عرش: تفاوت بین نسخهها
(افزودن الگوی قرآن) |
مهدی موسوی (بحث | مشارکتها) |
||
| سطر ۱: | سطر ۱: | ||
| − | + | '''«عَرش»''' از واژگان قرآنی و به معانى متعددی مانند بلندی، تخت حکومت و چیزى داراى سقف آمده است. «عرش» در [[قرآن کریم]] علاوه بر این معانی لغوی، در مواردی نیز به [[خداوند]] متعال نسبت داده شده، که کنایه از قدرت، سلطه، تدبير، حکومت و ادارۀ كامل جهان هستی است. | |
| − | «عرش» به | + | ==عرش در لغت== |
| + | |||
| + | «عرش» در اصل، به معنى رفع و بالا بردن است و در لغت معانی متعددی برای آن بیان شده، از جمله: به معنی سقف یا چیزی است که دارای سقف بوده باشد، و گاهی به معنی تختهای بلند همانند تخت سلاطین نیز آمده است. مجلس شاه را عرش گویند، به اعتبار علوّ آن و کنایه از عزّت، سلطنت و مملکت [حکومت] شاه است.<ref>مفردات راغب، ص۵۵۸، «عرش».</ref> | ||
| + | |||
| + | ==عرش در قرآن== | ||
| + | «عرش» در [[قرآن کریم]] گاهی در معنای لغوی خود بکار رفته و در مواردی نیز به [[خداوند]] متعال نسبت داده شده است. | ||
| + | |||
| + | '''الف.''' از جمله آیات دارای معانی لغوی عرش چنین است: | ||
| + | |||
| + | {{متن قرآن|«وَ لَها عَرْشٌ عَظِيمٌ»}}؛<ref>[[سوره نمل]]، آیه ۲۳.</ref> عرش در اصل به معنى رفع و بالا بردن است و تخت حكومت را عرش گويند، به علت بالا رفتن در آن. | ||
| + | |||
| + | {{متن قرآن|«وَ رَفَعَ أَبَوَيْهِ عَلَى الْعَرْشِ وَ خَرُّوا لَهُ سُجَّداً...»}}؛<ref>[[سوره یوسف]]، آیه ۱۰۰.</ref> (و پدر و مادرش را بر تخت بالا برد، ولى همهى آنان پيش او افتادند و سجده كردند...). «عرش» در این [[آیه]] به تختى مىگويند كه سلطان روى آن مىنشيند. | ||
| + | |||
| + | {{متن قرآن|«وَ أَوْحى رَبُّكَ إِلَى النَّحْلِ أَنِ اتَّخِذِي مِنَ الْجِبالِ بُيُوتاً وَ مِنَ الشَّجَرِ وَ مِمَّا يَعْرِشُونَ»}}؛<ref>[[سوره نحل]]، آیه ۶۸.</ref> و پروردگارت به زنبور عسل وحى (الهام غريزى) كرد كه از بعضى كوهها و درختان و از دار بستهايى كه مردم مىسازند خانههايى بساز. | ||
| + | |||
| + | عرش در آیه فوق نیز به معنى ارتفاع و بلندى است و فعل «يعرشون» يعنى بلند مى كنند. منظور از «مِمَّا يعرشون» كندوها يا داربستهايى است كه به دست بشر ساخته مى شود.<ref>تفسیر احسن الحدیث، سید علی اکبر قرشی.</ref> | ||
| + | |||
| + | {{متن قرآن|«...وَ دَمَّرْنا ما كانَ يَصْنَعُ فِرْعَوْنُ وَ قَوْمُهُ وَ ما كانُوا يَعْرِشُونَ»}}؛<ref>[[سوره اعراف]]، آیه ۱۳۷.</ref> و آنچه را فرعون و قومش (از كاخ) ساخته و آنچه را افراشته بودند ويران كرديم. | ||
| + | |||
| + | مراد از {{متن قرآن|«ما كانُوا يَعْرِشُونَ»}} در اینجا، سقفها و داربستها يا ساختمان ها و نظير آن است. يعنى: آنچه بالا مى بردند.<ref>تفسیر احسن الحدیث، سید علی اکبر قرشی.</ref> | ||
| + | |||
| + | '''ب.''' در مواردی نیز «عرش» به [[خداوند]] سبحان نسبت داده شده و سخن از «عرش الهی» رفته است. می توان گفت هنگامی که در مورد خداوند به کار میرود و گفته میشود «عرش خدا»، منظور از آن مجموعه جهان هستی است که در حقیقت تخت حکومت پروردگار محسوب میشود. از جمله این آیات عبارتند از: | ||
| + | |||
| + | {{متن قرآن|«إِنَّ رَبَّكُمُ اللَّهُ الَّذِي خَلَقَ السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضَ فِي سِتَّةِ أَيَّامٍ ثُمَّ اسْتَوَىٰ عَلَى الْعَرْشِ...»}}؛ پروردگارتان، خدايى است كه آسمانها و زمين را در شش روز و دوران آفريد، سپس بر عرش استيلاء يافت (زمام امور را به دست گرفت).<ref>[[سوره اعراف]]، آیه ۵۴؛ [[سوره یونس]]، آیه ۳.</ref> | ||
| + | |||
| + | از آن جهت که «عرش» در اصل به معنى بلندى است و تخت حكومت را عرش گويند -به علت بالا رفتن در آن-، مراد از {{متن قرآن|«اسْتَوى عَلَى الْعَرْشِ»}} نیز، در دست گرفتن حكومت است. در واقع {{متن قرآن|«اسْتَوى عَلَى الْعَرْشِ»}}، كنايه از قدرت، سلطه، تدبير، هدايت و ادارهى كامل جهان است. در زبان فارسى هم، بر تخت نشاندن يا بر تخت نشستن، يعنى بر اوضاع مسلّط شدن و قدرت و حكومت را به دست گرفتن. البتّه ممكن است «عرش»، كنايه از جهان ماوراى ماده و «كرسىّ» كنايه از جهان مادّه باشد، چنانكه در «[[آیة الکرسی]]» مىخوانيم: {{متن قرآن|«وَسِعَ كُرْسِيُّهُ السَّماواتِ وَ الْأَرْضَ»}}.<ref>برگزیده تفسیر نمونه، ج۲، ص۵۴. </ref> | ||
| + | |||
| + | بنابراین جمله {{متن قرآن|«اسْتَوی عَلَی الْعَرْشِ»}} در آیه فوق، کنایه از احاطه کامل پروردگار و تسلط او بر تدبیر امور آسمانها و زمین بعد از خلقت آنهاست.<ref>تفسیر احسن الحدیث، سید علی اکبر قرشی.</ref> | ||
| + | |||
| + | {{متن قرآن|«فَإِنْ تَوَلَّوْا فَقُلْ حَسْبِيَ اللَّهُ لَا إِلَٰهَ إِلَّا هُوَ ۖ عَلَيْهِ تَوَكَّلْتُ ۖ وَهُوَ رَبُّ الْعَرْشِ الْعَظِيمِ»}}؛ پس اگر [منافقان] از حق روی گرداندند، بگو: خدا مرا بس است، هیچ معبودی جز او نیست، فقط بر او توکل کردم، و او پروردگار عرش بزرگ است.<ref>[[سوره توبه]]، آیه ۱۲۹.</ref> [[امام صادق]] عليه السلام در معنای این آیه می فرماید: مراد از «عرش عظيم»، «مُلك عظيم» است.<ref> تفسير نورالثقلين، حویزی؛ التوحيد، شیخ صدوق، ص ۳۲۱.</ref> | ||
| + | |||
| + | «عَرش»، مركز تدبير و كنايه از قدرت است. وقتى مىگويند: فلانى بر تخت نشست يا او را از تخت پايين كشيدند، يعنى به قدرت رسيد يا بركنار شد. سلطهى خداوند، هم پيش از آفرينش آسمانها و زمين بر هستى بوده: {{متن قرآن|«... وَ كانَ عَرْشُهُ عَلَى الْماءِ»}}،<ref>[[سوره هود]]، آیه ۷.</ref> هم پس از خلقت آنها، و پس از پايان جهان و در [[قيامت]] هم سلطهى الهى بر همهى هستى باقى است.<ref>تفسیر نور، محسن قرائتی، ج ۳ ص ۵۳۷.</ref> | ||
| + | |||
| + | {{متن قرآن|«قُلْ لَوْ كانَ مَعَهُ آلِهَةٌ كَما يَقُولُونَ إِذاً لَابْتَغَوْا إِلى ذِي الْعَرْشِ سَبِيلًا»}}؛<ref>[[سوره اسراء]]، آیه ۴۲.</ref> بگو: اگر با خداوند، خدايانى بود- آنگونه كه مشركان مىگويند- در آن هنگام آن خدايان در پى يافتن راه نفوذى به سوى خداى صاحب عرش بودند (تا قدرت را از او بگيرند). | ||
| + | |||
| + | «ذِی الْعَرْشِ»: به معنای صاحب تخت فرماندهی و سریر فرمانروایی بوده و مراد در این آیه، [[خداوند]] جهان است. به گفته [[راغب اصفهانی]]، عرش [[الله|خدا]] چیزى است که حقیقت آن را [[بشر]] نمى داند و تنها مى توان گفت که کلمه «ذی العرش» در [[قرآن]] به مملکت و سلطنت خداوند اشاره دارد.<ref>مفردات، ص۵۵۸، «عرش».</ref> | ||
| + | |||
| + | برخى گفته اند: مقصود از عرش الهى، اعمّ از عالم روحانى و جسمانى که مظهر [[علم الهی|علم الهى]] است و تمام خلق به آن قیام دارند و به منزله ظرف است براى آنها؛<ref>نثر طوبى، شعرانی، ج۲، ص۳۳۲، «عرش».</ref> و نیز گفته اند: عرش، مقامى است و از جمله آن، اوامر و فرامین الهى است که به وسیله آن جهان اداره مى شود و [[ملائکه]]، مجریان [[مشیت الهی|مشیت]] و عاملان اویند.<ref>تفسیر المیزان، ج۱۷، ص۲۹۹. </ref> | ||
| − | |||
==پانویس== | ==پانویس== | ||
{{پانویس}} | {{پانویس}} | ||
==منابع== | ==منابع== | ||
| − | *فرهنگ | + | *[[تفسیر نور]]، محسن قرائتی. |
| + | *[[تفسیر احسن الحدیث (کتاب)|تفسیر احسن الحدیث]]، سید علیاکبر قرشی. | ||
| + | *[[فرهنگ قرآن]]، اکبر رفسنجانی، ج ۲۰، ص ۳۴۲. | ||
{{قرآن}} | {{قرآن}} | ||
| − | [[رده:واژگان قرآنی]] | + | [[رده:واژگان قرآنی]][[رده:تعاریف کلی]] |
نسخهٔ کنونی تا ۵ دسامبر ۲۰۲۵، ساعت ۱۷:۱۹
«عَرش» از واژگان قرآنی و به معانى متعددی مانند بلندی، تخت حکومت و چیزى داراى سقف آمده است. «عرش» در قرآن کریم علاوه بر این معانی لغوی، در مواردی نیز به خداوند متعال نسبت داده شده، که کنایه از قدرت، سلطه، تدبير، حکومت و ادارۀ كامل جهان هستی است.
محتویات
عرش در لغت
«عرش» در اصل، به معنى رفع و بالا بردن است و در لغت معانی متعددی برای آن بیان شده، از جمله: به معنی سقف یا چیزی است که دارای سقف بوده باشد، و گاهی به معنی تختهای بلند همانند تخت سلاطین نیز آمده است. مجلس شاه را عرش گویند، به اعتبار علوّ آن و کنایه از عزّت، سلطنت و مملکت [حکومت] شاه است.[۱]
عرش در قرآن
«عرش» در قرآن کریم گاهی در معنای لغوی خود بکار رفته و در مواردی نیز به خداوند متعال نسبت داده شده است.
الف. از جمله آیات دارای معانی لغوی عرش چنین است:
«وَ لَها عَرْشٌ عَظِيمٌ»؛[۲] عرش در اصل به معنى رفع و بالا بردن است و تخت حكومت را عرش گويند، به علت بالا رفتن در آن.
«وَ رَفَعَ أَبَوَيْهِ عَلَى الْعَرْشِ وَ خَرُّوا لَهُ سُجَّداً...»؛[۳] (و پدر و مادرش را بر تخت بالا برد، ولى همهى آنان پيش او افتادند و سجده كردند...). «عرش» در این آیه به تختى مىگويند كه سلطان روى آن مىنشيند.
«وَ أَوْحى رَبُّكَ إِلَى النَّحْلِ أَنِ اتَّخِذِي مِنَ الْجِبالِ بُيُوتاً وَ مِنَ الشَّجَرِ وَ مِمَّا يَعْرِشُونَ»؛[۴] و پروردگارت به زنبور عسل وحى (الهام غريزى) كرد كه از بعضى كوهها و درختان و از دار بستهايى كه مردم مىسازند خانههايى بساز.
عرش در آیه فوق نیز به معنى ارتفاع و بلندى است و فعل «يعرشون» يعنى بلند مى كنند. منظور از «مِمَّا يعرشون» كندوها يا داربستهايى است كه به دست بشر ساخته مى شود.[۵]
«...وَ دَمَّرْنا ما كانَ يَصْنَعُ فِرْعَوْنُ وَ قَوْمُهُ وَ ما كانُوا يَعْرِشُونَ»؛[۶] و آنچه را فرعون و قومش (از كاخ) ساخته و آنچه را افراشته بودند ويران كرديم.
مراد از «ما كانُوا يَعْرِشُونَ» در اینجا، سقفها و داربستها يا ساختمان ها و نظير آن است. يعنى: آنچه بالا مى بردند.[۷]
ب. در مواردی نیز «عرش» به خداوند سبحان نسبت داده شده و سخن از «عرش الهی» رفته است. می توان گفت هنگامی که در مورد خداوند به کار میرود و گفته میشود «عرش خدا»، منظور از آن مجموعه جهان هستی است که در حقیقت تخت حکومت پروردگار محسوب میشود. از جمله این آیات عبارتند از:
«إِنَّ رَبَّكُمُ اللَّهُ الَّذِي خَلَقَ السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضَ فِي سِتَّةِ أَيَّامٍ ثُمَّ اسْتَوَىٰ عَلَى الْعَرْشِ...»؛ پروردگارتان، خدايى است كه آسمانها و زمين را در شش روز و دوران آفريد، سپس بر عرش استيلاء يافت (زمام امور را به دست گرفت).[۸]
از آن جهت که «عرش» در اصل به معنى بلندى است و تخت حكومت را عرش گويند -به علت بالا رفتن در آن-، مراد از «اسْتَوى عَلَى الْعَرْشِ» نیز، در دست گرفتن حكومت است. در واقع «اسْتَوى عَلَى الْعَرْشِ»، كنايه از قدرت، سلطه، تدبير، هدايت و ادارهى كامل جهان است. در زبان فارسى هم، بر تخت نشاندن يا بر تخت نشستن، يعنى بر اوضاع مسلّط شدن و قدرت و حكومت را به دست گرفتن. البتّه ممكن است «عرش»، كنايه از جهان ماوراى ماده و «كرسىّ» كنايه از جهان مادّه باشد، چنانكه در «آیة الکرسی» مىخوانيم: «وَسِعَ كُرْسِيُّهُ السَّماواتِ وَ الْأَرْضَ».[۹]
بنابراین جمله «اسْتَوی عَلَی الْعَرْشِ» در آیه فوق، کنایه از احاطه کامل پروردگار و تسلط او بر تدبیر امور آسمانها و زمین بعد از خلقت آنهاست.[۱۰]
«فَإِنْ تَوَلَّوْا فَقُلْ حَسْبِيَ اللَّهُ لَا إِلَٰهَ إِلَّا هُوَ ۖ عَلَيْهِ تَوَكَّلْتُ ۖ وَهُوَ رَبُّ الْعَرْشِ الْعَظِيمِ»؛ پس اگر [منافقان] از حق روی گرداندند، بگو: خدا مرا بس است، هیچ معبودی جز او نیست، فقط بر او توکل کردم، و او پروردگار عرش بزرگ است.[۱۱] امام صادق عليه السلام در معنای این آیه می فرماید: مراد از «عرش عظيم»، «مُلك عظيم» است.[۱۲]
«عَرش»، مركز تدبير و كنايه از قدرت است. وقتى مىگويند: فلانى بر تخت نشست يا او را از تخت پايين كشيدند، يعنى به قدرت رسيد يا بركنار شد. سلطهى خداوند، هم پيش از آفرينش آسمانها و زمين بر هستى بوده: «... وَ كانَ عَرْشُهُ عَلَى الْماءِ»،[۱۳] هم پس از خلقت آنها، و پس از پايان جهان و در قيامت هم سلطهى الهى بر همهى هستى باقى است.[۱۴]
«قُلْ لَوْ كانَ مَعَهُ آلِهَةٌ كَما يَقُولُونَ إِذاً لَابْتَغَوْا إِلى ذِي الْعَرْشِ سَبِيلًا»؛[۱۵] بگو: اگر با خداوند، خدايانى بود- آنگونه كه مشركان مىگويند- در آن هنگام آن خدايان در پى يافتن راه نفوذى به سوى خداى صاحب عرش بودند (تا قدرت را از او بگيرند).
«ذِی الْعَرْشِ»: به معنای صاحب تخت فرماندهی و سریر فرمانروایی بوده و مراد در این آیه، خداوند جهان است. به گفته راغب اصفهانی، عرش خدا چیزى است که حقیقت آن را بشر نمى داند و تنها مى توان گفت که کلمه «ذی العرش» در قرآن به مملکت و سلطنت خداوند اشاره دارد.[۱۶]
برخى گفته اند: مقصود از عرش الهى، اعمّ از عالم روحانى و جسمانى که مظهر علم الهى است و تمام خلق به آن قیام دارند و به منزله ظرف است براى آنها؛[۱۷] و نیز گفته اند: عرش، مقامى است و از جمله آن، اوامر و فرامین الهى است که به وسیله آن جهان اداره مى شود و ملائکه، مجریان مشیت و عاملان اویند.[۱۸]
پانویس
- ↑ مفردات راغب، ص۵۵۸، «عرش».
- ↑ سوره نمل، آیه ۲۳.
- ↑ سوره یوسف، آیه ۱۰۰.
- ↑ سوره نحل، آیه ۶۸.
- ↑ تفسیر احسن الحدیث، سید علی اکبر قرشی.
- ↑ سوره اعراف، آیه ۱۳۷.
- ↑ تفسیر احسن الحدیث، سید علی اکبر قرشی.
- ↑ سوره اعراف، آیه ۵۴؛ سوره یونس، آیه ۳.
- ↑ برگزیده تفسیر نمونه، ج۲، ص۵۴.
- ↑ تفسیر احسن الحدیث، سید علی اکبر قرشی.
- ↑ سوره توبه، آیه ۱۲۹.
- ↑ تفسير نورالثقلين، حویزی؛ التوحيد، شیخ صدوق، ص ۳۲۱.
- ↑ سوره هود، آیه ۷.
- ↑ تفسیر نور، محسن قرائتی، ج ۳ ص ۵۳۷.
- ↑ سوره اسراء، آیه ۴۲.
- ↑ مفردات، ص۵۵۸، «عرش».
- ↑ نثر طوبى، شعرانی، ج۲، ص۳۳۲، «عرش».
- ↑ تفسیر المیزان، ج۱۷، ص۲۹۹.
منابع
- تفسیر نور، محسن قرائتی.
- تفسیر احسن الحدیث، سید علیاکبر قرشی.
- فرهنگ قرآن، اکبر رفسنجانی، ج ۲۰، ص ۳۴۲.




