سنجش مقاله انجام نشده است

ناسخ و منسوخ: تفاوت بین نسخه‌ها

از دانشنامه‌ی اسلامی
پرش به ناوبری پرش به جستجو
جز (صفحه‌ای جدید حاوی ''''منبع:''' قرآن در اسلام '''نویسنده:''' علامه طباطبائی رحمه‌الله در ميان آيات [[ا...' ایجاد کرد)
 
 
(۳۰ نسخه‌ٔ میانی ویرایش شده توسط ۸ کاربر نشان داده نشده)
سطر ۱: سطر ۱:
'''منبع:''' قرآن در اسلام
+
{{خوب}}
 +
در [[قرآن کریم]]، آياتى وجود دارد كه پس از نزول، جاى حكم آياتى را كه قبلاً نازل شده و مورد عمل بوده‌اند گرفته، و به زمان اعتبار حكم قبلى خاتمه می‌دهند؛ آيات قبلى «منسوخ» و آيات بعدى، «ناسخ» ناميده شده‌اند. البته [[نسخ]] در آیات قرآن به معنای جهل شارع نیست، بلکه از آنجا که [[احکام]] تابع مصالح و مفاسدند، در پاره‌ای از موارد، مصلحت یا مفسده یک امری همیشگی نبوده، بلکه محدود به زمانی خاص است؛ لذا اراده شارع نیز از همان آغاز به صورت موقت و محدود به آن تعلق می‌گیرد و با پایان یافتن مصلحت آن حکم، حکم جدید، صادر می‌شود.
 +
==معنای نسخ==
 +
«نَسخ» در لغت یعنی ازاله، تغییر، ابطال و مانند آن بوده و در اصطلاح یعنی وضع قانون جدید که قانون سابق را نفی کند (جایگزين كردن حكم جديد به جای حكم قديم)، به طوری که جمع آن دو با هم ممکن نباشد. قانون جدید را «ناسخ» و قانون سابق را «منسوخ» می گویند.
  
'''نویسنده:''' [[علامه طباطبائی]] رحمه‌الله
+
در چند [[آیه]] از [[قرآن مجید]]، به وقوع [[نسخ]] در آن اشاره شده است، از جمله آیه 106 [[سوره بقره]] که می فرماید: {{متن قرآن|«مَا نَنْسَخْ مِنْ آيَةٍ أَوْ نُنْسِهَا نَأْتِ بِخَيْرٍ مِنْهَا أَوْ مِثْلِهَا...»}}؛ هر آیه ای را که [محتوی حکم یا احکامی است وقتی بر پایه مصلحت یا اقتضای زمان] از میان برداریم یا به تأخیر اندازیم، بهتر از آن یا مانندش را می آوریم...». اين آيه مى‌خواهد اين شبهه را بزدايد كه در نسخ احكام يا شرايع هيچگونه اشتباه يا تغيير در راى كه ‌حاكى از پى بردن به ناروايى حكم سابق باشد رخ نداده است، بلكه هر يک در جاى‌ خود روا مى‌باشد.
  
در ميان آيات [[احكام]] كه در [[قرآن]] است، آياتى هست كه پس از نزول جاى حكم آياتى را كه قبلاً نازل شده و مورد عمل بوده‌اند، گرفته به زمان اعتبار حكم قبلى خاتمه مي‌دهد، آيات قبلى منسوخ و آيات بعدى كه در حكم خود حكومت بر آن‌ها دارند، ناسخ ناميده مي‌شوند.
+
بعضى از مفسرين در [[شأن نزول]] آیه فوق چنين گويند: چون خداوند برخى از احكام و دستورات خود را نسخ مي‌كرد، يهوديان طعنه مي‌زدند و مى گفتند [[محمد]] داراى رأى متين و محكمى نمى باشد، وقتى دستور و حكمى مي‌آورد، پشيمان مي‌شود و بعد حكم و دستور ديگرى برخلاف آن مى آورد. پس خداوند براى رد گفتار آنان اين آيه را نازل فرمود.<ref>تفسير روض الجنان.</ref>
  
چنان كه در اول بعثت مسلمانان دستور داشتند كه با اهل كتاب با مسالمت بسر برند چنانكه مى‌فرمايد: «فاعفوا واصفحوا حتى ياتى الله بامره؛ پس عفو و صفح كنيد، ببخشيد و روى گردانيده ناديده بگيريد تا امر خدا بيايد». ([[سوره بقره]]، آيه 109)
+
==ناسخ و منسوخ در قرآن==
  
و پس از چندى آيه قتال آمد و به حكم مسالمت خاتمه داد، چنان كه مى‌فرمايد: «قاتلوا الذين لايؤمنون بالله ولاباليوم الآخر ولايحرمون ما حرم الله و رسوله ولايدينون دين الحق من الذين اوتواالكتاب؛ جنگ و قتال كنيد با كسانى كه به خدا و روز قيامت ايمان ندارند و آنچه را خدا و پيغمبر [[حرام]] مى‌كند، حرام نمي‌كنند و دين حق را براى خود دين نمى‌گيرند كه همان اهل كتاب باشند». ([[سوره توبه]]، آيه 29)
+
ناسخ و منسوخ در [[قرآن]]، تنها در عصر [[رسول خدا]](صلى الله علیه وآله) واقع شد که درهاى [[وحى]] باز بود و دگرگونى در احکام امکان داشت. پاره اى از [[احکام]] گرچه در ظاهر به صورت حکم مطلق بود، ولى در باطن، مقیّد و مخصوص وقت معیّنى بود و پس از پایان آن وقت، حکم نیز پایان یافت و حکم جدید که به آن ناسخ گفته مى شود نازل می شد. مانند دستورى که به مسلمانان در مورد دادن [[صدقه]] قبل از نجوا و گفتگوهاى درگوشى با پیامبر اکرم(صلى الله علیه وآله) داده شده بود: {{متن قرآن|«یا اَیُّهَا الَّذینَ آمَنُوا اِذا ناجَیْتُمُ الرَّسُولَ فَقَدِّمُوا بَیْنَ یَدَىْ نَجْویکُمْ صَدَقَةً»}}؛ (اى کسانى که ایمان آورده اید هنگامى که مى خواهید با پیامبر نجوا کنید پیش از نجوا، صدقه اى در راه خدا بدهید). ([[سوره مجادله]]، آیه 12)
  
البته حقيقت نسخى كه در ميان ما دائر است اين است كه نظر به مصلحتى حكمى را وضع كرده مورد عمل قرار دهند و پس از چندى به خطا و اشتباه خود پى برده و حكم اولى را الغاء و حكم ديگرى را جايگزين آن سازند و نسخ به اين معنى را كه ملازم جهل و خطا است به خداي ‌متعال كه جهل و خطا به ساحت پاكش راه ندارد، نمی‌شود نسبت داد و چنين حكمى در [[قرآن]] مجيد كه در ميان آياتش هيچ گونه اختلافى نيست وجود ندارد.
+
این آزمونى بود براى مسلمانان که جز یک نفر ـ [[امام علی]](علیه السلام) ـ به آن عمل نکرد و به زودى آیه ناسخ نازل شد و فرمود: {{متن قرآن|«اَءَشْفَقْتُمْ اَنْ تُقَدِّمُوا بَیْنَ یَدَىْ نَجْویکُمْ صَدقات فَاِذْ لَمْ تَفْعَلُوا وَ تابَ اللهُ عَلَیْکُمْ فَاَقیمُوا الصَّلاةَ وَ اتُوا الزَّکوةَ وَ اَطیعُوا اللهَ وَرَسُولَهُ وَ اللهُ خَبیر بِما تَعْمَلُونَ»}}؛ (آیا ترسیدید فقیر شوید که از دادن صدقات، پیش از نجوا خوددارى کردید، اکنون که این کار را نکردید و خداوند توبه شما را پذیرفت نماز را برپا دارید و زکات را ادا کنید و خدا و پیامبرش را اطاعت نمایید و [بدانید] خداوند از آنچه انجام مى دهید باخبر است). (سوره مجادله، آیه 13)
  
بلكه نسخ در قرآن مجيد بيان انتهاء زمان اعتبار حكم منسوخ است به اين معنى كه مصلحت جعل و وضع حكم اولى مصلحتى محدود و موقت باشد و طبعاً اثرش نيز كه حكم است، محدود و موقت درمي‌آيد و پس از چندى حكم دومى پيدا شده و خاتمه يافتن مدت اعتبار حكم اولى را اعلام كند و نظر به این که قرآن مجيد در مدت بيست و سه سال تدريجاً نازل شده اشتمالش به چنین احكامى كاملاً قابل تصور است.
+
وجود ناسخ و منسوخ در قوانینى که ساخته و پرداخته فکر انسانهاست جاى تعجّب نیست؛ چرا که امروز ممکن است قانونى بگذارند و فردا پى به اشتباهاتى در آن ببرند و آن را نسخ کنند؛ ولى در احکام الهى چگونه تصوّر مى شود؟
  
و البته وضع حكم موقت در جائى است كه هنوز مقتضى حكم ثابت تام نيست و پس از تماميت مقتضى تبديل نمودن آن به حكم ثابت اشكالى نخواهد داشت، چنان كه از قرآن مجيد نيز در حكمت نسخ همان معنى استفاده مي‌شود.
+
در پاسخ مى توان گفت: علم [[خداوند]] و آگاهى بى پایان او هرگز دگرگون نمى شود، ولى پاره اى از موضوعات در اثر گذشت زمان تغییر مى یابد؛ مثلا ممکن است دارویى براى بیمارى، امروز شفابخش باشد و چند روز دیگر براى همان بیمار، زیانبار و خطرناک. طبیب آگاه، امروز دستور استفاده از آن را مى دهد و چند روز دیگر آن را نسخ مى کند و ممنوع مى شمارد. در مثال [[تغییر قبله]] و غیر آن نیز مطلب همین طور است. ممکن است یک روز [[نماز]] رو به [[بیت المقدس]] داراى مصالح زیاد باشد، چرا که [[کعبه]] مرکز بتها شده، بعلاوه رنگ قومیّت به خود گرفته و اگر در آغاز، نماز به سوى آن خوانده شود، مشکل ایجاد خواهد شد. ولى نماز به سوى بیت المقدّس به مدّت سیزده سال، این زنگها را از [[اسلام]] مى زداید و هرگاه بعد از هجرت به [[مدینه]] نماز به سوى کعبه که نخستین خانه توحید است خوانده شود، داراى مصالح بیشترى است و زیانى هم ندارد. تمام موارد نسخ، در واقع همین گونه است.<ref>پيام قرآن، ناصر مكارم شيرازى، ج 1، ص 250.</ref> در واقع، آيات منسوخ در قرآن همراه قرائنى است كه نشان مى‌دهد عمر محتواى آنها كوتاه است و روزى پايان مى‌گيرد. يعنى نشانه‌هاى [[نسخ]] در خود آنها وجود دارد.<ref>همان، ج 8، ص 310.</ref>
 +
 +
بنابراین، حقيقت نسخى كه میان آدمیان مطرح است اين است كه نظر به مصلحتى حكمى وضع گردیده و مورد عمل قرار گرفته و پس از چندى به خطا و اشتباه خود پى برده و حكم اولى را الغاء و حكم ديگرى را جايگزين آن سازند. نسخ به اين معنى را كه ملازم جهل و خطا است به [[الله|خدای ‌متعال]] كه جهل و خطا به ساحت پاكش راه ندارد، نمی‌شود نسبت داد و چنين حكمى در [[قرآن مجيد]] -كه در ميان آياتش هيچ گونه اختلافى نيست- وجود ندارد. بلكه [[نسخ]] در قرآن مجيد، بيان انتهاء زمان اعتبار حكم منسوخ است. به اين معنى كه مصلحت جعل و وضع حكم اولى، محدود و موقت بوده و طبعاً اثرش نيز كه حكم است، محدود و موقت درمي‌آيد و پس از چندى حكم دومى پيدا شده و خاتمه يافتن مدت اعتبار حكم اولى را اعلام كند و نظر به این که قرآن مجيد در مدت بيست و سه سال تدريجاً نازل شده، اشتمالش به چنین احكامى كاملاً قابل تصور است.
  
خداي ‌متعال مي‌فرمايد: «و اذا بدلنا آية مكان آية والله اعلم بما ينزل قالوا انما انت مفتر بل اكثرهم لايعلمون قل نزله روح القدس من ربك بالحق ليثبت الذين آمنو و هدى و بشراً للمسلمين؛ و وقتي كه آيه‌اى را به جاى آيه‌اى گذاشته تبديل كرديم در حالي كه خدا به آنچه نازل مى‌كند، داناتر است. مي‌گويند افترا بسته‌اى بلكه بيشترشان نمى‌فهمند. بگو آن را روح‌القدس به حق از خداى تو نازل كرده است براى اين كه كسانى را كه ايمان آورده‌اند ثابت‌تر بكند و هدايت و بشارت باشد براى آنان كه تسليم امر خدا هستند». ([[سوره نحل]]، آيه 102)
+
البته وضع حكم موقت در جائى است كه هنوز مقتضى حكم ثابت، تمام نيست و پس از تماميت مقتضى، تبديل نمودن آن به حكم ثابت اشكالى نخواهد داشت، چنان كه از قرآن مجيد نيز در حكمت نسخ همان معنى استفاده مي‌شود. خدای ‌متعال مي‌فرمايد: {{متن قرآن|«وَإِذَا بَدَّلْنَا آيَةً مَكَانَ آيَةٍ وَاللَّهُ أَعْلَمُ بِمَا يُنَزِّلُ قَالُوا إِنَّمَا أَنْتَ مُفْتَرٍ بَلْ أَكْثَرُهُمْ لَا يَعْلَمُونَ * قُلْ نَزَّلَهُ رُوحُ الْقُدُسِ مِنْ رَبِّكَ بِالْحَقِّ لِيُثَبِّتَ الَّذِينَ آمَنُوا وَهُدًى وَبُشْرَىٰ لِلْمُسْلِمِينَ»}}؛ و وقتي كه آيه‌اى را به جاى آيه‌اى گذاشته و تبديل كرديم در حالي كه خدا به آنچه نازل مى‌كند، داناتر است. مي‌گويند افترا بسته‌اى. بلكه بيشترشان نمى‌فهمند. بگو آن را روح‌القدس به حق از خداى تو نازل كرده است. براى اين كه كسانى را كه ايمان آورده‌اند ثابت ‌تر گرداند و هدايت و بشارت باشد براى آنان كه تسليم امر خدا هستند. ([[سوره نحل]]، 101-102)
 +
 
 +
==اقسام نسخ در قرآن==
 +
 
 +
در قرآن انواع گوناگونى از نسخ تصوّر شده كه عمده چهار نوع زير است، و از آن میان، تنها دو نوع معقول و قابل پذيرش مى باشد:
 +
*1. نسخ حكم و نسخ تلاوت: آيه اى كه مشتمل بر حكمى است به طور كامل از صفحه قرآن محو شده باشد.
 +
*2. نسخ تلاوت و بقاى حكم: آيه از صفحه قرآن محو شده باشد؛ ولى حكم درون آن همچنان باقى و نافذ است.
 +
*3. نسخ مشروط: با تغيير شرايط، حكم سابق نسخ شده باشد؛ ولى با اعاده شرايط گذشته، حكم منسوخ قابل بازگشت باشد.
 +
*4. نسخ حكم و بقاى تلاوت: حكم در آيه نسخ شده باشد؛ ولى آيه همچنان در قرآن باقى است.
 +
 
 +
1. نوع اول، در قرآن شاهدِ مثال ندارد و آنچه در اين زمينه گفته اند، قابل پذيرش نيست. در اين باره حديثى از [عايشه]] آورده اند كه گفته: در قرآن آيه اى بوده درباره احكام «رضاع» كه ده بار شير دادن به كودك شيرخوار، موجب حرمت مى شود و سپس اين [[آيه]] با آيه ديگر كه تنها پنج بار را موجب حرمت مى شمرد، منسوخ گرديد. گويد: هر دو آيه ناسخ و منسوخ در قرآن ثبت بود و حتى تا پس از وفات [[پیامبر]](صلی الله عليه و آله) تلاوت مى شدند، ولى پس از وفات پيامبر(ص)، هر دو آيه با جويدن بُزى از ميان رفت.<ref>صحيح مسلم، ج 4، ص 167؛ سنن الترمذی، ج 3، ص 455؛ سنن ابی داود، ج 3، ص 406.</ref>
 +
چگونه ممكن است آياتى از قرآن كه همواره مورد تلاوت و قراءت همگان بوده و حتى تا پس از وفات پيامبر(صلی الله عليه و آله) تلاوت مى شده، آنگاه پس از وفات پيامبر(ص) با جويدن بزى، به كلّى از ميان برود، حتى از نوشته هاى ديگران و از حافظه هاى ایشان نيز محو شود؟! بزرگان بر اين گونه پندارها خط بطلان كشيده اند.<ref>صيانة القرآن من التحريف، معرفت، ص 143.</ref>
 +
 
 +
2. نوع دوم، وضع بدترى دارد؛ زيرا خلاف حكمت است. آيه كه مستند حكم شمرده مى شود، محو شود و حكم درون آن همچنان بدون مستند باقى و نافذ بماند! در اين باره روايتى از [[عمر بن خطاب]] آورده اند، که می پنداشت «آیه رجم» (سنگسار نمودن زناكار): «الشيخ و الشيخة إذا زنيا فارجموها ألبتة»؛ در قرآن وجود داشته و بى جهت افتاده است و او مكرر آن را مى خواند و اصرار داشت كه آن را دوباره در مُصحف ثبت كنند؛<ref>ر.ك: صحيح البخاری، ج 6، ص 2503؛ صحيح مسلم، ج 2، ص 1075؛ مسند احمد بن حنبل، ج 5، ص 132.</ref>  ولى کسی به او توجه نکرد.
 +
 
 +
3. نوع سوم، تمامى آيات صفح (گذشت از تعرض مشركان) است كه در دوران ضعف مسلمانان در [[مكه]] نازل شده و سپس در [[مدينه]] در دوران قوّت و شوكت مسلمانان، دستور برخورد مناسب با تعرض مشركان و [[اهل كتاب]] صادر گشت و آيات صفح منسوخ گرديد. البته اين دو قبيل احكام صادره ـ كه مطابق شرايط متفاوت بوده ـ قابل اعاده و تكرار است، هر يك طبق شرايط خاصّ خود. لذا آن را نسخ مشروط خوانده اند. اين نوع نسخ ـ در حقيقت ـ نسخ شمرده نمى شود، بلكه يك سرى احكام متعدّدى است كه هريك به شرايط خاص خود بستگى دارد و تغيير حكم با تغيير شرايط، نسخ شمرده نمى شود؛ بلكه اين، تغييرِ موضوع است كه موجب تغييرِ حكم گرديده است. 
 +
 
 +
4. نوع چهارم، (نسخ حكم و بقاى تلاوت) محل بحث و گفتگوى اهل نظر است. پيشينيان براى اثبات آن، مواردى را يادآور شده اند، اما در عصر حاضر مورد مناقشه قرار گرفته است. عمده دليلى كه دانشمندان معاصر به آن استناد جسته اند، جنبه وجود تضادّ و تنافى ميان آياتِ قرآن است؛ زيرا اولين شرط قول به نسخ، وجود تنافى و تضادّ ميان دو آيه ناسخ و منسوخ است كه از وجود اين تنافر و تضادّ، به ثبوتِ نسخ پى برده مى شود. مرحوم [[آيت الله خويى]] بسیارى از آياتى را كه پيشينيان گمانِ نسخ برده اند، به دليل عدم تنافى ميان آنها، مورد مناقشه قرار داده و هر دو آيه ناسخ و منسوخ فرضی را از محكمات شمرده است. پس حكم هر دو آيه ثابت و همچنان نافذ است. مثلا آيات صفح و آيات جهاد را متضادّ ندانسته، هر يك به شرايط خودش بستگى دارد. به علاوه، صفح و گذشت در اسلام همواره از اصول اوليه به شمار مى رود و مسلمانان بايستى بيشتر جنبه گذشت و بردبارى را رعايت كنند تا تنگ نظرى و شدّت و حِدّت.<ref>البيان فى تفسير القرآن‏، خویی، ص 284 به بعد.</ref>
 +
البته ایشان در مورد «[[آیه نجوا]]» (آیه 12 [[سوره مجادله]]) -که پیش از این به آن اشاره شد- قائل به نسخ است.
 +
 
 +
==پانویس==
 +
<references />
 +
==منابع==
 +
*[[قرآن در اسلام (کتاب)|قرآن در اسلام]]، علامه طباطبائی.
 +
*علوم قرآنی، محمدهادی معرفت، موسسه فرهنگی انتشاراتی التمهید، قم، 1381 ش.
 +
*[https://makarem.ir/maaref/fa/article/index/320977/%d9%81%d9%84%d8%b3%d9%81%d9%87-%d9%88%d8%ac%d9%88%d8%af-%d9%86%d8%a7%d8%b3%d8%ae-%d9%88-%d9%85%d9%86%d8%b3%d9%88%d8%ae-%d8%af%d8%b1-%d9%82%d8%b1%d8%a2%d9%86 "ناسخ و منسوخ"، آیین رحمت، دفتر آیت‌الله مکارم شیرازی].
 +
*[https://hawzah.net/fa/Question/View/63342/%D9%85%D9%86%D8%B8%D9%88%D8%B1-%D8%A7%D8%B2-%D9%86%D8%A7%D8%B3%D8%AE%D8%8C-%D9%85%D9%86%D8%B3%D9%88%D8%AE%D8%8C-%D9%85%D8%AD%DA%A9%D9%85%D8%A7%D8%AA%D8%8C-%D9%85%D8%AA%D8%B4%D8%A7%D8%A8%D9%87%D8%A7%D8%AA%D8%8C-%D8%AF%D8%B1%D9%82%D8%B1%D8%A2%D9%86 "منظور از ناسخ، منسوخ، محکمات، متشابهات، در قرآن"، پایگاه حوزه].
 +
{{سنجش کیفی
 +
|سنجش=نشده
 +
|شناسه= خوب
 +
|عنوان بندی مناسب=
 +
|کفایت منابع و پی نوشت ها=
 +
|رعایت سطح مخاطب عام=
 +
|رعایت ادبیات دانشنامه ای=
 +
|جامعیت=
 +
|رعایت اختصار=
 +
|سیر منطقی=
 +
}}
 +
 
 +
[[Category:علوم قرآنی]]
 +
[[رده:اصطلاحات اصول فقه]]

نسخهٔ کنونی تا ‏۱۶ نوامبر ۲۰۲۴، ساعت ۱۳:۵۳

در قرآن کریم، آياتى وجود دارد كه پس از نزول، جاى حكم آياتى را كه قبلاً نازل شده و مورد عمل بوده‌اند گرفته، و به زمان اعتبار حكم قبلى خاتمه می‌دهند؛ آيات قبلى «منسوخ» و آيات بعدى، «ناسخ» ناميده شده‌اند. البته نسخ در آیات قرآن به معنای جهل شارع نیست، بلکه از آنجا که احکام تابع مصالح و مفاسدند، در پاره‌ای از موارد، مصلحت یا مفسده یک امری همیشگی نبوده، بلکه محدود به زمانی خاص است؛ لذا اراده شارع نیز از همان آغاز به صورت موقت و محدود به آن تعلق می‌گیرد و با پایان یافتن مصلحت آن حکم، حکم جدید، صادر می‌شود.

معنای نسخ

«نَسخ» در لغت یعنی ازاله، تغییر، ابطال و مانند آن بوده و در اصطلاح یعنی وضع قانون جدید که قانون سابق را نفی کند (جایگزين كردن حكم جديد به جای حكم قديم)، به طوری که جمع آن دو با هم ممکن نباشد. قانون جدید را «ناسخ» و قانون سابق را «منسوخ» می گویند.

در چند آیه از قرآن مجید، به وقوع نسخ در آن اشاره شده است، از جمله آیه 106 سوره بقره که می فرماید: «مَا نَنْسَخْ مِنْ آيَةٍ أَوْ نُنْسِهَا نَأْتِ بِخَيْرٍ مِنْهَا أَوْ مِثْلِهَا...»؛ هر آیه ای را که [محتوی حکم یا احکامی است وقتی بر پایه مصلحت یا اقتضای زمان] از میان برداریم یا به تأخیر اندازیم، بهتر از آن یا مانندش را می آوریم...». اين آيه مى‌خواهد اين شبهه را بزدايد كه در نسخ احكام يا شرايع هيچگونه اشتباه يا تغيير در راى كه ‌حاكى از پى بردن به ناروايى حكم سابق باشد رخ نداده است، بلكه هر يک در جاى‌ خود روا مى‌باشد.

بعضى از مفسرين در شأن نزول آیه فوق چنين گويند: چون خداوند برخى از احكام و دستورات خود را نسخ مي‌كرد، يهوديان طعنه مي‌زدند و مى گفتند محمد داراى رأى متين و محكمى نمى باشد، وقتى دستور و حكمى مي‌آورد، پشيمان مي‌شود و بعد حكم و دستور ديگرى برخلاف آن مى آورد. پس خداوند براى رد گفتار آنان اين آيه را نازل فرمود.[۱]

ناسخ و منسوخ در قرآن

ناسخ و منسوخ در قرآن، تنها در عصر رسول خدا(صلى الله علیه وآله) واقع شد که درهاى وحى باز بود و دگرگونى در احکام امکان داشت. پاره اى از احکام گرچه در ظاهر به صورت حکم مطلق بود، ولى در باطن، مقیّد و مخصوص وقت معیّنى بود و پس از پایان آن وقت، حکم نیز پایان یافت و حکم جدید که به آن ناسخ گفته مى شود نازل می شد. مانند دستورى که به مسلمانان در مورد دادن صدقه قبل از نجوا و گفتگوهاى درگوشى با پیامبر اکرم(صلى الله علیه وآله) داده شده بود: «یا اَیُّهَا الَّذینَ آمَنُوا اِذا ناجَیْتُمُ الرَّسُولَ فَقَدِّمُوا بَیْنَ یَدَىْ نَجْویکُمْ صَدَقَةً»؛ (اى کسانى که ایمان آورده اید هنگامى که مى خواهید با پیامبر نجوا کنید پیش از نجوا، صدقه اى در راه خدا بدهید). (سوره مجادله، آیه 12)

این آزمونى بود براى مسلمانان که جز یک نفر ـ امام علی(علیه السلام) ـ به آن عمل نکرد و به زودى آیه ناسخ نازل شد و فرمود: «اَءَشْفَقْتُمْ اَنْ تُقَدِّمُوا بَیْنَ یَدَىْ نَجْویکُمْ صَدقات فَاِذْ لَمْ تَفْعَلُوا وَ تابَ اللهُ عَلَیْکُمْ فَاَقیمُوا الصَّلاةَ وَ اتُوا الزَّکوةَ وَ اَطیعُوا اللهَ وَرَسُولَهُ وَ اللهُ خَبیر بِما تَعْمَلُونَ»؛ (آیا ترسیدید فقیر شوید که از دادن صدقات، پیش از نجوا خوددارى کردید، اکنون که این کار را نکردید و خداوند توبه شما را پذیرفت نماز را برپا دارید و زکات را ادا کنید و خدا و پیامبرش را اطاعت نمایید و [بدانید] خداوند از آنچه انجام مى دهید باخبر است). (سوره مجادله، آیه 13)

وجود ناسخ و منسوخ در قوانینى که ساخته و پرداخته فکر انسانهاست جاى تعجّب نیست؛ چرا که امروز ممکن است قانونى بگذارند و فردا پى به اشتباهاتى در آن ببرند و آن را نسخ کنند؛ ولى در احکام الهى چگونه تصوّر مى شود؟

در پاسخ مى توان گفت: علم خداوند و آگاهى بى پایان او هرگز دگرگون نمى شود، ولى پاره اى از موضوعات در اثر گذشت زمان تغییر مى یابد؛ مثلا ممکن است دارویى براى بیمارى، امروز شفابخش باشد و چند روز دیگر براى همان بیمار، زیانبار و خطرناک. طبیب آگاه، امروز دستور استفاده از آن را مى دهد و چند روز دیگر آن را نسخ مى کند و ممنوع مى شمارد. در مثال تغییر قبله و غیر آن نیز مطلب همین طور است. ممکن است یک روز نماز رو به بیت المقدس داراى مصالح زیاد باشد، چرا که کعبه مرکز بتها شده، بعلاوه رنگ قومیّت به خود گرفته و اگر در آغاز، نماز به سوى آن خوانده شود، مشکل ایجاد خواهد شد. ولى نماز به سوى بیت المقدّس به مدّت سیزده سال، این زنگها را از اسلام مى زداید و هرگاه بعد از هجرت به مدینه نماز به سوى کعبه که نخستین خانه توحید است خوانده شود، داراى مصالح بیشترى است و زیانى هم ندارد. تمام موارد نسخ، در واقع همین گونه است.[۲] در واقع، آيات منسوخ در قرآن همراه قرائنى است كه نشان مى‌دهد عمر محتواى آنها كوتاه است و روزى پايان مى‌گيرد. يعنى نشانه‌هاى نسخ در خود آنها وجود دارد.[۳]

بنابراین، حقيقت نسخى كه میان آدمیان مطرح است اين است كه نظر به مصلحتى حكمى وضع گردیده و مورد عمل قرار گرفته و پس از چندى به خطا و اشتباه خود پى برده و حكم اولى را الغاء و حكم ديگرى را جايگزين آن سازند. نسخ به اين معنى را كه ملازم جهل و خطا است به خدای ‌متعال كه جهل و خطا به ساحت پاكش راه ندارد، نمی‌شود نسبت داد و چنين حكمى در قرآن مجيد -كه در ميان آياتش هيچ گونه اختلافى نيست- وجود ندارد. بلكه نسخ در قرآن مجيد، بيان انتهاء زمان اعتبار حكم منسوخ است. به اين معنى كه مصلحت جعل و وضع حكم اولى، محدود و موقت بوده و طبعاً اثرش نيز كه حكم است، محدود و موقت درمي‌آيد و پس از چندى حكم دومى پيدا شده و خاتمه يافتن مدت اعتبار حكم اولى را اعلام كند و نظر به این که قرآن مجيد در مدت بيست و سه سال تدريجاً نازل شده، اشتمالش به چنین احكامى كاملاً قابل تصور است.

البته وضع حكم موقت در جائى است كه هنوز مقتضى حكم ثابت، تمام نيست و پس از تماميت مقتضى، تبديل نمودن آن به حكم ثابت اشكالى نخواهد داشت، چنان كه از قرآن مجيد نيز در حكمت نسخ همان معنى استفاده مي‌شود. خدای ‌متعال مي‌فرمايد: «وَإِذَا بَدَّلْنَا آيَةً مَكَانَ آيَةٍ وَاللَّهُ أَعْلَمُ بِمَا يُنَزِّلُ قَالُوا إِنَّمَا أَنْتَ مُفْتَرٍ بَلْ أَكْثَرُهُمْ لَا يَعْلَمُونَ * قُلْ نَزَّلَهُ رُوحُ الْقُدُسِ مِنْ رَبِّكَ بِالْحَقِّ لِيُثَبِّتَ الَّذِينَ آمَنُوا وَهُدًى وَبُشْرَىٰ لِلْمُسْلِمِينَ»؛ و وقتي كه آيه‌اى را به جاى آيه‌اى گذاشته و تبديل كرديم در حالي كه خدا به آنچه نازل مى‌كند، داناتر است. مي‌گويند افترا بسته‌اى. بلكه بيشترشان نمى‌فهمند. بگو آن را روح‌القدس به حق از خداى تو نازل كرده است. براى اين كه كسانى را كه ايمان آورده‌اند ثابت ‌تر گرداند و هدايت و بشارت باشد براى آنان كه تسليم امر خدا هستند. (سوره نحل، 101-102)

اقسام نسخ در قرآن

در قرآن انواع گوناگونى از نسخ تصوّر شده كه عمده چهار نوع زير است، و از آن میان، تنها دو نوع معقول و قابل پذيرش مى باشد:

  • 1. نسخ حكم و نسخ تلاوت: آيه اى كه مشتمل بر حكمى است به طور كامل از صفحه قرآن محو شده باشد.
  • 2. نسخ تلاوت و بقاى حكم: آيه از صفحه قرآن محو شده باشد؛ ولى حكم درون آن همچنان باقى و نافذ است.
  • 3. نسخ مشروط: با تغيير شرايط، حكم سابق نسخ شده باشد؛ ولى با اعاده شرايط گذشته، حكم منسوخ قابل بازگشت باشد.
  • 4. نسخ حكم و بقاى تلاوت: حكم در آيه نسخ شده باشد؛ ولى آيه همچنان در قرآن باقى است.

1. نوع اول، در قرآن شاهدِ مثال ندارد و آنچه در اين زمينه گفته اند، قابل پذيرش نيست. در اين باره حديثى از [عايشه]] آورده اند كه گفته: در قرآن آيه اى بوده درباره احكام «رضاع» كه ده بار شير دادن به كودك شيرخوار، موجب حرمت مى شود و سپس اين آيه با آيه ديگر كه تنها پنج بار را موجب حرمت مى شمرد، منسوخ گرديد. گويد: هر دو آيه ناسخ و منسوخ در قرآن ثبت بود و حتى تا پس از وفات پیامبر(صلی الله عليه و آله) تلاوت مى شدند، ولى پس از وفات پيامبر(ص)، هر دو آيه با جويدن بُزى از ميان رفت.[۴] چگونه ممكن است آياتى از قرآن كه همواره مورد تلاوت و قراءت همگان بوده و حتى تا پس از وفات پيامبر(صلی الله عليه و آله) تلاوت مى شده، آنگاه پس از وفات پيامبر(ص) با جويدن بزى، به كلّى از ميان برود، حتى از نوشته هاى ديگران و از حافظه هاى ایشان نيز محو شود؟! بزرگان بر اين گونه پندارها خط بطلان كشيده اند.[۵]

2. نوع دوم، وضع بدترى دارد؛ زيرا خلاف حكمت است. آيه كه مستند حكم شمرده مى شود، محو شود و حكم درون آن همچنان بدون مستند باقى و نافذ بماند! در اين باره روايتى از عمر بن خطاب آورده اند، که می پنداشت «آیه رجم» (سنگسار نمودن زناكار): «الشيخ و الشيخة إذا زنيا فارجموها ألبتة»؛ در قرآن وجود داشته و بى جهت افتاده است و او مكرر آن را مى خواند و اصرار داشت كه آن را دوباره در مُصحف ثبت كنند؛[۶] ولى کسی به او توجه نکرد.

3. نوع سوم، تمامى آيات صفح (گذشت از تعرض مشركان) است كه در دوران ضعف مسلمانان در مكه نازل شده و سپس در مدينه در دوران قوّت و شوكت مسلمانان، دستور برخورد مناسب با تعرض مشركان و اهل كتاب صادر گشت و آيات صفح منسوخ گرديد. البته اين دو قبيل احكام صادره ـ كه مطابق شرايط متفاوت بوده ـ قابل اعاده و تكرار است، هر يك طبق شرايط خاصّ خود. لذا آن را نسخ مشروط خوانده اند. اين نوع نسخ ـ در حقيقت ـ نسخ شمرده نمى شود، بلكه يك سرى احكام متعدّدى است كه هريك به شرايط خاص خود بستگى دارد و تغيير حكم با تغيير شرايط، نسخ شمرده نمى شود؛ بلكه اين، تغييرِ موضوع است كه موجب تغييرِ حكم گرديده است.

4. نوع چهارم، (نسخ حكم و بقاى تلاوت) محل بحث و گفتگوى اهل نظر است. پيشينيان براى اثبات آن، مواردى را يادآور شده اند، اما در عصر حاضر مورد مناقشه قرار گرفته است. عمده دليلى كه دانشمندان معاصر به آن استناد جسته اند، جنبه وجود تضادّ و تنافى ميان آياتِ قرآن است؛ زيرا اولين شرط قول به نسخ، وجود تنافى و تضادّ ميان دو آيه ناسخ و منسوخ است كه از وجود اين تنافر و تضادّ، به ثبوتِ نسخ پى برده مى شود. مرحوم آيت الله خويى بسیارى از آياتى را كه پيشينيان گمانِ نسخ برده اند، به دليل عدم تنافى ميان آنها، مورد مناقشه قرار داده و هر دو آيه ناسخ و منسوخ فرضی را از محكمات شمرده است. پس حكم هر دو آيه ثابت و همچنان نافذ است. مثلا آيات صفح و آيات جهاد را متضادّ ندانسته، هر يك به شرايط خودش بستگى دارد. به علاوه، صفح و گذشت در اسلام همواره از اصول اوليه به شمار مى رود و مسلمانان بايستى بيشتر جنبه گذشت و بردبارى را رعايت كنند تا تنگ نظرى و شدّت و حِدّت.[۷] البته ایشان در مورد «آیه نجوا» (آیه 12 سوره مجادله) -که پیش از این به آن اشاره شد- قائل به نسخ است.

پانویس

  1. تفسير روض الجنان.
  2. پيام قرآن، ناصر مكارم شيرازى، ج 1، ص 250.
  3. همان، ج 8، ص 310.
  4. صحيح مسلم، ج 4، ص 167؛ سنن الترمذی، ج 3، ص 455؛ سنن ابی داود، ج 3، ص 406.
  5. صيانة القرآن من التحريف، معرفت، ص 143.
  6. ر.ك: صحيح البخاری، ج 6، ص 2503؛ صحيح مسلم، ج 2، ص 1075؛ مسند احمد بن حنبل، ج 5، ص 132.
  7. البيان فى تفسير القرآن‏، خویی، ص 284 به بعد.

منابع