مقاله مورد سنجش قرار گرفته است

غزوه بنی نضیر: تفاوت بین نسخه‌ها

از دانشنامه‌ی اسلامی
پرش به ناوبری پرش به جستجو
(تقسیم اموال بنی نضیر)
 
(۲۱ نسخه‌ٔ میانی ویرایش شده توسط ۵ کاربر نشان داده نشده)
سطر ۱: سطر ۱:
غزوه «بنی­ نضیر»، دومین جنگ پیامبر(ص) با یهودیان مدینه است که در ربیع ­الاول سال چهارم هجرت اتفاق افتاد.<ref> واقدی، محمد بن سعد؛ کتاب المغازی، تحقیق مارسدن جونس، بیروت، مؤسسة الاعلمی، 1989م.، الطبعه الاولی، ج1، ص363. </ref>قرآن، يهوديان را پس از مشركان، بدترين دشمنان مؤمنان مى‌داند، در حالى كه از مسيحيان به نرمى سخن مى‌ گويد.<ref> مائده، 82 </ref> طبيعى است كه يهوديان هيچ فرصتى رابراى نابودى اسلام و رسول خدا صلى الله عليه و آله و سلم از دست نمى ‌دادند؛ در عين حال، به دليل آن كه در اقليت بودند در همان آغاز هجرت رسول خدا صلى الله عليه و آله و سلم معاهده صلحى را با آن حضرت پذيرفته بودند.
+
{{خوب}}
 +
«غزوه بنی­ نضیر»، دومین جنگ [[پیامبر اسلام|پیامبر اکرم]] (صلى الله علیه و آله) با گروهی از [[یهود|یهودیان]] مدینه به نام «[[بنی نضیر|بنى نضیر]]» است که در سال چهارم هجری اتفاق افتاد.<ref> واقدی، محمد بن سعد؛ کتاب المغازی، تحقیق مارسدن جونس، بیروت، مؤسسة الاعلمی، ۱۹۸۹م.، الطبعه الاولی، ج۱، ص۳۶۳. </ref> آنان پس از پیمان‌شکنى و توطئه علیه رسول خدا، توسط مسلمانان محاصره و پس از چند روز تسلیم شدند و سرانجام مجبور به ترک [[مدینه]] گردیدند. بدین ترتیب یکى از تحریک کنندگان قبایل عرب بر ضد [[اسلام]] از بین رفت. برخی آیات [[سوره حشر]] نیز پیرامون این حادثه نازل گردید.
 +
{{شناسنامه غزوات
 +
|تصویر=[[پرونده:غزوه بنی نضیر.jpg|۲۵۰px|center]]
 +
|زمان = ربیع الأول سال چهارم‌ هجری
 +
|مکان = مدینه
 +
|غزوه قبلی =[[غزوه حمراء الأسد]]
 +
|غزوه بعدی =  [[غزوه ذات الرقاع]]
 +
|علت غزوه = مقابله با یهودیانی که تصمیم به ترور رسول خدا(ص) داشتند و عهد خود را با ایشان شکستند.
 +
|نتیجه = پیروزی مسلمانان و اخراج یهودیان بنی نضیر از مدینه.
 +
|مسلمانان = مسلمانان
 +
|دشمنان = یهودیان بنی نضیر مدینه
 +
|فرماندهان مسلمانان = [[پیامبر اسلام|رسول خدا]](ص)
 +
|فرماندهان دشمنان = حُیى بن اخطب
 +
|پرجم داران مسلمانان= [[امام علی]](ع)
 +
|پرچم داران دشمنان = ــــ
 +
|تلفات مسلمانان = ـــ
 +
|تلفات دشمنان = ده نفر که تصمیم به ترور شبانه رسول خدا(ص) داشتند.
 +
|توضیحات = نزول آیات ۱ - ۱۷ [[سوره حشر]]
 +
}}
 +
==تأثیر یهودیان بر جامعه اسلامی==
 +
[[قرآن]]، [[یهود|یهودیان]] را پس از مشرکان، بدترین دشمنان مؤمنان مى‌داند، در حالى که از [[مسیحیت|مسیحیان]] به نرمى سخن مى‌ گوید.<ref> مائده، ۸۲ </ref> طبیعى است که یهودیان هیچ فرصتى را براى نابودى [[اسلام]] و رسول خدا (صلى الله علیه و آله) از دست نمى ‌دادند؛ در عین حال، به دلیل آن که در اقلیت بودند در همان آغاز [[هجرت پیامبر اسلام به مدینه|هجرت رسول خدا]] صلى الله علیه و آله معاهده صلحى را با آن حضرت پذیرفته بودند.
  
== قبیله بنی نضیر و تاثیر یهودیان بر جامعه اسلامی ==
+
سه طایفه یهودى [[بنی قینقاع|بنى قَینُقاع]]، [[بنی نضیر|بنى النضیر]] و [[بنی قریظه|بنى قریظه]] تقریباً در یک مثلثى شکل در سمت شمال شرقى محله [[قبا]] زندگى مى ‌کردند. بنى نضیر نزدیکترین طایفه به محل قبا بودند. [[یهود|یهودیان]] که بنى نضیر باشکوه‌ترین و گرامى ‌ترین آنان بودند، در قلب دولت اسلامى زندگى مى‌ کردند. از این رو مى‌ توانستند به دقیق‌ترین اطلاعات و مسائل پنهان و آشکار و میزان دقیق امکانات و توانمندى‌هاى مادى و معنوى مسلمانان و نیز تمامى مسائل موجود در جامعه اسلامى از جمله روابط و مناسبات گروه‌هاى مختلف با هم دست یابند و به آن شناخت و آگاهى کامل پیدا کنند. یهودیان در عمق جامعه نوپاى اسلامى حتى در سطوح رهبرى و در میان کسانى که نقش فعالى در تصمیم‌گیرى و حل و عقد پیمان‌ها داشتند حضور داشتند.  
سه طايفه يهودى بنى قَيْنُقاع، بنى النضير و بنى قريظه تقريباً در يك مثلثى شكل در سمت شمال شرقى محله قبا زندگى مى ‌كردند. بنى نضير نزديكترين طايفه به محل قبا بودند. يهوديان كه بنى نضير باشكوه‌ترين، قدرتمندترين و گرامى ‌ترين آنان بودند، در قلب دولت اسلامى زندگى مى‌ كردند. از اين رو مى‌ توانستند به دقيق‌ترين اطلاعات و مسائل پنهان و آشكار و ميزان دقيق امكانات و توانمندى‌هاى مادى و معنوى مسلمانان و نيز تمامى مسائل موجود در جامعه اسلامى از جمله روابط و مناسبات گروه‌هاى مختلف با هم دست يابند و به آن شناخت و آگاهى كامل پيدا كنند.يهوديان در عمق جامعه نوپاى اسلامى حتى در سطوح رهبرى و در ميان كسانى كه نقش فعالى در تصميم‌گيرى و حل و عقد پيمان‌ها داشتند حضور داشتند؛از سوى ديگر نبايد فراموش كنيم كه يهوديان از نظر ثروت و دارايى نيز قدرت بزرگى به شمار مى‌ رفتند. كافى است بدانيم كه حجم عظيمى از زيور آلات را در تملّك خويش داشتند.علاوه بر اين يهوديان آن قدر از مردم طلب مدت‌دار داشتند كه آن را مانع مهمى براى بيرون رفتن از مدينه مى‌ دانستند
 
  
== تاریخ دقیق غزوه بنی نضیر ==
+
از سوى دیگر، یهودیان از نظر ثروت و دارایى نیز قدرت بزرگى به شمار مى‌ رفتند. آنها حجم عظیمى از زیور آلات را در تملّک خویش داشتند. علاوه بر این یهودیان آن قدر از مردم طلب مدت‌دار داشتند که آن را مانع مهمى براى بیرون رفتن از [[مدینه|مدینه]] مى‌ دانستند.
زمان برخورد با بنى النضير و اخراج آنها به روايت واقدى ربيع الاول چهارم هجرى (سى و هفتمين ماه هجرت) بوده است. اما ابن شهاب زهرى معتقد بوده است كه واقعه اخراج بنى النضير بعد از بدر و پيش از احد بوده است‌<ref> لائل النبوه، بيهقى، ج 3، صص 176، 354 </ref>
 
  
== علت وقوع غزوه بنی نضیر ==
+
==تاریخ غزوه بنی‌نضیر==
مورخان چندین دلیل را برای وقوع غزوه بنی نضیر بیان می کنند.این دلایل عبارت اند از:
+
زمان برخورد با [[بنی نضیر|بنى النضیر]] و اخراج آنها به روایت [[واقدی]]، [[ماه ربیع الاول|ربیع الاول]] چهارم هجرى (سى و هفتمین ماه هجرت) بوده است. اما ابن شهاب زهرى معتقد بوده است که واقعه اخراج بنى النضیر بعد از [[غزوه بدر|غزوه بدر]] و پیش از [[غزوه احد|غزوه احد]] بوده است‌.<ref> دلائل النبوه، بیهقى، ج ۳، صص ۱۷۶، ۳۵۴ </ref> تاریخ غزوه بدر را ۱۷ ماه [[ماه رمضان|رمضان]] سال ۲ هجری و غزوه احد را ۷ ماه [[شوال]] سال ۳ قمری گفته اند.
  
#در بيشتر منابع حديثى و تاريخى در بيان سبب غزوه بنى نضير آمده است‌ كه رسول خدا (ص) نزد بنى نضير آمد تا از آنان براى پرداخت ديه دو مرد عامرى كه عمرو بن اميه در مسير بازگشت از بئر معونه، آنان را كشته بود، كمك بگيرد. بنى نضير در صدد برآمدند تا عليه حضرت غدر ورزند و با پرتاب سنگى از پشت بام، او را بكشند. جبرئيل حضرت را از اين توطئه با خبر كرد و ... . همچنین گفته اند که  پيامبر (ص) از اين رو براى پرداخت ديه دو مرد عامرى نزد بنى نضير رفت كه اين قوم هم پيمان بنى عامر بودند.  بدين ترتيب كار پرداخت ديه به كمك آنان تسهيل مى‌شد، زيرا آنچه به عامريان پرداخت مى‌شد، از جيب هم‌پيمانان خودشان بود. پيامبر (ص) از اين رو براى پرداخت ديه دو مرد عامرى نزد بنى نضير رفت كه اين قوم هم پيمان بنى عامر بودند. <ref>  سيره حلبى، 2/ 263- 264 </ref> بدين ترتيب كار پرداخت ديه به كمك آنان تسهيل مى‌شد، زيرا آنچه به عامريان پرداخت مى‌شد، از جيب هم‌پيمانان خودشان بود. «3» </ref>
+
==علت وقوع غزوه بنی‌نضیر==
#عده ای معتقدند که سبب اين جنگ آن بود كه يهود بنى نضير از رسول خدا (ص) درخواست كردند تا همراه سه نفر از يارانش براى مناظره در امر دين به سوى آنان بيرون رود. يهوديان در زير لباس خود، خنجر پنهان كرده بودند. زنى از بنى نضير به دست برادر انصارى مسلمانش به پيغمبر (ص) خبر داد كه بنى نضير چه قصدى دارند. پيامبر (ص) چون از توطئه آنان با خبر شد، از ميان راه بازگشت‌<ref>  سيره حلبى، 2/ 263- 264؛ وفاء الوفاء، 1/ 289؛ تاريخ الخميس، 1/ 462. </ref>
+
مورخان چندین علت را برای وقوع غزوه بنی نضیر بیان می کنند، از جمله:
# برخى عقيده دارند كه رسول خدا (ص) به سراغ بنى نضير رفت تا به دليل پيمانى كه با بنى عامر داشتند، چگونگى پرداخت ديه را از آنان بپرسد<ref>  سيره دحلان، 1/ 260 </ref> و پس از آن بود که ....
 
#برخی نیز معتقدند هنگامى كه مسلمانان در جنگ احد شكست خوردند، بنى نضير مردد شدند و پيمان شكستند. كعب بن اشرف همراه چهل مرد سواره از يهوديان به مكّه رفت و با آنان هم قسم و هم پيمان شدند كه در جنگ عليه محمّد هم نظر باشند. سپس ابو سفيان همراه چهل مرد از قريش و كعب بن اشرف همراه چهل مرد از يهود وارد مسجد الحرام شدند و بين پرده و خانه كعبه از همديگر پيمان وفادارى گرفتند. آنگاه كعب و يارانش به مدينه بازگشتند. جبرئيل فرود آمد و پيامبر (ص) را از اتحاد كعب بن اشرف و ابو سفيان عليه آن حضرت باخبر كرد و فرمان داد كه كعب بن اشرف را بكشد. محمّد بن مسلمه انصارى كه برادر رضاعى كعب بود، او را كشت.<ref> بحار الانوار، 20/ 158؛ مجمع البيان، 9/ 257؛ مناقب آل ابى طالب، 1/ 196؛ تاريخ الخميس، 1/ 460. </ref>
 
== غزوه بنی نضیر ==
 
=== یهودیان پیمان شکن ===
 
پیامبر اكرم (ص) توطئه يهوديان عليه جان خود و تلاش آنان را براى ترور خويش، پيمان‌شكنى آنان تلقى كرد و آن را دليل موجّهى براى مقابله با يهوديان و اتخاذ موضع قوى و كوبنده بر ضدّ آنان دانست.
 
روشن است كه ترور رهبرى اسلامى روشن ‌ترين و خطرناك‌ ترين مظاهر خيانت است و لازم نيست، منتظر بمانيم تا خيانت‌گران اعلان جنگ كنند و در اين باره به صورت عملى و آشكار اقدام نمايند.
 
چنان كه در تاريخ ثبت شده، رسول خدا (ص) با قبائل يهودى ساكن در مدينه پيمان بست. يكى از اين قبائل، بنى نضير بودند.
 
=== دستور اخراج بنی نضیر از مدینه  ===
 
منابع مى‌ گويند: رسول خدا صلى الله عليه و آله و سلم از طريق وحى آگاهى يافت و بدون آن كه با كسى از يارانش سخن بگويد به مدينه بازگشت.آنان چندى منتظر شدند و پس از آن كه احساس كردند رسول خدا صلى الله عليه و آله و سلم بر نمى ‌گردد به مدينه آمدند. آنگاه رسول خدا محمدبن مَسْلمه را كه از اوس بوده و اين طايفه يهود، در جاهليت هم پيمان آنان بودند، به سراغ يهوديان فرستاد و گفت كه بايد مدينه را ترك كنند. آنان از اين كه يك اوسى آمده اظهار شگفتى كردند اما ابن مسلمه گفت: تَغَيَّرتِ القلوب <ref>  المغازى، ج 1، ص 367 </ref>؛ آن وضع سابق دگرگون شده است. يهوديان نخست به رفتن راضى شدند اما وقتى پيام عبد الله بن ابَىّ به حُيَى بن اخطب رسيد كه همراه همپيمانانش از آنان دفاع مى ‌كند، اندكى سست شدند. عبد الله بن ابى در پى بنى قريظه فرستاد، اما آنان گفتند كه حاضر به نقض عهد نيستند.
 
اختلاف ميان يهوديان ناشى از اعتماد به سخن عبد الله يا عدم اعتماد به آنان بود.
 
مخالفان مى‌گفتند كه ابن ابى قابل اطمينان نيست، او نظير همين وعده‌ها را به بنى قينقاع نيز داد اما اقدامى نكرد، به علاوه او در هر حال خزرجى است و ما در جاهليت در كنار اوس با طايفه او جنگيده‌ ايم. به علاوه عبد الله نه يهودى است، نه مسلمان و نه حتى بر دين خود، و لذا نمى‌توان بروى اعتماد كرد. چنين اقدامى سبب از بين رفتن اموال، پايمالى شرف، اسيرى خانواده و از بين رفتن جنگجويان ما خواهد بود. <ref>  المغازى، ج 1، ص 369 </ref> نفوذ حيى بن اخطب سبب شد تا او بنى النضير را به مقاومت وا دارد. او پيامى به رسول خدا صلى الله عليه و آله و سلم فرستاد كه ما از اينجا نخواهيم رفت‌ .
 
=== آماده شدن مسلمانان برای نبرد با بنی نضیر ===
 
رسول خدا (ص) به على (ع) فرمود: به سوى بنى نضير حركت كن. على (ع) پرچم (رايت) را به دست گرفت و حركت كرد. رسول خدا (ص) در پى‌آمد و دژهاى بنى نضير را محاصره كرد. <ref>  تفسير قمى، 2/ 359؛ بحار الانوار، 0/ 196؛ صافى( تفسير)، 5/ 154. </ref> . روشن و آشكار است كه وقتى على (ع) فرماندهى سپاه را بر عهده داشته باشد و پرچم رسول خدا (ص) را به دست، قطعا موجب رعب و وحشت يهود، و شكست روحى و روانى آنان خواهد شد.
 
  
=== محاصره بنی نضیر ===
+
*در بیشتر منابع حدیثى و تاریخى در بیان سبب غزوه بنى نضیر آمده است‌ که [[پیامبر اسلام|رسول خدا]] (ص) نزد [[بنی نضیر|بنى نضیر]] آمد تا از آنان براى پرداخت [[دیات|دیه]] دو مرد از [[بنی عامر]] که عمرو بن امیه در مسیر بازگشت از [[معونه (بئر معونه)|بئر معونه]]، آنان را کشته بود، کمک بگیرد.<ref>گفته اند که پیامبر (ص) از این رو براى پرداخت دیه دو مرد عامرى نزد بنى نضیر رفت که این قوم هم پیمان بنى عامر بودند. بدین ترتیب کار پرداخت دیه به کمک آنان تسهیل مى‌شد، زیرا آنچه به عامریان پرداخت مى‌شد، از جیب هم‌پیمانان خودشان بود (سیره حلبى، ۲/ ۲۶۳- ۲۶۴).</ref> بنى نضیر در صدد برآمدند تا علیه آن حضرت [[مکر]] ورزند و با پرتاب سنگى از پشت بام، او را بکشند. [[جبرئیل|جبرئیل]] حضرت را از این توطئه با خبر کرد. [[پیامبر اسلام|پیامبر اکرم]] (ص) توطئه [[یهود|یهودیان]] علیه جان خود و تلاش آنان را براى ترور خویش، پیمان‌شکنى آنان تلقى کرد و آن را دلیل موجّهى براى مقابله با یهودیان و اتخاذ موضع قوى و کوبنده بر ضدّ آنان دانست. روشن است که ترور رهبرى اسلامى روشن ‌ترین و خطرناک‌ ترین مظاهر خیانت است و لازم نیست منتظر ماند تا خیانت‌گران اعلان جنگ کنند و در این باره به صورت عملى و آشکار اقدام نمایند.  
هنگامى كه رسول خدا (ص) متوجّه بنى نضير شد و آنان را محاصره كرد، دستور داد تا خيمه او را در دورترين نقطه محله بنى خطمه زدند. چون شب فرا رسيد، مردى از يهود بنى نضير كه تيرانداز ماهرى بود، تيرى انداخت كه به خيمه حضرت اصابت كرد. پيامبر (ص) دستور داد تا خيمه ‌اش را در فاصله دورترى در ميانه دشت نصب كردند و مهاجران و انصار آن را در ميان گرفتند.
+
*عده ای معتقدند که سبب این جنگ آن بود که یهود بنى نضیر از رسول خدا (ص) درخواست کردند تا همراه سه نفر از یارانش براى مناظره در امر [[دین|دین]] به سوى آنان بیرون رود. یهودیان در زیر لباس خود، خنجر پنهان کرده بودند. زنى از بنى نضیر به دست برادر [[انصار|انصارى]] مسلمانش به پیغمبر (ص) خبر داد که بنى نضیر چه قصدى دارند. پیامبر (ص) چون از توطئه آنان با خبر شد، از میان راه بازگشت‌.<ref> سیره حلبى، ۲/ ۲۶۳- ۲۶۴؛ وفاء الوفاء، ۱/ ۲۸۹؛ تاریخ الخمیس، ۱/ ۴۶۲. </ref>
==== رشادت امیرالمؤنین علی بن ابی طالب (ع) ====
+
*برخی نیز معتقدند هنگامى که مسلمانان در [[غزوه احد|جنگ احد]] شکست خوردند، بنى نضیر مردد شدند و پیمان شکستند. کعب بن اشرف همراه چهل مرد سواره از یهودیان به [[مکه|مکه]] رفت و با آنان هم قسم و هم پیمان شدند که در جنگ علیه [[پیامبر اسلام|محمّد]] هم نظر باشند. سپس [[ابوسفیان|ابوسفیان]] همراه چهل مرد از [[قریش|قریش]] و کعب بن اشرف همراه چهل مرد از یهود وارد [[مسجد الحرام]] شدند و بین پرده و خانه [[کعبه|کعبه]] از همدیگر پیمان وفادارى گرفتند. آنگاه کعب و یارانش به [[مدینه|مدینه]] بازگشتند. جبرئیل فرود آمد و پیامبر (ص) را از اتحاد کعب بن اشرف و ابوسفیان علیه آن حضرت باخبر کرد و فرمان داد که کعب بن اشرف را بکشد. پس محمّد بن مسلمه انصارى که برادر رضاعى کعب بود، او را کشت.<ref> بحار الانوار، ۲۰/ ۱۵۸؛ مجمع البیان، ۹/ ۲۵۷؛ مناقب آل ابى طالب، ۱/ ۱۹۶؛ تاریخ الخمیس، ۱/ ۴۶۰. </ref>
هنگامى كه تاريكى شب فرا رسيد، على (ع) را نديدند. مردم گفتند: اى رسول خدا، ما على را نمى‌بينيم. فرمود: من او را مى‌بينم كه در پى انجام كارى است. فكرش را نكنيد. اندكى گذشت كه على (ع) در حالى كه سر آن يهودى تيرانداز را در دست داشت، از راه رسيد. على (ع) سر وى را كه عزورا ناميده مى‌شد، مقابل پيامبر (ص) بر زمين انداخت. پيامبر (ص) فرمود: چگونه اين كار را كردى؟ گفت: من اين خبيث را جسور و شجاع يافتم. پس مدتى در كمين او نشستم و با خود گفتم: ممكن است، اين جرأت را داشته باشد كه شبانه بر ما حمله برد و شبيخون بزند. اتّفاقا امشب او را ديدم كه در حالى كه شمشير برهنه در دست دارد، همراه نه تن از يهوديان پيش مى‌آيد. پس حمله كردم و او را كشتم. همراهانش گريختند، ولى همين نزديكى ‌ها هستند. اگر چند نفرى را همراه من بفرستيد، اميدوارم بر آنان دست يابم.
 
پيامبر (ص) ده نفر از جمله ابو دجانه سماك بن خرشه و سهل بن حنيف را همراه او فرستاد. آنان دشمن را پيش از آن كه به حصار برسند و وارد دژ شوند، گرفتند و كشتند. سرهاى آنان را براى پيامبر (ص) آوردند. حضرت دستور داد تا در يكى از چاه‌هاى بنى خطمه انداختند.
 
همين مسأله علّت فتح دژهاى بنى نضير بود<ref> الارشاد، 49- 50؛ بحار الانوار، 20/ 172- 173؛ مناقب آل ابى طالب، 1/ 196- 197؛ المغازى، 1/ 371- 372؛ كشف الغمّه، 1/ 201، 255؛ سيره حلبى، 2/ 265؛ سيره دحلان، 1/ 262.
 
(2). وفاء الوفاء، 1/ 161؛ 3/ 1076. بنگريد: معجم البلدان، 1/ 346؛ 5/ 234. </ref>
 
==== قطع درختان خرمای بنی نضیر ====
 
پيامبر (ص) به مسلمانان دستور داد تا درختان خرماى بنى نضير را بريده و آتش بزنند. اين اقدام در محلى به نام بويره صورت گرفت. يهوديان فرياد برآوردند كه: اى محمّد، تو مردم را از تباهى و فساد در زمين باز مى ‌داشتى. حال چه شده كه درختان خرما را قطع مى‌ كنى و مى سوزانى؟! خداوند در اين باره فرمود:
 
ما قَطَعْتُمْ مِنْ لِينَةٍ أَوْ تَرَكْتُمُوها قائِمَةً عَلى‌ أُصُولِها فَبِإِذْنِ اللَّهِ وَ لِيُخْزِيَ الْفاسِقِينَ.<ref> حشر( 59): 5 </ref>
 
آنچه از درختان خرما بريديد يا آن‌ها را بر ريشه‌ هايشان بر جاى نهاديد، به فرمان خدا بود، تا نافرمانان را خوار گرداند.<ref> جامع البيان، 28/ 23؛ اسباب النزول، 237- 238؛ مسند حميدى، 2/ 301؛ مسند ابى عوانه، 4/ 97؛ الطبقات الكبرى، 2/ 58؛ فتوح البلدان، 1/ 19- 20؛ الجامع الصحيح، 4/ 122؛ 5/ 408؛ مسند احمد، 2/ 8، 52، 14؛ مسند طيالسى، 251؛ سنن دارمى، 2/ 22؛ المحلّى، 7/ 294؛ وفاء الوفاء، 1/ 390؛ دلائل النبوه( ابو نعيم)، 429؛ معجم البلدان، 1/ 512؛ صحيح بخارى، 3/ 11؛ سيره ابن كثير، 3/ 147- 150؛ البداية و النهايه، 4/ 77- 79؛ الثقات، 1/ 242؛ مناقب آل ابى طالب، 1/ 197؛ الاحكام السلطانيه، 64؛ فتح البارى، 7/ 254- 256؛ الروض الانف، 3/ 250؛ سنن ابن ماجه، 2/ 948؛ جوامع الجامع، 486؛ المغازى، 1/ 381؛ حبيب السير، 1/ 355؛ احكام القرآن( حصّاص)، 3/ 429؛ احكام القرآن( ابن عربى)، 4/ 1768؛ سنن ابى داود، 3/ 38؛ الجامع لاحكام القرآن، 18/ 6- 8؛ لباب التأويل، 4/ 246؛ التفسير الكبير، 29/ 283؛ زاد المعاد، 2/ 71؛ الكشّاف، 4/ 501؛ صافى( تفسير)، 5/ 154؛ البرهان فى تفسير القرآن، 4/ 313؛ سيره حلبى، 2/ 256؛ تفسير القرآن العظيم، 4/ 331- 334؛ تاريخ الاسلام( ذهبى)، 1/ 122؛ صحيح مسلم، 4/ 145؛ تاريخ الخميس، 1/ 461؛ فتح القدير، 5/ 199؛ وفاء الوفاء، 1/ 298؛ بهجة المحافل، 1/ 214- 215؛ منهاج السنه، 4/ 173؛ الاموال، 15؛ مجمع البيان، 9/ 257؛ بحار الانوار، 2/ 159؛ تفسير قمى، 2/ 359؛ الكامل فى التاريخ، 2/ 173؛ الدر المنثور، 6/ 188؛ الترتيب الاداريه، 1/ 310؛ مسند ابو يعلى، 10/ 207؛ تاريخ الامم و الملوك، 2/ 552. </ref>
 
==== وضعیت روحی یهودیان در محاصره ====
 
لا يُقاتِلُونَكُمْ جَمِيعاً إِلَّا فِي قُرىً مُحَصَّنَةٍ أَوْ مِنْ وَراءِ جُدُرٍ بَأْسُهُمْ بَيْنَهُمْ شَدِيدٌ تَحْسَبُهُمْ جَمِيعاً وَ قُلُوبُهُمْ شَتَّى ذلِكَ بِأَنَّهُمْ قَوْمٌ لا يَعْقِلُون‌<ref> حشر( 59): 14. </ref> آنان به صورت دسته جمعى جز در قريه‌هاى داراى استحكامات، يا از پشت ديوارها با شما نخواهند جنگيد. جنگشان ميان خودشان سخت است. آن‌ها را متحد و يك پارچه مى‌پندارى ولى دل‌هايشان پراكنده است.
 
زيرا آنان مردمى اند كه نمى‌ انديشند.
 
  
اين آيه مباركه تصويرى دقيق و كامل از وضعيت كسانى را ترسيم مى‌كند كه به خداى يگانه ايمان ندارند. چه اين وضعيت را به علل و اسباب آن ارجاع داده و به طرزى كاملا دقيق و آشكار به سرچشمه‌هاى واقعى آن مربوط ساخته است.
+
==وقایع مرتبط با غزوه بنی‌نضیر==
  
=== اختلاف بین یهودیان مدینه ===
+
===دستور به اخراج یهودیان===
در معاهدات و پيمان‌ هايى كه رسول خدا (ص) با يهوديان مدينه بست، آنان به عنوان يك وحدت دينى و اجتماعى مطرح نشده ‌اند، بلكه هر يك از قبايل سه ‌گانه يهودى:[[ بنى قينقاع]] ،[[ بنى نضير ]] و[[ بنى قریظه ]] به عنوان مستقل با آن حضرت پيمان حسن همجوارى امضا كردند. در خيبر و فدك نيز به همين نحو با هر كدام به صورت جداگانه برخورد شد. اين گوياى جدايى و پراكندگى يهوديان از همديگر است كه هر يك خود را حزب و دسته مستقلى مى ‌شمرد و با ساير هم ‌كيشان خود كارى نداشت.
+
[[پرونده:قلعه-های بنی نضیر.jpg|thumb|left|یک قلعه به جای مانده از یهودیان بنی‌نضیر]]
از سوى ديگر ملاحظه مى ‌شود كه هيچ كدام از قبايل يهودى به حمايت و دفاع از قبيله ديگر همت نكرد. همچنان كه متحدان و هم ‌پيمانان يهود از غطفان و منافقان هم به يارى هيچ كدام از قبايلى كه با آنان پيمان بسته و وعده نصرت و يارى داده بودند، نيامدند.
+
منابع مى‌ گویند: رسول خدا صلى الله علیه و آله پس از اینکه از طریق [[وحی|وحى]] از خیانت [[بنی نضیر]] آگاهى یافت، بدون آن که با کسى از یارانش سخن بگوید به [[مدینه|مدینه]] بازگشت. آنان چندى منتظر شدند و پس از آن که احساس کردند رسول خدا صلى الله علیه و آله برنمى ‌گردد به مدینه آمدند. آنگاه رسول خدا محمد بن مَسْلمه را که از [[اوس]] بوده و این طایفه یهود، در [[جاهلیت|جاهلیت]] هم پیمان آنان بودند، به سراغ یهودیان فرستاد و گفت که باید مدینه را ترک کنند. آنان از این که یک اوسى آمده اظهار شگفتى کردند اما ابن مسلمه گفت: تَغَیرتِ القلوب؛ آن وضع سابق دگرگون شده است.<ref> المغازى، ج ۱، ص ۳۶۷ </ref>  
=== خیانت منافقان مدینه به یهودیان بنی نضیر ===
 
اين نص قرآن كريم است كه خداوند متعال در سخن از وضعيت آنان فرمود:
 
أَ لَمْ تَرَ إِلَى الَّذِينَ نافَقُوا يَقُولُونَ لِإِخْوانِهِمُ الَّذِينَ كَفَرُوا مِنْ أَهْلِ الْكِتابِ لَئِنْ أُخْرِجْتُمْ لَنَخْرُجَنَّ مَعَكُمْ وَ لا نُطِيعُ فِيكُمْ أَحَداً أَبَداً وَ إِنْ قُوتِلْتُمْ لَنَنْصُرَنَّكُمْ وَ اللَّهُ يَشْهَدُ إِنَّهُمْ لَكاذِبُونَ لَئِنْ أُخْرِجُوا لا يَخْرُجُونَ مَعَهُمْ وَ لَئِنْ قُوتِلُوا لا يَنْصُرُونَهُمْ وَ لَئِنْ نَصَرُوهُمْ لَيُوَلُّنَّ الْأَدْبارَ ثُمَّ لا يُنْصَرُونَ، لَأَنْتُمْ أَشَدُّ رَهْبَةً فِي صُدُورِهِمْ مِنَ اللَّهِ ذلِكَ بِأَنَّهُمْ قَوْمٌ لا يَفْقَهُونَ. <ref> حشر( 59): 11- 13. </ref>
 
مگر كسانى را كه به نفاق برخاستند نديدى كه به برادران اهل كتاب خود كه از در كفر در آمده بودند- مى‌گفتند: اگر اخراج شديد، حتما با شما مگر كسانى را كه به نفاق برخاستند نديدى كه به برادران اهل كتاب خود كه از در كفر در آمده بودند- مى‌گفتند: اگر اخراج شديد، حتما با شمابيرون خواهيم آمد و عليه شما هرگز از كسى فرمان نخواهيم برد؛ و اگر با شما جنگيدند، حتما شما را يارى خواهيم كرد و خدا گواهى مى‌دهد كه قطعا آنان دروغ‌گويانند. اگر يهود اخراج شوند، آن‌ها با ايشان بيرون نخواهند رفت و اگر با آنان جنگيده شود، (منافقان) آن‌ها را يارى نخواهند كرد، و اگر ياريشان كنند، حتما (در جنگ) پشت خواهند كرد و ديگر يارى نيابند. شما قطعا در دل‌هاى آنان بيش از خدا مايه هراسيد.
 
چرا كه آنان مردمانى‌اند كه نمى ‌فهمند.
 
  
سلّام بن مشكم به حى بن اخطب درباره وعده يارى عبد اللّه بن ابى، اين است كه گفت:
+
یهودیان نخست به رفتن راضى شدند اما وقتى پیام [[عبدالله بن ابى سلول|عبدالله بن ابَىّ]] به حُیّى بن اخطب رسید که همراه هم‌پیمانانش از آنان دفاع مى ‌کند، اندکى سست شدند. عبدالله بن ابى در پى [[بنی قریظه|بنى قریظه]] فرستاد، اما آنان گفتند که حاضر به نقض عهد نیستند.
وعده ابن ابى ارزشى ندارد. او مى‌خواهد ترا به ورطه هلاك بيندازد تا با محمّد بجنگيم، ولى خودش در خانه ‌اش بنشيند و تو را تنها بگذارد. ابى از كعب بن اسد هم كمك خواسته، ولى او نپذيرفته و گفته است: تا من زنده هستم، هيچ كس از بنى قريظه پيمان‌ شكنى نخواهد كرد. ابن ابى به هم‌ پيمانان خود از بنى قين قاع هم همين وعده‌ها را داده بود كه به تو داده است، امّا چون آن‌ها پيمان شكستند، جنگ را شروع و خود را در حصارهاى خويش زندانى كردند و به اميد وعده‌ هاى ابن ابى منتظر نشستند، امّا او در خانه خود نشست و محمّد، بنى قين قاع را محاصره كرد و ايشان به ناچار تن به حكم و فرمان او دادند. ابن ابى هرگز نه هم‌پيمانان خود را يارى مى دهد و نه كسانى كه او را از تعرض مردم حفظ كرده‌ اند .....
+
اختلاف میان یهودیان ناشى از اعتماد به سخن عبدالله یا عدم اعتماد به آنان بود.
 +
مخالفان مى‌گفتند که عبدالله بن ابى قابل اطمینان نیست، او نظیر همین وعده‌ها را به [[بنی قینقاع|بنى قینقاع]] نیز داد اما اقدامى نکرد. به علاوه او در هر حال [[خزرج|خزرجى]] است و ما در جاهلیت در کنار اوس با طایفه او جنگیده‌ ایم. به علاوه عبدالله نه یهودى است، نه مسلمان و نه حتى بر دین خود، و لذا نمى‌توان بر وى اعتماد کرد. چنین اقدامى سبب از بین رفتن اموال، پایمالى شرف، اسیرى خانواده و از بین رفتن جنگجویان ما خواهد بود.<ref>  المغازى، ج ۱، ص ۳۶۹ </ref> نفوذ حیى بن اخطب سبب شد تا او بنى النضیر را به مقاومت وا دارد. او پیامى به رسول خدا صلى الله علیه و آله فرستاد که ما از اینجا نخواهیم رفت‌.
  
== پایان محاصره بنی نضیر و اخراج آنها از مدینه ==
+
===محاصره بنی‌نضیر===
بنى نضير كه ديدند روند امور به نفع آنان نيست و در محاسبات و معادلات خويش آشكارا به خطا رفته‌اند، و هيچ كس توان ندارد كه از آنان در قبال مجازات عادلانه مسلمانان حمايت و دفاع كند، پذيرفتند كه اموال و اراضى خود را به رسول خدا (ص) واگذار نمايند و در مقابل، جان خويش را به سلامت به در برند و از مدينه خارج شوند. بدين ترتيب با پيغمبر (ص) صلح كردند و اموال و اراضى آنان خالصه رسول خدا (ص) شد كه هر گونه بخواهد در آن تصرّف نمايد.
+
[[پیامبر اسلام|رسول خدا]] (ص) به [[امام علی علیه السلام|حضرت على]] (ع) فرمود: به سوى بنى نضیر حرکت کن. على (ع) پرچم (رایت) را به دست گرفت و حرکت کرد. رسول خدا (ص) در پى‌آمد و دژهاى بنى نضیر را محاصره کرد.<ref>  تفسیر قمى، ۲/ ۳۵۹؛ بحار الانوار، ۰/ ۱۹۶؛ صافى( تفسیر)، ۵/ ۱۵۴. </ref> که موجب رعب و وحشت یهود، و شکست روحى و روانى آنان شد. رسول خدا (ص) سپس دستور داد تا خیمه او را در دورترین نقطه محله بنى خطمه زدند. چون شب فرا رسید، مردى از یهود بنى نضیر که تیرانداز ماهرى بود، تیرى انداخت که به خیمه حضرت اصابت کرد. پیامبر (ص) دستور داد تا خیمه ‌اش را در فاصله دورترى در میانه دشت نصب کردند و [[مهاجرین|مهاجران]] و [[انصار]] آن را در میان گرفتند.
 +
===رشادت حضرت علی علیه‌السلام===
 +
هنگامى که تاریکى شب فرا رسید، [[امام علی علیه السلام|علی بن ابی طالب]] (ع) را ندیدند. مردم گفتند: اى رسول خدا، ما على را نمى‌بینیم. فرمود: من او را مى‌بینم که در پى انجام کارى است، فکرش را نکنید. اندکى گذشت که على (ع) در حالى که سر آن یهودى تیرانداز را در دست داشت، از راه رسید. على (ع) سر وى را که عزورا نامیده مى‌شد، مقابل پیامبر (ص) بر زمین انداخت. پیامبر (ص) فرمود: چگونه این کار را کردى؟ گفت: من این خبیث را جسور و شجاع یافتم. پس مدتى در کمین او نشستم و با خود گفتم: ممکن است، این جرأت را داشته باشد که شبانه بر ما حمله برد و شبیخون بزند. اتّفاقا امشب او را دیدم که در حالى که شمشیر برهنه در دست دارد، همراه نه تن از یهودیان پیش مى‌آید. پس حمله کردم و او را کشتم. همراهانش گریختند، ولى همین نزدیکى ‌ها هستند. اگر چند نفرى را همراه من بفرستید، امیدوارم بر آنان دست یابم.
 +
پیامبر (ص) ده نفر از جمله [[ابودجانه انصارى|ابو دجانه]] و [[سهل بن حنیف|سهل بن حنیف]] را همراه او فرستاد. آنان دشمنان را پیش از آن که به حصار برسند و وارد دژ شوند، گرفتند و کشتند. سرهاى آنان را براى پیامبر (ص) آوردند. حضرت دستور داد تا در یکى از چاه‌هاى بنى خطمه انداختند.
 +
همین مسأله علّت فتح دژهاى بنى نضیر بود.<ref> الارشاد، ۴۹- ۵۰؛ بحار الانوار، ۲۰/ ۱۷۲- ۱۷۳؛ مناقب آل ابى طالب، ۱/ ۱۹۶- ۱۹۷؛ المغازى، ۱/ ۳۷۱- ۳۷۲؛ کشف الغمّه، ۱/ ۲۰۱، ۲۵۵؛ سیره حلبى، ۲/ ۲۶۵. </ref>
 +
===قطع درختان خرمای بنی‌نضیر===
 +
پیامبر (ص) به مسلمانان دستور داد تا درختان خرماى بنى نضیر را بریده و آتش بزنند. این اقدام در محلى به نام بویره صورت گرفت. یهودیان فریاد برآوردند که: اى محمّد، تو مردم را از تباهى و فساد در زمین باز مى ‌داشتى. حال چه شده که درختان خرما را قطع مى‌ کنى و مى سوزانى؟! خداوند در این باره فرمود:
 +
«ما قَطَعْتُمْ مِنْ لِینَةٍ أَوْ تَرَکتُمُوها قائِمَةً عَلى‌ أُصُولِها فَبِإِذْنِ اللَّهِ وَ لِیخْزِی الْفاسِقِینَ».<ref> حشر( ۵۹): ۵ </ref>
 +
آنچه از درختان خرما بریدید یا آن‌ها را بر ریشه‌ هایشان بر جاى نهادید، به فرمان خدا بود، تا نافرمانان را خوار گرداند.<ref> جامع البیان، ۲۸/ ۲۳؛ اسباب النزول، ۲۳۷- ۲۳۸؛ الطبقات الکبرى، ۲/ ۵۸؛ فتوح البلدان، ۱/ ۱۹- ۲۰؛ مسند احمد، ۲/ ۸، ۵۲، ۱۴؛ دلائل النبوه، ۴۲۹؛ معجم البلدان، ۱/ ۵۱۲؛ صحیح بخارى، ۳/ ۱۱؛ البدایة و النهایه، ۴/ ۷۷- ۷۹؛ مناقب آل ابى طالب، ۱/ ۱۹۷؛ سنن ابن ماجه، ۲/ ۹۴۸؛ جوامع الجامع، ۴۸۶؛ المغازى، ۱/ ۳۸۱؛ التفسیر الکبیر، ۲۹/ ۲۸۳؛ الکشّاف، ۴/ ۵۰۱؛ تفسیر صافى، ۵/ ۱۵۴؛ البرهان فى تفسیر القرآن، ۴/ ۳۱۳. </ref>
 +
===وضعیت روحی یهودیان در محاصره===
 +
[[آیه|آیه]] مبارکه زیر تصویرى دقیق از وضعیت کسانى را ترسیم مى‌کند که به خداى یگانه [[ایمان|ایمان]] ندارند. چه این وضعیت را به علل و اسباب آن ارجاع داده و به طرزى کاملا دقیق و آشکار به سرچشمه‌هاى واقعى آن مربوط ساخته است: «لا یقاتِلُونَکمْ جَمِیعاً إِلَّا فِی قُرىً مُحَصَّنَةٍ أَوْ مِنْ وَراءِ جُدُرٍ بَأْسُهُمْ بَینَهُمْ شَدِیدٌ تَحْسَبُهُمْ جَمِیعاً وَ قُلُوبُهُمْ شَتَّى ذلِک بِأَنَّهُمْ قَوْمٌ لا یعْقِلُون‌»<ref> حشر( ۵۹): ۱۴. </ref> آنان به صورت دسته جمعى جز در قریه‌هاى داراى استحکامات، یا از پشت دیوارها با شما نخواهند جنگید. جنگشان میان خودشان سخت است. آن‌ها را متحد و یک پارچه مى‌پندارى ولى دل‌هایشان پراکنده است. زیرا آنان مردمى اند که نمى‌ اندیشند.
  
=== تقسیم اموال بنی نضیر ===
+
در معاهدات و پیمان‌ هایى که رسول خدا (ص) با یهودیان مدینه بست، آنان به عنوان یک وحدت دینى و اجتماعى مطرح نشده ‌اند، بلکه هر یک از قبایل سه ‌گانه یهودى: [[بنی قینقاع|بنى قینقاع]]، [[بنی نضیر]] و [[بنی قریظه|بنى قریظه]]، به عنوان مستقل با آن حضرت پیمان حسن همجوارى امضا کردند. در خیبر و فدک نیز به همین نحو با هر کدام به صورت جداگانه برخورد شد. این گویاى جدایى و پراکندگى یهودیان از همدیگر است که هر یک خود را حزب و دسته مستقلى مى ‌شمرد و با سایر هم ‌کیشان خود کارى نداشت.
عمر بن خطّاب می گوید:
+
از سوى دیگر ملاحظه مى ‌شود که هیچ کدام از قبایل یهودى به حمایت و دفاع از قبیله دیگر همت نکرد. همچنان که متحدان و هم ‌پیمانان یهود از [[غطفان]] و [[منافقان]] هم به یارى هیچ کدام از قبایلى که با آنان پیمان بسته و وعده نصرت و یارى داده بودند، نیامدند.
اموال بنى نضير، فى‌ء خداوند به پيامبرش بود كه مسلمانان براى تصرّف آن لشكركشى نكردند و اسب و اسلحه به كار نبردند. از اين رو خالصه آن حضرت بود. او خرج يك سال (يك بار هم گفت: قوت يك سال) خانواده‌اش را از آن برمى‌ داشت و باقى‌ مانده را صرف خريد اسب و اسلحه براى جنگ در راه خدا مى ‌كرد<ref> مسند احمد، 1/ 25؛ فتح القدير، 5/ 199؛ مسند ابى عوانه، 4/ 132- 140؛ صحيح مسلم، 5/ 151؛ الجامع لاحكام القرآن، 18/ 11؛ فتوح البلدان، 1/ 20؛ الجامع الصحيح، 4/ 216؛ سنن نسائى، 7/ 132؛ التراتيب الاداريه، 1/ 393؛ سنن ابى داود، 3/ 141؛ المغنى( ابن اقدامه)، 7/ 308- 309؛ التبيان، 9/ 561- 562؛ الدر المنثور، 6/ 192؛ الاموال، 14؛ تاريخ الاسلام( ذهبى)، 1/ 123؛ تاريخ المدينه، 1/ 208؛ سيره دحلان، 1/ 262- 263؛ معجم البلدان، 5/ 290. </ref>
+
===خیانت منافقان به بنی‌نضیر===
 +
این نص [[قرآن|قرآن کریم]] است که خداوند متعال در سخن از وضعیت آنان فرمود:
 +
«أَ لَمْ تَرَ إِلَى الَّذِینَ نافَقُوا یقُولُونَ لِإِخْوانِهِمُ الَّذِینَ کفَرُوا مِنْ أَهْلِ الْکتابِ لَئِنْ أُخْرِجْتُمْ لَنَخْرُجَنَّ مَعَکمْ وَ لا نُطِیعُ فِیکمْ أَحَداً أَبَداً وَ إِنْ قُوتِلْتُمْ لَنَنْصُرَنَّکمْ وَ اللَّهُ یشْهَدُ إِنَّهُمْ لَکاذِبُونَ لَئِنْ أُخْرِجُوا لا یخْرُجُونَ مَعَهُمْ وَ لَئِنْ قُوتِلُوا لا ینْصُرُونَهُمْ وَ لَئِنْ نَصَرُوهُمْ لَیوَلُّنَّ الْأَدْبارَ ثُمَّ لا ینْصَرُونَ، لَأَنْتُمْ أَشَدُّ رَهْبَةً فِی صُدُورِهِمْ مِنَ اللَّهِ ذلِک بِأَنَّهُمْ قَوْمٌ لا یفْقَهُونَ».<ref> حشر( ۵۹): ۱۱- ۱۳. </ref>
 +
مگر کسانى را که به نفاق برخاستند ندیدى که به برادران اهل کتاب خود که از در کفر در آمده بودند مى‌گفتند: اگر اخراج شدید، حتما با شما بیرون خواهیم آمد و علیه شما هرگز از کسى فرمان نخواهیم برد؛ و اگر با شما جنگیدند، حتما شما را یارى خواهیم کرد و خدا گواهى مى‌دهد که قطعا آنان دروغ‌گویانند. اگر یهود اخراج شوند، آن‌ها با ایشان بیرون نخواهند رفت و اگر با آنان جنگیده شود، (منافقان) آن‌ها را یارى نخواهند کرد، و اگر یاریشان کنند، حتما (در جنگ) پشت خواهند کرد و دیگر یارى نیابند. شما قطعا در دل‌هاى آنان بیش از خدا مایه هراسید.
 +
چرا که آنان مردمانى‌اند که نمى ‌فهمند.
  
رسول خدا (ص) اين اموال را بين مهاجران تقسيم كرد تا زحمت آنان را از انصار بردارد، زيرا انصار آن‌ها را در اموال و خانه ‌هاى خود سهيم كرده بودند. جز اين كه به علّت نيازمندى ابو دجانه و سهل بن حنيف پيغمبر (ص) به اين دو مرد انصارى هم از اموال بنى نضير سهمى داد.
+
سلّام بن مشکم به حىّ بن اخطب درباره وعده یارى عبداللّه بن ابى گفت:
 +
وعده ابن ابى ارزشى ندارد. او مى‌خواهد ترا به ورطه هلاک بیندازد تا با محمّد بجنگیم، ولى خودش در خانه ‌اش بنشیند و تو را تنها بگذارد. ابى از کعب بن اسد هم کمک خواسته، ولى او نپذیرفته و گفته است: تا من زنده هستم، هیچ کس از [[بنی قریظه|بنى قریظه]] پیمان‌ شکنى نخواهد کرد. ابن ابى به هم‌ پیمانان خود از [[بنی قینقاع|بنى قینقاع]] هم همین وعده‌ها را داده بود که به تو داده است، امّا چون آن‌ها پیمان شکستند، جنگ را شروع و خود را در حصارهاى خویش زندانى کردند و به امید وعده‌ هاى ابن ابى منتظر نشستند، امّا او در خانه خود نشست و [[پیامبر اسلام|محمّد]]، بنى قینقاع را محاصره کرد و ایشان به ناچار تن به حکم و فرمان او دادند. ابن ابى هرگز نه هم‌پیمانان خود را یارى مى دهد و نه کسانى که او را از تعرض مردم حفظ کرده‌ اند.
  
اگر روايت عمر بن خطاب درست باشد بايد دانست كه پيامبر (ص) اين كار را داوطلبانه در راه خدا انجام داده است. همان‌گونه كه هر كس با اموال خويش عمل مى‌ كند و آن را در راهى كه خود مى‌ خواهد، به مصرف مى ‌رساند.
+
===اخراج بنی‌نضیر از مدینه===
 +
محاصره بنی نضیر به مدت شش و به روایتى پانزده روز طول کشید. پافشارى و لجاجت یهودیان، سودى برایشان نداشت و سرانجام براى حفظ جان خود با پیامبر صلی الله علیه و آله مصالحه کردند. بدین گونه که اسباب و وسایل منقول خود را بردارند و از مدینه خارج گردند و سلاح و ابزارهاى جنگى و زمین‌ ها و خانه‌ هاى خویش را براى مسلمانان باقى گذارند. بیشتر تاریخ نویسان عقیده دارند که در این حادثه خونی ریخته نشد، ولی [[شیخ مفید|شیخ مفید]] می گوید: شب فتح، نبرد مختصری که منجر به قتل ده نفر از [[یهود|یهودیان]] شد صورت گرفت و با کشته شدن آنها مقدمات تسلیم شدن [[بنی نضیر|بنی­ نضیر]] گردید.<ref> الارشاد، /۴۷ و ۴۸.</ref> 
  
 +
بنى النضیر بر ششصد شتر سوار شدند و مدینه را ترک کردند. مقصد آنان خیبر، واقع در ۱۶۵ کیلومترى شمال مدینه در راه [[شام]] بود. قاعدتاً دلخوشى آنان به استقرار در خیبر در کنار هم‌پیمانان یهودیشان بود و امید آن داشتند تا روزى بتوانند بار دیگر به مدینه بازگردند. شاید اصرار مسلمانان در خراب کردن خانه‌ هاى آنان براى قطع این امید واهى بوده است. البته خود آنان براى بردن وسایل خانه‌ هاى خود و حتى چهارچوب درها، خانه هایشان را خراب مى‌ کردند. ابن اسحاق مى ‌گوید که شمارى از آنان نیز به شام رفتند.
  
این جریان در ماه ربیع سال چهارم اتفاق افتاد و [[سوره حشر]] نیز پیرامون این حادثه نازل گردید. بیشتر تاریخ نویسان اسلامی عقیده دارند که در این حادثه خونی ریخته نشد، ولی مرحوم مفید <ref> «ارشاد» /47 و 48.</ref> می گوید: شب فتح نبرد مختصری که منجر به قتل ده نفر از یهودیان شد صورت گرفت و با کشته شدن آن ها مقدمات تسلیم شدن ارتش آماده گردید.
+
===غنایم بنی‌نضیر و تقسیم آن===
 +
غنایم بر جاى مانده از این غزوه شامل مقدارى سلاح بود که بالغ بر پنجاه زره، پنجاه کلاهخود، سیصد شمشیر و اشیاء دیگر بود.<ref> السیرة النبویه، ابن هشام، ج ۳، ص ۱۹۱ </ref> مسلم است که این مقدار بسیار اندکى از سلاحهاى آنان بوده است و لذا واقدى مى ‌افزاید: گفته شده که مقدارى را پنهان کرده و یا همراه خود بردند.<ref> المغازى، ج ۱، ص ۳۷۷ </ref> اصل غنایم، نخلها و زمین‌هاى حاصلخیزى بود که در دست یهودیان بود.
  
در این غزوه 50 زره، 50 کلاه خود و 340 شمشیر به غنیمت مسلمانان درآمد.
+
هنگامى که خداوند اموال و اراضى بنى نضیر را نصیب [[پیامبر اسلام|پیغمبر]] (ص) کرد و به موجب آیه کریمه [[قرآن]]، خالصه آن حضرت بود؛ چنان که یحیى بن آدم قرش از کلبى روایت کرده، رسول خدا (ص) اموال بنى نضیر را تقسیم کرد مگر هفت باغ که نگه داشت و آن را تقسیم ننمود.<ref> الخراج، ۳۶؛ بنگرید: مجمع البیان، ۹/ ۲۶۰؛ التبیان، ۹/ ۵۶۲. </ref> قرآن درباره [[فیء|فَى‌ء]] مى ‌فرماید:
 +
«ما أَفاءَ اللَّهُ عَلى‌ رَسُولِهِ مِنْ أَهْلِ الْقُرى‌ فَلِلَّهِ وَ لِلرَّسُولِ وَ لِذِی الْقُرْبى‌ وَ الْیتامى‌ وَ الْمَساکینِ وَ ابْنِ السَّبِیلِ ...»<ref> الخراج، ۳۶؛ بنگرید: مجمع البیان، ۹/ ۲۶۰؛ التبیان، ۹/ ۵۶۲. </ref>
 +
آنچه خداوند از دارایى ساکنان آن قریه‌ها عاید پیامبرش گردانید، از آن خدا و از آن پیامبر، و متعلّق به خویشاوندان نزدیک (وى) و یتیمان و بینوایان و در راه‌ ماندگان است ...
 +
 
 +
[[عمر بن خطاب|عمر بن خطّاب]] می گوید:
 +
اموال بنى نضیر، فى‌ء خداوند به پیامبرش بود که مسلمانان براى تصرّف آن لشکرکشى نکردند و اسب و اسلحه به کار نبردند. از این رو خالصه آن حضرت بود. او خرج یک سال (یک بار هم گفت: قوت یک سال) خانواده‌اش را از آن برمى‌ داشت و باقى‌ مانده را صرف خرید اسب و اسلحه براى جنگ در راه خدا مى ‌کرد.<ref>  مسند احمد، ۱/ ۲۵؛ فتح القدیر، ۵/ ۱۹۹؛ فتوح البلدان، ۱/ ۲۰؛ الجامع الصحیح، ۴/ ۲۱۶؛ سنن نسائى، ۷/ ۱۳۲؛ التبیان، ۹/ ۵۶۱- ۵۶۲؛ الدر المنثور، ۶/ ۱۹۲؛ معجم البلدان، ۵/ ۲۹۰. </ref>
 +
 
 +
اگر روایت عمر بن خطاب درست باشد باید دانست که پیامبر (ص) این کار را داوطلبانه در راه خدا انجام داده است. همان‌گونه که هر کس با اموال خویش عمل مى‌ کند و آن را در راهى که خود مى‌ خواهد، به مصرف مى ‌رساند.
 +
 
 +
رسول خدا (ص) [[انصار]] را مخیر ساخت که یا اموال بنى نضیر را بین آنان و [[مهاجرین|مهاجران]] تقسیم کند و مهاجران همچنان با انصار بمانند یا اینکه همه را به مهاجران بدهد و آنان از انصار جدا شوند و زمین‌ هایشان را به خودشان بازگردانند.
 +
[[سعد بن عباده]] و [[سعد بن معاذ]] صحبت کردند و گفتند: اى رسول خدا، استدعا داریم که آن را به طور اختصاصى در میان مهاجران تقسیم کنید و آنان همچنان در خانه‌ هایمان بمانند. گروه انصار همگى با این پیشنهاد موافقت کردند. خداوند این آیه را نازل فرمود:
 +
«وَ یؤْثِرُونَ عَلى‌ أَنْفُسِهِمْ وَ لَوْ کانَ بِهِمْ خَصاصَةٌ».<ref> حشر( ۵۹): ۹. </ref>
 +
 
 +
رسول خدا (ص) این اموال را بین مهاجران تقسیم کرد تا زحمت آنان را از انصار بردارد، زیرا انصار آن‌ها را در اموال و خانه ‌هاى خود سهیم کرده بودند. جز این که به علّت نیازمندى [[ابودجانه انصارى|ابو دجانه]] و [[سهل بن حنیف|سهل بن حنیف]] پیغمبر (ص) به این دو مرد انصارى هم از اموال بنى نضیر سهمى داد.
  
 
==پانویس==
 
==پانویس==
<references/>
+
<references />
  
 
==منابع==
 
==منابع==
جعفر سبحانی، فروغ ابدیت، جلد 2.
 
 
عباس ميرزايي، غزوه بني نضير،[http://www.pajoohe.com/fa/index.php?Page=definition&UID=36483#_ftn41 پژوهشکده باقرالعلوم]، بازیابی: 13 بهمن 1392.
 
  
 +
*جعفر سبحانی، فروغ ابدیت، جلد ۲.
 +
*سیرت جاودانه/ ترجمه‌ الصحیح من سیرة النبی الأعظم‌، جعفر مرتضى عاملى/ مترجم محمد سپهرى‌، پژوهشگاه فرهنگ و اندیشه اسلامى‌، ۱۳۸۴ش‌.
 +
*رسول جعفریان، سیره رسول خدا، انتشارات دلیل ما.
 +
*مغازى تاریخ جنگهاى پیامبر، محمد بن عمر واقدى، ترجمه محمود مهدوى دامغانى، تهران، مرکز نشر دانشگاهى، ۱۳۶۹ش.
 +
*عباس ميرزايی، "غزوه بنی نضير"، [http://www.pajoohe.ir دانشنامه پژوهه]، بازیابی: ۱۳ بهمن ۱۳۹۲.
 +
*سيد تقى واردى، روزشمار تاريخ اسلام، جلد سوم، ماه ربیع الاول.
 +
{{غزوات پیامبر اکرم}}
 +
{{شناختنامه رسول خدا (ص)}}
 
[[رده:غزوات پیامبر اکرم]]
 
[[رده:غزوات پیامبر اکرم]]
 
[[رده:جنگ های صدر اسلام]]
 
[[رده:جنگ های صدر اسلام]]
 
[[رده:ستیزه گری های یهودیت با اسلام]]
 
[[رده:ستیزه گری های یهودیت با اسلام]]
 +
[[رده: مقاله های مهم]]
 +
 +
{{سنجش کیفی
 +
|سنجش=شده
 +
|شناسه= خوب
 +
|عنوان بندی مناسب= خوب
 +
|کفایت منابع و پی نوشت ها= خوب
 +
|رعایت سطح مخاطب عام= خوب
 +
|رعایت ادبیات دانشنامه ای= خوب
 +
|جامعیت= خوب
 +
|رعایت اختصار= خوب
 +
|سیر منطقی= خوب
 +
|کیفیت پژوهش= خوب
 +
|رده= ندارد
 +
}}

نسخهٔ کنونی تا ‏۱۷ اکتبر ۲۰۲۲، ساعت ۰۷:۲۳

«غزوه بنی­ نضیر»، دومین جنگ پیامبر اکرم (صلى الله علیه و آله) با گروهی از یهودیان مدینه به نام «بنى نضیر» است که در سال چهارم هجری اتفاق افتاد.[۱] آنان پس از پیمان‌شکنى و توطئه علیه رسول خدا، توسط مسلمانان محاصره و پس از چند روز تسلیم شدند و سرانجام مجبور به ترک مدینه گردیدند. بدین ترتیب یکى از تحریک کنندگان قبایل عرب بر ضد اسلام از بین رفت. برخی آیات سوره حشر نیز پیرامون این حادثه نازل گردید.

غزوه بنی نضیر
۲۵۰px
زمان ربیع الأول سال چهارم‌ هجری
مکان مدینه
غزوه قبلی غزوه حمراء الأسد
غزوه بعدی غزوه ذات الرقاع
علت غزوه مقابله با یهودیانی که تصمیم به ترور رسول خدا(ص) داشتند و عهد خود را با ایشان شکستند.
نتیجه پیروزی مسلمانان و اخراج یهودیان بنی نضیر از مدینه.
دوطرف درگیری و تعداد آنها
مسلمانان یهودیان بنی نضیر مدینه
فرماندهان
رسول خدا(ص) حُیى بن اخطب
پرچم داران
امام علی(ع) ــــ
تلفات
ـــ ده نفر که تصمیم به ترور شبانه رسول خدا(ص) داشتند.
نزول آیات ۱ - ۱۷ سوره حشر

تأثیر یهودیان بر جامعه اسلامی

قرآن، یهودیان را پس از مشرکان، بدترین دشمنان مؤمنان مى‌داند، در حالى که از مسیحیان به نرمى سخن مى‌ گوید.[۲] طبیعى است که یهودیان هیچ فرصتى را براى نابودى اسلام و رسول خدا (صلى الله علیه و آله) از دست نمى ‌دادند؛ در عین حال، به دلیل آن که در اقلیت بودند در همان آغاز هجرت رسول خدا صلى الله علیه و آله معاهده صلحى را با آن حضرت پذیرفته بودند.

سه طایفه یهودى بنى قَینُقاع، بنى النضیر و بنى قریظه تقریباً در یک مثلثى شکل در سمت شمال شرقى محله قبا زندگى مى ‌کردند. بنى نضیر نزدیکترین طایفه به محل قبا بودند. یهودیان که بنى نضیر باشکوه‌ترین و گرامى ‌ترین آنان بودند، در قلب دولت اسلامى زندگى مى‌ کردند. از این رو مى‌ توانستند به دقیق‌ترین اطلاعات و مسائل پنهان و آشکار و میزان دقیق امکانات و توانمندى‌هاى مادى و معنوى مسلمانان و نیز تمامى مسائل موجود در جامعه اسلامى از جمله روابط و مناسبات گروه‌هاى مختلف با هم دست یابند و به آن شناخت و آگاهى کامل پیدا کنند. یهودیان در عمق جامعه نوپاى اسلامى حتى در سطوح رهبرى و در میان کسانى که نقش فعالى در تصمیم‌گیرى و حل و عقد پیمان‌ها داشتند حضور داشتند.

از سوى دیگر، یهودیان از نظر ثروت و دارایى نیز قدرت بزرگى به شمار مى‌ رفتند. آنها حجم عظیمى از زیور آلات را در تملّک خویش داشتند. علاوه بر این یهودیان آن قدر از مردم طلب مدت‌دار داشتند که آن را مانع مهمى براى بیرون رفتن از مدینه مى‌ دانستند.

تاریخ غزوه بنی‌نضیر

زمان برخورد با بنى النضیر و اخراج آنها به روایت واقدی، ربیع الاول چهارم هجرى (سى و هفتمین ماه هجرت) بوده است. اما ابن شهاب زهرى معتقد بوده است که واقعه اخراج بنى النضیر بعد از غزوه بدر و پیش از غزوه احد بوده است‌.[۳] تاریخ غزوه بدر را ۱۷ ماه رمضان سال ۲ هجری و غزوه احد را ۷ ماه شوال سال ۳ قمری گفته اند.

علت وقوع غزوه بنی‌نضیر

مورخان چندین علت را برای وقوع غزوه بنی نضیر بیان می کنند، از جمله:

  • در بیشتر منابع حدیثى و تاریخى در بیان سبب غزوه بنى نضیر آمده است‌ که رسول خدا (ص) نزد بنى نضیر آمد تا از آنان براى پرداخت دیه دو مرد از بنی عامر که عمرو بن امیه در مسیر بازگشت از بئر معونه، آنان را کشته بود، کمک بگیرد.[۴] بنى نضیر در صدد برآمدند تا علیه آن حضرت مکر ورزند و با پرتاب سنگى از پشت بام، او را بکشند. جبرئیل حضرت را از این توطئه با خبر کرد. پیامبر اکرم (ص) توطئه یهودیان علیه جان خود و تلاش آنان را براى ترور خویش، پیمان‌شکنى آنان تلقى کرد و آن را دلیل موجّهى براى مقابله با یهودیان و اتخاذ موضع قوى و کوبنده بر ضدّ آنان دانست. روشن است که ترور رهبرى اسلامى روشن ‌ترین و خطرناک‌ ترین مظاهر خیانت است و لازم نیست منتظر ماند تا خیانت‌گران اعلان جنگ کنند و در این باره به صورت عملى و آشکار اقدام نمایند.
  • عده ای معتقدند که سبب این جنگ آن بود که یهود بنى نضیر از رسول خدا (ص) درخواست کردند تا همراه سه نفر از یارانش براى مناظره در امر دین به سوى آنان بیرون رود. یهودیان در زیر لباس خود، خنجر پنهان کرده بودند. زنى از بنى نضیر به دست برادر انصارى مسلمانش به پیغمبر (ص) خبر داد که بنى نضیر چه قصدى دارند. پیامبر (ص) چون از توطئه آنان با خبر شد، از میان راه بازگشت‌.[۵]
  • برخی نیز معتقدند هنگامى که مسلمانان در جنگ احد شکست خوردند، بنى نضیر مردد شدند و پیمان شکستند. کعب بن اشرف همراه چهل مرد سواره از یهودیان به مکه رفت و با آنان هم قسم و هم پیمان شدند که در جنگ علیه محمّد هم نظر باشند. سپس ابوسفیان همراه چهل مرد از قریش و کعب بن اشرف همراه چهل مرد از یهود وارد مسجد الحرام شدند و بین پرده و خانه کعبه از همدیگر پیمان وفادارى گرفتند. آنگاه کعب و یارانش به مدینه بازگشتند. جبرئیل فرود آمد و پیامبر (ص) را از اتحاد کعب بن اشرف و ابوسفیان علیه آن حضرت باخبر کرد و فرمان داد که کعب بن اشرف را بکشد. پس محمّد بن مسلمه انصارى که برادر رضاعى کعب بود، او را کشت.[۶]

وقایع مرتبط با غزوه بنی‌نضیر

دستور به اخراج یهودیان

یک قلعه به جای مانده از یهودیان بنی‌نضیر

منابع مى‌ گویند: رسول خدا صلى الله علیه و آله پس از اینکه از طریق وحى از خیانت بنی نضیر آگاهى یافت، بدون آن که با کسى از یارانش سخن بگوید به مدینه بازگشت. آنان چندى منتظر شدند و پس از آن که احساس کردند رسول خدا صلى الله علیه و آله برنمى ‌گردد به مدینه آمدند. آنگاه رسول خدا محمد بن مَسْلمه را که از اوس بوده و این طایفه یهود، در جاهلیت هم پیمان آنان بودند، به سراغ یهودیان فرستاد و گفت که باید مدینه را ترک کنند. آنان از این که یک اوسى آمده اظهار شگفتى کردند اما ابن مسلمه گفت: تَغَیرتِ القلوب؛ آن وضع سابق دگرگون شده است.[۷]

یهودیان نخست به رفتن راضى شدند اما وقتى پیام عبدالله بن ابَىّ به حُیّى بن اخطب رسید که همراه هم‌پیمانانش از آنان دفاع مى ‌کند، اندکى سست شدند. عبدالله بن ابى در پى بنى قریظه فرستاد، اما آنان گفتند که حاضر به نقض عهد نیستند. اختلاف میان یهودیان ناشى از اعتماد به سخن عبدالله یا عدم اعتماد به آنان بود. مخالفان مى‌گفتند که عبدالله بن ابى قابل اطمینان نیست، او نظیر همین وعده‌ها را به بنى قینقاع نیز داد اما اقدامى نکرد. به علاوه او در هر حال خزرجى است و ما در جاهلیت در کنار اوس با طایفه او جنگیده‌ ایم. به علاوه عبدالله نه یهودى است، نه مسلمان و نه حتى بر دین خود، و لذا نمى‌توان بر وى اعتماد کرد. چنین اقدامى سبب از بین رفتن اموال، پایمالى شرف، اسیرى خانواده و از بین رفتن جنگجویان ما خواهد بود.[۸] نفوذ حیى بن اخطب سبب شد تا او بنى النضیر را به مقاومت وا دارد. او پیامى به رسول خدا صلى الله علیه و آله فرستاد که ما از اینجا نخواهیم رفت‌.

محاصره بنی‌نضیر

رسول خدا (ص) به حضرت على (ع) فرمود: به سوى بنى نضیر حرکت کن. على (ع) پرچم (رایت) را به دست گرفت و حرکت کرد. رسول خدا (ص) در پى‌آمد و دژهاى بنى نضیر را محاصره کرد.[۹] که موجب رعب و وحشت یهود، و شکست روحى و روانى آنان شد. رسول خدا (ص) سپس دستور داد تا خیمه او را در دورترین نقطه محله بنى خطمه زدند. چون شب فرا رسید، مردى از یهود بنى نضیر که تیرانداز ماهرى بود، تیرى انداخت که به خیمه حضرت اصابت کرد. پیامبر (ص) دستور داد تا خیمه ‌اش را در فاصله دورترى در میانه دشت نصب کردند و مهاجران و انصار آن را در میان گرفتند.

رشادت حضرت علی علیه‌السلام

هنگامى که تاریکى شب فرا رسید، علی بن ابی طالب (ع) را ندیدند. مردم گفتند: اى رسول خدا، ما على را نمى‌بینیم. فرمود: من او را مى‌بینم که در پى انجام کارى است، فکرش را نکنید. اندکى گذشت که على (ع) در حالى که سر آن یهودى تیرانداز را در دست داشت، از راه رسید. على (ع) سر وى را که عزورا نامیده مى‌شد، مقابل پیامبر (ص) بر زمین انداخت. پیامبر (ص) فرمود: چگونه این کار را کردى؟ گفت: من این خبیث را جسور و شجاع یافتم. پس مدتى در کمین او نشستم و با خود گفتم: ممکن است، این جرأت را داشته باشد که شبانه بر ما حمله برد و شبیخون بزند. اتّفاقا امشب او را دیدم که در حالى که شمشیر برهنه در دست دارد، همراه نه تن از یهودیان پیش مى‌آید. پس حمله کردم و او را کشتم. همراهانش گریختند، ولى همین نزدیکى ‌ها هستند. اگر چند نفرى را همراه من بفرستید، امیدوارم بر آنان دست یابم. پیامبر (ص) ده نفر از جمله ابو دجانه و سهل بن حنیف را همراه او فرستاد. آنان دشمنان را پیش از آن که به حصار برسند و وارد دژ شوند، گرفتند و کشتند. سرهاى آنان را براى پیامبر (ص) آوردند. حضرت دستور داد تا در یکى از چاه‌هاى بنى خطمه انداختند. همین مسأله علّت فتح دژهاى بنى نضیر بود.[۱۰]

قطع درختان خرمای بنی‌نضیر

پیامبر (ص) به مسلمانان دستور داد تا درختان خرماى بنى نضیر را بریده و آتش بزنند. این اقدام در محلى به نام بویره صورت گرفت. یهودیان فریاد برآوردند که: اى محمّد، تو مردم را از تباهى و فساد در زمین باز مى ‌داشتى. حال چه شده که درختان خرما را قطع مى‌ کنى و مى سوزانى؟! خداوند در این باره فرمود: «ما قَطَعْتُمْ مِنْ لِینَةٍ أَوْ تَرَکتُمُوها قائِمَةً عَلى‌ أُصُولِها فَبِإِذْنِ اللَّهِ وَ لِیخْزِی الْفاسِقِینَ».[۱۱] آنچه از درختان خرما بریدید یا آن‌ها را بر ریشه‌ هایشان بر جاى نهادید، به فرمان خدا بود، تا نافرمانان را خوار گرداند.[۱۲]

وضعیت روحی یهودیان در محاصره

آیه مبارکه زیر تصویرى دقیق از وضعیت کسانى را ترسیم مى‌کند که به خداى یگانه ایمان ندارند. چه این وضعیت را به علل و اسباب آن ارجاع داده و به طرزى کاملا دقیق و آشکار به سرچشمه‌هاى واقعى آن مربوط ساخته است: «لا یقاتِلُونَکمْ جَمِیعاً إِلَّا فِی قُرىً مُحَصَّنَةٍ أَوْ مِنْ وَراءِ جُدُرٍ بَأْسُهُمْ بَینَهُمْ شَدِیدٌ تَحْسَبُهُمْ جَمِیعاً وَ قُلُوبُهُمْ شَتَّى ذلِک بِأَنَّهُمْ قَوْمٌ لا یعْقِلُون‌»[۱۳] آنان به صورت دسته جمعى جز در قریه‌هاى داراى استحکامات، یا از پشت دیوارها با شما نخواهند جنگید. جنگشان میان خودشان سخت است. آن‌ها را متحد و یک پارچه مى‌پندارى ولى دل‌هایشان پراکنده است. زیرا آنان مردمى اند که نمى‌ اندیشند.

در معاهدات و پیمان‌ هایى که رسول خدا (ص) با یهودیان مدینه بست، آنان به عنوان یک وحدت دینى و اجتماعى مطرح نشده ‌اند، بلکه هر یک از قبایل سه ‌گانه یهودى: بنى قینقاع، بنی نضیر و بنى قریظه، به عنوان مستقل با آن حضرت پیمان حسن همجوارى امضا کردند. در خیبر و فدک نیز به همین نحو با هر کدام به صورت جداگانه برخورد شد. این گویاى جدایى و پراکندگى یهودیان از همدیگر است که هر یک خود را حزب و دسته مستقلى مى ‌شمرد و با سایر هم ‌کیشان خود کارى نداشت. از سوى دیگر ملاحظه مى ‌شود که هیچ کدام از قبایل یهودى به حمایت و دفاع از قبیله دیگر همت نکرد. همچنان که متحدان و هم ‌پیمانان یهود از غطفان و منافقان هم به یارى هیچ کدام از قبایلى که با آنان پیمان بسته و وعده نصرت و یارى داده بودند، نیامدند.

خیانت منافقان به بنی‌نضیر

این نص قرآن کریم است که خداوند متعال در سخن از وضعیت آنان فرمود: «أَ لَمْ تَرَ إِلَى الَّذِینَ نافَقُوا یقُولُونَ لِإِخْوانِهِمُ الَّذِینَ کفَرُوا مِنْ أَهْلِ الْکتابِ لَئِنْ أُخْرِجْتُمْ لَنَخْرُجَنَّ مَعَکمْ وَ لا نُطِیعُ فِیکمْ أَحَداً أَبَداً وَ إِنْ قُوتِلْتُمْ لَنَنْصُرَنَّکمْ وَ اللَّهُ یشْهَدُ إِنَّهُمْ لَکاذِبُونَ لَئِنْ أُخْرِجُوا لا یخْرُجُونَ مَعَهُمْ وَ لَئِنْ قُوتِلُوا لا ینْصُرُونَهُمْ وَ لَئِنْ نَصَرُوهُمْ لَیوَلُّنَّ الْأَدْبارَ ثُمَّ لا ینْصَرُونَ، لَأَنْتُمْ أَشَدُّ رَهْبَةً فِی صُدُورِهِمْ مِنَ اللَّهِ ذلِک بِأَنَّهُمْ قَوْمٌ لا یفْقَهُونَ».[۱۴] مگر کسانى را که به نفاق برخاستند ندیدى که به برادران اهل کتاب خود که از در کفر در آمده بودند مى‌گفتند: اگر اخراج شدید، حتما با شما بیرون خواهیم آمد و علیه شما هرگز از کسى فرمان نخواهیم برد؛ و اگر با شما جنگیدند، حتما شما را یارى خواهیم کرد و خدا گواهى مى‌دهد که قطعا آنان دروغ‌گویانند. اگر یهود اخراج شوند، آن‌ها با ایشان بیرون نخواهند رفت و اگر با آنان جنگیده شود، (منافقان) آن‌ها را یارى نخواهند کرد، و اگر یاریشان کنند، حتما (در جنگ) پشت خواهند کرد و دیگر یارى نیابند. شما قطعا در دل‌هاى آنان بیش از خدا مایه هراسید. چرا که آنان مردمانى‌اند که نمى ‌فهمند.

سلّام بن مشکم به حىّ بن اخطب درباره وعده یارى عبداللّه بن ابى گفت: وعده ابن ابى ارزشى ندارد. او مى‌خواهد ترا به ورطه هلاک بیندازد تا با محمّد بجنگیم، ولى خودش در خانه ‌اش بنشیند و تو را تنها بگذارد. ابى از کعب بن اسد هم کمک خواسته، ولى او نپذیرفته و گفته است: تا من زنده هستم، هیچ کس از بنى قریظه پیمان‌ شکنى نخواهد کرد. ابن ابى به هم‌ پیمانان خود از بنى قینقاع هم همین وعده‌ها را داده بود که به تو داده است، امّا چون آن‌ها پیمان شکستند، جنگ را شروع و خود را در حصارهاى خویش زندانى کردند و به امید وعده‌ هاى ابن ابى منتظر نشستند، امّا او در خانه خود نشست و محمّد، بنى قینقاع را محاصره کرد و ایشان به ناچار تن به حکم و فرمان او دادند. ابن ابى هرگز نه هم‌پیمانان خود را یارى مى دهد و نه کسانى که او را از تعرض مردم حفظ کرده‌ اند.

اخراج بنی‌نضیر از مدینه

محاصره بنی نضیر به مدت شش و به روایتى پانزده روز طول کشید. پافشارى و لجاجت یهودیان، سودى برایشان نداشت و سرانجام براى حفظ جان خود با پیامبر صلی الله علیه و آله مصالحه کردند. بدین گونه که اسباب و وسایل منقول خود را بردارند و از مدینه خارج گردند و سلاح و ابزارهاى جنگى و زمین‌ ها و خانه‌ هاى خویش را براى مسلمانان باقى گذارند. بیشتر تاریخ نویسان عقیده دارند که در این حادثه خونی ریخته نشد، ولی شیخ مفید می گوید: شب فتح، نبرد مختصری که منجر به قتل ده نفر از یهودیان شد صورت گرفت و با کشته شدن آنها مقدمات تسلیم شدن بنی­ نضیر گردید.[۱۵]

بنى النضیر بر ششصد شتر سوار شدند و مدینه را ترک کردند. مقصد آنان خیبر، واقع در ۱۶۵ کیلومترى شمال مدینه در راه شام بود. قاعدتاً دلخوشى آنان به استقرار در خیبر در کنار هم‌پیمانان یهودیشان بود و امید آن داشتند تا روزى بتوانند بار دیگر به مدینه بازگردند. شاید اصرار مسلمانان در خراب کردن خانه‌ هاى آنان براى قطع این امید واهى بوده است. البته خود آنان براى بردن وسایل خانه‌ هاى خود و حتى چهارچوب درها، خانه هایشان را خراب مى‌ کردند. ابن اسحاق مى ‌گوید که شمارى از آنان نیز به شام رفتند.

غنایم بنی‌نضیر و تقسیم آن

غنایم بر جاى مانده از این غزوه شامل مقدارى سلاح بود که بالغ بر پنجاه زره، پنجاه کلاهخود، سیصد شمشیر و اشیاء دیگر بود.[۱۶] مسلم است که این مقدار بسیار اندکى از سلاحهاى آنان بوده است و لذا واقدى مى ‌افزاید: گفته شده که مقدارى را پنهان کرده و یا همراه خود بردند.[۱۷] اصل غنایم، نخلها و زمین‌هاى حاصلخیزى بود که در دست یهودیان بود.

هنگامى که خداوند اموال و اراضى بنى نضیر را نصیب پیغمبر (ص) کرد و به موجب آیه کریمه قرآن، خالصه آن حضرت بود؛ چنان که یحیى بن آدم قرش از کلبى روایت کرده، رسول خدا (ص) اموال بنى نضیر را تقسیم کرد مگر هفت باغ که نگه داشت و آن را تقسیم ننمود.[۱۸] قرآن درباره فَى‌ء مى ‌فرماید: «ما أَفاءَ اللَّهُ عَلى‌ رَسُولِهِ مِنْ أَهْلِ الْقُرى‌ فَلِلَّهِ وَ لِلرَّسُولِ وَ لِذِی الْقُرْبى‌ وَ الْیتامى‌ وَ الْمَساکینِ وَ ابْنِ السَّبِیلِ ...»[۱۹] آنچه خداوند از دارایى ساکنان آن قریه‌ها عاید پیامبرش گردانید، از آن خدا و از آن پیامبر، و متعلّق به خویشاوندان نزدیک (وى) و یتیمان و بینوایان و در راه‌ ماندگان است ...

عمر بن خطّاب می گوید: اموال بنى نضیر، فى‌ء خداوند به پیامبرش بود که مسلمانان براى تصرّف آن لشکرکشى نکردند و اسب و اسلحه به کار نبردند. از این رو خالصه آن حضرت بود. او خرج یک سال (یک بار هم گفت: قوت یک سال) خانواده‌اش را از آن برمى‌ داشت و باقى‌ مانده را صرف خرید اسب و اسلحه براى جنگ در راه خدا مى ‌کرد.[۲۰]

اگر روایت عمر بن خطاب درست باشد باید دانست که پیامبر (ص) این کار را داوطلبانه در راه خدا انجام داده است. همان‌گونه که هر کس با اموال خویش عمل مى‌ کند و آن را در راهى که خود مى‌ خواهد، به مصرف مى ‌رساند.

رسول خدا (ص) انصار را مخیر ساخت که یا اموال بنى نضیر را بین آنان و مهاجران تقسیم کند و مهاجران همچنان با انصار بمانند یا اینکه همه را به مهاجران بدهد و آنان از انصار جدا شوند و زمین‌ هایشان را به خودشان بازگردانند. سعد بن عباده و سعد بن معاذ صحبت کردند و گفتند: اى رسول خدا، استدعا داریم که آن را به طور اختصاصى در میان مهاجران تقسیم کنید و آنان همچنان در خانه‌ هایمان بمانند. گروه انصار همگى با این پیشنهاد موافقت کردند. خداوند این آیه را نازل فرمود: «وَ یؤْثِرُونَ عَلى‌ أَنْفُسِهِمْ وَ لَوْ کانَ بِهِمْ خَصاصَةٌ».[۲۱]

رسول خدا (ص) این اموال را بین مهاجران تقسیم کرد تا زحمت آنان را از انصار بردارد، زیرا انصار آن‌ها را در اموال و خانه ‌هاى خود سهیم کرده بودند. جز این که به علّت نیازمندى ابو دجانه و سهل بن حنیف پیغمبر (ص) به این دو مرد انصارى هم از اموال بنى نضیر سهمى داد.

پانویس

  1. واقدی، محمد بن سعد؛ کتاب المغازی، تحقیق مارسدن جونس، بیروت، مؤسسة الاعلمی، ۱۹۸۹م.، الطبعه الاولی، ج۱، ص۳۶۳.
  2. مائده، ۸۲
  3. دلائل النبوه، بیهقى، ج ۳، صص ۱۷۶، ۳۵۴
  4. گفته اند که پیامبر (ص) از این رو براى پرداخت دیه دو مرد عامرى نزد بنى نضیر رفت که این قوم هم پیمان بنى عامر بودند. بدین ترتیب کار پرداخت دیه به کمک آنان تسهیل مى‌شد، زیرا آنچه به عامریان پرداخت مى‌شد، از جیب هم‌پیمانان خودشان بود (سیره حلبى، ۲/ ۲۶۳- ۲۶۴).
  5. سیره حلبى، ۲/ ۲۶۳- ۲۶۴؛ وفاء الوفاء، ۱/ ۲۸۹؛ تاریخ الخمیس، ۱/ ۴۶۲.
  6. بحار الانوار، ۲۰/ ۱۵۸؛ مجمع البیان، ۹/ ۲۵۷؛ مناقب آل ابى طالب، ۱/ ۱۹۶؛ تاریخ الخمیس، ۱/ ۴۶۰.
  7. المغازى، ج ۱، ص ۳۶۷
  8. المغازى، ج ۱، ص ۳۶۹
  9. تفسیر قمى، ۲/ ۳۵۹؛ بحار الانوار، ۰/ ۱۹۶؛ صافى( تفسیر)، ۵/ ۱۵۴.
  10. الارشاد، ۴۹- ۵۰؛ بحار الانوار، ۲۰/ ۱۷۲- ۱۷۳؛ مناقب آل ابى طالب، ۱/ ۱۹۶- ۱۹۷؛ المغازى، ۱/ ۳۷۱- ۳۷۲؛ کشف الغمّه، ۱/ ۲۰۱، ۲۵۵؛ سیره حلبى، ۲/ ۲۶۵.
  11. حشر( ۵۹): ۵
  12. جامع البیان، ۲۸/ ۲۳؛ اسباب النزول، ۲۳۷- ۲۳۸؛ الطبقات الکبرى، ۲/ ۵۸؛ فتوح البلدان، ۱/ ۱۹- ۲۰؛ مسند احمد، ۲/ ۸، ۵۲، ۱۴؛ دلائل النبوه، ۴۲۹؛ معجم البلدان، ۱/ ۵۱۲؛ صحیح بخارى، ۳/ ۱۱؛ البدایة و النهایه، ۴/ ۷۷- ۷۹؛ مناقب آل ابى طالب، ۱/ ۱۹۷؛ سنن ابن ماجه، ۲/ ۹۴۸؛ جوامع الجامع، ۴۸۶؛ المغازى، ۱/ ۳۸۱؛ التفسیر الکبیر، ۲۹/ ۲۸۳؛ الکشّاف، ۴/ ۵۰۱؛ تفسیر صافى، ۵/ ۱۵۴؛ البرهان فى تفسیر القرآن، ۴/ ۳۱۳.
  13. حشر( ۵۹): ۱۴.
  14. حشر( ۵۹): ۱۱- ۱۳.
  15. الارشاد، /۴۷ و ۴۸.
  16. السیرة النبویه، ابن هشام، ج ۳، ص ۱۹۱
  17. المغازى، ج ۱، ص ۳۷۷
  18. الخراج، ۳۶؛ بنگرید: مجمع البیان، ۹/ ۲۶۰؛ التبیان، ۹/ ۵۶۲.
  19. الخراج، ۳۶؛ بنگرید: مجمع البیان، ۹/ ۲۶۰؛ التبیان، ۹/ ۵۶۲.
  20. مسند احمد، ۱/ ۲۵؛ فتح القدیر، ۵/ ۱۹۹؛ فتوح البلدان، ۱/ ۲۰؛ الجامع الصحیح، ۴/ ۲۱۶؛ سنن نسائى، ۷/ ۱۳۲؛ التبیان، ۹/ ۵۶۱- ۵۶۲؛ الدر المنثور، ۶/ ۱۹۲؛ معجم البلدان، ۵/ ۲۹۰.
  21. حشر( ۵۹): ۹.

منابع

  • جعفر سبحانی، فروغ ابدیت، جلد ۲.
  • سیرت جاودانه/ ترجمه‌ الصحیح من سیرة النبی الأعظم‌، جعفر مرتضى عاملى/ مترجم محمد سپهرى‌، پژوهشگاه فرهنگ و اندیشه اسلامى‌، ۱۳۸۴ش‌.
  • رسول جعفریان، سیره رسول خدا، انتشارات دلیل ما.
  • مغازى تاریخ جنگهاى پیامبر، محمد بن عمر واقدى، ترجمه محمود مهدوى دامغانى، تهران، مرکز نشر دانشگاهى، ۱۳۶۹ش.
  • عباس ميرزايی، "غزوه بنی نضير"، دانشنامه پژوهه، بازیابی: ۱۳ بهمن ۱۳۹۲.
  • سيد تقى واردى، روزشمار تاريخ اسلام، جلد سوم، ماه ربیع الاول.
غزوات پیامبر اکرم (ص)
2 هجری غزوه ودّان * غزوه بواط * غزوه عشيره‌ * غزوه كدر * غزوه بنى قينقاع * غزوه سويق‌
3 هجری غزوه بدر * غزوه غطفان‌ * غزوه احد * غزوه حمراء الأسد
4 هجری غزوه بنى نضير * غزوه ذات الرقاع * غزوه بدر الموعد
5 هجری غزوه دومة الجندل‌ * غزوه خندق یا احزاب * غزوه بنى قريظه‌
6 هجری غزوه بنى لحيان * غزوه ذى قرد * غزوه بنى مصطلق * غزوه حديبيه
7 هجری غزوه خيبر
8 هجری غزوه فتح مكه‌ * غزوه حنين * غزوه طائف‌
9 هجری غزوه تبوك‌
حضرت محمد (صلی الله علیه و آله)
رحمة للعالمین.jpg
رویدادهای مهم زندگی
حمله اصحاب فیل به مکهسفر پیامبر اکرم به شامازدواج با حضرت خدیجه کبری (س) • گذاشتن سنگ حجرالاسود در جای خویش • مبعثمعراجولادت حضرت فاطمه سلام الله علیهارفتن به شعب ابی طالبعام الحزنسفر به طائفهجرت به مدینهازدواج حضرت علی (ع) و حضرت فاطمه (س)غزوه بدرغزوه احدغزوه احزابصلح حدیبیهغزوه خیبرسریه ذات السلاسل فتح مکهغزوه حنینغزوه تبوکغدیر خم
بستگان
امیرالمؤمنین علی بن ابی طالب (ع) •عبدالله بن عبدالمطلب(س) • عبدالمطلبابوطالب(ع) • حمزه بن عبدالمطلب(ع) • عباس بن عبدالمطلبابولهبجعفر طیارآمنه(س) • فاطمه بنت اسد(س) • خدیجه کبری(س) • حضرت زهرا(س) • امام حسن(ع) • امام حسین(ع) • حضرت زینب(س)
اصحاب
سلمان فارسیعمار بن یاسرابوذرمقدادابوسلمه مخزومیزيد بن حارثهعثمان بن مظعونمصعب بن عمیرابوبکرطلحهزبیرعثمان بن عفانعمر بن خطابسعد بن ابی وقاصعبدالله بن مسعوداسعد بن زرارهسعد بن معاذسعد بن عبادهعثمان بن حنیفسهل بن حنیفابو ایوب انصاری حذیفة بن یمانخالد بن سعيدخزیمة بن ثابتعبدالله بن رواحهاویس قرنیعبدالله بن مسعود بلال حبشی
مکان های مرتبط
مکهمدینهغار حراکعبهشعب ابوطالبغدیر خمفدکبقیعغار ثورمسجد قبامسجد النبیمسجد الحرام