التفسیر المنیر فى العقیدة و الشریعة و المنهج (کتاب): تفاوت بین نسخه‌ها

از دانشنامه‌ی اسلامی
پرش به ناوبری پرش به جستجو
 
(۴ نسخه‌ٔ میانی ویرایش شده توسط ۳ کاربر نشان داده نشده)
سطر ۱: سطر ۱:
==انگيزه تدوين تفسير==
+
{{مشخصات کتاب
دكتر وهبه زحيلى در اين باره مى‌نويسد:« چون من نياز شديدى را ميان گروههاى گوناگون مردم، كه از نظر فرهنگى در حدّ متوسطى هستند، احساس كردم و به اين نتيجه رسيدم كه مردم علاقه دارند، محتواى كتاب الهى را بدانند و بر اين عقيده‌اند كه از مهم‌ترين چيزهايى كه در پيشگاه خداوند از انسان مورد پرسش قرار مى‌گيرد، قرآن كريم است، چه اين كه اگر فرد مسلمان به قرآن عمل كرد، حجت بنفع وى و در صورت عمل نكردن، حجت عليه اوست، بر آن شدم تفسيرى براى پاسخگويى به نيازهاى آنان بنويسم.
 
  
با توجه به اينكه تفاسير قديمى به مثابه دائرة المعارفى بزرگ هستند، من به بيان مستقيم معناى آيه اهتمام ورزيدم، به گونه‌اى كه هرگاه انسان بخواهد يك آيه و يا تفسير آن را بخواند مقصود از آن آيه در ذهن او نقش ببندد. اين نخستين گام در موفقيت تفسير است.
+
|عنوان=
  
زيرا مهم اين است كه انسان مضمون آيه را به عنوان كلّ پيوسته و ناگسسته بفهمد و سپس چگونگى پيوند آيه را به ما قبل و ما بعدش، درك كند، چون آيات قرآن، هدف و غرض مشخصى را دنبال مى‌كنند، و من اين شيوه را در تفسير« المنير» انتخاب كردم. زمانى كه من در دبى رئيس دانشكده شريعت و قانون در دانشگاه امارات بودم و زن و فرزندى با من نبود، مدت پنج سال با فراغ بال در آن جا درنگ كردم به برخى كارهاى علمى پرداختم و همه اين فرصت پنج ساله را تابستان و زمستان به كار اين تفسير اشتغال داشتم و دو سال هم در دمشق، به چاپ و نشر آن پرداختم كه هفت سال كار مى‌شود.( فصلنامه بينات شماره 2 مصاحبه با دكتر وهبه زحيلى ص 113)
+
|تصویر= [[پرونده:التفسیر المنیر.jpg|240px|وسط]]
  
==معرفى اجمالى تفسير==     
+
|نویسنده= وهبة زحیلی
  
نام كامل تفسير« التفسير المنير فى العقيدة و الشريعة و المنهج» مى‌باشد.
+
|موضوع= تفسير اهل سنت
دكتر وهبه زحيلى در آغاز، طى مقدمه‌اى كوتاه( 7 صفحه) به انگيزه خود از تدوين اين تفسير، شيوه تفسير و منابع و مآخذ آن مى‌پردازد. آن‌گاه برابر شيوه معمول بيشتر مفسران كه در آغاز تفسير، برخى از مباحث علوم قرآنى را يادآور مى‌شوند، به بحث و بررسى مختصر درباره بعضى از مباحث مى‌پردازد كه حدود 35 صفحه را در بر مى‌گيرد. مباحث علوم قرآنى مطرح شده، در اين بخش بدين ترتيب است: تعريف قرآن، اسامى قرآن، كيفيت نزول، مكى و مدنى، اول ما نزل، آخر ما نزل، جمع قرآن در زمان رسول الله( ص) در زمان ابو بكر و عثمان، رسم الخط عثمانى، قراءات هفت‌گانه و سبعة احرف، اعجاز قرآن و وجوه آن، عربيت قرآن، ترجمه قرآن، حروف مقطعه، تشبيه، استعاره، كنايه، تعريض و مجاز در قرآن.
 
  
ايشان به اختصار درباره هر يك از گزاره‌هاى ياد شده مطالبى را مطرح و ديدگاه خود را درباره آن بيان داشته است. و نيز ايشان به مانند برخى تفاسير در ذيل بعضى آيات، مباحث عمده علوم قرآنى را آورده است. مثلا در ذيل آيه 7 سوره آل عمران( ج 3 ص 149) درباره محكم و متشابه نكاتى يادآور شده است. از اين رو مباحث مهم علوم قرآنى به اختصار در مقدمه تفسير و در ضمن تفسير آيات قرآنى مطرح شده است كه براى دستيابى و اطلاع از موارد عنوان شده، رجوع به جلد 16 تفسير كه در بردارنده فهرست موضوعات قرآن و تفسير است، ضروى مى‌نمايد.
+
|زبان= عربی
  
پس از مقدمه تفسير و مباحث علوم قرآنى، تفسير آيات آغاز گرديده و از ابتداى قرآن تا پايان آن به ترتيب سوره‌ها، هر سوره به چندين بخش تقسيم گرديده و نكته‌هاى گوناگون تفسيرى آن مطرح شده است.
+
|تعداد جلد= ۳۲
  
==شيوه تفسير==   
+
|عنوان افزوده1=
  
دكتر زحيلى در آغاز تمامى سوره‌ها، ابتدا مضامين هر سوره را به كوتاهى بيان كرده است و در صورتى كه سوره‌اى به جز نام مشهور، داراى اسامى ديگر مى‌باشد، زيرا عنوان« اسامى سوره» مطالبى را بيان داشته، سپس فضيلت سوره و روايات وارده در عظمت شأن و قراءت سوره را ياد آور شده و سازگارى سوره مورد بحث را با سوره قبل از آن با عنوان« مناسبتها لما قبلها» يا مانند آن، مورد بررسى قرار داده است.
+
|افزوده1=
  
وى هر سوره‌اى را همچون ديگر مفسران، به چند بخش تقسيم كرده و براى هر بخش از آيات، موارد گوناگونى را بيان كرده كه تمامى آن موارد در راستاى تفسير و كشف و پرده‌بردارى از آيات قرآن است، اين شيوه در سرتاسر تفسير و در تمامى بخشهاى گوناگون آيات، پياده شده است، بدين ترتيب: اعراب، بلاغت، مفردات لغوى، نامگذارى، سبب نزول، تناسب آيات و تفسير و بيان، احكام آيات و فقه كاربردى و...
+
|عنوان افزوده2=
  
همچنين به تناسب بخشهاى گوناگون آيات يك سوره، برخى از موارد فوق همچون سبب نزول ذكر شده و مباحث ديگرى با عناوين جديد چون مسائل فقهى، پرتوى از تاريخ و... آورده شده است.
+
|افزوده2=
اينك به اختصار درباره هر يك از عناوين بالا كه در سرتاسر تفسير ديده مى‌شود و در حقيقت شيوه اصلى مفسر در فهم و تفسير آيات است، مطالبى را يادآور مى‌شويم.
 
  
الف) اعراب آيات:
+
|لینک=
  
مفسر هر سوره را به چند بخش از آيات تقسيم كرده و در آغاز زير عنوان( الاعراب) كلمه‌ها و جمله‌هايى را كه در آيه، وجه اعرابى آنها مشكل بوده يا داراى چند وجه است، بيان كرده است، از اين رو فقط نقش كلمه و يا جمله را در آيات يادآور شده كه در فارسى اصطلاحا« تركيب» ناميده مى‌شود، ولى درباره خود كلمه( تجزيه آن) در موارد محدودى مطالبى را آورده است، به اين دليل كه علم صرف و لغت و مفردات به اين مهم اختصاص دارد و لزومى ندارد به آن پرداخته شود. اين بخش( اعراب آيات) در تمامى تفسير، بدون استثناء، پس از يادآورى هر بخش از آيات آورده شده است.
+
}}'''«التفسیر المُنیر فى العقیدة و الشریعة و المنهج»''' تألیف مفسّر [[سوریه|سورى]] وهبة زحیلى (۱۴۳۶-۱۳۵۱ ق)، از [[تفسیر اجتهادی|تفاسیر اجتهادی]] [[اهل سنت]]، شامل [[تفسیر]] کامل [[قرآن کریم]] می‌باشد. مفسر علاوه بر تفسیر و توضیح آیات قرآن، به مباحث لغوی، [[اعراب قرآن|اعراب]]، [[بلاغت]]، [[تناسب آیات و سور]]، [[احکام شرعی|احکام]] و [[اسباب نزول]] برخی آیات پرداخته است. آوردن عناوین براى بخشهاى گوناگون آیات و فصل‌بندى مطالب، از ویژگی‌های این تفسیر است.
  
مأخذ و منبع تفسير در اين بخش« البيان فى غريب اعراب القرآن» ابو البركات ابن الانبارى است. ولى از تفسير قرطبى و كشاف زمخشرى و ديگر تفاسير هم سود جسته است.( تفسير المنير جلد 1 صفحه 72 پاورقى) در واقع اين بخش از تفسير كه در برگيرنده تمامى آيات قرآن است، خود يك دوره كامل اعراب قرآن بوده و بخش زيادى از تفسير را به خود اختصاص داده است.
+
==انگیزه تألیف==
 +
دکتر وهبه زحیلى درباره انگیزه تدوین تفسیر «المنیر» مى‌نویسد: «چون من نیاز شدیدى را میان گروههاى گوناگون مردم، که از نظر فرهنگى در حدّ متوسطى هستند، احساس کردم و به این نتیجه رسیدم که مردم علاقه دارند محتواى کتاب الهى را بدانند و بر این عقیده‌اند که از مهم‌ترین چیزهایى که در پیشگاه خداوند از انسان مورد پرسش قرار مى‌گیرد، [[قرآن کریم]] است، چه این که اگر فرد مسلمان به قرآن عمل کرد، حجت بنفع وى و در صورت عمل نکردن، حجت علیه اوست، بر آن شدم [[تفسیر قرآن|تفسیرى]] براى پاسخگویى به نیازهاى آنان بنویسم. با توجه به اینکه تفاسیر قدیمى به مثابه دائرة المعارفى بزرگ هستند، من به بیان مستقیم معناى [[آیه]] اهتمام ورزیدم، به گونه‌اى که هرگاه انسان بخواهد یک آیه و یا تفسیر آن را بخواند مقصود از آن آیه در ذهن او نقش ببندد. این نخستین گام در موفقیت تفسیر است. زیرا مهم این است که انسان مضمون آیه را به عنوان کلّ پیوسته و ناگسسته بفهمد و سپس چگونگى پیوند آیه را به ما قبل و ما بعدش، درک کند، چون آیات قرآن، هدف و غرض مشخصى را دنبال مى‌کنند، و من این شیوه را در تفسیر "المنیر" انتخاب کردم.»
  
ب) بلاغت آيات:
+
لازم به ذکر است، مفسر علاوه بر «التفسیر المنیر»، صاحب دو تفسیر دیگر به نامهای «[[التفسیر الوسیط (زحیلی) (کتاب)|التفسیر الوسیط]]» و «التفسیر الوجیز» که نسبت به اولی مختصرند می باشد.
  
اين بخش، پس از فصل اعراب آيات آورده شده و در سرتاسر تفسير ديده مى‌شود و در زير عنوان بلاغت، مصاديق موضوعى و مباحثى كه در علوم بلاغت( معانى، بيان و بديع) مطرح شده و با آيات قرآنى تطبيق گرديده است، مثلا درباره آيه دوم سوره بقره چنين آمده است:« ذلك الكتاب» ذلك اسم اشاره دور است كه به جاى اسم اشاره نزديك آمده و علت آن بلندمرتبگى قرآن است.« هدى للمتقين» مجاز مرسل است، زيرا كه هدايت به قرآن نسبت داده شده است، ولى در حقيقت هادى خداوند است. و... فصل« بلاغت» در زير هر بخش از آيات، بيانگر اعجاز بيانى قرآن بوده و بسيار مفيد و سودمند است و خواننده را از رجوع به تفاسير ادبى بى‌نياز مى‌كند.
+
==شیوه تفسیر==
 +
وهبه زحیلى در آغاز «التفسیر المنیر فى العقیدة و الشریعة و المنهج»، طى مقدمه‌اى کوتاه پس از بیان انگیزه، به بیان شیوه [[تفسیر قرآن|تفسیر]] و منابع و مآخذ آن مى‌پردازد. آن‌گاه برابر شیوه معمول بیشتر مفسران که در آغاز تفسیر خود، برخى از مباحث [[علوم قرآنى]] را یادآور مى‌شوند، به بحث و بررسى مختصر درباره بعضى از مباحث مى‌پردازد که حدود ۳۵ صفحه را در بر مى‌گیرد. مباحث علوم قرآنى مطرح شده، در این بخش بدین ترتیب است: تعریف [[قرآن]]، اسامى قرآن، کیفیت نزول، [[سوره های مکی و مدنی|مکى و مدنى]]، اول ما نزل، آخر ما نزل، [[جمع قرآن]] در زمان [[پیامبر اسلام|رسول الله]] (ص) در زمان [[ابوبکر|ابوبکر]] و [[عثمان]]، [[رسم الخط قرآن|رسم الخط]] عثمانى، [[قراءات قرآن|قراءات]] هفت‌گانه و سبعة احرف، [[اعجاز قرآن]] و وجوه آن، عربیت قرآن، [[ترجمه قرآن]]، [[حروف مقطعه]]، تشبیه، استعاره، کنایه، تعریض و مجاز در قرآن.
  
مأخذ و منبع اين بخش از تفسير،« صفوة التفاسير» صابونى، كشاف زمخشرى، بحر المحيط ابو حيان، و جامع الاحكام قرطبى است كه گاهى مفسر نيز با درايت خويش پاره‌اى از موارد را برترى داده و در حقيقت ديدگاه خويش را بيان كرده است( تفسير المنير ج 1 ص 72 پاورقى)
+
دکتر زحیلى در آغاز تمامى [[سوره|سوره‌ها]]، ابتدا مضامین هر سوره را به کوتاهى بیان کرده است و در صورتى که سوره‌اى به جز نام مشهور، داراى اسامى دیگر مى‌باشد، زیر عنوان «اسامى سوره» مطالبى را بیان داشته، سپس فضیلت سوره و روایات وارده در عظمت شأن و قراءت سوره را یاد آور شده و بعد [[تناسب آیات و سور|تناسب]] سوره مورد بحث را با سوره قبل از آن با عنوان «مناسبتها لما قبلها» یا مانند آن، مورد بررسى قرار داده است.
  
ج) لغات آيات:
+
وى هر سوره‌اى را همچون دیگر مفسران، به چند بخش تقسیم کرده و براى هر بخش از آیات، موارد گوناگونى را بیان کرده که تمامى آن موارد در راستاى تفسیر و کشف و پرده‌بردارى از آیات قرآن است. این شیوه در سرتاسر تفسیر و در تمامى بخشهاى گوناگون آیات، پیاده شده است، بدین ترتیب: [[اعراب قرآن|اعراب]]، [[بلاغت]]، مفردات لغوى، نامگذارى، [[سبب نزول]]، تناسب آیات و تفسیر و بیان، [[احکام شرعی|احکام]] آیات و [[فقه]] کاربردى و...
  
سومين بخشى كه در سرتاسر تفسير نيز ديده مى‌شود، فصل شرح آيات است. در اين فصل، كلماتى از قرآن، اعم از اسم و فعل و حرف، كه نياز به شرح كوتاهى داشته، آورده شده و به توضيح آن پرداخته است.
+
اینک به اختصار درباره هر یک از عناوین بالا که در سرتاسر تفسیر دیده مى‌شود و در حقیقت شیوه اصلى مفسر در فهم و تفسیر آیات است، مطالبى را یادآور مى‌شویم.
  
اين فصل از تفسير بسيار سودمند است، زيرا خواننده پيش از ورود در تفسير آيات، با مفردات و شرح لغات آن آشنا مى‌گردد و سپس به مطالعه تفسير آيات مى‌پردازد و در حقيقت اين فصل خود يك دوره تفسير وجيز قرآن است.
+
*الف) اعراب آیات: مفسر در آغاز زیر عنوان «الاعراب» کلمه‌ها و جمله‌هایى را که در آیه، وجه [[نحو|نحوی]] و [[اعراب قرآن|اعرابى]] آنها مشکل بوده یا داراى چند وجه است، بیان کرده است، از این رو فقط نقش کلمه و یا جمله را در آیات یادآور شده، ولى درباره خود کلمه در موارد محدودى مطالبى را آورده است، به این دلیل که علم [[صرف]] و [[علم لغت|لغت]] و مفردات به این مهم اختصاص دارد و لزومى ندارد به آن پرداخته شود. این بخش در تمامى تفسیر، بدون استثناء، پس از یادآورى هر بخش از آیات آورده شده است. مأخذ و منبع تفسیر در این بخش کتاب «البیان فى غریب اعراب القرآن» ابوالبرکات ابن الانبارى است. ولى از تفسیر قرطبى و «[[الکشاف عن حقائق غوامض التنزیل (کتاب)|الکشاف]]» [[جارالله زمخشری|زمخشرى]] و دیگر تفاسیر هم سود جسته است. در واقع این بخش از تفسیر که در برگیرنده تمامى آیات قرآن است، خود یک دوره کامل [[اعراب قرآن]] بوده و بخش زیادى از تفسیر را به خود اختصاص داده است.
 +
*ب) بلاغت آیات: پس از فصل اعراب آیات، در زیر عنوان «البلاغة»، مصادیق موضوعى و مباحثى که در علوم [[بلاغت]] ([[علم معانی|معانى]]، [[علم بیان|بیان]] و [[علم بدیع|بدیع]]) مطرح شده و با آیات قرآنى تطبیق گردیده است. فصل بلاغت در زیر هر بخش از آیات، بیانگر [[معجزه|اعجاز]] بیانى قرآن بوده و بسیار مفید و سودمند است و خواننده را از رجوع به تفاسیر ادبى بى‌نیاز مى‌کند. منابع این بخش از تفسیر، «صفوة التفاسیر» صابونى، الکشاف زمخشرى، [[البحر المحیط فی التفسیر (کتاب)|بحر المحیط]] [[ابوحیان اندلسی|ابوحیان]]، و جامع الاحکام قرطبى است، که گاهى مفسر نیز پاره‌اى از موارد را برترى داده و در حقیقت دیدگاه خویش را بیان کرده است.
 +
*ج) لغات آیات: سومین بخشى که در سرتاسر تفسیر نیز دیده مى‌شود، فصل شرح مفردات آیات است. در این فصل، کلماتى از قرآن، اعم از اسم و فعل و حرف، که نیاز به شرح کوتاهى داشته، آورده شده و به توضیح آن پرداخته است. این فصل از تفسیر بسیار سودمند است، زیرا خواننده پیش از ورود در تفسیر آیات، با مفردات و شرح لغات آن آشنا مى‌گردد و سپس به مطالعه تفسیر آیات مى‌پردازد و در حقیقت این فصل خود یک دوره تفسیر وجیز قرآن است. مآخذ و منابع تفسیر در این بخش آن گونه که از مقدمه تفسیر پیداست، تفسیر الکشاف زمخشرى و البحر المحیط ابوحیان بوده است، و در موارد اندکى در پاورقى، [[المفردات فی غریب القرآن (کتاب)|مفردات راغب اصفهانى]] را نیز به عنوان مأخذ یادآور شده است.
 +
*د) تفسیر آیات: در این بخش نیز که در حقیقت قلب تفسیر و بیان کننده مراد و مقصود از آیات است، بدون استثناء در سرتاسر تفسیر ذیل هر بخشى از آیات آورده شده است. مفسّر، به طور معمول با حذف زوائد و اختلافهاى تفسیرى به شرح و تفسیر آیات پرداخته و فهم آن را براى خواننده آسان و مراد کلام الهى را تا حدّ توان ممکن ساخته است. براى فهم آیات، از شیوه [[تفسیر قرآن به قرآن]] و از روایات استمداد جسته است که با سیرى در جلدهاى گوناگون آن، این نکته بخوبى روشن مى‌گردد.
 +
*ه) خلاصه احکام آیات و کاربرد آن در زندگى: در سرتاسر تفسیر بحثى با عنوان «فقه الحیاة و الاحکام» آورده شده است که در زیر هر بخش از آیات، بدون استثنا آورده شده و در این بخش، برداشت از آیات با توجه به نکته‌هاى تفسیرى آن دسته بندى شده و در همه موارد با شماره گذارى مسلسل، آن نکته‌ها بیان شده است و بیش‌تر [[احکام شرعی|احکام]] وضعى و تکلیفى و همچنین نکته‌هاى عقیدتى و [[اخلاق|اخلاقى]] در این بخش به چشم مى‌خورد. این بخش از تفسیر، پس از فصل تفسیر آیات در مرتبه دوم از اهمیت قرار دارد و در حقیقت برگرفته از تفسیر آیات است و خواننده را با پیام قرآن و روح آن آشنا مى‌سازد. می توان گفت که تفسیر «المنیر» داراى گرایش [[فقه|فقهى]] است، زیرا مفسیر بیش‌تر به این مباحث و موضوع در [[قرآن]] پرداخته و فروعا و دلایل آن را یادآور شده است، و شاید این زمینه را تحصیل و تدریس مفسر درباره فقه مذاهب به وجود آورده است. در زیر بحث «[[آیات الاحکام|آیات الاحکام]]» شرح آراى فقهى مذاهب اربعه به چشم مى‌خورد و به یادکرد دلیلها و رد پاره‌اى از دیدگاههاى فقهى پرداخته شده است. مفسر در ذیل این آیات به تفصیل، مباحث را مطرح کرده و اختلاف مذاهب اربعه را بیان کرده است، هر چند متأسفانه به فقه دیگر مذاهب همچون [[امامیه]] که داراى فقه غنى و استوار و پویا و متکى به روایات [[معصوم|معصومان]] (ع) است، یا هیچ اشاره نشده و یا بسیار اندک و در موارد محدودى، دیدگاه فقهى [[شیعه]] بیان شده است.
 +
*و) اسباب نزول آیه یا آیات: دکتر زحیلى در مواردى که آیات داراى [[شأن نزول]] مشخصى بوده، زیر عنوان «سبب النزول» روایات گوناگونى را که در این باره وارد گردیده به اختصار بیان کرده و برخى را بر برخى دیگر برترى داده است، هر چند در پاره‌اى از موارد، راه درست را نپیموده است. در این بخش، منابع و مآخذ مفسر، [[اسباب النزول (واحدی) (کتاب)|اسباب النزول واحدى]]، تفسیر [[الدر المنثور فی التفسیر بالمأثور (کتاب)|در المنثور]] سیوطى و تفسیر خازن و برخی تفاسیر و جوامع حدیثى مشهور است، مانند [[تفسیر طبری (کتاب)|تفسیر طبرى]] و [[صحیح بخاری]]. وی در تفسیر خود مى‌نویسد: «من در این تفسیر کوشیده‌ام تا شأن نزولهایى را که صحیح نیست، ذکر نکنم، همچنین از میان برخى [[اسرائیلیات|اسرائیلیات]] پرهیز نموده‌ام.»
 +
*ز) تناسب آیات و سور: وهبه زحیلى در تفسیر خود، در آغاز هر [[سوره]]، ارتباط آن را با سوره پیشین یادآور شده است، از این رو توانسته است به پاره‌اى از نکته‌هاى تفسیرى از این زاویه، دست یابد. [[تناسب آیات و سور|تناسب سوره‌ها]] عموما براى مفسرانى داراى اهمیت بیشتر است که دیدگاه [[توقیفی بودن سوره های قرآن|توقیفى بودن ترتیب سور]] را پذیرفته‌اند و نویسنده از این جمله است. درباره تناسب [[آیه|آیات]] نیز ایشان غافل نبوده و در برخى مواضع آیات که تناسب مشهود و آشکار بوده است فصلى را با عنوان «المناسبة» به این مهم، اختصاص داده و به اختصار مطالب مفیدى را یادآور شده است.
  
مآخذ و منابع تفسير در اين بخش آن گونه كه از مقدمه تفسير پيداست، تفسير كشاف زمخشرى و بحر المحيط ابو حيان بوده است، و در موارد اندكى در پاورقى، مفردات راغب اصفهانى را نيز به عنوان مأخذ يادآور شده است.( تفسير المنير ج 1 ص 72 و ج 1 ص 61 پاورقى)
+
==منابع تفسیر==
 +
گویا در تدوین تفسیر «المنیر» به منابع و مأخذ متعدد و گوناگون تفسیرى و [[حدیث|حدیثى]] به شکل گسترده رجوع نشده، زیرا همان گونه که مفسر در مقدمه یادآور شده، هدف از تفسیر خود را رساندن پیام قرآن به علاقمندان، با حذف زوائد و اختلافهاى تفسیرى مطرح کرده است، از این روى، به منابع گوناگون کم مراجعه شده است. با این وجود، در مقدمه تفسیر و پاورقى جلدهاى گوناگون آن، منابع و مآخذ این تفسیر به چشم مى‌خورد که استفاده مفسر از آنها در یک سطح نیست. اینک به اختصار منابع و مآخذ تفسیر را در این جا یادآور مى‌شویم:
  
د) تفسير آيات:  
+
*الف) تفاسیر گوناگون: مانند تفسیر قرطبى، [[التفسیر الکبیر (کتاب)|تفسیر فخر رازی]]، [[تفسیر القرآن العظیم (ابن کثیر) (کتاب)|تفسیر ابن کثیر]]، [[الکشاف عن حقائق غوامض التنزیل (کتاب)|تفسیر کشاف]]، [[تفسیر طبری (کتاب)|تفسیر طبرى]]، [[البحر المحیط فی التفسیر (کتاب)|البحر المحیط]]، تفسیر المنار، تفسیر آلوسى، تفسیر بغوى، غرائب القرآن، [[انوار التنزیل و اسرار التأویل (کتاب)|تفسیر بیضاوى]]، تفسیر خازن، تفسیر نسفى، [[الدر المنثور فی التفسیر بالمأثور (کتاب)|الدر المنثور]]، جواهر طنطاوى، تفسیر [[شیخ محمود شلتوت|شیخ شلتوت]] و صفوة التفاسیر صابونى. از این میان، پنج تفسیر (قرطبى، رازى، ابن کثیر، کشاف و طبرى) بیش‌تر مورد توجه بوده است. هر چند در مقدمه تفسیر و سرتاسر آن و پاورقیها این نکته به چشم نمى‌خورد، ولى دکتر وهبه زحیلى در گفت و گویى، یادآور شده است که از [[مجمع البیان (کتاب)|مجمع البیان]] و [[المیزان فی تفسیر القرآن (کتاب)|تفسیر المیزان]]، استفاده جسته و براى تدوین تفسیر به آنها مراجعه مى‌کرده است.
 +
*ب) منابع و معاجم حدیثى: شاید برخى تفسیر المنیر را [[تفسیر مأثور|تفسیر روایى]] بدانند، زیرا ایشان به روایات نبوى و نقلهاى [[صحابه]] و [[تابعین|تابعین]] بسیار استناد کرده و فهم آیات را گاهى از این راه فراهم ساخته است، از این رو به منابع مختلف حدیثى، همچون [[صحاح سته]] و [[مسند احمد بن حنبل (کتاب)|مسند احمد بن حنبل]] و برخى دیگر از معاجم مشهور [[اهل سنت]] مراجعه کرده است. متأسفانه در این زمینه هم بسیار نادر به روایات [[اهل بیت]] (علیهم السلام) تمسک جسته و در موارد اندک و بسیار محدودى به جوامع حدیثى [[شیعه]] رجوع کرده است.
 +
*ج) احکام قرآن جصّاص و ابن العربى: در بررسى آیات بسیارى که اشاره به مسائل فقهى دارند، از کتاب «احکام القرآن» جصّاص و «احکام القرآن» [[محیی الدین ابن عربی|ابن العربى]] که در حقیقت [[تفسیر فقهی|تفسیر فقهى]] آیات و شرح [[آیات الاحکام|آیات الاحکام]] هستند، سود جسته و در تدوین مباحث فقهى از این دو کتاب، بسیار استفاده شده است.
 +
*د) کتابهاى علوم قرآنى و اعراب و لغت و قصص قرآن: همچون [[الاتقان فی علوم القرآن (کتاب)|الاتقان]] [[سیوطى]]، [[البرهان فی علوم القرآن (کتاب)|البرهان]] [[بدرالدین محمد زرکشی|زرکشى]]، المصاحف سجستانى، النشر ابن جزرى، [[المفردات فی غریب القرآن (کتاب)|المفردات]] [[راغب اصفهانی|راغب اصفهانى]]، البیان فى غریب القرآن ابن الانبارى، قصص الانبیاء عبدالوهاب النجار و... .
  
در اين بخش كه در حقيقت قلب تفسير و بيان كننده مراد و مقصود از آيات است نيز، بدون استثناء در سرتاسر تفسير ذيل هر بخشى از آيات آورده شده است.
+
==ویژگی‌هاى تفسیر==
مفسّر، به طور معمول با حذف زوائد و اختلافهاى تفسيرى به شرح و تفسير آيات پرداخته و فهم آن را براى خواننده آسان و مراد كلام الهى را تا حدّ توان ممكن ساخته است.
 
براى فهم آيات، از شيوه تفسير قرآن به قرآن و از روايات استمداد جسته است كه با سيرى در جلدهاى گوناگون آن، اين نكته بخوبى روشن مى‌گردد.
 
  
ه) خلاصه احكام آيات و كاربرد آن در زندگى:  
+
تفسیر «المنیر» از برتریهاى شایان توجهى برخوردار است، از این روى سبب گردیده در بین دیگر تفاسیر در پاره‌اى از جنبه‌ها درخشش ویژه‌اى داشته باشد و پس از نشر در کم‌تر از پنج سال، پنج بار تجدید چاپ گردد:
 +
اینک به برخى از ویژگیها و برجستگیهاى تفسیر اشاره مى‌شود:
  
در سرتاسر تفسير بحثى با عنوان« فقه الحياة و الاحكام» آورده شده است كه در زير هر بخش از آيات، بدون استثناد آورده شده و در اين بخش، برداشت از آيات با توجه به نكته‌هاى تفسيرى آن دسته بندى شده و در همه موارد با شماره گذارى مسلسل، آن نكته‌ها بيان شده است و بيش‌تر احكام وضعى و تكليفى بر گرفته از آيات و همچنين نكته‌هاى عقيدتى و اخلاقى در اين بخش به چشم مى‌خورد.
+
*الف) آوردن عناوین براى بخشهاى گوناگون آیات: مفسر در تمامى [[تفسیر]]، از آغاز [[قرآن]] تا پایان آن، آیات را به بخشهاى گوناگون و مناسب تقسیم نموده و براى هر چند [[آیه]]، یک عنوان تعیین کرده است تا خواننده در آغاز، نماى کلى آیات را در پیش روى داشته باشد و بتواند تفسیر و معانى آیات را در ذهن خود ترسیم کند. به عنوان نمونه آیات آغازین [[سوره بقره]] (۱ تا ۲۰) این عناوین را دارند: آیات ۱- ۵ صفات المؤمنین و جزاء المتقین؛ آیات ۶ تا ۷ صفات الکافرین؛ آیات ۸ تا ۱۶ صفات المنافقین؛ آیات ۱۷ تا ۲۰ ایراد الامثال للمنافقین. در تفسیرهاى قدیمى این عنوان بندى براى بخشهاى گوناگون آیات قرآنى به چشم نمى‌خورد و در بیش‌تر تفاسیر جدید نیز وجود ندارد، ذکر این عناوین به گونه فهرست بخشهاى آیات، خود کتابى مستقل و سودمند خواهد بود.
اين بخش از تفسير، پس از فصل تفسير آيات در مرتبه دوم از اهميت قرار دارد و در حقيقت بر گرفته از تفسير آيات است و خواننده را با پيام قرآن و روح آن آشنا مى‌سازد.
+
*ب) فصل بندى و باب بندى مطالب: تفسیر المنیر در شیوه فصل‌بندى، یکى از موفق‌ترین تفسیرهاست، زیرا در ذیل هر چند آیه، فصلهاى گوناگونى را با عناوینى مشخص، طرح کرده تا خواننده نیاز خود را در هر فصل و عنوان مشخصى بجوید. عناوین مشترک در سوره‌ها بطوریکه قبلا اشاره شد از این قرار است: سوره... مناسبتها لما قبلها، ما اشتملت علیه هذه السورة، فضلها، مدنیتها و مکیتها، تسمیتها، الاعراب، البلاغه، المفردات اللغویة، سبب النزول، المناسبة، التفسیر و البیان، فقه الحیاة و الاحکام و... . این گونه فصل بندى در تفسیر [[مجمع البیان (کتاب)|مجمع البیان]] نیز دیده مى‌شود.
در تفاسير قديمى، چنين مدخلى ديده نمى‌شود، هر چند در برخى از آنها مطالبى كه در بردارنده، مباحث ياد شده است گاهى ديده مى‌شود. شايد بتوان گفت كه يكى از ويژگيهاى برجسته اين تفسير بخش« فقه الحياة و الاحكام» است كه پس از هر چند آيه ديده مى‌شود.
+
*ج) چند تفسیر و کتاب در یک تفسیر: چون این تفسیر مطالب گوناگونى را که در حوزه علم تفسیر قرار مى‌گیرد، فصل بندى و با عناوین معین بیان کرده است، سبب گردیده تا چند تفسیر و کتاب را در درون خود جاى دهد. مطالبى که در سرتاسر تفسیر ذیل عنوان، «الاعراب» آورده، در صورت جمع آورى در یک کتاب، یک دوره «[[اعراب قرآن|اعراب القرآن]]» تقریبا جامع خواهد بود. همچنین مطالب ذیل عنوان «البلاغة» و عنوان «المفردات اللغویة» و «فضل السورة» که هر کدام کتابى را تشکیل خواهند داد.
 +
*د) حذف نظریات گوناگون تفسیرى: مفسر در مقدمه یادآور شده است که اختلافهاى تفسیرى را کم‌تر یادآور شده است تا خواننده در پذیرش راه درست و درک حقایق قرآنى سرگردان نگردد و این بسیار شایسته است. این تفسیر، با رسالت رساندن پیام قرآن به علاقه مندانى که به شکل گسترده پى‌گیر مطالب تخصصى تفسیر و دیدگاههاى گوناگون نیستند، تدوین شده است.
 +
*ه) خلاصه احکام آیات و کاربرد آن در زندگى: آنچه از آیات قرآن با توجه به نکته‌هاى تفسیرى آن برداشت شده، ذیل عنوان «فقه الحیاة و الاحکام» بیان کرده است و تقریبا در همه موارد به گونه‌اى دسته‌بندى شده و با شماره مسلسل، [[حکم تکلیفی|احکام تکلیفیه]]، [[احکام وضعی|احکام وضعیه]]، مسائل عقیدتى، [[اخلاق|اخلاقى]] و... که در آیات بدانها اشاره شده، آمده است. این بخش از تفسیر که بدون استثناء ذیل هر بخش از آیات آمده است، بسیار مفید و سودمند بوده و در حقیقت پیام قرآن در این تفسیر، بیش‌تر در همین بخش خلاصه مى‌شود.
 +
*و) نثر روان و خوشخوان تفسیر: چون مفسر یادآور شده که، تفسیر را براى گروههاى گوناگون مردم که از نظر فرهنگى در حدّ متوسطى هستند، نوشته است، از این روى با نثر عربى روان و رسا و نه با نثرى ادبى و فنى، به تدوین آن پرداخته است از این جهت محتوى را فداى واژگان و پیچیدگیهاى فنى نکرده است. بدین جهت نثر این تفسیر براى هر علاقمند به قرآن که تا اندازه‌اى به [[ادبیات عرب]] آشنا باشد، قابل استفاده است. همچنین چاپ زیبا و منقح و تقریبا بى‌اشتباه تفسیر به ضمیمه نثر روان آن، هر علاقمند به فرهنگ قرآنى را مجذوب خود مى‌سازد.
  
ولى مطالب اين بخش با فصل تفسير آيات در هم شده‌اند و گاه تكرار، ولى در واقع در اين بخش نويسنده از زاويه‌اى ديگر، با تقسيم بندى مناسب، به آيات و تفسير آن نگريسته است.
+
با این وجود، پاره‌اى از کاستیها را نیز می توان برای این تفسیر برشمرد، از جمله:
  
و) اسباب نزول آيه يا آيات:
+
*الف) یاد نکردن منابع و مآخذ در پانوشت‌ها: روشن است که در تدوین این تفسیر از منابع و مآخذى استفاده شده که در مقدمه تفسیر بدانها اشاره گردیده است، ولى کم و بیش در تدوین تمامى کتابها مرسوم است که در استفاده از هر منبع و مآخذى در جاى جاى کتاب، نام آن منبع با ویژگیهایى که دارد، آورده مى‌شود، در حالیکه این شیوه در تفسیر المنیر مورد غفلت واقع شده، لذا پانوشتهاى تفسیر بسیار اندک به نظر مى‌رسد.
 +
) عدم استفاده از روایات و معارف [[اهل البیت|اهل البیت]] (ع)
 +
*ج) عدم استفاده از تفسیرها و جوامع حدیثى و کتابهاى [[شیعه|شیعه]]؛ قابل توجه است که در این دو مورد، نقد متوجه اکثر تفاسیر اهل سنت مى‌باشد.
 +
*د) گرایش [[اشاعره|اشعرى‌گرى]] در تفسیر؛ از جمله در مسئله رؤیت خداوند که طبق مذهب ظاهر گرایان گذشته رفتار نموده است.
 +
*ه) عدم توجه به مسائل علمى؛ در لابلاى تفسیر از توجه به مسائل علمى که امکان اشاره به آنها در قرآن وجود دارد معمولا غفلت ورزیده است.
  
آيات قرآن در رابطه با سبب نزول دو گروهند.
+
==منابع==
برخى از آيات بدون سبب خاص نازل گرديده و برخى ديگر با توجه به يك سبب و قضيه خاص نازل شده‌اند كه در مرتبه اول آن آيات اشاره به آن سبب دارد، هر چند سبب نزول خاص، مخصص حكم آيه نيست و در موارد همانند آن، قابل تطبيق و جارى است.
 
از اين رو دكتر زحيلى در مواردى كه آيات داراى شأن نزول مشخصى بوده، زير عنوان« سبب النزول» روايات گوناگونى را كه در اين باره وارد گرديده به اختصار بيان كرده و برخى را بر برخى ديگر برترى داده است، هر چند در پاره‌اى از موارد، راه درست را نپيموده است، مثلا درباره سوره دهر، آيه 8 و 9 تمامى مفسران اماميه و برخى از دانشمندان اهل سنت، شأن نزول آن را درباره على( ع) و فاطمه( س) و حسنين« عليهما السلام» و فضه مى‌دانند، ولى ايشان ضمن نقل اين قضيه و استناد آن به مفسران، اين شأن نزول را صحيح نمى‌داند.( تفسير المنير ج 29 ص 287) در اين بخش، منابع و مآخذ مفسر، با توجه به آنچه كه در مقدمه آمده است.( تفسير المنير ج 1 ص 10) و همچنين آن گونه كه در جلدهاى گوناگون تفسير نيز به آن اشاره شده است، اسباب النزول واحدى، تفسير در المنثور سيوطى و تفسير خازن است.( فصلنامه بينات شماره 2 ص 117) هر چند گاهى به تفاسير و جوامع حديثى مشهور ديگر نيز رجوع شده است، مانند تفسير طبرى و صحيح بخارى...( تفسير المنير ج 2 ص 211، 227) ايشان در هر مورد مأخذ و مرجعى كه از آن نقل كرده، و در هنگام نقل روايات سبب نزول، سلسله سند و راوى و صحابى نقل كننده و حاضر در جريان واقعه را ياد آور مى‌شود.
 
 
 
دكتر زحيلى درباره بحث« اسباب نزول» در تفسير خود مى‌نويسد:« من در اين تفسير كوشيده‌ام تا شأن نزولهايى را كه صحيح نيست، ذكر نكنم، همچنين از ميان برخى اسرائيليات و سخنانى كه از بنى‌اسرائيل از طريق كتابهاى كعب الاحبار و وهب بن منبه در كتابهاى ما وارد شده و فرهنگ بعضى از مسلمانها متأثر از آن شده است و تصور كرده‌اند كه اينها از پيامبر( ص) است، ولى روشن شده كه اين گونه مطالب، از بنى‌اسرائيل است، پرهيز نموده‌ام و هر مطلبى را كه غير صحيح بود، ذكر نكرده‌ام و...»( فصلنامه منبات ش 2 ص 116)
 
 
 
ز) تناسب آيات:
 
 
 
تناسب آيات و سوريكه از مباحث مهم علوم قرآنى است كه در آن به نوع پيوند آيات و سور پرداخته مى‌شود. برخى از مفسران به موضوع تناسب آيات و سوره‌ها اهتمام فراوان داشته و توانسته‌اند بدين وسيله برخى ابهامات تفسيرى را كشف و شرحى براى پاره‌اى از پرسشهاى قرآنى، بيابند.
 
دكتر وهبه زحيلى در تفسير خود، در آغاز هر سوره، ارتباط آن را با سوره پيشين يادآور شده است، از اين رو توانسته است به پاره‌اى از نكته‌هاى تفسيرى از اين زاويه، دست يابد.
 
تناسب سوره‌ها عموما براى مفسرانى داراى اهميت بيشتر است كه ديدگاه توقيفى بودن ترتيب سور را پذيرفته‌اند و نويسنده از اين جمله است.( تفسير المنير ج 1 ص 23) درباره تناسب آيات نيز ايشان غافل نبوده و در برخى مواضع آيات كه تناسب مشهود و آشكار بوده است فصلى را با عنوان( المناسبة) به اين مهم، اختصاص داده و به اختصار مطالب مفيدى را يادآور شده است، ذكر اين نكته خالى از فايده نيست كه تناسب آيات و فهم ارتباط آنها با يكديگر، ناگفته‌هاى فراوانى را در قرآن هويدا مى‌سازد كه جز از اين راه، از راه ديگر، فهم آن ممكن نيست، از اين روى تناسب آيات بيش‌تر از تناسب سور در فهم آيات كاربرد دارد.
 
 
 
==گرايش تفسير==     
 
 
 
مراد از گرايش كدام تفسيرى، يعنى اين كه مفسر بيش‌تر به چه مباحث و موضوعاتى در قرآن، توجه كرده و يا كدام دسته از موضوعات قرآنى را به شرح بيان داشته و فرعها و دليلهاى آن را يادآور شده است، از اين رو به نظر مى‌رسد كه تفسير المنير داراى گرايش فقهى است، و شايد اين زمينه را تحصيل و تدريس مفسر درباره فقه مذاهب به وجود آورده است، در زير بحث« آيات الاحكام» شرح آراى فقهى مذاهب اربعه به چشم مى‌خورد و به ياد كرد دليلها و رد پاره‌اى از ديدگاههاى فقهى پرداخته شده است، به عنوان مثال در جزء دوم تفسير كه حدود چهارصد صفحه است و اختصاص به تفسير سوره بقره( آيات 142- 252) دارد، مطالب فقهى زير به چشم مى‌خورد: تحويل قبله، سعى بين صفا و مروه، خوردنيهاى حلال و حرام، ميته و احكام آن، قصاص، وصيت، روزه و احكام آن، حج و احكام آن، شراب و قمار و مراحل تحريم آن، حكم ايلاء، عده مطلقه و احكام طلاق، رضاع و احكام آن، نفقه اولاد و.... هر چند سوره بقره در بردارنده آيات فراوان فقهى است، ولى مفسر در ذيل آيات آن به تفصيل، مباحث ياد شده را مطرح كرده و اختلاف مذاهب اربعه را بيان كرده است، هر چند متأسفانه به فقه ديگر مذاهب همچون اماميه كه داراى فقه غنى و استوار و پويا و متكى به روايات معصومان( ع) است، يا هيچ اشاره نشده و يا بسيار اندك و در موارد محدودى، ديدگاه فقهى شيعه بيان شده است.
 
 
 
همچنين بخش« فقه الحياة و الاحكام» كه در سراسر تفسير بدون استثناء وجود دارد. در بردارنده برداشت از آيات و احكام آن( وضعيّه و تكليفيه) است كه خود نشانگر توجه مفسر به برداشتهاى فقهى از آيات است.
 
البته روش ايشان در تفسير روش تحليلى است كه عقلى و اجتهادى محسوب مى‌گردد و از جهتى به تقارب بين المذاهب نظر دارد.( المفسرون حياتهم و منهجهم ص 685) از لحاظ فكرى، گاه گرايش اشعرى گرى خود را در اين تفسير نمايانده است، از جمله در مسئله رؤيت كه طبق مذهب ظاهرگرايان گذشته رفتار نموده است.( تفسير و مفسران ج 2 ص 507)-( المنير جزء 7 ص 316)
 
 
 
==منابع تفسير==     
 
 
 
در مقدمه تفسير و پاورقى جلدهاى گوناگون آن، منابع و مآخذ تفسير به چشم مى‌خورد كه استفاده مفسر از آنها در يك سطح نيست و در واقع به سه دسته تقسيم مى‌شوند.
 
منابع دسته اول كه بسيار از آنها استفاده شده است، مانند تفسير قرطبى، فخر رازى و... منابع دسته دوم و سوم كه كم‌تر از آنها سود جسته است.
 
 
 
اينك به اختصار منابع و مآخذ تفسير را در اين جا يادآور مى‌شويم:
 
 
 
1- تفاسير گوناگون:
 
 
 
مانند تفسير قرطبى، رازى، ابن كثير، كشاف، طبرى، بحر المحيط، المنار، آلوسى، بغوى، غرائب القرآن، بيضاوى، خازن، نسفى، در المنثور، جواهر طنطاوى، تفسير شيخ شلتوت و صفوة التفاسير صابونى، از اين ميان پنج تفسير( قرطبى، رازى، ابن كثير، كشاف و طبرى) بيش‌تر مورد توجه بوده است.
 
هر چند در مقدمه تفسير و سرتاسر آن و پاورقيها اين نكته به چشم نمى‌خورد، ولى دكتر وهبه زحيلى در گفت و گويى، يادآور شده است كه از مجمع البيان شيخ طبرسى و تفسير الميزان مرحوم علامه طباطبايى، استفاده جسته و براى تدوين تفسير به آنها مراجعه مى‌كرده است.( فصلنامه بينات ش 2 ص 113)
 
 
 
2- صحاح سته، مسند احمد بن حنبل و برخى ديگر از معاجم حديثى:
 
 
 
شايد برخى تفسير المنير را تفسير روايى بدانند، زيرا ايشان به روايات نبوى و نقلهاى صحابه و تابعين بسيار استناد كرده و فهم آيات را گاهى از اين راه فراهم ساخته است، از اين رو به منابع مختلف حديثى، همچون صحاح سته و مسند احمد بن حنبل و برخى ديگر از معاجم مشهور اهل سنت مراجعه كرده است، هر چند متأسفانه در اين زمينه هم بسيار نادر به روايات اهل بيت( ع) تمسك جسته و در موارد اندك و بسيار محدودى به جوامع حديثى شيعه رجوع كرده است.
 
 
 
3- احكام قرآن جصّاص و ابن العربى:
 
 
 
در بررسى آيات بسيارى كه اشاره به مسائل فقهى دارند، از كتاب« احكام القرآن» جصّاص و« احكام القرآن» ابن العربى كه در حقيقت تفسير فقهى آيات و شرح آيات الاحكام هستند، سود جسته و در تدوين مباحث فقهى از اين دو كتاب، بسيار استفاده شده است.
 
 
 
4- كتابهاى علوم قرآنى و اعراب و لغت و قصص قرآن:
 
 
 
همچون الاتقان سيوطى، البرهان زركشى، المصاحف سجستانى، النشر ابن جزرى، مفردات راغب اصفهانى، البيان فى غريب القرآن ابن الانبارى و...، و قصص الانبياء عبد الوهاب النجار و.... گويا در تدوين تفسير المنير به منابع و مأخذ متعدد و گوناگون تفسيرى و حديثى به شكل گسترده رجوع نشده، زيرا همان گونه كه مفسر در مقدمه يادآور شده، هدف از تفسير خود را رساندن پيام قرآن به علاقمندان، با حذف زوائد و اختلافهاى تفسيرى مطرح كرده است، از اين روى، به منابع گوناگون كم مراجعه شده است.
 
 
 
==برتريهاى تفسير==
 
 
 
تفسير المنير از برتريهاى شايان توجهى برخوردار است از اين روى سبب گرديده در بين ديگر تفاسير در پاره‌اى از جنبه‌ها درخشش ويژه‌اى داشته باشد و پس از نشر در كم‌تر از پنج سال، پنج بار تجديد چاپ گردد:
 
اينك به برخى از ويژگيها و برجستگيهاى تفسير اشاره مى‌شود:
 
 
 
الف) آوردن عناوين براى بخشهاى گوناگون آيات:
 
 
 
مفسر در تمامى تفسير، از آغاز قرآن تا پايان آن، آيات را به بخشهاى گوناگون و مناسب تقسيم نموده و براى هر چند آيه، يك عنوان تعيين كرده است تا خواننده در آغاز، نماى كلى آيات را در پيش روى داشته باشد و بتواند تفسير و معانى آيات را در ذهن خود ترسيم كند.
 
به عنوان نمونه آيات آغازين سوره بقره( 1 تا 20) اين عناوين را دارند: آيات 1- 5 صفات المؤمنين و جزاء المتقين. آيات 6 تا 7 صفات الكافرين آيات 8 تا 16 صفات المنافقين. آيات 17 تا 20 ايراد الامثال للمنافقين.
 
در تفسيرهاى قديمى اين عنوان بندى براى بخشهاى گوناگون آيات قرآنى به چشم نمى‌خورد و در بيش‌تر تفاسير جديد نيز وجود ندارد، ذكر اين عناوين به گونه فهرست بخشهاى آيات، خود كتابى مستقل و سودمند خواهد بود.
 
 
 
ب) فصل بندى و باب بندى مطالب:
 
 
 
روشمند بودن هر كتاب و فصل‌بندى آن انگيزه و شوق مطالعه را در خواننده ايجاد مى‌كند و تفسيرهاى قرآن نيز به عنوان كتاب جامع از اين قاعده مستثنى نيستند. در تفسيرهاى قديمى اين موضوع رعايت نگرديده ولى در تفسيرهاى جديد سعى شده است كه مباحث تفسيرى در قالب بابها و فصلهاى جداگانه مطرح گردد.
 
تفسير المنير در اين شيوه يكى از موفق‌ترين تفسيرهاست زيرا در ذيل هر چند آيه، فصلهاى گوناگونى را با عناوينى مشخص، طرح كرده تا خواننده نياز خود را در هر فصل و عنوان مشخصى بجويد. عناوين مشترك در سوره‌ها بطوريكه قبلا اشاره شد از اين قرار است: سوره... مناسبتها لما قبلها، ما اشتملت عليه هذه السورة، فضلها، مدنيتها مكيتها، تسميتها، الاعراب، البلاغه، المفردات اللغوية، سبب النزول، المناسبة، التفسير و البيان، فقه الحياة و الاحكام و.... اين گونه فصل بندى در تفسير مجمع البيان نيز ديده مى‌شود.
 
 
 
ج) چند تفسير و كتاب در يك تفسير:
 
 
 
چون اين تفسير مطالب گوناگونى را كه در حوزه علم تفسير قرار مى‌گيرد، فصل بندى و با عناوين معين، بيان كرده است، سبب گرديده تا چند تفسير و كتاب را در درون خود جاى دهد، مطالبى كه در سرتاسر تفسير ذيل عنوان،« الاعراب» آورده، در صورت جمع آورى در يك كتاب، يك دوره« اعراب القرآن» تقريبا جامع خواهد بود. همچنين مطالب ذيل عنوان« البلاغة» و عنوان« المفردات اللغوية» و« فضل السورة» كه هر كدام كتابى را تشكيل خواهند داد.
 
 
 
د) حذف نظريات گوناگون تفسيرى:
 
 
 
مفسر در مقدمه يادآور شده است كه اختلافهاى تفسيرى را كم‌تر يادآور شده است تا خواننده در پذيرش راه درست و درك حقايق قرآنى سرگردان نگردد و اين بسيار شايسته است. اين تفسير، با رسالت رساندن پيام قرآن به علاقه مندانى كه به شكل گسترده پى‌گير مطالب تخصصى تفسير و ديدگاههاى گوناگون نيستند، تدوين شده است.
 
 
 
ه) خلاصه احكام آيات و كاربرد آن در زندگى:
 
 
 
آنچه از آيات قرآن با توجه به نكته‌هاى تفسيرى آن برداشت شده، ذيل عنوان« فقه الحياة او الاحكام» بيان كرده است و تقريبا در همه موارد به گونه‌اى دسته‌بندى شده و با شماره مسلسل، احكام تكليفيه، وضعيه، مسائل عقيدتى، اخلاقى و... كه در آيات بدانها اشاره شده، آمده است. اين بخش از تفسير كه بدون استثناء ذيل هر بخش از آيات آمده است، بسيار مفيد و سودمند بوده و در حقيقت پيام قرآن در اين تفسير، بيش‌تر در همين بخش خلاصه مى‌شود.
 
 
 
و) نثر روان و خوشخوان تفسير:
 
 
 
چون مفسر يادآور شده كه، تفسير را براى گروههاى گوناگون مردم كه از نظر فرهنگى در حدّ متوسطى هستند، نوشته است، از اين روى با نثر عربى روان و رسا و نه با نثرى ادبى و فنى، به تدوين آن پرداخته است از اين جهت محتوى را فداى واژگان و پيچيدگيهاى فنى نكرده است. بدين جهت نثر اين تفسير براى هر علاقمند به قرآن كه تا اندازه‌اى به ادبيات عرب آشنا باشد قابل استفاده است.
 
همچنين چاپ زيبا و منقح و تقريبا بى‌اشتباه تفسير به ضميمه نثر روان آن، هر علاقمند به فرهنگ قرآنى را مجذوب خود مى‌سازد.
 
 
 
ز) فهرست موضوعى تفسير:
 
 
 
يكى از امتيازات اين تفسير جلد شانزدهم( جزء 31 و 32). آن است كه ويژه فهرست موضوعى قرآن و تفسير است و سرتاسر آن عناوين گوناگون را در بردارد كه در قرآن و تفسير به آن اشاراتى شده است، موضوعات اين تفسير به ترتيب حروف ابجد، به صورت معجم است كه با ذكر جلد و صفحه مشخص شده تا به سهولت مورد استفاده واقع گردد.
 
 
 
==پاره‌اى از كاستيهاى تفسير==
 
 
 
الف) ياد نكردن منابع و مآخذ در پانوشت‌ها:
 
 
 
روشن است كه در تدوين اين تفسير از منابع و مآخذى استفاده شده كه در مقدمه تفسير بدانها اشاره گرديده است و ما در فصلى جداگانه در همين مقاله به آن اشاره كرديم، ولى كم و بيش در تدوين تمامى كتابها مرسوم است كه در استفاده از هر منبع و مآخذى در جاى جاى كتاب، نام آن منبع با ويژگيهايى كه دارد، آورده مى‌شود، در حاليكه اين شيوه در تفسير المنير مورد غفلت واقع شده، لذا پانوشتهاى تفسير بسيار اندك به نظر مى‌رسد. برخى از موارد در جلد 1 از اين قرارند: صفحه‌هاى 128- 204- 205 و... جزء 1 و صفحه‌هاى 6، 13، 14، 20،... جزء دوم.
 
 
 
ب) عدم استفاده از روايات و معارف اهل البيت( ع)
 
 
 
ج) عدم استفاده از تفسيرها و جوامع حديثى و كتابهاى شيعه:
 
 
 
قابل توجه است كه در اين دو مورد، نقد متوجه اكثر تفاسير اهل سنت مى‌باشد.
 
 
 
د) گرايش اشعرى‌گرى در تفسير:
 
 
 
از جمله در مسئله رؤيت كه طبق مذهب ظاهر گرايان گذشته رفتار نموده است.( تفسير و مفسران ج 2 ص 507) و( المنير جزء 7 ص 316).
 
 
 
ه) عدم توجه به مسائل علمى:
 
 
 
در لابلاى تفسير از توجه به مسائل علمى كه امكان اشاره به آنها در قرآن وجود دارد غفلت ورزيده است.( تفسير و مفسران ج 2 ص 507). ضمن اينكه در بعض موارد توضيحات علمى مناسبى داشته است. مانند كروى بودن زمين( المنير جزء 30 ص 47 و جزء 13 ص 108).
 
 
 
و) دو فهرست در يك فهرست:
 
 
 
فهرست مندرج در مجلد 16 اين تفسير، هم فهرست موضوعى آيات قرآن و هم فهرست موضوعى تفسير است و چون همان گونه كه پيش از اين يادآور شديم مفسر براى هر بخش از آيات، عنوانى مشخص كرده، همان عناوين را به شكل فهرست موضوعى آيات قرآن دانسته و با فهرست تفسير تلفيق كرده و در قالب يك فهرست بر اساس حروف الفبا، درست كرده است
 
 
 
==منبع==
 
 
 
نرم افزار جامع التفاسیر ، بخش کتابشناسی
 
  
 +
*[[نرم افزار جامع تفاسیر نور|نرم افزار جامع التفاسیر نور]]، مرکز تحقیقات کامپوتری علوم اسلامی.
 
{{تفسیر قرآن}}
 
{{تفسیر قرآن}}
 
[[رده: تفاسیر]]
 
[[رده: تفاسیر]]
 +
[[رده: تفاسیر اجتهادی]]
 +
[[رده:تفسیرهای اهل سنت]]

نسخهٔ کنونی تا ‏۳ فوریهٔ ۲۰۲۴، ساعت ۱۱:۱۶

التفسیر المنیر.jpg
نویسنده وهبة زحیلی
موضوع تفسير اهل سنت
زبان عربی
تعداد جلد ۳۲

«التفسیر المُنیر فى العقیدة و الشریعة و المنهج» تألیف مفسّر سورى وهبة زحیلى (۱۴۳۶-۱۳۵۱ ق)، از تفاسیر اجتهادی اهل سنت، شامل تفسیر کامل قرآن کریم می‌باشد. مفسر علاوه بر تفسیر و توضیح آیات قرآن، به مباحث لغوی، اعراب، بلاغت، تناسب آیات و سور، احکام و اسباب نزول برخی آیات پرداخته است. آوردن عناوین براى بخشهاى گوناگون آیات و فصل‌بندى مطالب، از ویژگی‌های این تفسیر است.

انگیزه تألیف

دکتر وهبه زحیلى درباره انگیزه تدوین تفسیر «المنیر» مى‌نویسد: «چون من نیاز شدیدى را میان گروههاى گوناگون مردم، که از نظر فرهنگى در حدّ متوسطى هستند، احساس کردم و به این نتیجه رسیدم که مردم علاقه دارند محتواى کتاب الهى را بدانند و بر این عقیده‌اند که از مهم‌ترین چیزهایى که در پیشگاه خداوند از انسان مورد پرسش قرار مى‌گیرد، قرآن کریم است، چه این که اگر فرد مسلمان به قرآن عمل کرد، حجت بنفع وى و در صورت عمل نکردن، حجت علیه اوست، بر آن شدم تفسیرى براى پاسخگویى به نیازهاى آنان بنویسم. با توجه به اینکه تفاسیر قدیمى به مثابه دائرة المعارفى بزرگ هستند، من به بیان مستقیم معناى آیه اهتمام ورزیدم، به گونه‌اى که هرگاه انسان بخواهد یک آیه و یا تفسیر آن را بخواند مقصود از آن آیه در ذهن او نقش ببندد. این نخستین گام در موفقیت تفسیر است. زیرا مهم این است که انسان مضمون آیه را به عنوان کلّ پیوسته و ناگسسته بفهمد و سپس چگونگى پیوند آیه را به ما قبل و ما بعدش، درک کند، چون آیات قرآن، هدف و غرض مشخصى را دنبال مى‌کنند، و من این شیوه را در تفسیر "المنیر" انتخاب کردم.»

لازم به ذکر است، مفسر علاوه بر «التفسیر المنیر»، صاحب دو تفسیر دیگر به نامهای «التفسیر الوسیط» و «التفسیر الوجیز» که نسبت به اولی مختصرند می باشد.

شیوه تفسیر

وهبه زحیلى در آغاز «التفسیر المنیر فى العقیدة و الشریعة و المنهج»، طى مقدمه‌اى کوتاه پس از بیان انگیزه، به بیان شیوه تفسیر و منابع و مآخذ آن مى‌پردازد. آن‌گاه برابر شیوه معمول بیشتر مفسران که در آغاز تفسیر خود، برخى از مباحث علوم قرآنى را یادآور مى‌شوند، به بحث و بررسى مختصر درباره بعضى از مباحث مى‌پردازد که حدود ۳۵ صفحه را در بر مى‌گیرد. مباحث علوم قرآنى مطرح شده، در این بخش بدین ترتیب است: تعریف قرآن، اسامى قرآن، کیفیت نزول، مکى و مدنى، اول ما نزل، آخر ما نزل، جمع قرآن در زمان رسول الله (ص) در زمان ابوبکر و عثمان، رسم الخط عثمانى، قراءات هفت‌گانه و سبعة احرف، اعجاز قرآن و وجوه آن، عربیت قرآن، ترجمه قرآن، حروف مقطعه، تشبیه، استعاره، کنایه، تعریض و مجاز در قرآن.

دکتر زحیلى در آغاز تمامى سوره‌ها، ابتدا مضامین هر سوره را به کوتاهى بیان کرده است و در صورتى که سوره‌اى به جز نام مشهور، داراى اسامى دیگر مى‌باشد، زیر عنوان «اسامى سوره» مطالبى را بیان داشته، سپس فضیلت سوره و روایات وارده در عظمت شأن و قراءت سوره را یاد آور شده و بعد تناسب سوره مورد بحث را با سوره قبل از آن با عنوان «مناسبتها لما قبلها» یا مانند آن، مورد بررسى قرار داده است.

وى هر سوره‌اى را همچون دیگر مفسران، به چند بخش تقسیم کرده و براى هر بخش از آیات، موارد گوناگونى را بیان کرده که تمامى آن موارد در راستاى تفسیر و کشف و پرده‌بردارى از آیات قرآن است. این شیوه در سرتاسر تفسیر و در تمامى بخشهاى گوناگون آیات، پیاده شده است، بدین ترتیب: اعراب، بلاغت، مفردات لغوى، نامگذارى، سبب نزول، تناسب آیات و تفسیر و بیان، احکام آیات و فقه کاربردى و...

اینک به اختصار درباره هر یک از عناوین بالا که در سرتاسر تفسیر دیده مى‌شود و در حقیقت شیوه اصلى مفسر در فهم و تفسیر آیات است، مطالبى را یادآور مى‌شویم.

  • الف) اعراب آیات: مفسر در آغاز زیر عنوان «الاعراب» کلمه‌ها و جمله‌هایى را که در آیه، وجه نحوی و اعرابى آنها مشکل بوده یا داراى چند وجه است، بیان کرده است، از این رو فقط نقش کلمه و یا جمله را در آیات یادآور شده، ولى درباره خود کلمه در موارد محدودى مطالبى را آورده است، به این دلیل که علم صرف و لغت و مفردات به این مهم اختصاص دارد و لزومى ندارد به آن پرداخته شود. این بخش در تمامى تفسیر، بدون استثناء، پس از یادآورى هر بخش از آیات آورده شده است. مأخذ و منبع تفسیر در این بخش کتاب «البیان فى غریب اعراب القرآن» ابوالبرکات ابن الانبارى است. ولى از تفسیر قرطبى و «الکشاف» زمخشرى و دیگر تفاسیر هم سود جسته است. در واقع این بخش از تفسیر که در برگیرنده تمامى آیات قرآن است، خود یک دوره کامل اعراب قرآن بوده و بخش زیادى از تفسیر را به خود اختصاص داده است.
  • ب) بلاغت آیات: پس از فصل اعراب آیات، در زیر عنوان «البلاغة»، مصادیق موضوعى و مباحثى که در علوم بلاغت (معانى، بیان و بدیع) مطرح شده و با آیات قرآنى تطبیق گردیده است. فصل بلاغت در زیر هر بخش از آیات، بیانگر اعجاز بیانى قرآن بوده و بسیار مفید و سودمند است و خواننده را از رجوع به تفاسیر ادبى بى‌نیاز مى‌کند. منابع این بخش از تفسیر، «صفوة التفاسیر» صابونى، الکشاف زمخشرى، بحر المحیط ابوحیان، و جامع الاحکام قرطبى است، که گاهى مفسر نیز پاره‌اى از موارد را برترى داده و در حقیقت دیدگاه خویش را بیان کرده است.
  • ج) لغات آیات: سومین بخشى که در سرتاسر تفسیر نیز دیده مى‌شود، فصل شرح مفردات آیات است. در این فصل، کلماتى از قرآن، اعم از اسم و فعل و حرف، که نیاز به شرح کوتاهى داشته، آورده شده و به توضیح آن پرداخته است. این فصل از تفسیر بسیار سودمند است، زیرا خواننده پیش از ورود در تفسیر آیات، با مفردات و شرح لغات آن آشنا مى‌گردد و سپس به مطالعه تفسیر آیات مى‌پردازد و در حقیقت این فصل خود یک دوره تفسیر وجیز قرآن است. مآخذ و منابع تفسیر در این بخش آن گونه که از مقدمه تفسیر پیداست، تفسیر الکشاف زمخشرى و البحر المحیط ابوحیان بوده است، و در موارد اندکى در پاورقى، مفردات راغب اصفهانى را نیز به عنوان مأخذ یادآور شده است.
  • د) تفسیر آیات: در این بخش نیز که در حقیقت قلب تفسیر و بیان کننده مراد و مقصود از آیات است، بدون استثناء در سرتاسر تفسیر ذیل هر بخشى از آیات آورده شده است. مفسّر، به طور معمول با حذف زوائد و اختلافهاى تفسیرى به شرح و تفسیر آیات پرداخته و فهم آن را براى خواننده آسان و مراد کلام الهى را تا حدّ توان ممکن ساخته است. براى فهم آیات، از شیوه تفسیر قرآن به قرآن و از روایات استمداد جسته است که با سیرى در جلدهاى گوناگون آن، این نکته بخوبى روشن مى‌گردد.
  • ه) خلاصه احکام آیات و کاربرد آن در زندگى: در سرتاسر تفسیر بحثى با عنوان «فقه الحیاة و الاحکام» آورده شده است که در زیر هر بخش از آیات، بدون استثنا آورده شده و در این بخش، برداشت از آیات با توجه به نکته‌هاى تفسیرى آن دسته بندى شده و در همه موارد با شماره گذارى مسلسل، آن نکته‌ها بیان شده است و بیش‌تر احکام وضعى و تکلیفى و همچنین نکته‌هاى عقیدتى و اخلاقى در این بخش به چشم مى‌خورد. این بخش از تفسیر، پس از فصل تفسیر آیات در مرتبه دوم از اهمیت قرار دارد و در حقیقت برگرفته از تفسیر آیات است و خواننده را با پیام قرآن و روح آن آشنا مى‌سازد. می توان گفت که تفسیر «المنیر» داراى گرایش فقهى است، زیرا مفسیر بیش‌تر به این مباحث و موضوع در قرآن پرداخته و فروعا و دلایل آن را یادآور شده است، و شاید این زمینه را تحصیل و تدریس مفسر درباره فقه مذاهب به وجود آورده است. در زیر بحث «آیات الاحکام» شرح آراى فقهى مذاهب اربعه به چشم مى‌خورد و به یادکرد دلیلها و رد پاره‌اى از دیدگاههاى فقهى پرداخته شده است. مفسر در ذیل این آیات به تفصیل، مباحث را مطرح کرده و اختلاف مذاهب اربعه را بیان کرده است، هر چند متأسفانه به فقه دیگر مذاهب همچون امامیه که داراى فقه غنى و استوار و پویا و متکى به روایات معصومان (ع) است، یا هیچ اشاره نشده و یا بسیار اندک و در موارد محدودى، دیدگاه فقهى شیعه بیان شده است.
  • و) اسباب نزول آیه یا آیات: دکتر زحیلى در مواردى که آیات داراى شأن نزول مشخصى بوده، زیر عنوان «سبب النزول» روایات گوناگونى را که در این باره وارد گردیده به اختصار بیان کرده و برخى را بر برخى دیگر برترى داده است، هر چند در پاره‌اى از موارد، راه درست را نپیموده است. در این بخش، منابع و مآخذ مفسر، اسباب النزول واحدى، تفسیر در المنثور سیوطى و تفسیر خازن و برخی تفاسیر و جوامع حدیثى مشهور است، مانند تفسیر طبرى و صحیح بخاری. وی در تفسیر خود مى‌نویسد: «من در این تفسیر کوشیده‌ام تا شأن نزولهایى را که صحیح نیست، ذکر نکنم، همچنین از میان برخى اسرائیلیات پرهیز نموده‌ام.»
  • ز) تناسب آیات و سور: وهبه زحیلى در تفسیر خود، در آغاز هر سوره، ارتباط آن را با سوره پیشین یادآور شده است، از این رو توانسته است به پاره‌اى از نکته‌هاى تفسیرى از این زاویه، دست یابد. تناسب سوره‌ها عموما براى مفسرانى داراى اهمیت بیشتر است که دیدگاه توقیفى بودن ترتیب سور را پذیرفته‌اند و نویسنده از این جمله است. درباره تناسب آیات نیز ایشان غافل نبوده و در برخى مواضع آیات که تناسب مشهود و آشکار بوده است فصلى را با عنوان «المناسبة» به این مهم، اختصاص داده و به اختصار مطالب مفیدى را یادآور شده است.

منابع تفسیر

گویا در تدوین تفسیر «المنیر» به منابع و مأخذ متعدد و گوناگون تفسیرى و حدیثى به شکل گسترده رجوع نشده، زیرا همان گونه که مفسر در مقدمه یادآور شده، هدف از تفسیر خود را رساندن پیام قرآن به علاقمندان، با حذف زوائد و اختلافهاى تفسیرى مطرح کرده است، از این روى، به منابع گوناگون کم مراجعه شده است. با این وجود، در مقدمه تفسیر و پاورقى جلدهاى گوناگون آن، منابع و مآخذ این تفسیر به چشم مى‌خورد که استفاده مفسر از آنها در یک سطح نیست. اینک به اختصار منابع و مآخذ تفسیر را در این جا یادآور مى‌شویم:

  • الف) تفاسیر گوناگون: مانند تفسیر قرطبى، تفسیر فخر رازی، تفسیر ابن کثیر، تفسیر کشاف، تفسیر طبرى، البحر المحیط، تفسیر المنار، تفسیر آلوسى، تفسیر بغوى، غرائب القرآن، تفسیر بیضاوى، تفسیر خازن، تفسیر نسفى، الدر المنثور، جواهر طنطاوى، تفسیر شیخ شلتوت و صفوة التفاسیر صابونى. از این میان، پنج تفسیر (قرطبى، رازى، ابن کثیر، کشاف و طبرى) بیش‌تر مورد توجه بوده است. هر چند در مقدمه تفسیر و سرتاسر آن و پاورقیها این نکته به چشم نمى‌خورد، ولى دکتر وهبه زحیلى در گفت و گویى، یادآور شده است که از مجمع البیان و تفسیر المیزان، استفاده جسته و براى تدوین تفسیر به آنها مراجعه مى‌کرده است.
  • ب) منابع و معاجم حدیثى: شاید برخى تفسیر المنیر را تفسیر روایى بدانند، زیرا ایشان به روایات نبوى و نقلهاى صحابه و تابعین بسیار استناد کرده و فهم آیات را گاهى از این راه فراهم ساخته است، از این رو به منابع مختلف حدیثى، همچون صحاح سته و مسند احمد بن حنبل و برخى دیگر از معاجم مشهور اهل سنت مراجعه کرده است. متأسفانه در این زمینه هم بسیار نادر به روایات اهل بیت (علیهم السلام) تمسک جسته و در موارد اندک و بسیار محدودى به جوامع حدیثى شیعه رجوع کرده است.
  • ج) احکام قرآن جصّاص و ابن العربى: در بررسى آیات بسیارى که اشاره به مسائل فقهى دارند، از کتاب «احکام القرآن» جصّاص و «احکام القرآن» ابن العربى که در حقیقت تفسیر فقهى آیات و شرح آیات الاحکام هستند، سود جسته و در تدوین مباحث فقهى از این دو کتاب، بسیار استفاده شده است.
  • د) کتابهاى علوم قرآنى و اعراب و لغت و قصص قرآن: همچون الاتقان سیوطى، البرهان زرکشى، المصاحف سجستانى، النشر ابن جزرى، المفردات راغب اصفهانى، البیان فى غریب القرآن ابن الانبارى، قصص الانبیاء عبدالوهاب النجار و... .

ویژگی‌هاى تفسیر

تفسیر «المنیر» از برتریهاى شایان توجهى برخوردار است، از این روى سبب گردیده در بین دیگر تفاسیر در پاره‌اى از جنبه‌ها درخشش ویژه‌اى داشته باشد و پس از نشر در کم‌تر از پنج سال، پنج بار تجدید چاپ گردد: اینک به برخى از ویژگیها و برجستگیهاى تفسیر اشاره مى‌شود:

  • الف) آوردن عناوین براى بخشهاى گوناگون آیات: مفسر در تمامى تفسیر، از آغاز قرآن تا پایان آن، آیات را به بخشهاى گوناگون و مناسب تقسیم نموده و براى هر چند آیه، یک عنوان تعیین کرده است تا خواننده در آغاز، نماى کلى آیات را در پیش روى داشته باشد و بتواند تفسیر و معانى آیات را در ذهن خود ترسیم کند. به عنوان نمونه آیات آغازین سوره بقره (۱ تا ۲۰) این عناوین را دارند: آیات ۱- ۵ صفات المؤمنین و جزاء المتقین؛ آیات ۶ تا ۷ صفات الکافرین؛ آیات ۸ تا ۱۶ صفات المنافقین؛ آیات ۱۷ تا ۲۰ ایراد الامثال للمنافقین. در تفسیرهاى قدیمى این عنوان بندى براى بخشهاى گوناگون آیات قرآنى به چشم نمى‌خورد و در بیش‌تر تفاسیر جدید نیز وجود ندارد، ذکر این عناوین به گونه فهرست بخشهاى آیات، خود کتابى مستقل و سودمند خواهد بود.
  • ب) فصل بندى و باب بندى مطالب: تفسیر المنیر در شیوه فصل‌بندى، یکى از موفق‌ترین تفسیرهاست، زیرا در ذیل هر چند آیه، فصلهاى گوناگونى را با عناوینى مشخص، طرح کرده تا خواننده نیاز خود را در هر فصل و عنوان مشخصى بجوید. عناوین مشترک در سوره‌ها بطوریکه قبلا اشاره شد از این قرار است: سوره... مناسبتها لما قبلها، ما اشتملت علیه هذه السورة، فضلها، مدنیتها و مکیتها، تسمیتها، الاعراب، البلاغه، المفردات اللغویة، سبب النزول، المناسبة، التفسیر و البیان، فقه الحیاة و الاحکام و... . این گونه فصل بندى در تفسیر مجمع البیان نیز دیده مى‌شود.
  • ج) چند تفسیر و کتاب در یک تفسیر: چون این تفسیر مطالب گوناگونى را که در حوزه علم تفسیر قرار مى‌گیرد، فصل بندى و با عناوین معین بیان کرده است، سبب گردیده تا چند تفسیر و کتاب را در درون خود جاى دهد. مطالبى که در سرتاسر تفسیر ذیل عنوان، «الاعراب» آورده، در صورت جمع آورى در یک کتاب، یک دوره «اعراب القرآن» تقریبا جامع خواهد بود. همچنین مطالب ذیل عنوان «البلاغة» و عنوان «المفردات اللغویة» و «فضل السورة» که هر کدام کتابى را تشکیل خواهند داد.
  • د) حذف نظریات گوناگون تفسیرى: مفسر در مقدمه یادآور شده است که اختلافهاى تفسیرى را کم‌تر یادآور شده است تا خواننده در پذیرش راه درست و درک حقایق قرآنى سرگردان نگردد و این بسیار شایسته است. این تفسیر، با رسالت رساندن پیام قرآن به علاقه مندانى که به شکل گسترده پى‌گیر مطالب تخصصى تفسیر و دیدگاههاى گوناگون نیستند، تدوین شده است.
  • ه) خلاصه احکام آیات و کاربرد آن در زندگى: آنچه از آیات قرآن با توجه به نکته‌هاى تفسیرى آن برداشت شده، ذیل عنوان «فقه الحیاة و الاحکام» بیان کرده است و تقریبا در همه موارد به گونه‌اى دسته‌بندى شده و با شماره مسلسل، احکام تکلیفیه، احکام وضعیه، مسائل عقیدتى، اخلاقى و... که در آیات بدانها اشاره شده، آمده است. این بخش از تفسیر که بدون استثناء ذیل هر بخش از آیات آمده است، بسیار مفید و سودمند بوده و در حقیقت پیام قرآن در این تفسیر، بیش‌تر در همین بخش خلاصه مى‌شود.
  • و) نثر روان و خوشخوان تفسیر: چون مفسر یادآور شده که، تفسیر را براى گروههاى گوناگون مردم که از نظر فرهنگى در حدّ متوسطى هستند، نوشته است، از این روى با نثر عربى روان و رسا و نه با نثرى ادبى و فنى، به تدوین آن پرداخته است از این جهت محتوى را فداى واژگان و پیچیدگیهاى فنى نکرده است. بدین جهت نثر این تفسیر براى هر علاقمند به قرآن که تا اندازه‌اى به ادبیات عرب آشنا باشد، قابل استفاده است. همچنین چاپ زیبا و منقح و تقریبا بى‌اشتباه تفسیر به ضمیمه نثر روان آن، هر علاقمند به فرهنگ قرآنى را مجذوب خود مى‌سازد.

با این وجود، پاره‌اى از کاستیها را نیز می توان برای این تفسیر برشمرد، از جمله:

  • الف) یاد نکردن منابع و مآخذ در پانوشت‌ها: روشن است که در تدوین این تفسیر از منابع و مآخذى استفاده شده که در مقدمه تفسیر بدانها اشاره گردیده است، ولى کم و بیش در تدوین تمامى کتابها مرسوم است که در استفاده از هر منبع و مآخذى در جاى جاى کتاب، نام آن منبع با ویژگیهایى که دارد، آورده مى‌شود، در حالیکه این شیوه در تفسیر المنیر مورد غفلت واقع شده، لذا پانوشتهاى تفسیر بسیار اندک به نظر مى‌رسد.
  • ب) عدم استفاده از روایات و معارف اهل البیت (ع)
  • ج) عدم استفاده از تفسیرها و جوامع حدیثى و کتابهاى شیعه؛ قابل توجه است که در این دو مورد، نقد متوجه اکثر تفاسیر اهل سنت مى‌باشد.
  • د) گرایش اشعرى‌گرى در تفسیر؛ از جمله در مسئله رؤیت خداوند که طبق مذهب ظاهر گرایان گذشته رفتار نموده است.
  • ه) عدم توجه به مسائل علمى؛ در لابلاى تفسیر از توجه به مسائل علمى که امکان اشاره به آنها در قرآن وجود دارد معمولا غفلت ورزیده است.

منابع

***
تفسیر قرآن
درباره تفسیر قرآن: تفسیر قرآن -تاریخ تفسیر - روشهای تفسیری قرآن
اصطلاحات: اسباب نزول -اسرائیلیات -سیاق آیات
شاخه های تفسیر قرآن:

تفسیر روایی (تفاسیر روایی) • تفسیر اجتهادی (تفاسیر اجتهادی) • تفسیر فقهی ( تفاسیر فقهی) • تفسیر ادبی ( تفاسیر ادبی) • تفسیر تربیتی ( تفاسیر تربیتی) • تفسیر كلامی ( تفاسیر كلامی) • تفسیر فلسفی ( تفاسیر فلسفی ) • تفسیر عرفانی (تفاسیر عرفانی ) • تفسیر علمی (تفاسیر علمی)

روشهای تفسیری قرآن:
تفاسیر به تفکیک مذهب مولف: