فرعون: تفاوت بین نسخه‌ها

از دانشنامه‌ی اسلامی
پرش به ناوبری پرش به جستجو
 
(۱۰ نسخه‌ٔ میانی ویرایش شده توسط ۴ کاربر نشان داده نشده)
سطر ۱: سطر ۱:
فرعون نامی است که قرآن به فرمانروای [[مصر]] در زمان حضرت موسی علیه السلام اطلاق نموده است. این واژه 74 بار در قرآن کریم آمده است. در فرهنگ اسلامی فرعون نماد تکبر، خودخواهی و سرکشی در مقابل خداست.
+
 
 +
'''«فرعون»''' نامی است که [[قرآن|قرآن کریم]] به فرمانروای [[مصر]] در زمان [[حضرت موسی علیه السلام|حضرت موسی]] علیه‌السلام اطلاق نموده است. این واژه ۷۴ بار در قرآن آمده است. در فرهنگ اسلامی، فرعون نماد [[تکبر]] و خودخواهی و سرکشی در مقابل خداست.
  
 
==وجه تسمیه فرعون==
 
==وجه تسمیه فرعون==
 
در مورد وجه تسمیه فرعون نظرات زیر وجود دارد:
 
در مورد وجه تسمیه فرعون نظرات زیر وجود دارد:
#اسم عام است و به تمام سلاطین [[مصر]] گفته می‌شده چنان كه قيصر لقب سلاطين روم و كسرى لقب شهرياران فارس مي باشد.<ref> [[حجة التفاسير و بلاغ الإكسير]]، جلداول مقدمه، ص282.</ref>
+
 
#فرعون اسمى غيرعربى است كه به اعتبار گستاخى و گردنكشى او اين چنين ناميده شده است.<ref> ترجمه مفردات، ج 3، ص43.</ref>  
+
*اسم عام است و به تمام سلاطین [[مصر]] گفته می‌شده، چنان كه قيصر لقب سلاطين روم و كسرى (خسرو) لقب شهرياران فارس مي باشد.<ref> حجة التفاسير و بلاغ الإكسير، جلداول مقدمه، ص۲۸۲.</ref>
#برخی نیز گفته اند: بعید نیست از ماده «فارع» مشتق شده باشد به معنی قتل، انتقام و غارت و یا از ماده «فرع» به معنی هرج و مرج یا فقدان نظم باشد.<ref> التحقیق. (مصطفوی، حسن) ج ص 67.</ref>
+
*فرعون اسمى غيرعربى است كه به اعتبار گستاخى و گردنكشى او اين چنين ناميده شده است.<ref> ترجمه مفردات، ج ۳، ص۴۳.</ref>
 +
*برخی نیز گفته اند: بعید نیست از ماده «فارع» مشتق شده باشد به معنی قتل، انتقام و غارت و یا از ماده «فرع» به معنی هرج و مرج یا فقدان نظم باشد.<ref> التحقیق، حسن مصطفوی، ج ۹، ص ۶۷.</ref>
  
 
==فراعنه مصر==
 
==فراعنه مصر==
فراعنه مصر 26 سلسله بودند و مدت حکومت آن ها نزدیک به سه هزار سال بوده است.<ref> التحقيق في كلمات القرآن الكريم، ج9، ص65.</ref> که مشهورترین آن ها عبارتند از:
+
فراعنه مصر ۲۶ سلسله بودند و مدت حکومت آن ها نزدیک به سه هزار سال بوده است.<ref> التحقيق في كلمات القرآن الكريم، ج۹، ص۶۵.</ref> که مشهورترین آن ها عبارتند از:
 
 
# فرعون ابراهيم که نامش سنان بوده است.<ref> أطيب البيان في تفسير القرآن، ج10، ص202.</ref>
 
# [[ریان بن ولید]] فرعون معاصر [[حضرت یوسف]] علیه السلام.
 
# [[قابوس بن مصعب]] معاصر ولادت [[حضرت موسی]] علیه السلام.
 
# ولید بن مصعب یا ولید بن قابوس، فرعون زمان خروج موسی علیه السلام.<ref> اعلام القرآن (شبستری، عبدالحسین)، ص 783.</ref>
 
 
 
==فرعون و حضرت موسی علیه السلام==
 
 
 
لفظ فرعون 74 بار در قرآن مجيد آمده و در داستان هاى [[بنى اسرائيل]] و حضرت موسى عليه السلام به چشم مي خورد.<ref> قاموس قرآن، ج5، ص163.</ref> در هیچ کدام از [[آیات]] [[قرآن]] به اسم فرعونی که در زمان حضرت موسی علیه السلام، بر مصر فرمانروایی می کرده، اشاره نشده است.
 
  
فرعون زمان حضرت موسی پادشاهی متکبر بود و به ملك مصر و نهرهايش و مقدار طلايى كه او و هوا خواهانش داشتند، مباهات می نمود:
+
*فرعون ابراهيم که نامش سنان بوده است.<ref> أطيب البيان في تفسير القرآن، ج۱۰، ص۲۰۲.</ref>
 +
*ریان بن ولید، فرعون معاصر [[حضرت یوسف]] علیه السلام.
 +
*قابوس بن مصعب، معاصر ولادت [[حضرت موسی]] علیه السلام.
 +
*ولید بن مصعب یا ولید بن قابوس، فرعون زمان خروج موسی علیه السلام.<ref> اعلام القرآن، عبدالحسین شبستری، ص ۷۸۳.</ref>
  
{{متن قرآن|«قالَ يا قَوْمِ أَلَيْسَ لِي مُلْكُ مِصْرَ وَ هذِهِ الْأَنْهارُ تَجْرِي مِنْ تَحْتِي أَفَلا تُبْصِرُونَ، أَمْ أَنَا خَيْرٌ مِنْ هذَا الَّذِي هُوَ مَهِينٌ وَ لايَكادُ يُبِينُ. فَلَوْ لاأُلْقِيَ عَلَيْهِ أَسْوِرَةٌ مِنْ ذَهَبٍ»}}. ([[سوره زخرف]]، آیه 51-53)
+
==فرعون و حضرت موسی علیه‌السلام==
  
چيزى نگذشت كه ادعای ربوبیت نمود و بانگ "أَنَا رَبُّكُمُ الْأَعْلى " سر داد. و حتی بالاتر از آن ادعای الوهیت نمود:
+
لفظ فرعون ۷۴ بار در [[قرآن مجيد]] آمده و در داستان هاى [[بنى اسرائيل]] و [[حضرت موسى]] عليه السلام به چشم مي خورد.<ref> قاموس قرآن، ج۵، ص۱۶۳.</ref> در هیچ کدام از [[آیات]] [[قرآن]]، به اسم فرعونی که در زمان حضرت موسی علیه السلام، بر مصر فرمانروایی می کرده، اشاره نشده است.
  
{{متن قرآن|«وَ قَالَ فِرْعَوْنُ يَا أَيُّهَاالْمَلَأُ مَا عَلِمْتُ لَكُم مِّنْ إِلَهٍ غَيْرِي»}}؛ و فرعون گفت: ای جمعیت اشراف من خدایی جز خودم برای شما سراغ ندارم. ([[سوره قصص]]، آیه 38)
+
فرعون زمان حضرت موسی پادشاهی متکبر بود و به ملك مصر و نهرهايش و مقدار طلايى كه او و هوا خواهانش داشتند، مباهات می نمود: {{متن قرآن|«قالَ يا قَوْمِ أَلَيْسَ لِي مُلْكُ مِصْرَ وَ هذِهِ الْأَنْهارُ تَجْرِي مِنْ تَحْتِي أَفَلا تُبْصِرُونَ، أَمْ أَنَا خَيْرٌ مِنْ هذَا الَّذِي هُوَ مَهِينٌ وَ لايَكادُ يُبِينُ. فَلَوْلا أُلْقِيَ عَلَيْهِ أَسْوِرَةٌ مِنْ ذَهَبٍ»}}. ([[سوره زخرف]]، آیه ۵۱-۵۳)
  
'''خواب فرعون '''
+
چيزى نگذشت كه ادعای ربوبیت نمود و بانگ {{متن قرآن|«أَنَا رَبُّكُمُ الْأَعْلى»}} سر داد. و حتی بالاتر از آن ادعای الوهیت نمود: {{متن قرآن|«وَ قَالَ فِرْعَوْنُ يَا أَيُّهَا الْمَلَأُ مَا عَلِمْتُ لَكُم مِّنْ إِلَهٍ غَيْرِي»}}؛ و فرعون گفت: ای جمعیت اشراف، من خدایی جز خودم برای شما سراغ ندارم. ([[سوره قصص]]، آیه ۳۸)
  
فرعون در خواب ديد آتشى از طرف [[بيت المقدس]] شعله كشيد و همه خانه هاى مصر را بسوزانيد و بنى اسرائيل را ضررى نرسید، هراسان از خواب بيدار شد و معبرين را جمع نمود كه خواب وى را تعبير نمايند. گفتند: از بنى اسرائيل پسرى متولد مي گردد كه هلاكت تو بدست اوست اين بود كه فرعون زن هاى قابله را بر زن هاى حامله گماشت كه هر زنى پسر آورد آن پسر را بكشند و هر زنى دختر آورد را برای خدمتکاری زنده می‌گذاشت.
+
'''خواب فرعون: '''
  
{{متن قرآن|«وَ فِي ذلِكُمْ بَلاءٌ مِنْ رَبِّكُمْ عَظِيمٌ»}}: و براى بنى اسرائيل كشتن پسران و به اسارت درآوردن دختران بلاء و [[فتنه]] بزرگى بود.<ref> مخزن العرفان در تفسير قرآن، ج1، ص313.</ref>
+
مطابق با توصیف قرآن، فرعون بر طایفه [[بنی اسرائیل|بنی‌اسرائیل]] مسلط گشته، پسران آن‌ها را می‌کشت و زنانشان را به خدمت می‌گرفت.<ref> سوره قصص، آیه ۴؛ طباطبایی، المیزان، ۱۴۱۷ ق، ج۱۶، ص۸.</ref> در مورد انگیزه فرعون از کشتن پسران بنی‌اسرائیل، منابع بسیاری، از سُدّی از مفسران عهد [[تابعین]] داستانی نقل نموده‌اند که بر اساس آن، فرعون خواب عجیبی دید و کاهنان آن را به ولادت پسری در بین بنی‌اسرائیل تعبیر نمودند که او را خواهد کشت. فرعون برای پیشگیری از این اتفاق، دستور به کشتن فرزندان پسر بنی‌اسرائیل داد.<ref>طبری، جامع البیان، ۱۴۱۲ ق، ج۲۰، ص۱۹؛ ثعلبی، عرائس المجالس، ۱۲۹۳ ق، ص۲۲۹؛ سیوطی، الدر المنثور، ۱۴۰۴ ق، ج۵، ص۱۱؛ اسفراینی، تاج التراجم، ۱۳۷۵ش، ج۱، ص۹۶.</ref> اما مطابق با روایات نقل شده از [[امام صادق]]عليه السلام و [[امام باقر]]عليه السلام، بنی‌اسرائیل بر اساس وعده‌ای که [[حضرت یوسف]]عیه السلام به بنی‌اسرائیل داده بود، در انتظار ولادت موسی و کشته‌شدن فرعون به دست او بودند و خبر اعتقاد آنان به فرعون رسیده بود تا اینکه زمانی کاهنان و ساحران دربار به او گفتند که امسال فرزندی از بنی‌اسرائیل متولد می‌شود که هلاکت دین تو و قومت به دست او خواهد بود، از این رو فرعون دستور داد به محض ولادت پسری در بنی‌اسرائیل او را به قتل برسانند.<ref>قمی، تفسیر قمی، ۱۳۶۷ ش، ج۲، ص۱۳۵؛ شیخ صدوق، کمال الدین، ۱۳۹۵ ق، ج۱، ص۱۴۷.</ref>
  
اما از آنجا اراده الهی بر زنده نگه داشتن حضرت موسی علیه السلام و نابودی فرعون قرار گرفته بود حضرت موسی علیه السلام به شرحی که در مقاله [[حضرت موسی علیه السلام]] آمده است در دربار خود فرعون رشد نمود و پس از مدتی به پیامبری رسید
+
{{متن قرآن|«وَ فِي ذلِكُمْ بَلاءٌ مِنْ رَبِّكُمْ عَظِيمٌ»}}: و براى بنى اسرائيل كشتن پسران و به اسارت درآوردن دختران بلاء و [[فتنه]] بزرگى بود.<ref> مخزن العرفان در تفسير قرآن، ج۱، ص۳۱۳.</ref>
  
موسى بعد از مبعوث شدن به رسالت با برادرش هارون پيش فرعون آمده و رسالت خويش را بيان داشتند و گفتند: ما دو فرستاده پروردگار تو هستيم، بنى اسرائيل را به ما واگذار و عذابشان نكن بر تو معجزه اى از خدايت آورده ايم. سلام بر آن كه تابع راه هدايت است، خداوند فرموده: هر كه ما را تكذيب كند و از [[حق]] روى گرداند عذاب خدا در كمين اوست.
+
اما از آنجا [[اراده الهی]] بر زنده نگه داشتن حضرت موسی علیه السلام و نابودی فرعون قرار گرفته بود، حضرت موسی علیه السلام به شرحی که در مقاله [[حضرت موسی علیه السلام]] آمده است در دربار خود فرعون رشد نمود و پس از مدتی به پیامبری رسید.
  
{{متن قرآن|«ثُمَّ أَرْسَلْنا مُوسى وَ أَخاهُ هارُونَ بِآياتِنا وَ سُلْطانٍ مُبينٍ - إِلى  فِرْعَوْنَ وَ مَلاَئِهِ فَاسْتَكْبَرُوا وَكانُوا قَوْماً عالينَ»}}: آنگاه موسى و برادرش هارون را با آيات خود و دلايل روشن  به سوى فرعون و پسران قومش فرستاديم، اما آنها كه مردمى برترى جو بودند كبر ورزيدند. ([[سوره مومنون]]، آیه 45-46)
+
موسى بعد از مبعوث شدن به [[رسالت]]، با برادرش [[حضرت هارون علیه السلام|هارون]] پيش فرعون آمده و رسالت خويش را اعلام داشتند و گفتند: ما دو فرستاده پروردگار تو هستيم، بنى اسرائيل را به ما واگذار و عذابشان نكن، بر تو [[معجزه]] اى از خدايت آورده ايم. سلام بر آن كه تابع راه هدايت است، خداوند فرموده: هر كه ما را تكذيب كند و از [[حق]] روى گرداند [[عذاب]] خدا در كمين اوست.
  
فرعون گفت: {{متن قرآن|«فَمَنْ رَبُّكُما يا مُوسى؟»}}: موسى پروردگار شما دو برادر كيست؟ گفت: {{متن قرآن|«رَبُّنَا الَّذِي أَعْطى  كُلَّ شَيْءٍ خَلْقَهُ ثُمَّ هَدى»}}: پروردگار ما آنست كه هر چيز را آفريده و به راه هاى ادامه زندگى هدايت فرموده است.
+
{{متن قرآن|«ثُمَّ أَرْسَلْنا مُوسى وَ أَخاهُ هارُونَ بِآياتِنا وَ سُلْطانٍ مُبينٍ - إِلى  فِرْعَوْنَ وَ مَلاَئِهِ فَاسْتَكْبَرُوا وَكانُوا قَوْماً عالينَ»}}: آنگاه موسى و برادرش هارون را با آيات خود و دلايل روشن  به سوى فرعون و پسران قومش فرستاديم، اما آنها كه مردمى برترى جو بودند كبر ورزيدند. ([[سوره مومنون]]، آیه ۴۵-۴۶)
  
فرعون گفت: {{متن قرآن|«فَما بالُ الْقُرُونِ الْأُولى»}}: حال مردمان گذشته (كه به خدا [[ايمان]] نياوردند) چيست؟
+
فرعون گفت: {{متن قرآن|«فَمَنْ رَبُّكُما يا مُوسى؟»}}: ای موسى پروردگار شما دو برادر كيست؟ گفت: {{متن قرآن|«رَبُّنَا الَّذِي أَعْطى  كُلَّ شَيْءٍ خَلْقَهُ ثُمَّ هَدى»}}: پروردگار ما آن است كه هر چيز را آفريده و به راه هاى ادامه زندگى هدايت فرموده است.
  
موسى گفت: {{متن قرآن|«فِي كِتابٍ لايَضِلُّ رَبِّي وَ لايَنْسى»}}: ماجراى آن ها در كتابى موجود است خدايم نه يكى را جاى ديگرى مي گيرد و نه فراموش مي كند همان خدائي كه زمين را براى زندگى آماده كرد و در آن راهها قرار داد و از آسمان آب بارانيد و اصناف مختلف نباتات را به وسيله آن به وجود آورد، بخوريد و چهارپايانتان را بچرانيد و در آن ها خردمندان را دلائلى است بر وجود و تربيت پروردگار، شما را از اين زمين آفريده ايم و در آن بازمي گردانيم و بار ديگر از آن بيرون مي آوريم. {{متن قرآن|«مِنْها خَلَقْناكُمْ وَ فِيها نُعِيدُكُمْ وَ مِنْها نُخْرِجُكُمْ تارَةً أُخْرى»}}.
+
فرعون گفت: {{متن قرآن|«فَما بالُ الْقُرُونِ الْأُولى»}}: حال مردمان گذشته (كه به خدا [[ايمان]] نياوردند) چيست؟ موسى گفت: {{متن قرآن|«فِي كِتابٍ لايَضِلُّ رَبِّي وَ لايَنْسى»}}: ماجراى آن ها در كتابى موجود است خدايم نه يكى را جاى ديگرى مي گيرد و نه فراموش مي كند. همان خدائي كه زمين را براى زندگى آماده كرد و در آن راهها قرار داد و از آسمان آب بارانيد و اصناف مختلف نباتات را به وسيله آن به وجود آورد، بخوريد و چهارپايانتان را بچرانيد و در آنها خردمندان را دلائلى است بر وجود و تربيت پروردگار، شما را از اين زمين آفريده ايم و در آن بازمي گردانيم و بار ديگر از آن بيرون مي آوريم: {{متن قرآن|«مِنْها خَلَقْناكُمْ وَ فِيها نُعِيدُكُمْ وَ مِنْها نُخْرِجُكُمْ تارَةً أُخْرى»}}.
  
فرعون كه نخوت سلطنت وجودش را فراگرفته بود در مقابل موسى و هارون تسليم نشد. [[نبوت]] آن ها را تكذيب كرد و از پذيرش امتناع نمود و با كمال غرور گفت: {{متن قرآن|«أَجِئْتَنا لِتُخْرِجَنا مِنْ أَرْضِنا بِسِحْرِكَ يا مُوسى»}}: موسى آمده اى تا با جادوى خودت ما را از ديارمان بيرون كنى؟!! ما هم سحرى در مقابل سحر تو مي آوريم روزى را معين كن كه بدون عذر در آن روز گردآئيم و با جادوگران ما مبارزه كن تا جواب جادوى تو را بدهند. موسى فرمود: روز عيد و آنگاه كه مردم در وقت چاشت جمع گردند روز ملاقات ما باشد. ([[سوره طه]]، آیات 47-59)
+
فرعون كه [[غرور|نخوت]] سلطنت وجودش را فراگرفته بود، در مقابل موسى و هارون تسليم نشد. [[نبوت]] آنها را تكذيب كرد و از پذيرش امتناع نمود و با كمال غرور گفت: {{متن قرآن|«أَجِئْتَنا لِتُخْرِجَنا مِنْ أَرْضِنا بِسِحْرِكَ يا مُوسى»}}: موسى آمده اى تا با جادوى خودت ما را از ديارمان بيرون كنى؟!! ما هم سحرى در مقابل سحر تو مي آوريم. روزى را معين كن كه بدون عذر در آن روز گردآئيم و با جادوگران ما مبارزه كن تا جواب جادوى تو را بدهند. موسى فرمود: روز عيد و آنگاه كه مردم در وقت چاشت جمع گردند روز ملاقات ما باشد. ([[سوره طه]]، آیات ۴۷-۵۹)
  
 
فرعون مأمورانى به اطراف فرستاد تا عده زيادى ساحر از هر طرف جمع كرده به پايتخت آوردند. فرعون قول داد كه در صورت غلبه به موسى از مقربين درگاهش خواهند بود.
 
فرعون مأمورانى به اطراف فرستاد تا عده زيادى ساحر از هر طرف جمع كرده به پايتخت آوردند. فرعون قول داد كه در صورت غلبه به موسى از مقربين درگاهش خواهند بود.
  
موسى به ساحران فرمود: {{متن قرآن|«وَيْلَكُمْ لاتَفْتَرُوا عَلَى اللَّهِ كَذِباً فَيُسْحِتَكُمْ بِعَذابٍ وَ قَدْ خابَ مَنِ افْتَرى»}}. واى بر شما به خدا نسبت [[دروغ]] ندهيد و با اين آمادگى خود مرا مانند خودتان جادوگر قلمداد نكنيد من مأمورى از جانب آفريدگارم، خدا شما را با عذابى در اين صورت خواهد كوبيد هر كه به خدا دروغ بندد زيانكار است...
+
موسى به ساحران فرمود: {{متن قرآن|«وَيْلَكُمْ لاتَفْتَرُوا عَلَى اللَّهِ كَذِباً فَيُسْحِتَكُمْ بِعَذابٍ وَ قَدْ خابَ مَنِ افْتَرى»}}. واى بر شما به خدا نسبت [[دروغ]] ندهيد و با اين آمادگى خود مرا مانند خودتان جادوگر قلمداد نكنيد. من مأمورى از جانب آفريدگارم، خدا شما را با عذابى در اين صورت خواهد كوبيد هر كه به خدا دروغ بندد زيانكار است...
  
عده اى گفتند: اين دو برادر دو جادوگرند، مي خواهند شما را بوسيله جادو از ديارتان برانند و طريقه شريفتان را از بين ببرند و شما را به خود برده كنند، حيله خود را يكجا كنيد و در برابرشان صف آرائى نمائيد هر كه امروز پيروز گرديد نجات يافته است.
+
عده اى گفتند: اين دو برادر دو جادوگرند، مي خواهند شما را بوسيله جادو از ديارتان برانند و طريقه شريفتان را از بين ببرند و شما را برده خود كنند، حيله خود را يكجا كنيد و در برابرشان صف آرائى نمائيد هر كه امروز پيروز گرديد نجات يافته است.
  
 
ساحران گفتند: موسى تو اول سحر خودت را بكار مى بندى يا ما اول بكار بنديم؟ موسى گفت: نه شما اول بياندازيد، جادوگران سحر خويش را بكار بردند، مردم از سحر آن ها چنان خيال كردند كه ريسمان ها و عصاهائي كه به زمين انداخته اند به مارها مبدل شده و حركت مي كنند و حتى خود موسى  نيز چنان خيال كرد.  
 
ساحران گفتند: موسى تو اول سحر خودت را بكار مى بندى يا ما اول بكار بنديم؟ موسى گفت: نه شما اول بياندازيد، جادوگران سحر خويش را بكار بردند، مردم از سحر آن ها چنان خيال كردند كه ريسمان ها و عصاهائي كه به زمين انداخته اند به مارها مبدل شده و حركت مي كنند و حتى خود موسى  نيز چنان خيال كرد.  
  
{{متن قرآن|«فَإِذا حِبالُهُمْ وَ عِصِيُّهُمْ يُخَيَّلُ إِلَيْهِ مِنْ سِحْرِهِمْ أَنَّها تَسْعى»}}: موسى با ديدن آن منظره ترسيد (از اين كه مردم گمان كنند اين ها واقعيات است.) خطاب رسيد: نترس تو پيروزى، عصايت را بيانداز آن چه به [[باطل]] كرده اند خواهد بلعيد كار اينان كار ساحر است و رستگارى از ساحر به دور.
+
{{متن قرآن|«فَإِذا حِبالُهُمْ وَ عِصِيُّهُمْ يُخَيَّلُ إِلَيْهِ مِنْ سِحْرِهِمْ أَنَّها تَسْعى»}}: موسى با ديدن آن منظره ترسيد (از اين كه مردم گمان كنند اين ها واقعيات است.) خطاب رسيد: نترس تو پيروزى، عصايت را بيانداز آن چه به [[باطل]] كرده اند خواهد بلعيد. كار اينان كار ساحر است و رستگارى از ساحر به دور.
  
عصا در دم اژدها شد و همه آن ابزار را به كام خويش فروبرد، جادوگران از ديدن آن دانستند كه موسى ساحر نيست و مبعوث از طرف خدا و كارش [[معجزه]] است لذا به موسى [[ايمان]] آوردند.
+
عصا در دم اژدها شد و همه آن ابزار را به كام خويش فروبرد، جادوگران از ديدن آن دانستند كه موسى ساحر نيست و مبعوث از طرف خدا و كارش [[معجزه]] است؛ لذا به موسى [[ايمان]] آوردند.
  
فرعون در كارش فروماند و به تهديد و ارعاب دست زد و به [[ساحران]] فرياد كشيد: آيا بى  آن كه من اجازه دهم به موسى ايمان آورديد او استاد شما است كه تعليمتان داده، بدانيد كه دست و پاهاتان را به عكس مي برم و در درختان خرما بدارتان مي آويزم و خواهيد دانست كه عذاب كدام يك ما سخت تر است شاخ و شانه كشيدن فرعون مؤمنان را ارعاب نكرد و در جواب فرعون گفتند: {{متن قرآن|«لَنْ نُؤْثِرَكَ عَلى ما جاءَنا مِنَ الْبَيِّناتِ وَالَّذِي فَطَرَنا فَاقْضِ ما أَنْتَ قاضٍ...»}} ([[سوره طه]]، آیات 60-72)<ref> قاموس قرآن، ج6، ص309.</ref>
+
فرعون در كارش فروماند و به تهديد و ارعاب دست زد و به ساحران فرياد كشيد: آيا بى  آن كه من اجازه دهم به موسى ايمان آورديد؟ او استاد شما است كه تعليمتان داده، بدانيد كه دست و پاهاتان را به عكس مي برم و در درختان خرما بدارتان مي آويزم و خواهيد دانست كه عذاب كدام يك ما سخت تر است.  
  
ساحران در جواب فرعون گفتند: تو را بر معجزاتى كه براى ما آمده (و مكشوف گرديده) و بر كسي كه ما را آفريده است برنمى گزينيم، پس حكم كن هر حكمى كه مي كنى، جز اين نيست كه تو در اين زندگانى دنيا حكم مي كنى، (ولى در [[آخرت]] كارى از تو ساخته نيست.) البته ما به پروردگارمان ايمان آورديم تا [[گناهان]] ما را (از شرك و نافرماني ها) و عمليات سحريه ئى كه ما را بر آن مجبور كردى، بيامرزد و خدا خوب است و پاينده است.
+
شاخ و شانه كشيدن فرعون مؤمنان را ارعاب نكرد و در جواب فرعون گفتند: {{متن قرآن|«لَنْ نُؤْثِرَكَ عَلى ما جاءَنا مِنَ الْبَيِّناتِ وَالَّذِي فَطَرَنا فَاقْضِ ما أَنْتَ قاضٍ...»}}  ساحران در جواب فرعون گفتند: تو را بر معجزاتى كه براى ما آمده (و مكشوف گرديده) و بر كسي كه ما را آفريده است برنمى گزينيم، پس حكم كن هر حكمى كه مي كنى، جز اين نيست كه تو در اين زندگانى دنيا حكم مي كنى، (ولى در [[آخرت]] كارى از تو ساخته نيست.) البته ما به پروردگارمان ايمان آورديم تا [[گناهان]] ما را (از شرك و نافرمانی ها) و عمليات سحرى كه ما را بر آن مجبور كردى، بيامرزد و خدا خوب است و پاينده است.([[سوره طه]]، آیات ۶۰-۷۳)<ref> قاموس قرآن، ج۶، ص۳۰۹.</ref>
  
 
سپس فرعون همه كسانى را كه ايمان آورده بودند زندانى كرد و پس از آن بود كه خداوند بلاى طوفان و ملخ و... را بر آنها فرستاد و سرانجام فرعون آنها را آزاد كرد تا همراه موسى بروند.
 
سپس فرعون همه كسانى را كه ايمان آورده بودند زندانى كرد و پس از آن بود كه خداوند بلاى طوفان و ملخ و... را بر آنها فرستاد و سرانجام فرعون آنها را آزاد كرد تا همراه موسى بروند.
  
آن وقت خداوند به موسى [[وحى]] كرد، (بندگانم را حركت بده) پس موسى همراه بنى اسرائيل حركت كرد تا از دريا عبور كنند و [[مصر]] را پشت سر بگذارند. فرعون هم ياران خود را جمع كرد و پيش قراول سپاه او ششصد هزار نفر پياده بود و خود همراه دو هزار سواره به دنبال آن ها به راه افتاد، همان طور كه خداى متعال حكايت مى كند، (ما آن ها را از باغ ها و چشمه ها و گنج ها و جايگاه نيكويشان بيرون آورديم و آن ها را به ميراث به بنى اسرائيل داديم، وقتى كه پيروان موسى به كنار دريا رسيدند و ديدند فرعونيان به آن ها نزديك مى شوند، گفتند: هر آينه ما دستگير مى شويم، اما موسى گفت: هرگز پروردگارم همراه من است و مرا هدايت مى كند).
+
آن وقت خداوند به موسى [[وحى]] كرد: {{متن قرآن|«وَلَقَدْ أَوْحَيْنَا إِلَىٰ مُوسَىٰ أَنْ أَسْرِ بِعِبَادِي فَاضْرِبْ لَهُمْ طَرِيقًا فِي الْبَحْرِ يَبَسًا لَا تَخَافُ دَرَكًا وَلَا تَخْشَىٰ»}}؛ ([[سوره طه]]، آیه ۷۷) بندگانم را شبانه [از مصر] حرکت بده، و برای آنان راهی خشک در دریا قرار ده که [در آن موقعیت] نه از رسیدن فرعونیان بترسی و نه از غرق شدن بهراسی.  
 
 
يعنى مرا نجات مى دهد، آن وقت موسى به دريا نزديك شد و به آن دستور داد كه شكافته شود، دريا گفت: اى موسى طلب بزرگى و استكبار مى كنى كه مى خواهى من براى تو شكافته شوم، در حالى كه من لحظه اى پروردگارم را عصيان نكرده ام، اما در ميان شما نافرمان و گنه كار هم وجود دارد، موسى گفت: بترس از اين كه نافرمانى كنى، چون آدم را معصيتش از [[بهشت]] بيرون كرد و ابليس را معصيتش دچار لعن الهى نمود، دريا گفت: پروردگارم عظيم و بلندمرتبه است و من از امر او اطاعت مى كنم.
 
  
در اين وقت [[يوشع بن نون]] برخاست و از موسى پرسيد: اى [[رسول خدا]] امر پروردگارت چيست؟ فرمود: بايد از دريا عبور كنيم و اين در حالى بود كه پاهاى اسبش در آب بود، همان دم خداوند به موسى [[وحى]] فرمود: (با عصايت به دريا بزن) وقتى موسى با عصاى خود به دريا زد، ناگهان دريا از هم شكافت و از هر جانب آب چون كوهى سر برآورد و چون قوم موسى دوازده [[فرقه]] بودند، در ميان دريا دوازده راه خشك پديد آمد كه هر فرقه از راه مخصوص خود عبور كردند، گروهى كه همراه موسى بودند با ناراحتى پرسيدند: اى موسى برادران ما كجا هستند؟
+
پس موسى همراه بنى اسرائيل حركت كرد تا از دريا عبور كنند و [[مصر]] را پشت سر بگذارند. فرعون هم ياران خود را جمع كرد و پيش قراول سپاه او ششصد هزار نفر پياده بود و خود همراه دو هزار سواره به دنبال آن ها به راه افتاد. وقتى كه پيروان موسى به كنار دريا رسيدند و ديدند فرعونيان به آن ها نزديك مى شوند، گفتند: هر آينه ما دستگير مى شويم، اما موسى گفت: هرگز! پروردگارم همراه من است و مرا هدايت مى كند: {{متن قرآن|«فَلَمَّا تَرَاءَى الْجَمْعَانِ قَالَ أَصْحَابُ مُوسَىٰ إِنَّا لَمُدْرَكُونَ * قَالَ كَلَّا ۖ إِنَّ مَعِيَ رَبِّي سَيَهْدِينِ»}} ([[سوره شعراء]]، آیات ۶۱-۶۲).
  
آن حضرت گفت: آنها در كنار شما در حال عبور از دريا هستند، اما كسى اين گفتار را باور نكرد، لذا خداوند مهربان آن راهها را به هم متصل نمود، به طورى كه هر فرقه، فرقه ديگر را مشاهده كرده و با آن ها سخن گفتند و آرامش يافتند، در همان دم فرعون و سپاهيانش به كنار دريا رسيدند، فرعون به يارانش گفت: آيا نمى دانيد من كه پروردگار برتر شما هستم، دريا را براى شما شكافته ام، همراه من وارد آب شويد، اما كسى جرأت نكرد و همه از بيم جان خود ايستاده بودند و نگاه مى  كردند.
+
آن وقت موسى به دريا نزديك شد و همان دم خداوند به موسى [[وحى]] فرمود: {{متن قرآن|«فَأَوْحَيْنَا إِلَىٰ مُوسَىٰ أَنِ اضْرِبْ بِعَصَاكَ الْبَحْرَ ۖ فَانْفَلَقَ فَكَانَ كُلُّ فِرْقٍ كَالطَّوْدِ الْعَظِيمِ * وَأَزْلَفْنَا ثَمَّ الْآخَرِينَ * وَأَنْجَيْنَا مُوسَىٰ وَمَنْ مَعَهُ أَجْمَعِينَ»}} ([[سوره شعراء]]، آیات ۶۳-۶۵). پس به موسی وحی کردیم که عصایت را به این دریا بزن. [موسی عصایش را به دریا زد] پس [دریا] از هم شکافت و هر پاره اش چون کوهی بزرگ بود. و آن گروه دیگر را [هم در آنجا] به دریا نزدیک کردیم، و موسی و هر که با او بود، همه را نجات دادیم.  
  
==عاقبت فرعون==
+
'''عاقبت فرعون:'''
  
فرعون خود قدم در ميان آن راه دريايى گذاشت، منجم به او گفت: وارد اين راه مشو، اما فرعون قبول نكرد و سوار بر اسب شد و قصد عبور كرد، اسب او از رفتن امتناع كرد. اما [[جبرئيل]] آن اسب را به پيش راند، وقتى فرعون وارد شد و آسيبى نديد، سايرين هم جرأت يافتند و وارد آب شدند، وقتى همه فرعونيان وارد شدند و از آن طرف همه پيروان موسى خارج شدند، ناگهان دو بخش جدا شده آب به هم متصل شد و آب چون كوهى بر سر آن ها فروريخت، در آن لحظه فرعون گفت: ([[ايمان]] آوردم كه هيچ معبودى جز خدايى كه بنى اسرائيل به آن ايمان آوردند وجود ندارد و من تسليم او هستم).
+
در این هنگام فرعون و سپاهيانش به كنار دريا رسيدند، فرعون به يارانش گفت: آيا نمى دانيد من كه پروردگار برتر شما هستم، دريا را براى شما شكافته ام، همراه من وارد آب شويد، اما كسى جرأت نكرد و همه از بيم جان خود ايستاده بودند و نگاه مى  كردند. فرعون خود قدم در ميان آن راه دريايى گذاشت، وقتى فرعون وارد شد، سايرين هم جرأت يافتند و وارد آب شدند، وقتى همه فرعونيان وارد شدند و از آن طرف همه پيروان موسى خارج شدند، ناگهان دو بخش جدا شده آب به هم متصل شد و آب چون كوهى بر سر آن ها فروريخت، در آن لحظه فرعون گفت: {{متن قرآن|«... قَالَ آمَنْتُ أَنَّهُ لَا إِلَٰهَ إِلَّا الَّذِي آمَنَتْ بِهِ بَنُو إِسْرَائِيلَ وَأَنَا مِنَ الْمُسْلِمِينَ»}}؛ ([[سوره يونس]]، آیه ۹۰) [[ايمان]] آوردم كه هيچ معبودى جز خدايى كه بنى اسرائيل به آن ايمان آوردند وجود ندارد و من تسليم او هستم.
  
ولى جبرئيل مشتى از خاك برگرفت و در دهان او پاشيد و به او گفت: (اكنون ايمان آورده اى؟ در حالى كه قبلا عصيان كردى و از مفسدان بودى، پس امروز بدن تو را نجات مى دهيم تا نشانه عبرتى براى آيندگان باشد) و اين چنين بود كه فرعون قوم خود را كلا غرق و نابود كرد و از آنجا نيز جملگى وارد آتش شدند، اما خود فرعون، خداوند فقط بدن او را به ساحل رسانيد تا سايرين در او به ديده عبرت بنگرند و بدانند كسى كه ادعاى ربوبيت مى كرد، سرانجام چون لاشه اى در كنار دريا افتاده است.<ref> قصص الأنبياء (قصص قرآن)، ص359.</ref>
+
ولى [[جبرئيل]] مشتى از خاك برگرفت و در دهان او پاشيد و به او گفت: (اكنون ايمان آورده اى؟ در حالى كه قبلا عصيان كردى و از مفسدان بودى، پس امروز بدن تو را نجات مى دهيم تا نشانه عبرتى براى آيندگان باشد) و اين چنين بود كه فرعون قوم خود را كلا غرق و نابود كرد و از آنجا نيز جملگى وارد آتش شدند، اما خود فرعون، خداوند فقط بدن او را به ساحل رسانيد تا سايرين در او به ديده [[عبرت]] بنگرند و بدانند كسى كه ادعاى ربوبيت مى كرد، سرانجام چون لاشه اى در كنار دريا افتاده است.<ref> قصص الأنبياء (قصص قرآن)، ص۳۵۹.</ref>
  
'''چرا فرعون بدنش در دريا غرق و نابود نشد؟'''
+
در آيه ۹۲ [[سوره يونس]] می فرمايد: {{متن قرآن|«فَالْيَوْمَ نُنَجِّيكَ بِبَدَنِكَ لِتَكُونَ لِمَنْ خَلْفَكَ آيَةً وَ إِنَّ كَثِيراً مِنَ النَّاسِ، عَنْ آياتِنا لَغافِلُونَ»}}: امروز تو را به وسيله جسدت نجات مى دهيم تا براى آنان كه بعد از تو هستند عبرت باشى، بسيارى از مردم از آيات و نشانه هاى ما غافلند.
  
در آيه 92 [[سوره يونس]] مي فرمايد: {{متن قرآن|«فَالْيَوْمَ نُنَجِّيكَ بِبَدَنِكَ لِتَكُونَ لِمَنْ خَلْفَكَ آيَةً وَ إِنَّ كَثِيراً مِنَ النَّاسِ، عَنْ آياتِنا لَغافِلُونَ»}}: امروز تو را به وسيله جسدت نجات مى دهيم تا براى آنان كه بعد از تو هستند عبرت باشى، بسيارى از مردم از آيه هاى ما غافلند.
+
در اين جا خداوند مي فرمايد: بدن فرعون را روى آب نگه داشتيم تا كسانى كه بعدا مى آيند عبرت گيرند و درست هم هست، چون تا حال كه سال ۱۳۸۸ هجرى قمرى است هنوز بدن فرعون در مصر موميائى گرفته موجود است.<ref> الفين، علامه حلی، ترجمه وجدانى، ص ۱۰۲۶.</ref>
 
 
در اين جا خداوند مي فرمايد: بدن فرعون را روى آب نگه داشتيم تا كسانى كه بعدا مى آيند عبرت گيرند و درست هم هست چون تا حال كه سال 1388 هجرى قمرى است هنوز بدن فرعون در مصر موميائى گرفته موجود است.<ref> الفين/ترجمه وجدانى، ص 1026.</ref>
 
  
 
==فرعون در روايات==
 
==فرعون در روايات==
  
* از [[امام كاظم]] علیه السلام روايت شده: موسى وقتى بر فرعون وارد شد به درگاه الهى عرضه داشت: خداوندا از كشته شدن توسط او به تو پناه برده و از شر او از تو ايمنى مى جويم و فقط از تو كمك مى خواهم، پس خداوند امنيت و آرامش قلب فرعون را به خوف و وحشت از موسى علیه السلام مبدل ساخت.<ref> قصص الأنبياء (قصص قرآن)، ص363.</ref>
+
*از [[امام كاظم]] علیه السلام روايت شده: [[حضرت موسی علیه السلام|موسى]] علیه السلام وقتى بر فرعون وارد شد به درگاه الهى عرضه داشت: خداوندا از كشته شدن توسط او به تو پناه برده و از شرّ او از تو ايمنى مى جويم و فقط از تو كمك مى خواهم، پس خداوند امنيت و آرامش قلب فرعون را به خوف و وحشت از موسى مبدل ساخت.<ref> قصص الأنبياء (قصص قرآن)، ص۳۶۳.</ref>
  
* از [[امام رضا]] علیه السلام پرسيدند: وقتى فرعون گفت: (مرا رها كنيد تا موسى را بكشم. [[سوره غافر]]، آيه 26) چه چيز او را مانع شد؟ آن حضرت فرمود: بلوغ فكرى و [[حلال]] بودن مولدش مانع او شد، چون هيچ كس جز زنازاده مرتكب قتل انبياء و اولاد آنها نمى شود.<ref> قصص الأنبياء (قصص قرآن)، ص362.</ref>
+
*از [[امام رضا]] علیه السلام پرسيدند: وقتى فرعون گفت: (مرا رها كنيد تا موسى را بكشم. [[سوره غافر]]، آيه ۲۶) چه چيز او را مانع شد؟ آن حضرت فرمود: بلوغ فكرى و حلال بودن مولد فرعون مانع او شد، چون هيچ كس جز زنازاده مرتكب قتل انبياء و اولاد آنها نمى شود.<ref> قصص الأنبياء (قصص قرآن)، ص۳۶۲.</ref>
  
* ابراهيم بن محمد همدانى گويد: به امام على بن موسى الرضا عليه السلام عرض كردم: به چه علتى خداوند «فرعون» را غرق كرد با اين كه (در آخر زندگيش) به خدا [[ايمان]] آورده و به [[توحيد]] اقرار كرد؟! امام فرمود: زيرا فرعون در هنگام ديدن سختى (كه حتمى بودن [[مرگ]] بود) ايمان آورد و ايمان در هنگام سختى مورد قبول نمى باشد و اين حكم خدا در گذشته و آينده است كه مى فرمايد: پس زمانى كه سختى ما را ديدند گفتند: ايمان آورديم به وحدانيت خدا و كافر شديم به آنچه [[شرك]] مى ورزيديم ولى ايمانشان سودشان نمى دهد، زمانى كه سختى ما را ببينند. (سوره غافر، آیه 40) و مى فرمايد: روزى كه بيايد بعضى آيات پروردگارت كه (در آن روز) كسى را ايمانش نفع ندهد كه از قبل ايمان نياورده و از ايمانش خيرى را كسب نكرده باشد. ([[سوره انعام]]، آیه 160)<ref> جهاد النفس وسائل الشيعة/ترجمه صحت، ص 371.</ref>  
+
*[[ابراهیم بن محمد همدانی|ابراهيم بن محمد همدانى]] گويد: به امام على بن موسى الرضا عليه السلام عرض كردم: به چه علتى خداوند «فرعون» را غرق كرد با اين كه (در آخر زندگيش) به خدا [[ايمان]] آورده و به [[توحيد]] اقرار كرد؟! امام فرمود: زيرا فرعون در هنگام ديدن سختى (كه حتمى بودن [[مرگ]] بود) ايمان آورد و ايمان در هنگام سختى مورد قبول نمى باشد و اين حكم خدا در گذشته و آينده است كه مى فرمايد: پس زمانى كه سختى ما را ديدند گفتند: ايمان آورديم به وحدانيت خدا و كافر شديم به آنچه [[شرك]] مى ورزيديم، ولى ايمانشان سودشان نمى دهد، زمانى كه سختى ما را ببينند. (سوره غافر، آیه ۴۰) و نیز مى فرمايد: روزى كه بيايد بعضى آيات پروردگارت كه (در آن روز) كسى را ايمانش نفع ندهد كه از قبل ايمان نياورده و از ايمانش خيرى را كسب نكرده باشد. ([[سوره انعام]]، آیه ۱۶۰)<ref> جهاد النفس/ وسائل الشيعة، ترجمه صحت، ص ۳۷۱.</ref>
  
 
==پانویس==
 
==پانویس==
<references/>
+
<references />
 
 
 
==منابع==
 
==منابع==
 
+
*[[المفردات فی غریب القرآن (کتاب)|مفردات]]، راغب اصفهانی؛ ترجمه غلامرضا خسروی، تهران: مرتضوی، چاپ اول، ۱۳۶۹.
* مفردات، راغب اصفهانی؛ ترجمه غلامرضا خسروی، تهران: مرتضوی، چاپ اول، 1369.
+
*[[التحقیق فی کلمات القرآن الکریم (کتاب)|التحقیق فی کلمات القرآن الکریم]]، حسن مصطفوی؛ تهران: وزارت فرهنگ و ارشاد، چاپ اول، ۱۳۶۸.
* التحقیق، حسن مصطفوی؛ تهران: وزارت فرهنگ و ارشاد، چاپ اول، 1368.
+
*[[حجة التفاسیر و بلاغ الاکسیر (کتاب)|حجة التفاسير و بلاغ الإكسير]]، سيد عبدالحجت بلاغى؛ قم: انتشارات حكمت، ۱۳۸۶ ق.
* حجة التفاسير و بلاغ الإكسير، سيد عبدالحجت بلاغى؛ قم: انتشارات [[حكمت]]، 1386 ق.
+
*[[التحقيق في كلمات القرآن الكريم]]، علامه شيخ حسن مصطفوى؛ تهران: بنگاه ترجمه و نشر كتاب، ۱۳۶۰ ش.
* [[التحقيق في كلمات القرآن الكريم]]، علامه شيخ حسن مصطفوى؛ تهران: بنگاه ترجمه و نشر كتاب، 1360 ش.
+
*[[أطيب البيان في تفسير القرآن]]، سيد عبدالحسين طيب؛ تهران: انتشارات اسلام، چاپ دوم، ۱۳۷۸ ش.
* [[أطيب البيان في تفسير القرآن]]، سيد عبدالحسين طيب؛ تهران: انتشارات [[اسلام]]، چاپ دوم، 1378 ش.
+
*أعلام القرآن، عبدالحسین شبستری؛ قم: دفتر تبلیغات اسلامی، چاپ اول، ۱۳۷۹.
* [[اعلام القرآن]]، عبدالحسین شبستری؛ قم: دفتر تبلیغات اسلامی، چاپ اول، 1379.
+
*[[قاموس قرآن (کتاب)|قاموس قرآن]]، سيد على اكبر قرشى؛ تهران: اسلاميه، چاپ پنجم، ۱۳۶۷ ش.
* قاموس قرآن، سيد على اكبر قرشى؛ تهران: اسلاميه، چاپ پنجم، 1367 ش.
+
*[[المیزان فی تفسیر القرآن (کتاب)|تفسیر الميزان]]، ترجمه سيد محمدباقر موسوى همدانى؛ قم: دفتر انتشارات اسلامى حوزه علميه قم، چاپ پنجم، ۱۳۷۴ ش.
* [[ترجمه الميزان]]، سيد محمدباقر موسوى همدانى؛ قم: دفتر انتشارات اسلامى حوزه علميه قم، چاپ پنجم، 1374 ش.
+
*[[مخزن العرفان در تفسیر قرآن (کتاب)|مخزن العرفان در تفسير قرآن]]، بانوى اصفهانى سيده نصرت امين؛ تهران: نهضت زنان مسلمان، ۱۳۶۱ ش.
* [[مخزن العرفان در تفسير قرآن]]، بانوى اصفهانى سيده نصرت امين؛ تهران: نهضت زنان مسلمان، 1361 ش.
+
*قصص الأنبياء (قصص قرآن)؛ فاطمه مشايخ، تهران: انتشارات فرحان، چاپ اول، ۱۳۸۱ ش.
* [[قصص الأنبياء]]؛ فاطمه مشايخ، تهران: انتشارات فرحان، چاپ اول، 1381 ش.
+
*الفين، علامه حلی؛ ترجمه جعفر وجدانی، تهران، سعدى و محمودى، چاپ اول.
* الفين/ترجمه وجدانى، جعفر وجدانى؛ تهران، سعدى و محمودى، چاپ اول.
+
*جهاد النفس/ وسائل الشيعة، ترجمه على صحت؛ تهران: انتشارات ناس، چاپ اول، ۱۳۶۴ ش.
* جهاد النفس وسائل الشيعة/ترجمه صحت، على صحت؛ تهران: انتشارات ناس، چاپ اول، 1364 ش.
+
{{قرآن}}
 
+
[[رده:واژگان قرآنی]][[رده:اعلام قرآن]][[رده:شخصیت های قرآنی]][[رده:شخصیت‌های منفی در قرآن]][[Category:پادشاهان در قرآن]]
[[Category:پادشاهان در قرآن]]
 
[[رده:واژگان قرآنی]]
 
[[رده:شخصیت‌های منفی در قرآن]]
 

نسخهٔ کنونی تا ‏۲۵ نوامبر ۲۰۲۵، ساعت ۱۱:۵۱

«فرعون» نامی است که قرآن کریم به فرمانروای مصر در زمان حضرت موسی علیه‌السلام اطلاق نموده است. این واژه ۷۴ بار در قرآن آمده است. در فرهنگ اسلامی، فرعون نماد تکبر و خودخواهی و سرکشی در مقابل خداست.

وجه تسمیه فرعون

در مورد وجه تسمیه فرعون نظرات زیر وجود دارد:

  • اسم عام است و به تمام سلاطین مصر گفته می‌شده، چنان كه قيصر لقب سلاطين روم و كسرى (خسرو) لقب شهرياران فارس مي باشد.[۱]
  • فرعون اسمى غيرعربى است كه به اعتبار گستاخى و گردنكشى او اين چنين ناميده شده است.[۲]
  • برخی نیز گفته اند: بعید نیست از ماده «فارع» مشتق شده باشد به معنی قتل، انتقام و غارت و یا از ماده «فرع» به معنی هرج و مرج یا فقدان نظم باشد.[۳]

فراعنه مصر

فراعنه مصر ۲۶ سلسله بودند و مدت حکومت آن ها نزدیک به سه هزار سال بوده است.[۴] که مشهورترین آن ها عبارتند از:

  • فرعون ابراهيم که نامش سنان بوده است.[۵]
  • ریان بن ولید، فرعون معاصر حضرت یوسف علیه السلام.
  • قابوس بن مصعب، معاصر ولادت حضرت موسی علیه السلام.
  • ولید بن مصعب یا ولید بن قابوس، فرعون زمان خروج موسی علیه السلام.[۶]

فرعون و حضرت موسی علیه‌السلام

لفظ فرعون ۷۴ بار در قرآن مجيد آمده و در داستان هاى بنى اسرائيل و حضرت موسى عليه السلام به چشم مي خورد.[۷] در هیچ کدام از آیات قرآن، به اسم فرعونی که در زمان حضرت موسی علیه السلام، بر مصر فرمانروایی می کرده، اشاره نشده است.

فرعون زمان حضرت موسی پادشاهی متکبر بود و به ملك مصر و نهرهايش و مقدار طلايى كه او و هوا خواهانش داشتند، مباهات می نمود: «قالَ يا قَوْمِ أَلَيْسَ لِي مُلْكُ مِصْرَ وَ هذِهِ الْأَنْهارُ تَجْرِي مِنْ تَحْتِي أَفَلا تُبْصِرُونَ، أَمْ أَنَا خَيْرٌ مِنْ هذَا الَّذِي هُوَ مَهِينٌ وَ لايَكادُ يُبِينُ. فَلَوْلا أُلْقِيَ عَلَيْهِ أَسْوِرَةٌ مِنْ ذَهَبٍ». (سوره زخرف، آیه ۵۱-۵۳)

چيزى نگذشت كه ادعای ربوبیت نمود و بانگ «أَنَا رَبُّكُمُ الْأَعْلى» سر داد. و حتی بالاتر از آن ادعای الوهیت نمود: «وَ قَالَ فِرْعَوْنُ يَا أَيُّهَا الْمَلَأُ مَا عَلِمْتُ لَكُم مِّنْ إِلَهٍ غَيْرِي»؛ و فرعون گفت: ای جمعیت اشراف، من خدایی جز خودم برای شما سراغ ندارم. (سوره قصص، آیه ۳۸)

خواب فرعون:

مطابق با توصیف قرآن، فرعون بر طایفه بنی‌اسرائیل مسلط گشته، پسران آن‌ها را می‌کشت و زنانشان را به خدمت می‌گرفت.[۸] در مورد انگیزه فرعون از کشتن پسران بنی‌اسرائیل، منابع بسیاری، از سُدّی از مفسران عهد تابعین داستانی نقل نموده‌اند که بر اساس آن، فرعون خواب عجیبی دید و کاهنان آن را به ولادت پسری در بین بنی‌اسرائیل تعبیر نمودند که او را خواهد کشت. فرعون برای پیشگیری از این اتفاق، دستور به کشتن فرزندان پسر بنی‌اسرائیل داد.[۹] اما مطابق با روایات نقل شده از امام صادقعليه السلام و امام باقرعليه السلام، بنی‌اسرائیل بر اساس وعده‌ای که حضرت یوسفعیه السلام به بنی‌اسرائیل داده بود، در انتظار ولادت موسی و کشته‌شدن فرعون به دست او بودند و خبر اعتقاد آنان به فرعون رسیده بود تا اینکه زمانی کاهنان و ساحران دربار به او گفتند که امسال فرزندی از بنی‌اسرائیل متولد می‌شود که هلاکت دین تو و قومت به دست او خواهد بود، از این رو فرعون دستور داد به محض ولادت پسری در بنی‌اسرائیل او را به قتل برسانند.[۱۰]

«وَ فِي ذلِكُمْ بَلاءٌ مِنْ رَبِّكُمْ عَظِيمٌ»: و براى بنى اسرائيل كشتن پسران و به اسارت درآوردن دختران بلاء و فتنه بزرگى بود.[۱۱]

اما از آنجا اراده الهی بر زنده نگه داشتن حضرت موسی علیه السلام و نابودی فرعون قرار گرفته بود، حضرت موسی علیه السلام به شرحی که در مقاله حضرت موسی علیه السلام آمده است در دربار خود فرعون رشد نمود و پس از مدتی به پیامبری رسید.

موسى بعد از مبعوث شدن به رسالت، با برادرش هارون پيش فرعون آمده و رسالت خويش را اعلام داشتند و گفتند: ما دو فرستاده پروردگار تو هستيم، بنى اسرائيل را به ما واگذار و عذابشان نكن، بر تو معجزه اى از خدايت آورده ايم. سلام بر آن كه تابع راه هدايت است، خداوند فرموده: هر كه ما را تكذيب كند و از حق روى گرداند عذاب خدا در كمين اوست.

«ثُمَّ أَرْسَلْنا مُوسى وَ أَخاهُ هارُونَ بِآياتِنا وَ سُلْطانٍ مُبينٍ - إِلى فِرْعَوْنَ وَ مَلاَئِهِ فَاسْتَكْبَرُوا وَكانُوا قَوْماً عالينَ»: آنگاه موسى و برادرش هارون را با آيات خود و دلايل روشن به سوى فرعون و پسران قومش فرستاديم، اما آنها كه مردمى برترى جو بودند كبر ورزيدند. (سوره مومنون، آیه ۴۵-۴۶)

فرعون گفت: «فَمَنْ رَبُّكُما يا مُوسى؟»: ای موسى پروردگار شما دو برادر كيست؟ گفت: «رَبُّنَا الَّذِي أَعْطى كُلَّ شَيْءٍ خَلْقَهُ ثُمَّ هَدى»: پروردگار ما آن است كه هر چيز را آفريده و به راه هاى ادامه زندگى هدايت فرموده است.

فرعون گفت: «فَما بالُ الْقُرُونِ الْأُولى»: حال مردمان گذشته (كه به خدا ايمان نياوردند) چيست؟ موسى گفت: «فِي كِتابٍ لايَضِلُّ رَبِّي وَ لايَنْسى»: ماجراى آن ها در كتابى موجود است خدايم نه يكى را جاى ديگرى مي گيرد و نه فراموش مي كند. همان خدائي كه زمين را براى زندگى آماده كرد و در آن راهها قرار داد و از آسمان آب بارانيد و اصناف مختلف نباتات را به وسيله آن به وجود آورد، بخوريد و چهارپايانتان را بچرانيد و در آنها خردمندان را دلائلى است بر وجود و تربيت پروردگار، شما را از اين زمين آفريده ايم و در آن بازمي گردانيم و بار ديگر از آن بيرون مي آوريم: «مِنْها خَلَقْناكُمْ وَ فِيها نُعِيدُكُمْ وَ مِنْها نُخْرِجُكُمْ تارَةً أُخْرى».

فرعون كه نخوت سلطنت وجودش را فراگرفته بود، در مقابل موسى و هارون تسليم نشد. نبوت آنها را تكذيب كرد و از پذيرش امتناع نمود و با كمال غرور گفت: «أَجِئْتَنا لِتُخْرِجَنا مِنْ أَرْضِنا بِسِحْرِكَ يا مُوسى»: موسى آمده اى تا با جادوى خودت ما را از ديارمان بيرون كنى؟!! ما هم سحرى در مقابل سحر تو مي آوريم. روزى را معين كن كه بدون عذر در آن روز گردآئيم و با جادوگران ما مبارزه كن تا جواب جادوى تو را بدهند. موسى فرمود: روز عيد و آنگاه كه مردم در وقت چاشت جمع گردند روز ملاقات ما باشد. (سوره طه، آیات ۴۷-۵۹)

فرعون مأمورانى به اطراف فرستاد تا عده زيادى ساحر از هر طرف جمع كرده به پايتخت آوردند. فرعون قول داد كه در صورت غلبه به موسى از مقربين درگاهش خواهند بود.

موسى به ساحران فرمود: «وَيْلَكُمْ لاتَفْتَرُوا عَلَى اللَّهِ كَذِباً فَيُسْحِتَكُمْ بِعَذابٍ وَ قَدْ خابَ مَنِ افْتَرى». واى بر شما به خدا نسبت دروغ ندهيد و با اين آمادگى خود مرا مانند خودتان جادوگر قلمداد نكنيد. من مأمورى از جانب آفريدگارم، خدا شما را با عذابى در اين صورت خواهد كوبيد هر كه به خدا دروغ بندد زيانكار است...

عده اى گفتند: اين دو برادر دو جادوگرند، مي خواهند شما را بوسيله جادو از ديارتان برانند و طريقه شريفتان را از بين ببرند و شما را برده خود كنند، حيله خود را يكجا كنيد و در برابرشان صف آرائى نمائيد هر كه امروز پيروز گرديد نجات يافته است.

ساحران گفتند: موسى تو اول سحر خودت را بكار مى بندى يا ما اول بكار بنديم؟ موسى گفت: نه شما اول بياندازيد، جادوگران سحر خويش را بكار بردند، مردم از سحر آن ها چنان خيال كردند كه ريسمان ها و عصاهائي كه به زمين انداخته اند به مارها مبدل شده و حركت مي كنند و حتى خود موسى نيز چنان خيال كرد.

«فَإِذا حِبالُهُمْ وَ عِصِيُّهُمْ يُخَيَّلُ إِلَيْهِ مِنْ سِحْرِهِمْ أَنَّها تَسْعى»: موسى با ديدن آن منظره ترسيد (از اين كه مردم گمان كنند اين ها واقعيات است.) خطاب رسيد: نترس تو پيروزى، عصايت را بيانداز آن چه به باطل كرده اند خواهد بلعيد. كار اينان كار ساحر است و رستگارى از ساحر به دور.

عصا در دم اژدها شد و همه آن ابزار را به كام خويش فروبرد، جادوگران از ديدن آن دانستند كه موسى ساحر نيست و مبعوث از طرف خدا و كارش معجزه است؛ لذا به موسى ايمان آوردند.

فرعون در كارش فروماند و به تهديد و ارعاب دست زد و به ساحران فرياد كشيد: آيا بى آن كه من اجازه دهم به موسى ايمان آورديد؟ او استاد شما است كه تعليمتان داده، بدانيد كه دست و پاهاتان را به عكس مي برم و در درختان خرما بدارتان مي آويزم و خواهيد دانست كه عذاب كدام يك ما سخت تر است.

شاخ و شانه كشيدن فرعون مؤمنان را ارعاب نكرد و در جواب فرعون گفتند: «لَنْ نُؤْثِرَكَ عَلى ما جاءَنا مِنَ الْبَيِّناتِ وَالَّذِي فَطَرَنا فَاقْضِ ما أَنْتَ قاضٍ...» ساحران در جواب فرعون گفتند: تو را بر معجزاتى كه براى ما آمده (و مكشوف گرديده) و بر كسي كه ما را آفريده است برنمى گزينيم، پس حكم كن هر حكمى كه مي كنى، جز اين نيست كه تو در اين زندگانى دنيا حكم مي كنى، (ولى در آخرت كارى از تو ساخته نيست.) البته ما به پروردگارمان ايمان آورديم تا گناهان ما را (از شرك و نافرمانی ها) و عمليات سحرى كه ما را بر آن مجبور كردى، بيامرزد و خدا خوب است و پاينده است.(سوره طه، آیات ۶۰-۷۳)[۱۲]

سپس فرعون همه كسانى را كه ايمان آورده بودند زندانى كرد و پس از آن بود كه خداوند بلاى طوفان و ملخ و... را بر آنها فرستاد و سرانجام فرعون آنها را آزاد كرد تا همراه موسى بروند.

آن وقت خداوند به موسى وحى كرد: «وَلَقَدْ أَوْحَيْنَا إِلَىٰ مُوسَىٰ أَنْ أَسْرِ بِعِبَادِي فَاضْرِبْ لَهُمْ طَرِيقًا فِي الْبَحْرِ يَبَسًا لَا تَخَافُ دَرَكًا وَلَا تَخْشَىٰ»؛ (سوره طه، آیه ۷۷) بندگانم را شبانه [از مصر] حرکت بده، و برای آنان راهی خشک در دریا قرار ده که [در آن موقعیت] نه از رسیدن فرعونیان بترسی و نه از غرق شدن بهراسی.

پس موسى همراه بنى اسرائيل حركت كرد تا از دريا عبور كنند و مصر را پشت سر بگذارند. فرعون هم ياران خود را جمع كرد و پيش قراول سپاه او ششصد هزار نفر پياده بود و خود همراه دو هزار سواره به دنبال آن ها به راه افتاد. وقتى كه پيروان موسى به كنار دريا رسيدند و ديدند فرعونيان به آن ها نزديك مى شوند، گفتند: هر آينه ما دستگير مى شويم، اما موسى گفت: هرگز! پروردگارم همراه من است و مرا هدايت مى كند: «فَلَمَّا تَرَاءَى الْجَمْعَانِ قَالَ أَصْحَابُ مُوسَىٰ إِنَّا لَمُدْرَكُونَ * قَالَ كَلَّا ۖ إِنَّ مَعِيَ رَبِّي سَيَهْدِينِ» (سوره شعراء، آیات ۶۱-۶۲).

آن وقت موسى به دريا نزديك شد و همان دم خداوند به موسى وحى فرمود: «فَأَوْحَيْنَا إِلَىٰ مُوسَىٰ أَنِ اضْرِبْ بِعَصَاكَ الْبَحْرَ ۖ فَانْفَلَقَ فَكَانَ كُلُّ فِرْقٍ كَالطَّوْدِ الْعَظِيمِ * وَأَزْلَفْنَا ثَمَّ الْآخَرِينَ * وَأَنْجَيْنَا مُوسَىٰ وَمَنْ مَعَهُ أَجْمَعِينَ» (سوره شعراء، آیات ۶۳-۶۵). پس به موسی وحی کردیم که عصایت را به این دریا بزن. [موسی عصایش را به دریا زد] پس [دریا] از هم شکافت و هر پاره اش چون کوهی بزرگ بود. و آن گروه دیگر را [هم در آنجا] به دریا نزدیک کردیم، و موسی و هر که با او بود، همه را نجات دادیم.

عاقبت فرعون:

در این هنگام فرعون و سپاهيانش به كنار دريا رسيدند، فرعون به يارانش گفت: آيا نمى دانيد من كه پروردگار برتر شما هستم، دريا را براى شما شكافته ام، همراه من وارد آب شويد، اما كسى جرأت نكرد و همه از بيم جان خود ايستاده بودند و نگاه مى كردند. فرعون خود قدم در ميان آن راه دريايى گذاشت، وقتى فرعون وارد شد، سايرين هم جرأت يافتند و وارد آب شدند، وقتى همه فرعونيان وارد شدند و از آن طرف همه پيروان موسى خارج شدند، ناگهان دو بخش جدا شده آب به هم متصل شد و آب چون كوهى بر سر آن ها فروريخت، در آن لحظه فرعون گفت: «... قَالَ آمَنْتُ أَنَّهُ لَا إِلَٰهَ إِلَّا الَّذِي آمَنَتْ بِهِ بَنُو إِسْرَائِيلَ وَأَنَا مِنَ الْمُسْلِمِينَ»؛ (سوره يونس، آیه ۹۰) ايمان آوردم كه هيچ معبودى جز خدايى كه بنى اسرائيل به آن ايمان آوردند وجود ندارد و من تسليم او هستم.

ولى جبرئيل مشتى از خاك برگرفت و در دهان او پاشيد و به او گفت: (اكنون ايمان آورده اى؟ در حالى كه قبلا عصيان كردى و از مفسدان بودى، پس امروز بدن تو را نجات مى دهيم تا نشانه عبرتى براى آيندگان باشد) و اين چنين بود كه فرعون قوم خود را كلا غرق و نابود كرد و از آنجا نيز جملگى وارد آتش شدند، اما خود فرعون، خداوند فقط بدن او را به ساحل رسانيد تا سايرين در او به ديده عبرت بنگرند و بدانند كسى كه ادعاى ربوبيت مى كرد، سرانجام چون لاشه اى در كنار دريا افتاده است.[۱۳]

در آيه ۹۲ سوره يونس می فرمايد: «فَالْيَوْمَ نُنَجِّيكَ بِبَدَنِكَ لِتَكُونَ لِمَنْ خَلْفَكَ آيَةً وَ إِنَّ كَثِيراً مِنَ النَّاسِ، عَنْ آياتِنا لَغافِلُونَ»: امروز تو را به وسيله جسدت نجات مى دهيم تا براى آنان كه بعد از تو هستند عبرت باشى، بسيارى از مردم از آيات و نشانه هاى ما غافلند.

در اين جا خداوند مي فرمايد: بدن فرعون را روى آب نگه داشتيم تا كسانى كه بعدا مى آيند عبرت گيرند و درست هم هست، چون تا حال كه سال ۱۳۸۸ هجرى قمرى است هنوز بدن فرعون در مصر موميائى گرفته موجود است.[۱۴]

فرعون در روايات

  • از امام كاظم علیه السلام روايت شده: موسى علیه السلام وقتى بر فرعون وارد شد به درگاه الهى عرضه داشت: خداوندا از كشته شدن توسط او به تو پناه برده و از شرّ او از تو ايمنى مى جويم و فقط از تو كمك مى خواهم، پس خداوند امنيت و آرامش قلب فرعون را به خوف و وحشت از موسى مبدل ساخت.[۱۵]
  • از امام رضا علیه السلام پرسيدند: وقتى فرعون گفت: (مرا رها كنيد تا موسى را بكشم. سوره غافر، آيه ۲۶) چه چيز او را مانع شد؟ آن حضرت فرمود: بلوغ فكرى و حلال بودن مولد فرعون مانع او شد، چون هيچ كس جز زنازاده مرتكب قتل انبياء و اولاد آنها نمى شود.[۱۶]
  • ابراهيم بن محمد همدانى گويد: به امام على بن موسى الرضا عليه السلام عرض كردم: به چه علتى خداوند «فرعون» را غرق كرد با اين كه (در آخر زندگيش) به خدا ايمان آورده و به توحيد اقرار كرد؟! امام فرمود: زيرا فرعون در هنگام ديدن سختى (كه حتمى بودن مرگ بود) ايمان آورد و ايمان در هنگام سختى مورد قبول نمى باشد و اين حكم خدا در گذشته و آينده است كه مى فرمايد: پس زمانى كه سختى ما را ديدند گفتند: ايمان آورديم به وحدانيت خدا و كافر شديم به آنچه شرك مى ورزيديم، ولى ايمانشان سودشان نمى دهد، زمانى كه سختى ما را ببينند. (سوره غافر، آیه ۴۰) و نیز مى فرمايد: روزى كه بيايد بعضى آيات پروردگارت كه (در آن روز) كسى را ايمانش نفع ندهد كه از قبل ايمان نياورده و از ايمانش خيرى را كسب نكرده باشد. (سوره انعام، آیه ۱۶۰)[۱۷]

پانویس

  1. حجة التفاسير و بلاغ الإكسير، جلداول مقدمه، ص۲۸۲.
  2. ترجمه مفردات، ج ۳، ص۴۳.
  3. التحقیق، حسن مصطفوی، ج ۹، ص ۶۷.
  4. التحقيق في كلمات القرآن الكريم، ج۹، ص۶۵.
  5. أطيب البيان في تفسير القرآن، ج۱۰، ص۲۰۲.
  6. اعلام القرآن، عبدالحسین شبستری، ص ۷۸۳.
  7. قاموس قرآن، ج۵، ص۱۶۳.
  8. سوره قصص، آیه ۴؛ طباطبایی، المیزان، ۱۴۱۷ ق، ج۱۶، ص۸.
  9. طبری، جامع البیان، ۱۴۱۲ ق، ج۲۰، ص۱۹؛ ثعلبی، عرائس المجالس، ۱۲۹۳ ق، ص۲۲۹؛ سیوطی، الدر المنثور، ۱۴۰۴ ق، ج۵، ص۱۱؛ اسفراینی، تاج التراجم، ۱۳۷۵ش، ج۱، ص۹۶.
  10. قمی، تفسیر قمی، ۱۳۶۷ ش، ج۲، ص۱۳۵؛ شیخ صدوق، کمال الدین، ۱۳۹۵ ق، ج۱، ص۱۴۷.
  11. مخزن العرفان در تفسير قرآن، ج۱، ص۳۱۳.
  12. قاموس قرآن، ج۶، ص۳۰۹.
  13. قصص الأنبياء (قصص قرآن)، ص۳۵۹.
  14. الفين، علامه حلی، ترجمه وجدانى، ص ۱۰۲۶.
  15. قصص الأنبياء (قصص قرآن)، ص۳۶۳.
  16. قصص الأنبياء (قصص قرآن)، ص۳۶۲.
  17. جهاد النفس/ وسائل الشيعة، ترجمه صحت، ص ۳۷۱.

منابع

  • مفردات، راغب اصفهانی؛ ترجمه غلامرضا خسروی، تهران: مرتضوی، چاپ اول، ۱۳۶۹.
  • التحقیق فی کلمات القرآن الکریم، حسن مصطفوی؛ تهران: وزارت فرهنگ و ارشاد، چاپ اول، ۱۳۶۸.
  • حجة التفاسير و بلاغ الإكسير، سيد عبدالحجت بلاغى؛ قم: انتشارات حكمت، ۱۳۸۶ ق.
  • التحقيق في كلمات القرآن الكريم، علامه شيخ حسن مصطفوى؛ تهران: بنگاه ترجمه و نشر كتاب، ۱۳۶۰ ش.
  • أطيب البيان في تفسير القرآن، سيد عبدالحسين طيب؛ تهران: انتشارات اسلام، چاپ دوم، ۱۳۷۸ ش.
  • أعلام القرآن، عبدالحسین شبستری؛ قم: دفتر تبلیغات اسلامی، چاپ اول، ۱۳۷۹.
  • قاموس قرآن، سيد على اكبر قرشى؛ تهران: اسلاميه، چاپ پنجم، ۱۳۶۷ ش.
  • تفسیر الميزان، ترجمه سيد محمدباقر موسوى همدانى؛ قم: دفتر انتشارات اسلامى حوزه علميه قم، چاپ پنجم، ۱۳۷۴ ش.
  • مخزن العرفان در تفسير قرآن، بانوى اصفهانى سيده نصرت امين؛ تهران: نهضت زنان مسلمان، ۱۳۶۱ ش.
  • قصص الأنبياء (قصص قرآن)؛ فاطمه مشايخ، تهران: انتشارات فرحان، چاپ اول، ۱۳۸۱ ش.
  • الفين، علامه حلی؛ ترجمه جعفر وجدانی، تهران، سعدى و محمودى، چاپ اول.
  • جهاد النفس/ وسائل الشيعة، ترجمه على صحت؛ تهران: انتشارات ناس، چاپ اول، ۱۳۶۴ ش.
قرآن
متن و ترجمه قرآن
اوصاف قرآن (اسامی و صفات قرآن، اعجاز قرآن، عدم تحریف در قرآن)
اجزاء قرآن آیه، سوره، جزء، حزب، حروف مقطعه
ترجمه و تفسیر قرآن تاریخ تفسیر، روشهای تفسیری قرآن، سیاق آیات، اسرائیلیات، تاویل، فهرست تفاسیر شیعه، فهرست تفاسیر اهل سنت، ترجمه های قرآن
علوم قرآنی تاریخ قرآن: نزول قرآن، جمع قرآن، شان نزول، کاتبان وحی، قراء سبعه
دلالت الفاظ قرآن: عام و خاص، مجمل و مبین، مطلق و مقید، محکم و متشابه، مفهوم و منطوق، نص و ظاهر، ناسخ و منسوخ
تلاوت قرآن تجوید، آداب قرائت قرآن، تدبر در قرآن
رده ها: سوره های قرآن * آیات قرآن * واژگان قرآنی * شخصیت های قرآنی * قصه های قرآنی * علوم قرآنی * معارف قرآن
مسابقه از خطبه ۱۱۱ نهج البلاغه