استراق سمع

از دانشنامه‌ی اسلامی
پرش به ناوبری پرش به جستجو
Icon-encycolopedia.jpg

این صفحه مدخلی از دائرة المعارف قرآن کریم است

(احتمالا تصرف اندکی صورت گرفته است)

«اِستراق سَمع» به معنای گوش دادن به سخن دیگران به‌ صورت مخفیانه با قصد و اختیار است. این تعبیر در فرهنگ اسلامی در دو مورد بکار رفته است؛ یکی در بعد اخلاقی و روابط انسانی و دیگری درباره شیاطین و جنیان. «استراق سمع» را می‌توان یکی از مصادیق «تجسّس» دانست که در قرآن کریم از آن نهی‌ شده است.

مفهوم استراق سمع

«استراق» مصدر ثلاثی مزید (باب افتعال) از ریشه (س‌‌.ر‌‌.ق) به معنای گرفتن چیزی از صاحبش بدون داشتن حق و به‌ صورت مخفیانه و با قصد و اختیار است.[۱] و «سَمع» مصدر ثلاثی مجرد به معنای ادراک کردن صداها[۲] یا مسموع[۳] است.

ترکیب استراق سمع به معنای گوش دادن به سخن کسی به‌ صورت مخفیانه است.[۴] این ترکیب، از آیه‌ای در قرآن گرفته شده که در آن از استراق سمع شیاطین سخن به میان آمده است: «إِلَّا مَنِ اسْتَرَقَ السَّمْعَ...». (سوره حجر/۱۵، ۱۸)

دزدیده گوش دادن در فرهنگ اسلامی، در دو مورد بکار می‌رود: یکی درباره انسانها، و دیگری درباره شیاطین و جنیان که در قرآن، بیشتر به این نوع استراق سمع پرداخته شده است.

استراق سمع در اصطلاح سیاسی، به معنای جاسوسی از طریق نصب برخی گیرنده‌ها برای شنود یا ثبت و ضبط مذاکرات خصوصی یا محرمانه است.[۵]

استراق سمع در قرآن

استراق سمع انسانها

قرآن مجید، تجسّس را عملی زشت و ناروا دانسته و از آن نهی‌کرده است: «...‌وَلَا تَجَسَّسُوا...». (سوره حجرات/۴۹، ۱۲) یکی از مصادیق تجسّس، استراق سمع یا دزدیده گوش‌دادن به سخن دیگران دانسته شده‌ است.[۶]

از برخی آیات دیگر استفاده می‌شود که گوش فرادادن به هر چیزی جایز نیست، بلکه گاهی ممنوع است و استراق سمع از موارد ممنوع شمرده می‌شود: «...إِنَّ السَّمْعَ وَالْبَصَرَ وَالْفُؤَادَ کلُّ أُولَٰئِک کانَ عَنْهُ مَسْئُولًا» (سوره اسراء/۱۷، ۳۶)

در حدیثی از امام صادق علیه السلام آمده است: اگر کسی به سخن گروهی بدون رضایت آنها گوش دهد، در روز قیامت در دو گوش وی سرب داغ ریخته می‌شود.[۷] البته تجسس و استراق سمع، در مواردی جایز و گاهی نیز واجب است.[۸]

استراق سمع شیاطین و جنیان

مسئله استراق سمع شیاطین و جنیان به گفتگوهای فرشتگان و حفظ آسمانها از آنها و رانده شدنشان به وسیله شهابها، در ۹ آیه از قرآن کریم آمده است: «اِلاّ مَن خَطِفَ الخَطفَةَ فَاَتبَعَهُ شِهابٌ ثاقِب».(سوره صافات/۳۷، ۱۰). این بحث از مباحث مشکلی است که جوانب آن در سخن مفسران به روشنی مطرح نشده و بر این اساس، نتیجه‌گیری از آرا و اظهارنظر قطعی و نهایی درباره آن آسان به نظر نمی‌رسد. برخی گفته‌اند: شناختن حقیقت شیطان و چگونگی استراق سمع و آنچه او استراق سمع می‌کند، همگی از علوم غیبی است که انسانهای معمولی جز از طریق آیات و روایات راهی به فهم آنها ندارند.[۹]

چگونگی استراق سمع شیاطین:

در مورد چگونگی استراق سمع شیاطین و رانده شدن آنها با شهابها، برخی مفسران وجوهی را ذکر کرده‌اند. آن وجوه بر این نظریه مبتنی است که افلاکی زمین را احاطه کرده و فرشتگانی در آنها ساکن‌اند و آن فلکها دارای درهایی است که تنها از آن طریق‌ می‌توان به افلاک نفوذ کرد و در آسمان اول گروهی از فرشتگان وجود دارند که در دستهایشان شهاب هایی است که با آن، شیاطینِ استراق سمع کننده را هدف قرار می‌دهند. امروزه بطلان نظریّه افلاک آشکار شده است، بنابراین احتمال دارد این‌گونه بیانات قرآنی از باب مَثَل باشد که در آن، حقایق خارج از حسّ به‌ صورت محسوس بیان شده تا برای انسانها قابل فهم باشد و مقصود از آسمانی که مسکن فرشتگان است، جهانی ملکوتی است و مقصودِ آیات این است که هرگاه شیاطین برای شنیدن سخنان فرشتگان به آن عالم ملکوتی نزدیک شوند تا اسرار هستی و حوادث آینده را کشف کنند با نور ملکوت که شیاطین تحمّل آن را ندارند رانده می‌شوند، یا منظور این است که هرگاه شیاطین قصد مشتبه ساختن حق را داشته باشند، فرشتگان آنها را به وسیله حق می‌رانند.

مؤیّد این کلام آن است که خداوند قبل از این آیات، ابتدا به ملائکه وحی سوگند یاد کرده (سوره صافات/۳۷، ۱‌‌۳) و به حفظ وحی به وسیله فرشتگان اشاره نموده است[۱۰]: «وَحِفْظًا مِنْ کلِّ شَیطَانٍ مَارِدٍ» (سوره صافات/۳۷، ۷) و بیان داشته که‌ شیاطین از شنیدن سخنان ملأ‌ اعلی که همان فرشتگان گرامی هستند منع شده‌اند و از هر سو هدف قرار گرفته و به عقب رانده می‌شوند: «لَا یسَّمَّعُونَ إِلَى الْمَلَإِ الْأَعْلَىٰ وَیقْذَفُونَ مِنْ کلِّ جَانِبٍ». (سوره صافات/۳۷، ۸)

طنطاوی در ذیل آیه ۱۸ سوره حجر می‌گوید: انس و جنّ همواره خواستار کشف مجهولات عالم، اعمّ از زمینی و آسمانی بوده و هستند؛ ولی همان‌گونه که اسرار عالم ظاهر را بدون تهیه مقدمات نمی‌توان کشف کرد، کشف اسرار عالم بالا نیز به مقدماتی خاص نیاز دارد و آن ارتقای روح انسانی و روح جنّی است؛ پس اگر جن و انس بدون تهیه اسباب مناسب، برای کشف اسرار عالم فرشتگان دست بکار شوند، هیچ‌گاه به نتیجه نخواهند رسید و آیات ۱۷‌‌-۱۸ سوره حجر، شکست شیاطین را در این زمینه بیان می‌کند تا عبرتی برای انسانها باشد.[۱۱] آیه ۳۴ سوره الرحمن نیز که بر اساس آن، جنّ و انس قدرت عبور از مرزهای آسمانها و زمین را جز با نیرویی (فوق العاده) ندارند اشاره به همین معناست.

البته در آیه ۵ سوره ملک، راندن شیاطین به «مصابیح» که همان کواکب آسمانی است نسبت داده شده است. با توجه به این که شیاطین بر اساس آیاتی دیگر به وسیله «شهاب» رانده می‌شوند، در توجیه این آیه دو قول وجود دارد: یکی این که مقصود از مصابیحی که آسمان به آنها زینت داده‌شده، اعم از کواکب اصلی و شهاب های آسمانی است؛ و دیگر این که شهابها از کواکب آسمانی جدا شده، شیاطین به وسیله آنها رانده‌ می‌شوند.[۱۲]

هدف استراق سمع شیاطین:

درباره هدف شیاطین از استراق سمع، از ظاهر روایات دو هدف استفاده می‌شود:

  • ۱. برای ایجاد اشتباه و تردید بین اهل زمین، درباره وحی آسمانی و کلام پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله. مؤیّد این مطلب، سخن امام‌ صادق علیه السلام است که فرمود: ...شیاطین از استراق سمع منع شدند تا در روی زمین، چیزی از خبرهای آسمانی که شبیه وحی است، نباشد و در آنچه از جانب خداوند برای مردم آمده اشتباه واقع‌ نشود.[۱۳]
  • ۲. برای خبررسانی به کاهنان. مؤیّد این مطلب نقل ابن‌ عباس است که گفت: شیاطین داخل آسمان می‌شدند و اخبار آن را به کاهنان می‌رساندند. سپس کاهنان دروغ هایی را به آن افزوده و برای مردم زمین بیان می‌کردند.[۱۴]

استراق سمع و بعثت پیامبر:

غالب مفسران بر این عقیده‌اند که پس از بعثت پیامبر‌ اکرم صلی الله علیه و آله، هیچ‌یک از شیاطین و جنّیان راهی به سوی آسمان و شنیدن اخبار فرشتگان ندارند و بر اساس آیات قرآن، شیاطین از شنیدن اخبار آسمانها منع شده‌اند: «إِنَّهُم عَن السَّمعِ لَمعزُولُون» (سوره شعراء/۲۶، ۲۱۲) و اگر یکی از شیاطین یا جنیان بخواهد سخنان فرشتگان را استراق سمع کند، با شهاب رانده می‌شود: «و أَنّا لَمَسنَا السَّماءَ فَوَجدنها مُلِئَت حَرَسًا شَدیدًا و شُهُبًا» (سوره جنّ/۷۲، ۸)، «وَلَقَدْ جَعَلْنَا فِی السَّمَاءِ بُرُوجًا وَزَینَّاهَا لِلنَّاظِرِینَ * وَحَفِظْنَاهَا مِنْ کلِّ شَیطَانٍ رَجِیمٍ * إِلَّا مَنِ اسْتَرَقَ السَّمْعَ فَأَتْبَعَهُ شِهَابٌ مُبِینٌ» (سوره حجر/۱۵، ۱۶‌‌-۱۸). گفته شده: در این آیه نمی‌توان «إلاّ» را بر ظاهر معنای آن یعنی استثنا حمل کرد و نتیجه گرفت که اگر شیطانی استراق سمع کند می‌تواند وارد آسمان شود، بلکه «إلاّ» به معنای «لکن» است، زیرا به هیچیک از شیاطین اجازه ورود به آسمان داده نمی‌شود و مفاد آیه این است که اگر شیطانی بکوشد خود را به‌ آسمان نزدیک کند، به وسیله شهاب رانده‌ می‌شود.[۱۵]

اما در مورد این که آیا پیش از بعثت، راه آسمانها برای شیاطین و جنیان باز بود یا نه، دو نظریه وجود دارد:

  • ۱. برخی از مفسران بر این باورند که پیش از بعثت یا پیش از میلاد پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله، شیاطین و جنیان می‌توانستند به آسمان رفته، گفتگوی فرشتگان را بشنوند: «وَأَنَّا کنَّا نَقْعُدُ مِنْهَا مَقَاعِدَ لِلسَّمْعِ فَمَنْ یسْتَمِعِ الْآنَ یجِدْ لَهُ شِهَابًا رَصَدًا» (سوره جن/۷۲، ۹)، چنان‌که برخی مفسران از امام‌ صادق علیه السلام[۱۶] و برخی دیگر از ابن‌ عباس[۱۷] نقل کرده‌اند که در زمان جاهلیت، هر یک از کاهنان شیطانی را در استخدام خویش داشت که در مکانی از آسمان می‌نشست و خبرهای مربوط به‌ حوادث آینده را استراق سمع می‌کرد و کاهن را از آن آگاه می‌ساخت و کاهن آنها را برای مردم افشا می‌کرد. زمانی که عیسی علیه السلام به نبوت مبعوث شد شیاطین از سه آسمان و زمانی که پیامبر اسلام صلی الله علیه و آله مبعوث شد از همه آسمانها ممنوع شدند و در صورت استراق سمع با شهابها رانده می‌شدند. گفته شده که اصل شهابها پس از بعثت حادث نشده است بلکه راندن شیاطین به وسیله آنها پس از بعثت صورت گرفته است.[۱۸] در برخی روایات نیز آغاز ممنوعیت نفوذ به آسمانها و رانده‌شدن شیاطین به وسیله شهابها در شب میلاد پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله دانسته شده است.[۱۹] در تفسیر‌ قمی آمده است: پس از میلاد پیامبر صلی الله علیه و آله جنیان نزد کاهنان آمده، اخباری را که پیش از میلاد شنیده بودند برای آنها باز‌می‌گفتند و کاهنان با استفاده از آن اخبار به پیشگویی می‌پرداختند.[۲۰]
  • ۲. نظریه دیگر آن است که شیاطین هیچ‌گاه حتی پیش از بعثت به آسمان راه نداشتند؛ برخی با استناد به آیات ۱۷‌‌-۱۸ سوره حجر این مطلب را که پیش از بعثت هر کاهنی شیطانی داشت که اخبار آسمان را برایش می‌آورد، افسانه‌ای دروغین خوانده و گفته‌اند: شیاطین به هیچ وجه نمی‌توانند به آسمان برسند و «شهاب مبین» در آیه، کنایه از این است که شیاطین، کوچک‌تر از آن‌اند که گفته‌های فرشتگان را استراق سمع کنند.[۲۱]

برخی دیگر گفته‌اند: آیاتی مانند ۸ سوره صافات دلالت دارد که شیاطین، پیش از بعثت نیز راهی به آسمان نداشتند؛ ولی آیه ۹ سوره جن دلالت دارد که برخی از جنیان قبل از بعثت به آسمان راه داشته، سخنان فرشتگان را می‌شنیدند. جمع بین این دو دسته آیات آن است که بگوییم: پیش از بعثت، رفتن شیاطین به آسمانها و شنیدن خبرهای آسمان به وسیله آنها ممنوع بود؛ ولی جنیان مؤمن به ویژه رسولانشان می‌توانستند به آسمان بروند. آنها در آسمان مکانهای ویژه‌ای داشتند که در آنجا نشسته و به سخنان ملائکه گوش می‌دادند. سپس با آن سخنان، قوم خود را انذار می‌کردند؛ ولی پس از بعثت برای محافظت وحی قرآنی از اشتباه و ختم رسالت و کفایت قرآن برای جنیان و بی‌نیاز شدن آنان از سخنان فرشتگان، آسمانها پر از فرشتگان نگهبان شد و راه آن به کلی، چه برای شیاطین و چه برای جنیان اعم از مؤمن و کافر بسته شد. مؤیّد این گفتار، کلام جنیان مؤمن پس از بعثت است که گفته‌اند: و اینکه ما نمی‌دانیم آیا اراده شرّی درباره اهل زمین شده یا پروردگارشان خواسته‌ است آنان را هدایت کند.(سوره جن/۷۲، ۱۰)[۲۲]

برخی مفسران بر این عقیده‌اند که پیش از بعثت نیز در آسمانها نگهبانانی از فرشتگان بودند که شیاطین را با شهابها می‌راندند؛ ولی پس از بعثت، شمار نگهبانان آسمان بیشتر و محافظت از اخبار آسمانی شدیدتر شد.[۲۳]

پانویس

  1. التحقیق، ج‌۵، ص‌۱۱۲، «سرق».
  2. همان، ص‌۲۰۸، «سمع».
  3. مجمع البیان، ج‌۶، ص‌۵۱۰؛ روح البیان، ج‌۴، ص‌۴۴۹.
  4. لغت‌نامه، ج۲، ص۸۱۱، «استراق»؛ المصباح، ص۲۷۴، «سرق».
  5. فرهنگ علوم سیاسی، ص‌۴۶.
  6. تفسیر قرطبی، ج۱۶، ص۲۱۷؛ المنیر، ج۲۶، ص۲۶۳.
  7. تفسیر نورالثقلین، ج‌۵، ص‌۹۳.
  8. لزوم وزارت اطلاعات، ص۱۴۶‌‌-۱۵۳.
  9. فی ظلال القرآن، ج‌۴، ص‌۲۱۳۳.
  10. المیزان، ج‌۱۷، ص‌۱۲۴‌‌-۱۲۵.
  11. الجواهر، مج‌۴، ج‌۸، ص‌۱۲.
  12. المیزان، ج‌۱۹، ص‌۳۵۱.
  13. الاحتجاج، ج‌۲، ص‌۲۱۹؛ کنزالدقائق، ج‌۱۳، ص‌۴۷۷.
  14. تفسیر قرطبی، ج‌۱۰، ص‌۹.
  15. التفسیر الکبیر، ج‌۱۹، ص‌۱۶۹.
  16. الاحتجاج، ج‌۲، ص‌۲۱۹؛ کنزالدقائق، ج‌۱۳، ص‌۴۷۸؛ البرهان، ج‌۳، ص‌۳۳۴.
  17. مجمع البیان، ج‌۶، ص‌۵۱۰؛ تفسیر قرطبی، ج‌۱۰، ص‌۹؛ تفسیر‌ بیضاوی، ج‌۳، ص‌۳۶۴.
  18. مجمع‌البیان، ج‌۱۰، ص‌۵۵۶؛ المیزان، ج‌۲۰، ص‌۴۳.
  19. الامالی، ص۳۶۰؛ کنزالدقائق، ج۱۳، ص۴۷۷-۴۷۸؛ البرهان، ج‌۳، ص‌۳۳۴؛ روح‌البیان، ج‌۴، ص‌۴۵۰.
  20. تفسیر قمی، ج‌۲، ص‌۴۱۰.
  21. الکاشف، ج‌۴، ص‌۴۷۰.
  22. الفرقان، ج‌۲۹، ص‌۱۷۸‌‌-۱۷۹.
  23. مجمع البیان، ج‌۱۰، ص‌۵۵۶.

منابع