شناسه ناقص است
مقاله مورد سنجش قرار گرفته است

اصول اربعمائه‌‌‌: تفاوت بین نسخه‌ها

از دانشنامه‌ی اسلامی
پرش به ناوبری پرش به جستجو
(تعیین رده)
 
(۱۱ نسخه‌ٔ میانی ویرایش شده توسط ۵ کاربر نشان داده نشده)
سطر ۱: سطر ۱:
'''اصول اربعمائه:'''
+
{{خوب}}
 +
'''«اصول اربعمائه»''' اصطلاحی در [[علوم حدیث|علم حدیث]] به معنى مجموعه‌هاى [[حدیث|حدیثی]] آغازین است که راویان سده‌هاى نخستین مستقیما از نگاشتن روایت‌هایى که مى‌شنیدند، پدید مى‌آوردند. این اصول خود، منبع و مصدر کتاب‌هاى حدیثى بعدى گردید<ref> دائرة المعارف بزرگ اسلامى، ج۹، ص۲۱۸.</ref> و حتی ملاک صحت حدیث نزد [[محدثان]] نسل‌هاى بعد، وجود آن حدیث در یکى از این اصول بود.
  
'''''چهارصد مجموعه حدیثى آغازین.'''''
+
==تفاوت کتاب و اصل و مصنف==
  
__toc__
+
[[شیخ آقا بزرگ تهرانی|شیخ آقا بزرگ تهرانی]] می‌نویسد: «اصل در حدیث بر بخش خاصی از کتب حدیث اطلاق می‌شود، ولی کتاب شامل همه نوع نوشته‌ای حدیثی می‌باشد. اصل در واقع به همان معنای لغوی آمده است؛ زیرا کتاب حدیث، اگر عین سخن [[ائمه]] (ع) باشد، وجود چنین احادیثی برای کسانی که می‌خواهند مطلبی در مورد آن حدیث بنویسند، وجودی ابتدایی و اصلی است، به همین دلیل به این گونه مجموعه‌ها اصل می‌گویند».<ref> آقا بزرگ تهرانی، الذریعه الی تصانیف الشیعة، بیروت، دارالاضراء، ۱۴۰۳ هجری قمری،  ج۲، ص۱۲۶. </ref>
  
اصول جمع اصل و آن در اصطلاح علم [[حدیث]] به معناى هر یك از مجموعه‌هاى آغازین احادیث است كه راویان سده‌هاى نخستین مستقیما از نگاشتن روایت‌هایى كه مى‌شنیدند، پدید مى‌آوردند. این اصول خود، منبع و مصدر كتاب‌هاى حدیثى بعدى گردید<ref> دائرة المعارف بزرگ اسلامى، 9/218.</ref> و ملاك صحت حدیث نزد محدثان نسل‌هاى بعد، وجود آن حدیث در یكى از این اصول بود.
+
و در تفاوت اصل با مصنَّف که واژه متداول دیگری در کتابهای فهارس است گفته شده: اصل به دست‌نوشته هاى اوّلیه اطلاق مى شود که برگرفته از اثرى دیگر نیستند و مصنَّف به نوشته هایى اطلاق مى شود که از آثار پیشین بهره برده باشند.<ref> مهدی مهریزی، مکتوبات حدیثی اصحاب ائمه علیهم السلام، ص ۱۲ </ref>  
  
محتواى این مجموعه‌ها كه به اصول اربعمائه مشهورند، پاسخ‌هایى بوده است كه امامان معصوم علیهم‌السلام به پرسش‌هایى در زمینه‌هاى گوناگون احكام، سنن، مواعظ، ادعیه و تفسیر مى‌داده‌اند. گردآورى این اصول، از زمان حضرت على علیه‌السلام تا زمان [[امام حسن عسكرى]] علیه‌السلام به وسیله اصحاب آنان - كه بنا بر تصریح برخى چهار صد تن بوده‌اند - انجام شده است؛ هر چند بیشتر آنان از اصحاب [[امام صادق]] علیه‌السلام بوده‌اند. برخى برآنند كه جملگى از اصحاب ایشان مى‌باشند و حال آن كه اصحاب دیگر امامان نیز در میان آنان دیده مى‌شوند.(2‌)
+
و برخی تفاوت مصنَّف را با اصل در این دانسته اند که برخلاف‌ اصل‌ که‌ هرچه‌ در آن‌ است‌، احادیث‌ منقول‌ از [[معصوم|معصومان]](ع‌) است‌، مصنَّفات‌، افزون‌ بر احادیث‌ معصومان‌ (ع‌)، آثار مصنِّف‌ نیز در آن‌ جای‌ دارد. <ref> دائرة المعارف بزرگ اسلامی، ج ۹، مدخل "اصل" از فرامرز حاج منوچهری. </ref>
 +
==بازشناسی اصول اربعمائه==
  
نقل كرده‌اند كه عادت صاحبان اصول این بوده كه هرگاه حدیثى از امام معصوم علیه‌السلام مى‌شنیدند، از ترس فراموشى به ضبط آن در اصول خویش مبادرت مى‌كردند.<ref> رواشح السماویة/98.</ref> مؤیّد این مطلب روایتى است كه ابن طاووس در «مهج الدعوات» نقل كرده است كه «گروهى از اصحاب [[امام كاظم]] علیه‌السلام با قلم و كاغذ در محضر ایشان حاضر مى‌شدند و چون امام سخنى مى‌فرمود یا درباره واقعه‌اى فتوا مى‌داد، آن را مى‌نگاشتند».<ref> الذریعة 2/127.</ref>
+
نخستین بار، [[ابن شهر آشوب|ابن شهرآشوب]] از [[شیخ مفید]] نقل کرده که اصول حدیثى شیعه، چهارصد «کتاب» است.  
  
==اعتبار اصول==
+
در مورد اینکه این اصول در چه بازه زمانی نگاشته شده اند اختلاف است؛ برخی معتقدند این اصول، از زمان [[امام على]] علیه‌السلام تا زمان [[امام حسن عسکرى]] علیه‌السلام به وسیله اصحاب آنان - که بنا بر تصریح برخى چهار صد نفر بودند - انجام شده است؛ هر چند بیشتر آنان از اصحاب [[امام صادق]] علیه‌السلام بوده‌اند. و برخى برآنند که همه از اصحاب ایشان مى‌باشند.<ref> فرهنگ فقه مطابق مذهب اهل بیت علیهم‌السلام، جلد ‌۱، ص ۵۳۴. </ref>
  
به تصریح برخى، اصول نگاشته شده در زمان امامان علیهم‌السلام بیش از چهارصد اصل بوده است، لیكن از میان آن‌ها اصولى را كه امامیه بر اعتبار و صحت آن‌ها و نیز عمل بدان‌ها اتفاق داشته‌اند، چهارصد اصل بوده است.<ref> ذكرى الشیعة 1/58-59 و الحدائق الناضرة 1/17-21.</ref>
+
از زمان ابن شهر اشوب، همواره شناسایی این اصول و نویسندگانشان یکی از دغدغه های پژوهشگران حدیثی بوده است. آنچه تاکنون با عنوان «اصل» شناسایى شده، بدین شرح است:
  
==كتاب و اصل==
+
*در دو کتاب [[رجال نجاشی (کتاب)|رجال نجاشی]] و [[فهرست شیخ طوسی (کتاب)|الفهرست]] شیخ طوسى از ۶۶ اصل نام برده شده است.
 +
*[[شیخ آقا بزرگ تهرانی|شیخ آقا بزرگ تهرانی]] در [[الذریعه الی تصانیف الشیعه|الذریعة]]، تعداد ۱۱۷ اصل را معرّفى مى کند.
 +
*مؤلّف مقدمه «المعجم المفهرس لألفاظ أحادیث بحارالأنوار»، شماره اصل را به ۱۲۲ رسانده است.
 +
*اِتانْ کلبِرْگ، ۱۰۹ اصل را بر پایه کتب [[شیخ طوسى]]، رجال النجاشی، [[معالم العلماء (کتاب)|معالم العلماء]] و [[فهرست ابن ندیم (کتاب)|الفهرست]] ابن ندیم، معرّفى کرده است.
  
در آثار امامیه مقابل اصل، كتاب و مصنف است. براى مثال، گاه در كتب رجالى در وصف راوى گفته مى‌شود: «له كتاب و له اصل» (براى او كتابى و اصلى است) در تفاوت كتاب با اصل چند قول است كه به مهم‌ترین آن‌ها اشاره مى‌شود:
+
مهدی مهریزی پژوهشگر معاصر حدیثی معتقد است از آنجا که روشن است که این ارقام، با ادّعاى اصول چهارصدگانه، فاصله بسیار دارد، به نظر مى رسد پیش از جستجو در فهارس و مصادر، جهت بازشناسى این آثار چهارصدگانه باید پژوهشى را در زمینه «اصل»، «کتاب» و «تصنیف» به انجام رسانید و در پرتو آن به جستجو و بازشناسى و بازسازى پرداخت.<ref> مهدی مهریزی، مکتوبات حدیثی اصحاب ائمه علیهم السلام، ص ۸ </ref> وی با طرح این نظر که کتاب تعبیری عام تر از اصل است و اصل و غیر آن را شامل می شود، و فقط مصنَّف، معنایى مقابل اصل دارد، در کتاب خود با عنوان "مکتوبات حدیثى اصحاب ائمّه علیهم السلام" به جستجوی اصول اربعمائه بر این اساس می پردازد که این چهارصد عنوان، برخى با تعبیر «اصل» در فهارس معرّفى شده اند و برخى با تعبیر «کتاب». و تنها مصنّفات از این گونه نوشته ها خارج مى گردند. و معتقد است اگر به این صورت عمل شود می توان در میان آثار اصحاب [[امام صادق]] علیه السلام، چنین تعدادى را با عنوان اصل و کتاب نشان داد.<ref> مهدی مهریزی، مکتوبات حدیثی اصحاب ائمه علیهم السلام، ص ۱۸ </ref>
  
# راوى در اصل، احادیثى را كه از معصوم یا راوى ایشان شنیده است، گردآورى كرده است اما [[احادیث]] معتبر موجود در كتاب و مصنف، غالبا از اصل گرفته شده است.<ref> مقباس الهدایة 3/27.</ref>
+
==اعتبار اصول اربعمائه==
  
# اصل، مجموعه وثیقى است كه احادیث آن از كتاب دیگرى گرفته نشده است.<ref> الفوائد الرجالیة 2/367 و مقباس الهدایة 3/26.</ref>
+
به تصریح برخى، چنانکه گفته شد اصول نگاشته شده در زمان [[ائمه اطهار|امامان]] علیهم‌السلام بیش از چهارصد اصل بوده است، لیکن از میان آن‌ها اصولى را که [[امامیه]] بر اعتبار و صحت آن‌ها و نیز عمل بدان‌ها اتفاق داشته‌اند، چهارصد اصل بوده است.<ref> ذکرى الشیعة ۱/۵۸-۵۹ و الحدائق الناضرة ۱/۱۷-۲۱.</ref>
  
# اصل، مجموعه‌اى است كه احادیث آن بدون واسطه از معصوم گرفته شده ولى كتاب مجموعه‌اى است كه احادیث آن از اصل اخذ شده است.<ref> مقباس الهدایة، 3/26.</ref>
+
[[شیخ بهایی|شیخ بهایی]] در «مشرق الشمسین» یکی از قرینه‌های صحت [[حدیث|حدیث]] نزد علمای [[شیعه]] را وجود آن در چند اصل یا تکرار آن در یک اصل و یا وجود حدیث در یک اصل که صاحب اصل از افراد قابل اطمینان ([[اصحاب اجماع]]) نزد شیعه است می‌داند و همین امر حاکی از اعتماد قدما به محتویات اصول مزبور می‌باشد.
 +
 
 +
ظاهراً علت اعتماد به اصول مزبور این است که اصحاب ائمه علیهم‌السلام هنگام شنیدن حدیث از امام، بدون فوت وقت آن را می‌نوشته‌اند، که قهراً احتمال فراموشی یا کم و زیاد شدن متن آن کمتر است. مؤیّد این مطلب، روایتى است که [[سید بن طاووس]] در «[[مهج الدعوات و منهج العبادات (کتاب)|مهج الدعوات]]» نقل کرده است که «گروهى از اصحاب [[امام کاظم]] علیه‌السلام با قلم و کاغذ در محضر ایشان حاضر مى‌شدند و چون امام سخنى مى‌فرمود یا درباره واقعه‌اى [[فتوا]] مى‌داد، آن را مى‌نگاشتند.<ref> الذریعة، ج۲، ص۱۲۷.</ref>
  
 
==سرنوشت اصول==
 
==سرنوشت اصول==
  
از ویژگى‌هاى اصول چنان كه شیخ [[آقا بزرگ تهرانى]] نیز بدان تصریح كرده ترتیب نداشتن احادیث آن‌ها بوده است؛ زیرا چنان كه گفته شد، بیشتر اصول در محضر امامان و در پاسخ پرسش‌هاى گوناگون مطرح شده، نگاشته مى‌شدند. این كاستى موجب شد تا با رواج یافتن كتب حدیثى داراى ترتیب و تبویب، اصول به تدریج از رونق بیفتند و با راه یافتن احادیثشان به مجموعه‌هایى همچون كافى، من لایحضره الفقیه، تهذیب و استبصار عملاً این مجموعه‌ها به عنوان جایگزین اصول اربعمائه شناخته شوند.
+
از ویژگى‌هاى اصول اربعمائه چنانکه شیخ [[آقا بزرگ تهرانى]] نیز بدان تصریح کرده، ترتیب نداشتن احادیث آن‌ها بوده است؛ زیرا همانطور که گفته شد، بیشتر اصول در محضر [[ائمه اطهار|امامان]] و در پاسخ پرسش‌هاى گوناگون مطرح شده، نگاشته مى‌شدند. این کاستى موجب شد تا با رواج یافتن کتب حدیثى داراى ترتیب و تبویب، اصول به تدریج از رونق بیفتند و با راه یافتن احادیثشان به مجموعه‌هایى همچون [[الکافی (کتاب)|الکافى]]، [[من لایحضره الفقیه]]، [[تهذیب الأحکام (کتاب)|تهذیب]] و [[الاستبصار (کتاب)|استبصار]]، عملاً این مجموعه‌ها به عنوان جایگزین اصول اربعمائه شناخته شوند.
  
بیشتر اصول تا زمان محمد بن ادریس حلى (م 664 ه‍ـ.ق) به صورت اولیه خود باقى بوده‌اند. وى در پایان سرائر، احادیثى از آن‌ها را با عنوان مستطرفات سرائر نقل كرده ‌است.<ref> الذریعة 2/134 و دائرة المعارف بزرگ اسلامى 9/220.</ref>
+
بیشتر اصول تا زمان [[ابن ادریس حلی|ابن ادریس حلى]] (م، ۶۶۴ ه‍ـ.ق) به صورت اولیه خود باقى بوده‌اند. وى در پایان [[السرائر الحاوی لتحریر الفتاوی (کتاب)|السرائر]]، احادیثى از آن‌ها را با عنوان [[مستطرفات السرائر (کتاب)|مستطرفات سرائر]] نقل کرده ‌است.<ref> الذریعة، ج۲، ص۱۳۴ و دائرة المعارف بزرگ اسلامى، ج۹، ص۲۲۰.</ref>
  
این پرسش در علم درایه مطرح است كه آیا عنوان صاحب اصل بودن كه در كتب رجالى آمده است، دلیل مدح او مى‌باشد تا در نتیجه حكم به وثاقت‌ صاحبان اصول شود یا خیر؟ برخى به این پرسش، پاسخ مثبت و برخى پاسخ منفى داده‌اند. البته صاحب اصل بودن دلیل صحت مذهب و عقیده وى نمى‌باشد؛ چنان‌كه برخى از اینان، واقفى (رجوع شود به: [[واقفیّه]]) یا فطحى (رجوع شود به: [[فطحیّه]]) مذهب و از مكتب اهل بیت علیهم‌السلام منحرف بوده‌اند.<ref> الذریعة 2/134 و دائرة المعارف بزرگ اسلامى 9/220.</ref>
+
آن­چه از این اصول در زمان ما باقی مانده، تنها ۱۶ اصل می‌باشد که تمام آن به صورت کامل در بخش خاتمه‌ کتاب [[مستدرک الوسائل (کتاب)|مستدرک­ الوسایل]] آمده است. برخی از این اصول به صورت جداگانه نیز چاپ شده اند. از مؤلفین صاحب اصل می‌توان به افراد ذیل اشاره نمود:
  
==پانویس ==
+
#زید زرّاد، از اصحاب [[امام صادق]] (ع)
<references />
+
#ابی‌سعید
(2). المعتبر 1/26؛ ذكرى الشیعة 1/58-59؛ رواشح السماویة/98؛ دائرة المعارف بزرگ اسلامى 9/219 و الموسوعة الفقهیة المیسّرة 3/407.
+
#عاصم بن حمید حنّاط کوفی
 +
#زید نرسی
 +
#جعفر بن محمد حضرمی
 +
#موسی بن بکر واسطی
 +
#معاویة بن عمار بن ابی معاویه دهنی
 +
#[[احمد بن محمد بن ابی نصر بزنطی|احمد بن محمد بن ابی‌نصر بزنطی]]، از اصحاب [[امام رضا علیه السلام|امام رضا]] (ع)
 +
#[[ابان بن تغلب]].
 +
 +
==دلالت صاحب اصل بودن بر مدح==
  
 +
این پرسش در [[مصطلح الحدیث|علم درایه]] مطرح است که آیا عنوان «صاحب اصل بودن» که در کتب [[رجال|رجالى]] آمده است، دلیل مدح راوی مى‌باشد تا در نتیجه حکم به وثاقت‌ صاحبان اصول شود یا خیر؟ برخى به این پرسش، پاسخ مثبت و برخى پاسخ منفى داده‌اند.
  
===منابع===
+
البته صاحب اصل بودن دلیل صحت مذهب و عقیده راوى نمى‌باشد؛ چنان‌که برخى از اینان، [[واقفیه|واقفى]] یا [[فطحیه|فطحی]] مذهب و از مکتب [[اهل البیت|اهل بیت]] علیهم‌السلام منحرف بوده‌اند.<ref> الذریعة، ۲/۱۳۴؛ دائرة المعارف بزرگ اسلامى ۹/۲۲۰.</ref>
 
+
==پانویس==
جمعى از پژوهشگران زیر نظر سید محمود هاشمى شاهرودى، فرهنگ فقه مطابق مذهب اهل بیت علیهم‌السلام، جلد ‌1، ص 534
+
<references />
 
+
==منابع==
 +
* فرهنگ فقه مطابق مذهب اهل‌بیت علیهم‌السلام، جمعى از پژوهشگران زیر نظر سید محمود هاشمى شاهرودى، جلد ‌۱.
 +
* مکتوبات حدیثی اصحاب ائمه علیهم السلام، مهدی مهریزی، در دسترس در [http://hadith.net/n۳۳۲-e۳۵۱-p۱.html حدیث نت]، بازیابی: ۱۹ مهر ۱۳۹۳.
 +
* [http://www.pajoohe.ir "اصول اربعمائه"، دانشنامه پژوهه]، محمدمهدی امیرخانی، بازیابی: ۱۹ مهر ۱۳۹۳.
 +
* دائرةالمعارف بزرگ اسلامی، ج ۹، مدخل "اصل" از فرامرز حاج منوچهری.
 +
{{سنجش کیفی
 +
|سنجش=شده
 +
|شناسه= متوسط
 +
|عنوان بندی مناسب= خوب
 +
|کفایت منابع و پی نوشت ها= خوب
 +
|رعایت سطح مخاطب عام= خوب
 +
|رعایت ادبیات دانشنامه ای= خوب
 +
|جامعیت= خوب
 +
|رعایت اختصار= خوب
 +
|سیر منطقی= خوب
 +
|کیفیت پژوهش= خوب
 +
|رده= دارد
 +
}}
 
[[رده:منابع حدیثی]]
 
[[رده:منابع حدیثی]]
 +
[[رده: مقاله های مهم]]
 +
{{حدیث}}

نسخهٔ کنونی تا ‏۷ دسامبر ۲۰۲۳، ساعت ۱۳:۲۳

«اصول اربعمائه» اصطلاحی در علم حدیث به معنى مجموعه‌هاى حدیثی آغازین است که راویان سده‌هاى نخستین مستقیما از نگاشتن روایت‌هایى که مى‌شنیدند، پدید مى‌آوردند. این اصول خود، منبع و مصدر کتاب‌هاى حدیثى بعدى گردید[۱] و حتی ملاک صحت حدیث نزد محدثان نسل‌هاى بعد، وجود آن حدیث در یکى از این اصول بود.

تفاوت کتاب و اصل و مصنف

شیخ آقا بزرگ تهرانی می‌نویسد: «اصل در حدیث بر بخش خاصی از کتب حدیث اطلاق می‌شود، ولی کتاب شامل همه نوع نوشته‌ای حدیثی می‌باشد. اصل در واقع به همان معنای لغوی آمده است؛ زیرا کتاب حدیث، اگر عین سخن ائمه (ع) باشد، وجود چنین احادیثی برای کسانی که می‌خواهند مطلبی در مورد آن حدیث بنویسند، وجودی ابتدایی و اصلی است، به همین دلیل به این گونه مجموعه‌ها اصل می‌گویند».[۲]

و در تفاوت اصل با مصنَّف که واژه متداول دیگری در کتابهای فهارس است گفته شده: اصل به دست‌نوشته هاى اوّلیه اطلاق مى شود که برگرفته از اثرى دیگر نیستند و مصنَّف به نوشته هایى اطلاق مى شود که از آثار پیشین بهره برده باشند.[۳]

و برخی تفاوت مصنَّف را با اصل در این دانسته اند که برخلاف‌ اصل‌ که‌ هرچه‌ در آن‌ است‌، احادیث‌ منقول‌ از معصومان(ع‌) است‌، مصنَّفات‌، افزون‌ بر احادیث‌ معصومان‌ (ع‌)، آثار مصنِّف‌ نیز در آن‌ جای‌ دارد. [۴]

بازشناسی اصول اربعمائه

نخستین بار، ابن شهرآشوب از شیخ مفید نقل کرده که اصول حدیثى شیعه، چهارصد «کتاب» است.

در مورد اینکه این اصول در چه بازه زمانی نگاشته شده اند اختلاف است؛ برخی معتقدند این اصول، از زمان امام على علیه‌السلام تا زمان امام حسن عسکرى علیه‌السلام به وسیله اصحاب آنان - که بنا بر تصریح برخى چهار صد نفر بودند - انجام شده است؛ هر چند بیشتر آنان از اصحاب امام صادق علیه‌السلام بوده‌اند. و برخى برآنند که همه از اصحاب ایشان مى‌باشند.[۵]

از زمان ابن شهر اشوب، همواره شناسایی این اصول و نویسندگانشان یکی از دغدغه های پژوهشگران حدیثی بوده است. آنچه تاکنون با عنوان «اصل» شناسایى شده، بدین شرح است:

مهدی مهریزی پژوهشگر معاصر حدیثی معتقد است از آنجا که روشن است که این ارقام، با ادّعاى اصول چهارصدگانه، فاصله بسیار دارد، به نظر مى رسد پیش از جستجو در فهارس و مصادر، جهت بازشناسى این آثار چهارصدگانه باید پژوهشى را در زمینه «اصل»، «کتاب» و «تصنیف» به انجام رسانید و در پرتو آن به جستجو و بازشناسى و بازسازى پرداخت.[۶] وی با طرح این نظر که کتاب تعبیری عام تر از اصل است و اصل و غیر آن را شامل می شود، و فقط مصنَّف، معنایى مقابل اصل دارد، در کتاب خود با عنوان "مکتوبات حدیثى اصحاب ائمّه علیهم السلام" به جستجوی اصول اربعمائه بر این اساس می پردازد که این چهارصد عنوان، برخى با تعبیر «اصل» در فهارس معرّفى شده اند و برخى با تعبیر «کتاب». و تنها مصنّفات از این گونه نوشته ها خارج مى گردند. و معتقد است اگر به این صورت عمل شود می توان در میان آثار اصحاب امام صادق علیه السلام، چنین تعدادى را با عنوان اصل و کتاب نشان داد.[۷]

اعتبار اصول اربعمائه

به تصریح برخى، چنانکه گفته شد اصول نگاشته شده در زمان امامان علیهم‌السلام بیش از چهارصد اصل بوده است، لیکن از میان آن‌ها اصولى را که امامیه بر اعتبار و صحت آن‌ها و نیز عمل بدان‌ها اتفاق داشته‌اند، چهارصد اصل بوده است.[۸]

شیخ بهایی در «مشرق الشمسین» یکی از قرینه‌های صحت حدیث نزد علمای شیعه را وجود آن در چند اصل یا تکرار آن در یک اصل و یا وجود حدیث در یک اصل که صاحب اصل از افراد قابل اطمینان (اصحاب اجماع) نزد شیعه است می‌داند و همین امر حاکی از اعتماد قدما به محتویات اصول مزبور می‌باشد.

ظاهراً علت اعتماد به اصول مزبور این است که اصحاب ائمه علیهم‌السلام هنگام شنیدن حدیث از امام، بدون فوت وقت آن را می‌نوشته‌اند، که قهراً احتمال فراموشی یا کم و زیاد شدن متن آن کمتر است. مؤیّد این مطلب، روایتى است که سید بن طاووس در «مهج الدعوات» نقل کرده است که «گروهى از اصحاب امام کاظم علیه‌السلام با قلم و کاغذ در محضر ایشان حاضر مى‌شدند و چون امام سخنى مى‌فرمود یا درباره واقعه‌اى فتوا مى‌داد، آن را مى‌نگاشتند.[۹]

سرنوشت اصول

از ویژگى‌هاى اصول اربعمائه چنانکه شیخ آقا بزرگ تهرانى نیز بدان تصریح کرده، ترتیب نداشتن احادیث آن‌ها بوده است؛ زیرا همانطور که گفته شد، بیشتر اصول در محضر امامان و در پاسخ پرسش‌هاى گوناگون مطرح شده، نگاشته مى‌شدند. این کاستى موجب شد تا با رواج یافتن کتب حدیثى داراى ترتیب و تبویب، اصول به تدریج از رونق بیفتند و با راه یافتن احادیثشان به مجموعه‌هایى همچون الکافى، من لایحضره الفقیه، تهذیب و استبصار، عملاً این مجموعه‌ها به عنوان جایگزین اصول اربعمائه شناخته شوند.

بیشتر اصول تا زمان ابن ادریس حلى (م، ۶۶۴ ه‍ـ.ق) به صورت اولیه خود باقى بوده‌اند. وى در پایان السرائر، احادیثى از آن‌ها را با عنوان مستطرفات سرائر نقل کرده ‌است.[۱۰]

آن­چه از این اصول در زمان ما باقی مانده، تنها ۱۶ اصل می‌باشد که تمام آن به صورت کامل در بخش خاتمه‌ کتاب مستدرک­ الوسایل آمده است. برخی از این اصول به صورت جداگانه نیز چاپ شده اند. از مؤلفین صاحب اصل می‌توان به افراد ذیل اشاره نمود:

  1. زید زرّاد، از اصحاب امام صادق (ع)
  2. ابی‌سعید
  3. عاصم بن حمید حنّاط کوفی
  4. زید نرسی
  5. جعفر بن محمد حضرمی
  6. موسی بن بکر واسطی
  7. معاویة بن عمار بن ابی معاویه دهنی
  8. احمد بن محمد بن ابی‌نصر بزنطی، از اصحاب امام رضا (ع)
  9. ابان بن تغلب.

دلالت صاحب اصل بودن بر مدح

این پرسش در علم درایه مطرح است که آیا عنوان «صاحب اصل بودن» که در کتب رجالى آمده است، دلیل مدح راوی مى‌باشد تا در نتیجه حکم به وثاقت‌ صاحبان اصول شود یا خیر؟ برخى به این پرسش، پاسخ مثبت و برخى پاسخ منفى داده‌اند.

البته صاحب اصل بودن دلیل صحت مذهب و عقیده راوى نمى‌باشد؛ چنان‌که برخى از اینان، واقفى یا فطحی مذهب و از مکتب اهل بیت علیهم‌السلام منحرف بوده‌اند.[۱۱]

پانویس

  1. دائرة المعارف بزرگ اسلامى، ج۹، ص۲۱۸.
  2. آقا بزرگ تهرانی، الذریعه الی تصانیف الشیعة، بیروت، دارالاضراء، ۱۴۰۳ هجری قمری، ج۲، ص۱۲۶.
  3. مهدی مهریزی، مکتوبات حدیثی اصحاب ائمه علیهم السلام، ص ۱۲
  4. دائرة المعارف بزرگ اسلامی، ج ۹، مدخل "اصل" از فرامرز حاج منوچهری.
  5. فرهنگ فقه مطابق مذهب اهل بیت علیهم‌السلام، جلد ‌۱، ص ۵۳۴.
  6. مهدی مهریزی، مکتوبات حدیثی اصحاب ائمه علیهم السلام، ص ۸
  7. مهدی مهریزی، مکتوبات حدیثی اصحاب ائمه علیهم السلام، ص ۱۸
  8. ذکرى الشیعة ۱/۵۸-۵۹ و الحدائق الناضرة ۱/۱۷-۲۱.
  9. الذریعة، ج۲، ص۱۲۷.
  10. الذریعة، ج۲، ص۱۳۴ و دائرة المعارف بزرگ اسلامى، ج۹، ص۲۲۰.
  11. الذریعة، ۲/۱۳۴؛ دائرة المعارف بزرگ اسلامى ۹/۲۲۰.

منابع

  • فرهنگ فقه مطابق مذهب اهل‌بیت علیهم‌السلام، جمعى از پژوهشگران زیر نظر سید محمود هاشمى شاهرودى، جلد ‌۱.
  • مکتوبات حدیثی اصحاب ائمه علیهم السلام، مهدی مهریزی، در دسترس در حدیث نت، بازیابی: ۱۹ مهر ۱۳۹۳.
  • "اصول اربعمائه"، دانشنامه پژوهه، محمدمهدی امیرخانی، بازیابی: ۱۹ مهر ۱۳۹۳.
  • دائرةالمعارف بزرگ اسلامی، ج ۹، مدخل "اصل" از فرامرز حاج منوچهری.