عرش

از دانشنامه‌ی اسلامی
نسخهٔ تاریخ ‏۵ دسامبر ۲۰۲۵، ساعت ۱۷:۱۹ توسط مهدی موسوی (بحث | مشارکت‌ها)
(تفاوت) → نسخهٔ قدیمی‌تر | نمایش نسخهٔ فعلی (تفاوت) | نسخهٔ جدیدتر ← (تفاوت)
پرش به ناوبری پرش به جستجو

«عَرش» از واژگان قرآنی و به معانى متعددی مانند بلندی، تخت حکومت و چیزى داراى سقف آمده است. «عرش» در قرآن کریم علاوه بر این معانی لغوی، در مواردی نیز به خداوند متعال نسبت داده شده، که کنایه از قدرت، سلطه، تدبير، حکومت و ادارۀ كامل جهان هستی است.

عرش در لغت

«عرش» در اصل، به معنى رفع و بالا بردن است و در لغت معانی متعددی برای آن بیان شده، از جمله: به معنی سقف یا چیزی است که دارای سقف بوده باشد، و گاهی به معنی تختهای بلند همانند تخت سلاطین نیز آمده است. مجلس شاه را عرش گویند، به اعتبار علوّ آن و کنایه از عزّت، سلطنت و مملکت [حکومت] شاه است.[۱]

عرش در قرآن

«عرش» در قرآن کریم گاهی در معنای لغوی خود بکار رفته و در مواردی نیز به خداوند متعال نسبت داده شده است.

الف. از جمله آیات دارای معانی لغوی عرش چنین است:

«وَ لَها عَرْشٌ عَظِيمٌ»؛[۲] عرش در اصل به معنى رفع و بالا بردن است و تخت حكومت را عرش گويند، به علت بالا رفتن در آن.

«وَ رَفَعَ أَبَوَيْهِ عَلَى الْعَرْشِ وَ خَرُّوا لَهُ سُجَّداً...»؛[۳] (و پدر و مادرش را بر تخت بالا برد، ولى همه‌ى آنان پيش او افتادند و سجده كردند...). «عرش» در این آیه به تختى مى‌گويند كه سلطان روى آن مى‌نشيند.

«وَ أَوْحى‌ رَبُّكَ إِلَى النَّحْلِ أَنِ اتَّخِذِي مِنَ الْجِبالِ بُيُوتاً وَ مِنَ الشَّجَرِ وَ مِمَّا يَعْرِشُونَ»؛[۴] و پروردگارت به زنبور عسل وحى (الهام غريزى) كرد كه از بعضى كوه‌ها و درختان و از دار بست‌هايى كه مردم مى‌سازند خانه‌هايى بساز.

عرش در آیه فوق نیز به معنى ارتفاع و بلندى است و فعل «يعرشون» يعنى بلند مى ‏كنند. منظور از «مِمَّا يعرشون» كندوها يا داربستهايى است كه به دست بشر ساخته مى‏ شود.[۵]

«...وَ دَمَّرْنا ما كانَ يَصْنَعُ فِرْعَوْنُ وَ قَوْمُهُ وَ ما كانُوا يَعْرِشُونَ»؛[۶] و آنچه را فرعون و قومش (از كاخ) ساخته و آنچه را افراشته بودند ويران كرديم.

مراد از «ما كانُوا يَعْرِشُونَ» در اینجا، سقفها و داربستها يا ساختمان ها و نظير آن است. يعنى: آنچه بالا مى بردند.[۷]

ب. در مواردی نیز «عرش» به خداوند سبحان نسبت داده شده و سخن از «عرش الهی» رفته است. می توان گفت هنگامی که در مورد خداوند به کار می‌رود و گفته می‌شود «عرش خدا»، منظور از آن مجموعه جهان هستی است که در حقیقت تخت حکومت پروردگار محسوب می‌شود. از جمله این آیات عبارتند از:

«إِنَّ رَبَّكُمُ اللَّهُ الَّذِي خَلَقَ السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضَ فِي سِتَّةِ أَيَّامٍ ثُمَّ اسْتَوَىٰ عَلَى الْعَرْشِ...»؛ پروردگارتان، خدايى است كه آسمان‌ها و زمين را در شش روز و دوران آفريد، سپس بر عرش استيلاء يافت (زمام امور را به دست گرفت).[۸]

از آن جهت که «عرش» در اصل به معنى بلندى است و تخت حكومت را عرش گويند -به علت بالا رفتن در آن-، مراد از «اسْتَوى عَلَى الْعَرْشِ» نیز، در دست گرفتن حكومت است. در واقع «اسْتَوى‌ عَلَى الْعَرْشِ»، كنايه از قدرت، سلطه، تدبير، هدايت و اداره‌ى كامل جهان است. در زبان فارسى هم، بر تخت نشاندن يا بر تخت نشستن، يعنى بر اوضاع مسلّط شدن و قدرت و حكومت را به دست گرفتن. البتّه ممكن است «عرش»، كنايه از جهان ماوراى ماده و «كرسىّ» كنايه از جهان مادّه باشد، چنانكه در «آیة الکرسی» مى‌خوانيم: «وَسِعَ كُرْسِيُّهُ السَّماواتِ وَ الْأَرْضَ».[۹]

بنابراین جمله «اسْتَوی عَلَی الْعَرْشِ» در آیه فوق، کنایه از احاطه کامل پروردگار و تسلط او بر تدبیر امور آسمانها و زمین بعد از خلقت آنهاست.[۱۰]

«فَإِنْ تَوَلَّوْا فَقُلْ حَسْبِيَ اللَّهُ لَا إِلَٰهَ إِلَّا هُوَ ۖ عَلَيْهِ تَوَكَّلْتُ ۖ وَهُوَ رَبُّ الْعَرْشِ الْعَظِيمِ»؛ پس اگر [منافقان] از حق روی گرداندند، بگو: خدا مرا بس است، هیچ معبودی جز او نیست، فقط بر او توکل کردم، و او پروردگار عرش بزرگ است.[۱۱] امام صادق عليه السلام در معنای این آیه می فرماید: مراد از «عرش عظيم»، «مُلك عظيم» است.[۱۲]

«عَرش»، مركز تدبير و كنايه از قدرت است. وقتى مى‌گويند: فلانى بر تخت نشست يا او را از تخت پايين كشيدند، يعنى به قدرت رسيد يا بركنار شد. سلطه‌ى خداوند، هم پيش از آفرينش آسمان‌ها و زمين بر هستى بوده: «... وَ كانَ عَرْشُهُ عَلَى الْماءِ»،[۱۳] هم پس از خلقت آنها، و پس از پايان جهان و در قيامت هم سلطه‌ى الهى بر همه‌ى هستى باقى است.[۱۴]

«قُلْ لَوْ كانَ مَعَهُ آلِهَةٌ كَما يَقُولُونَ إِذاً لَابْتَغَوْا إِلى‌ ذِي الْعَرْشِ سَبِيلًا»؛[۱۵] بگو: اگر با خداوند، خدايانى بود- آنگونه كه مشركان مى‌گويند- در آن هنگام آن خدايان در پى يافتن راه نفوذى به سوى خداى صاحب عرش بودند (تا قدرت را از او بگيرند).

«ذِی الْعَرْشِ»: به معنای صاحب تخت فرماندهی و سریر فرمانروایی بوده و مراد در این آیه، خداوند جهان است. به گفته راغب اصفهانی، عرش خدا چیزى است که حقیقت آن را بشر نمى داند و تنها مى توان گفت که کلمه «ذی العرش» در قرآن به مملکت و سلطنت خداوند اشاره دارد.[۱۶]

برخى گفته اند: مقصود از عرش الهى، اعمّ از عالم روحانى و جسمانى که مظهر علم الهى است و تمام خلق به آن قیام دارند و به منزله ظرف است براى آنها؛[۱۷] و نیز گفته اند: عرش، مقامى است و از جمله آن، اوامر و فرامین الهى است که به وسیله آن جهان اداره مى شود و ملائکه، مجریان مشیت و عاملان اویند.[۱۸]

پانویس

  1. مفردات راغب، ص۵۵۸، «عرش».
  2. سوره‏ نمل، آیه ۲۳.
  3. سوره یوسف، آیه ۱۰۰.
  4. سوره نحل، آیه ۶۸.
  5. تفسیر احسن الحدیث، سید علی اکبر قرشی.
  6. سوره اعراف، آیه ۱۳۷.
  7. تفسیر احسن الحدیث، سید علی اکبر قرشی.
  8. سوره اعراف، آیه ۵۴؛ سوره یونس، آیه ۳.
  9. برگزیده تفسیر نمونه، ج۲، ص۵۴.
  10. تفسیر احسن الحدیث، سید علی اکبر قرشی.
  11. سوره توبه، آیه ۱۲۹.
  12. تفسير نورالثقلين، حویزی؛ التوحيد، شیخ صدوق، ص ۳۲۱.
  13. سوره هود، آیه ۷.
  14. تفسیر نور، محسن قرائتی، ج ۳ ص ۵۳۷.
  15. سوره اسراء، آیه ۴۲.
  16. مفردات، ص۵۵۸، «عرش».
  17. نثر طوبى، شعرانی، ج۲، ص۳۳۲، «عرش».
  18. تفسیر المیزان، ج۱۷، ص۲۹۹.

منابع

قرآن
متن و ترجمه قرآن
اوصاف قرآن (اسامی و صفات قرآن، اعجاز قرآن، عدم تحریف در قرآن)
اجزاء قرآن آیه، سوره، جزء، حزب، حروف مقطعه
ترجمه و تفسیر قرآن تاریخ تفسیر، روشهای تفسیری قرآن، سیاق آیات، اسرائیلیات، تاویل، فهرست تفاسیر شیعه، فهرست تفاسیر اهل سنت، ترجمه های قرآن
علوم قرآنی تاریخ قرآن: نزول قرآن، جمع قرآن، شان نزول، کاتبان وحی، قراء سبعه
دلالت الفاظ قرآن: عام و خاص، مجمل و مبین، مطلق و مقید، محکم و متشابه، مفهوم و منطوق، نص و ظاهر، ناسخ و منسوخ
تلاوت قرآن تجوید، آداب قرائت قرآن، تدبر در قرآن
رده ها: سوره های قرآن * آیات قرآن * واژگان قرآنی * شخصیت های قرآنی * قصه های قرآنی * علوم قرآنی * معارف قرآن
مسابقه از خطبه ۱۱۱ نهج البلاغه