اعزام علی علیه السلام به یمن
کلیدواژه: حضرت علی علیه السلام، تبلیغ اسلام، سال هشتم هجری، مسلمان شدن همدانیان، مسلمان شدن مردم یمن، اعزام علی علیه السلام به یمن
سفر به سوي يمن
اين ماموريت در سال هشتم هجري رخ داد. بايد توجه کرد که بيشتر مورخان و نويسندگان کتب سيره نوشته اند که ماموريتعلي علیه السلام به يمن دو مرتبه يکي در سال هشتم و ديگري در سال دهم هجري بوده است. از جمله کساني که بر اين قول تصريح کرده اند ابن هشام است.
وي در سيره خود مي نويسد: علي بن ابيطالب دو بار به غزوه يمن رفت. ابن سعد نيز در طبقات الکبير مي گويد: پس سريه علي بن ابي طالب در يمن است. گفته مي شود آن حضرت دو بار در آن جا به جنگ رفت. يک بار در سال دهم هجري بوده است. اما ابن سعد فقط به ذکر همين غزوه اکتفا کرده و به غزوه اي که در سال هشتم روي داد اشاره اي نکرده است. دحلان در سيره خود نيز همين مطالب را تصريح کرده است. اما آن چه به نظر نگارنده مي رسد آن است که غزوه يمن سه بار صورت پذيرفته است يکي در سال هشتم هجري و ديگري در بين سال هشتم و نهم و غزوه سوم در سال دهم هجري بوده است.
فرستادن علي علیه السلام به يمن در آخر سال هشتم هجري
اين واقعه پس از فتح مكه روي داد. پيغمبر، علي علیه السلام را به سوي همدان فرستاد تا ايشان را به پذيرش آيين اسلام دعوت کند. همدانيان نيز همگي در يک روز به اسلام گرويدند.
شيخ مفيد گويد: از جمله فضايل و مناقب علي علیه السلام، موردي است که تمام نويسندگان اجماع کرده اند. جريان از اين قرار بود که پيامبر خالد بن وليد را به همراهي چند تن ديگر که براء بن عازب نيز در ميان آنان بود، براي فراخواندن مردم يمن به آيين اسلام، به آن ديار روانه کرد. خالد مدت شش ماه مردم را به پذيرش آيين اسلام دعوت مي کرد اما هيچ کس به دعوت او پاسخ نگفت.
اين مطلب خاطر پيامبر را آزرده ساخت و اميرالمؤمنين را فراخواند و به او دستور داد و خالد و همراهانش را از يمن بازگرداند و فرمود:
اگر کسي از همراهان خالد مي خواست تو را همراهي کند او را از اين کار بازندار. براء بن عازب گويد: من از کساني بودم که علي علیه السلام را در اين ماموريت همراهي مي کردم. چون به ابتداي سرزمين يمن رسيديم و مردم از ورود ما خبردار شدند همگي اجتماع کردند. علي علیه السلام نماز صبح را با ما گزارد. پس در برابر ما براي سخنراني برخاست و خداوند را حمد و ثنا گفت و آن گاه نامه رسول خدا را بر مردم همدان قرائت کرد. مردم همدان در آن روز همگي اسلام آوردند و آن حضرت در نامه اي خبر اسلام آوردن آنان را براي رسول خدا نوشت. چون پيامبر نامه او را خواند خوشحال شد و به سجده درافتاد. و خداي را سپاس گفت و آن گاه سر خود را بلند کرد و نشست و فرمود: سلام بر همدان باد! پس از مسلمان شدن مردم همدان، اهل يمن نيز به آيين اسلام گرويدند.
ابن اثير گويد: پيامبر صلی الله علیه و آله سه بار فرمود: سلام بر همدان باد!
در سيره حلبيه آمده است: رسول خدا، خالد بن وليد را به سوي قبيله همدان از سرزمين يمن فرستاد تا آنان را به اسلام بخواند.
براء مي گويد: من نيز جزو همراهان خالد بوده ام. ما در همدان شش ماه ماندگار شديم و مردم آن جا را به اسلام فراخوانديم اما هيچ يک از ايشان به دعوت ما پاسخ مثبت نگفت. آن گاه پيامبر، علي بن ابي طالب را فرستاد و به او فرمان داد تا خالد را از همدان بازگرداند و خود به جاي او در آن شهر به تبليغ اسلام مشغول شود. چون ما (با علي علیه السلام) به نزديک مردم همدان رسيديم آنان به استقبال ما آمدند و علي علیه السلام با ما نماز صبح را خواند. پس ما را به يک صف درآورد و در برابر ما قرار گرفت و نامه رسول خدا را که ايشان را به اسلام دعوت کرده بود، خواند. آن گاه مردم همدان همگي به اسلام گرويدند...
در سيره دحلان به نقل از بخاري از براء نوشته شده است: رسول خدا صلی الله علیه و آله ما را به همراه خالد، روانه يمن کرد. پس از مدتي نيز علي علیه السلام را به جاي خالد فرستاد و به او فرمود:
از هر کس از همراهان خالد که مي خواهد در رکاب تو باشد، جلوگيري مکن و نيز هر کس را که مي خواهد بازگردد، اجازه بازگشت بده. من جزو کساني بودم که با علي علیه السلام همراه شدم. و اوقيه ه ايي چند به غنيمت گرفتم چون به نزديک همدان رسيديم مردم به سوي ما بيرون آمدند. علي علیه السلام با ما نماز گزارد و ما را در يک صف مرتب کرد آن گاه پيش روي ما برخاست و نامه رسول خدا را براي همدانيان خواند.
پس از آن مردم همدان يک پارچه به اسلام گرويدند. آن گاه علي علیه السلام خبر مسلمان شدن همدانيان را براي پيامبر، نگاشت. چون رسول خدا، نامه علي را خواند به سجده افتاد و سپس سربلند کرد و فرمود:
سلام بر همدان باد! سپس علي علیه السلام و همراهانش پس از بازگشت از طايف و تقسيم غنايم آن به جعرانه گسيل شدند. و از همين روز همدان جزو ياران علي علیه السلام و شيعيان خالص آن حضرت درآمدند. بدان گونه که وقتي اربد خزاري پيش از جنگ صفین بر علي علیه السلام حمله و فرار کرد، همدانيان به تعقيب او پرداختند و در بازار براذين به او رسيدند و وي را در زير قدم ها و به وسيله مشت و نيام شمشيرهاي خود کشتند.
شاعري در اين باره سروده است:
به پروردگارم پناه مي برم از آن که مرگ من مانند مرگ اربد در بازار براذين باشد.
همدانيان به نوبت او را با ضربه کفش هايشان زدند و هنگامي که دستي بالا مي رفت دست ديگري بر او فرود مي آمد.
اميرالمؤمنين علیه السلام نيز در روز صفين خطاب به همدانيان فرمود: اي مردم همدان شما زره و نيزه من هستيد. و نيز درباره آنان فرمود:
اگر من نگاهبان در بهشت مي بودم به همدان مي گفتم که با آرامش و امنيت به بهشت وارد شويد.
شيخ مفيد گويد: اين منقبت تنها به اميرالمؤمنين علیه السلام تعلق دارد و کس ديگري از صحابه نتوانسته است به مانند اين منقبت و يا منقبتي نزديک به آن دست يابد. زيرا وقتي که پيامبر از چگونگي جريان کار خالد مطلع شد و از تباه شدن کار مي ترسيد جز علي علیه السلام کسي را پيدا نکرد که بتواند به جبران اين کار اقدام کند. پس علي را براي اين ماموريت انتخاب کرد و علي نيز به بهترين وجه، به انجام اين کار پرداخت و برابر عادت الهي، بار ديگر توفيق نصيب وي شد و توانست آن طور که دلخواه پيامبر بود اين ماموريت را به آخر رساند و به برکت سعي و شفقت و تدبير و نيت پاک آن حضرت علیه السلام در اطاعت از خداوند عده اي با راهنمايي هاي او به هدايت رسيدند و به اسلام گرويدند و دين آبادي پذيرفت و ايمان نيرو گرفت.
چون اين کار مطابق با فرمايش پيامبر انجام پذيرفت اين حضرت بسيار خرسند شد و شادي خود را براي تمام مسلمانان آشکار کرد. و اين نکته به اثبات رسيده است که هر چه سود کردار بندگي بيشتر باشد آن کردار هم بزرگ تر خواهد شد و هر چه ضرر معصيت بيشتر باشد آن معصيت نيز بزرگ تر خواهد شد. از همين روي پيامبران از نظر ثواب و اجر بزرگ ترين مخلوقاتند زيرا نفعي که از دعوت ايشان عايد مي شود از ساير اعمال مردمان ديگر بيشتر است. در اين جا از سوي برخي از راويان و مورخان اشتباهي پديدار شده و آن چه را در سال دهم هجري رخ داده به اين سال نسبت داده اند. و بر عکس آن چه را در اين سال (هشتم) روي داده منسوب به سال دهم کرده اند. دحلان در سيره خود مي نويسد:
در برخي از روايات آمده است: رسول خدا علي علیه السلام را در رمضان سال دهم هجري فرستاد و در يک روز همه مردم همدان اسلام پذيرفتند. پس علي نامه اي به پيامبر نگاشت و او را از اين امر مطلع کرد. چون پيامبر اين نامه را خواند به سجده افتاد و پس از مدتي نشست و فرمود: سلام بر همدان باد!
آن گاه دحلان خود گويد: سخن برخي از راويان که اين واقعه را در سال دهم ذکر کرده اند توهمي بيش نيست. زيرا فرستادن علي به سوي يمن در سال دهم هجرت نبوده است. بلکه در اين سال پيغمبر، علي را به سوي بني مذحج روانه کرد و فرستادن وي به همدان در سال هشتم هجري، پس از فتح مکه، بوده و علي علیه السلام دو بار به سوي يمن به ماموريت رفته است. دحلان پس از ذکر حديث بخاري، که در پيش آن را نقل کرديم، مي گويد: اين روايت صراحت دارد که ماموريت نخست علي علیه السلام در اواخر سال هشتم هجري و به همدان ماموريت دوم او در رمضان سال دهم هجري و به مذحج بوده است.
ابن اثير از مورخاني است که نوشته ماموريت علي علیه السلام به يمن و مسلمان کردن همدانيان در سال دهم هجري روي داده است.
فرستادن علي علیه السلام به عنوان قاضي به يمن در ميان سال هاي هشتم و نهم هجری
در سيره دحلان از قول ابوداود و غير او در حديثي از علي علیه السلام نقل شده است که فرمود: پيامبر مرا به جانب يمن فرستاد. به آن حضرت عرض کردم: اي رسول خدا آيا مرا به سوي قومي مي فرستي که از من بزرگ ترند و من از ايشان جوان تر هستم و بر مسائل قضا و داوري چندان بينا نيستم. پس پيامبر دست خود را بر سينه ام گذارد و فرمود:
خداوندا زبان او را استوار گردان، قلب او را هدايت کن و فرمود: اي علي! اگر دو طرف دعوا نزد تو نشستند بين آنان داوري مکن تا سخن ديگري را نيز بشنوي. اگر تو چنين رفتار کني حکم براي تو آشکار مي شود. علي مي فرمود: به خدا سوگند که در داوري بين دو تن ترديد به خود راه ندادم.
اين روايت نشان گر آن است که پيامبر علي را براي قضاوت به آن ديار گسيل کرده بود نه براي جنگ و فتح. زيرا در همان جا آمده که علي به پيامبر عرض کرد: آيا مرا به سوي قومي روانه مي کني که من از ايشان جوان ترم و بر مسايل قضاوت بينايي کافي ندارم. اين عبارت خود نشان مي دهد که پيامبر، علي را براي داوري فرستاد و گرنه اين سخن معنا و مفهومي پيدا نمي کند. و صريح تر از اين، سخني است که شيخ مفيد در کتاب ارشاد آن را نقل کرده است.
وي مي نويسد: وقتي پيامبر خواست مسند قضاوت يمن را براي علي برگزيند و او را سوي آنان روانه کند تا احکام قضا را به آنان بياموزد و حلال و حرام الهي را براي آنان باز کند. در ميان ايشان به احکام قرآن داوري کند اميرالمؤمنين به او فرمود:
اي رسول خدا، آيا مرا براي مسند قضاوت بر مي گزيني در حالي که من جوانم و به تمام مسايل قضاوت احاطه ندارم. پس پيامبر به او فرمود: نزديک من آي! چون نزديک او شد پيامبر با دست بر سينه او زد و فرمود:
«خداوندا دل او را هدايت کن و زبان او را استوار گردان »
علي علیه السلام فرمود: «پس از اين واقعه در قضاوت بين دو تن ترديد نکردم.» و چون وي به مسند قضاوت يمن نشست و به کاري که پيامبر او را بدان مامور ساخته بود و داوري در ميان مسلمانان پرداخت، دو مرد به نزد او شکايتي بردند...
اين روايت به خوبي نشان مي دهد که فرستادن علي براي عهده دار شدن مسند قضاوت و داوري در يمن بوده است هم چنين از آن حضرت داوري هاي بسياري که در يمن فرموده نقل شده است و همين روايات دلالت مي کند که علي علیه السلام مدت درازي در يمن به سر برده و در آن جا به امر قضاوت مشغول بوده است.
و آن حضرت براي جنگ به يمن نرفته بود و کسي هم تاريخ چنين ماموريتي را ذکر نکرده است. احتمال دارد که اين ماموريت در بين سال هاي هشتم و نهم هجري اتفاق افتاده باشد. زيرا بي مناسبت نيست که پس از فتح يمن، کسي براي آموختن احکام اسلام و داوري کردن در ميان ايشان به آن ديار روانه شود.
امام علی علیه السلام در سال دهم هجرت براي جنگيدن بدان سرزمين رهسپار شد و در حجة الوداع از آن جا بازگشت. و پس از آن پيامبر وفات يافت. به زودي درباره سفري که علي علیه السلام در سال دهم هجري به سرزمين يمن داشته است در ضمن وقايع سال مذکور، سخن به ميان خواهيم آورد.
منابع
سید محسن امین/ مترجم: علی حجتی کرمانی، سیره معصومان، ج3، ص327.