رعایت سطح مخاطب عام متوسط است
رعایت ادبیات دانشنامه ای متوسط
مقاله مورد سنجش قرار گرفته است

محمدجواد صافی گلپایگانی: تفاوت بین نسخه‌ها

از دانشنامه‌ی اسلامی
پرش به ناوبری پرش به جستجو
(پروژه1: سنجش کیفی)
 
(۹ نسخه‌ٔ میانی ویرایش شده توسط ۴ کاربر نشان داده نشده)
سطر ۱: سطر ۱:
==ولادت==
+
{{خوب}}'''آیت‌الله محمدجواد صافى گلپایگانى''' (۱۳۷۸-۱۲۸۷ ق)، فقیه، ادیب و عالم مجاهد [[شیعه]] در قرن ۱۴ هجری و از شاگردان [[محمدتقی آقا نجفی اصفهانی|آقا نجفى اصفهانى]] و [[سید محمدباقر درچه ای|سید محمدباقر درچه‌اى]] بود. از جمله اقدامات ایشان، مبارزه با انحرافات دینى مانند [[بهائیت|بهائیت]]، مخالفت با خان‌ها، رویارویى با کشف [[حجاب]] و مفاسد دوران پهلوى و احیاى شعائر دینى و بزرگداشت هاى مذهبى بود. از آیت‌الله صافى تألیفات گوناگونى در [[فقه]]، [[اصول فقه‌‌‌‌|اصول]]، [[حدیث]]، [[اخلاق]]، [[تاریخ|تاریخ]] و [[ادبیات عرب|ادبیات]] مانند «مصباح الفلاح و مفتاح النجاح» و «اصول فقه منظوم» به جاى مانده است.
 
+
{{شناسنامه عالم
آيت الله صافى در روز 27 [[شعبان]] المعظم 1287<ref>المسلسلات فى الاجازات، ج 2، ص 269.</ref> يا 1288 ه.ق<ref> نقباء البشر، ج 1، ص 331.</ref>، در بيت علم و [[تقوا]] و فضيلت در گلپايگان ديده به جهان گشود. پدر وى مرحوم آخوند ملا عباس از بزرگان و شخصیت هاى مورد احترام مردم - كه علاوه بر دانش پژوهى، به تجارت مى پرداخت - مادرش زهرا خانم فرزند ملا محمدباقر اديب گلپايگانى و دايى اش ملا محمدرضا قطب - عالم به علوم غريبه - بودند.
+
|نام کامل = محمدجواد صافى گلپایگانى
 
+
|تصویر=[[پرونده:محمدجواد صافی.jpg|۲۲۰px|center]]
==تحصيلات==
+
|زادروز =  ۱۲۸۷ قمری
 
+
|زادگاه =  گلپایگان
وى به اقتضاى شوق فطرى و اقتفاى سيره خانوادگى، از همان آغاز نوجوانى به تحصيل علوم دينى روى آورد. آن فقيه بزرگوار مقدمات و سطوح را نزد پدرش و ديگر دانشوران گلپايگان - كه در آن زمان مجمع علما و دانشمندان بود - فراگرفت و سپس در سال 1305 ه.ق<ref> همان.</ref> به اصفهان كوچيد، و تا سال 1316 ه.ق نزد استادان بزرگ وقت علوم متداول را فراگرفت. وى آنى از كوشش هاى علمى باز نايستاد تا پس از نگارش رساله هايى در مسائل فقهى، در سال 1310 - 1311 ه.ق به اخذ اجازات متعدد اجتهادى نايل آمد و مورد توجه وافر استادان خود قرار گرفت.
+
|وفات =  ۱۳۷۸ قمری
 
+
|مدفن = [[قم]]، [[حرم حضرت معصومه علیها السلام|حرم حضرت معصومه]]
استادان وى در حوزه علميه اصفهان - كه در آن زمان از پر رونق ترين و با اهميت ترين حوزه هاى علمى [[شيعه]] بشمار مى رفت - در محضر استادان ذيل همراه با بزرگانى همانند: آيت الله العظمى بروجردى، آيت الله العظمى سيدابوالحسن اصفهانى، علامه حاج آقا رحيم ارباب و آيت الله آقا سيد حسن چهارسوقى شركت كرد.
+
|اساتید =  [[محمدتقی آقا نجفی اصفهانی|آقا نجفى اصفهانى]]، [[سید محمدباقر درچه ای|سید محمدباقر درچه‌اى]]، [[آخوند کاشانی|آخوند کاشانى]]، [[جهانگیر خان قشقایی]]،...
 
+
|شاگردان = [[سید جمال الدین گلپایگانی]]،...
# آيت الله علامه سيد محمدباقر درچه اى (م 1342 ه.ق)، صاحب حاشيه بر مكاسب و رسائل .
+
|آثار = مصباح الفلاح و مفتاح النجاح، اصول فقه منظوم، نفایس العرفان، گنجینه گهر، کلمة الحق، گنج دانش،...
# حكيم ميرزا جهانگيرخان قشقايى (م 1326 ه.ق).
+
}}
# آيت الله حاج آقا نورالله اصفهانى (1278 - 1346 ه.ق) صاحب كتاب مقيم و مسافر و ديوان اشعار.
+
==ولادت و خاندان==
# آيت الله علامه آقا نجفى اصفهانى (1262 - 1332 ه.ق) صاحب تأويل الآيات الباهره و بحر المعارف .
 
# علامه شيخ محمدعلى ثقة الاسلام (1271 - 1318 ه.ق) صاحب كتاب لسان الصدق و معاصى كبيره .
 
# ميرزا محمدعلى تويسركانى اصفهانى (م بعد 1311 ه.ق).
 
# علامه ميرزا محمدعلى درب امامى.
 
# آيت الله آقا ميرزا محمدتقى مدرس (1273 - 1333 ه.ق) صاحب الرسائل التقوية.
 
# آقا ميرزا هاشم چهارسوقى اصفهانى (1235 - 1318 ه.ق) صاحب مبانى الاصول و اصول آل الرسول .
 
# آيت الله سيد محمدباقر موسوى خوانسارى (1226 - 1313 ه.ق) صاحب [[روضات الجنات ]].
 
# علامه آخوند ملا محمد كاشانى (1249 - 1333 ه.ق).
 
# علامه آخوند ملا محمدباقر فشاركى (م 1314 ه.ق) صاحب عنون الكلام.
 
 
 
==تدريس==
 
 
 
آن جناب تا زمانى كه در اصفهان - در مدرسه نيم آورد - توقف داشت، فقه و اصول درس مى داد. مجلس درس او زبانزد فضلا و طلاب بود، و بسيارى از افراد خوش استعداد در آن شركت مى جستند كه آيت الله آقا سيد جمال الدين گلپايگانى از جمله آنان بود. وى در سال 1316 ه.ق به گلپايگان بازگشت و به تدريس، تأليف، امامت جماعت و راهنمايى مردمان مشغول شد.
 
 
 
'''مهاجرت به تهران'''
 
 
 
در حدود سال 1325 ه.ق آيت الله صافى رهسپار تهران شد و مورد استقبال شايسته حضرات آيات: [[شيخ فضل الله نورى]]، سيد محمد [[امام جمعه]] و حاج ميرزا ابوالقاسم صاحب حاشيه بر مكاسب قرار گرفت. وى به دليل داشتن روحيه اسلامخواهى و دين طلبى در آن ايام كه مصادف با غوغاى مشروطيت بود، با آيت الله شهيد حاج شيخ فضل الله نورى همصدا شد و در تمام مراحل با شيخ فضل الله همراهى كرد، و حتى در روزهاى سخت و دهشتناك محاصره خانه شيخ به وسيله مجاهدان و فاتحان، دست از يارى و همراهى شيخ برنداشت و تا واپسين روزهاى زندگى شيخ شهيد در كنار او بود.<ref>ر.ك: صافى نامه، مقدمه، ص 8.</ref>
 
 
 
آن عالم مجاهد پس از شهادت شيخ و تغيير اوضاع به نفع دشمنان [[دين]]، ديگر تاب ديدن آن وضعيت و تسلط يپرم خان ارمنى، سردار اسعد بختيارى و محمد ولى خان تنكابنى را بر اوضاع نياورد، و از طريق قم و اصفهان به گلپايگان بازگشت.
 
 
 
'''بازگشت به گلپايگان'''
 
 
 
در سال 1327 ه.ق آن مرد بزرگ به زادگاه خويش بازگشت، و تا پايان زندگى در آن جا ماندگار شد. وى از همه مناصبى كه در حوزه هاى علميه در انتظارش بود صرفنظر كرد، اوقاتش را صرف ترويج دين، تدريس، تأليف، دادرسى مظلومان، مبارزه با ستمگران، تهذيب اخلاق و آگاه كردن جامعه كرد. از جمله اقدامات به ياد ماندنى آن عالم بزرگوار، مبارزه بى امان با انحرافات و بدعت هاى دينى مانند:
 
 
 
مبارزه با بهائيت و تصوف، مخالفت با خان ها و فئودال ها، رويارويى با كشف حجاب و مفاسد دوران پهلوى و احياى شعائر دينى و بزرگذاشت هاى مذهبى است كه با تلاش و كوشش وى جشن هاى نيمه [[شعبان]]، و موالد [[ائمه اطهار]] علیهم السلام و عزادارى [[عاشورا]] و [[ايام فاطميه]] در گلپايگان رواج و رونق يافت. اينك به نمونه اى از هر كدام اشارتى مى رود.<ref>اين نمونه ها از زبان فرزندشان، حضرت آيت الله حاج شيخ لطف الله صافى، بيان شده است.</ref>
 
 
 
مبارزه با خوانين از جريان هاى جالبى كه براى ايشان در طول مبارزاتشان با مستكبران و ستمگران واقع شد، مبارزه با امير مفخم بختيارى بود. هنگامى كه امير مفخم بختيارى نفوذ و قدرت زيادى داشت، و به ويژه شعاع نفوذش منطقه گلپايگان، خمين، و كمره را دربرگرفته و در اين منطقه مطلق العنان شده بود، و دهات و قراى متعددى را با زور و اكراه تصاحب مى كرد و قباله مى نمود، و در موقعى كه جرأت و گستاخى اش تا حدى رسيده بود كه افرادش را مأمور مى كرد.
 
 
 
قوام السلطنه را كه وزير داخله وقت بود، در هنگام رفتن يا بازگشت از وزارتخانه از درشكه پايين كشيدند و به منزل او كه در خيابان حسن آباد بود بردند، و مى خواست او را چوب بزند، آيت الله صافى برخلاف توقع او كه انتظار سكوت ايشان را داشت، با او مخالفت و از گسترش نفوذ و مظالم او جلوگيرى كرد و قلمرو مظالم او را تقريباً حدود كمره (خمين) محدود نمود.
 
 
 
امير مفخم وقتى با انواع وسايلى كه در اختيار داشت، توانست ايشان را لاأقل به سكوت وادار كند، جدا در مقام تهديد و اذيت و توهين به ايشان برآمد و شخصى را به نام شهاب لشكر با جمعى تفنگدار و مسلخ براى جلب ايشان به كمره و توهين حضورى فرستاد و به ظاهر نامه دعوتى هم به دستشان داده بود، متضمن اين كه چون حضور شما در كمره براى مذاكره در بعضى امور ضرورت دارد، تشريف بياوريد و شهاب لشكر هم با عده اى مأموريت دارند كه در خدمت شما باشند.
 
 
 
وقتى اين نامه و اين جمعيت به گلپايگان رسيد و به ايشان ابلغ شد، تمام طبقات نگران شدند و با حال عدم سازش و تسليمى كه در آيت الله صافى ديده بودند، خطر جانى را براى ايشان پيش بينى مى كردند. مأموران دولت با اين كه در آن موقع به ظاهر خيلى بسط و يد قدرت داشتند، در خود جرأت مقاومت با شخصى كه به عنوان امير معروف بود نمى ديدند، لذا سران طبقات، به ويژه علماى بزرگ كه در آن عصر در گلپايگان كم نبودند، جلساتى تشكيل دادند و شهاب لشكر را تا دو سه روز يا بيشتر به عذرهايى قانع ساختند و بالاخره تصميم گرفتند كه دو نفر ديگر از علماى بزرگ نيز ايشان را در رفتن به كمره و ملاقات «امير» همراهى نمايند.
 
 
 
اما در اثنايى كه اين جريان مى رفت صورت عمل پيدا كند، شهاب لشكر كه از تعلل و عدم انجام فرمان امير سخت ناراحت شده بود و شايد براى اولين بار فرمان او را با اين وضع روبرو مى ديد شخصا در منزل آيت الله صافى آمد و پيغام داد كه جواب نامه امير را بدهند. ايشان براى اين كه شخصاً به او جواب نفى بدهد، با [[قرآن]] مجيد [[استخاره]] كرد كه اين آيه آمد: «و كذلك جعلنا لكل نبى عدوا من المجرمين و كفيبرك هاديا و نصيرا» وى فوراً و بدون درنگ شخصا به منزل آمد و به شهاب لشگر گفت: چه مى خواهى؟ او گفت: جواب نامه را.
 
 
 
آيت الله صافى فرمود: امير غلط كرد كه نامه نوشت، و تو هم غلط كردى كه نامه را آوردى. سپس آن فقيه وارسته به داخل خانه برگشت. به لطف خدا شهاب لشكر چنان مرعوب شد كه از همانجا رفت، و مثل اين كه مأموريتش را فراموش كرد. اين واقعه بسيار عجيب بود، زيرا اگر شهاب لشكر با سوارهايش وارد منزل مى شد و ايشان را دستگير مى نمود، هيچ كس از مقامات دولتى و منتفذان محلى جرأت و جسارت معارضه با او را نداشتند.
 
 
 
'''هوشيارى'''
 
 
 
امير مفخم تا آخر عمر، از ايشان بيمناك بود و حتى در اواخر كه آن قدرت قبلى را نداشت و يك خان و فئودال ساده بود وسايط متعدد برمى انگيخت كه بلكه با ايشان ديدار كند و ايشان نپذيرفت.
 
 
 
از همان موقعى كه رضاخان براى تلسط به ايران به عنوان جمهورى طرح رئيس جمهورى خود را مى ريخت، در مقام برآمد از علماى بزرگ به زور و تهديد امضا بگيرد. از اين رو، اين كار را در بروجرد، لرستان و گلپايگان به احمد امير احمدى سپهبد جلاد كه در آن موقع در خرم آباد و به اصطلاح امير ناحيه غرب بود، سپرد.
 
 
 
اما آيت الله صافى با او مخالفت كرد و نه تنها خود از امضا و تأييد رئيس جمهورى رضاخان سرباز زد بلكه علماى بزرگ ديگر همچون آيت الله آقا شيخ محمد سعيد و حاج ميرزا محمدباقر امامى را نيز به مخالفت برانگيخت كه مخالفت آن دو موجب مشكلاتى براى آنان و هجرت آقا شيخ محمد سعيد به اصفهان شد.  
 
 
 
بعد از اين كه پهلوى با زور اجنبى بر اين كشور مسلط شد، آيت الله صافى هميشه او را يك عامل انگليس مى دانست و بر آن دلايلى اقامه مى كرد. وقتى رضاخان به ظاهر امتياز نفت دارسى را لغو كرد رئيس شهربانى گلپايگان كه از مذاق ايشان مطلع بود و مى دانست كه ايشان آن همه هياهو و سر و صداها را كه درباره رضاخان سر داده اند خلاف واقع مى داند و او را نه فقط منجى ايران نمى داند كه نوکر انگليس مى شمارد، نزد ايشان آمد و با ارائه روزنامه ها و اين كه شاه چگونه قرار داد محكمى را كه قاجاريه بسته اند لغو كرده است و شخصیت هاى مختلف همه به او تبريك گفته اند خواهان آن شد كه در آن موضوع براى شاه تلگرافى بفرستند، وى در جواب سكوت كرد.
 
 
 
رئيس شهربانى گفت: مثل اين كه در اين هم ترديد داريد. آن فقيه هوشيار جواب داده بود: در آن چه كه نوشته اند عمل شده است، ترديدى ندارم. رئيس شهربانى گفته بود: پس ديگر در گفتن تبريك چه مسامحه اى داريد؟ وى در جواب گفت: من هر چه مى انديشم، نمى توانم بپذيرم كه رضاخانى كه خودش نوكر انگليس مى باشد و به زور و دسيسه آن ها به سلطنت رسيده است، بدون اذن آنان و در مخالفت با آنان چنين اقدامى بكند! رئيس شهربانى گفت: پس مى فرماييد حقيقت چيست؟ وى فرمود: بعدها معلوم مى شود.
 
 
 
بعد در جريان دعواهاى مصنوعى حكومت ايران و انگليس و ارجاع داورى لاهه و رفتن هيئتى به رياست على اكبر داور به آن جا و تجديد قرار داد معلوم شد كه علت آن اقدام به ظاهر جسورانه رضاخان اين بود كه به پايان امتياز دارسى 3 سال بيشتر باقى نمانده بود، و مى بايست در پايان مدت شركت دارسى تمام تأسيسات شركت را در اختيار ايران بگذارد.
 
 
 
و ايران به طور مستقل با امكانات فراهم شده نفت را اداره كند. براى جلوگيرى اين وضع، اين صحنه سازى را كردند و قرار داد را براى مدت طولانى ديگر تمديد كردند. سپس در جريان ملى شدن نفت، يكى از ادله ايران همين بود كه مجلس قلابى و فرمايش آن زمان، مجلس مردم نبود ولذا آن قرار داد هر چند به تصويب مجلس رسيد اما بى ارزش است.
 
 
 
==مبارزه با رژيم پهلوى==
 
 
 
ايشان با توجه به سياست هاى استعمالى و اطلاعات تاريخى وسيعى كه از اوضاع سياسى جوامع اسلامى داشت، همواره مردم را از دسايس بيگانگان و تفرقه افكني هاى آنان در بين مسلمانان و الگوسازي هايش در مناطقى مانند [[تركيه]] به نام مصطفى كمال آتاتورك و در ايران به نام رضاخان برحذر مى داشت، كه گول اين ها را و همچنين متجدد مآب ها و اروپا رفته هاى غربزده را نخورند. ايشان در ضمن اشعار بسيار، از اين اوضاع به ويژه از انگليسي ها شكايت كرده است. مثل اين شعر:
 
 
 
{{بیت|انگليسى در جهان افكنده دام مكر و فن|اى خدايا مسلمين را سيد و سالار كو}}
 
{{بیت|بحر پرموج و بلا در اوج و كشتى در خطر|نوح كشتيبان در اين درياى محنت بار كو}}
 
{{بیت|صفحه روى زمين بگرفت دجال فتن|مهدى صاحب زمان و تيغ آتشبار كو}}
 
  
همچنين در ضمن قصيده اى بسيار طولانى كه اوضاع مسلمانان را تشريح كرده است وحيت از تبليغاتى كه پيش از اقدام پهلوى به كشف حجاب و آن مظالم بى حد و حصر براى كشف حجاب، اختلاف زن و مرد و برچيدن سنن اسلامى مى شد و غربزدگي هاى نويسندگان و مجلايت كه در آن عصر بود و افكار جوانان را مسموم مى ساخت، فرموده است:
+
محمدجواد صافى گلپایگانى در روز ۲۷ [[شعبان]] المعظم ۱۲۸۷ ه.ق، در بیت علم و فضیلت در گلپایگان دیده به جهان گشود. پدر وى مرحوم آخوند ملا عباس از بزرگان و شخصیت هاى مورد احترام مردم - که علاوه بر دانش پژوهى، به تجارت مى پرداخت - مادرش فرزند ملا محمدباقر ادیب گلپایگانى و دایى اش ملا محمدرضا قطب - عالم به علوم غریبه - بودند.
  
{{بیت|هست در بعض زنان شورى پيش كشف حجاب|خاك هر ذلت به سر اين خلق بى سر كرده اند}}
+
[[علی صافی گلپایگانی|شیخ على صافى]] نویسنده «ذخیرة العقبى فى شرح العروة الوثقى» و [[لطف الله صافی گلپایگانی|شیخ لطف الله صافى]] نویسنده «منتخب الاثر فى الامام الثانى عشر» از فرزندان محمدجواد صافى گلپایگانى هستند.
{{بیت|روزى آيد زين شب مظلم كه هر يك بى عفاف|بهره ور از وصل خود رندان ابتر كرده ند}}
 
{{بیت|اين جوانان وطن در معنى حب الوطن|اشتباهى بوالعجب در خود مخمر كرده اند}}
 
{{بیت|وضع دوران اروپايى كنون سرمشق ماست|گرچه ما را در حقيقت خوار و مضطر كرده اند}}
 
{{بیت|علم و صنعت را نسازد كس از آنها پيروى|ليك لفظ مسيو و مرسى مكرر كرده اند}}
 
  
تا اين كه خطاب به پهلوى يا ديگرى مى گويد:
+
==تحصیل و استادان==
  
{{بیت|اى كه دارى آرزوى انخساف ماه شرع|و اي كه ز اول فطرتت را بد مخمر كرده اند}}
+
محمدجواد صافى، از همان آغاز نوجوانى به تحصیل علوم دینى روى آورد. وی مقدمات و سطوح را نزد پدرش و دیگر دانشوران گلپایگان - که در آن زمان مجمع علما و دانشمندان بود - فراگرفت و سپس در سال ۱۳۰۵ ه.ق به [[اصفهان]] کوچید و تا سال ۱۳۱۶ ه.ق نزد استادان بزرگ وقت علوم متداول را فراگرفت. وى آنى از کوشش هاى علمى باز نایستاد تا پس از نگارش رساله هایى در مسائل فقهى، در سال ۱۳۱۰ - ۱۳۱۱ ه.ق به اخذ اجازات متعدد اجتهادى نایل آمد و مورد توجه وافر استادان خود قرار گرفت.
{{بیت|هر چه مى خواهى بگو و هر چه مى خواهى بكن|كار فرمايان عالم كار ديگر كرده اند}}
 
{{بیت|يك دو روزى گر مساعد گشت وقت ايمن مباشد|صد هزاران چون تو را با خاك يكسر كرده اند}}
 
{{بیت|اين همان خانه است كاندر آن به جاى عيش و نوش|بستر از خاك ملكشه بهر سنجر كرده اند}}
 
  
با وجود آن بزرگمرد در گلپايگان، كار كشف حجاب در آن خطه پيشرفت نكرد و اين از تلگراف رئيس شهربانى گلپايگان به مركز برمى آيد. سرانجام، دوران پهلوى با آن همه مظالم و ستمگري ها طى شد و همان طور كه اين مرد دل آگاه مكرر خبر مى داد، آن ملعون به ذلتى كه عبرت همگان گرديد گرفتار شد.
+
وى در [[حوزه علمیه]] اصفهان همراه با بزرگانى همانند: [[آیت الله بروجردی|آیت الله بروجردى]]، آیت الله [[سید ابوالحسن اصفهانی|سید ابوالحسن اصفهانى]] و [[حاج آقا رحیم ارباب|حاج آقا رحیم ارباب]]، در محضر استادان ذیل شرکت کرد:
  
پس از فرار رضاخان، محمدرضا به سلطنت رسيد و دوران جديد استعمارى با برنامه هاى ضدايرانى، ضدانسانى و خلاف شرع، شروع شد. جالب اين كه آيت الله صافى اين روزگار را نيز پيش بينى مى كرده و در ضمن كتابى كه به نظم و به نام كلمة الحق در تاريخ دوران سياه پهلوى سروده است، از ملت ايران مى خواهد تا هنگامى كه اين شاه جديد جايى و جانى نگرفته است، كنارش بگذارند وگرنه او نيز همان راه پدر را ادامه خواهد داد.
+
*آیت الله [[سید محمدباقر درچه ای|سید محمدباقر درچه اى]] (م ۱۳۴۲ ه.ق)، صاحب حاشیه بر [[مکاسب (کتاب)|مکاسب]] و [[فرائد الاصول (کتاب)|رسائل]].
 +
*حکیم [[جهانگیر خان قشقایی|میرزا جهانگیرخان قشقایى]] (م ۱۳۲۶ ه.ق).
 +
*آیت الله [[حاج آقا نورالله اصفهانی|حاج آقا نورالله اصفهانى]] (۱۲۷۸ - ۱۳۴۶ ه.ق) صاحب کتاب مقیم و مسافر و دیوان اشعار.
 +
*آیت الله [[محمدتقی آقا نجفی اصفهانی|آقا نجفى اصفهانى]] (۱۲۶۲ - ۱۳۳۲ ه.ق) صاحب تأویل الآیات الباهره و بحر المعارف.
 +
*علامه شیخ محمدعلى ثقة الاسلام (۱۲۷۱ - ۱۳۱۸ ه.ق) صاحب کتاب لسان الصدق و معاصى کبیره.
 +
*میرزا محمدعلى تویسرکانى اصفهانى (م بعد ۱۳۱۱ ه.ق).
 +
*علامه میرزا محمدعلى درب امامى.
 +
*آیت الله آقا میرزا محمدتقى مدرس (۱۲۷۳ - ۱۳۳۳ ه.ق) صاحب الرسائل التقویة.
 +
*[[سید محمدهاشم چهارسوقی|میرزا هاشم چهارسوقى اصفهانى]] (۱۲۳۵ - ۱۳۱۸ ه.ق) صاحب مبانى الاصول و اصول آل الرسول.
 +
*آیت الله [[سید محمدباقر موسوی خوانساری|سید محمدباقر موسوى خوانسارى]] (۱۲۲۶ - ۱۳۱۳ ه.ق) صاحب [[روضات الجنات ]] .
 +
*علامه [[آخوند کاشانی|آخوند ملا محمد کاشانى]] (۱۲۴۹ - ۱۳۳۳ ه.ق).
 +
*آخوند ملا محمدباقر فشارکى (م ۱۳۱۴ ه.ق) صاحب عنون الکلام.
  
{{بیت|اگر چه رفت آن مردود گمراه|ولى آوخ كه شد فرزند او شاه}}
+
==تدریس==
{{بیت|خواهد داشت جز ظلم و ستم كار|مثل باشد نزايد مار جز مار}}
 
  
==مبارزه با بهائيت==
+
محمدجواد صافى تا زمانى که در [[اصفهان]] - در مدرسه نیم آورد - توقف داشت، [[فقه]] و [[اصول فقه‌‌‌‌|اصول]] درس مى داد. مجلس درس او زبانزد فضلا و طلاب بود، و بسیارى از افراد خوش استعداد در آن شرکت مى جستند که آیت الله [[سید جمال الدین گلپایگانی|سید جمال الدین گلپایگانى]] از جمله آنان بود. وى در سال ۱۳۱۶ ه.ق به گلپایگان بازگشت و به تدریس، تألیف، [[امام جماعت‌|امامت جماعت]] و راهنمایى مردمان مشغول شد.
  
يكى از بزرگترين خدمات دينى ايشان، مبارزه با فرقه [[بهائيت]] بود. با اين كه آنان گلپايگان را به جهانى مطمح نظر قرار داده بودند، و چندين مرتبه با كمك و تقويت مقامات دولتى نقشه ها كشيدند و اشخاص و جمعيت هايى را با بودجه هاى كلان در حمايت ادارات دولتى به گلپايگان فرستاد، و حتى شخصيت اسلامى گلپايگان در معرض خطر قرار گرفت (و اين به دليل وجود ميرزا ابوالفضل گلپايگانى مبلغ بزرگ بهائيت و صاحب كتب فوائد بود) با پايمردى و فداكاري هاى ايشان در آن دوران اختناق، از آن مفاسد جلوگيرى شد.
+
==آثار و تألیفات==
 +
از آیت الله صافى گلپایگانی تألیفات گوناگونى در [[فقه]]، [[اصول فقه‌‌‌‌|اصول]]، [[حدیث]]، [[اخلاق]]، [[تاریخ|تاریخ]] و [[ادبیات عرب|ادبیات]] به جاى مانده است که به برخى از آنها اشاره مى شود:
  
شرح اين مبارزات، نياز به تأليف رساله اى مستقل است تا هر چه بيشتر شخصيت ايشان بررسى شود. [[امر به معروف و نهى از منكر]]، دستگيرى از ضعيفان و درماندگان آبادانى مساجد، اقامه مرتب نمازهاى جماعت و تربيت مردمى صالح و شايسته و فرزندانى دانشمند و شاگردانى ارجمند، از ديگر خدمات ارزنده ايشان بود.
+
#رساله هاى متعدد فقهى و اصولى، شامل موضوعات: خیار غبن، اجاره، منجزات مریض، تعارض احکام ظاهریه و واقعیه، تعارض اصولى و قواعد فقهى، تعادل و تراجیح، اجزاء ظن مطلق، شبهه تحریمى، شبهه محصوره و تسامح در ادله سنن.
 +
#اصول فقه منظوم، در بیش از ۲۰۰۰ شعر عربى.
 +
#مصباح الفلاح و مفتاح النجاح (۲ جلد): این کتاب دو بار و از جمله در سال ۱۳۷۴ ه.ق به چاپ رسیده و یکى از بهترین کتاب‌ها در معارف مواعظ، عقاید و [[اخلاق]] است. مؤلف در این کتاب آیات [[قرآن]]، روایات صحیح و ادب پارسى را به هم آمیخته و مجموعه اى ساخته که اهل [[تفسیر]]، [[حدیث]]، تاریخ و [[شعر]] مى توانند از آن بهره ور شوند. اگر تنها اشعار منتخب شعراى معروف را در زمینه مباحث فوق - صرفنظر از اشعار مؤلف و اشعار عربى - از دید بگذرانیم، مى بینیم که از لحاظ ادبیات فارسى بسیار گرانبهاست. آیت الله [[سید صدرالدین صدر|سید صدرالدین صدر]] فرموده بود: من یک ماه [[رمضان]] در [[مشهد]] مقدس از روى این کتاب منبر رفتم و مردمان را موعظه کردم. مؤلف را بر من حقى است که هرگز فراموش نمى کنم.
 +
#گنجینه گهر: ترجمه هزار سخن از [[پیامبر اسلام]] صلی الله علیه وآله به نظم و نثر فارسى است که در ۱۳۲۶ منتشر شد.
 +
#گنج عرفان: ترجمه هزار سخن از [[امیرالمومنین]] على علیه السلام به نظم و نثر فارسى است که در ۱۳۲۷ به چاپ رسیده است.
 +
#گنج دانش، صد پند به فرزند برومند: این کتاب دو مرتبه به طبع رسیده است.
 +
#اشعار شیوا در رد باب و بها: این کتاب نیز به چاپ رسیده است.
 +
#صافى نامه و فیض ایزدى: پاسخ به پرسش هایى در مورد [[امام زمان]] علیه السلام است، که در سال ۱۳۶۰ ه.ش منتشر شد.
 +
#التحف الجوادیة فى المناقب المهدویة.
 +
#کتاب منظوم مراثى [[پیامبر اسلام]] و [[ائمه اطهار]] علیهم السلام.
 +
#[[دیوان (شعر)|دیوان]] اشعار در مدایح پیامبر و ائمه اطهار علیهم السلام که اکثر آن در مدح [[امام مهدی]] عجل الله تعالی فرجه است. این کتاب در برگیرنده ۱۵۰۰۰ [[بیت (شعر)|بیت]] است که در دقت و باریک بینى، فصاحت، [[بلاغت]]، خیال و معانى بیان ممتاز است.
 +
#نفایس العرفان.
 +
#کلمة الحق، تاریخ منظوم دوران سیاه پهلوى، که به چاپ رسیده است.
 +
#حاشیه بر «[[فرائد الاصول (کتاب)|رسائل]]» [[شیخ مرتضی انصاری|شیخ انصارى]].
 +
#البشارة المیلادیة.
  
==ويژگي هاى شخصى==
+
'''شعر و ادب:'''
  
آيت الله ملا محمدجواد صافى با سعه صدر و سماحت طبعش، فقيهى اديب، عارف، مجاهد و نوانديش بود. در آن زمان كه زنان كمتر سواد داشتند، همسر و دختران خويش را در كسب سواد و آشنايى با نگارش، مبانى دين، مباحث اسلامى و اخلاقى تشويق و ترغيب مى كرد.
+
آیت الله صافى طبع شعرش فوق العاده بود و در هر نوع [[شعر]]، از [[نوحه]]، مصیبت، [[غزل]]، مدح و [[قصیده|قصیده]] سرآمد مى نمود. او در شعر از شعراى متقدم و شیرین سخن نظیر [[مولوی|مولوى]]، [[خاقانی|خاقانى]]، [[نظامی گنجوی|نظامى]] و به ویژه [[حافظ]] و [[سعدی|سعدى]] متأثر بود، و بسیارى از اشعار این شاعران را تضمین کرد. در بسیارى از موارد فى البداهه شعر مى گفت یا سخنانى مقفّى و مسجّع بیان مى داشت.
  
دارایی ايشان به يك باغچه و زمين مختصرى خلاصه مى شد كه خود نيز در آن كار مى كرد و از آن امرار معاش مى نمود و از محل سهم امام استفاده نمى كرد. وى به غذايى ساده اكتفا مى كرد و قناعت، زده و زندگى ساده و شيوه خود قرار داده بود و دانش و معنويت خويش را مظاهر مادى و زخارف دنيوى معامله نمى كرد.
+
اقتدار سخنورى این روحانی بزرگوار بسیار بود. توابع معنا در تعبیرات وى در مدح [[امام زمان عجل الله فرجه الشریف|حضرت ولى عصر]] عجل الله تعالی فرجه با الفاظ و تعبیراتى بیان مى شود که مستلزم توجه تمام به ژرفاى معنا و عمق الفاظ در احتواى بر مضامین است. در این مورد، قصیده ذوقافیتین ایشان را درباره حضرت ولى عصر عجل اله تعالی فرجه با مطلع ذیل بنگرید:
 +
{{بیت|عید گشت و خواهیم از شاه فلک دربار بار|تا ز فیض باز یابد گوهر بار بار}}
  
آيت الله صافى همواره در نهايت وارستگى، كرم، قناعت، آزادمنشى، دانش دوستى، خوشرويى و فروتنى زيست و هرگز كسى از وى ناشكرى نديد و در [[قضاوت]]، [[حق]] را ملاك قرار مى داد اگر چه بر زيان نزديكترين افراد به وى بود.
+
آراستگى الفاظ توأم با صنایع بدیعى، چیرگى او را در مبانى ادبى با زمینه هاى وافر ذهنى و تسلط کامل او را بر ادب فارسى و عربى آشکار مى سازد. انواع ادات تشبیه و صنایع ادبى در بیان کیفیات طبیعت و هر چه در آن است بکار مى گیرد تا با تصویر زیبایی ها به ذکر ممدوح بپردازد و انسان را به شادمانى و بهره گرفتن از زندگانى دعوت کند. در این مورد به قصیده ایشان درباره [[امام زمان]] عجل الله تعالی فرجه که به صنعت جمع و تفریق - یکى از مشکلترین صنایع شعرى - و با [[مطلع]] زیر آمده است، اشاره مى شود:
 +
{{بیت|به فیروزتر زمان به زیباترین بهار|به نیکوترین شبى به روشنترین نهار}}
 +
{{بیت|یکى روح خرمى یکى جان آدمى|یکى چون صباح وصل یکى چون رخان یار}}
  
آيت الله صافى داراى حافظه اى غريب بود و تمام «مجمع الفصحا»، «حبيب السير»، «روضة الصفا» و «تاريخ اسلام و ايران» را مى دانست و بر دقايق زبان و ادب پارسى و تازى تسلط كامل داشت. وى به اندازه اى از منكر، دورى مى جُست كه اگر خطيبى بر بالاى منبر حديثى را به اشتباه مى خواند، او از پايين مجلس سخت برمى آشفت و بر او اعتراض مى كرد و راه را بر تكرار خطا مى بَست.
+
آیت الله صافى اگر چه شاعرى چیره دست و واقف به سبک هاى مختلف شعرى و قالب هاى آن بود و با اشعار بسیارى انس داشت، اما آن چه زمینه گرایش او را به شعر ترغیب مى کرد و باعث سرودن هزاران شعر در مدح [[اهل بیت]] شد، زمینه هاى اعتقادى وى بود که از جمله وجه ممیز او با شعراى دیگر است.
  
==قدرت ادبی==
+
==فعالیتهای اجتماعی و سیاسی==
 +
آیت الله صافى در حدود سال ۱۳۲۵ ه.ق رهسپار [[تهران]] شد و مورد استقبال شایسته حضرات آیات: [[شیخ فضل الله نوری]]، سید محمد امام جمعه و حاج میرزا ابوالقاسم صاحب حاشیه بر مکاسب قرار گرفت. وى به دلیل داشتن روحیه اسلامخواهى و دین طلبى در آن ایام که مصادف با غوغاى [[مشروطیت]] بود، با آیت الله شیخ فضل الله نورى همصدا شد و در تمام مراحل با او همراهى کرد، و حتى در روزهاى سخت محاصره خانه شیخ به وسیله مجاهدان و فاتحان، دست از یارى و همراهى شیخ برنداشت و تا واپسین روزهاى زندگى شیخ شهید در کنار او بود.<ref>ر.ک: صافى نامه، مقدمه، ص ۸.</ref>
  
آيت الله صافى در شعر از شعراى متقدم و شيرين سخن نظير مولوى، خاقانى، نظامى، سنايى، ناصرخسرو، انورى به ويژه [[حافظ]] و [[سعدى]] متأثر بود، و بسيارى از اشعار اين شاعران را تضمين كرد. طبع شعرش فوق العاده است و در هر نوع شعر از نوحه، مصيبت، غزل، مدح و قصيده سرآمد مى نمايد. در بسيارى از موارد فى البداهه شعر مى گفت يا سخنانى مقفى و مسجع بيان مى داشت.
+
آن عالم مجاهد پس از شهادت شیخ نوری و تغییر اوضاع به نفع دشمنان [[دین]]، دیگر تاب دیدن آن وضعیت و تسلط یپرم خان ارمنى، سردار اسعد بختیارى و محمد ولى خان تنکابنى را بر اوضاع نیاورد، و در سال ۱۳۲۷ ه.ق به گلپایگان بازگشت و تا پایان زندگى در آن جا ماندگار شد.  
  
اقتدار سخنورى اين روحانی بزرگوار چنان بود كه بنان و بيان در اداى رساى آن كوتاه مى نمايد. توابع معنا در تعبيرات وى در مدح حضرت ولى عصر عجل الله تعالی فرجه شریف با الفاظ و تعبيراتى بيان و تفسير مى شود كه مستلزم امعان و دقت نظر و توجه تمام به ژرفاى معنا و عمق الفاظ در احتواى بر مضامين است. در اين مورد، قصيده ذوقافيتين ايشان را درباره حضرت ولى عصر عجل اله تعالی فرجه شریف با مطلع ذيل بنگيرد:
+
وى از همه مناصبى که در [[حوزه علمیه|حوزه هاى علمیه]] در انتظارش بود صرفنظر کرد، اوقاتش را صرف ترویج دین، تدریس، تألیف، دادرسى مظلومان، مبارزه با ستمگران، [[تهذیب نفس|تهذیب]] اخلاق و آگاه کردن جامعه کرد. از جمله اقدامات به یاد ماندنى آن عالم بزرگوار، مبارزه بى امان با انحرافات و [[بدعت]] هاى دینى بود مانند: مبارزه با [[بهائیت|بهائیت]] و [[تصوف]]، مخالفت با خان ها و فئودال ها، رویارویى با کشف [[حجاب]] و مفاسد دوران پهلوى و احیاى شعائر دینى و بزرگداشت هاى مذهبى. با تلاش و کوشش وى جشن هاى نیمه [[شعبان]]، و موالد [[ائمه اطهار]] علیهم السلام و عزادارى [[عاشورا]] و [[ایام فاطمیه|ایام فاطمیه]] در گلپایگان رواج و رونق یافت.<ref>این نمونه ها از زبان فرزندشان، حضرت آیت الله حاج شیخ لطف الله صافى، بیان شده است.</ref>
  
{{بیت|عيد گشت و خواهيم از شاه فلك دربار بار|تا زفيض باز يابد گوهر بار بار}}
+
'''مبارزه با رژیم پهلوى:'''
  
آراستگى الفاظ توأم با صنايع بديعى، چيرگى او را در مبانى ادبى با زمينه هاى وافر ذهنى و تسلط كامل او را بر ادب فارسى و عربى آشكار مى سازد. انواع ادات تشبيه و صنايع ادبى در بيان كيفيات طبيعت و هر چه در آن است بكار مى گيرد تا با تصوير زيبايي ها به ذكر ممدوح بپردازد و انسان را به شادمانى و بهره گرفتن از زندگانى دعوت كند.  
+
از همان موقعى که رضاخان براى تلسط به ایران به عنوان جمهورى طرح رئیس جمهورى خود را مى ریخت، در مقام برآمد از علماى بزرگ به زور و تهدید امضا بگیرد. اما آیت الله صافى با او مخالفت کرد و نه تنها خود از امضا و تأیید رئیس جمهورى رضاخان سرباز زد، بلکه علماى بزرگ دیگر را نیز به مخالفت برانگیخت. بعد از این که پهلوى با زور اجنبى بر این کشور مسلط شد، آیت الله صافى همیشه او را یک عامل انگلیس مى دانست و بر آن دلایلى اقامه مى کرد.  
  
در اين مورد به قصيده ايشان درباره [[امام زمان]] عجل الله تعالی فرجه شریف كه به صنعت جمع و تفريق - يكى از مشكلترين صنايع شعرى - و با مطلع زير آمده است، اشاره مى شود:
+
ایشان با توجه به سیاست هاى استعمالى و اطلاعات تاریخى وسیعى که از اوضاع سیاسى جوامع اسلامى داشت، همواره مردم را از دسایس بیگانگان و تفرقه افکنی هاى آنان در بین مسلمانان و الگوسازی هایش در مناطقى مانند [[ترکیه]] به نام مصطفى کمال آتاتورک و در [[ایران]] به نام رضاخان برحذر مى داشت، که گول این ها را و همچنین متجدد مآب ها و اروپا رفته هاى غربزده را نخورند. ایشان در ضمن اشعار بسیار، از این اوضاع به ویژه از انگلیسی ها شکایت کرده است.
  
{{بیت|به فيروزتر زمان به زيباترين بهار|به نيكوترين شبى به روشنترين نهار}}
+
با وجود آن بزرگمرد در گلپایگان، کار کشف حجاب در آن خطه پیشرفت نکرد و این از تلگراف رئیس شهربانى گلپایگان به مرکز برمى آید. سرانجام، دوران پهلوى اول با آن همه مظالم و ستمگری ها طى شد و همان طور که این مرد دل آگاه مکرر خبر مى داد، آن ملعون به ذلتى که عبرت همگان گردید گرفتار شد.
{{بیت|يكى روح خرمى يكى جان آدمى|يكى چون صباح وصل يكى چون رخان يار}}
 
  
كه هر يك از ابيات اين قصيده 4 قطعه مى باشد. شاعر هر قطعه شعر اول را تفريق كرده و صفتى از صفات يا تشبيهى از تشبيهات آن را در شعر بعد بيان كرده است.
+
پس از فرار رضاخان، محمدرضا به سلطنت رسید و دوران جدید استعمارى با برنامه هاى ضدایرانى، ضدانسانى و خلاف شرع، شروع شد. جالب این که آیت الله صافى این روزگار را نیز پیش بینى مى کرده و در ضمن کتابى که به نظم و به نام «کلمة الحق» در تاریخ دوران سیاه پهلوى سروده است، از ملت [[ایران|ایران]] مى خواهد تا هنگامى که این شاه جدید جایى و جانى نگرفته است، کنارش بگذارند وگرنه او نیز همان راه پدر را ادامه خواهد داد.
  
وى به امامان هدايت علیهم السلام سخت عشق مى ورزيد و بانهايت درجه به حضرت ولى عصر عجل الله تعالی فرجه شریف اعتقاد راستين و ارادت كامل داشت و در دفاع از حريم [[حق]] و صاحبان حق، با فصاحت و بلاغتى كم نظير داد سخن مى داد.  
+
یکى از بزرگترین خدمات دینى ایشان، مبارزه با فرقه [[بهائیت]] بود. با این که آنان گلپایگان را به جهانى مطمح نظر قرار داده بودند، و چندین مرتبه با کمک و تقویت مقامات دولتى نقشه ها کشیدند و اشخاص و جمعیت هایى را با بودجه هاى کلان در حمایت ادارات دولتى به گلپایگان فرستاد، و حتى شخصیت اسلامى گلپایگان در معرض خطر قرار گرفت (و این به دلیل وجود میرزا ابوالفضل گلپایگانى مبلغ بزرگ بهائیت و صاحب کتب فوائد بود)، با پایمردى و فداکاری هاى آیت الله صافى در آن دوران اختناق، از آن مفاسد جلوگیرى شد.
  
آيت الله صافى اگر چه شاعرى چيره دست و واقف به سبك هاى مختلف شعرى و قالب هاى آن بود و با اشعار بسيارى از انس داشت، اما آن چه زمينه گرايش او را به شعر ترغيب مى كرد و باعث سرودن هزاران شعر در محر [[اهل بيت]] شد، زمينه هاى اعتقادى وى بود كه از جمله وجه مميز او با شعراى ديگر، مورد مطالعه است.
+
[[امر به معروف و نهى از منکر]]، دستگیرى از ضعیفان و درماندگان، آبادانى [[مسجد|مساجد]]، اقامه مرتب [[نماز جماعت|نمازهاى جماعت]] و تربیت مردمى صالح و شایسته و شاگردانى ارجمند، از دیگر خدمات ارزنده ایشان بود.
  
از ويژگي هاى ديگر او كه نشان مى دهد در خلق آثار مختلف، سبك خاصى داشته و مطالعات خود را نظم مى داده است، شيوه تأليف و تبویب آثارش مى باشد، وى از حافظه بسيار قوى برخوردار بود بسيار مطالعه داشت، خوشنويس و خط شناس ماهرى بود و بر منابع مختلف تاريخى، فقهى سيره و كلام معصومان علیهم السلام و علم جفر احاطه كامل داشت.
+
==ویژگی‌هاى شخصى==
  
==تأليفات==
+
آیت الله ملا محمدجواد صافى با [[سعه صدر]] و سماحت طبعش، فقیهى ادیب، عارف، مجاهد و نواندیش بود. در آن زمان که زنان کمتر سواد داشتند، همسر و دختران خویش را در کسب سواد و آشنایى با نگارش، مبانى [[دین|دین]]، مباحث اسلامى و اخلاقى تشویق و ترغیب مى کرد.
 
از آن مرد بزرگ تأليفات گوناگونى در [[فقه]]، [[اصول]]، [[حديث]]، [[اخلاق]]، تاريخ و ادبيات به جاى مانده است كه به برخى از آن ها اشاره مى شود:
 
  
# رساله هاى متعدد فقهى و اصولى، شامل موضوعات: خيار غبن، اجاره، منجزات مريض، تعارض احكام ظاهريه و واقعيه، تعارض اصولى و قواعد فقهى، تعادل و تراجيح، اجزاء ظن مطلق، شبهه تحريمى، شبهه محصوره و تسامح در ادله سنن.
+
دارایی ایشان به یک زمین مختصرى خلاصه مى شد که خود نیز در آن کار مى کرد و از آن امرار معاش مى نمود و از محل سهم امام استفاده نمى کرد. وى به غذایى ساده اکتفا مى کرد و [[زهد]] و زندگى ساده را شیوه خود قرار داده بود و دانش و معنویت خویش را با مظاهر مادى و زخارف دنیوى معامله نمى کرد.  
# «اصول فقه منظوم» در بيش از 2000 شعر عربى.<ref>المسلسلات، ج 2، ص 270.</ref>
 
# «مصباح الفلاح» و «مفتاح النجاح» (2 جلد)<ref>الذريعة، ج 21، ص 116.</ref>: اين كتاب دو بار و از جمله در سال 1374 ه.ق به چاپ رسيده و يكى از بهترين كتاب‌ها در معارف مواعظ، عقايد و [[اخلاق]] است. مؤلف در اين كتاب آيات [[قرآن]]، روايات صحيح و ادب پارسى را به هم آميخته و مجموعه اى ساخته كه اهل [[تفسير]]، [[حديث]]، تاريخ و شعر مى توانند از آن بهره ور شوند. اگر تنها اشعار منتخب شعراى معروف را در زمينه مباحث فوق - صرفنظر از اشعار مؤلف و اشعار عربى - از ديد بگذرانيم، مى بينيم كه از لحاظ ادبيات فارسى بسيار گرانبهاست. آيت الله سيد صدر الدين صدر فرموده بود: من يك ماه [[رمضان]] در [[مشهد]] مقدس از روى اين كتاب منبر رفتم و مردمان را موعظه كردم. مؤلف را بر من حقى است كه هرگز فراموشش نمى كنم.
 
# گنجينه گهر: ترجمه هزار سخناز [[پیامبر اسلام]] صلی الله علیه و آله به نظم و نثر فارسى است كه در 1326 منتشر شد.<ref>همان، ج 18، ص 247.</ref>
 
# گنج عرفان: ترجمه هزار سخن از [[امیرالمومنین]] على علیه السلام به نظم و نثر فارسى است كه در 1327 به چاپ رسيده است.<ref> همان، ج 18، ص 239.</ref>
 
# گنج دانش، صد پند به فرزند برومند<ref> همان، ج 18، ص 237.</ref>: اين كتاب دو مرتبه به طبع رسيده است.
 
# اشعار شيوا در رد باب و بها<ref>المسلسلات، ج 2 ص 270.</ref>: اين كتاب نيز به چاپ رسيده است.
 
# صافى نامه و فيض ايزدى<ref>الذريعة، ج 15، ص 5 و ج 16، ص 406.</ref>: پاسخ به پرسش هايى در مورد [[امام زمان]] علیه السلام است، كه در سال 1360 ه.ش منتشر شد.
 
# التحف الجوادية فى المناقب المهدوية.<ref>المسلسلات، ج 2، ص 270 ؛ گنجينه دانشمندان، ج 6، ص 421.</ref>
 
# كتاب منظوم مراثى [[پيامبر اسلام]] و [[ائمه اطهار]] علیهم السلام.<ref>صافى نامه، مقدمه، ص 14.</ref>
 
# ديوان اشعار در مدايح پيامبر و ائمه اطهار علیهم السلام كه اكثر آن در مدح [[امام مهدی]] عجل الله تعالی فرجه شریف است.<ref> [[الذريعه]]، ج 9، ص 585.</ref> اين كتاب در برگيرنده 15000 بيت است كه در دقت و باريك بينى، فصاحت، بلاغت، لطافت، ظرافت، خيال و معانى بيان ممتاز است.
 
# نفايس العرفان.<ref>المسلسلات، ج 2، ص 270.</ref>
 
# كلمة الحق، تاريخ منظوم دوران سياه پهلوى<ref>همان.</ref>، كه به چاپ رسيده است.
 
# حاشيه بر رسائل شيخ انصارى.<ref>همان.</ref>
 
# البشارة الميلادية.<ref>همان.</ref>
 
  
==فرزندان==
+
آیت الله صافى همواره در نهایت وارستگى، کرم، [[قناعت]]، آزادمنشى، دانش دوستى، خوشرویى و فروتنى زیست و هرگز کسى از وى ناشکرى ندید و در [[قضاوت]]، [[حق]] را ملاک قرار مى داد اگر چه بر زیان نزدیکترین افراد به وى بود.
  
ثمره [[ازدواج]] آن مرد بزرگ با صبيه محترمه آيت الله آخوند ملا محمدعلى گلپايگانى - كه معاصر همدوره و هم حجره مرحوم ميرزاى شيرازى بود - فرزندانى شد كه برخى از آنان عبارتند از:
+
ایشان به [[ائمه اطهار|امامان]] هدایت علیهم السلام سخت عشق مى ورزید و به [[امام زمان عجل الله فرجه الشریف|حضرت ولی عصر]] عجل الله تعالی فرجه اعتقاد راستین و ارادت کامل داشت و در دفاع از حریم [[حق]] و صاحبان حق، با فصاحت و [[بلاغت|بلاغتى]] کم نظیر داد سخن مى داد.
  
# آيت الله حاج شيخ على صافى، نويسنده «ذخيرة العقبى فى شرح العروة الوثقى»، (3 جلد تاكنون) و كتاب هاى ديگر.
+
وى به اندازه اى از منکر، دورى مى جُست که اگر خطیبى بر بالاى منبر، [[حدیث|حدیثى]] را به اشتباه مى خواند، او از پایین مجلس بر او اعتراض مى کرد و راه را بر تکرار خطا مى بست.
# آيت الله حاج شيخ لطف الله صافى، نويسنده «منتخب الاثر فى الامام الثانى عشر»، «نويد امن و امان»، «امامت و مهدويت»، «شهيد آگاه»، «پرتوى از عظمت [[امام حسين]] علیه السلام»، «[[رمضان]] در تاريخ»، «سفرنامه [[حج]]» و «فقه الحج» (3 جلد)، «توضيح المسائل»، «هداية العباد»، «مناسك حج»، «ديوان اشعار» و ده‌ها كتاب ديگر.
 
  
==درگذشت==
+
آیت الله صافى داراى حافظه اى قوى بود و تمام «مجمع الفصحا»، «حبیب السیر»، «روضة الصفا» و «تاریخ اسلام و ایران» را مى دانست و بر دقایق زبان و ادب پارسى و تازى تسلط کامل داشت. وى بسیار مطالعه داشت، خوشنویس و خط شناس ماهرى بود و بر منابع مختلف تاریخى، فقهى، سیره و کلام معصومان علیهم السلام و علم جفر احاطه کامل داشت.
  
سرانجام آن بزرگمرد پس از 91 سال زندگى پربركت و سرشار از خدمات دينى و اجتماعى، در شب 25 [[رجب]] 1378 ه.ق شب شهادت حضرت موسى بن جعفر علیه السلام بدرود حيات گفت. پيكر پاكش ابتدا باشكوه فراوان و باشركت تمام طبقات مردم گلپايگان و شهرهاى اطراف، در زادگاهش تشييع و سپس به [[قم]] انتقال داده شد و آن در شهر مقدس نيز با حضور مراجع تقليد و علماى بزرگ حوزه و روحانيت معظم تشييع و پس از [[نماز]] حضرت آيت الله العظمى بروجردى قدس سره بر پيكرش به امر ايشان در مسجد بالاسر [[حضرت معصومه]] سلام الله علیها در نزديكى ضريح مطهر به خاك سپرده شد.
+
==وفات==
  
جالب آن كه [[آيت الله بهجت]] مى فرمودند: «روزى آقاى آخوند ملا محمدجواد صافى در مسجد بالاسر به من برخورد كرد و دست مرا گرفت و به سوى نقطه اى برد و فرمود: در آينده مرا در اين قطعه زمين فراموش نكنيد و اين بعدها همان محل قبل او شد».
+
مرحوم آیت الله صافى گلپایگانی سرانجام پس از ۹۱ سال زندگى پربرکت و سرشار از خدمات دینى و اجتماعى، در شب ۲۵ [[رجب]] ۱۳۷۸ ه.ق شب شهادت [[امام موسی کاظم علیه السلام|حضرت موسى بن جعفر]] علیه السلام در گلپایگان بدرود حیات گفت. پیکر پاکش به [[قم]] انتقال داده شد و پس از اقامه [[نماز میت|نماز]] توسط [[آیت الله بروجردی|آیت الله بروجردى]]، در مسجد بالاسر [[حضرت معصومه]] سلام الله علیها در نزدیکى [[ضریح|ضریح]] مطهر به خاک سپرده شد.  
  
از سوى آن مرجع بزرگ نيز مراسمى در مسجد بالاسر تشكيل گرديد و سپس از سوى مراجع تقليد و مردم متدين در [[قم]]، [[تهران]]، [[نجف]]، [[اصفهان]] و گلپايگان تا چهلمين روز وفاتش مراسم بزرگداشت او برپا بود، «عاش سعيداً و مات سعيداً».
+
مرحوم [[آیت الله بهجت]] مى فرمودند: «روزى آقاى آخوند ملا محمدجواد صافى در مسجد بالاسر به من برخورد کرد و دست مرا گرفت و به سوى نقطه اى برد و فرمود: در آینده مرا در این قطعه زمین فراموش نکنید و این بعدها همان محل قبر او شد».
  
 
==پانویس==
 
==پانویس==
<references/>
+
<references />
  
 
==منابع==
 
==منابع==
* ناصرالدين انصارى، ستارگان حرم، جلد4.
+
 
* محمدجواد صافى گلپايگان، [http://www.cgie.org.ir/fa/news/9303 مرکز دايرة المعارف بزرگ اسلامی]، بازیابی: 28 بهمن 1392.
+
*ناصرالدین انصارى، [[ستارگان حرم (کتاب)|ستارگان حرم]]، جلد۴.
 +
*"محمدجواد صافى گلپایگانی"، [http://www.cgie.org.ir/fa/news/۹۳۰۳ مرکز دایرة المعارف بزرگ اسلامی]، بازیابی: ۲۸ بهمن ۱۳۹۲.
  
 
{{سنجش کیفی
 
{{سنجش کیفی
 
|سنجش=شده
 
|سنجش=شده
|شناسه= ضعیف
+
|شناسه= خوب
 
|عنوان بندی مناسب= خوب
 
|عنوان بندی مناسب= خوب
 
|کفایت منابع و پی نوشت ها= خوب
 
|کفایت منابع و پی نوشت ها= خوب
سطر ۱۹۱: سطر ۱۳۵:
 
}}
 
}}
  
[[رده:علمای قرن چهاردهم]]
+
[[رده:علمای قرن چهاردهم]][[رده:علماء شیعه]]
 
[[رده:فقیهان]]
 
[[رده:فقیهان]]
[[رده:شعرای پارسی گوی قرن چهاردهم]]
+
[[رده:شعرای پارسی گوی قرن چهاردهم]][[رده:مدفونین در حرم حضرت معصومه (س)]]
 +
[[رده: مقاله های مرتبط به دانشنامه]]

نسخهٔ کنونی تا ‏۳ سپتامبر ۲۰۲۴، ساعت ۰۵:۴۴

آیت‌الله محمدجواد صافى گلپایگانى (۱۳۷۸-۱۲۸۷ ق)، فقیه، ادیب و عالم مجاهد شیعه در قرن ۱۴ هجری و از شاگردان آقا نجفى اصفهانى و سید محمدباقر درچه‌اى بود. از جمله اقدامات ایشان، مبارزه با انحرافات دینى مانند بهائیت، مخالفت با خان‌ها، رویارویى با کشف حجاب و مفاسد دوران پهلوى و احیاى شعائر دینى و بزرگداشت هاى مذهبى بود. از آیت‌الله صافى تألیفات گوناگونى در فقه، اصول، حدیث، اخلاق، تاریخ و ادبیات مانند «مصباح الفلاح و مفتاح النجاح» و «اصول فقه منظوم» به جاى مانده است.

۲۲۰px
نام کامل محمدجواد صافى گلپایگانى
زادروز ۱۲۸۷ قمری
زادگاه گلپایگان
وفات ۱۳۷۸ قمری
مدفن قم، حرم حضرت معصومه

Line.png

اساتید

آقا نجفى اصفهانى، سید محمدباقر درچه‌اى، آخوند کاشانى، جهانگیر خان قشقایی،...

شاگردان

سید جمال الدین گلپایگانی،...

آثار

مصباح الفلاح و مفتاح النجاح، اصول فقه منظوم، نفایس العرفان، گنجینه گهر، کلمة الحق، گنج دانش،...

ولادت و خاندان

محمدجواد صافى گلپایگانى در روز ۲۷ شعبان المعظم ۱۲۸۷ ه.ق، در بیت علم و فضیلت در گلپایگان دیده به جهان گشود. پدر وى مرحوم آخوند ملا عباس از بزرگان و شخصیت هاى مورد احترام مردم - که علاوه بر دانش پژوهى، به تجارت مى پرداخت - مادرش فرزند ملا محمدباقر ادیب گلپایگانى و دایى اش ملا محمدرضا قطب - عالم به علوم غریبه - بودند.

شیخ على صافى نویسنده «ذخیرة العقبى فى شرح العروة الوثقى» و شیخ لطف الله صافى نویسنده «منتخب الاثر فى الامام الثانى عشر» از فرزندان محمدجواد صافى گلپایگانى هستند.

تحصیل و استادان

محمدجواد صافى، از همان آغاز نوجوانى به تحصیل علوم دینى روى آورد. وی مقدمات و سطوح را نزد پدرش و دیگر دانشوران گلپایگان - که در آن زمان مجمع علما و دانشمندان بود - فراگرفت و سپس در سال ۱۳۰۵ ه.ق به اصفهان کوچید و تا سال ۱۳۱۶ ه.ق نزد استادان بزرگ وقت علوم متداول را فراگرفت. وى آنى از کوشش هاى علمى باز نایستاد تا پس از نگارش رساله هایى در مسائل فقهى، در سال ۱۳۱۰ - ۱۳۱۱ ه.ق به اخذ اجازات متعدد اجتهادى نایل آمد و مورد توجه وافر استادان خود قرار گرفت.

وى در حوزه علمیه اصفهان همراه با بزرگانى همانند: آیت الله بروجردى، آیت الله سید ابوالحسن اصفهانى و حاج آقا رحیم ارباب، در محضر استادان ذیل شرکت کرد:

تدریس

محمدجواد صافى تا زمانى که در اصفهان - در مدرسه نیم آورد - توقف داشت، فقه و اصول درس مى داد. مجلس درس او زبانزد فضلا و طلاب بود، و بسیارى از افراد خوش استعداد در آن شرکت مى جستند که آیت الله سید جمال الدین گلپایگانى از جمله آنان بود. وى در سال ۱۳۱۶ ه.ق به گلپایگان بازگشت و به تدریس، تألیف، امامت جماعت و راهنمایى مردمان مشغول شد.

آثار و تألیفات

از آیت الله صافى گلپایگانی تألیفات گوناگونى در فقه، اصول، حدیث، اخلاق، تاریخ و ادبیات به جاى مانده است که به برخى از آنها اشاره مى شود:

  1. رساله هاى متعدد فقهى و اصولى، شامل موضوعات: خیار غبن، اجاره، منجزات مریض، تعارض احکام ظاهریه و واقعیه، تعارض اصولى و قواعد فقهى، تعادل و تراجیح، اجزاء ظن مطلق، شبهه تحریمى، شبهه محصوره و تسامح در ادله سنن.
  2. اصول فقه منظوم، در بیش از ۲۰۰۰ شعر عربى.
  3. مصباح الفلاح و مفتاح النجاح (۲ جلد): این کتاب دو بار و از جمله در سال ۱۳۷۴ ه.ق به چاپ رسیده و یکى از بهترین کتاب‌ها در معارف مواعظ، عقاید و اخلاق است. مؤلف در این کتاب آیات قرآن، روایات صحیح و ادب پارسى را به هم آمیخته و مجموعه اى ساخته که اهل تفسیر، حدیث، تاریخ و شعر مى توانند از آن بهره ور شوند. اگر تنها اشعار منتخب شعراى معروف را در زمینه مباحث فوق - صرفنظر از اشعار مؤلف و اشعار عربى - از دید بگذرانیم، مى بینیم که از لحاظ ادبیات فارسى بسیار گرانبهاست. آیت الله سید صدرالدین صدر فرموده بود: من یک ماه رمضان در مشهد مقدس از روى این کتاب منبر رفتم و مردمان را موعظه کردم. مؤلف را بر من حقى است که هرگز فراموش نمى کنم.
  4. گنجینه گهر: ترجمه هزار سخن از پیامبر اسلام صلی الله علیه وآله به نظم و نثر فارسى است که در ۱۳۲۶ منتشر شد.
  5. گنج عرفان: ترجمه هزار سخن از امیرالمومنین على علیه السلام به نظم و نثر فارسى است که در ۱۳۲۷ به چاپ رسیده است.
  6. گنج دانش، صد پند به فرزند برومند: این کتاب دو مرتبه به طبع رسیده است.
  7. اشعار شیوا در رد باب و بها: این کتاب نیز به چاپ رسیده است.
  8. صافى نامه و فیض ایزدى: پاسخ به پرسش هایى در مورد امام زمان علیه السلام است، که در سال ۱۳۶۰ ه.ش منتشر شد.
  9. التحف الجوادیة فى المناقب المهدویة.
  10. کتاب منظوم مراثى پیامبر اسلام و ائمه اطهار علیهم السلام.
  11. دیوان اشعار در مدایح پیامبر و ائمه اطهار علیهم السلام که اکثر آن در مدح امام مهدی عجل الله تعالی فرجه است. این کتاب در برگیرنده ۱۵۰۰۰ بیت است که در دقت و باریک بینى، فصاحت، بلاغت، خیال و معانى بیان ممتاز است.
  12. نفایس العرفان.
  13. کلمة الحق، تاریخ منظوم دوران سیاه پهلوى، که به چاپ رسیده است.
  14. حاشیه بر «رسائل» شیخ انصارى.
  15. البشارة المیلادیة.

شعر و ادب:

آیت الله صافى طبع شعرش فوق العاده بود و در هر نوع شعر، از نوحه، مصیبت، غزل، مدح و قصیده سرآمد مى نمود. او در شعر از شعراى متقدم و شیرین سخن نظیر مولوى، خاقانى، نظامى و به ویژه حافظ و سعدى متأثر بود، و بسیارى از اشعار این شاعران را تضمین کرد. در بسیارى از موارد فى البداهه شعر مى گفت یا سخنانى مقفّى و مسجّع بیان مى داشت.

اقتدار سخنورى این روحانی بزرگوار بسیار بود. توابع معنا در تعبیرات وى در مدح حضرت ولى عصر عجل الله تعالی فرجه با الفاظ و تعبیراتى بیان مى شود که مستلزم توجه تمام به ژرفاى معنا و عمق الفاظ در احتواى بر مضامین است. در این مورد، قصیده ذوقافیتین ایشان را درباره حضرت ولى عصر عجل اله تعالی فرجه با مطلع ذیل بنگرید:

عید گشت و خواهیم از شاه فلک دربار بار تا ز فیض باز یابد گوهر بار بار

آراستگى الفاظ توأم با صنایع بدیعى، چیرگى او را در مبانى ادبى با زمینه هاى وافر ذهنى و تسلط کامل او را بر ادب فارسى و عربى آشکار مى سازد. انواع ادات تشبیه و صنایع ادبى در بیان کیفیات طبیعت و هر چه در آن است بکار مى گیرد تا با تصویر زیبایی ها به ذکر ممدوح بپردازد و انسان را به شادمانى و بهره گرفتن از زندگانى دعوت کند. در این مورد به قصیده ایشان درباره امام زمان عجل الله تعالی فرجه که به صنعت جمع و تفریق - یکى از مشکلترین صنایع شعرى - و با مطلع زیر آمده است، اشاره مى شود:

به فیروزتر زمان به زیباترین بهار به نیکوترین شبى به روشنترین نهار

یکى روح خرمى یکى جان آدمى یکى چون صباح وصل یکى چون رخان یار

آیت الله صافى اگر چه شاعرى چیره دست و واقف به سبک هاى مختلف شعرى و قالب هاى آن بود و با اشعار بسیارى انس داشت، اما آن چه زمینه گرایش او را به شعر ترغیب مى کرد و باعث سرودن هزاران شعر در مدح اهل بیت شد، زمینه هاى اعتقادى وى بود که از جمله وجه ممیز او با شعراى دیگر است.

فعالیتهای اجتماعی و سیاسی

آیت الله صافى در حدود سال ۱۳۲۵ ه.ق رهسپار تهران شد و مورد استقبال شایسته حضرات آیات: شیخ فضل الله نوری، سید محمد امام جمعه و حاج میرزا ابوالقاسم صاحب حاشیه بر مکاسب قرار گرفت. وى به دلیل داشتن روحیه اسلامخواهى و دین طلبى در آن ایام که مصادف با غوغاى مشروطیت بود، با آیت الله شیخ فضل الله نورى همصدا شد و در تمام مراحل با او همراهى کرد، و حتى در روزهاى سخت محاصره خانه شیخ به وسیله مجاهدان و فاتحان، دست از یارى و همراهى شیخ برنداشت و تا واپسین روزهاى زندگى شیخ شهید در کنار او بود.[۱]

آن عالم مجاهد پس از شهادت شیخ نوری و تغییر اوضاع به نفع دشمنان دین، دیگر تاب دیدن آن وضعیت و تسلط یپرم خان ارمنى، سردار اسعد بختیارى و محمد ولى خان تنکابنى را بر اوضاع نیاورد، و در سال ۱۳۲۷ ه.ق به گلپایگان بازگشت و تا پایان زندگى در آن جا ماندگار شد.

وى از همه مناصبى که در حوزه هاى علمیه در انتظارش بود صرفنظر کرد، اوقاتش را صرف ترویج دین، تدریس، تألیف، دادرسى مظلومان، مبارزه با ستمگران، تهذیب اخلاق و آگاه کردن جامعه کرد. از جمله اقدامات به یاد ماندنى آن عالم بزرگوار، مبارزه بى امان با انحرافات و بدعت هاى دینى بود مانند: مبارزه با بهائیت و تصوف، مخالفت با خان ها و فئودال ها، رویارویى با کشف حجاب و مفاسد دوران پهلوى و احیاى شعائر دینى و بزرگداشت هاى مذهبى. با تلاش و کوشش وى جشن هاى نیمه شعبان، و موالد ائمه اطهار علیهم السلام و عزادارى عاشورا و ایام فاطمیه در گلپایگان رواج و رونق یافت.[۲]

مبارزه با رژیم پهلوى:

از همان موقعى که رضاخان براى تلسط به ایران به عنوان جمهورى طرح رئیس جمهورى خود را مى ریخت، در مقام برآمد از علماى بزرگ به زور و تهدید امضا بگیرد. اما آیت الله صافى با او مخالفت کرد و نه تنها خود از امضا و تأیید رئیس جمهورى رضاخان سرباز زد، بلکه علماى بزرگ دیگر را نیز به مخالفت برانگیخت. بعد از این که پهلوى با زور اجنبى بر این کشور مسلط شد، آیت الله صافى همیشه او را یک عامل انگلیس مى دانست و بر آن دلایلى اقامه مى کرد.

ایشان با توجه به سیاست هاى استعمالى و اطلاعات تاریخى وسیعى که از اوضاع سیاسى جوامع اسلامى داشت، همواره مردم را از دسایس بیگانگان و تفرقه افکنی هاى آنان در بین مسلمانان و الگوسازی هایش در مناطقى مانند ترکیه به نام مصطفى کمال آتاتورک و در ایران به نام رضاخان برحذر مى داشت، که گول این ها را و همچنین متجدد مآب ها و اروپا رفته هاى غربزده را نخورند. ایشان در ضمن اشعار بسیار، از این اوضاع به ویژه از انگلیسی ها شکایت کرده است.

با وجود آن بزرگمرد در گلپایگان، کار کشف حجاب در آن خطه پیشرفت نکرد و این از تلگراف رئیس شهربانى گلپایگان به مرکز برمى آید. سرانجام، دوران پهلوى اول با آن همه مظالم و ستمگری ها طى شد و همان طور که این مرد دل آگاه مکرر خبر مى داد، آن ملعون به ذلتى که عبرت همگان گردید گرفتار شد.

پس از فرار رضاخان، محمدرضا به سلطنت رسید و دوران جدید استعمارى با برنامه هاى ضدایرانى، ضدانسانى و خلاف شرع، شروع شد. جالب این که آیت الله صافى این روزگار را نیز پیش بینى مى کرده و در ضمن کتابى که به نظم و به نام «کلمة الحق» در تاریخ دوران سیاه پهلوى سروده است، از ملت ایران مى خواهد تا هنگامى که این شاه جدید جایى و جانى نگرفته است، کنارش بگذارند وگرنه او نیز همان راه پدر را ادامه خواهد داد.

یکى از بزرگترین خدمات دینى ایشان، مبارزه با فرقه بهائیت بود. با این که آنان گلپایگان را به جهانى مطمح نظر قرار داده بودند، و چندین مرتبه با کمک و تقویت مقامات دولتى نقشه ها کشیدند و اشخاص و جمعیت هایى را با بودجه هاى کلان در حمایت ادارات دولتى به گلپایگان فرستاد، و حتى شخصیت اسلامى گلپایگان در معرض خطر قرار گرفت (و این به دلیل وجود میرزا ابوالفضل گلپایگانى مبلغ بزرگ بهائیت و صاحب کتب فوائد بود)، با پایمردى و فداکاری هاى آیت الله صافى در آن دوران اختناق، از آن مفاسد جلوگیرى شد.

امر به معروف و نهى از منکر، دستگیرى از ضعیفان و درماندگان، آبادانى مساجد، اقامه مرتب نمازهاى جماعت و تربیت مردمى صالح و شایسته و شاگردانى ارجمند، از دیگر خدمات ارزنده ایشان بود.

ویژگی‌هاى شخصى

آیت الله ملا محمدجواد صافى با سعه صدر و سماحت طبعش، فقیهى ادیب، عارف، مجاهد و نواندیش بود. در آن زمان که زنان کمتر سواد داشتند، همسر و دختران خویش را در کسب سواد و آشنایى با نگارش، مبانى دین، مباحث اسلامى و اخلاقى تشویق و ترغیب مى کرد.

دارایی ایشان به یک زمین مختصرى خلاصه مى شد که خود نیز در آن کار مى کرد و از آن امرار معاش مى نمود و از محل سهم امام استفاده نمى کرد. وى به غذایى ساده اکتفا مى کرد و زهد و زندگى ساده را شیوه خود قرار داده بود و دانش و معنویت خویش را با مظاهر مادى و زخارف دنیوى معامله نمى کرد.

آیت الله صافى همواره در نهایت وارستگى، کرم، قناعت، آزادمنشى، دانش دوستى، خوشرویى و فروتنى زیست و هرگز کسى از وى ناشکرى ندید و در قضاوت، حق را ملاک قرار مى داد اگر چه بر زیان نزدیکترین افراد به وى بود.

ایشان به امامان هدایت علیهم السلام سخت عشق مى ورزید و به حضرت ولی عصر عجل الله تعالی فرجه اعتقاد راستین و ارادت کامل داشت و در دفاع از حریم حق و صاحبان حق، با فصاحت و بلاغتى کم نظیر داد سخن مى داد.

وى به اندازه اى از منکر، دورى مى جُست که اگر خطیبى بر بالاى منبر، حدیثى را به اشتباه مى خواند، او از پایین مجلس بر او اعتراض مى کرد و راه را بر تکرار خطا مى بست.

آیت الله صافى داراى حافظه اى قوى بود و تمام «مجمع الفصحا»، «حبیب السیر»، «روضة الصفا» و «تاریخ اسلام و ایران» را مى دانست و بر دقایق زبان و ادب پارسى و تازى تسلط کامل داشت. وى بسیار مطالعه داشت، خوشنویس و خط شناس ماهرى بود و بر منابع مختلف تاریخى، فقهى، سیره و کلام معصومان علیهم السلام و علم جفر احاطه کامل داشت.

وفات

مرحوم آیت الله صافى گلپایگانی سرانجام پس از ۹۱ سال زندگى پربرکت و سرشار از خدمات دینى و اجتماعى، در شب ۲۵ رجب ۱۳۷۸ ه.ق شب شهادت حضرت موسى بن جعفر علیه السلام در گلپایگان بدرود حیات گفت. پیکر پاکش به قم انتقال داده شد و پس از اقامه نماز توسط آیت الله بروجردى، در مسجد بالاسر حضرت معصومه سلام الله علیها در نزدیکى ضریح مطهر به خاک سپرده شد.

مرحوم آیت الله بهجت مى فرمودند: «روزى آقاى آخوند ملا محمدجواد صافى در مسجد بالاسر به من برخورد کرد و دست مرا گرفت و به سوى نقطه اى برد و فرمود: در آینده مرا در این قطعه زمین فراموش نکنید و این بعدها همان محل قبر او شد».

پانویس

  1. ر.ک: صافى نامه، مقدمه، ص ۸.
  2. این نمونه ها از زبان فرزندشان، حضرت آیت الله حاج شیخ لطف الله صافى، بیان شده است.

منابع