جامعیت مقاله متوسط
مقاله مورد سنجش قرار گرفته است

اعزام علی علیه السلام به یمن: تفاوت بین نسخه‌ها

از دانشنامه‌ی اسلامی
پرش به ناوبری پرش به جستجو
 
(۹ نسخه‌ٔ میانی ویرایش شده توسط ۴ کاربر نشان داده نشده)
سطر ۱: سطر ۱:
{{بخشی از یک کتاب}}
+
{{خوب}}
 +
اعزام [[امام علی علیه السلام|امام على]] (علیه‌السلام) توسط [[پیامبر خدا|پیامبر اکرم]] (صلى الله علیه وآله) در قالب یک «[[سریه]]» به [[یمن]]، براى دعوت مردم آن سامان به دین [[اسلام]] و نشر پیام [[توحید]] بود. درباره تعداد سفرهای حضرت علی به یمن و انگیزه این سفرها نقلهای متعددی وجود دارد. مهمترین رهاورد حضور آن حضرت در یمن را می‌توان گسترش اسلام در آنجا و نفوذ فرهنگ و مبانی اسلامی دانست. مردم یمن به‌ویژه قبیله‏ هَمْدان و مِذْحَج، از همان زمان به امام علی (علیه‌السلام) علاقه‌مند شدند و بعدها در [[کوفه]]، در شمار نزدیک‌ترین یاران امام بودند.<ref>رسول جعفریان‏، سیره رسول خدا، ص ۶۶۶-۶۶۷؛ تاریخ تشیع در ایران، ص ۷۹-۸۰.</ref>
  
 +
==سریه امام علی به یمن==
 +
[[پیامبر خدا]](صلى الله علیه و آله) پس از [[فتح مکه|فتح مکّه]]، به گسترش دعوتش پرداخت و از جمله، [[معاذ بن جبل]] را به [[یمن]] فرستاد. او در حلّ برخى مسائل درماند و بازگشت. سپس [[خالد بن ولید]] را فرستاد، ولى او هم کارى از پیش نبرد و پس از شش ماه اقامت، توفیقى به دست نیاورد. آن‌گاه پیامبر(ص)، [[امام علی علیه السلام|امام على]](علیه السلام) را فراخواند و او را همراه با نامه‌اى به آن سو فرستاد. در روایتی از امام على(ع) آمده است: پیامبر خدا، مرا به یمن فرستاد و به من فرمود: «اى على! با کسى نجنگ تا آن‌که او را دعوت کنى و به خدا قسم! اگر خداوند به دست تو کسى را هدایت کند، برایت از آنچه خورشید بر آن می‌تابد، بهتر است و تو بر او ولایت دارى».<ref>کلینی، الکافی، ج ‏۵، ص ۲۸.</ref> على(ع) با بیانى رسا و گفتارى مؤثّر، نامه را بر مردم خواند و آنان را به [[توحید]]، دعوت کرد. پس قبیله «هَمْدان» [[اسلام]] آورد. حضرت على(ع) خبر اسلام آوردن آنان را به پیامبر خدا گزارش داد. پیامبر(ص)، شادمان شد و هَمْدانیان را با تعبیر «السلام على هَمْدان» دعا کرد.<ref>طبری، تاریخ طبری، ج ۳ ص ۱۳۱-۱۳۲؛ شیخ مفید، الارشاد، ج ‏۱، ص ۶۲؛ ابن عبدربه، عقدالفرید، ج۳، ص۱۱۲۱ .</ref> 
  
 +
به گزارش [[محمد بن عمر واقدی|واقدی]]، پیامبر صلی الله علیه وآله در [[ماه رمضان]] سال ۱۰ هجری، علی بن ابی‌طالب را با سیصد نفر به یمن فرستاد. این گروه، نخستین سپاهی بود که وارد برخی مناطق یمن (مثل بلاد مَذحِج) گردید. نخستین اقدام آن حضرت، دعوت مردم به اسلام و دریافت [[صدقات]] از آنها بود؛ اما گروهی تصور کردند که آن حضرت برای پیکار با آنان آمده است؛ از این‌رو، در مقابلش صف‌آرایی کردند و سرانجام شکست خوردند. سپس با آن حضرت مصالحه کردند و دعوت آن حضرت را اجابت نمودند. علی علیه السلام [[خمس]] غنایم را به [[مدینه]] فرستاد و مقرر گردانید مردم خمس و صدقات خود را به دولت اسلامی بپردازند. از همین روی، گروهی را در همان بلاد مستقر کرد تا این مأموریت را به‌انجام برسانند.<ref>واقدی، مغازی، ج۲، ص۱۰۷۹-۱۰۸۳.</ref> 
  
 +
===هدف از انجام این سریه===
 +
اعزام [[امام علی]] علیه السلام به [[یمن]] علل و اهداف مختلفی داشته است. برخی هدف از انجام این [[سریه|سریّه]] و اعزام علی علیه السلام به یمن را تبلیغ و برخی دیگر جمع آوری [[زکات]] یا گرفتن [[جزیه]] از مسیحیان [[نجران]] دانسته اند.<ref>ترجمه إعلام الورى ،متن،ص:۱۹۴</ref>
  
'''منبع:'''سیره معصومان ج 3 ص 327
+
در میان محدثان [[اهل سنت|اهل‌سنت]]، بخاری و ابن قیم جوزی معتقدند که پیامبر صلی الله علیه وآله، علی علیه السلام را برای دریافت [[خمس]] به یمن فرستاد؛<ref>عسکری، ۱۴۱۰، ج۲، ص۱۷۲.</ref> در حالی که [[ابن هشام حمیری|ابن هشام]] و کسانی چون [[محمد بن عمر واقدی|واقدی]] مدعی‌اند که علت اعزام آن حضرت، دریافت صدقات از یمنی‌ها بوده است. در سفارش‌های پیامبر صلی الله علیه وآله به علی علیه السلام آمده است که در دعوت مردم به [[اسلام]]، نخست آنها را به [[نماز]] فرا بخواند؛ سپس از آنها درخواست پرداخت [[صدقه]] نماید.<ref>واقدی، مغازی، ج۲، ص۱۰۷۹.</ref>
  
'''نویسنده:'''سید محسن امین / مترجم: علی حجتی کرمانی
+
تشریح [[احکام]] و [[قضاوت]] و حل اختلاف کارگزاران، یکی دیگر از علت‌های اعزام علی علیه السلام به یمن بود که مورد استناد و قبول منابع روایی و محدثانی چون [[احمد بن حنبل]] قرار گرفته است. دلیل اصلی این ادعا، روایتی است از علی علیه السلام که به نقل از پیامبر صلی الله علیه وآله بیان می‌کند. با استناد به گزارش واقدی، در این موضوع، علی علیه السلام از پیامبر اکرم درخواست کرد تا به او اجازه دهد در خصوص حادثه‌ای که مورد اختلاف مردم بود، داوری کند. بیان صریح پیامبر صلی الله علیه وآله زمانی که علی علیه السلام را به یمن می‌فرستاد، این مقوله را تأیید می‌کند: وقتی علی علیه السلام از آن حضرت درباره مسئولیت سخت داوری پرسید، پیامبر صلی الله علیه وآله فرمودند: «إنّ الله سَیهدی قلبَک ویثَبّتُ لسانَک».<ref>زبیر بن بکار، الموفقیات، ص۳۶۳-۳۶۴.</ref> برخی هم بر این باورند که علی علیه السلام مأمور حل اختلاف میان کارگزاران پیامبر صلی الله علیه وآله و رجال محلی یمن نیز بوده است.<ref>ابن ابی‌الحدید، شرح نهج البلاغه، ج۱۲، ص۱۲۱.</ref> 
  
==سفر به سوي يمن==
+
حال این پرسش مطرح می شود که آیا همه این وقایع در یک سفر براى على(ع) رخ داده است یا در چند سفر؟ [[ابن سعد]] به دو سفر حضرت على(ع) تصریح می‌کند.<ref>الطبقات الکبرى، ج ۲، ص ۱۲۸.</ref> افزون بر این، چگونگى گزارش‌هاى درگیرى با قبیله مَذحِج نیز مستقل ‏بودن آن «سریّه» را نشان می‌دهد. 
  
اين ماموريت در سال هشتم هجري رخ داد. بايد توجه کرد که بيشتر مورخان و نويسندگان کتب سيره نوشته  اند که ماموريتعلي علیه السلام به [[يمن]] دو مرتبه يکي در سال هشتم و ديگري در سال دهم هجري بوده است. از جمله کساني که بر اين قول تصريح کرده  اند [[ابن هشام]] است.
+
==پیامدهای اعزام امام علی به یمن==
 +
آثار و پیامدهای سریه [[امام علی علیه السلام|حضرت علی]] علیه السلام در یمن، بیانگر اهمیت این [[سریه]] بوده است. این امر، به‌ویژه از آن جهت اهمیت دارد که توجه به آن، ابعادی از شخصیت علی علیه السلام و ابهامات تاریخی را روشن خواهد نمود. برخی از این پیامدها عبارت است از:
  
وي در سيره خود مي  نويسد: [[علي بن ابيطالب]] دو بار به [[غزوه يمن]] رفت. [[ابن سعد]] نيز در [[طبقات الکبير]] مي  گويد: پس  سريه علي بن ابي طالب در يمن است. گفته مي  شود آن حضرت دو بار در آن جا به جنگ رفت. يک بار در سال دهم هجري بوده است. اما ابن سعد فقط به ذکر همين غزوه اکتفا کرده و به غزوه  اي که در سال هشتم روي داد اشاره اي نکرده است. [[دحلان]] در سيره خود نيز همين مطالب را تصريح کرده است. اما آن چه به نظر نگارنده مي  رسد آن است که غزوه يمن سه بار صورت پذيرفته است  يکي در سال هشتم هجري و ديگري در بين سال هشتم و نهم و غزوه سوم در سال دهم هجري بوده است.
+
'''گرایش قبایل یمنی به اسلام و اهل‌بیت:'''
  
'''<I>فرستادن علي علیه السلام به يمن در آخر سال هشتم هجري</I>'''
+
گرایش همگانی قبیله هَمْدان در یک روز به [[اسلام]]، و ارادت ویژه برخی شاخه‌های قبایل یمانی چون قبیله مَذحِج و همدان به علی علیه السلام و خاندان [[پیامبر اسلام|رسول‌الله]] صلی الله علیه وآله از جمله آثار حضور آن حضرت در [[یمن]] بود.<ref>مجلسی، بحارانوار، ج۲۱، ص۳۵۷-۳۶۴.</ref> شاید بتوان گفت یکی از دلایلی که در تأیید و تحسین اسلام‌پذیری قبایل یمنی از جانب پیامبر صلی الله علیه وآله نقش داشته، چگونگی تشرف آنان به اسلام و نقش علی علیه السلام در این میان بوده است.<ref>عیینة بن حصن الفزاری نقل می‌کند: نزد رسول‌الله درباره نقش مسلمانان هر منطقه در قوت اسلام و دلاوری و جنگاوری سخن به‌میان آمد. رسول‌الله فرمود: «ان خیر الرجال اهل الیمن والایمان یمان وانا یمانی...». (کلینی، کافی، ج۸، ص۶۹).</ref> ارادت یمنی‌ها پس از [[رحلت پیامبر اسلام|رحلت رسول‌الله]] هم ادامه یافت و در گرایش‌های سیاسی و مذهبی آنها در بسیاری از عرصه‌های سرنوشت‌ساز و مهم [[تاریخ اسلام]] متبلور گشت. به‌ویژه بسیاری از رجال یمنی مانند [[اویس قرنی]] در زمره اصحاب، هواداران و کارگزاران [[اهل البیت|اهل‌بیت]] بودند و نقش مؤثری در نشر و حفظ معارف ایشان ایفا کردند. 
  
اين واقعه پس از [[فتح مكه ]] روي داد. پيغمبر، علي علیه السلام را به سوي همدان فرستاد تا ايشان را به پذيرش آيين اسلام دعوت کند. همدانيان نيز همگي در يک روز به اسلام گرويدند.
+
'''تبیین و تبلیغ منزلت امام علی نزد رسول‌الله:'''
  
[[شيخ مفيد]] گويد: از جمله فضايل و مناقب علي علیه السلام، موردي است که تمام نويسندگان اجماع کرده  اند. جريان از اين قرار بود که پيامبر [[خالد بن وليد]] را به همراهي چند تن ديگر که [[براء بن عازب]] نيز در ميان آنان بود، براي فراخواندن مردم يمن به [[آيين اسلام]]، به آن ديار روانه کرد. خالد مدت شش ماه مردم را به پذيرش آيين اسلام دعوت مي  کرد اما هيچ کس به دعوت او پاسخ نگفت.  
+
حضور علی علیه السلام در یمن، در تبیین نقش و جایگاه آن حضرت نزد پیامبر صلی الله علیه وآله سهم بسزایی داشت؛ چراکه صدور برخی از فضایل و [[مناقب]] مرتبط با علی علیه السلام و اهل‌بیت علیهم السلام، با این سریه گره خورده است. برای نمونه، پیامبر صلی الله علیه وآله در پاسخ به شکایت گروهی از مسلمانان که همراه علی علیه السلام به یمن رفته بودند، فرمود: «مَن أذی علیاً فَقَد آذانی». این گروه خواستار آن بودند که پیش از رسیدن اموال جمع‌آوری‌شده به بیت‌المال [[مدینه]]، سهم سپاهیان تقسیم شود که علی علیه السلام از این امر امتناع نمود و بدین ترتیب، زمینه‌های شکایت فراهم شد.<ref>مجلسی، بحارالانوار، ج۲۱، ص۳۵۷-۳۶۴.</ref>
  
اين مطلب خاطر پيامبر را آزرده ساخت و اميرالمؤمنين را فراخواند و به او دستور داد و خالد و همراهانش را از يمن بازگرداند و فرمود:  
+
'''حضور فعال یاران یمنی امام علی در مقابله با جریان ردّه:'''
  
اگر کسي از همراهان خالد مي  خواست تو را همراهي کند او را از اين کار بازندار. براء بن عازب گويد: من از کساني بودم که علي علیه السلام را در اين ماموريت همراهي مي  کردم. چون به ابتداي سرزمين [[يمن]] رسيديم و مردم از ورود ما خبردار شدند همگي اجتماع کردند. علي علیه السلام نماز صبح را با ما گزارد. پس در برابر ما براي سخنراني برخاست و خداوند را حمد و ثنا گفت و آن گاه نامه [[رسول خدا]] را بر مردم همدان قرائت کرد. مردم همدان در آن روز همگي اسلام آوردند و آن حضرت در نامه  اي خبر اسلام آوردن آنان را براي رسول خدا نوشت. چون پيامبر نامه او را خواند خوشحال شد و به سجده درافتاد. و خداي را سپاس گفت و آن گاه سر خود را بلند کرد و نشست و فرمود: سلام بر همدان باد! پس از مسلمان شدن مردم همدان، اهل يمن نيز به آيين اسلام گرويدند.
+
از جمله حوادث مهمی که در آخرین روزهای حیات پیامبر صلی الله علیه وآله جامعه اسلامی را متلاطم کرد، جریان ردّه بود. این مقوله پس از رحلت پیامبر اکرم از مهم‌ترین دغدغه‌های حاکمیت مدینه برای حفظ ابهت اسلام و موقعیت خود به‌شمار می‌رفت. سرزمین یمن، معرکه درگیری مسلمانان و مرتدانی بود که مدعی رهبری و ریاست بر سرزمین یمن بودند و می‌پنداشتند با طرح دعاوی مختلف، توان همراه کردن مردم و تشکیل قدرتی برابر با پیامبر صلی الله علیه وآله را خواهند داشت. از این‌رو، پیامبر صلی الله علیه وآله برای صیانت از حریم [[شریعت]] و برکات ناشی از آن، به‌شدت با این انحراف مقابله نمود. از جمله این انحرافات، ادعای نبوت [[اسود عنسی|اسود عَنسی]] است. پیامبر صلی الله علیه وآله ضمن صدور دستورهای لازم برای کارگزاران خود، بزرگان یمنی را هم در برابر اسود بسیج نمود. با توجه به تدابیر آن حضرت و اتحاد، شجاعت و صلابت مسلمانان، و ضعف درونی و تشکیلاتی مرتدان، این فتنه فروخوابید. [[عمار بن یاسر]] و [[مالک اشتر نخعی|مالک بن حارث نخعی]]، از جمله رجال یمنی بودند که در دفع این فتنه و نیز فتنة یمامه و ردّه ابامُسَیکه اَیادی مشارکت داشتند.<ref>واقدی، مغازی، ص۱۲۳-۱۲۵.</ref>
  
[[ابن اثير]] گويد: پيامبر صلی الله علیه و آله سه بار فرمود: سلام بر همدان باد!
+
'''یاران و هواداران امام علی در اداره امور ولایات:'''
  
در سيره حلبيه آمده است: رسول خدا، خالد بن وليد را به سوي قبيله همدان از سرزمين يمن فرستاد تا آنان را به اسلام بخواند.  
+
در دوران خلافت امام علی علیه السلام حضور یمنی‌ها توسعه یافت؛ تا آنجا که برخی از آنها مانند [[مالک اشتر]] بر بیش از یک ولایت منصوب شدند. [[کمیل بن زیاد نخعی]]، یکی دیگر از مشاهیر یمنی بودکه از طرف آن حضرت به‌عنوان والی هیت منصوب شد. کمیل در مقابله و دفع غارات [[معاویه]] در شمال [[عراق]] سهم مهمی داشت.<ref>بلاذری، فتوح البلدان، ج۲، ص۴۳۷.</ref> بدین ترتیب، می‌توان گفت نقش یمنی‌ها در دوران خلافت امام علی علیه السلام قوی و نسبت به دوران سه خلیفه پیشین و پس از آن، از گسترش کمی و کیفی قابل­ توجهی برخوردار بوده است. این امر در آشنایی مردم با اهل‌بیت علیهم السلام و رشد و نفوذ معارف ایشان نقش بسزایی داشت.
 +
==پانویس==
 +
<references />
 +
==منابع==
 +
*تحلیل و بررسی ابعاد سریه امام علی(ع) به یمن و پیامدهای آن، مریم سعیدیان، مجله شیعه شناسی.
 +
*سیره رسول خدا(ص)، رسول جعفریان.
 +
*ترجمه إعلام الورى، فضل طبرسی.
 +
*[https://www.islamquest.net/fa/archive/fa60399 "آیا حضرت علی(ع) به یمن رفته بوده است؟"، اسلام کوئست].
  
براء مي  گويد: من نيز جزو همراهان خالد بوده ام. ما در همدان شش ماه ماندگار شديم و مردم آن جا را به اسلام فراخوانديم اما هيچ يک از ايشان به دعوت ما پاسخ مثبت نگفت. آن  گاه پيامبر، علي بن ابي طالب را فرستاد و به او فرمان داد تا خالد را از همدان بازگرداند و خود به جاي او در آن شهر به تبليغ اسلام مشغول شود. چون ما (با علي علیه السلام) به نزديک مردم همدان رسيديم آنان به استقبال ما آمدند و علي علیه السلام با ما [[نماز صبح]] را خواند. پس ما را به يک صف درآورد و در برابر ما قرار گرفت و نامه رسول خدا را که ايشان را به اسلام دعوت کرده بود، خواند. آن گاه مردم همدان همگي به اسلام گرويدند...
+
{{شناختنامه امام علی (ع)}}
 
+
{{سنجش کیفی
در [[سيره دحلان]] به نقل از بخاري از براء نوشته شده است: رسول خدا صلی الله علیه و آله ما را به همراه خالد، روانه يمن کرد. پس از مدتي نيز علي علیه السلام را به جاي خالد فرستاد و به او فرمود:
+
|سنجش=شده
 
+
|شناسه= خوب
از هر کس از همراهان خالد که مي  خواهد در رکاب تو باشد، جلوگيري مکن و نيز هر کس را که مي  خواهد بازگردد، اجازه بازگشت  بده. من جزو کساني بودم که با علي علیه السلام همراه شدم. و اوقيه ه ايي چند به غنيمت گرفتم چون به نزديک همدان رسيديم مردم به سوي ما بيرون آمدند. علي علیه السلام با ما نماز گزارد و ما را در يک صف مرتب کرد آن  گاه پيش روي ما برخاست و نامه رسول خدا را براي همدانيان خواند.
+
|عنوان بندی مناسب= خوب
 
+
|کفایت منابع و پی نوشت ها= خوب
پس از آن مردم همدان يک پارچه به اسلام گرويدند. آن  گاه علي علیه السلام خبر مسلمان شدن همدانيان را براي پيامبر، نگاشت. چون رسول خدا، نامه علي را خواند به سجده افتاد و سپس  سربلند کرد و فرمود:
+
|رعایت سطح مخاطب عام= خوب
 
+
|رعایت ادبیات دانشنامه ای= خوب
سلام بر همدان باد! سپس علي علیه السلام و همراهانش پس از بازگشت از طايف و تقسيم غنايم آن به جعرانه گسيل شدند. و از همين روز همدان جزو ياران علي علیه السلام و شيعيان خالص آن حضرت درآمدند. بدان گونه که وقتي اربد خزاري پيش از [[جنگ صفین]] بر علي علیه السلام حمله و فرار کرد، همدانيان به تعقيب او پرداختند و در بازار براذين به او رسيدند و وي را در زير قدم ها و به وسيله مشت و نيام شمشيرهاي خود کشتند.
+
|جامعیت= متوسط
 
+
|رعایت اختصار= خوب
<I>شاعري در اين باره سروده است:</I>
+
|سیر منطقی= خوب
 
+
|کیفیت پژوهش= خوب
به پروردگارم پناه مي  برم از آن که مرگ من مانند مرگ اربد در بازار براذين باشد.
+
|رده= دارد
 
+
}}
همدانيان به نوبت او را با ضربه کفش هايشان زدند و هنگامي که دستي بالا مي  رفت دست ديگري بر او فرود مي  آمد.
+
[[Category:امام علی علیه السلام]]
 
 
اميرالمؤمنين علیه السلام نيز در روز صفين خطاب به همدانيان فرمود: اي مردم همدان شما زره و نيزه من هستيد. و نيز درباره آنان فرمود:
 
 
 
اگر من نگاهبان در [[بهشت]] مي  بودم به همدان مي  گفتم که با آرامش و امنيت  به بهشت وارد شويد.
 
 
 
شيخ مفيد گويد: اين منقبت تنها به اميرالمؤمنين علیه السلام تعلق دارد و کس ديگري از صحابه نتوانسته است  به مانند اين منقبت و يا منقبتي نزديک به آن دست  يابد. زيرا وقتي که پيامبر از چگونگي جريان کار خالد مطلع شد و از تباه شدن کار مي  ترسيد جز علي علیه السلام کسي را پيدا نکرد که بتواند به جبران اين کار اقدام کند. پس علي را براي اين ماموريت انتخاب کرد و علي نيز به بهترين وجه، به انجام اين کار پرداخت و برابر عادت الهي، بار ديگر توفيق نصيب وي شد و توانست آن طور که دلخواه پيامبر بود اين ماموريت را به آخر رساند و به برکت  سعي و شفقت و تدبير و نيت پاک آن حضرت علیه السلام در اطاعت از خداوند عده اي با راهنمايي هاي او به هدايت رسيدند و به اسلام گرويدند و دين آبادي پذيرفت و ايمان نيرو گرفت.
 
 
 
چون اين کار مطابق با فرمايش پيامبر انجام پذيرفت اين حضرت بسيار خرسند شد و شادي خود را براي تمام مسلمانان آشکار کرد. و اين نکته به اثبات رسيده است که هر چه سود کردار بندگي بيشتر باشد آن کردار هم بزرگ  تر خواهد شد و هر چه ضرر معصيت  بيشتر باشد آن معصيت نيز بزرگ  تر خواهد شد. از همين روي پيامبران از نظر ثواب و اجر بزرگ  ترين مخلوقاتند زيرا نفعي که از دعوت ايشان عايد مي  شود از ساير اعمال مردمان ديگر بيشتر است. در اين جا از سوي برخي از راويان و مورخان اشتباهي پديدار شده و آن چه را در سال دهم هجري رخ داده به اين سال نسبت داده اند. و بر عکس آن چه را در اين سال (هشتم) روي داده منسوب به سال دهم کرده  اند. دحلان در سيره خود مي  نويسد:
 
 
 
در برخي از روايات آمده است: رسول خدا علي علیه السلام را در رمضان سال دهم هجري فرستاد و در يک روز همه مردم همدان اسلام پذيرفتند. پس علي نامه  اي به پيامبر نگاشت و او را از اين امر مطلع کرد. چون پيامبر اين نامه را خواند به سجده افتاد و پس از مدتي نشست و فرمود: سلام بر همدان باد!
 
 
 
آن  گاه دحلان خود گويد: سخن برخي از راويان که اين واقعه را در سال دهم ذکر کرده  اند توهمي بيش نيست. زيرا فرستادن علي به سوي يمن در سال دهم هجرت نبوده است. بلکه در اين سال پيغمبر، علي را به سوي [[بني مذحج]] روانه کرد و فرستادن وي به همدان در سال هشتم هجري، پس از فتح مکه، بوده و علي علیه السلام دو بار به سوي يمن به ماموريت رفته است. دحلان پس از ذکر حديث  بخاري، که در پيش آن را نقل کرديم، مي  گويد: اين روايت صراحت دارد که ماموريت نخست علي علیه السلام در اواخر سال هشتم هجري و به همدان ماموريت دوم او در رمضان سال دهم هجري و به مذحج  بوده است.
 
 
 
ابن اثير از مورخاني است که نوشته ماموريت علي علیه السلام به يمن و مسلمان کردن همدانيان در سال دهم هجري روي داده است.
 
 
 
'''<I>فرستادن علي علیه السلام به عنوان قاضي به يمن در ميان سال هاي هشتم و نهم هجری</I>'''
 
 
 
در سيره دحلان از قول ابوداود و غير او در حديثي از علي علیه السلام نقل شده است که فرمود: پيامبر مرا به جانب يمن فرستاد. به آن حضرت عرض کردم: اي رسول خدا آيا مرا به سوي قومي مي  فرستي که از من بزرگ  ترند و من از ايشان جوان  تر هستم و بر مسائل قضا و داوري چندان بينا نيستم. پس پيامبر دست  خود را بر سينه  ام گذارد و فرمود:
 
 
 
خداوندا زبان او را استوار گردان، قلب او را هدايت کن و فرمود: اي علي! اگر دو طرف دعوا نزد تو نشستند بين آنان داوري مکن تا سخن ديگري را نيز بشنوي. اگر تو چنين رفتار کني حکم براي تو آشکار مي  شود. علي مي  فرمود: به خدا سوگند که در داوري بين دو تن ترديد به خود راه ندادم.
 
 
 
اين روايت نشان گر آن است که پيامبر علي را براي قضاوت به آن ديار گسيل کرده بود نه براي جنگ و فتح. زيرا در همان جا آمده که علي به پيامبر عرض کرد: آيا مرا به سوي قومي روانه مي  کني که من از ايشان جوان  ترم و بر مسايل قضاوت بينايي کافي ندارم. اين عبارت خود نشان مي  دهد که پيامبر، علي را براي داوري فرستاد و گرنه اين سخن معنا و مفهومي پيدا نمي  کند. و صريح  تر از اين، سخني است که شيخ مفيد در کتاب ارشاد آن را نقل کرده است.
 
 
 
وي مي  نويسد: وقتي پيامبر خواست مسند قضاوت [[يمن]] را براي علي برگزيند و او را سوي آنان روانه کند تا احکام قضا را به آنان بياموزد و [[حلال]] و [[حرام]] الهي را براي آنان باز کند. در ميان ايشان به احکام قرآن داوري کند اميرالمؤمنين به او فرمود:
 
 
 
اي رسول خدا، آيا مرا براي مسند قضاوت بر مي  گزيني در حالي که من جوانم و به تمام مسايل قضاوت احاطه ندارم. پس پيامبر به او فرمود: نزديک من آي! چون نزديک او شد پيامبر با دست  بر سينه او زد و فرمود:  
 
 
 
«خداوندا دل او را هدايت کن و زبان او را استوار گردان »
 
 
 
علي علیه السلام فرمود: «پس از اين واقعه در قضاوت بين دو تن ترديد نکردم.» و چون وي به مسند قضاوت يمن نشست و به کاري که پيامبر او را بدان مامور ساخته بود و داوري در ميان مسلمانان پرداخت، دو مرد به نزد او شکايتي بردند...
 
 
 
اين روايت  به خوبي نشان مي  دهد که فرستادن علي براي عهده  دار شدن مسند قضاوت و داوري در يمن بوده است هم چنين از آن حضرت داوري هاي بسياري که در يمن فرموده نقل شده است و همين روايات دلالت مي  کند که علي علیه السلام مدت درازي در يمن به سر برده و در آن جا به امر قضاوت مشغول بوده است.
 
 
 
و آن حضرت براي جنگ به يمن نرفته بود و کسي هم تاريخ چنين ماموريتي را ذکر نکرده است. احتمال دارد که اين ماموريت در بين سال هاي هشتم و نهم هجري اتفاق افتاده باشد. زيرا بي مناسبت نيست که پس از فتح يمن، کسي براي آموختن [[احکام اسلام]] و داوري کردن در ميان ايشان به آن ديار روانه شود.
 
 
 
[[امام علی]] علیه السلام در سال دهم هجرت براي جنگيدن بدان سرزمين رهسپار شد و در [[حجة الوداع]] از آن جا بازگشت. و پس از آن پيامبر وفات يافت. به زودي درباره سفري که علي علیه السلام در سال دهم هجري به سرزمين يمن داشته است در ضمن وقايع سال مذکور، سخن به ميان خواهيم آورد.
 
 
[[Category:ماموریت های حضرت علی از سوی پیامبر]]
 
[[Category:ماموریت های حضرت علی از سوی پیامبر]]
 +
[[رده: امام علی علیه السلام از ولادت تا وفات پیامبر]]
 +
[[رده:تاریخ صدر اسلام]][[رده:سریه های پیامبر اکرم]]

نسخهٔ کنونی تا ‏۲۳ دسامبر ۲۰۲۳، ساعت ۰۸:۲۳

اعزام امام على (علیه‌السلام) توسط پیامبر اکرم (صلى الله علیه وآله) در قالب یک «سریه» به یمن، براى دعوت مردم آن سامان به دین اسلام و نشر پیام توحید بود. درباره تعداد سفرهای حضرت علی به یمن و انگیزه این سفرها نقلهای متعددی وجود دارد. مهمترین رهاورد حضور آن حضرت در یمن را می‌توان گسترش اسلام در آنجا و نفوذ فرهنگ و مبانی اسلامی دانست. مردم یمن به‌ویژه قبیله‏ هَمْدان و مِذْحَج، از همان زمان به امام علی (علیه‌السلام) علاقه‌مند شدند و بعدها در کوفه، در شمار نزدیک‌ترین یاران امام بودند.[۱]

سریه امام علی به یمن

پیامبر خدا(صلى الله علیه و آله) پس از فتح مکّه، به گسترش دعوتش پرداخت و از جمله، معاذ بن جبل را به یمن فرستاد. او در حلّ برخى مسائل درماند و بازگشت. سپس خالد بن ولید را فرستاد، ولى او هم کارى از پیش نبرد و پس از شش ماه اقامت، توفیقى به دست نیاورد. آن‌گاه پیامبر(ص)، امام على(علیه السلام) را فراخواند و او را همراه با نامه‌اى به آن سو فرستاد. در روایتی از امام على(ع) آمده است: پیامبر خدا، مرا به یمن فرستاد و به من فرمود: «اى على! با کسى نجنگ تا آن‌که او را دعوت کنى و به خدا قسم! اگر خداوند به دست تو کسى را هدایت کند، برایت از آنچه خورشید بر آن می‌تابد، بهتر است و تو بر او ولایت دارى».[۲] على(ع) با بیانى رسا و گفتارى مؤثّر، نامه را بر مردم خواند و آنان را به توحید، دعوت کرد. پس قبیله «هَمْدان» اسلام آورد. حضرت على(ع) خبر اسلام آوردن آنان را به پیامبر خدا گزارش داد. پیامبر(ص)، شادمان شد و هَمْدانیان را با تعبیر «السلام على هَمْدان» دعا کرد.[۳]

به گزارش واقدی، پیامبر صلی الله علیه وآله در ماه رمضان سال ۱۰ هجری، علی بن ابی‌طالب را با سیصد نفر به یمن فرستاد. این گروه، نخستین سپاهی بود که وارد برخی مناطق یمن (مثل بلاد مَذحِج) گردید. نخستین اقدام آن حضرت، دعوت مردم به اسلام و دریافت صدقات از آنها بود؛ اما گروهی تصور کردند که آن حضرت برای پیکار با آنان آمده است؛ از این‌رو، در مقابلش صف‌آرایی کردند و سرانجام شکست خوردند. سپس با آن حضرت مصالحه کردند و دعوت آن حضرت را اجابت نمودند. علی علیه السلام خمس غنایم را به مدینه فرستاد و مقرر گردانید مردم خمس و صدقات خود را به دولت اسلامی بپردازند. از همین روی، گروهی را در همان بلاد مستقر کرد تا این مأموریت را به‌انجام برسانند.[۴]

هدف از انجام این سریه

اعزام امام علی علیه السلام به یمن علل و اهداف مختلفی داشته است. برخی هدف از انجام این سریّه و اعزام علی علیه السلام به یمن را تبلیغ و برخی دیگر جمع آوری زکات یا گرفتن جزیه از مسیحیان نجران دانسته اند.[۵]

در میان محدثان اهل‌سنت، بخاری و ابن قیم جوزی معتقدند که پیامبر صلی الله علیه وآله، علی علیه السلام را برای دریافت خمس به یمن فرستاد؛[۶] در حالی که ابن هشام و کسانی چون واقدی مدعی‌اند که علت اعزام آن حضرت، دریافت صدقات از یمنی‌ها بوده است. در سفارش‌های پیامبر صلی الله علیه وآله به علی علیه السلام آمده است که در دعوت مردم به اسلام، نخست آنها را به نماز فرا بخواند؛ سپس از آنها درخواست پرداخت صدقه نماید.[۷]

تشریح احکام و قضاوت و حل اختلاف کارگزاران، یکی دیگر از علت‌های اعزام علی علیه السلام به یمن بود که مورد استناد و قبول منابع روایی و محدثانی چون احمد بن حنبل قرار گرفته است. دلیل اصلی این ادعا، روایتی است از علی علیه السلام که به نقل از پیامبر صلی الله علیه وآله بیان می‌کند. با استناد به گزارش واقدی، در این موضوع، علی علیه السلام از پیامبر اکرم درخواست کرد تا به او اجازه دهد در خصوص حادثه‌ای که مورد اختلاف مردم بود، داوری کند. بیان صریح پیامبر صلی الله علیه وآله زمانی که علی علیه السلام را به یمن می‌فرستاد، این مقوله را تأیید می‌کند: وقتی علی علیه السلام از آن حضرت درباره مسئولیت سخت داوری پرسید، پیامبر صلی الله علیه وآله فرمودند: «إنّ الله سَیهدی قلبَک ویثَبّتُ لسانَک».[۸] برخی هم بر این باورند که علی علیه السلام مأمور حل اختلاف میان کارگزاران پیامبر صلی الله علیه وآله و رجال محلی یمن نیز بوده است.[۹]

حال این پرسش مطرح می شود که آیا همه این وقایع در یک سفر براى على(ع) رخ داده است یا در چند سفر؟ ابن سعد به دو سفر حضرت على(ع) تصریح می‌کند.[۱۰] افزون بر این، چگونگى گزارش‌هاى درگیرى با قبیله مَذحِج نیز مستقل ‏بودن آن «سریّه» را نشان می‌دهد.

پیامدهای اعزام امام علی به یمن

آثار و پیامدهای سریه حضرت علی علیه السلام در یمن، بیانگر اهمیت این سریه بوده است. این امر، به‌ویژه از آن جهت اهمیت دارد که توجه به آن، ابعادی از شخصیت علی علیه السلام و ابهامات تاریخی را روشن خواهد نمود. برخی از این پیامدها عبارت است از:

گرایش قبایل یمنی به اسلام و اهل‌بیت:

گرایش همگانی قبیله هَمْدان در یک روز به اسلام، و ارادت ویژه برخی شاخه‌های قبایل یمانی چون قبیله مَذحِج و همدان به علی علیه السلام و خاندان رسول‌الله صلی الله علیه وآله از جمله آثار حضور آن حضرت در یمن بود.[۱۱] شاید بتوان گفت یکی از دلایلی که در تأیید و تحسین اسلام‌پذیری قبایل یمنی از جانب پیامبر صلی الله علیه وآله نقش داشته، چگونگی تشرف آنان به اسلام و نقش علی علیه السلام در این میان بوده است.[۱۲] ارادت یمنی‌ها پس از رحلت رسول‌الله هم ادامه یافت و در گرایش‌های سیاسی و مذهبی آنها در بسیاری از عرصه‌های سرنوشت‌ساز و مهم تاریخ اسلام متبلور گشت. به‌ویژه بسیاری از رجال یمنی مانند اویس قرنی در زمره اصحاب، هواداران و کارگزاران اهل‌بیت بودند و نقش مؤثری در نشر و حفظ معارف ایشان ایفا کردند.

تبیین و تبلیغ منزلت امام علی نزد رسول‌الله:

حضور علی علیه السلام در یمن، در تبیین نقش و جایگاه آن حضرت نزد پیامبر صلی الله علیه وآله سهم بسزایی داشت؛ چراکه صدور برخی از فضایل و مناقب مرتبط با علی علیه السلام و اهل‌بیت علیهم السلام، با این سریه گره خورده است. برای نمونه، پیامبر صلی الله علیه وآله در پاسخ به شکایت گروهی از مسلمانان که همراه علی علیه السلام به یمن رفته بودند، فرمود: «مَن أذی علیاً فَقَد آذانی». این گروه خواستار آن بودند که پیش از رسیدن اموال جمع‌آوری‌شده به بیت‌المال مدینه، سهم سپاهیان تقسیم شود که علی علیه السلام از این امر امتناع نمود و بدین ترتیب، زمینه‌های شکایت فراهم شد.[۱۳]

حضور فعال یاران یمنی امام علی در مقابله با جریان ردّه:

از جمله حوادث مهمی که در آخرین روزهای حیات پیامبر صلی الله علیه وآله جامعه اسلامی را متلاطم کرد، جریان ردّه بود. این مقوله پس از رحلت پیامبر اکرم از مهم‌ترین دغدغه‌های حاکمیت مدینه برای حفظ ابهت اسلام و موقعیت خود به‌شمار می‌رفت. سرزمین یمن، معرکه درگیری مسلمانان و مرتدانی بود که مدعی رهبری و ریاست بر سرزمین یمن بودند و می‌پنداشتند با طرح دعاوی مختلف، توان همراه کردن مردم و تشکیل قدرتی برابر با پیامبر صلی الله علیه وآله را خواهند داشت. از این‌رو، پیامبر صلی الله علیه وآله برای صیانت از حریم شریعت و برکات ناشی از آن، به‌شدت با این انحراف مقابله نمود. از جمله این انحرافات، ادعای نبوت اسود عَنسی است. پیامبر صلی الله علیه وآله ضمن صدور دستورهای لازم برای کارگزاران خود، بزرگان یمنی را هم در برابر اسود بسیج نمود. با توجه به تدابیر آن حضرت و اتحاد، شجاعت و صلابت مسلمانان، و ضعف درونی و تشکیلاتی مرتدان، این فتنه فروخوابید. عمار بن یاسر و مالک بن حارث نخعی، از جمله رجال یمنی بودند که در دفع این فتنه و نیز فتنة یمامه و ردّه ابامُسَیکه اَیادی مشارکت داشتند.[۱۴]

یاران و هواداران امام علی در اداره امور ولایات:

در دوران خلافت امام علی علیه السلام حضور یمنی‌ها توسعه یافت؛ تا آنجا که برخی از آنها مانند مالک اشتر بر بیش از یک ولایت منصوب شدند. کمیل بن زیاد نخعی، یکی دیگر از مشاهیر یمنی بودکه از طرف آن حضرت به‌عنوان والی هیت منصوب شد. کمیل در مقابله و دفع غارات معاویه در شمال عراق سهم مهمی داشت.[۱۵] بدین ترتیب، می‌توان گفت نقش یمنی‌ها در دوران خلافت امام علی علیه السلام قوی و نسبت به دوران سه خلیفه پیشین و پس از آن، از گسترش کمی و کیفی قابل­ توجهی برخوردار بوده است. این امر در آشنایی مردم با اهل‌بیت علیهم السلام و رشد و نفوذ معارف ایشان نقش بسزایی داشت.

پانویس

  1. رسول جعفریان‏، سیره رسول خدا، ص ۶۶۶-۶۶۷؛ تاریخ تشیع در ایران، ص ۷۹-۸۰.
  2. کلینی، الکافی، ج ‏۵، ص ۲۸.
  3. طبری، تاریخ طبری، ج ۳ ص ۱۳۱-۱۳۲؛ شیخ مفید، الارشاد، ج ‏۱، ص ۶۲؛ ابن عبدربه، عقدالفرید، ج۳، ص۱۱۲۱ .
  4. واقدی، مغازی، ج۲، ص۱۰۷۹-۱۰۸۳.
  5. ترجمه إعلام الورى ،متن،ص:۱۹۴
  6. عسکری، ۱۴۱۰، ج۲، ص۱۷۲.
  7. واقدی، مغازی، ج۲، ص۱۰۷۹.
  8. زبیر بن بکار، الموفقیات، ص۳۶۳-۳۶۴.
  9. ابن ابی‌الحدید، شرح نهج البلاغه، ج۱۲، ص۱۲۱.
  10. الطبقات الکبرى، ج ۲، ص ۱۲۸.
  11. مجلسی، بحارانوار، ج۲۱، ص۳۵۷-۳۶۴.
  12. عیینة بن حصن الفزاری نقل می‌کند: نزد رسول‌الله درباره نقش مسلمانان هر منطقه در قوت اسلام و دلاوری و جنگاوری سخن به‌میان آمد. رسول‌الله فرمود: «ان خیر الرجال اهل الیمن والایمان یمان وانا یمانی...». (کلینی، کافی، ج۸، ص۶۹).
  13. مجلسی، بحارالانوار، ج۲۱، ص۳۵۷-۳۶۴.
  14. واقدی، مغازی، ص۱۲۳-۱۲۵.
  15. بلاذری، فتوح البلدان، ج۲، ص۴۳۷.

منابع