زنان مطرح در واقعه عاشورا: تفاوت بین نسخه‌ها

از دانشنامه‌ی اسلامی
پرش به ناوبری پرش به جستجو
جز
 
(۳ نسخه‌ٔ میانی ویرایش شده توسط ۲ کاربر نشان داده نشده)
سطر ۱: سطر ۱:
يكى از مباحث قابل طرح نقش زنان در حادثه عاشورا است كه در روزگار ما بسيار حائز اهميت است در مقاله زیر نام زنان مطرح در واقعه عاشورا و پس از آن آمده است.
+
یکى از مباحث قابل طرح در مورد حادثه [[روز عاشورا|عاشورا]]، نقش زنان در این واقعه است. [[مرتضی مطهری|شهید مطهرى]]، در کتاب [[حماسه حسینی (کتاب)|حماسه حسینى]]، مى گوید: «تاریخ [[کربلا|کربلا]]، یک تاریخ و حادثه مذکر ـ مؤنّث است. حادثه اى است که مرد و زن، هر دو، در آن نقش دارند؛ ولى مرد، در مدار خودش و زن، در مدار خودش». در مقاله زیر نام زنان مطرح در واقعه عاشورا و پس از آن آمده است.
  
==امّ البنين‌==
+
==زنان مطرح در حادثه عاشورا==
  
فاطمه كِلابى، مادر چهار شيرمرد از فرزندان اميرمؤمنان عليه السلام، يعنى: عبّاس و سه برادر ديگرش و مشهور به «اُمّ البنين» است. در مقاتل الطالبيّين آمده است:
+
'''امّ البنین‌:'''
  
امّ البنين - كه مادر چهار برادرِ كشته شده بود - به بقيع مى‌رفت و در آنجا، اندوهگين‌ترين و سوزناك‌ترين مرثيه‌سرايى‌ها را براى پسرانش انجام مى‌داد. مردم، نزد او گِرد مى‌آمدند و به آن مرثيه‌ها گوش فرامى‌دادند. مروان هم از جمله كسانى بود كه به بقيع مى‌آمد. او به مرثيه اُمّ البنين، گوش مى‌داد و مى‌گريست‌.
+
فاطمه کلابى مشهور به «[[ام البنین|اُمّ البنین]]»، مادر چهار شیرمرد از فرزندان [[امام علی علیه السلام|امیرمؤمنان]] علیه السلام، یعنى: [[حضرت عباس علیه السلام|عبّاس]]، [[عبد الله بن علی|عبداللّه]]، [[جعفر بن علی|جعفر]] و [[عثمان بن علی|عثمان]] است. در [[مقاتل الطالبیین (کتاب)|مقاتل الطالبیین]] آمده است: امّ البنین - که مادر چهار برادرِ کشته شده بود - به [[بقیع|بقیع]] مى‌رفت و در آنجا، اندوهگین‌ترین و سوزناک‌ترین مرثیه‌سرایى‌ها را براى پسرانش انجام مى‌داد. مردم، نزد او گِرد مى‌آمدند و به آن مرثیه‌ها گوش فرامى‌دادند. [[مروان بن حکم|مروان]] هم از جمله کسانى بود که به بقیع مى‌آمد و به [[مرثیه|مرثیه]] اُمّ البنین، گوش مى‌داد و مى‌گریست‌.
  
==امّ سلمه‌==
+
'''امّ سلمه‌:'''
  
امّ سلمه، همسر بزرگوار پيامبر صلى اللَه عليه و آله كه رابطه عاطفى عميقى با اهل بيت پيامبر صلى اللَّه عليه و آله داشت، در قيام [[امام حسين]] عليه السلام، رازدار قيام و شهادت ايشان بود. پيامبر صلى اللَّه عليه و آله قطعه‌اى از خاك [[كربلا]] را به وى داده بود و خبر داده بود كه هرگاه اين تربت تبديل به خون شد، حسين شهيد شده است.
+
[[ام سلمه|امّ سلمه]]، همسر بزرگوار [[پیامبر اسلام|پیامبر]] صلى الله علیه و آله که رابطه عاطفى عمیقى با [[اهل البیت|اهل بیت]] پیامبر صلى اللَّه علیه و آله داشت، در قیام [[امام حسین]] علیه السلام، رازدار قیام و شهادت ایشان بود. پیامبر صلى اللَّه علیه و آله قطعه‌اى از خاک [[کربلا]] را به وى داده بود و خبر داده بود که هرگاه این تربت تبدیل به خون شد، حسین شهید شده است.
  
امّ سلمه قبل از حركت ، سخنانى با امام عليه السلام داشت‌ و روز عاشورا از طريق ديدن پيامبر صلى اللَّه عليه و آله در خواب و نيز خون شدن خاكى از كربلا كه در نزدش بود، از شهادت امام عليه السلام آگاهى يافت. او از اولين به سوگ نشستگان براى سالار شهيدان است.
+
امّ سلمه قبل از حرکت، سخنانى با امام علیه السلام داشت‌ و [[روز عاشورا]] از طریق دیدن پیامبر صلى اللَّه علیه و آله در خواب و نیز خون شدن خاکى از کربلا که در نزدش بود، از شهادت امام علیه السلام آگاهى یافت. او از اولین به سوگ نشستگان براى سالار شهیدان است.
  
==امّ كلثوم، دختر امام على عليه السلام‌==
+
'''امّ کلثوم، دختر امام على علیه السلام‌:'''
  
در بسيارى از وقايع حماسه كربلا و پس از آن، نام امّ كلثوم آمده است. درباره اين كه امّ كلثومِ حاضر در واقعه كربلا، همان زينب عليهاالسلام است يا دختر ديگر امام على و فاطمه عليهماالسلام، يا دختر اميرمؤمنان از غير فاطمه عليهاالسلام، نظر قاطعى نمى‌توان ابراز كرد.
+
در بسیارى از وقایع حماسه کربلا و پس از آن، نام [[ام کلثوم دختر علی بن ابی طالب|امّ کلثوم]] آمده است. درباره این که امّ کلثومِ حاضر در واقعه کربلا، همان [[حضرت زینب سلام الله علیها|زینب]] علیهاالسلام است یا دختر دیگر [[امام علی علیه السلام|امام على]] و [[حضرت فاطمه زهرا سلام الله علیها|فاطمه]] علیهماالسلام، یا دختر امیرمؤمنان از غیر فاطمه علیهاالسلام، نظر قاطعى نمى‌توان ابراز کرد.
  
==رَباب، همسر امام حسين عليه السلام‌==
+
'''رباب، همسر امام حسین علیه السلام‌:'''
  
رباب، همسر باوفاى امام حسين عليه السلام و مادر سكينه و عبداللَّه بن الحسين (كودكى كه در آغوش امام عليه السلام به شهادت رسيد) است. علاقه امام به وى، از شعرى كه براى او و سكينه سروده، آشكار مى‌شود: لَعَمرُكَ إنَّني لَاُحِبُّ داراًتُضَيِّفُها سُكَينَةُ وَالرَّبابُ ‌اُحِبُّهُما وَ أبذُلُ بَعدُ مالي‌ وَلَيس لِلائِمي فيها عِتابُ؛ ‌به جانت سوگند، من خانه‌اى را دوست دارم‌ كه سَكينه و رَباب در آن پذيرايى كنند. من آن دو را دوست دارم و دارايى‌ام را [براى آنها] مى‌دهم ‌و سرزنشگرم را ياراى سرزنش نيست.
+
[[رباب همسر امام حسین علیه السلام|رَباب]]، همسر باوفاى [[امام حسین علیه السلام|امام حسین]] علیه السلام و مادر [[حضرت سکینه سلام الله علیها|سکینه]] و عبداللَّه بن الحسین (کودکى که در آغوش امام علیه السلام به شهادت رسید) است. علاقه امام به وى، از شعرى که براى او و سکینه سروده، آشکار مى‌شود:  
  
رباب را زنى زيبا، خردمند، بافضيلت و شاعر گفته‌اند و او كه شاهد شهادت شوهر، فرزند و ديگر نزديكان خويش بود تنها يك سال پس از واقعه عاشورا زنده بود و در اين مدت زير هيچ سايه‌اى نرفت و برخى گفته‌اند كه در اين مدت بر سرِ مزار امام عليه السلام به سوگ نشست. در نقلى آمده كه در جواب خواستگارانش گفت: نمى‌خواهم پس از پيامبر خدا صلى اللَّه عليه و آله، پدرشوهرى برگزينم
+
لَعَمرُک إنَّنی لَاُحِبُّ داراً * تُضَیفُها سُکینَةُ وَالرَّبابُ
خانه وى توسط فرماندار يزيد در [[مدينه]] تخريب شد. رَباب، مرثيه‌هاى جان‌گدازى در رثاى امام حسين عليه السلام سروده است، از جمله:
 
  
آن كه نورى پرتوافشان بوده است، ‌اكنون كشته دفن‌ ناشده كربلاست. نواده پيامبر! خدا تو را از سوى ما جزاى نيكو دهد![تو] از زيان وزن اعمال [در قيامت‌]، دور گشته‌اى. تو براى من كوهى سخت بودى كه به آن، پناه مى‌بردم‌و تو با رحمت و ديندارى با ما مصاحبت مى‌كردى. [پس از تو] چه كسى براى يتيمان باشد و چه كسى براى درخواست كنندگان؟ و چه كسى نياز را برطرف كند و مسكينان، به چه كسى پناه برند؟ به خدا سوگند، پس از تو با هيچ كس ديگرى ازدواج نخواهم كرد تا آن كه ميان شن و گِل، مدفون و ناپيدا شوم. از دیگر زنان رُقَيّه دختر امام حسين عليه السلام‌ است.
+
اُحِبُّهُما وَ أبذُلُ بَعدُ مالی‌ * وَلَیس لِلائِمی فیها عِتابُ؛
  
==زنان بنى عقيل‌==
+
به جانت سوگند، من خانه‌اى را دوست دارم‌ که سَکینه و رَباب در آن پذیرایى کنند. من آن دو را دوست دارم و دارایى‌ام را [براى آنها] مى‌دهم ‌و سرزنشگرم را یاراى سرزنش نیست.
  
دختران عقيل - كه شهيدان گران‌قدرى از بنى عقيل را در [[كوفه]] و [[كربلا]] تقديم كرده بودند -، مرثيه تكان دهنده‌اى هنگام بازگشت اسيران اهل بيت پيامبر صلى اللَّه عليه و آله به [[مدينه]] داشتند.
+
رباب را زنى زیبا، خردمند، بافضیلت و شاعر گفته‌اند و او که شاهد شهادت شوهر، فرزند و دیگر نزدیکان خویش بود تنها یک سال پس از واقعه عاشورا زنده بود و در این مدت زیر هیچ سایه‌اى نرفت و برخى گفته‌اند که در این مدت بر سرِ مزار امام علیه السلام به سوگ نشست. در نقلى آمده که در جواب خواستگارانش گفت: نمى‌خواهم پس از پیامبر خدا صلى اللَّه علیه و آله، پدرشوهرى برگزینم.
 +
خانه وى توسط فرماندار [[یزید بن معاویه|یزید]] در [[مدینه]] تخریب شد. رَباب، مرثیه‌هاى جان‌گدازى در رثاى امام حسین علیه السلام سروده است، از جمله:
  
در الإرشاد مفيد، آمده است: اُمّ لقمان، دختر عقيل بن ابى طالب، وقتى خبر شهادت [[امام حسين]] عليه السلام را شنيد، ماتم‌زده بيرون آمد و خواهرانش: اُمّ هانى، اسماء، رَمْله و زينب، دختران عقيل بن ابى طالب - كه رحمت خدا بر آنان باد - با او بودند.
+
آن که نورى پرتو افشان بوده است، ‌اکنون کشته دفن‌ ناشده کربلاست. نواده پیامبر! خدا تو را از سوى ما جزاى نیکو دهد![تو] از زیان وزن اعمال [در قیامت‌]، دور گشته‌اى. تو براى من کوهى سخت بودى که به آن، پناه مى‌بردم‌ و تو با رحمت و دیندارى با ما مصاحبت مى‌کردى. [پس از تو] چه کسى براى یتیمان باشد و چه کسى براى درخواست کنندگان؟ و چه کسى نیاز را برطرف کند و مسکینان، به چه کسى پناه برند؟ به خدا سوگند، پس از تو با هیچ کس دیگرى ازدواج نخواهم کرد تا آن که میان شن و گِل، مدفون و ناپیدا شوم.  
  
او براى كشتگان طَف مى‌گريست و مى‌گفت: به پيامبر صلى اللَّه عليه و آله چه خواهيد گفت، اگر از شما بپرسد: «شما - اى واپسينْ امّت -، چه كرديد با نسل من و خانواده‌ام، پس از از دست دادن من ‌كه برخى از آنها اسيرند و برخى در خون غلتيدند؟ من برايتان خيرخواهى كردم و اين، پاداش من نبودكه با خويشانم، پس از من بدرفتارى كنيد!».
+
'''رقیه دختر امام حسین علیه السلام‌:'''
  
==زنان بنى هاشم‌==
+
رُقَیه دختر سه ساله [[امام حسین علیه السلام|امام حسین]] علیه السلام‌ است، که در سفر [[کربلا]] همراه اسراى اهل بیت‌ علیهم السلام بوده و در [[شام]]، شبى پدر را به خواب دید و پس از بیدار شدن بسیار گریست و بى‌تابى کرد و پدر را خواست. خبر به [[یزید بن معاویه|یزید]] رسید. به دستور او [[سر امام حسین علیه السلام|سر مطهر امام حسین‌]] علیه السلام را نزد او بردند و او از این منظره بیشتر ناراحت و رنجور شد و همان روزها در [[خرابه شام]] (که محل ‌اقامت موقت اهل بیت بود) جان داد.
  
زنان بنى هاشم سال‌ها بر فاجعه [[كربلا]] گريستند و نقش مهمى در پاسداشت ياد و راه شهيدان و محكوميت جنايتكاران اين حادثه داشتند. در كامل الزيارات آمده است كه [[امام صادق]] علیه السلام فرمود: هيچيك از زنان ما خضاب نكرد و روغنى استفاده ننمود و سُرمه نكشيد و شانه نزد، تا اين كه سرِ عبيداللَّه بن زياد را برايمان آوردند. ما پس از آن نيز همواره گريان بوديم.
+
'''زنان بنى عقیل‌:'''
  
در المحاسن نيز به نقل از عمر بن على بن الحسين عليه السلام مى‌گويد: وقتى حسين بن على عليه السلام كشته شد، زنان بنى هاشم لباس سياه و خشن بر تن كردند و از هيچ گرمى و سردى‌اى، شِكوه نمى‌كردند. در [موقع‌] سوگوارى آنان، على بن الحسين (زين العابدين عليه السلام) غذا تهيه مى‌كرد.
+
دختران [[عقیل بن ابیطالب|عقیل بن ابى طالب]] - که شهیدان گران‌قدرى از بنى عقیل را در [[کوفه]] و [[کربلا]] تقدیم کرده بودند -، مرثیه تکان دهنده‌اى هنگام بازگشت اسیران اهل بیت پیامبر صلى اللَّه علیه و آله به [[مدینه]] داشتند.
  
==زينب كبری عليهاالسلام‌==
+
در [[الارشاد فی معرفة حجج الله علی العباد (کتاب)|الإرشاد]] شیخ مفید، آمده است: اُمّ لقمان، دختر عقیل، وقتى خبر شهادت [[امام حسین]] علیه السلام را شنید، ماتم‌زده بیرون آمد و خواهرانش: اُمّ هانى، اسماء، رَمْله و زینب، دختران عقیل بن ابى طالب - که رحمت خدا بر آنان باد - با او بودند.
  
زينب عليهاالسلام از آغاز قيام امام حسين عليه السلام، همراه برادر شد و در تمام دوران قيام، همدل و همراه و رازدار او بود. گفتگوهاى او با امام عليه السلام در شب عاشورا، حضورش در كنار بدن على اكبر عليه السلام و سيدالشهدا در روز عاشورا رثاى جانسوز او در كنار قامت خونين برادر و خطاب او با پيامبر خدا صلى اللَّه عليه و آله در روز يازدهم [[محرم]] از صفحات زرين و جاودانه زندگانى سرشار از جلالت، شكيبايى و والايىِ اوست.
+
او براى کشتگان [[طفّ|طَفّ]] مى‌گریست و مى‌گفت: به پیامبر صلى اللَّه علیه و آله چه خواهید گفت، اگر از شما بپرسد: «شما - اى واپسینْ امّت -، چه کردید با نسل من و خانواده‌ام، پس از از دست دادن من ‌که برخى از آنها اسیرند و برخى در خون غلتیدند؟ من برایتان خیرخواهى کردم و این، پاداش من نبود که با خویشانم پس از من بدرفتارى کنید!».
  
او پس از حادثه عاشورا شكوهمند و استوار سرپرستى، قافله اسيران را به عهده گرفت و با شجاعت و صلابت و درايت، كار را به پايان برد.
+
'''زنان بنى هاشم‌:'''
  
==سكينه دختر امام حسين عليه السلام‌==
+
زنان [[بنی هاشم|بنى هاشم]] سال‌ها بر فاجعه [[کربلا]] گریستند و نقش مهمى در پاسداشت یاد و راه شهیدان و محکومیت جنایتکاران این حادثه داشتند. در [[کامل الزیارات (کتاب)|کامل الزیارات]] آمده است که [[امام صادق]] علیه السلام فرمود: هیچیک از زنان ما خضاب نکرد و روغنى استفاده ننمود و سُرمه نکشید و شانه نزد، تا این که سرِ [[عبیدالله بن زیاد|عبیداللَّه بن زیاد]] را برایمان آوردند. ما پس از آن نیز همواره گریان بودیم.
  
وى در كربلا، حدود نُه سال داشت و نوعروس بود و شوهرش عبداللَّه بن الحسن عليه السلام در كربلا به شهادت رسيد. امام حسين عليه السلام به شدت به وى علاقه داشت. اين علاقه در شعرى از امام عليه السلام بيان شده است. وى در زمره اسيران به [[كوفه]] و [[شام]] و سپس به [[مدينه]] رفت و در آنجا زيست. او در سفر اسارت، نقشى مؤثر داشت و اين جمله او خطاب به يزيد: «اى يزيد! آيا دختران پيامبر خدا، بايد اسير باشند؟!» مجلس يزيد را دگرگون ساخت.
+
در [[المحاسن (کتاب)|المحاسن]] نیز به نقل از عمر بن على بن الحسین علیه السلام مى‌گوید: وقتى حسین بن على علیه السلام کشته شد، زنان بنى هاشم لباس سیاه و خشن بر تن کردند و از هیچ گرمى و سردى‌اى، شِکوه نمى‌کردند. در [موقع‌] سوگوارى آنان، [[امام سجاد علیه السلام|على بن الحسین]] (زین العابدین علیه السلام) غذا تهیه مى‌کرد.
  
سكينه را زنى خوش‌خو، ظريف، زيبا، عفيف، اهل شعر و ادب و از راويان حديث شمرده‌اند. بزرگان قريش و بزرگان شعر و ادب در مجلس وى حاضر مى‌شدند.
+
'''زینب کبری علیهاالسلام‌:'''
  
==فاطمه دختر امام حسن عليه السلام‌==
+
[[حضرت زینب سلام الله علیها|حضرت زینب]] علیهاالسلام از آغاز قیام امام حسین علیه السلام، همراه برادر شد و در تمام دوران قیام، همدل و همراه و رازدار او بود. گفتگوهاى او با امام علیه السلام در [[شب عاشورا]]، حضورش در کنار بدن [[حضرت علی اکبر علیه السلام|على اکبر]] علیه السلام و حضرت [[سیدالشهداء|سیدالشهداء]] در [[روز عاشورا]]، رثاى جانسوز او در کنار قامت خونین برادر و خطاب او با پیامبر خدا صلى اللَّه علیه و آله در روز یازدهم [[ماه محرم|محرم]]، از صفحات زرین و جاودانه زندگانى سرشار از جلالت، شکیبایى و والایىِ اوست.
  
وى همسر امام زين العابدين عليه السلام و مادر [[امام باقر]] عليه السلام و مادربزرگِ ساير امامانِ اهل بيت عليهم السلام است. درباره او از [[امام صادق]] عليه السلام روايت شده كه: چنان شخصيت راستگو و درست‌كردارى بود كه در ميان خاندان حسن عليه السلام    زنى چون او ديده نشده است. وى از جمله راهيان سفر سخت اسارت است.
+
او پس از حادثه عاشورا شکوهمند و استوار، سرپرستى قافله اسیران را به عهده گرفت و با شجاعت و صلابت و درایت، کار را به پایان برد.
  
==فاطمه دختر امام حسين عليه السلام‌==
+
'''سکینه دختر امام حسین علیه السلام‌:'''
  
وى دختر بزرگ امام حسين عليه السلام و همسر حسن مثنّى (فرزند امام مجتبى عليه السلام) است. امام حسين عليه السلام درباره او فرموده:
+
[[حضرت سکینه سلام الله علیها|سکینه]] در [[کربلا|کربلا]]، حدود نُه سال داشت و نوعروس بود و شوهرش [[عبد الله بن حسن|عبداللَّه بن الحسن]] علیه السلام در کربلا به شهادت رسید. امام حسین علیه السلام به شدت به وى علاقه داشت. این علاقه در شعرى از امام علیه السلام بیان شده است. وى در زمره اسیران به [[کوفه]] و [[شام]] و سپس به [[مدینه]] رفت و در آنجا زیست. او در سفر اسارت، نقشى مؤثر داشت و این جمله او خطاب به [[یزید بن معاویه|یزید]]: «اى یزید! آیا دختران پیامبر خدا، باید اسیر باشند؟!» مجلس یزید را دگرگون ساخت.
او بيش از دختر ديگرم به مادرم فاطمه دختر پيامبر خدا صلى اللَّه عليه و آله شبيه است.
 
  
همسرش در كربلا، مجروح در ميان شهدا افتاده بود و پس از پايان نبرد معلوم شد كه زنده است؛ زيرا بستگان او در لشكر عمر سعد، مانع كشتن او شده بودند. فاطمه به عنوان اسير به كوفه و شام رفت. او روايتگر برخى حوادث مربوط به خيمه‌ها و مجلس يزيد است. خطبه‌اى در كوفه به او منسوب است.
+
سکینه را زنى خوش‌خو، ظریف، زیبا، عفیف، اهل شعر و ادب و از راویان [[حدیث|حدیث]] شمرده‌اند. بزرگان [[قریش|قریش]] و بزرگان شعر و ادب در مجلس وى حاضر مى‌شدند.
  
==فاطمه دختر امام على عليه السلام‌==
+
'''فاطمه دختر امام حسن علیه السلام‌:'''
  
وى كه «فاطمه صغری» نيز ناميده شده، به همراه همسر شهيدش ابوسعيد بن عقيل در كربلا حضور داشت و سپس به سفر اسارت رفت. وى از راويان حوادث كربلاست.
+
[[فاطمه دختر امام حسن علیه السلام|فاطمه دختر امام حسن]] علیه السلام‌، همسر [[امام سجاد علیه السلام|امام زین العابدین]] علیه السلام و مادر [[امام باقر]] علیه السلام است. درباره او از [[امام صادق]] علیه السلام روایت شده که: چنان شخصیت راستگو و درست‌کردارى بود که در میان خاندان [[امام حسن علیه السلام|امام حسن]] علیه السلام زنى چون او دیده نشده است. وى از جمله راهیان سفر سخت اسارت است.
  
==اسماء، همسر مختار==
+
'''فاطمه دختر امام حسین علیه السلام‌:'''
  
تاريخ اليعقوبى، سرنوشت او را چنين نقل مى‌كند: مصعب بن زبير، اسماء دختر نعمان بن بشير (همسر مختار) را دستگير كرد و به او گفت: نظرت درباره مختار چيست؟ او گفت: به نظر من او انسانى باتقوا پاك و روزه‌دار بود. مصعب گفت: اى دشمن خدا! تو از كسانى هستى كه مختار را از عيب، مُبرّا مى‌دانى؟! سپس دستور قتل وى را داد و گردن او را زدند. او اولين زنى بود كه با زجر، گردنش زده شد.
+
[[فاطمه دختر امام حسین علیه السلام|فاطمه]] دختر بزرگ [[امام حسین علیه السلام|امام حسین]] علیه السلام و همسر [[حسن مثنی|حسن مثنّى]] (فرزند [[امام حسن علیه السلام|امام مجتبى]] علیه السلام) است. امام حسین علیه السلام درباره او فرموده:
 +
او بیش از دختر دیگرم به مادرم [[حضرت فاطمه زهرا سلام الله علیها|فاطمه زهرا]] دختر پیامبر خدا صلى اللَّه علیه و آله شبیه است.
  
==اسماء، همسر وليد بن عُتبه==
+
همسرش در [[کربلا|کربلا]]، مجروح در میان شهدا افتاده بود و پس از پایان نبرد معلوم شد که زنده است؛ زیرا بستگان او در لشکر [[عمر بن سعد|عمر سعد]]، مانع کشتن او شده بودند. فاطمه به عنوان اسیر به [[کوفه|کوفه]] و [[شام]] رفت. او روایتگر برخى حوادث مربوط به [[خیمه گاه کربلا|خیمه‌ها]] و مجلس [[یزید بن معاویه|یزید]] است. خطبه‌اى در کوفه به او منسوب است.
  
بر اساس نقل الطبقات ابن سعد، در جلسه‌اى كه شوهر اسماء - كه والى [[مدينه]] بود - از [[امام حسين]] عليه السلام خواست كه با يزيد بيعت كند، مشاجره‌اى بين امام عليه السلام و والى مدينه درگرفت. هنگامى كه وليد به خانه رفت، همسرش او را به سبب اين كه به امام حسين عليه السلام بد گفته بود، سرزنش و توبيخ كرد.
+
'''فاطمه دختر امام على علیه السلام‌:'''
  
==امّ عبداللَّه، همسر مالك بن نُسَير==
+
وى که «فاطمه صغری» نیز نامیده شده، به همراه همسر شهیدش ابوسعید بن عقیل در کربلا حضور داشت و سپس به سفر اسارت رفت. وى از راویان حوادث کربلاست.
  
مالك بن نُسَير، از حمله كنندگان به امام عليه السلام بود. او پس از ضربه زدن به سر امام عليه السلام، كلاه امام را غارت كرد و آن را به خانه برد. همسرش به شدت از تحفه‌اى كه او به منزل برده بود، ابراز انزجار كرد.
+
'''اسماء، همسر مختار:'''
  
==امّ وَهْب، همسر عبداللَّه بن عُمَير كلبى‌==
+
[[تاریخ یعقوبی (کتاب)|تاریخ الیعقوبى]]، سرنوشت او را چنین نقل مى‌کند: مصعب بن زبیر، اسماء دختر [[نعمان بن بشیر|نعمان بن بشیر]] (همسر [[مختار ثقفی|مختار]]) را دستگیر کرد و به او گفت: نظرت درباره مختار چیست؟ او گفت: به نظر من او انسانى با [[تقوا]] پاک و روزه‌دار بود. مصعب گفت: اى دشمن خدا! تو از کسانى هستى که مختار را از عیب، مُبرّا مى‌دانى؟! سپس دستور قتل وى را داد و گردن او را زدند. او اولین زنى بود که با زجر، گردنش زده شد.
  
تنها زن شهيد در كربلا، اوست. هنگامى كه همسر شجاعش قصد خود را براى پيوستن به لشكر امام عليه السلام اعلام كرد، وى ضمن تشويق شوهرش از وى خواست كه همراهش برود. در تاريخ الطبرى، ماجراى اين بانو در روز عاشورا، چنين آورده شده است: اُمّ وَهْب، همسر او نيز عمود خيمه‌اى را برداشت و به سوى شوهرش رفت و به او گفت: پدر و مادرم، فدايت باد!
+
'''اسماء، همسر ولید بن عُتبه:'''
  
براى پاكانِ نسل محمد صلى اللَّه عليه و آله بجنگ. او نيز به سوى زنش آمد و وى را نزد زنان بازگرداند؛ اما زن، به لباس او چسبيد و گفت: من، تو را وانمى‌نهم تا آن كه همراه تو جان بدهم. امام حسين عليه السلام او را ندا داد و فرمود: «براى خانواده شما، پاداش نيكو باد! خدا، رحمتت كند! به نزد زنان، بازگرد و كنار آنان بنشين كه جنگ بر زنان، واجب نيست».
+
بر اساس نقل [[الطبقات الکبری (کتاب)|الطبقات]] ابن سعد، در جلسه‌اى که [[ولید بن عتبه|ولید بن عُتبه]] (شوهر اسماء) - که والى [[مدینه]] بود - از [[امام حسین]] علیه السلام خواست که با [[یزید بن معاویه|یزید]] بیعت کند، مشاجره‌اى بین امام علیه السلام و والى مدینه درگرفت. هنگامى که ولید به خانه رفت، همسرش او را به سبب این که به امام حسین علیه السلام بد گفته بود، سرزنش و توبیخ کرد.
  
اُمّ وَهْب هم به سوى زنان، بازگشت... سپس از هر سو بر حسين عليه السلام و يارانش، هجوم آوردند و [عبداللَّه] كلبى، كشته شد... همسر كَلْبى به سوى شوهرش آمد و نزد او نشست و غبار را از او زُدود و گفت: بهشت، گوارايت باد! شمر بن ذى الجوشن به غلامش رستم گفت: با عمود خيمه بر سرش بكوب. او بر سرِ آن زن كوبيد و سرش شكست و سپس همانجا، جان داد.
+
'''امّ عبداللَّه، همسر مالک بن نسیر:'''
  
گفتنى است كه در الأمالى صدوق از امّ وهبى ديگر، ماجرايى نقل شده كه شباهت‌ها و تفاوت‌هايى با نقل طبرى دارد. چنان كه برخى از محقّقان مطرح ساخته‌اند، ممكن است اين دو در اصل يك نفر باشند كه در اين صورت از نظر ما نقل طبرى رجحان دارد.
+
مالک بن نُسَیر، از حمله کنندگان به [[امام حسین علیه السلام|امام حسین]] علیه السلام در [[کربلا]] بود. او پس از ضربه زدن به سر امام علیه السلام، کلاه امام را غارت کرد و آن را به خانه برد. همسرش به شدت از تحفه‌اى که او به منزل برده بود، ابراز انزجار کرد.
  
بخشى از نقل الأمالى صدوق، چنين است: وَهْب بن وَهْب به ميدان آمد. او و مادرش مسيحى بودند كه بدست امام حسين عليه السلام، مسلمان شده و تا [[كربلا]] به دنبال او آمده بودند. وَهْب بر اسب سوار شد و عمود خيمه را بدست گرفت و جنگيد تا هفت يا هشت تن [از سپاه دشمن] را كُشت و سپس اسير شد.
+
'''امّ وَهْب، همسر عبداللَّه بن عُمَیر کلبى‌:'''
  
او را نزد عمر بن سعد - كه خدا لعنتش كند - آوردند. فرمان داد تا گردنش را بزنند. او را گردن زدند و [سرش را] به سوى لشكر امام حسين عليه السلام انداختند. مادرش، شمشير او را برگرفت و به ميدان آمد. امام حسين عليه السلام به او فرمود: «اى امّ وَهْب! بنشين كه خداوند، جهاد را از دوشِ زنان برداشته است. تو و پسرت با جدم محمّد صلى اللَّه عليه و آله در بهشت خواهيد بود...».
+
[[ام وهب|امّ وَهْب]] تنها زن شهید در کربلا است. هنگامى که همسر شجاعش قصد خود را براى پیوستن به لشکر امام علیه السلام اعلام کرد، وى ضمن تشویق شوهرش از وى خواست که همراهش برود.  
  
در مقتل خوارزمى‌ نيز سرنوشت مادر وَهْب بن وَهْب نصرانى، به مانند سرنوشتى كه طبرى براى اُمّ وَهْب همسر عبداللَّه بن عُمَير تصوير كرده، رقم مى‌خورد؛ يعنى توسط غلام شمر به شهادت مى‌رسد.
+
در [[تاریخ طبری (کتاب)|تاریخ الطبرى]]، ماجراى این بانو در [[روز عاشورا]]، چنین آورده شده است: اُمّ وَهْب، همسر او نیز عمود خیمه‌اى را برداشت و به سوى شوهرش رفت و به او گفت: پدر و مادرم، فدایت باد! براى پاکانِ نسل محمد صلى اللَّه علیه و آله بجنگ. او نیز به سوى زنش آمد و وى را نزد زنان بازگرداند؛ اما زن، به لباس او چسبید و گفت: من، تو را وانمى‌نهم تا آن که همراه تو جان بدهم. امام حسین علیه السلام او را ندا داد و فرمود: «براى خانواده شما، پاداش نیکو باد! خدا، رحمتت کند! به نزد زنان بازگرد و کنار آنان بنشین که جنگ بر زنان، واجب نیست». اُمّ وَهْب هم به سوى زنان، بازگشت... سپس از هر سو بر حسین علیه السلام و یارانش، هجوم آوردند و [[وهب بن عبدالله کلبی|[عبداللَّه] کلبى]]، کشته شد... همسر کلْبى به سوى شوهرش آمد و نزد او نشست و غبار را از او زُدود و گفت: بهشت، گوارایت باد! [[شمر|شمر بن ذى الجوشن]] به غلامش رستم گفت: با عمود خیمه بر سرش بکوب. او بر سرِ آن زن کوبید و سرش شکست و سپس همانجا، جان داد.
  
==دختر عبداللَّه بن عفيف‌==
+
گفتنى است که در [[الأمالی شیخ صدوق (کتاب)|الأمالى صدوق]] از امّ وهبى دیگر، ماجرایى نقل شده که شباهت‌ها و تفاوت‌هایى با نقل طبرى دارد. چنان که برخى از محقّقان مطرح ساخته‌اند، ممکن است این دو در اصل یک نفر باشند که در این صورت از نظر ما نقل طبرى رجحان دارد.
  
او هنگامى كه پدر پير و نابينا و مجاهدش، عبداللَّه بن عفيف، ابن زياد را در [[مسجد كوفه]] به باد انتقاد گرفت و در پس آن، مأموران عبيداللَّه، خانه‌اش را مورد هجوم قرار دادند، كمك‌كار پدرش شد. ابتدا پدر را از حمله مأموران آگاه ساخت و سپس شمشير آورد و بدست پدرش داد و از هر طرف كه نيروهاى دشمن حمله مى‌كردند، پدرش را آگاه مى‌ساخت و تا شهادت پدرش در كنار او بود.
+
بخشى از نقل الأمالى صدوق، چنین است: [[وهب بن عبدالله کلبی|وَهْب بن وَهْب]] به میدان آمد. او و مادرش مسیحى بودند که بدست امام حسین علیه السلام، مسلمان شده و تا [[کربلا]] به دنبال او آمده بودند. وَهْب بر اسب سوار شد و عمود خیمه را بدست گرفت و جنگید تا هفت یا هشت تن [از سپاه دشمن] را کشت و سپس اسیر شد. او را نزد [[عمر بن سعد]] - که خدا لعنتش کند - آوردند. فرمان داد تا گردنش را بزنند. او را گردن زدند و [سرش را] به سوى لشکر امام حسین علیه السلام انداختند. مادرش، شمشیر او را برگرفت و به میدان آمد. امام حسین علیه السلام به او فرمود: «اى امّ وَهْب! بنشین که خداوند، جهاد را از دوشِ زنان برداشته است. تو و پسرت با جدم محمّد صلى اللَّه علیه و آله در بهشت خواهید بود...».
  
==دُلْهُم، همسر زُهَير==
+
در [[مقتل الحسین علیه السلام (خوارزمی) (کتاب)|مقتل خوارزمى‌]] نیز سرنوشت مادر وَهْب بن وَهْب نصرانى، به مانند سرنوشتى که طبرى براى اُمّ وَهْب همسر عبداللَّه بن عُمَیر تصویر کرده، رقم مى‌خورد؛ یعنى توسط غلام شمر به شهادت مى‌رسد.
  
با تشويق اين زن، شوهرش زهير - كه سابقه خوبى در روابطش با اهل بيت عليهم السلام نداشت -، به ملاقات امام حسين عليه السلام رفت و در ادامه از زمره ياران خاص امام و از شهيدان شاخص واقعه كربلا گرديد. بر اساس برخى نقل‌ها او هنگام وداع با شوهرش از او خواست كه نزد جد حسين عليه السلام، از او ياد كند.
+
'''دختر عبداللَّه بن عفیف‌:'''
  
==ريا، دايه يزيد==
+
او هنگامى که پدر پیر و نابینا و مجاهدش، [[عبدالله بن عفیف ازدی|عبداللَّه بن عفیف]]، [[عبیدالله بن زیاد|ابن زیاد]] را در [[مسجد کوفه]] به باد انتقاد گرفت و در پس آن، مأموران عبیداللَّه، خانه‌اش را مورد هجوم قرار دادند، کمک‌کار پدرش شد. ابتدا پدر را از حمله مأموران آگاه ساخت و سپس شمشیر آورد و بدست پدرش داد و از هر طرف که نیروهاى دشمن حمله مى‌کردند، پدرش را آگاه مى‌ساخت و تا شهادت پدرش در کنار او بود.
  
اين زن در كهن‌سالى روايتگر برخى جنايت‌هاى يزيد است. در سير أعلام النبلاء به نقل از حمزة بن يزيد آمده است: او (رَيّا) گفت: مردى بر يزيد وارد شد و گفت: بشارت بده كه خدا، تو را بر حسين چيره كرد و سرش را آورده‌اند! سپس سر را در تَشتى نهادند... به او (رَيّا) گفتم: آيا يزيد با چوب‌دستى بر دندان‌هاى جلوى حسين كوبيد؟ گفت: آرى، به خدا سوگند.
+
'''دُلْهُم، همسر زُهَیر:'''
  
==زنان خاندان يزيد و معاويه‌==
+
با تشویق این زن، شوهرش [[زهیر بن قین بجلی|زهیر بن قین]] - که سابقه خوبى در روابطش با [[اهل البیت|اهل بیت]] علیهم السلام نداشت -، به ملاقات [[امام حسین علیه السلام|امام حسین]] علیه السلام رفت و در ادامه از زمره یاران خاص امام و از شهیدان شاخص واقعه [[کربلا|کربلا]] گردید. بر اساس برخى نقل‌ها او هنگام وداع با شوهرش از او خواست که نزد جد حسین علیه السلام، از او یاد کند.
  
اين زنان نيز عمل يزيد را تأييد نكردند و با خاندان امام حسين عليه السلام همدردى نمودند. از جمله در الأمالى صدوق آمده است: زنان حسين عليه السلام را بر يزيد بن معاويه وارد كردند و زنان خاندان يزيد و دختران معاويه و خانواده‌اش صيحه زدند و فرياد كشيدند و نوحه سر دادند.
+
'''ریا، دایه یزید:'''
  
==زنان اهل كوفه‌==
+
این زن در کهن‌سالى روایتگر برخى جنایت‌هاى [[یزید بن معاویه|یزید]] است. در سیر أعلام النبلاء به نقل از حمزة بن یزید آمده است: رَیا گفت: مردى بر یزید وارد شد و گفت: بشارت بده که خدا، تو را بر حسین چیره کرد و سرش را آورده‌اند! سپس سر را در تَشتى نهادند... به او (رَیا) گفتم: آیا یزید با چوب‌دستى بر دندان‌هاى جلوى حسین کوبید؟ گفت: آرى، به خدا سوگند.
  
در استقبال از اسيران اهل بيت پيامبر صلى اللَه عليه و آله، زنان كوفى به شدت مى گريستند و ابراز احساسات مى ‌نمودند. در بلاغات النساء آمده است: حِذام يا حُذَيم اسدى گفت: سال ۶۱ [هجرى‌] سال شهادت حسين عليه السلام به كوفه وارد شدم. زنان كوفه را در آن زمان ديدم كه بر سر و صورت خود مى‌زنند و گريبان مى‌درند.
+
'''زنان خاندان یزید و معاویه‌:'''
  
در الملهوف آمده است: مردم صدا به گريه و ناله و زارى بلند كردند و زنان، موهاى خود را پريشان نمودند و خاك بر سرشان ريختند و ناخن به چهره كشيدند و گونه‌هاى خود را خراشيدند و ناله و فرياد كردند. مردان نيز گريستند و ريش خود را كَنْدند و هيچ روزى مرد و زن گريانى بيشتر از آن روز ديده نشد. زنان اهل مدينه‌ هنگامى كه اسيران اهل بيت پيامبر صلى اللَّه عليه و آله به دروازه شهر مدينه رسيدند، زنان و مردان مدينه با حزن و گريه شديد به استقبال آنها رفتند و به آنها تسليت گفتند.
+
این زنان نیز عمل [[یزید بن معاویه|یزید]] را تأیید نکردند و با خاندان [[امام حسین علیه السلام|امام حسین]] علیه السلام همدردى نمودند. از جمله در [[الأمالی شیخ صدوق (کتاب)|الأمالى صدوق]] آمده است: زنان حسین علیه السلام را بر یزید بن معاویه وارد کردند و زنان خاندان یزید و دختران معاویه و خانواده‌اش صیحه زدند و فریاد کشیدند و [[نوحه]] سر دادند.
  
سيد ابن طاووس از بشير نقل مى‌كند كه: هيچگاه به اندازه آن روز، مرد و زن گريان و پس از رحلت پيامبر خدا صلى اللَّه عليه و آله روزى تلخ‌تر از آن روز براى مسلمانان نديدم‌.
+
'''زنان اهل کوفه‌:'''
  
==زنان روايتگرِ خبر شهادت امام حسين عليه السلام از پيامبر صلى اللَّه عليه و آله==
+
در استقبال از [[اسرای اهل بیت علیهم السلام|اسیران اهل بیت پیامبر]] صلى اللَه علیه و آله، زنان کوفى به شدت مى گریستند و ابراز احساسات مى ‌نمودند. در بلاغات النساء آمده است: حِذام یا حُذَیم اسدى گفت: سال ۶۱ [سال شهادت حسین علیه السلام] به کوفه وارد شدم. زنان کوفه را در آن زمان دیدم که بر سر و صورت خود مى‌زنند و گریبان مى‌درند.
  
پيامبر صلى اللَّه عليه و آله بر اساس اسرار غيبى، اخبار گوناگونى درباره شهادت امام حسين عليه السلام و حادثه كربلا به افرادى ارائه كرده است. زنانى كه اين اخبار را از پيامبر صلى اللَّه عليه و آله شنيده و نقل كرده‌اند، عبارت اند از: امّ سلمه، سلمى همسر ابورافع، زينب بنت جحش، صفيه بنت عبدالمطلب و عايشه دختر ابوبكر.
+
در [[اللهوف (کتاب)|الملهوف]] آمده است: مردم صدا به گریه و ناله و زارى بلند کردند و زنان، موهاى خود را پریشان نمودند و خاک بر سرشان ریختند و ناخن به چهره کشیدند و گونه‌هاى خود را خراشیدند و ناله و فریاد کردند. مردان نیز گریستند و ریش خود را کنْدند و هیچ روزى مرد و زن گریانى بیشتر از آن روز دیده نشد. هنگامى که اسیران اهل بیت پیامبر صلى اللَّه علیه و آله به دروازه شهر [[مدینه|مدینه]] رسیدند، زنان و مردان مدینه با حزن و گریه شدید به استقبال آنها رفتند و به آنها تسلیت گفتند.
  
==زنان منطقه كربلا==
+
[[سید بن طاووس|سید ابن طاووس]] از بشیر نقل مى‌کند که: هیچگاه به اندازه آن روز، مرد و زن گریان و پس از [[رحلت پیامبر اسلام|رحلت پیامبر خدا]] صلى اللَّه علیه و آله روزى تلخ‌تر از آن روز براى مسلمانان ندیدم‌.
  
بر اساس نقل سيد ابن طاووس، هنگامى كه اسراى اهل بيت پيامبر صلى اللَه عليه و آله در بازگشت از شام به كربلا آمدند، چند روزى اقامه عزا كردند و از جمله كسانى كه با آنان همراهى كردند، زنان منطقه كربلا بودند.
+
'''راویان خبر شهادت امام حسین از پیامبر:'''
  
زنان همْدان، كَهلان، ربيعه و نَخَع‌ در مروج الذهب آمده است: مردم كوفه (پس از مرگ يزيد) از اطاعت بنى اميّه به در رفتند و ابن زياد را از امارت خلع كردند و خواستند اميرى انتخاب كنند تا فرصت تأمّل در كار خويش داشته باشند. جمعى گفتند: «عمر بن سعد بن ابى وقّاص، شايسته اين كار است» و چون خواستند او را به امارت بگذارند، جمعى از زنان همدان و زنان كهلان و ربيعه و نخع آمدند و فريادزنان و گريه‌كنان وارد مسجد شدند و مصيبت حسين عليه السلام را ياد كردند و مى‌گفتند: «براى عمر بن سعد همين بس نبود كه حسين را كشت؟! اكنون مى‌خواهد در كوفه امير ما شود!؟».
+
[[پیامبر اسلام|پیامبر اکرم]] صلى اللَّه علیه و آله بر اساس اسرار غیبى، اخبار گوناگونى درباره شهادت [[امام حسین علیه السلام|امام حسین]] علیه السلام و حادثه کربلا به افرادى ارائه کرده است. زنانى که این اخبار را از پیامبر صلى اللَّه علیه و آله شنیده و نقل کرده‌اند، عبارت اند از: [[ام سلمه|امّ سلمه]]، سلمى همسر ابورافع، [[زینب دختر جحش|زینب بنت جحش]]، [[صفیه دختر عبد المطلب|صفیه بنت عبدالمطلب]] و [[عایشه|عایشه دختر ابوبکر]].
  
مردم كوفه نيز بگريستند و از امارت عمر منصرف شدند. كسانى كه بيشتر از همه تلاش كردند، زنان همدان بودند؛ زيرا على عليه السلام به همدانيان علاقه داشت و آنها را بر ديگران ترجيح مى‌داد. همو مى‌فرمايد: اگر من دربان بهشت بودم به مردم همدان مى‌گفتم: «به سلامت وارد شويد!» و نيز مى‌فرمايد: «من هَمْدانيان را آماده كردم و آنها حِمْيَريان را آماده كردند».
+
'''زنان منطقه کربلا:'''
  
==زنى از اهل كوفه==
+
بر اساس نقل [[سید بن طاووس|سید ابن طاووس]]، هنگامى که [[اسرای اهل بیت علیهم السلام|اسراى اهل بیت]] پیامبر صلى الله علیه و آله در بازگشت از [[شام]] به [[کربلا|کربلا]] آمدند، چند روزى اقامه عزا کردند و از جمله کسانى که با آنان همراهى کردند، زنان منطقه کربلا بودند.
  
درباره اين زن - كه نامش مشخص نيست -، چنين عملكردى در كوفه گزارش شده است: زنى از كوفيان بر بالاى بام آمد و پرسيد: شما از كدام اسيران هستيد؟ گفتند: ما اسيرانِ خاندان محمديم. آن زن از بام پايين آمد و چادر و پيراهن و مقنعه جمع كرد و به آنان داد تا خود را بپوشانند.
+
در [[مروج الذهب (کتاب)|مروج الذهب]] آمده است: مردم [[کوفه|کوفه]] (پس از مرگ [[یزید بن معاویه|یزید]]) از اطاعت [[بنی امیه|بنى امیه]] به در رفتند و [[عبیدالله بن زیاد|ابن زیاد]] را از امارت خلع کردند و خواستند امیرى انتخاب کنند تا فرصت تأمّل در کار خویش داشته باشند. جمعى گفتند: «[[عمر بن سعد|عمر بن سعد بن ابى وقّاص]]، شایسته این کار است» و چون خواستند او را به امارت بگذارند، جمعى از زنان همْدان، کهلان، ربیعه و نَخَع‌ آمدند و فریادزنان و گریه‌کنان وارد مسجد شدند و مصیبت حسین علیه السلام را یاد کردند و مى‌گفتند: «براى عمر بن سعد همین بس نبود که حسین را کشت؟! اکنون مى‌خواهد در کوفه امیر ما شود!؟».
  
==زنى از طايفه بكر بن وائل‌==
+
مردم کوفه نیز بگریستند و از امارت عمر سعد منصرف شدند. کسانى که بیشتر از همه تلاش کردند، زنان همدان بودند؛ زیرا [[امام علی علیه السلام|على]] علیه السلام به همدانیان علاقه داشت و آنها را بر دیگران ترجیح مى‌داد. همو مى‌فرماید: اگر من دربان بهشت بودم به مردم همدان مى‌گفتم: «به سلامت وارد شوید!» و نیز مى‌فرماید: «من هَمْدانیان را آماده کردم و آنها حِمْیریان را آماده کردند».
  
درباره وى در دفاع از اهل بيت پيامبر صلى اللَّه عليه و آله، چنين آمده است: حميد بن مسلم گفته است: ديدم كه زنى از بنى بكر بن وائل، همراه همسرش ميان ياران عمر بن سعد بود و هنگامى كه ديد مردم به زنان حسين عليه السلام در خيمه‌هايشان هجوم برده‌اند و اموال آنان را برمى‌دارند، او نيز شمشيرى گرفت و به سوى خيمه‌ها آمد و گفت : «اى خاندان بكر بن وائل! آيا اموال دختران پيامبر خدا تاراج مى‌شود [و شما كارى نمى‌كنيد]؟!
+
'''زنى از اهل کوفه:'''
  
حكومت، جز از آنِ خدا نيست. براى خونخواهى پيامبر خدا [به پا خيزيد]!»؛ ولى همسرش جلوى او را گرفت و او را به جايگاهش بازگرداند.
+
درباره این زن - که نامش مشخص نیست -، چنین عملکردى در [[کوفه|کوفه]] گزارش شده است: زنى از کوفیان بر بالاى بام آمد و پرسید: شما از کدام اسیران هستید؟ گفتند: ما اسیرانِ خاندان محمدیم. آن زن از بام پایین آمد و چادر و پیراهن و مقنعه جمع کرد و به آنان داد تا خود را بپوشانند.
  
==زنى كه دو كودك اهل بيتِ پيامبر صلى اللَه عليه و آله را پناه داد.==
+
'''زنى از طایفه بکر بن وائل‌:'''
  
نام اين بانو كه دو كودك از اهل بيتِ پيامبر صلى اللَّه عليه و آله را در پناه گرفت و در حفظ جان آنها تلاش نمود، مشخص نيست. الطبقات ابن سعد او را همسر عبداللَّه بن قُطبه طايى (از لشكريان عمر سعد) و الأمالى صدوق او را پيرزنى معرفى مى‌كند. منابع مشهور دو كودك را فرزندان عبداللَّه بن جعفر دانسته‌اند و الأمالى صدوق آن دو را فرزندان مسلم معرفى مى‌كند.
+
درباره وى در دفاع از [[اهل البیت|اهل بیت]] پیامبر صلى اللَّه علیه و آله، چنین آمده است: [[حمید بن مسلم|حمید بن مسلم]] گفته است: دیدم که زنى از بنى بکر بن وائل، همراه همسرش میان یاران [[عمر بن سعد]] بود و هنگامى که دید مردم به زنان حسین علیه السلام در خیمه‌هایشان هجوم برده‌اند و اموال آنان را برمى‌دارند، او نیز شمشیرى گرفت و به سوى خیمه‌ها آمد و گفت: «اى خاندان بکر بن وائل! آیا اموال دختران پیامبر خدا تاراج مى‌شود [و شما کارى نمى‌کنید]؟ حکومت، جز از آنِ خدا نیست. براى خونخواهى پیامبر خدا [به پا خیزید]!»؛ ولى همسرش جلوى او را گرفت و او را به جایگاهش بازگرداند.
  
==طَوعه‌==
+
'''زنى که دو کودک اهل بیت را پناه داد:'''
  
طَوعه زن شجاعى است كه مسلم را در شرايط سخت و سنگينى كه حتى يارانش وى را در كوفه تنها گذاشته بودند، پناه داد. از او پذيرايى نمود و از عواقب آن نهراسيد.
+
نام این بانو که دو کودک از اهل بیت [[پیامبر اسلام|پیامبر]] صلى اللَّه علیه و آله را در پناه گرفت و در حفظ جان آنها تلاش نمود، مشخص نیست. [[الطبقات الکبری (کتاب)|الطبقات]] ابن سعد او را همسر عبداللَّه بن قُطبه طایى (از لشکریان [[عمر بن سعد|عمر سعد]]) و [[الأمالی شیخ صدوق (کتاب)|الأمالى صدوق]] او را پیرزنى معرفى مى‌کند. منابع مشهور، آن دو کودک را فرزندان [[عبدالله بن جعفر طیار|عبداللَّه بن جعفر]] دانسته‌اند و الأمالى صدوق آن دو را فرزندان [[مسلم بن عقیل|مسلم]] معرفى مى‌کند.
  
==عاتكه دختر يزيد==
+
'''طَوعه‌:'''
  
در أنساب الأشراف، چنين آمده است: يزيد، سر حسين عليه السلام را براى زنانش فرستاد و دخترش عاتكه - كه بعدها، مادر يزيد بن عبدالملك شد -، آن را گرفت و شست و روغن ماليد و خوش‌بويش كرد. يزيد به او گفت : اين، چه كارى است؟ گفت: سر پسرعمويم را آشفته و پريشان برايم فرستادى. آن را مرتب و خوش‌بو كردم.
+
[[طوعه|طَوعه]] زن شجاعى است که [[مسلم بن عقیل]] را در شرایط سخت و سنگینى که حتى یارانش وى را در [[کوفه|کوفه]] تنها گذاشته بودند، پناه داد. از او پذیرایى نمود و از عواقب آن نهراسید.
  
==ماريه، از طايفه عبدالقيس‌==
+
'''عاتکه دختر یزید:'''
  
ماريه، زنى شيعه است كه در جوّ نامناسب بصره - كه با اهل بيت عليهم السلام ميانه‌اى نداشتند - خانه‌اش مدتى محل تجمع و گفتگوى طرفداران امام حسين عليه السلام بوده است. ثمره اين تجمّع، حركت سه نفر (يزيد بن ثبيت و دو پسرش عبداللَّه و عبيداللَّه) به [[مكه]] و همراه شدن با قافله شهيدان كربلا بود. همسرش با او درگير شد و با اعتراض او را ترك كرد. چه بسا همين كار، چشم بصيرت اين بانو را بازنمود و اسرارى را شهود كرد.
+
در [[انساب الاشراف (کتاب)|أنساب الأشراف]]، چنین آمده است: [[یزید بن معاویه|یزید]]، سر [[امام حسین علیه السلام|حسین]] علیه السلام را براى زنانش فرستاد و دخترش عاتکه - که بعدها، مادر [[یزید بن عبدالملک|یزید بن عبدالملک]] شد -، آن را گرفت و شست و روغن مالید و خوش‌بویش کرد. یزید به او گفت: این، چه کارى است؟ گفت: سر پسرعمویم را آشفته و پریشان برایم فرستادى. آن را مرتب و خوش‌بو کردم.
  
طبرى چنين نقل مى‌كند: حسين عليه السلام كشته شد و سرش را همان روز با خولى بن يزيد و حُمَيد بن مسلم اَزدى به سوى عبيداللَّه بن زياد فرستادند. خولى، آن را آورد و خواست به كاخ برود كه درِ آن را بسته ديد. به خانه‌اش رفت و سر را زير تَشتى در خانه‌شان گذاشت. او دو زن داشت: زنى از بنى اسد و زن ديگرى از قبيله حضرميان به نام نوار، دختر مالك بن عقرب. آن شب، نوبت زن حضرمى بود.
+
'''ماریه، از طایفه عبد القیس:'''
  
هشام گفت: پدرم برايم گفت كه نوار، دختر مالك برايش گفته است: خولى سر حسين را آورد و آن را زير تَشتى در خانه نهاد. آنگاه داخل خانه شد و به بسترش رفت. به او گفتم: چه خبر؟ چه نزد خود دارى؟ گفت: ثروت روزگار را آورده‌ام. اين، سر حسين است كه همراه تو در خانه است!
+
ماریه، زنى [[شیعه|شیعه]] است که در جوّ نامناسب [[بصره]] - که با [[اهل البیت|اهل بیت]] علیهم السلام میانه‌ خوبی نداشتند - خانه‌اش مدتى محل تجمع و گفتگوى طرفداران [[امام حسین علیه السلام|امام حسین]] علیه السلام بوده است. ثمره این تجمّع، حرکت سه نفر ([[یزید بن ثبیط العبدی|یزید بن ثبیت]] و دو پسرش عبداللَّه و عبیداللَّه) به [[مکه]] و همراه شدن با قافله شهیدان کربلا بود.  
  
گفتم: واى بر تو! مردم، طلا و نقره مى‌آورند و تو سر فرزند پيامبر خدا را مى‌آورى؟! نه - به خدا سوگند -، سر من و سر تو در يك اتاق، گرد هم نمى‌آيند.
+
'''نوار حضرمى، همسر خولى:'''
  
از بسترم برخاستم و به بخش ديگر خانه رفتم. آنگاه، زن اسدى‌اش را نزد خود فراخواند و من نشستم و نظاره مى‌كردم. به خدا سوگند، پيوسته به ستون نورى كه از آسمان تا تَشت مى‌درخشيد، نگاه مى‌كردم و پرندگانى سپيد را گرداگرد آن، بال‌زنان ديدم.
+
[[محمد طبری|طبرى]] چنین نقل مى‌کند: [[امام حسین علیه السلام|حسین]] علیه السلام کشته شد و سرش را همان روز با [[خولی|خولى بن یزید]] و [[حمید بن مسلم|حُمَید بن مسلم اَزدى]] به سوى [[عبیدالله بن زیاد|عبیداللَّه بن زیاد]] فرستادند. خولى، آن را آورد و خواست به کاخ برود که درِ آن را بسته دید. به خانه‌اش رفت و سر را زیر تَشتى در خانه‌شان گذاشت. همسرش با او درگیر شد و با اعتراض، او را ترک کرد. چه بسا همین کار، چشم بصیرت این بانو را باز نمود و نوری از سر مطهر امام تا به آسمان مشاهده کرد.
  
چون صبح شد، [خولى‌] سر را براى عبيداللَّه بن زياد برد.
+
هنگامی که [[مختار ثقفی|مختار]] روى کار آمد و مأمورانش براى دستگیرى خولى آمدند، این زن مخفیگاه خولى را نشان داد و آنان نیز او را دستگیر کرده، به سزاى عملش رساندند.
  
بخشى از نقل خوارزمى چنين است: پس از او (عمرو بن جُناده) جوانى بيرون آمد. پدر او در نبرد شهيد شده بود؛ ولى مادرش نزدش بود. مادر به او گفت: فرزند عزيزم! به ميدان برو و پيشِ روى فرزند پيامبر خدا صلى اللَّه عليه و آله بجنگ تا كشته شوى. او گفت: چنين مى‌كنم!
+
'''همسر و مادر شهید:'''
  
حسين عليه السلام فرمود: «اين، جوانى است كه پدرش شهيد شده است. شايد مادرش از به ميدان آمدنش [براى نبرد]، خشنود نباشد». آن جوان گفت: اى فرزند پيامبر خدا! مادرم به من فرمان داده است [كه به ميدان بيايم‌]...
+
این زن فداکار، پس از آن که شوهرش [[عمرو بن جناده انصاری|عمرو بن جُناده]] در رکاب [[امام حسین علیه السلام|امام حسین]](ع) به شهادت رسید، فرزند جوانش را به میدان فرستاد. بخشى از نقل خوارزمى، چنین است:
  
در ادامه نقل هم آمده كه چون سر پسرش را به سوى او افكندند، آن را به سوى دشمن افكند و سپس خود نيز عمودى در دست گرفت و به دشمن حمله نمود. خوارزمى در آخر، آورده است: حسين عليه السلام فرمان داد تا او را [از ميدانْ] بازگردانند و آنگاه برايش دعا كرد.
+
پس از شهادت عمرو بن جُناده مادر به او گفت: فرزند عزیزم! به میدان برو و پیشِ روى فرزند پیامبر خدا صلى اللَّه علیه و آله بجنگ تا کشته شوى. او گفت: چنین مى‌کنم! حسین علیه السلام فرمود: «این، جوانى است که پدرش شهید شده است. شاید مادرش از به میدان آمدنش [براى نبرد]، خشنود نباشد». آن جوان گفت: اى فرزند پیامبر خدا! مادرم به من فرمان داده است [که به میدان بیایم‌]... در ادامه نقل هم آمده که چون سر پسرش را به سوى او افکندند، آن را به سوى دشمن افکند و سپس خود نیز عمودى در دست گرفت و به دشمن حمله نمود. خوارزمى در آخر، آورده است: حسین علیه السلام فرمان داد تا او را [از میدانْ] بازگردانند و آنگاه برایش دعا کرد.
  
==هند، همسر يزيد==
+
'''هند، همسر یزید:'''
  
وى از جمله افرادى بود كه يزيد را به خاطر كشتن امام عليه السلام، توبيخ نمود.
+
وى از جمله افرادى بود که یزید را به خاطر کشتن امام حسین علیه السلام، توبیخ نمود.
  
 
==منابع==
 
==منابع==
* محمد محمدی ری شهری و همکاران، دانشنامه امام حسين عليه السلام بر پايه قرآن، حديث و تاریخ، ترجمه عبدالهادی مسعودی، ص107، دسترس در [http://www.hadith.net/n668-e27270-p107.html سایت حدیث نت].
+
*محمد محمدی ری شهری، [[دانشنامه امام حسین علیه السلام (کتاب)|دانشنامه امام حسین علیه السلام بر پایه قرآن، حدیث و تاریخ]]، ترجمه عبدالهادی مسعودی، ص۱۰۷، دسترس در [http://www.hadith.net/n668-e27270-p107.html سایت حدیث نت].
  
 
{{واقعه عاشورا}}
 
{{واقعه عاشورا}}
 
[[رده:واقعه عاشورا]]
 
[[رده:واقعه عاشورا]]

نسخهٔ کنونی تا ‏۷ اوت ۲۰۲۳، ساعت ۱۲:۱۲

یکى از مباحث قابل طرح در مورد حادثه عاشورا، نقش زنان در این واقعه است. شهید مطهرى، در کتاب حماسه حسینى، مى گوید: «تاریخ کربلا، یک تاریخ و حادثه مذکر ـ مؤنّث است. حادثه اى است که مرد و زن، هر دو، در آن نقش دارند؛ ولى مرد، در مدار خودش و زن، در مدار خودش». در مقاله زیر نام زنان مطرح در واقعه عاشورا و پس از آن آمده است.

زنان مطرح در حادثه عاشورا

امّ البنین‌:

فاطمه کلابى مشهور به «اُمّ البنین»، مادر چهار شیرمرد از فرزندان امیرمؤمنان علیه السلام، یعنى: عبّاس، عبداللّه، جعفر و عثمان است. در مقاتل الطالبیین آمده است: امّ البنین - که مادر چهار برادرِ کشته شده بود - به بقیع مى‌رفت و در آنجا، اندوهگین‌ترین و سوزناک‌ترین مرثیه‌سرایى‌ها را براى پسرانش انجام مى‌داد. مردم، نزد او گِرد مى‌آمدند و به آن مرثیه‌ها گوش فرامى‌دادند. مروان هم از جمله کسانى بود که به بقیع مى‌آمد و به مرثیه اُمّ البنین، گوش مى‌داد و مى‌گریست‌.

امّ سلمه‌:

امّ سلمه، همسر بزرگوار پیامبر صلى الله علیه و آله که رابطه عاطفى عمیقى با اهل بیت پیامبر صلى اللَّه علیه و آله داشت، در قیام امام حسین علیه السلام، رازدار قیام و شهادت ایشان بود. پیامبر صلى اللَّه علیه و آله قطعه‌اى از خاک کربلا را به وى داده بود و خبر داده بود که هرگاه این تربت تبدیل به خون شد، حسین شهید شده است.

امّ سلمه قبل از حرکت، سخنانى با امام علیه السلام داشت‌ و روز عاشورا از طریق دیدن پیامبر صلى اللَّه علیه و آله در خواب و نیز خون شدن خاکى از کربلا که در نزدش بود، از شهادت امام علیه السلام آگاهى یافت. او از اولین به سوگ نشستگان براى سالار شهیدان است.

امّ کلثوم، دختر امام على علیه السلام‌:

در بسیارى از وقایع حماسه کربلا و پس از آن، نام امّ کلثوم آمده است. درباره این که امّ کلثومِ حاضر در واقعه کربلا، همان زینب علیهاالسلام است یا دختر دیگر امام على و فاطمه علیهماالسلام، یا دختر امیرمؤمنان از غیر فاطمه علیهاالسلام، نظر قاطعى نمى‌توان ابراز کرد.

رباب، همسر امام حسین علیه السلام‌:

رَباب، همسر باوفاى امام حسین علیه السلام و مادر سکینه و عبداللَّه بن الحسین (کودکى که در آغوش امام علیه السلام به شهادت رسید) است. علاقه امام به وى، از شعرى که براى او و سکینه سروده، آشکار مى‌شود:

لَعَمرُک إنَّنی لَاُحِبُّ داراً * تُضَیفُها سُکینَةُ وَالرَّبابُ

اُحِبُّهُما وَ أبذُلُ بَعدُ مالی‌ * وَلَیس لِلائِمی فیها عِتابُ؛

به جانت سوگند، من خانه‌اى را دوست دارم‌ که سَکینه و رَباب در آن پذیرایى کنند. من آن دو را دوست دارم و دارایى‌ام را [براى آنها] مى‌دهم ‌و سرزنشگرم را یاراى سرزنش نیست.

رباب را زنى زیبا، خردمند، بافضیلت و شاعر گفته‌اند و او که شاهد شهادت شوهر، فرزند و دیگر نزدیکان خویش بود تنها یک سال پس از واقعه عاشورا زنده بود و در این مدت زیر هیچ سایه‌اى نرفت و برخى گفته‌اند که در این مدت بر سرِ مزار امام علیه السلام به سوگ نشست. در نقلى آمده که در جواب خواستگارانش گفت: نمى‌خواهم پس از پیامبر خدا صلى اللَّه علیه و آله، پدرشوهرى برگزینم. خانه وى توسط فرماندار یزید در مدینه تخریب شد. رَباب، مرثیه‌هاى جان‌گدازى در رثاى امام حسین علیه السلام سروده است، از جمله:

آن که نورى پرتو افشان بوده است، ‌اکنون کشته دفن‌ ناشده کربلاست. نواده پیامبر! خدا تو را از سوى ما جزاى نیکو دهد![تو] از زیان وزن اعمال [در قیامت‌]، دور گشته‌اى. تو براى من کوهى سخت بودى که به آن، پناه مى‌بردم‌ و تو با رحمت و دیندارى با ما مصاحبت مى‌کردى. [پس از تو] چه کسى براى یتیمان باشد و چه کسى براى درخواست کنندگان؟ و چه کسى نیاز را برطرف کند و مسکینان، به چه کسى پناه برند؟ به خدا سوگند، پس از تو با هیچ کس دیگرى ازدواج نخواهم کرد تا آن که میان شن و گِل، مدفون و ناپیدا شوم.

رقیه دختر امام حسین علیه السلام‌:

رُقَیه دختر سه ساله امام حسین علیه السلام‌ است، که در سفر کربلا همراه اسراى اهل بیت‌ علیهم السلام بوده و در شام، شبى پدر را به خواب دید و پس از بیدار شدن بسیار گریست و بى‌تابى کرد و پدر را خواست. خبر به یزید رسید. به دستور او سر مطهر امام حسین‌ علیه السلام را نزد او بردند و او از این منظره بیشتر ناراحت و رنجور شد و همان روزها در خرابه شام (که محل ‌اقامت موقت اهل بیت بود) جان داد.

زنان بنى عقیل‌:

دختران عقیل بن ابى طالب - که شهیدان گران‌قدرى از بنى عقیل را در کوفه و کربلا تقدیم کرده بودند -، مرثیه تکان دهنده‌اى هنگام بازگشت اسیران اهل بیت پیامبر صلى اللَّه علیه و آله به مدینه داشتند.

در الإرشاد شیخ مفید، آمده است: اُمّ لقمان، دختر عقیل، وقتى خبر شهادت امام حسین علیه السلام را شنید، ماتم‌زده بیرون آمد و خواهرانش: اُمّ هانى، اسماء، رَمْله و زینب، دختران عقیل بن ابى طالب - که رحمت خدا بر آنان باد - با او بودند.

او براى کشتگان طَفّ مى‌گریست و مى‌گفت: به پیامبر صلى اللَّه علیه و آله چه خواهید گفت، اگر از شما بپرسد: «شما - اى واپسینْ امّت -، چه کردید با نسل من و خانواده‌ام، پس از از دست دادن من ‌که برخى از آنها اسیرند و برخى در خون غلتیدند؟ من برایتان خیرخواهى کردم و این، پاداش من نبود که با خویشانم پس از من بدرفتارى کنید!».

زنان بنى هاشم‌:

زنان بنى هاشم سال‌ها بر فاجعه کربلا گریستند و نقش مهمى در پاسداشت یاد و راه شهیدان و محکومیت جنایتکاران این حادثه داشتند. در کامل الزیارات آمده است که امام صادق علیه السلام فرمود: هیچیک از زنان ما خضاب نکرد و روغنى استفاده ننمود و سُرمه نکشید و شانه نزد، تا این که سرِ عبیداللَّه بن زیاد را برایمان آوردند. ما پس از آن نیز همواره گریان بودیم.

در المحاسن نیز به نقل از عمر بن على بن الحسین علیه السلام مى‌گوید: وقتى حسین بن على علیه السلام کشته شد، زنان بنى هاشم لباس سیاه و خشن بر تن کردند و از هیچ گرمى و سردى‌اى، شِکوه نمى‌کردند. در [موقع‌] سوگوارى آنان، على بن الحسین (زین العابدین علیه السلام) غذا تهیه مى‌کرد.

زینب کبری علیهاالسلام‌:

حضرت زینب علیهاالسلام از آغاز قیام امام حسین علیه السلام، همراه برادر شد و در تمام دوران قیام، همدل و همراه و رازدار او بود. گفتگوهاى او با امام علیه السلام در شب عاشورا، حضورش در کنار بدن على اکبر علیه السلام و حضرت سیدالشهداء در روز عاشورا، رثاى جانسوز او در کنار قامت خونین برادر و خطاب او با پیامبر خدا صلى اللَّه علیه و آله در روز یازدهم محرم، از صفحات زرین و جاودانه زندگانى سرشار از جلالت، شکیبایى و والایىِ اوست.

او پس از حادثه عاشورا شکوهمند و استوار، سرپرستى قافله اسیران را به عهده گرفت و با شجاعت و صلابت و درایت، کار را به پایان برد.

سکینه دختر امام حسین علیه السلام‌:

سکینه در کربلا، حدود نُه سال داشت و نوعروس بود و شوهرش عبداللَّه بن الحسن علیه السلام در کربلا به شهادت رسید. امام حسین علیه السلام به شدت به وى علاقه داشت. این علاقه در شعرى از امام علیه السلام بیان شده است. وى در زمره اسیران به کوفه و شام و سپس به مدینه رفت و در آنجا زیست. او در سفر اسارت، نقشى مؤثر داشت و این جمله او خطاب به یزید: «اى یزید! آیا دختران پیامبر خدا، باید اسیر باشند؟!» مجلس یزید را دگرگون ساخت.

سکینه را زنى خوش‌خو، ظریف، زیبا، عفیف، اهل شعر و ادب و از راویان حدیث شمرده‌اند. بزرگان قریش و بزرگان شعر و ادب در مجلس وى حاضر مى‌شدند.

فاطمه دختر امام حسن علیه السلام‌:

فاطمه دختر امام حسن علیه السلام‌، همسر امام زین العابدین علیه السلام و مادر امام باقر علیه السلام است. درباره او از امام صادق علیه السلام روایت شده که: چنان شخصیت راستگو و درست‌کردارى بود که در میان خاندان امام حسن علیه السلام زنى چون او دیده نشده است. وى از جمله راهیان سفر سخت اسارت است.

فاطمه دختر امام حسین علیه السلام‌:

فاطمه دختر بزرگ امام حسین علیه السلام و همسر حسن مثنّى (فرزند امام مجتبى علیه السلام) است. امام حسین علیه السلام درباره او فرموده: او بیش از دختر دیگرم به مادرم فاطمه زهرا دختر پیامبر خدا صلى اللَّه علیه و آله شبیه است.

همسرش در کربلا، مجروح در میان شهدا افتاده بود و پس از پایان نبرد معلوم شد که زنده است؛ زیرا بستگان او در لشکر عمر سعد، مانع کشتن او شده بودند. فاطمه به عنوان اسیر به کوفه و شام رفت. او روایتگر برخى حوادث مربوط به خیمه‌ها و مجلس یزید است. خطبه‌اى در کوفه به او منسوب است.

فاطمه دختر امام على علیه السلام‌:

وى که «فاطمه صغری» نیز نامیده شده، به همراه همسر شهیدش ابوسعید بن عقیل در کربلا حضور داشت و سپس به سفر اسارت رفت. وى از راویان حوادث کربلاست.

اسماء، همسر مختار:

تاریخ الیعقوبى، سرنوشت او را چنین نقل مى‌کند: مصعب بن زبیر، اسماء دختر نعمان بن بشیر (همسر مختار) را دستگیر کرد و به او گفت: نظرت درباره مختار چیست؟ او گفت: به نظر من او انسانى با تقوا پاک و روزه‌دار بود. مصعب گفت: اى دشمن خدا! تو از کسانى هستى که مختار را از عیب، مُبرّا مى‌دانى؟! سپس دستور قتل وى را داد و گردن او را زدند. او اولین زنى بود که با زجر، گردنش زده شد.

اسماء، همسر ولید بن عُتبه:

بر اساس نقل الطبقات ابن سعد، در جلسه‌اى که ولید بن عُتبه (شوهر اسماء) - که والى مدینه بود - از امام حسین علیه السلام خواست که با یزید بیعت کند، مشاجره‌اى بین امام علیه السلام و والى مدینه درگرفت. هنگامى که ولید به خانه رفت، همسرش او را به سبب این که به امام حسین علیه السلام بد گفته بود، سرزنش و توبیخ کرد.

امّ عبداللَّه، همسر مالک بن نسیر:

مالک بن نُسَیر، از حمله کنندگان به امام حسین علیه السلام در کربلا بود. او پس از ضربه زدن به سر امام علیه السلام، کلاه امام را غارت کرد و آن را به خانه برد. همسرش به شدت از تحفه‌اى که او به منزل برده بود، ابراز انزجار کرد.

امّ وَهْب، همسر عبداللَّه بن عُمَیر کلبى‌:

امّ وَهْب تنها زن شهید در کربلا است. هنگامى که همسر شجاعش قصد خود را براى پیوستن به لشکر امام علیه السلام اعلام کرد، وى ضمن تشویق شوهرش از وى خواست که همراهش برود.

در تاریخ الطبرى، ماجراى این بانو در روز عاشورا، چنین آورده شده است: اُمّ وَهْب، همسر او نیز عمود خیمه‌اى را برداشت و به سوى شوهرش رفت و به او گفت: پدر و مادرم، فدایت باد! براى پاکانِ نسل محمد صلى اللَّه علیه و آله بجنگ. او نیز به سوى زنش آمد و وى را نزد زنان بازگرداند؛ اما زن، به لباس او چسبید و گفت: من، تو را وانمى‌نهم تا آن که همراه تو جان بدهم. امام حسین علیه السلام او را ندا داد و فرمود: «براى خانواده شما، پاداش نیکو باد! خدا، رحمتت کند! به نزد زنان بازگرد و کنار آنان بنشین که جنگ بر زنان، واجب نیست». اُمّ وَهْب هم به سوى زنان، بازگشت... سپس از هر سو بر حسین علیه السلام و یارانش، هجوم آوردند و [عبداللَّه] کلبى، کشته شد... همسر کلْبى به سوى شوهرش آمد و نزد او نشست و غبار را از او زُدود و گفت: بهشت، گوارایت باد! شمر بن ذى الجوشن به غلامش رستم گفت: با عمود خیمه بر سرش بکوب. او بر سرِ آن زن کوبید و سرش شکست و سپس همانجا، جان داد.

گفتنى است که در الأمالى صدوق از امّ وهبى دیگر، ماجرایى نقل شده که شباهت‌ها و تفاوت‌هایى با نقل طبرى دارد. چنان که برخى از محقّقان مطرح ساخته‌اند، ممکن است این دو در اصل یک نفر باشند که در این صورت از نظر ما نقل طبرى رجحان دارد.

بخشى از نقل الأمالى صدوق، چنین است: وَهْب بن وَهْب به میدان آمد. او و مادرش مسیحى بودند که بدست امام حسین علیه السلام، مسلمان شده و تا کربلا به دنبال او آمده بودند. وَهْب بر اسب سوار شد و عمود خیمه را بدست گرفت و جنگید تا هفت یا هشت تن [از سپاه دشمن] را کشت و سپس اسیر شد. او را نزد عمر بن سعد - که خدا لعنتش کند - آوردند. فرمان داد تا گردنش را بزنند. او را گردن زدند و [سرش را] به سوى لشکر امام حسین علیه السلام انداختند. مادرش، شمشیر او را برگرفت و به میدان آمد. امام حسین علیه السلام به او فرمود: «اى امّ وَهْب! بنشین که خداوند، جهاد را از دوشِ زنان برداشته است. تو و پسرت با جدم محمّد صلى اللَّه علیه و آله در بهشت خواهید بود...».

در مقتل خوارزمى‌ نیز سرنوشت مادر وَهْب بن وَهْب نصرانى، به مانند سرنوشتى که طبرى براى اُمّ وَهْب همسر عبداللَّه بن عُمَیر تصویر کرده، رقم مى‌خورد؛ یعنى توسط غلام شمر به شهادت مى‌رسد.

دختر عبداللَّه بن عفیف‌:

او هنگامى که پدر پیر و نابینا و مجاهدش، عبداللَّه بن عفیف، ابن زیاد را در مسجد کوفه به باد انتقاد گرفت و در پس آن، مأموران عبیداللَّه، خانه‌اش را مورد هجوم قرار دادند، کمک‌کار پدرش شد. ابتدا پدر را از حمله مأموران آگاه ساخت و سپس شمشیر آورد و بدست پدرش داد و از هر طرف که نیروهاى دشمن حمله مى‌کردند، پدرش را آگاه مى‌ساخت و تا شهادت پدرش در کنار او بود.

دُلْهُم، همسر زُهَیر:

با تشویق این زن، شوهرش زهیر بن قین - که سابقه خوبى در روابطش با اهل بیت علیهم السلام نداشت -، به ملاقات امام حسین علیه السلام رفت و در ادامه از زمره یاران خاص امام و از شهیدان شاخص واقعه کربلا گردید. بر اساس برخى نقل‌ها او هنگام وداع با شوهرش از او خواست که نزد جد حسین علیه السلام، از او یاد کند.

ریا، دایه یزید:

این زن در کهن‌سالى روایتگر برخى جنایت‌هاى یزید است. در سیر أعلام النبلاء به نقل از حمزة بن یزید آمده است: رَیا گفت: مردى بر یزید وارد شد و گفت: بشارت بده که خدا، تو را بر حسین چیره کرد و سرش را آورده‌اند! سپس سر را در تَشتى نهادند... به او (رَیا) گفتم: آیا یزید با چوب‌دستى بر دندان‌هاى جلوى حسین کوبید؟ گفت: آرى، به خدا سوگند.

زنان خاندان یزید و معاویه‌:

این زنان نیز عمل یزید را تأیید نکردند و با خاندان امام حسین علیه السلام همدردى نمودند. از جمله در الأمالى صدوق آمده است: زنان حسین علیه السلام را بر یزید بن معاویه وارد کردند و زنان خاندان یزید و دختران معاویه و خانواده‌اش صیحه زدند و فریاد کشیدند و نوحه سر دادند.

زنان اهل کوفه‌:

در استقبال از اسیران اهل بیت پیامبر صلى اللَه علیه و آله، زنان کوفى به شدت مى گریستند و ابراز احساسات مى ‌نمودند. در بلاغات النساء آمده است: حِذام یا حُذَیم اسدى گفت: سال ۶۱ [سال شهادت حسین علیه السلام] به کوفه وارد شدم. زنان کوفه را در آن زمان دیدم که بر سر و صورت خود مى‌زنند و گریبان مى‌درند.

در الملهوف آمده است: مردم صدا به گریه و ناله و زارى بلند کردند و زنان، موهاى خود را پریشان نمودند و خاک بر سرشان ریختند و ناخن به چهره کشیدند و گونه‌هاى خود را خراشیدند و ناله و فریاد کردند. مردان نیز گریستند و ریش خود را کنْدند و هیچ روزى مرد و زن گریانى بیشتر از آن روز دیده نشد. هنگامى که اسیران اهل بیت پیامبر صلى اللَّه علیه و آله به دروازه شهر مدینه رسیدند، زنان و مردان مدینه با حزن و گریه شدید به استقبال آنها رفتند و به آنها تسلیت گفتند.

سید ابن طاووس از بشیر نقل مى‌کند که: هیچگاه به اندازه آن روز، مرد و زن گریان و پس از رحلت پیامبر خدا صلى اللَّه علیه و آله روزى تلخ‌تر از آن روز براى مسلمانان ندیدم‌.

راویان خبر شهادت امام حسین از پیامبر:

پیامبر اکرم صلى اللَّه علیه و آله بر اساس اسرار غیبى، اخبار گوناگونى درباره شهادت امام حسین علیه السلام و حادثه کربلا به افرادى ارائه کرده است. زنانى که این اخبار را از پیامبر صلى اللَّه علیه و آله شنیده و نقل کرده‌اند، عبارت اند از: امّ سلمه، سلمى همسر ابورافع، زینب بنت جحش، صفیه بنت عبدالمطلب و عایشه دختر ابوبکر.

زنان منطقه کربلا:

بر اساس نقل سید ابن طاووس، هنگامى که اسراى اهل بیت پیامبر صلى الله علیه و آله در بازگشت از شام به کربلا آمدند، چند روزى اقامه عزا کردند و از جمله کسانى که با آنان همراهى کردند، زنان منطقه کربلا بودند.

در مروج الذهب آمده است: مردم کوفه (پس از مرگ یزید) از اطاعت بنى امیه به در رفتند و ابن زیاد را از امارت خلع کردند و خواستند امیرى انتخاب کنند تا فرصت تأمّل در کار خویش داشته باشند. جمعى گفتند: «عمر بن سعد بن ابى وقّاص، شایسته این کار است» و چون خواستند او را به امارت بگذارند، جمعى از زنان همْدان، کهلان، ربیعه و نَخَع‌ آمدند و فریادزنان و گریه‌کنان وارد مسجد شدند و مصیبت حسین علیه السلام را یاد کردند و مى‌گفتند: «براى عمر بن سعد همین بس نبود که حسین را کشت؟! اکنون مى‌خواهد در کوفه امیر ما شود!؟».

مردم کوفه نیز بگریستند و از امارت عمر سعد منصرف شدند. کسانى که بیشتر از همه تلاش کردند، زنان همدان بودند؛ زیرا على علیه السلام به همدانیان علاقه داشت و آنها را بر دیگران ترجیح مى‌داد. همو مى‌فرماید: اگر من دربان بهشت بودم به مردم همدان مى‌گفتم: «به سلامت وارد شوید!» و نیز مى‌فرماید: «من هَمْدانیان را آماده کردم و آنها حِمْیریان را آماده کردند».

زنى از اهل کوفه:

درباره این زن - که نامش مشخص نیست -، چنین عملکردى در کوفه گزارش شده است: زنى از کوفیان بر بالاى بام آمد و پرسید: شما از کدام اسیران هستید؟ گفتند: ما اسیرانِ خاندان محمدیم. آن زن از بام پایین آمد و چادر و پیراهن و مقنعه جمع کرد و به آنان داد تا خود را بپوشانند.

زنى از طایفه بکر بن وائل‌:

درباره وى در دفاع از اهل بیت پیامبر صلى اللَّه علیه و آله، چنین آمده است: حمید بن مسلم گفته است: دیدم که زنى از بنى بکر بن وائل، همراه همسرش میان یاران عمر بن سعد بود و هنگامى که دید مردم به زنان حسین علیه السلام در خیمه‌هایشان هجوم برده‌اند و اموال آنان را برمى‌دارند، او نیز شمشیرى گرفت و به سوى خیمه‌ها آمد و گفت: «اى خاندان بکر بن وائل! آیا اموال دختران پیامبر خدا تاراج مى‌شود [و شما کارى نمى‌کنید]؟ حکومت، جز از آنِ خدا نیست. براى خونخواهى پیامبر خدا [به پا خیزید]!»؛ ولى همسرش جلوى او را گرفت و او را به جایگاهش بازگرداند.

زنى که دو کودک اهل بیت را پناه داد:

نام این بانو که دو کودک از اهل بیت پیامبر صلى اللَّه علیه و آله را در پناه گرفت و در حفظ جان آنها تلاش نمود، مشخص نیست. الطبقات ابن سعد او را همسر عبداللَّه بن قُطبه طایى (از لشکریان عمر سعد) و الأمالى صدوق او را پیرزنى معرفى مى‌کند. منابع مشهور، آن دو کودک را فرزندان عبداللَّه بن جعفر دانسته‌اند و الأمالى صدوق آن دو را فرزندان مسلم معرفى مى‌کند.

طَوعه‌:

طَوعه زن شجاعى است که مسلم بن عقیل را در شرایط سخت و سنگینى که حتى یارانش وى را در کوفه تنها گذاشته بودند، پناه داد. از او پذیرایى نمود و از عواقب آن نهراسید.

عاتکه دختر یزید:

در أنساب الأشراف، چنین آمده است: یزید، سر حسین علیه السلام را براى زنانش فرستاد و دخترش عاتکه - که بعدها، مادر یزید بن عبدالملک شد -، آن را گرفت و شست و روغن مالید و خوش‌بویش کرد. یزید به او گفت: این، چه کارى است؟ گفت: سر پسرعمویم را آشفته و پریشان برایم فرستادى. آن را مرتب و خوش‌بو کردم.

ماریه، از طایفه عبد القیس:

ماریه، زنى شیعه است که در جوّ نامناسب بصره - که با اهل بیت علیهم السلام میانه‌ خوبی نداشتند - خانه‌اش مدتى محل تجمع و گفتگوى طرفداران امام حسین علیه السلام بوده است. ثمره این تجمّع، حرکت سه نفر (یزید بن ثبیت و دو پسرش عبداللَّه و عبیداللَّه) به مکه و همراه شدن با قافله شهیدان کربلا بود.

نوار حضرمى، همسر خولى:

طبرى چنین نقل مى‌کند: حسین علیه السلام کشته شد و سرش را همان روز با خولى بن یزید و حُمَید بن مسلم اَزدى به سوى عبیداللَّه بن زیاد فرستادند. خولى، آن را آورد و خواست به کاخ برود که درِ آن را بسته دید. به خانه‌اش رفت و سر را زیر تَشتى در خانه‌شان گذاشت. همسرش با او درگیر شد و با اعتراض، او را ترک کرد. چه بسا همین کار، چشم بصیرت این بانو را باز نمود و نوری از سر مطهر امام تا به آسمان مشاهده کرد.

هنگامی که مختار روى کار آمد و مأمورانش براى دستگیرى خولى آمدند، این زن مخفیگاه خولى را نشان داد و آنان نیز او را دستگیر کرده، به سزاى عملش رساندند.

همسر و مادر شهید:

این زن فداکار، پس از آن که شوهرش عمرو بن جُناده در رکاب امام حسین(ع) به شهادت رسید، فرزند جوانش را به میدان فرستاد. بخشى از نقل خوارزمى، چنین است:

پس از شهادت عمرو بن جُناده مادر به او گفت: فرزند عزیزم! به میدان برو و پیشِ روى فرزند پیامبر خدا صلى اللَّه علیه و آله بجنگ تا کشته شوى. او گفت: چنین مى‌کنم! حسین علیه السلام فرمود: «این، جوانى است که پدرش شهید شده است. شاید مادرش از به میدان آمدنش [براى نبرد]، خشنود نباشد». آن جوان گفت: اى فرزند پیامبر خدا! مادرم به من فرمان داده است [که به میدان بیایم‌]... در ادامه نقل هم آمده که چون سر پسرش را به سوى او افکندند، آن را به سوى دشمن افکند و سپس خود نیز عمودى در دست گرفت و به دشمن حمله نمود. خوارزمى در آخر، آورده است: حسین علیه السلام فرمان داد تا او را [از میدانْ] بازگردانند و آنگاه برایش دعا کرد.

هند، همسر یزید:

وى از جمله افرادى بود که یزید را به خاطر کشتن امام حسین علیه السلام، توبیخ نمود.

منابع

11.jpg
واقعه عاشورا
قبل از واقعه
شرح واقعه
پس از واقعه
بازتاب واقعه
وابسته ها