آخرین سفارش های پیامبر: تفاوت بین نسخهها
Saeed zamani (بحث | مشارکتها) (تعیین رده) |
مهدی موسوی (بحث | مشارکتها) |
||
(۶ نسخهٔ میانی ویرایش شده توسط ۴ کاربر نشان داده نشده) | |||
سطر ۱: | سطر ۱: | ||
− | + | ==واپسین لحظات حیات پیامبر== | |
+ | [[امام کاظم]] علیه السلام نقل مى کند که از پدرم پرسیدم: در واپسین لحظات حیات [[پیامبر]] صلی الله علیه وآله چه اتفاقى افتاد؟ فرمود: [[رسول خدا]] صلی الله علیه وآله، [[حضرت فاطمه]]، [[امام على]]، [[امام حسن]] و [[امام حسین]] علیهم السلام را به گرد خود خواند و به کسانى که در خانه بودند فرمود: «از نزد من بیرون بروید» و همسر خود «[[ام سلمه]]» را فرمود که بر درگاه بایستد تا کسى وارد خانه نشود. | ||
− | + | آن گاه رسول خدا صلی الله علیه وآله به على علیه السلام گفت: «یا على نزدیک من بیا.» على پیشتر رفت، پیامبر اکرم، دست زهرا علیها السلام را گرفت و بر سینه گذاشت بعد با دست دیگر خود دست على علیه السلام را گرفت و چون خواست با آنها سخنى بگوید، اشک از چشمانش فرو غلتید و نتوانست کلامى بگوید. | |
− | [[ | + | فاطمه، حسن و حسین علیهم السلام وقتى حالت گریه [[پیامبر]] صلی الله علیه و آله را مشاهده کردند به گریه درآمدند و فاطمه علیها السلام گفت: اى پیامبر خدا رشته قلبم از هم گسست و جگرم آتش گرفت وقتى که گریه شما را دیدم. اى آقاى پیامبران از اولین تا آخرین آنها، اى امین پروردگار و رسول او، اى محبوب خدا! فرزندانت پس از تو، که را دارند و با آن خوارى که بعد از تو مرا فرا گیرد چه کنم؟ چه کسى على علیه السلام را که یاور [[دین]] است، کمک خواهد کرد؟ چه کسى [[وحى]] خدا و فرمان هایش را دریافت خواهد کرد. سپس به سختى گریست و پیامبر صلی الله علیه و آله را در آغوش گرفت و چهره او را بوسید و على، حسن و حسین علیهم السلام نیز چنین کردند. |
− | + | ===امانتی گرانبها=== | |
+ | رسول خدا صلی الله علیه و آله سر بلند کرد و دست فاطمه علیها السلام را در دست على علیه السلام نهاد و گفت: «اى ابا الحسن! این امانت خدا و امانت محمد رسول خدا در دست توست و در مورد فاطمه خدا را و مرا به یاد داشته باش! و به راستى که تو چنین رفتار مى کنى. یا على [[سوگند]] به خدا که فاطمه سیده زنان [[بهشت]] است از اولین تا آخرین آنها. به خدا قسم! فاطمه همان [[مریم]] کبرى است. آگاه باش که من به این حالت نیافتاده بودم مگر این که براى تو و فاطمه دعا کردم و خدا آن چه خواسته بودم به من عطا فرمود. | ||
− | + | اى على هر چه فاطمه به تو فرمان داد به جاى آور که هر آینه من به فاطمه امورى را بیان داشته ام که [[جبرئیل]] من را به آنها امر کرد. بدان اى على که من از آن کس راضیم که دخترم فاطمه از او راضی باشد و پروردگار و فرشتگان هم با رضایت او راضى خواهند شد. واى بر آن کس که بر فاطمه ستم کند، واى بر آن کس که حق وى را از او بستاند. واى بر آن کس که هتک حرمت او کند. واى بر آن کس که در خانه اش را آتش زند، واى بر آن که دوست وى را بیازارد و واى بر آن که با او کینه ورزد و ستیزه کند. خداوندا من از ایشان بیزارم و آنان نیز از من برى هستند. | |
− | فاطمه، حسن و حسین علیهم السلام | + | ===دعا برای اهلبیت=== |
+ | در این وقت [[رسول خدا]] صلی الله علیه و آله، فاطمه، على، حسن و حسین علیهم السلام را به نام خواند و آنان را در بر گرفت و عرضه داشت: | ||
+ | <I>بار خدایا! من با اینان و هر کس که پیروى ایشان کند سر صلح دارم و بر عهده من است که آنان را داخل [[بهشت]] سازم و هر کس با اینها بستیزد و بر ایشان ستم کند یا بر اینها پیشى گیرد یا از ایشان و شیعیانشان باز پس ماند، من دشمن او هستم و با او مى جنگم و بر من است که آنان را به [[دوزخ]] درآورم.</I> سوگند به خدا اى فاطمه! راضى نخواهم شد تا این که تو راضى شوى! نه به خدا سوگند راضى نمى شوم مگر آن که تو راضى شوى! نه به خدا سوگند راضى نخواهم شد مگر آن که تو رضا شوى. | ||
− | + | ==منابع== | |
− | + | *[[بحارالانوار]]، ج ۲۲، ص ۴۸۴، ح شماره ۳۱. | |
− | |||
− | |||
− | |||
− | |||
− | |||
− | |||
− | |||
− | |||
− | |||
− | |||
− | |||
− | |||
− | |||
− | |||
− | + | {{شناختنامه رسول خدا (ص)}} | |
− | + | [[رده:پیامبر اکرم از بعثت تا رحلت]][[رده:تاریخ صدر اسلام]] |
نسخهٔ کنونی تا ۲۴ ژوئیهٔ ۲۰۲۴، ساعت ۱۲:۰۰
واپسین لحظات حیات پیامبر
امام کاظم علیه السلام نقل مى کند که از پدرم پرسیدم: در واپسین لحظات حیات پیامبر صلی الله علیه وآله چه اتفاقى افتاد؟ فرمود: رسول خدا صلی الله علیه وآله، حضرت فاطمه، امام على، امام حسن و امام حسین علیهم السلام را به گرد خود خواند و به کسانى که در خانه بودند فرمود: «از نزد من بیرون بروید» و همسر خود «ام سلمه» را فرمود که بر درگاه بایستد تا کسى وارد خانه نشود.
آن گاه رسول خدا صلی الله علیه وآله به على علیه السلام گفت: «یا على نزدیک من بیا.» على پیشتر رفت، پیامبر اکرم، دست زهرا علیها السلام را گرفت و بر سینه گذاشت بعد با دست دیگر خود دست على علیه السلام را گرفت و چون خواست با آنها سخنى بگوید، اشک از چشمانش فرو غلتید و نتوانست کلامى بگوید.
فاطمه، حسن و حسین علیهم السلام وقتى حالت گریه پیامبر صلی الله علیه و آله را مشاهده کردند به گریه درآمدند و فاطمه علیها السلام گفت: اى پیامبر خدا رشته قلبم از هم گسست و جگرم آتش گرفت وقتى که گریه شما را دیدم. اى آقاى پیامبران از اولین تا آخرین آنها، اى امین پروردگار و رسول او، اى محبوب خدا! فرزندانت پس از تو، که را دارند و با آن خوارى که بعد از تو مرا فرا گیرد چه کنم؟ چه کسى على علیه السلام را که یاور دین است، کمک خواهد کرد؟ چه کسى وحى خدا و فرمان هایش را دریافت خواهد کرد. سپس به سختى گریست و پیامبر صلی الله علیه و آله را در آغوش گرفت و چهره او را بوسید و على، حسن و حسین علیهم السلام نیز چنین کردند.
امانتی گرانبها
رسول خدا صلی الله علیه و آله سر بلند کرد و دست فاطمه علیها السلام را در دست على علیه السلام نهاد و گفت: «اى ابا الحسن! این امانت خدا و امانت محمد رسول خدا در دست توست و در مورد فاطمه خدا را و مرا به یاد داشته باش! و به راستى که تو چنین رفتار مى کنى. یا على سوگند به خدا که فاطمه سیده زنان بهشت است از اولین تا آخرین آنها. به خدا قسم! فاطمه همان مریم کبرى است. آگاه باش که من به این حالت نیافتاده بودم مگر این که براى تو و فاطمه دعا کردم و خدا آن چه خواسته بودم به من عطا فرمود.
اى على هر چه فاطمه به تو فرمان داد به جاى آور که هر آینه من به فاطمه امورى را بیان داشته ام که جبرئیل من را به آنها امر کرد. بدان اى على که من از آن کس راضیم که دخترم فاطمه از او راضی باشد و پروردگار و فرشتگان هم با رضایت او راضى خواهند شد. واى بر آن کس که بر فاطمه ستم کند، واى بر آن کس که حق وى را از او بستاند. واى بر آن کس که هتک حرمت او کند. واى بر آن کس که در خانه اش را آتش زند، واى بر آن که دوست وى را بیازارد و واى بر آن که با او کینه ورزد و ستیزه کند. خداوندا من از ایشان بیزارم و آنان نیز از من برى هستند.
دعا برای اهلبیت
در این وقت رسول خدا صلی الله علیه و آله، فاطمه، على، حسن و حسین علیهم السلام را به نام خواند و آنان را در بر گرفت و عرضه داشت: بار خدایا! من با اینان و هر کس که پیروى ایشان کند سر صلح دارم و بر عهده من است که آنان را داخل بهشت سازم و هر کس با اینها بستیزد و بر ایشان ستم کند یا بر اینها پیشى گیرد یا از ایشان و شیعیانشان باز پس ماند، من دشمن او هستم و با او مى جنگم و بر من است که آنان را به دوزخ درآورم. سوگند به خدا اى فاطمه! راضى نخواهم شد تا این که تو راضى شوى! نه به خدا سوگند راضى نمى شوم مگر آن که تو راضى شوى! نه به خدا سوگند راضى نخواهم شد مگر آن که تو رضا شوى.
منابع
- بحارالانوار، ج ۲۲، ص ۴۸۴، ح شماره ۳۱.