نزول قرآن

از دانشنامه‌ی اسلامی
نسخهٔ تاریخ ‏۱۶ ژوئیهٔ ۲۰۱۲، ساعت ۱۲:۵۱ توسط Saeed zamani (بحث | مشارکت‌ها) (صفحه‌ای جدید حاوی ' <keywords content='کلید واژه: قرآن، پیامبر اسلام، فرشته وحی، انواع نزول، زمان نزول، مرا...' ایجاد کرد)
(تفاوت) → نسخهٔ قدیمی‌تر | نمایش نسخهٔ فعلی (تفاوت) | نسخهٔ جدیدتر ← (تفاوت)
پرش به ناوبری پرش به جستجو

منبع:گفتارى درباره نزول قرآن، فصلنامه معرفت، شماره 1.

نویسنده: محمود رجبي.

نزول قرآن از محورهاي مهم علوم قرآني است كه مسائل متعددي را دربرمي گيرد. علاوه بر اعجاز و پرسش هاي اساسي مرتبط با آن، نازل كننده قرآن، منزل عليه آن، آن چه نازل مي ‌شود، چگونگي نزول، كيفيت دريافت پيامبر صلی الله علیه و آله و زمان، انواع و مراتب نزول نيز موضوع هاي ديگري است كه در اين بحث مي تواند مورد بررسي قرار گيرد.

از سوي ديگر هر يك از مسائل ياد شده مي تواند از ديدگاه هاي مختلف قرآني، روائي، فلسفي و حتي تاريخي بررسي شود و چه بسا، نتائج متفاوت و حتي ناسازگار با يكديگري هم بدست آيد كه خود زمينه ساز مسئله يا معضله ديگر شود و آن چگونگي وفق دادن و حل تعارض و ناسازگاري اين دستاوردهاي مختلف است.

بررسي اين مسائل مختلف به ويژه با در نظر داشتن ديدگاه هاي فوق فرصتي بيشتر مي طلبد كه از حوصله اين نوشتار كوتاه بيرون است. از اين رو از مسئله اعجاز قرآن كه بحثي طولاني را ايجاب مي ‌كند صرفنظر كرده و موضوعات ديگر را تنها از ديدگاه قرآني به بحث مي گذاريم.

نازل كننده قرآن

آيات شريف قرآن مجيد را كه از نزول قرآن سخن مي گويند از اين ديدگاه مي توان در 5 دسته قرار داد:

  • دسته اول: آياتي است كه متعرض نازل كننده قرآن نيستند و نسبت به آن ساكت اند مانند آيات شريفه:

«ان الذين كفروا بالذكر لما جائهم و انه لكتاب عزيز» سوره فصلت/41.(1) × «شهر رمضان الذي انزل فيه القرآن هدي للناس...» سوره بقره/185.(2) × «و اوحي الي خذا القرآن لانذركم به و من بلغ» سوره انعام/19.(3) × «الم يان للذين آمنوا ان تخشع قلوبهم لذكر الله و ما نزل من الحق و لايكونوا كالذين اوتوا الكتاب فطال عليهم الامد فقست قلوبهم و كثير منهم فاسقون» سوره حديد/16.(4)

  • دسته دوم: آياتي است كه نازل كننده قرآن را خداوند متعال معرفي مي ‌كند. نظير:

«الله نزل احسن الحديث كتاباً متشابهاً مثاني تقشعر منه جلود الذين يخشعون ربهم ثم تلين جلودهم و قلوبهم الي ذكر الله ذلك هدي الله يهدي به من يشاء و من يضلل الله فما له من هاد» سوره زمر/23. × «ولقد آتيناك سبعاً من المثاني والقرآن العظيم»سوره حجر/87. × «نحن نقص عليك احسن القصص بما اوحينا اليك هذا القرآن...» سوره يوسف/3.

  • دسته سوم: آيات شريفه اي است كه از نقش جمعي از فرشتگان در نزول قرآن سخن گفته و به ويژه حضرت جبرئيل را منزل قرآن مي ‌داند نظير:

«نزل به الروح لامين علي قلبك لتكون من المنذرين» سوره شعراء/194،193. × «قل نزله روح القدس من ربك بالحق ليثبت الذين آمنوا و هدي و بشري للمومنين» سوره نحل/102 × «انه لقول رسول كريم ذي قوه عند ذي العرش مكين مطاع ثم امين» سوره تكوير/21،19 × «قل من كان عدواً لجبريل فانه نزله علي قلبك باذن اله» سوره بقره 97 × «في صحف مكرمه مرفوعه مطهره بايدي سفره كرام برره» سوره عبس/ 16،13 × «عالم الغيب فلا يظهر علي غيبه احدا إلا من ارتضي من رسول فانه يسلك من بين يديه و من خلفه رصدا ليعلم ان قد بلغوا رسالات ربهم» 2 سوره جن/ 27،26.

در مورد اين دسته از آيات چند نكته شايان توجه است:

نخست آن كه: فرشتگان وحی نقش هاي متعددي از قبيل نزول، در دست داشتن لوحه ها و نگهباني از آن را ايفا مي ‌كنند؛ و اين امريات كه در چگونگي نزول به آن خواهيم پرداخت.

دوم آن كه: حضرت جبرئيل عليه السلام فرماندهي گروه فرشتگان وحي عهده دار است، اين مطلب از واژه «مطاع» و از تصريح به اسم آن حضرت و اوصاف ويژه ايشان، و نسبت نزول به ايشان در آيات متعدد استفاده مي شود و آيه شريفه (تنزل الملائكه والروح) اشعار به آن دارد.

سوم آن كه: روح الامين، روح القدس، رسول كريم، اوصاف جبرئيل عليه السلام است كه به لحاظ امانت و قداست و كرامت ايشان در پيشگاه الهي با اين اوصاف از ايشان ياد شده است، و مي توان گفت كه مقصود از روح در آيه شريفه سوره قدر (تنزل الملائكه والروح) نيز همان حضرت است.

چهارم آن كه: واژه «روح» و «روح القدس» چنان چه گذشت اوصاف حضرت جبرئيل است نه اسم علم آن حضرت.

بنابراين اشكالي ندارد كه همين واژه ها در آيه 3 يا روايتي بر فرشته اي ديگر اطلاق شود چنان كه مشاهده شد، در دو دسته اخير از آيات, براي قرآن مجيد دو نازل كننده ذكر شده بود: «خداوند متعال» و «فرشتگان وحي» كه ظاهر هر دو، نسبت حقيقي است. پس حمل بر مجاز در يكي و حقيقت در ديگري وجهي ندارد.

از سوي ديگر در اين جا اسناد حقيقي به دو فاعل در عرض هم معني ندارد(5) زيرا هيچ موجودي در عرض خداوند قرار ندارد(6) بنابراين تنها وجه صحيح اين است كه بگوئيم مقصود اسناد حقيقي به دو فاعل در طول هم است بدين صورت كه: فرشته هاي وحي، نازل كننده قرآن هستند و خداوند متعال فوق ايشان و در طول آن ها، منزل حقيقي انسان است و اين وجه از آيات نزول نيز بخوبي استفاده مي شود، تعابيري از قبيل «فانه نزله علي قلبك باذن الله» و «نزله روح القدس من امر ربك» خوبي دلالت بر اين دارد كه دو اسناد در طول يكديگرند و فرشته وحي باذن و امر الهي قرآن را نازل مي كند.

قرآن بر چه كسي نازل شده است؟

نظير آن چه در نازل كننده قرآن مطرح بود در منزل عليه آن نيز مطرح است. در برخي آيات سخني از منزل عليه قرآن به ميان نيامده است نظير: «انا نحن نزلنا الذكر و انا له لحافظون» سوره حجر/9.

در آيات فراواني هم منزل عليه قرآن، پیامبر اسلام صلی الله علیه و آله معرفي مي شود نظير: «و آمنو بما نزل علي محمد و هو الحق من ربهم» سوره محمد/2 و در جاي ديگر مي فرمايد: «اولم يكفهم انا انزلنا اليك الكتاب يتلي عليهم» سوره عنكبوت/51.

آن چه نازل شده و كيفيت دريافت پيامبر صلی الله علیه و آله در آيات شريفه 13 و 14 و سوره عبس و 2 از سوره بينة مي فرمايد: قرآن كريم در لوحه هاي ارجمند، پاك و برتري است كه توسط فرشته وحي بر پيامبر خود آن را مي خواند، اين آيات دلالت دارد كه وحي از سنخ ديدنيها است.

از سوي ديگر آيه 19 تكوير و 18 قيامت دلالت بر اين دارد كه آن چه نزول شده از سنخ خواندني ها نيز مي باشد و سخن از اين به ميان آمده است كه، قرآن گفتار فرشته وحي است و پيامبر موظف است پس از قرائت فرشته وحي آيات را تلاوت نمايد.

آيات ديگري از نزول قرآن بر قلب پيامبر گرامي اسلام خبر مي دهد، در سوره بقره آيه 97 مي فرمايد: «قل من كان عدوا لجبريل فانه نزله علي قلبك باذن الله» و يا در سوره شعراء مي فرمايد: «نزل به الروح الامين علي قليك».

آيات اخير بيانگر اين حقيقت است كه آن چه بر پيامبر صلی الله علیه و آله نازل مي شود صوتي مادي يا لوحه اي قابل حس با حواس ظاهري نيست، بلكه با چشم دل و گوش جان دريافت مي شود. زبذت، ظاهر مجموع آيات گذشته آنست كه همه از يك حقيقت سخن مي‌گويد و اگر صوت مادي و لوحه اي محسوس بود نزول آن بر قلب معني نداشت.

به علاوه در جاي خود به اثبات رسيده است كه نزول قرآن نزول مادي يا اعتباري نيست بلكه نزول معنوي است شايد بتوان آيه شريفه «و كذلك اوحينا اليك روحا من امر ربنا» را نيز گواه بر اين مدعا آورد، و بر همين اساس است كه هنگام نزول وحي ديگران نه صوتي مي شنيده و نه لوحه اي را مي ديده اند.(7)

از آن چه گذشت كيفيت تلقي و دريافت پيامبر نيز تا حدي روشن مي ‌شود. آيات شريفه دلالت بر آن دارد كه وحي الهي تمام مشاعر و قواي نفساني پيامبر صلی الله علیه و آله را فرامي گرفته، پيامبر با تمام وجود وحي را دريافت مي نموده، بلكه از مراتب بالاي علم حضوری بوده است.

با توجه به آن چه گذشت بطلان اين پندار روشن مي ‌شود كه، پيامبر خود نيز نياز به دليلي ديگر داشته تا يقين كند آن چه نازل شده سخن خداوند است و نيز بطلان اين گفتار روشن مي ‌شود كه، پيامبر بدين معنا نيست كه پاره اي آيات به صورت لوحه نازل شده است و پاره ديگر به شكل قرائت بر پيامبر و هم به نزول بر قلب و تقييد نوع خاصي از نزول به بخشي ويژه از قرآن دليل مي ‌خواهد و صرف تفاوت تعابير و بيانات به جود وجه جمع معقولي كه ذكر شد دليل حمل بر بعض نمي شود.(8)

انواع نزول و نزول قرآن

واژه نزول و مشقات آن كه مفهوم فرود آمدن را در خود نهفته دارند، در اصل مانند بسياري از واژه هاي ديگر براي فرود آمدن شي اي مادي از مكاني به مكان ديگر وضع شده است، و در قرآن مجيد نيز در بسياري از آيات اين واژه به همين معني بكار رفته است ولي همانند بسيار از واژه هاي ديگر بعداً در آن توسعه داده شده در نزول اعتباري و يا حقيقي و معنوي نيز بكار رفته است.

مقصود از نزول اعتباري آن است كه، موجودي در عالم اعتبار، از درجه اي بالاتر به درجه اي پايينتر تنزل يابد و به عبارت ديگر از مقام و درجه اعتباري بالاتري به مقام و درجه اعتباري پايينتري تنزل نمايد، مانند آن كه هنگامي كه پادشاه سقوط مي ‌كند و مقام مي ‌كند و مقام اعتباري پادشاهي را از دست مي ‌دهد و به مقامي فروتر تنزل مي ‌كند گفته مي ‌شود: نزل الملك عن عرشه، در قرآن مجيد ماده نزول در اين معني بكار نرفته است.

مقصود از نزول معنوي آن است كه، موجودي از جهت مرتبه وجودي تنزل يافته و در مرتبه وجودي پايينتري جلوه گر شود. در اين قسم از نزول، موجود از جهت مكان مادي و يا از جهت مقام و اعتبار تغييري نيافته است بلكه، وجود آن به مرتبه ضعيفتري تنزل يافته هر چند از مكاني به مكان پايينتر فرود نيامده و از نزول قرآن همين قسم نزول است.

در نزول قرآن تنزل مكاني معني ندارد، زيرا نازل كننده كه خداوند است، و نازل شونده كه مرحله اي از علم الهی (قرآن) است، و واسطه نزول كه فرشته يا فرشتگان وحي هستند، و نيز منزل عليه قرآن كه قلب مقدس پيامبر است هيچ يك مادي نيستند. نزول اعتباري نيز در مورد قرآن بي معناي است زيرا خداوند در آيات نزول نمي خواهد اين نكته را بيان فرمايد كه، ما قدر و منزلت قرآن را كاهش داديم.

مقصود از نزول قرآن مجيد اين است كه قرآن داراي حقيقتي بس متعالي است كه مرتبه اي از علم خداوند است و در مرتبه بالائي از وجود در لوح محفوظ است، و براي آن كه قابل فهم ما انسان ها شود از آن مرتبه در مراحل متعددي تنزل يافته، تا در نهايت، در قالب الفاظ و عبارات، كه مرتبه اي بس فروتر و ضعيفتر از مرتبه «عند اللهي» است تجلي كرده است. و به بياني ديگر چنان كه در روايات دانيه وجود است.(10)

زمان نزول و مراتب نزول قرآن

از سه آيه شريفه: «شهر رمضان الذي انزل فيه القرآن هدي للناس و بينات من الهدي والفرقان» سوره بقره/185 × «انا انزلنا في ليله مباركه انا كنا منذرين» سوره دخان/3 × «انا انزلنا في ليله القدر» سوره قدر/1 بدست مي‌آيد كه قرآن مجيد در ماه رمضان و در يك شب، شب قدر،نازل شده است.

از سوي ديگر علاوه بر آن كه از نظر تاريخي و روائي مسلم است كه قرآن به تدريج در طي ساليان زياد (بيست و سه سال) بر پيامبر صلی الله علیه و آله نازل شده است، برخي از آيات قرآن نيز دلالت بر تدريجي بودن نزول آن دارد نظير:

«و قالوا لولا نزل عليه القرآن جمله واحده كذلك لنثبت به فوادك ورتلناه ترتيلاً» سوره فرقان/33 × «و قرآناً فرقناه لتقراه علي الناس علي مكث و نزلناه تنزيلاً» سوره اسراء/106 × «سوره انزلناها و فرضنا ها و انزلنا فيها آيات بينات» سوره نور/1 × «فاذا انزلت سوره محكمه و ذكر فيها القتال رايتهم ينظرون اليك» سوره محمد/20 × «فاذا ما انزلت سوره نظر بعضهم الي بعض» سوره توبه/127 × «الان خفف الله عليكم و علم ان فيكم ضعفاً» سوره انفال/66 × «غلبت الروم في ادني الارض» سوره روم/1 × «و اذ نصركم الله ببدر و انتم اذله فاتقوا الله لعلكم تشكرون» سوره آل عمران/123.

مفسرين در باب جمع بين اين دو دسته آيات آراء متعدد و مختلفي ارائه داده اند صاحب نظران در اقوال ياد شده از آن جا كه نزول تدريجي قرآن در نزدشان مسلم بوده چنان كه مسلم هم هست معمولاً در وجه جمع خويش، ظاهر آيات تدريجي را حفظ كرده درصدد توجيه آيات دال بر نزول دفعي برآمده اند، و تنها تعداد معدودي با الهام از روايات ظهور هر دو را حفظ كرده اند.

1- محمد بن اسحق شعبی: آيات قرآن تدريجاً نازل شده است، ولي از آن جا كه ابتدا نزول آيات در ماه رمضان و در شب قدر بوده گفته شده است، قرآن در شب قدر و ماه رمضان نازل شده است.(11)

اين وجه جمع صحيح به نظر نمي رسد زيرا: اولاً: ظاهر آياتي كه دال بر نزول دفعي است، نزول كل قرآن است و قرينه دال بر اراده خلاف ظاهر نيز در دست نيست. ثانياً: نزول اولين آيات قرآن سوره علق همزمان با بعثت رسول گرامي اسلام است، بعثت طبق نظر شيعه در 27 رجب و طبق نظر جمعي از اهل تسنن 12 ربیع الاول است، و قول به بعثت در ماه رمضان ضعيف است.(12)

2- سفيان بن عينيه و حسين بن فضل: قرآن تدريجاً نازل شده است و مقصود از آيات نزول دفعی آن است كه، قرآن درباره فضيلت ماه رمضان و شب قدر نازل شده است.(13)

اين قول نيز صحيح نيست زيرا: اولاً: بر فرض پذيرش اين تفسير، براي آيات دفعي، دليلي بر ترجيح آن بر اقوالي كه ظاهر هر دو آيه را با قائل شدن به نزول قرآن در دو مرحله حفظ مي ‌كنند وجود ندارد، بلكه آن اقوال بر اين قول ترجيح دارند. به عبارت ديگر علت حمل اين آيات بر چنين معناي، نيافتن وجه جمع معقول ديگري كه متضمن حفظ ظاهر دو دسته آيات (آيات نزول دفعي و آيات نزول تدريجي) است بوده ولي چنين وجه جمعي وجود دارد و بعداً ذكر خواهد شد. ثانياً: اين وجه جمع با جمله «هدي للناس و بينات من الهدي والفرقان» چندان تناسبي ندارد ولذا اين جهت مرجوح بلكه مردود است.(14)

3- ابن انباري: قرآن تدريجاً نازل شده است و مقصود از آيه سوره بقره آن است كه قرآن در مورد لزوم صوم رمضان نازل شده.(15)

اين قول علاوه بر آن كه هيچ رجحاني بر اقوال ديگر ندارد بلكه مرجوح است، با ذيل آيه 185 بقره نيز سازگار نيست، بعلاوه اين توجيه در مورد دو آيه ديگر (آيه سوره دخان و سوره قدر) صدق نمي كند مگر به قول پيشين بازگردد.

4- قرآن تدريجاً نازل شده است, ولي از آن جا كه سوره حمد در آغاز بعثت نازل شده و اين سوره مشتمل بر كل محتواي قرآن است، گفته شده در شب قدر و ماه رمضان نازل شده است، پس مقصود از قرآن سوره حمد است و نزول آن در آغاز بعثت و در شب قدر. (16)

اين قول نيز مردود است زيرا: اولا: دليلي بر آن كه سوره حمد به اين صورت نازل شده باشد در دست نيست. ثانياً: ظاهر آيات مذكور اين است كه قرآن كل اش در شب قدر و در ماه رمضان نازل شده است.

5-سيد قطب و رشيد رضا: مقصود از آن كه قرآن در ماه رمضان نازل شده است كه بيشتر آيات قرآن در ماه هاي نازل شده است.(17)

اين قول نيز علاوه بر آن كه دليلي بر آن نيست خلاف ظاهر آيه شريفه است، و با ذيل آيه شريفه (185/سوره بقره) سازگار نيست زيرا، هدايت و برهان و فرقان بودن آيات اختصاص به بيشتر آيات ندارد بلكه همه آيات قرآن از اين ويژگي برخوردارند. (18)

به علاوه ظاهر آيه شريفه در يك ماه رمضان و در يك شب آن است. در صورتي كه طبق اين قول در 23 شب قدر و در 23 ماه رمضان نازل شده, و بر اين اساس مناسب بود به جاي (في ليله مباركه) «في ليال مباركه» گفته مي شد.

6- قول ديگري كه با الهام از رويات مطرح و به جمعي از جمله ابن عباس، سعيد بن جبير، حسن و قتاده نسبت داده شده اين است كه قرآن مجيد دو نزول داشته است، سك نزول از ذات مقدس الهي يا لوح محفوظ بوسيله جبرئيل به (سفره كرام برره)، در بيت المعمور كه در آسمان دنياست در شب قدر و به صورت دفعي و جمله واحدي، و يك نزول از بيت المعمور بر پيابر گرامي اسلام در طول اسلام در طول بيست و سه سال بصورت تدريجي 19 سه آيه نخست ناظر به نزول اول است و آيات ديگر با نزول دوم تناسب دارد.

7- علامه طباطبائی: قرآن داراي يك وجود بسيط است كه يكبار همين وجود بسيط، قبل از مرحله تفصيل و داراي اجزاء شدن, از لوح محفوظ كه مرتبه اي از علم الهي است بصورت دفعي و جمله واحده بر قلب پيامبر نازل شده است، و بار ديگر پس از تفصيل و به صورت تدريجي در ظرف بيست و سه سال، بر قلب پيامبر صلی الله علیه و آله نازل گرديده است.

آيات دسته اول ناظر به نزول دفعي وجود بسيط قرآن، و آيات دسته دوم ناظر به نزول تدريجي و وجود مفصل آن است. ايشان مطلب فوق را با استناد به آيات فراواني كه درباره نزول قرآن ويژگي هاي آن و تاويل قرآن سخن مي گويد بيان داشته اند و آياتي كه پيامبر را از شتاب در قرائت و تلاوت قرآن قبل از انقضاء وحي نهي كرده است، مويد علم قبلي آن حضرت به حقايق قرآن و نزول دفعي كل آن بر پيامبر مي ‌دانند.(20)

دو قول اخير كه با ظاهر دو دسته آيات سازگار است و ظاهر هيچ يك از دو دسته را كنار نمي نهد، تا حد بسياري قابل انطباق بر يكديگرند. به اين صورت كه بگوييم مقصود از بيت المعمور قلب مقدس رسول گرامي است و يا مرحله اي از وجود است كه رسول خدا مي توانسته بر آن اطلاع يابد و حقايق آن را دريابد.(21)

ممكن است به نظر رسد كه ذيل آيه شريفه 185 سوره بقره، كه هدف از نزول دفعي قرآن را هدايت ناس (توده مردم معمولي) مي ‌داند، با اين دو وجه سازگار نيست، زيرا معني ندارد كه بگوييم قرآن در بيت المعمور هدايت كننده مردم است، چه آن كه در هر دو صورت توده مردم به آن دست نيافته اند تا هدايت كننده ايشان باشد.(22)

از اين اشكال برخي از اعاظم مفسرين بدين شكل پاسخ داده اند كه چون قرآن در مرحله نزول دفعي شانيت هدايت و فارق حق و باطل بودن را داراست، اين عنوان بر آن اطلاق شده است و اين امر منافات ندارد با اين كه مدتي در حالت شانيت باشد تا زمان فعليت برسد، نظير قوانيني كه بين تاريخ تصويب و مرحله اجراء آن ها، فاصله قابل توجهي وجود دارد.(23)

همچنين ممكن است گفته شود، بقرينه اول و مشارفت مجازاً اين اوصاف براي قرآن منزل به نزول دفعي, اطلاق شده است و يا آن كه مقصود از اين جمله اين است كه اين قرآن منزل به نزول تدريجي كه هدايت كننده و فارق حق و باطل است، حقيقتش بصورت بسيط دفعه نازل شده است.

ولي اين سه جواب اندكي قابل مناقشه هستند زيرا، ظاهر آيه شريفه آن است كه، هدف از اين نزول دفعي، هدايت و فرقان بودن قرآن است و اين هدف، با تحقق نزول دفعي همراه است بعلاوه آن كه معناي مجازي جز در مواردي كه معناي حقيقي صحيح نباشد و يا در كلام يا مقام قرنيه صارف هاي كه تا اين حد مجاز قائل شويم وجود ندارد.

وجه سوم نيز نياز به تقدير و يا اراده مجازي دارد كه دليلي بر آن نيست. مي توان در مقام پاسخ چنين گفت كه نزول دفعي قرآن مجيد در طول نزول تدريجي وفوق آن است، و براي آن كه نزول تدريجي محقق شود، ابتدا بايد نزول دفعي صورت پذيرد.

با توجه به اين نكته همان طور كه در ساير مواردي كه اموري در طول يكديگر قرار دارند مي توان اثر يا هدفي را كه بر مراحل بعد مترتب مي ‌شود به مراحل قبل نسبت داد نظير نسبت دادن آثار فواعل زيرين به فاعل هاي مافوق 24 و نسبت دادن هدف نهائي به تمام افعالي كه مقدمه وصول به آن هدف اند اعم از بلاواسطه و باواسطه.(25)

در اينجا نيز هدايتگري و فارق حق و باطل بودن كه براي مرحله دوم (نزول تدريجي) است، به نزول دفعي كه در طول وفوق نزول تدريجي است نسبت داده مي ‌شود بدون آن كه ضرورت به تقدير چيزي و يا ارتكاب مجازي باشد.

اشكال ديگري كه مطرح مي شود آن است كه چگونه ممكن است بيانات قرآني ناظر به قضاياي شخصيه و اوضاع و احوال خاص و نيز خطاب هاي شخصي و گروهي ناظر به افراد و گروه هاي معين بويژه منسوخ و ناسخ كه با ترتيب زماني و فاصله زماني معني و مفهوم مي يابند قبل از تحقق آن شرائط و وجود آن مخاطبين و فرارسيدن زمان آن بيانات آن هم يكجا و با هم جمع شده و دفعه نازل شوند بررسي اين مسئله را در شماره آينده پي خواهيم گرفت.

پى ‌نوشت

(1). اين آيه در صورتي در اين دسته قرار مي گيرد كه «من» در جمله (ما نزل من الحق) تبعيضيه باشد ولي در صورتي كه نشويه باشد در دسته دوم قرار مي گيرد.

(2). مقصود از كلمه رسول در اين آيه يا حضرت جبرئيل عليه السلام و يا رسول گرامي اسلام صلی الله علیه و آله است و در هر دو صورت دلالت بر وساطت و نگهباني جمعي فرشتگان از وحی در هنگام نزول دارد هر چند در صورت اول مناسبت بيشتري با بحث دارد.

(3). چنانچه در آيه 87 و 253 سوره بقره و 110 سوره مائده به عنوان فرشته مويد حضرت عیسی عليه السلام معرفي شده است.

(4). و نيز احتمال دارد كه جبرئيل علاوه بر آن كه در نزول وحي نقش دارد، در امور ديگري از قبيل تاثيد انبياء هم نقش داشته باشد و چه بسا برخي از اين نوع كارها كه به روح القدس نسبت داده شده است مقصود آن حضرت باشد.

(5). علاوه بر آن كه قاعده مسلم فلسفي «امتناع توارد دو علت حقيقي بر معلول واحد حقيقي» نيز مي تواند شامل اين مورد شود.

(6). اين وجه جمع كه نازل كننده برخي آيات خداوند است و نازل كننده برخي ديگر فرشتگان (هر چند به اذن خدا) نيز خلاف ظاهر آيات بوده و نادرست است.

(7). آن چه در برخي از روايات آمده است مبني بر اين كه آن چه را كه پيامبر مي ديده و مي شنيده اميرالمومنين عليه السلام نيز مي ديده و مي شنيده است با اين مطلب منافات ندارد زيرا علي عليه السلام نفس پيامبر است و در مرتبه اي از كمال قرار دارد كه مي تواند فرشته وحي را ببيند و سخن اش را بشنود.

(8). آن چه در روايات آمده است مبني بر اين كه حالت مدهوشي پيامبر در هنگام وحي ويژه آن دسته از وحي هائي است كه بين آن حضرت و خداوند حجابي وجود نداشته و مستقيما وحي را دريافت مي فرموده با آن چه در متن آمده است تعارض ندارد و هر قابل جمع در برخي از موارد نزول وحي مي ‌باشد.

(9). نظير آيه شريفه: «و ينزل من السماء من جبال فيها من برد» 43/سوره نور.

(10). «فتجلي سبحانه لهم في كتابه من غير ان يكونوا راوه». نهج البلاغه خطبه 145.

(11). فخر رازی تفسير الكبير، ج 5، ص 85، و نيز ج 32 صفحه 28 طبرسی، مجمع البيان ج 2، ونيز ج 10، ص 518.

(12). برخي از اين اشكال چنين پاسخ داده اند كه مقصود آغاز نزول قرآن بعد از دوران سه ساله فترت در وحي است رجوع شود به التمهيد في علوم القرآن جلد دوم صفحه 81 نوشته دانشمند محترم آقاي محمد هادي معرفت. مرحوم آيت الله شعراني نيز چنين پاسخ داده است كه: اولا ممكن است راوي مبعث را با معراج اشتباه كرده باشد و معراج در27 رجب واقع شده باشد، و ثانيا ممكن است قرآن در ماه رمضان بر پيامبر نازل شده باشد ولي در 27 رجب مبعث به رسالت گرديده باشد، و قبل از بعثت فرشته وحي را مشاهده نمي ‌كرده‌اند و تنها در خواب مي ديده اند. اين دو توجيه نيز صرفا دو احتمال است و دليلي بر آن نيست. مجمع البيان ج 10 ص 518.

(13). فخر رازی، التفسير الكبير، ج 5 ص 276.

(14). زيرا معني ندارد گفته شود قرآن در فضيلت ماه رمضان آمده تا مردم هدايت شوند و دلائل روشني از هدايت و مايه تميز حق از باطل شود.

(15). طبرسي مجمع البيان ج 10 ص 276.

(16). به نقل از الميزان ج 2ص 19.

(17). سيد قطب: في ظلال القرآن ج 2 ص 79 دارالشرق چاپ پانزدهم 1408 ه.ق رشيد رضا: تفسير المنارج 2 ص 161.

(18). برخي نيز گفته اند مقصود از آيه سوره قدر و سوره دخان آنست كه آن دو سوره در شب قدر نازل شده است كه اين وجه نيز نه دليلي بر آن وجود دارد نه با ظاهر آيه سازگار است و نه قابل اجرا در آيه 185 سوره بقره است.

(19). آن چه ذكر شد مفاد جموع اقوال و روايات وارده است كه از طريق شيعه و اهل شيعه و اهل سنت هر دو روايت شده است ر.ك. به نور الثقلين ج 5 ص 624. مجمع البيان ج 10 ص 518 تفسير الكبير ج 28 ص 239.

(20). ر.ك. علامه طباطبايي الميزان ج 2 ص 18-16.

(21). لازمه چنين تبييني آنست كه پيامبر گرامي اسلام صلی الله علیه و آله قبل از نزول تدريجي قرآن علم به كل قرآن بالا جمال عين التفصيل داشته است و اين امري است كه آيات شريفه «ولاتعجل بالقرآن من قبل ان يقضي اليك وحيه...» 114/سوره طه و «ولاتحرك به لسانك لتجل به» 16/سوره قيامة اشاره به آن دارد.

(22). ر.ك. به: رشيد رضا تفسير المنار ج 2 ص 161.

(23). ر.ك. به: علامه طباطبايي الميزان ج 2 ص 15.

(24). نظير آن كه نوشتن يك خط زيبا يا زشت را به قلم دست، حركت عضلات، سلسله اعصاب و... بدون ارتكاب مجاز و يا تقدير كلمه يا كلامي نسبت مي دهند.

(25). مانند آن كه كسي كه به قصد زيارت مرقد حضرت امام رضا علیه السلام از منزل جهت خريد بليط خارج مي ‌شود چنانچه از او سوال شود بليط براي چه تهيه مي كني پاسخ مي ‌دهد براي زيارت آن حضرت با آن كه بليط گرفتن براي سوار شدن به ماشين يا قطار است و حركت قطار براي رسيدن به شهر مشهد است و ورود به شهر مشهد براي زيارت آن حضرت است.