حمران بن اعین شیبانی

از دانشنامه‌ی اسلامی
پرش به ناوبری پرش به جستجو

«حُمران‌ بن اَعْيَن شيبانى»، برادر «زرارة ‌بن اَعين»، از محدثان بزرگ امامى قرن دوم هجری و در زمره تابعين است. وی از اصحاب و راويان امام باقر و امام صادق عليهماالسلام بود. حمران‌، علاوه بر روایت حدیث، در علم قرائت، نحو، لغت، فقه و کلام نیز مهارت داشت.

فعالیت‌های علمی

حُمران بن اعین از اصحاب و راويان امام محمدباقر و امام جعفرصادق عليهماالسلام بود و امام چهارم على‌بن حسين عليه‌السلام، را نيز درك كرد و رواياتى به نقل از وى از آن حضرت يافت مى‌شود.[۱] و حسن بن على بن يقطين از مشايخ خود روايت كرده كه حمران و زراره و عبدالملك و بكير و عبدالرحمان اولاد اعين، تمامی ‌‌مستقيم بودند و چهار نفر ايشان (به جز زراره) در زمان حضرت صادق عليه السلام وفات كردند و از اصحاب آن حضرت بودند.[۲]

دیگر مشایخ حدیث حمران عبارت‌اند از: ابی‌طفیل عامر بن واثله لیثی، ابوحرب‌ بن ابی‌الاسود، و عبید بن نُضَیله که جملگی از مشایخ حدیث اهل‌ سنّت‌ اند.

همچنین سفیان ثوری، اسرائیل، ابوخالد قَمّاط، زراره، عبید بن زراره، محمد بن حمران، عمرو بن أُذینه، هشام بن سالم، علی بن رِئاب و یونس بن سالم نیز از وی روایت کرده‌اند.

حمران‌ بن اَعین از راویان مشترک است و اهل‌سنّت و امامیه از وی حدیث نقل کرده‌اند. همین امر سبب شده است تا در باب وثاقت وی اتفاق‌نظر وجود نداشته باشد. چنان‌که پاره‌ای از عالمان رجال اهل سنّت، به دلیل شیعه بودن حمران، روایاتش را غیرموثق و نامعتبر دانسته‌اند. در مقابل، برخی دیگر از عالمان رجال اهل‌سنّت، مانند ابن‌حِبّان، وی را در زمره موثقان ذکر کرده‌اند.[۳] در میان جوامع حدیثی اهل سنّت، ابن ماجه و ابن حنبل روایتهایی از وی نقل کرده‌اند.

شیخ طوسی نیز، در فصل متعلق به اصحاب نزدیک امامان، از حمران‌ بن اَعین نام‌ برده است.[۴] ابوغالب زراری، حمران را در زمره مشایخ و بزرگان شیعه امامی جای داده است.[۵]

حمران‌بن اَعین، علاوه بر روایت حدیث، در علم قرائت، نحو، لغت، فقه و کلام نیز مهارت داشت. مشهور است که حمزة‌ بن حبیب، از قرّاء سبعه، علم قرائت را نزد حمران آموخت.[۶]

حمران در نظر معصومان

رجال کشی جملات متعددی را از زبان امامان شیعه در مدح و ستایش حمران نقل کرده است. مضمون این روایتها غالبا اثبات شیعه بودن حمران است.

  • امام باقر عليه السلام به حمران فرمود: که تو از شيعه مايى در دنيا و آخرت.[۷] و امام صادق عليه السلام بعد از رحلت او فرموده: «ماتَ وَاللّهِ مُؤمِنا؛ به خدا قسم! به حالت ايمان از دنيا رفت».‌‌[۸]
  • و نيز امام صادق (ع) فرمود: نيافتم احدي را که سخنان مرا بشنود و عمل کند و مرا پيروي نمايد و قدم به قدم به دنبال اصحاب پدرانم برود، جز دو نفر، که خدا آن هر دو را رحمت کند، يکي عبدالله بن ابي ‏يعفور و ديگري حمران بن اعين است؛ اين دو، مؤمن خالص و از شيعيان ما مي‏ باشند، اسمشان در کتاب اصحاب يمين است.[۹]
  • هشام بن حکم گويد: شنيدم امام صادق (ع) مي‏ فرمود: من و پدرانم در روز قيامت براي حمران بهترين شفيع مي ‏باشيم، دستش را مي‏ گيريم و از او جدا نمي ‏شويم تا، همگي با يکديگر، وارد بهشت شويم.[۱۰]
  • يونس بن یعقوب گفته که حمران در علم کلام، متخصص و قوي دست بود، و امام صادق (ع) روزي وي را به مناظره با مرد شامي مأمور گردانيد. آن مرد گفت: من به جهت مناظره با شما آمده ‏ام، نه حمران. فرمود: اگر بر حمران فائق آمدي، چنان است که بر من پيروز شده ‏اي. پس آن مرد پيوسته سؤال مي ‏کرد و حمران پاسخ مي‏ داد، چندان که آن مرد خسته و ملول گشت. آن گاه امام از او پرسيد: حمران را چگونه يافتي؟ گفت: حاذق است و به مهارت وي اعتراف مي‏ کنم، از هر چه سؤال کردم، جواب گفت.[۱۱]
  • در روايت ديگر است كه حضرت امام صادق عليه السلام احوال حمران را از بكير بن اعين پرسيد، بكير عرض نمود: كه امسال حج نيامده با آن كه شوق شديدى داشت كه خدمت شما برسد ولكن سلام بر شما رسانيده، حضرت فرمود: بر تو و بر او سلام باد! حمران مؤمن است از اهل جنت كه مرتاب نخواهد شد هرگز نه به خدا.[۱۲]
  • در روايتی آمده است كه موالى حضرت صادق عليه السلام نزد آن حضرت مناظره می‌‌نمودند و حمران ساكت بود. حضرت فرمود: اى حمران! چرا تو ساكتى تكلم نمی‌‌كنى؟ عرض کرد: اى آقاى من! من قسم خورده‌ام كه تلكم نكنم در مجلسى كه شما در آن جا باشيد، فرمود: من اذن دادم تو را در كلام، تكلم كن.‌‌[۱۳]

پانویس

  1. شاکری، مدخل "حمران بن اعین بن سنسن شیبانی" در دانشنامه جهان اسلام
  2. رجال كشى، 1/328.
  3. ابن‌حِبّان، کتاب الثقات، ج۴، ص۱۷۹.
  4. شیخ طوسی، الامالی، ص۳۴۶.
  5. احمدبن محمد زراری، رساله ابی‌غالب الزراری، ص۱۱۳.
  6. زراری، رسالة ابی‌غالب الزراری، ص۱۱۳ـ ۱۱۴.
  7. رجال كشى، 1/414.
  8. رجال علامه حلى، ص 63.
  9. رجال کشي، ص 160.
  10. رجال کشي، ص 160؛ بحارالانوار، ج 47، ص 352.
  11. اختيار معرفة الرجال، ص 275؛ بحارالانوار، ج 47، ص 407.
  12. همان مأخذ، ص 415.
  13. بحارالانوار، 66/3.

منابع