سعد بن عبدالله اشعری قمی: تفاوت بین نسخه‌ها

از دانشنامه‌ی اسلامی
پرش به ناوبری پرش به جستجو
جز
 
(۲ نسخهٔ میانیِ همین کاربر نمایش داده نشده است)
سطر ۱: سطر ۱:
سعد بن عبدالله اشعرى از محدثان بزرگ شيعه<ref>رجال نجاشى، ج 1، ص 401.</ref> در قرن سوم هجرى بود.<ref> الاعلام، ج 3، ص 83.</ref>
+
'''«سعد بن عبدالله اشعرى قمی»''' (م، ۳۰۰ ق)، از [[محدث|محدثان]] بزرگ [[شیعه|شیعه]] در قرن سوم هجرى است که دوران امامت [[امام حسن عسکرى|امام عسکرى]] و [[امام زمان عجل الله فرجه الشریف|حضرت مهدی]] (علیهماالسلام) را درک کرد. روایات او در منابع گوناگون روایى شیعه بخصوص در [[کتب اربعه|کتب اربعه]] فراوان است. [[احمد بن علی نجاشی|نجاشى]] ضمن توثیق سعد بن عبدالله، ۳۶ عنوان کتاب از جمله «المقالات و الفِرَق» برای او برشمرده است. [[علی بن حسین بن بابویه قمی|ابن بابویه قمى]] و [[جعفر بن محمد قولویه|جعفر بن محمد بن قولویه]] از شاگردان و راویان او هستند.
 
+
{{شناسنامه عالم
سعد اشعرى دوران امامت [[امام حسن عسكرى]] عليه‌السلام و دوران [[امام زمان عجل الله فرجه الشریف|حضرت صاحب الزمان]] عجل الله تعالی فرجه و [[غيبت صغرى]] را درك كرد. پدرش نيز از راويان و محدثان شيعه بود، اما رجال شناسان از او با عنوان «محدث قليل الحديث» ياد كرده اند.<ref name=":0">حاوى الاقوال، ج 1، ص 409.</ref>
+
||نام کامل = '''سعد بن عبدالله اشعرى قمی'''
 
+
||تصویر=
 +
||زادروز = 
 +
|زادگاه =
 +
|وفات =  ۳۰۰ قمری
 +
|مدفن = [[قم]]
 +
|اساتید =  محمد بن ادریس رازى، [[احمد بن محمد بن خالد برقى]]، [[علی بن مهزیار اهوازی|على بن مهزیار اهوازی]]، [[ابراهیم بن مهزیار اهوازی|ابراهیم بن مهزیار اهوازی]]،...
 +
|شاگردان = [[علی بن حسین بن بابویه قمی|على بن حسین بن بابویه قمى]]، [[شیخ کلینی|محمد بن یعقوب کلینى]]، [[جعفر بن محمد قولویه|جعفر بن محمد بن قولویه قمى]]، احمد بن محمد بن یحیى عطار،...
 +
|آثار = بصائر الدرجات، المقالات و الفرق، فضل النبى، الرد على الغلاة، ناسخ القرآن و منسوخه و محکم و متشابهه، فضل الدعاء و الذکر،...
 +
}}
 
==زندگی‌نامه==
 
==زندگی‌نامه==
  
ابوالقاسم سعد بن عبدالله اشعرى قمى، مدتى در [[بغداد]] سكونت داشت<ref>هدية العارفين، ج ص 384.</ref> اما احتمالا اقامت دائمى‌اش در [[قم]] بود.
+
از تاریخ تولد ابوالقاسم سعد بن عبدالله اشعرى قمى خبر دقیقی در دست نیست، ولی از آنجا که وی از محضر استادانی چون [[احمد بن محمد بن خالد برقى|احمد بن محمد برقی]] (م، ۲۷۴ ق) استفاده کرده و نیز جمعی از [[محدث|محدثان]] نامدار مانند [[شیخ کلینی|ثقة‌الاسلام کلینی]] (م، ۳۲۹ ق) افتخار شاگردی وی را داشته‌اند، تولد وی تقریبا در حوالی سال ۲۳۵ قمری می باشد. پدرش نیز از راویان و محدثان شیعه بود، اما رجال شناسان از او با عنوان «محدث قلیل الحدیث» یاد کرده اند.<ref name=":۰">حاوى الاقوال، ج ۱، ص ۴۰۹.</ref>
  
سعد اشعرى دوران امامت [[امام حسن عسكرى]] عليه‌السلام و دوران [[امام زمان عجل الله فرجه الشریف|حضرت صاحب الزمان]] عجل الله تعالی فرجه و [[غيبت صغرى]] را درك كرد. پدرش نيز از راويان و محدثان شيعه بود، اما رجال شناسان از او با عنوان «محدث قليل الحديث» ياد كرده اند.<ref name=":0" />
+
سعد اشعرى دوران امامت [[امام حسن عسکرى]] علیه‌السلام و دوران [[امام زمان عجل الله فرجه الشریف|حضرت صاحب الزمان]] عجل الله تعالی فرجه و [[غیبت صغرى]] را درک کرد. پدرش نیز از راویان و محدثان شیعه بود، اما رجال شناسان از او با عنوان «محدث قلیل الحدیث» یاد کرده اند.<ref name=":۰" />
  
احتمالاً سعد در [[عراق]] با شش تن از حاكمان [[حکومت بنی عباس|عباسى]] معاصر بود. نقطه مشترك خلفاى عباسى، حبس و تهديد و شكنجه خاندان [[پیامبر اسلام|پيامبر]] صلی الله علیه بود. در اين ميان ياران و شيفتگان علوم [[ائمه اطهار|ائمه]] عليهم‌السلام از هر گونه تماس با این معادن علم منع مى شدند. شايد به همين دليل نجاشى مى نويسد: «سعد اشعرى از [[امام حسن عسكرى]] علیه‌السلام روايتى ندارد».<ref>رجال نجاشى .</ref>
+
احتمالاً سعد بن عبدالله در [[عراق]] با شش تن از حاکمان [[حکومت بنی عباس|عباسى]] معاصر بود. نقطه مشترک خلفاى عباسى، حبس و تهدید و شکنجه خاندان [[پیامبر اسلام|پیامبر]] صلی الله علیه بود. در این میان یاران و شیفتگان علوم [[ائمه اطهار|ائمه]] علیهم‌السلام از هر گونه تماس با این معادن علم منع مى شدند. شاید به همین دلیل نجاشى مى نویسد: «سعد اشعرى از [[امام حسن عسکرى|امام عسکرى]] علیه‌السلام روایتى ندارد».<ref>رجال نجاشى .</ref>
  
بنابراين دوران حيات سعد بن عبدالله اشعرى با تنش‌هاى سياسى و اجتماعى در [[ایران|ايران]] و [[عراق]] مصادف بود. با اين حال سعد از رسالت خود (نشر حديث و تأليف كتاب) دست نكشيد.
+
بنابراین دوران حیات سعد بن عبدالله اشعرى با تنش‌هاى سیاسى و اجتماعى در [[ایران|ایران]] و [[عراق]] مصادف بود. با این حال سعد از رسالت خود (نشر حدیث و تألیف کتاب) دست نکشید.
  
سعد بن عبدالله اشعرى پس از سال‌ها كوشش در راه تحصيل، تعليم معارف دين، نشر احكام شريعت و ارشاد مردم، در 27 [[شوال]] سال 300 (يا 301) هـ.ق‌‌ به ديدار معبود شتافت. برخى معتقدند كه سعد اشعرى به هنگام وفات در منطقه «رستم» يا «رستمدار» در نزديكى استان مازندران حضور داشت<ref>الخلاصه، ص 78.</ref> اما مرقدش در [[قبرستان شیخان قم]] نزديك مرقد [[زکریا بن آدم|زكريا بن آدم اشعرى]] و [[زکریا بن ادریس|زكريا بن ادريس اشعرى]] قرار دارد.<ref>مراقد المعارف، ج ص 324.</ref>
+
سعد بن عبدالله اشعرى پس از سال‌ها کوشش در راه تحصیل روایات و تعلیم معارف دین، در ۲۷ [[شوال]] سال ۳۰۰ (یا ۳۰۱) قمری به دیدار معبود شتافت. برخى معتقدند مرقدش در [[قبرستان شیخان قم|قبرستان شیخان]] [[قم]] نزدیک مرقد [[زکریا بن آدم|زکریا بن آدم اشعرى]] قرار دارد.<ref>مراقد المعارف، ج ۱، ص ۳۲۴.</ref>
  
==اساتيد ==
+
==استادان و شاگردان==
  
اشعرى به تحصيل دانش و جمع‌آورى [[حدیث|حديث]] اشتياق زيادى داشته و همت بلندش براى كسب معارف او را بر آن داشت تا ضمن سفر به شهرهاى مختلف از علوم دانشمندان بهره گيرد. شمار محدثانى كه سعد اشعرى از آن‌ها روايت نقل كرده، به بيش از 34 نفر مى رسد،<ref>معجم رجال الحديث، ج ص 74.</ref> از جمله:
+
اشعرى به تحصیل دانش و جمع‌آورى [[حدیث|حدیث]] اشتیاق زیادى داشته و همت بلندش براى کسب معارف او را بر آن داشت تا ضمن سفر به شهرهاى مختلف از علوم دانشمندان بهره گیرد. شمار محدثانى که سعد اشعرى از آن‌ها روایت نقل کرده، به بیش از ۳۴ نفر مى رسد،<ref>معجم رجال الحدیث، ج ۸، ص ۷۴.</ref> از جمله:
  
*ابوعلى حسن بن عرفه عبدى بغدادى (متوفى 257 هـ.ق‌‌) اديب و محدث و صاحب آثارى در حديث و... از جمله كتاب الجزء است وى در سال 257 در [[سامرا]] درگذشت.<ref>معجم المؤلفين، ج ص 245.</ref>
+
*ابوعلى حسن بن عرفه عبدى بغدادى (متوفى ۲۵۷ هـ.ق‌‌) ادیب و محدث و صاحب آثارى در حدیث و... از جمله کتاب الجزء است وى در سال ۲۵۷ در [[سامرا]] درگذشت.<ref>معجم المؤلفین، ج ۳، ص ۲۴۵.</ref>
*ابوجعفر محمد بن عبدالملك دقيقى واسطى (متوفى 266 هـ.ق‌‌) او ساكن [[بغداد]] بود و تا زمان مرگش به كسب حديث پرداخت.<ref>تاريخ بغداد، ج ص 346.</ref>
+
*محمد بن عبدالملک دقیقى واسطى (متوفى ۲۶۶ هـ.ق‌‌) او ساکن [[بغداد]] بود و تا زمان مرگش به کسب حدیث پرداخت.<ref>تاریخ بغداد، ج ۲، ص ۳۴۶.</ref>
*ابوحاتم محمد بن ادريس رازى (متوفى 277). او در فهم حديث و شناخت سند تبحر داشت و آثارى نيز از وى در زمينه هاى [[تفسیر قرآن|تفسير]] و [[فقه]] بر جاى مانده است.<ref> معجم المؤلفين، ج ص 35.</ref>
+
*ابوحاتم محمد بن ادریس رازى (متوفى ۲۷۷). او در فهم حدیث و شناخت سند تبحر داشت و آثارى نیز از وى در زمینه هاى [[تفسیر قرآن|تفسیر]] و [[فقه]] بر جاى مانده است.<ref> معجم المؤلفین، ج ۹، ص ۳۵.</ref>
*ابومقاتل سيل ديلمى (نقيب رى)؛ او از راوىان [[امام هادى]] علیه‌السلام و مؤلف كتاب «الاحتجاج فى الامامة» مشتمل بر حديث و بحث‌هاى كلامى است.<ref> طبقات اعلام الشيعه، ج ص 134.</ref>
+
*ابومقاتل سیل دیلمى (نقیب رى)؛ او از راوىان [[امام هادى]] علیه‌السلام و مؤلف کتاب «الاحتجاج فى الامامة» مشتمل بر حدیث و بحث‌هاى کلامى است.<ref> طبقات اعلام الشیعه، ج ۱، ص ۱۳۴.</ref>
*ابومقاتل ضرير؛ از شاعران بزرگ عصر خود بود، او قصيده مشهورى درباره حسن بن زيد كه در طبرستان قيام كرد و به حكومت رسيد (250-270)، سرود.<ref> همان .</ref>
+
*ابومقاتل ضریر؛ از شاعران بزرگ عصر خود بود، او قصیده مشهورى درباره حسن بن زید که در طبرستان قیام کرد و به حکومت رسید (۲۵۰-۲۷۰)، سرود.<ref> همان .</ref>
*[[احمد بن محمد بن خالد برقى]] (متوفى 274 يا 280 هـ.ق‌‌)؛ راوى بزرگ و معروف شيعى و از اصحاب [[امام جواد]] و [[امام هادى]] علیهم‌السلام بود و در [[قم]] سكونت داشت. او نزديك به يكصد كتاب فقهى، تاريخى، انساب و رجال و غيره تأليف كرد.<ref>معجم رجال الحديث، ج ص 261.</ref>
+
*[[احمد بن محمد بن خالد برقى]] (متوفى ۲۷۴ یا ۲۸۰ هـ.ق‌‌)؛ راوى معروف شیعى و از اصحاب [[امام جواد]] و [[امام هادى]] علیهماالسلام بود و در [[قم]] سکونت داشت. او نزدیک به یکصد کتاب فقهى، تاریخى، انساب و رجال تألیف کرد.<ref>معجم رجال الحدیث، ج ۲، ص ۲۶۱.</ref>
*[[علی بن مهزیار اهوازی|على بن مهزيار اهوازی]]؛
+
*[[علی بن مهزیار اهوازی|على بن مهزیار اهوازی]]؛
*[[ابراهیم بن مهزیار اهوازی|ابراهيم بن مهزيار اهوازی]].
+
*[[ابراهیم بن مهزیار اهوازی|ابراهیم بن مهزیار اهوازی]].
  
==شاگردان وی==
+
تربیت شاگردان بزرگ از فعالیت‌هاى دیگر سعد بود. او عمر خود را در راه بدست آوردن [[حدیث|حدیث]] و سخنان و علوم [[ائمه اطهار|امامان معصوم]] علیهم‌السلام سپرى کرد و براى حفظ و نشر آن به تشکیل محافل علمى و حوزه هاى فرهنگى روى آورد. در این مجامع علمى به گفت و شنود حدیث و تبادل اندیشه ها پرداخت، عاشقان فقه جعفرى و علوم علوى را تربیت کرد. کثرت شاگردان و تألیفات فراوان او از وجود چنین حوزه هایى خبر مى دهد. از میان شاگردان اشعرى مى توان به این افراد اشاره کرد:
  
تربيت شاگردان بزرگ از فعاليت‌هاى ديگر سعد بود. او عمر خود را در راه بدست آوردن حديث و سخنان و علوم [[ائمه اطهار|امامان معصوم]] علیهم‌السلام سپرى كرد و براى حفظ و نشر آن به تشكيل محافل علمى و حوزه هاى فرهنگى روى آورد. در اين مجامع علمى به گفت و شنود حديث و تبادل انديشه ها پرداخت، عاشقان فقه جعفرى و علوم علوى را تربيت كرد. كثرت شاگردان و تأليفات فراوان او از وجود چنين حوزهايى خبر مى دهد. از ميان شاگردان اشعرى مى توان به اين افراد اشاره كرد:
+
*[[علی بن حسین بن بابویه قمی|على بن حسین بن بابویه قمى]] (متوفى ۳۲۹ هـ.ق‌‌): پدر [[شیخ صدوق]] بود. [[جعفر بن محمد قولویه|جعفر بن محمد بن قولویه]] و [[احمد بن داوود قمی|احمد بن داوود قمى]] از وى حدیث نقل کرده اند. وی نزدیک به صد کتاب تألیف کرد.<ref>طبقات اعلام الشیعه، ج ۱، ص ۱۸۵.</ref>
 
+
*[[شیخ کلینی|محمد بن یعقوب کلینى]] (متوفى، ۳۲۹ هـ.ق‌‌): از بزرگان فقهاى شیعه و صاحب کتاب‌ «[[الکافی (کتاب)|الکافى]]» است.<ref>معجم رجال الحدیث، ج ۱۸، ص ۵۰.</ref>
* <I>[[علی بن حسین بن بابویه قمی|على بن حسين بن بابويه قمى]] (متوفى 329 هـ.ق‌‌):</I> پدر [[شيخ صدوق]] بود. فرزنداش، جعفر بن محمد بن قولويه و احمد بن داوود قمى از جمله شاگردان او بودند و از وى حديث نقل كرده اند. ابوالحسن نزديك به صد كتاب تأليف كرد.<ref>طبقات اعلام الشيعه، ج ص 185.</ref>
+
*[[جعفر بن محمد قولویه|جعفر بن محمد بن قولویه قمى]]: استاد [[شیخ مفید]] و راوى موثق شیعه بود. درباره او گفته اند: «هر چه مردم به فقاهت و علم توصیف شوند، او برتر از همه آن‌هاست». [[کامل الزیارات (کتاب)|کامل الزیارات]] از جمله آثار اوست.<ref>طبقات اعلام الشیعه، ج ۱، ص ۷۶.</ref>
* <I>[[شیخ کلینی|محمد بن يعقوب كلينى]] (متوفى، [[شعبان]] 329 هـ.ق‌‌):</I> اهل رى و از بزرگان فقهاى شيعه بود و كتاب‌هاى «كافى» (9 جلد) «تعبيرالرؤيا والرجال» از آثار اوست. كلينى بعد از وفات در «باب الكوفه» به خاك سپرده شد. قبر او در [[بغداد]] زيارتگاه شيعيان است.<ref>معجم رجال الحديث، ج 18، ص 50.</ref>
+
*احمد بن محمد بن یحیى عطار: احمد از پدرش [[محمد بن یحیی عطار قمی|محمد بن یحیى عطار]]، [[عبدالله بن جعفر حمیری|عبدالله بن جعفر حمیرى]] و سعد بن عبدالله روایت نقل کرده است. او استاد شیخ صدوق بود.<ref>همان، ج ۱، ص ۵۷.</ref>
* <I>[[جعفر بن محمد قولویه|جعفر بن محمد بن قولويه قمى]]:</I> استاد [[شيخ مفيد]] و راوى موثق و در فقه حديث از بزرگان شيعه بود. درباره او گفته اند: «هر چه مردم به فقاهت و علم توصيف شوند، او برتر از همه آن‌هاست». كامل الزيارات از جمله آثار اوست.<ref>طبقات اعلام الشيعه، ج ص 76.</ref>
+
*[[حمزة بن قاسم علوی|ابویعلى حمزه بن قاسم علوى عباسى]]: او صاحب کتاب‌هایى حدیثى است. کتاب «المنتخبات» اثر استادش، سعد بن عبدالله اشعرى را روایت کرده است.<ref>همان، ج ۱، ص ۱۲۳.
* <I>احمد بن محمد بن يحيى عطار:</I> احمد از پدرش [[محمد بن یحیی عطار قمی|محمد بن يحيى عطار]]، [[عبدالله بن جعفر حمیری|عبدالله بن جعفر حميرى]] و سعد بن عبدالله روايت نقل كرده است. او استاد شيخ صدوق بود و دانشمندانى چون تلعكبرى و غضائرى از او حديث نقل كرده اند.<ref>همان، ج ص 57.</ref>
 
* <I>ابويعلى حمزه بن قاسم علوى عباسى:</I> راوى، از محمد بن اسماعيل برمكى و جعفر بن محمد فزارى و صاحب كتاب‌هاى حديثى است. كتاب «المنتخبات» اثر استادش، سعد بن عبدالله اشعرى را روايت كرده است.<ref>همان، ج ص 123.
 
 
</ref>
 
</ref>
  
==آثار سعد بن عبدالله اشعری==
+
==آثار و تألیفات==
  
مجموعه روايت‌هاى سعد در كتاب‌هاى چهارگانه روائى شيعه (التهذيب، الاستبصار، الكافى و من لايحضره الفقيه) به 1142 مورد مى رسد،<ref>معجم رجال الحديث، ج ص 79.</ref>افزون بر آن روايت‌هايى از او در «بحارالانوار» «وسائل الشيعه» «كمال الدين» و... ثبت شده است.
+
مجموعه روایات‌ سعد بن عبدالله اشعری در [[کتب اربعه|کتاب‌هاى چهارگانه]] روائى [[شیعه|شیعه]] ([[تهذیب الأحکام (کتاب)|التهذیب]]، [[الاستبصار (کتاب)|الاستبصار]]، [[الکافی (کتاب)|الکافى]] و [[من لایحضره الفقیه (کتاب)|من لایحضره الفقیه]]) به ۱۱۴۲ مورد مى رسد.<ref>معجم رجال الحدیث، ج ۸، ص ۷۹.</ref> افزون بر آن روایت‌هایى از او در «[[بحارالأنوار (کتاب)|بحارالانوار]]» «[[وسائل الشیعه (کتاب)|وسائل الشیعه]]» «[[کمال الدین و تمام النعمه (کتاب)|کمال الدین]]» و... ثبت شده است.
  
وى بيش از 36 عنوان كتاب در موضوعات مختلف (فقه، كلام، تفسير، رجال و...) نوشته كه تعداد اندكى از اين آثار در لابلاى كتاب‌هاي روايى و حديثى موجود است. از جمله «بصائرالدرجات» گويا سعد اين كتاب را به پيروى از كتاب بصائرالدرجات تأليف محمد بن حسن الصفار قمى معاصر خود تأليف كرد و موضوع آن هم فضائل و مناقب [[ائمه اطهار]] علیهم‌السلام است. اصل كتاب در دسترس نيست و آنچه كه اكنون موجود است، مختصرى از آن است كه توسط شيخ حسن بن سليمان حلى، شاگرد شهيد اول انتخاب شده است.
+
وى بیش از ۳۶ عنوان کتاب در موضوعات مختلف ([[فقه]]، [[علم کلام|کلام]]، [[تفسیر قرآن|تفسیر]]، [[علم رجال|رجال]] و...) نوشته که تعداد اندکى از این آثار در لابلاى کتاب‌های روایى و حدیثى موجود است. از جمله:
  
ذكر اين نكته ضرورى است كه «بصائرالدرجات» مذكور غير از آن كتابى است كه مرحوم [[علامه مجلسى]] در «بحار» از آن نقل مى كند زيرا منظور از آن كتاب كه علامه با رمز(ير) نشان مى دهد، بصائر الدرجات تأليف محمد بن حسن صفار قمى است.<ref> ماهنامه كوثر، ش 7، ص 76، ص 36.</ref> تنها كتابى كه تاكنون به صورت مستقل به چاپ رسيده، «المقالات والفرق» است كه به گفته محقق به تازگى نسخه اى از آن بدست آمده و پس از اصلاح، اضافات و توضيحات به زيور چاپ آراسته شده است. وى در اين كتاب به بيان فرقه‌هاى مختلف شيعى (از زمان حضرت رسول صلی الله علیه و آله تا زمان تأليف) پرداخته، ادله و ديدگاه‌هاى آنان را طرح و گاه نقد كرده است.<ref>المقالات والفرق - مقدمه .</ref>
+
#بصائر الدرجات: گویا سعد این کتاب را به پیروى از کتاب «[[بصائر الدرجات (کتاب)|بصائر الدرجات]]» اثر [[محمد بن حسن صفار|محمد بن حسن الصفار قمى]] معاصر خود تألیف کرد و موضوع آن هم مناقب [[ائمه اطهار]] علیهم‌السلام است. اصل کتاب در دسترس نیست و آنچه که اکنون موجود است، مختصرى از آن است که توسط شیخ حسن بن سلیمان حلى، شاگرد [[شهید اول|شهید اول]] انتخاب شده است.
 +
#فرق الشیعه (المقالات و الفرق): تنها کتابى که تاکنون از او به صورت مستقل به چاپ رسیده، «المقالات و الفرق» است که به گفته محقق کتاب به تازگى نسخه اى از آن بدست آمده است. وى در این کتاب به بیان فرقه‌هاى مختلف شیعى (از زمان [[پیامبر اسلام|حضرت رسول]] صلی الله علیه و آله تا زمان تألیف) پرداخته، ادله و دیدگاه‌هاى آنان را طرح و گاه نقد کرده است.<ref>المقالات والفرق - مقدمه .</ref>
 +
#فضل النبى صلی الله علیه و آله،
 +
#الرحمة،
 +
#الضیاء،
 +
#الاستطاعة،
 +
#الرد على الغلاة،
 +
#ناسخ القرآن و منسوخه و محکم و متشابهه،
 +
#فضل الدعاء و الذکر،
 +
#مناقب رواة الحدیث،
 +
#فضل قم و الکوفه،
 +
#الامامة،
 +
#مناقب الشیعه.<ref>رجال نجاشى، ج ۱، ص ۴۰۱.</ref>
  
فهرست تعدادى از كتابهاى سعد به اين صورت است: الرحمة، بصائرالدرجات، الضياء، فرق الشيعه (المقالات والفرق)، كتاب الرد على الغلاة، ناسخ القرآن و منسوخه و محكم و متشابهه، فضل الدعاء والذكر، مناقب، رواة الحديث، فضل قم والكوفه، الامامة، فضل النبى صلی الله علیه و آله و مناقب الشيعه.<ref>رجال نجاشى، ج 1، ص 401.</ref>
+
==مناظره‌هاى علمى==
  
==مناظره هاى علمى ایشان==
+
سعد براى نشر فرهنگ [[تشیع]] و نقد مکتب‌هاى غیرشیعى، به برگزارى مجالس بحث و مناظره روى آورد. خود به تشکیل چنین محافلى اشاره مى کند و مى نویسد: «اشتیاق فراوانى به جمع‌آورى کتاب‌هایى مشتمل بر مباحث دقیق داشتم. علاقه ام به این جهت بود که دانش‌هاى مفید را بیاموزم و مسائل پیچیده را در نشست‌هاى علمى با مخالفان مطرح سازم. اعتقاد کامل به مذهب [[امامیه]] داشتم. به راحتى و سلامتى و امنیت خود نمى اندیشیدم و بیشتر به نقد دیدگاه‌هاى آنان در مبانى [[ولایت]] و [[خلافت]] پرداخته، از ستم‌هاى پیشوایانشان سخن مى گفتم».<ref>بحارالانوار، ج ۵۲، ص ۷۸.</ref>
  
سعد براى نشر فرهنگ تشيع و نقد مكتب‌هاى غيرشيعى، به برگزارى مجالس بحث و مناظره روى آورد. خود به تشكيل چنين محافلى اشاره مى كند و مى نويسد: «اشتياق فراوانى به جمع‌آورى كتاب‌هايى مشتمل بر مباحث دقيق داشتيم. علاقه ام به اين جهت بود كه دانش‌هاى مفيد را بياموزيم و مسائل پيچيده را در نشست‌هاى علمى با مخالفان مطرح سازيم. اعتقاد كامل به مذهب اماميه داشتم. به راحتى و سلامتى و امنيت خود نمى انديشيدم و بيشتر به نقد ديدگاه‌هاى آنان در مبانى ولايت و خلافت پرداخته، از ستم‌هاى پيشوايانشان سخن مى گفتم».<ref>[[بحارالانوار]]، ج 52، ص 78.</ref> البته كتاب‌هاى سعد كه درباره فرقه هاى مختلف شيعه، مناقب شيعه، الامامة و... نوشته شده، خود گوياى اين آنست كه او اهل بحث، استدلال و مناظره بود.
+
البته کتاب‌هاى سعد که درباره فرقه هاى مختلف [[شیعه|شیعه]]، مناقب شیعه، الامامة و... نوشته شده، خود گویاى این است که او اهل بحث، استدلال و مناظره بود.
  
==منزلت روايى سعد بن عبدالله==
+
==در نظر عالمان رجال==
  
سعد نزد دانشمندان، محدثى معتبر به شمار مى آيد، [[شيخ طوسى]] مى نويسد: «او محدثى جليل القدر، مورد اعتماد بود، راوى اخبار و نويسنده چنديدن كتاب است».<ref> فهرست طوسى، ص 75.</ref>
+
سعد بن عبدالله اشعری نزد دانشمندان [[شیعه]]، [[محدث|محدثى]] معتبر به شمار مى آید:  
  
شيخ در كتاب رجال نيز از سعد به نيكى ياد مى كند: «سعد اشعرى از اصحاب [[امام حسن عسكرى]] علیه‌السلام و معاصر آن حضرت بود، اما به روايتش از امام علیه‌السلام دسترسى ندارم»<ref> رجال طوسى، ص 431.</ref> و به همين دليل نام سعد را در رديف كسانى كه از امامان معصوم علیهم‌السلام روايت نقل نكرده اند، آورده است.<ref>همان، ص 475.</ref>
+
[[شیخ طوسى]] در [[فهرست شیخ طوسی (کتاب)|الفهرست]] مى نویسد: «او محدثى جلیل القدر، مورد اعتماد بود، راوى اخبار و نویسنده چندین کتاب است».<ref> فهرست طوسى، ص ۷۵.</ref> شیخ در کتاب [[رجال شیخ طوسی (کتاب)|رجال]] خود نیز از سعد به نیکى یاد مى کند: «سعد اشعرى از اصحاب [[امام حسن عسکرى]] علیه‌السلام و معاصر آن حضرت بود، اما به روایتش از امام علیه‌السلام دسترسى ندارم»؛<ref> رجال طوسى، ص ۴۳۱.</ref> و به همین دلیل وی نام سعد را در ردیف کسانى که از [[ائمه اطهار|امامان معصوم]] علیهم‌السلام روایت نقل نکرده اند، آورده است.<ref>همان، ص ۴۷۵.</ref>
  
نجاشى درباره اش مى نويسد: «ابوالقاسم سعد بن عبدالله اشعرى، فقيه و محدثى جليل‌القدر و موثق، از بزرگان خاندان اشعرى و از استادان آن بود». آن‌گاه نجاشى به فهرست كتاب‌هاى او پرداخته، مى نويسد: «سعد حدود 36 تأليف از خود بر جاى گذاشت».<ref>رجال نجاشى، ج ص 401؛ اعيان الشيعه، ج ص 225؛ شهيد ثانى در حاشيه بر رجال ابن داوود معتقد است بين علماى شيعه درباره ثقه بودن، بزرگى و دانش او اتفاق نظر وجود دارد.
+
[[احمد بن علی نجاشی|نجاشى]] درباره اش مى نویسد: «ابوالقاسم سعد بن عبدالله اشعرى، [[فقیه|فقیه]] و محدثى جلیل‌القدر و موثق، از بزرگان خاندان اشعرى و از استادان آن بود». آن‌گاه نجاشى به فهرست کتاب‌هاى او پرداخته، مى نویسد: «سعد حدود ۳۶ تألیف از خود بر جاى گذاشت».<ref>رجال نجاشى، ج ۱، ص ۴۰۱؛ اعیان الشیعه، ج ۷، ص ۲۲۵.
 
</ref>
 
</ref>
  
بسيارى از رجال شناسان همچون كشى،<ref>رجال كش، ص 528.</ref> [[ابن شهر آشوب]]،<ref> معالم العلماء، ص 54.</ref> [[علامه مجلسى]]،<ref>الوجيزه، ص 50.</ref> [[علامه حلى]]<ref>الخلاصه، ص 78.</ref> و... نيز از سعد به نيكى ياد كرده اند.
+
[[شهید ثانی|شهید ثانى]] در حاشیه بر [[رجال ابن داود (کتاب)|رجال ابن داوود]] معتقد است بین علماى شیعه درباره ثقه بودن، بزرگى و دانش او اتفاق نظر وجود دارد.
 
 
==موضوعات روایات سعد==
 
 
 
در روايات كه سعد نقل كرده است موضوع، تاريخ و فرق برجستگى خاص دارد، البته وى در زمينه فقه تلاش بيشترى صرف كرده است و بايد اذعان كرد كه در عموم دانش‌ها (فقه، تاريخ، تفسير، كلام، رجال و...) مهارت داشته.
 
 
 
برخى از روايات فقهى او را كه در كتب فقهى شيعه ثبت شده است، مى خوانيم: در فضيلت نماز [[امام صادق]] علیه‌السلام به نقل از رسول اكرم صلی الله علیه و آله فرمود: «ما من صلاة يحضر وقتها الا نادى ملك بين يدى الله، ايها الناس قوموا نيرانكم التى اوقد تموها على ظوركم فاطفؤها بصلاتكم» هرگاه زمان برپايى [[نماز]] فرارسد، فرشته ى ندا مى دهد اين مردم بپا خيزيد و با برپايى نماز، آتش‌هايى را كه به وسيله گناهانتان برافروخته ايد خاموش سازيد».<ref>التهذيب، ج 2، ص 238.</ref>
 
 
 
'''وجوب جهاد'''
 
 
 
امام صادق علیه‌السلام از قول [[رسول خدا]] صلی الله علیه و آله فرمود: «جبرئيل بر من نازل شد و گفت: اى محمد هر كس از امت تو در راه خدا بجنگد و در اين راه بلايى به او برسد، يا دچار سردردى شود، خداوند براى او ثواب شهادت مى نويسد (پاداش شهيد به او مى دهد)».<ref>وسائل الشيعه، ج 15، ص 18.</ref>
 
 
 
'''انواع قتل'''
 
 
 
[[امام باقر]] علیه‌السلام فرمود: «قتل دو گونه است: قتلى كه كفاره گناهان است و قتلى كه موجب بالا رفتن مرتبه مى شود. جنگ نيز دو گونه است، نبرد با كفار براى آن كه به اسلام روى آورند و جنگ با گروهى كه به مسلمانان تجاوز كنند».<ref>همان، ج 15، ص 28.</ref>
 
 
 
==تأثير روايات اشعرى در مبانى و احكام فقه==
 
 
 
عمده احاديث موجود در كتاب‌هاى حديث در زمينه احكام عملى دين (اعمال واجب و حرام، مستحب و مكروه) است. البته در فقه شيعه و پذيرش روايات و عمل به مفاد آن‌ها مبتنى بر رعايت قواعد و اصولى است كه فقيه و مجتهد بر آن‌ها آگاهى كامل دارد و بر اين اساس فقيهان رواياتى را كه از لحاظ سند و مضمون با عقايد و مبانى فقهى شيعه مغايرت ندارد، مى پذيرند و بر پايه آن فتوا مى دهند.
 
 
 
با نگاهى گذرا به روايت‌هاى اشعرى درمى يابيم كه وى در نقل رواياتى كه مورد استناد فقيهان شيعى قرار گرفته، سهم بزرگى دارد و روايات فراوان او در [[كتب اربعه]] افزون بر 770 [[حديث]] است كه در كتاب [[وسائل الشيعه]] ذكر شده است. بيشتر اين روايات از امام معصوم عليه‌السلام درباره [[احكام]] طهارت، صلوة، صوم، حج و... نقل شده است.
 
 
 
==حكومت هاى عصر اشعرى==
 
 
 
<br />
 
 
 
==سعد بن عبدالله اشعرى شيفته ولايت==
 
 
 
با بررسى روايت‌هاى سعد به روشنى درمى يابيم كه او به خاندان [[اهل بيت]] علیهم‌السلام عشق مى ورزيد. در روايتى خود از اين عشق اين گونه سخن مى گويد. «در يكى از جدل‌هايى كه با گروهى از ناصبي‌ها داشتم، سخنان آن‌ها مرا آشفته كرد. تا جايى كه گويى جگرم پاره‌پاره شد».<ref>بحارالانوار، ج 52، ص 78.</ref>
 
 
 
شمار زيادى از روايت‌هاى اوست كه در باب عشق و دلبستگى به ائمه علیهم‌السلام شاهد بر اين مدعى است. او از [[امام باقر]] علیه‌السلام اين گونه روايت مى كند: «حضرت فرمود: اسلام بر پنج امر استوار است: اقامه [[نماز]]، اداى [[زكات]]، [[حج]]، [[روزه]] و ولايت ما اهل بيت، خداوند به جز ولايت در چهار امر ديگر رخصت داده است...».<ref>خال صدوق، ص 278، [[وسائل الشيعه]]، ج 1، ص 23.</ref>
 
 
 
در حديثى ديگر از [[امام كاظم]] علیه‌السلام نقل مى كند كه: «فرمودند: خداوند در همه اوقات [[نماز]]، اين مردم مخالفان عترت را نفرين مى كند، زيرا آنان حقوق ما را پايمال و ولايتمان را تكذيب كردند».<ref>وسائل الشيعه، ج 1، ص 123.</ref>
 
 
 
تأليف كتاب «فرق الشيعه» يا «المقالات والفراق» هم كه به بحث درباره فرقه هاى مختلف شيعى و جداكردن آن‌ها از شيعه اثنى عشرى مى پردازد، نشان ديگرى از شيفتگى او به ولايت است. در قسمتى از كتاب مى نويسد: «اولين گروه فرقه شيعه، فرقه على بن ابيطالب علیه‌السلام است. ياران آن حضرت در زمان پيامبر نيز به «شيعه» معروف بودند. اين گروه كه تنها امامت آن حضرت را پذيرفته، از ايشان اطاعت كردند، شخصیت هاى برجسته اى مانند [[مقداد]]، [[سلمان]]، [[ابوذر]] و عمار در ميانشان بودند. پس از رحلت پيامبر گرامى اسلام صلی الله علیه و آله شيعه به سه گروه تقسيم شدند، فرقه اى از آنان عقيده دارند كه [[امام على]] علیه‌السلام امام و پيشوا است و به فرموده خدا و رسول اطاعت از او واجب است و تبعيت ديگران بر مردم جايز نيست كسى كه از فرمان‌هاى او اطاعت كند به فرمان الهى گردن نهاده و هر كه از او سرپيچى كند خدا را عصيان كرده است، زيرا فرستاده خدا او را با همه اسم و نسبش در ميان مردم معرفى كرد و زمام مردم را به او سپرد ولايت و دوستى او را واجب گردانيد و او را از خود مردم نسبت به ايشان شايسته تر دانست علم رجال و حرام معارف، دين، علوم آثار و غيبى و همه آنچه را كه مردم بدان نيازمندند در سينه او به وديعه گذارد».<ref>المقالات والفرق، ص 15-17.</ref>
 
 
 
==ديدار ایشان با امام حسن عسکری علیه السلام==
 
 
 
ديدار اشعرى با [[امام حسن عسكرى]] علیه‌السلام و حضرت حجت عجل الله تعالی فرجه شریف از سوى دانشمندان علم رجال و [[حديث]] مورد توجه و بحث قرار گرفته است. نجاشى معتقد است: اصحاب ديدار او با امام عسكرى علیه‌السلام را ضعيف دانسته اند<ref> رجال نجاشى، ج 1، ص 401.</ref> و دانشمندى همچون [[شهيد ثانى]]،<ref>اعيان الشيعه، ج 7، ص 225.</ref> آيت الله خويى و... نيز حديث ديدار او با امام حسن عسكرى علیه‌السلام را مورد نقد قرار داده و رد كرده اند.
 
 
 
در اين بين دسته اى از دانشمندان همانند، [[شيخ صدوق]]،كمال‌الدين و تمام النعمة، ص 454. [[علامه مجلسى]]،<ref> بحارالانوار، ج 52، ص 79.</ref> مرحوم مامقانى<ref> تنقيح المقال، ج 2، ص 79.</ref> و شيخ على نمازى<ref>مستدركات علم رجال الحديث، ج 4، ص 37.</ref> اين روايت را پذيرفته اند دلايلى را به اين صورت ارائه مى كند. راوى حديث موثق و مورد تأييد رجال شناسان است.
 
 
 
متن حديث، استدلال‌هاى محكمى درباره اصل ولايت و ائمه علیهم‌السلام مطرح مى سازد و ناگفته پيداست كه اين پاسخ‌ها برگرفته از علوم غيبى است.
 
 
 
مسائل ديگرى همچون، بازى كودكانه حضرت ولى عصر عجل الله تعالی فرجه شریف را كه به عنوان نقض اين [[حديث]] مطرح گرديده، نمى توان پذيرفت زيرا شواهد فروانى نشان مى دهند، امامان معصوم علیهم‌السلام در كودكى و بزرگسالى، رفتارى همانند انسان‌هاى عادى دارند. به هر حال به اين دليل گروهى از بزرگان به نقل از حديث پرداخته اند، به گوشه هايى از آن اشاره مى كنيم.
 
 
 
سعد بن عبدالله اشعرى مى گويد: «با گروهى از ناصبي‌هاى تندرو به بحث نشستم، در جدل سؤالاتشان دشمنى بيشتر از گروه‌هاى ديگر بود. من پاسخ‌هاى گوناگون به آنان دادم اما همه را رد كردند. حدود 40 سؤال از مسايل مشكل را نوشتم تا پاسخ آن‌ها را از احمد بن اسحاق قمى داناترين دانشمند قم، جويا شوم. او به طرف [[سامرا]] حركت كرده بود، من نيز به راه افتادم و در بين راه ملاقاتش كردم. گفتم: شوق ديدارتان و پاسخ به سؤال‌هايم مرا تا اين جا كشانيده است. پاسخ داد: براى ديدار با امام حسن عسكرى علیه‌السلام و طرح سوال‌هايى درباره [[قرآن]]، به [[سامرا]] مى روم. تو نيز با من باش تا به ديدار حضرت برويم. وقتى به سامرا رسيديم، احمد بن اسحاق گفت: ديدار مباركى است، بزودى بر ساحل دريايى مى نشينى كه عجايب دانش‌هاى فناناپذير است. آن دريا امام ماست.
 
 
 
آن‌گاه به سوى منزل امام عسكرى علیه‌السلام حركت كرديم و پس از كسب اجازه وارد منزل حضرت شديم. وقتى وارد اطاق شديم، امام را ديديم. درخشش چهره اش كه بسان ماه كامل بود، وجود ما را فراگرفت. كودكى به درخشندگى و زيبايى ستاره بر روى زانوان مباركش نشسته بود. امام علیه‌السلام در حال نوشتن بود، سلام كرديم. ايشان جواب داد و اشاره فرمود كه بنشينيم. ساعتى بعد از نوشتن فارغ شده احمد بن اسحاق نزديك شد و كيسه اى از زير لباس بيرون آورده در مقابل امام علیه‌السلام گذارد. امام حسن علیه‌السلام به كودك فرمود: عزيزم مُهر هدايايى را كه شيعيان و دوستانت فرستاده اند، باز كن.
 
 
 
لب‌هاى كودك مانند غنچه اى شكفت: آيا جايز است دست پاكم به هداياى آلوده و اموالى بزنم كه حلال و حرامشان به هم آميخته شده است؟
 
 
 
امام عسكرى علیه‌السلام به احمد بن اسحاق فرمود: آنچه در توشه دارى، بيرون آور تا حلال و حرام آن را جدا كند...
 
 
 
آنگاه امام رو به من كرد و فرمود: اى سعد! براى چه آمده اى؟
 
 
 
- احمد بن اسحاق شوق ديدار شما را به دلم انداخت.
 
 
 
- پس سؤال‌هايت كه مى خواستى بپرسى، چه شد؟
 
 
 
- آرى آن سؤال‌ها نيز هست.
 
 
 
- از نور چشمم بپرس.
 
 
 
از حضرت صاحب الامر عجل الله تعالی فرجه شریف پرسيدم: مولاى من و اى فرزند مولايم، چرا خداوند به پيامبرش موسى فرمود: «فاخلع نعليك انك بالواد مقدس طوى»<ref>[[سوره طه]]، آيه 12.</ref> كفشهايت را درآورد كه اين جا مكانى مقدس است. علماى فريقين گمان مى كنند كه چون كفش‌ها از پوست حيوان مردار بود، خداوند اين چنين فرمود. حضرت فرمود؟ هر كس نظرى داده، بر موسى علیه‌السلام دروغ بسته و [[نبوت]] او را نشناخته است. موسى علیه‌السلام در آن مكان مقدس با پروردگارش مناجات كرد و گفت: خدايا محبتم را نسبت به تو خالص كرده ام و قلبم را از غير تو شسته ام و چون موسى علیه‌السلام علاقه بسيارى به اهل و خانواده اش داشت، پروردگار فرمود: اخلع نعليك اگر دوستى تو با من خالص و قلبت از تمايل به غير من پاكيزه است، محبت خانواده ات را از دلت بيرون كن.
 
 
 
از امام علیه‌السلام درباره تفسير كلمه كهيعص پرسيدم، فرمود: معنى اين حروف از خبرهاى غيبى است كه خداوند بنده اش زكريا را بر آن آگاهى داد. سپس آن را بر پيامبر گرامى اسلام صلی الله علیه و آله بازگفت. تأويل آن چنين است كه روزى زكريا از پروردگارش خواست تا اسم‌هاى پنجگانه را به او بياموزد. [[جبرئيل]] آن‌ها را به او ياد داد و از آن پس هرگاه نام محمد صلی الله علیه و آله، على، فاطمه، حسن و حسين عليهم‌السلام را به خاطر مى آورد، نگرانيش برطرف مى شد اما هر زمان كه نام حسين علیه‌السلام را به ياد مى آورد، روحش پريشان و از ديدگانش اشك سرازير مى شد. سبب آن را از پروردگار پرسيد. جبرئيل به او خبر داد كه «كاف» به اسم [[كربلا]] اشاره دارد. «هاء» به معناى هلاكت عترت، «ياء» يزيد، كسى كه به [[امام حسين]] علیه‌السلام ستم مى كند است. «عين» به معنى عطش و «صاد» به معنى صبر اوست. زكريا تا سه روز از عبادت‌گاهش بيرون نيامد و گريست.
 
  
سعد مى گويد: پرسش‌هاى ديگرى را نزد حضرت صاحب الزمان عجل الله تعالی فرجه شریف مطرح كردم و ايشان نيز جواب فرمود. ما چند روزى هم در منزل امام حسن عسكرى علیه‌السلام مانديم اما ديگر آن كودك را نديدم.<ref> بحارالانوار، ج 52، ص 79.</ref>
+
بسیارى از رجال شناسان دیگر همچون [[ابوعمرو کشی|کشى]]،<ref>رجال کش، ص ۵۲۸.</ref> [[ابن شهر آشوب]]،<ref> معالم العلماء، ص ۵۴.</ref> [[علامه حلى]]،<ref>الخلاصه، ص ۷۸.</ref> [[علامه مجلسى]]<ref>الوجیزه، ص ۵۰.</ref> و... نیز از سعد به نیکى یاد کرده اند.
  
==مجموعه روایات سعداشعری==
+
==موضوع روایات سعد==
  
درباره مجموعه روايت‌هاى سعد موضوعاتى مختلف يافت مى شود اما به نظر مى رسد به مسائل اخلاقى و درس‌هايى همچون [[ايمان]]، [[تقوا]]، توجه به قيامت و... عنايت ويژه اى داشته است. وى در حديثى طولانى به نقل از [[امام على]] علیه‌السلام مى گويد: بهترين وسيله براى نزديكى به بارگاه خداوندى چند چيز است:
+
سعد بن عبدالله اشعری در عموم دانش‌ها ([[فقه]]، [[تاریخ|تاریخ]]، [[تفسیر قرآن|تفسیر]]، [[علم کلام|کلام]]، [[علم رجال|رجال]] و...) مهارت داشته، اما موضوع [[تاریخ|تاریخ]] و فرق و همچنین [[فقه]] در روایات او برجستگى خاص دارد. وى در نقل روایاتى که مورد استناد فقیهان [[شیعه|شیعى]] قرار گرفته، سهم بزرگى دارد. بیشتر این روایات از امام معصوم علیه‌السلام درباره [[احکام]] طهارت، صلوة، صوم، حج و... نقل شده است.
  
#ايمان به خدا و رسول صلی الله علیه و آله؛
+
همچنین با بررسى روایت‌هاى سعد به روشنى درمى یابیم که او به خاندان [[اهل بیت]] علیهم‌السلام عشق مى ورزید. در روایتى خود از این عشق این گونه سخن مى گوید: «در یکى از جدل‌هایى که با گروهى از [[ناصبی|ناصبی‌ها]] داشتم، سخنان آن‌ها مرا آشفته کرد. تا جایى که گویى جگرم پاره‌پاره شد».<ref>بحارالانوار، ج ۵۲، ص ۷۸.</ref>
#اقامه [[نماز]] (نشان [[شريعت]] و دين)؛
 
#اداى [[زكات]] (از واجبات الهى)؛
 
#[[روزه]] ماه مبارك [[رمضان]] (حافظ انسان از عذاب [[آخرت]])؛
 
#انجام فريضه [[حج]] (برطرف كننده فقر و بازدارنده از گناه)؛
 
#پذيرش كلمه توحيد تنها وسيله كسب قدرت براى تشخيص [[حق]] و [[باطل]]؛
 
#رفت و آمد با خويشاوندان (عامل فزونى مال و تأخير در مرگ)؛
 
#جهاد در راه خدا؛
 
#كمك به نيازمندان به صورت پنهانى (محوكننده گناهان و فرونشاننده غضب الهى)؛
 
#انجام كارهاى خير (نجات از مردنِ بد، حافظ از پرتگاه) پس [[صدقه]] بدهيد زيرا خداوند صدقه‌دهندگان را يارى مى كند.
 
#پرهيز از دروغ، زيرا دروغ در مقابل [[ايمان]] قرار دارد. راستگو در ساحل نجات و بزرگوارى (سوق دهنده به سوى پرتگاه رسوايى و هلاكت)؛
 
#گفتار نيك تا بدان معروف گرديد و به اين وسيله اهل خير باشيد.
 
#امانتدارى در مقابل كسى كه به شما اعتماد كرده است.
 
#معاشرت با كسانى كه ارتباط با شما را قطع كرده اند و چشم‌پوشى بزرگوارانه از خطاى كسى كه به شما بدى كرده است.<ref>[[علل الشرايع]]، ص 247.</ref>
 
  
اشعرى همچنين در روايتى از [[امام باقر]] علیه‌السلام مى گويد: «من كان ظاهره ارجح من باطنه خف ميزانه» اگر ظاهر كسى آراسته تر از باطنش بود، كفه اعمالش در روز قيامت سبك تر است».<ref>امالى صدوق، ص 379.</ref>
+
تألیف کتاب «المقالات و الفرق» هم که به بحث درباره فرقه هاى مختلف شیعى و جداکردن آن‌ها از شیعه [[اثنى عشریه|اثنى عشرى]] مى پردازد، نشان دیگرى از شیفتگى او به [[ولایت]] است. در قسمتى از کتاب مى نویسد: «اولین گروه فرقه [[شیعه|شیعه]]، فرقه [[امام علی علیه السلام|على بن ابی طالب]] علیه‌السلام است. یاران آن حضرت در زمان پیامبر نیز به «شیعه» معروف بودند. این گروه که تنها [[امامت]] آن حضرت را پذیرفته، از ایشان اطاعت کردند، شخصیت هاى برجسته اى مانند [[مقداد]]، [[سلمان]]، [[ابوذر]] و [[عمار یاسر|عمار]] در میانشان بودند. پس از [[رحلت پیامبر اسلام|رحلت پیامبر اسلام]] (صلی الله علیه و آله) شیعه به سه گروه تقسیم شدند، فرقه اى از آنان عقیده دارند که [[امام على]] علیه‌السلام امام و پیشوا است و به فرموده خدا و رسول اطاعت از او واجب است و تبعیت دیگران بر مردم جایز نیست، کسى که از فرمان‌هاى او اطاعت کند به فرمان الهى گردن نهاده و هر که از او سرپیچى کند خدا را عصیان کرده است، زیرا فرستاده خدا او را با همه اسم و نسبش در میان مردم معرفى کرد و زمام مردم را به او سپرد، ولایت و دوستى او را واجب گردانید و او را از خود مردم نسبت به ایشان شایسته تر دانست، علم حلال و حرام، معارف دین، علوم غیبى و همه آنچه را که مردم بدان نیازمندند در سینه او به ودیعه گذارد».<ref>المقالات والفرق، ص ۱۵-۱۷.</ref>
  
==وفات و مرقد سعد بن عبدالله اشعرى==
+
برخى از روایات منقول از او را که در کتب فقهى شیعه ثبت شده است، در اینجا ذکر می شود:
  
<br />
+
*سعد از [[امام باقر]] علیه‌السلام این گونه روایت مى کند: «اسلام بر پنج امر استوار است: اقامه [[نماز]]، اداى [[زکات]]، [[حج]]، [[روزه]] و [[ولایت]] ما اهل بیت، خداوند به جز ولایت در چهار امر دیگر رخصت داده است...».<ref>خصال صدوق، ص ۲۷۸؛ وسائل الشیعه، ج ۱، ص ۲۳.</ref>
 +
*در حدیثى دیگر از [[امام کاظم]] علیه‌السلام نقل مى کند که: «خداوند در همه اوقات نماز، این مردم مخالفان [[عترت]] را نفرین مى کند، زیرا آنان حقوق ما را پایمال و ولایتمان را تکذیب کردند».<ref>وسائل الشیعه، ج ۱، ص ۱۲۳.</ref>
 +
*[[امام صادق]] علیه‌السلام به نقل از رسول اکرم صلی الله علیه و آله فرمود: «ما من صلاة یحضر وقتها الا نادى ملک بین یدى الله، ایها الناس قوموا الی نیرانکم التى اوقدتموها على ظهورکم فاطفؤها بصلاتکم» هرگاه زمان برپایى [[نماز]] فرارسد، فرشته اى ندا مى دهد ای مردم بپا خیزید و با برپایى نماز، آتش‌هایى را که به وسیله گناهانتان برافروخته اید خاموش سازید».<ref>التهذیب، ج ۲، ص ۲۳۸.</ref>
 +
*امام صادق علیه‌السلام از قول [[رسول خدا]] صلی الله علیه و آله فرمود: «[[جبرئیل|جبرئیل]] بر من نازل شد و گفت: اى محمد هر کس از امت تو در راه خدا بجنگد و در این راه بلایى به او برسد، یا دچار سردردى شود، خداوند براى او ثواب [[شهادت در راه خدا|شهادت]] مى نویسد (پاداش شهید به او مى دهد)».<ref>وسائل الشیعه، ج ۱۵، ص ۱۸.</ref>
 +
*[[امام باقر]] علیه‌السلام فرمود: «قتل دو گونه است: قتلى که کفاره گناهان است و قتلى که موجب بالا رفتن مرتبه مى شود. جنگ نیز دو گونه است، نبرد با کفار براى آن که به اسلام روى آورند و جنگ با گروهى که به مسلمانان تجاوز کنند».<ref>همان، ج ۱۵، ص ۲۸.</ref>
 +
*اشعرى همچنین در روایتى از [[امام باقر]] علیه‌السلام مى گوید: «من کان ظاهره ارجح من باطنه خفّ میزانه» اگر ظاهر کسى آراسته تر از باطنش بود، کفه اعمالش در روز قیامت سبک تر است».<ref>امالى صدوق، ص ۳۷۹.</ref>
 +
*سعد اشعری در حدیثى طولانى به نقل از [[امام على]] علیه‌السلام مى گوید: بهترین وسیله براى نزدیکى به بارگاه خداوندى چند چیز است: [[ایمان|ایمان]] به خدا و رسول صلی الله علیه و آله؛ اقامه [[نماز]] (نشان [[شریعت]] و دین)؛ اداى [[زکات]] (از واجبات الهى)؛ [[روزه]] ماه مبارک [[رمضان]] (حافظ انسان از عذاب [[آخرت]])؛ انجام فریضه [[حج]] (برطرف کننده فقر و بازدارنده از گناه)؛ پذیرش کلمه [[توحید|توحید]] تنها وسیله کسب قدرت براى تشخیص [[حق]] و [[باطل]]؛ رفت و آمد با خویشاوندان (عامل فزونى مال و تأخیر در [[مرگ]])؛ [[جهاد]] در راه خدا؛ کمک به نیازمندان به صورت پنهانى (محوکننده گناهان و فرونشاننده غضب الهى)؛ انجام کارهاى خیر (نجات از مردنِ بد، حافظ از پرتگاه) پس [[صدقه]] بدهید زیرا خداوند صدقه‌دهندگان را یارى مى کند؛ پرهیز از [[دروغ]]، زیرا دروغ در مقابل ایمان قرار دارد. راستگو در ساحل نجات و بزرگوارى (سوق دهنده به سوى پرتگاه رسوایى و هلاکت)؛ گفتار نیک تا بدان معروف گردید و به این وسیله اهل خیر باشید؛ [[امانت‌داری|امانتدارى]] در مقابل کسى که به شما اعتماد کرده است؛ معاشرت با کسانى که ارتباط با شما را قطع کرده اند و چشم‌پوشى بزرگوارانه از خطاى کسى که به شما بدى کرده است.<ref>علل الشرایع، ص ۲۴۷.</ref>
  
 
==پانویس==
 
==پانویس==
 
<references />
 
<references />
 +
==منابع==
  
 
+
*[[ستارگان حرم (کتاب)|ستارگان حرم]]، جلد ۴، نویسنده: على‌اکبر رضایى.
(44).
 
  
 
[[رده: علمای قرن سوم]]
 
[[رده: علمای قرن سوم]]
 
==منابع==
 
ستارگان حرم، جلد 4/ نویسنده: على‌اكبر رضايى
 

نسخهٔ کنونی تا ‏۲ مارس ۲۰۲۲، ساعت ۱۰:۵۰

«سعد بن عبدالله اشعرى قمی» (م، ۳۰۰ ق)، از محدثان بزرگ شیعه در قرن سوم هجرى است که دوران امامت امام عسکرى و حضرت مهدی (علیهماالسلام) را درک کرد. روایات او در منابع گوناگون روایى شیعه بخصوص در کتب اربعه فراوان است. نجاشى ضمن توثیق سعد بن عبدالله، ۳۶ عنوان کتاب از جمله «المقالات و الفِرَق» برای او برشمرده است. ابن بابویه قمى و جعفر بن محمد بن قولویه از شاگردان و راویان او هستند.

نام کامل سعد بن عبدالله اشعرى قمی
وفات ۳۰۰ قمری
مدفن قم

Line.png

اساتید

محمد بن ادریس رازى، احمد بن محمد بن خالد برقى، على بن مهزیار اهوازی، ابراهیم بن مهزیار اهوازی،...

شاگردان

على بن حسین بن بابویه قمى، محمد بن یعقوب کلینى، جعفر بن محمد بن قولویه قمى، احمد بن محمد بن یحیى عطار،...

آثار

بصائر الدرجات، المقالات و الفرق، فضل النبى، الرد على الغلاة، ناسخ القرآن و منسوخه و محکم و متشابهه، فضل الدعاء و الذکر،...

زندگی‌نامه

از تاریخ تولد ابوالقاسم سعد بن عبدالله اشعرى قمى خبر دقیقی در دست نیست، ولی از آنجا که وی از محضر استادانی چون احمد بن محمد برقی (م، ۲۷۴ ق) استفاده کرده و نیز جمعی از محدثان نامدار مانند ثقة‌الاسلام کلینی (م، ۳۲۹ ق) افتخار شاگردی وی را داشته‌اند، تولد وی تقریبا در حوالی سال ۲۳۵ قمری می باشد. پدرش نیز از راویان و محدثان شیعه بود، اما رجال شناسان از او با عنوان «محدث قلیل الحدیث» یاد کرده اند.[۱]

سعد اشعرى دوران امامت امام حسن عسکرى علیه‌السلام و دوران حضرت صاحب الزمان عجل الله تعالی فرجه و غیبت صغرى را درک کرد. پدرش نیز از راویان و محدثان شیعه بود، اما رجال شناسان از او با عنوان «محدث قلیل الحدیث» یاد کرده اند.[۱]

احتمالاً سعد بن عبدالله در عراق با شش تن از حاکمان عباسى معاصر بود. نقطه مشترک خلفاى عباسى، حبس و تهدید و شکنجه خاندان پیامبر صلی الله علیه بود. در این میان یاران و شیفتگان علوم ائمه علیهم‌السلام از هر گونه تماس با این معادن علم منع مى شدند. شاید به همین دلیل نجاشى مى نویسد: «سعد اشعرى از امام عسکرى علیه‌السلام روایتى ندارد».[۲]

بنابراین دوران حیات سعد بن عبدالله اشعرى با تنش‌هاى سیاسى و اجتماعى در ایران و عراق مصادف بود. با این حال سعد از رسالت خود (نشر حدیث و تألیف کتاب) دست نکشید.

سعد بن عبدالله اشعرى پس از سال‌ها کوشش در راه تحصیل روایات و تعلیم معارف دین، در ۲۷ شوال سال ۳۰۰ (یا ۳۰۱) قمری به دیدار معبود شتافت. برخى معتقدند مرقدش در قبرستان شیخان قم نزدیک مرقد زکریا بن آدم اشعرى قرار دارد.[۳]

استادان و شاگردان

اشعرى به تحصیل دانش و جمع‌آورى حدیث اشتیاق زیادى داشته و همت بلندش براى کسب معارف او را بر آن داشت تا ضمن سفر به شهرهاى مختلف از علوم دانشمندان بهره گیرد. شمار محدثانى که سعد اشعرى از آن‌ها روایت نقل کرده، به بیش از ۳۴ نفر مى رسد،[۴] از جمله:

  • ابوعلى حسن بن عرفه عبدى بغدادى (متوفى ۲۵۷ هـ.ق‌‌) ادیب و محدث و صاحب آثارى در حدیث و... از جمله کتاب الجزء است وى در سال ۲۵۷ در سامرا درگذشت.[۵]
  • محمد بن عبدالملک دقیقى واسطى (متوفى ۲۶۶ هـ.ق‌‌) او ساکن بغداد بود و تا زمان مرگش به کسب حدیث پرداخت.[۶]
  • ابوحاتم محمد بن ادریس رازى (متوفى ۲۷۷). او در فهم حدیث و شناخت سند تبحر داشت و آثارى نیز از وى در زمینه هاى تفسیر و فقه بر جاى مانده است.[۷]
  • ابومقاتل سیل دیلمى (نقیب رى)؛ او از راوىان امام هادى علیه‌السلام و مؤلف کتاب «الاحتجاج فى الامامة» مشتمل بر حدیث و بحث‌هاى کلامى است.[۸]
  • ابومقاتل ضریر؛ از شاعران بزرگ عصر خود بود، او قصیده مشهورى درباره حسن بن زید که در طبرستان قیام کرد و به حکومت رسید (۲۵۰-۲۷۰)، سرود.[۹]
  • احمد بن محمد بن خالد برقى (متوفى ۲۷۴ یا ۲۸۰ هـ.ق‌‌)؛ راوى معروف شیعى و از اصحاب امام جواد و امام هادى علیهماالسلام بود و در قم سکونت داشت. او نزدیک به یکصد کتاب فقهى، تاریخى، انساب و رجال تألیف کرد.[۱۰]
  • على بن مهزیار اهوازی؛
  • ابراهیم بن مهزیار اهوازی.

تربیت شاگردان بزرگ از فعالیت‌هاى دیگر سعد بود. او عمر خود را در راه بدست آوردن حدیث و سخنان و علوم امامان معصوم علیهم‌السلام سپرى کرد و براى حفظ و نشر آن به تشکیل محافل علمى و حوزه هاى فرهنگى روى آورد. در این مجامع علمى به گفت و شنود حدیث و تبادل اندیشه ها پرداخت، عاشقان فقه جعفرى و علوم علوى را تربیت کرد. کثرت شاگردان و تألیفات فراوان او از وجود چنین حوزه هایى خبر مى دهد. از میان شاگردان اشعرى مى توان به این افراد اشاره کرد:

آثار و تألیفات

مجموعه روایات‌ سعد بن عبدالله اشعری در کتاب‌هاى چهارگانه روائى شیعه (التهذیب، الاستبصار، الکافى و من لایحضره الفقیه) به ۱۱۴۲ مورد مى رسد.[۱۶] افزون بر آن روایت‌هایى از او در «بحارالانوار» «وسائل الشیعه» «کمال الدین» و... ثبت شده است.

وى بیش از ۳۶ عنوان کتاب در موضوعات مختلف (فقه، کلام، تفسیر، رجال و...) نوشته که تعداد اندکى از این آثار در لابلاى کتاب‌های روایى و حدیثى موجود است. از جمله:

  1. بصائر الدرجات: گویا سعد این کتاب را به پیروى از کتاب «بصائر الدرجات» اثر محمد بن حسن الصفار قمى معاصر خود تألیف کرد و موضوع آن هم مناقب ائمه اطهار علیهم‌السلام است. اصل کتاب در دسترس نیست و آنچه که اکنون موجود است، مختصرى از آن است که توسط شیخ حسن بن سلیمان حلى، شاگرد شهید اول انتخاب شده است.
  2. فرق الشیعه (المقالات و الفرق): تنها کتابى که تاکنون از او به صورت مستقل به چاپ رسیده، «المقالات و الفرق» است که به گفته محقق کتاب به تازگى نسخه اى از آن بدست آمده است. وى در این کتاب به بیان فرقه‌هاى مختلف شیعى (از زمان حضرت رسول صلی الله علیه و آله تا زمان تألیف) پرداخته، ادله و دیدگاه‌هاى آنان را طرح و گاه نقد کرده است.[۱۷]
  3. فضل النبى صلی الله علیه و آله،
  4. الرحمة،
  5. الضیاء،
  6. الاستطاعة،
  7. الرد على الغلاة،
  8. ناسخ القرآن و منسوخه و محکم و متشابهه،
  9. فضل الدعاء و الذکر،
  10. مناقب رواة الحدیث،
  11. فضل قم و الکوفه،
  12. الامامة،
  13. مناقب الشیعه.[۱۸]

مناظره‌هاى علمى

سعد براى نشر فرهنگ تشیع و نقد مکتب‌هاى غیرشیعى، به برگزارى مجالس بحث و مناظره روى آورد. خود به تشکیل چنین محافلى اشاره مى کند و مى نویسد: «اشتیاق فراوانى به جمع‌آورى کتاب‌هایى مشتمل بر مباحث دقیق داشتم. علاقه ام به این جهت بود که دانش‌هاى مفید را بیاموزم و مسائل پیچیده را در نشست‌هاى علمى با مخالفان مطرح سازم. اعتقاد کامل به مذهب امامیه داشتم. به راحتى و سلامتى و امنیت خود نمى اندیشیدم و بیشتر به نقد دیدگاه‌هاى آنان در مبانى ولایت و خلافت پرداخته، از ستم‌هاى پیشوایانشان سخن مى گفتم».[۱۹]

البته کتاب‌هاى سعد که درباره فرقه هاى مختلف شیعه، مناقب شیعه، الامامة و... نوشته شده، خود گویاى این است که او اهل بحث، استدلال و مناظره بود.

در نظر عالمان رجال

سعد بن عبدالله اشعری نزد دانشمندان شیعه، محدثى معتبر به شمار مى آید:

شیخ طوسى در الفهرست مى نویسد: «او محدثى جلیل القدر، مورد اعتماد بود، راوى اخبار و نویسنده چندین کتاب است».[۲۰] شیخ در کتاب رجال خود نیز از سعد به نیکى یاد مى کند: «سعد اشعرى از اصحاب امام حسن عسکرى علیه‌السلام و معاصر آن حضرت بود، اما به روایتش از امام علیه‌السلام دسترسى ندارم»؛[۲۱] و به همین دلیل وی نام سعد را در ردیف کسانى که از امامان معصوم علیهم‌السلام روایت نقل نکرده اند، آورده است.[۲۲]

نجاشى درباره اش مى نویسد: «ابوالقاسم سعد بن عبدالله اشعرى، فقیه و محدثى جلیل‌القدر و موثق، از بزرگان خاندان اشعرى و از استادان آن بود». آن‌گاه نجاشى به فهرست کتاب‌هاى او پرداخته، مى نویسد: «سعد حدود ۳۶ تألیف از خود بر جاى گذاشت».[۲۳]

شهید ثانى در حاشیه بر رجال ابن داوود معتقد است بین علماى شیعه درباره ثقه بودن، بزرگى و دانش او اتفاق نظر وجود دارد.

بسیارى از رجال شناسان دیگر همچون کشى،[۲۴] ابن شهر آشوب،[۲۵] علامه حلى،[۲۶] علامه مجلسى[۲۷] و... نیز از سعد به نیکى یاد کرده اند.

موضوع روایات سعد

سعد بن عبدالله اشعری در عموم دانش‌ها (فقه، تاریخ، تفسیر، کلام، رجال و...) مهارت داشته، اما موضوع تاریخ و فرق و همچنین فقه در روایات او برجستگى خاص دارد. وى در نقل روایاتى که مورد استناد فقیهان شیعى قرار گرفته، سهم بزرگى دارد. بیشتر این روایات از امام معصوم علیه‌السلام درباره احکام طهارت، صلوة، صوم، حج و... نقل شده است.

همچنین با بررسى روایت‌هاى سعد به روشنى درمى یابیم که او به خاندان اهل بیت علیهم‌السلام عشق مى ورزید. در روایتى خود از این عشق این گونه سخن مى گوید: «در یکى از جدل‌هایى که با گروهى از ناصبی‌ها داشتم، سخنان آن‌ها مرا آشفته کرد. تا جایى که گویى جگرم پاره‌پاره شد».[۲۸]

تألیف کتاب «المقالات و الفرق» هم که به بحث درباره فرقه هاى مختلف شیعى و جداکردن آن‌ها از شیعه اثنى عشرى مى پردازد، نشان دیگرى از شیفتگى او به ولایت است. در قسمتى از کتاب مى نویسد: «اولین گروه فرقه شیعه، فرقه على بن ابی طالب علیه‌السلام است. یاران آن حضرت در زمان پیامبر نیز به «شیعه» معروف بودند. این گروه که تنها امامت آن حضرت را پذیرفته، از ایشان اطاعت کردند، شخصیت هاى برجسته اى مانند مقداد، سلمان، ابوذر و عمار در میانشان بودند. پس از رحلت پیامبر اسلام (صلی الله علیه و آله) شیعه به سه گروه تقسیم شدند، فرقه اى از آنان عقیده دارند که امام على علیه‌السلام امام و پیشوا است و به فرموده خدا و رسول اطاعت از او واجب است و تبعیت دیگران بر مردم جایز نیست، کسى که از فرمان‌هاى او اطاعت کند به فرمان الهى گردن نهاده و هر که از او سرپیچى کند خدا را عصیان کرده است، زیرا فرستاده خدا او را با همه اسم و نسبش در میان مردم معرفى کرد و زمام مردم را به او سپرد، ولایت و دوستى او را واجب گردانید و او را از خود مردم نسبت به ایشان شایسته تر دانست، علم حلال و حرام، معارف دین، علوم غیبى و همه آنچه را که مردم بدان نیازمندند در سینه او به ودیعه گذارد».[۲۹]

برخى از روایات منقول از او را که در کتب فقهى شیعه ثبت شده است، در اینجا ذکر می شود:

  • سعد از امام باقر علیه‌السلام این گونه روایت مى کند: «اسلام بر پنج امر استوار است: اقامه نماز، اداى زکات، حج، روزه و ولایت ما اهل بیت، خداوند به جز ولایت در چهار امر دیگر رخصت داده است...».[۳۰]
  • در حدیثى دیگر از امام کاظم علیه‌السلام نقل مى کند که: «خداوند در همه اوقات نماز، این مردم مخالفان عترت را نفرین مى کند، زیرا آنان حقوق ما را پایمال و ولایتمان را تکذیب کردند».[۳۱]
  • امام صادق علیه‌السلام به نقل از رسول اکرم صلی الله علیه و آله فرمود: «ما من صلاة یحضر وقتها الا نادى ملک بین یدى الله، ایها الناس قوموا الی نیرانکم التى اوقدتموها على ظهورکم فاطفؤها بصلاتکم» هرگاه زمان برپایى نماز فرارسد، فرشته اى ندا مى دهد ای مردم بپا خیزید و با برپایى نماز، آتش‌هایى را که به وسیله گناهانتان برافروخته اید خاموش سازید».[۳۲]
  • امام صادق علیه‌السلام از قول رسول خدا صلی الله علیه و آله فرمود: «جبرئیل بر من نازل شد و گفت: اى محمد هر کس از امت تو در راه خدا بجنگد و در این راه بلایى به او برسد، یا دچار سردردى شود، خداوند براى او ثواب شهادت مى نویسد (پاداش شهید به او مى دهد)».[۳۳]
  • امام باقر علیه‌السلام فرمود: «قتل دو گونه است: قتلى که کفاره گناهان است و قتلى که موجب بالا رفتن مرتبه مى شود. جنگ نیز دو گونه است، نبرد با کفار براى آن که به اسلام روى آورند و جنگ با گروهى که به مسلمانان تجاوز کنند».[۳۴]
  • اشعرى همچنین در روایتى از امام باقر علیه‌السلام مى گوید: «من کان ظاهره ارجح من باطنه خفّ میزانه» اگر ظاهر کسى آراسته تر از باطنش بود، کفه اعمالش در روز قیامت سبک تر است».[۳۵]
  • سعد اشعری در حدیثى طولانى به نقل از امام على علیه‌السلام مى گوید: بهترین وسیله براى نزدیکى به بارگاه خداوندى چند چیز است: ایمان به خدا و رسول صلی الله علیه و آله؛ اقامه نماز (نشان شریعت و دین)؛ اداى زکات (از واجبات الهى)؛ روزه ماه مبارک رمضان (حافظ انسان از عذاب آخرت)؛ انجام فریضه حج (برطرف کننده فقر و بازدارنده از گناه)؛ پذیرش کلمه توحید تنها وسیله کسب قدرت براى تشخیص حق و باطل؛ رفت و آمد با خویشاوندان (عامل فزونى مال و تأخیر در مرگجهاد در راه خدا؛ کمک به نیازمندان به صورت پنهانى (محوکننده گناهان و فرونشاننده غضب الهى)؛ انجام کارهاى خیر (نجات از مردنِ بد، حافظ از پرتگاه) پس صدقه بدهید زیرا خداوند صدقه‌دهندگان را یارى مى کند؛ پرهیز از دروغ، زیرا دروغ در مقابل ایمان قرار دارد. راستگو در ساحل نجات و بزرگوارى (سوق دهنده به سوى پرتگاه رسوایى و هلاکت)؛ گفتار نیک تا بدان معروف گردید و به این وسیله اهل خیر باشید؛ امانتدارى در مقابل کسى که به شما اعتماد کرده است؛ معاشرت با کسانى که ارتباط با شما را قطع کرده اند و چشم‌پوشى بزرگوارانه از خطاى کسى که به شما بدى کرده است.[۳۶]

پانویس

  1. ۱٫۰ ۱٫۱ حاوى الاقوال، ج ۱، ص ۴۰۹.
  2. رجال نجاشى .
  3. مراقد المعارف، ج ۱، ص ۳۲۴.
  4. معجم رجال الحدیث، ج ۸، ص ۷۴.
  5. معجم المؤلفین، ج ۳، ص ۲۴۵.
  6. تاریخ بغداد، ج ۲، ص ۳۴۶.
  7. معجم المؤلفین، ج ۹، ص ۳۵.
  8. طبقات اعلام الشیعه، ج ۱، ص ۱۳۴.
  9. همان .
  10. معجم رجال الحدیث، ج ۲، ص ۲۶۱.
  11. طبقات اعلام الشیعه، ج ۱، ص ۱۸۵.
  12. معجم رجال الحدیث، ج ۱۸، ص ۵۰.
  13. طبقات اعلام الشیعه، ج ۱، ص ۷۶.
  14. همان، ج ۱، ص ۵۷.
  15. همان، ج ۱، ص ۱۲۳.
  16. معجم رجال الحدیث، ج ۸، ص ۷۹.
  17. المقالات والفرق - مقدمه .
  18. رجال نجاشى، ج ۱، ص ۴۰۱.
  19. بحارالانوار، ج ۵۲، ص ۷۸.
  20. فهرست طوسى، ص ۷۵.
  21. رجال طوسى، ص ۴۳۱.
  22. همان، ص ۴۷۵.
  23. رجال نجاشى، ج ۱، ص ۴۰۱؛ اعیان الشیعه، ج ۷، ص ۲۲۵.
  24. رجال کش، ص ۵۲۸.
  25. معالم العلماء، ص ۵۴.
  26. الخلاصه، ص ۷۸.
  27. الوجیزه، ص ۵۰.
  28. بحارالانوار، ج ۵۲، ص ۷۸.
  29. المقالات والفرق، ص ۱۵-۱۷.
  30. خصال صدوق، ص ۲۷۸؛ وسائل الشیعه، ج ۱، ص ۲۳.
  31. وسائل الشیعه، ج ۱، ص ۱۲۳.
  32. التهذیب، ج ۲، ص ۲۳۸.
  33. وسائل الشیعه، ج ۱۵، ص ۱۸.
  34. همان، ج ۱۵، ص ۲۸.
  35. امالى صدوق، ص ۳۷۹.
  36. علل الشرایع، ص ۲۴۷.

منابع