توحید در عبادت: تفاوت بین نسخهها
مهدی موسوی (بحث | مشارکتها) |
|||
(۲ نسخهٔ میانی ویرایش شده توسط ۲ کاربر نشان داده نشده) | |||
سطر ۱: | سطر ۱: | ||
{{الگو:بخشی از یک کتاب}} | {{الگو:بخشی از یک کتاب}} | ||
− | + | «[[توحید]] در عبادت» یا «توحید عبادی» بدین معناست که کسی جز «[[الله]]» سزاوار [[عبادت]] و اطاعت نیست و معبودی جز او وجود ندارد. دعوت به پرستش خدای یکتا و ترک پرستش خدایان دروغین، از مهمترین اهداف همه [[پیامبران]] الهی بوده است.<ref>[[سوره نحل]]/۳۶.</ref> مذاهب اسلامی، در اختصاص عبادت به خدای تعالی اتفاق نظر دارند، ولی فرقهای با عنوان [[وهابیت|وهابیت]]، در تفسیر «عبادت» دچار خطا شده و در نتیجه بسیاری از کارهایی را که مسلمانان به عنوان تعظیم شعائر یا تکریم انبیاء و اولیاء الهی انجام میدهند را عبادت پنداشته و کار آنان را «[[شرک]] در عبادت» انگاشتهاند. | |
− | دعوت به پرستش خدای یکتا و ترک پرستش خدایان | ||
− | |||
− | مذاهب اسلامی، در اختصاص عبادت به | ||
− | |||
− | |||
− | |||
− | |||
− | |||
− | |||
− | |||
− | |||
− | |||
− | |||
− | |||
− | |||
− | |||
− | |||
− | |||
− | |||
− | |||
− | |||
− | |||
− | |||
− | + | ==حقیقت عبادت و توحید عبادی== | |
+ | قرآن کریم در مسأله «توحید در [[عبادت]]» بر این امور تکیه نموده است: الوهیت، مالکیت، خالقیت و ربوبیت. یعنی تنها آن موجودی شایسته پرستش است که دارای صفات مزبور باشد و چون صفات یاد شده جز در خداوند یافت نمیشود، بنابراین پرستش تنها شایسته او است و اینک نمونههایی از [[آیه|آیات]] در این باره: | ||
− | {{متن قرآن| | + | * در [[سوره حمد]]، نخست ربوبیت و مالکیت خدا را یادآور شده، آنگاه عبادت را مخصوص او دانسته و چنین میفرماید: {{متن قرآن|«الْحَمْدُللّهِ رَبِّ الْعَالَمِینَ * الرَّحْمنِ الرَّحِیمِ * مَالِک یوْمِ الدِّینِ * إِیاک نَعْبُدُ و إِیاک نَسْتَعِینُ»}}. |
+ | * در یک دعوت عمومی، انسانها را به پرستش پروردگاری که آفریدگار همه انسانها است فراخوانده، میفرماید: {{متن قرآن|«یا أَیهَا النَّاسُ اعْبُدُواْ رَبَّکمُ الَّذِی خَلَقَکمْ وَالَّذِینَ مِن قَبْلِکمْ»}}.<ref>[[سوره بقره]]/۲۱.</ref> | ||
+ | * به [[پیامبران]] الهی یادآور میشود که «الوهیت» اختصاص به خداوند دارد، بدین جهت باید تنها او را پرستش کنند: {{متن قرآن|«وَمَا أَرْسَلْنَا مِن قَبْلِک مِن رَّسُولٍ إِلَّا نُوحِی إِلَیهِ أَنَّهُ لَا إِلَهَ إِلَّا أَنَا فَاعْبُدُونِ»}}.<ref>[[سوره انبیاء]]/۲۵.</ref> | ||
+ | * در جای دیگر با استناد به این که ربوبیت، الوهیت و خالقیت به خداوند اختصاص دارد، انسانها به پرستش او فراخوانده میشوند: {{متن قرآن|«ذَلِکمُ اللّهُ رَبُّکمْ لا إِلَـهَ إِلاَّ هُوَ خَالِقُ کلِّ شَیءٍ فَاعْبُدُوهُ»}}.<ref>[[سوره انعام]]/۱۰۲.</ref> | ||
− | + | از مطالعه مجموع آیات یاد شده میتوان به حقیقت عبادت پی برد و آن این که: عبادت عبارت است از هر گونه تذلل و خضوع قولی یا عملی در برابر موجودی با اعتقاد به این که او دارای ویژگیهای زیر است: | |
− | + | *الف: در وجود و کمالات وجودی خود مستقل و خودکفا است. | |
+ | *ب: خالق و پدیدآورنده هستی انسان و جهان است. | ||
+ | *ج: مالک سود و زیان انسان و سایر موجودات است. | ||
+ | *د: در سرنوشت انسان و جهان به طور مستقل دخالت داشته و دارای مقام ربوبیت است. | ||
− | + | بنابراین، حقیقت عبادت از دو رکن تشکیل میشود: عقیده و عمل؛ عقیده مربوط به یکی از جهات یاد شده است و عمل، هر گونه کاری است که با تذلل و خضوع همراه باشد، ولی هیچ یک از عقیده و عمل به تنهائی عبادت نامیده نمیشوند. این مطلب گذشته از این که از مطالعه آیات یاد شده به روشنی بدست میآید، قرائن و شواهد دیگری نیز بر آن دلالت میکند: | |
− | + | ۱. اگر بگوئیم هر نوع [[خضوع]] در برابر دیگران -اگر چه با اعتقاد به خالقیت و ربوبیت همراه نباشد- عبادت به شمار میرود، باید بگوئیم خضوع فرزند در برابر والدین و خضوع شاگرد در برابر استاد و جوان در برابر پیر و عامی در برابر عالم و... همگی عبادت و پرستش بوده و در نتیجه انجام این اعمال [[شرک]] در عبادت است، در حالی که همه این اعمال مورد ترغیب و ستایش [[شرع]] و [[عقل]] است. از طرفی، شرک قبح ذاتی داشته و تخصیص بردار نیست، چنان که [[قرآن]] شرک را ظلم بزرگ توصیف نموده است و ظلم قبح ذاتی دارد. | |
− | + | ۲. [[سجده]] در برابر دیگران به عنوان آخرین مرحله خضوع عملی به شمار میرود، ولی [[فرشتگان]] مأمور شدند تا در برابر [[حضرت آدم]] سجده کنند،<ref>«وَإِذْ قُلْنَا لِلْمَلاَئِکةِ اسْجُدُواْ لآدَمَ فَسَجَدُواْ إِلاَّ إِبْلِیسَ أَبَى...»، [[سوره بقره]]/ ۳۴.</ref> چنان که به نص قرآن، [[حضرت یعقوب علیه السلام|حضرت یعقوب]] و همسر و فرزندانش در برابر [[حضرت یوسف]] سجده کردند.<ref>«وَرَفَعَ أَبَوَیهِ عَلَى الْعَرْشِ وَخَرُّواْ لَهُ سُجَّدًا»، [[سوره یوسف]]/۱۰۰.</ref> اگر خضوع بدون اعتقاد به الوهیت، عبادت باشد، عمل فرشتگان و یعقوب و فرزندان او مصداق بارز شرک در عبادت میباشد. | |
− | |||
− | |||
− | |||
− | + | ۳. اصولاً باید گفت: خضوع ناقص در برابر کامل، از سنتهای عمومی حاکم بر آفرینش است، هرگاه موجودی در برابر موجود دیگر احساس ضعف و نقصان نموده و او را قویتر و کاملتر از خود بداند، به طور ناخودآگاه در درون خود نسبت به آن موجود احساس خضوع و تذلل مینماید، آنگاه برای بهرهمندی از کمال و قوت و یا مصون ماندن از تعرض او، با انجام فعلی مناسب، خضوع و تذلل خود را ابراز مینماید. [[تواضع]] و خضوع جاهل در برابر عالم از مصادیق همین عبادت و خضوع و تذلل فطری است و بدین جهت عقل و [[فطرت]] آن را کاری شایسته میداند. بنابراین، تا آنجا که خضوع و تذلل به خاطر کمالی است که در موجود دیگری وجود دارد، نمیتوان آن را مذموم و ناروا دانست، بلکه چنین خضوعی عقلاً و شرعاً ممدوح است. | |
− | |||
− | |||
− | |||
− | |||
− | |||
− | |||
− | |||
− | |||
آری خضوع در برابر موجودی دیگر در دو صورت ناروا است: | آری خضوع در برابر موجودی دیگر در دو صورت ناروا است: | ||
− | الف: موجودی که مورد خضوع واقع میشود فاقد کمالی است که به خاطر آن در برابر آن خضوع شده است، مانند این که کسی در برابر فردی که فاقد کمال علم است، به گمان این که او عالم | + | الف: موجودی که مورد خضوع واقع میشود فاقد کمالی است که به خاطر آن در برابر آن خضوع شده است، مانند این که کسی در برابر فردی که فاقد کمال [[علم]] است، به گمان این که او عالم است تواضع نماید، که در این صورت قبح متوجه فعل است نه فاعل، زیرا انگیزه فاعل که او را به انجام این کار فراخوانده پسندیده است. |
− | |||
− | |||
− | |||
− | |||
− | + | ب: آن موجود، کمال وجودی مورد نظر را دارا است، ولی نه به صورت مستقل و بالذات، چنان که همه موجودات عالم امکان این گونهاند. اکنون، اگر کسی آن کمال وجودی را از خود او دانسته و او را مستقل در آن بداند، هر چند میداند که او آفریده خدا است و در بسیاری از کمالات وجودی خود نیز نیازمند او است، لیکن باور او بر این است که برخی از صفات و آثار وجودی به خود او [[تفویض]] شده و او در آن قسمت مستقل عمل میکند، در این صورت او را با این اعتقاد و باور [[عبادت]] نموده و در برابرش ابراز خضوع و تذلل میکند؛ این نوع خضوع و عبادت نه تنها نابجا و مذموم است، بلکه [[شرک]] نیز میباشد. | |
− | از مطالب یاد شده روشن شد که دائره شرک در عبادت (مقصود شرک آشکار است نه سایر مراتب شرک) بسیار محدود است و قوام آن به دو چیز است: | + | ==وهابیت و شرک در عبادت== |
+ | از مطالب یاد شده روشن شد که دائره [[شرک]] در [[عبادت]] (مقصود شرک آشکار است نه سایر مراتب شرک) بسیار محدود است و قوام آن به دو چیز است: یکی از مقوله عمل است و دیگری از مقوله اعتقاد؛ یعنی انجام خضوع و تذلل در برابر غیرخداوند به هر کیفیت که باشد با اعتقاد به الوهیت یا ربوبیت او. ولی [[وهابیت|وهابیان]] دائره شرک در عبادت را بسیار وسیع گرفتهاند، از نظر آنان هر نوع خضوع و تذلل در برابر غیرخدا، شرک در عبادت به شمار میآید. | ||
− | + | آنان، بر این مطلب به دو دسته از آیات [[قرآن]] استدلال میکنند: یک دسته آیاتی که ناظر به شرک در عبادت از سوی مشرکان عصر [[پیامبر]] است. در این آیات کارهایی چون [[دعا]]، شفاعتخواهی و عبادت [[بت پرستی|بتها]] به قصد تقرب به خداوند، به عنوان نمونههایی از شرک عبادی آنان به شمار آمده است. | |
− | + | دسته دیگر آیاتی است که بیانگر این مطلب است که مشرکان عصر رسالت نسبت به [[توحید]] در خالقیت و ربوبیت اعتراف داشتند، بنابراین از این نظر موحد بودند نه مشرک. نتیجه این دو دسته آیات این است که شرک در عبادت ربطی به اعتقاد به ربوبیت و مالکیت معبود ندارد، بلکه انجام کارهایی است که خود عبادت به شمار میروند و چون عبادت مختص خداوند است، انجام آن اعمال برای غیرخدا شرک در عبادت است. این مهمترین دلیل وهابیان بر مشرک دانستن همه مسلمانان و موحد دانستن خود در مسأله عبادت است. | |
− | + | ولی نادرستی این استدلال روشن است، زیرا مشرکان عصر رسالت، بتها و یا سایر آلهه را عبادت میکردند و غرض از عبادت خود را تقرب به خدا و شفاعت نمودن آلهه در پیشگاه خدا بیان میکردند، چنان که قرآن میفرماید: {{متن قرآن|«وَیعْبُدُونَ مِن دُونِ اللّهِ مَا لاَ یضُرُّهُمْ وَلاَ ینفَعُهُمْ وَیقُولُونَ هَـؤُلاء شُفَعَاؤُنَا عِندَ اللّهِ»}}.<ref>[[سوره یونس]]/ ۱۸.</ref> و نیز میفرماید: {{متن قرآن|«وَالَّذِینَ اتَّخَذُوا مِن دُونِهِ أَوْلِیاء مَا نَعْبُدُهُمْ إِلَّا لِیقَرِّبُونَا إِلَى اللَّهِ زُلْفَى»}}.<ref>[[سوره زمر]]/۳.</ref> | |
− | |||
− | ولی | ||
− | |||
− | و نیز میفرماید: {{متن قرآن| | ||
گمان آنان بر این بود که چون ذات الهی قابل درک نیست و نمیتوان بر حقیقت ذات او احاطه پیدا کرد، بنابراین عبادت او به طور مستقیم و بدون واسطه ممکن نیست، بدین جهت موجوداتی چون [[فرشتگان]] و صالحان و موجودات دیگری را که برای آنها نوعی تأثیر در سرنوشت انسان و جهان قائل بودند، پرستش و عبادت میکردند تا بدین وسیله هم از شفاعت معبودان خود بهرهمند شوند و در نتیجه در زندگی کامیاب گردند و هم در پیشگاه رب الارباب تقرب جویند و بتهای تراشیده شده از چوب یا سنگ در حقیقت تماثیلی برای آن آلهه و معبودان بودند. گرچه به تدریج در افکار عمومی آلهه و ارباب، فراموش شده و بتها رنگ معبودان و آلهه واقعی به خود گرفتند. | گمان آنان بر این بود که چون ذات الهی قابل درک نیست و نمیتوان بر حقیقت ذات او احاطه پیدا کرد، بنابراین عبادت او به طور مستقیم و بدون واسطه ممکن نیست، بدین جهت موجوداتی چون [[فرشتگان]] و صالحان و موجودات دیگری را که برای آنها نوعی تأثیر در سرنوشت انسان و جهان قائل بودند، پرستش و عبادت میکردند تا بدین وسیله هم از شفاعت معبودان خود بهرهمند شوند و در نتیجه در زندگی کامیاب گردند و هم در پیشگاه رب الارباب تقرب جویند و بتهای تراشیده شده از چوب یا سنگ در حقیقت تماثیلی برای آن آلهه و معبودان بودند. گرچه به تدریج در افکار عمومی آلهه و ارباب، فراموش شده و بتها رنگ معبودان و آلهه واقعی به خود گرفتند. | ||
− | در هر حال، آنان بتها و معبودان خود را عبادت میکردند و همان گونه که در بحث گذشته بیان گردید در حقیقت | + | در هر حال، آنان بتها و معبودان خود را عبادت میکردند و همان گونه که در بحث گذشته بیان گردید در حقیقت عبادت، اعتقاد به ربوبیت و مالکیت معبود نهفته است در حالی که هیچ یک از مسلمانان مراسمی را که به خاطر [[اولیاء الله|اولیاء الهی]] انجام میدهند به قصد عبادت آنها انجام نمیدهند، آنان فقط خدا را شایسته عبادت دانسته و فقط او را پرستش میکنند و مراسم مزبور را به انگیزه احترام و بزرگداشت مقام اولیاء الهی که مورد عنایت خاص خداوند میباشند، انجام میدهند و در حقیقت این خود نوعی از عبادت خداوند است، چنان که برخی از علمای وهابی عبادت را به انجام هر عملی (قولی یا فعلی) که مورد رضای خدا است و [[قرآن]] و [[پیامبر]] به آن امر نمودهاند، تفسیر نموده است.<ref>العباده اسم جامع لکل ما یحبه الله و یرضاه من اقوال العباد و افعالهم مما أمرهم به فی کتابه علی لسان رسوله (الجامع الفرید، ص ۲۹۰) به نقل از کتاب «الکلمات النافعه» تألیف عبدالله بن محمد بن عبدالوهاب.</ref> |
− | شکی نیست که تعظیم و تکریم [[پیامبران]] و اولیاء الهی به وسیله هر کاری که مباح است و منع شرعی ندارد، مورد رضای خدا و از مصادیق تعظیم شعائر الهی است که [[قرآن]] آن را نشانه پاکی دلها دانسته و فرموده است: {{متن قرآن|«وَمَن | + | شکی نیست که تعظیم و تکریم [[پیامبران]] و اولیاء الهی به وسیله هر کاری که مباح است و منع شرعی ندارد، مورد رضای خدا و از مصادیق تعظیم شعائر الهی است که [[قرآن]] آن را نشانه پاکی دلها دانسته و فرموده است: {{متن قرآن|«وَمَن یعَظِّمْ شَعَائِرَ اللَّهِ فَإِنَّهَا مِن تَقْوَى الْقُلُوبِ»}}.<ref>[[سوره حج]]/۳۲.</ref> |
− | بنابراین مقایسه اعمال مسلمانان در مورد اعمالی که به خاطر بزرگداشت مقام اولیاء الهی انجام میدهند و قصد آنان عبادت خدا | + | بنابراین مقایسه اعمال مسلمانان در مورد اعمالی که به خاطر بزرگداشت مقام اولیاء الهی انجام میدهند و قصد آنان عبادت خدا است و نه عبادت اولیاء الهی، با اعمال مشرکان در مورد بت ها و معبودان خود که به قصد عبادت آنها به جا میآورند، کاملاً نادرست و بیپایه است. |
− | اگر بناست تبرک جستن مسلمانان به قبور اولیاء الهی را به چیزی مقایسه | + | اگر بناست [[تبرک|تبرّک]] جستن مسلمانان به قبور اولیاء الهی را به چیزی مقایسه کنیم، باید آن را با مراسم مربوط به زیارت [[خانه خدا]] و استلام [[حجرالأسود]] بسنجیم که هدف از آن چیزی جز عبادت خدا و تعظیم شعائر الهی نیست. |
− | از این جا، میتوان به پاسخ همه شبهاتی که وهابیان در مورد [[توحید]] در عبادت بر فرق اسلامی وارد کردهاند واقف گردید. آنان اعمالی چون توسل و استغاثه به اولیاء الهی، طلب شفاعت از | + | از این جا، میتوان به پاسخ همه شبهاتی که وهابیان در مورد [[توحید]] در عبادت بر فرق اسلامی وارد کردهاند واقف گردید. آنان اعمالی چون [[توسل]] و [[استغاثه]] به اولیاء الهی، طلب [[شفاعت]] از آنان، سوگند دادن خداوند به حق آنان، تبرک به آثار آنان، [[نذر]] برای اهل قبور و... را از مصادیق شرک در عبادت میدانند و دلیل آنان نیز چیزی جز مقایسه این اعمال با اعمال مشرکان عصر [[رسالت]] که از نظر ظاهر با یکدیگر شباهت دارند، نیست. این همان نقطه خطای آنان است، زیرا هرگز مشابهت ظاهر دو عمل دلیل بر وحدت حکم شرعی آن دو نیست وگرنه باید جنگ در راه خدا و [[طاغوت]] نیز یک حکم داشته باشند، زیرا از نظر ظاهر یکسانند و تفاوت آن جز در اعتقاد و هدف نیست؛ چنان که قرآن میفرماید: {{متن قرآن|«الَّذِینَ آمَنُواْ یقَاتِلُونَ فِی سَبِیلِ اللّهِ وَالَّذِینَ کفَرُواْ یقَاتِلُونَ فِی سَبِیلِ الطَّاغُوتِ»}}.<ref>[[سوره نساء]]/۷۶.</ref> |
− | |||
− | چنان که قرآن میفرماید: {{متن قرآن| | ||
− | |||
− | |||
+ | اعمالی که مشرکان نسبت به معبودان خود انجام میدادند با اعتقاد به ربوبیت و مالکیت آنها همراه بود و به انگیزه عبادت آنها انجام میگرفت، ولی کارهایی که مسلمانان نسبت به اولیاء الهی و قبور آنان انجام میدهند، با هیچ گونه اعتقاد به مالکیت و ربوبیت آنان همراه نبوده و غرض، عبادت خداوند از طریق تکریم و تعظیم آنان به عنوان تعظیم شعائر الهی است که مورد عنایت و رضایت خداوند میباشد. | ||
==پانویس== | ==پانویس== | ||
{{پانویس}} | {{پانویس}} | ||
− | |||
==منابع== | ==منابع== | ||
− | * عقاید استدلالی، علی ربانی گلپایگانی. | + | *عقاید استدلالی، علی ربانی گلپایگانی. |
− | + | {{اعتقادات شیعه}} | |
[[رده:توحید]] | [[رده:توحید]] |
نسخهٔ کنونی تا ۱۶ نوامبر ۲۰۲۲، ساعت ۱۲:۰۱
«توحید در عبادت» یا «توحید عبادی» بدین معناست که کسی جز «الله» سزاوار عبادت و اطاعت نیست و معبودی جز او وجود ندارد. دعوت به پرستش خدای یکتا و ترک پرستش خدایان دروغین، از مهمترین اهداف همه پیامبران الهی بوده است.[۱] مذاهب اسلامی، در اختصاص عبادت به خدای تعالی اتفاق نظر دارند، ولی فرقهای با عنوان وهابیت، در تفسیر «عبادت» دچار خطا شده و در نتیجه بسیاری از کارهایی را که مسلمانان به عنوان تعظیم شعائر یا تکریم انبیاء و اولیاء الهی انجام میدهند را عبادت پنداشته و کار آنان را «شرک در عبادت» انگاشتهاند.
حقیقت عبادت و توحید عبادی
قرآن کریم در مسأله «توحید در عبادت» بر این امور تکیه نموده است: الوهیت، مالکیت، خالقیت و ربوبیت. یعنی تنها آن موجودی شایسته پرستش است که دارای صفات مزبور باشد و چون صفات یاد شده جز در خداوند یافت نمیشود، بنابراین پرستش تنها شایسته او است و اینک نمونههایی از آیات در این باره:
- در سوره حمد، نخست ربوبیت و مالکیت خدا را یادآور شده، آنگاه عبادت را مخصوص او دانسته و چنین میفرماید: «الْحَمْدُللّهِ رَبِّ الْعَالَمِینَ * الرَّحْمنِ الرَّحِیمِ * مَالِک یوْمِ الدِّینِ * إِیاک نَعْبُدُ و إِیاک نَسْتَعِینُ».
- در یک دعوت عمومی، انسانها را به پرستش پروردگاری که آفریدگار همه انسانها است فراخوانده، میفرماید: «یا أَیهَا النَّاسُ اعْبُدُواْ رَبَّکمُ الَّذِی خَلَقَکمْ وَالَّذِینَ مِن قَبْلِکمْ».[۲]
- به پیامبران الهی یادآور میشود که «الوهیت» اختصاص به خداوند دارد، بدین جهت باید تنها او را پرستش کنند: «وَمَا أَرْسَلْنَا مِن قَبْلِک مِن رَّسُولٍ إِلَّا نُوحِی إِلَیهِ أَنَّهُ لَا إِلَهَ إِلَّا أَنَا فَاعْبُدُونِ».[۳]
- در جای دیگر با استناد به این که ربوبیت، الوهیت و خالقیت به خداوند اختصاص دارد، انسانها به پرستش او فراخوانده میشوند: «ذَلِکمُ اللّهُ رَبُّکمْ لا إِلَـهَ إِلاَّ هُوَ خَالِقُ کلِّ شَیءٍ فَاعْبُدُوهُ».[۴]
از مطالعه مجموع آیات یاد شده میتوان به حقیقت عبادت پی برد و آن این که: عبادت عبارت است از هر گونه تذلل و خضوع قولی یا عملی در برابر موجودی با اعتقاد به این که او دارای ویژگیهای زیر است:
- الف: در وجود و کمالات وجودی خود مستقل و خودکفا است.
- ب: خالق و پدیدآورنده هستی انسان و جهان است.
- ج: مالک سود و زیان انسان و سایر موجودات است.
- د: در سرنوشت انسان و جهان به طور مستقل دخالت داشته و دارای مقام ربوبیت است.
بنابراین، حقیقت عبادت از دو رکن تشکیل میشود: عقیده و عمل؛ عقیده مربوط به یکی از جهات یاد شده است و عمل، هر گونه کاری است که با تذلل و خضوع همراه باشد، ولی هیچ یک از عقیده و عمل به تنهائی عبادت نامیده نمیشوند. این مطلب گذشته از این که از مطالعه آیات یاد شده به روشنی بدست میآید، قرائن و شواهد دیگری نیز بر آن دلالت میکند:
۱. اگر بگوئیم هر نوع خضوع در برابر دیگران -اگر چه با اعتقاد به خالقیت و ربوبیت همراه نباشد- عبادت به شمار میرود، باید بگوئیم خضوع فرزند در برابر والدین و خضوع شاگرد در برابر استاد و جوان در برابر پیر و عامی در برابر عالم و... همگی عبادت و پرستش بوده و در نتیجه انجام این اعمال شرک در عبادت است، در حالی که همه این اعمال مورد ترغیب و ستایش شرع و عقل است. از طرفی، شرک قبح ذاتی داشته و تخصیص بردار نیست، چنان که قرآن شرک را ظلم بزرگ توصیف نموده است و ظلم قبح ذاتی دارد.
۲. سجده در برابر دیگران به عنوان آخرین مرحله خضوع عملی به شمار میرود، ولی فرشتگان مأمور شدند تا در برابر حضرت آدم سجده کنند،[۵] چنان که به نص قرآن، حضرت یعقوب و همسر و فرزندانش در برابر حضرت یوسف سجده کردند.[۶] اگر خضوع بدون اعتقاد به الوهیت، عبادت باشد، عمل فرشتگان و یعقوب و فرزندان او مصداق بارز شرک در عبادت میباشد.
۳. اصولاً باید گفت: خضوع ناقص در برابر کامل، از سنتهای عمومی حاکم بر آفرینش است، هرگاه موجودی در برابر موجود دیگر احساس ضعف و نقصان نموده و او را قویتر و کاملتر از خود بداند، به طور ناخودآگاه در درون خود نسبت به آن موجود احساس خضوع و تذلل مینماید، آنگاه برای بهرهمندی از کمال و قوت و یا مصون ماندن از تعرض او، با انجام فعلی مناسب، خضوع و تذلل خود را ابراز مینماید. تواضع و خضوع جاهل در برابر عالم از مصادیق همین عبادت و خضوع و تذلل فطری است و بدین جهت عقل و فطرت آن را کاری شایسته میداند. بنابراین، تا آنجا که خضوع و تذلل به خاطر کمالی است که در موجود دیگری وجود دارد، نمیتوان آن را مذموم و ناروا دانست، بلکه چنین خضوعی عقلاً و شرعاً ممدوح است.
آری خضوع در برابر موجودی دیگر در دو صورت ناروا است:
الف: موجودی که مورد خضوع واقع میشود فاقد کمالی است که به خاطر آن در برابر آن خضوع شده است، مانند این که کسی در برابر فردی که فاقد کمال علم است، به گمان این که او عالم است تواضع نماید، که در این صورت قبح متوجه فعل است نه فاعل، زیرا انگیزه فاعل که او را به انجام این کار فراخوانده پسندیده است.
ب: آن موجود، کمال وجودی مورد نظر را دارا است، ولی نه به صورت مستقل و بالذات، چنان که همه موجودات عالم امکان این گونهاند. اکنون، اگر کسی آن کمال وجودی را از خود او دانسته و او را مستقل در آن بداند، هر چند میداند که او آفریده خدا است و در بسیاری از کمالات وجودی خود نیز نیازمند او است، لیکن باور او بر این است که برخی از صفات و آثار وجودی به خود او تفویض شده و او در آن قسمت مستقل عمل میکند، در این صورت او را با این اعتقاد و باور عبادت نموده و در برابرش ابراز خضوع و تذلل میکند؛ این نوع خضوع و عبادت نه تنها نابجا و مذموم است، بلکه شرک نیز میباشد.
وهابیت و شرک در عبادت
از مطالب یاد شده روشن شد که دائره شرک در عبادت (مقصود شرک آشکار است نه سایر مراتب شرک) بسیار محدود است و قوام آن به دو چیز است: یکی از مقوله عمل است و دیگری از مقوله اعتقاد؛ یعنی انجام خضوع و تذلل در برابر غیرخداوند به هر کیفیت که باشد با اعتقاد به الوهیت یا ربوبیت او. ولی وهابیان دائره شرک در عبادت را بسیار وسیع گرفتهاند، از نظر آنان هر نوع خضوع و تذلل در برابر غیرخدا، شرک در عبادت به شمار میآید.
آنان، بر این مطلب به دو دسته از آیات قرآن استدلال میکنند: یک دسته آیاتی که ناظر به شرک در عبادت از سوی مشرکان عصر پیامبر است. در این آیات کارهایی چون دعا، شفاعتخواهی و عبادت بتها به قصد تقرب به خداوند، به عنوان نمونههایی از شرک عبادی آنان به شمار آمده است.
دسته دیگر آیاتی است که بیانگر این مطلب است که مشرکان عصر رسالت نسبت به توحید در خالقیت و ربوبیت اعتراف داشتند، بنابراین از این نظر موحد بودند نه مشرک. نتیجه این دو دسته آیات این است که شرک در عبادت ربطی به اعتقاد به ربوبیت و مالکیت معبود ندارد، بلکه انجام کارهایی است که خود عبادت به شمار میروند و چون عبادت مختص خداوند است، انجام آن اعمال برای غیرخدا شرک در عبادت است. این مهمترین دلیل وهابیان بر مشرک دانستن همه مسلمانان و موحد دانستن خود در مسأله عبادت است.
ولی نادرستی این استدلال روشن است، زیرا مشرکان عصر رسالت، بتها و یا سایر آلهه را عبادت میکردند و غرض از عبادت خود را تقرب به خدا و شفاعت نمودن آلهه در پیشگاه خدا بیان میکردند، چنان که قرآن میفرماید: «وَیعْبُدُونَ مِن دُونِ اللّهِ مَا لاَ یضُرُّهُمْ وَلاَ ینفَعُهُمْ وَیقُولُونَ هَـؤُلاء شُفَعَاؤُنَا عِندَ اللّهِ».[۷] و نیز میفرماید: «وَالَّذِینَ اتَّخَذُوا مِن دُونِهِ أَوْلِیاء مَا نَعْبُدُهُمْ إِلَّا لِیقَرِّبُونَا إِلَى اللَّهِ زُلْفَى».[۸]
گمان آنان بر این بود که چون ذات الهی قابل درک نیست و نمیتوان بر حقیقت ذات او احاطه پیدا کرد، بنابراین عبادت او به طور مستقیم و بدون واسطه ممکن نیست، بدین جهت موجوداتی چون فرشتگان و صالحان و موجودات دیگری را که برای آنها نوعی تأثیر در سرنوشت انسان و جهان قائل بودند، پرستش و عبادت میکردند تا بدین وسیله هم از شفاعت معبودان خود بهرهمند شوند و در نتیجه در زندگی کامیاب گردند و هم در پیشگاه رب الارباب تقرب جویند و بتهای تراشیده شده از چوب یا سنگ در حقیقت تماثیلی برای آن آلهه و معبودان بودند. گرچه به تدریج در افکار عمومی آلهه و ارباب، فراموش شده و بتها رنگ معبودان و آلهه واقعی به خود گرفتند.
در هر حال، آنان بتها و معبودان خود را عبادت میکردند و همان گونه که در بحث گذشته بیان گردید در حقیقت عبادت، اعتقاد به ربوبیت و مالکیت معبود نهفته است در حالی که هیچ یک از مسلمانان مراسمی را که به خاطر اولیاء الهی انجام میدهند به قصد عبادت آنها انجام نمیدهند، آنان فقط خدا را شایسته عبادت دانسته و فقط او را پرستش میکنند و مراسم مزبور را به انگیزه احترام و بزرگداشت مقام اولیاء الهی که مورد عنایت خاص خداوند میباشند، انجام میدهند و در حقیقت این خود نوعی از عبادت خداوند است، چنان که برخی از علمای وهابی عبادت را به انجام هر عملی (قولی یا فعلی) که مورد رضای خدا است و قرآن و پیامبر به آن امر نمودهاند، تفسیر نموده است.[۹]
شکی نیست که تعظیم و تکریم پیامبران و اولیاء الهی به وسیله هر کاری که مباح است و منع شرعی ندارد، مورد رضای خدا و از مصادیق تعظیم شعائر الهی است که قرآن آن را نشانه پاکی دلها دانسته و فرموده است: «وَمَن یعَظِّمْ شَعَائِرَ اللَّهِ فَإِنَّهَا مِن تَقْوَى الْقُلُوبِ».[۱۰]
بنابراین مقایسه اعمال مسلمانان در مورد اعمالی که به خاطر بزرگداشت مقام اولیاء الهی انجام میدهند و قصد آنان عبادت خدا است و نه عبادت اولیاء الهی، با اعمال مشرکان در مورد بت ها و معبودان خود که به قصد عبادت آنها به جا میآورند، کاملاً نادرست و بیپایه است.
اگر بناست تبرّک جستن مسلمانان به قبور اولیاء الهی را به چیزی مقایسه کنیم، باید آن را با مراسم مربوط به زیارت خانه خدا و استلام حجرالأسود بسنجیم که هدف از آن چیزی جز عبادت خدا و تعظیم شعائر الهی نیست.
از این جا، میتوان به پاسخ همه شبهاتی که وهابیان در مورد توحید در عبادت بر فرق اسلامی وارد کردهاند واقف گردید. آنان اعمالی چون توسل و استغاثه به اولیاء الهی، طلب شفاعت از آنان، سوگند دادن خداوند به حق آنان، تبرک به آثار آنان، نذر برای اهل قبور و... را از مصادیق شرک در عبادت میدانند و دلیل آنان نیز چیزی جز مقایسه این اعمال با اعمال مشرکان عصر رسالت که از نظر ظاهر با یکدیگر شباهت دارند، نیست. این همان نقطه خطای آنان است، زیرا هرگز مشابهت ظاهر دو عمل دلیل بر وحدت حکم شرعی آن دو نیست وگرنه باید جنگ در راه خدا و طاغوت نیز یک حکم داشته باشند، زیرا از نظر ظاهر یکسانند و تفاوت آن جز در اعتقاد و هدف نیست؛ چنان که قرآن میفرماید: «الَّذِینَ آمَنُواْ یقَاتِلُونَ فِی سَبِیلِ اللّهِ وَالَّذِینَ کفَرُواْ یقَاتِلُونَ فِی سَبِیلِ الطَّاغُوتِ».[۱۱]
اعمالی که مشرکان نسبت به معبودان خود انجام میدادند با اعتقاد به ربوبیت و مالکیت آنها همراه بود و به انگیزه عبادت آنها انجام میگرفت، ولی کارهایی که مسلمانان نسبت به اولیاء الهی و قبور آنان انجام میدهند، با هیچ گونه اعتقاد به مالکیت و ربوبیت آنان همراه نبوده و غرض، عبادت خداوند از طریق تکریم و تعظیم آنان به عنوان تعظیم شعائر الهی است که مورد عنایت و رضایت خداوند میباشد.
پانویس
- ↑ سوره نحل/۳۶.
- ↑ سوره بقره/۲۱.
- ↑ سوره انبیاء/۲۵.
- ↑ سوره انعام/۱۰۲.
- ↑ «وَإِذْ قُلْنَا لِلْمَلاَئِکةِ اسْجُدُواْ لآدَمَ فَسَجَدُواْ إِلاَّ إِبْلِیسَ أَبَى...»، سوره بقره/ ۳۴.
- ↑ «وَرَفَعَ أَبَوَیهِ عَلَى الْعَرْشِ وَخَرُّواْ لَهُ سُجَّدًا»، سوره یوسف/۱۰۰.
- ↑ سوره یونس/ ۱۸.
- ↑ سوره زمر/۳.
- ↑ العباده اسم جامع لکل ما یحبه الله و یرضاه من اقوال العباد و افعالهم مما أمرهم به فی کتابه علی لسان رسوله (الجامع الفرید، ص ۲۹۰) به نقل از کتاب «الکلمات النافعه» تألیف عبدالله بن محمد بن عبدالوهاب.
- ↑ سوره حج/۳۲.
- ↑ سوره نساء/۷۶.
منابع
- عقاید استدلالی، علی ربانی گلپایگانی.
اعتقادات شیعه | |
توحید | توحید ذاتی * توحید صفاتی * توحید افعالی * توحید در عبادت * بداء * اسماء و صفات الهی |
عدل | قضا و قدر * اختیار * امر بین الامرین |
نبوت | عصمت پیامبران * خاتمیت * وحی * اعجاز * عدم تحریف قرآن |
امامت |
باورها: ضرورت وجود امام * عصمت امامان * اهل بیت * چهارده معصوم * ولایت تكوینی * علم غیب امامان * غیبت امام زمان (عج) * انتظار * رجعت * توسل * شفاعت * آخر الزمان پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله * امام علی(ع) * امام حسن(ع) * امام حسین(ع) * امام سجاد(ع) * امام باقر(ع) * امام صادق(ع) * امام کاظم(ع) * امام رضا(ع) * امام جواد(ع) * امام هادی(ع) * امام عسکری(ع) * امام مهدی(عج) |
معاد | برزخ * معاد جسمانی * حشر * صراط * میزان * بهشت * جهنم |