فسق: تفاوت بین نسخهها
(۷ نسخهٔ میانی ویرایش شده توسط ۳ کاربر نشان داده نشده) | |||
سطر ۱: | سطر ۱: | ||
+ | یکی از علل طرد اجتماعی، اتهام به فسق و فجور است. فسق به رفتاری اطلاق میشود که بیرون از دایره هنجارهای شناخته شده عقلانی و شرعی صورت میگیرد. | ||
{{خوب}} | {{خوب}} | ||
− | == فسق | + | ==مفهوم فسق و فاسق== |
+ | انسان فاسق، شاید از نظر اعتقادی فردی راست اندیش باشد، ولی در مقام عمل، انسانی راست کردار نیست. | ||
+ | انسان مومن زمانی به فسق متهم میشود که در جامعه، رفتارهای ضد [[شریعت]] و هنجارهای شرعی را انجام دهد و نسبت به تذکرات و [[نهی از منکر]] دیگران واکنش منفی نشان داده و بدان ترتیب اثر ندهد. بنابراین، در تحقق معنای فسق عناصری چون مخالفت با موازین شرعی و هنجارهای آن، اظهار و تکرار، عدم پذیرش نهی از منکر و رفتار برخلاف باور و ایمان شرعی نقش اساسی دارد. | ||
− | + | بنابراین، کسی که برخلاف موازین شرعی رفتار نمی کند و تنها برخلاف رسوم اجتماعی جامعه عمل میکند، فاسق خوانده نمی شود. به عنوان نمونه اگر در جامعه ای داشتن موهای بلند و گیسهای افشان برای پسران و مردان، زشت باشد، و مردی برخلاف این رسم اجتماعی، گیس داشته باشد، فاسق شناخته نمی شود، هر چند که به سبب مخالفت با عرف اجتماعی، ممکن است قابل سرزنش باشد و بهتر آن است که عرف مقبول اجتماعی را مراعات نماید تا انگشت نما نشده و این رفتار عامل وهن [[ایمان]] وی نشود. پس در صورتی شخص فاسق شناخته میشود که بر خلاف موازین شریعت رفتار کند. | |
− | + | در [[فرهنگ]] قرآنی دامنه فسق از مخالفت با شریعت نیز فراتر است؛ زیرا در [[آیه]] ۷۴ [[سوره انبیاء]]، رفتارهای خلاف عقلانیت چون همجنس گرایی را به عنوان عمل فاسقانه معرفی میکند. البته شاید بتوان این نوع عمل را نیز در دایره مخالفت با شریعت قرار داد، زیرا احکام عقلانی همواره مورد تایید و امضا شریعت میباشد و این خوب و بدهای عقلانی به عنوان بایدها و نبایدهای شرعی محسوب شده و مخالفت با آن به عنوان مخالفت با شریعت شمرده میشود. | |
− | + | همچنین اگر شخصی مخالفت شرعی را در نهان انجام دهد و تلاش بر مخفی کاری داشته باشد، هر چند که عده ای با تجسس و روشهای دیگر، از این عمل آگاه شوند، به عنوان شخص فاسق نامیده نمی شود. زیرا شرط در فسق، اظهار خلاف شریعت در رفتارهای اجتماعی است. چنان که اگر شخصی گمان کند که عمل و رفتار وی هنجاری است در حالی که این گونه نیست، فاسق نیست؛ زیرا از حکم شرعی آگاهی نداشته و یا گمان وی آن بوده است که این عمل شرعی است. بنابراین، اگر گمان کند که مثلا تراشیدن ریش و محاسن با تیغ، اشکال شرعی ندارد، یا اینکه آن را عمل هنجاری عقلانی بداند، فاسق شمرده نمیشود. | |
+ | اگر کسی غافل از رفتارهای ضدهنجاری خود باشد و با تذکر کلامی یا تشر زدن در برخی از موارد، از غفلت خارج شود و ترک عمل خلاف شریعت نماید، به عنوان فاسق شناخته نمی شود؛ زیرا بسیاری از مردم یا از [[احکام شرعی]] غافل میشوند یا در مقام عمل در [[غفلت]] قرار میگیرند و موضوعی را ضد هنجارهای شریعت نمی شناسند و بدان اقدام میکنند. | ||
− | == تفاوت منافق و فاسق == | + | به هرحال در تحقق عنوان فسق نسبت به شهروندان امت اسلام شرایطی مطرح میباشد که نمی توان از آن چشم پوشید و شخصی را به خاطر عملی اشتباه یا خطا یا اشتباه در تطبیق یا حکم و مانند آن، متهم به فسق نمود و آثار فاسق را بر وی بار کرد و او را از بسیاری از حقوق شهروندی چون پذیرش [[شهادت (درفقه)|شهادت]] و گواهی و مانند آن محروم ساخت. |
− | + | ==تفاوت منافق و فاسق== | |
− | + | انسان [[نفاق|منافق]] در فرهنگ [[قرآن|قرآنی]] به کسی گفته میشود که از نظر ظاهر و رفتارهای اجتماعی، بر پایه هنجارهای عقلانی و شرعی عمل میکند ولی از نظر اعتقادی هیچ باور و اعتقادی به خوب و بدهای [[اخلاق|اخلاقی]] و باید و نبایدهای شرعی ندارد و اصولا منکر [[دین]] و شریعت [[اسلام]] است؛ در مقابل فاسق، کسی است که از نظر اعتقادی در مرتبه ای از مراتب ایمان قراردارد، ولی در مقام عمل برخلاف باورهایش رفتار میکند. | |
− | + | البته گمانی در این نیست که بینشها در نگرشها و نگرشها در بینشهای آدمی تاثیر متقابل دارد. از همین جا میتوان دریافت که از نظر اعتقادی انسان فاسق از [[ایمان]] محکم و استواری برخوردار نیست، وگرنه رفتارهای ضد هنجارهای شرعی از خود بروز نمیداد. بنابراین از همین رفتارها میتوان دانست که شخص فاسق، انسانی سست ایمان است. از این رو از محدوده بایدها و نبایدهای شرعی بیرون میرود و با آنکه به [[احکام|احکام شرعی]] اقرار و از نظر بینشی التزام دارد، ولی در مقام عمل، چنین التزامی را مراعات نمیکند و برخلاف باورها رفتار میکند.<ref> مفردات الفاظ قرآن کریم، ص ۶۳۶ ذیل واژه فسق</ref> | |
− | + | ==فسق در قرآن== | |
− | + | بررسى دقیق [[آیه|آیاتى]] که کلمه فسق در آنها به کار رفته است، اثبات مى کند که [[قرآن کریم]] نیز این کلمه را در معناى لغوى آن، یعنى خروج از مسیر [[حق]]، به کار برده است. چیزى که هست، قرآن، نافرمانىِ [[خداوند]] را از مصادیق خروج از مسیر حق مى شمارد، و بر این اساس، فسق را نکوهیده مى داند و فاسق را توبیخ مى کند و او را سزاوار کیفر مى بیند. در کتاب [[مفردات قرآن راغب (کتاب)|مفردات قرآن]] در مورد ریشه کلمه فسق آمده است: فَسَقَ فلانٌ: خَرَجَ عن حَجر الشرع، وذلک مِن قولهِم فسقَ الرُّطبُ إذا خرج عن قِشره.<ref> مفردات ألفاظ القرآن، ص ۳۸۰ </ref> «فاسق شد فلانى» یعنى از منع [[شرع]] خارج گردید». | |
− | |||
− | |||
+ | همچنین فسق در قرآن کریم در معناى ناشایسته هاى عقلى، به کار رفته است. براى نمونه، به دو آیه در اینجا اشاره مى شود: {{متن قرآن|«وَالَّذِينَ كَذَّبُوا بِآيَاتِنَا يَمَسُّهُمُ الْعَذَابُ بِمَا كَانُوا يَفْسُقُونَ»}}.([[سوره انعام|انعام]]، آیه ۴۹) و آنان که دلایل روشن و قاطع ما را تکذیب کردند، به دلیل آن که فاسق گردیدند، دچار عذاب خواهند شد. | ||
− | + | {{متن قرآن|« فَالْيَوْمَ تُجْزَوْنَ عَذَابَ الْهُونِ بِمَا كُنْتُمْ تَسْتَكْبِرُونَ فِي الْأَرْضِ بِغَيْرِ الْحَقِّ وَبِمَا كُنْتُمْ تَفْسُقُونَ»}}.([[سوره نحل|نحل]]، آیه ۹۰) پس در این روز، با عذابى خوار کننده پاداش داده مى شوید ؛ چرا که به ناحق در زمین کبر مى ورزیدید و به سبب این که فاسق بودید». | |
+ | ملاحظه مى شود که در آیه اوّل، تکذیب دلایل روشن الهى که از دیدگاه عقل قطعا نکوهیده و ناپسند است، فسق نامیده شده است و در آیه دوم، فاسق به کسانى اطلاق شده است که مستکبرند و حاضر نیستند در برابر حق فروتنى کنند و از این جهت مورد نکوهش عقل اند. سایر آیاتى که واژه فسق در آنها به کار رفته است نیز به گونه اى در ارتباط با کسانى است که مرتکب امور ناشایسته از نظر عقل شده اند. | ||
+ | ===مصادیقی از فسق در قرآن=== | ||
− | + | برای اینکه مفهوم فسق بهتر شناخته شود، برخی از مصادیق [[قرآن|قرآنی]] فسق در عمل اجتماعی دراین جا بیان میشود: | |
− | اگر | + | * خداوند در آیه ۵۵ [[سوره نور]] یکی از مصادیق فسق را بازی با ایمان میداند. به این معنا که اگر شخص نسبت به [[حق]] آگاهی یابد و بدان ایمان آورد ولی به هر علتی کفر بورزد، در حکم فاسق شناخته میشود. البته میتوان براساس این آیه کسانی را هم که تنها به حق آگاه شده و نسبت به آن شناخت یافتهاند، ولی رفتارهای ضدشناختی خود را ادامه میدهند و براساس موازین [[کفر]] عمل میکنند، فاسق شمرد، زیرا ملاک در فسق این افراد، [[ایمان]] و [[ارتداد]] نیست، بلکه شناخت حق و [[کفر]] به آن، آنها را در دایره فاسقان قرار میدهد. براین اساس، میتوان گفت که دو دسته حق شناسان منکر و مرتدان، اگر به رفتارهای ضدشریعت خویش ادامه دهند، در حکم فاسقان هستند.<ref>نگاه کنید، روح المعانی، جلد۱۰، جزء۱۸، ص۲۹۹ </ref> |
+ | * خداوند در آیه ۴۹ کسانی را که به تکذیب آیات قرآنی میپردازند تا برخلاف آن عمل کنند، انسانهای فاسق میشمارد؛ زیرا هنگامی که حقایق روشن در آیات الهی و وحیانی بیان شد، انکار و تکذیب و عمل و رفتار برخلاف آنها نشان از فسق ایشان میکند؛ زیرا حاضر نیستند در چارچوب اصول عقلانی و شرعی که بر پایه خوب و بد و زشت و زیبا بنیاد نهاده شده عمل کنند. | ||
+ | * اعتراض و رویگردانی از قضاوت [[پیامبر اسلام|پیامبر]](ص) و [[ولایت|ولایت]] و حاکمیت ایمانی و مراجعه به [[طاغوت]] و حاکمیت و حکومت آن، از دیگر مصادیق رفتارهای فاسقانه است که در آیه ۴۹ [[سوره مائده]] بیان شده است. | ||
+ | * انحرافات جنسی و همجنس گرایی که برخلاف اصول عقلانی است و شریعت، آن را عامل تباهی و فساد خانواده و جامعه میشمارد، از دیگر رفتارهای فاسقانه ای است که در آیه ۷۴ [[سوره انبیاء]] تبیین شده است. | ||
+ | * برخی از [[بدعت|بدعتها]] در [[دین]] هر چند که در چارچوب کلیات آن میباشد، ولی به سبب سخت گیریها و ایجاد تنگناها در زندگی، زمینه ساز انحراف و فسق میشود. از جمله اینکه کسانی چون راهبان [[مسیحیت|مسیحی]] که برای خود ریاضت هایی تعیین میکنند و برای صرف تمام زندگی در عبادت از تشکیل خانواده سر باز میزنند، گاه برای پاسخ گویی به نیازهای طبیعی و غریزی خود، در دام فسق و فجور میافتند. با نگاهی به زندگی [[رهبانیت|راهبان]] و کشیشان کاتولیک میتوان دریافت که چرا زندگی مجردی، آنان را به هم جنس گرایی و تجاوز به کودکان سوق داده است و حتی از زندگی مردمان مومن عادی خارج شدهاند؟ خداوند در آیه ۲۷ [[سوره حدید]] برخی از بدعتهای به ظاهر مثبت را عامل فسق برمی شمارد و به مومنان هشدار میدهد که زندگی معتدل را براساس آموزههای [[وحی|وحیانی]] در پیش گیرند و برای خود قوانین سخت و دشوار وضع نکنند تا در انجام آن فرومانند یا مرتکب رفتارهای پستتر و زنندهتر شوند. | ||
+ | * از دیگر مصادیق فسق و فجور میتوان به عدم اطاعت از رهبران اسلامی و ترک صحنههای جهادی اشاره کرد. ([[سوره توبه|توبه]]، آیات ۴۹ و ۵۳ و مائده، آیات ۲۱ تا ۲۵) کسانی که برخلاف فرمانهای رهبران اسلامی از مشارکت در میادین گوناگون سیاسی و اجتماعی بویژه نظامی سر باز میزنند، راه فسق را در پیش گرفته اند، زیرا اطاعت از رهبری، نشانه ایمان است. | ||
+ | * تضییع حقوق دیگران و نادیده گرفتن آن در اجتماع، از دیگر عواملی است که نشان از فسق شخص میکند. کسانی که به هر دلیلی حق دیگران را آنان ضایع میکنند، باید بدانند که چنین رفتاری فاسقانه است و آثار و تبعات فسق را بر آنان بار میکند. ([[سوره بقره|بقره]]، آیه ۲۸۲) | ||
+ | * همچنین ضرر رسانی به دیگران در معامله و یا گواهی در آن، از دیگر مصادیق فسق است که در آیه ۱۶ [[سوره اسراء]] بیان شده است. | ||
+ | * کسانی ممکن است خود اهل فسق و فجور نباشند، ولی به سبب بیمار دلی و [[نفاق]]، دیگران را به منکرات تشویق کنند، چنین افرادی نیز باید بدانند که در مسیر فسق و فجور گام برمی دارند و اگر با نگاهی بصیرت گون به خود بنگرند، فسق خود را میبینند؛ زیرا تشویق دیگران حکایت از گرایش فاسقانه دارد که در دام آن خواهند افتاد. ([[سوره توبه|توبه]]، آیه ۶۷) | ||
+ | * همچنین کسانی که [[الله|خدا]] را فراموش میکنند، در دام فسق گرفتار خواهند شد، زیرا فراموشی خداوند آنان را به فراموشی خود میکشاند، به گونه ای که در ورطه فساد و فسق میافتند و در آن غرق میشوند. ([[سوره حشر|حشر]]، آیه ۱۹) | ||
+ | * [[دنیاطلبی]] و ترجیح تعلقات مادی بر محبت خدا و [[پیامبر اسلام|پیامبر]] (ص) و عمل به آموزههای آن، نیز عامل دیگری در فسق افراد است که در آیه ۲۴ سوره توبه و ۲۰ [[سوره احقاف]] بیان شده است. | ||
+ | * دوستی با کافران و روابط نزدیک و ولایی با آنها از دیگر مصادیق فسق است که خداوند در آیات ۸۰ و ۸۱ بیان کرده است. به این معنا که هرگونه ارتباط نزدیک و ولایت پذیری حکومت و حاکمیت آنان، شخص را از دایره [[اسلام]] به دایره فسق وارد میکند. بنابراین نمیتوان دوستی و پذیرش حکومت و حاکمیت کافران، را امری عادی جلوه داد، زیرا چنین رفتاری حتی اگر به تولی در حد حاکمیت و حکومت نرسد و تنها در حوزه دوستی خلاصه شود، به سبب اینکه نوعی حاکمیت را برای کافر به ارمغان میآورد، فسق شمرده میشود. | ||
+ | * عهدشکنی و پیمانها را نقض کردن و بدان وفا ننمودن از دیگر مصادیق فسق است که در آیات چندی از جمله ۲۶ و ۲۷ و نیز ۹۹ و ۱۰۰ [[سوره بقره]] بیان شده است. [[تهمت]] و [[قذف]] به مومنان و نسبت [[زنا]] به زنان عفیف، از دیگر مصادیق فسق است که خداوند در آیه ۴ [[سوره نور]] متعرض آن شده و حتی مجازات خاص تازیانه را برای آن به عنوان حدی از حدود الهی معین کرده است. | ||
− | + | اینها تنها شماری از مصادیق قرآنی فسق است. با نگاهی به همین موارد میتوان دریافت که رفتارهای فاسقانه، ناهنجاریهای اجتماعی هستند که موجبات تباهی شخص و جامعه را فراهم میآورد. از این رو خداوند در حق فاسقان، سخت گیری هائی روا داشته که در ادامه به برخی از آنها اشاره میشود. | |
− | + | ==فسق در احادیث== | |
− | == | ||
− | + | کلمه فسق، در [[حدیث|احادیث]] اسلامى، در مورد نافرمانى خداوند به کار رفته است. [[امام صادق علیه السلام|امام صادق]] علیه السلام، در حدیثى در معناى فسق مى فرمایند:... فَکلُّ مَعصِیةٍ مِنَ المَعاصِى الکبارِ فَعَلَها فاعِلُها أو دَخَلَ فیها داخِلٌ بِجَهَةِ اللَّذَّةِ والشَّهوَةِ والشَّوقِ الغَالِبِ، فَهُوَ فِسقٌ وفاعِلُهُ فاسِقٌ خارِجٌ مِنَ الإیمانِ بِجَهَةِ الفِسقِ.<ref> تحف العقول، ص ۲۲ </ref> فسق عبارت است از هر نوع نافرمانى خدا و معصیتى که از معاصى بزرگ باشد و فاعل آن یا کسى که داخل آن معصیت شده، به جهت لذّت و شهوت و غلبه تمایلات به این عمل مبادرت کرده است. این فعل، فسق و فاعل آن فاسق است که به جهت فسق از ایمان خارج است. | |
− | |||
+ | در حدیثى از [[پیامبر اسلام|رسول اکرم]] صلى الله علیه و آله در مورد نشانه هاى فسق و علائم مردم فاسق نقل شده است که:... أمّا عَلامَةُ الفاسِقِ فَأربَعَةٌ: اللَّهوُ وَ اللَّغوُ و العُدوانُ و البُهتانُ. نشانه فاسق چهار چیز است: لهو، لغو، عدوان و بهتان. طبق این حدیث مردم «فاسق» با چهار ویژگى شناخته مى شوند. نخستین ویژگى و نشانه مردم فاسق این است که اهل «لهو» هستند. مفردات القرآن در معناى لهو مى نویسد: اللّهوُ ما یشغلُ الإنسانَ عمّا یعنیه و یهِمُّه. «لهو عبارت از اعمالى است که انسان را از کارهاى مفید و مهم باز مى دارد». | ||
+ | ==سختگیری نسبت به فاسقان== | ||
+ | از آن جایی که فسق و فجور عامل مهمی در نابودی و فروپاشی جامعه است ([[سوره بقره|بقره]]، آیه۵۹ و [[سوره اعراف|اعراف]]، آیه ۱۶۵ و [[سوره اِسراء|اسراء]]، آیه۱۶) خداوند، نسبت به فاسقان سخت گیریهای خاص را اعمال کرده است. براساس آیه ۵۹ [[سوره مائده]] میتوان دریافت که فسق، عامل خشم الهی و انتقام از فاسقان میباشد؛ زیرا خداوند برخی از [[اهل کتاب]] را به سبب فسق ایشان، در همین دنیا مجازات کرده و از آنها انتقام ستانده است. | ||
− | + | انسان فاسق در جامعه مطرود است. این طرد اجتماعی گاه به شکل محرومیت از برخی از حقوق شهروندی خودنمایی میکند. از جمله اینکه در دادگاهها و مانند آن، گواهی و [[شهادت (درفقه)|شهادت]] فاسق پذیرفته نمی شود و اگر خبری بدهد، متوقف به تحقیق و پژوهش در صحت و سقم آن است. ([[سوره حجرات|حجرات]]، آیه۶) فاسق از نظر اجتماعی کسی است که شخصیتش ساقط شده و به عنوان یک شهروند معمولی با او مواجه نمی شوند. از این رو وی را همانند دیگر مومنان در یک کفه ترازو قرار نمی دهند، بلکه فاسق در کفه ای و مومن در کفه ای دیگر قرار میگیرد. این مرزبندی میان فاسق و غیر فاسق، به نوعی مرزبندی در حقوق شهروندی و بهره گیری از آن است. ([[سوره سجده|سجده]]، آیه۱۸) | |
− | |||
− | + | از نظر [[اسلام]] کسانی که فاسق هستند، از بسیاری از حقوق شهروندی خود بی بهره میشوند. از جمله اینکه خرده گیری و عیب جویی از آنها جایز است و گناه و جرم حساب نمی شود؛ زیرا خود شخص، شخصیت اجتماعی و حقوق طبیعی اجتماعی خودش را از میان برده و اجازه داده است تا مورد طعن و خرده گیری و عیب جویی دیگران قرار گیرد. <ref> مائده، آیه۵۹ و نیز روح المعانی، ج۴، جزء۶، ص۲۵۳ </ref> | |
− | |||
− | |||
− | |||
− | |||
− | |||
− | |||
− | |||
− | |||
+ | فسق همچنین موجب میشود تا مومنان مجاز به خشم گیری بر فاسقان باشند؛ چنانکه خداوند فسق اهل کتاب را عامل خشم و غضب مسلمانان نسبت به آنان دانسته است. <ref> مائده، آیه۵۹ و نیز مجمع البیان، ج۳و۴، ص۳۳۰ </ref> | ||
− | + | کسانی که فاسق هستند جایز است که مسلمانان آنان را طرد کرده و روابط خود را با آنها از هم بگسلند. حتی بر خویشان است که روابط فامیلی خود را با فاسقان کاهش داده و یا [[قطع رحم]] و پیوند کنند. (بقره، آیات ۲۶ و ۲۷ و نیز توبه، آیات ۷و ۸) | |
− | |||
− | |||
− | |||
− | |||
− | |||
− | |||
− | |||
− | |||
− | |||
− | کسانی که فاسق هستند جایز است که مسلمانان آنان را طرد کرده و روابط خود را با آنها از هم بگسلند. حتی بر خویشان است که روابط فامیلی خود را با فاسقان کاهش داده و یا قطع پیوند | ||
− | |||
− | + | فسق عامل بسیاری از بدبختیهای شخص در دنیا و آخرت است؛ زیرا فاسق از نظر شهروندی انسانی غیرسالم تلقی شده و از بسیاری از حقوق محروم میگردد به گونه ای که در جامعه نمی تواند پستها و مناصبی را در اختیار گیرد، چنان که در [[آخرت]] نیز از رضوان الهی و مغفرت محروم خواهد شد (توبه، آیات ۷۷ تا ۸۰ و نیز ۹۶ و [[سوره منافقون|منافقون]]، آیه۶). این افراد مورد [[لعن]] و نفرین قرار میگیرند (مائده، آیه۲۴ و ۲۵) و در دنیا و آخرت ذلیل و خوار خواهند بود. ([[سوره احقاف|احقاف]]، آیه۲۰ و حشر، آیه۵). | |
− | در | ||
− | |||
==پانویس== | ==پانویس== | ||
− | |||
{{پانویس}} | {{پانویس}} | ||
− | + | ==منابع== | |
− | == منابع | + | *مرتضی علیمردانی، مقاله فسق چیست، فاسق کیست؟، [http://www.pajoohe.ir دانشنامه پژوهه]، بازیابی: 18 دی ماه 1392 |
− | *مرتضی علیمردانی، مقاله فسق چیست، فاسق | ||
*[http://www.hadith.net/n۳۳۹-e۶۴۹۱-p۳۱۶.html پایگاه حدیث نت، پایگاه اطلاع رسانی حدیث شیعه]. | *[http://www.hadith.net/n۳۳۹-e۶۴۹۱-p۳۱۶.html پایگاه حدیث نت، پایگاه اطلاع رسانی حدیث شیعه]. | ||
− | |||
[[رده:واژگان قرآنی ]] | [[رده:واژگان قرآنی ]] | ||
[[رده:صفات ناپسند]] | [[رده:صفات ناپسند]] | ||
+ | [[رده: مقاله های مهم]] | ||
+ | {{سنجش کیفی | ||
+ | |سنجش=شده | ||
+ | |شناسه= ضعیف | ||
+ | |عنوان بندی مناسب= خوب | ||
+ | |کفایت منابع و پی نوشت ها= خوب | ||
+ | |رعایت سطح مخاطب عام= خوب | ||
+ | |رعایت ادبیات دانشنامه ای= خوب | ||
+ | |جامعیت= خوب | ||
+ | |رعایت اختصار= خوب | ||
+ | |سیر منطقی= خوب | ||
+ | |کیفیت پژوهش= خوب | ||
+ | |رده= دارد | ||
+ | }} |
نسخهٔ کنونی تا ۱۰ مارس ۲۰۲۰، ساعت ۰۶:۳۳
یکی از علل طرد اجتماعی، اتهام به فسق و فجور است. فسق به رفتاری اطلاق میشود که بیرون از دایره هنجارهای شناخته شده عقلانی و شرعی صورت میگیرد.
محتویات
مفهوم فسق و فاسق
انسان فاسق، شاید از نظر اعتقادی فردی راست اندیش باشد، ولی در مقام عمل، انسانی راست کردار نیست. انسان مومن زمانی به فسق متهم میشود که در جامعه، رفتارهای ضد شریعت و هنجارهای شرعی را انجام دهد و نسبت به تذکرات و نهی از منکر دیگران واکنش منفی نشان داده و بدان ترتیب اثر ندهد. بنابراین، در تحقق معنای فسق عناصری چون مخالفت با موازین شرعی و هنجارهای آن، اظهار و تکرار، عدم پذیرش نهی از منکر و رفتار برخلاف باور و ایمان شرعی نقش اساسی دارد.
بنابراین، کسی که برخلاف موازین شرعی رفتار نمی کند و تنها برخلاف رسوم اجتماعی جامعه عمل میکند، فاسق خوانده نمی شود. به عنوان نمونه اگر در جامعه ای داشتن موهای بلند و گیسهای افشان برای پسران و مردان، زشت باشد، و مردی برخلاف این رسم اجتماعی، گیس داشته باشد، فاسق شناخته نمی شود، هر چند که به سبب مخالفت با عرف اجتماعی، ممکن است قابل سرزنش باشد و بهتر آن است که عرف مقبول اجتماعی را مراعات نماید تا انگشت نما نشده و این رفتار عامل وهن ایمان وی نشود. پس در صورتی شخص فاسق شناخته میشود که بر خلاف موازین شریعت رفتار کند.
در فرهنگ قرآنی دامنه فسق از مخالفت با شریعت نیز فراتر است؛ زیرا در آیه ۷۴ سوره انبیاء، رفتارهای خلاف عقلانیت چون همجنس گرایی را به عنوان عمل فاسقانه معرفی میکند. البته شاید بتوان این نوع عمل را نیز در دایره مخالفت با شریعت قرار داد، زیرا احکام عقلانی همواره مورد تایید و امضا شریعت میباشد و این خوب و بدهای عقلانی به عنوان بایدها و نبایدهای شرعی محسوب شده و مخالفت با آن به عنوان مخالفت با شریعت شمرده میشود.
همچنین اگر شخصی مخالفت شرعی را در نهان انجام دهد و تلاش بر مخفی کاری داشته باشد، هر چند که عده ای با تجسس و روشهای دیگر، از این عمل آگاه شوند، به عنوان شخص فاسق نامیده نمی شود. زیرا شرط در فسق، اظهار خلاف شریعت در رفتارهای اجتماعی است. چنان که اگر شخصی گمان کند که عمل و رفتار وی هنجاری است در حالی که این گونه نیست، فاسق نیست؛ زیرا از حکم شرعی آگاهی نداشته و یا گمان وی آن بوده است که این عمل شرعی است. بنابراین، اگر گمان کند که مثلا تراشیدن ریش و محاسن با تیغ، اشکال شرعی ندارد، یا اینکه آن را عمل هنجاری عقلانی بداند، فاسق شمرده نمیشود.
اگر کسی غافل از رفتارهای ضدهنجاری خود باشد و با تذکر کلامی یا تشر زدن در برخی از موارد، از غفلت خارج شود و ترک عمل خلاف شریعت نماید، به عنوان فاسق شناخته نمی شود؛ زیرا بسیاری از مردم یا از احکام شرعی غافل میشوند یا در مقام عمل در غفلت قرار میگیرند و موضوعی را ضد هنجارهای شریعت نمی شناسند و بدان اقدام میکنند.
به هرحال در تحقق عنوان فسق نسبت به شهروندان امت اسلام شرایطی مطرح میباشد که نمی توان از آن چشم پوشید و شخصی را به خاطر عملی اشتباه یا خطا یا اشتباه در تطبیق یا حکم و مانند آن، متهم به فسق نمود و آثار فاسق را بر وی بار کرد و او را از بسیاری از حقوق شهروندی چون پذیرش شهادت و گواهی و مانند آن محروم ساخت.
تفاوت منافق و فاسق
انسان منافق در فرهنگ قرآنی به کسی گفته میشود که از نظر ظاهر و رفتارهای اجتماعی، بر پایه هنجارهای عقلانی و شرعی عمل میکند ولی از نظر اعتقادی هیچ باور و اعتقادی به خوب و بدهای اخلاقی و باید و نبایدهای شرعی ندارد و اصولا منکر دین و شریعت اسلام است؛ در مقابل فاسق، کسی است که از نظر اعتقادی در مرتبه ای از مراتب ایمان قراردارد، ولی در مقام عمل برخلاف باورهایش رفتار میکند.
البته گمانی در این نیست که بینشها در نگرشها و نگرشها در بینشهای آدمی تاثیر متقابل دارد. از همین جا میتوان دریافت که از نظر اعتقادی انسان فاسق از ایمان محکم و استواری برخوردار نیست، وگرنه رفتارهای ضد هنجارهای شرعی از خود بروز نمیداد. بنابراین از همین رفتارها میتوان دانست که شخص فاسق، انسانی سست ایمان است. از این رو از محدوده بایدها و نبایدهای شرعی بیرون میرود و با آنکه به احکام شرعی اقرار و از نظر بینشی التزام دارد، ولی در مقام عمل، چنین التزامی را مراعات نمیکند و برخلاف باورها رفتار میکند.[۱]
فسق در قرآن
بررسى دقیق آیاتى که کلمه فسق در آنها به کار رفته است، اثبات مى کند که قرآن کریم نیز این کلمه را در معناى لغوى آن، یعنى خروج از مسیر حق، به کار برده است. چیزى که هست، قرآن، نافرمانىِ خداوند را از مصادیق خروج از مسیر حق مى شمارد، و بر این اساس، فسق را نکوهیده مى داند و فاسق را توبیخ مى کند و او را سزاوار کیفر مى بیند. در کتاب مفردات قرآن در مورد ریشه کلمه فسق آمده است: فَسَقَ فلانٌ: خَرَجَ عن حَجر الشرع، وذلک مِن قولهِم فسقَ الرُّطبُ إذا خرج عن قِشره.[۲] «فاسق شد فلانى» یعنى از منع شرع خارج گردید».
همچنین فسق در قرآن کریم در معناى ناشایسته هاى عقلى، به کار رفته است. براى نمونه، به دو آیه در اینجا اشاره مى شود: «وَالَّذِينَ كَذَّبُوا بِآيَاتِنَا يَمَسُّهُمُ الْعَذَابُ بِمَا كَانُوا يَفْسُقُونَ».(انعام، آیه ۴۹) و آنان که دلایل روشن و قاطع ما را تکذیب کردند، به دلیل آن که فاسق گردیدند، دچار عذاب خواهند شد.
« فَالْيَوْمَ تُجْزَوْنَ عَذَابَ الْهُونِ بِمَا كُنْتُمْ تَسْتَكْبِرُونَ فِي الْأَرْضِ بِغَيْرِ الْحَقِّ وَبِمَا كُنْتُمْ تَفْسُقُونَ».(نحل، آیه ۹۰) پس در این روز، با عذابى خوار کننده پاداش داده مى شوید ؛ چرا که به ناحق در زمین کبر مى ورزیدید و به سبب این که فاسق بودید».
ملاحظه مى شود که در آیه اوّل، تکذیب دلایل روشن الهى که از دیدگاه عقل قطعا نکوهیده و ناپسند است، فسق نامیده شده است و در آیه دوم، فاسق به کسانى اطلاق شده است که مستکبرند و حاضر نیستند در برابر حق فروتنى کنند و از این جهت مورد نکوهش عقل اند. سایر آیاتى که واژه فسق در آنها به کار رفته است نیز به گونه اى در ارتباط با کسانى است که مرتکب امور ناشایسته از نظر عقل شده اند.
مصادیقی از فسق در قرآن
برای اینکه مفهوم فسق بهتر شناخته شود، برخی از مصادیق قرآنی فسق در عمل اجتماعی دراین جا بیان میشود:
- خداوند در آیه ۵۵ سوره نور یکی از مصادیق فسق را بازی با ایمان میداند. به این معنا که اگر شخص نسبت به حق آگاهی یابد و بدان ایمان آورد ولی به هر علتی کفر بورزد، در حکم فاسق شناخته میشود. البته میتوان براساس این آیه کسانی را هم که تنها به حق آگاه شده و نسبت به آن شناخت یافتهاند، ولی رفتارهای ضدشناختی خود را ادامه میدهند و براساس موازین کفر عمل میکنند، فاسق شمرد، زیرا ملاک در فسق این افراد، ایمان و ارتداد نیست، بلکه شناخت حق و کفر به آن، آنها را در دایره فاسقان قرار میدهد. براین اساس، میتوان گفت که دو دسته حق شناسان منکر و مرتدان، اگر به رفتارهای ضدشریعت خویش ادامه دهند، در حکم فاسقان هستند.[۳]
- خداوند در آیه ۴۹ کسانی را که به تکذیب آیات قرآنی میپردازند تا برخلاف آن عمل کنند، انسانهای فاسق میشمارد؛ زیرا هنگامی که حقایق روشن در آیات الهی و وحیانی بیان شد، انکار و تکذیب و عمل و رفتار برخلاف آنها نشان از فسق ایشان میکند؛ زیرا حاضر نیستند در چارچوب اصول عقلانی و شرعی که بر پایه خوب و بد و زشت و زیبا بنیاد نهاده شده عمل کنند.
- اعتراض و رویگردانی از قضاوت پیامبر(ص) و ولایت و حاکمیت ایمانی و مراجعه به طاغوت و حاکمیت و حکومت آن، از دیگر مصادیق رفتارهای فاسقانه است که در آیه ۴۹ سوره مائده بیان شده است.
- انحرافات جنسی و همجنس گرایی که برخلاف اصول عقلانی است و شریعت، آن را عامل تباهی و فساد خانواده و جامعه میشمارد، از دیگر رفتارهای فاسقانه ای است که در آیه ۷۴ سوره انبیاء تبیین شده است.
- برخی از بدعتها در دین هر چند که در چارچوب کلیات آن میباشد، ولی به سبب سخت گیریها و ایجاد تنگناها در زندگی، زمینه ساز انحراف و فسق میشود. از جمله اینکه کسانی چون راهبان مسیحی که برای خود ریاضت هایی تعیین میکنند و برای صرف تمام زندگی در عبادت از تشکیل خانواده سر باز میزنند، گاه برای پاسخ گویی به نیازهای طبیعی و غریزی خود، در دام فسق و فجور میافتند. با نگاهی به زندگی راهبان و کشیشان کاتولیک میتوان دریافت که چرا زندگی مجردی، آنان را به هم جنس گرایی و تجاوز به کودکان سوق داده است و حتی از زندگی مردمان مومن عادی خارج شدهاند؟ خداوند در آیه ۲۷ سوره حدید برخی از بدعتهای به ظاهر مثبت را عامل فسق برمی شمارد و به مومنان هشدار میدهد که زندگی معتدل را براساس آموزههای وحیانی در پیش گیرند و برای خود قوانین سخت و دشوار وضع نکنند تا در انجام آن فرومانند یا مرتکب رفتارهای پستتر و زنندهتر شوند.
- از دیگر مصادیق فسق و فجور میتوان به عدم اطاعت از رهبران اسلامی و ترک صحنههای جهادی اشاره کرد. (توبه، آیات ۴۹ و ۵۳ و مائده، آیات ۲۱ تا ۲۵) کسانی که برخلاف فرمانهای رهبران اسلامی از مشارکت در میادین گوناگون سیاسی و اجتماعی بویژه نظامی سر باز میزنند، راه فسق را در پیش گرفته اند، زیرا اطاعت از رهبری، نشانه ایمان است.
- تضییع حقوق دیگران و نادیده گرفتن آن در اجتماع، از دیگر عواملی است که نشان از فسق شخص میکند. کسانی که به هر دلیلی حق دیگران را آنان ضایع میکنند، باید بدانند که چنین رفتاری فاسقانه است و آثار و تبعات فسق را بر آنان بار میکند. (بقره، آیه ۲۸۲)
- همچنین ضرر رسانی به دیگران در معامله و یا گواهی در آن، از دیگر مصادیق فسق است که در آیه ۱۶ سوره اسراء بیان شده است.
- کسانی ممکن است خود اهل فسق و فجور نباشند، ولی به سبب بیمار دلی و نفاق، دیگران را به منکرات تشویق کنند، چنین افرادی نیز باید بدانند که در مسیر فسق و فجور گام برمی دارند و اگر با نگاهی بصیرت گون به خود بنگرند، فسق خود را میبینند؛ زیرا تشویق دیگران حکایت از گرایش فاسقانه دارد که در دام آن خواهند افتاد. (توبه، آیه ۶۷)
- همچنین کسانی که خدا را فراموش میکنند، در دام فسق گرفتار خواهند شد، زیرا فراموشی خداوند آنان را به فراموشی خود میکشاند، به گونه ای که در ورطه فساد و فسق میافتند و در آن غرق میشوند. (حشر، آیه ۱۹)
- دنیاطلبی و ترجیح تعلقات مادی بر محبت خدا و پیامبر (ص) و عمل به آموزههای آن، نیز عامل دیگری در فسق افراد است که در آیه ۲۴ سوره توبه و ۲۰ سوره احقاف بیان شده است.
- دوستی با کافران و روابط نزدیک و ولایی با آنها از دیگر مصادیق فسق است که خداوند در آیات ۸۰ و ۸۱ بیان کرده است. به این معنا که هرگونه ارتباط نزدیک و ولایت پذیری حکومت و حاکمیت آنان، شخص را از دایره اسلام به دایره فسق وارد میکند. بنابراین نمیتوان دوستی و پذیرش حکومت و حاکمیت کافران، را امری عادی جلوه داد، زیرا چنین رفتاری حتی اگر به تولی در حد حاکمیت و حکومت نرسد و تنها در حوزه دوستی خلاصه شود، به سبب اینکه نوعی حاکمیت را برای کافر به ارمغان میآورد، فسق شمرده میشود.
- عهدشکنی و پیمانها را نقض کردن و بدان وفا ننمودن از دیگر مصادیق فسق است که در آیات چندی از جمله ۲۶ و ۲۷ و نیز ۹۹ و ۱۰۰ سوره بقره بیان شده است. تهمت و قذف به مومنان و نسبت زنا به زنان عفیف، از دیگر مصادیق فسق است که خداوند در آیه ۴ سوره نور متعرض آن شده و حتی مجازات خاص تازیانه را برای آن به عنوان حدی از حدود الهی معین کرده است.
اینها تنها شماری از مصادیق قرآنی فسق است. با نگاهی به همین موارد میتوان دریافت که رفتارهای فاسقانه، ناهنجاریهای اجتماعی هستند که موجبات تباهی شخص و جامعه را فراهم میآورد. از این رو خداوند در حق فاسقان، سخت گیری هائی روا داشته که در ادامه به برخی از آنها اشاره میشود.
فسق در احادیث
کلمه فسق، در احادیث اسلامى، در مورد نافرمانى خداوند به کار رفته است. امام صادق علیه السلام، در حدیثى در معناى فسق مى فرمایند:... فَکلُّ مَعصِیةٍ مِنَ المَعاصِى الکبارِ فَعَلَها فاعِلُها أو دَخَلَ فیها داخِلٌ بِجَهَةِ اللَّذَّةِ والشَّهوَةِ والشَّوقِ الغَالِبِ، فَهُوَ فِسقٌ وفاعِلُهُ فاسِقٌ خارِجٌ مِنَ الإیمانِ بِجَهَةِ الفِسقِ.[۴] فسق عبارت است از هر نوع نافرمانى خدا و معصیتى که از معاصى بزرگ باشد و فاعل آن یا کسى که داخل آن معصیت شده، به جهت لذّت و شهوت و غلبه تمایلات به این عمل مبادرت کرده است. این فعل، فسق و فاعل آن فاسق است که به جهت فسق از ایمان خارج است.
در حدیثى از رسول اکرم صلى الله علیه و آله در مورد نشانه هاى فسق و علائم مردم فاسق نقل شده است که:... أمّا عَلامَةُ الفاسِقِ فَأربَعَةٌ: اللَّهوُ وَ اللَّغوُ و العُدوانُ و البُهتانُ. نشانه فاسق چهار چیز است: لهو، لغو، عدوان و بهتان. طبق این حدیث مردم «فاسق» با چهار ویژگى شناخته مى شوند. نخستین ویژگى و نشانه مردم فاسق این است که اهل «لهو» هستند. مفردات القرآن در معناى لهو مى نویسد: اللّهوُ ما یشغلُ الإنسانَ عمّا یعنیه و یهِمُّه. «لهو عبارت از اعمالى است که انسان را از کارهاى مفید و مهم باز مى دارد».
سختگیری نسبت به فاسقان
از آن جایی که فسق و فجور عامل مهمی در نابودی و فروپاشی جامعه است (بقره، آیه۵۹ و اعراف، آیه ۱۶۵ و اسراء، آیه۱۶) خداوند، نسبت به فاسقان سخت گیریهای خاص را اعمال کرده است. براساس آیه ۵۹ سوره مائده میتوان دریافت که فسق، عامل خشم الهی و انتقام از فاسقان میباشد؛ زیرا خداوند برخی از اهل کتاب را به سبب فسق ایشان، در همین دنیا مجازات کرده و از آنها انتقام ستانده است.
انسان فاسق در جامعه مطرود است. این طرد اجتماعی گاه به شکل محرومیت از برخی از حقوق شهروندی خودنمایی میکند. از جمله اینکه در دادگاهها و مانند آن، گواهی و شهادت فاسق پذیرفته نمی شود و اگر خبری بدهد، متوقف به تحقیق و پژوهش در صحت و سقم آن است. (حجرات، آیه۶) فاسق از نظر اجتماعی کسی است که شخصیتش ساقط شده و به عنوان یک شهروند معمولی با او مواجه نمی شوند. از این رو وی را همانند دیگر مومنان در یک کفه ترازو قرار نمی دهند، بلکه فاسق در کفه ای و مومن در کفه ای دیگر قرار میگیرد. این مرزبندی میان فاسق و غیر فاسق، به نوعی مرزبندی در حقوق شهروندی و بهره گیری از آن است. (سجده، آیه۱۸)
از نظر اسلام کسانی که فاسق هستند، از بسیاری از حقوق شهروندی خود بی بهره میشوند. از جمله اینکه خرده گیری و عیب جویی از آنها جایز است و گناه و جرم حساب نمی شود؛ زیرا خود شخص، شخصیت اجتماعی و حقوق طبیعی اجتماعی خودش را از میان برده و اجازه داده است تا مورد طعن و خرده گیری و عیب جویی دیگران قرار گیرد. [۵]
فسق همچنین موجب میشود تا مومنان مجاز به خشم گیری بر فاسقان باشند؛ چنانکه خداوند فسق اهل کتاب را عامل خشم و غضب مسلمانان نسبت به آنان دانسته است. [۶]
کسانی که فاسق هستند جایز است که مسلمانان آنان را طرد کرده و روابط خود را با آنها از هم بگسلند. حتی بر خویشان است که روابط فامیلی خود را با فاسقان کاهش داده و یا قطع رحم و پیوند کنند. (بقره، آیات ۲۶ و ۲۷ و نیز توبه، آیات ۷و ۸)
فسق عامل بسیاری از بدبختیهای شخص در دنیا و آخرت است؛ زیرا فاسق از نظر شهروندی انسانی غیرسالم تلقی شده و از بسیاری از حقوق محروم میگردد به گونه ای که در جامعه نمی تواند پستها و مناصبی را در اختیار گیرد، چنان که در آخرت نیز از رضوان الهی و مغفرت محروم خواهد شد (توبه، آیات ۷۷ تا ۸۰ و نیز ۹۶ و منافقون، آیه۶). این افراد مورد لعن و نفرین قرار میگیرند (مائده، آیه۲۴ و ۲۵) و در دنیا و آخرت ذلیل و خوار خواهند بود. (احقاف، آیه۲۰ و حشر، آیه۵).
پانویس
منابع
- مرتضی علیمردانی، مقاله فسق چیست، فاسق کیست؟، دانشنامه پژوهه، بازیابی: 18 دی ماه 1392
- پایگاه حدیث نت، پایگاه اطلاع رسانی حدیث شیعه.