جامعیت مقاله متوسط
مقاله مورد سنجش قرار گرفته است

تسبیح: تفاوت بین نسخه‌ها

از دانشنامه‌ی اسلامی
پرش به ناوبری پرش به جستجو
 
(۵ نسخه‌ٔ میانی ویرایش شده توسط ۲ کاربر نشان داده نشده)
سطر ۱: سطر ۱:
{{مدخل دائرة المعارف|دانشنامه جهان اسلام}}
+
{{خوب}}
 +
'''«تسبیح»''' یعنی [[خدا]] را به پاکی وصف کردن و او را از هر گونه عیب و بدی دور و مبرّا دانستن. تسبیح گویی خداوند یکی از شؤون بندگی [[انسان]] است که او را در سلوک و [[قرب الهی|قرب]] به خداوند یاری می کند و موجب [[شرح صدر]]، استجابت [[دعا]] و نجات از گرفتاریها و... می شود.
 +
 +
==معنای تسبیح==
 +
«تسبیح» در لغت به معنای خدا را به پاکی یاد و وصف کردن و او را از هر گونه بدی و هر آنچه شایسته او نیست، دور و مبرا دانستن (تنزیه) است و به معنای [[ذکر (اصطلاح اخلاق و عرفان)|ذکر]] و [[نماز]] نیز آمده است.<ref> فراهیدی، ج۳، ص۱۵۱ـ۱۵۲؛ ابن فارس، ج۳، ص۱۲۵؛ ابن منظور؛ صفی پوری، ذیل «سبح».</ref>
 +
==تسبیح‌گویی موجودات==
 +
به بیان [[قرآن]] چیزی نیست که به تسبیح [[الله|خدا]] مشغول نباشد، هرچند آدمیان به تسبیح موجودات پی نمی برند: {{متن قرآن|«وَإِنْ مِنْ شَیءٍ إِلَّا یُسَبِّحُ بِحَمْدِهِ وَلَٰکنْ لَا تَفْقَهُونَ تَسْبِیحَهُمْ»}}؛<ref> ([[سوره اسراء]]: ۴۴) </ref> هیچ موجودی نیست جز آنکه او را به پاکی می ستاید، ولی شما ذکر تسبیحشان را نمی فهمید.
  
تسبیح در لغت به معنای خدا را به پاکی یاد و وصف کردن او را از هر گونه بدی و هر آنچه شایسته او نیست، دور و مبرا دانستن (تنزیه) است و به معنای ذکر و [[نماز]] نیز آمده است.<ref>فراهیدی، ج3، ص151ـ152؛ ابن فارس، ج3، ص125؛ ابن منظور؛ صفی پوری، ذیل «سبح».</ref> مفهوم تسبیح گذشته از کاربرد بسیار آن در [[قرآن]] و [[احادیث]] و روایات در عرفان اسلامی نیز مطرح است.
+
*تسبیح آسمانها و زمین: {{متن قرآن|«سَبَّحَ لِلَّهِ مَا فِی السَّمَاوَاتِ وَمَا فِی الْأَرْضِ وَهُوَ الْعَزِیزُ الْحَکیمُ»}}؛<ref>([[سوره صف]]: ۱) </ref> هر چه در آسمانها و زمین است همه به تسبیح و ستایش خدای عالم که مقتدر و حکیم است مشغولند.
 +
*تسبیح کوهها و پرندگان: {{متن قرآن|«وَسَخَّرْنَا مَعَ دَاوُودَ الْجِبَالَ یُسَبِّحْنَ وَالطَّیرَ»}}؛ کوهها و مرغان را مسخر [[حضرت داوود علیه السلام|داود]] گردانیدیم که با (آهنگ تسبیح و نغمه) او تسبیح می‌کردند.<ref> ([[سوره انبیاء]]: ۷۹) </ref>
 +
*تسبیح رعد: {{متن قرآن|«وَیسَبِّحُ الرَّعْدُ بِحَمْدِهِ»}}؛ و رعد، همراه با ستایش خدا تسبیح می گوید.<ref> ([[سوره رعد]]: ۱۳) </ref>
 +
*تسبیح [[فرشتگان|ملائکه]]: {{متن قرآن|«وَتَرَى الْمَلَائِکةَ حَافِّینَ مِنْ حَوْلِ الْعَرْشِ یسَبِّحُونَ بِحَمْدِ رَبِّهِمْ»}}؛ و فرشتگان را می بینی که پیرامون [[عرش]] حلقه زده اند، پروردگارشان را همراه ستایش تسبیح می گویند.<ref>  ([[سوره زمر]]: ۷۵) </ref>
  
واژه تسبیح در قرآن دو بار در حالت مضاف <ref>[[سوره نور]]: 41؛ [[سوره اسراء]]: 44.</ref> و واژه های هم ریشه با آن نود بار بکار رفته است که از آن میان بیشترین کاربرد را واژه سبحان دارد.<ref>رجوع کنید به ادامة مقاله.</ref> پنج سوره مدنیِ؛ [[سوره حدید]]، [[سوره حشر]]، [[سوره صف]]، [[سوره جمعه]]، [[سوره تغابن]] و دو سوره مکی؛ [[سوره اسراء]] و [[سوره اعلی]] با واژه های هم ریشه با تسبیح آغاز می شوند؛ به این سوره ها «مسبّحات» می گویند.
+
==آثار تسبیح خداوند==
 +
تسبیح گویی خداوند یکی از شؤون بندگی انسان است که او را در سلوک و قرب به خداوند یاری می کند. آثار تسبیح خداوند در وجود انسان عبارتند از:
  
مضمونی که در آیه های قرآنیِ مرتبط با تسبیح بسیار جلب توجه می کند، تسبیح گویی موجودات است. به بیان قرآن چیزی نیست که به تسبیح خدا مشغول نباشد ولی آدمیان به تسبیح موجودات پی نمی برند.([[سوره اسراء]]: 44) از جمله مصادیق تسبیح کنندگان اند: آسمانها و زمین و هر چه در آنهاست.<ref>[[سوره حدید]]: 1؛ [[سوره حشر]]: 1، 24؛ [[سوره صف]]: 1؛ [[سوره نور]]: 41؛ [[سوره جمعه]]: 1؛ [[سوره تغابن]]: 1.</ref> کوهها و پرندگان که همراه با داود علیه السلام و در حالی که مسخَّر او هستند، به تسبیح مشغول اند.<ref>[[سوره انبیاء]]: 79؛ [[سوره ص]]: 18؛ [[سوره رعد]] 13.</ref> فرشتگان و حاملان عرش الاهی که <ref>[[سوره زمر]]: 75؛ [[سوره غافر]]: 7؛ [[سوره رعد]]: 13.</ref> خود را «مسبِّحون» می خوانند <ref>[[سوره صافات]]: 166.</ref> و در اعتراض به آفرینش انسانِ فسادانگیز و خونریز به تسبیح گو بودن خود افتخار می کنند.<ref>[[سوره بقره: 30]].</ref> در آیه ای هم از تسبیح گویی [[فرشتگان]] در کنار آمرزش خواهی آنها برای اهل زمین سخن رفته است.<ref>[[سوره شوری]]: 5.</ref>
+
'''استجابت دعا و نجات از گرفتاریها:'''
  
از مضامین شایان ذکر در آیه های مرتبط با تسبیح، نسبت تسبیح گویی باایمان ورزی است. قرآن در کنار ایمان از تسبیح گویی یاد می کند <ref>[[سوره فتح]]: 9.</ref> و از کسانی سخن می گوید که هیچ چیز آنان را از ذکر خدا بازنمی دارد و بامداد و شامگاه به نیایش و تسبیح او مشغول اند.<ref>[[سوره نور]]: 36، 37.</ref> بکار رفتن مضمون تسبیح در سه آیه از چهار آیه سجده<ref>[[سوره اعراف]]: 206؛ [[سوره سجده]]: 15؛ [[سوره فصلت]]: 38.</ref> مرجوع کنید بهید ربط وثیقِ اهل تسبیح بودن با بندگی و ایمان ورزی است. [[حضرت موسی]] علیه السلام از خدا می خواهد که برادرش هارون را همراه و یاور او سازد تا خدا را تسبیح بسیار گویند و به یاد او باشند ([[سوره طه]]: 33) و [[سوره یونس]] علیه السلام در ظلمات ندا در می دهد که «لااله الاّ انت سبحانک إِنّی کُنْتُ من الظالمین» ([[سوره انبیاء]]: 87)؛ بنابر قرآن اگر یونس از تسبیح کنندگان نبود تا روز بعث در شکم ماهی می ماند.([[سوره صافات]]: 143، 144)
+
[[قرآن|قرآن کریم]] در داستان [[حضرت یونس علیه السلام|حضرت یونس]](ع) استجابت دعای او و رهایی از شکم ماهی را اثر تسبیح او دانسته و می فرماید: {{متن قرآن|«وَذَا النُّونِ إِذْ ذَهَبَ مُغَاضِبًا فَظَنَّ أَنْ لَنْ نَقْدِرَ عَلَیهِ فَنَادَىٰ فِی الظُّلُمَاتِ أَنْ لَا إِلَٰهَ إِلَّا أَنْتَ سُبْحَانَک إِنِّی کنْتُ مِنَ الظَّالِمِینَ. فَاسْتَجَبْنَا لَهُ وَنَجَّینَاهُ مِنَ الْغَمِّ وَکذَٰلِک نُنْجِی الْمُؤْمِنِینَ»}}؛ و ذالنون [حضرت یونس] را [یاد کن] زمانی که خشمناک [از میان قومش] رفت و گمان کرد که ما  بر او تنگ نخواهیم گرفت، پس در تاریکی ها ندا داد که معبودی جز تو نیست تو از هر عیب و نقصی منزّهی، همانا من از ستمکارانم. پس ما دعای او را مستجاب کردیم و او را از  غم نجات دادیم و اهل ایمان را هم این گونه نجات می‌دهیم.<ref> ([[سوره انبیاء]]: ۸۷) </ref> 
  
در قرآن بارها به تسبیح گویی امر شده است. خداوند، پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و برخی دیگر از انبیا را به تسبیح گویی امر کرده<ref>مثلاً رجوع کنید به [[سوره حجر]]: 98؛ [[سوره طه]]: 130؛ [[سوره فرقان]]: 58؛ [[سوره آل عمران]]: 41.</ref> و از ایمان آورندگان خواسته است که صبح و شام او را تسبیح گویند.([[سوره احزاب]]: 42) زکریای پیامبر نیز قوم خویش را به تسبیح گویی مدام فرامی خواند.([[سوره مریم]]: 11)
+
همچنین در مورد او می فرماید: {{متن قرآن|«فَلَوْلَا أَنَّهُ کانَ مِنْ الْمُسَبِّحِینَ * لَلَبِثَ فِی بَطْنِهِ إِلَى یوْمِ یبْعَثُونَ»}} پس اگر از تسبیح گویان نبود تا روز قیامت در شکم ماهی می ماند.<ref> ([[سوره صافات]]: ۱۴۳-۱۴۴) </ref>
  
تفلیسی در وجوه قرآن (ص53) بر آن است که تسبیح در قرآن دو وجه معنایی دارد: خدا را به پاکی یاد کردن و انشاءاللّه گفتن. او برای وجه اخیر آیه 28 [[سوره قلم]] را شاهد آورده است. فیروزآبادی نیز در تقسیم بندی خود 31 وجه معنایی برای کاربرد تسبیح در [[قرآن]] برشمرده است.<ref>رجوع کنید به ج2، ص285ـ289، نیز رجوع کنید به ج3، ص172ـ178.</ref> برای واژه سبحان هم ــ که به همان معنای تسبیح است اما در حالت اسمی نه مصدری<ref>ازهری، ج4، ص338، ذیل «سبح».</ref> ــ تفلیسی کاربردهایی چون پاکی و بری بودن از عیوب، شگفتی و [[نماز]] را در قرآن تشخیص داده است.<ref>رجوع کنید به ص125ـ126.</ref>
+
'''شرح صدر:'''
  
مفسران در تفسیر آیات مرتبط با تسبیح، گذشته از شرح معنای لفظی تسبیح متناسب با آیه موردنظر و نقل اقوال و روایات مختلف، مطالبی بیان کرده اند. طبری در جایی این نظر را نقل کرده که تسبیح، نماز [[فرشتگان]] است<ref>ج1، ص166.</ref> و در تفسیر آیه 41 [[سوره نور]] دو قول آورده است: نماز برای انسان است و تسبیح برای دیگر مخلوقات، نماز برای انسان است و تسبیح برای همة موجودات.<ref>ج18، ص117.</ref> به نظر شیخ طوسی، تسبیح در مورد موجودات عاقل به همان معنای لفظی است اما در مورد حیوانات و جمادات عبارت است از دلالت آنها بر وحدانیت خدا و صفات او <ref>ج9، ص517ـ518، نیز رجوع کنید به ج6، ص482ـ483، ج7، ص268، 445، ج 8، ص549ـ550، ج10، ص18.</ref> زمخشری در تفسیر آیه 98 [[سوره حجر]]، تسبیح را «فزع الی اللّه» معنی کرده و گفته است که مراد ذکر دائم و کثرت سجود است.<ref>ج2، ص591.</ref>
+
چنانکه خداوند به [[رسول اکرم]](ص) برای رفع دلتنگی به تسبیح و [[سجده]] فرمان می دهد: {{متن قرآن|«وَلَقَدْ نَعْلَمُ أَنَّک یضِیقُ صَدْرُک بِمَا یقُولُونَ. فَسَبِّحْ بِحَمْدِ رَبِّک وَکنْ مِنَ السَّاجِدِینَ»}}؛ و ما محققا می‌دانیم که تو از آنچه امت (در طعنه و تکذیب تو) می‌گویند سخت دلتنگ می‌شوی. پس [برای دفع دلتنگی] پروردگارت را همراه با سپاس و ستایش تسبیح گوی و از سجده کنان باش.<ref> ([[سوره حجر ]] : ۹۷) </ref>
  
طبرسی نیز با نقل این قول که [[نماز]] اختصاص به انسان دارد و تسبیح برای همه موجودات است، (ج7، ص233) بر آن است که تسبیح مکلفین به قول است و تسبیح جمادات به دلالت [غیرلفظی]. (ج10، ص447)
+
'''تسبیح خداوند پشتوانه صبر:'''
  
فخررازی با نقل این قول که مفهوم تسبیح در قرآن به دو معنای تنزیه و تعجب آمده، موارد هر دو معنی را برشمرده است.<ref>رجوع کنید به ج2، ص171ـ172.</ref> او نیز در تفسیر برخی آیات، مراد از تسبیح را نماز دانسته<ref>ج8، ص45، ج21، ص190.</ref> و در موردی به اختلاف نظرها درباره نوع این نماز اشاره کرده است.<ref>ج22، ص133ـ134.</ref> به نظر فخررازی ، مراد از مسبِح بودن همه اشیا، دلالت خلقت آنها بر تنزیه و قدرت و الاهیت و توحید و عدل خداست و خلقت موجودات عاقل به نحو اشدّ چنین دلالتی دارد.<ref>ج24، ص10، نیز رجوع کنید به ج20، ص218، که تسبیح حیّ مکلف را به دو طریق قولی و دلالی می داند و تسبیح بهایم و جمادات را به طریق دلالی نیز رجوع کنید به ج29، ص206، که مسبح بودن را لازمة ماهیت اشیا می داند.</ref>
+
به بیان قرآن تسبیح و ستایش پروردگار در صبح و شام، زمینه استوارى روح و دستیابى به [[صبر]] در برابر ناگواریها است:<ref> تفسیر نور، جلد ۹، صفحه ۲۳۳  </ref> {{متن قرآن|«فَاصْبِرْ عَلَىٰ مَا یقُولُونَ وَسَبِّحْ بِحَمْدِ رَبِّک قَبْلَ طُلُوعِ الشَّمْسِ وَقَبْلَ الْغُرُوبِ»}}؛ پس [بر آزار مشرکان] شکیبا باش، و پیش از طلوع خورشید و پیش از غروب آن پروردگارت را همراه با سپاس و ستایش تسبیح گوی.<ref> ([[سوره ق]]: ۳۹) </ref>
  
به نوشته محمد رشیدرضا،<ref>ج7، ص264ـ265.</ref> از آنجا که تسبیح بر منزه دانستن از هر گونه شر و بدی دلالت دارد، به خدا اختصاص یافته است و در مقابل آن لعن است که بر دور دانستن هر گونه خیر و خوبی از یک موجود دلالت دارد. طباطبائی (ج13، ص110ـ113) با رد مجازی بودن کاربرد تسبیح برای برخی موجودات، بر آن است که در مورد همه موجودات، اطلاق لفظ تسبیح حقیقی است و مراد از تسبیح، تسبیحِ به قول است اما قول لزوماً به لفظ نیست. او در تفسیر آیه 44 سوره اسراء می گوید که مراد از تسبیح صرفِ دلالت مسبح بر نفی شریک و نقص از خدا نیست چون در این صورت، آوردن عبارت «لاتَفْقُهون تَسْبیحَهُم» معنایی ندارد؛ دلالت را همه انسانها درمی یابند.<ref>نیز رجوع کنید به ج11، ص323، ج19، ص144.</ref>
+
'''رسیدن به مقام رضا:'''
 
 
در تفاسیر عرفانی قرآن با نگاهی متفاوت به تسبیح نگریسته شده و گاه از تسبیح در کنار تقدیس یاد شده است، کما این که «سُبّوح» (از اسماءاللّه) نیز معمولاً همراه با «قُدّوس» ذکر می شود؛ مثلاً در تفسیرالقرآن الکریم عبدالرزاق کاشی از تسبیح اهل سماوات به «تقدیس » تعبیر و گفته شده که اظهار صفات جمالی خداوند است و از تسبیح اهل زمین به «تحمید و تعظیم» تعبیر شده و آمده است که اظهار صفات جلالی خداوند است.<ref>عبدالرزاق کاشی، ج2، ص144؛ برای مبحث عرفانی تسبیح رجوع کنید به تسبیح و تقدیس.</ref>
 
 
 
==منابع مقاله==
 
 
 
* علاوه بر قرآن
 
* ابن فارس
 
* ابن منظور
 
* محمد بن احمد ازهری، تهذیب اللغة، ج4، چاپ عبدالکریم عزباوی، قاهره [بی تا].
 
* حبیش بن ابراهیم تفلیسی، وجوه قرآن، چاپ مهدی محقق، تهران [1340ش]
 
* محمد رشیدرضا، تفسیرالقرآن الحکیم الشهیر بتفسیر المنار [تقریرات درس] شیخ محمد عبده، ج7، مصر 1367.
 
* زمخشری
 
* عبدالرحیم بن عبدالکریم صفی پوری، منتهی الارب فی لغة العرب، چاپ سنگی تهران 1297ـ1298، چاپ افست تهران 1377؛ طباطبائی
 
* طبرسی
 
* طبری، جامع
 
* طوسی
 
* عبدالرزاق کاشی، تفسیرالقرآن الکریم (معروف به تفسیر ابن عربی)، چاپ مصطفی غالب، بیروت 1978، چاپ افست تهران [بی تا].
 
* محمد بن عمر فخررازی، التفسیرالکبیر، قاهره [بی تا].
 
* چاپ افست تهران [بی تا].
 
* خلیل بن احمد فراهیدی، کتاب العین، چاپ مهدی مخزومی و ابراهیم سامرائی، قم 1405.
 
* محمد بن یعقوب فیروزآبادی، بصائر ذوی التمییز فی لطائف الکتاب العزیز، ج2 و 3، چاپ محمدعلی نجار، قاهره 1406/1986.
 
  
 +
قرآن یکی از زمینه های رسیدن به مقام [[رضا]] را تسبیح خداوند دانسته است: {{متن قرآن|«فَاصْبِرْ عَلَىٰ مَا یقُولُونَ وَسَبِّحْ بِحَمْدِ رَبِّک قَبْلَ طُلُوعِ الشَّمْسِ وَقَبْلَ غُرُوبِهَا وَمِنْ آنَاءِ اللَّیلِ فَسَبِّحْ وَأَطْرَافَ النَّهَارِ لَعَلَّک تَرْضَىٰ»}}؛ پس در برابر آنچه می‌گویند، صبر کن! و پیش از طلوع آفتاب، و قبل از غروب آن تسبیح و حمد پروردگارت را بجا آور؛ و همچنین (برخی) از ساعات شب و اطراف روز (پروردگارت را) تسبیح گوی؛ باشد که خشنود شوی.<ref> ([[سوره طه]]: ۱۳۰) </ref>
 
==پانویس==
 
==پانویس==
 
{{پانویس}}
 
{{پانویس}}
 
 
==منابع==
 
==منابع==
* [http://www.encyclopaediaislamica.com/  دانشنامه جهان اسلام]، مدخل "تسبیح" از مالک حسینی.
+
*خلیل بن احمد فراهیدی، کتاب العین، چاپ مهدی مخزومی و ابراهیم سامرائی، قم، ۱۴۰۵.
 
+
*تفسیر راهنما، اکبر هاشمی رفسنجانی.
 +
*تفسیر نور، محسن قرائتی.
 
[[رده:واژگان قرآنی]]
 
[[رده:واژگان قرآنی]]
 +
[[رده: مقاله های مهم]]
 +
{{سنجش کیفی
 +
|سنجش=شده
 +
|شناسه= خوب
 +
|عنوان بندی مناسب= خوب
 +
|کفایت منابع و پی نوشت ها= خوب
 +
|رعایت سطح مخاطب عام= خوب
 +
|رعایت ادبیات دانشنامه ای= خوب
 +
|جامعیت= متوسط
 +
|رعایت اختصار= خوب
 +
|سیر منطقی= خوب
 +
|کیفیت پژوهش= خوب
 +
|رده= دارد
 +
}}

نسخهٔ کنونی تا ‏۳۱ ژوئیهٔ ۲۰۲۲، ساعت ۱۰:۰۶

«تسبیح» یعنی خدا را به پاکی وصف کردن و او را از هر گونه عیب و بدی دور و مبرّا دانستن. تسبیح گویی خداوند یکی از شؤون بندگی انسان است که او را در سلوک و قرب به خداوند یاری می کند و موجب شرح صدر، استجابت دعا و نجات از گرفتاریها و... می شود.

معنای تسبیح

«تسبیح» در لغت به معنای خدا را به پاکی یاد و وصف کردن و او را از هر گونه بدی و هر آنچه شایسته او نیست، دور و مبرا دانستن (تنزیه) است و به معنای ذکر و نماز نیز آمده است.[۱]

تسبیح‌گویی موجودات

به بیان قرآن چیزی نیست که به تسبیح خدا مشغول نباشد، هرچند آدمیان به تسبیح موجودات پی نمی برند: «وَإِنْ مِنْ شَیءٍ إِلَّا یُسَبِّحُ بِحَمْدِهِ وَلَٰکنْ لَا تَفْقَهُونَ تَسْبِیحَهُمْ»؛[۲] هیچ موجودی نیست جز آنکه او را به پاکی می ستاید، ولی شما ذکر تسبیحشان را نمی فهمید.

  • تسبیح آسمانها و زمین: «سَبَّحَ لِلَّهِ مَا فِی السَّمَاوَاتِ وَمَا فِی الْأَرْضِ وَهُوَ الْعَزِیزُ الْحَکیمُ»؛[۳] هر چه در آسمانها و زمین است همه به تسبیح و ستایش خدای عالم که مقتدر و حکیم است مشغولند.
  • تسبیح کوهها و پرندگان: «وَسَخَّرْنَا مَعَ دَاوُودَ الْجِبَالَ یُسَبِّحْنَ وَالطَّیرَ»؛ کوهها و مرغان را مسخر داود گردانیدیم که با (آهنگ تسبیح و نغمه) او تسبیح می‌کردند.[۴]
  • تسبیح رعد: «وَیسَبِّحُ الرَّعْدُ بِحَمْدِهِ»؛ و رعد، همراه با ستایش خدا تسبیح می گوید.[۵]
  • تسبیح ملائکه: «وَتَرَى الْمَلَائِکةَ حَافِّینَ مِنْ حَوْلِ الْعَرْشِ یسَبِّحُونَ بِحَمْدِ رَبِّهِمْ»؛ و فرشتگان را می بینی که پیرامون عرش حلقه زده اند، پروردگارشان را همراه ستایش تسبیح می گویند.[۶]

آثار تسبیح خداوند

تسبیح گویی خداوند یکی از شؤون بندگی انسان است که او را در سلوک و قرب به خداوند یاری می کند. آثار تسبیح خداوند در وجود انسان عبارتند از:

استجابت دعا و نجات از گرفتاریها:

قرآن کریم در داستان حضرت یونس(ع) استجابت دعای او و رهایی از شکم ماهی را اثر تسبیح او دانسته و می فرماید: «وَذَا النُّونِ إِذْ ذَهَبَ مُغَاضِبًا فَظَنَّ أَنْ لَنْ نَقْدِرَ عَلَیهِ فَنَادَىٰ فِی الظُّلُمَاتِ أَنْ لَا إِلَٰهَ إِلَّا أَنْتَ سُبْحَانَک إِنِّی کنْتُ مِنَ الظَّالِمِینَ. فَاسْتَجَبْنَا لَهُ وَنَجَّینَاهُ مِنَ الْغَمِّ وَکذَٰلِک نُنْجِی الْمُؤْمِنِینَ»؛ و ذالنون [حضرت یونس] را [یاد کن] زمانی که خشمناک [از میان قومش] رفت و گمان کرد که ما بر او تنگ نخواهیم گرفت، پس در تاریکی ها ندا داد که معبودی جز تو نیست تو از هر عیب و نقصی منزّهی، همانا من از ستمکارانم. پس ما دعای او را مستجاب کردیم و او را از غم نجات دادیم و اهل ایمان را هم این گونه نجات می‌دهیم.[۷]

همچنین در مورد او می فرماید: «فَلَوْلَا أَنَّهُ کانَ مِنْ الْمُسَبِّحِینَ * لَلَبِثَ فِی بَطْنِهِ إِلَى یوْمِ یبْعَثُونَ» پس اگر از تسبیح گویان نبود تا روز قیامت در شکم ماهی می ماند.[۸]

شرح صدر:

چنانکه خداوند به رسول اکرم(ص) برای رفع دلتنگی به تسبیح و سجده فرمان می دهد: «وَلَقَدْ نَعْلَمُ أَنَّک یضِیقُ صَدْرُک بِمَا یقُولُونَ. فَسَبِّحْ بِحَمْدِ رَبِّک وَکنْ مِنَ السَّاجِدِینَ»؛ و ما محققا می‌دانیم که تو از آنچه امت (در طعنه و تکذیب تو) می‌گویند سخت دلتنگ می‌شوی. پس [برای دفع دلتنگی] پروردگارت را همراه با سپاس و ستایش تسبیح گوی و از سجده کنان باش.[۹]

تسبیح خداوند پشتوانه صبر:

به بیان قرآن تسبیح و ستایش پروردگار در صبح و شام، زمینه استوارى روح و دستیابى به صبر در برابر ناگواریها است:[۱۰] «فَاصْبِرْ عَلَىٰ مَا یقُولُونَ وَسَبِّحْ بِحَمْدِ رَبِّک قَبْلَ طُلُوعِ الشَّمْسِ وَقَبْلَ الْغُرُوبِ»؛ پس [بر آزار مشرکان] شکیبا باش، و پیش از طلوع خورشید و پیش از غروب آن پروردگارت را همراه با سپاس و ستایش تسبیح گوی.[۱۱]

رسیدن به مقام رضا:

قرآن یکی از زمینه های رسیدن به مقام رضا را تسبیح خداوند دانسته است: «فَاصْبِرْ عَلَىٰ مَا یقُولُونَ وَسَبِّحْ بِحَمْدِ رَبِّک قَبْلَ طُلُوعِ الشَّمْسِ وَقَبْلَ غُرُوبِهَا وَمِنْ آنَاءِ اللَّیلِ فَسَبِّحْ وَأَطْرَافَ النَّهَارِ لَعَلَّک تَرْضَىٰ»؛ پس در برابر آنچه می‌گویند، صبر کن! و پیش از طلوع آفتاب، و قبل از غروب آن تسبیح و حمد پروردگارت را بجا آور؛ و همچنین (برخی) از ساعات شب و اطراف روز (پروردگارت را) تسبیح گوی؛ باشد که خشنود شوی.[۱۲]

پانویس

  1. فراهیدی، ج۳، ص۱۵۱ـ۱۵۲؛ ابن فارس، ج۳، ص۱۲۵؛ ابن منظور؛ صفی پوری، ذیل «سبح».
  2. (سوره اسراء: ۴۴)
  3. (سوره صف: ۱)
  4. (سوره انبیاء: ۷۹)
  5. (سوره رعد: ۱۳)
  6. (سوره زمر: ۷۵)
  7. (سوره انبیاء: ۸۷)
  8. (سوره صافات: ۱۴۳-۱۴۴)
  9. (سوره حجر  : ۹۷)
  10. تفسیر نور، جلد ۹، صفحه ۲۳۳
  11. (سوره ق: ۳۹)
  12. (سوره طه: ۱۳۰)

منابع

  • خلیل بن احمد فراهیدی، کتاب العین، چاپ مهدی مخزومی و ابراهیم سامرائی، قم، ۱۴۰۵.
  • تفسیر راهنما، اکبر هاشمی رفسنجانی.
  • تفسیر نور، محسن قرائتی.