اکمال دین: تفاوت بین نسخه‌ها

از دانشنامه‌ی اسلامی
پرش به ناوبری پرش به جستجو
 
(۲ نسخه‌ٔ میانی ویرایش شده توسط ۲ کاربر نشان داده نشده)
سطر ۱: سطر ۱:
{{عالی}}
+
{{خوب}}
 
{{مدخل دائرة المعارف|[[دائرة المعارف قرآن کریم]]}}
 
{{مدخل دائرة المعارف|[[دائرة المعارف قرآن کریم]]}}
 +
'''«اِکمال دین»''' از مفاهیم [[قرآن|قرآنی]] به معنای کامل‌کردن [[دین]] است. اکمال و اتمام دین، بر اساس «[[آیه اکمال]]» و [[شأن نزول]] آن، با اعلام [[ولایت]] [[امام علی]] (علیه‌السلام) توسط [[پیامبر اکرم]] (صلی الله علیه وآله) در [[غدیر خم]] و در سال دهم هجری تحقق یافت.
  
کامل کردن دین با اعلام ولایت [[امیرمؤمنان]]، [[علی بن ابی‌طالب]](علیه السلام)
+
==واژه‌شناسی==
 +
«اکمال» مصدر باب افعال و از ریشه «ک.م.ل» است. کمال در لغت به معنای تمامیت و تحقق همه اجزای یک شیء<ref>. المصباح، ص ۵۴۱، «کمل».</ref> است، به‌گونه‌ای که آنچه غرض از شیء در آن است حاصل شود<ref>. مفردات، ص ۷۲۶، «کمل».</ref>؛ نیز به معنای آراسته شدن به صفات در حدّ خود و رسا شدن<ref>. نثر طوبی، ج ۲، ص ۳۴۶.</ref> دانسته شده است.
  
==واژه شناسی==
+
غالب لغویان کمال را به معنای تمام دانسته‌اند<ref>. لسان العرب، ج ۱۲، ص ۱۵۷؛ مقاییس اللغه، ج ۵، ص ۱۳۹؛ تاج العروس، ج ۱۵، ص ۶۶۷، «کمل».</ref>؛ ولی می‌توان گفت گرچه معنای کمال و تمام به هم نزدیک و هر دو به معنای تحقق همه اجزای چیزی هستند؛ اما تمام در جایی به‌کار می‌رود که اجزای شیء به تنهایی اثری نداشته و اثر بر مجموع اجزای آن مترتب است؛ مانند یک روز [[روزه]] که اجزای آن همه یک روز را فرامی‌گیرد و اگر یک جزء آن مفقود شود یعنی شخص در بخشی از روز مرتکب مفطرات گردد، کل روزه باطل شده و بخشهای دیگر آن نیز بی‌اثر می‌شود، و کمال در جایی به‌کار می‌رود که هر یک از اجزا اثر خود را دارند و مجموع اجزا نیز اثر خود را دارد؛ مانند روزه‌های ماه [[رمضان]] که هریک از آنها و همچنین مجموع آنها، هر یک اثر ویژه خود را دارد.<ref>. المیزان، ج ۵، ص ۱۷۹-۱۸۰؛ نثر طوبی، ج ۲، ص ۳۴۶.</ref> برخی گفته‌اند: اختلاف کمال و تمام با یکدیگر اختلاف کیفی و کمی است، زیرا تمام مربوط به کمیت و کمال مربوط به کیفیت است<ref>. مجموعه آثار، ج ۴، ص ۸۸۹-۸۹۰، «امامت».</ref> و ابتدا شیء با فراهم شدن اجزائش تمام شده و سپس با افزوده شدن خصوصیات و محسنات دیگری کامل می‌شود، بنابراین، کمال مرتبه‌ای پس از مرتبه تمامیت اجزاء است.<ref>. التحقیق، ج ۱۰، ص ۱۱۲-۱۱۳، «کمل».</ref> برخی نیز گفته‌اند: کمال شیء این است که مقصود از آن حاصل شود و تمام شیء این است که به چیزی خارج از خودش نیاز نداشته باشد.<ref>. نثر طوبی، ج ۲، ص ۳۴۶؛ مفردات، ص ۱۶۸ و ۷۲۶، «تمّ» و «کمل».</ref>
«اکمال» مصدر باب افعال و از ریشه «ک  م  ل» است. کمال در لغت به معنای تمامیت و تحقق همه اجزای یک شیء<ref>. المصباح، ص 541، «کمل».</ref> است، به‌گونه‌ای که آنچه غرض از شیء در آن است حاصل شود<ref>. مفردات، ص 726، «کمل».</ref>؛ نیز به معنای آراسته شدن به صفات در حدّ خود و رسا شدن<ref>. نثر طوبی، ج 2، ص 346.</ref> دانسته شده است. غالب لغویان کمال را به معنای تمام دانسته‌اند<ref>. [[لسان العرب]]، ج 12، ص 157؛ [[مقاییس اللغه]]، ج ص 139؛ تاج العروس، ج 15، ص 667، «کمل».</ref>؛ ولی می‌توان گفت گرچه معنای کمال و تمام به هم نزدیک و هر دو به معنای تحقق همه اجزای چیزی هستند؛ اما تمام در جایی به‌کار می‌رود که اجزای شیء به تنهایی اثری نداشته و اثر بر مجموع اجزای مترتب است؛ مانند یک روز روزه که اجزای آن همه یک روز را فرامی‌گیرد و اگر یک جزء آن مفقود شود یعنی شخص در بخشی از روز مرتکب مفطرات گردد، کل روزه باطل شده و بخشهای دیگر آن نیز بی‌اثر می‌شود، و کمال در جایی به‌کار می‌رود که هر یک از اجزا اثر خود را دارند و مجموع اجزا نیز اثر خود را دارد؛ مانند روزه‌های ماه رمضان که هریک از آنها و همچنین مجموع آنها، هر یک اثر ویژه خود را دارد.<ref>. [[المیزان]]، ج ص 179  180؛ [[نثر طوبی]]، ج ص 346.</ref> برخی گفته‌اند:اختلاف کمال و تمام با یکدیگر اختلاف کیفی و کمی است، زیرا تمام مربوط به کمیت و کمال مربوط به کیفیت است<ref>. مجموعه آثار، ج ص 889  890، «امامت».</ref> و ابتدا شیء با فراهم شدن اجزائش تمام شده و سپس با افزوده شدن خصوصیات و محسنات دیگری کامل می‌شود، بنابراین، کمال مرتبه‌ای پس از مرتبه تمامیت اجزاء است.<ref>. التحقیق، ج 10، ص 112  113، «کمل».</ref> برخی نیز گفته‌اند:کمال شیء این است که مقصود از آن حاصل شود و تمام شیء این است که به چیزی خارج از خودش نیاز نداشته باشد.<ref>. نثر طوبی، ج ص 346؛ مفردات، ص 168، 726، «تمّ» و «کمل».</ref>
 
  
 +
«[[دین]]» در اصطلاح، جمیع آنچه [[خدا]] به قیام بر آن امر کرده<ref>. التبیان، ج ۳، ص ۴۳۴.</ref> و مجموع عقاید و [[احکام]] تشریع شده از سوی خداوند است<ref>. تفسیر المنار، ج ۶، ص ۱۶۶؛ التحریر والتنویر، ج ۶، ص ۱۰۳؛ المیزان، ج ۵، ص ۱۸۰.</ref> و بنابراین «اکمال دین»، کامل کردن آن با افزودن فریضه‌ای به آن است و مقتضای باب اِفعال آن است که این کامل کردن به صورت دفعی باشد؛ نه تدریجی.<ref>. المیزان، ج ۵، ص ۱۸۰.</ref>
  
== دین در اصطلاح==
+
به عقیده دانشمندان [[شیعه]]، عامل اکمال دین، [[خداوند]] است که با جعل [[ولایت]] [[اهل بیت]](علیهم السلام) دین مسلمانان را کامل کرد و به این ترتیب اسم شریف «مکمّل الدین» به منصه ظهور رسید.<ref>. اقبال الاعمال، ج ۳، ص ۳۲۹؛ المقام الاسنی، ج ۱، ص ۹۸؛ جنة الامان، ص ۳۵۹.</ref>
  
«دین» در اصطلاح، جمیع آنچه خدا به قیام بر آن امر کرده<ref>. التبیان، ج 3، ص 434.</ref> و مجموع عقاید و احکام تشریع شده از سوی خداوند است<ref>. تفسیر المنار، ج 6، ص 166؛ التحریر والتنویر، ج 6، ص 103؛ المیزان، ج 5، ص 180.</ref> و «اکمال دین»، کامل کردن آن با افزودن فریضه‌ای به آن است و مقتضای باب اِفعال آن است که این کامل کردن به صورت دفعی باشد؛ نه تدریجی.<ref>. المیزان، ج 5، ص 180.</ref>
+
به موضوع اکمال دین در [[قرآن]] تنها یک بار و در آیه ۳ [[سوره مائده]]: {{متن قرآن|«الْیوْمَ أَکمَلْتُ لَکمْ دِینَکمْ...»}} تصریح شده است، گرچه در آیات متعددی مانند ۵۵ و ۶۷ سوره مائده و ۵۹ [[سوره نساء]]، ولایت [[امیرالمؤمنین|امیرمؤمنان]](علیه السلام) و دیگر اهل‌بیت(علیهم السلام) بیان شده است.
  
به عقیده دانشمندان شیعه عامل اکمال دین خداوند است که با جعل[[ ولایت]] اهل بیت(علیهم السلام)دین مسلمانان را کامل کرد و به این ترتیب اسم شریف «مکمّل الدین» به منصه ظهور رسید.<ref>. اقبال الاعمال، ج 3، ص 329؛ المقام الاسنی، ج 1، ص 98؛ جنة الامان، ص 359.</ref> به موضوع اکمال دین در قرآن تنها یک بار و در آیه 3 مائده/5:{{متن قرآن|«الیَومَ اَکمَلتُ لَکُم دینَکُم...»}} تصریح شده است، گرچه در آیات متعددی مانند 55 و 67 مائده/5 و 59 نساء/4، ولایت امیرمؤمنان(علیه السلام) و دیگر اهل‌بیت(علیهم السلام)بیان شده است.
+
==معنای اکمال دین و زمان آن==
  
==تبیین اکمال دین و عامل و زمان آن:==
+
بر پایه مبانی پذیرفته شده در [[عرفان]] و [[حکمت]] اسلامی می‌توان گفت [[دین]] دارای دو وجهه ظاهری و باطنی است: وجهه باطنی دین که جنبه «یلی الحقی» آن است، فراتر از زمان و مکان و امری غیر تدریجی است، ازاین‌رو همواره کامل بوده و نقصی در آن راه ندارد؛ ولی وجهه ظاهری دین که جنبه «یلی‌ الخلقی» آن است امری تدریجی بوده و در ابتدا ناقص است و با نزول همه معارف و [[احکام]] آن کامل می‌گردد، تا بین ظاهر و باطن دین مطابقت حاصل شود. وجهه باطنی دین که نزد خداست، یکی بیش نیست و آن همان [[اسلام]] است: {{متن قرآن|«إِنَّ الدِّینَ عِنْدَ اللَّهِ الْإِسْلَامُ»}} ([[سوره آل عمران|آل‌عمران]]/۳،۱۹) و در زمانهای مختلف به صورت [[شریعت|شرایع]] گوناگون ظهور می‌یابد؛ بنابراین، بحث اکمال دین در خصوص وجهه ظاهری دین و در دو جهت قابل پیگیری است: ۱. در مقایسه شرایع با یکدیگر. ۲. در شریعت خاص مانند اسلام، با توجه به نزول تدریجی معارف و احکام آن. این مطلب را احتمالا بتوان از تعابیر {{متن قرآن|«لَکمْ دِینَکمْ»}} و {{متن قرآن|«عَلَیکمُ»}} در آیه مورد بحث استفاده کرد.
  
بر پایه مبانی پذیرفته شده در [[عرفان]] و [[حکمت اسلامی]] می‌توان گفت دین دارای دو وجهه ظاهری و باطنی است:وجهه باطنی دین که جنبه «یلی الحقی» آن است، فراتر از زمان و مکان و امری غیر تدریجی است، ازاین‌رو همواره کامل بوده و نقصی در آن راه ندارد؛ ولی وجهه ظاهری دین که جنبه «یلی‌الخلقی» آن است امری تدریجی بوده و در ابتدا ناقص است و با نزول همه معارف و احکام آن کامل می‌گردد، تا بین ظاهر و باطن دین مطابقت حاصل شود. وجهه باطنی دین که نزد خداست، یکی بیش نیست و آن همان اسلام است:{{متن قرآن|«اِنَّ الدِّینَ عِندَ اللّهِ الاِسلم»}} (آل‌عمران/3،19) و در زمانهای مختلف به صورت شرایع گوناگون ظهور می‌یابد، بنابراین، بحث اکمال دین در خصوص وجهه ظاهری دین و در دو جهت قابل پیگیری است:1. در مقایسه شرایع با یکدیگر. 2. در شریعت خاص؛ مانند اسلام، با توجه به نزول تدریجی معارف و احکام آن. این مطلب را احتمالا بتوان از تعابیر {{متن قرآن|«لکم» «دینکم»}} و{{متن قرآن|«علیکم»}} در آیه محوری بحث استفاده کرد.
+
دین اسلام (در وجهه ظاهری آن) پیوسته مورد تهدید کافران بوده است: {{متن قرآن|«الْیوْمَ یئِسَ الَّذِینَ کفَرُوا مِنْ دِینِکمْ»}} ([[سوره مائده]]/۵،۳) روز نزول این [[آیه]]، چنان‌که از خود آن برمی‌آید، زمان ناامیدی کافران و ایمن شدن مسلمانان از آنان است، بنابراین تا آن روز کافران به نابودی اسلام امیدوار بوده و برای آن نقشه می‌کشیدند، به‌گونه‌ای که شایسته بود مؤمنان ازاین نقشه‌ها برحذر باشند. (آل‌عمران/۳، ۶۹؛ [[سوره بقره|بقره]]/۲،۱۰۹؛ [[سوره صف|صفّ]]/۶۱،۹) این نقشه‌ها از تلاش برای رخنه‌کردن در اراده و همت [[رسول اکرم]](صلی الله علیه وآله) و تضعیف آن آغاز شد: {{متن قرآن|«وَدُّوا لَوْ تُدْهِنُ فَیدْهِنُونَ»}} ([[سوره قلم|قلم]]/۶۸،۹؛ نیز [[سوره اسراء|اسراء]]/۱۷،۷۴؛ [[سوره کافرون|کافرون]]/۱۰۹، ۱-۳) و همچنان ادامه داشت تا نوبت به آخرین امید آنان برای نابودی دین رسید و آن اینکه پیامبر(صلی الله علیه وآله) فرزندی ندارد و با مرگ وی دوران دعوت و دین او نیز سپری خواهد شد. در آیه ۳ [[سوره کوثر]] به این امید آنان اشاره شده است: {{متن قرآن|«إِنَّ شَانِئَک هُوَ الْأَبْتَرُ»}} قدرت و شوکت اسلام، کافران را در همه آرزوهایشان ناکام و ناامید کرده بود، به جز واپسین خواسته آنان که هنوز به آن امید بسته بودند و تنها در صورتی این آرزو نیز به یأس می‌گرایید که خداوند برای دین خود [[امام|امامی]] نصب کند که در حفظ و تدبیر امر دین و ارشاد امت اسلامی جانشین رسول اکرم(صلی الله علیه وآله) باشد تا بدین وسیله دین از مرحله قیام به حامل شخصی به مرحله قیام به حامل نوعی خارج شده و با تبدیل شدن صفت حدوث آن به صفت بقاء کامل گردد: {{متن قرآن|«الْیوْمَ أَکمَلْتُ لَکمْ دِینَکمْ...»}} ([[سوره مائده|مائده]]/۵،۳).<ref>. المیزان، ج۵، ص۱۷۵-۱۷۶؛ نمونه، ج۴، ص۲۶۴ ۲۶۵؛ مجموعه آثار، ج ۴، ص ۸۹۸، «امامت».</ref>
  
دین اسلام (در وجهه ظاهری آن) پیوسته مورد تهدید کافران بوده است:{{متن قرآن|«الیَومَ یئِسَ الَّذینَ کَفَروا مِن دینِکُم»}} ([[سوره مائده]]/5،3) روز نزول این آیه، چنان‌که از خود آن برمی‌آید زمان ناامیدی کافران و ایمن شدن مسلمانان از آنان است، بنابراین تا آن روز کافران به نابودی اسلام امیدوار بوده و برای آن نقشه می‌کشیدند، به‌گونه‌ای که شایسته بود مؤمنان ازاین نقشه‌ها برحذر باشند. (آل‌عمران/3، 69؛ بقره/2،109؛ صفّ/61،9) این نقشه‌ها از تلاش برای رخنه‌کردن در اراده و همت رسول‌اکرم(صلی الله علیه وآله) و تضعیف آن آغاز شد:{{متن قرآن|«ودّوا لَو تُدهِنُ فَیُدهِنون»}} (قلم/68،9 و نیز [[سوره اسراء]]/17،74؛ [[سوره کافرون]]/109، 1  3) و همچنان ادامه داشت تا نوبت به آخرین امید آنان برای نابودی دین رسید و آن اینکه پیامبر(صلی الله علیه وآله)فرزندی ندارد و با مرگ وی دوران دعوت و دین او نیز سپری خواهد شد. در آیه 3 کوثر/108 به این امید آنان اشاره شده است:{{متن قرآن|«اِنَّ شانِئَکَ هُوَ الاَبتَر»}} قدرت و شوکت اسلام، کافران را در همه آرزوهایشان ناکام و ناامید کرده بود، به جز واپسین خواسته آنان که هنوز به آن امید بسته بودند و تنها در صورتی این آرزو نیز به یأس می‌گرایید که خداوند برای دین خود امامی نصب کند که در حفظ و تدبیر امر دین و ارشاد امت اسلامی جانشین رسول اکرم(صلی الله علیه وآله) باشد تا بدین وسیله دین* از مرحله قیام به حامل شخصی به مرحله قیام به حامل نوعی خارج شده و با تبدیل شدن صفت حدوث آن به صفت بقاء کامل گردد:{{متن قرآن|«الیَومَ اَکمَلتُ لَکُم دینَکُم...»}} ([[سوره مائده]]/5،3)<ref>. المیزان، ج5، ص175 176؛ نمونه، ج4، ص264 265؛ مجموعه آثار، ج 4، ص 898، «امامت».</ref> نکته شایان توجه در این خصوص آن است که دین و قرآن، برنامه زندگی انسانها و راه سعادت آنهاست و هر برنامه‌ای به مجری نیاز دارد؛ ولی هرکسی نمی‌تواند مجری قرآن و دین باشد، بلکه تنها کسی می‌تواند چنین امر خطیری را بر عهده گیرد که تکویناً با قرآن و دین پیوند عمیقی داشته و در حقیقت، خود، قرآن و دین مجسّم باشد. چنین شخصی در زمان حیات رسول اکرم(صلی الله علیه وآله)خود ایشان بود و پس از آن حضرت، تنها امیرمؤمنان، امام علی*(علیه السلام) و فرزندان معصوم ایشان از چنین خصوصیتی برخوردارند، ازاین‌رو براساس روایات قطعی و متواتر، رسول اکرم(صلی الله علیه وآله)علی بن ابی‌طالب(علیه السلام) را به عنوان جانشین خود به مردم معرفی کرد<ref>. الغدیر، ج ص 14  293.</ref> و به اتفاق جمیع مسلمانان، کسی به جز امیرمؤمنان(علیه السلام) به عنوان جانشین پیامبر اکرم(صلی الله علیه وآله)نصب نشده است، بنابراین و با توجه به خصوصیت باب اِفعال که دفعی بودن است، اکمال دین به‌معنای افزودن فریضه‌ای به‌مجموعه معارف و احکام دین است که با آن دین الهی کامل گشت و آن فریضه ولایت* امیرمؤمنان، علی(علیه السلام)است که در ادامه آیه با تعبیر «اتمام نعمت» به آن اشاره شده است:{{متن قرآن|«... و اَتمَمتُ عَلَیکُم نِعمَتی»}} (مائده/5،3) توضیح آنکه نعمت امری نسبی و عبارت از چیزی است که با طبع شیء سازگار باشد و براساس دسته‌ای از آیات قرآن، بیشتر اشیا یا همه آنها نسبت به یکدیگر نعمت هستند، زیرا میان آنها در نظام تدبیر، سازگاری و هماهنگی است:{{متن قرآن|«و اِن تَعُدّوا نِعمَتَ اللّهِ لا تُحصوها»}} (ابراهیم/14،34 و نیز ر.ک:[[سوره لقمان]]/31،20) از سوی دیگر برخی آیات بعضی از اشیا را شرّ دانسته است:{{متن قرآن|«ولا یَحسَبَنَّ الَّذینَ کَفَرُوا اَنَّما نُملی لَهُم خَیرٌ لاَِنفُسِهِم اِنَّما نُملی لَهُم لِیَزدادُوا اِثمًا...»}} ([[سوره آل‌عمران]]/3،178 و نیز ر.ک:عنکبوت/29،64؛ آل‌عمران/3،197) جمع میان این دو دسته آیات باتوجه به آیاتی دیگر، آن است که هرچه موافق با غرض الهی از آفرینش انسان بوده و وی را در مسیر عبودیت:{{متن قرآن|«وماخَلَقتُ الجِنَّ والاِنسَ اِلاّ لِیَعبُدون»}} ([[سوره ذاریات]]/51،56) و رسیدن به سعادت یاری کند نعمت* است و همان چیز اگر انسان را از سعادت و عبودیت دور کند نقمت است، بنابراین، اشیا به‌خودی خود نه نعمت محسوب می‌شوند و نه نقمت و نعمت بودن آنها از جهت اشتمال آنها بر روح عبودیت و دخول در ربوبیت الهی (ولایت) است، پس نعمت حقیقی همان ولایت است و هر چیزی با اشتمال بر درجه‌ای از ولایت، نعمت می‌شود. ولایت الهی نسبت به تدبیر امور دینی انسانها، بدون ولایت رسول اکرم(صلی الله علیه وآله) و ولایت اولواالامر*(علیهم السلام)ناقص است ([[سوره نساء]]/4،59؛ مائده/5،55)، ازاین‌رو و با توجه به معنای لغوی «تمام» و تفاوت آن با «کمال»، ولایت الهی که همان تدبیر امور دین است، امری واحد و دارای سه جزء ولایت خدا، ولایت رسول اکرم(صلی الله علیه وآله)، ولایت اهل‌بیت(علیهم السلام)است. این امر تا پیش از نزول آیه 3 مائده/5، ناقص بود و با اعلام ولایت امیرمؤمنان، علی(علیه السلام) تمام شد، زیرا ولایت خدا و ولایت پیامبر اکرم(صلی الله علیه وآله)تنها تا زمان نزول وحی کافی بود و برای دورانهای بعدی کفایت نمی‌کرد.<ref>. المیزان، ج 5، ص 180  181.</ref> در روایاتی از اهل‌بیت(علیهم السلام) ولایت آخرین فریضه الهی دانسته شده که پس از آن هیچ فریضه دیگری نازل نشده است.<ref>. [[الکافی]]، ج 1، ص 345؛ [[مجمع‌البیان]]، ج3، ص274.</ref>
+
نکته شایان توجه در این خصوص آن است که دین و [[قرآن]]، برنامه زندگی انسانها و راه سعادت آنهاست و هر برنامه‌ای به مجری نیاز دارد؛ ولی هرکسی نمی‌تواند مجری قرآن و دین باشد، بلکه تنها کسی می‌تواند چنین امر خطیری را بر عهده گیرد که تکویناً با قرآن و دین پیوند عمیقی داشته و در حقیقت، خودش قرآن و دین مجسّم باشد. چنین شخصی در زمان حیات رسول اکرم(صلی الله علیه وآله) خود ایشان بود و پس از آن حضرت، تنها امیرمؤمنان [[امام علی]] (علیه السلام) و فرزندان [[معصوم]] ایشان از چنین خصوصیتی برخوردارند، ازاین‌رو براساس روایات قطعی و [[متواتر]]، رسول اکرم(صلی الله علیه وآله) علی بن ابی‌طالب(علیه السلام) را به عنوان جانشین خود به مردم معرفی کرد<ref>. الغدیر، ج ۱، ص ۱۴-۲۹۳.</ref> و به اتفاق جمیع مسلمانان، کسی به جز امیرمؤمنان(علیه السلام) به عنوان جانشین پیامبر اکرم(صلی الله علیه وآله) نصب نشده است.  
  
مفسران شیعه<ref>. الکاشف، ج3، ص13؛ [[الغدیر]]، ج1، ص230؛ نمونه، ج 4، ص264.</ref> براساس عمده روایات اهل بیت(علیهم السلام)<ref>. الکافی، ج 8، ص 22؛ امالی، ص 356؛ [[مناقب، ابن شهرآشوب]]، ج 3، ص 32.</ref> بر این اعتقادند که آیه اکمال دین در روز هجدهم[[ ذیحجه]] سال دهم هجری، پس از آخرین حج رسول اکرم(صلی الله علیه وآله)(حجة‌الوداع) و در غدیر خم، زمانی نازل شد که رسول اکرم(صلی الله علیه وآله)علی(علیه السلام)را به ولایت مسلمانان نصب کرد. روایاتی از اهل سنت<ref>. مناقب، ابن مغازلی، ص 69؛ تفسیر ابن کثیر، ج 2، ص 15؛ [[شواهد التنزیل]]، ص 92  98.</ref> و برخی از منقولات تاریخی<ref>. [[تاریخ دمشق]]، ج42، ص 233  237؛ تاریخ‌یعقوبی، ج 2، ص 43؛ السیرة النبویه، ج 4، ص 174.</ref> نیز این نظریه را تأیید می‌کند. در روایات شیعه، این روز بزرگ‌ترین عید مسلمانان شناسانده شده است.<ref>. امالی، ص 125؛ [[تهذیب]]، ج 3، ص 128؛ تفسیر فرات کوفی، ص 118.</ref> پیش از این خداوند در آیه‌ای به افراد با ایمان سه وعده داده بود:خلافت در روی زمین، امنیت و آرامش برای پرستش پروردگار و استقرار آیین مورد رضایت خدا:{{متن قرآن|«وَعَدَ اللّهُ الَّذینَ ءامَنوا مِنکُم وعَمِلوا الصّلِحتِ لَیَستَخلِفَنَّهُم فِی‌الاَرضِ... ولَیُمَکِّنَنَّ لَهُم دینَهُمُ الَّذِی ارتَضی لَهُم ولَیُبَدِّلَنَّهُم مِن بَعدِ خَوفِهِم اَمنًا»}} (نور/24،55) می‌توان روز اکمال دین در غدیر خم را زمان تحقق این سه وعده دانست، گرچه تحقق کامل آنها در زمان قیام [[امام مهدی]](علیه السلام)خواهد بود.<ref>. المیزان، ج5، ص182؛ نمونه، ج4، ص268269.</ref> در تبیین اکمال دین و عامل و زمان آن نظریه‌های دیگری نیز وجود دارد که به دلیل مخالفت با قرآن کریم و روایات معتبر قابل پذیرش نیست<ref>. المیزان، ج 5، ص 168  174، 192  201؛ نمونه، ج 4، ص 263  268؛ مجموعه آثار، ج 4، ص 891  898، «امامت».</ref>؛ از جمله:1. با بعثت رسول اکرم(صلی الله علیه وآله) و ظهور اسلام دین کامل شد.<ref>. کشف الاسرار، ج 3، ص 26؛ نمونه، ج 4، ص 264.</ref>
+
بنابراین و با توجه به خصوصیت باب اِفعال که دفعی بودن است، «اکمال دین» به‌معنای افزودن فریضه‌ای به‌ مجموعه معارف و احکام دین است که با آن دین الهی کامل گشت و آن فریضه [[ولایت]] امیرمؤمنان علی(علیه السلام) است که در ادامه آیه با تعبیر «اتمام نعمت» به آن اشاره شده است: {{متن قرآن|«... وَأَتْمَمْتُ عَلَیکمْ نِعْمَتِی»}} (مائده/۵،۳) توضیح آنکه نعمت امری نسبی و عبارت از چیزی است که با طبع شیء سازگار باشد و براساس دسته‌ای از آیات قرآن، بیشتر اشیا یا همه آنها نسبت به یکدیگر نعمت هستند، زیرا میان آنها در نظام تدبیر، سازگاری و هماهنگی است: {{متن قرآن|«وَإِنْ تَعُدُّوا نِعْمَتَ اللَّهِ لَا تُحْصُوهَا»}} ([[سوره ابراهیم|ابراهیم]]/۱۴،۳۴ و نیز ر.ک: [[سوره لقمان|لقمان]]/۳۱،۲۰).  
  
2. پس از فتح [[مکه]]، خداوند شوکت مشرکان را از میان برد و امید آنان را در مبارزه با اسلام ناامید کرد و بدین ترتیب دین کامل شد.<ref>. تفسیر قرطبی، ج 6، ص 42؛ التحریر والتنویر، ج 6، ص 100، 105  106؛ مجموعه آثار، ج 4، ص 892  893، «امامت».</ref> 3. پس از نزول برائت از مشرکان، اسلام در جزیرة العرب گسترش یافت و با زوال آثار شرک دین کامل شد.<ref>. المیزان، ج 5، ص 169؛ نمونه، ج 4، ص 264.</ref> 4. در روز عرفه سال دهم هجری، با نزول این آیه کامل شدن دین اعلام گشت.<ref>. کشف الاسرار، ج 3، ص 17؛ التفسیر الکبیر، ج 6، ص 137؛ تفسیر قرطبی، ج 6، ص 42.</ref> این نظریه، قول بسیاری از مفسران اهل سنت است. آنان در بیان عامل اکمال دین اموری را ذکر کرده‌اند؛ مانند:نزول همه فرایض و حلال و حرام یا بخش عمده آن و تبیین قوانین قیاس و اجتهاد<ref>. الکشاف، ج1، ص605؛ تفسیر قرطبی، ج6، ص42؛ التحریر والتنویر، ج 6، ص 103.</ref>، کفایت امر دشمنان و غلبه مسلمانان بر آنان<ref>. [[الکشاف]]، ج1، ص605؛ التفسیرالکبیر، ج6، ص138.</ref>، اکمال حج و خالص شدن مکه برای مسلمانان و بیرون رفتن مشرکان از آن<ref>. جامع‌البیان، مج4، ج6، ص107109؛ [[مجمع‌البیان]]، ج 3، ص 274.</ref>، داخل شدن عربها در اسلام<ref>. جامع البیان، مج 4، ج 6، ص 105؛ روض الجنان، ج 6، ص 243.</ref> و....
+
از سوی دیگر برخی آیات قرآن، بعضی از اشیا را شرّ دانسته است: {{متن قرآن|«وَلَا یحْسَبَنَّ الَّذِینَ کفَرُوا أَنَّمَا نُمْلِی لَهُمْ خَیرٌ لِأَنْفُسِهِمْ إِنَّمَا نُمْلِی لَهُمْ لِیزْدَادُوا إِثْمًا...»}} ([[سوره آل‌عمران|آل‌عمران]]/۳،۱۷۸ و نیز ر.ک: [[سوره عنکبوت|عنکبوت]]/۲۹،۶۴) جمع میان این دو دسته آیات باتوجه به آیاتی دیگر، آن است که هرچه موافق با غرض الهی از آفرینش انسان بوده و وی را در مسیر عبودیت: {{متن قرآن|«وَمَا خَلَقْتُ الْجِنَّ وَالْإِنْسَ إِلَّا لِیعْبُدُونِ»}} ([[سوره ذاریات|ذاریات]]/۵۱،۵۶) و رسیدن به سعادت یاری کند، نعمت است و همان چیز اگر انسان را از سعادت و عبودیت دور کند نقمت است. بنابراین، اشیا به‌خودی خود نه نعمت محسوب می‌شوند و نه نقمت و نعمت بودن آنها از جهت اشتمال آنها بر روح عبودیت و دخول در ربوبیت الهی (ولایت) است، پس نعمت حقیقی همان ولایت است و هر چیزی با اشتمال بر درجه‌ای از ولایت، نعمت می‌شود.  
  
برخی گفته‌اند:دین خدا هیچ گاه ناقص نبود، بلکه همواره کامل بود؛ ولی چون در معرض نسخ و زیاد شدن بود، زمانی که دیگر احتمال نسخ و زیادی منتفی شد، می‌توان آن را به کامل شدن وصف کرد<ref>. التبیان، ج ص 435؛ [[مجمع‌البیان]]، ج 3، ص 274؛ التفسیر الکبیر، ج 6، ص 138.</ref>. برخی دیگر با پذیرش اینکه دین در ابتدا ناقص بوده و در پایان کامل شده است گفته‌اند:این مطلب درست نیست که همواره نقص، عیب است، زیرا بسیاری از نقصها عیب نیست؛ مانند نقصان ماه، نقصان نماز مسافر، نقصان دوران حیض، نقصان دوران بارداری و....<ref>. [[تفسیر قرطبی]]، ج ص 42  43.</ref>
+
ولایت الهی نسبت به تدبیر امور دینی انسانها، بدون ولایت رسول اکرم(صلی الله علیه وآله) و ولایت [[اولی الامر|اولواالامر]](علیهم السلام) ناقص است ([[سوره نساء|نساء]]/۴،۵۹؛ مائده/۵،۵۵). ازاین‌رو و با توجه به معنای لغوی «تمام» و تفاوت آن با «کمال»، ولایت الهی که همان تدبیر امور دین است، امری واحد و دارای سه جزء ولایت خدا، ولایت رسول اکرم(صلی الله علیه وآله) و ولایت [[اهل البیت|اهل‌بیت]](علیهم السلام) است. این امر تا پیش از نزول آیه ۳ سوره مائده، ناقص بود و با اعلام ولایت [[امام علی|امیرمؤمنان علی]](علیه السلام) تمام شد، زیرا ولایت خدا و ولایت پیامبر اکرم(صلی الله علیه وآله) تنها تا زمان نزول [[وحی]] کافی بود و برای دورانهای بعدی کفایت نمی‌کرد.<ref>. المیزان، ج ۵، ص ۱۸۰-۱۸۱.</ref> در روایاتی از اهل‌بیت(علیهم السلام)، ولایت آخرین فریضه الهی دانسته شده که پس از آن هیچ فریضه دیگری نازل نشده است.<ref>. الکافی، ج ۱، ص ۳۴۵؛ مجمع‌البیان، ج۳، ص۲۷۴.</ref>
  
==آثار اکمال دین:==
+
مفسران [[شیعه]]<ref>. الکاشف، ج۳، ص۱۳؛ الغدیر، ج۱، ص۲۳۰؛ نمونه، ج ۴، ص۲۶۴.</ref> براساس عمده روایات اهل بیت(علیهم السلام)<ref>. الکافی، ج ۸، ص ۲۲؛ امالی، ص ۳۵۶؛ مناقب، ابن شهرآشوب، ج ۳، ص ۳۲.</ref> بر این اعتقادند که [[آیه اکمال|آیه اکمال دین]] در روز هجدهم [[ذی الحجه]] سال دهم هجری، پس از آخرین [[حج]] رسول اکرم(صلی الله علیه وآله) ([[حجة الوداع|حجة‌الوداع]]) و در [[غدیر خم]]، زمانی نازل شد که رسول اکرم(صلی الله علیه وآله) حضرت علی(علیه السلام) را به ولایت مسلمانان نصب کرد. روایاتی از [[اهل سنت]]<ref>. مناقب، ابن مغازلی، ص ۶۹؛ تفسیر ابن کثیر، ج ۲، ص ۱۵؛ شواهد التنزیل، ص ۹۲  ۹۸.</ref> و برخی از منقولات تاریخی<ref>. تاریخ دمشق، ج۴۲، ص ۲۳۳  ۲۳۷؛ تاریخ‌یعقوبی، ج ۲، ص ۴۳؛ السیرة النبویه، ج ۴، ص ۱۷۴.</ref> نیز این نظریه را تأیید می‌کند. در روایات شیعه، این روز بزرگ‌ترین عید مسلمانان شناسانده شده است.<ref>. امالی، ص ۱۲۵؛ تهذیب، ج ۳، ص ۱۲۸؛ تفسیر فرات کوفی، ص ۱۱۸.</ref> پیش از این خداوند در آیه‌ای به افراد با [[ایمان]] سه وعده داده بود: خلافت در روی زمین، امنیت و آرامش برای پرستش پروردگار و استقرار آیین مورد رضایت خدا: {{متن قرآن|«وَعَدَ اللَّهُ الَّذِینَ آمَنُوا مِنْکمْ وَعَمِلُوا الصَّالِحَاتِ لَیسْتَخْلِفَنَّهُمْ فِی الْأَرْضِ... وَلَیمَکنَنَّ لَهُمْ دِینَهُمُ الَّذِی ارْتَضَىٰ لَهُمْ وَلَیبَدِّلَنَّهُمْ مِنْ بَعْدِ خَوْفِهِمْ أَمْنًا»}} ([[سوره نور|نور]]/۲۴،۵۵) می‌توان روز اکمال دین در غدیر خم را زمان تحقق این سه وعده دانست، گرچه تحقق کامل آنها در زمان قیام [[امام مهدی]](علیه السلام) خواهد بود.<ref>. المیزان، ج۵، ص۱۸۲؛ نمونه، ج۴، ص۲۶۸-۲۶۹.</ref>
  
با توجه به تحلیل مفسران، می‌توان دو اثر برای اکمال دین، از قرآن کریم استفاده کرد:
+
در تبیین اکمال دین و عامل و زمان آن، نظریه‌های دیگری نیز وجود دارد که به دلیل مخالفت با [[قرآن کریم]] و روایات معتبر، قابل پذیرش نیست<ref>. المیزان، ج ۵، ص ۱۶۸-۱۷۴، ۱۹۲-۲۰۱؛ نمونه، ج ۴، ص ۲۶۳-۲۶۸؛ مجموعه آثار، ج ۴، ص ۸۹۱-۸۹۸، «امامت».</ref>؛ از جمله این نظرات عبارتند از:  
  
'''1. ناامیدی کافران و ایمنی مؤمنان از آنان:'''
+
۱. با [[بعثت|بعثت رسول اکرم]](صلی الله علیه وآله) و ظهور [[اسلام]] دین کامل شد.<ref>. کشف الاسرار، ج ۳، ص ۲۶؛ نمونه، ج ۴، ص ۲۶۴.</ref>
  
با اکمال دین و اعلام ولایت امیرمؤمنان(علیه السلام)، کافران از نابود کردن اسلام* ناامید شدند<ref>. الکاشف، ج3، ص15؛ روض‌الجنان، ج6، ص 244؛ [[اطیب البیان]]، ج 4، ص 298.</ref> و مسلمانان از این ناحیه ایمن گشتند و دیگر هراسی از کید آنان نبود:{{متن قرآن|«الیَومَ یئِسَ الَّذینَ کَفَروا مِن دینِکُم فَلا تَخشَوهُم واخشَونِ»}}(مائده/5،3) شایان ذکر است که در این آیه شریفه، پس از اعلام مطلب فوق به مسلمانان فرمان داده شده تا از خدا بترسند و این بدان معناست که گرچه دیگر کافران نمی‌توانند در دین مسلمانان رخنه کنند، خود مسلمانان ممکن است به این فریضه الهی یعنی ولایت امیرمؤمنان(علیه السلام)اهمیت نداده و در مورد این امر از خدا نترسند و در نتیجه در دین حق رخنه ایجاد شود و این تهدیدی برای مسلمانان و نوعی پیشگویی نسبت به آینده آنان و اعراض آنان از ولایت است.<ref>. المیزان، ج5، ص177  179؛ مجموعه آثار، ج ص 901، 914، «امامت».</ref>
+
۲. پس از [[فتح مکه]]، خداوند شوکت مشرکان را از میان برد و آنان را در مبارزه با اسلام ناامید کرد و بدین ترتیب دین کامل شد.<ref>. تفسیر قرطبی، ج ۶، ص ۴۲؛ التحریر والتنویر، ج ۶، ص ۱۰۰، ۱۰۵-۱۰۶؛ مجموعه آثار، ج ۴، ص ۸۹۲-۸۹۳، «امامت».</ref>  
  
'''2. راضی شدن خدا از دین بودن اسلام:'''
+
۳. پس از نزول برائت از مشرکان، اسلام در [[جزیرة العرب]] گسترش یافت و با زوال آثار [[شرک]]، دین کامل شد.<ref>. المیزان، ج ۵، ص ۱۶۹؛ نمونه، ج ۴، ص ۲۶۴.</ref>
  
آنگاه که دین الهی با اعلام ولایت امام علی(علیه السلام)کامل و نعمت حق تمام گشت، خداوند اسلام را به عنوان دین برای مسلمانان پسندید<ref>. المیزان، ج ص 182؛ من وحی القرآن، ج ص 45  46.</ref>:{{متن قرآن|«... و رَضیتُ لَکُمُ الاِسلمَ دینًا»}} (مائده/5،3) واضح است که مقصود از آیه این نیست که اسلام همان اسلام سابق است، ولی نظر خدا دگرگون شده، بلکه مقصود این است که چون اکنون اسلام به حد کمال و حد تمام رسید، این همان دین مورد رضایت الهی است.<ref>. مجموعه آثار، ج ص 890، «امامت».</ref>
+
۴. در [[روز عرفه]] سال دهم هجری، با نزول این آیه کامل شدن دین اعلام گشت.<ref>. کشف الاسرار، ج ۳، ص ۱۷؛ التفسیر الکبیر، ج ۶، ص ۱۳۷؛ تفسیر قرطبی، ج ۶، ص ۴۲.</ref> این نظریه، قول بسیاری از مفسران اهل سنت است. آنان در بیان عامل اکمال دین اموری را ذکر کرده‌اند؛ مانند: نزول همه فرایض و حلال و حرام یا بخش عمده آن و تبیین قوانین [[قیاس]] و [[اجتهاد]]<ref>. الکشاف، ج۱، ص۶۰۵؛ تفسیر قرطبی، ج۶، ص۴۲؛ التحریر والتنویر، ج ۶، ص ۱۰۳.</ref>، کفایت امر دشمنان و غلبه مسلمانان بر آنان<ref>. الکشاف، ج۱، ص۶۰۵؛ التفسیرالکبیر، ج۶، ص۱۳۸.</ref>، اکمال [[حج]] و خالص شدن [[مکه]] برای مسلمانان و بیرون رفتن مشرکان از آن<ref>. جامع‌البیان، مج۴، ج۶، ص۱۰۷-۱۰۹؛ مجمع‌البیان، ج ۳، ص ۲۷۴.</ref>، داخل شدن عربها در اسلام<ref>. جامع البیان، مج ۴، ج ۶، ص ۱۰۵؛ روض الجنان، ج ۶، ص ۲۴۳.</ref> و... .
  
==پانویس==  
+
برخی گفته‌اند: دین خدا هیچ گاه ناقص نبود، بلکه همواره کامل بود؛ ولی چون در معرض [[نسخ]] و زیاد شدن بود، زمانی که دیگر احتمال نسخ و زیادی منتفی شد، می‌توان آن را به کامل شدن وصف کرد<ref>. التبیان، ج ۳، ص ۴۳۵؛ مجمع‌البیان، ج ۳، ص ۲۷۴؛ التفسیر الکبیر، ج ۶، ص ۱۳۸.</ref>. برخی دیگر با پذیرش اینکه دین در ابتدا ناقص بوده و در پایان کامل شده است گفته‌اند: این مطلب درست نیست که همواره نقص، عیب است، زیرا بسیاری از نقصها عیب نیست؛ مانند نقصان ماه، نقصان نماز مسافر، نقصان دوران حیض، نقصان دوران بارداری و....<ref>. تفسیر قرطبی، ج ۶، ص ۴۲-۴۳.</ref>
{{پانویس}}  
+
 
 +
==آثار اکمال دین==
 +
 
 +
با توجه به تحلیل مفسران، می‌توان دو اثر برای اکمال دین، از [[قرآن کریم]] استفاده کرد:
 +
 
 +
'''۱. ناامیدی کافران و ایمنی مؤمنان از آنان:'''
 +
 
 +
با اکمال دین و اعلام [[ولایت]] [[امیرالمؤمنین|امیرمؤمنان]](علیه السلام)، کافران از نابود کردن [[اسلام]] ناامید شدند<ref>. الکاشف، ج۳، ص۱۵؛ روض‌الجنان، ج۶، ص ۲۴۴؛ اطیب البیان، ج ۴، ص ۲۹۸.</ref> و مسلمانان از این ناحیه ایمن گشتند و دیگر هراسی از [[کید]] آنان نبود: {{متن قرآن|«الْیوْمَ یئِسَ الَّذِینَ کفَرُوا مِنْ دِینِکمْ فَلَا تَخْشَوْهُمْ وَاخْشَوْنِ»}}([[سوره مائده|مائده]]/۵،۳) شایان ذکر است که در این [[آیه]] شریفه، پس از اعلام مطلب فوق به مسلمانان فرمان داده شده تا از خدا بترسند و این بدان معناست که گرچه دیگر کافران نمی‌توانند در دین مسلمانان رخنه کنند، خود مسلمانان ممکن است به این فریضه الهی یعنی ولایت امیرمؤمنان(علیه السلام) اهمیت نداده و در مورد این امر از خدا نترسند و در نتیجه در دین حق رخنه ایجاد شود و این تهدیدی برای مسلمانان و نوعی پیشگویی نسبت به آینده آنان و اعراض آنان از ولایت است.<ref>. المیزان، ج۵، ص۱۷۷-۱۷۹؛ مجموعه آثار، ج ۴، ص ۹۰۱، ۹۱۴، «امامت».</ref>
  
==منبع==
+
'''۲. راضی شدن خدا از دین بودن اسلام:'''
دائره المعارف قرآن کریم، ج4، مدخل "اکمال دین" از احمد جمالی[http://maarefquran.com/maarefLibrary/templates/farsi/dmaarefbooks/Books/4/16.htm#f14]
 
  
 +
آنگاه که دین الهی با اعلام ولایت امام علی(علیه السلام) کامل و نعمت حق تمام گشت، خداوند اسلام را به عنوان دین برای مسلمانان پسندید<ref>. المیزان، ج ۵، ص ۱۸۲؛ من وحی القرآن، ج ۸، ص ۴۵-۴۶.</ref>: {{متن قرآن|«... وَرَضِیتُ لَکمُ الْإِسْلَامَ دِینًا»}} (مائده/۵،۳). واضح است که مقصود از آیه این نیست که اسلام همان اسلام سابق است، ولی نظر خدا دگرگون شده، بلکه مقصود این است که چون اکنون اسلام به حد کمال و حد تمام رسید، این همان دین مورد رضایت الهی است.<ref>. مجموعه آثار، ج ۴، ص ۸۹۰، «امامت».</ref>
 +
==پانویس==
 +
{{پانویس}}
 +
==منابع==
 +
* "اکمال دین"، [[دائرة المعارف قرآن کریم]]، احمد جمالی، ج۴.
 
[[رده:واژگان قرآنی]]
 
[[رده:واژگان قرآنی]]
 
[[رده:جایگاه اهل البیت]]
 
[[رده:جایگاه اهل البیت]]
 
[[رده:اسلام]]
 
[[رده:اسلام]]

نسخهٔ کنونی تا ‏۲۵ ژوئیهٔ ۲۰۲۴، ساعت ۱۳:۲۸


Icon-encycolopedia.jpg

این صفحه مدخلی از دائرة المعارف قرآن کریم است

(احتمالا تصرف اندکی صورت گرفته است)

«اِکمال دین» از مفاهیم قرآنی به معنای کامل‌کردن دین است. اکمال و اتمام دین، بر اساس «آیه اکمال» و شأن نزول آن، با اعلام ولایت امام علی (علیه‌السلام) توسط پیامبر اکرم (صلی الله علیه وآله) در غدیر خم و در سال دهم هجری تحقق یافت.

واژه‌شناسی

«اکمال» مصدر باب افعال و از ریشه «ک.م.ل» است. کمال در لغت به معنای تمامیت و تحقق همه اجزای یک شیء[۱] است، به‌گونه‌ای که آنچه غرض از شیء در آن است حاصل شود[۲]؛ نیز به معنای آراسته شدن به صفات در حدّ خود و رسا شدن[۳] دانسته شده است.

غالب لغویان کمال را به معنای تمام دانسته‌اند[۴]؛ ولی می‌توان گفت گرچه معنای کمال و تمام به هم نزدیک و هر دو به معنای تحقق همه اجزای چیزی هستند؛ اما تمام در جایی به‌کار می‌رود که اجزای شیء به تنهایی اثری نداشته و اثر بر مجموع اجزای آن مترتب است؛ مانند یک روز روزه که اجزای آن همه یک روز را فرامی‌گیرد و اگر یک جزء آن مفقود شود یعنی شخص در بخشی از روز مرتکب مفطرات گردد، کل روزه باطل شده و بخشهای دیگر آن نیز بی‌اثر می‌شود، و کمال در جایی به‌کار می‌رود که هر یک از اجزا اثر خود را دارند و مجموع اجزا نیز اثر خود را دارد؛ مانند روزه‌های ماه رمضان که هریک از آنها و همچنین مجموع آنها، هر یک اثر ویژه خود را دارد.[۵] برخی گفته‌اند: اختلاف کمال و تمام با یکدیگر اختلاف کیفی و کمی است، زیرا تمام مربوط به کمیت و کمال مربوط به کیفیت است[۶] و ابتدا شیء با فراهم شدن اجزائش تمام شده و سپس با افزوده شدن خصوصیات و محسنات دیگری کامل می‌شود، بنابراین، کمال مرتبه‌ای پس از مرتبه تمامیت اجزاء است.[۷] برخی نیز گفته‌اند: کمال شیء این است که مقصود از آن حاصل شود و تمام شیء این است که به چیزی خارج از خودش نیاز نداشته باشد.[۸]

«دین» در اصطلاح، جمیع آنچه خدا به قیام بر آن امر کرده[۹] و مجموع عقاید و احکام تشریع شده از سوی خداوند است[۱۰] و بنابراین «اکمال دین»، کامل کردن آن با افزودن فریضه‌ای به آن است و مقتضای باب اِفعال آن است که این کامل کردن به صورت دفعی باشد؛ نه تدریجی.[۱۱]

به عقیده دانشمندان شیعه، عامل اکمال دین، خداوند است که با جعل ولایت اهل بیت(علیهم السلام) دین مسلمانان را کامل کرد و به این ترتیب اسم شریف «مکمّل الدین» به منصه ظهور رسید.[۱۲]

به موضوع اکمال دین در قرآن تنها یک بار و در آیه ۳ سوره مائده: «الْیوْمَ أَکمَلْتُ لَکمْ دِینَکمْ...» تصریح شده است، گرچه در آیات متعددی مانند ۵۵ و ۶۷ سوره مائده و ۵۹ سوره نساء، ولایت امیرمؤمنان(علیه السلام) و دیگر اهل‌بیت(علیهم السلام) بیان شده است.

معنای اکمال دین و زمان آن

بر پایه مبانی پذیرفته شده در عرفان و حکمت اسلامی می‌توان گفت دین دارای دو وجهه ظاهری و باطنی است: وجهه باطنی دین که جنبه «یلی الحقی» آن است، فراتر از زمان و مکان و امری غیر تدریجی است، ازاین‌رو همواره کامل بوده و نقصی در آن راه ندارد؛ ولی وجهه ظاهری دین که جنبه «یلی‌ الخلقی» آن است امری تدریجی بوده و در ابتدا ناقص است و با نزول همه معارف و احکام آن کامل می‌گردد، تا بین ظاهر و باطن دین مطابقت حاصل شود. وجهه باطنی دین که نزد خداست، یکی بیش نیست و آن همان اسلام است: «إِنَّ الدِّینَ عِنْدَ اللَّهِ الْإِسْلَامُ» (آل‌عمران/۳،۱۹) و در زمانهای مختلف به صورت شرایع گوناگون ظهور می‌یابد؛ بنابراین، بحث اکمال دین در خصوص وجهه ظاهری دین و در دو جهت قابل پیگیری است: ۱. در مقایسه شرایع با یکدیگر. ۲. در شریعت خاص مانند اسلام، با توجه به نزول تدریجی معارف و احکام آن. این مطلب را احتمالا بتوان از تعابیر «لَکمْ دِینَکمْ» و «عَلَیکمُ» در آیه مورد بحث استفاده کرد.

دین اسلام (در وجهه ظاهری آن) پیوسته مورد تهدید کافران بوده است: «الْیوْمَ یئِسَ الَّذِینَ کفَرُوا مِنْ دِینِکمْ» (سوره مائده/۵،۳) روز نزول این آیه، چنان‌که از خود آن برمی‌آید، زمان ناامیدی کافران و ایمن شدن مسلمانان از آنان است، بنابراین تا آن روز کافران به نابودی اسلام امیدوار بوده و برای آن نقشه می‌کشیدند، به‌گونه‌ای که شایسته بود مؤمنان ازاین نقشه‌ها برحذر باشند. (آل‌عمران/۳، ۶۹؛ بقره/۲،۱۰۹؛ صفّ/۶۱،۹) این نقشه‌ها از تلاش برای رخنه‌کردن در اراده و همت رسول اکرم(صلی الله علیه وآله) و تضعیف آن آغاز شد: «وَدُّوا لَوْ تُدْهِنُ فَیدْهِنُونَ» (قلم/۶۸،۹؛ نیز اسراء/۱۷،۷۴؛ کافرون/۱۰۹، ۱-۳) و همچنان ادامه داشت تا نوبت به آخرین امید آنان برای نابودی دین رسید و آن اینکه پیامبر(صلی الله علیه وآله) فرزندی ندارد و با مرگ وی دوران دعوت و دین او نیز سپری خواهد شد. در آیه ۳ سوره کوثر به این امید آنان اشاره شده است: «إِنَّ شَانِئَک هُوَ الْأَبْتَرُ» قدرت و شوکت اسلام، کافران را در همه آرزوهایشان ناکام و ناامید کرده بود، به جز واپسین خواسته آنان که هنوز به آن امید بسته بودند و تنها در صورتی این آرزو نیز به یأس می‌گرایید که خداوند برای دین خود امامی نصب کند که در حفظ و تدبیر امر دین و ارشاد امت اسلامی جانشین رسول اکرم(صلی الله علیه وآله) باشد تا بدین وسیله دین از مرحله قیام به حامل شخصی به مرحله قیام به حامل نوعی خارج شده و با تبدیل شدن صفت حدوث آن به صفت بقاء کامل گردد: «الْیوْمَ أَکمَلْتُ لَکمْ دِینَکمْ...» (مائده/۵،۳).[۱۳]

نکته شایان توجه در این خصوص آن است که دین و قرآن، برنامه زندگی انسانها و راه سعادت آنهاست و هر برنامه‌ای به مجری نیاز دارد؛ ولی هرکسی نمی‌تواند مجری قرآن و دین باشد، بلکه تنها کسی می‌تواند چنین امر خطیری را بر عهده گیرد که تکویناً با قرآن و دین پیوند عمیقی داشته و در حقیقت، خودش قرآن و دین مجسّم باشد. چنین شخصی در زمان حیات رسول اکرم(صلی الله علیه وآله) خود ایشان بود و پس از آن حضرت، تنها امیرمؤمنان امام علی (علیه السلام) و فرزندان معصوم ایشان از چنین خصوصیتی برخوردارند، ازاین‌رو براساس روایات قطعی و متواتر، رسول اکرم(صلی الله علیه وآله) علی بن ابی‌طالب(علیه السلام) را به عنوان جانشین خود به مردم معرفی کرد[۱۴] و به اتفاق جمیع مسلمانان، کسی به جز امیرمؤمنان(علیه السلام) به عنوان جانشین پیامبر اکرم(صلی الله علیه وآله) نصب نشده است.

بنابراین و با توجه به خصوصیت باب اِفعال که دفعی بودن است، «اکمال دین» به‌معنای افزودن فریضه‌ای به‌ مجموعه معارف و احکام دین است که با آن دین الهی کامل گشت و آن فریضه ولایت امیرمؤمنان علی(علیه السلام) است که در ادامه آیه با تعبیر «اتمام نعمت» به آن اشاره شده است: «... وَأَتْمَمْتُ عَلَیکمْ نِعْمَتِی» (مائده/۵،۳) توضیح آنکه نعمت امری نسبی و عبارت از چیزی است که با طبع شیء سازگار باشد و براساس دسته‌ای از آیات قرآن، بیشتر اشیا یا همه آنها نسبت به یکدیگر نعمت هستند، زیرا میان آنها در نظام تدبیر، سازگاری و هماهنگی است: «وَإِنْ تَعُدُّوا نِعْمَتَ اللَّهِ لَا تُحْصُوهَا» (ابراهیم/۱۴،۳۴ و نیز ر.ک: لقمان/۳۱،۲۰).

از سوی دیگر برخی آیات قرآن، بعضی از اشیا را شرّ دانسته است: «وَلَا یحْسَبَنَّ الَّذِینَ کفَرُوا أَنَّمَا نُمْلِی لَهُمْ خَیرٌ لِأَنْفُسِهِمْ إِنَّمَا نُمْلِی لَهُمْ لِیزْدَادُوا إِثْمًا...» (آل‌عمران/۳،۱۷۸ و نیز ر.ک: عنکبوت/۲۹،۶۴) جمع میان این دو دسته آیات باتوجه به آیاتی دیگر، آن است که هرچه موافق با غرض الهی از آفرینش انسان بوده و وی را در مسیر عبودیت: «وَمَا خَلَقْتُ الْجِنَّ وَالْإِنْسَ إِلَّا لِیعْبُدُونِ» (ذاریات/۵۱،۵۶) و رسیدن به سعادت یاری کند، نعمت است و همان چیز اگر انسان را از سعادت و عبودیت دور کند نقمت است. بنابراین، اشیا به‌خودی خود نه نعمت محسوب می‌شوند و نه نقمت و نعمت بودن آنها از جهت اشتمال آنها بر روح عبودیت و دخول در ربوبیت الهی (ولایت) است، پس نعمت حقیقی همان ولایت است و هر چیزی با اشتمال بر درجه‌ای از ولایت، نعمت می‌شود.

ولایت الهی نسبت به تدبیر امور دینی انسانها، بدون ولایت رسول اکرم(صلی الله علیه وآله) و ولایت اولواالامر(علیهم السلام) ناقص است (نساء/۴،۵۹؛ مائده/۵،۵۵). ازاین‌رو و با توجه به معنای لغوی «تمام» و تفاوت آن با «کمال»، ولایت الهی که همان تدبیر امور دین است، امری واحد و دارای سه جزء ولایت خدا، ولایت رسول اکرم(صلی الله علیه وآله) و ولایت اهل‌بیت(علیهم السلام) است. این امر تا پیش از نزول آیه ۳ سوره مائده، ناقص بود و با اعلام ولایت امیرمؤمنان علی(علیه السلام) تمام شد، زیرا ولایت خدا و ولایت پیامبر اکرم(صلی الله علیه وآله) تنها تا زمان نزول وحی کافی بود و برای دورانهای بعدی کفایت نمی‌کرد.[۱۵] در روایاتی از اهل‌بیت(علیهم السلام)، ولایت آخرین فریضه الهی دانسته شده که پس از آن هیچ فریضه دیگری نازل نشده است.[۱۶]

مفسران شیعه[۱۷] براساس عمده روایات اهل بیت(علیهم السلام)[۱۸] بر این اعتقادند که آیه اکمال دین در روز هجدهم ذی الحجه سال دهم هجری، پس از آخرین حج رسول اکرم(صلی الله علیه وآله) (حجة‌الوداع) و در غدیر خم، زمانی نازل شد که رسول اکرم(صلی الله علیه وآله) حضرت علی(علیه السلام) را به ولایت مسلمانان نصب کرد. روایاتی از اهل سنت[۱۹] و برخی از منقولات تاریخی[۲۰] نیز این نظریه را تأیید می‌کند. در روایات شیعه، این روز بزرگ‌ترین عید مسلمانان شناسانده شده است.[۲۱] پیش از این خداوند در آیه‌ای به افراد با ایمان سه وعده داده بود: خلافت در روی زمین، امنیت و آرامش برای پرستش پروردگار و استقرار آیین مورد رضایت خدا: «وَعَدَ اللَّهُ الَّذِینَ آمَنُوا مِنْکمْ وَعَمِلُوا الصَّالِحَاتِ لَیسْتَخْلِفَنَّهُمْ فِی الْأَرْضِ... وَلَیمَکنَنَّ لَهُمْ دِینَهُمُ الَّذِی ارْتَضَىٰ لَهُمْ وَلَیبَدِّلَنَّهُمْ مِنْ بَعْدِ خَوْفِهِمْ أَمْنًا» (نور/۲۴،۵۵) می‌توان روز اکمال دین در غدیر خم را زمان تحقق این سه وعده دانست، گرچه تحقق کامل آنها در زمان قیام امام مهدی(علیه السلام) خواهد بود.[۲۲]

در تبیین اکمال دین و عامل و زمان آن، نظریه‌های دیگری نیز وجود دارد که به دلیل مخالفت با قرآن کریم و روایات معتبر، قابل پذیرش نیست[۲۳]؛ از جمله این نظرات عبارتند از:

۱. با بعثت رسول اکرم(صلی الله علیه وآله) و ظهور اسلام دین کامل شد.[۲۴]

۲. پس از فتح مکه، خداوند شوکت مشرکان را از میان برد و آنان را در مبارزه با اسلام ناامید کرد و بدین ترتیب دین کامل شد.[۲۵]

۳. پس از نزول برائت از مشرکان، اسلام در جزیرة العرب گسترش یافت و با زوال آثار شرک، دین کامل شد.[۲۶]

۴. در روز عرفه سال دهم هجری، با نزول این آیه کامل شدن دین اعلام گشت.[۲۷] این نظریه، قول بسیاری از مفسران اهل سنت است. آنان در بیان عامل اکمال دین اموری را ذکر کرده‌اند؛ مانند: نزول همه فرایض و حلال و حرام یا بخش عمده آن و تبیین قوانین قیاس و اجتهاد[۲۸]، کفایت امر دشمنان و غلبه مسلمانان بر آنان[۲۹]، اکمال حج و خالص شدن مکه برای مسلمانان و بیرون رفتن مشرکان از آن[۳۰]، داخل شدن عربها در اسلام[۳۱] و... .

برخی گفته‌اند: دین خدا هیچ گاه ناقص نبود، بلکه همواره کامل بود؛ ولی چون در معرض نسخ و زیاد شدن بود، زمانی که دیگر احتمال نسخ و زیادی منتفی شد، می‌توان آن را به کامل شدن وصف کرد[۳۲]. برخی دیگر با پذیرش اینکه دین در ابتدا ناقص بوده و در پایان کامل شده است گفته‌اند: این مطلب درست نیست که همواره نقص، عیب است، زیرا بسیاری از نقصها عیب نیست؛ مانند نقصان ماه، نقصان نماز مسافر، نقصان دوران حیض، نقصان دوران بارداری و....[۳۳]

آثار اکمال دین

با توجه به تحلیل مفسران، می‌توان دو اثر برای اکمال دین، از قرآن کریم استفاده کرد:

۱. ناامیدی کافران و ایمنی مؤمنان از آنان:

با اکمال دین و اعلام ولایت امیرمؤمنان(علیه السلام)، کافران از نابود کردن اسلام ناامید شدند[۳۴] و مسلمانان از این ناحیه ایمن گشتند و دیگر هراسی از کید آنان نبود: «الْیوْمَ یئِسَ الَّذِینَ کفَرُوا مِنْ دِینِکمْ فَلَا تَخْشَوْهُمْ وَاخْشَوْنِ»(مائده/۵،۳) شایان ذکر است که در این آیه شریفه، پس از اعلام مطلب فوق به مسلمانان فرمان داده شده تا از خدا بترسند و این بدان معناست که گرچه دیگر کافران نمی‌توانند در دین مسلمانان رخنه کنند، خود مسلمانان ممکن است به این فریضه الهی یعنی ولایت امیرمؤمنان(علیه السلام) اهمیت نداده و در مورد این امر از خدا نترسند و در نتیجه در دین حق رخنه ایجاد شود و این تهدیدی برای مسلمانان و نوعی پیشگویی نسبت به آینده آنان و اعراض آنان از ولایت است.[۳۵]

۲. راضی شدن خدا از دین بودن اسلام:

آنگاه که دین الهی با اعلام ولایت امام علی(علیه السلام) کامل و نعمت حق تمام گشت، خداوند اسلام را به عنوان دین برای مسلمانان پسندید[۳۶]: «... وَرَضِیتُ لَکمُ الْإِسْلَامَ دِینًا» (مائده/۵،۳). واضح است که مقصود از آیه این نیست که اسلام همان اسلام سابق است، ولی نظر خدا دگرگون شده، بلکه مقصود این است که چون اکنون اسلام به حد کمال و حد تمام رسید، این همان دین مورد رضایت الهی است.[۳۷]

پانویس

  1. . المصباح، ص ۵۴۱، «کمل».
  2. . مفردات، ص ۷۲۶، «کمل».
  3. . نثر طوبی، ج ۲، ص ۳۴۶.
  4. . لسان العرب، ج ۱۲، ص ۱۵۷؛ مقاییس اللغه، ج ۵، ص ۱۳۹؛ تاج العروس، ج ۱۵، ص ۶۶۷، «کمل».
  5. . المیزان، ج ۵، ص ۱۷۹-۱۸۰؛ نثر طوبی، ج ۲، ص ۳۴۶.
  6. . مجموعه آثار، ج ۴، ص ۸۸۹-۸۹۰، «امامت».
  7. . التحقیق، ج ۱۰، ص ۱۱۲-۱۱۳، «کمل».
  8. . نثر طوبی، ج ۲، ص ۳۴۶؛ مفردات، ص ۱۶۸ و ۷۲۶، «تمّ» و «کمل».
  9. . التبیان، ج ۳، ص ۴۳۴.
  10. . تفسیر المنار، ج ۶، ص ۱۶۶؛ التحریر والتنویر، ج ۶، ص ۱۰۳؛ المیزان، ج ۵، ص ۱۸۰.
  11. . المیزان، ج ۵، ص ۱۸۰.
  12. . اقبال الاعمال، ج ۳، ص ۳۲۹؛ المقام الاسنی، ج ۱، ص ۹۸؛ جنة الامان، ص ۳۵۹.
  13. . المیزان، ج۵، ص۱۷۵-۱۷۶؛ نمونه، ج۴، ص۲۶۴ ۲۶۵؛ مجموعه آثار، ج ۴، ص ۸۹۸، «امامت».
  14. . الغدیر، ج ۱، ص ۱۴-۲۹۳.
  15. . المیزان، ج ۵، ص ۱۸۰-۱۸۱.
  16. . الکافی، ج ۱، ص ۳۴۵؛ مجمع‌البیان، ج۳، ص۲۷۴.
  17. . الکاشف، ج۳، ص۱۳؛ الغدیر، ج۱، ص۲۳۰؛ نمونه، ج ۴، ص۲۶۴.
  18. . الکافی، ج ۸، ص ۲۲؛ امالی، ص ۳۵۶؛ مناقب، ابن شهرآشوب، ج ۳، ص ۳۲.
  19. . مناقب، ابن مغازلی، ص ۶۹؛ تفسیر ابن کثیر، ج ۲، ص ۱۵؛ شواهد التنزیل، ص ۹۲ ۹۸.
  20. . تاریخ دمشق، ج۴۲، ص ۲۳۳ ۲۳۷؛ تاریخ‌یعقوبی، ج ۲، ص ۴۳؛ السیرة النبویه، ج ۴، ص ۱۷۴.
  21. . امالی، ص ۱۲۵؛ تهذیب، ج ۳، ص ۱۲۸؛ تفسیر فرات کوفی، ص ۱۱۸.
  22. . المیزان، ج۵، ص۱۸۲؛ نمونه، ج۴، ص۲۶۸-۲۶۹.
  23. . المیزان، ج ۵، ص ۱۶۸-۱۷۴، ۱۹۲-۲۰۱؛ نمونه، ج ۴، ص ۲۶۳-۲۶۸؛ مجموعه آثار، ج ۴، ص ۸۹۱-۸۹۸، «امامت».
  24. . کشف الاسرار، ج ۳، ص ۲۶؛ نمونه، ج ۴، ص ۲۶۴.
  25. . تفسیر قرطبی، ج ۶، ص ۴۲؛ التحریر والتنویر، ج ۶، ص ۱۰۰، ۱۰۵-۱۰۶؛ مجموعه آثار، ج ۴، ص ۸۹۲-۸۹۳، «امامت».
  26. . المیزان، ج ۵، ص ۱۶۹؛ نمونه، ج ۴، ص ۲۶۴.
  27. . کشف الاسرار، ج ۳، ص ۱۷؛ التفسیر الکبیر، ج ۶، ص ۱۳۷؛ تفسیر قرطبی، ج ۶، ص ۴۲.
  28. . الکشاف، ج۱، ص۶۰۵؛ تفسیر قرطبی، ج۶، ص۴۲؛ التحریر والتنویر، ج ۶، ص ۱۰۳.
  29. . الکشاف، ج۱، ص۶۰۵؛ التفسیرالکبیر، ج۶، ص۱۳۸.
  30. . جامع‌البیان، مج۴، ج۶، ص۱۰۷-۱۰۹؛ مجمع‌البیان، ج ۳، ص ۲۷۴.
  31. . جامع البیان، مج ۴، ج ۶، ص ۱۰۵؛ روض الجنان، ج ۶، ص ۲۴۳.
  32. . التبیان، ج ۳، ص ۴۳۵؛ مجمع‌البیان، ج ۳، ص ۲۷۴؛ التفسیر الکبیر، ج ۶، ص ۱۳۸.
  33. . تفسیر قرطبی، ج ۶، ص ۴۲-۴۳.
  34. . الکاشف، ج۳، ص۱۵؛ روض‌الجنان، ج۶، ص ۲۴۴؛ اطیب البیان، ج ۴، ص ۲۹۸.
  35. . المیزان، ج۵، ص۱۷۷-۱۷۹؛ مجموعه آثار، ج ۴، ص ۹۰۱، ۹۱۴، «امامت».
  36. . المیزان، ج ۵، ص ۱۸۲؛ من وحی القرآن، ج ۸، ص ۴۵-۴۶.
  37. . مجموعه آثار، ج ۴، ص ۸۹۰، «امامت».

منابع