء و نظريه‌هاى تفسيرى ديگران است.( تفسير فرقان ج 1 ص 309 و ج 30 ص 6)
 
  
*''' استفاده گسترده از روايات‌'''
+
پدیده دیگر در سبک نویسنده، تکیه بر فهم و برداشت شخصى و بى‌اعتمادى به گفته‌ها و دیدگاههاى دیگران است. مفسر با دقّت و درنگ در مفردات و ترکیبات آیه به صورت مستقیم و با استمداد از آیات یا روایات راهگشا به سراغ تفسیر مى‌رود و از هر گونه درگیر شدن با گفته‌ها و نظریه‌ها خوددارى مى‌کند. البته این بدان معنا نیست که هیچ گونه نقل و نقدى نسبت به نظریات ندارد بلکه مقصود آن است که: در فهم آیه و برداشت تفسیرى از آن، بر دیدگاههاى دیگران تکیه ندارد و بر این باور است که تفسیر قرآن بر اساس آراى مفسران، به هر شکل که باشد، گونه‌اى از [[تفسیر به رأی]] است.  
سبك تفسير گر چه تفسير قرآن به قرآن است و به همين جهت اگر از روايات استفاده نمى‌كرد، برخلاف انتظار نبود امّا ويژگى اين تفسير آن است كه همراه با سبك ياد شده از روايات نيز، به صورت گسترده بهره برده است به گونه‌اى كه مى‌توان گفت، افزون بر تفسير قرآن، يك دوره تفسير روايى را نيز در بر دارد و كمتر صفحه‌اى را مى‌توان يافت كه به گونه‌اى استشهاد به روايت و استناد به منبع روايى در آن ديده نشود.
 
  
مهم‌ترين محورهايى كه استفاده از روايات در آن صورت گرفته است، يكى تأييد تفسير آيه و ديگر گسترش ابعاد آيه است، گر چه در مواردى ديگر، مانند شأن نزول يا مباحث علمى نيز به روايات استناد شده است.( به عنوان نمونه ج 5 ص 275 تفسير فرقان)( تفسير فرقان ج 30 ص 21 و 25)
+
*''' استفاده گسترده از روایات‌'''
  
معيار تفسير و فهم يك آيه خود قرآن است و نقش روايات، تأييد منطوق و مفهوم ظاهر آيه و يا گسترش دادن همان معناست، فراتر از آنچه تنها از منطوق آيه استفاده مى‌شود. به اين ترتيب جمع بين تفسير قرآن با قرآن و بهره‌گيرى گسترده از روايات به گونه‌اى كه در غير تفسير روايى مانند آن ديده نمى‌شود، يكى از برجستگيهاى تفسير الفرقان به شمار مى‌آيد.
+
سبک این تفسیر گرچه [[تفسیر قرآن به قرآن|تفسیر قرآن به قرآن]] است، امّا ویژگى این تفسیر آن است که همراه با سبک یاد شده از روایات نیز به صورت گسترده بهره برده است، به گونه‌اى که مى‌توان گفت، افزون بر تفسیر قرآن، یک دوره [[تفسیر روایی|تفسیر روایى]] را نیز در بر دارد و کمتر صفحه‌اى را مى‌توان یافت که به گونه‌اى استشهاد به روایت و استناد به منبع روایى در آن دیده نشود. البته معیار تفسیر و فهم یک آیه، خود قرآن است و نقش روایات، تأیید [[مفهوم و منطوق|منطوق و مفهوم]] ظاهر آیه و یا گسترش دادن همان معناست، فراتر از آنچه تنها از منطوق آیه استفاده مى‌شود. به این ترتیب جمع بین تفسیر قرآن با قرآن و بهره‌گیرى گسترده از روایات به گونه‌اى که در غیر تفسیر روایى مانند آن دیده نمى‌شود، یکى از برجستگیهاى تفسیر الفرقان به شمار مى‌آید.
  
 
*'''بحث فقهى استدلالى‌'''
 
*'''بحث فقهى استدلالى‌'''
اين تفسير به فقه الاحكام به صورت مبسوط و استدلالى پرداخته است. در تاريخ تفسير كم نيستند تفاسيرى كه به آيات الاحكام و مباحث فقهى روى داشته‌اند مانند تفسير قرطبى، امّا طرح مباحث فقهى در اين تفاسير بيش‌تر به صورت بيان مسائل و به گونه غير استدلالى بوده است. ويژگى تفسير الفرقان اين است كه با حفظ گستردگى بحث، به صورت استدلالى و اجتهادى وارد مباحث فقه آيات الاحكام شده است. كنجكاوى در تعبيرات، در نظر داشتن نكته‌هاى ادبى و بلاغى، جرح و تعديل روايات مطرح شده و نقد و ارزيابى آراى فقهى و در همه اين احوال تكيه بر محوريت قرآن در تبيين احكام، تفسير الفرقان را موقعيتى چونان كتب فقهى بخشيده است، چه اين كه زمينه فقه قرآنى را به گونه گسترده فراهم آورده است.
 
  
مفسر خود در مقدمه تفسير، بر ضرورت بحث و تحليل آيات الاحكام تأكيد كرده و يادآور شده است كه اگر آيات الاحكام در تفسير مورد بحث قرار نگيرد، از آن جا كه در فقه نيز به گونه‌اى بايسته از آن بحث نمى‌شود، در نتيجه آيات الاحكام، هميشه تفسير ناشده باقى مى‌ماند و اين كار نتايج زيانبارى را در فقه به وجود مى‌آورد. به هر حال، تلاشهاى مفسر در پرداختن به آيات الاحكام به صورت كم سابقه، يكى از عوامل پيدايش آراء و ديدگاههاى جديد از ناحيه مفسّر در فقه است.
+
با توجه به این که جزء [[فقها]] بوده، مطالب گسترده اى در مورد مسائل [[فقه|فقهى]] و [[احکام]] به صورت استدلالى در این تفسیر آورده است. در تاریخ تفسیر کم نیستند تفاسیرى که به [[آیات الاحکام]] و مباحث [[فقه|فقهى]] روى داشته‌اند، امّا طرح مباحث فقهى در این تفاسیر بیش‌تر به صورت بیان مسائل و به گونه غیر استدلالى بوده است. ویژگى تفسیر الفرقان این است که با حفظ گستردگى بحث، به صورت استدلالى و اجتهادى وارد مباحث فقه آیات الاحکام شده است. کنجکاوى در تعبیرات، در نظر داشتن نکته‌هاى ادبى و بلاغى، [[جرح و تعدیل|جرح و تعدیل]] روایات مطرح شده و نقد و ارزیابى آراى فقهى و تکیه بر محوریت قرآن در تبیین احکام، تفسیر الفرقان را موقعیتى چونان کتب فقهى بخشیده است، چه این که زمینه فقه قرآنى را به گونه گسترده فراهم آورده است.
  
* '''گستردگى منابع‌'''
+
*'''گستردگى منابع‌'''
مشخصه ديگر تفسير الفرقان، تعدد و تنوع منابع مورد استفاده است، در بررسى اجمالى در جلدهاى تفسير نتايج زير به دست آمد:
 
الف) منابع روايى: حدود 80 مأخذ روايى مورد استفاده قرار گرفته است كه در ميان آن از صحاح و مسانيد اهل سنت گرفته تا ادعيه ائمه« عليهم السلام» ديده مى‌شود. از آنجا كه مفسر در گزينش روايات، بر اساس صحت متن حديث و سازگارى آن با محتواى آيات عمل كرده است و نه صحت سند آنها، از استناد به مراجع گوناگون و گاه سست و بدون سند، خوددارى نكرده است.
 
  
ب) منابع تفسيرى: بيش از 25 تفسير مورد مراجعه الفرقان بوده است كه بيشتر آن‌ها براى نقل روايت و برخى براى نقل و يا نقد نظريه مفسر مورد استفاده قرار گرفته است. تفسير نور الثقلين، در المنثور، قمى و البرهان بيشترين تكيه‌گاه مفسر در نقل روايت است و تفسير فخر رازى، المنار، صدر المتألهين، الميزان و طنطاوى از تفاسيرى است كه مفسر به نقل و يا نقد نظريات آنها پرداخته است.( مانند ج 6 ص 367 تفسير فرقان)
+
مشخصه دیگر تفسیر الفرقان، تعدد و تنوع منابع مورد استفاده است. در بررسى اجمالى در جلدهاى تفسیر نتایج زیر به دست آمد:
 +
الف) منابع روایى: حدود ۸۰ مأخذ روایى مورد استفاده قرار گرفته است که در میان آن از صحاح و مسانید اهل سنت گرفته تا ادعیه [[ائمه]] علیهم السلام دیده مى‌شود. ب) منابع تفسیرى: بیش از ۲۵ تفسیر مورد مراجعه الفرقان بوده است که بیشتر آن‌ها براى نقل روایت و برخى براى نقل و یا نقد نظریه مفسر مورد استفاده قرار گرفته است. تفسیر [[نور الثقلین (کتاب)|نور الثقلین]]، [[الدر المنثور فی التفسیر بالمأثور (کتاب)|درالمنثور]]، [[تفسیر قمى]] و [[البرهان فی تفسیر القرآن (کتاب)|البرهان]] بیشترین تکیه‌گاه مفسر در نقل روایت است و [[التفسیر الکبیر (کتاب)|تفسیر فخر رازى]]، المنار، تفسر [[ملاصدرا|صدرالمتألهین]]، [[المیزان فی تفسیر القرآن (کتاب)|المیزان]] و طنطاوى از تفاسیرى است که مفسر به نقل و یا نقد نظریات آنها پرداخته است. ج) منابع لغوى: کتابهاى لغوى استفاده شده، عبارتند از: [[لسان العرب]]، قاموس، مصباح، [[تاج العروس]]، [[المفردات فی غریب القرآن (کتاب)|مفردات راغب]]، [[النهایه فی غریب الحدیث و الاثر (کتاب)|النهایة]] ابن اثیر. د) استفاده از کتب عهدین: یکى از ویژگیهاى تفسیر الفرقان، که چه بسا همانند نداشته باشد، استفاده از متون عبرى عهدین است. نقل متون عهدین در راستاى دو هدف کلى صورت گرفته است، یکى تأیید مفاهیم و گزارشهاى قرآنى مانند بشارتهاى [[پیامبر اسلام|پیامبر]] و داستانهاى [[بنی اسرائیل|بنى‌اسرائیل]] و دیگر نقل ناهمگونى‌ها و تحریفهاى موجود در عهدین. ه) منابع پراکنده: بالغ بر ۶۰ کتاب و مقاله در زمینه‌هاى مختلف مورد مراجعه بوده است، که در میان آن‌ها، کتابهاى علمى، اجتماعى، تاریخى، دائرة المعارفها و گاه مجلات و روزنامه، دیده مى‌شوند.
  
ج) منابع لغوى: كتابهاى لغوى استفاده شده، عبارتند از: لسان العرب، قاموس، مصباح، تاج العروس، مفردات راغب، نهاية ابن اثير. اين منابع متعدد است، امّا از آنجا كه مفسر به بحث لغت بيش‌تر به صورت آزاد و بدون استناد به منابع لغوى مى‌پردازد، مراجعه به منابع لغت و نقل گفته‌هاى آنها، كم‌تر به چشم مى‌خورد.
+
*'''ابتکار و نوآورى‌'''
  
د) منابع پراكنده: بالغ بر 60 كتاب و مقاله در زمينه‌هاى مختلف مورد مراجعه بوده است، كه در ميان آن‌ها، كتابهاى علمى، اجتماعى، تاريخى، دائرة المعارفها و گاه مجلات و روزنامه، ديده مى‌شوند، بيشتر آنها براى نقل نظريه و در تأييد يك مطلب تفسيرى استفاده شده است، ولى برخى در جهت نقد نظريه نويسنده در پرتو آيات و مفاهيم قرآن نيز مورد استفاده قرار گرفته است.
+
الفرقان در زمینه‌هاى گوناگون بویژه فقه الاحکام، به نظریات جدید یا نادرى رسیده است که با قطع نظر از صحت و سقم آن، در باز کردن افقهاى جدید فرار روى خواننده و ایجاد توانایى بیشتر در گزینش نظریات و احتمالات، نقش زیادى ایفا مى‌کند. به عنوان نمونه، در بحث [[عصمت]] پیامبران، نظریه سومى را در قبال دو نظریه معصوم بودن و معصوم نبودن پیامبران، انتخاب کرده و معتقد است که [[نبوت]] به عنوان عهد الهى در انبیاء [[پیامبران اولوالعزم|اولواالعزم]]، مستلزم عصمت آنان است، امّا در دیگر پیامبران، مانند [[حضرت آدم علیه السلام|آدم]](ع) مستلزم عصمت نیست. در موضوع خلق و امر و ماده و تجرد، معتقد است که موجود مجرد تنها خداست و هیچ موجود دیگر جز او مجرد نیستند. در زمینه مبطلات [[روزه]]، مصرف دخانیات را باطل کننده روزه نمى‌داند. از اینگونه آراء و نظریات که برخى بى‌سابقه و یا شاذ و نادر است، در سراسر تفسیر به چشم مى‌خورد، شک نیست که برخى از این آراء، مجال نقد و اشکال دارد.
  
* '''استفاده از عهدين با زبان عبرى‌'''
+
*'''عدم توجه به سیاق و تناسب‌'''
  
يكى از ويژگيهاى تفسير الفرقان، كه چه بسا همانند نداشته باشد، استفاده از متون عبرى عهدين است. نقل متون عهدين در راستاى دو هدف كلى صورت گرفته است، يكى تأييد مفاهيم و گزارشهاى قرآنى مانند بشارتهاى پيامبر و داستانهاى بنى‌اسرائيل( مانند تفسير فرقان ج 1 ص 361) و ديگر نقل ناهمگونى‌ها و تحريفهاى موجود در عهدين.( ج 1 ص 343 تفسير فرقان)
+
مفسر نسبت به [[سیاق آیات|سیاق آیات]] توجه چندانى ندارد، در هر [[آیه]] یا مجموعه از آیاتى که مورد بررسى قرار مى‌گیرد، از سیاق قبل و بعد آن به عنوان یک قرینه یا عنصر دخیل در فهم آیه استفاده نمى‌شود و کم‌تر مواردى را مى‌توان یافت که به لحاظ پیوستگى شدید آیه به زمینه‌هاى پیش از آن و پس از آن، از ارتباط موجود یا وحدت فضاى حاکم بر آیات در جهت تفسیر آن بهره برده باشد.
 +
مانند همین موضع را نسبت به ارتباط و [[تناسب آیات و سور|تناسب آیات و سوره‌ها]] نیز دارد. ایشان معتقد است که ترتیب آیات و سوره‌ها مانند تنزیل آن وحیانى است، و هیچ کس حتى خود [[پیامبر اسلام|پیامبر اکرم]] صلى اللّه علیه و آله در این زمینه نقش نداشته است. همان گونه که آیات [[وحى]] مى‌شد، جایگاه آنها در سوره‌ها و جایگاه سوره‌ها در قرآن به وسیله وحى به پیامبر ابلاغ مى‌گردید. بر این اساس پیوند آیات با یکدیگر یک پیوند الهى و واقعیت انکار ناپذیر است، زیرا تألیف الهى نمى‌تواند بدون هدف صورت گرفته باشد، امّا از آنجا که این پیوستگى و ارتباط عمیق و ژرف است دسترسى به آن همیشه میسر نمى‌باشد، گاهى با تدبر و تأمل مى‌توان دریافت و زمانى هم اینچنین نیست.
  
* '''ابتكار و نوآورى‌'''
+
*'''مبحث قرائات‌'''
الفرقان در زمينه‌هاى گوناگون بويژه فقه الاحكام، به نظريات جديد يا نادرى رسيده است كه با قطع نظر از صحت و سقم آن در باز كردن افقهاى جديد فرار روى خواننده و ايجاد توانايى بيشتر در گزينش نظريات و احتمالات، نقش زيادى ايفا مى‌كند. به عنوان نمونه مفسر، تمام آياتى كه علم را در بستر زمان به خدا نسبت مى‌دهد، مانند علم الله، يعلم الله و... به معنى آگاهى نمى‌داند، بلكه از ريشه علامت به معناى علامت زدن مى‌گيرد.( تفسير فرقان ج 27 ص 129)
 
  
در بحث عصمت پيامبران، نظريه سومى را در قبال دو نظريه معصوم بودن و معصوم نبودن پيامبران، انتخاب كرده است. وى معتقد است كه نبوت به عنوان عهد الهى در انبياء اولو العزم، مستلزم عصمت آنان است، امّا در ديگر پيامبران، مانند آدم( ع) مستلزم عصمت نيست.( تفسير فرقان ج 1 ص 324)
+
از آن جا که مفسر قراءت مرسوم را قراءت [[متواتر]] و معتبر مى‌داند و سایر [[قراءات قرآن|قراءتها]] را نادرست مى‌شمارد، از پرداختن به مباحث قراءت خوددارى مى‌کند و با نقد کوتاه و بسیار گذرا نسبت به مواردى که دیگران اختلاف قراءت را مطرح کرده‌اند، از آن مى‌گذرد و اگر چنانچه روایاتى باشد که قراءتى خلاف قراءت مرسوم را توصیه کرده است، به شدت آن را رد مى‌کند.
  
در موضوع خلق و امر و ماده و تجرد، معتقد است كه موجود مجرد تنها خداست و هيچ موجود ديگر جز او مجرد نيستند.( تفسير فرقان ج 1 ص 29) در زمينه مبطلات روزه، مصرف دخانيات را باطل كننده روزه نمى‌داند.( تفسير فرقان ج 3 ص 69- 70)
+
*'''داستانهاى پیامبران و اسرائیلیات‌'''
  
از اينگونه آراء و نظريات كه برخى بى‌سابقه و يا شاذ و نادر است، در سراسر تفسير به چشم مى‌خورد، شك نيست كه برخى از اين آراء، مجال نقد و اشكال دارد.
+
در زمینه داستانهاى تاریخى و قصص پیامبران، مفسر بر این باور است که نباید پا را فراتر از آنچه آیات مطرح کرده است گذاشت و نباید وارد جزئیات شد. تعبیرى که همواره در این زمینه به کار مى‌برد این است «فلنسکت عمّا سکت الله»، روایاتى را هم که در این زمینه‌ها رسیده است بى‌اعتبار مى‌داند و گاه از روایات [[اسرائیلیات|اسرائیلى]] مى‌شمرد. الفرقان نسبت به اسرائیلیات که محور عمده‌اش داستانها هستند، نظر منفى دارد و با آوردن آنها در تفسیر و دخالت دادن آنها در فهم آیات، سخت مخالف است و در مقدمه تفسیر، یکى از دلایل رویگردانى از تفسیر مبتنى بر روایات و روى آورى به سبک تفسیر قرآن با قرآن را وجود روایات اسرائیلى و نصرانى در مجموعه حدیثى مسلمانان مى‌داند و معتقد است که چنین روایاتى حتى اگر مسند صحیح نیز داشته باشد، تا آن جا که قرآن تأیید نکند، نمى‌تواند معیار تفسیر قرار گیرد.
  
== شاخصهاى مشترك تفسير  ==
+
*'''مباحث اجتماعى‌'''
 
 
در اين بخش به امورى مى‌پردازيم كه اگر چه از ويژگيهاى تفسير الفرقان به شمار نمى‌آيد، امّا نوع نگاه مفسر به آنها تعيين كننده مشخصات تفسير و سبك نويسنده به حساب مى‌آيد.
 
  
*'''سياق و تناسب‌'''
+
تفسیر الفرقان نسبت به طرح مباحث اجتماعى و واقعیتهاى موجود و مورد ابتلاى جامعه اهتمام فراوانى دارد و در جاى جاى تفسیر به مناسبت آگاه به صورت فصلى مستقل و گاه ضمن تفسیر یک آیه به صورت مبسوط، متعرض مسایلى همچون، نظام حکومت، اقتصاد، حقوق و جایگاه زن، شورا، وحدت مسلمانان، طبقه‌هاى اجتماعى، [[تعدد زوجات|چندهمسرى]]، و... شده است و با استفاده از آیات به اظهار نظر و یا نقد و ردّ دیدگاهها پرداخته است.
  
مفسر نسبت به سياق آيات توجه چندانى ندارد، در هر آيه يا مجموعه از آياتى كه مورد بررسى قرار مى‌گيرد، از سياق قبل و بعد آن به عنوان يك قرينه يا عنصر دخيل در فهم آيه استفاده نمى‌شود و كم‌تر مواردى را مى‌توان يافت كه به لحاظ پيوستگى شديد آيه به زمينه‌هاى پيش از آن و پس از آن، از ارتباط موجود يا وحدت فضاى حاكم بر آيات در جهت تفسير آن بهره برده باشد.
+
*'''گرایش شیعى‌'''
مانند همين موضع را نسبت به ارتباط و تناسب آيات و سوره‌ها نيز دارد. ايشان معتقد است كه ترتيب آيات و سوره‌ها مانند تنزيل آن وحيانى است، هيچ كس حتى خود پيامبر اكرم صلى اللّه عليه و آله و سلم در اين زمينه نقش نداشته است.( تفسير فرقان ج 1 ص 151 و 229)
 
  
همان گونه كه آيات، وحى مى‌شد، جايگاه آنها در سوره‌ها و جايگاه سوره‌ها در قرآن به وسيله وحى به پيامبر ابلاغ مى‌گرديد. بر اين اساس پيوند آيات با يكديگر يك پيوند الهى و واقعيت انكار ناپذير است، زيرا تأليف الهى نمى‌تواند بدون هدف صورت گرفته باشد، امّا از آنجا كه اين پيوستگى و ارتباط عميق و ژرف است دسترسى به آن هميشه ميسر نمى‌باشد، گاهى با تدبر و تأمل مى‌توان دريافت و زمانى هم اينچنين نيست.( تفسير فرقان ج 8 ص 12)
+
تفسیر الفرقان تفسیرى [[شیعه|شیعى]] است و گرایش شیعى مفسّر در جاى جاى تفسیر آشکار است. اما این بدان معنى نیست که تفسیر بر مبناى [[تعصب]] مذهبى بیان یافته باشد. مفسر در مقدمه تفسیر خود بر این اصل تأکید دارد که تفسیر قرآن بر اساس رأى شخصى یا مذهب یا تقلید از دیگران، تفسیر قرآن نیست، بلکه تفسیر رأى شخص است، از این رو معیار اصلى در فهم آیات را، خود آیات و روایات موافق با آن قرار داده و در گزینش روایات و یا نقد نظریات، هیچ گونه تفاوتى بین شیعه و [[اهل سنت|سنى]] نگذاشته است و به همان میزان از منابع اهل سنت استفاده کرده که از منابع شیعه، و همان اندازه به نقد آراى عالمان و فقیهان شیعه پرداخته که به دیدگاههاى اهل سنت پرداخته است.
* '''قراءت‌'''
 
از آن جا كه مفسر قراءت مرسوم را قراءت متواتر و معتبر مى‌داند و ساير قراءتها را نادرست مى‌شمارد، از پرداختن به مباحث قراءت خوددارى مى‌كند و با نقد كوتاه و بسيار گذرا نسبت به مواردى كه ديگران اختلاف قراءت را مطرح كرده‌اند، از آن مى‌گذرد و اگر چنانچه رواياتى باشد كه قراءتى خلاف قراءت مرسوم را توصيه كرده است، به شدت آن را رد مى‌كند.( مانند تفسير فرقان ج 1 ص 98) فقط در قراءت« آل ياسين» در سوره مباركه صافات است كه با اعتراف به اين كه، قرائت مرسوم و متواتر با كسر همزه« إل ياسين» است، امّا با توجه به روايات، قرائت با مد همزه را نيز صحيح مى‌داند، با آن كه معنا در دو قرائت متفاوت است.
 
  
* '''تاريخ داستانهاى پيامبران و اسرائيليات‌'''
+
==منابع==
  
در زمينه داستانهاى تاريخى و قصص پيامبران، مفسر بر اين باور است كه نبايد پا را فراتر از آنچه آيات مطرح كرده است گذاشت و نبايد وارد جزئيات شد. تعبيرى كه همواره در اين زمينه به كار مى‌برد اين است« فلنسكت عمّا سكت الله»، رواياتى را هم كه در اين زمينه‌ها رسيده است بى‌اعتبار مى‌داند و گاه از روايات اسرائيلى مى‌شمرد.( مانند ج 1 ص 35 تفسير فرقان)
+
*کتابشناسی تفصیلی مذاهب اسلامی، محمدرضا ضمیری.
الفرقان نسبت به روايات اسرائيلى( اسرائيليات) كه محور عمده‌اش داستانها هستند، نظر منفى دارد و با آوردن آنها در تفسير و دخالت دادن آنها در فهم آيات، سخت مخالف است و در مقدمه تفسير، يكى از دلايل رويگردانى از تفسير مبتنى بر روايات و روى آورى به سبك تفسير قرآن با قرآن را وجود روايات اسرائيلى و نصرانى در مجموعه حديثى مسلمانان مى‌داند و معتقد است كه چنين رواياتى حتى اگر مسند صحيح نيز داشته باشد، تا آن جا كه قرآن تأييد نكند، نمى‌تواند معيار تفسير قرار گيرد.( تفسير فرقان ج 1 ص 20- 21)
+
*[[نرم افزار جامع تفاسیر نور|نرم افزار جامع التفاسیر]]، مرکز تحقیقات کامپیوتری علوم اسلامی.
  
* '''مباحث اجتماعى‌'''
+
[[رده:تفاسیر]][[رده:تفسیرهای شیعه]][[رده:تفاسیر اجتهادی]][[رده:تفاسیر اجتماعی]][[رده:تفاسیر تربیتی]]
 
 
تفسير الفرقان نسبت به طرح مباحث اجتماعى و واقعيتهاى موجود و مورد ابتلاى جامعه اهتمام فراوانى دارد و در جاى جاى تفسير به مناسبت آگاه به صورت فصلى مستقل و گاه ضمن تفسير يك آيه به صورت مبسوط، متعرض مسايلى همچون، نظام حكومت، اقتصاد، حقوق و جايگاه زن، شورا، وحدت مسلمانان، طبقه‌هاى اجتماعى، چندهمسرى، و... شده است و با استفاده از آيات به اظهار نظر و يا نقد و ردّ ديدگاهها پرداخته است.( از جمله نقد فرقان ج 4 ص 163)
 
 
 
*'''گرايش شيعى‌'''
 
 
 
تفسير الفرقان تفسيرى شيعى است و گرايش شيعى مفسّر در جاى جاى تفسير آشكار است.( تفسير فرقان ج 30 ص 15) اما بدان معنى نيست كه تفسير بر مبناى تعصب مذهبى بيان يافته باشد. مفسر در مقدمه تفسير خود بر اين اصل تأكيد دارد كه تفسير قرآن بر اساس رأى شخصى يا مذهب يا تقليد از ديگران، تفسير قرآن نيست، بلكه تفسير رأى شخص است، از اين رو معيار اصلى در فهم آيات را، خود آيات و روايات موافق با آن قرار داده و در گزينش روايات و يا نقد نظريات، هيچ گونه تفاوتى بين شيعه و سنى نگذاشته است و به همان ميزان از منابع اهل سنت استفاده كرده كه از منابع شيعه، و همان اندازه به نقد آراى عالمان و فقيهان شيعه پرداخته كه به ديدگاههاى اهل سنت پرداخته است.
 
 
 
==وضعیت نشر==
 
 
 
این كتاب به همت انتشارات مؤسسه اعلمى در سال 1395 ق چاپ شده است.
 
 
 
==پانویس==
 
<references/>
 
 
 
==منابع==
 
*محمدرضا ضمیری، کتابشناسی تفصیلی مذاهب اسلامی.
 
*مرکز تحقیقات کامپیوتری علوم اسلامی، نرم افزار جامع التفاسیر[لوح فشرده]، بخش کتابشناسی
 
==متن کتاب الفرقان فى تفسير القرآن==
 
[http://lib.ahlolbait.com/parvan/resource/45963/الفرقان-في-تفسير-القرآن-بالقرآن الفرقان فى تفسير القرآن]
 
[[رده:تفاسیر]]
 
 
{{تفسیر قرآن}}
 
{{تفسیر قرآن}}

نسخهٔ کنونی تا ‏۱۲ مارس ۲۰۲۴، ساعت ۱۱:۰۲

تفسیر الفرقان.jpg
نویسنده محمد صادقی تهرانی
موضوع تفاسیر شیعه
زبان عربی
تعداد جلد ۳۰

الفرقان فى تفسير القرآن

«الفُرقان فى تفسیر القرآن بالقرآن و السنّة» اثر محمد صادقى تهرانى (م، ۱۳۹۰ ش)، شامل یک دوره کامل تفسیر قرآن کریم به روش «تفسیر قرآن به قرآن» است. از جهتى نیز مى‌توان این تفسیر را در ردیف تفاسیر اجتهادى، تربیتى و اجتماعى قرار داد. این تفسیر - که حاصل سخنرانی‌های مؤلف در حوزه‌هاى علمیه قم و نجف براى طلاب علوم دینى بوده- هم از نظر محتوا و هم از جهت سبک، یکى از تفاسیر بدیع شیعه به شمار مى‌آید و داراى مطالب و نکات بکر و تازه است.

مؤلف

شیخ محمد صادقى تهرانى (۱۳۰۵-۱۳۹۰ ش) فقیه و مفسّر شیعی معاصر، و از علما و مدرسان حوزه علمیه قم است. دکتر صادقى تحصیلات جدید خود را تا سطح دکترا در تهران و تحصیلات دینى را در حوزه قم و نجف به انجام رساند.

محمد تهرانی پیش از انقلاب اسلامى به علت فعالیت‌هاى مبارزاتى از ایران متوارى شد و در نجف و سپس مکه سکونت گزید و پس از پیروزى انقلاب به ایران آمد و در شهر قم به تدریس و تألیف مشغول گردید.

مرحوم تهرانی داراى آثار متعددى در زمینه فقه، کلام، تفسیر و تاریخ است. برخی از این آثار عبارتند از: الفرقان فی تفسیر القرآن، حکومت قرآنی، بشارات عهدین، تاریخ اندیشه و تمدن، علم اصول در ترازوی نقد، علی و الحاکمون، قرآن و نظام آموزشی حوزه، ماتریالیسم و متافیزیک.

شیوه تفسیر

عنوان تفسیر «الفرقان فى تفسیر القرآن بالقرآن و السنة» چنین مى‌نماید که مفسّر از دو سبک تفسیر قرآن با قرآن و تفسیر قرآن با سنّت، سود برده است. امّا در مقدمه تفسیر اظهار مى‌دارد که بایسته‌ترین روش تفسیرى، شیوه تفسیر قرآن با قرآن است. وى مى‌نویسد: «همه شیوه‌هاى تفسیرى نادرست است، جز شیوه تفسیر قرآن با قرآن و این همان شیوه تفسیرى پیامبر (ص) و امامان (ع) است. بر مفسران لازم است که این روش تفسیرى را از معلمان معصوم فرا گیرند و در تفسیر آیات به کار بندند».

مفسّر در تحلیل و تأیید این شیوه پیشنهادى، به آیه‌هایى استدلال مى‌کند که قرآن را نور و برهان و بیان و هدایت معرفى مى‌کند و مى‌گوید: چیزى که خود، بیان و هدایت است و مرجع و تکیه‌گاه غیر خود به شمار مى‌آید، پیش از این که روشن‌گر غیر باشد، باید خود مبین و روشن‌گر خود باشد.

مفسر بر این باور است که برآیند تفسیر قرآن به قرآن، دستیابى به نخستین مفاهیم و معارف قرآنى است، مرتبه‌اى از معنا که در چارچوب دلالت تطابقى آیه قرار دارد. در حالیکه روایات تفسیرى در صدد نشان دادن نمونه‌ها و معانى پنهان آیات است و تفسیر مأثور چیزى جدا از آیه نیست. بلکه برخى از مراتب معنایى آن است که در پرتو سطح ظاهر آیه با یارى جستن از آیات دیگر به دست آمده است. بنابراین تفسیر قرآن با سنت گونه‌اى از تفسیر قرآن با قرآن است.

نمونه‌هاى عملى تفسیر نیز گویاى همین واقعیت است که مفسر در پذیرش تفسیر مأثور، بیش از هر چیز به سازگارى آن با مراتب مختلف معنایى آیه مى‌اندیشد و دستیابى به هر معناى تازه را در پرتو مفهوم ظاهر آیه و سازگارى با آن جست و جو مى‌کند.

به این ترتیب شیوه مفسر در حقیقت، همان شیوه تفسیر قرآن با قرآن است، هر چند از سنت و روایت نیز بهره برده است. از جهتى نیز مى‌توان گفت تفسیر ایشان در ردیف تفاسیر تحلیلى، اجتهادى، تربیتى و اجتماعى محسوب مى‌گردد.

ویژگی‌های تفسیر

  • شیوه نگارش‌

نویسنده با بهره‌گیرى از صناعت تضمین، سجع و با استفاده گسترده از مصدرهاى صناعى، شیوه جدیدى را در پیش گرفته است که در تفاسیر موجود، مانند آن دیده نمى‌شود. این سبک نو و ناآشنا در آغاز، خواننده را در فهم عبارات و مقصود مفسر دچار مشکل مى‌کند و به نظر مى‌رسد نوعى تکلّف و تصنّع در تعبیر و بیان صورت گرفته است، ولى پس از مدتى که ذهن با سبک نوشتارى مؤلف انس گرفت، ظرافتها و دقتهایى که مفسر در انتخاب و به کارگیرى واژه‌ها و تعبیرات مورد توجه قرار داده است، پدید مى‌شود و خواننده را در فهم معانى و مقاصد یارى مى‌دهند. بنابراین استفاده از تفسیر الفرقان اندکى بردبارى مى‌طلبد. این سبک بیشتر به سبک نوشتار مطبوعاتى روز لبنان شباهت داشته و متأثر از مدت اقامت مفسر در آن کشور مى‌باشد.

  • بهره‌گیرى از ظرفیت مفهومى واژه‌ها

از ویژگیهاى دیگر این تفسیر، بهره‌گیرى از ظرفیت مفهومى واژه‌هاست. نخستین چیزى که مفسر در تفسیر یک آیه بدان توجه نشان مى‌دهد حدود و گستردگى مفهومى کلمات است، سعى او بر آن است که مفاهیم واژه‌ها را بدون هر گونه محدودیتى و با همان گستردگى طبیعى که در خود کلمه و با توجه به موقعیت کاربردى آن در آیه وجود دارد، به عنوان پایه و سرآغاز تفسیر قرار دهد، و تا اندازه‌اى که توانایى ذهنى و فکرى مفسر اجازه مى‌دهد به گستردن مفهوم آیه و شناخت مصداقها و واقعیتهاى قابل انطباق در آن بپردازد و هر گونه محدود سازى را تا آن جا که از خود آیه در پرتو آیات تفسیر دیگر پدید نیامده باشد به کنار گذارد.

  • به کار بردن واژه‌هاى مشترک در چند معنا

ویژگى دیگر این تفسیر، حمل واژه‌هاى مشترک قرآنى، بر چند معنا و اراده مفاهیم متقابل از یک واژه است. تفاسیر دیگر پیش‌تر در زمینه واژه‌هاى مشترک، یکى از معانى را انتخاب کرده و بقیه را نادیده مى‌گیرند، ولى سبک الفرقان جز این است. هر جا کلمه‌اى از نظر لغوى چند معناى گونه‌گون داشته باشد و با دستورهاى ادبى و جایگاه کاربردى آن در آیه سازگار باشد، آن واژه را بر همه آن معانى حمل مى‌کند و همه آنها را جزء تفسیر آیه مى‌داند و در عرض هم مى‌پذیرد.

  • اعتماد بر ملاکهای خود و عدم تکیه بر آراى مفسران‌

پدیده دیگر در سبک نویسنده، تکیه بر فهم و برداشت شخصى و بى‌اعتمادى به گفته‌ها و دیدگاههاى دیگران است. مفسر با دقّت و درنگ در مفردات و ترکیبات آیه به صورت مستقیم و با استمداد از آیات یا روایات راهگشا به سراغ تفسیر مى‌رود و از هر گونه درگیر شدن با گفته‌ها و نظریه‌ها خوددارى مى‌کند. البته این بدان معنا نیست که هیچ گونه نقل و نقدى نسبت به نظریات ندارد بلکه مقصود آن است که: در فهم آیه و برداشت تفسیرى از آن، بر دیدگاههاى دیگران تکیه ندارد و بر این باور است که تفسیر قرآن بر اساس آراى مفسران، به هر شکل که باشد، گونه‌اى از تفسیر به رأی است.

  • استفاده گسترده از روایات‌

سبک این تفسیر گرچه تفسیر قرآن به قرآن است، امّا ویژگى این تفسیر آن است که همراه با سبک یاد شده از روایات نیز به صورت گسترده بهره برده است، به گونه‌اى که مى‌توان گفت، افزون بر تفسیر قرآن، یک دوره تفسیر روایى را نیز در بر دارد و کمتر صفحه‌اى را مى‌توان یافت که به گونه‌اى استشهاد به روایت و استناد به منبع روایى در آن دیده نشود. البته معیار تفسیر و فهم یک آیه، خود قرآن است و نقش روایات، تأیید منطوق و مفهوم ظاهر آیه و یا گسترش دادن همان معناست، فراتر از آنچه تنها از منطوق آیه استفاده مى‌شود. به این ترتیب جمع بین تفسیر قرآن با قرآن و بهره‌گیرى گسترده از روایات به گونه‌اى که در غیر تفسیر روایى مانند آن دیده نمى‌شود، یکى از برجستگیهاى تفسیر الفرقان به شمار مى‌آید.

  • بحث فقهى استدلالى‌

با توجه به این که جزء فقها بوده، مطالب گسترده اى در مورد مسائل فقهى و احکام به صورت استدلالى در این تفسیر آورده است. در تاریخ تفسیر کم نیستند تفاسیرى که به آیات الاحکام و مباحث فقهى روى داشته‌اند، امّا طرح مباحث فقهى در این تفاسیر بیش‌تر به صورت بیان مسائل و به گونه غیر استدلالى بوده است. ویژگى تفسیر الفرقان این است که با حفظ گستردگى بحث، به صورت استدلالى و اجتهادى وارد مباحث فقه آیات الاحکام شده است. کنجکاوى در تعبیرات، در نظر داشتن نکته‌هاى ادبى و بلاغى، جرح و تعدیل روایات مطرح شده و نقد و ارزیابى آراى فقهى و تکیه بر محوریت قرآن در تبیین احکام، تفسیر الفرقان را موقعیتى چونان کتب فقهى بخشیده است، چه این که زمینه فقه قرآنى را به گونه گسترده فراهم آورده است.

  • گستردگى منابع‌

مشخصه دیگر تفسیر الفرقان، تعدد و تنوع منابع مورد استفاده است. در بررسى اجمالى در جلدهاى تفسیر نتایج زیر به دست آمد: الف) منابع روایى: حدود ۸۰ مأخذ روایى مورد استفاده قرار گرفته است که در میان آن از صحاح و مسانید اهل سنت گرفته تا ادعیه ائمه علیهم السلام دیده مى‌شود. ب) منابع تفسیرى: بیش از ۲۵ تفسیر مورد مراجعه الفرقان بوده است که بیشتر آن‌ها براى نقل روایت و برخى براى نقل و یا نقد نظریه مفسر مورد استفاده قرار گرفته است. تفسیر نور الثقلین، درالمنثور، تفسیر قمى و البرهان بیشترین تکیه‌گاه مفسر در نقل روایت است و تفسیر فخر رازى، المنار، تفسر صدرالمتألهین، المیزان و طنطاوى از تفاسیرى است که مفسر به نقل و یا نقد نظریات آنها پرداخته است. ج) منابع لغوى: کتابهاى لغوى استفاده شده، عبارتند از: لسان العرب، قاموس، مصباح، تاج العروس، مفردات راغب، النهایة ابن اثیر. د) استفاده از کتب عهدین: یکى از ویژگیهاى تفسیر الفرقان، که چه بسا همانند نداشته باشد، استفاده از متون عبرى عهدین است. نقل متون عهدین در راستاى دو هدف کلى صورت گرفته است، یکى تأیید مفاهیم و گزارشهاى قرآنى مانند بشارتهاى پیامبر و داستانهاى بنى‌اسرائیل و دیگر نقل ناهمگونى‌ها و تحریفهاى موجود در عهدین. ه) منابع پراکنده: بالغ بر ۶۰ کتاب و مقاله در زمینه‌هاى مختلف مورد مراجعه بوده است، که در میان آن‌ها، کتابهاى علمى، اجتماعى، تاریخى، دائرة المعارفها و گاه مجلات و روزنامه، دیده مى‌شوند.

  • ابتکار و نوآورى‌

الفرقان در زمینه‌هاى گوناگون بویژه فقه الاحکام، به نظریات جدید یا نادرى رسیده است که با قطع نظر از صحت و سقم آن، در باز کردن افقهاى جدید فرار روى خواننده و ایجاد توانایى بیشتر در گزینش نظریات و احتمالات، نقش زیادى ایفا مى‌کند. به عنوان نمونه، در بحث عصمت پیامبران، نظریه سومى را در قبال دو نظریه معصوم بودن و معصوم نبودن پیامبران، انتخاب کرده و معتقد است که نبوت به عنوان عهد الهى در انبیاء اولواالعزم، مستلزم عصمت آنان است، امّا در دیگر پیامبران، مانند آدم(ع) مستلزم عصمت نیست. در موضوع خلق و امر و ماده و تجرد، معتقد است که موجود مجرد تنها خداست و هیچ موجود دیگر جز او مجرد نیستند. در زمینه مبطلات روزه، مصرف دخانیات را باطل کننده روزه نمى‌داند. از اینگونه آراء و نظریات که برخى بى‌سابقه و یا شاذ و نادر است، در سراسر تفسیر به چشم مى‌خورد، شک نیست که برخى از این آراء، مجال نقد و اشکال دارد.

  • عدم توجه به سیاق و تناسب‌

مفسر نسبت به سیاق آیات توجه چندانى ندارد، در هر آیه یا مجموعه از آیاتى که مورد بررسى قرار مى‌گیرد، از سیاق قبل و بعد آن به عنوان یک قرینه یا عنصر دخیل در فهم آیه استفاده نمى‌شود و کم‌تر مواردى را مى‌توان یافت که به لحاظ پیوستگى شدید آیه به زمینه‌هاى پیش از آن و پس از آن، از ارتباط موجود یا وحدت فضاى حاکم بر آیات در جهت تفسیر آن بهره برده باشد. مانند همین موضع را نسبت به ارتباط و تناسب آیات و سوره‌ها نیز دارد. ایشان معتقد است که ترتیب آیات و سوره‌ها مانند تنزیل آن وحیانى است، و هیچ کس حتى خود پیامبر اکرم صلى اللّه علیه و آله در این زمینه نقش نداشته است. همان گونه که آیات وحى مى‌شد، جایگاه آنها در سوره‌ها و جایگاه سوره‌ها در قرآن به وسیله وحى به پیامبر ابلاغ مى‌گردید. بر این اساس پیوند آیات با یکدیگر یک پیوند الهى و واقعیت انکار ناپذیر است، زیرا تألیف الهى نمى‌تواند بدون هدف صورت گرفته باشد، امّا از آنجا که این پیوستگى و ارتباط عمیق و ژرف است دسترسى به آن همیشه میسر نمى‌باشد، گاهى با تدبر و تأمل مى‌توان دریافت و زمانى هم اینچنین نیست.

  • مبحث قرائات‌

از آن جا که مفسر قراءت مرسوم را قراءت متواتر و معتبر مى‌داند و سایر قراءتها را نادرست مى‌شمارد، از پرداختن به مباحث قراءت خوددارى مى‌کند و با نقد کوتاه و بسیار گذرا نسبت به مواردى که دیگران اختلاف قراءت را مطرح کرده‌اند، از آن مى‌گذرد و اگر چنانچه روایاتى باشد که قراءتى خلاف قراءت مرسوم را توصیه کرده است، به شدت آن را رد مى‌کند.

  • داستانهاى پیامبران و اسرائیلیات‌

در زمینه داستانهاى تاریخى و قصص پیامبران، مفسر بر این باور است که نباید پا را فراتر از آنچه آیات مطرح کرده است گذاشت و نباید وارد جزئیات شد. تعبیرى که همواره در این زمینه به کار مى‌برد این است «فلنسکت عمّا سکت الله»، روایاتى را هم که در این زمینه‌ها رسیده است بى‌اعتبار مى‌داند و گاه از روایات اسرائیلى مى‌شمرد. الفرقان نسبت به اسرائیلیات که محور عمده‌اش داستانها هستند، نظر منفى دارد و با آوردن آنها در تفسیر و دخالت دادن آنها در فهم آیات، سخت مخالف است و در مقدمه تفسیر، یکى از دلایل رویگردانى از تفسیر مبتنى بر روایات و روى آورى به سبک تفسیر قرآن با قرآن را وجود روایات اسرائیلى و نصرانى در مجموعه حدیثى مسلمانان مى‌داند و معتقد است که چنین روایاتى حتى اگر مسند صحیح نیز داشته باشد، تا آن جا که قرآن تأیید نکند، نمى‌تواند معیار تفسیر قرار گیرد.

  • مباحث اجتماعى‌

تفسیر الفرقان نسبت به طرح مباحث اجتماعى و واقعیتهاى موجود و مورد ابتلاى جامعه اهتمام فراوانى دارد و در جاى جاى تفسیر به مناسبت آگاه به صورت فصلى مستقل و گاه ضمن تفسیر یک آیه به صورت مبسوط، متعرض مسایلى همچون، نظام حکومت، اقتصاد، حقوق و جایگاه زن، شورا، وحدت مسلمانان، طبقه‌هاى اجتماعى، چندهمسرى، و... شده است و با استفاده از آیات به اظهار نظر و یا نقد و ردّ دیدگاهها پرداخته است.

  • گرایش شیعى‌

تفسیر الفرقان تفسیرى شیعى است و گرایش شیعى مفسّر در جاى جاى تفسیر آشکار است. اما این بدان معنى نیست که تفسیر بر مبناى تعصب مذهبى بیان یافته باشد. مفسر در مقدمه تفسیر خود بر این اصل تأکید دارد که تفسیر قرآن بر اساس رأى شخصى یا مذهب یا تقلید از دیگران، تفسیر قرآن نیست، بلکه تفسیر رأى شخص است، از این رو معیار اصلى در فهم آیات را، خود آیات و روایات موافق با آن قرار داده و در گزینش روایات و یا نقد نظریات، هیچ گونه تفاوتى بین شیعه و سنى نگذاشته است و به همان میزان از منابع اهل سنت استفاده کرده که از منابع شیعه، و همان اندازه به نقد آراى عالمان و فقیهان شیعه پرداخته که به دیدگاههاى اهل سنت پرداخته است.

منابع

***
تفسیر قرآن
درباره تفسیر قرآن: تفسیر قرآن -تاریخ تفسیر - روشهای تفسیری قرآن
اصطلاحات: اسباب نزول -اسرائیلیات -سیاق آیات
شاخه های تفسیر قرآن:

تفسیر روایی (تفاسیر روایی) • تفسیر اجتهادی (تفاسیر اجتهادی) • تفسیر فقهی ( تفاسیر فقهی) • تفسیر ادبی ( تفاسیر ادبی) • تفسیر تربیتی ( تفاسیر تربیتی) • تفسیر كلامی ( تفاسیر كلامی) • تفسیر فلسفی ( تفاسیر فلسفی ) • تفسیر عرفانی (تفاسیر عرفانی ) • تفسیر علمی (تفاسیر علمی)

روشهای تفسیری قرآن:
تفاسیر به تفکیک مذهب مولف: