انفاق

از دانشنامه‌ی اسلامی
(تغییرمسیر از انفاق‌)
پرش به ناوبری پرش به جستجو

«اِنفاق‌»، واژه‌ای‌ قرآنى‌ به‌ معنى‌ صرف‌ کردن‌ مال‌ در مصارف‌ نیکوکارانه است‌. انفاق‌ در قرآن‌ کریم‌ به‌ عنوان‌ یکى‌ از پایه‌های‌ اصلى‌ عمل‌ صالح‌ و یکى‌ از ویژگی‌های‌ مؤمنان‌ مورد تأکید قرار گرفته‌ و مکمّل‌ ایمان دانسته‌ شده‌ است‌.

انفاق در قرآن

بخش‌ مهمى‌ از تعالیم‌ قرآنى در باب‌ انفاق‌، مربوط به‌ آیاتى‌ است‌ که‌ در آنها تصویری‌ از انسان‌ هدایت‌ یافته‌ ارائه‌ شده‌ است‌. به‌ عنوان‌ نمونه‌، مى‌توان‌ در سرآغاز سوره بقره‌، ایمان به‌ عالم‌ غیب‌، برپای‌ داشتن‌ نماز و انفاق‌ از آنچه‌ خداوند روزی‌ کرده‌ است‌، ویژگی های‌ اصلى‌ اهل‌ تقوا شناخته‌ شده‌اند (سوره بقره‌/۲/۲-۳).

در آیات‌ دیگری‌ نیز انفاق‌ در ردیف‌ ایمان‌ به‌ عقاید بنیادی‌ دینى‌، یا اعمالى‌ چون‌ نماز جای‌ گرفته‌ است‌ (مثلاً سوره نساء/۴/۳۹؛ سوره فاطر/۳۵/۲۹).

مطابق‌ برخى‌ آیات‌ قرآنى‌، انفاق‌ وسیله‌ای‌ برای‌ راه‌ یافتن‌ به‌ کمال‌ انسانى‌ و تقرب‌ به‌ خداوند است‌، چنان که‌ گفته‌ شده‌ است‌ اگر کسى‌ به‌ انگیزه طلب‌ «وجه‌ الله‌» و رضای‌ الهى‌ انفاق‌ کند، از ارزش‌ و بهره مضاعف‌ آن‌ برخوردار خواهد شد: «وَ مَثَلُ الَّذِینَ ینفِقُونَ أَمْوَالَهُمُ ابْتِغَاءَ مَرْضاتِ اللَّهِ وَ تَثْبِیتاً مِّنْ أَنفُسِهِمْ کمَثَلِ جَنَّةِ بِرَبْوَةٍ أَصابَهَا وَابِلٌ فَآتَت أُکلَهَا ضِعْفَینِ فَإِن لَّمْ یصِبهَا وَابِلٌ فَطلٌّ واللَّهُ بِمَا تَعْمَلُونَ بَصِیرٌ» (سوره بقره‌/۲۶۵) در تأکید بر همین‌ جنبه‌ از انفاق‌، در آیه ۹۲ سوره آل‌‌عمران‌ آمده‌ است‌ که‌ انسان‌ تنها با انفاق‌ از آنچه‌ دوست‌ دارد، به‌ مقام «بِرّ» نائل‌ خواهد شد.

از آنجا که‌ در فرهنگ‌ قرآنى‌، ارتقاء شخصیت‌ معنوی‌ انسان‌، غایت‌ اصلى‌ انفاق‌ شمرده‌ مى‌شود، آنچه‌ به‌ این‌ عمل‌ معنا مى‌بخشد، نیت‌ است‌ و بنابراین‌ هرگونه‌ انفاقى‌ بر پایه ریا، بى‌ارزش‌ دانسته‌ شده‌ است‌: «یأَیهَا الَّذِینَ ءَامَنُوا لاتُبْطِلُوا صدَقَاتِکم بِالْمَنِّ وَ الاَذَى کالَّذِى ینفِقُ مَالَهُ رِئَاءَ النَّاسِ وَ لایؤْمِنُ بِاللَّهِ وَ الْیوْمِ الاَخِرِ فَمَثَلُهُ کمَثَلِ صفْوَانٍ عَلَیهِ تُرَابٌ فَأَصابَهُ وَابِلٌ فَتَرَکهُ صلْداً لا یقْدِرُونَ عَلى شىْءٍ مِّمَّا کسبُوا وَ اللَّهُ لا یهْدِى الْقَوْمَ الْکافِرِینَ» (سوره بقره‌/۲۶۴) بر همین‌ مبناست‌ که‌ حتى‌ افرادی‌ با توان‌ اقتصادی‌ محدود، از دعوت‌ الهى‌ به‌ انفاق‌ مستثنى‌ نگشته‌اند و امر الهى‌ بر آن‌ قرار گرفته‌ است‌ که‌ حتى‌ کسانى‌ که‌ با تنگدستى‌ روبرو شده‌اند، از آنچه‌ خداوند روزی‌ ایشان‌ ساخته‌ است‌، در حد وسع‌ خود انفاق‌ کنند.

دعوت‌ قرآن‌ کریم‌ به‌ انفاق‌ با این‌ هشدار همراه‌ است‌ که‌ اگر کسانى‌ به‌ اندوختن‌ سیم‌ و زر اشتغال‌ ورزند و از انفاق‌ غفلت‌ کنند، «عذابى‌ دردناک‌» آنان‌ را فراخواهد گرفت‌. (سوره توبه‌/۹/۳۴)

با این همه‌ در آیاتى‌ از قرآن‌ کریم‌، زیاده‌روی‌ در انفاق‌ نیز مورد نکوهش‌ قرار گرفته‌ و رعایت‌ اعتدال‌ توصیه‌ شده‌ است‌. (سوره اسراء/۱۷/۲۹؛ سوره فرقان‌/۲۵/۶۷)

با شکل‌گیری‌ دانش‌ فقه‌ در دو سده نخست‌ اسلامى‌ و با سامان‌ یافتن‌ مقرراتى‌ برای‌ گونه‌هایى‌ خاص‌ از انفاق‌، برخى‌ از گونه‌های‌ صرف‌ کردن‌ مال‌ در راه‌ خداوند از نظر فقهى‌ واجب‌ شناخته‌ شد و آنچه‌ در چارچوب‌ مقررات‌ فقهى‌ جای‌ نگرفته‌ بود، در زمره دستورهای‌ اخلاقى‌ - و عموماً متفاوت‌ با احکام‌ الزام‌ آور - به‌ شمار آمد.

در میراث‌ مکتوب‌ اسلامى‌، مبحث‌ انفاق‌ همواره‌ با همین‌ عنوان‌ یا با عناوینى‌ چون‌ بِرّ و صدقات‌ در آثار اخلاقى‌ مورد بحث‌ قرار گرفته‌ است‌. در فقه‌ اسلامى‌ به‌ طور عمده‌ در بحث‌ زکات و خمس‌ و نیز در ذیل‌ عناوین‌ محدودتری‌ چون‌ فدیه‌، کفاره‌ و نذر به‌ این‌ موضوع‌ پرداخته‌ شده‌ است‌.

تفسیر بعضى از آیات انفاق

«مَّثَلُ الَّذِینَ ینفِقُونَ أَمْوَلَهُمْ فى سبِیلِ اللَّهِ کمَثَلِ حَبَّةٍ أَنبَتَت سبْعَ سنَابِلَ فى کلِّ سنبُلَةٍ مِّائَةُ حَبَّةٍ وَ اللَّهُ یضعِف لِمَن یشاءُ و َاللَّهُ وَسِعٌ عَلِیمٌ (۲۶۱) الَّذِینَ ینفِقُونَ أَمْوَلَهُمْ فى سبِیلِ اللَّهِ ثُمَّ لا یتْبِعُونَ مَا أَنفَقُوا مَنًّا و َلاأَذًى لَّهُمْ أَجْرُهُمْ عِندَ رَبِّهِمْ وَ لاخَوْفٌ عَلَیهِمْ وَ لاهُمْ یحْزَنُونَ (۲۶۲) قَوْلٌ مَّعْرُوفٌ وَ مَغْفِرَةٌ خَیرٌ مِّن صدَقَةٍ یتْبَعُهَا أَذًى وَ اللَّهُ غَنىٌّ حَلِیمٌ (۲۶۳) یأَیهَا الَّذِینَ ءَامَنُوا لاتُبْطِلُوا صدَقَتِکم بِالْمَنِّ وَ الاَذَى کالَّذِى ینفِقُ مَالَهُ رِئَاءَ النَّاسِ وَ لایؤْمِنُ بِاللَّهِ وَ الْیوْمِ الاَخِرِ فَمَثَلُهُ کمَثَلِ صفْوَانٍ عَلَیهِ تُرَابٌ فَأَصابَهُ وَابِلٌ فَتَرَکهُ صلْداً لا یقْدِرُونَ عَلى شىْءٍ مِّمَّا کسبُوا وَ اللَّهُ لا یهْدِى الْقَوْمَ الْکفِرِینَ (۲۶۴) وَ مَثَلُ الَّذِینَ ینفِقُونَ أَمْوَلَهُمُ ابْتِغَاءَ مَرْضاتِ اللَّهِ وَ تَثْبِیتاً مِّنْ أَنفُسِهِمْ کمَثَلِ جَنَّةِ بِرَبْوَةٍ أَصابَهَا وَابِلٌ فَئَاتَت أُکلَهَا ضِعْفَینِ فَإِن لَّمْ یصِبهَا وَابِلٌ فَطلٌّ و َاللَّهُ بِمَا تَعْمَلُونَ بَصِیرٌ (۲۶۵) أَیوَدُّ أَحَدُکمْ أَن تَکونَ لَهُ جَنَّةٌ مِّن نَّخِیلٍ وَ أَعْنَابٍ تَجْرِى مِن تَحْتِهَا الاَنْهَرُ لَهُ فِیهَا مِن کلِّ الثَّمَرَتِ وَ أَصابَهُ الْکبرُ وَلَهُ ذُرِّیةٌ ضعَفَاءُ فَأَصابَهَا إِعْصارٌ فِیهِ نَارٌ فَاحْترَقَت کذَلِک یبَینُ اللَّهُ لَکمُ الاَیاتِ لَعَلَّکمْ تَتَفَکرُونَ (۲۶۶) یأَیهَا الَّذِینَ ءَامَنُوا أَنفِقُوا مِن طیبَتِ مَا کسبْتُمْ وَ مِمَّا أَخْرَجْنَا لَکم مِّنَ الاَرْضِ وَ لاتَیمَّمُوا الْخَبِیث مِنْهُ تُنفِقُونَ وَلَستُم بِئَاخِذِیهِ إِلا أَن تُغْمِضوا فِیهِ وَ اعْلَمُوا أَنَّ اللَّهَ غَنىٌّ حَمِیدٌ (۲۶۷) الشیطنُ یعِدُکمُ الْفَقْرَ وَ یأْمُرُکم بِالْفَحْشاءِ وَ اللَّهُ یعِدُکم مَّغْفِرَةً مِّنْهُ وَ فَضلاً وَ اللَّهُ وَسِعٌ عَلِیمٌ (۲۶۸) یؤْتى الْحِکمَةَ مَن یشاءُ و َمَن یؤْت الْحِکمَةَ فَقَدْ أُوتىَ خَیراً کثِیراً وَ مَا یذَّکرُ إِلا أُولُوا الاَلْبَبِ (۲۶۹) وَ مَا أَنفَقْتُم مِّن نَّفَقَةٍ أَوْ نَذَرْتُم مِّن نَّذْرٍ فَإِنَّ اللَّهَ یعْلَمُهُ وَ مَا لِلظلِمِینَ مِنْ أَنصارٍ (۲۷۰) إِن تُبْدُوا الصدَقَتِ فَنِعِمَّا هِىَ و َإِن تُخْفُوهَا و َتُؤْتُوهَا الْفُقَرَاءَ فَهُوَ خَیرٌ لَّکمْ وَ یکفِّرُ عَنکم مِّن سیئَاتِکمْ وَ اللَّهُ بِمَا تَعْمَلُونَ خَبِیرٌ (۲۷۱) لَّیس عَلَیک هُدَاهُمْ وَلَکنَّ اللَّهَ یهْدِى مَن یشاءُ وَ مَا تُنفِقُوا مِنْ خَیرٍ فَلاَنفُسِکمْ وَ مَا تُنفِقُونَ إِلا ابْتِغَاءَ وَجْهِ اللَّهِ وَ مَا تُنفِقُوا مِنْ خَیرٍ یوَف إِلَیکمْ وَ أَنتُمْ لا تُظلَمُونَ (۲۷۲) لِلفُقَرَاءِ الَّذِینَ أُحْصِرُوا فى سبِیلِ اللَّهِ لا یستَطِیعُونَ ضرْباً فى الاَرْضِ یحْسبُهُمُ الْجَاهِلُ أَغْنِیاءَ مِنَ التَّعَفُّفِ تَعْرِفُهُم بِسِیمَهُمْ لایسئَلُونَ النَّاس إِلْحَافاً وَ مَا تُنفِقُوا مِنْ خَیرٍ فَإِنَّ اللَّهَ بِهِ عَلِیمٌ (۲۷۳) الَّذِینَ ینفِقُونَ أَمْوَلَهُم بِالَّیلِ وَ النَّهَارِ سِرًّا وَ عَلانِیةً فَلَهُمْ أَجْرُهُمْ عِندَ رَبِّهِمْ و َلاخَوْفٌ عَلَیهِمْ و َلاهُمْ یحْزَنُونَ».(۲۷۴) (سوره بقره، ۲۶۱-۲۷۴)

حکایت آنان که اموال خویش را در راه خدا انفاق مى کنند حکایت دانه اى است که هفت خوشه رویانیده که در هر خوشه صد دانه باشد و خدا براى هر که بخواهد، دو برابر هم مى کند که خدا وسعت بخش و دانا است.(۲۶۱) کسانى که اموال خویش را در راه خدا انفاق مى کنند و بعد این انفاق خود را با منت و یا اذیتى همراه نمى کنند پاداش آنان نزد پروردگارشان است، نه ترسى دارند و نه غمى.(۲۶۲) سخن شایسته و پرده پوشى از صدقه اى که اذیت در پى دارد، بهتر است. خدا بى نیاز و بردبار است.(۲۶۳) اى کسانى که ایمان آورده اید، صدقه خویش را همانند آن کس که مال خویش را با ریا به مردم انفاق مى کند و به خدا و روز جزا ایمان ندارد با منت و اذیت باطل نکنید که حکایت وى حکایت سنگى سفت و صافى است که خاکى روى آن نشسته باشد و رگبارى بر آن باریده، آن را صاف به جاى گذاشته باشد، ریاکاران از آن چه کرده اند، ثمرى نمى برند و خدا گروه کافران را هدایت نمى کند.(۲۶۴) و حکایت آنان که اموال خود را به طلب رضاى خدا و استوارى دادن به دلهاى خویش انفاق مى کنند، عملشان مانند باغى است بر بالاى تپه اى که رگبارى به آن رسد و دو برابر ثمر داده باشد و اگر رگبار نرسیده به جایش باران ملایمى رسیده، خدا به آنچه مى کنید بینا است.(۲۶۵) آیا در میان شما کسى هست که دوست داشته باشد براى او باغى باشد پر از درختان خرما و انگور و همه گونه میوه در آن باشد و نهرها در دامنه آن جارى باشد سپس پیرى برسد، در حالى که فرزندانى صغیر دارد، آتشى به باغش بیفتد و آن را بسوزاند؟ خدا این طور آیه هاى خود را براى شما بیان مى کند، شاید که بیندیشید.(۲۶۶) اى کسانى که ایمان آورده اید، از خوبی هاى آنچه بدست آورده اید و آنچه برایتان از زمین بیرون آورده ایم، انفاق کنید و پست آن را (که خودتان نمى گیرید مگر با چشم پوشى) براى انفاق منظور نکنید و بدانید که خدا بى نیاز و ستوده است.(۲۶۷) شیطان به شما وعده تنگدستى مى دهد و به بدکارى وامى دارد و خدا از جانب خود آمرزش و فزونى به شما وعده مى دهد، که خدا وسعت بخش و دانا است.(۲۶۸) فرزانگى را به هر که بخواهد مى دهد و هر که حکمت یافت، خیرى فراوان یافت و به جز خردمندان کسى اندرز نگیرد.(۲۶۹) هر خرجى کرده اید به هر نذرى ملتزم شده اید خدا از آن آگاه است، و ستمگران یاورانى ندارند.(۲۷۰) اگر صدقه ها را علنى دهید خوب است و اگر هم پنهانى دهید و به تنگ دستان بدهید، البته برایتان بهتر است و گناهانتان را از بین مى برد که خدا از آنچه مى کنید آگاه است.(۲۷۱) هدایت کردن با تو نیست بلکه خدا است که هر کس را بخواهد هدایت مى کند، هر خواسته اى انفاق کنید به نفع خود کرده اید، انفاق جز براى رضاى خدا نکنید، هر خیرى را که انفاق کنید (عین همان) به شما مى رسد و ستم نمى بینید.(۲۷۲) (صدقه از آن) فقرائى است که در راه خدا از کار مانده اند و نمى توانند سفر کنند، اشخاص بى خبر آنان را بس که مناعت دارند توانگر مى پندارند، تو آنان را با سیمایشان مى شناسى، از مردم به اصرار گدائى نمى کنند. هر متاعى انفاق مى کنید خدا به آن دانا است.(۲۷۳) کسانى که اموال خویش را شب و روز نهان و آشکار انفاق مى کنند پاداششان نزد پروردگارشان است، نه ترسى دارند و نه غمگین مى شوند.(۲۷۴)

این آیات که در مورد انفاق و نحوه انفاق و این که از چه مالى باید انفاق نمود، بیان شده است. یکى از بزرگترین امورى که اسلام در یکى از دو رکن حقوق الناس و حقوق الله مورد اهتمام قرار داده و به طرق و انحاى گوناگون، مردم را بدان وادار مى سازد، انفاق است. پاره اى از انفاقات از قبیل زکات، خمس، کفارات مالى و اقسام فدیه را واجب نموده و پاره اى از صدقات و امورى از قبیل وقف سکنى دادن مادام العمر کسى، وصیت ها، بخشش ها و غیر آن را مستحب نموده است.

و غرضش این بوده که بدین وسیله طبقات پائین را که نمى توانند بدون کمک مالى از ناحیه دیگران حوائج زندگى خود را برآورند ـ مورد حمایت قرار داده تا سطح زندگیشان را بالا ببرند، تا افق زندگى طبقات مختلف را به هم نزدیک ساخته و اختلاف میان آنها را از جهت ثروت و نعمات مادى کم کند.

و از سوى دیگر توانگران و طبقه مرفه جامعه را از تظاهر به ثروت یعنى از تجمل و آرایش مظاهر زندگى، از خانه و لباس و ماشین و غیره نهى فرموده و از مخارجى که در نظر عموم مردم غیرمعمولى است و طبقه متوسط جامعه تحمل دیدن آن گونه خرج ها را ندارد (تحت عنوان) نهى از اسراف و تبذیر و امثال آن، جلوگیرى نموده است.

و غرض از اینها، ایجاد یک زندگى متوسطى است که فاصله طبقاتى در آن زیاد و بیش از اندازه نباشد، تا در نتیجه ناموس وحدت و همبستگى زنده گشته، خواست هاى متضاد و کینه هاى دل و انگیزه هاى دشمنى بمیرند، چون هدف قرآن این است که زندگى بشر را در شؤون مختلفش نظام ببخشد و طورى تربیتش دهد که سعادت انسان را در دنیا و آخرت تضمین نماید و بشر در سایه این نظام در معارفى حق و خالى از خرافه زندگى کند، زندگى همه در جامعه اى باشد که جو فضائل اخلاق، حاکم بر آن باشد و در نتیجه در عیشى پاک از آنچه خدا ارزانیش داشته استفاده کند و داده هاى خدا برایش نعمت باشد، نه عذاب و بلا و در چنین جوى، نواقص و مصائب مادى را برطرف کند.

و چنین چیزى حاصل نمى شود مگر در محیطى پاک که زندگى نوع، در پاکى و خوشى و صفا شبیه به هم باشد و چنین محیطى هم درست نمى شود مگر به اصلاح حال نوع به این که حوائج زندگى تامین گردد و این نیز به طور کامل حاصل نمى شود مگر به اصلاح جهات مالى و تعدیل ثروت ها، و به کار انداختن اندوخته ها و راه حصول این مقصود، انفاق افراد ـ از اندوخته ها و مازاد آنچه با کدّ یمین و عرق جبین تحصیل کرده اند ـ مى باشد، چون مؤمنین همه برادر یکدیگرند و زمین و اموال زمین هم از آن یکى است و او خداى عزوجل است.

و این خود حقیقتى است که سیره و روش نبوى صحت و استقامت آن را در زمان استقرار حکومت پیامبر اکرم صلى الله علیه و آله اثبات مى کند. و این همان نظامى است که امیرالمؤمنین صلوات الله علیه از انحراف مردم از مجراى آن تاسف خورده و شکوه ها مى کرد و از آن جمله مى فرمود: قَدْ أَصْبَحْتُمْ فِی زَمَنٍ لَا یزْدَادُ الْخَیرُ فِیهِ إِلَّا إِدْبَاراً وَلَا الشَّرُّ فِیهِ إِلَّا إِقْبَالًا وَ لَا الشَّیطَانُ فِی هَلَاک النَّاسِ إِلَّا طَمَعاً فَهَذَا أَوَانٌ قَوِیتْ عُدَّتُهُ وَ عَمَّتْ مَکیدَتُهُ وَ أَمْکنَتْ فَرِیسَتُهُ اضْرِبْ بِطَرْفِک حَیثُ شِئْتَ مِنَ النَّاسِ فَهَلْ تُبْصِرُ إِلَّا فَقِیراً یکابِدُ فَقْراً أَوْ غَنِیاً بَدَّلَ نِعْمَةَ اللَّهِ کفْراً أَوْ بَخِیلًا اتَّخَذَ الْبُخْلَ بِحَقِّ اللَّهِ وَفْراً أَوْ مُتَمَرِّداً کأَنَّ بِأُذُنِهِ عَنْ سَمْعِ الْمَوَاعِظِ وَقْرا...؛ در زمانى واقع شده اید که خیر و نیکى جز عقب ماندگى چیزى ببار نمى آورد و شر و بدى عامل پیشروى است و شیطان جز طمع در هلاکت مردم کارى ندارد، پس اکنون زمانى است که وسائل پیشرفت شیطان قوى شده، نیرنگ و فریبش همگانى گشته و بدست آوردن شکار برایش آسان شده است، به هر سو که مى خواهى نگاه کن آیا جز فقیرى که با فقر دست و پنجه نرم مى کند، یا ثروتمندى که نعمت خدا را به کفران تبدیل کرده یا بخیلى که با بخل ورزیدن در اداء حقوق الهى، ثروت فراوانى گرد آورده و یا متمردى که گویا گوشش از شنیدن پند و اندرزها کر است...[۱]

گذشت روزگار، درستى نظریه قرآن را کشف کرد و ثابت نمود همان طور که قرآن فرموده تا طبقه پائین جامعه از راه امداد و کمک به حد متوسط نزدیک نگردند و طبقه مرفه از زیاده روى و اسراف و تظاهر به جمال جلوگیرى نشده و به آن حد متوسط نزدیک نشوند، بشر روى رستگارى نخواهد دید، آرى همه ما تمدن غرب را دیدیم که چگونه داعیان آن، بشر را به بى بندوبارى در لذات مادى و افراط در لذات حیوانى واداشتند و بلکه روش هاى جدیدى از لذت گیرى و استیفاى هوسهاى نفسانى اختراع نمودند و در کامگیرى خود و اشاعه این تمدن در دیگران، از بکاربردن هیچ نیروئى مضایقه ننمودند و این باعث شد که ثروت ها و لذات خالص زندگى مادى همه به طرف نیرومندان و توانگران سرازیر شده و در دست اکثریت مردم جهان که همان طبقات پائین جامعه ها مى باشند چیزى به جز محرومیت نماند و دیدیم که چگونه طبقه مرفه نیز به جان هم افتاده و یکدیگر را خوردند تا نماند مگر اندکى و سعادت زندگى مادى مخصوص همان اندک گردید و حق حیات از اکثریت که همان توده هاى مردم هستند سلب شد.

و با در نظر گرفتن این که ثروت بى حساب و فقر زیاد آثار سوئى در انسان پدید مى آورد، این اختلاف طبقاتى تمامى رذائل اخلاقى را برانگیخت و هر طرف را به سوى مقتضاى خویش پیش راند و نتیجه آن این شد که دو طائفه در مقابل یکدیگر صف آرائى کنند و آتش فتنه و نزاع در بین آنان شعله ور شود، توانگر و فقیر محروم و منعم واجد و فاقد همدیگر را نابود کنند و جنگهاى بین المللى بپا شود و زمینه براى کمونیسم فراهم گردد و در نتیجه حقیقت و فضیلت به کلى از میان بشر رخت بر بندد و دیگر بشر روزگارى خوش نبیند و آرامش درونى و گوارائى زندگى از نوع بشر سلب شود، این فساد عالم انسانى چیزى است که ما امروزه خود به چشم مى بینیم و احساس مى کنیم که بلاهائى سخت تر و رسوائى هائى بیشتر، آینده نوع بشر را تهدید مى کند...

سیاق این آیات (سوره بقره، ۲۶۱ تا ۲۷۴) از این جهت که همه درباره انفاق است و مضامین آنها به یکدیگر ارتباط دارد، این را مى فهماند که همه یکباره نازل شده و این آیات مؤمنین را تحریک و تشویق به انفاق در راه خدا مى کند و نخست براى زیادشدن و برکت مالى که انفاق مى کنند مثلى مى زند که یک درهم آن هفتصد درهم مى شود و چه بسا که خدا بیشترش هم مى کند و سپس براى انفاق ریائى و غیرخدائى مثلى مى آورد تا بفهماند که چنین انفاقى برکت و بهره اى ندارد و در مرحله سوم مسلمانان را از انفاق با منّت و اذیت نهى مى کند زیرا که منت و اذیت اثر آن را خنثى مى کند و اجر عظیمش را حبط نموده و از بین مى برد. سپس دستور مى دهد که از مال پاکیزه خود انفاق کنند، نه این که از جهت بخل و تنگ نظرى هر مال ناپاک و دورانداختنى را در راه خدا بدهند و آنگاه موردى را که باید مال در آن مورد انفاق شود ذکر مى کند که عبارت است از فقرائى که در راه خدا از هستى ساقط شده اند و در آخر اجر عظیمى که این انفاق نزد خداى تعالى دارد بیان مى کند.

و سخن کوتاه این که: آیات مورد بحث، مردم را دعوت به انفاق مى کند و در مرحله اول، جهت این دعوت و غرضى را که در آن است بیان نموده و مى فرماید: هدف از این کار باید خدا باشد نه مردم و در مرحله دوم صورت عمل و کیفیت آن را تبیین کرده که باید منت و اذیت به دنبال نداشته باشد و در مرحله سوم وضع آن مال را بیان مى کند که باید طیب باشد نه خبیث و در مرحله چهارم مورد آن را که باید فقیرى باشد که در راه خدا فقیر شده و در مرحله پنجم اجر عظیمى که در دنیا و آخرت دارد بیان نموده است.[۲]

انفاق در روایات

وظائف انفاق کننده

سزاوار است که انفاق کننده عطاى خود را ناچیز بشمرد، تا شاید نزد خدا بزرگ شود و در حال انفاق به یاد توفیق و ثواب خدا باشد. قرآن کریم مى فرماید: «لَنْ تَنالُوا الْبِرَّ حَتَّى تُنْفِقُوا مِمَّا تُحِبُّونَ»؛ هرگز به مقام نیکان نمى رسید مگر از آنچه که دوست مى دارید، انفاق کنید. (سوره نساء، ۹۲) و در جاى دیگر مى فرماید: «انْفِقُوا مِنْ طَیباتِ ما کسَبْتُمْ»؛ از پاکیزه آن چه بدست مى آورید، انفاق کنید. (سوره بقره، ۲۶۷) و بعد از اعطا، دست خود را ببوسد.

امام صادق علیه السّلام مى فرماید: رَأَیتُ الْمَعْرُوفَ لَا یصْلُحُ إِلَّا بِثَلَاثِ خِصَالٍ تَصْغِیرِهِ و َتَسْتِیرِهِ وَ تَعْجِیلِهِ فَإِنَّک إِذَا صَغَّرْتَهُ عَظَّمْتَهُ عِنْدَ مَنْ تَصْنَعُهُ إِلَیهِ وَ إِذَا سَتَّرْتَهُ تَمَّمْتَهُ وَ إِذَا عَجَّلْتَهُ هَنَّأْتَهُ وَ إِنْ کانَ غَیرُ ذَلِک سَخَّفْتَهُ و َنَکدْتَه؛ انفاق جز با سه خصلت صلاحیت قبول پیدا نمى کند: کوچک شمردن آن، مخفى کردن آن و عجله کردن در انجام آن. اگر انفاق خود را کوچک بشمرى در نزد خدا بزرگش ‍ کرده اى و اگر آن را پنهان کنى به کمالش رسانى و چون در رساندنش عجله کنى گوارایش کنى. وگرنه آن را محو و بى برکت و باطل کنى و شایسته است مال بهتر و محبوبتر و آنچه از شبهه دورتر است، بخشیده شود.[۳]

و از طرفی دیگر گفته شده: آنچه را که براى بخشش دارد، کوچک نشمرد، چه در حدیث آمده که از بخشش کم حیاء نکنید؛ چون نومید کردن از هر چیزى کمتر است.

امام زین العابدین علیه السلام موقع صدقه دادن دست خود را مى بوسید و مى فرمود: إِنَّهَا تَقَعُ فِی یدِ اللَّهِ قَبْلَ أَنْ تَقَعَ فِی یدِ السَّائِلِ؛ قبل از آن که صدقه در دست سائل قرار گیرد، خدا آن را مى گیرد.[۴] آرى خداست که صدقات را مى گیرد و به همین خاطر است که در آیات قرآن آمده است: کیست که به خدا قرض الحسنه دهد.(سوره حدید، ۱۱)

و انفاق کننده از سائل التماس دعا کند؛ زیرا در حدیث آمده است که: ... فَإِنَّهُ یسْتَجَابُ لَهُمْ فِیکمْ؛ دعاى او مستجاب مى شود.[۵] و بخشش را به کسانى اختصاص دهد که در مقابل، پاداش بیشترى به آن تعلق گیرد، مثل نزدیکان و علماء و نیکوکاران.

از رسول خدا صلى الله علیه و آله منقول است که: لَا تَرُدُّوا السَّائِلَ وَلَوْ بِشِقِّ تَمْرَةٍ؛ و هرگز سائل را جز با مهربانى رد نکند و اگر چه به دانه خرمایى باشد.[۶]

امام باقر علیه السلام مى فرمایند: الْفَقِیرُ هَدِیةُ اللَّهِ إِلَى الْغَنِی فَإِنْ قَضَى حَاجَتَهُ فَقَدْ قَبِلَ هَدِیةَ اللَّهِ وَ إِنْ لَمْ یقْضِ حَاجَتَهُ فَقَدْ رَدَّ هَدِیةَ اللَّهِ عَزَّوَجَلَّ عَلَیهِ؛ شخص فقیر، هدیه الهى است به سوى غنى؛ اگر حاجت او را برآورده کند، هدیه خدا را قبول کرده و اگر حاجتش را برآورده نکند، هدیه الهى را رد نموده.[۷]

رسول گرامى اسلام مى فرمایند: رُدُّوا السَّائِلَ بِبَذْلٍ یسِیرٍ أَوْ بِلِینٍ وَ رَحْمَةٍ...؛ سائل را یا با بخشش چیز کمى احترام کن، یا با رد کردن نیکو.[۸]

امیرالمؤمنین علیه السلام مى فرمایند: إِنَّ الْمِسْکینَ رَسُولُ اللَّهِ إِلَیکمْ فَمَنْ مَنَعَهُ فَقَدْ مَنَعَ اللَّهَ و َمَنْ أَعْطَاهُ فَقَدْ أَعْطَى اللَّهَ؛ شخص مسکین، فرستاده خداست؛ کسى که او را از دادن متاعى منع کند، خدا را منع نموده و اگر به او متاعى بدهد، مثل این است که به خدا آن متاع را داده است.[۹]

و از منت گذاردن و اذیت کردن خوددارى کند؛ قرآن کریم مى فرماید: «لاتُبْطِلُوا صَدَقاتِکمْ بِالْمَنِّ وَالْأَذْى»؛ صدقات خود را با منت و اذیت باطل نکنید. (سوره بقره، ۲۶۴) منّت گذاردن این است که انسان خود را نیکوکار به حساب آورد، در حالى که این طور نیست؛ نیکوکار کسى است که از او چیزى را گرفته، چون او را به ثواب رسانده و از عقاب نجات داده و در گرفتن حق خدا از او نائب خدا شده چه این که انفاق حق خداى تعالى است که در تحقق وعده روزى فقیر، او را به گرفتن این مال حواله کرده است. و اذیت فقیر این است که از او عیب جویى کرده، توبیخش کند و با او سخنان ناهموار گوید و بدرویى نماید و او را به خدمت خود گیرد و پرده از انفاقش برگیرد و سائل را ناچیز شمرد.

وظائف سائل

براى سائل شایسته است که بداند خداى تعالى به بندگان دستور داده که به او بخشش کنند تا امور مهمّش را کفایت کند و براى عبادت، خاطرى آسوده داشته باشد. پس خدا را شکر نهاده از بخشش کننده تشکر کند و براى او دعا کند. در حالى که نعمت را از خدا مى داند، بخشنده آن را ستایش نماید.

فِی عُیونِ الْأَخْبَارِ عَنْ عَلِی بْنِ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدِ بْنِ عِمْرَانَ الدَّقَّاقِ وَ مُحَمَّدِ بْنِ أَحْمَدَ السِّنَانِی وَ الْحُسَینِ بْنِ إِبْرَاهِیمَ بْنِ أَحْمَدَ الْمُکتِّبِ جَمِیعاً عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ الْکوفِی عَنْ سَهْلِ بْنِ زِیادٍ عَنْ عَبْدِالْعَظِیمِ الْحَسَنِی عَنْ إِبْرَاهِیمَ بْنِ أَبِی مَحْمُودٍ قَالَ سَمِعْتُ الرِّضَا علیه السلام یقُولُ مَنْ لَمْ یشْکرِ الْمُنْعِمَ مِنَ الْمَخْلُوقِینَ لَمْ یشْکرِ اللَّهَ عَزَّوَجَلَّ؛ امام رضا علیه السلام فرمود: کسى که از مردم تشکر نکند، شکر خدا را نیز به جاى نمى آورد.[۱۰]

امام سجاد علیه السلام در رساله اى به اصحابشان مى فرمایند: وَحَقُّ السَّائِلِ إِعْطَاؤُهُ عَلَى قَدْرِ حَاجَتِه و حَقُّ الْمَسْئُولِ إِنْ أَعْطَى فَاقْبَلْ مِنْهُ بِالشُّکرِ وَالْمَعْرِفَةِ بِفَضْلِهِ وَإِنْ مَنَعَ فَاقْبَلْ عُذْرَهُ...؛ حق سائل آن است که به اندازه حاجتش به او عطا کنند و حق سؤال شونده آن است که اگر عطا کرد از او قبول شود با تشکر و فضل و کرَم او را بشناسد و اگر نداشت قبول عذر او کنند.[۱۱]

اما به طور کلى براى مؤمنین سزاوار است که تا مى توانند از دیگران چیزى نخواهند، زیرا درخواست از دیگران، خوارى دنیا و فقر زودرس این زندگى و حساب طولانى فرداى قیامت به دنبال دارد.

در حدیث آمده است از امام باقر علیه السلام که به محمد بن مسلم فرمودند: یا مُحَمَّدُ لَوْ یعْلَمُ السَّائِلُ مَا فِی الْمَسْأَلَةِ مَا سَأَلَ أَحَدٌ أَحَداً و َلَوْ یعْلَمُ الْمُعْطِی مَا فِی الْعَطِیةِ مَا رَدَّ أَحَدٌ أَحَداً؛ اى محمد! اگر سائل مى دانست که چه چیزى در سؤال کردن نهفته است (از تحقیر...) هیچ موقع، کسى از کسى سؤال نمى نمود و اگر عطا کننده مى دانست که در اعطا چه نهفته است، هیچ کس کسى را رد نمى نمود.[۱۲]

همچنین امام صادق علیه السلام فرمود: لَوْ یعْلَمُ السَّائِلُ مَا عَلَیهِ مِنَ الْوِزْرِ مَا سَأَلَ أَحَدٌ أَحَداً وَلَوْ یعْلَمُ الْمَسْئُولُ مَا عَلَیهِ إِذَا مَنَعَ مَا مَنَعَ أَحَدٌ أَحَداً؛ اگر سائل مى دانست با این کار چه بار سنگینى را بدوش مى گیرد، هرگز کسى از کسى درخواست نمى کرد و اگر مسئول مى دانست در بخل ورزیدن و ندادن چه گناهى است، هرگز کسى سائلى را محروم نمى کرد.[۱۳]

روزى پیامبر اکرم صلى اللّه علیه و آله به اصحابش فرمود: أَلَا تُبَایعُونِّی فَقَالُوا قَدْ بَایعْنَاک یا رَسُولَ اللَّهِ قَالَ تُبَایعُونِّی عَلَى أَنْ لَا تَسْأَلُوا النَّاسَ شَیئاً فَکانَ بَعْدَ ذَلِک تَقَعُ الْمِخْصَرَةُ مِنْ یدِ أَحَدِهِمْ فَینْزِلُ لَهَا وَ لَا یقُولُ لِأَحَدٍ نَاوِلْنِیهَا؛ آیا با من بیعت نمى کنید؟ عرض کردند یا رسول اللّه ما با تو بیعت کرده ایم. فرمود: این بار بیعت کنید که از مردم چیزى نخواهید. بعد از این جریانگاه مى شد که عصا از دست یکى از آن ها مى افتاد و خودش خم مى شد آن را برمى داشت و به کسى نمى گفت آن را به من بده.[۱۴]

رسول اکرم صلى اللّه علیه و آله فرمود: لَوْ أَنَّ أَحَدَکمْ یأْخُذُ حَبْلًا فَیأْتِی بِحُزْمَةِ حَطَبٍ عَلَى ظَهْرِهِ فَیبِیعُهَا فَیکفُّ بِهَا وَجْهَهُ خَیرٌ لَهُ مِنْ أَنْ یسْأَلَ؛ اگر یکى از شما طنابى بردارد و با پشت خود پشته هیزمى بکشد و آن را بفروشد و آبروى خود را بدان حفظ کند، همان برایش بهتر از آن است که گدایى کند.[۱۵]

همچنین فرمود: مَنْ سَأَلَنَا أَعْطَینَاهُ وَمَنِ اسْتَغْنَى أَغْنَاهُ اللَّهُ؛ هر کس که از ما چیزى بخواهد به او مى دهیم و هر کس اظهار بى نیازى کند، خدا بى نیازش مى کند.[۱۶]

امام صادق علیه السلام فرمود: شِیعَتُنَا مَنْ لَا یسْأَلُ النَّاسَ شَیئاً وَ لَوْ مَاتَ جُوعاً؛ شیعه ما کسى است که از مردم چیزى نخواهد، اگر چه از گرسنگى بمیرد.[۱۷]

و نیز مى فرماید: مَنْ سَأَلَ مِنْ غَیرِ فَقْرٍ فَکأَنَّمَا یأْکلُ الْجَمْرَ؛ کسى که بدون نیاز گدایى مى کند، مثل این است که آتش گداخته مى خورد.[۱۸]

گدائى در اسلام به جز در موارد ضرورت، عملى است نامطلوب و اگر کسى به حکم ضرورت ناچار به سؤال شود بر مسلمین و در رأس آن ها دولت اسلامى واجب است او را بى نیاز کنند. ولى کمک باید به گونه اى باشد که او را تبدیل به یک مصرف کننده بى ثمر که کارش فقط خوردن دسترنج دیگران است نکند، بلکه باید با بخشیدن سرمایه یا دادن شغل، او را در راه تولید صحیح به خدمت جامعه گرفت تا ضمن بى نیاز شدن به حال جامعه نیز مفید باشد. ولذا در سیره ائمه علیهم السّلام مشهود است که هرگاه کسى از آنها تقاضاى کمک مى کرد با بخشیدن سرمایه، او را براى همیشه از سؤال بى نیاز مى کردند.

اسرار انفاق و احسان

یکى از عرفا چنین مى فرماید: راز وجوب زکات و انفاق مال، آزمایش بنده است و در آن سه معنى نهفته است:

  • الف. کسى که شهادتین را با زبان اداء مى کند، ملتزم به توحید مى شود و اقرار به معبود مى کند و اگر بخواهد کاملا به شهادت و اقرار خود وفا کند باید جز خداى واحد محبوبى نداشته باشد، زیرا محبت شرکت برنمى دارد. قرآن مجید در این باره مى فرماید: «ما جَعَلَ اللّهُ لِرَجُلٍ مِنْ قَلْبَینِ فی جَوْفِهِ»؛ خدا در درون یک مرد دو قلب قرار نداده و یک قلب جاى یک محبوب بیشتر نیست. (سوره احزاب، ۴)

و توحید زبانى بى ثمر و کم محتوى است و درجه محبت را فقط با جداکردن محبوب ها مى توان سنجید. اموال هم جزء محبوب هاى انسان هستند زیرا که وسیله بهره مندى او از دنیا مى باشند؛ به وسیله اموال است که انسان به این عالم مأنوس مى شود و از مرگ که وسیله دیدار محبوب است، فرار مى کند، پس انسان به وسیله این مال که معشوق او است، امتحان مى شود تا ادعاى خود را ثابت کند ولذا خداى تعالى مى فرماید: «اِنَّ اللّهَ اشْتَرى مِنَ الْمُؤْمِنِینَ أَنْفُسَهُمْ وَأَمْوالَهُمْ بِانَّ لَهُمْ الْجَنَّةَ»؛ خدا جان و مال مؤمنین را از آنها خریده که در مقابل به آن ها بهشت دهد. (سوره توبه، ۱۱۱)

  • ب. پاک شدن بندگان از آفت رذیله بخل که از مهلکات بشر است. قرآن کریم مى فرماید: «و َمَنْ یوقَ شُحَّ نَفْسِهِ فَاولئِک هُمُ الْمُفْلِحُونَ»؛ و کسانى که از بخل خود در امان باشند، رستگارند. (سوره تغابن ، ۹) و امام صادق علیه السّلام مى فرماید: ثَلَاثٌ مَنْ أَتَى اللَّهَ بِوَاحِدَةٍ مِنْهُنَّ أَوْجَبَ اللَّهُ لَهُ الْجَنَّةَ الْإِنْفَاقُ مِنْ إِقْتَارٍ و َالْبِشْرُ لِجَمِیعِ الْعَالَمِ و َالْإِنْصَافُ مِنْ نَفْسِهِ؛ سه چیز است که هر که یکى از آنها را به پیشگاه خدا آورد، خدا بهشت را براى او واجب مى کند: انفاق در تنگدستى و خوشروئى براى همه مردم و انصاف دادن از خود (به این که حق را بگوید اگر چه به زیانش باشد).[۱۹]

صفت بخل فقط در صورتى زائل مى شود که انسان به بذل مال عادت کند. جدا شدن از چیزى که محبوب ماست، ممکن نیست مگر آن که بقدرى خود را بر این کار مجبور کنیم تا به صورت عادت شود و همین امرى که در اوائل بسیار مشکل مى نماید، بر اثر تکرار به صورت یک ملکه نفسانى در آید که باعث شادمانى و سرور انسان شود. انفاق به این معنى صاحبش را از بخل پاک مى کند، البته باید توجه داشت که طهارت هر کس از بخل به قدر انفاقش و احساس سرورش در موقع انفاق و صرف مال در راه خدا مى باشد.

  • به جاى آوردن شکر نعمت هاى الهى است، زیرا که خدا هر بنده اى را نعمتى در جان و نعمتى در مال بخشیده، عبادات بدنى، شکر نعمت بدنى و عبادات مالى، شکر نعمت مال است و چقدر پست است کسى که فقیرى را مى بیند که رزقش تنگ و نیازمند به اوست، آنگاه نفسش به او اجازه نمى دهد که شکر نعمت الهى بجا آورده، آن بنده را از سؤال و درخواست از دیگران بى نیاز کند.

کسى که مى خواهد، انفاق کند، بهتر است هرگاه که انگیزه خیرى در درونش جوشش نمود، فرصت را غنیمت شمرده، انفاق کند که مبادا شیطان وسوسه اش کرده از خیر بازش دارد و قبل از سؤال فقیر، آنچه را که قصد انفاق آن را دارد، ببخشد؛ زیرا در حدیث آمده است که انفاق بعد از سؤال و درخواست ارزش ندارد، چون مزد آبروى سائل است. و اوقات شریفه مثل ماه رمضان و ذى الحجه و روز عید غدیر و امکنه شریف مثل مکه و مدینه و مشاهد متبرکه را براى انفاق برگزیند.

و انفاق مستحبى را به طورى انجام دهد که اگر با دست راست بخشید، دست چپش از آن آگاه نشود. امام صادق علیه السلام مى فرماید: الصَّدَقَةُ فِی السِّرِّ وَاللَّهِ أَفْضَلُ مِنَ الصَّدَقَةِ فِی الْعَلَانِیةِ؛ به خدا قسم صدقه پنهانى از صدقه آشکار برتر است.[۲۰]

هشام بن سالم مى گوید: کانَ أَبُو عَبْدِاللَّهِ علیه السلام إِذَا أَعْتَمَ وَذَهَبَ مِنَ اللَّیلِ شَطْرُهُ أَخَذَ جِرَاباً فِیهِ خُبْزٌ وَلَحْمٌ وَالدَّرَاهِمُ فَحَمَلَهُ عَلَى عُنُقِهِ ثُمَّ ذَهَبَ بِهِ إِلَى أَهْلِ الْحَاجَةِ مِنْ أَهْلِ الْمَدِینَةِ فَقَسَمَهُ فِیهِمْ وَ لَا یعْرِفُونَهُ فَلَمَّا مَضَى أَبُو عَبْدِاللَّهِ علیه السلام فَقَدُوا ذَلِک فَعَلِمُوا أَنَّهُ کانَ أَبَا عَبْدِ اللَّهِ علیه السلام؛ وقتى امام صادق علیه السلام نماز عشا را بجا مى آورد و پاسى از شب مى گذشت، انبانى پر از نان و گوشت و پول برمى داشت و آن را بر گردن خود حمل مى کرد و به سوى فقراء مدینه مى رفت و بین آنها تقسیم مى کرد بطورى که آنها او را نمى شناختند و زمانى که حضرت در گذشت، مستمندان دریافتند که حضرت صادق علیه السّلام بوده که به آنها رسیدگى مى کرده است.[۲۱]

پیامبر اکرم صلى اللّه علیه و آله فرمود: صَدَقَةُ السِّرِّ تُطْفِىُ غَضَبَ الرَّبِّ؛ صدقه پنهانى، غضب خدا را خاموش مى کند.[۲۲]

امام صادق علیه السّلام فرمود: کلُّ مَا فَرَضَ اللَّهُ عَزَّوَجَلَّ عَلَیک فَإِعْلَانُهُ أَفْضَلُ مِنْ إِسْرَارِهِ وَ مَا کانَ تَطَوُّعاً فَإِسْرَارُهُ أَفْضَلُ مِنْ إِعْلَانِه؛ آنچه که خدا واجبش کرده، آشکار کردنش بهتر از پنهان کردن است و آنچه که مستحب است، پنهان کردنش برتر از آشکار کردن است.[۲۳]

و از پیامبر اکرم صلى اللّه علیه وآله سؤال شد چه صدقه اى برتر است؟ در جواب فرمود: أَنْ تَصَدَّقَ و َأَنْتَ صَحِیحٌ شَحِیحٌ تَأْمُلُ الْبَقَاءَ و َتَخَافُ الْفَقْرَ وَلَا تُمْهِلْ حَتَّى إِذَا بَلَغَتِ الْحُلْقُومَ قُلْتُ لِفُلَانٍ کذَا وَ لِفُلَانٍ کذَا أَلَا وَ قَدْ کانَ لِفُلَان؛ صدقه بدهى در حالى که سالم باشى و حرص و آرزوى ماندن داشته و از حاجت و فقر هراسان باشى و صبر نکنى تا جانت به گلویت برسد تا در آن موقع جان دادن (به فکر آخرت و ثواب باشى) بگویى فلان چیز را به فلانى دهند و فلان چیز را به فلانى.[۲۴]

پانویس

  1. نهج البلاغة، ص۱۸۷.
  2. ترجمه المیزان، ج۲، ص۵۸۸
  3. کافى، ج۴، ص۳۰
  4. وسائل الشیعة، ج۹، ص۴۳۳
  5. بحارالانوار، ج۹۳، ص۱۳۴
  6. بحارالانوار، ج۹۳، ص۱۷۰
  7. بحارالانوار، ج۹۳، ص۱۷۰
  8. بحارالانوار، ج۹۳، ص۱۵۹
  9. نهج البلاغه؛ وسائل الشیعة، ج۹، ص۴۲۰.
  10. وسائل الشیعة، ج۱۶، ص۳۱۳
  11. بحارالانوار، ج۷۱، ص۹
  12. کافى، ج۴، ص۲۰
  13. وسائل الشیعة، ج۹، ص۴۴۳
  14. بحارالانوار، ج۹۳، ص۱۵۸
  15. بحارالانوار، ج۹۳، ص۱۵۸
  16. کافى، ج۲، ص۱۳۸
  17. بحارالانوار، ج۹۳، ص۱۵۸
  18. وسائل الشیعة، ج۹، ص۴۳۷
  19. کافى، ج۲، ص۱۰۳
  20. کافى، ج۱، ص۳۳۳
  21. کافى، ج۴، ص۸
  22. کافى، ج۴، ص۷
  23. تهذیب الاحکام، ج۴، ص۱۰۴
  24. بحارالانوار، ج۹۳، ص۱۷۸

منابع

منابع برای مطالعه بیشتر