قاموس قرآن: أبّ: تفاوت بین نسخهها
(۱ نسخهٔ میانی ویرایش شده توسط ۱ کاربر نشان داده نشده) | |||
سطر ۱: | سطر ۱: | ||
− | + | أبّ: (بتشدید باء) چراگاه. این کلمه در [[قرآن|کلام اللّٰه مجید]] فقط یک بار آمده است و اصل آن چنانکه اهل لغت گفتهاند بمعنی تهیؤ و آمادگی است: «أَبّ للسیر أَبّا: تهیأ له». | |
==واژه ابّ در کتب لغت== | ==واژه ابّ در کتب لغت== | ||
− | در [[المفردات فی غریب القرآن|مفردات]] و [[النهایه فی غریب الحدیث و الاثر| | + | در [[المفردات فی غریب القرآن|مفردات]] و [[النهایه فی غریب الحدیث و الاثر|نهایه]] گوید: چراگاهی که برای چریدن و چیدن آماده است. در نهایه گفته: در حدیث قسّ بن ساعده هست: «فجعل یرتع أَبّا». در [[اقرب الموارد]] گفته: گیاهان خودرو که چهار پایان خورند. {{متن قرآن|«فَأَنْبَتْنَا فِيهَا حَبًّا … وَفَاكِهَةً وَأَبًّا»}}.<ref>عبس: ۳۱،</ref> کلام [[مجمع البیان (کتاب)|مجمع]] نیز نظیر مفردات و نهایه است. |
− | + | باید دانست مراد از آن در آیه، علفهای خودرو است زیرا که «أبّ» مفعول «انبتنا» است و روئیدن در علفهاست نه در محلّ آنها و آنجا که چراگاه معنی شده محل بالتبع مراد است. | |
− | نگارنده پس از تعمق و دقت، | + | یکی از محققین پس از نقل اقوال علماء در معنی «ابّ» احتمال داده که واو در «وَ أَبًّا» جزء کلمه است و آن بیتشدید می باشد، آیه: «وَ فٰاکهَةً وَ أَبًّا» مرکب است از دو لفظ «فٰاکهَةً» بمعنی میوه و «وأبا» بمعنی درشت و شاداب و گوناگون. علیهذا بقول ایشان واو عاطفه نیست، و «وأب» بر وزن دهر صفت «فاکهة» است. و آنگاه احتمال خویش را نزدیک بیقین دانسته است. روح سخن ایشان در این احتمال آنست که اهل لغت و تفسیر معنای صریح و روایت صحیحی در بارۀ این کلمه نگفته و نقل نکردهاند. ولی برای «وأب» معنای روشنی است، ایضا می گوید: علمای لغت «ابّ» را دخیل و غیر عربی گفتهاند.<ref>دیوان دین، ص ۱۰۶- ۱۲۴.</ref> |
+ | |||
+ | اما نگارنده پس از تعمق و دقت، تحقیق ایشان را مورد قبول ندانستم زیرا اولا: هیچ یک از قرّاء باء «ابّ» را بیتشدید نخوانده است. | ||
+ | |||
+ | ثانیا: در آن صورت تناسب و معنی آیات درست نخواهد بود که آیات بدین قرارند: {{متن قرآن|«فَأَنْبَتْنَا فِيهَا حَبًّا. وَعِنَبًا وَقَضْبًا. وَزَيْتُونًا وَنَخْلًا. وَحَدَائِقَ غُلْبًا . وَفَاكِهَةً وَأَبًّا . مَتَاعًا لَكُمْ وَلِأَنْعَامِكُمْ »}}. در این آیات چنانکه میبینیم فرموده: از زمین برای شما دانه، انگور، تره، زیتون، درخت خرما باغهای انبوه یا درختان بزرگ، میوه و چراگاه رویاندیم. پس از آن می فرماید: اینها متاعند برای شما و چهار پایان شما. معلوم است که انگور، تره و غیره معمولا خوراک انسان است، اگر «أَبًّا» را وأب خوانده و وصف فاکهه بدانیم و درشت معنی کنیم بجملۀ «متاعا … لانعامکم» محلّی باقی نخواهد ماند زیرا مذکورات ما قبل، همه «مَتٰاعاً لَکمْ» اند و اینکه قضب بمعنی یونجه است و در صحاح گوید: آن اسفست (اسپست: یونجه) فارسی است مطلب تمام نمی شود زیرا ظاهرا مراد از آن در آیه ترۀ خوردنی است و بمناسبت آنکه پشت سر هم چیده می شود قضب گفته شده، وانگهی اگر یونجه باشد برای انعام کافی نیست. اما اگر «ابّ» را چراگاه بگیریم مطلب تمام خواهد بود. | ||
+ | |||
+ | ثالثا: وصف فاکهه در آیات دیگر مؤنث آمده مثل: {{متن قرآن|«فَاكِهَةٍ كَثِيرَةٍ»}}<ref>زخرف: ۷۳، واقعه: ۳۲، ص: ۵۱،</ref> لازم بود در آیۀ ما نحن فیه گفته شود: «فاکهة وأبة» تا صفت با موصوف در تأنیث موافق باشد، و لفظ وأب از صفات مشترک نیست تا مذکر و مؤنث در آن یکسان باشد و در لغت آنگاه که موصوفش مؤنث باشد آمده: «قدر وأبة» و نیز آمده: «اناء وأب» (اقرب الموارد). وانگهی وأب بمعنی ضخیم و واسع، وصف میوه استعمال نشده بلکه وصف کاسه، گودال و نظیر آنها آمده است. نویسندۀ فوق الذکر پس از توجّه باین نکته استعمال آنرا در میوۀ درشت معنای مولّد (تازه) گرفته است تا اشکالی وارد نشود. | ||
==معنای ابّ در روایات== | ==معنای ابّ در روایات== | ||
− | در خاتمه لازم است | + | در خاتمه لازم است بدانیم: کلمه «أبّ» از اوّل پر ماجری است. [[شیخ مفید|شیخ مفید]] رحمه اللّٰه در [[الارشاد فی معرفة حجج الله علی العباد (کتاب)|ارشاد]] نقل می کند: از [[ابوبکر|ابوبکر]] راجع بلفظ ابّ سئوال شد، در جواب گفت: فاکهه را میشناسیم امّا ابّ خدا بآن داناتر است. این سخن به [[امیرالمومنین|امیرالمؤمنین]] علیه السّلام رسید فرمود: سبحان اللّٰه، آیا ندانسته که ابّ علف و چراگاه است و خدا در «فٰاکهَةً وَ أَبًّا» نعمتهای خود را که بر خلق و چهار پایان داده میشمارد؟! |
− | + | [[جارالله زمخشری|زمخشری]] در [[الکشاف عن حقائق غوامض التنزئل (کتاب)|کشاف]] ذیل آیۀ مذکور قسمتی از روایت فوق را نقل کرده و نظیر آنرا از [[عمر بن خطاب|عمر]] نقل می کند و در مقام اعتذار می گوید: همت آنها مصروف بعمل بود نه به دانستن آنچه مورد عمل نبود. | |
− | + | [[علامه امینی|علّامه امینی]] در «[[الغدير (کتاب)|الغدیر]]» قول [[ابن حجرعسقلانی|ابن حجر]] شارح [[صحیح بخاری]] را نقل کرده که گفته: بقولی ابّ دخیل است و عربی نیست؛ مؤید این قول خفاء معنی آن بر شیخین است. آنگاه علامه فرموده: احدی از اهل لغت بدخیل بودن آن اشاره نکردهاند.<ref>الغدیر ج ۷ ص ۱۰۳ و ج ۶ ص ۱۰۰</ref> نگارنده نیز در [[صحاح جوهری|صحاح]] و [[قاموس المحیط (کتاب)|قاموس]] و اقرب و نظیر آنها، ندیدم که بدخیل بودن آن اشارهای شده باشد. | |
− | |||
==پانویس== | ==پانویس== | ||
− | <references/> | + | <references /> |
==منابع== | ==منابع== | ||
− | *قاموس قرآن، قرشی بنابی، علی اکبر، تهران: دارالکتب الاسلامیه، | + | |
+ | *قاموس قرآن، قرشی بنابی، علی اکبر، تهران: دارالکتب الاسلامیه، ۱۳۰۷. | ||
{{قرآن}} | {{قرآن}} | ||
[[رده:واژگان قرآنی]] | [[رده:واژگان قرآنی]] |
نسخهٔ کنونی تا ۱۹ فوریهٔ ۲۰۲۰، ساعت ۱۲:۱۹
أبّ: (بتشدید باء) چراگاه. این کلمه در کلام اللّٰه مجید فقط یک بار آمده است و اصل آن چنانکه اهل لغت گفتهاند بمعنی تهیؤ و آمادگی است: «أَبّ للسیر أَبّا: تهیأ له».
واژه ابّ در کتب لغت
در مفردات و نهایه گوید: چراگاهی که برای چریدن و چیدن آماده است. در نهایه گفته: در حدیث قسّ بن ساعده هست: «فجعل یرتع أَبّا». در اقرب الموارد گفته: گیاهان خودرو که چهار پایان خورند. «فَأَنْبَتْنَا فِيهَا حَبًّا … وَفَاكِهَةً وَأَبًّا».[۱] کلام مجمع نیز نظیر مفردات و نهایه است.
باید دانست مراد از آن در آیه، علفهای خودرو است زیرا که «أبّ» مفعول «انبتنا» است و روئیدن در علفهاست نه در محلّ آنها و آنجا که چراگاه معنی شده محل بالتبع مراد است.
یکی از محققین پس از نقل اقوال علماء در معنی «ابّ» احتمال داده که واو در «وَ أَبًّا» جزء کلمه است و آن بیتشدید می باشد، آیه: «وَ فٰاکهَةً وَ أَبًّا» مرکب است از دو لفظ «فٰاکهَةً» بمعنی میوه و «وأبا» بمعنی درشت و شاداب و گوناگون. علیهذا بقول ایشان واو عاطفه نیست، و «وأب» بر وزن دهر صفت «فاکهة» است. و آنگاه احتمال خویش را نزدیک بیقین دانسته است. روح سخن ایشان در این احتمال آنست که اهل لغت و تفسیر معنای صریح و روایت صحیحی در بارۀ این کلمه نگفته و نقل نکردهاند. ولی برای «وأب» معنای روشنی است، ایضا می گوید: علمای لغت «ابّ» را دخیل و غیر عربی گفتهاند.[۲]
اما نگارنده پس از تعمق و دقت، تحقیق ایشان را مورد قبول ندانستم زیرا اولا: هیچ یک از قرّاء باء «ابّ» را بیتشدید نخوانده است.
ثانیا: در آن صورت تناسب و معنی آیات درست نخواهد بود که آیات بدین قرارند: «فَأَنْبَتْنَا فِيهَا حَبًّا. وَعِنَبًا وَقَضْبًا. وَزَيْتُونًا وَنَخْلًا. وَحَدَائِقَ غُلْبًا . وَفَاكِهَةً وَأَبًّا . مَتَاعًا لَكُمْ وَلِأَنْعَامِكُمْ ». در این آیات چنانکه میبینیم فرموده: از زمین برای شما دانه، انگور، تره، زیتون، درخت خرما باغهای انبوه یا درختان بزرگ، میوه و چراگاه رویاندیم. پس از آن می فرماید: اینها متاعند برای شما و چهار پایان شما. معلوم است که انگور، تره و غیره معمولا خوراک انسان است، اگر «أَبًّا» را وأب خوانده و وصف فاکهه بدانیم و درشت معنی کنیم بجملۀ «متاعا … لانعامکم» محلّی باقی نخواهد ماند زیرا مذکورات ما قبل، همه «مَتٰاعاً لَکمْ» اند و اینکه قضب بمعنی یونجه است و در صحاح گوید: آن اسفست (اسپست: یونجه) فارسی است مطلب تمام نمی شود زیرا ظاهرا مراد از آن در آیه ترۀ خوردنی است و بمناسبت آنکه پشت سر هم چیده می شود قضب گفته شده، وانگهی اگر یونجه باشد برای انعام کافی نیست. اما اگر «ابّ» را چراگاه بگیریم مطلب تمام خواهد بود.
ثالثا: وصف فاکهه در آیات دیگر مؤنث آمده مثل: «فَاكِهَةٍ كَثِيرَةٍ»[۳] لازم بود در آیۀ ما نحن فیه گفته شود: «فاکهة وأبة» تا صفت با موصوف در تأنیث موافق باشد، و لفظ وأب از صفات مشترک نیست تا مذکر و مؤنث در آن یکسان باشد و در لغت آنگاه که موصوفش مؤنث باشد آمده: «قدر وأبة» و نیز آمده: «اناء وأب» (اقرب الموارد). وانگهی وأب بمعنی ضخیم و واسع، وصف میوه استعمال نشده بلکه وصف کاسه، گودال و نظیر آنها آمده است. نویسندۀ فوق الذکر پس از توجّه باین نکته استعمال آنرا در میوۀ درشت معنای مولّد (تازه) گرفته است تا اشکالی وارد نشود.
معنای ابّ در روایات
در خاتمه لازم است بدانیم: کلمه «أبّ» از اوّل پر ماجری است. شیخ مفید رحمه اللّٰه در ارشاد نقل می کند: از ابوبکر راجع بلفظ ابّ سئوال شد، در جواب گفت: فاکهه را میشناسیم امّا ابّ خدا بآن داناتر است. این سخن به امیرالمؤمنین علیه السّلام رسید فرمود: سبحان اللّٰه، آیا ندانسته که ابّ علف و چراگاه است و خدا در «فٰاکهَةً وَ أَبًّا» نعمتهای خود را که بر خلق و چهار پایان داده میشمارد؟!
زمخشری در کشاف ذیل آیۀ مذکور قسمتی از روایت فوق را نقل کرده و نظیر آنرا از عمر نقل می کند و در مقام اعتذار می گوید: همت آنها مصروف بعمل بود نه به دانستن آنچه مورد عمل نبود.
علّامه امینی در «الغدیر» قول ابن حجر شارح صحیح بخاری را نقل کرده که گفته: بقولی ابّ دخیل است و عربی نیست؛ مؤید این قول خفاء معنی آن بر شیخین است. آنگاه علامه فرموده: احدی از اهل لغت بدخیل بودن آن اشاره نکردهاند.[۴] نگارنده نیز در صحاح و قاموس و اقرب و نظیر آنها، ندیدم که بدخیل بودن آن اشارهای شده باشد.
پانویس
منابع
- قاموس قرآن، قرشی بنابی، علی اکبر، تهران: دارالکتب الاسلامیه، ۱۳۰۷.