ابوعبیده جراح: تفاوت بین نسخه‌ها

از دانشنامه‌ی اسلامی
پرش به ناوبری پرش به جستجو
جز (صفحه‌ای جدید حاوی 'عامِر ‌بن عبدالله ‌بن جراح ‌بن هلال، از بنى ‌حارث‌ بن فهر<ref> السيروالمغازى، ...' ایجاد کرد)
 
 
(۱۴ نسخه‌ٔ میانی ویرایش شده توسط ۴ کاربر نشان داده نشده)
سطر ۱: سطر ۱:
عامِر ‌بن عبدالله ‌بن جراح ‌بن هلال، از بنى ‌حارث‌ بن فهر<ref> السيروالمغازى، ص‌ 226؛ المعجم الكبير، ج‌ ص‌ 154.</ref> از اصحاب [[رسول ‌خدا]] صلی الله علیه و آله.
+
{{مدخل دائرة المعارف|[[دائرة المعارف قرآن کریم]]}}
 +
'''«ابوعبیده عامر ‌بن عبدالله ‌بن جراح»''' (م، ۱۸ ق)، از اصحاب [[رسول ‌خدا]] صلی الله علیه وآله و از نخستین [[اسلام|اسلام‌]]<nowiki/>آورندگان است. ابوعبیده از آن‌رو که در جریان [[واقعه سقیفه بنی ساعده|سقیفه بنى‌ساعده]] و بیعت گرفتن برای [[ابوبکر]] نقشى جدى آفرید، از سوى [[شیعه]] و [[سنی|سنى]] متفاوت معرفی شده است؛ اهل ‌سنت او را فردى با فضایل مسلمانى ذکر کرده‌اند؛<ref> صحیح‌البخارى، ج ۴، ص ۲۵۹؛ صحیح مسلم، ج‌ ۸، ص‌ ۲۶۳ـ۲۶۵.</ref> اما شیعیان، خطاهاى بسیارى را در او نشان مى‌دهند که از درجه مسلمانى او مى‌کاهد.<ref> قاموس الرجال، ج‌ ۵، ص‌ ۶۰۳‌ـ‌۶۰۵.</ref> نام ابوعبیده در [[شأن نزول]] برخی آیات [[قرآن کریم]] ذکر شده است.
 +
==زندگی‌نامه==
  
از زندگى پيش از [[اسلام]] او اطلاعى در دست نيست. فقط گفته‌اند: يكى از معدود افرادى بود كه پيش از ظهور اسلام در [[مكه]]، خواندن و نوشتن مى‌دانست.<ref> فتوح البلدان، ص‌ 457.</ref> پس از بعثت پيامبر صلی الله علیه و آله او را از نخستين اسلام‌آورندگان برشمرده‌اند<ref> السيرة النبويه، ج‌ 1، ص‌ 252.</ref> كه گويا اسلام وى، پيش از ورود حضرت به خانه ارقم بوده است.<ref> المستدرك، ج‌ 3، ص‌ 299.</ref>
+
«ابوعبیده عامر ‌بن عبدالله ‌بن جراح ‌بن هلال»، از قبیله بنى ‌حارث‌ بن فهر است.<ref>السیروالمغازى، ص‌ ۲۲۶؛ المعجم الکبیر، ج‌۱، ص‌۱۵۴.</ref> از زندگى او پیش از [[اسلام]] اطلاعى در دست نیست. فقط گفته‌اند: یکى از معدود افرادى بود که پیش از ظهور اسلام در [[مکه]]، خواندن و نوشتن مى‌دانست.<ref>فتوح البلدان، ص‌ ۴۵۷.</ref> پس از [[مبعث حضرت محمد صلی الله علیه و آله|بعثت پیامبر]] صلی الله علیه و آله او را از نخستین اسلام‌آورندگان برشمرده‌اند<ref>السیرة النبویه، ج‌۱، ص‌۲۵۲.</ref> که گویا اسلام وى، پیش از ورود حضرت به خانه ارقم بوده است.<ref>المستدرک، ج‌۳، ص‌۲۹۹.</ref>
  
نظر به آن‌چه درباره سن او هنگام [[مرگ]] گفته‌اند،<ref> تاريخ ابن ‌خياط، ص‌ 96.</ref> احتمالا هنگام اسلام آوردن، حدود 30 سال داشته است. پس از اسلام بر اثر فشار مشركان پيش از جعفر بن ‌ابى‌طالب به حبشه هجرت كرد<ref> السير والمغازى، ص‌ 176‌ـ‌177.</ref> و در هجرت دوم نيز با او همراه ‌شد؛<ref> السيرة النبويه، ج‌ ص‌ 329؛ المستدرك، ج‌ ص‌ 299.</ref> سپس به مكه بازگشت<ref> السيرة النبويه، ج‌ ص‌ 369.</ref> و پس از آن به [[مدينه]] هجرت كرد. پيامبر ميان او و سعد بن معاذ<ref> السيرة النبويه، ج‌ ص‌ 505؛ الاصابه، ج‌ ص‌ 476.</ref> يا ابوطلحه انصارى<ref> المستدرك، ج‌ ص‌ 300‌ـ‌301.</ref> و يا سالم مولاى ابوحذيفه<ref> انساب الاشراف، ج‌ ص‌ 318.</ref> عقد برادرى بست. وى با محمد‌ بن مسلمه نيز براى برخوردارى از ميراث يكديگر، برادر شد.<ref> همان، ص‌ 319.</ref>
+
نظر به آن‌چه درباره سن او هنگام [[مرگ]] گفته‌اند،<ref> تاریخ ابن ‌خیاط، ص‌ ۹۶.</ref> احتمالا هنگام اسلام آوردن، حدود ۳۰ سال داشته است. پس از اسلام بر اثر فشار مشرکان، پیش از [[جعفر طیار|جعفر بن ‌ابى‌طالب]] به [[حبشه]] هجرت کرد<ref> السیر والمغازى، ص‌ ۱۷۶‌ـ‌۱۷۷.</ref> و در هجرت دوم نیز با او همراه ‌شد؛<ref> السیرة النبویه، ج‌ ۱، ص‌ ۳۲۹؛ المستدرک، ج‌ ۳، ص‌ ۲۹۹.</ref> سپس به مکه بازگشت<ref> السیرة النبویه، ج‌ ۱، ص‌ ۳۶۹.</ref> و پس از آن به [[مدینه]] هجرت کرد. [[پیامبر اکرم]] میان او و [[سعد بن معاذ]]<ref> السیرة النبویه، ج‌ ۲، ص‌ ۵۰۵؛ الاصابه، ج‌ ۳، ص‌ ۴۷۶.</ref> یا [[ابوطلحه انصاری|ابوطلحه انصارى]]<ref> المستدرک، ج‌ ۳، ص‌ ۳۰۰‌ـ‌۳۰۱.</ref> و یا سالم مولاى [[ابوحذیفة بن عتبه|ابوحذیفه]]<ref> انساب الاشراف، ج‌ ۱، ص‌ ۳۱۸.</ref> عقد برادرى بست. وى با محمد‌ بن مسلمه نیز براى برخوردارى از میراث یکدیگر، برادر شد.<ref> همان، ص‌ ۳۱۹.</ref>
  
ابوعبيده از آن‌رو كه در جريان سقيفه بنى‌ساعده نقشى جدى آفريد،<ref> تاريخ يعقوبى، ج‌ 2، ص‌ 123؛ المعارف، ص‌ 247؛ تاريخ طبرى، ج 2، ص 243.</ref> از سوى [[شيعه]] و سنى متفاوت شناسانده شده است. اهل ‌سنت او را فردى با فضايل مسلمانى ذكر كرده‌اند؛<ref> صحيح‌البخارى، ج 4، ص 259؛ صحيح مسلم، ج‌ ص‌ 263ـ265.</ref> اما شيعيان، خبط و خطاهاى بسيارى را در او نشان مى‌دهند كه از درجه مسلمانى او مى‌كاهد.<ref> قاموس الرجال، ج‌ ص‌ 603‌ـ‌605.</ref>
+
گفته‌اند که ابوعبیده، در همه [[جنگ های صدر اسلام|جنگ‌هاى]] زمان پیامبر صلی الله علیه و آله حضور داشت<ref> اسدالغابه، ج‌ ۳، ص‌ ۱۲۶.</ref> و در [[جنگ بدر]] یکى از ۶ فرد تیره بنى حارث ‌بن ‌فهر بود.<ref> المغازى، ج‌ ۱، ص‌ ۱۵۷.</ref> برخى نوشته‌اند که پدرش عبدالله در این جنگ، در پى ستیز با او بود؛ اما او مى‌گریخت و چون به ‌طور جدى قصد او کرد، پدرش را کشت.<ref> المعجم الکبیر، ج‌ ۱، ص‌ ۱۵۵؛ حلیة الاولیاء، ج‌ ۱، ص‌ ۱۴۵.</ref> اما [[ابن حجر عسقلانی|ابن ‌حجر]] به نقل از [[محمد بن عمر واقدی|واقدى]]، درگذشت پدرش را پیش از ظهور اسلام ذکر کرده است؛<ref> الاصابه، ج‌ ۳، ص‌ ۴۷۵.</ref> بنابراین مى‌توان این داستان را از ساخته‌هاى عصر فضیلت‌سازى براى [[صحابه]] به ‌شمار آورد.
  
گفته‌اند كه ابوعبيده، در همه جنگ‌هاى زمان پيامبر صلی الله علیه و آله حضور داشت<ref> اسدالغابه، ج‌ ص‌ 126.</ref> و در [[جنگ بدر]] يكى از 6 فرد تيره بنى حارث ‌بن ‌فهر بود.<ref> المغازى، ج‌ ص‌ 157.</ref> برخى نوشته‌اند كه پدرش عبدالله در اين جنگ، در پى ستيز با او بود؛ اما او مى‌گريخت و چون به ‌طور جدى قصد او كرد، پدرش را كشت.<ref> المعجم الكبير، ج‌ 1، ص‌ 155؛ حلية الاولياء، ج‌ 1، ص‌ 145.</ref>
+
ابوعبیده در [[غزوه احد|جنگ اُحُد]] شرکت داشت و برخى او را از ثابت ‌قدمان این جنگ شمرده‌اند<ref> المستدرک، ج‌ ۳، ص‌ ۲۹۹.</ref> و گویا در همین جنگ، دو حلقه زره کلاه‌خود پیامبر صلی الله علیه و آله را که در گونه حضرت فرو رفته بود، با دندان بیرون کشید و بر اثر آن دو دندان پیش او کنده شد؛ از این‌رو اثرم<ref> المغازى، ج‌ ۱، ص‌ ۲۴۷.</ref> نام گرفت. واقدى به نقلى دیگر مى‌گوید: آن ‌کس ‌که حلقه‌ها را از چهره پیامبر بیرون ‌آورد، شخص دیگر به نام عقبة‌ بن وهب‌ بن کلده‌ بود.<ref> همان.</ref>
  
مقدسى، داستان كشتن پدرش را به ‌گونه ديگرى نقل مى‌كند و مى‌نويسد: عبدالله، در حضور وى به پيامبر ناسزا گفت؛ ابوعبيده سر او را بريد و نزد آن حضرت آورد و قصه‌اش را باز ‌گفت؛<ref> البدء والتاريخ، ج‌ ص‌ 87.</ref> اما ابن ‌حجر به نقل از واقدى، درگذشت پدرش را پيش از ظهور [[اسلام]] ذكر كرده است؛<ref> الاصابه، ج‌ 3، ص‌ 475.</ref> بنابراين مى‌توان اين داستان را از ساخته‌هاى عصر فضيلت‌سازى براى صحابه به ‌شمار آورد.
+
ابوعبیده در [[صلح حدیبیه]] (ششم هجرى)، در شمار گواهان پیمان قرار داشت<ref> المغازى، ج‌ ۲، ص‌ ۶۱۲.</ref> و در همین سال، [[سریه|سریه‌اى]] را به ذى‌القصه رهبرى<ref> همان، ص‌ ۵۵۲؛ تاریخ طبرى، ج ۲، ص‌ ۱۲۶.</ref> و در سال بعد، سریه خَبَط (سیف‌البحر) را بر ضد قبیله جهینه در ساحل دریا، فرماندهى کرد.<ref> المغازى، ج ۲، ص‌ ۷۷۴؛ الطبقات، ج‌ ۷، ص‌ ۲۶۹؛ تاریخ طبرى، ج ۲، ص‌ ۲۰۹.</ref>
  
ابوعبيده در جنگ اُحُد شركت داشت و برخى او را از ثابت ‌قدمان اين جنگ شمرده‌اند<ref> المستدرك، ج‌ ص‌ 299.</ref> و گويا در همين جنگ، دو حلقه زره كلاه‌خود پيامبر صلی الله علیه و آله را كه در گونه حضرت فرو رفته بود، با دندان بيرون كشيد و بر اثر آن دو دندان پيش او كنده شد؛ از اين‌رو اثرم<ref> المغازى، ج‌ ص‌ 247.</ref> يا اهتم<ref> المعارف، ص‌ 248؛ الاستيعاب، ج‌ ص‌ 342.</ref> نام گرفت. واقدى به نقلى ديگر مى‌گويد: آن ‌كس ‌كه حلقه‌ها را از چهره پيامبر بيرون ‌آورد، شخص ديگر به نام عقبة‌ بن وهب‌ بن كلده‌ بود.<ref> همان.</ref>
+
پیامبر در سال هشتم هجری که سپاه [[عمروعاص]] در مشارف [[شام]] به نیروى کمکى نیاز یافت، عده‌اى را به سرپرستى او به آن دیار فرستاد. در این سپاه، [[ابوبکر]] و [[عمر بن خطاب|عمر]] نیز تحت فرمانش بودند.<ref> المغازى، ج‌ ۲، ص‌ ۷۷۰؛ السیرة النبویه، ج‌ ۴، ص‌ ۶۲۳.</ref> در همین واقعه، میان او و عمروعاص بر سر امامت [[نماز]]، اختلاف افتاد که با انصراف وى، قضیه خاتمه یافت.<ref> السیرة النبویه، ج‌ ۴، ص‌ ۶۲۳‌ـ‌۶۲۴.</ref> او در [[فتح مکه]] فرماندهى بخشى از سپاه را بر عهده داشت.<ref> فتوح‌البلدان، ص‌ ۵۲؛ تاریخ طبرى، ج‌ ۳، ص‌ ۱۵۹.</ref>
  
ابوعبيده در صلح حديبيه، (ششم هجرى) در شمار گواهان پيمان قرار داشت<ref> المغازى، ج‌ 2، ص‌ 612.</ref> و در همين سال، سريه‌اى را به ذى‌القصه رهبرى<ref> همان، ص‌ 552؛ تاريخ طبرى، ج 2، ص‌ 126.</ref> و در سال بعد، سريه خَبَط (سيف‌البحر) را بر ضد قبيله جهينه در ساحل دريا، فرماندهى كرد.<ref> المغازى، ج 2، ص‌ 774؛ الطبقات، ج‌ ص‌ 269؛ تاريخ طبرى، ج 2، ص‌ 209.</ref>
+
ابوعبیده در واقعه [[تبوک]] حضور داشت و بر اساس برخى از روایات [[شیعه|شیعىِ]] منقول از [[حذیفة بن یمان|حذیفه]] و [[عمار]]، از کسانى بود که در بازگشت از آن جنگ در ترور ناکام [[پیامبر]] صلی الله علیه و آله شرکت کرد.<ref> الخصال، ج‌ ۲، ص‌ ۴۹۹؛ بحارالانوار، ج‌ ۲۱، ص‌ ۲۲۲‌ـ‌۲۲۳؛ البرهان، ج‌ ۲، ص‌ ۸۱۹.</ref>
  
پيامبر در سال هشتم كه سپاه عمروعاص در مشارف شام به نيروى كمكى نياز يافت، عده‌اى را به سرپرستى او به آن ديار فرستاد. در اين سپاه، ابوبكر و عمر نيز تحت فرمانش بودند.<ref> المغازى، ج‌ ص‌ 770؛ السيرة النبويه، ج‌ 4، ص‌ 623.</ref> در همين واقعه، ميان او و عمروعاص بر سر امامت [[نماز]]، اختلاف افتاد كه با انصراف وى، قضيه خاتمه يافت.<ref> السيرة النبويه، ج‌ 4، ص‌ 623‌ـ‌624.</ref> او در [[فتح مكه]] فرماندهى بخشى از سپاه را بر عهده داشت.<ref> فتوح‌البلدان، ص‌ 52؛ تاريخ طبرى، ج‌ ص‌ 159.</ref>
+
در این‌که آیا وى در جیش [[اسامة بن زید|اُسامه]] که در واپسین روزهاى حیات پیامبر سازمان‌دهى شد، حاضر بوده یا نه، اختلاف است. واقدى او را از پیوستگان به سپاه در جُرْف مى‌داند؛<ref> المغازى، ج‌ ۳، ص‌ ۱۱۱۸.</ref> اما [[ابن ابی الحدید|ابن ‌ابى ‌الحدید]]، وى را از کسانى مى‌داند که فرمان [[رسول خدا]] صلی الله علیه و آله را نادیده گرفته و از جیش اُسامه تخلف کرده ‌است.<ref> شرح نهج البلاغه، ج‌ ۱، ص‌ ۱۲۵.</ref>
  
ابوعبيده در واقعه تبوك حضور داشت و بر اساس برخى از روايات شيعىِ منقول از حذيفه و عمار، از كسانى بود كه در بازگشت از آن جنگ در ترور ناكام پيامبر صلی الله علیه و آله شركت كرد.<ref> الخصال، ج‌ ص‌ 499؛ [[بحارالانوار]]، ج‌ 21، ص‌ 222‌ـ‌223؛ البرهان، ج‌ ص‌ 819.</ref>
+
ابوعبیده، گذشته از فعالیت‌هاى رزمى، در چند برنامه تبلیغى نیز حضور داشت. گفته‌اند که پیامبر او را پس از درخواست مُبلّغ از سوى اهالى [[نجران]] به آن‌ها معرفى کرد<ref> المستدرک، ج‌ ۳، ص‌ ۲۹۹.</ref> و چون اهالى‌ نجران به شکایت از کارگزارشان نزد پیامبر آمده، از او خواستند تا کسى را براى برقرارى [[عدالت]] به دیارشان بفرستد، آن حضرت ابوعبیده را با وصف «قوى امین» به آن دیار فرستاد.<ref> المستدرک، ج‌ ۳، ص ‌۲۹۷؛ کنزالعمال، ج‌ ۱۳، ص‌ ۲۱۵.</ref>
  
در اين‌كه آيا وى در جيش اُسامه كه در واپسين روزهاى حيات پيامبر سازمان‌دهى شد، حاضر بوده يا نه اختلاف است. واقدى او را از پيوستگان به سپاه در جُرْف مى‌داند؛<ref> المغازى، ج‌ 3، ص‌ 1118.</ref> اما ابن ‌ابى ‌الحديد، وى را از كسانى مى‌داند كه فرمان [[رسول خدا]] صلی الله علیه و آله را ناديده گرفته و از جيش اُسامه تخلف كرده ‌است.<ref> شرح نهج البلاغه، ج‌ ص‌ 125.</ref>
+
ابوعبیده از راویان [[حدیث]] پیامبر صلی الله علیه و آله بود و افرادى چون [[جابر بن عبدالله انصاری|جابر بن ‌عبدالله]]، [[سمرة بن جندب|سمرة بن ‌جندب]] و دیگران از او روایت کرده‌اند.<ref> سیراعلام النبلاء، ج‌ ۱، ص‌ ۶؛ تهذیب‌التهذیب، ج‌ ۵، ص‌ ۶۶.</ref>  
  
ابوعبيده، گذشته از فعاليت‌هاى رزمى در چند برنامه تبليغى نيز حضور داشت. گفته‌اند كه پيامبر او را پس از درخواست مُبلّغ از سوى اهالى نجران به آن‌ها معرفى كرد<ref> المستدرك، ج‌ ص‌ 299.</ref> و چون اهالى‌ نجران به شكايت از كارگزارشان نزد پيامبر آمده، از او خواستند تا كسى را براى برقرارى عدالت به ديارشان بفرستد، حضرت ابوعبيده را با وصف «قوى امين» به آن ديار فرستاد.<ref> المستدرك، ج‌ 3، ص ‌297؛ كنزالعمال، ج‌ 13، ص‌ 215.</ref>
+
[[اهل سنت|اهل‌سنت]] در کتاب‌هاى خود براى ابوعبیده بابى گشوده و فضایلى را بدو نسبت داده و وى را یکى از [[عشره مبشره]] و امین امت دانسته‌اند؛<ref> المستدرک، ج‌ ۳، ص‌ ۲۹۷‌ـ‌۲۹۸؛ جمهرة‌انساب العرب، ص ۱۷۶؛ اسدالغابه، ج‌ ۳، ص‌ ۱۲۶.</ref> اما در نگاه [[شیعه]]، چنین فضایلى براى او ثابت نیست؛ چنان‌که در [[نفحات الازهار (کتاب)|نفحات الازهار]] طرق روایت اخیر، از ‌نظر تاریخى و [[علم رجال|رجالى]] بررسى و صحت آن رد شده ‌است.<ref> نفحات‌الازهار، ج‌ ۱۱، ص‌ ۳۱۴.</ref>
  
'''ابوعبيده پس از پيامبر صلی الله علیه و آله:'''
+
در حالات ابوعبیده آمده است که روزى مى‌گریست؛ سبب آن را پرسیدند، گفت: روزى پیامبر صلی الله علیه و آله براى ما از فتح‌هاى آینده مى‌گفت تا سخن به فتح [[شام]] رسید و گفت: اى ابوعبیده! چیزى تو را از خدا غافل نکند، پس بدان که سه خدمتگزار و سه مرکب کافى است...؛ حال من به خانه‌ام مى‌نگرم که از بردگان آکنده و به اصطبلم نگاه مى‌کنم که پر از چارپایان است؛ بنابراین چگونه پس از این، [[رسول خدا]] صلی الله علیه و آله را ملاقات کنم؛ در ‌حالى ‌که از ما عهد گرفته بود محبوب‌ترین و نزدیک‌ترینتان به من، کسى است که مرا به ‌گونه‌اى‌ ملاقات کند که در آن وضع از من جدا شده است؟<ref> مسند احمد، ج ۱، ص‌ ۳۲۱؛ کنزالعمال، ج‌ ۱۳، ص‌ ۲۱۷‌ـ‌۲۱۸.</ref>
  
ابوعبيده در وقايع سياسى ـ اجتماعىِ پس از پيامبر نقشى برجسته داشت. او يكى از سه تن سازنده جريان سقيفه<ref> تاريخ يعقوبى، ج‌ ص‌ 123.</ref> و كسى بود كه به احتمال بسيار، پيش از درگذشت [[رسول خدا]] صلی الله علیه و آله برنامه‌هايى را در جلسات مخفى، براى خلافت طراحى كرده بود.<ref> الكافى، ج‌ ص‌ 179‌ـ‌180؛ تاريخ العرب، ص‌ 196.</ref>
+
==ابوعبیده در دوره خلفا==
 +
ابوعبیده در وقایع سیاسى - اجتماعىِ پس از [[رحلت پیامبر اسلام|رحلت پیامبر]] صلی الله علیه و آله نقشى برجسته داشت. او یکى از سه تن سازنده جریان [[واقعه سقیفه بنی ساعده|سقیفه بنی ساعده]]<ref> تاریخ یعقوبى، ج‌ ۲، ص‌ ۱۲۳.</ref> و کسى بود که به احتمال بسیار، پیش از درگذشت [[رسول خدا]] صلی الله علیه و آله برنامه‌هایى را در جلسات مخفى، براى [[خلافت]] طراحى کرده بود.<ref> الکافى، ج‌ ۸، ص‌ ۱۷۹‌ـ‌۱۸۰؛ تاریخ العرب، ص‌ ۱۹۶.</ref>
  
وى پس از تجمع انصار در سقيفه به اتفاق ابوبكر و عمر به آن‌جا رفت و براى خاموش كردن انصارِ مدعىِ امارت، به آنان گفت: شما نخستين يارى‌گر اسلام بوديد؛ مبادا نخستين كسانى باشيد كه آن را دگرگون مى‌كنند!<ref> تاريخ يعقوبى، ج ص‌ 123.</ref>
+
وى پس از تجمع [[انصار]] در سقیفه، به اتفاق [[ابوبکر]] و [[عمر بن خطاب|عمر]] به آن‌جا رفت و براى خاموش کردن انصارِ مدعىِ امارت، به آنان گفت: شما نخستین یارى‌گر [[اسلام]] بودید؛ مبادا نخستین کسانى باشید که آن را دگرگون مى‌کنند!<ref> تاریخ یعقوبى، ج ۲، ص‌ ۱۲۳.</ref>
  
پس از فراهم شدن زمينه، وى يكى از دو نامزد خلافت از ‌طرف ابوبكر بود كه درباره‌اش گفت: من به يكى از دو دوستم ابوعبيده و عمر راضى‌ام<ref> المعارف، ص‌ 247.</ref> و براى توجيه پيشنهاد خود سخنى را به پيامبر صلی الله علیه و آله نسبت داد كه: براى هر امتى امينى است و امين اين امت ابوعبيده جراح است؛<ref> همان.</ref> البته آن دو پيشنهادِ ابوبكر را نپذيرفته، براى بيعت با او پيش آمدند.
+
پس از فراهم شدن زمینه، وى یکى از دو نامزد خلافت از ‌طرف ابوبکر بود که درباره‌اش گفت: من به یکى از دو دوستم ابوعبیده و عمر راضى‌ام<ref> المعارف، ص‌ ۲۴۷.</ref> و براى توجیه پیشنهاد خود سخنى را به [[پیامبر اسلام|پیامبر]] صلی الله علیه و آله نسبت داد که: براى هر امتى امینى است و امین این امت ابوعبیده جراح است؛<ref> همان.</ref> البته آن دو، پیشنهادِ ابوبکر را نپذیرفته، براى [[بیعت]] با او پیش آمدند.
  
بنا به نقل يعقوبى، ابوعبيده نخستين كسى است كه با ابوبكر بيعت كرد<ref> تاريخ يعقوبى، ج‌ ص‌ 123.</ref> و وقتى عده‌اى چون عباس حاضر به بيعت نشدند و به على علیه‌السلام پيوستند، در نظرخواهىِ ابوبكر، ابوعبيده تطميع عباس را به وى پيشنهاد كرد تا بدين طريق از اميرالمؤمنين علیه‌السلام جدا شود.<ref> همان، ص‌ 124.</ref>
+
بنا به نقل یعقوبى، ابوعبیده نخستین کسى است که با ابوبکر بیعت کرد<ref> تاریخ یعقوبى، ج‌ ۲، ص‌ ۱۲۳.</ref> و وقتى عده‌اى چون [[عباس بن عبدالمطلب|عباس]] حاضر به بیعت نشدند و به [[امام علی علیه السلام|حضرت على]] علیه‌السلام پیوستند، در نظرخواهىِ ابوبکر، ابوعبیده تطمیع عباس را به وى پیشنهاد کرد تا بدین طریق از [[امیرالمومنین|امیرالمؤمنین]] علیه‌السلام جدا شود.<ref> همان، ص‌ ۱۲۴.</ref>
  
وى در اخذ بيعت اجبارى از مردم و آرام كردن بحران پيش‌آمده نيز نقش آشكارى داشت<ref> شرح نهج البلاغه، ج‌ ص‌ 284.</ref> و براى توجيه عمل ابوبكر كه خود را بر على علیه‌السلام مقدم مى‌دانست، صحتِ روايت مجعولى از پيامبر را كه اجتماعِ نبوت و خلافت در بنى‌هاشم سزا نيست، تأييد كرد<ref> الاحتجاج، ج‌ ص‌ 214؛ بحارالانوار، ج‌ 27، ص‌ 211.</ref> و در پى هموارسازى زمينه خلافت ابوبكر، با [[امام على]] علیه‌السلام به گفتگو نشست و عامل اساسى در روى‌گردانى مردم را از وى، جوانى على و كينه عرب نسبت به او ياد ‌كرد؛ اما وعده داد كه در آينده همگى با او بيعت خواهند كرد.<ref> الاحتجاج، ج‌ ص‌ 183.</ref>
+
وى در اخذ بیعت اجبارى از مردم و آرام کردن بحران پیش‌آمده نیز نقش آشکارى داشت<ref> شرح نهج البلاغه، ج‌ ۱، ص‌ ۲۸۴.</ref> و براى توجیه عمل ابوبکر که خود را بر على علیه‌السلام مقدم مى‌دانست، صحتِ [[حدیث جعلی|روایت مجعولى]] از پیامبر را که اجتماعِ [[نبوت]] و [[خلافت]] در [[بنی هاشم|بنى‌هاشم]] سزا نیست، تأیید کرد<ref> الاحتجاج، ج‌ ۱، ص‌ ۲۱۴؛ بحارالانوار، ج‌ ۲۷، ص‌ ۲۱۱.</ref> و در پى هموارسازى زمینه خلافت ابوبکر، با [[امام على]] علیه‌السلام به گفتگو نشست و عامل اساسى در روى‌گردانى مردم را از وى، جوانى على و کینه عرب نسبت به او یاد ‌کرد؛ اما وعده داد که در آینده همگى با او بیعت خواهند کرد.<ref> الاحتجاج، ج‌ ۱، ص‌ ۱۸۳.</ref>
  
عياشى در تفسير خود، نقش او را در مواجهه با على علیه‌السلام به اين نرمى نمى‌داند؛ بلكه وى را از كسانى مى‌شمرد كه در هجوم به در خانه فاطمه عليهاالسلام و اعمال فشار و ستم بر آن حضرت و نيز بيرون كشيدن على علیه‌السلام از خانه جهت اخذ بيعت، نقش داشته است.<ref> تفسير عياشى، ج‌ ص‌ 66.</ref>
+
[[محمد بن مسعود عیاشی|عیاشى]] در [[تفسیر قرآن|تفسیر]] خود، نقش او را در مواجهه با على علیه‌السلام به این نرمى نمى‌داند؛ بلکه وى را از کسانى مى‌شمرد که در [[هجوم به خانه حضرت زهرا سلام الله علیها|هجوم به خانه فاطمه علیهاالسلام]] و اعمال فشار و ستم بر آن حضرت و نیز بیرون کشیدن على علیه‌السلام از خانه جهت اخذ بیعت، نقش داشته است.<ref> تفسیر عیاشى، ج‌ ۲، ص‌ ۶۶.</ref>
  
تلاش‌هاى بسيارِ ابوعبيده براى تثبيت خلافت، وى را در ديدگان خليفه، چنان بزرگ كرد كه عزيزترين شخص در دستگاه خلافت به ‌شمار آمد و حتى بر عُمَر نيز رجحان يافت.<ref> المستدرك، ج‌ ص‌ 298.</ref>
+
تلاش‌هاى بسیارِ ابوعبیده براى تثبیت خلافت، وى را در دیدگان [[خلیفه|خلیفه]]، چنان بزرگ کرد که عزیزترین شخص در دستگاه خلافت به ‌شمار آمد و حتى بر عُمَر نیز رجحان یافت.<ref>المستدرک، ج‌ ۳، ص‌ ۲۹۸.</ref>  
  
ابوعبيده گويا در گردآورى [[قرآن]] در زمان خليفه اول نقش داشت.<ref> سير اعلام النبلاء، ج‌ ص‌ 8.</ref>
+
ابوعبیده گویا در [[جمع قرآن|گردآورى قرآن]] در زمان خلیفه اول نقش داشت.<ref> سیر اعلام النبلاء، ج‌ ۱، ص‌ ۸.</ref> وى همچنین در ابتداى خلافتِ ابوبکر، از ‌طرف او به سرپرستى و اداره [[بیت المال|بیت‌المال]] منصوب<ref> تاریخ ابن ‌خیاط، ص‌ ۸۲؛ تاریخ طبرى، ج‌ ۲، ص‌ ۳۵۱؛ سیر اعلام النبلاء، ج‌ ۱، ص‌ ۱۵.</ref> و در سال سیزدهم به [[شام]] اعزام شد و امارت آن‌جا را به اتفاق یزید بن‌ ابوسفیان به عهده گرفت.<ref> المعجم‌الکبیر، ج ۱، ص‌ ۱۵۶.</ref>
  
وى در ابتداى خلافتِ ابوبكر، از ‌طرف او به سرپرستى و اداره بيت‌المال منصوب<ref> تاريخ ابن ‌خياط، ص‌ 82؛ تاريخ طبرى، ج‌ 2، ص‌ 351؛ سير اعلام النبلاء، ج‌ 1، ص‌ 15.</ref> و در سال سيزدهم به شام اعزام شد و امارت آن‌جا را به اتفاق يزيد بن‌ ابوسفيان به عهده گرفت.<ref> المعجم‌الكبير، ج 1، ص‌ 156.</ref>
+
ابوبکر هنگام اعزام ابوعبیده به شام گفت: دوست دارم بدانى که چه ارج و جایگاهى نزد من دارى! سوگند به آن که جانم در دست اوست، در روى زمین مردى از [[مهاجران]] و غیر آن نیست که بتواند با تو و این (عمر) برابرى کند!<ref> کنزالعمال، ج‌ ۱۳، ص‌ ۲۱۴.</ref>
  
ابوبكر هنگام اعزام ابوعبيده به شام گفت: دوست دارم بدانى كه چه ارج و جایگاهى نزد من دارى! سوگند به آن كه جانم در دست اوست، در روى زمين مردى از مهاجران و غير آن نيست كه بتواند با تو و اين (عمر) برابرى كند!<ref> كنزالعمال، ج‌ 13، ص‌ 214.</ref>
+
در این ‌که ابوعبیده تا چه اندازه در گشودن سرزمین‌هاى شام نقش داشته، روایات گوناگون است؛<ref> تاریخ طبرى، ج‌ ۲، ص‌ ۳۵۵؛ البدء والتاریخ، ج‌ ۵، ص‌ ۸۷.</ref> اما هر چه بود، عمر نیز او را بر آن‌جا گمارد؛<ref> تاریخ طبرى، ج‌ ۲، ص‌ ۳۵۵.</ref> هر چند نمى‌توان فقط او را امیر آن دیار دانست.<ref> فتوح‌البلدان، ج‌ ۱، ص‌ ۱۲۸؛ المعجم‌الکبیر، ج‌ ۱، ص‌ ۱۵۶.</ref>
  
در اين ‌كه ابوعبيده تا چه اندازه در گشودن سرزمين‌هاى شام نقش داشته، روايات گوناگون است؛<ref> تاريخ طبرى، ج‌ ص‌ 355؛ البدء والتاريخ، ج‌ ص‌ 87.</ref> اما هر چه بود، عمر نيز او را بر آن‌جا گمارد؛<ref> تاريخ طبرى، ج‌ 2، ص‌ 355.</ref> هر چند نمى‌توان فقط او را امير آن ديار دانست.<ref> فتوح‌البلدان، ج‌ 1، ص‌ 128؛ المعجم‌الكبير، ج‌ ص‌ 156.</ref>
+
ابوعبیده در سال ۱۸ هجرى در دیار شام به طاعون مبتلا شد و در ۵۸ سالگى درگذشت و [[معاذ بن جبل|معاذ بن ‌جبل]] بر او [[نماز میت|نماز]] خواند.<ref> المستدرک، ج‌ ۳، ص‌ ۲۹۶؛ المعجم‌الکبیر، ج‌ ۱، ص‌ ۱۵۵.</ref> از [[عمر بن خطاب|عمر]] نقل شده که اگر ‌ابوعبیده زنده بود، او را [[خلیفه|خلیفه]] قرار مى‌دادم و با هیچ‌کس مشورت نمى‌کردم<ref> کنزالعمال، ج‌ ۱۳، ص ‌۲۱۶.</ref> و نیز آرزو مى‌کرد که به ‌اندازه گنجایش یک اتاق، افرادى چون او مى‌داشت.<ref> حلیة الاولیاء، ج‌ ۱، ص‌ ۱۴۶.</ref>
  
ابوعبيده در سال 18 هجرى در ديار شام به طاعون عمواس مبتلا شد و در 58 سالگى درگذشت و معاذ بن ‌جبل بر او [[نماز]] خواند.<ref> المستدرك، ج‌ 3، ص‌ 296؛ المعجم‌الكبير، ج‌ 1، ص‌ 155.</ref> از او كسى باقى نماند.<ref> السير والمغازى، ص‌ 226؛ جمهرة انساب العرب، ص‌ 176.</ref> از عمر نقل شده كه اگر ‌ابوعبيده زنده بود، او را خليفه قرار مى‌دادم و با هيچ‌كس مشورت نمى‌كردم<ref> كنزالعمال، ج‌ 13، ص ‌216.</ref> و نيز آرزو مى‌كرد كه به ‌اندازه گنجايش يك اتاق، افرادى چون او مى‌داشت.<ref> حلية الاولياء، ج‌ 1، ص‌ 146.</ref>
+
==ابوعبیده در شأن نزول آیات==
  
اهل‌سنت در كتاب‌هاى خود براى ابوعبيده بابى گشوده و فضايلى را بدو نسبت داده و وى را يكى از عشره مبشره و امين امت دانسته‌اند؛<ref> المستدرك، ج‌ 3، ص‌ 297‌ـ‌298؛ جمهرة‌انساب العرب، ص 176؛ اسدالغابه، ج‌ 3، ص‌ 126.</ref> اما در نگاه شيعى، چنين فضايلى براى او ثابت نيست؛ چنان‌كه در نفحات الازهار طرق روايت اخير، از ‌نظر تاريخى و رجالى بررسى و صحت آن رد شده ‌است.<ref> نفحات‌الازهار، ج‌ 11، ص‌ 314.</ref>
+
با توجه به جایگاه ابوعبیده در [[تاریخ اسلام]] و نقش‌آفرینى‌هاى وى در جریان خلافت [[ابوبکر]] و [[عمر بن خطاب|عمر]]، در کتاب‌هاى تفسیرى، نگاه [[شیعه]] و [[سنی]] درباره او همگون ‌نیست.
  
در حالات ابوعبيده آمده است كه روزى مى‌گريست. سبب آن را پرسيدند، گفت: روزى پيامبر صلی الله علیه و آله براى ما از فتح‌هاى آينده مى‌گفت تا سخن به فتح شام رسيد و گفت: اى ابوعبيده! چيزى تو را از خدا غافل نكند، پس بدان كه سه خدمتگزار و سه مركب كافى است... حال من به خانه‌ام مى‌نگرم كه از بردگان آكنده و به اصطبلم نگاه مى‌كنم كه پر از چارپايان است؛ بنابراين چگونه پس از اين، [[رسول خدا]] صلی الله علیه و آله را ملاقات كنم؛ در ‌حالى ‌كه از ما عهد گرفته بود محبوب‌ترين و نزديك‌ترينتان به من، كسى است كه مرا به ‌گونه‌اى‌ ملاقات كند كه در آن وضع از من جدا شده است؟<ref> مسند احمد، ج 1، ص‌ 321؛ كنزالعمال، ج‌ 13، ص‌ 217‌ـ‌218.</ref>
+
*در ذیل آیه ۱۷۲ [[سوره آل ‌عمران]] از [[ابن عباس]] آمده است: پس از [[جنگ احد]]، وقتى [[پیامبر اسلام|پیامبر]] صلی الله علیه و آله خواست با سپاهى از مسلمانان به تعقیب مشرکان برود، عده‌اى با وجود خستگى و آثار ناشى از شکست و نیز ترس و وحشت، به آن حضرت پاسخ مثبت دادند و خداوند در وصف آنان فرمود: {{متن قرآن|«الَّذِینَ اسْتَجَابُواْ لِلّهِ وَالرَّسُولِ مِن بَعْدِ مَآ أَصَابَهُمُ الْقَرْحُ لِلَّذِینَ أَحْسَنُواْ مِنْهُمْ وَاتَّقَواْ أَجْرٌ عَظِیمٌ»}}. خداوند در این آیه به آنان که دعوت خدا و پیامبر را اجابت کرده و پرهیزکار و نیکوکار بوده‌اند، وعده پاداش بزرگ داده است. در ضمنِ روایت پیشین نام ابوعبیده نیز آمده است.<ref> الدر المنثور، ج‌ ۲، ص‌ ۳۸۵.</ref>
 
+
*[[سیوطی|سیوطى]] به نقل از ابن‌ عباس، بخشى از آیه ‌۲۹ [[سوره فتح]]: {{متن قرآن|«...‌سِیمَاهُمْ فِی وُجُوهِهِم مِّنْ أَثَرِ السُّجُودِ...»}} را اشاره به چند تن، از ‌جمله ابوعبیده مى‌داند؛<ref>الدر المنثور، ج‌ ۷، ص‌ ۵۴۴.</ref> اما نظر به دیگر مصادیقى که سیوطى در ذیل این آیه بیان مى‌کند، آشکارا بدست مى‌آید که ذکر این مصادیق از باب فضیلت‌سازى است.
ابوعبيده از راويان پيامبر صلی الله علیه و آله بود و افرادى چون جابر بن ‌عبدالله، سمرة بن ‌جندب و ديگران از او روايت كرده‌اند.<ref> سيراعلام النبلاء، ج‌ 1، ص‌ 6؛ تهذيب‌التهذيب، ج‌ 5، ص‌ 66.</ref> نظر به حوادث سياسى پس از پيامبر و نقش‌آفرينى ابوعبيده در شكل‌گيرى خلافت، مى‌توان به آنچه در باب فضايل او آمده به ديده ترديد نگريست؛ به ‌ويژه كه بيشترين آن‌ها از زبان دو خليفه نخست ‌است.
+
*ابن ‌شوذب بر آن است که آیه ۲۲ [[سوره مجادله]]: {{متن قرآن|«لَا تَجِدُ قَوْمًا یؤْمِنُونَ بِاللَّهِ وَالْیوْمِ الْآخِرِ یوَادُّونَ مَنْ حَادَّ اللَّهَ وَرَسُولَهُ وَلَوْ کانُوا آبَاءهُمْ أَوْ أَبْنَاءهُمْ أَوْ إِخْوَانَهُمْ»}}؛ (قومى را نیابى که به خداوند و روز بازپسین [[ایمان]] داشته باشند و با کسانى‌ که با خداوند و پیامبر او مخالفت مى‌ورزند، دوستى کنند؛ هر چند پدرانشان یا فرزندانشان یا خاندانشان باشند) درباره ابوعبیده نازل شده که پدرش را در [[جنگ بدر]] به ناچار کشت؛<ref> المعجم الکبیر، ج‌ ۱، ص‌ ۱۵۵؛ تفسیر ابن ‌کثیر، ج‌ ۴، ص‌ ۳۵۲؛ الدرالمنثور، ج‌ ۸، ص‌ ۸۶.</ref> البته با توجه به آنچه از [[محمد بن عمر واقدی|واقدى]] منقول‌ است که پدر ابوعبیده پیش از ظهور اسلام از دنیا رفته بود،<ref> تاریخ دمشق، ج‌ ۲۵، ص‌ ۴۴۷؛ تهذیب التهذیب، ج‌ ۵، ص‌ ۶۷.</ref> پذیرش سخن ابن ‌شوذب ناموجه مى‌نماید.
 
+
*ماوردى در ذیل آیه ۹ [[سوره انسان]]، چنین آورده است: این آیه به کسانى اشاره دارد که سرپرستى اسراى بدر را بر عهده گرفتند و ابوعبیده نیز از آنان بود:<ref> تفسیر ماوردى، ج‌ ۶، ص‌ ۱۶۷.</ref> {{متن قرآن|«إِنَّمَا نُطْعِمُکمْ لِوَجْهِ اللَّهِ لَا نُرِیدُ مِنکمْ جَزَاء وَلَا شُکورًا»}}؛ (ما فقط براى خشنودى خداوند شما را اطعام مى‌کنیم؛ از شما نه پاداشى مى‌خواهیم و نه سپاسى). اما با توجه به قبل آیه و [[سیاق آیات|سیاق]] مجموعه آیات و نیز آنچه مفسران شیعه و سنى گفته‌اند، [[شأن نزول]] آن، [[نذر]] [[امام على]] و [[حضرت فاطمه]] علیهماالسلام و ایثارگرى‌هاى آنان است؛<ref> تفسیر قمى، ج‌ ۲، ص‌ ۴۲۲؛ کشف‌الاسرار، ج‌ ۱۰، ص‌ ۳۲۰؛ الکشّاف، ج ۴، ص‌ ۶۷۰.</ref> بنابراین هیچ ارتباطى به سرپرستى اسیران جنگ بدر ندارد.
'''ابوعبيده در شأن نزول:'''
+
*قتاده از [[حسن بصری]] نقل مى‌کند که آیه‌ ۹۰ [[سوره مائده]]، پس از آن نازل شد که جمعى از ‌جمله ابوعبیده جراح، در خانه [[سعد بن ابی وقاص|سعد بن ‌ابى وقاص]] گرد آمدند و پس از صرف غذا با [[شراب خواری|شراب]] پذیرایى شدند و چون خبر به پیامبر صلی الله علیه و آله رسید، این آیه نازل شد: {{متن قرآن|«یا أَیهَا الَّذِینَ آمَنُواْ إِنَّمَا الْخَمْرُ... رِجْسٌ مِّنْ عَمَلِ الشَّیطَانِ فَاجْتَنِبُوهُ...»}} و بدین ‌گونه از نوشیدن شراب نهى شدند.<ref> البرهان، ج‌ ۲، ص‌ ۳۶۰.</ref>
 
+
*نقل است که آیه‌ ۵۱ [[سوره قلم]] در شأن ابوعبیده و دوستانش نازل شده است؛ آنگاه که پس از نصب امام على علیه‌السلام به [[امامت]] و [[خلافت]] در [[واقعه غدیر|غدیرخم]] به یکدیگر مى‌گویند: چشمان پیامبر را ببین که همچون چشمان دیوانگان مى‌چرخد:<ref> الکافى، ج‌ ۴، ص‌ ۵۶۶‌ـ‌۵۶۷؛ بحارالانوار، ج‌ ۳۷، ص‌ ۱۷۲.</ref> {{متن قرآن|«وَإِن یکادُ الَّذِینَ کفَرُوا لَیزْلِقُونَک بِأَبْصَارِهِمْ لَمَّا سَمِعُوا الذِّکرَ وَیقُولُونَ إِنَّهُ لَمَجْنُونٌ»}}؛ هر چند با توجه به نزول آیه که پیش از [[هجرت پیامبر اسلام به مدینه|هجرت]] بوده و نیز [[سیاق آیات|سیاق]] آن، این نقل را نمى‌توان پذیرفت.
با توجه به جایگاه ابوعبيده در [[تاريخ اسلام]] و نقش‌آفرينى‌هاى وى در جريان خلافت ابوبكر و عمر در كتاب‌هاى تفسيرى، نگاه شيعه و سنى درباره او همگون ‌نيست.
+
*به نقل از [[حذیفة بن یمان|حذیفه]] و [[عمار یاسر|عمار]] آیه‌ ۷۴ [[سوره توبه]]: {{متن قرآن|«یحْلِفُونَ بِاللّهِ مَا قَالُواْ وَلَقَدْ قَالُواْ کلِمَةَ الْکفْرِ وَکفَرُواْ بَعْدَ إِسْلاَمِهِمْ وَهَمُّواْ بِمَا لَمْ ینَالُواْ...‌»}}؛ (اینان به خدا سوگند یاد مى‌کنند که نگفته‌اند؛ ولى به راستى سخن کفرآمیز را گفته‌اند و پس از اسلام ‌آوردنشان کافر شده و آهنگِ کارى را کرده‌اند که به آن دست نیافتند‌..‌.) درباره عده‌اى از ‌جمله ابوعبیده نازل شده که بر آن بودند [[پیامبر]] صلی الله علیه و آله را به‌گونه‌اى از پاى درآورند.<ref> بحارالانوار، ج‌ ۲۱، ص‌ ۲۲۲‌ـ‌۲۲۳؛ البرهان، ج‌ ۲، ص‌ ۸۱۹.</ref>
 
+
*از [[امام ‌باقر]] و [[امام کاظم]] علیهماالسلام نیز در ذیل آیه‌ ۱۰۸ [[سوره نساء]]: {{متن قرآن|«إِذْ یبَیّتُونَ مَا لاَ یرْضَى مِنَ الْقَوْلِ»}} نقل شده که این [[آیه]] در شأن چند تن از ‌جمله ابوعبیده است که در مجالس خود سخنانى برخلاف رضایت خدا بر زبان مى‌آوردند.<ref> تفسیر عیاشى، ج‌ ۱، ص‌ ۲۷۵.</ref>
# در ذيل آيه 172 [[سوره آل ‌عمران]]/3 از ابن‌عباس آمده است:<ref> الدر المنثور، ج‌ 2، ص‌ 385.</ref> پس از جنگ احد، وقتى پيامبر صلی الله علیه و آله خواست با سپاهى از مسلمانان به تعقيب مشركان برود، عده‌اى با وجود خستگى و آثار ناشى از شكست و نيز ترس و وحشت به آن حضرت پاسخ مثبت دادند و خداوند در وصف آنان فرمود: «اَلَّذينَ استَجابوالِلّهِ والرَّسولِ مِن بَعدِ ما‌اَصابَهُمُ القَرحُ لِلَّذينَ اَحسَنوا مِنهُم واتَّقوا اَجرٌ ‌عَظيم».
+
*[[شیخ کلینی|شیخ کلینى]] از [[امام صادق]] علیه‌السلام نقل مى‌کند که آیات ۷۹‌ـ‌۸۰ [[سوره زخرف]]: {{متن قرآن|«أَمْ أَبْرَمُوا أَمْرًا فَإِنَّا مُبْرِمُونَ * أَمْ یحْسَبُونَ أَنَّا لَا نَسْمَعُ سِرَّهُمْ وَنَجْوَاهُم»}} در شأن کسانی نازل شده که در نشستى پنهانى بر آن شدند تا پس از پیامبر صلی الله علیه و آله نگذارند خلافت در [[بنی هاشم|بنى‌هاشم]] باشد،<ref> الکافى، ج‌ ۸، ص‌ ۱۷۹‌ـ‌۱۸۰، بحارالانوار، ج‌ ۲۴، ص‌ ۳۲۵.</ref> و در این معاهده، ابوعبیده نقش کاتب را داشته است.<ref> الکافى، ج‌ ۱، ص‌ ۴۲۱؛ البرهان، ج‌ ۴، ص‌ ۸۸۴.</ref> خداوند در این آیات سخن از توطئه آنان به ‌میان آورده، مى‌فرماید: آنان مى‌پندارند ما اسرار پنهانشان را نمى‌دانیم. در همین روایت، آیات ۲۵‌ـ‌۲۶ [[سوره محمد]] نیز بر این افراد تطبیق شده<ref> همان.</ref> که پس از روشن شدن راه هدایت به گذشته [[جاهلیت|جاهلى]] خویش بازگشته و [[ارتداد|مرتد]] شدند. آیه ‌۷ [[سوره مجادله]] را نیز درباره ابوعبیده و جلسه مخفیانه پیش‌گفته دانسته‌اند:<ref> بحارالانوار، ج‌ ۲۴، ص‌ ۳۶۵.</ref> {{متن قرآن|«مَا یکونُ مِن نَّجْوَى ثَلَاثَةٍ...»}}.
 
+
==پانویس==
خداوند در اين آيه به آنان كه دعوت خدا و پيامبر را اجابت كرده و پرهيزكار و نيكوكار بوده‌اند، وعده پاداش بزرگ داده است. در ضمنِ روايت پيشين نام ابوعبيده نيز آمده است.
 
 
 
# سيوطى به نقل از ابن‌عباس، بخشى از آيه ‌29 [[سوره فتح]]/48: «...‌سيماهُم فى وُجوهِهِم مِن اَثَرِ السُّجودِ» را اشاره به چند تن، از ‌جمله ابوعبيده مى‌داند؛<ref> الدر المنثور، ج‌ ص‌ 544.</ref> اما نظر به ديگر مصاديقى كه سيوطى در ذيل اين آيه بيان مى‌كند، آشكارا بدست مى‌آيد كه ذكر اين مصاديق از باب فضيلت‌سازى است.
 
 
 
# آيه 22 [[سوره مجادله]]/58: «لاتَجِدُ قَومـًا يُؤمِنونَ بِاللّهِ واليَومِ الأخِرِ يوادّونَ مَن حادَّ اللّهَ و رَسولَهُ ولَو كانوا ءاباءَهُم اَو اَبناءَهُم اَو اِخونَهُم؛ قومى را نَيابى كه به خداوند و روز بازپسين [[ايمان]] داشته باشند و با كسانى‌ كه با خداوند و پيامبر او مخالفت مى‌ورزند، دوستى كنند؛ هر چند پدرانشان يا فرزندانشان يا خاندانشان باشند».
 
 
 
ابن ‌شوذب بر آن است كه اين آيه درباره ابوعبيده نازل شده كه پدرش را در [[جنگ بدر]] به ناچار كشت؛<ref> المعجم الكبير، ج‌ ص‌ 155؛ تفسير ابن ‌كثير، ج‌ ص‌ 352؛ الدرالمنثور، ج‌ ص‌ 86.</ref> البته با توجه به آنچه از واقدى منقول‌ است كه پدر ابوعبيده پيش از ظهور اسلام از دنيا رفته بود،<ref> تاريخ دمشق، ج‌ 25، ص‌ 447؛ تهذيب التهذيب، ج‌ ص‌ 67.</ref> پذيرش سخن ابن ‌شوذب ناموجه مى‌نمايد.
 
 
 
# ماوردى در ذيل آيه 9 [[سوره انسان]]/76، به نقلى چنين آورده است: اين آيه به كسانى اشاره دارد كه سرپرستى اسراى بدر را بر عهده گرفتند و ابوعبيده نيز از آنان بود:<ref> تفسير ماوردى، ج‌ ص‌ 167.</ref>
 
 
 
«إِنَّما نُطعِمُكُم لِوَجهِ اللّهِ لانُريدُ مِنكُم جَزاءً و لاشُكورا؛ ما فقط براى خشنودى خداوند شما را اطعام مى‌كنيم؛ از شما نه پاداشى مى‌خواهيم و نه سپاسى» اما با توجه به قبل آيه و سياق مجموعه آيات و نيز آنچه مفسران [[شيعه]] و سنى گفته‌اند، شأن نزول آن نذر [[امام على]] و [[حضرت فاطمه]] عليهماالسلام و ايثارگرى‌هاى آنان است؛<ref> تفسير قمى، ج‌ ص‌ 422؛ كشف‌الاسرار، ج‌ 10، ص‌ 320؛ الكشّاف، ج ص‌ 670.</ref> بنابراين هيچ ارتباطى به سرپرستى اسيران جنگ بدر ندارد.
 
 
 
# قتاده از حسن بصرى نقل مى‌كند كه آيه‌ 90 [[سوره مائده]]/5، پس از آن نازل شد كه جمعى از ‌جمله ابوعبيده جراح، در خانه سعد بن ‌ابى وقاص گرد آمدند و پس از صرف غذا با شراب پذيرايى شدند و چون خبر به پيامبر صلی الله علیه و آله رسيد، اين آيه نازل شد: «ياَيُّهَا‌الَّذينَ ءامَنوا اِنَّمَا الخَمرُ... رِجسٌ مِن عَمَلِ الشَّيطنِ فَاجتَنِبوُه» و بدين ‌گونه از نوشيدن شراب نهى شدند.<ref> البرهان، ج‌ ص‌ 360.</ref>
 
 
 
# نقل است كه آيه‌ 51 [[سوره قلم]]/68 در شأن ابوعبيده و دوستانش نازل شده است؛ آنگاه كه پس از نصب على علیه‌السلام به امامت و خلافت در غديرخم به يكديگر مى‌گويند: چشمان پيامبر را ببين كه همچون چشمان ديوانگان مى‌چرخد:<ref> الكافى، ج‌ ص‌ 566‌ـ‌567؛ [[بحارالانوار]]، ج‌ 37، ص‌ 172.</ref> «و‌اِن يَكادُ الَّذينَ كَفَروا لَيُزلِقونَكَ باَبصرِهِم لَمّا سَمِعُوا الذِّكرَ و يَقولونَ اِنَّهُ لَمجنون؛ هر چند با توجه به نزول آيه كه پيش از هجرت بوده و نيز سياق آن، اين نقل را نمى‌توان پذيرفت».
 
 
 
# آيه‌ 74 [[سوره توبه]]/9: «يَحلِفونَ بِاللّهِ ما قالوا ولَقد قالوا كَلِمَةَ الكُفرِ بَعدَ اِسلمِهِم و هَمّوا بِما لَم‌يَنالوا...‌؛ اينان به خدا سوگند ياد مى‌كنند كه نگفته‌اند؛ ولى به راستى سخن كفرآميز را گفته‌اند و پس از اسلام ‌آورد نشان كافر شده و آهنگِ كارى را كرده‌اند كه به آن دست نيافتند‌..‌.» به نقل از حذيفه و عمار آيه درباره عده‌اى از ‌جمله ابوعبيده نازل شده كه بر آن بودند پيامبر صلی الله علیه و آله را به‌گونه‌اى از پاى درآورند.<ref> بحارالانوار، ج‌ 21، ص‌ 222‌ـ‌223؛ البرهان، ج‌ ص‌ 819.</ref>
 
 
 
# از [[امام ‌باقر]] و [[امام كاظم]] عليهماالسلام نيز در ذيل آيه‌ 108 [[سوره نساء]]/4: «اِذ يُبَيِّتونَ ما لايَرضى مِن القَولِ» نقل شده كه اين آيه در شأن چند تن از ‌جمله ابوعبيده است كه در مجالس خود سخنانى برخلاف رضايت خدا بر زبان مى‌آوردند.<ref> تفسير عياشى، ج‌ ص‌ 275.</ref>
 
 
 
كلينى از [[امام صادق]] علیه‌السلام نقل مى‌كند كه آيات 79‌ـ‌80 [[سوره زخرف]]/43: «اَم اَبرَموا اَمرًا فَاِنّا مُبرِمون × اَم يَحسَبونَ اَنّا لانَسمَعُ سِرَّهُم و نَجوهُم» در شأن همه آنان نازل شده كه در نشستى پنهانى بر آن شدند تا پس از پيامبر صلی الله علیه و آله نگذارند خلافت در بنى‌هاشم باشد،<ref> الكافى، ج‌ ص‌ 179‌ـ‌180، بحارالانوار، ج‌ 24، ص‌ 325.</ref> و در اين معاهده، ابوعبيده نقش كاتب را داشته است.<ref> الكافى، ج‌ ص‌ 421؛ البرهان، ج‌ ص‌ 884.</ref>
 
 
 
خداوند در اين آيات سخن از توطئه آنان به ‌ميان آورده، مى‌فرمايد: آنان مى‌پندارند ما اسرار پنهانشان را نمى‌دانيم. در همين روايت آيات 25‌ـ‌26 [[سوره محمد]]/47 نيز بر اين افراد تطبيق شده<ref> همان.</ref> كه پس از روشن شدن راه هدايت به گذشته جاهلى خويش بازگشته مرتد شدند. آيه ‌7 [[سوره مجادله]]/58 را نيز درباره ابوعبيده و جلسه مخفيانه پيش گفته دانسته‌اند:<ref> بحارالانوار، ج‌ 24، ص‌ 365.</ref> «ما يَكونُ مِن نَجوى ثَلثَة‌...».
 
 
 
==پانویس ==
 
 
<references />
 
<references />
===منابع===
+
==منابع==
 
+
* [[دائرة المعارف قرآن کریم (کتاب)|دائرة المعارف قرآن کریم]]، سید علیرضا واسعى، ج ۲، ص ۳۵-۴۲.
سيد عليرضا واسعى، دائرة المعارف قرآن کریم، جلد 2، صفحه 35-42.
 
 
 
 
[[رده: اصحاب پیامبر]]
 
[[رده: اصحاب پیامبر]]
 
 
[[رده: شخصیت‌های شان نزول آیات قرآن]]
 
[[رده: شخصیت‌های شان نزول آیات قرآن]]

نسخهٔ کنونی تا ‏۳ اوت ۲۰۲۳، ساعت ۱۲:۰۱

Icon-encycolopedia.jpg

این صفحه مدخلی از دائرة المعارف قرآن کریم است

(احتمالا تصرف اندکی صورت گرفته است)

«ابوعبیده عامر ‌بن عبدالله ‌بن جراح» (م، ۱۸ ق)، از اصحاب رسول ‌خدا صلی الله علیه وآله و از نخستین اسلام‌آورندگان است. ابوعبیده از آن‌رو که در جریان سقیفه بنى‌ساعده و بیعت گرفتن برای ابوبکر نقشى جدى آفرید، از سوى شیعه و سنى متفاوت معرفی شده است؛ اهل ‌سنت او را فردى با فضایل مسلمانى ذکر کرده‌اند؛[۱] اما شیعیان، خطاهاى بسیارى را در او نشان مى‌دهند که از درجه مسلمانى او مى‌کاهد.[۲] نام ابوعبیده در شأن نزول برخی آیات قرآن کریم ذکر شده است.

زندگی‌نامه

«ابوعبیده عامر ‌بن عبدالله ‌بن جراح ‌بن هلال»، از قبیله بنى ‌حارث‌ بن فهر است.[۳] از زندگى او پیش از اسلام اطلاعى در دست نیست. فقط گفته‌اند: یکى از معدود افرادى بود که پیش از ظهور اسلام در مکه، خواندن و نوشتن مى‌دانست.[۴] پس از بعثت پیامبر صلی الله علیه و آله او را از نخستین اسلام‌آورندگان برشمرده‌اند[۵] که گویا اسلام وى، پیش از ورود حضرت به خانه ارقم بوده است.[۶]

نظر به آن‌چه درباره سن او هنگام مرگ گفته‌اند،[۷] احتمالا هنگام اسلام آوردن، حدود ۳۰ سال داشته است. پس از اسلام بر اثر فشار مشرکان، پیش از جعفر بن ‌ابى‌طالب به حبشه هجرت کرد[۸] و در هجرت دوم نیز با او همراه ‌شد؛[۹] سپس به مکه بازگشت[۱۰] و پس از آن به مدینه هجرت کرد. پیامبر اکرم میان او و سعد بن معاذ[۱۱] یا ابوطلحه انصارى[۱۲] و یا سالم مولاى ابوحذیفه[۱۳] عقد برادرى بست. وى با محمد‌ بن مسلمه نیز براى برخوردارى از میراث یکدیگر، برادر شد.[۱۴]

گفته‌اند که ابوعبیده، در همه جنگ‌هاى زمان پیامبر صلی الله علیه و آله حضور داشت[۱۵] و در جنگ بدر یکى از ۶ فرد تیره بنى حارث ‌بن ‌فهر بود.[۱۶] برخى نوشته‌اند که پدرش عبدالله در این جنگ، در پى ستیز با او بود؛ اما او مى‌گریخت و چون به ‌طور جدى قصد او کرد، پدرش را کشت.[۱۷] اما ابن ‌حجر به نقل از واقدى، درگذشت پدرش را پیش از ظهور اسلام ذکر کرده است؛[۱۸] بنابراین مى‌توان این داستان را از ساخته‌هاى عصر فضیلت‌سازى براى صحابه به ‌شمار آورد.

ابوعبیده در جنگ اُحُد شرکت داشت و برخى او را از ثابت ‌قدمان این جنگ شمرده‌اند[۱۹] و گویا در همین جنگ، دو حلقه زره کلاه‌خود پیامبر صلی الله علیه و آله را که در گونه حضرت فرو رفته بود، با دندان بیرون کشید و بر اثر آن دو دندان پیش او کنده شد؛ از این‌رو اثرم[۲۰] نام گرفت. واقدى به نقلى دیگر مى‌گوید: آن ‌کس ‌که حلقه‌ها را از چهره پیامبر بیرون ‌آورد، شخص دیگر به نام عقبة‌ بن وهب‌ بن کلده‌ بود.[۲۱]

ابوعبیده در صلح حدیبیه (ششم هجرى)، در شمار گواهان پیمان قرار داشت[۲۲] و در همین سال، سریه‌اى را به ذى‌القصه رهبرى[۲۳] و در سال بعد، سریه خَبَط (سیف‌البحر) را بر ضد قبیله جهینه در ساحل دریا، فرماندهى کرد.[۲۴]

پیامبر در سال هشتم هجری که سپاه عمروعاص در مشارف شام به نیروى کمکى نیاز یافت، عده‌اى را به سرپرستى او به آن دیار فرستاد. در این سپاه، ابوبکر و عمر نیز تحت فرمانش بودند.[۲۵] در همین واقعه، میان او و عمروعاص بر سر امامت نماز، اختلاف افتاد که با انصراف وى، قضیه خاتمه یافت.[۲۶] او در فتح مکه فرماندهى بخشى از سپاه را بر عهده داشت.[۲۷]

ابوعبیده در واقعه تبوک حضور داشت و بر اساس برخى از روایات شیعىِ منقول از حذیفه و عمار، از کسانى بود که در بازگشت از آن جنگ در ترور ناکام پیامبر صلی الله علیه و آله شرکت کرد.[۲۸]

در این‌که آیا وى در جیش اُسامه که در واپسین روزهاى حیات پیامبر سازمان‌دهى شد، حاضر بوده یا نه، اختلاف است. واقدى او را از پیوستگان به سپاه در جُرْف مى‌داند؛[۲۹] اما ابن ‌ابى ‌الحدید، وى را از کسانى مى‌داند که فرمان رسول خدا صلی الله علیه و آله را نادیده گرفته و از جیش اُسامه تخلف کرده ‌است.[۳۰]

ابوعبیده، گذشته از فعالیت‌هاى رزمى، در چند برنامه تبلیغى نیز حضور داشت. گفته‌اند که پیامبر او را پس از درخواست مُبلّغ از سوى اهالى نجران به آن‌ها معرفى کرد[۳۱] و چون اهالى‌ نجران به شکایت از کارگزارشان نزد پیامبر آمده، از او خواستند تا کسى را براى برقرارى عدالت به دیارشان بفرستد، آن حضرت ابوعبیده را با وصف «قوى امین» به آن دیار فرستاد.[۳۲]

ابوعبیده از راویان حدیث پیامبر صلی الله علیه و آله بود و افرادى چون جابر بن ‌عبدالله، سمرة بن ‌جندب و دیگران از او روایت کرده‌اند.[۳۳]

اهل‌سنت در کتاب‌هاى خود براى ابوعبیده بابى گشوده و فضایلى را بدو نسبت داده و وى را یکى از عشره مبشره و امین امت دانسته‌اند؛[۳۴] اما در نگاه شیعه، چنین فضایلى براى او ثابت نیست؛ چنان‌که در نفحات الازهار طرق روایت اخیر، از ‌نظر تاریخى و رجالى بررسى و صحت آن رد شده ‌است.[۳۵]

در حالات ابوعبیده آمده است که روزى مى‌گریست؛ سبب آن را پرسیدند، گفت: روزى پیامبر صلی الله علیه و آله براى ما از فتح‌هاى آینده مى‌گفت تا سخن به فتح شام رسید و گفت: اى ابوعبیده! چیزى تو را از خدا غافل نکند، پس بدان که سه خدمتگزار و سه مرکب کافى است...؛ حال من به خانه‌ام مى‌نگرم که از بردگان آکنده و به اصطبلم نگاه مى‌کنم که پر از چارپایان است؛ بنابراین چگونه پس از این، رسول خدا صلی الله علیه و آله را ملاقات کنم؛ در ‌حالى ‌که از ما عهد گرفته بود محبوب‌ترین و نزدیک‌ترینتان به من، کسى است که مرا به ‌گونه‌اى‌ ملاقات کند که در آن وضع از من جدا شده است؟[۳۶]

ابوعبیده در دوره خلفا

ابوعبیده در وقایع سیاسى - اجتماعىِ پس از رحلت پیامبر صلی الله علیه و آله نقشى برجسته داشت. او یکى از سه تن سازنده جریان سقیفه بنی ساعده[۳۷] و کسى بود که به احتمال بسیار، پیش از درگذشت رسول خدا صلی الله علیه و آله برنامه‌هایى را در جلسات مخفى، براى خلافت طراحى کرده بود.[۳۸]

وى پس از تجمع انصار در سقیفه، به اتفاق ابوبکر و عمر به آن‌جا رفت و براى خاموش کردن انصارِ مدعىِ امارت، به آنان گفت: شما نخستین یارى‌گر اسلام بودید؛ مبادا نخستین کسانى باشید که آن را دگرگون مى‌کنند![۳۹]

پس از فراهم شدن زمینه، وى یکى از دو نامزد خلافت از ‌طرف ابوبکر بود که درباره‌اش گفت: من به یکى از دو دوستم ابوعبیده و عمر راضى‌ام[۴۰] و براى توجیه پیشنهاد خود سخنى را به پیامبر صلی الله علیه و آله نسبت داد که: براى هر امتى امینى است و امین این امت ابوعبیده جراح است؛[۴۱] البته آن دو، پیشنهادِ ابوبکر را نپذیرفته، براى بیعت با او پیش آمدند.

بنا به نقل یعقوبى، ابوعبیده نخستین کسى است که با ابوبکر بیعت کرد[۴۲] و وقتى عده‌اى چون عباس حاضر به بیعت نشدند و به حضرت على علیه‌السلام پیوستند، در نظرخواهىِ ابوبکر، ابوعبیده تطمیع عباس را به وى پیشنهاد کرد تا بدین طریق از امیرالمؤمنین علیه‌السلام جدا شود.[۴۳]

وى در اخذ بیعت اجبارى از مردم و آرام کردن بحران پیش‌آمده نیز نقش آشکارى داشت[۴۴] و براى توجیه عمل ابوبکر که خود را بر على علیه‌السلام مقدم مى‌دانست، صحتِ روایت مجعولى از پیامبر را که اجتماعِ نبوت و خلافت در بنى‌هاشم سزا نیست، تأیید کرد[۴۵] و در پى هموارسازى زمینه خلافت ابوبکر، با امام على علیه‌السلام به گفتگو نشست و عامل اساسى در روى‌گردانى مردم را از وى، جوانى على و کینه عرب نسبت به او یاد ‌کرد؛ اما وعده داد که در آینده همگى با او بیعت خواهند کرد.[۴۶]

عیاشى در تفسیر خود، نقش او را در مواجهه با على علیه‌السلام به این نرمى نمى‌داند؛ بلکه وى را از کسانى مى‌شمرد که در هجوم به خانه فاطمه علیهاالسلام و اعمال فشار و ستم بر آن حضرت و نیز بیرون کشیدن على علیه‌السلام از خانه جهت اخذ بیعت، نقش داشته است.[۴۷]

تلاش‌هاى بسیارِ ابوعبیده براى تثبیت خلافت، وى را در دیدگان خلیفه، چنان بزرگ کرد که عزیزترین شخص در دستگاه خلافت به ‌شمار آمد و حتى بر عُمَر نیز رجحان یافت.[۴۸]

ابوعبیده گویا در گردآورى قرآن در زمان خلیفه اول نقش داشت.[۴۹] وى همچنین در ابتداى خلافتِ ابوبکر، از ‌طرف او به سرپرستى و اداره بیت‌المال منصوب[۵۰] و در سال سیزدهم به شام اعزام شد و امارت آن‌جا را به اتفاق یزید بن‌ ابوسفیان به عهده گرفت.[۵۱]

ابوبکر هنگام اعزام ابوعبیده به شام گفت: دوست دارم بدانى که چه ارج و جایگاهى نزد من دارى! سوگند به آن که جانم در دست اوست، در روى زمین مردى از مهاجران و غیر آن نیست که بتواند با تو و این (عمر) برابرى کند![۵۲]

در این ‌که ابوعبیده تا چه اندازه در گشودن سرزمین‌هاى شام نقش داشته، روایات گوناگون است؛[۵۳] اما هر چه بود، عمر نیز او را بر آن‌جا گمارد؛[۵۴] هر چند نمى‌توان فقط او را امیر آن دیار دانست.[۵۵]

ابوعبیده در سال ۱۸ هجرى در دیار شام به طاعون مبتلا شد و در ۵۸ سالگى درگذشت و معاذ بن ‌جبل بر او نماز خواند.[۵۶] از عمر نقل شده که اگر ‌ابوعبیده زنده بود، او را خلیفه قرار مى‌دادم و با هیچ‌کس مشورت نمى‌کردم[۵۷] و نیز آرزو مى‌کرد که به ‌اندازه گنجایش یک اتاق، افرادى چون او مى‌داشت.[۵۸]

ابوعبیده در شأن نزول آیات

با توجه به جایگاه ابوعبیده در تاریخ اسلام و نقش‌آفرینى‌هاى وى در جریان خلافت ابوبکر و عمر، در کتاب‌هاى تفسیرى، نگاه شیعه و سنی درباره او همگون ‌نیست.

  • در ذیل آیه ۱۷۲ سوره آل ‌عمران از ابن عباس آمده است: پس از جنگ احد، وقتى پیامبر صلی الله علیه و آله خواست با سپاهى از مسلمانان به تعقیب مشرکان برود، عده‌اى با وجود خستگى و آثار ناشى از شکست و نیز ترس و وحشت، به آن حضرت پاسخ مثبت دادند و خداوند در وصف آنان فرمود: «الَّذِینَ اسْتَجَابُواْ لِلّهِ وَالرَّسُولِ مِن بَعْدِ مَآ أَصَابَهُمُ الْقَرْحُ لِلَّذِینَ أَحْسَنُواْ مِنْهُمْ وَاتَّقَواْ أَجْرٌ عَظِیمٌ». خداوند در این آیه به آنان که دعوت خدا و پیامبر را اجابت کرده و پرهیزکار و نیکوکار بوده‌اند، وعده پاداش بزرگ داده است. در ضمنِ روایت پیشین نام ابوعبیده نیز آمده است.[۵۹]
  • سیوطى به نقل از ابن‌ عباس، بخشى از آیه ‌۲۹ سوره فتح: «...‌سِیمَاهُمْ فِی وُجُوهِهِم مِّنْ أَثَرِ السُّجُودِ...» را اشاره به چند تن، از ‌جمله ابوعبیده مى‌داند؛[۶۰] اما نظر به دیگر مصادیقى که سیوطى در ذیل این آیه بیان مى‌کند، آشکارا بدست مى‌آید که ذکر این مصادیق از باب فضیلت‌سازى است.
  • ابن ‌شوذب بر آن است که آیه ۲۲ سوره مجادله: «لَا تَجِدُ قَوْمًا یؤْمِنُونَ بِاللَّهِ وَالْیوْمِ الْآخِرِ یوَادُّونَ مَنْ حَادَّ اللَّهَ وَرَسُولَهُ وَلَوْ کانُوا آبَاءهُمْ أَوْ أَبْنَاءهُمْ أَوْ إِخْوَانَهُمْ»؛ (قومى را نیابى که به خداوند و روز بازپسین ایمان داشته باشند و با کسانى‌ که با خداوند و پیامبر او مخالفت مى‌ورزند، دوستى کنند؛ هر چند پدرانشان یا فرزندانشان یا خاندانشان باشند) درباره ابوعبیده نازل شده که پدرش را در جنگ بدر به ناچار کشت؛[۶۱] البته با توجه به آنچه از واقدى منقول‌ است که پدر ابوعبیده پیش از ظهور اسلام از دنیا رفته بود،[۶۲] پذیرش سخن ابن ‌شوذب ناموجه مى‌نماید.
  • ماوردى در ذیل آیه ۹ سوره انسان، چنین آورده است: این آیه به کسانى اشاره دارد که سرپرستى اسراى بدر را بر عهده گرفتند و ابوعبیده نیز از آنان بود:[۶۳] «إِنَّمَا نُطْعِمُکمْ لِوَجْهِ اللَّهِ لَا نُرِیدُ مِنکمْ جَزَاء وَلَا شُکورًا»؛ (ما فقط براى خشنودى خداوند شما را اطعام مى‌کنیم؛ از شما نه پاداشى مى‌خواهیم و نه سپاسى). اما با توجه به قبل آیه و سیاق مجموعه آیات و نیز آنچه مفسران شیعه و سنى گفته‌اند، شأن نزول آن، نذر امام على و حضرت فاطمه علیهماالسلام و ایثارگرى‌هاى آنان است؛[۶۴] بنابراین هیچ ارتباطى به سرپرستى اسیران جنگ بدر ندارد.
  • قتاده از حسن بصری نقل مى‌کند که آیه‌ ۹۰ سوره مائده، پس از آن نازل شد که جمعى از ‌جمله ابوعبیده جراح، در خانه سعد بن ‌ابى وقاص گرد آمدند و پس از صرف غذا با شراب پذیرایى شدند و چون خبر به پیامبر صلی الله علیه و آله رسید، این آیه نازل شد: «یا أَیهَا الَّذِینَ آمَنُواْ إِنَّمَا الْخَمْرُ... رِجْسٌ مِّنْ عَمَلِ الشَّیطَانِ فَاجْتَنِبُوهُ...» و بدین ‌گونه از نوشیدن شراب نهى شدند.[۶۵]
  • نقل است که آیه‌ ۵۱ سوره قلم در شأن ابوعبیده و دوستانش نازل شده است؛ آنگاه که پس از نصب امام على علیه‌السلام به امامت و خلافت در غدیرخم به یکدیگر مى‌گویند: چشمان پیامبر را ببین که همچون چشمان دیوانگان مى‌چرخد:[۶۶] «وَإِن یکادُ الَّذِینَ کفَرُوا لَیزْلِقُونَک بِأَبْصَارِهِمْ لَمَّا سَمِعُوا الذِّکرَ وَیقُولُونَ إِنَّهُ لَمَجْنُونٌ»؛ هر چند با توجه به نزول آیه که پیش از هجرت بوده و نیز سیاق آن، این نقل را نمى‌توان پذیرفت.
  • به نقل از حذیفه و عمار آیه‌ ۷۴ سوره توبه: «یحْلِفُونَ بِاللّهِ مَا قَالُواْ وَلَقَدْ قَالُواْ کلِمَةَ الْکفْرِ وَکفَرُواْ بَعْدَ إِسْلاَمِهِمْ وَهَمُّواْ بِمَا لَمْ ینَالُواْ...‌»؛ (اینان به خدا سوگند یاد مى‌کنند که نگفته‌اند؛ ولى به راستى سخن کفرآمیز را گفته‌اند و پس از اسلام ‌آوردنشان کافر شده و آهنگِ کارى را کرده‌اند که به آن دست نیافتند‌..‌.) درباره عده‌اى از ‌جمله ابوعبیده نازل شده که بر آن بودند پیامبر صلی الله علیه و آله را به‌گونه‌اى از پاى درآورند.[۶۷]
  • از امام ‌باقر و امام کاظم علیهماالسلام نیز در ذیل آیه‌ ۱۰۸ سوره نساء: «إِذْ یبَیّتُونَ مَا لاَ یرْضَى مِنَ الْقَوْلِ» نقل شده که این آیه در شأن چند تن از ‌جمله ابوعبیده است که در مجالس خود سخنانى برخلاف رضایت خدا بر زبان مى‌آوردند.[۶۸]
  • شیخ کلینى از امام صادق علیه‌السلام نقل مى‌کند که آیات ۷۹‌ـ‌۸۰ سوره زخرف: «أَمْ أَبْرَمُوا أَمْرًا فَإِنَّا مُبْرِمُونَ * أَمْ یحْسَبُونَ أَنَّا لَا نَسْمَعُ سِرَّهُمْ وَنَجْوَاهُم» در شأن کسانی نازل شده که در نشستى پنهانى بر آن شدند تا پس از پیامبر صلی الله علیه و آله نگذارند خلافت در بنى‌هاشم باشد،[۶۹] و در این معاهده، ابوعبیده نقش کاتب را داشته است.[۷۰] خداوند در این آیات سخن از توطئه آنان به ‌میان آورده، مى‌فرماید: آنان مى‌پندارند ما اسرار پنهانشان را نمى‌دانیم. در همین روایت، آیات ۲۵‌ـ‌۲۶ سوره محمد نیز بر این افراد تطبیق شده[۷۱] که پس از روشن شدن راه هدایت به گذشته جاهلى خویش بازگشته و مرتد شدند. آیه ‌۷ سوره مجادله را نیز درباره ابوعبیده و جلسه مخفیانه پیش‌گفته دانسته‌اند:[۷۲] «مَا یکونُ مِن نَّجْوَى ثَلَاثَةٍ...».

پانویس

  1. صحیح‌البخارى، ج ۴، ص ۲۵۹؛ صحیح مسلم، ج‌ ۸، ص‌ ۲۶۳ـ۲۶۵.
  2. قاموس الرجال، ج‌ ۵، ص‌ ۶۰۳‌ـ‌۶۰۵.
  3. السیروالمغازى، ص‌ ۲۲۶؛ المعجم الکبیر، ج‌۱، ص‌۱۵۴.
  4. فتوح البلدان، ص‌ ۴۵۷.
  5. السیرة النبویه، ج‌۱، ص‌۲۵۲.
  6. المستدرک، ج‌۳، ص‌۲۹۹.
  7. تاریخ ابن ‌خیاط، ص‌ ۹۶.
  8. السیر والمغازى، ص‌ ۱۷۶‌ـ‌۱۷۷.
  9. السیرة النبویه، ج‌ ۱، ص‌ ۳۲۹؛ المستدرک، ج‌ ۳، ص‌ ۲۹۹.
  10. السیرة النبویه، ج‌ ۱، ص‌ ۳۶۹.
  11. السیرة النبویه، ج‌ ۲، ص‌ ۵۰۵؛ الاصابه، ج‌ ۳، ص‌ ۴۷۶.
  12. المستدرک، ج‌ ۳، ص‌ ۳۰۰‌ـ‌۳۰۱.
  13. انساب الاشراف، ج‌ ۱، ص‌ ۳۱۸.
  14. همان، ص‌ ۳۱۹.
  15. اسدالغابه، ج‌ ۳، ص‌ ۱۲۶.
  16. المغازى، ج‌ ۱، ص‌ ۱۵۷.
  17. المعجم الکبیر، ج‌ ۱، ص‌ ۱۵۵؛ حلیة الاولیاء، ج‌ ۱، ص‌ ۱۴۵.
  18. الاصابه، ج‌ ۳، ص‌ ۴۷۵.
  19. المستدرک، ج‌ ۳، ص‌ ۲۹۹.
  20. المغازى، ج‌ ۱، ص‌ ۲۴۷.
  21. همان.
  22. المغازى، ج‌ ۲، ص‌ ۶۱۲.
  23. همان، ص‌ ۵۵۲؛ تاریخ طبرى، ج ۲، ص‌ ۱۲۶.
  24. المغازى، ج ۲، ص‌ ۷۷۴؛ الطبقات، ج‌ ۷، ص‌ ۲۶۹؛ تاریخ طبرى، ج ۲، ص‌ ۲۰۹.
  25. المغازى، ج‌ ۲، ص‌ ۷۷۰؛ السیرة النبویه، ج‌ ۴، ص‌ ۶۲۳.
  26. السیرة النبویه، ج‌ ۴، ص‌ ۶۲۳‌ـ‌۶۲۴.
  27. فتوح‌البلدان، ص‌ ۵۲؛ تاریخ طبرى، ج‌ ۳، ص‌ ۱۵۹.
  28. الخصال، ج‌ ۲، ص‌ ۴۹۹؛ بحارالانوار، ج‌ ۲۱، ص‌ ۲۲۲‌ـ‌۲۲۳؛ البرهان، ج‌ ۲، ص‌ ۸۱۹.
  29. المغازى، ج‌ ۳، ص‌ ۱۱۱۸.
  30. شرح نهج البلاغه، ج‌ ۱، ص‌ ۱۲۵.
  31. المستدرک، ج‌ ۳، ص‌ ۲۹۹.
  32. المستدرک، ج‌ ۳، ص ‌۲۹۷؛ کنزالعمال، ج‌ ۱۳، ص‌ ۲۱۵.
  33. سیراعلام النبلاء، ج‌ ۱، ص‌ ۶؛ تهذیب‌التهذیب، ج‌ ۵، ص‌ ۶۶.
  34. المستدرک، ج‌ ۳، ص‌ ۲۹۷‌ـ‌۲۹۸؛ جمهرة‌انساب العرب، ص ۱۷۶؛ اسدالغابه، ج‌ ۳، ص‌ ۱۲۶.
  35. نفحات‌الازهار، ج‌ ۱۱، ص‌ ۳۱۴.
  36. مسند احمد، ج ۱، ص‌ ۳۲۱؛ کنزالعمال، ج‌ ۱۳، ص‌ ۲۱۷‌ـ‌۲۱۸.
  37. تاریخ یعقوبى، ج‌ ۲، ص‌ ۱۲۳.
  38. الکافى، ج‌ ۸، ص‌ ۱۷۹‌ـ‌۱۸۰؛ تاریخ العرب، ص‌ ۱۹۶.
  39. تاریخ یعقوبى، ج ۲، ص‌ ۱۲۳.
  40. المعارف، ص‌ ۲۴۷.
  41. همان.
  42. تاریخ یعقوبى، ج‌ ۲، ص‌ ۱۲۳.
  43. همان، ص‌ ۱۲۴.
  44. شرح نهج البلاغه، ج‌ ۱، ص‌ ۲۸۴.
  45. الاحتجاج، ج‌ ۱، ص‌ ۲۱۴؛ بحارالانوار، ج‌ ۲۷، ص‌ ۲۱۱.
  46. الاحتجاج، ج‌ ۱، ص‌ ۱۸۳.
  47. تفسیر عیاشى، ج‌ ۲، ص‌ ۶۶.
  48. المستدرک، ج‌ ۳، ص‌ ۲۹۸.
  49. سیر اعلام النبلاء، ج‌ ۱، ص‌ ۸.
  50. تاریخ ابن ‌خیاط، ص‌ ۸۲؛ تاریخ طبرى، ج‌ ۲، ص‌ ۳۵۱؛ سیر اعلام النبلاء، ج‌ ۱، ص‌ ۱۵.
  51. المعجم‌الکبیر، ج ۱، ص‌ ۱۵۶.
  52. کنزالعمال، ج‌ ۱۳، ص‌ ۲۱۴.
  53. تاریخ طبرى، ج‌ ۲، ص‌ ۳۵۵؛ البدء والتاریخ، ج‌ ۵، ص‌ ۸۷.
  54. تاریخ طبرى، ج‌ ۲، ص‌ ۳۵۵.
  55. فتوح‌البلدان، ج‌ ۱، ص‌ ۱۲۸؛ المعجم‌الکبیر، ج‌ ۱، ص‌ ۱۵۶.
  56. المستدرک، ج‌ ۳، ص‌ ۲۹۶؛ المعجم‌الکبیر، ج‌ ۱، ص‌ ۱۵۵.
  57. کنزالعمال، ج‌ ۱۳، ص ‌۲۱۶.
  58. حلیة الاولیاء، ج‌ ۱، ص‌ ۱۴۶.
  59. الدر المنثور، ج‌ ۲، ص‌ ۳۸۵.
  60. الدر المنثور، ج‌ ۷، ص‌ ۵۴۴.
  61. المعجم الکبیر، ج‌ ۱، ص‌ ۱۵۵؛ تفسیر ابن ‌کثیر، ج‌ ۴، ص‌ ۳۵۲؛ الدرالمنثور، ج‌ ۸، ص‌ ۸۶.
  62. تاریخ دمشق، ج‌ ۲۵، ص‌ ۴۴۷؛ تهذیب التهذیب، ج‌ ۵، ص‌ ۶۷.
  63. تفسیر ماوردى، ج‌ ۶، ص‌ ۱۶۷.
  64. تفسیر قمى، ج‌ ۲، ص‌ ۴۲۲؛ کشف‌الاسرار، ج‌ ۱۰، ص‌ ۳۲۰؛ الکشّاف، ج ۴، ص‌ ۶۷۰.
  65. البرهان، ج‌ ۲، ص‌ ۳۶۰.
  66. الکافى، ج‌ ۴، ص‌ ۵۶۶‌ـ‌۵۶۷؛ بحارالانوار، ج‌ ۳۷، ص‌ ۱۷۲.
  67. بحارالانوار، ج‌ ۲۱، ص‌ ۲۲۲‌ـ‌۲۲۳؛ البرهان، ج‌ ۲، ص‌ ۸۱۹.
  68. تفسیر عیاشى، ج‌ ۱، ص‌ ۲۷۵.
  69. الکافى، ج‌ ۸، ص‌ ۱۷۹‌ـ‌۱۸۰، بحارالانوار، ج‌ ۲۴، ص‌ ۳۲۵.
  70. الکافى، ج‌ ۱، ص‌ ۴۲۱؛ البرهان، ج‌ ۴، ص‌ ۸۸۴.
  71. همان.
  72. بحارالانوار، ج‌ ۲۴، ص‌ ۳۶۵.

منابع