حدیث منزلت
«حدیث منزلت»، از احادیث مشهور نبوى و مورد قبولِ عالمان شیعه و سنی می باشد. این حدیث به معرفى جایگاه و منزلت امام على (علیهالسلام) نسبت به پیامبر اکرم (صلی الله علیه وآله) و برترى موقعیت آن حضرت بر دیگر صحابه پرداخته و از جمله دلایل شایستگی ایشان براى خلافت و جانشینى رسول خدا بهشمار می آید.
متن و سببصدور حدیث
از مشهورترین نقل هاى «حدیث منزلت» آن است که پیامبر اکرم صلی الله علیه وآله خطاب به حضرت على علیهالسلام فرمودند: «أنتَ مِنّى بِمَنزلةِ هارونَ مِنْ مُوسى، اِلّا أنّه لا نَبىَّ بَعدى».[۱] منزلت تو نسبت به من، مانند منزلت هارون به موسی است، جز اینکه بعد از من پیامبری نیست.
این حدیث با تعابیر و الفاظ مختلف و در زمانها و مکانهاى گوناگون از پیامبر اکرم نقل شده است، از جمله روز پیمان برادرى اول (قبل از هجرت به مدینه)، روز پیمان دوم برادرى (پنج ماه بعد از هجرت به مدینه)، در منزل امّ سلمه، و از همه مشهورتر در «غزوه تبوک».
حاکم نیشابورى ضمن صحیح الاِسناد دانستن این حدیث، از ابنعباس نقل کرده که پیامبر اکرم در غزوه تبوک این حدیث را فرموده است. ابنعباس همچنین نقل کرده است که رسول اکرم در ادامه، به على علیه السلام فرمود: «شایسته نیست من بروم جز آنکه تو جانشین من باشى» و نیز فرمود: «پس از من تو ولىّ هر زن و مرد مؤمن خواهى بود».[۲]
زید بن ارقم نیز از جمله اصحابى است که این حدیث را نقل کرده و در گزارش خود این مطلب را نیز افزوده است که وقتى رسول خدا، حضرت علی را به جاى خود در مدینه گماشت، گروهى تصور کردند که پیامبر از على ناراحت است. وقتى این سخن به گوش حضرت على رسید، آن را نزد پیامبر باز گفت و رسول خدا در پاسخ، حدیث منزلت را بیان فرمود.[۳]
نقل های مختلف حدیث منزلت، همگى این مضمون مشترک را دارند که جایگاه و منزلت امام على علیهالسلام نسبت به پیامبر، همانند جایگاه هارون نسبت به حضرت موسى علیه السلام است. اختلافات اندکى هم که در تعابیر این حدیث وجود دارد، از تکرار آن در مناسبتهاى مختلف و نیز نقل به معنا در احادیث، نشأت گرفته است.
اعتبار حدیث منزلت
حدیث منزلت در منابع تاریخی و روایی و کلامی گزارش شده است، حتی برخی دانشمندان شیعه، کتابهای مستقلی درباره آن نگاشتهاند، از جمله میرحامد حسین هندی (متوفی ۱۳۰۶ ق) یک جلد از مجموعه عبقاتالانوار را به این حدیث اختصاص داده است.
در برخی منابع، طرق این حدیث به تفصیل ذکر شده است. حاکم حسکانی (محدّث مشهور سنی، متوفی قرن پنجم) از استادش، ابوحازم حافظ عبدوی، نقل نموده که وی حدیث منزلت را به پنج هزار سند روایت کرده است. حاکم نیشابوری طریق حدیث را صحیح دانسته و حافظ ذهبی نیز در تلخیص المستدرک بر صحت آن تأکید کرده است. حتی مخالفان و معاندان امام علی علیهالسلام نیز نتوانستهاند این حدیث را رد کنند و ناگزیر به پذیرش آن شده و گاه، ناخواسته، آن را نقل کردهاند.
محدثین اهل سنت از جمله بخاری و مسلم نیز از نقل این حدیث شریف در کتب روایی خود (صحیحین) غافل نبوده اند.[۴] ابن ابیالحدید معتزلی این حدیث را مورد اتفاق جمیع فرق اسلامی، و ابن عبدالبرّ آن را از درستترین و استوارترین روایات دانسته است. افرادی چون ابن تیمیه، عبدالحق دهلوی، گنجیِ شافعی، ابوالقاسم علی بن محسِّن تنوخی و سیوطی نیز به صحت و شهرت آن گواهی دادهاند.
بنابه نقل خطیب بغدادی، ولید بن عبدالملک اموی هم اصل این حدیث را پذیرفته و لفظ «هارون» را به «قارون» تبدیل کرده بوده است. مأمون عباسی نیز به هنگام احتجاج با فقها، به این حدیث استناد کرده است. معاویه هم حدیث منزلت را انکار نکرد و وقتی از سعد بن ابیوقاص پرسید: «چرا علی را دشنام نمیدهی؟» سعد پاسخ گفت: «بهسبب سه فضیلتی که رسول خدا برای علی ذکر کرده است»، آنگاه حدیث منزلت را نقل کرد و معاویه نیز از واداشتن سعد به دشنامگویی علی علیهالسلام دست برداشت.
دلالت حدیث منزلت
این حدیث، علاوه بر فضیلت امام على علیهالسلام، بر خلافت و عصمت ایشان نیز دلالت دارد، زیرا پیامبر صلیاللّهعلیهوآله، بهجز نبوت، همه فضائل و ویژگیها و مناصب هارون را براى حضرت على ثابت کرده است.
بنا بر آیات قرآن، حضرت موسى از خدا خواست تا برادرش «هارون» را وزیر او سازد و در امر رسالت شریکش گرداند تا یاریاش دهد. (سوره طه: ۲۹ـ۳۲) پس خداوند با درخواست او موافقت کرد و هارون، در غیاب موسى، جانشین او شد. (سوره اعراف: ۱۴۲)؛ بنابراین، تمام مناصب حضرت موسى براى برادرش نیز بوده است و اگر او بعد از موسى زنده میماند، جانشین وى میشد (هارون چهل سال پیش از حضرت موسى درگذشت).
هارون نزد موسى داراى مقامها و جایگاههاى فراوانی بوده است و از اینجا میتوان به عظمت مقام امام على و سزاوارى او بر خلافت بعد از رسولاکرم پیبرد. با تکیه بر ماجراى هارون و موسى در قرآن کریم در می یابیم که:
- هارون وزیر و شریک موسى در کارش بود، پس على نیز در امر خلافت و ولایت، جز نبوت، شریک پیامبر بود.
- هارون دومین شخصیت بعد از موسى در میان بنیاسرائیل بود، على علیه السلام هم در میان امت پیامبر چنین بود.
- هارون برادر موسى علیه السلام بود و امام على به دلیل حدیث متواتر «مؤاخات»، که در کتب شیعه و سنّى نقل شده است، برادر رسول خدا بود.
- هارون برترین و محبوبترین فرد قوم حضرت موسى نزد خدا و پیامبرش بود، على علیه السلام نیز چنین بود.
- هارون خلیفه موسى در غیبتش بهطور مطلق بود، على نیز چنین بود، به ویژه با تصریح پیامبر که فرمود: «لاینبغى أن أذهب اِلّا و أنت خَلیفَتى».
- هارون عالمترین فرد قوم موسى بود، على هم به تصریح پیامبر عالمترین فرد بعد از پیامبر بود.
- اطاعت از هارون بر یوشع بن نون (وصى موسى) و امت حضرت موسى واجب بود، اطاعت از على علیه السلام نیز با فرض وصایت ابوبکر، عمر، عثمان یا هر فرد دیگرى، بر آنها واجب بود.
- خدا پشت موسى را با برادرش هارون، نیرومند و محکم ساخت و پشت پیامبر اکرم را با على علیه السلام ... .[۵]
پانویس
- ↑ رجوع کنید به بخارى، ۱۴۰۷، ج ۷، جزء۴، قسم ۱، ص ۳۰۱؛ ابونعیم اصفهانى،ج ۴، ص ۳۷۵، ج ۷، ص ۱۹۵ـ۱۹۷؛ ج ۸، ص ۳۰۷؛ بیهقى، ج ۱۳، ص ۲۷۵ـ۲۷۶؛ خطیب بغدادى، ج ۴، ص ۴۶۵، ۶۴۲، ج ۵، ص ۳۳۲، ج۱۰، ص ۴۹۹؛ هیثمى، ج۹، ص۱۰۹؛ متقى، ج ۱۱، ص ۵۹۹، ج ۱۳، ص ۱۵۱، ۱۹۲.
- ↑ رجوع کنید به ابن حنبل، ج۱، ص۵۴۵؛ حاکم نیشابورى، ج۳، ص۱۳۴؛ ابن کثیر، ج ۷، ص ۳۵۱؛ براى نقلهاى دیگر قسمت دوم عبارت پیامبر رجوع کنید به نسائى، ص۶۴؛ محمدبن جریر طبرى، ج۳، ص ۱۲۹؛ ابنحجر هیتمى، ص ۱۲۴؛ قزوینى، ص ۸۲ـ۸۷.
- ↑ رجوع کنید به هیثمى، ج۹، ص۱۱۱.
- ↑ رجوع کنید به ابنحنبل، ج ۱، ص ۲۷۷، ج ۳، ص ۴۱۷، ج ۷، ص ۵۱۳، ۵۹۱؛ بخارى، ۱۴۰۱، ج ۵، ص ۱۲۹؛ مسلمبن حجاج، ج ۲، ص ۱۸۷۰ـ ۱۸۷۱؛ ترمذى، ج ۵، ص ۶۳۸، ۶۴۰ـ۶۴۱؛ نسائى، ص ۵۰ ـ۶۱؛ حاکمنیشابورى، ج۳، ص۱۳۳ـ۱۳۴؛ احمدبنعبداللّه طبرى، ج۳، ص۱۱۷ـ۱۱۹؛ ابنکثیر، ج۵، ص۷ـ۸؛ هیثمى، ج۹، ص ۱۱۰؛ عینى، ج۱۶، ص۳۰۱؛ سیوطى، ۱۳۷۰ش، ص ۱۶۸؛ همو، ۱۴۲۱، ج ۳، ص ۲۳۶، ۲۹۱؛ متقى، ج ۱۳، ص ۱۶۳، ۱۷۱ـ۱۷۲؛ نیز رجوع کنید به میرحامد حسین، ج ۲، دفتر۱، ص ۲۹ـ۵۹؛ شرفالدین، ص۱۳۰؛ حسینى میلانى، ج ۱۸، ص ۳۶۳ـ۴۱۱.
- ↑ رجوع کنید به عبقات الانوار، میرحامد حسین، ج ۲، دفتر۱، ص ۸۶ـ۱۲۹.
منابع
- دانشنامه جهان اسلام، مدخل "حدیث منزلت" از على آقانورى.