مشهد
مشهد مقدس از شهرهای مهم ایران و محل شهادت و مدفن امام رضا علیه السلام است.
وجه تسمیه
واژه مشهد به معنی شهود، حضور و شهادتگاه است و به این معانی به واژه «مشاهد» جمع بسته میشود. واژگان «مشهد» و «مشاهد» در عرف و اصطلاح سده ۳ هـ.ق، بر قبور ائمه و اولیاء و رجال اطلاق می شده است. چنان که در آن زمان، مشهد مرغاب در فارس و مشهد میهنه (آرامگاه ابوسعید ابوالخیر) و مشهد توس یا مشهد رضوی در خراسان وجود داشته است.
علی بن موسیالرضا علیهالسلام پس از شهادت بدست مأمون عباسی در سال ۲۰۲ هـ.ق در آرامگاه هارونی سناباد به خاک سپرده شد. از آن پس «سناباد نوغان» به نام «مشهدالرضا» خوانده شد و به مرور زمان بر پهنه آن به ویژه در زمان شاه تهماسب صفوی افزوده گشته و مردم توس به مشهد کوچ داده شدند و به مرور زمان نام مشهد بر این شهر ماندگار شد. گفتنی است که نام مشهد اولین بار توسط سلطان محمود غزنوی به این شهر داده شد.[۱]
موقعیت جغرافیایى
شهر مشهد که در جنوب کشف رود واقع شده قریب ۱۰۱۵ متر از سطح دریا ارتفاع دارد و در ۳۷ درجه و ۱۶ دقیقه عرض شمالی و ۴۹ درجه و ۳۶ دقیقه طول شرقی قرار گرفته و فاصله آن تا تهران ۹۱۳ کیلومتر می باشد. مشهد بر سر راههای ترکستان و افغانستان و هندوستان و بلوچستان واقع شده و شهر مزبور تا سال ۲۰۲ هجری دیه کوچکی بنام سناباد از توابع طوس بود.
قبل از این که مشهد آباد شود طوس مرکز خراسان بود و اهمیت بسزائی داشته است و راجع به آن در کتب معجم البلدان و نزهة القلوب چنین نوشته شده: طوس شهریست در خراسان که بین آن و نیشابور ده فرسخ و مشتمل بر دو شهر است که یکی طابران و دیگری نوقان باشد. قرای طوس از هزار متجاوز و آن در زمان عثمان بن عفان فتح شده و در آن قبر علی بن موسی الرضا و هارون الرشید می باشد.[۲]
تاریخ مشهد
مشهد پیش از اسلام:
گرچه تاریخ شکلگیرى شهرى با عنوان (مشهد) به آغاز قرن سوم هجرى یعنى مقارن با شهادت و به خاکسپارى ییکر مطهر حضرت امام رضا علیهالسلام در آن جا برمىگردد اما منطقه (توس) که مشهد کنونى در آن واقع است تاریخى دیرینه دارد.
توس را از این رو بدین نام خواندهاند که بنیانگذار و نخستین حکمران آن، فردى به نام (توس بن نوذر) سپهبد نامآور کیخسرو پادشاه کیانى بوده است. از تاریخ این شهر در قبل از اسلام به جز افسانهاى چند، آگاهى چندانى در دست نیست ولى با توجه به اسناد موجود مىتوان حدس زد که این شهر در اواخر حکومت ساسانیان یکى از مرزدارىهاى سر راه گرگان و نیشابور به مرو و بلخ و از ولایتهاى مشهور در خراسان بزرگ بوده است.
مشهد در دوره اسلامى:
به گفته تاریخنویسان، هنگامى که یزدگرد سوم از برابر سپاهیان مسلمان عرب گریخت به خراسان روى آورد. سپاه مسلمانان به فرماندهى احنف بن قیس که مامور فتح خراسان بودند وى را تعقیب کردند. یزدگرد که آنان را به دنبال خویش یافت، راهى (توس) شد تا از (کنارنگ توس) مرزبان خود در آن خطه پناه بخواهد اما (کنارنگ) با این بهانه که از یک سو، توس گنجایش موکب بزرگ پادشاهى را ندارد و از سوى دیگر پناه دادن به پادشاه امکان یورش سپاه مسلمانان را افزایش مىدهد، یزدگرد را از توس راهى (مرو) کرد. حاکم مرو نیز در آغاز به استقبال یزدگرد شتافت اما سرانجام از او رخ برتافت و آخرین شاه ساسانى در سال ۳۱ هجرى به دست آسیابانى در مرو کشته شد.
کنارنگ توس هم که حاکمى سودجو و عافیتطلب بود، با احساس خطر از سپاه مسلمانان طى نامهاى از عبدالله بن عامر امان خواست و عهد کرد که اگر پیشنهاد او پذیرفته شود، در فتح نیشابور مسلمانان را یارى خواهد داد پس چنین کرد و به امارت نیشابور دست یافت. با این ترفند کنارنگیان به رغم فتح خراسان، همچنان نفوذ خود را در خطه توس حفظ کردند و تا پایان عصر اموى و چیرگى سپاه ابومسلم در سال ۱۲۹ هجرى، در آن جا ماندند و تنها پس از یورش سرداران ابومسلم بود که آن جا را رها ساختند.[۳]
قبلاً اشاره شد که در اوایل اسلام شهری به نام «مشهد» وجود نداشت: در محل فعلی این شهر، دهکده ی گمنامی بود که آن را «سناباد» می گفتند و جزء اراضی طوس بود. هارون که برای رفع اغتشاش و اصلاح اوضاع نواحی خراسان به ایران سفر کرده بود در اثناء سفر بیمار شده و از دنیا رفت و در قصر «حمید بن قحطبه» که در این ناحیه قرار داشت به خاک سپرده شد. پس از شهادت امام رضا علیهالسلام قرار شد مدفن آن حضرت را در کنار قبر هارون قرار دهند.
این قبرها در کنار هم تا حدود سال ۵۰۰ شکل و وضعی عادی داشت تا آن که به آن محل، پس از چندی عنوان «مشهدالرضا» داده شد (یعنی محل شهادت رضا یا شهود رضا) به طوری که نوشته اند اولین بار یک ضریح نقره ای توسط مردی از اهالی اصفهان که زرتشتی بود و هنوز مسلمان نشده بود، برای دور قبر درست شد زیرا وی در اثر توسل به آن حضرت از بیماری صعب العلاجی که داشت بهبود یافته بود و به منظور تجلیل و اظهار علاقه به آن حضرت و نیز جلب توجه مردم به آن امام بزرگوار به چنین اقدامی دست زد و این در زمان حکومت سلجوقیان بود.
ابن بطوطه در سفرنامه ی خود یادآور شده است که در ۷۳۴ هجری از حریم رضوی دیدن کرده است که «به صورت صندوقی چوبین بود و از صفحاتی از نقره پوشیده شده بود». در زمان صفویه که به جهاتی توجه به این گونه امور زیاد شد، برای اولین بار ضریحی طلاکوب برای آن قبر تهیه و نصب شد.[۴]
اماکن متبرکه در مشهد
۱. آستان قدس رضوی:
آستان قدس رضوی عظیمترین و باشکوهترین اماکن مذهبی ایران است که در این شهر واقع شده است. هر سال میلیونها مسلمان از سراسر این کشور و سایر کشورهای اسلامی برای زیارت تربت پاک و مطهر آن بزرگوار به این شهر مشرف میشوند و اما در ذکر تاریخ ساختمان حرم مطهر آمده است که حمید بن قحطبهی طایی فرماندهی جنگهای بنیعباس علیه بنیامیه از طرف منصور و مهدی دو تن از خلفای عباسی به حکومت خراسان منصوب شد.
در این زمان میان نوغان و روستای سناباد باغی بزرگ برای خویش ساخت و در آن کاخی مجلل بنا کرد که تا آغاز قرن چهارم هجری پا بر جا بوده. هارون که برای سرکوبی شورشهای خراسان به طوس آمده بود، بیمار شد و برای استراحت و گذران دوران بیماری خود همین باغ را برگزید ولی از این بیماری برنخاست و در سال ۱۹۳ هجری درگذشت و او را در درون همین باغ دفن نمودند. پس ازآن پسرش بر بالای آرامگاه او بقعههایی ساخت و در سال ۲۰۳ هجری که حضرت امام رضا علیهالسلام به وسیلهی مأمون به شهادت رسیدند، به دستور او آن حضرت را در کنار قبر پدرش هارون به خاک سپردند و از آن زمان به بعد مرقد مطهر امام رضا علیهالسلام زیارتگاه شیفتگان جهان تشیع شد و به تدریج بر آبادانی اطراف آن افزوده گشت تا جایی که بر اثر گستردگی، آبادانیهای سناباد و نوغان را در خود ضمیمه کرد و به صورت شهری آباد و بزرگ درآمد که آن را مشهدالرضا علیهالسلام خواندند (یعنی مکان شهادت امام رضا علیهالسلام) و به مرور این نام در کلمهی مشهد خلاصه شد. هماکنون مشهد اولین و بزرگترین کلان شهر مذهبی ایران و دومین کلان شهر مذهبی جهان بعد از مکه معظمه و دومین کلان شهر ایران (بعد از تهران) است.[۵]
۲. خواجه ربیع:
یکی از اماکن متبرکه مشهوره مشهد مقبره خواجه ربیع بن خثیم است که از زهاد ثمانیه بوده و از مشاهیر تابعین می باشد.
- ۱. ربیع بن خثیم؛
- ۲. هرم بن حیان؛
- ۳. اویس قرنی؛
- ۴. عامر بن عبدقیس؛
- ۵. ابومسلم خولانی؛
- ۶. مسروق بن اجدع؛
- ۷. حسن بصری.
روایتی نقل می کند که حضرت امام رضا علیه السلام فرموده اند: «لم یجرنی الی هذه الناحیه الا شوق زیارته».
و شاه عباس از شیخ بهائی احوال او را خواست. شیخ مرقوم فرموده: خواجه ربیع علیهالرحمه از اصحاب امیرالمومنین و بسیار مقرب آن حضرت بود و در کشتن عثمان دخالت داشت و با لشگر اسلام به خراسان آمد و به جهاد با کفار پرداخت و آنجا فوت کرد.
۳. خواجه ابوالصلت الهروی:
عبدالسلام بن خواجه صالح هروی از مؤلفین روات است که همه بر جلالت قدر و علو مقام او اتفاق دارند - فقط ابوجعفر طوسی شیخ الطائفه او را عامی نوشته در حالی که دیگران نوشته اند با محققین علمای سنت و جماعت اختلاط و امتزاجی به کمال داشته مانند محمد ابن اسحق و اعمش و غیره. کشی او را ثقه و شیعی دانسته.
صاحب کتاب میزان الاعتدال گفته است «عبدالسلام بن صالح ابوالصلت رجل صالح الا انه شیعی». جعفی و دار قطنی نوشته اند او از روافض است.
ابن جوزی نوشته: خادم مخصوص حضرت امام رضا علیه السلام بود و در وفات آن حضرت کتابی تألیف نموده و مزارش در سه جا اشاره می کند، اول خارج از شهر مشهد، دیگر در سمنان و یکی در قم که هر سه بقعه و آرامگاهی دارد ولی ظن قوی این است که ابوالصلت خادم حضرت رضا علیهالسلام صاحب همین مرقد است که نزدیک شهر مشهد رضا علیه السلام می باشد.
۴. شیخ طبرسی:
از مقابر معروف مشهد آرامگاه شیخ طبرسی است. ابوعلی فضل بن الحسن بن الفضل الطبرسی مشهدی صاحب کتاب نفیس تفسیر مجمع البیان است که در نیمه ذی القعده سال ۵۳۴ از تألیف آن فراغت یافت. ابوعلی طبرسی صاحب کتاب مکارم الاخلاق است و فرزندش ابوالفضل علی بن الحسن طبرسی صاحب کتاب مشکات الانوار است.
شیخ طبرسی از مدرسین مشهور سبزوار بوده چنانچه در لمعه در باب رضا علیه السلام قصه ای از او نقل می کند و صاحب روضات از صاحب ریاض نقل می کند که شیخ طبرسی را سکته ای عارض شد، مردم گمان کردند فوت کرده او را غسل دادند و کفن نموده، دفن کردند. در میان قبر به حال آمده، اما دید راه فرار ندارد، نذر کرد که اگر از محبس قبر نجات یابد کتابی در تفسیر قرآن مجید بنویسد. اتفاقا نبّاشی به قصد سرقت کفن قبر را گشود همین که روی قبر را باز کرد، شیخ دست آن مرد را گرفت. نبّاش مضطرب و متحیر شد. شیخ گفت: نترس من زنده هستم، سکته کرده بودم به خیال آن که از دنیا رفته ام مرا دفن کردند و اکنون از غایت ضعف و نقاهت قادر به بیرون آمدن نیستم. مرا به خانه ببر. نبّاش او را به خانه برد، شیخ انعام و اکرام فراوان به او نمود و پس از این واقعه سال ها زنده بود تا کتاب مجمع البیان را نوشت و پس از اتمام آن درگذشت.
وفاتش عید اضحی سال ۵۴۸ رخ داد و جنازه او را از سبزهوار به مشهد انتقال دادند و در قبرستان قتلگاه دفن کردند و قاضی نورالله می نویسد: «و دفن فی مغسل الرضا علیه السلام، و ماده تاریخش این است «گشت فرید زمان داخل مشهد زمین».
۵. شیخ حر عاملی:
آرامگاه شیخ حر عاملی در کنار مدرسه میرزا جعفر است. شیخ محدث فقیه محمد بن حسن بن علی بن محمد بن حسین الحر العاملی صاحب کتاب نفیس وسایل الشیعه و جواهر السنیه از احفاد حر بن یزید ریاحی رضوان الله علیه می باشد. تولدش شب جمعه ۷ ماه رجب سال ۱۰۳۳ در قریه مشغر جبل عامل و وفاتش ۲۱ رمضان سال ۱۱۰۴ در مشهد رضوی و مدفنش مقابل حرم مقدس حضرت امام رضا علیه السلام است. شیخ حر عاملی به اصفهان آمد و مانند شیخ بهائی و علماء مورد علاقه شاه عباس و سایر سلاطین صفوی قرار گرفت و پس از مدتی از اصفهان به مشهد مشرف شده و ۲۶ سال در آن آستان ملک پاسبان به سمت شیخ الاسلامی مدرس رسمی و مفتی علی الاطلاق بوده و به نقل فاضل بسطامی در فردوس التواریخ منزل شیخ حر عاملی در محله سر حوضان بوده است.
قبر شیخ حر عاملی و قبر فرزندش شیخ محمدرضا بن شیخ محمد حر عاملی متوفی شب شنبه دهم شعبان سال ۱۱۱۰ در یک غرفه بوده است که هم اکنون در ایوان جنب مدرسه میرزا جعفر قرار گرفته است.
در تحفةالطوسیه نوشته پدر شیخ محمد حر عاملی شیخ حسن عالم فقیهی بوده که در سال ۱۶۰۳ در بین راه مشهد مقدس نزدیک بسطام از دنیا رفت و فرزندش شیخ زین العابدین جسد پدر را به مشهد آورد و طرف پائین پای مبارک دفن نموده و در آن وقت شیخ محمد حر عاملی مکه مشرف بوده. در کتاب روضات و فوایدالرضویه و منتخب التواریخ و رجال مامقانی و غیره شرح حال خاندان شیخ حر عاملی مفصل نوشته شده است.
۶. شیخ بهائی:
شیخ بهائی از مفاخر اسلام و عالم تشیع است. از فلاسفه و قهرمانان دانشگاه اسلام است. در همه علوم دستی قوی داشته. متولد ۴شنبه، ۱۷ ذی الحجه سال ۹۵۳ در شهر بعلبک و متوفی ۱۲ شوال سال ۱۰۳۱ در اصفهان و قبرش در کنار بارگاه حضرت رضا علیه السلام میباشد. سلسله نسب آن جناب به حارث همدانی که از کبار اصحاب امیرالمؤمنین علیه السلام است منتهی می شود.
این نابعه دوران مدتی در نزد والد ماجد خویش که از افاضل شاگردان شهید ثانی بوده، تلمذ نموده و بعد در مجالس دروس اساطین عصر حاضر می شده. جامعیت شیخ به اتفاق جمیع علمای اعصار جامع اقسام علوم و صاحب تصنیف و تألیف در اکثر فنون از قبیل فقه و اصول و تفسیر و درایه و رجال در نقلیات، و فلسفه و کلام و عرفان در عقلیات، و هیئت و حساب و هندسه و نجوم و اسطرلاب در ریاضیات، و صرف و نحو و معانی و بیان و بدیع و صاحب طبع مستقیم در اشعار عربی و فارسی و اطلاع کامل به تواریخ در ادبیات و فنون عجبیه که در دست عامه اهل علم نیست و وصول به مراتب کمال در معارف الهیه در تمام کمالات و علوم و فضائل گوی سبقت از همگان ربوده است.
شاگردان آن بزرگوار سی و سه تن از مشاهیر علماء که هر یک رکنی از ارکان علم و دانش بوده اند به شمار رفته از قبیل مجلسی اول و محقق سبزواری و صدرالدین شیرازی و رفیع الدین نائینی و فیض کاشانی و خلیل قزوینی و محمدصالح مازندرانی و غیر آن ها معاصران حضرت شیخ جلیل در عهد سلطنت مقتدر شاه عباس کبیر صفوی در دارالسلطنه اصفهان از طرف وی سمت شیخ الاسلامی برای شیخ معین شده و معاصران از اهل علم و فضل بسیار بوده اند از آن جمله میر محمدباقر داماد و مولی عبدالله تستری است.
مؤلفات آن وحید اعصار بسیار است آن چه بدست آمده هشتاد و هشت کتاب تألیف فرموده اند که بعضی از آن ها بدین قرار است: اثنا عشریه و حبل المتین در فقه و حدیث حدائق الصالحین، شرح صحیفه کامله، اربعین، کشکول، مخلات، تشریح الافلاک، تحفه حاتمیه جامع عباسی، اسرار البلاغه، خلاصة الحساب.
وفات شیخ در شب دوازدهم شوال سنه یک هزار و سی در اصفهان واقع گردیده جنازه مقدسش را حمل به مشهد مقدس رضوی علیه السلام نمودند و در سرای شخصی وی دفن کردند مدت عمر آن جناب هفتاد و هفت سال و نه ماه و چهارده روز بوده است.
پانویس
- ↑ وبگاه تامین اجتماعی خراسان رضوی.
- ↑ زندگانی حضرت امام علی بن موسی الرضا علیهالسلام، جلد ۱، حسین عمادزاده.
- ↑ وبگاه شبکه امام رضا علیهالسلام.
- ↑ سرگذشت و شهادت هشتمین امام شیعیان امام رضا علیهالسلام، علی گلزاده غفوری، صفحه ۵۲.
- ↑ صد داستان از خورشید شرق، عباس بهروزیان، ص ۲۳۴.