منابع و پی نوشتهای متوسط
مقاله مورد سنجش قرار گرفته است

مالک اشتر نخعی

از دانشنامه‌ی اسلامی
نسخهٔ تاریخ ‏۲۱ دسامبر ۲۰۲۴، ساعت ۰۷:۰۶ توسط مهدی موسوی (بحث | مشارکت‌ها)
(تفاوت) → نسخهٔ قدیمی‌تر | نمایش نسخهٔ فعلی (تفاوت) | نسخهٔ جدیدتر ← (تفاوت)
پرش به ناوبری پرش به جستجو

«مالک بن حارث نخعی» معروف به «مالک اشتر»، از فرماندهان بزرگ نظامی و از یاران شجاع و اصحاب خاص امیرالمؤمنین علی علیه‌السلام بود. شجاعت، ولایت‌مداری، دشمن‌شناسی و بردباری، از ویژگی‌های بارز او بوده است.

ولادت و خاندان

به اتفاق سیره نویسان، مالک اشتر در عصرجاهلیت متولد گشت، ولی روز تولد وی معلوم نیست؛ و این موضوع به خوبی روشن نیست که آیا مالک اشتر، پیش از بعثت پیامبر یا بعد از آن متولد شده است. مالک اشتر پس از تولد در زادگاه خود در میان قوم خود نشو و نما کرد و پس از رشد و بلوغ در زمان رسول اکرم صلی الله علیه وآله مسلمان شد و در زمان خلافت ابوبکر به شام رفت و در جنگ قادسیه به عراق برگشت و بالاخره وقتی که به کوفه آمد، در همانجا با قوم خود ساکن شد و آنجا را وطن خویش قرار داد.

بیشتر مورخان، سلسله نسب او را به این ترتیب یادآور شده اند: مالک بن حارث بن عبد یغوث ابن مسلمه بن ربیعه بن خذیمه بن سعد بن مالک بن نخعی. اینکه معروف است وی از خاندان نخعی برخاست، از این رو نسب او به مردی به نام نخع منتهی می شود. این دودمان به نام، که در یمن از شریف ترین قبایل به شمار می آمدند، به خاندان نخعی و مذحج معروف بودند و تاریخ درخشان این طایفه در اسلام بسیار مورد توجه است.

این خانواده اصیل عرب، پس از اسلام به کوفه آمده و در آنجا ساکن شدند. رفته رفته طوایفی عظیم به نام بنو مالک و بنو ابراهیم و ... در کربلا و نجف و سایر بلاد مسکن گزیدند و هم اکنون در عراق خانواده های شریفی چون خاندان آل کاشف الغطاء و آل شیخ راضی و غیره به مالک اشتر منتسب هستند.

مالک دو فرزند داشت؛ اسحاق یکی از فرزندان برومند و رشید مالک است. او همانند پدرش مردی با اخلاص و رشید و مجاهد بود و در کربلا از یاران امام حسین (ع) به شمار می رفت و پس از آنکه حبیب بن مظاهر به میدان رفت و شهید شد، صدای مبارک امام حسین (ع) بلند شد “من یبرز الی هولاء الملعونین” کیست که به جنگ این مردم ملعون رود؟ اسحق ندای امام را لبیک گفت و آماده جنگ شد. هنگامی که به طرف میدان رفت، شجاعت عجیبی از خود نشان داد و پس از مجاهدت و جانبازی های عاشقانه، شهید شد. پسر دیگر او ابراهیم بود که به درستی جا پای پدر گذاشت و در تمام جهات به خصوص در شجاعت و دلیری نمونه کاملی از پدرش بود. وقتی که به حد رشد رسید، در جنگ صفین با اینکه نورس بود، دوش به دوش پدر می جنگید. او در قیام مختار نقش بسزایی داشت و ابن زیاد به دست او کشته شد و مختار با کمک ابراهیم بر دشمنان پیروز گشت.

کنیه و القاب

کنیه مالک اشتر، ابوابراهیم بود و اما القاب او بسیار است، ولی دو لقب آن بزرگوار مشهود و معروف می باشد و خود او نیز در اشعاری که به عنوان رجز در میدان های نبرد گفته است، گاهی از این دو لقب اسم می برد؛ یکی «اشتر» و دیگری «کبش العراق».

اما علت اینکه به او «اشتر» گفتند این بود که در یکی از جنگ ها بر اثر ضرباتی که از ناحیه دشمن به او رسید، پلک های چشم او شکافته شد و کسی که چشم های او اینگونه صدمه ببیند، به زبان عربی گفته می شود «شتر عینه» از این رو به او اشتر گفتند. اما علت اینکه به او «کبش العراق» می گفتند، از این رو بود که کبش عبارت است از قوچ شاخدار که معمولا گله گوسفند دنباله روی قوچ هستند و او جلودار آنهاست. این لقب برای مالک، کنایه و اشاره به آن است که وی جلودار و سپهسالار لشکریان علی (ع) در عراق بوده است و او پس از نشان دادن دلاوری و شجاعت عجیب در نبرد صفین به این لقب نایل شد.

مالک از دیدگاه دیگران

  • پیامبر گرامی اسلام (ص) مالک اشتر را مؤمن می خواند. در حضور پیامبر (ص) از مالک اشتر نام برده شد. پیامبر فرمود: انّه المؤمن حقّا. پیامبر در جای دیگر در جریان دفن کردن ابوذر در ربذه فرمود: افراد صالح و مومنی در آن سرزمین می آیند که ابوذر را دفن کنند که بعد از سالیان و هنگام وفات ابوذر، دخترش در آن بیابان مالک اشتر و تعدادی از همراهان را می بیند که مالک اشتر بر ابوذر نماز خواند و او را دفن کردند.
  • امام علی (ع) نسبت مالک به خود را مانند نسبت خویش به پیامبر می داند، یعنی همان گونه که علی (ع) برای پیامبر برادر، جانشین، وصی، وزیر و دیگر عبارات بوده است، مالک نیز چنین است. حال در اینجا به صورت فهرست وار برخی از اوصاف را که علی (ع) درباره مالک اشتر فرموده اند، بیان می کنیم: ۱ـ در روزهای ترسنان و ایام خطر به خواب نمی رود و هوشیار است. ۲ـ از دشمنان به هنگام بیم و هراس، نمی ترسد و فرار نمی کند. ۳ـ او شمشیری از شمشیرهای خداست که تیزی و برندگی آن کند نمی شود. ۴ـ بر بدکاران و ستم پیشگان از آتش سخت تر است. ۵ـ قدرت مهار کردن دشمن را به طور کامل دارد. ۶ـ از کسانی نیست که بیم سستی و لغزیدن در او باشد. ۷ـ از کسانی نیست در جایی که باید شتاب و سرعت داشته باشد، کندی کند یا در حالی که باید کندی و تاملی کند، سرعت به خرج دهد. ۸ـ مالک از برای من چنان بود که من برای رسول خدا (ص) بودم.
  • ابی ابی الحدید در شرح نهج البلاغه می نویسد: زنده باد مادری که همچون اشتر فرزندی بزاد. اگر کسی سوگند یاد کند که در تمامی عرب و عجم، خداوندی مردی به دلاوری اشتر جز استادش علی بن ابی طالب(ع) نیافریده است، گمان ندارم در سوگندش گنهکار باشد. چه گویم درباره کسی که زندگی اش اهل شام را منهزم ساخت و مرگش اهل عراق را درهم شکست.
  • ابن شهر آشوب وقتی که می خواهد از مالک تعریف کند، او را این گونه تصویر می کند: مالک از برجسته ترین اصحاب و بهترین تابعان بود و یکی از دلدادگان به حق. مالک زمان رسول خدا(ص) را به خاطر داشت و شاهد دوره خلافت ۲۵ ساله نخستین بوده است.

ویژگی‌های مالک اشتر

  • ولایت‌مداری مالک اشتر: کلید شخصیت مالک، ولایت مداری اوست. آنچنانکه در کوچکترین و بزرگترین تحولات،‌ مالک را در کنار امام علی (ع) می یابیم، هماهنگی و همکاری و ارتباط و فرمانبرداری او را در جنگ و صلح، هجرت و جهاد، سیاست و قضاوت، عبادت و بلاغت و در مردم دوستی و خداپرستی همانگونه می بینیم که علی (ع) برای رسول خدا بود.
  • سیاستمدار و کاردان در امور مدیریت سیاسی: توان سیاسی و کاری مالک در مدیریتهای کلان اجتماعی، به اندازه ای است که او را حلال مشکلات حکومتی حضرت امیر (ع) قرار می هد و بسیاری از فتنه های سیاسی با هوشمندی و تدبیر او حل می گردد. منشور حکومتی علی (ع) خطاب به او است که در نوع خود بی نظیر است.
  • فصاحت و بلاغت: بخشی از شخصیت مالک، مرهون نفوذ کلام و توان بالای او در ایراد خطبه های حماسی و حرکت آفرین است که امتیازی برای اغلب انسانهای کامل و پیشواست تا بتوانند در زمان لازم روشنگر حقایق و ارزشها باشند و توده مردم را به حرکت واداشته،‌ بسیج و هدایت نمایند.
  • اهل جهاد و هجرت: جهاد و هجرت در راه خدا، از ملاکهای ارزشیابی شخصیتها در قرآن است. اگر بگوییم همه زندگی مالک، جهاد و هجرت در راه خدا بر اساس نیاز و ضرورت جامعه اسلامی بود، سخنی گزاف نگفته ایم. او عقابی سبکبال برای هجرت و تیزچنگ برای جهاد تحت فرمان علی (ع) بود.
  • دشمن شناس، شجاع و با بصیرت: در دشمن شناسی او همین بس که علی (ع) پس از شهاددت او فرمود: «ای کاش در بین شما دو نفر مانند او بودند، بلکه ای کاش تنها یک نفر مثل او بود و فکر و رأیش در مورد دشمنانم همچون نظر او بود.» درمیان یاران علی (ع)، مالک از معدود افرادی بود که دشمنان و توطئه های آنان را به خوبی می شناخت و تحت هیچ شرایطی حاضر به عقب نشینی نبود و با تیزبینی، درایت و شجاعتی که داشت دشمن را به زانو در می آورد.
  • قاطع و سازش‌ناپذیر در دفاع از ارزشهای اسلامی: حکومت امیرالمؤمنین (ع) یک حکومت انقلابی سازش ناپذیر است که می آید تا خط بطلانی بر «مصلحت اندیشی» و «اجتهاد به رأی» های خلافتهای گذشته بکشد. حکومتی است که پای احکام اسلامی و بیت المال مسلمین که به میان می آید قاطع و سازش ناپذیر، «کتاب الله و سنة نبیه» را حجت می داند. چنین حکومتی نیاز به فرماندهی اینچنین دارد. مالک مردی است سرشناس و با نفوذ در مردم، که بسیاری از حرکتهای سیاسی علیه خلیفه سوم و فرماندارانش را او طراحی نمود. تا آنجا که افشاگریهای او در اعتراض به پایمال نمودن احکام اسلامی در کوفه به درگیری با حاکم کوفه و در شام به کتک زدن معاویه می انجامد و موجب تبعیدهای مکرر وی می گردد.
  • بردبار، خویشتن‌دار، خیرخواه مردم: مالک اشتر قهرمان است اما متواضع، پهلوان است اما مردمی، رادمرد است اما بردبار و صبور، قاطع و استوار است اما در پاسداری از احکام دین. آری! این صفت علی (ع) و یاران راستین علی (ع) بوده و هست که دو حالت متضاد قهر و حلم، قاطعیت و رأفت را در نهایت کمال آن متصفند. مالک نیز همچون مولا و مقتدایش علی (ع) در برخورد با مردم و محرومین، قلبی رئوف و مهربان و دستی نوازشگر دارد و همه تلاش او جهت سعادت و هدایت مردم به سوی نیکیها است و در این راه هیچگونه چشمداشتی ندارد. داستان اهانت آن بازاری به مالک که مقداری ته مانده سبزی به او پرتاب می کند و به او می خندد ولی او بی آنکه سخنی بگوید به مسجد رفته برای آن مرد طلب آمرزش نموده و از خداوند اصلاح او را طلب می نماید، نمونه ای از حلم و بردباری شیعیان راستین علی (ع) است.

شهادت مالک اشتر

به نقل تاریخ، بعد از اینکه حضرت علی (ع) مال اشتر را به حکومت مصر منصوب کردند، وقتی این خبر به معاویه رسید، او برای یکی از مالکان روستاهای بین راه مصر، پیغام داد که مالک اشتر را مسموم کن تا من خراج بیست سال را از تو نگیرم. وقتی مالک به آنجا رسید، دهقان که فهمیده بود او عسل را زیاد دوست دارد، مقداری عسل مسموم برای مالک، هدیه آورد و قدری هم از اوصاف و فوائد عسل، حرف زد. او شربتی از آن عسل زهرآلود را خورد که هنوز کاملا از گلوی او پائین نرفته بود که در همان بین راه، از دنیا رحلت نمود. بعضی گفته اند که شهادتش در "قُلزم" واقع شد و نافع، غلام عثمان او را مسموم کرد.

امیرالمؤمنین علیه السلام از شهادت مالک بسیار متأثر گردید و فرمود: خدا مالک را رحمت کند؛ او برای من آن چنان بود که من برای پیامبر خدا بودم.

منابع