مقاله مورد سنجش قرار گرفته است

اربعین حسینی: تفاوت بین نسخه‌ها

از دانشنامه‌ی اسلامی
پرش به ناوبری پرش به جستجو
جز (6پروژه: رتبه بندی، اولویت بندی ، سنجش کیفی)
 
(۲۹ نسخه‌ٔ میانی ویرایش شده توسط ۳ کاربر نشان داده نشده)
سطر ۱: سطر ۱:
{{متوسط}}  
+
{{خوب}}  
 +
'''«اربعین حسینی»''' چهلمین روز شهادت [[امام حسین علیه السلام|امام حسین]] (علیه‌السلام) است. مطابق با روایتی از [[امام حسن عسکری علیه السلام|امام حسن عسکری]] (علیه‌السلام)، نشانه‌های مؤمن پنج چیز است که یکی از آنها زیارت اربعین می‌باشد.<ref>طوسی، تهذیب الاحکام، ۱۴۰۷ق، ج۶، ص۵۲.</ref> [[جابر بن عبدالله انصاری]] از [[صحابه]] [[پیامبر اسلام|پیامبر اکرم]] (صلی الله علیه وآله)، به عنوان نخستین زائر [[امام حسین علیه السلام|امام حسین]] (علیه‌السلام)، در اولین چهلم [[شهادت در راه خدا|شهادت]] آن حضرت، یعنی [[۲۰ صفر]] سال ۶۱ قمری، به [[کربلا]] آمد و قبر مطهر امام را [[زیارت|زیارت]] کرد.<ref>قمی، سفینة البحار، ۱۴۱۴ق، ج۸، ص۳۸۳.</ref> همچنین مطابق با برخی روایات، [[اسرای اهل بیت علیهم السلام|اسرای اهل بیت]] نیز در روز اربعین به زیارت حضرت [[سیدالشهداء|سید الشهداء]] آمدند. در سالهای اخیر توجه به «زیارت اربعین» به نحو چشمگیری افزایش یافته است و سالانه میلونها نفر از مردم [[عراق]] و [[ایران]] و سایر کشورها در اجتماع سالیانه پیاده‌روی اربعین شرکت می‌کنند.
 +
[[پرونده:Arbaeen.jpg|چپ|thumb|زیارت اربعین - بین الحرمین]]
 +
==زیارت اسرای اهل‌بیت در اربعین==
 +
در «[[اللهوف (کتاب)|لهوف]]» [[سید بن طاووس]] آمده است: راوى گفت چون زنان و عیال حضرت [[امام حسین علیه السلام|ابى عبد اللّه]] علیه السّلام از [[شام]] بازگشتند و به [[عراق]] رسیدند، به آن راهنما که همراه آنان بود گفتند: ما را از راه [[کربلا|کربلا]] ببر؛ و چون به مصرع رسیدند [[جابر ابن عبدالله انصاری|جابر بن عبد اللّه انصارى]] را یافتند که با چند تن از [[بنی هاشم|بنى هاشم]] و خاندان [[پیامبر اسلام|پیغمبر]] صلّى اللّه علیه وآله براى زیارت [[امام حسین علیه السلام|حسین]] علیه السّلام آمده بودند و با هم بدان مقام مبارک رسیدند، بگریستند و زارى کردند و سیلى بر روى زدند، ناله‏ هاى جانسوز سر دادند و زنان آن ناحیه به ایشان پیوستند و چندى بماندند.<ref>ابن طاووس، لهوف، ص۱۹۶</ref>
  
==اشاره==
+
و در مقتل [[ابن نما]] موسوم به [[مثیر الأحزان (کتاب)|مثیر الاحزان]] آمده است: و چون خانواده حسین علیه السلام به کربلا رسیدند با جابر بن عبد اللّٰه و گروهى از بنى هاشم روبرو شدند که در همان وقت به زیارت آن حضرت آمده بودند؛ پس دو گروه با موجى از غم و اندوه و آه و نالۀ جانسوز در این مصیبت که جگر همۀ محبین را سوزاند با هم ملاقات نمودند.<ref>ابن نما، مثیر الاحزان، ص۱۰۷</ref>
  
هر ساله با فرارسیدن روز بیستم ماه [[صفر]]، موضوع «اربعین شهادت [[امام حسین]] علیه السلام»، «زیارت» و «نخستین زائران کربلا» مورد گفتگوی محافل علمی و مذهبی قرار می گیرد؛ چرا که حادثه جانگداز عاشورا با «اربعین حسینی» پیوندی ناگسستنی دارد. امید است یاد کرد و بزرگداشت این مناسبت ها، زمینه رشد و تعالی امّت اسلامی را فراهم سازد. انشاءالله
+
در آن زمان از [[کوفه]] تا [[شام]] سه مسیر وجود داشت:
  
==پیوند با «ولایت»==
+
#'''راه بادیه''': که میانبر اما بیابانی بود. این راه حدود ۹۲۳ کیلومتر مسافت داشته است.
 +
#'''راه کناره فرات''': این مسیر، ابتدا از کوفه به مقدار زیادى به سوى شمال غرب مى رود و سپس از آن جا به سوى جنوب، بر مى گردد و با گذر از بسیارى از شهرهاى شام، به [[دمشق]] مى رسد. این راه، انشعاب هاى متعدّد داشته و با طول تقریبى ۱۱۹۰ تا ۱۳۳۳ کیلومتر، جاىگزین مناسبى براى راه کوتاه، امّا سختِ بادیه بوده است.
 +
#'''راه کناره دجله''': این راه، مسیر اصلى میان کوفه و دمشق نبوده است و باید پس از پیمودن مقدار کوتاهى از آن، کم کم به سمت غرب پیچید و پس از طىّ مسیر نه چندان کوتاهى، به راه کناره فرات پیوست و از آن طریق، وارد دمشق شد. این مسیر را مى توان سه ضلع از یک مستطیل دانست که ضلع دیگر طولىِ آن را راه بادیه و سه ضلع یاد شده آن را (مسافت پیموده شده از کوفه به سمت شمال، راه پیموده شده به سمت غرب، و راه پیموده شده به سمت جنوب) ـ که بازگشت به بخشى از مسیر پیموده شده قبلى است ـ، تشکیل مى دهند. از این رو، از همه راه هاى دیگر، طولانى تر است و طول آن، حدود ۱۵۴۵ کیلومتر است. این راه را «راه سلطانى» نامیده اند.<ref>محمدی ری شهری، دانشنامه امام حسین(ع)، ج۸، ص ۲۲۶-۲۲۸</ref>
  
گرچه نام [[کربلا]] و یاد عاشورای محرم سال 61 هجری بعد از شهادت [[امام حسین]] علیه السلام و یارانش، مرزهای جغرافیایی و تاریخی را درنوردید؛ اما پیامبر خدا صلی الله علیه و آله وسلم از همان هنگامه تولد نواده معصومش حادثه عاشورا را برای امت اسلامی بیان فرموده بود<ref>ر.ک: سیرتنا و سنّتنا سیرة نبیّنا و سنّته، چاپ الآداب، [[نجف]] اشرف، 1384 ق.</ref>؛ لذا افرادی چون «جابر بن عبدالله انصاری» با آغاز سفر تاریخی امام حسین علیه السلام - از [[مدینه]] به [[مکه]] و از آنجا به عراق - تحقق این پیش گویی را مد نظر داشتند.
+
از برخی روایات مربوط به اتفاقات مسیر حرکت کاروان و نیز وجود تعداد قابل توجهی از زیارتگاه‌های مرتبط با [[سر امام حسین علیه السلام|سر امام حسین]] (ع) و اسرای اهل بیت (ع) در شهرهای واقع در طول مسیر سلطانی به نظر می رسد کاروان اسرای اهل بیت (ع) و سرهای شهدای کربلا، به احتمال زیاد این مسیر را پیموده‌اند.<ref>رجوع کنید: خامه‌یار، «تأملی در مسیر کاروان اسرای اهل بیت (ع)»، فصلنامه فرهنگ زیارت، ش۳۱، تابستان ۱۳۹۶</ref> (احتمالا به جهت گذراندن اسرا از شهرها و رژه پیروزی).
 +
[[پرونده:مسیر کاروان حسینی.jpg|350px|وسط]]
  
جابر و یارانش برای اعلام وفاداری به ساحت مقدس [[نبوت]] و امامت، انزجار از رژیم ستمگر اموی، اطلاع رسانی و تبلیغ آرمانهای عاشورائیان و بیدار ساختن افکار عمومی، در فرصتی مناسب اولین «کاروان زیارتی» را به حرکت درآوردند.
+
برخی گفته اند در آن زمان ۴۰ منزل در این راه قرار داشت و برخی تا ۶۰ منزل در مسیر حرکت قافله [[اسرای اهل بیت علیهم السلام|اسرای کربلا]] برشمرده اند<ref>خوشنویس، محمد حسین، کربلا تا شام، فرهنگ زیارت، دیماه سال ۱۳۹۲ شماره ۱۹ و ۲۰</ref> که با فرض طی هر منزل در یک روز تا اسرا به شام برسند بین ۴۰ تا ۶۰ روز طول کشیده است. علاوه بر این مطابق با برخی روایات معتبر، [[عبیدالله بن زیاد|ابن زیاد]] پس از ورود اسرا به کوفه پیکی به نزد [[یزید بن معاویه|یزید]] فرستاد تا نسبت به آنها کسب تکلیف کند و در این مدت اسرا در زندان ابن زیاد به سر می بردند. مطابق با برآورد [[سید بن طاووس]] رفت و برگشت پیک به دربار یزید حدود بیست روز یا بیشتر، وقت نیاز دارد. و نیز روایت شده که وقتى کاروان اسیران را به شام بردند، آنها در دمشق به مدّت یک ماه در جایى ماندند که از گرما و سرما در امان نبودند و صورت قضیه، مقتضى است که اهل بیت، تا رسیدن به کربلا یا مدینه، بیش از چهل روز از زمان شهادت، تأخیر داشته‌اند.<ref>اقبال سید بن طاووس، نقل از دانشنامه امام حسین علیه السلام بر پایه قرآن، حدیث و تاریخ، محمدی ری‌شهری، محمد، ج ۸، ص ۳۹۸</ref>
  
حال اگر مبدأ این سفر و حرکت سرنوشت ساز را شهر مقدس «مدینه» بدانیم، چگونگی اطلاع جابر و همسفرانش (مردانی از بنی هاشم و اهل بیت) از ماجرای شهادت امام حسین علیه السلام، پرسشی است که باید به آن پرداخت:
+
برخی با توجه به این مسئله از اساس قضیه زیارت اربعین اهل بیت را منتفی دانسته‌اند و برخی دیگر با توجه به شهرت و قوت این روایات احتمال داده‌اند که این اتفاق در اربعین سال بعد رخ داده است. نظر عده دیگری مانند مؤلف [[ناسخ التواریخ (کتاب)|ناسخ التواریخ]] و [[علامه شعرانی]] در دمع السجوم نیز آن است که کاروان اسرا در مسیر رفت در روز اربعین به کربلا رفته‌اند.<ref>دمع السجوم (ترجمه نفس المهموم)، ص۳۷۴ و ۴۳۱</ref> یعنی از کسانی که آنها را به شام می برده اند خواسته اند که آنها را در مسیر از کربلا عبور دهد تا بتوانند با کشتگان خویش وداع و بر آنها مویه کنند.
  
* الف) پیشتر گفتیم که مسأله شهادت امام و اصحابش از طریق «احادیث نبوی و علوی» به آگاهی عموم مسلمانان - به ویژه مردم مدینه - رسیده بود.
+
==زیارت جابر انصاری در اربعین==
 +
«[[عطیه عوفی|عطیّة بن سعد]]» که [[جابر ابن عبدالله انصاری|جابر بن عبدالله انصاری]] را در این سفر همراهی می نمود چگونگی زیارت «جابر» را چنین نقل می نماید<ref>. روایت عطیّة بن سعد در منتهی الآمال، ص ۵۳۶ و ۵۳۷؛ سحاب رحمت، ص ۸۰۰ - ۷۹۷؛ قصّه کربلا، ص ۵۲۷ - ۵۲۵؛ زندگانی امام حسین(ع)، ص ۶۷۷ - ۶۷۴؛ معالی السّبطین، شیخ محمد مهدی حائری، ج ۲، ص ۱۹۵ - ۱۹۲، منشورات الشّریف الرّضی، قم، دوم، ۱۳۶۳ ش؛ مقتل امام حسین(ع)، ترجمه جواد محدّثی، ص ۲۵۹ و ۲۶۰، شرکت چاپ و نشر بین الملل، تهران، دوم، ۱۳۸۲ ش آمده.</ref>:
 +
«ما همراه جابر بن عبدالله انصاری به قصد زیارت قبر [[امام حسین علیه السلام|امام حسین]] علیه السلام حرکت کردیم؛ چون به کربلا رسیدیم، جابر نخست در کنار رودخانه [[فرات]] «[[غسل]] زیارت» نمود و پیراهن پاکیزه ای پوشید (همانند مُحْرِم، دو جامه سفید پوشید) و از کیسه ای عطرش را بیرون آورد (از من درخواست عطر کرد...) سپس لباس و بدنش را خوشبو ساخت و با پای برهنه به جانب [[گودال قتلگاه|قتلگاه]] حرکت کرد، در حالی که زبانش به نام و یاد الهی مترنّم بود.»
  
* ب) امّ المؤمنین ام سلمه به عنوان تنها همسر و بازمانده خاندان پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم، پناهگاه شیعیان بوده ولذا بعد از رؤیای صادقه و مشاهده تغییر رنگ «تربت مقدس کربلا» در شب یازدهم [[محرم]] در میان بنی هاشم حاضر شد و در حالی که اشک از دیدگانش جاری بود، اعلام کرد: «حسین، به شهادت رسید...».<ref>نامه ها و ملاقات های امام حسین علیه السلام، ابوالقاسم عالمی دامغانی، ص 162 و 163، بنیاد معارف اسلامی، قم، اوّل، 1376 ش؛ اشک روان بر امیرکاروان، حاج شیخ جعفر شوشتری، ترجمه حاج میرزا محمدحسین شهرستانی، ص 246 و 247، دارالکتاب (جزائری)، قم، دهم، 1383 ش.</ref>
+
هنگامی که نزدیک قبر مطهّر [[سیدالشهداء|سید الشّهدا]] علیه السلام رسیدیم، جابر به من گفت: دستم را روی قبر بگذار.<ref>. بنا به قولی، جابر در سال ۶۱ هجری نابینا بود. (فرهنگ عاشورا، ص ۱۲۸؛ زندگانی امام حسین(ع)، ص ۶۷۷.</ref> وقتی دستش را بر تربت آرامگاه امام نهادم، به یکباره از اعماق دل آهی کشیده و بی هوش شد؛ لذا بر سر و صورتش آب پاشیدم. چون به هوش آمد، سه بار فریاد برآورد: «یاحسین!»
 
 
* ج) عبیدالله بن زیاد - حاکم کوفه - بعد از فرستادن اسرای کربلا به شام، نامه ای به والی مدینه «عمرو بن سعید» نوشت؛ پس از رسیدن نامه بدست والی و آگاهی اش از حوادث عاشورا و اسارت اهل بیت علیهم السلام، عمرو بن سعید دستور داد در کوچه ها و معابر جار بزنند که: «حسین، کشته شده است». مردم با شنیدن این خبر به عزاداری پرداختند و بر قاتلان امام، نفرین فرستادند...<ref>زندگانی امام حسین علیه السلام، ابوالقاسم سحاب، ص 603-601، سحاب کتاب، تهران، دوم، 1358 ش.</ref>
 
 
 
* د) منادی و هاتفی در روز عاشورا، خبر وقوع مصیبتی بزرگ را به گوش اهل مدینه رساند...<ref>همان، ص683.</ref>
 
 
 
==فصل آشنایی==
 
 
 
از آنجا که موضوع «زیارت اربعین» و «نخستین زائرانِ» آرامگاه شهدای [[کربلا]]، از طریق «عطیّة بن سعد عوفی کوفی» نقل شده، زیبنده است بعد از آشنایی مختصر با جابر بن عبدالله انصاری، به معرفی وی نیز بپردازیم.
 
 
 
* 1. جابر:
 
 
 
وی پانزده سال پیش از هجرت، در [[مدینه]] به دنیا آمد. او و پدرش «عبدالله» از پیشتازان اسلام بودند؛ پدرش در جنگ اُحُد به شهادت رسید. جابر از یاران باوفای پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم بود که در 19 غزوه شرکت کرد و [[احادیث]] فراوانی از آن حضرت نقل نموده؛ لذا مورد احترام همه فرقه های اسلامی است. وی همواره از مدافعان اهل بیت علیهم السلام به شمار می آمد. جابر سرانجام در سال 78 (74 یا 79) هجری از دنیا می رود و پیکرش در «قبرستان بقیع» دفن می شود.<ref>فرهنگ عاشورا، جواد محدّثی، ص127 و 128.</ref>
 
 
 
* 2. عطیّه:
 
 
 
وی از رجال علم و حدیث شیعه است که در کتاب های رجالی اهل سنّت نیز توثیق شده است. عطیّه در زمان خلافت امام علی علیه السلام (36 - 40 هجری) در کوفه به دنیا آمد و نامش هم توسّط آن حضرت انتخاب شده است. وی از شیعیان راستین و علمای بزرگ بوده که هماره به نشر معارف قرآنی و اهل بیتی می پرداخت؛ به گونه ای که از سوی عوامل حکومتی بنی امیّه مورد شکنجه و آزار قرار گرفته بود. عطیّه علاوه بر نقل احادیث - به ویژه خطبه فدکیّه فاطمه زهراعلیها السلام - از بزرگ ترین مفسّران بوده و تفسیری در 5 جلد به نگارش درآورده است.
 
وی بعد از آشنایی با جابر بن عبدالله، به رتبه شاگردی اش مفتخر گردید؛ که متأسّفانه برخی در گفتار و نوشتار خود، عطیّه را غلام جابر معرّفی کرده اند!
 
عاقبت این مفسّر و محدّث والامقام در سال 111 هجری، در زادگاهش (کوفه) چشم از جهان فرو بست.<ref>. سحاب رحمت، عباس اسماعیلی یزدی، پ، ص 797، انتشارات مسجد مقدس جمکران، قم، سوم، 1380 ش؛ فرهنگ عاشورا، ص 317 و 318.</ref>
 
 
 
==سفر زیارتی - سیاسی==
 
 
 
یک روز «جابر بن عبدالله انصاری» با شاگردش «عطیّة بن سعد» و گروهی از بنی هاشم و سادات علوی، تصمیم گرفتند مسیر طولانی حجاز تا عراق را - علی رغم خطرات راه و خفقان سیاسی حاکم - طیّ کرده و به «زیارت» امام حسین علیه السلام و شهدای کربلا نائل شوند. حرکت این کاروان زیارتی، آن هم با حضور صحابی کهنسال و گرانقدر پیامبرصلی الله علیه وآله وسلم و نیز همراهی عدّه ای از بنی هاشم، بازتاب گوناگونی را می تواند در افکار عمومی و نظام حکومتی بنی امیّه داشته باشد؛ که متأسّفانه حوادث و واکنش های مسیر این سفر، در منابع تاریخی و حدیثی بیان نشده است!
 
 
 
به عبارت دیگر:رژیم سفّاک بنی امیّه برای پیش گیری و سرکوب انقلاب های مردمی، سیاست مکتوب و برنامه همه جانبه ای داشته؛ چرا که با انتشار واقعه جانسوز شهادت و اسارت خاندان پیامبرصلی الله علیه وآله وسلم، نخستین بازتاب مردمی اش ایجاد تنفّر، تظاهرات خیابانی و هجرت شیعیان به کربلا می باشد. از این رو، نیروهای اطلاعاتی و نظامی یزید، ورود و خروج افراد - به ویژه شخصیت ها - را تحت کنترل قرار داده و حدّاقل در شهر مدینه «حکومت نظامی و پلیسی» را بر قرار می کنند. با این وجود، نوع برخورد کارگزاران و مأموران با حرکت سؤال برانگیز جابر بن عبدالله انصاری و بنی هاشم، در تواریخ و مقاتل، ثبت و ضبط نشده است.
 
البته می توان چنین نتیجه ای را نیز گرفت که:
 
 
 
الف) جابر و همسفرانش به شکل انفرادی و در زمان های مختلف، از مدینه بیرون آمده و در حوالی کربلا به هم پیوسته اند تا با آسودگی خاطر و امنیّت جانی، به زیارت شهیدان مشرّف شوند.
 
ب) احتمالاً جابر از کوفه و یا شهر دیگری عازم کربلا شده باشد.<ref>. عدّه ای بر این باورند که:«از هنگامه رسیدن خبر شهادت به حجاز و حرکت جابر از آنجا، قهراً زمانی بیش از چهل روز را می طلبد؛ مگر اینکه بگوییم جابر از مدینه نیامده و از کوفه یا شهر دیگری عازم کربلا شده باشد.» ر.ک:بر ساحل عاشورا، هادی قطبی، ص 216، احمدیّه، قم، اوّل، 1381 ش.</ref>
 
 
 
==احرام در میقات عشق==
 
 
 
با نزدیک شدن کاروان زیارتی به منطقه کربلا، سیلاب اشک از دیدگان جاری شد و آوای مرثیّه خوانی در فضای بیابان طنین افکند و دل های سوگواران در عطش زیارت قبور مطهّر و تابناک شهدا، بی تاب شد...
 
بهتر آن است که قصّه ماندگار این مسافران «حریم نور» را از زبان عطیّه بشنویم:<ref>. روایت عطیّة بن سعد در منتهی الآمال، ص 536 و 537؛ سحاب رحمت، ص 800 - 797؛ قصّه کربلا، ص 527 - 525؛ زندگانی امام حسین(ع)، ص 677 - 674؛ معالی السّبطین، شیخ محمد مهدی حائری، ج 2، ص 195 - 192، منشورات الشّریف الرّضی، قم، دوم، 1363 ش؛ مقتل امام حسین(ع)، ترجمه جواد محدّثی، ص 259 و 260، شرکت چاپ و نشر بین الملل، تهران، دوم، 1382 ش آمده.</ref>
 
«ما همراه جابر بن عبدالله انصاری به قصد زیارت قبر امام حسین علیه السلام حرکت کردیم؛ چون به کربلا رسیدیم، جابر نخست در کنار رودخانه فرات «غسل زیارت» نمود و پیراهن پاکیزه ای پوشید (همانند مُحْرِم، دو جامه سفید پوشید) و از کیسه ای عطرش را بیرون آورد (از من درخواست عطر کرد...) سپس لباس و بدنش را خوشبو ساخت و با پای برهنه به جانب قتلگاه حرکت کرد، در حالی که زبانش به نام و یاد الهی مترنّم بود.»
 
 
 
آری، «زیارت» آدابی دارد و «زائر» برای رسیدن به مقام قُرب الهی، بایسته است روح و جسم خویشتن را معطّر و پاکیزه سازد و با زمزمه نام معشوق آرام، آرام در مسیر وصال گام بردارد.
 
 
 
==میهمان عرشیان==
 
 
 
وقتی شیعیان زائر و سوگوار به قتلگاه رسیدند، با صحنه های دلخراشی رو به رو شدند؛ قبرهای گمنام، خیمه های سوخته، زمین خون آلود و تفتیده، نیزه ها و شمشیرهای شکسته، همگی بیانگر اوج جنایت یزیدیان و منتهای مظلومیت عاشورائیان بود. مشاهده همین تصاویر، خود روضه و مرثیّه ای است که دل ها و چشم ها را با حال و هوای «کربلا و عاشورای محرّم 61 هجری» پیوند می دهد و «حماسه حسینی» را برای همیشه تاریخ ماندگار می سازد. عطیّه عوفی در این باره نقل می کند:
 
هنگامی که نزدیک قبر مطهّر سید الشّهداعلیه السلام رسیدیم، جابر به من گفت:دستم را روی قبر بگذار.<ref>. بنا به قولی، جابر در سال 61 هجری نابینا بود. (فرهنگ عاشورا، ص 128؛ زندگانی امام حسین(ع)، ص 677.</ref> وقتی دستش را بر تربت آرامگاه امام نهادم، به یکباره از اعماق دل آهی کشیده و بی هوش شد؛ لذا بر سر و صورتش آب پاشیدم. چون به هوش آمد، سه بار فریاد برآورد:«یاحسین!»
 
  
 
آنگاه خطاب به آرامگاه امام، عرضه داشت:
 
آنگاه خطاب به آرامگاه امام، عرضه داشت:
 
«حَبیبٌ، لا یُجیبُ حَبیبَه؛ آیا دوست، جواب سلام دوستش را نمی دهد؟!»
 
«حَبیبٌ، لا یُجیبُ حَبیبَه؛ آیا دوست، جواب سلام دوستش را نمی دهد؟!»
 
ولی بعد از لحظه ای، با حالتی غمزده گفت:
 
ولی بعد از لحظه ای، با حالتی غمزده گفت:
«و إنّی لک بالجواب و قد شُحّطت اوداجک علی اثباجک و فرّق بین بدنک و رأسک؛ حسین جان! من خود، جوابم را می دهم؛ چرا که می دانم رگهای گردنت را بریده اند و بین پیکر و سرت جدایی افکنده اند. لذا پاسخ سلام دوستت را نمی دهی!»
+
«و أنّی لک بالجواب و قد شُحّطت اوداجک علی اثباجک و فرّق بین بدنک و رأسک؛ حسین جان! من خود، جوابم را می دهم؛ چرا که می دانم رگهای گردنت را بریده اند و بین پیکر و سرت جدایی افکنده اند.»
  
==زیارتنامه (مثنوی زیارت)==
+
جابر در مرحله بعد، این گونه به پیشگاه سید الشّهدا علیه السلام سلام کرد:
 +
«... فأشهد أنّک ابن خاتم النّبیّین<ref>. به نقل دیگر:ابن خیرالنّبیّین. (قصّه کربلا، ص ۵۲۵، به نقل از بحارالانوار، ج ۶۵، ص ۱۳۰).</ref> و ابن سید المؤمنین<ref>.ر.ک.:ابن سید الوصیّین. (معالی السّبطین، ج ۲، ص ۱۹۳).</ref> و ابن حلیف التّقوی و سلیل الهدی و خامس اصحاب الکساء و ابن سید النّقباء و ابن فاطمة سیدة النّساء... فعلیک سلام الله و رضوانه، و أشهد أنّک مضیت علی ما مضی علیه اخوک یحیی بن زکریّا؛ من گواهم که تو فرزند بهترین پیامبران و پسر سرور مؤمنان می باشی. تو فرزند هم پیمان تقوا و سلاله هدایتی و پنجمین نفر از اصحاب کساء و فرزند سرور نقیبان و پسر فاطمه سیده بانوان هستی. و چرا چنین نباشی، که سالار پیامبران با دست خود غذایت داده و در دامان پرهیزگاران پرورش یافته ای و از سینه ایمان شیر خورده ای و از دامان اسلام بر آمده ای! خوشا به حال تو در حیات و ممات که پاکیزه زیستی و پاک از دنیا رفتی! اما دل مؤمنان در فراق تو اندوهگین است؛ با این حال، شکّ ندارم که آنچه بر شما گذشت، خیر بوده است.... پس سلام و رضوان الهی بر تو باد. و گواهی می دهم که تو همان راه را رفتی، که برادرت [[حضرت یحیی علیه السلام|یحیی بن زکریّا]] علیه السلام پیمود.»<ref>. تولّد، زندگی و شهادت حضرت یحیی(ع) و امام حسین(ع) حوادث مشترکی دارد.</ref>
  
جابر در مرحله بعد، این گونه به پیشگاه سید الشّهداعلیه السلام سلام کرد:
+
سپس به پیشگاه [[شهدای کربلا]] چنین سلام فرستاد:
«... فأشهد أنّک ابن خاتم النّبیّین <ref>. به نقل دیگر:ابن خیرالنّبیّین. (قصّه کربلا، ص 525، به نقل از بحارالانوار، ج 65، ص 130).</ref> و ابن سید المؤمنین <ref>.ر.ک.:ابن سید الوصیّین. (معالی السّبطین، ج 2، ص 193).</ref> و ابن حلیف التّقوی و سلیل الهدی و خامس اصحاب الکساء و ابن سید النّقباء و ابن فاطمة سیدة النّساء...؛ من گواهم که تو فرزند بهترین پیامبران و پسر سرور مؤمنان می باشی. تو فرزند هم پیمان تقوا و سلاله هدایتی و پنجمین نفر از اصحاب کساء و فرزند سرور نقیبان و پسر فاطمه سیده بانوان هستی. و چرا چنین نباشی، که سالار پیامبران با دست خود غذایت داده و در دامان پرهیزگاران پرورش یافته ای و از سینه ایمان شیر خورده ای و از دامان اسلام بر آمده ای! خوشا به حال تو در حیات و ممات که پاکیزه زیستی و پاک از دنیا رفتی! اما دل مؤمنان در فراق تو اندوهگین است؛ با این حال، شکّ ندارد که آنچه بر شما گذشت، خیر بوده است. فعلیک سلام الله و رضوانه، و أشهد أنّک مضیت علی ما مضی علیه اخوک یحیی بن زکریّا؛ پس سلام و رضوان الهی بر تو باد. و گواهی می دهم که تو همان راه را رفتی، که برادرت یحیی بن زکریّاعلیه السلام پیمود.»<ref>. تولّد، زندگی و شهادت حضرت یحیی(ع) و امام حسین(ع) حوادث مشترکی دارد.</ref>
 
سپس به پیشگاه شهدای کربلا چنین سلام فرستاد:
 
  
«السّلام علیکم <ref>. در نقل دیگر:السّلام علیکِ. (قصّه کربلا، ص 526).</ref> ایّتها الأرواح الّتی حلّت بفناء الحسین <ref>.ر.ک:حلّت بفناء قبرالحسین. (سحاب رحمت، ص 798).</ref> و اناخت برحله، أشهد أنّکم أقمتم الصّلوة و آتیتم الزّکوة و أمرتم بالمعروف و نهیتم عن المنکر و جاهدتم الملحدین و عبدتم الله حتّی أتاکم الیقین، والّذی بعث محمّداً بالحقّ نبیّاً لقد شارکناکم فیما دخلتم فیه؛ سلام بر شما ای جانهای پاک که در آستان حسین علیه السلام نزول کرده و آرمیده اید! گواهی می دهم که شما نماز را برپاداشته، زکات را ادا نموده، امر به نیکی و نهی از پلیدی کرده و با ملحدان مبارزه کرده اید و خدا را تا هنگام شهادت، پرستش و عبادت نموده اید. سوگند به آن خدایی که محمّدصلی الله علیه وآله وسلم را به حقّ برگزیده و مبعوث کرد! ما نیز در آنچه شما شهیدان در آن وارد شده اید، شریک هستیم.»
+
«السّلام علیکم<ref>. در نقل دیگر:السّلام علیکِ. (قصّه کربلا، ص ۵۲۶).</ref> ایّتها الأرواح الّتی حلّت بفناء الحسین<ref>.ر.ک:حلّت بفناء قبرالحسین. (سحاب رحمت، ص ۷۹۸).</ref> و اناخت برحله، أشهد أنّکم أقمتم الصّلوة و آتیتم الزّکوة و أمرتم بالمعروف و نهیتم عن المنکر و جاهدتم الملحدین و عبدتم الله حتّی أتاکم الیقین، والّذی بعث محمّداً بالحقّ نبیّاً لقد شارکناکم فیما دخلتم فیه؛ سلام بر شما ای جانهای پاک که در آستان حسین علیه السلام نزول کرده و آرمیده اید! گواهی می دهم که شما نماز را برپاداشته، زکات را ادا نموده، امر به نیکی و نهی از پلیدی کرده و با ملحدان مبارزه کرده اید و خدا را تا هنگام شهادت، پرستش و عبادت نموده اید. سوگند به آن خدایی که محمّد صلی الله علیه وآله را به حقّ برگزیده و مبعوث کرد! ما نیز در آنچه شما شهیدان در آن وارد شده اید، شریک هستیم.»
  
==پاداش همدلی==
+
جابر در فراز پایانی [[زیارتنامه]] اش گفته بود: «سوگند به آن خدایی که محمّد صلی الله علیه وآله را به حق برگزیده و مبعوث کرد! ما نیز در آنچه شما شهیدان در آن وارد شده اید، شریک هستیم.» از این رو، عطیّه و دیگر زائران شگفت زده شده بودند. گرچه آنها به صداقت [[صحابی]] سرشناس و عارف [[پیامبر اسلام|پیامبر]] صلی الله علیه وآله باور داشتند، اما سزاوار است که پاسخی برای این ابهام و سؤال دریابند؛ لذا عطیّه می پرسد: چگونه با آنان شریک هستیم و حال آنکه نه دشتی پیموده ایم، نه از بلندی و کوهی بالا رفته ایم و نه در راه خدا شمشیری زده ایم؛ اما اینان کسانی هستند که بین سرها و پیکرشان جدائی افتاده و شهید شده اند، فرزندان آنها یتیم گشته و همسران آنان بیوه شده اند؟!
  
جابر در فراز پایانی زیارتنامه اش گفته بود:«سوگند به آن خدایی که محمّدصلی الله علیه وآله وسلم را به حق برگزیده و مبعوث کرد! ما نیز در آنچه شما شهیدان در آن وارد شده اید، شریک هستیم.» از این رو، عطیّه و دیگر زائران شگفت زده شده بودند. گرچه آنها به صداقت صحابی سرشناس و عارف پیامبرصلی الله علیه وآله وسلم باور داشتند، اما سزاوار است که پاسخی برای این ابهام و سؤال دریابند؛ لذا عطیّه می پرسد:
+
جابر پاسخ داد: ای عطیّه! من از حبیبم رسول خدا صلی الله علیه وآله شنیدم که می فرمود: «من أحبّ قوماً حُشِر معهم، و من أحبّ عمل قوم اُشرک فی عملهم؛ هرکس گروهی را دوست بدارد، با آنان محشور می شود. و هرکس کار عدّه ای را دوست بدارد، در عمل آنها شریک خواهد بودجابر بعد از بیان حدیث نبوی، گفت:
چگونه با آنان شریک هستیم و حال آنکه نه دشتی پیموده ایم، نه از بلندی و کوهی بالا رفته ایم و نه در راه خدا شمشیری زده ایم؛ اما اینان کسانی هستند که بین سرها و پیکرشان جدائی افتاده و شهید شده اند، فرزندان آنها یتیم گشته و همسران آنان بیوه شده اند؟!
+
«والّذی بعث محمّداً بالحقّ نبیّاً انّ نیّتی و نیّة اصحابی علی ما مضی علیه الحسین علیه السلام و اصحابه؛ سوگند به خدایی که محمّد را به پیامبری برگزید! نیّت و انگیزه من و یارانم همان چیزی است که حسین علیه السلام و یارانش داشتند.»
  
جابر پاسخ داد:ای عطیّه! من از حبیبم رسول خداصلی الله علیه وآله وسلم شنیدم که می فرمود:
+
[[عطیه عوفی|عطیّه عوفی]] در پایان گزارش «زیارت اربعین» می گوید:
«من أحبّ قوماً حشر معهم، و من أحبّ عمل قوم اُشرک فی عملهم؛ هرکس گروهی را دوست بدارد، با آنان محشور می شود. و هرکس کار عدّه ای را دوست بدارد، در عمل آنها شریک خواهد بود.»
+
جابر به من گفت: اکنون مرا به طرف خانه های مردم [[کوفه]] ببر. بعد از پیمودن مسافتی، خطاب به من گفت: ای عطیّه! آیا به تو سفارش و وصیّتی بکنم؟ چرا که گمان دارم پس از این سفر، دیگر تو را نبینم و باهم دیداری نداشته باشیم! و ادامه داد: «أحبِب محبّ آل محمّد ما أحبّهم، و أبغِض مُبغض آل محمّد ما أبغضهم و إن کان صوّاماً قوّاماً، و أرفق بمحبّ محمّد و آل محمّد فإنّه إن تزلّ له قدم بکثرة ذنوبه ثبتت له اُخری بمحبّتهم، فإنّ محبّهم یعود الی الجنّة و مبغضهم یعود الی النّار؛ دوستدار آل پیامبر صلی الله علیه وآله را دوست بدار مادامی که ایشان را دوست می دارد، و دشمن خاندان پیامبر صلی الله علیه وآله وسلم را دشمن بدار مادامی که با ایشان دشمنی می کند ولو اینکه فراوان [[روزه]] بگیرد و [[نماز]] بگزارد. با دوست محمّد و اهل بیتش مدارا کن؛ چرا که اگر در اثر زیادی گناهش یک پایش بلغزد، به واسطه دوستی اش با آنان، پای دیگرش استوار بماند. بنابراین، دوستدار پیامبر و آلش به سوی [[بهشت]] می رود و بازگشت و سرانجام دشمن آنها، [[دوزخ]] خواهد بود
جابر بعد از بیان حدیث نبوی، گفت:
 
«والّذی بعث محمّداً بالحقّ نبیّاً انّ نیّتی و نیّة اصحابی علی مامضی علیه الحسین علیه السلام و اصحابه؛ سوگند به خدایی که محمّد را به پیامبری برگزید! نیّت و انگیزه من و یارانم همان چیزی است که حسین علیه السلام و یارانش داشتند
 
  
==ارزش تولّی و تبرّی==
+
'''روایتی دیگر از زیارت جابر:'''
  
عطیّه عوفی در پایان گزارش «زیارت اربعین» می گوید:
+
[[علامه مجلسى|علامه مجلسی]] در کتاب [[تحفة الزائر (کتاب)|تحفةالزّائر]]، در ضمن بیان «[[زیارت اربعین]]»، داستان سفر زیارتی [[جابر ابن عبدالله انصاری|جابر]] را از زبان فردی به نام «عطا»<ref>. عطا؛ گویا وی نیز از شاگردان جابربن عبدالله انصاری بود. برخی گویند که: منظور از عطا، همان عطیّه است و روایت وی تقطیع شده است... (ر.ک:تحقیق درباره روز اربعین حضرت سیّد الشّهدا(ع)، سید محمدعلی قاضی طباطبائی، ص ۱۴۰ - ۱۳۸، شرکت چاپ میهن، تبریز، اوّل، ۱۳۵۲ ش.).
جابر به من گفت:اکنون مرا به طرف خانه های مردم کوفه ببر. بعد از پیمودن مسافتی، خطاب به من گفت:ای عطیّه! آیا به تو سفارش و وصیّتی بکنم؟ چرا که گمان دارم پس از این سفر، دیگر تو را نبینم و باهم دیداری نداشته باشیم![عرض کردم:بفرمایید. در این موقع، آن صحابی جلیل القدر گفت:]
+
</ref> می نویسد؛ که او نیز همچون «عطیّه» از همسفران جابر بود. در این گزارش، مطالب دیگری وجود دارد که می تواند موضوع این مقاله را تکمیل سازد؛ از جمله اینکه:
«أحبب محبّ آل محمّدصلی الله علیه وآله وسلم ما أحبّهم، و أبغض مبغض آل محمّد ما أبغضهم و إن کان صوّاماً قوّاماً، و أرفق بمحبّ محمّد و آل محمّد فإنّه إن تزلّ له قدم بکثرة ذنوبه ثبتت له اُخری بمحبّتهم، فإنّ محبّهم یعود الی الجنّة و مبغضهم یعود الی النّار؛ دوستدار آل پیامبرصلی الله علیه وآله وسلم را دوست بدار مادامی که ایشان را دوست می دارد، و دشمن خاندان پیامبرصلی الله علیه وآله وسلم را دشمن بدار مادامی که با ایشان دشمنی می کند ولو اینکه فراوان روزه بگیرد و نماز بگزارد. با دوست محمّد و اهل بیتش مدارا کن؛ چرا که اگر در اثر زیادی گناهش یک پایش بلغزد، به واسطه دوستی اش با آنان، پای دیگرش استوار بماند. بنابراین، دوستدار پیامبر و آلش به سوی بهشت می رود و بازگشت و سرانجام دشمن آنها، دوزخ خواهد بود.»
+
جابر در کنار قبر امام، سه مرتبه «الله اکبر» گفت و سپس بیهوش شد.
 +
وی بعد از به هوش آمدن، این گونه سلام داد:
 +
السّلام علیکم یا آل الله، السّلام علیکم یا صفوة الله...
 +
دو طرف صورتش را بر قبر مطهّر حضرت کشیده، آنگاه چهار رکعت نماز خواند.
  
==روایتی دیگر==
+
سپس نزد قبر [[حضرت علی اکبر علیه السلام|حضرت علی اکبر]] علیه السلام آمده و عرضه داشت:
 +
السّلام علیک یا مولای وابن مولای، لعن الله قاتلک، لعن الله ظالمک، أتقرّب الی الله بمحبّتکم و أبرء الی الله من عدوّکم.
 +
و بعد از خواندن دو رکعت نماز، به پیشگاه [[شهدای کربلا]] چنین درود فرستاد:
 +
السّلام علی الأرواح المُنیخة بقبر ابی عبدالله، السّلام علیکم یا شیعة الله و شیعة رسوله و شیعة امیرالمؤمنین و الحسن والحسین، السّلام علیکم یا طاهرون، السّلام علیکم یا مهدیّون، السّلام علیکم یا ابرار، السّلام علیکم و علی ملائکة الله الحافّین بقبورکم، جمعنی الله و ایّاکم فی مستقرّ رحمته تحت عرشه.
  
علاّمه مجلسی در کتاب تحفةالزّائر، در ضمن بیان «زیارت اربعین»، داستان سفر زیارتی جابر را از زبان فردی به نام «عطا»<ref>. عطا؛ گویا وی نیز از شاگردان جابربن عبدالله انصاری بود.برخی گویندکه:منظور از عطا، همان عطیّه است و روایت وی تقطیع شده است... (ر.ک:تحقیق درباره روز اربعین حضرت سیّد الشّهدا(ع)، [شهید ]سید محمد علی قاضی طباطبائی، ص 140 - 138، شرکت چاپ میهن، تبریز، اوّل، 1352 ش.)
+
سپس به جانب آرامگاه [[حضرت عباس علیه السلام|حضرت عباس]] علیه السلام رفته و این زیارتنامه را زمزمه کرد:
 +
السّلام علیک یا اباالقاسم، السّلام علیک یا عبّاس بن علی، السّلام علیک یابن امیرالمؤمنین، أشهد لقد بالغت فی النّصیحة و أدّیت الأمانة و جاهدت عدوّک و عدوّ أخیک، فصلوات الله علی روحک الطّیّبة و جزاک الله من أخٍ خیراً.<ref>مصباح الزّائر، سیّد ابن طاووس، ص ۲۸۸ - ۲۸۶، مؤسّسة آل البیت(ع).</ref>
  
* شیخ عبّاس قمی(ره) در پایان «زیارت اربعین» می گوید که متن این زیارتنامه جابر، همانند آن زیارتی است که در قسمت «زیارت نیمه رجب» بیان شده است. ر.ک:مفاتیح الجنان.</ref>* می نویسد؛ که او نیز همچون «عطیّه» از همسفران جابر بود. در این گزارش، مطالب دیگری وجود دارد که می تواند موضوع این مقاله را تکمیل سازد؛ از جمله اینکه:
+
جابر بن عبدالله انصاری بعد از خواندن دو [[رکعت]] نماز و درخواست حوائج از درگاه الهی، با [[شهدای کربلا]] وداع نمود.<ref>روایت کربلا، حاج یدالله بهتاش، ص ۲۹۰ و ۲۹۱، نشر سبحان، تهران، سوم، ۱۳۷۸ ش.</ref><ref>شیخ عبّاس قمی(ره) در پایان «زیارت اربعین» می گوید که متن این زیارتنامه جابر، همانند آن زیارتی است که در قسمت «زیارت نیمه رجب» بیان شده است. ر.ک:مفاتیح الجنان.</ref>
- جابر در کنار قبر امام، سه مرتبه «الله اکبر» گفت و سپس بیهوش شد.
+
 
- وی بعد از به هوش آمدن، این گونه سلام داد:
+
==زیارتنامه اربعین==
السّلام علیکم یا آل الله، السّلام علیکم یا صفوة الله...
+
در کتابهای [[دعا|ادعیه]] و [[زيارت|زیارات]]، [[زیارتنامه|زیارتنامه‌ای]] مخصوص [[زیارت اربعین|زیارت روز اربعین]] نقل شده است که با این عبارت شروع مى‌شود: «السلام على ولى الله و حبیبه...». این متن، از طریق‌ [[صفوان بن مهران|صفوان جمال]] از [[امام صادق]] علیه السلام روایت‌ شده است.  
- دو طرف صورتش را بر قبر مطهّر حضرت کشیده، آنگاه چهار رکعت نماز خواند.
 
  
- نزد قبر حضرت علی اکبرعلیه السلام آمده و عرضه داشت:
+
زیارت دیگر آن است که [[جابر بن عبدالله انصاری|جابر بن ‌عبدالله انصارى]] در این روز خوانده است و متن زیارت به عنوان [[زیارتنامه|زیارتنامه]] آن امام در نیمه ‌ماه [[رجب ]] نقل شده و با جمله‌ «السلام علیکم یا آل الله...» شروع مى‌شود.<ref>مفاتیح الجنان، زیارت اربعین.</ref>
السّلام علیک یا مولای وابن مولای، لعن الله قاتلک، لعن الله ظالمک، أتقرّب الی الله بمحبّتکم و أبرء الی الله من عدوّکم.
 
- بعد از خواندن دو رکعت نماز، به پیشگاه شهدای کربلا چنین درود فرستاد:
 
السّلام علی الأرواح المُنیخة بقبر ابی عبدالله، السّلام علیکم یا شیعة الله و شیعة رسوله و شیعة امیرالمؤمنین و الحسن والحسین، السّلام علیکم یا طاهرون، السّلام علیکم یا مهدیّون، السّلام علیکم یا ابرار، السّلام علیکم و علی ملائکة الله الحافّین بقبورکم، جمعنی الله و ایّاکم فی مستقرّ رحمته تحت عرشه.
 
  
- سپس به جانب آرامگاه حضرت عبّاس علیه السلام رفته و این زیارتنامه را زمزمه کرد:
+
==توصیه به زیارت در روز اربعین==
السّلام علیک یا اباالقاسم، السّلام علیک یا عبّاس بن علی، السّلام علیک یابن امیرالمؤمنین، أشهد لقد بالغت فی النّصیحة و أدّیت الأمانة و جاهدت عدوّک و عدوّ أخیک، فصلوات الله علی روحک الطّیّبة و جزاک الله من أخٍ خیراً.<ref>. مصباح الزّائر، سیّد ابن طاووس، ص 288 - 286، مؤسّسة آل البیت(ع).</ref>
+
[[امام حسن عسکری علیه السلام|امام حسن عسکرى]] علیه السلام در [[حدیث|حدیثى]] علامت هاى‌ «[[مومن|مؤمن‌]]» را پنج چیز شمرده است: «عَلاَمَاتُ اَلْمُؤْمِنِ خَمْسٌ؛ صَلاَةُ الْإِحْدَى وَ الْخَمْسِینَ وَ زِيَارَةُ اَلْأَرْبَعِینَ وَ التَّخَتُّمُ بِالْیَمِینِ وَ تَعْفِیرُ الْجَبِینِ وَ الْجَهْرُ بِ‍بِسْمِ اللّٰهِ الرَّحْمنِ الرَّحِیمِ»؛ پنجاه و یک رکعت [[نماز]]، زیارت اربعین، [[انگشتر به دست کردن|انگشتر کردن]] در دست راست، پیشانى بر خاک نهادن‌ و «[[آیه تسمیه|بسم الله]]» را در [[نماز]] آشکارا گفتن.<ref>بحارالانوار، ج ۹۸، (بیروت) ص ۳۲۹، المزار، شیخ مفید، ص ۵۳.</ref>
  
- جابر بن عبدالله انصاری بعد از خواندن دو رکعت نماز و درخواست حوائج از درگاه الهی، با شهدای کربلا وداع نموده <ref>. روایت کربلا، حاج یدالله بهتاش، ص 290 و 291، نشر سبحان، تهران، سوم، 1378 ش.</ref> و آرام آرام از سرزمین تابناک نینوا به جانب دیگر رهسپار شد تا پیام آور اهداف مقدس عاشورائیان بوده باشد.
+
توصیه به [[زیارت اربعین]] باعث شده است که [[شیعه|شیعیان]] به ویژه ساکنان [[عراق]]، از نقاط مختلف این کشور به سوی [[کربلا]] حرکت کنند. این حرکت که غالباً به صورت پیاده صورت می‌گیرد، یکی از پرجمعیت‌ترین راهپیمایی‌ها در جهان شمرده می‌شود.
  
 
==پانویس==
 
==پانویس==
<references/>
+
<references />
  
 
==منابع==
 
==منابع==
* محمدابراهیم احمدی، مجله فرهنگ كوثر، زمستان 1384، شماره 64، صفحه 29.
+
 
 +
*جعفر بن محمد ابن‌نما، مثیر الاحزان، قم، مدرسة الإمام المهدي (علیه السلام‌)، ۱۴۰۶ق.
 +
*محمدابراهیم احمدی، مجله فرهنگ کوثر، زمستان ۱۳۸۴، شماره ۶۴، صفحه ۲۹.
 +
*احمد خامه‌یار، تأملی در مسیر کاروان اسرای اهل بیت، فصلنامه فرهنگ زیارت، ش۳۱، تابستان ۱۳۹۶.
 +
*سید بن طاوس‏، اللهوف على قتلى الطفوف‏، تهران‏، جهان، ۱۳۴۸ش‏.
 +
*شیخ طوسی، تهذیب الاحکام،‌ دار الکتب الاسلامیه، تهران، ۱۴۰۷ق.
 +
*شیخ عباس قمی، سفینة البحار، قم، نشر اسوه، ۱۴۱۴ق.
 +
*محمد محمدی ری‌شهری، دانشنامه امام حسين عليه السلام بر پايه قرآن، حديث و تاریخ، دارالحدیث.
 +
{{مناسبت های شیعه}}
 
{{سنجش کیفی
 
{{سنجش کیفی
 
|سنجش=شده
 
|سنجش=شده
|شناسه= ضعیف
+
|شناسه= خوب
|عنوان بندی مناسب= ضعیف
+
|عنوان بندی مناسب= خوب
|کفایت منابع و پی نوشت ها= متوسط
+
|کفایت منابع و پی نوشت ها= خوب
 
|رعایت سطح مخاطب عام= خوب
 
|رعایت سطح مخاطب عام= خوب
|رعایت ادبیات دانشنامه ای= ضعیف
+
|رعایت ادبیات دانشنامه ای= خوب
 
|جامعیت= خوب
 
|جامعیت= خوب
 
|رعایت اختصار= خوب
 
|رعایت اختصار= خوب
سطر ۱۲۵: سطر ۱۰۱:
 
|رده= دارد
 
|رده= دارد
 
}}
 
}}
 
 
[[رده:عزای ابا عبدالله علیه السلام]]
 
[[رده:عزای ابا عبدالله علیه السلام]]
 
[[رده:واقعه عاشورا]]
 
[[رده:واقعه عاشورا]]

نسخهٔ کنونی تا ‏۱۰ اکتبر ۲۰۲۳، ساعت ۱۲:۱۸

«اربعین حسینی» چهلمین روز شهادت امام حسین (علیه‌السلام) است. مطابق با روایتی از امام حسن عسکری (علیه‌السلام)، نشانه‌های مؤمن پنج چیز است که یکی از آنها زیارت اربعین می‌باشد.[۱] جابر بن عبدالله انصاری از صحابه پیامبر اکرم (صلی الله علیه وآله)، به عنوان نخستین زائر امام حسین (علیه‌السلام)، در اولین چهلم شهادت آن حضرت، یعنی ۲۰ صفر سال ۶۱ قمری، به کربلا آمد و قبر مطهر امام را زیارت کرد.[۲] همچنین مطابق با برخی روایات، اسرای اهل بیت نیز در روز اربعین به زیارت حضرت سید الشهداء آمدند. در سالهای اخیر توجه به «زیارت اربعین» به نحو چشمگیری افزایش یافته است و سالانه میلونها نفر از مردم عراق و ایران و سایر کشورها در اجتماع سالیانه پیاده‌روی اربعین شرکت می‌کنند.

زیارت اربعین - بین الحرمین

زیارت اسرای اهل‌بیت در اربعین

در «لهوف» سید بن طاووس آمده است: راوى گفت چون زنان و عیال حضرت ابى عبد اللّه علیه السّلام از شام بازگشتند و به عراق رسیدند، به آن راهنما که همراه آنان بود گفتند: ما را از راه کربلا ببر؛ و چون به مصرع رسیدند جابر بن عبد اللّه انصارى را یافتند که با چند تن از بنى هاشم و خاندان پیغمبر صلّى اللّه علیه وآله براى زیارت حسین علیه السّلام آمده بودند و با هم بدان مقام مبارک رسیدند، بگریستند و زارى کردند و سیلى بر روى زدند، ناله‏ هاى جانسوز سر دادند و زنان آن ناحیه به ایشان پیوستند و چندى بماندند.[۳]

و در مقتل ابن نما موسوم به مثیر الاحزان آمده است: و چون خانواده حسین علیه السلام به کربلا رسیدند با جابر بن عبد اللّٰه و گروهى از بنى هاشم روبرو شدند که در همان وقت به زیارت آن حضرت آمده بودند؛ پس دو گروه با موجى از غم و اندوه و آه و نالۀ جانسوز در این مصیبت که جگر همۀ محبین را سوزاند با هم ملاقات نمودند.[۴]

در آن زمان از کوفه تا شام سه مسیر وجود داشت:

  1. راه بادیه: که میانبر اما بیابانی بود. این راه حدود ۹۲۳ کیلومتر مسافت داشته است.
  2. راه کناره فرات: این مسیر، ابتدا از کوفه به مقدار زیادى به سوى شمال غرب مى رود و سپس از آن جا به سوى جنوب، بر مى گردد و با گذر از بسیارى از شهرهاى شام، به دمشق مى رسد. این راه، انشعاب هاى متعدّد داشته و با طول تقریبى ۱۱۹۰ تا ۱۳۳۳ کیلومتر، جاىگزین مناسبى براى راه کوتاه، امّا سختِ بادیه بوده است.
  3. راه کناره دجله: این راه، مسیر اصلى میان کوفه و دمشق نبوده است و باید پس از پیمودن مقدار کوتاهى از آن، کم کم به سمت غرب پیچید و پس از طىّ مسیر نه چندان کوتاهى، به راه کناره فرات پیوست و از آن طریق، وارد دمشق شد. این مسیر را مى توان سه ضلع از یک مستطیل دانست که ضلع دیگر طولىِ آن را راه بادیه و سه ضلع یاد شده آن را (مسافت پیموده شده از کوفه به سمت شمال، راه پیموده شده به سمت غرب، و راه پیموده شده به سمت جنوب) ـ که بازگشت به بخشى از مسیر پیموده شده قبلى است ـ، تشکیل مى دهند. از این رو، از همه راه هاى دیگر، طولانى تر است و طول آن، حدود ۱۵۴۵ کیلومتر است. این راه را «راه سلطانى» نامیده اند.[۵]

از برخی روایات مربوط به اتفاقات مسیر حرکت کاروان و نیز وجود تعداد قابل توجهی از زیارتگاه‌های مرتبط با سر امام حسین (ع) و اسرای اهل بیت (ع) در شهرهای واقع در طول مسیر سلطانی به نظر می رسد کاروان اسرای اهل بیت (ع) و سرهای شهدای کربلا، به احتمال زیاد این مسیر را پیموده‌اند.[۶] (احتمالا به جهت گذراندن اسرا از شهرها و رژه پیروزی).

مسیر کاروان حسینی.jpg

برخی گفته اند در آن زمان ۴۰ منزل در این راه قرار داشت و برخی تا ۶۰ منزل در مسیر حرکت قافله اسرای کربلا برشمرده اند[۷] که با فرض طی هر منزل در یک روز تا اسرا به شام برسند بین ۴۰ تا ۶۰ روز طول کشیده است. علاوه بر این مطابق با برخی روایات معتبر، ابن زیاد پس از ورود اسرا به کوفه پیکی به نزد یزید فرستاد تا نسبت به آنها کسب تکلیف کند و در این مدت اسرا در زندان ابن زیاد به سر می بردند. مطابق با برآورد سید بن طاووس رفت و برگشت پیک به دربار یزید حدود بیست روز یا بیشتر، وقت نیاز دارد. و نیز روایت شده که وقتى کاروان اسیران را به شام بردند، آنها در دمشق به مدّت یک ماه در جایى ماندند که از گرما و سرما در امان نبودند و صورت قضیه، مقتضى است که اهل بیت، تا رسیدن به کربلا یا مدینه، بیش از چهل روز از زمان شهادت، تأخیر داشته‌اند.[۸]

برخی با توجه به این مسئله از اساس قضیه زیارت اربعین اهل بیت را منتفی دانسته‌اند و برخی دیگر با توجه به شهرت و قوت این روایات احتمال داده‌اند که این اتفاق در اربعین سال بعد رخ داده است. نظر عده دیگری مانند مؤلف ناسخ التواریخ و علامه شعرانی در دمع السجوم نیز آن است که کاروان اسرا در مسیر رفت در روز اربعین به کربلا رفته‌اند.[۹] یعنی از کسانی که آنها را به شام می برده اند خواسته اند که آنها را در مسیر از کربلا عبور دهد تا بتوانند با کشتگان خویش وداع و بر آنها مویه کنند.

زیارت جابر انصاری در اربعین

«عطیّة بن سعد» که جابر بن عبدالله انصاری را در این سفر همراهی می نمود چگونگی زیارت «جابر» را چنین نقل می نماید[۱۰]: «ما همراه جابر بن عبدالله انصاری به قصد زیارت قبر امام حسین علیه السلام حرکت کردیم؛ چون به کربلا رسیدیم، جابر نخست در کنار رودخانه فرات «غسل زیارت» نمود و پیراهن پاکیزه ای پوشید (همانند مُحْرِم، دو جامه سفید پوشید) و از کیسه ای عطرش را بیرون آورد (از من درخواست عطر کرد...) سپس لباس و بدنش را خوشبو ساخت و با پای برهنه به جانب قتلگاه حرکت کرد، در حالی که زبانش به نام و یاد الهی مترنّم بود.»

هنگامی که نزدیک قبر مطهّر سید الشّهدا علیه السلام رسیدیم، جابر به من گفت: دستم را روی قبر بگذار.[۱۱] وقتی دستش را بر تربت آرامگاه امام نهادم، به یکباره از اعماق دل آهی کشیده و بی هوش شد؛ لذا بر سر و صورتش آب پاشیدم. چون به هوش آمد، سه بار فریاد برآورد: «یاحسین!»

آنگاه خطاب به آرامگاه امام، عرضه داشت: «حَبیبٌ، لا یُجیبُ حَبیبَه؛ آیا دوست، جواب سلام دوستش را نمی دهد؟!» ولی بعد از لحظه ای، با حالتی غمزده گفت: «و أنّی لک بالجواب و قد شُحّطت اوداجک علی اثباجک و فرّق بین بدنک و رأسک؛ حسین جان! من خود، جوابم را می دهم؛ چرا که می دانم رگهای گردنت را بریده اند و بین پیکر و سرت جدایی افکنده اند.»

جابر در مرحله بعد، این گونه به پیشگاه سید الشّهدا علیه السلام سلام کرد: «... فأشهد أنّک ابن خاتم النّبیّین[۱۲] و ابن سید المؤمنین[۱۳] و ابن حلیف التّقوی و سلیل الهدی و خامس اصحاب الکساء و ابن سید النّقباء و ابن فاطمة سیدة النّساء... فعلیک سلام الله و رضوانه، و أشهد أنّک مضیت علی ما مضی علیه اخوک یحیی بن زکریّا؛ من گواهم که تو فرزند بهترین پیامبران و پسر سرور مؤمنان می باشی. تو فرزند هم پیمان تقوا و سلاله هدایتی و پنجمین نفر از اصحاب کساء و فرزند سرور نقیبان و پسر فاطمه سیده بانوان هستی. و چرا چنین نباشی، که سالار پیامبران با دست خود غذایت داده و در دامان پرهیزگاران پرورش یافته ای و از سینه ایمان شیر خورده ای و از دامان اسلام بر آمده ای! خوشا به حال تو در حیات و ممات که پاکیزه زیستی و پاک از دنیا رفتی! اما دل مؤمنان در فراق تو اندوهگین است؛ با این حال، شکّ ندارم که آنچه بر شما گذشت، خیر بوده است.... پس سلام و رضوان الهی بر تو باد. و گواهی می دهم که تو همان راه را رفتی، که برادرت یحیی بن زکریّا علیه السلام پیمود.»[۱۴]

سپس به پیشگاه شهدای کربلا چنین سلام فرستاد:

«السّلام علیکم[۱۵] ایّتها الأرواح الّتی حلّت بفناء الحسین[۱۶] و اناخت برحله، أشهد أنّکم أقمتم الصّلوة و آتیتم الزّکوة و أمرتم بالمعروف و نهیتم عن المنکر و جاهدتم الملحدین و عبدتم الله حتّی أتاکم الیقین، والّذی بعث محمّداً بالحقّ نبیّاً لقد شارکناکم فیما دخلتم فیه؛ سلام بر شما ای جانهای پاک که در آستان حسین علیه السلام نزول کرده و آرمیده اید! گواهی می دهم که شما نماز را برپاداشته، زکات را ادا نموده، امر به نیکی و نهی از پلیدی کرده و با ملحدان مبارزه کرده اید و خدا را تا هنگام شهادت، پرستش و عبادت نموده اید. سوگند به آن خدایی که محمّد صلی الله علیه وآله را به حقّ برگزیده و مبعوث کرد! ما نیز در آنچه شما شهیدان در آن وارد شده اید، شریک هستیم.»

جابر در فراز پایانی زیارتنامه اش گفته بود: «سوگند به آن خدایی که محمّد صلی الله علیه وآله را به حق برگزیده و مبعوث کرد! ما نیز در آنچه شما شهیدان در آن وارد شده اید، شریک هستیم.» از این رو، عطیّه و دیگر زائران شگفت زده شده بودند. گرچه آنها به صداقت صحابی سرشناس و عارف پیامبر صلی الله علیه وآله باور داشتند، اما سزاوار است که پاسخی برای این ابهام و سؤال دریابند؛ لذا عطیّه می پرسد: چگونه با آنان شریک هستیم و حال آنکه نه دشتی پیموده ایم، نه از بلندی و کوهی بالا رفته ایم و نه در راه خدا شمشیری زده ایم؛ اما اینان کسانی هستند که بین سرها و پیکرشان جدائی افتاده و شهید شده اند، فرزندان آنها یتیم گشته و همسران آنان بیوه شده اند؟!

جابر پاسخ داد: ای عطیّه! من از حبیبم رسول خدا صلی الله علیه وآله شنیدم که می فرمود: «من أحبّ قوماً حُشِر معهم، و من أحبّ عمل قوم اُشرک فی عملهم؛ هرکس گروهی را دوست بدارد، با آنان محشور می شود. و هرکس کار عدّه ای را دوست بدارد، در عمل آنها شریک خواهد بود.» جابر بعد از بیان حدیث نبوی، گفت: «والّذی بعث محمّداً بالحقّ نبیّاً انّ نیّتی و نیّة اصحابی علی ما مضی علیه الحسین علیه السلام و اصحابه؛ سوگند به خدایی که محمّد را به پیامبری برگزید! نیّت و انگیزه من و یارانم همان چیزی است که حسین علیه السلام و یارانش داشتند.»

عطیّه عوفی در پایان گزارش «زیارت اربعین» می گوید: جابر به من گفت: اکنون مرا به طرف خانه های مردم کوفه ببر. بعد از پیمودن مسافتی، خطاب به من گفت: ای عطیّه! آیا به تو سفارش و وصیّتی بکنم؟ چرا که گمان دارم پس از این سفر، دیگر تو را نبینم و باهم دیداری نداشته باشیم! و ادامه داد: «أحبِب محبّ آل محمّد ما أحبّهم، و أبغِض مُبغض آل محمّد ما أبغضهم و إن کان صوّاماً قوّاماً، و أرفق بمحبّ محمّد و آل محمّد فإنّه إن تزلّ له قدم بکثرة ذنوبه ثبتت له اُخری بمحبّتهم، فإنّ محبّهم یعود الی الجنّة و مبغضهم یعود الی النّار؛ دوستدار آل پیامبر صلی الله علیه وآله را دوست بدار مادامی که ایشان را دوست می دارد، و دشمن خاندان پیامبر صلی الله علیه وآله وسلم را دشمن بدار مادامی که با ایشان دشمنی می کند ولو اینکه فراوان روزه بگیرد و نماز بگزارد. با دوست محمّد و اهل بیتش مدارا کن؛ چرا که اگر در اثر زیادی گناهش یک پایش بلغزد، به واسطه دوستی اش با آنان، پای دیگرش استوار بماند. بنابراین، دوستدار پیامبر و آلش به سوی بهشت می رود و بازگشت و سرانجام دشمن آنها، دوزخ خواهد بود.»

روایتی دیگر از زیارت جابر:

علامه مجلسی در کتاب تحفةالزّائر، در ضمن بیان «زیارت اربعین»، داستان سفر زیارتی جابر را از زبان فردی به نام «عطا»[۱۷] می نویسد؛ که او نیز همچون «عطیّه» از همسفران جابر بود. در این گزارش، مطالب دیگری وجود دارد که می تواند موضوع این مقاله را تکمیل سازد؛ از جمله اینکه: جابر در کنار قبر امام، سه مرتبه «الله اکبر» گفت و سپس بیهوش شد. وی بعد از به هوش آمدن، این گونه سلام داد: السّلام علیکم یا آل الله، السّلام علیکم یا صفوة الله... دو طرف صورتش را بر قبر مطهّر حضرت کشیده، آنگاه چهار رکعت نماز خواند.

سپس نزد قبر حضرت علی اکبر علیه السلام آمده و عرضه داشت: السّلام علیک یا مولای وابن مولای، لعن الله قاتلک، لعن الله ظالمک، أتقرّب الی الله بمحبّتکم و أبرء الی الله من عدوّکم. و بعد از خواندن دو رکعت نماز، به پیشگاه شهدای کربلا چنین درود فرستاد: السّلام علی الأرواح المُنیخة بقبر ابی عبدالله، السّلام علیکم یا شیعة الله و شیعة رسوله و شیعة امیرالمؤمنین و الحسن والحسین، السّلام علیکم یا طاهرون، السّلام علیکم یا مهدیّون، السّلام علیکم یا ابرار، السّلام علیکم و علی ملائکة الله الحافّین بقبورکم، جمعنی الله و ایّاکم فی مستقرّ رحمته تحت عرشه.

سپس به جانب آرامگاه حضرت عباس علیه السلام رفته و این زیارتنامه را زمزمه کرد: السّلام علیک یا اباالقاسم، السّلام علیک یا عبّاس بن علی، السّلام علیک یابن امیرالمؤمنین، أشهد لقد بالغت فی النّصیحة و أدّیت الأمانة و جاهدت عدوّک و عدوّ أخیک، فصلوات الله علی روحک الطّیّبة و جزاک الله من أخٍ خیراً.[۱۸]

جابر بن عبدالله انصاری بعد از خواندن دو رکعت نماز و درخواست حوائج از درگاه الهی، با شهدای کربلا وداع نمود.[۱۹][۲۰]

زیارتنامه اربعین

در کتابهای ادعیه و زیارات، زیارتنامه‌ای مخصوص زیارت روز اربعین نقل شده است که با این عبارت شروع مى‌شود: «السلام على ولى الله و حبیبه...». این متن، از طریق‌ صفوان جمال از امام صادق علیه السلام روایت‌ شده است.

زیارت دیگر آن است که جابر بن ‌عبدالله انصارى در این روز خوانده است و متن زیارت به عنوان زیارتنامه آن امام در نیمه ‌ماه رجب نقل شده و با جمله‌ «السلام علیکم یا آل الله...» شروع مى‌شود.[۲۱]

توصیه به زیارت در روز اربعین

امام حسن عسکرى علیه السلام در حدیثى علامت هاى‌ «مؤمن‌» را پنج چیز شمرده است: «عَلاَمَاتُ اَلْمُؤْمِنِ خَمْسٌ؛ صَلاَةُ الْإِحْدَى وَ الْخَمْسِینَ وَ زِيَارَةُ اَلْأَرْبَعِینَ وَ التَّخَتُّمُ بِالْیَمِینِ وَ تَعْفِیرُ الْجَبِینِ وَ الْجَهْرُ بِ‍بِسْمِ اللّٰهِ الرَّحْمنِ الرَّحِیمِ»؛ پنجاه و یک رکعت نماز، زیارت اربعین، انگشتر کردن در دست راست، پیشانى بر خاک نهادن‌ و «بسم الله» را در نماز آشکارا گفتن.[۲۲]

توصیه به زیارت اربعین باعث شده است که شیعیان به ویژه ساکنان عراق، از نقاط مختلف این کشور به سوی کربلا حرکت کنند. این حرکت که غالباً به صورت پیاده صورت می‌گیرد، یکی از پرجمعیت‌ترین راهپیمایی‌ها در جهان شمرده می‌شود.

پانویس

  1. طوسی، تهذیب الاحکام، ۱۴۰۷ق، ج۶، ص۵۲.
  2. قمی، سفینة البحار، ۱۴۱۴ق، ج۸، ص۳۸۳.
  3. ابن طاووس، لهوف، ص۱۹۶
  4. ابن نما، مثیر الاحزان، ص۱۰۷
  5. محمدی ری شهری، دانشنامه امام حسین(ع)، ج۸، ص ۲۲۶-۲۲۸
  6. رجوع کنید: خامه‌یار، «تأملی در مسیر کاروان اسرای اهل بیت (ع)»، فصلنامه فرهنگ زیارت، ش۳۱، تابستان ۱۳۹۶
  7. خوشنویس، محمد حسین، کربلا تا شام، فرهنگ زیارت، دیماه سال ۱۳۹۲ شماره ۱۹ و ۲۰
  8. اقبال سید بن طاووس، نقل از دانشنامه امام حسین علیه السلام بر پایه قرآن، حدیث و تاریخ، محمدی ری‌شهری، محمد، ج ۸، ص ۳۹۸
  9. دمع السجوم (ترجمه نفس المهموم)، ص۳۷۴ و ۴۳۱
  10. . روایت عطیّة بن سعد در منتهی الآمال، ص ۵۳۶ و ۵۳۷؛ سحاب رحمت، ص ۸۰۰ - ۷۹۷؛ قصّه کربلا، ص ۵۲۷ - ۵۲۵؛ زندگانی امام حسین(ع)، ص ۶۷۷ - ۶۷۴؛ معالی السّبطین، شیخ محمد مهدی حائری، ج ۲، ص ۱۹۵ - ۱۹۲، منشورات الشّریف الرّضی، قم، دوم، ۱۳۶۳ ش؛ مقتل امام حسین(ع)، ترجمه جواد محدّثی، ص ۲۵۹ و ۲۶۰، شرکت چاپ و نشر بین الملل، تهران، دوم، ۱۳۸۲ ش آمده.
  11. . بنا به قولی، جابر در سال ۶۱ هجری نابینا بود. (فرهنگ عاشورا، ص ۱۲۸؛ زندگانی امام حسین(ع)، ص ۶۷۷.
  12. . به نقل دیگر:ابن خیرالنّبیّین. (قصّه کربلا، ص ۵۲۵، به نقل از بحارالانوار، ج ۶۵، ص ۱۳۰).
  13. .ر.ک.:ابن سید الوصیّین. (معالی السّبطین، ج ۲، ص ۱۹۳).
  14. . تولّد، زندگی و شهادت حضرت یحیی(ع) و امام حسین(ع) حوادث مشترکی دارد.
  15. . در نقل دیگر:السّلام علیکِ. (قصّه کربلا، ص ۵۲۶).
  16. .ر.ک:حلّت بفناء قبرالحسین. (سحاب رحمت، ص ۷۹۸).
  17. . عطا؛ گویا وی نیز از شاگردان جابربن عبدالله انصاری بود. برخی گویند که: منظور از عطا، همان عطیّه است و روایت وی تقطیع شده است... (ر.ک:تحقیق درباره روز اربعین حضرت سیّد الشّهدا(ع)، سید محمدعلی قاضی طباطبائی، ص ۱۴۰ - ۱۳۸، شرکت چاپ میهن، تبریز، اوّل، ۱۳۵۲ ش.).
  18. مصباح الزّائر، سیّد ابن طاووس، ص ۲۸۸ - ۲۸۶، مؤسّسة آل البیت(ع).
  19. روایت کربلا، حاج یدالله بهتاش، ص ۲۹۰ و ۲۹۱، نشر سبحان، تهران، سوم، ۱۳۷۸ ش.
  20. شیخ عبّاس قمی(ره) در پایان «زیارت اربعین» می گوید که متن این زیارتنامه جابر، همانند آن زیارتی است که در قسمت «زیارت نیمه رجب» بیان شده است. ر.ک:مفاتیح الجنان.
  21. مفاتیح الجنان، زیارت اربعین.
  22. بحارالانوار، ج ۹۸، (بیروت) ص ۳۲۹، المزار، شیخ مفید، ص ۵۳.

منابع

  • جعفر بن محمد ابن‌نما، مثیر الاحزان، قم، مدرسة الإمام المهدي (علیه السلام‌)، ۱۴۰۶ق.
  • محمدابراهیم احمدی، مجله فرهنگ کوثر، زمستان ۱۳۸۴، شماره ۶۴، صفحه ۲۹.
  • احمد خامه‌یار، تأملی در مسیر کاروان اسرای اهل بیت، فصلنامه فرهنگ زیارت، ش۳۱، تابستان ۱۳۹۶.
  • سید بن طاوس‏، اللهوف على قتلى الطفوف‏، تهران‏، جهان، ۱۳۴۸ش‏.
  • شیخ طوسی، تهذیب الاحکام،‌ دار الکتب الاسلامیه، تهران، ۱۴۰۷ق.
  • شیخ عباس قمی، سفینة البحار، قم، نشر اسوه، ۱۴۱۴ق.
  • محمد محمدی ری‌شهری، دانشنامه امام حسين عليه السلام بر پايه قرآن، حديث و تاریخ، دارالحدیث.
11.jpg
واقعه عاشورا
قبل از واقعه
شرح واقعه
پس از واقعه
بازتاب واقعه
وابسته ها