محمد بن على بن محبوب قمى: تفاوت بین نسخه‌ها

از دانشنامه‌ی اسلامی
پرش به ناوبری پرش به جستجو
(ویرایش)
سطر ۱: سطر ۱:
 
{{بخشی از یک کتاب}}
 
{{بخشی از یک کتاب}}
  
==ولادت محمد بن علی بن محبوب قمی==
+
==ولادت محمد بن علی بن محبوب ==
  
تاريخ ولادت اين محدثان و فقيهان گمنام تاريخ، كمتر به چشم پژوهشگران تراجم مى آيد، لذا تاريخ تولد آنان بيشتر در هاله اى از ابهام و اجمال قرار مى گيرد. بنابراين نمى توان آن چنان كه بايد در اين زمينه اظهارنظر كرد، جز با توسل به يك سرى شواهد و قرائن، براى تعيين تاريخ تقريبى از طلوع اين ستاره هاى پرفروغ. بنابراين مى توان حدس زد كه تولد اين بزرگوار، در نيمه اول سده سوم هجرى قمرى است. يكى از شواهد ما، [[احمد بن ادريس قمى]] است. وى يكى از استادان معروف [[شيخ كلينى]] است و خود نيز در زمره شاگردان محمد بن على بن محبوب قمى به حساب مى آيد. وقتى ايشان در سال 306 هجرى قمرى به جوار رحمت حق پيوسته باشد، طبعاً استادش بايد در اواسط سده سوم چشم به جهان گشوده و شبستان زندگى پدر را به قدوم خود رونق و صفا بخشيده باشد.
+
تاریخ ولادت این محدثان و فقیهان گمنام تاریخ، کمتر به چشم پژوهشگران تراجم مى آید، لذا تاریخ تولد آنان بیشتر در هاله اى از ابهام و اجمال قرار مى گیرد. بنابراین نمى توان آن چنان که باید در این زمینه اظهارنظر کرد، جز با توسل به یک سرى شواهد و قرائن، براى تعیین تاریخ تقریبى از طلوع این ستاره هاى پرفروغ. بنابراین مى توان حدس زد که تولد این بزرگوار، در نیمه اول سده سوم هجرى قمرى است. یکى از شواهد ما، [[احمد ابن ادریس|احمد بن ادریس قمى]] است. وى یکى از استادان معروف [[شیخ کلینى]] است و خود نیز در زمره شاگردان محمد بن على بن محبوب قمى به حساب مى آید. وقتى ایشان در سال ۳۰۶ هجرى قمرى به جوار رحمت حق پیوسته باشد، طبعاً استادش باید در اواسط سده سوم چشم به جهان گشوده و شبستان زندگى پدر را به قدوم خود رونق و صفا بخشیده باشد.
  
==اساتيد محمد بن علی بن محبوب قمی==
+
==اساتید محمد بن علی بن محبوب ==
  
از اخبار و روايات زيادى كه اين مرد بزرگ از خود به يادگار نهاده، برمى آيد كه ايشان عاشق علم و دانش به ويژه اخبار و آثار اهل بيت پاك پيامبر اكرم صلی الله علیه و آله باشد؛ همان  طور كه در اين راه نورانى و مقدس تلاش هاى بس گسترده و خداپسندانه اى هم داشته است. ايشان محضر استادان بزرگ و زيادى را درك كرده و با كسب فيض از خرمن دانش آنان بهره هاى فراوانى برده است. آن گونه كه آيت الله خوئى در كتاب گران سنگ معجم رجال الحديث و ساير كتاب هاى خود نگاشته اند: «او در حدود 110 استاد روايت و حديث داشته است».<ref>معجم رجال الحديث، ج 17، ص جامع الروات، ج ص 156.</ref>
+
از اخبار و روایات زیادى که این مرد بزرگ از خود به یادگار نهاده، برمى آید که ایشان عاشق علم و دانش به ویژه اخبار و آثار [[اهل البیت|اهل بیت]] پاک [[پیامبر اسلام|پیامبر اکرم]] صلی الله علیه و آله باشد؛ همان  طور که در این راه نورانى و مقدس تلاش هاى بس گسترده و خداپسندانه اى هم داشته است. ایشان محضر استادان بزرگ و زیادى را درک کرده و با کسب فیض از خرمن دانش آنان بهره هاى فراوانى برده است. آن گونه که [[آیت الله سید ابوالقاسم خویی|آیت الله خوئى]] در کتاب گران سنگ [[معجم رجال الحدیث و تفصیل طبقات الرواة|معجم رجال الحدیث]] و سایر کتاب هاى خود نگاشته اند: «او در حدود ۱۱۰ استاد [[روایت]] و [[حدیث|حدیث]] داشته است».<ref>معجم رجال الحدیث، ج ۱۷، ص ۹؛ جامع الروات، ج ۲، ص ۱۵۶.</ref>
  
در آن روزگاران بسيار سخت كه بيشتر مسافرت ها با خطر همراه بوده، اين پديده بسيار شگفت مى نمايد كه چگونه جان تشنه او به كلام [[اهل بيت]] علیهم‌السلام سيراب نمى شد. هميشه در صدد بود از هر كس در هر نقطه اى از مراكز [[حديث]] كه بتواند سخنى از امامانش بشنود و آن‌ها را بنويسد؛ تا بنيادهاى معرفت دينى و عقيدتى جاودانه اى را براى نسل ها و مؤمنان تاريخ بنا گذارد.
+
در آن روزگاران بسیار سخت که بیشتر مسافرت ها با خطر همراه بوده، این پدیده بسیار شگفت مى نماید که چگونه جان تشنه او به کلام اهل بیت علیهم‌السلام سیراب نمى شد. همیشه در صدد بود از هر کس در هر نقطه اى از مراکز حدیث که بتواند سخنى از امامانش بشنود و آن‌ها را بنویسد؛ تا بنیادهاى معرفت دینى و عقیدتى جاودانه اى را براى نسل ها و مؤمنان تاریخ بنا گذارد.
  
در اين مقاله، براى آشنايى بيشتر با شخصيت اين محدث جليل، به شرح حال جمعى از اساتيد او كه معروف و مشهورترند، مى پردازيم:
+
در این مقاله، براى آشنایى بیشتر با شخصیت این [[محدث]] جلیل، به شرح حال جمعى از اساتید او که معروف و مشهورترند، مى پردازیم:
  
* 1- يعقوب بن يزيد انبارى؛ كه محمد بن على بن محبوب از ايشان 54 [[حديث]] نقل مى كند.<ref> معجم رجال الحديث، ج 17، ص 7 و 10.</ref> يعقوب كه يكى از اصحاب [[امام رضا]] علیه‌السلام، [[امام جواد]] علیه‌السلام و [[امام هادى]] علیه‌السلام مى باشد، شخصيتى است نامدار و موثق.<ref>تنقيح المقال، علامه ممقانى، ج ص 226؛ [[وسائل الشيعه]]، ج 20، ص 356.</ref>
+
*۱- [[یعقوب بن یزید|یعقوب بن یزید انبارى]]؛ که محمد بن على بن محبوب از ایشان ۵۴ حدیث نقل مى کند.<ref> معجم رجال الحدیث، ج ۱۷، ص ۷ و ۱۰.</ref> یعقوب که یکى از اصحاب [[امام رضا]] علیه‌السلام، [[امام جواد]] علیه‌السلام و [[امام هادى]] علیه‌السلام مى باشد، شخصیتى است نامدار و موثق.<ref>تنقیح المقال، علامه ممقانى، ج ۳، ص ۲۲۶؛ [[وسائل الشیعه]]، ج ۲۰، ص ۳۵۶.</ref>
  
او در اواخر عمر خود به [[بغداد]] منتقل شد، كشى مى گويد: «يعقوب بن يزيد انبارى به قمى معروف است و به گفته حسن بن على فضال، يعقوب، كاتب ابودُلَف قاسم بوده است».<ref> رجال، كشى، ج ص 865.</ref>
+
او در اواخر عمر خود به [[بغداد]] منتقل شد، [[ابوعمرو کشی|کشى]] مى گوید: «یعقوب بن یزید انبارى به قمى معروف است و به گفته حسن بن على فضال، یعقوب، کاتب ابودُلَف قاسم بوده است».<ref> رجال، کشى، ج ۲، ص ۸۶۵.</ref>
  
==نگاهى به شخصيت ابودُلَف==
+
'''نگاهى به شخصیت ابودُلَف:'''
  
در اين جا بسيار جالب است به مردى اشاره داشته باشيم كه يعقوب بن يزيد، منشى و كاتب او بوده است. بسيارى از دانشمندان معروف جهان اسلام از روزگار وى تاكنون از ايشان به نيكى ياد كرده اند؛ به عنوان كسى كه با وجود برجستگى هاى بزرگ در فرهنگ، ادب، سياست، حكمرانى، شجاعت، احسان و بخشش به امامان شيعه باور و اعتقادى عميق داشته است. سخنان اين صاحب نظران درباره آن سياستمدار فرهيخته و مرد فرهنگ، شمشير و سخاوت، مى تواند گامى براى شناخت بهتر و ژرفتر از او باشد.
+
در این جا بسیار جالب است به مردى اشاره داشته باشیم که یعقوب بن یزید، منشى و کاتب او بوده است. بسیارى از دانشمندان معروف جهان [[اسلام]] از روزگار وى تاکنون از ایشان به نیکى یاد کرده اند؛ به عنوان کسى که با وجود برجستگى هاى بزرگ در فرهنگ، ادب، سیاست، حکمرانى، شجاعت، احسان و بخشش به [[ائمه اطهار|امامان]] شیعه باور و اعتقادى عمیق داشته است. سخنان این صاحب نظران درباره آن سیاستمدار فرهیخته و مرد فرهنگ، شمشیر و سخاوت، مى تواند گامى براى شناخت بهتر و ژرفتر از او باشد.
  
[[ابن‌نديم]] مى نويسد: «ابودلف رئيس طائفه و عشيره خود بود و علاوه بر حمكرانى، خود در جَرگه اديبان و شاعران توانا بود».<ref>الفهرست، ابن نديم، ص 188.</ref>
+
[[ابن ندیم|ابن‌ندیم]] مى نویسد: «ابودلف رئیس طائفه و عشیره خود بود و علاوه بر حمکرانى، خود در جَرگه ادیبان و شاعران توانا بود».<ref>الفهرست، ابن ندیم، ص ۱۸۸.</ref>
  
مسعودى مى گويد: «او بزرگِ قبيله خود بود. شاعرى توانا و قهرمانى بسيار شجاع كه در سال 226 از دنيا رفت. مردى كه با گرايش به تشيع، به على بن ابيطالب علیه‌السلام عشق و محبت مى ورزيد».<ref> مروج الذهب، ج ص 62.</ref>
+
[[مسعودی|مسعودى]] مى گوید: «او بزرگِ قبیله خود بود. شاعرى توانا و قهرمانى بسیار شجاع که در سال ۲۲۶ از دنیا رفت. مردى که با گرایش به [[شیعه|تشیع]]، به [[امام علی علیه السلام|على بن ابیطالب]] علیه‌السلام عشق و محبت مى ورزید».<ref> مروج الذهب، ج ۴، ص ۶۲.</ref>
  
ذهبى نيز چنين مى آورد: «ابودلف حكمران سرزمين كرج و اطراف آن، انسانى بود شجاع و دلاور، بسيار سخاوتمند و شاعرى توانا. در نبرد با بابك خرم دين، فرماندهى سپاه اسلام به دست او بود؛ و باز او بود كه آن طائفه را نابود كرد. وى در روزگار معتصم عباسى مدتى حكمران [[دمشق]] بود و در سال 225 از دنيا رفت».<ref> تاريخ الاسلام، ذهبى، بين سال‌هاى 221 تا 230.
+
ذهبى نیز چنین مى آورد: «ابودلف حکمران سرزمین کرج و اطراف آن، انسانى بود شجاع و دلاور، بسیار سخاوتمند و شاعرى توانا. در نبرد با بابک خرم دین، فرماندهى سپاه اسلام به دست او بود؛ و باز او بود که آن طائفه را نابود کرد. وى در روزگار [[معتصم|معتصم عباسى]] مدتى حکمران [[دمشق]] بود و در سال ۲۲۵ از دنیا رفت».<ref> تاریخ الاسلام، ذهبى، بین سال‌هاى ۲۲۱ تا ۲۳۰.
 
</ref>
 
</ref>
  
ابن خلكان در وفيات الاعيان، كتاب جهانى و پرآوازه خود چنين مى نگارد: «ابودلف يكى از فرماندهان و سرداران مأمون و معتصم عباسى بود. وى مردى بود بزرگوار، با شخصيت، بخشنده، شجاع و اهل دانش و ادب؛ به گونه اى كه فرهيختگان و دانشوران عصر، از خرمن دانش و ادب او بهره مى بردند. او چندان سخاوت داشت، كه خود بارها مقروض شد. ساختن شهر كرج را پدرش آغاز كرد و ابودلف آن را وسعت بخشيد. وى به همراه خاندان و عشيره اش در آنجا ساكن بود» ابودلف به امامان شيعه به شدت علاقمند بود و مى گفت: «هر آن كس كه پيرو امامان شيعى نباشد نتوان او را حلال زاده شمرد».
+
[[ابن خلکان|ابن خلکان]] در [[وفیات الاعیان|وفیات الاعیان]]، کتاب جهانى و پرآوازه خود چنین مى نگارد: «ابودلف یکى از فرماندهان و سرداران [[مأمون]] و معتصم عباسى بود. وى مردى بود بزرگوار، با شخصیت، بخشنده، شجاع و اهل دانش و ادب؛ به گونه اى که فرهیختگان و دانشوران عصر، از خرمن دانش و ادب او بهره مى بردند. او چندان سخاوت داشت، که خود بارها مقروض شد. ساختن شهر کرج را پدرش آغاز کرد و ابودلف آن را وسعت بخشید. وى به همراه خاندان و عشیره اش در آنجا ساکن بود». ابودلف به امامان [[شیعه|شیعه]] به شدت علاقمند بود و مى گفت: «هر آن کس که پیرو امامان شیعى نباشد نتوان او را حلال زاده شمرد».
  
براى همين وى به سادات و فرزندان پيغمبر صلی الله علیه و آله علاقه ويژه اى داشت، به گونه اى كه مى گويند: در هنگام [[مرگ]]، كه اندك زمانى حالش بهبود يافته بود، به اطرافيان خود نظر افكند و گفت: «آيا از ارباب نياز و حاجت، كسى هست كه بر در سراى باشد؟» به او گفتند: «آرى، ده نفر از سادات و اشراف خراسان حضور دارند. مدتى است كه به اين جا آمده اند و منتظرند حال شما خوب شود» و ايشان با حال نامناسبى كه داشت، دستور داد [[سادات]] را وارد كنند، وقتى از احوال آن‌ها جويا شد، فهميد كه زندگى بر آنان به سختى مى گذرد و در تنگناى معيشت قرار دارند. دستور داد، به هر كدام دو كيسه زر بخشيدند كه در هر كيسه هزار اشرفى قرار داشت به اضافه مقدارى پول براى مخارج راه؛ سپس به آنان فرمود: «اين كيسه ها و پول‌ها را به خانواده هاى خود برسانيد» آن‌گاه گفت: «من از شما به پاداش اين نيكى، مى خواهم كه هر يك شجره نامه و سلسله نسبتان را از پدر خود تا [[امیرالمومنین]] علیه‌السلام و [[حضرت فاطمه]] سلام الله علیها بنويسيد و در پايان گواهى دهيد كه: «اى پيامبر! ما در تنگى و سختى معاش بوديم، از شهرهاى دور نزد ابودلف آمديم و او به هر يك از ما دو هزار دينار براى خشنودى و طلب شفاعت از تو احسان نمود» سادات ذريه پيامبر صلی الله علیه و آله هم خواسته او را اجابت كرده، نوشته هايشان را به او دادند. آن مرد عاشق اهل بيت علیهم‌السلام دستور داد، تمام آن نوشته ها و گواهى نامه ها را درون كفنش بگذارند و با او دفن كنند.<ref>وفيات الاعيان، ج ص 82 و ج ص 73.</ref>
+
براى همین وى به [[سادات]] و فرزندان [[پیامبر اسلام|پیغمبر]] صلی الله علیه و آله علاقه ویژه اى داشت، به گونه اى که مى گویند: در هنگام مرگ، که اندک زمانى حالش بهبود یافته بود، به اطرافیان خود نظر افکند و گفت: «آیا از ارباب نیاز و حاجت، کسى هست که بر در سراى باشد؟» به او گفتند: «آرى، ده نفر از سادات و اشراف [[خراسان]] حضور دارند. مدتى است که به این جا آمده اند و منتظرند حال شما خوب شود» و ایشان با حال نامناسبى که داشت، دستور داد سادات را وارد کنند، وقتى از احوال آن‌ها جویا شد، فهمید که زندگى بر آنان به سختى مى گذرد و در تنگناى معیشت قرار دارند. دستور داد، به هر کدام دو کیسه زر بخشیدند که در هر کیسه هزار اشرفى قرار داشت به اضافه مقدارى پول براى مخارج راه؛ سپس به آنان فرمود: «این کیسه ها و پول‌ها را به خانواده هاى خود برسانید». آن‌گاه گفت: «من از شما به پاداش این نیکى، مى خواهم که هر یک شجره نامه و سلسله نسبتان را از پدر خود تا [[امیرالمومنین]] علیه‌السلام و [[حضرت فاطمه]] سلام الله علیها بنویسید و در پایان گواهى دهید که: «اى پیامبر! ما در تنگى و سختى معاش بودیم، از شهرهاى دور نزد ابودلف آمدیم و او به هر یک از ما دو هزار دینار براى خشنودى و طلب [[شفاعت]] از تو احسان نمود». سادات ذریه پیامبر صلی الله علیه و آله هم خواسته او را اجابت کرده، نوشته هایشان را به او دادند. آن مرد عاشق اهل بیت علیهم‌السلام دستور داد، تمام آن نوشته ها و گواهى نامه ها را درون کفنش بگذارند و با او دفن کنند.<ref>وفیات الاعیان، ج ۱، ص ۸۲ و ج ۴، ص ۷۳.</ref>
  
علامه سيد محسن امين درباره اش چنين مى گويد: «ابودلف، اميرى مشهور و معروف به بخشش و شجاعت بود، او اهل شهرى بود در نزديكى همدان، شاعرى بود اديب و جنگجوئى شجاع، او اما با اين كه هنوز جوان مى نمود، از طرف هارون الرشيد، حكمران منطقه بزرگى از [[عراق]] عجم شد، تاريخ عرب همانند اين شخصيت فرزانه و شجاع كمتر سراغ دارد. او نمونه و الگوئى از اخلاق و مردانگى است كه هم در عرصه دنيا و سياست به جايگاه رفيعى دست يازيد، هم در دين و ديانت.<ref>[[اعيان الشيعه]]، ج ص 463.</ref>
+
علامه [[آیت الله سید محسن امین|سید محسن امین]] درباره اش چنین مى گوید: «ابودلف، امیرى مشهور و معروف به بخشش و شجاعت بود، او اهل شهرى بود در نزدیکى همدان، شاعرى بود ادیب و جنگجوئى شجاع، او اما با این که هنوز جوان مى نمود، از طرف [[هارون الرشید|هارون الرشید]]، حکمران منطقه بزرگى از [[عراق]] عجم شد، تاریخ عرب همانند این شخصیت فرزانه و شجاع کمتر سراغ دارد. او نمونه و الگوئى از [[اخلاق]] و مردانگى است که هم در عرصه دنیا و سیاست به جایگاه رفیعى دست یازید، هم در [[دین|دین]] و دیانت.<ref>[[اعیان الشیعه]]، ج ۸، ص ۴۶۳.</ref>
  
مرحوم دهخدا نيز در لغتنامه مى نويسد: «او يكى از سرهنگان و اميران مأمون و معتصم و مرجع اديبان و دانشوران بود. خليفه او را حكومت كردستان داد و در شهر كرج - كره رود فعلى -، زندگى مى كرد.<ref> لغت نامه دهخدا، ماده ابوسعيد.</ref> اين كه در منابع متعدد گفته مى شود او فرمانرواى كرج بود، منظور كرج فعلى كه در نزديك تهران است، نيست.
+
مرحوم [[علی اکبر دهخدا|دهخدا]] نیز در لغتنامه مى نویسد: «او یکى از سرهنگان و امیران مأمون و معتصم و مرجع ادیبان و دانشوران بود. خلیفه او را حکومت کردستان داد و در شهر کرج - کره رود فعلى -، زندگى مى کرد.<ref> لغت نامه دهخدا، ماده ابوسعید.</ref> این که در منابع متعدد گفته مى شود او فرمانرواى کرج بود، منظور کرج فعلى که در نزدیک تهران است، نیست. یاقوت حموى مى گوید: «کرج شهرى است بین [[اصفهان]] و همدان که به همدان نزدیکتر است. ابودلف آنجا را به عنوان شهر بنیاد کرد و آن را وطن خود قرار داد».<ref>معجم البلدان، ج ۲، ص ۲۵۰، ماده کرج.</ref> به هر حال آن شهر در عصر روزگار ما، وجود ندارد.<ref> نک: مجالس المؤمنین، ج ۲، ص ۴۰۵؛ الکنى والالقاب، ج ۱، ص ۶۸؛ هدیة الاحباب، ص ۱۶؛ اطلاعات، عمید، ص ۸۰؛ الکامل، ابن اثیر جوزى، ج ۵، ص ۵۱۶؛ ریحانة الادب؛ ج ۵، ص ۶۵، چاپ دارالکتب اسلامیه.</ref>
  
ياقوت حموى مى گويد: «كرج شهرى است بين اصفهان و همدان كه به همدان نزديكتر است. ابودلف آنجا را به عنوان شهر بنياد كرد و آن را وطن خود قرار داد».<ref>معجم البلدان، ج 2، ص 250، ماده كرج.</ref> به هر حال آن شهر در عصر روزگار ما، وجود ندارد.<ref> نك: مجالس المؤمنين، ج 2، ص 405؛ الكنى والالقاب، ج 1، ص 68؛ هدية الاحباب، ص 16؛ اطلاعات، عميد، ص 80؛ الكامل، ابن اثير جوزى، ج ص 516؛ ريحانة الادب؛ ج ص 65، چاپ دارالكتب اسلاميه.</ref>
+
۲- محمد بن الحسین ابى الخطاب، با کنیه ابوجعفر که یکى از نام‌آورترین چهره هاى برجسته حدیث و [[فقه]] شیعى است. همه گزارش دهندگان تراجم و راویان، او را به بهترین وجه ستوده اند. وى از یاران سترگ [[امام رضا]] علیه‌السلام، [[امام جواد]] علیه‌السلام و [[امام حسن عسکرى]] علیه‌السلام مى باشد. مرغ جان ایشان در سال ۲۶۲ هـ.ق به شاخسار ابدیت پرواز کرد. محمد بن على بن محبوب از این استاد فرزانه ۲۱۰ روایت نقل مى کند.<ref>معجم رجال الحدیث، ج ۱۷، ص ۱۰؛ تنقیح المقال، ج ۳، ص ۱۰۶.</ref>
  
2- محمد بن الحسين ابى الخطاب، با كنيه ابوجعفر كه يكى از نام‌آورترين چهره هاى برجسته حديث و فقه شيعى است. همه گزارش دهندگان تراجم و راويان، او را به بهترين وجه ستوده اند. وى از ياران سترگ [[امام رضا]] علیه‌السلام، [[امام جواد]] علیه‌السلام و [[امام حسن عسكرى]] علیه‌السلام مى باشد. مرغ جان ايشان در سال 262 هـ.ق به شاخسار ابديت پرواز كرد. محمد بن على بن محبوب از اين استاد فرزانه 210 روايت نقل مى كند.<ref>معجم رجال الحديث، ج 17، ص 10؛ تنقيح المقال، ج 3، ص 106.</ref>
+
۳- عباس بن معروف قمى؛ این بزرگمرد هم از خاندان رفیع اشعرى بوده و محدثى است برجسته. ایشان که بسیار هم معروف مى باشد، از یاران موثق و بزرگوار امام رضا علیه‌السلام و [[امام هادى]] علیه‌السلام است. اکثر قریب به اتفاق گزارش دهندگان شرح حال محدثان شیعه، او را ستوده و به شخصیتش ارج مى نهند. ابن محبوب ۸۴ روایت از او به یادگار حدیث مى کند.<ref> تنقیح المقال، ج ۲، ص ۱۳۹؛ و نیز در این باره، به مقاله اینجانب در جلد ششم، ص ۷۱ «ستارگان حرم» مراجعه شود.</ref>
  
3- عباس بن معروف قمى؛ اين بزرگمرد هم از خاندان رفيع اشعرى بوده و محدثى است برجسته. ايشان كه بسيار هم معروف مى باشد، از ياران موثق و بزرگوار امام رضا علیه‌السلام و [[امام هادى]] علیه‌السلام است. اكثر قريب به اتفاق گزارش دهندگان شرح حال محدثان شيعه، او را ستوده و به شخصيتش ارج مى نهند. ابن محبوب 84 روايت از او به يادگار حديث مى كند.<ref> تنقيح المقال، ج 2، ص 139؛ و نيز در اين باره، به مقاله اينجانب در جلد ششم، ص 71 «ستارگان حرم» مراجعه شود.</ref>
+
۴- [[احمد بن محمد بن عیسی اشعری|احمد بن محمد بن عیسى اشعرى قمى]]؛ این شخصیت بلندمرتبه شیعى، در قله کمال و دانش و فضل قرار دارد. جمیع مورخان او را ستوده اند و بدو توجه ویژه اى دارند. ایشان ضمن این که فقیه دین‌شناس و محدثى جامع بود، ریاست شهر قم را هم، بر عهده داشت و به اصطلاح، سیاستمدار بود. ابن محبوب از این استاد علم در حدیث شیعه، ۱۴۰ روایت مى آورد.<ref> معجم رجال الحدیث.</ref>
  
4- احمد بن محمد بن عيسى اشعرى قمى؛ اين شخصيت بلندمرتبه شيعى، در قله كمال و دانش و فضل قرار دارد. جميع مورخان او را ستوده اند و بدو توجه ويژه اى دارند. ايشان ضمن اين كه فقيه دين‌شناس و محدثى جامع بود، رياست شهر قم را هم، بر عهده داشت و به اصطلاح، سياستمدار بود. ابن محبوب از اين استاد علم در حديث شيعه، 140 روايت مى آورد.<ref> معجم رجال الحديث.</ref>
+
۵- [[حسن بن محبوب السراد|حسن بن محبوب سراد]]؛ او بزرگ ترین و معروف ترین روایتگر آثار و اخبار [[اهل بیت]] علیهم‌السلام است. اگر کسى کتاب هاى چهارگانه و معروف شیعه را مورد عنایت قرار دهد، نام مبارک و شریف حسن بن محبوب را به همراه استادِ بزرگ او، [[علی بن رئاب|على بن رئاب]] بسیار مى بیند. او محدثى است که توانسته قله رفیع روایات اهل بیت علیهم‌السلام را بپیماید و به سرچشمه [[فقه]] و [[حدیث]] شیعه دست یابد. تمام مورخین او را به زیباترین قلم و محکم ترین بیان ستایش کرده اند و ایشان را از یاران موثق و مبرز [[امام کاظم]] علیه‌السلام و [[امام رضا]] علیه‌السلام برشمرده اند. وى از ۶۰ نفر از یاران [[امام صادق]] علیه‌السلام روایت نقل مى کند. او یکى از افراد گروه [[اصحاب اجماع]] - که مورد اعتماد و توجه ویژه فقیهان و عالمان شیعه هستند- مى باشد.
  
5- حسن بن محبوب سراد؛ او بزرگ ترين و معروف ترين روايتگر آثار و اخبار [[اهل بيت]] علیهم‌السلام است. اگر كسى كتاب هاى چهارگانه و معروف شيعه را مورد عنايت قرار دهد، نام مبارك و شريف حسن بن محبوب را به همراه استادِ بزرگ او، على بن رثاب بسيار مى بيند. او محدثى است كه توانسته قله رفيع روايات اهل بيت علیهم‌السلام را بپيمايد و به سرچشمه [[فقه]] و [[حديث]] شيعه دست يابد. تمام مورخين او را به زيباترين قلم و محكم ترين بيان ستايش كرده اند و ايشان را از ياران موثق و مبرز [[امام كاظم]] علیه‌السلام و [[امام رضا]] علیه‌السلام برشمرده اند. وى از 60 نفر از ياران [[امام صادق]] علیه‌السلام روايت نقل مى كند. او يكى از افراد گروه اصحاب اجماع - كه مورد اعتماد و توجه ويژه فقيهان و عالمان شيعه هستند- مى باشد.
+
درباره حسن بن محبوب مى نویسند که جناب پدربزرگوارش محبوب، در مقابل هر یک حدیثى که حسن از على بن رئاب روایت مى کرد، به او یک درهم نقره صله مى داد. حسن بن محبوب در سال ۲۲۴ هـ.ق جان به جان آفرین تسلیم کرد و روح مقدسش به ملکوت اعلى پیوست.<ref> تنقیح المقال، ج ۱، ص ۹۰.</ref>
  
درباره حسن بن محبوب مى نويسند كه جناب پدربزرگوارش محبوب، در مقابل هر يك حديثى كه حسن از على بن رثاب روايت مى كرد، به او يك درهم نقره صله مى داد. حسن بن محبوب در سال 224 هـ.ق جان به جان آفرين تسليم كرد و روح مقدسش به ملكوت اعلى پيوست.<ref> تنقيح المقال، ج ص 90.</ref>
+
۶- على بن یسندى قمى؛ او هم یکى از استادان ابن محبوب است که عالمان [[علم رجال|رجال]] از او به نیکى یاد کرده و به او اعتماد دارند. او نیز در زمره روایتگرانى است که روایات زیادى را از امامان اهل بیت علیهم‌السلام نقل کرده اند. جناب ابن محبوب از این مرد بزرگوار ۵۷ روایت از خود به یادگار گذاشته است.<ref> خلاصه، علامه، ص ۳۷؛ رجال، کشى، ج ۲، ص ۸۵۱؛ الفهرست، شیخ طوسى، ص ۴۶؛ تنقیح المقال، ج ۱، ص ۳۰۴.</ref>
  
6- على بن يسندى قمى؛ او هم يكى از استادان ابن محبوب است كه عالمان رجال از او به نيكى ياد كرده و به او اعتماد دارند. او نيز در زمره روايتگرانى است كه روايات زيادى را از امامان اهل بيت علیهم‌السلام نقل كرده اند. جناب ابن محبوب از اين مرد بزرگوار 57 روايت از خود به يادگار گذاشته است.<ref> خلاصه، علامه، ص 37؛ رجال، كشى، ج 2، ص 851؛ الفهرست، [[شيخ طوسى]]، ص 46؛ تنقيح المقال، ج 1، ص 304.</ref>
+
==شاگردان محمد بن علی بن محبوب==
  
==شاگردان محمد بن علی بن محبوب قمی==
+
با شناخت اساتید ابن محبوب، پرده اى از شخصیت نهفته اش کنار مى رود، چهره او آشکارتر مى شود. از این رو - با توجه به آنچه نگاشتیم - جمعى از نخبگان و عالمان شیعه هم در محضر این استاد حدیث، زانوى شاگردى به زمین زدند، و او با انتقال آنچه از روایات و آثار نورانى اهل  بیت پیغمبر صلی الله علیه و آله که فراگرفته بود، امانت هاى گرانبهائى را که از سلف صالح به او رسیده بود؛ با کمال دقت و توجه به آیندگان سپرد. در این نوشتار به ذکر سه تن از شاگردان به نام ابن محبوب بسنده مى کنیم:
  
با شناخت اساتيد ابن محبوب، پرده اى از شخصيت نهفته اش كنار مى رود، چهره او آشكارتر مى شود. از اين رو - با توجه به آنچه نگاشتيم. - جمعى از نخبگان و عالمان [[شيعه]] هم در محضر اين استاد حديث، زانوى شاگردى به زمين زدند، و او با انتقال آنچه از روايات و آثار نورانى اهل  بيت پيغمبر صلی الله علیه و آله كه فراگرفته بود، امانت هاى گرانبهائى را كه از سلف صالح به او رسيده بود؛ با كمال دقت و توجه به آيندگان سپرد. در اين نوشتار به ذكر سه تن از شاگردان به نام ابن محبوب بسنده مى كنيم:
+
۱- محمد بن یحیى عطار قمى؛ با کنیه ابوجعفر که به خاندان محدث و عالم پرور اشعرى منسوب است، شخصیتى است معزز و معظم و مورد عنایت رجال شناسان. وى استاد مرحوم [[شیخ کلینی|کلینى]] بود. محدثى است با روایات متعدد، بزرگِ دانشمندان شیعه قم و صاحب تألیفات متعدد.<ref> معجم الرجال، ج ۱۷، ص ۱۱؛ تنقیح المقال، ج ۲، ص ۲۹۱.</ref>
  
1- محمد بن يحيى عطار قمى؛ با كنيه ابوجعفر كه به خاندان محدث و عالم پرور اشعرى منسوب است، شخصيتى است معزز و معظم و مورد عنايت رجال شناسان. وى استاد مرحوم كلينى بود. محدثى است با روايات متعدد، بزرگِ دانشمندان شيعه قم و صاحب تأليفات متعدد.<ref> معجم الرجال، ج 17، ص 11؛ تنقيح المقال، ج 2، ص 291.</ref>
+
۲- احمد بن ادریس؛ کنیه اش ابوعلى است، منسوب به اشعرى و معروف به «قمى». او هم استاد مرحوم کلینى بوده و یکى از کم‌نظیرترین دانشمندان بزرگ شیعه است. او در فضل، علم، [[فقه]]، [[حدیث]] و اعتقاد در موقعیت والایى قرار داشت، تمام تراجم‌نویسان از این محدث گرانقدر با تجلیل و تعظیم یاد کرده اند.
  
2- احمد بن ادريس؛ كنيه اش ابوعلى است، منسوب به اشعرى و معروف به «قمى». او هم استاد مرحوم كلينى بوده و يكى از كم‌نظيرترين دانشمندان بزرگ شيعه است. او در فضل، علم، [[فقه]]، [[حديث]] و اعتقاد در موقعيت والايى قرار داشت، تمام تراجم‌نويسان از اين محدث گرانقدر با تجليل و تعظيم ياد كرده اند.
+
نجاشى مى گوید: «او فقیهى موثق، داراى روایات صحیح و کثیرالروایه است»<ref>رجال، نجاشى، ص ۲۵۰؛ خلاصه، علامه، ص ۱۵۷؛ اصول کافى مقدمه، ج ۱، ص ۱۸؛ تنقیح المقال، ج ۳، ص ۱۹۹.
 +
</ref> و بیشتر روایات محمد بن على بن محبوب به وسیله این شاگرد برجسته اش به دانشمندان بعد از ایشان منتقل گشته است.
  
نجاشى مى گويد: «او فقيهى موثق، داراى روايات صحيح و كثيرالروايه است»<ref>رجال، نجاشى، ص 250؛ خلاصه، علامه، ص 157؛ اصول كافى مقدمه، ج 1، ص 18؛ تنقيح المقال، ج 3، ص 199.
+
شیخ در [[رجال شیخ طوسی|رجال]]، در دو جا از او یاد مى کند: در یک مورد، او را در یاران امام عسکرى علیه‌السلام آورده است و مى گوید: «با آن امام علیه‌السلام ملاقات کرد ولى روایتى از ایشان ندارد»<ref>رجال، نجاشى، ص ۶۷؛ علامه، ص ۶۵؛ معالم العلماء، [[ابن شهر آشوب]]، ص ۱۲.</ref> و در جاى دیگر چنین مى نگارد: «احمد بن ادریس اشعرى قمى یکى از فرماندهان بود»<ref>رجال، شیخ، ص ۴۲۸.</ref> ولى مشخص نیست در کجا وى چنین منسبى را داشته است؟
</ref> و بيشتر روايات محمد بن على بن محبوب به وسيله اين شاگرد برجسته اش به دانشمندان بعد از ايشان منتقل گشته است.
 
  
شيخ در رجال، در دو جا از او ياد مى كند: در يك مورد، او را در ياران امام عسكرى علیه‌السلام آورده است و مى گويد: «با آن امام علیه‌السلام ملاقات كرد ولى روايتى از ايشان ندارد»<ref>رجال، نجاشى، ص 67؛ علامه، ص 65؛ معالم العلماء، [[ابن شهر آشوب]]، ص 12.</ref> و در جاى ديگر چنين مى نگارد: «احمد بن ادريس اشعرى قمى يكى از فرماندهان بود»<ref>رجال، شيخ، ص 428.</ref> ولى مشخص نيست در كجا وى چنين منسبى را داشته است؟
+
او بعد از عمرى بابرکت، که بیشتر آن را در راه ترویج و گسترش آثار و اخبار امامان معصوم علیهم‌السلام صرف کرد، در سفر بازگشت از [[مکه]] در نزدیکى شهر [[کوفه]] کبوتر روحش از قفس تنگ دنیا آزاد گشت و به ملأ اعلى پیوست.<ref>همان، ص ۴۴۴. (کان من القواد) </ref> روحش شاد.
  
او بعد از عمرى بابركت، كه بيشتر آن را در راه ترويج و گسترش آثار و اخبار امامان معصوم علیهم‌السلام صرف كرد، در سفر بازگشت از [[مكه]] در نزديكى شهر [[كوفه]] كبوتر روحش از قفس تنگ دنيا آزاد گشت و به ملأ اعلى پيوست.<ref>همان، ص 444. (كان من القواد) </ref> روحش شاد.
+
۳- [[ابن بابویه قمی علی بن حسین بن موسی|على بن الحسین بن بابویه]]،<ref> رجال، نجاشى، ص ۶۷؛ رجال، شیخ، ص ۴۴۴؛ تنقیح المقال، ج ۱، ص ۴۸؛ خلاصه، علامه، ص ۱۶.</ref> جناب على بن الحسین پدربزرگوار [[شیخ صدوق]] است. نام شریف این پدر و فرزند، چونان دو ستاره تابناک و پرفروغ بر تارک آسمان علم و تقوا و حدیث تا قیام قیامت خواهد درخشید.
  
3- على بن الحسين بن بابويه،<ref> رجال، نجاشى، ص 67؛ رجال، شيخ، ص 444؛ تنقيح المقال، ج 1، ص 48؛ خلاصه، علامه، ص 16.</ref> جناب على بن الحسين پدربزرگوار [[شيخ صدوق]] است. نام شريف اين پدر و فرزند، چونان دو ستاره تابناك و پرفروغ بر تارك آسمان علم و تقوا و حديث تا قيام قيامت خواهد درخشيد.
+
بهترین و زیباترین ترسیم از چهره این فرزانه شیعه، سخن بلند رجالى بزرگ نجاشى است. او درباره على بن الحسین بن بابویه چنین داد سخن مى دهد: «او اهل قم و کنیه اش ابوالحسن بود؛ از دانشمندان قم و برجسته ترین آن‌ها است. انسانى فقیه، عالم، موثق و نامور. ایشان به [[عراق]] رفت و با ملاقات نائب خاص [[امام زمان عجل الله فرجه الشریف|امام عصر]] علیه‌السلام، شیخ [[ابوالقاسم حسین بن روح نوبختى|ابوالقاسم حسین بن روح]] یک سلسله مسائل شرعى از او سؤال کرد و سپس از [[قم]] نامه اى به جناب حسین بن روح نوشت تا آن را به حضرت ولى عصر علیه‌السلام برساند. در آن نامه از امام علیه‌السلام خواسته بود تا حضرت علیه‌السلام [[دعا]] فرمایند، خداوند به او فرزندانى عطا کند. امام علیه‌السلام نیز در جواب نوشتند: «ما از خداوند تبارک و تعالى خواستیم و در پیشگاه او دعا کردیم، خداوند بزودى دو فرزند پسر که فرزندان خوبى و نیکى هم خواهند بود، به شما عطا مى کند» و همین طور شد. یکى از آن دو فرزند، جناب شیخ صدوق بود که مى گویند بارها چنین افتخار مى کرد: «من به دعاى [[امام زمان]] علیه‌السلام به دنیا آمدم» و دیگر برادر بزرگوارش حسین بود.<ref>الفهرست، شیخ طوسى، ص ۱۴۵.
 
 
بهترين و زيباترين ترسيم از چهره اين فرزانه شيعه، سخن بلند رجالى بزرگ نجاشى است. او درباره على بن الحسين بن بابويه چنين داد سخن مى دهد: «او اهل قم و كنيه اش ابوالحسن بود؛ از دانشمندان قم و برجسته ترين آن‌ها است. انسانى فقيه، عالم، موثق و نامور. ايشان به [[عراق]] رفت و با ملاقات نائب خاص امام عصر علیه‌السلام، شيخ ابوالقاسم حسين بن روح يك سلسله مسائل شرعى از او سؤال كرد و سپس از [[قم]] نامه اى به جناب حسين بن روح نوشت تا آن را به حضرت ولى عصر علیه‌السلام برساند. در آن نامه از امام علیه‌السلام خواسته بود تا حضرت علیه‌السلام [[دعا]] فرمايند، خداوند به او فرزندانى عطا كند. امام علیه‌السلام نيز در جواب نوشتند: «ما از خداوند تبارك و تعالى خواستيم و در پيشگاه او دعا كرديم، خداوند بزودى دو فرزند پسر كه فرزندان خوبى و نيكى هم خواهند بود، به شما عطا مى كند» و همين طور شد. يكى از آن دو فرزند، جناب شيخ صدوق بود كه مى گويند بارها چنين افتخار مى كرد: «من به دعاى [[امام زمان]] علیه‌السلام به دنيا آمدم» و ديگر برادر بزرگوارش حسين بود.<ref>الفهرست، شيخ طوسى، ص 145.
 
 
</ref>
 
</ref>
  
[[شيخ طوسى]] آورده است كه ابن سوره قمى مى گويد: «هر زمان ابوجعفر، شيخ صدوق و برادرش ابوعبدالله، اخبار و روايات اهل بيت علیه‌السلام را نقل مى كردند، مردم از اين همه حافظه تعجب كرده و مى گفتند: «اين مقام و شأن شما براى اين است كه به دعاى حضرت امام عصر عجل الله تعالی فرجه شریف به دنيا آمديد»؛ اين سخن در ميان مردم قم مشهور است».<ref>رجال، نجاشى، ص 185؛ الغيبة، [[شيخ طوسى]]، ص 188.</ref>
+
[[شیخ طوسى]] آورده است که ابن سوره قمى مى گوید: «هر زمان ابوجعفر، شیخ صدوق و برادرش ابوعبدالله، اخبار و روایات اهل بیت علیه‌السلام را نقل مى کردند، مردم از این همه حافظه تعجب کرده و مى گفتند: «این مقام و شأن شما براى این است که به دعاى حضرت امام عصر عجل الله تعالی فرجه شریف به دنیا آمدید»؛ این سخن در میان مردم قم مشهور است».<ref>رجال، نجاشى، ص ۱۸۵؛ الغیبة، شیخ طوسى، ص ۱۸۸.</ref>
  
 
==محمد بن علی، صحابى امام==
 
==محمد بن علی، صحابى امام==
  
آن گونه كه از كلام و سخن بزرگان تراجم بدست مى آيد، محمد بن على بن محبوب قمى را در شمار ياران معصومين علیهم‌السلام ذكر نكرده اند، اگر چه به ظاهر روزگار حيات امام هادى علیه‌السلام و امام عسكرى علیه‌السلام را درك نموده است، بر اين اساس [[شيخ طوسى]] او را در گروه محدثان و دانشمندانى آورده است كه از امام علیه‌السلام روايت نقل نكرده اند.<ref>رجال، شيخ طوسى، ص 494.</ref> اما محقق توانا، حضرت آيت الله خوئى در كتاب رجال خود آورده است: «اين محدث بزرگ از فقيه علیه‌السلام روايت و حديث مى كند».<ref> معجم الرجال، ج 17، ص (روى عن الفقيه عليه السلام).</ref>
+
آن گونه که از کلام و سخن بزرگان تراجم بدست مى آید، محمد بن على بن محبوب قمى را در شمار یاران معصومین علیهم‌السلام ذکر نکرده اند، اگر چه به ظاهر روزگار حیات امام هادى علیه‌السلام و امام عسکرى علیه‌السلام را درک نموده است، بر این اساس شیخ طوسى او را در گروه محدثان و دانشمندانى آورده است که از امام علیه‌السلام روایت نقل نکرده اند.<ref>رجال، شیخ طوسى، ص ۴۹۴.</ref> اما محقق توانا، حضرت آیت الله خوئى در کتاب رجال خود آورده است: «این محدث بزرگ از فقیه علیه‌السلام روایت و حدیث مى کند».<ref> معجم الرجال، ج ۱۷، ص ۹؛ (روى عن الفقیه علیه السلام).</ref>
  
همانا بر اهل فضل و دانشوران محقق پوشيده نيست كه واژه «فقيه» در روايات معمولاً و بيشتر به حضرت كاظم علیه‌السلام گفته مى شود، همانند العالم؛ ولى از آنجايى كه فاصله زمانى بين امام موسى بن جعفر علیه‌السلام و اين محدث شيعى بسيار زياد است، تقريباً محال مى نمايد كه او بتواند بدون واسطه از آن امام همام روايت نقل كند؛ ولى اگر مقصود از فقيه، امام هادى علیه‌السلام و يا امام حسن عسكرى علیه‌السلام باشد، دور از حقيقت نتواند بود؛ چون همان  گونه كه گفته شد، اگر چه بيشتر به حضرت كاظم علیه‌السلام فقيه مى گويند، اما در عرف روايات براى حضرت هادى علیه‌السلام و امام عسكرى علیه‌السلام هم واژه فقيه در قالب «سألت عن الفقيه علیه‌السلام» يا «كتب الى الفقيه علیه‌السلام» بكار رفته است.
+
همانا بر اهل فضل و دانشوران محقق پوشیده نیست که واژه «فقیه» در روایات معمولاً و بیشتر به [[امام موسی کاظم علیه السلام|حضرت کاظم]] علیه‌السلام گفته مى شود، همانند العالم؛ ولى از آنجایى که فاصله زمانى بین امام موسى بن جعفر علیه‌السلام و این محدث شیعى بسیار زیاد است، تقریباً محال مى نماید که او بتواند بدون واسطه از آن امام همام روایت نقل کند؛ ولى اگر مقصود از فقیه، امام هادى علیه‌السلام و یا امام حسن عسکرى علیه‌السلام باشد، دور از حقیقت نتواند بود؛ چون همان  گونه که گفته شد، اگر چه بیشتر به حضرت کاظم علیه‌السلام فقیه مى گویند، اما در عرف روایات براى حضرت هادى علیه‌السلام و امام عسکرى علیه‌السلام هم واژه فقیه در قالب «سألت عن الفقیه علیه‌السلام» یا «کتب الى الفقیه علیه‌السلام» بکار رفته است.
  
[[ابن شهر آشوب]]، صاحب المناقب نيز همان سخن را چنين مى نگارد: «از جلمه لقب هاى امام هادى علیه‌السلام نجيب، مرتضى و فقيه عسكرى است و به حضرت علیه‌السلام مى گويند: «الفقيه العسكرى».<ref>المناقب، ابن شهر آشوب، ج ص 401؛ تنقيح المقال، ج ص 185؛ معجم الرجال، ج 17، ص  9.</ref>
+
[[ابن شهر آشوب]]، صاحب المناقب نیز همان سخن را چنین مى نگارد: «از جلمه لقب هاى امام هادى علیه‌السلام نجیب، مرتضى و فقیه عسکرى است و به حضرت علیه‌السلام مى گویند: «الفقیه العسکرى».<ref>المناقب، ابن شهر آشوب، ج ۴، ص ۴۰۱؛ تنقیح المقال، ج ۱، ص ۱۸۵؛ معجم الرجال، ج ۱۷، ص  ۹.</ref>
  
كلام آيت الله العظمى خوئى رساى اين معنا نيست كه ايشان از ياران و اصحاب امام علیه‌السلام باشد؛ بلكه فقط تا اين حد مى رساند كه او از حضرت امام علیه‌السلام روايت نقل كرده است؛ البته احتمال دارد از محضر امام هم بهره برده و يا آن كه نقل روايات وى از امام علیه‌السلام به صورت مكاتبه و نامه‌نگارى - كه در آن روزگار مرسوم و رائج بود - بوده است.
+
کلام آیت الله العظمى خوئى رساى این معنا نیست که ایشان از یاران و اصحاب امام علیه‌السلام باشد؛ بلکه فقط تا این حد مى رساند که او از حضرت امام علیه‌السلام روایت نقل کرده است؛ البته احتمال دارد از محضر امام هم بهره برده و یا آن که نقل روایات وى از امام علیه‌السلام به صورت مکاتبه و نامه‌نگارى - که در آن روزگار مرسوم و رائج بود - بوده است.
  
==محمد بن علی بن محبوب قمی از نظر دانشمندان==
+
==محمد بن علی بن محبوب از نظر دانشمندان==
  
اكثر تراجم نويسان از اين محدث به نيكى ستوده اند و او را به شمار فقيهان و محدثان درجه اول شيعه آورده اند. نجاشى، رجال شناس نامى شيعه، مى گويد: «محمد بن على بن محبوب، در عصر خود بزرگ قميين بود و مردى بود مورد اطمينان، بصير، فقيه در دين و داراى اعتقادات صحيح».<ref>رجال، نجاشى، ص 67؛ (شيخ القميين فى زمانه، ثقة، عين، فقيه، صحيح المذهب).</ref>
+
اکثر تراجم نویسان از این محدث به نیکى ستوده اند و او را به شمار [[فقیه|فقیهان]] و محدثان درجه اول شیعه آورده اند. نجاشى، رجال شناس نامى شیعه، مى گوید: «محمد بن على بن محبوب، در عصر خود بزرگ قمیین بود و مردى بود مورد اطمینان، بصیر، فقیه در دین و داراى اعتقادات صحیح».<ref>رجال، نجاشى، ص ۶۷؛ (شیخ القمیین فى زمانه، ثقة، عین، فقیه، صحیح المذهب).</ref>
  
اين عالى ترين و زيباترين، ستايشى است كه در شأن و منزلت قامت بلند و رساى فقه و حديث شيعه، گفته شده؛ و اصل و اساس گفته ها و نظرات تمام تراجم‌نويسان همانند علامه حلى، علامه ممقانى و علامه خوئى و ديگران از همين كلام نجاشى، شكل گرفته است.
+
این عالى ترین و زیباترین، ستایشى است که در شأن و منزلت قامت بلند و رساى فقه و حدیث شیعه، گفته شده؛ و اصل و اساس گفته ها و نظرات تمام تراجم‌نویسان همانند [[علامه حلی|علامه حلى]]، [[علامه مامقانی|علامه ممقانى]] و علامه خوئى و دیگران از همین کلام نجاشى، شکل گرفته است.
  
 
==موضوع روایات==
 
==موضوع روایات==
  
نكته ديگرى كه درباره اين روايتگر اخبار و روايات [[شيعه]]، قابل ذكر است. آن كه او يك فقيه دين‌شناس بود. لذا رواياتش بيشتر صبغه فقهى دارد و در تمام ابواب فقه از اين بزرگمرد روايت نقل مى كنند. مرحوم آقاى خوئى در پايان ج 17 از كتاب معجم الرجال خود، همه روايات و اخبار او را در تمامى ابواب فقه، از كتاب هاى چهارگانه شيعه در چند صفحه نقل مى كند.<ref> معجم الرجال، ج 17، ص 333.</ref> مطلب مذكور از بررسى آن روايات بدست آمده است. به طور كلى رواياتى كه از ايشان منقول است، در مباحث مربوط به فقه عملى و روش و رفتار يك مسلمان در زندگانى فردى خلاصه مى شود.
+
نکته دیگرى که درباره این روایتگر اخبار و روایات شیعه، قابل ذکر است، آن که او یک فقیه دین‌شناس بود. لذا روایاتش بیشتر صبغه فقهى دارد و در تمام ابواب فقه از این بزرگمرد روایت نقل مى کنند. مرحوم آقاى خوئى در پایان ج ۱۷ از کتاب معجم الرجال خود، همه روایات و اخبار او را در تمامى ابواب فقه، از [[کتب اربعه|کتاب هاى چهارگانه]] شیعه در چند صفحه نقل مى کند.<ref> معجم الرجال، ج ۱۷، ص ۳۳۳.</ref> مطلب مذکور از بررسى آن روایات بدست آمده است. به طور کلى روایاتى که از ایشان منقول است، در مباحث مربوط به فقه عملى و روش و رفتار یک مسلمان در زندگانى فردى خلاصه مى شود.
  
==تأليف محمد بن علی بن محبوب قمی==
+
==تألیف محمد بن علی بن محبوب ==
  
اين محدث جليل، در حوزه اعتقاد به ولايت امامان شيعه از جايگاه بس رفيع و بلندى برخوردار است. روايات زيادى كه از او به عنوان يك ميراث فرهنگى گرانبها به  دست ما رسيده، گوياى اين حقيقت انكارناپذير است. محقق توانا، آقاى خوئى مى گويد: «محمد بن على بن محبوب قمى 1118 روايت نقل كرده است» سپس ايشان تمام آن‌ها را همراه با آدرس در كتاب خود مى آورد.<ref> معجم الرجال، ج 17، ص 333.</ref>
+
این محدث جلیل، در حوزه اعتقاد به [[ولایت]] امامان شیعه از جایگاه بس رفیع و بلندى برخوردار است. روایات زیادى که از او به عنوان یک میراث فرهنگى گرانبها به  دست ما رسیده، گویاى این حقیقت انکارناپذیر است. محقق توانا، آقاى خوئى مى گوید: «محمد بن على بن محبوب قمى ۱۱۱۸ روایت نقل کرده است» سپس ایشان تمام آن‌ها را همراه با آدرس در کتاب خود مى آورد.<ref> معجم الرجال، ج ۱۷، ص ۳۳۳.</ref>
  
اين مرد حقيقت طلب و عاشق آثار اهل بيت علیهم‌السلام، كتاب هاى زيادى تأليف كرده از جمله: كتاب النوادر؛ جنائز؛ زكوة؛ صوم؛ حج؛ نكاح؛ رضاع؛ طلاق؛ ديات؛ ثواب؛ ضياء و نور؛ زمرد؛ زبرجد؛ و تولد.<ref>رجال، نجاشى، ص 241؛ الفهرست، شيخ، ص 145.</ref>
+
این مرد حقیقت طلب و عاشق آثار اهل بیت علیهم‌السلام، کتاب هاى زیادى تألیف کرده از جمله: کتاب النوادر؛ جنائز؛ زکوة؛ صوم؛ حج؛ نکاح؛ رضاع؛ طلاق؛ دیات؛ ثواب؛ ضیاء و نور؛ زمرد؛ زبرجد؛ و تولد.<ref>رجال، نجاشى، ص ۲۴۱؛ الفهرست، شیخ، ص ۱۴۵.</ref>
  
ابن ادريس حلى، فقيه بزرگ شيعه، در كتاب سرائر مى گويد: «يكى از كتاب‌هائى كه اين [[احاديث]] را از آن نقل مى كنيم، كتاب نوادر مصنفين تأليف و تصنيف محمد بن على بن محبوب اشعرى جوهرى قمى است. اين كتاب به دست  خط [[شيخ طوسى]] به دست من رسيده است، من اين اخبار را از اين كتاب نقل مى كنم».<ref>سرائر، مستطرفات، ابن ادريس، ج ص 601، چاپ جامعه مدرسين.</ref>
+
ابن ادریس حلى، فقیه بزرگ شیعه، در کتاب سرائر مى گوید: «یکى از کتاب‌هائى که این [[احادیث]] را از آن نقل مى کنیم، کتاب نوادر مصنفین تألیف و تصنیف محمد بن على بن محبوب اشعرى جوهرى قمى است. این کتاب به دست  خط شیخ طوسى به دست من رسیده است، من این اخبار را از این کتاب نقل مى کنم».<ref>سرائر، مستطرفات، ابن ادریس، ج ۳، ص ۶۰۱، چاپ جامعه مدرسین.</ref>
  
==گلچينى از اخبار كتاب النوادر==
+
==گلچینى از اخبار کتاب النوادر==
  
'''<I>شأن بلال :</I>'''
+
'''<I>شأن بلال:</I>'''
  
ابن محبوب به واسطه از رسول اكرم صلی الله علیه و آله نقل مى كند كه فرمودند: «من در روز قيامت محشور شده، بر براق مى نشينم و حضرت زهرا سلام الله علیها بر ناقه من، به نام «غضباء» و بلال نيز در حالى محشور مى شود كه بر يكى از شتران [[بهشت]] سوار شده و [[اذان]] مى گويد: «اشهد ان لا اله الا اللّه و اشهد ان محمداً رسول اللّه» و در اين حال او را با حله هاى بهشتى مى پوشانند».<ref>همان، ص 602.</ref>
+
ابن محبوب به واسطه از رسول اکرم صلی الله علیه و آله نقل مى کند که فرمودند: «من در روز [[قیامت|قیامت]] محشور شده، بر براق مى نشینم و [[حضرت فاطمه زهرا سلام الله علیها|حضرت زهرا]] سلام الله علیها بر ناقه من، به نام «غضباء» و [[بلال]] نیز در حالى محشور مى شود که بر یکى از شتران [[بهشت]] سوار شده و [[اذان]] مى گوید: «اشهد ان لا اله الا اللّه و اشهد ان محمداً رسول اللّه» و در این حال او را با حله هاى بهشتى مى پوشانند».<ref>همان، ص ۶۰۲.</ref>
  
'''<I>ذكر خدا:</I>'''
+
'''<I>ذکر خدا:</I>'''
  
وى با واسطه از [[امام صادق]] علیه‌السلام روايت مى كند كه آن امام فرمودند: «سبحان الله كلمه اى است كه آسان تر بر زبان جارى مى شود» راوى مى گويد: «به امام گفتم: آيا مى توانم در ركوع و سجود «لا اله الا اللّه، الحمدللّه و اللّه اكبر بگويم؟» امام فرمودند: «بله، همه اين ها ذكر خداست».<ref>همان، ص 603.
+
وى با واسطه از [[امام صادق]] علیه‌السلام روایت مى کند که آن امام فرمودند: «سبحان الله کلمه اى است که آسان تر بر زبان جارى مى شود». راوى مى گوید: «به امام گفتم: آیا مى توانم در [[رکوع|رکوع]] و [[سجده|سجود]] «لا اله الا اللّه، الحمدللّه و اللّه اکبر بگویم؟» امام فرمودند: «بله، همه این ها ذکر خداست».<ref>همان، ص ۶۰۳.
 
</ref>
 
</ref>
  
'''<I>اهميت نماز در اول وقت :</I>'''
+
'''<I>اهمیت نماز در اول وقت:</I>'''
  
باز با واسطه از امام صادق علیه‌السلام نقل مى كند كه امام علیه‌السلام فرمودند: «فضيلت [[نماز اول وقت]]، براى مؤمن از فرزند و ثروت بهتر است».<ref>التهذيب، شيخ طوسى، ج ص 40.</ref>
+
باز با واسطه از امام صادق علیه‌السلام نقل مى کند که امام علیه‌السلام فرمودند: «فضیلت [[نماز اول وقت]]، براى مؤمن از فرزند و ثروت بهتر است».<ref>التهذیب، شیخ طوسى، ج ۲، ص ۴۰.</ref>
  
'''<I>اذان :</I>'''
+
'''<I>اذان:</I>'''
  
از امام صادق علیه‌السلام با واسطه روايت مى كند كه حضرت فرمودند: «وقتى كه اذان مى گوئى، صدايت را بلند كن؛ زيرا به همان اندازه اى كه صدايت بلندتر و فراگيرتر شود، خداوند به تو ثواب عطا مى كند».<ref>همان، ص 58.</ref>
+
از امام صادق علیه‌السلام با واسطه روایت مى کند که حضرت فرمودند: «وقتى که اذان مى گوئى، صدایت را بلند کن؛ زیرا به همان اندازه اى که صدایت بلندتر و فراگیرتر شود، خداوند به تو ثواب عطا مى کند».<ref>همان، ص ۵۸.</ref>
  
'''<I>جمع بين دو سوره در نماز:</I>'''
+
'''<I>جمع بین دو سوره در نماز:</I>'''
  
از [[امام باقر]] علیه‌السلام نقل مى كند كه حضرت فرمودند: «در نمازهاى واجب كراهت دارد كه نمازگزار بين دو سوره جمع كند و اما در نمازهاى مستحبى اشكال و مانعى ندارد».<ref>همان، ص 71.</ref>
+
از [[امام باقر]] علیه‌السلام نقل مى کند که حضرت فرمودند: «در نمازهاى واجب کراهت دارد که نمازگزار بین دو [[سوره]] جمع کند و اما در نمازهاى مستحبى اشکال و مانعى ندارد».<ref>همان، ص ۷۱.</ref>
  
'''<I>لعن بنى اميه :</I>'''
+
'''<I>لعن بنى امیه:</I>'''
  
از حضرت باقر علیه‌السلام روايت مى كند كه امام علیه‌السلام فرمودند: «هر وقت از نماز فارغ شدى، بنى‌اميه را لعنت كن و اين كار را فراموش مكن».<ref>همان، ص 109.</ref>
+
از حضرت باقر علیه‌السلام روایت مى کند که امام علیه‌السلام فرمودند: «هر وقت از نماز فارغ شدى، [[بنی امیه|بنى‌امیه]] را لعنت کن و این کار را فراموش مکن».<ref>همان، ص ۱۰۹.</ref>
  
'''<I>صوت زيبا در قرائت قرآن :</I>'''
+
'''<I>صوت زیبا در قرائت قرآن:</I>'''
  
با واسطه از معاوية بن عمار و او از [[امام صادق]] علیه‌السلام روايت مى كند كه به امام علیه‌السلام گفتم: «مردى قرائت [[قرآن]] و [[دعا]] به دلش نمى نشيند؛ مگر اين كه با صداى بلند بخواند» امام علیه‌السلام فرمودند: «اشكالى ندارد، امام على بن الحسين علیه‌السلام، خوش صداترين قارى قرآن بود. قرآن را به گونه اى بلند مى خواند كه همه اهل خانه مى شنيدند. [[امام باقر]] علیه‌السلام هم خوش صداترين بود و هنگام خواندن قرآن آن را با صوت زيبا تلاوت مى كرد. شب ها كه براى نماز برمى خواست، صدايش را براى تلاوت قرآن بلند مى كرد، به طورى كه رهگذرانى كه از كوچه مى گذشتند، سقاها و آب‌آوران [[مدينه]]، همه مى ايستادند و به تلاوت آن حضرت گوش مى سپردند».<ref>سرائر، مستطرفات، ج ص 604.</ref>
+
با واسطه از معاویة بن عمار و او از امام صادق علیه‌السلام روایت مى کند که به امام علیه‌السلام گفتم: «مردى قرائت [[قرآن]] و [[دعا]] به دلش نمى نشیند؛ مگر این که با صداى بلند بخواند». امام علیه‌السلام فرمودند: «اشکالى ندارد، [[امام سجاد علیه السلام|امام على بن الحسین]] علیه‌السلام، خوش صداترین قارى قرآن بود. قرآن را به گونه اى بلند مى خواند که همه اهل خانه مى شنیدند. امام باقر علیه‌السلام هم خوش صداترین بود و هنگام خواندن قرآن آن را با صوت زیبا تلاوت مى کرد. شب ها که براى [[نماز]] برمى خواست، صدایش را براى [[تلاوت قرآن]] بلند مى کرد، به طورى که رهگذرانى که از کوچه مى گذشتند، سقاها و آب‌آوران [[مدینه]]، همه مى ایستادند و به تلاوت آن حضرت گوش مى سپردند».<ref>سرائر، مستطرفات، ج ۳، ص ۶۰۴.</ref>
  
'''<I>شك در وضوء:</I>'''
+
'''<I>شک در وضوء:</I>'''
  
با واسطه از امام ششم علیه‌السلام روايت مى كند كه از آن حضرت علیه‌السلام سؤال شد: «نمازگزارى كه بعد از اتمام نماز، شك مى كند آيا نماز را با [[وضو]] خوانده يا بدون وضو، چه وظيفه اى دارد؟» امام علیه‌السلام در پاسخ فرمودند: «نمازش صحيح بوده، و لازم نيست آن را دوباره بخواند».<ref>التهذيب، شيخ طوسى، ج ص 101.</ref>
+
با واسطه از امام ششم علیه‌السلام روایت مى کند که از آن حضرت علیه‌السلام سؤال شد: «نمازگزارى که بعد از اتمام نماز، شک مى کند آیا نماز را با [[وضو]] خوانده یا بدون وضو، چه وظیفه اى دارد؟» امام علیه‌السلام در پاسخ فرمودند: «نمازش صحیح بوده، و لازم نیست آن را دوباره بخواند».<ref>التهذیب، شیخ طوسى، ج ۱، ص ۱۰۱.</ref>
  
'''<I>حال مختار در قيامت :</I>'''
+
'''<I>حال مختار در قیامت:</I>'''
  
باز با واسطه از حضرت امام جعفرصادق علیه‌السلام نقل مى كند كه فرمودند: وقتى پيامبر اكرم صلی الله علیه و آله بر پل صراط عبور مى كند، پشت سر ايشان على علیه‌السلام است و به دنبال [[امام على]] علیه‌السلام، حضرت [[امام حسن]] علیه‌السلام و پشت سر [[امام حسن]] علیه‌السلام، [[امام حسين]] علیه‌السلام هنگامى كه آن‌ها به وسط پل صراط مى رسند، مختار فرياد مى زند: «اى ابا عبدالله! در دنيا به خونخواهى تو قيام كردم و انتقام خونت را از قاتلانت گرفتم» (يعنى مرا از آتش جهنم خلاص كن) پيامبر صلی الله علیه و آله به امام حسين علیه‌السلام مى فرمايند: «جواب او را بده» در اين هنگام امام حسين علیه‌السلام، چونان عقابى كه بر صيد فرو مى نشيند، داخل آتش مى شود و مختار را از آتش بيرون مى آورد. حال آن كه اگر قلب مختار را مى شكافت، محبت آن دو (اولى و دومى) را در جان او مى يافت.<ref> تهذيب الاحكام، شيخ طوسى، ج ص 467.</ref>
+
باز با واسطه از حضرت امام جعفرصادق علیه‌السلام نقل مى کند که فرمودند: وقتى پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله بر پل [[صراط]] عبور مى کند، پشت سر ایشان [[امام علی علیه السلام|على]] علیه‌السلام است و به دنبال امام على علیه‌السلام، حضرت [[امام حسن]] علیه‌السلام و پشت سر امام حسن علیه‌السلام، [[امام حسین]] علیه‌السلام. هنگامى که آن‌ها به وسط پل صراط مى رسند، [[مختار ثقفی|مختار]] فریاد مى زند: «اى ابا عبدالله! در دنیا به خونخواهى تو قیام کردم و انتقام خونت را از قاتلانت گرفتم» (یعنى مرا از آتش جهنم خلاص کن). پیامبر صلی الله علیه و آله به امام حسین علیه‌السلام مى فرمایند: «جواب او را بده». در این هنگام امام حسین علیه‌السلام، چونان عقابى که بر صید فرو مى نشیند، داخل آتش مى شود و مختار را از آتش بیرون مى آورد. حال آن که اگر قلب مختار را مى شکافت، محبت آن دو (اولى و دومى) را در جان او مى یافت.<ref> تهذیب الاحکام، شیخ طوسى، ج ۱، ص ۴۶۷.</ref>
  
'''<I>شأن پيامبر اكرم صلی الله علیه و آله:</I>'''
+
'''<I>شأن پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله:</I>'''
  
با واسطه از حضرت [[امام باقر]] علیه‌السلام حكايت مى كند كه: «وقتى در شب [[معراج]] پيامبر صلی الله علیه و آله به بيت المعمور رسيدند، جبرئيل [[اذان]] و اقامه گفت، پيامبر صلی الله علیه و آله جلو ايستادند و [[فرشتگان]] و انبياء پشت سر رسول اكرم صلی الله علیه و آله صف كشيدند...».<ref>همان، ج ص 125.
+
با واسطه از حضرت امام باقر علیه‌السلام حکایت مى کند که: «وقتى در شب [[معراج]] پیامبر صلی الله علیه و آله به بیت المعمور رسیدند، [[جبرئیل|جبرئیل]] اذان و [[اقامه]] گفت، پیامبر صلی الله علیه و آله جلو ایستادند و [[فرشتگان]] و [[پیامبران|انبیاء]] پشت سر رسول اکرم صلی الله علیه و آله صف کشیدند...».<ref>همان، ج ۲، ص ۱۲۵.
 
</ref>
 
</ref>
  
'''<I>دعائى براى برطرف شدن غم و اندوه :</I>'''
+
'''<I>دعائى براى برطرف شدن غم و اندوه:</I>'''
  
با واسطه از حضرت صادق علیه‌السلام روايت مى كند كه فرمودند: هر وقت تو را غم و اندوه فراگرفت، دست خويش را بر سجده گاهت بگذار، سپس همان دست را ابتدا به قسمت چپ صورت و آن‌گاه به پيشانى و طرف راست صورت، بكش. بعد اين دعا را بخوان: «بسم اللّه، لا اله الا هو عالم الغيب والشهادة، الرحمن الرحيم، اللّهم اذهب عنى بالهموم والحزن» و تا سه مرتبه اين دعا را تكرار كن.<ref>همان، ج ص 112.
+
با واسطه از حضرت صادق علیه‌السلام روایت مى کند که فرمودند: هر وقت تو را غم و اندوه فراگرفت، دست خویش را بر سجده گاهت بگذار، سپس همان دست را ابتدا به قسمت چپ صورت و آن‌گاه به پیشانى و طرف راست صورت، بکش. بعد این دعا را بخوان: «بسم اللّه، لا اله الا هو عالم الغیب والشهادة، الرحمن الرحیم، اللّهم اذهب عنى بالهموم والحزن» و تا سه مرتبه این دعا را تکرار کن.<ref>همان، ج ۲، ص ۱۱۲.
 
</ref>
 
</ref>
  
==وفات محمد بن علی بن محبوب قمی==
+
==وفات محمد بن علی بن محبوب ==
  
اين محدث بزرگ و جليل القدر، بعد از تلاش هاى مستمر و پيگير در راه گسترش اخبار، آرمان‌ها و انديشه هاى امامان شيعه كه تمثل راستين اسلام ناب هستند، زحمات فراوانى را در اين راه مقدس متحمل شد و بعد از عمرى غوطه‌ورى در روايات اهل بيت علیهم‌السلام، جان تشنه اش را در زلال معارف آل طه سيراب كرد. سرانجام مرغ جان آن بزرگ از قالب تن رها گشت و با پر كشيدن به سراى جاويد، روح مقدس عاشقش به جوار معشوق شتافت.
+
این محدث بزرگ و جلیل القدر، بعد از تلاش هاى مستمر و پیگیر در راه گسترش اخبار، آرمان‌ها و اندیشه هاى امامان شیعه که تمثل راستین اسلام ناب هستند، زحمات فراوانى را در این راه مقدس متحمل شد و بعد از عمرى غوطه‌ورى در روایات اهل بیت علیهم‌السلام، جان تشنه اش را در زلال معارف آل طه سیراب کرد. سرانجام مرغ جان آن بزرگ از قالب تن رها گشت و با پر کشیدن به سراى جاوید، روح مقدس عاشقش به جوار معشوق شتافت. تاریخ رحلت و این که این ستاره آسمانى در کدامین نقطه جهان افول کرده است، مشخص نیست. روح این پیرو راستین ائمه شیعه، شاد باد و راهشان پر رهرو.
 
 
تاريخ رحلت و اين كه اين ستاره آسمانى در كدامين نقطه جهان افول كرده است، مشخص نيست. روح اين پيرو راستين ائمه شيعه، شاد باد و راهشان پر رهرو.
 
  
 
==پانویس==
 
==پانویس==
<references/>
+
<references />
 
+
==منبع==
 
 
 
 
==منابع==
 
  
ابوالحسن ربانى صالح‌آبادى, ستارگان حرم، جلد 7
+
ابوالحسن ربانى صالح‌آبادى، [[ستارگان حرم]]، جلد 7
 
[[رده:علمای قرن سوم]]
 
[[رده:علمای قرن سوم]]

نسخهٔ ‏۲۷ آوریل ۲۰۱۹، ساعت ۱۰:۲۹

این مدخل از دانشنامه هنوز نوشته نشده است.

Icon book.jpg

محتوای فعلی بخشی از یک کتاب متناسب با عنوان است.

(احتمالا تصرف اندکی صورت گرفته است)


ولادت محمد بن علی بن محبوب

تاریخ ولادت این محدثان و فقیهان گمنام تاریخ، کمتر به چشم پژوهشگران تراجم مى آید، لذا تاریخ تولد آنان بیشتر در هاله اى از ابهام و اجمال قرار مى گیرد. بنابراین نمى توان آن چنان که باید در این زمینه اظهارنظر کرد، جز با توسل به یک سرى شواهد و قرائن، براى تعیین تاریخ تقریبى از طلوع این ستاره هاى پرفروغ. بنابراین مى توان حدس زد که تولد این بزرگوار، در نیمه اول سده سوم هجرى قمرى است. یکى از شواهد ما، احمد بن ادریس قمى است. وى یکى از استادان معروف شیخ کلینى است و خود نیز در زمره شاگردان محمد بن على بن محبوب قمى به حساب مى آید. وقتى ایشان در سال ۳۰۶ هجرى قمرى به جوار رحمت حق پیوسته باشد، طبعاً استادش باید در اواسط سده سوم چشم به جهان گشوده و شبستان زندگى پدر را به قدوم خود رونق و صفا بخشیده باشد.

اساتید محمد بن علی بن محبوب

از اخبار و روایات زیادى که این مرد بزرگ از خود به یادگار نهاده، برمى آید که ایشان عاشق علم و دانش به ویژه اخبار و آثار اهل بیت پاک پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله باشد؛ همان طور که در این راه نورانى و مقدس تلاش هاى بس گسترده و خداپسندانه اى هم داشته است. ایشان محضر استادان بزرگ و زیادى را درک کرده و با کسب فیض از خرمن دانش آنان بهره هاى فراوانى برده است. آن گونه که آیت الله خوئى در کتاب گران سنگ معجم رجال الحدیث و سایر کتاب هاى خود نگاشته اند: «او در حدود ۱۱۰ استاد روایت و حدیث داشته است».[۱]

در آن روزگاران بسیار سخت که بیشتر مسافرت ها با خطر همراه بوده، این پدیده بسیار شگفت مى نماید که چگونه جان تشنه او به کلام اهل بیت علیهم‌السلام سیراب نمى شد. همیشه در صدد بود از هر کس در هر نقطه اى از مراکز حدیث که بتواند سخنى از امامانش بشنود و آن‌ها را بنویسد؛ تا بنیادهاى معرفت دینى و عقیدتى جاودانه اى را براى نسل ها و مؤمنان تاریخ بنا گذارد.

در این مقاله، براى آشنایى بیشتر با شخصیت این محدث جلیل، به شرح حال جمعى از اساتید او که معروف و مشهورترند، مى پردازیم:

او در اواخر عمر خود به بغداد منتقل شد، کشى مى گوید: «یعقوب بن یزید انبارى به قمى معروف است و به گفته حسن بن على فضال، یعقوب، کاتب ابودُلَف قاسم بوده است».[۴]

نگاهى به شخصیت ابودُلَف:

در این جا بسیار جالب است به مردى اشاره داشته باشیم که یعقوب بن یزید، منشى و کاتب او بوده است. بسیارى از دانشمندان معروف جهان اسلام از روزگار وى تاکنون از ایشان به نیکى یاد کرده اند؛ به عنوان کسى که با وجود برجستگى هاى بزرگ در فرهنگ، ادب، سیاست، حکمرانى، شجاعت، احسان و بخشش به امامان شیعه باور و اعتقادى عمیق داشته است. سخنان این صاحب نظران درباره آن سیاستمدار فرهیخته و مرد فرهنگ، شمشیر و سخاوت، مى تواند گامى براى شناخت بهتر و ژرفتر از او باشد.

ابن‌ندیم مى نویسد: «ابودلف رئیس طائفه و عشیره خود بود و علاوه بر حمکرانى، خود در جَرگه ادیبان و شاعران توانا بود».[۵]

مسعودى مى گوید: «او بزرگِ قبیله خود بود. شاعرى توانا و قهرمانى بسیار شجاع که در سال ۲۲۶ از دنیا رفت. مردى که با گرایش به تشیع، به على بن ابیطالب علیه‌السلام عشق و محبت مى ورزید».[۶]

ذهبى نیز چنین مى آورد: «ابودلف حکمران سرزمین کرج و اطراف آن، انسانى بود شجاع و دلاور، بسیار سخاوتمند و شاعرى توانا. در نبرد با بابک خرم دین، فرماندهى سپاه اسلام به دست او بود؛ و باز او بود که آن طائفه را نابود کرد. وى در روزگار معتصم عباسى مدتى حکمران دمشق بود و در سال ۲۲۵ از دنیا رفت».[۷]

ابن خلکان در وفیات الاعیان، کتاب جهانى و پرآوازه خود چنین مى نگارد: «ابودلف یکى از فرماندهان و سرداران مأمون و معتصم عباسى بود. وى مردى بود بزرگوار، با شخصیت، بخشنده، شجاع و اهل دانش و ادب؛ به گونه اى که فرهیختگان و دانشوران عصر، از خرمن دانش و ادب او بهره مى بردند. او چندان سخاوت داشت، که خود بارها مقروض شد. ساختن شهر کرج را پدرش آغاز کرد و ابودلف آن را وسعت بخشید. وى به همراه خاندان و عشیره اش در آنجا ساکن بود». ابودلف به امامان شیعه به شدت علاقمند بود و مى گفت: «هر آن کس که پیرو امامان شیعى نباشد نتوان او را حلال زاده شمرد».

براى همین وى به سادات و فرزندان پیغمبر صلی الله علیه و آله علاقه ویژه اى داشت، به گونه اى که مى گویند: در هنگام مرگ، که اندک زمانى حالش بهبود یافته بود، به اطرافیان خود نظر افکند و گفت: «آیا از ارباب نیاز و حاجت، کسى هست که بر در سراى باشد؟» به او گفتند: «آرى، ده نفر از سادات و اشراف خراسان حضور دارند. مدتى است که به این جا آمده اند و منتظرند حال شما خوب شود» و ایشان با حال نامناسبى که داشت، دستور داد سادات را وارد کنند، وقتى از احوال آن‌ها جویا شد، فهمید که زندگى بر آنان به سختى مى گذرد و در تنگناى معیشت قرار دارند. دستور داد، به هر کدام دو کیسه زر بخشیدند که در هر کیسه هزار اشرفى قرار داشت به اضافه مقدارى پول براى مخارج راه؛ سپس به آنان فرمود: «این کیسه ها و پول‌ها را به خانواده هاى خود برسانید». آن‌گاه گفت: «من از شما به پاداش این نیکى، مى خواهم که هر یک شجره نامه و سلسله نسبتان را از پدر خود تا امیرالمومنین علیه‌السلام و حضرت فاطمه سلام الله علیها بنویسید و در پایان گواهى دهید که: «اى پیامبر! ما در تنگى و سختى معاش بودیم، از شهرهاى دور نزد ابودلف آمدیم و او به هر یک از ما دو هزار دینار براى خشنودى و طلب شفاعت از تو احسان نمود». سادات ذریه پیامبر صلی الله علیه و آله هم خواسته او را اجابت کرده، نوشته هایشان را به او دادند. آن مرد عاشق اهل بیت علیهم‌السلام دستور داد، تمام آن نوشته ها و گواهى نامه ها را درون کفنش بگذارند و با او دفن کنند.[۸]

علامه سید محسن امین درباره اش چنین مى گوید: «ابودلف، امیرى مشهور و معروف به بخشش و شجاعت بود، او اهل شهرى بود در نزدیکى همدان، شاعرى بود ادیب و جنگجوئى شجاع، او اما با این که هنوز جوان مى نمود، از طرف هارون الرشید، حکمران منطقه بزرگى از عراق عجم شد، تاریخ عرب همانند این شخصیت فرزانه و شجاع کمتر سراغ دارد. او نمونه و الگوئى از اخلاق و مردانگى است که هم در عرصه دنیا و سیاست به جایگاه رفیعى دست یازید، هم در دین و دیانت.[۹]

مرحوم دهخدا نیز در لغتنامه مى نویسد: «او یکى از سرهنگان و امیران مأمون و معتصم و مرجع ادیبان و دانشوران بود. خلیفه او را حکومت کردستان داد و در شهر کرج - کره رود فعلى -، زندگى مى کرد.[۱۰] این که در منابع متعدد گفته مى شود او فرمانرواى کرج بود، منظور کرج فعلى که در نزدیک تهران است، نیست. یاقوت حموى مى گوید: «کرج شهرى است بین اصفهان و همدان که به همدان نزدیکتر است. ابودلف آنجا را به عنوان شهر بنیاد کرد و آن را وطن خود قرار داد».[۱۱] به هر حال آن شهر در عصر روزگار ما، وجود ندارد.[۱۲]

۲- محمد بن الحسین ابى الخطاب، با کنیه ابوجعفر که یکى از نام‌آورترین چهره هاى برجسته حدیث و فقه شیعى است. همه گزارش دهندگان تراجم و راویان، او را به بهترین وجه ستوده اند. وى از یاران سترگ امام رضا علیه‌السلام، امام جواد علیه‌السلام و امام حسن عسکرى علیه‌السلام مى باشد. مرغ جان ایشان در سال ۲۶۲ هـ.ق به شاخسار ابدیت پرواز کرد. محمد بن على بن محبوب از این استاد فرزانه ۲۱۰ روایت نقل مى کند.[۱۳]

۳- عباس بن معروف قمى؛ این بزرگمرد هم از خاندان رفیع اشعرى بوده و محدثى است برجسته. ایشان که بسیار هم معروف مى باشد، از یاران موثق و بزرگوار امام رضا علیه‌السلام و امام هادى علیه‌السلام است. اکثر قریب به اتفاق گزارش دهندگان شرح حال محدثان شیعه، او را ستوده و به شخصیتش ارج مى نهند. ابن محبوب ۸۴ روایت از او به یادگار حدیث مى کند.[۱۴]

۴- احمد بن محمد بن عیسى اشعرى قمى؛ این شخصیت بلندمرتبه شیعى، در قله کمال و دانش و فضل قرار دارد. جمیع مورخان او را ستوده اند و بدو توجه ویژه اى دارند. ایشان ضمن این که فقیه دین‌شناس و محدثى جامع بود، ریاست شهر قم را هم، بر عهده داشت و به اصطلاح، سیاستمدار بود. ابن محبوب از این استاد علم در حدیث شیعه، ۱۴۰ روایت مى آورد.[۱۵]

۵- حسن بن محبوب سراد؛ او بزرگ ترین و معروف ترین روایتگر آثار و اخبار اهل بیت علیهم‌السلام است. اگر کسى کتاب هاى چهارگانه و معروف شیعه را مورد عنایت قرار دهد، نام مبارک و شریف حسن بن محبوب را به همراه استادِ بزرگ او، على بن رئاب بسیار مى بیند. او محدثى است که توانسته قله رفیع روایات اهل بیت علیهم‌السلام را بپیماید و به سرچشمه فقه و حدیث شیعه دست یابد. تمام مورخین او را به زیباترین قلم و محکم ترین بیان ستایش کرده اند و ایشان را از یاران موثق و مبرز امام کاظم علیه‌السلام و امام رضا علیه‌السلام برشمرده اند. وى از ۶۰ نفر از یاران امام صادق علیه‌السلام روایت نقل مى کند. او یکى از افراد گروه اصحاب اجماع - که مورد اعتماد و توجه ویژه فقیهان و عالمان شیعه هستند- مى باشد.

درباره حسن بن محبوب مى نویسند که جناب پدربزرگوارش محبوب، در مقابل هر یک حدیثى که حسن از على بن رئاب روایت مى کرد، به او یک درهم نقره صله مى داد. حسن بن محبوب در سال ۲۲۴ هـ.ق جان به جان آفرین تسلیم کرد و روح مقدسش به ملکوت اعلى پیوست.[۱۶]

۶- على بن یسندى قمى؛ او هم یکى از استادان ابن محبوب است که عالمان رجال از او به نیکى یاد کرده و به او اعتماد دارند. او نیز در زمره روایتگرانى است که روایات زیادى را از امامان اهل بیت علیهم‌السلام نقل کرده اند. جناب ابن محبوب از این مرد بزرگوار ۵۷ روایت از خود به یادگار گذاشته است.[۱۷]

شاگردان محمد بن علی بن محبوب

با شناخت اساتید ابن محبوب، پرده اى از شخصیت نهفته اش کنار مى رود، چهره او آشکارتر مى شود. از این رو - با توجه به آنچه نگاشتیم - جمعى از نخبگان و عالمان شیعه هم در محضر این استاد حدیث، زانوى شاگردى به زمین زدند، و او با انتقال آنچه از روایات و آثار نورانى اهل بیت پیغمبر صلی الله علیه و آله که فراگرفته بود، امانت هاى گرانبهائى را که از سلف صالح به او رسیده بود؛ با کمال دقت و توجه به آیندگان سپرد. در این نوشتار به ذکر سه تن از شاگردان به نام ابن محبوب بسنده مى کنیم:

۱- محمد بن یحیى عطار قمى؛ با کنیه ابوجعفر که به خاندان محدث و عالم پرور اشعرى منسوب است، شخصیتى است معزز و معظم و مورد عنایت رجال شناسان. وى استاد مرحوم کلینى بود. محدثى است با روایات متعدد، بزرگِ دانشمندان شیعه قم و صاحب تألیفات متعدد.[۱۸]

۲- احمد بن ادریس؛ کنیه اش ابوعلى است، منسوب به اشعرى و معروف به «قمى». او هم استاد مرحوم کلینى بوده و یکى از کم‌نظیرترین دانشمندان بزرگ شیعه است. او در فضل، علم، فقه، حدیث و اعتقاد در موقعیت والایى قرار داشت، تمام تراجم‌نویسان از این محدث گرانقدر با تجلیل و تعظیم یاد کرده اند.

نجاشى مى گوید: «او فقیهى موثق، داراى روایات صحیح و کثیرالروایه است»[۱۹] و بیشتر روایات محمد بن على بن محبوب به وسیله این شاگرد برجسته اش به دانشمندان بعد از ایشان منتقل گشته است.

شیخ در رجال، در دو جا از او یاد مى کند: در یک مورد، او را در یاران امام عسکرى علیه‌السلام آورده است و مى گوید: «با آن امام علیه‌السلام ملاقات کرد ولى روایتى از ایشان ندارد»[۲۰] و در جاى دیگر چنین مى نگارد: «احمد بن ادریس اشعرى قمى یکى از فرماندهان بود»[۲۱] ولى مشخص نیست در کجا وى چنین منسبى را داشته است؟

او بعد از عمرى بابرکت، که بیشتر آن را در راه ترویج و گسترش آثار و اخبار امامان معصوم علیهم‌السلام صرف کرد، در سفر بازگشت از مکه در نزدیکى شهر کوفه کبوتر روحش از قفس تنگ دنیا آزاد گشت و به ملأ اعلى پیوست.[۲۲] روحش شاد.

۳- على بن الحسین بن بابویه،[۲۳] جناب على بن الحسین پدربزرگوار شیخ صدوق است. نام شریف این پدر و فرزند، چونان دو ستاره تابناک و پرفروغ بر تارک آسمان علم و تقوا و حدیث تا قیام قیامت خواهد درخشید.

بهترین و زیباترین ترسیم از چهره این فرزانه شیعه، سخن بلند رجالى بزرگ نجاشى است. او درباره على بن الحسین بن بابویه چنین داد سخن مى دهد: «او اهل قم و کنیه اش ابوالحسن بود؛ از دانشمندان قم و برجسته ترین آن‌ها است. انسانى فقیه، عالم، موثق و نامور. ایشان به عراق رفت و با ملاقات نائب خاص امام عصر علیه‌السلام، شیخ ابوالقاسم حسین بن روح یک سلسله مسائل شرعى از او سؤال کرد و سپس از قم نامه اى به جناب حسین بن روح نوشت تا آن را به حضرت ولى عصر علیه‌السلام برساند. در آن نامه از امام علیه‌السلام خواسته بود تا حضرت علیه‌السلام دعا فرمایند، خداوند به او فرزندانى عطا کند. امام علیه‌السلام نیز در جواب نوشتند: «ما از خداوند تبارک و تعالى خواستیم و در پیشگاه او دعا کردیم، خداوند بزودى دو فرزند پسر که فرزندان خوبى و نیکى هم خواهند بود، به شما عطا مى کند» و همین طور شد. یکى از آن دو فرزند، جناب شیخ صدوق بود که مى گویند بارها چنین افتخار مى کرد: «من به دعاى امام زمان علیه‌السلام به دنیا آمدم» و دیگر برادر بزرگوارش حسین بود.[۲۴]

شیخ طوسى آورده است که ابن سوره قمى مى گوید: «هر زمان ابوجعفر، شیخ صدوق و برادرش ابوعبدالله، اخبار و روایات اهل بیت علیه‌السلام را نقل مى کردند، مردم از این همه حافظه تعجب کرده و مى گفتند: «این مقام و شأن شما براى این است که به دعاى حضرت امام عصر عجل الله تعالی فرجه شریف به دنیا آمدید»؛ این سخن در میان مردم قم مشهور است».[۲۵]

محمد بن علی، صحابى امام

آن گونه که از کلام و سخن بزرگان تراجم بدست مى آید، محمد بن على بن محبوب قمى را در شمار یاران معصومین علیهم‌السلام ذکر نکرده اند، اگر چه به ظاهر روزگار حیات امام هادى علیه‌السلام و امام عسکرى علیه‌السلام را درک نموده است، بر این اساس شیخ طوسى او را در گروه محدثان و دانشمندانى آورده است که از امام علیه‌السلام روایت نقل نکرده اند.[۲۶] اما محقق توانا، حضرت آیت الله خوئى در کتاب رجال خود آورده است: «این محدث بزرگ از فقیه علیه‌السلام روایت و حدیث مى کند».[۲۷]

همانا بر اهل فضل و دانشوران محقق پوشیده نیست که واژه «فقیه» در روایات معمولاً و بیشتر به حضرت کاظم علیه‌السلام گفته مى شود، همانند العالم؛ ولى از آنجایى که فاصله زمانى بین امام موسى بن جعفر علیه‌السلام و این محدث شیعى بسیار زیاد است، تقریباً محال مى نماید که او بتواند بدون واسطه از آن امام همام روایت نقل کند؛ ولى اگر مقصود از فقیه، امام هادى علیه‌السلام و یا امام حسن عسکرى علیه‌السلام باشد، دور از حقیقت نتواند بود؛ چون همان گونه که گفته شد، اگر چه بیشتر به حضرت کاظم علیه‌السلام فقیه مى گویند، اما در عرف روایات براى حضرت هادى علیه‌السلام و امام عسکرى علیه‌السلام هم واژه فقیه در قالب «سألت عن الفقیه علیه‌السلام» یا «کتب الى الفقیه علیه‌السلام» بکار رفته است.

ابن شهر آشوب، صاحب المناقب نیز همان سخن را چنین مى نگارد: «از جلمه لقب هاى امام هادى علیه‌السلام نجیب، مرتضى و فقیه عسکرى است و به حضرت علیه‌السلام مى گویند: «الفقیه العسکرى».[۲۸]

کلام آیت الله العظمى خوئى رساى این معنا نیست که ایشان از یاران و اصحاب امام علیه‌السلام باشد؛ بلکه فقط تا این حد مى رساند که او از حضرت امام علیه‌السلام روایت نقل کرده است؛ البته احتمال دارد از محضر امام هم بهره برده و یا آن که نقل روایات وى از امام علیه‌السلام به صورت مکاتبه و نامه‌نگارى - که در آن روزگار مرسوم و رائج بود - بوده است.

محمد بن علی بن محبوب از نظر دانشمندان

اکثر تراجم نویسان از این محدث به نیکى ستوده اند و او را به شمار فقیهان و محدثان درجه اول شیعه آورده اند. نجاشى، رجال شناس نامى شیعه، مى گوید: «محمد بن على بن محبوب، در عصر خود بزرگ قمیین بود و مردى بود مورد اطمینان، بصیر، فقیه در دین و داراى اعتقادات صحیح».[۲۹]

این عالى ترین و زیباترین، ستایشى است که در شأن و منزلت قامت بلند و رساى فقه و حدیث شیعه، گفته شده؛ و اصل و اساس گفته ها و نظرات تمام تراجم‌نویسان همانند علامه حلى، علامه ممقانى و علامه خوئى و دیگران از همین کلام نجاشى، شکل گرفته است.

موضوع روایات

نکته دیگرى که درباره این روایتگر اخبار و روایات شیعه، قابل ذکر است، آن که او یک فقیه دین‌شناس بود. لذا روایاتش بیشتر صبغه فقهى دارد و در تمام ابواب فقه از این بزرگمرد روایت نقل مى کنند. مرحوم آقاى خوئى در پایان ج ۱۷ از کتاب معجم الرجال خود، همه روایات و اخبار او را در تمامى ابواب فقه، از کتاب هاى چهارگانه شیعه در چند صفحه نقل مى کند.[۳۰] مطلب مذکور از بررسى آن روایات بدست آمده است. به طور کلى روایاتى که از ایشان منقول است، در مباحث مربوط به فقه عملى و روش و رفتار یک مسلمان در زندگانى فردى خلاصه مى شود.

تألیف محمد بن علی بن محبوب

این محدث جلیل، در حوزه اعتقاد به ولایت امامان شیعه از جایگاه بس رفیع و بلندى برخوردار است. روایات زیادى که از او به عنوان یک میراث فرهنگى گرانبها به دست ما رسیده، گویاى این حقیقت انکارناپذیر است. محقق توانا، آقاى خوئى مى گوید: «محمد بن على بن محبوب قمى ۱۱۱۸ روایت نقل کرده است» سپس ایشان تمام آن‌ها را همراه با آدرس در کتاب خود مى آورد.[۳۱]

این مرد حقیقت طلب و عاشق آثار اهل بیت علیهم‌السلام، کتاب هاى زیادى تألیف کرده از جمله: کتاب النوادر؛ جنائز؛ زکوة؛ صوم؛ حج؛ نکاح؛ رضاع؛ طلاق؛ دیات؛ ثواب؛ ضیاء و نور؛ زمرد؛ زبرجد؛ و تولد.[۳۲]

ابن ادریس حلى، فقیه بزرگ شیعه، در کتاب سرائر مى گوید: «یکى از کتاب‌هائى که این احادیث را از آن نقل مى کنیم، کتاب نوادر مصنفین تألیف و تصنیف محمد بن على بن محبوب اشعرى جوهرى قمى است. این کتاب به دست خط شیخ طوسى به دست من رسیده است، من این اخبار را از این کتاب نقل مى کنم».[۳۳]

گلچینى از اخبار کتاب النوادر

شأن بلال:

ابن محبوب به واسطه از رسول اکرم صلی الله علیه و آله نقل مى کند که فرمودند: «من در روز قیامت محشور شده، بر براق مى نشینم و حضرت زهرا سلام الله علیها بر ناقه من، به نام «غضباء» و بلال نیز در حالى محشور مى شود که بر یکى از شتران بهشت سوار شده و اذان مى گوید: «اشهد ان لا اله الا اللّه و اشهد ان محمداً رسول اللّه» و در این حال او را با حله هاى بهشتى مى پوشانند».[۳۴]

ذکر خدا:

وى با واسطه از امام صادق علیه‌السلام روایت مى کند که آن امام فرمودند: «سبحان الله کلمه اى است که آسان تر بر زبان جارى مى شود». راوى مى گوید: «به امام گفتم: آیا مى توانم در رکوع و سجود «لا اله الا اللّه، الحمدللّه و اللّه اکبر بگویم؟» امام فرمودند: «بله، همه این ها ذکر خداست».[۳۵]

اهمیت نماز در اول وقت:

باز با واسطه از امام صادق علیه‌السلام نقل مى کند که امام علیه‌السلام فرمودند: «فضیلت نماز اول وقت، براى مؤمن از فرزند و ثروت بهتر است».[۳۶]

اذان:

از امام صادق علیه‌السلام با واسطه روایت مى کند که حضرت فرمودند: «وقتى که اذان مى گوئى، صدایت را بلند کن؛ زیرا به همان اندازه اى که صدایت بلندتر و فراگیرتر شود، خداوند به تو ثواب عطا مى کند».[۳۷]

جمع بین دو سوره در نماز:

از امام باقر علیه‌السلام نقل مى کند که حضرت فرمودند: «در نمازهاى واجب کراهت دارد که نمازگزار بین دو سوره جمع کند و اما در نمازهاى مستحبى اشکال و مانعى ندارد».[۳۸]

لعن بنى امیه:

از حضرت باقر علیه‌السلام روایت مى کند که امام علیه‌السلام فرمودند: «هر وقت از نماز فارغ شدى، بنى‌امیه را لعنت کن و این کار را فراموش مکن».[۳۹]

صوت زیبا در قرائت قرآن:

با واسطه از معاویة بن عمار و او از امام صادق علیه‌السلام روایت مى کند که به امام علیه‌السلام گفتم: «مردى قرائت قرآن و دعا به دلش نمى نشیند؛ مگر این که با صداى بلند بخواند». امام علیه‌السلام فرمودند: «اشکالى ندارد، امام على بن الحسین علیه‌السلام، خوش صداترین قارى قرآن بود. قرآن را به گونه اى بلند مى خواند که همه اهل خانه مى شنیدند. امام باقر علیه‌السلام هم خوش صداترین بود و هنگام خواندن قرآن آن را با صوت زیبا تلاوت مى کرد. شب ها که براى نماز برمى خواست، صدایش را براى تلاوت قرآن بلند مى کرد، به طورى که رهگذرانى که از کوچه مى گذشتند، سقاها و آب‌آوران مدینه، همه مى ایستادند و به تلاوت آن حضرت گوش مى سپردند».[۴۰]

شک در وضوء:

با واسطه از امام ششم علیه‌السلام روایت مى کند که از آن حضرت علیه‌السلام سؤال شد: «نمازگزارى که بعد از اتمام نماز، شک مى کند آیا نماز را با وضو خوانده یا بدون وضو، چه وظیفه اى دارد؟» امام علیه‌السلام در پاسخ فرمودند: «نمازش صحیح بوده، و لازم نیست آن را دوباره بخواند».[۴۱]

حال مختار در قیامت:

باز با واسطه از حضرت امام جعفرصادق علیه‌السلام نقل مى کند که فرمودند: وقتى پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله بر پل صراط عبور مى کند، پشت سر ایشان على علیه‌السلام است و به دنبال امام على علیه‌السلام، حضرت امام حسن علیه‌السلام و پشت سر امام حسن علیه‌السلام، امام حسین علیه‌السلام. هنگامى که آن‌ها به وسط پل صراط مى رسند، مختار فریاد مى زند: «اى ابا عبدالله! در دنیا به خونخواهى تو قیام کردم و انتقام خونت را از قاتلانت گرفتم» (یعنى مرا از آتش جهنم خلاص کن). پیامبر صلی الله علیه و آله به امام حسین علیه‌السلام مى فرمایند: «جواب او را بده». در این هنگام امام حسین علیه‌السلام، چونان عقابى که بر صید فرو مى نشیند، داخل آتش مى شود و مختار را از آتش بیرون مى آورد. حال آن که اگر قلب مختار را مى شکافت، محبت آن دو (اولى و دومى) را در جان او مى یافت.[۴۲]

شأن پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله:

با واسطه از حضرت امام باقر علیه‌السلام حکایت مى کند که: «وقتى در شب معراج پیامبر صلی الله علیه و آله به بیت المعمور رسیدند، جبرئیل اذان و اقامه گفت، پیامبر صلی الله علیه و آله جلو ایستادند و فرشتگان و انبیاء پشت سر رسول اکرم صلی الله علیه و آله صف کشیدند...».[۴۳]

دعائى براى برطرف شدن غم و اندوه:

با واسطه از حضرت صادق علیه‌السلام روایت مى کند که فرمودند: هر وقت تو را غم و اندوه فراگرفت، دست خویش را بر سجده گاهت بگذار، سپس همان دست را ابتدا به قسمت چپ صورت و آن‌گاه به پیشانى و طرف راست صورت، بکش. بعد این دعا را بخوان: «بسم اللّه، لا اله الا هو عالم الغیب والشهادة، الرحمن الرحیم، اللّهم اذهب عنى بالهموم والحزن» و تا سه مرتبه این دعا را تکرار کن.[۴۴]

وفات محمد بن علی بن محبوب

این محدث بزرگ و جلیل القدر، بعد از تلاش هاى مستمر و پیگیر در راه گسترش اخبار، آرمان‌ها و اندیشه هاى امامان شیعه که تمثل راستین اسلام ناب هستند، زحمات فراوانى را در این راه مقدس متحمل شد و بعد از عمرى غوطه‌ورى در روایات اهل بیت علیهم‌السلام، جان تشنه اش را در زلال معارف آل طه سیراب کرد. سرانجام مرغ جان آن بزرگ از قالب تن رها گشت و با پر کشیدن به سراى جاوید، روح مقدس عاشقش به جوار معشوق شتافت. تاریخ رحلت و این که این ستاره آسمانى در کدامین نقطه جهان افول کرده است، مشخص نیست. روح این پیرو راستین ائمه شیعه، شاد باد و راهشان پر رهرو.

پانویس

  1. معجم رجال الحدیث، ج ۱۷، ص ۹؛ جامع الروات، ج ۲، ص ۱۵۶.
  2. معجم رجال الحدیث، ج ۱۷، ص ۷ و ۱۰.
  3. تنقیح المقال، علامه ممقانى، ج ۳، ص ۲۲۶؛ وسائل الشیعه، ج ۲۰، ص ۳۵۶.
  4. رجال، کشى، ج ۲، ص ۸۶۵.
  5. الفهرست، ابن ندیم، ص ۱۸۸.
  6. مروج الذهب، ج ۴، ص ۶۲.
  7. تاریخ الاسلام، ذهبى، بین سال‌هاى ۲۲۱ تا ۲۳۰.
  8. وفیات الاعیان، ج ۱، ص ۸۲ و ج ۴، ص ۷۳.
  9. اعیان الشیعه، ج ۸، ص ۴۶۳.
  10. لغت نامه دهخدا، ماده ابوسعید.
  11. معجم البلدان، ج ۲، ص ۲۵۰، ماده کرج.
  12. نک: مجالس المؤمنین، ج ۲، ص ۴۰۵؛ الکنى والالقاب، ج ۱، ص ۶۸؛ هدیة الاحباب، ص ۱۶؛ اطلاعات، عمید، ص ۸۰؛ الکامل، ابن اثیر جوزى، ج ۵، ص ۵۱۶؛ ریحانة الادب؛ ج ۵، ص ۶۵، چاپ دارالکتب اسلامیه.
  13. معجم رجال الحدیث، ج ۱۷، ص ۱۰؛ تنقیح المقال، ج ۳، ص ۱۰۶.
  14. تنقیح المقال، ج ۲، ص ۱۳۹؛ و نیز در این باره، به مقاله اینجانب در جلد ششم، ص ۷۱ «ستارگان حرم» مراجعه شود.
  15. معجم رجال الحدیث.
  16. تنقیح المقال، ج ۱، ص ۹۰.
  17. خلاصه، علامه، ص ۳۷؛ رجال، کشى، ج ۲، ص ۸۵۱؛ الفهرست، شیخ طوسى، ص ۴۶؛ تنقیح المقال، ج ۱، ص ۳۰۴.
  18. معجم الرجال، ج ۱۷، ص ۱۱؛ تنقیح المقال، ج ۲، ص ۲۹۱.
  19. رجال، نجاشى، ص ۲۵۰؛ خلاصه، علامه، ص ۱۵۷؛ اصول کافى مقدمه، ج ۱، ص ۱۸؛ تنقیح المقال، ج ۳، ص ۱۹۹.
  20. رجال، نجاشى، ص ۶۷؛ علامه، ص ۶۵؛ معالم العلماء، ابن شهر آشوب، ص ۱۲.
  21. رجال، شیخ، ص ۴۲۸.
  22. همان، ص ۴۴۴. (کان من القواد)
  23. رجال، نجاشى، ص ۶۷؛ رجال، شیخ، ص ۴۴۴؛ تنقیح المقال، ج ۱، ص ۴۸؛ خلاصه، علامه، ص ۱۶.
  24. الفهرست، شیخ طوسى، ص ۱۴۵.
  25. رجال، نجاشى، ص ۱۸۵؛ الغیبة، شیخ طوسى، ص ۱۸۸.
  26. رجال، شیخ طوسى، ص ۴۹۴.
  27. معجم الرجال، ج ۱۷، ص ۹؛ (روى عن الفقیه علیه السلام).
  28. المناقب، ابن شهر آشوب، ج ۴، ص ۴۰۱؛ تنقیح المقال، ج ۱، ص ۱۸۵؛ معجم الرجال، ج ۱۷، ص ۹.
  29. رجال، نجاشى، ص ۶۷؛ (شیخ القمیین فى زمانه، ثقة، عین، فقیه، صحیح المذهب).
  30. معجم الرجال، ج ۱۷، ص ۳۳۳.
  31. معجم الرجال، ج ۱۷، ص ۳۳۳.
  32. رجال، نجاشى، ص ۲۴۱؛ الفهرست، شیخ، ص ۱۴۵.
  33. سرائر، مستطرفات، ابن ادریس، ج ۳، ص ۶۰۱، چاپ جامعه مدرسین.
  34. همان، ص ۶۰۲.
  35. همان، ص ۶۰۳.
  36. التهذیب، شیخ طوسى، ج ۲، ص ۴۰.
  37. همان، ص ۵۸.
  38. همان، ص ۷۱.
  39. همان، ص ۱۰۹.
  40. سرائر، مستطرفات، ج ۳، ص ۶۰۴.
  41. التهذیب، شیخ طوسى، ج ۱، ص ۱۰۱.
  42. تهذیب الاحکام، شیخ طوسى، ج ۱، ص ۴۶۷.
  43. همان، ج ۲، ص ۱۲۵.
  44. همان، ج ۲، ص ۱۱۲.

منبع

ابوالحسن ربانى صالح‌آبادى، ستارگان حرم، جلد 7