لغو از منظر قرآن: تفاوت بین نسخهها
(یک نسخهٔ میانیِ همین کاربر نمایش داده نشده است) | |||
سطر ۴۵: | سطر ۴۵: | ||
مؤمنان به واسطهی [[ایمان]] به منبع عزّت و عظمت وصل شده و در زندگی خود، جز به زندگی سعادتمند ابدی و بندگی خالصانه برای خدای متعال، اهتمام نمیورزند. تنها به کارهایی مشغول میگردند که حقّ آن را عظیم دانسته و آنچه را جاهلان برای آن اهمیت قائلند، بیارزش و لغو شمرده؛ در نتیجه جزو رستگاران قرار میگیرند:<ref>تفسیر المیزان، ج۱۵، ص۹.</ref> {{متن قرآن|«قَدْ أَفْلَحَ الْمُؤْمِنُونَ* الَّذِينَ هُمْ فِي صَلَاتِهِمْ خَاشِعُونَ* وَالَّذِينَ هُمْ عَنِ اللَّغْوِ مُعْرِضُونَ»}}؛<ref>[[سوره مؤمنون]]/۱-۳.</ref> مومنان رستگار شدند؛ آنها که در نمازشان خشوع دارند و آنها که از لغو و بیهودگی روی گردانند. | مؤمنان به واسطهی [[ایمان]] به منبع عزّت و عظمت وصل شده و در زندگی خود، جز به زندگی سعادتمند ابدی و بندگی خالصانه برای خدای متعال، اهتمام نمیورزند. تنها به کارهایی مشغول میگردند که حقّ آن را عظیم دانسته و آنچه را جاهلان برای آن اهمیت قائلند، بیارزش و لغو شمرده؛ در نتیجه جزو رستگاران قرار میگیرند:<ref>تفسیر المیزان، ج۱۵، ص۹.</ref> {{متن قرآن|«قَدْ أَفْلَحَ الْمُؤْمِنُونَ* الَّذِينَ هُمْ فِي صَلَاتِهِمْ خَاشِعُونَ* وَالَّذِينَ هُمْ عَنِ اللَّغْوِ مُعْرِضُونَ»}}؛<ref>[[سوره مؤمنون]]/۱-۳.</ref> مومنان رستگار شدند؛ آنها که در نمازشان خشوع دارند و آنها که از لغو و بیهودگی روی گردانند. | ||
− | اعراض مؤمنان از لغو تا حدی است که اگر از کنار اهل لغو بگذرند، کرامتشان به آنها اجازهی شرکت در آن محفل را نمیدهد: {{متن قرآن|«... | + | اعراض مؤمنان از لغو تا حدی است که اگر از کنار اهل لغو بگذرند، کرامتشان به آنها اجازهی شرکت در آن محفل را نمیدهد: {{متن قرآن|«...وَإِذَا مَرُّوا بِاللَّغْوِ مَرُّوا كِرَامًا»}}؛<ref>[[سوره فرقان]]/۷۲.</ref> ... و هنگامی که با لغو و بیهودگی برخورد کنند، بزرگوارانه از آن میگذرند. |
==پانویس== | ==پانویس== | ||
سطر ۵۲: | سطر ۵۲: | ||
==منابع== | ==منابع== | ||
− | *محمد مؤذنی، | + | *محمد مؤذنی، لغو، [http://www.pajoohe.ir دانشنامه پژوهه]، تاریخ بازیابی: 18 آذرماه 1392. |
[[رده:واژگان قرآنی]] | [[رده:واژگان قرآنی]] |
نسخهٔ کنونی تا ۷ مارس ۲۰۲۰، ساعت ۰۶:۰۷
این مدخل از دانشنامه هنوز نوشته نشده است.
(احتمالا تصرف اندکی صورت گرفته است)
"لغو" در لغت به چیزی اطلاق میشود که مورد اعتنا نبوده و از آن نفعی حاصل نگردد.[۱] و در اصطلاح قرآنی به کلام، عمل یا فکر بیهوده و باطلی که موجب غفلت انسان از یاد خدا باشد، اطلاق میشود.[۲] واژگانِ هزل، لهو و عبث نیز به معنی کلام و کار بیاهمیت، بدون قصد و بیحاصل است؛ و از این جهت با واژهی "لغو" هممعنا میباشند.[۳]
محتویات
لغو از منظر قرآن
از آنجا که قرآن، خلقت عالم وجود را - که انسان هم جزئی از آن عالم است - بر اساس اهداف والای الهی دانسته و این که هر موجودی در این عالم دارای وظایفی بوده که باید آن را انجام دهد، تا آن هدف والا محقق گردد؛ لذا خداوند در قرآن با عبارات مختلف انسان را از مشغول شدن به اموری که متناسب با هدف الهی نیست، برحذر داشته و پرهیز از لغویات را از صفات مؤمنان قرار داده است.[۴] واژهی لغو در قرآن ۱۱ بار تکرار شده است.
عوامل و زمینههای لغو
- ۱. فراموشی یاد خدا و روز جزا: یکی از عواملی که موجب روی آوردن انسانها به کارهای لغو و بیهوده میگردد، فراموشی یاد خدا و روز جزاست. قرآن در اینباره میفرماید: «الَّذِينَ اتَّخَذُوا دِينَهُمْ لَهْوًا وَلَعِبًا وَغَرَّتْهُمُ الْحَيَاةُ الدُّنْيَا فَالْيَوْمَ نَنْسَاهُمْ كَمَا نَسُوا لِقَاءَ يَوْمِهِمْ هَٰذَا...»؛[۵] همانها که دین و آیین خود را سرگرمی و بازیچه گرفتند و زندگی دنیا آنان را مغرور ساخت، امروز ما آنها را فراموش میکنیم، همان گونه که لقای چنین روزی را فراموش کردند!...
آیه بیان میدارد که علت اعراض این افراد از برنامههای دین و روی آوری به امور بیهوده، فراموشی یاد خدا و روز جزا میباشد.[۶]
- ۲. لذتجویی دنیوی: لذتجویی از عوامل مهم در گرایش به لغویات است؛ چرا که انسان برای رسیدن به لذات زودگذر، عنان خود را بدست هوای نفس سپرده و نفس، او را از پرداختن به اهداف انسانی و الهی دور میسازد. قرآن دربارهی لذتجویانی که در لغویات غرق شدهاند، پیامبر را مورد خطاب قرار داده و میفرماید: «ذَرْهُمْ يَأْكُلُوا وَيَتَمَتَّعُوا وَيُلْهِهِمُ الْأَمَلُ فَسَوْفَ يَعْلَمُونَ»؛[۷] بگذار آنها بخورند و بهره گیرند و آرزوها، آنان را غافل سازد ولی بزودی خواهند فهمید!
اشارهی آیه به کسانی است که تنها لذتهای مادی را ملاک عمل خود قرار داده و از امور مهم غافل گشته و خود را با لغویات سرگرم نمودهاند.[۸]
- ۳. همنشینی با بدان: از دیگر عوامل گرایش به لغویات، همنشینی با افراد ناسالم است؛ چرا که این افراد حق را باطل و باطل را به صورت حق جلوه داده و عمل زشت و لغو را در نظرها، زیبا و پر فایده مینمایانند. قرآن میفرماید: « وَقَيَّضْنَا لَهُمْ قُرَنَاءَ فَزَيَّنُوا لَهُمْ مَا بَيْنَ أَيْدِيهِمْ وَمَا خَلْفَهُمْ... وَقَالَ الَّذِينَ كَفَرُوا لَا تَسْمَعُوا لِهَٰذَا الْقُرْآنِ وَالْغَوْا فِيهِ لَعَلَّكُمْ تَغْلِبُونَ»؛[۹] ما برای آنها همنشینانی (زشتسیرت) قرار دادیم که زشتی ها را از پیش رو و پشت سر آنها در نظرشان جلوه دادند؛ ...کافران گفتند: گوش به این قرآن فراندهید و به هنگام تلاوت آن، جنجال کنید؛ شاید پیروز شوید!
اشارهی آیه بر این امر است که همنشین ناصالح، زشتی ها را برای دوستان خود تزیین نموده و آنها را امر به لغوگویی و جنجال میکند، تا صدای حق به گوش مردم نرسد.[۱۰]
مصادیق لغو در قرآن
- ۱. بت پرستی: پرستش به منظور اظهار حاجت، جلب منفعت و یا دفع خطر و ضرر است و در صورتی که معبود فاقد حس و ادراک باشد، اظهار حاجت لغو خواهد بود و دلیلی برای خضوع در برابر آن وجود نخواهد داشت.[۱۱] «إِذْ قَالَ لِأَبِيهِ يَا أَبَتِ لِمَ تَعْبُدُ مَا لَا يَسْمَعُ وَلَا يُبْصِرُ وَلَا يُغْنِي عَنْكَ شَيْئًا»؛[۱۲] به پدرش گفت: ای پدر! چرا چیزی را میپرستی که نه میشنود و نه میبیند و نه هیچ مشکلی را از تو حلّ میکند؟!
این آیه - که مربوط به احتجاج ابراهیم علیه السلام با عموی خود میباشد - بیانگر این مطلب است که پرستش موجودی که هیچگونه قدرتی ندارد (بتپرستی)، لغو و بیهوده است.[۱۳]
- ۲. سوگند لغو: از آنجا که سوگند خوردن ارزش و اهمیت خاصی در کلام داشته و همچنین در کلام و زندگی انسان اثرگذار است، گاهی ممکن است انسان برحسب عادت و بدون قصد آن را به زبان آورد؛ لذا یکی از مواردی که در قرآن به عنوان مصادیق لغو به شمار آمده، سوگندهایی است که بدون قصد و ایجاد اثر بر زبان جاری میشود:[۱۴] «لَا يُؤَاخِذُكُمُ اللَّهُ بِاللَّغْوِ فِي أَيْمَانِكُمْ...»؛[۱۵] خداوند شما را به خاطر سوگندهایی که بدون توجه یاد میکنید، مؤاخذه نخواهد کرد...
در این آیهی شریفه، خداوند سوگندهای بدون قصد و توجه را نیز لغو شمرده؛ لکن مورد مؤاخذه قرار نمیدهد.
- ۳. عبادت لغو: مصداق دیگری که در قرآن برای لغو ذکر شده است، اعمال و افعال بیهودهای بود که از کفار به نام عبادت انجام میگرفت: «وَمَا كَانَ صَلَاتُهُمْ عِنْدَ الْبَيْتِ إِلَّا مُكَاءً وَتَصْدِيَةً...»؛[۱۶] (آنها که مدّعی هستند ما هم نماز داریم) نمازشان نزد خانه (خدا)، چیزی جز «سوت کشیدن» «کف زدن» نبود...
در حقیقت این آیه به عبادت کفار - که در مقابل کعبه[۱۷] برای بتهای خود، حرکات زنندهای مانند کف زدن و... انجام میدادند - اشاره کرده و بیان میکند که این رفتارها مخصوص مجالس لغو بوده و با قداست کعبه منافات دارد.[۱۸]
عدم لغو در بهشت
از آنجا که بهشتیان در حدّ کمال از نعمتهای الهی بهرهمندند و هوای نفس و وسوسهی نفسانی در آنها وجود ندارد، عقول آنها کامل گشته، حقایق برای آنها آشکار شده و جهل آنها تبدیل به عرفان میشود؛ لذا عوامل گرایش به لغو از وجود آنها منتفی شده و بالاترین لذتشان، وصل به معبود بوده و گرایش به امور دیگر برای آنها تلخ و ناگوار است؛ بنابراین هیچگونه زمینهای برای پرداختن به لغویات و غفلت از حق تعالی در بهشتیان وجود ندارد؛[۱۹] چنانچه قرآن در توصیف بهشت و اهل آن میفرماید: «لَا يَسْمَعُونَ فِيهَا لَغْوًا وَلَا تَأْثِيمًا* إِلَّا قِيلًا سَلَامًا سَلَامًا»؛[۲۰] در آن (باغهای بهشتی) نه لغو و بیهودهای میشنوند، نه سخنان گناه آلود، تنها چیزی که میشنوند "سلام" است "سلام"!
آیه مُشعر بر این است که در بهشت نه تنها لغو وجود ندارد؛ بلکه اهل بهشت از امنیت و احترام کامل برخوردار بوده و در کمال لذتجویی از نعمتهای بهشتی و بندگی خدای سبحان مشغولند.[۲۱]
مؤمنان و اعراض از لغو
مؤمنان به واسطهی ایمان به منبع عزّت و عظمت وصل شده و در زندگی خود، جز به زندگی سعادتمند ابدی و بندگی خالصانه برای خدای متعال، اهتمام نمیورزند. تنها به کارهایی مشغول میگردند که حقّ آن را عظیم دانسته و آنچه را جاهلان برای آن اهمیت قائلند، بیارزش و لغو شمرده؛ در نتیجه جزو رستگاران قرار میگیرند:[۲۲] «قَدْ أَفْلَحَ الْمُؤْمِنُونَ* الَّذِينَ هُمْ فِي صَلَاتِهِمْ خَاشِعُونَ* وَالَّذِينَ هُمْ عَنِ اللَّغْوِ مُعْرِضُونَ»؛[۲۳] مومنان رستگار شدند؛ آنها که در نمازشان خشوع دارند و آنها که از لغو و بیهودگی روی گردانند.
اعراض مؤمنان از لغو تا حدی است که اگر از کنار اهل لغو بگذرند، کرامتشان به آنها اجازهی شرکت در آن محفل را نمیدهد: «...وَإِذَا مَرُّوا بِاللَّغْوِ مَرُّوا كِرَامًا»؛[۲۴] ... و هنگامی که با لغو و بیهودگی برخورد کنند، بزرگوارانه از آن میگذرند.
پانویس
- ↑ ابن منظور، محمد بن مکرم؛ لسان العرب، بیروت، دار صادر، ۱۴۱۴ق، ج۱۵، ص۲۵۰.
- ↑ مصطفوی، حسن؛ التحقیق فی کلمات القرآن الکریم، تهران، بنگاه ترجمه و نشر کتاب، ۱۳۶۰ش، ج۱۰، ص۲۰۸.
- ↑ راغب اصفهانی، حسین بن محمد؛ مفردات فی غریب القرآن، تحقیق: صفوان عدنان داودی، دارالعلم الدار الشامیة، دمشق بیروت، چاپ یکم، ۱۴۱۲ق، ص۸۴۱ و ۷۴۸ والتحقیق فی کلمات القرآن الکریم، ج۸، ص۱۱.
- ↑ نجفی خمینی، محمدجواد؛ تفسیر آسان، تهران، انتشارات اسلامیه، چاپ اول، ۱۳۹۸ق، ج۱۳، ص۲۷۰.
- ↑ سوره اعراف/۵۱.
- ↑ حسینیهمدانی، سید محمدحسین؛ انوار درخشان، تحقیق: بهبودی، محمدباقر، تهران، کتابفروشی لطفی، ۱۴۰۴ق، اول، ج۶، ص۳۵۴.
- ↑ سوره حجر/۳.
- ↑ مصطفوی، حسن؛ تفسیر روشن، تهران، مرکز نشر کتاب، ۱۳۸۰ ش، چاپ اول، ج۱۲، ص۲۹۸.
- ↑ سوره فصلت/۲۵ و ۲۶.
- ↑ مکارم شیرازی، ناصر و همکاران؛ تفسیر نمونه، دارالکتب الاسلامیه، ۱۳۷۴ ش، چاپ اول، ج۲۰، ص۲۶۱ تا ۲۶۵.
- ↑ طباطبائی (علامه)، سیّد محمدحسین؛ تفسیر المیزان، قم، دفتر انتشارت اسلامی جامعه مدرسین، ۱۴۱۷ ق، چاپ پنجم، ج۱۴، ص ۵۷ و ج۷، ص۱۴۳.
- ↑ سوره مریم/۴۲.
- ↑ مراد از "أب" در آیه پدر حضرت ابراهیم نیست بلکه عموی ایشان میباشد. جهت مطالعهی بیشتر به تفسیر المیزان، ج۷، ص۱۵۹-۱۶۸ ذیل آیهی ۷۴ انعام مراجعه شود.
- ↑ تفسیر المیزان، ج۲، ص۲۲۳.
- ↑ سوره بقره/۲۲۵.
- ↑ سوره انفال/۳۵.
- ↑ بنابر روایات وارده و نظر مفسران شیعه و اهل سنت در ذیل آیه، منظور از "بیت"، کعبه و مسجدالحرام میباشد.
- ↑ صادقی تهرانی، محمد، الفرقان فی تفسیر القرآن بالقرآن، قم، انتشارات فرهنگ اسلامی، ۱۳۶۵ ش، چاپ دوم، ج۱۲، ص۲۰۴.
- ↑ الفرقان فی تفسیر القرآن، ج۲۸، ص۷۰.
- ↑ سوره واقعه/۲۵.
- ↑ تفسیر نمونه، ج۲۳، ص۲۱۶.
- ↑ تفسیر المیزان، ج۱۵، ص۹.
- ↑ سوره مؤمنون/۱-۳.
- ↑ سوره فرقان/۷۲.
منابع
- محمد مؤذنی، لغو، دانشنامه پژوهه، تاریخ بازیابی: 18 آذرماه 1392.