اعراب گذاری قرآن: تفاوت بین نسخهها
جز (سنجش شناسه) |
مهدی موسوی (بحث | مشارکتها) |
||
(۱ نسخهٔ میانی ویرایش شده توسط ۱ کاربر نشان داده نشده) | |||
سطر ۱: | سطر ۱: | ||
{{خوب}} | {{خوب}} | ||
− | + | «اِعراب گذاری» یا علامت گذاری کلمات، علمی است که درباره علائم و حرکات حروف سخن میگوید و موقعیت [[علم نحو|نحوی]] کلمات در جملات را آشکار میسازد. مشکل مصاحف اولیه، فقدان هرگونه نشانه براى جدا کردن حروف مشابه و نیز نداشتن علائمى براى تعیین حرکت آخر کلمه بود، که مشکل اول از طریق اِعجام (نقطهگذاری) و مشکل دوم از طریق اعرابگذاری [[قرآن]] برطرف شد. | |
+ | == تعریف اعرابگذاری == | ||
+ | به اعرابگذارى، علامتگذارى و نشانهگذارى نیز میگویند. اِعراب در لغت به معنای آشکار ساختن و روشن نمودن است و در اصطلاح نحویان عبارت از روشن ساختن موقعیت نحوی کلمه در جمله یا کلام است. اعراب گذاری کلمات [[قرآن|قرآن مجید]] بی گمان در [[فهم قرآن|فهم معانی قرآن]] راه گشا و سودمند می باشد. | ||
− | == | + | == پیشینه اعرابگذاری == |
+ | در ابتدا خط [[قرآن]]، هیچ گونه علامتی نداشت، و علت آن، عدم وجود علایم در دو خط [[سریانی]] و [[خط نبطی|نبطی]] بود که [[خط کوفی]] و [[خط نسخ|نسخ]]، از آن دو منشعب شده بودند. همین امر باعث بروز اختلاف [[قراءات قرآن|قرائت]] در میان مسلمانان گردید؛ به عنوان مثال کلمهای مثل «تَتلوا» ممکن بود به صورتهای مختلف دیگر نظیر «یتلوا» و «نبلوا» خوانده شود. | ||
− | + | عرب با ذوق فطری خود و با اتکاء به حافظه قوی، نخست آیات [[قرآن]] را به طور صحیح قرائت مینمود، اما بعد از فتوحات که قلمرو و حکومت اسلامی گسترش پیدا کرد و بسیاری از غیرعرب زبانان به [[اسلام]] رو آوردند، زبان عربی در اثر اختلاط با زبانهای دیگر خلوص و فصاحت خویش را از دست داد.<ref>درسنامه علوم قرآنی، حسین جوان آراسته، انتشارات دفتر تبلیغات اسلامی، چاپ سوم، سال ۱۳۷۸، ص۲۱۷.</ref> همچنین با توجه به اینکه بسیاری از گرویدگان به اسلام عرب نبودند، ممکن بود قرائت خطایی از یک کلمه صورت پذیرد و در فهم معنا ایجاد مشکل نماید. با توجه به اهمیت اعرابگذارى در ساختار زبان عربى بهویژه زمانى که اقوام غیرعرب به جامعه اسلامى پیوستند، ضرورت علامتگذارى به خوبى احساس شد. وجود این علائم حتى براى کسانى لازم مینمود که زبان قرآن زبان مادریشان بود. شاهد بر این مطلب، پیدا شدن [[قراءات قرآن|قرائتهاى]] مختلف از نص واحد قرآن بود. | |
− | + | براى رفع این نقیصه، در نخستین مرحله، اعرابگذارى قرآن کریم با شیوه نقطهگذارى آغاز شد؛ بهاین ترتیب که براى نشان دادن فتحه از نقطهاى روى حرف و ابتداى آن، و براى نشان دادن کسره از نقطهاى زیر حرف، و براى نشان دادن ضمه از نقطهاى روى حرف و در آخر آن، و براى نشان دادن تنوین از دو نقطه روى هم استفاده مىشد. این ابتکار در نیمه دوم سده نخست هجری (بین سالهای ۵۰ تا ۶۰) انجام شد و به عقیده بیشتر محققان، مبتکر آن [[ابوالاسود دئلى|ابوالأسود دؤلى]] -شاعر و [[تابعین|تابعی]] مشهور و صحابی [[امام علی]] علیه السلام - نسبت دادهاند. از آنجا که در آغاز، این حرکات و علائم با نقطههایی درشت و در برخی موارد رنگی مشخص میشدند، در قدیم به آنها «نَقط» میگفتند. | |
+ | چنانکه گفته شد، مشکل فقدان علایم اعرابی [[قرآن]]، بدست [[ابوالاسود دئلى|ابوالاسود]] حل گردید، ولی هنوز یک مشکل مهم دیگر باقی بود و آن عدم تشخیص حروف مُعجمه (نقطهدار) از مُهمله (حروف بینقطه) به خاطر عدم نشانهگذاری در [[رسم الخط قرآن|رسم الخط]] آن روز بود. مثل حروف مشابه با هم مانند: ب - ت - ث و یا د - ذ. | ||
− | + | دانشمندان [[علوم قرآنی]] نوشتهاند که در زمان خلافت [[عبدالملک بن مروان|عبدالملک مروان]]، [[حجاج بن یوسف|حجاج بن یوسف ثقفی]] زمانی که فرماندار [[عراق]] بود، از نویسندگان خواست که برای حروف مشابه نشانههایی وضع کنند. «یحیی بن یعمر» (م. حدود ۹۰ ق) قاضی [[خراسان]] و «نضر بن عاصم» (م. ۸۹ ق) که هر دو از شاگردان «ابوالاسود» بودند، در ادامه کار استاد خود به اعجام و نقطهگذاری حروف مشابه قرآن دست زدند. | |
− | + | بنابراین در سده نخست هجرى از شیوه نقطهگذارى، هم براى اِعرابگذارى حروف آخر کلمه و هم براى شناسایى حروف متشابه استفاده شد. طبیعى است که استفاده از چنین شیوهاى سبب بروز پارهاى اشکالات و اشتباهات شود؛ لذا براى جلوگیرى از بروز اشتباهات احتمالى، نقطههایى که بهجاى اعراب حروف استفاده مىشد، با رنگى غیر از رنگ متن مصحف نوشته میشد که عمدتاً رنگ قرمز بود. با این حال، کاربرد دو رنگ در نگارش مصحف، سبب دشوارى براى کاتبان و نسخهنویسان بود. از این گذشته، احتمال بروز اشتباه نیز منتفى نبود. | |
− | + | این شیوه با ویژگىهاى خاصِ خود تا سده دوم هجری در مصاحف رایج بود، تا این که [[خلیل بن احمد فراهیدی|خلیل بن احمد فراهیدى]] (م، ۱۷۵ق)، راه حل دیگرى ارائه کرد که از آن زمان تا امروز رایج و متداول است، و آن استفاده از شکل مصغّر و کوچک حرکات بلند «آ -اى -او» براى نشان دادن حرکتهاى سهگانه فتحه، کسره و ضمه و نیز وضع علامتى براى تشدید (ـّ) و علامتى براى دو حالت «رَوم» و «اشمام» بود.<ref>درسنامه علوم قرآنی، حسین جوان آراسته، انتشارات دفتر تبلیغات اسلامی، چاپ سوم، سال ۱۳۷۸، ص ۳۲۱.</ref> خلیل بن احمد با الهام از شکل حروف، اشکال جدید را برای جایگزین کردن نقاط فوق ابداع کرد. به همین خاطر به ضبط حرکات، «شکل» هم میگفتند. سپس کسره، فتحه و ضمه را در حقیقت از شکل حروف گرفتند. فتحه از «الف»، کسره از «ی» و ضمه از شکل «واو» گرفته شده است. | |
− | + | مهمترین کاستى شیوه نقطهگذارى (شیوه ابوالأسود و شاگردانش) استفاده از نشانه مشترک بود که کاربرد آن در اعرابگذارى به نوع رنگ به کار رفته در آن و محل آن و تعداد نقطهها وابسته بود؛ در حالى که شیوه خلیل بن احمد این نقص را نداشت. | |
− | + | رواج دو شیوه مذکور در علامتگذارى قرآنکریم بهویژه شیوه خلیل بن احمد، ابتدا با بىرغبتى و مخالفتهاى بسیار در جهان [[اسلام]] مواجه شد؛ اما با گذشت زمان، از شدت مخالفتها کاسته شد و در حالى که در پایان سده نخست هجرى صحبت از ضرورت پاکسازى قرآن از نقطهها و علائم بود و تنها معدودى از مصاحف نقطهگذارى شده بود، موضوع علامتگذارى پیش از پایان سده دوم کاملاً پذیرفته شد و در محافل علمى، صحبت از ضرورت و چند و چون آن به میان آمد. | |
− | + | کاربرد نشانههاى ابتکارى خلیل بن احمد به جاى شیوه نقطهگذارى ابوالأسود، با وجود همه امتیازات آن، با درنگ و تأخیر فراوانى انجام گرفت؛ به گونهاى که این شیوه در [[عراق]] که مرکز علمى و فرهنگى جهان اسلام در آن زمان بود، در پایان سده سوم و اوایل سده چهارم رایج شد. در بلاد مغرب و [[اندلس]] - بنا به نقل ابوعمرو دانى (م ۴۴۴ق) در کتاب المحکم فى نقط المصاحف - تا سده پنجم صرفاً از شیوه ابوالأسود (نقطه براى اعراب) استفاده مىشد و شیوه خلیل بن احمد جایگاهى نداشت. علت این مخالفتها تا حدى ناشى از مسائل سیاسى - انتساب شیوه نقطهگذارى به [[امویان]] و شیوه دوم به [[عباسیان]] - بوده است. | |
− | |||
− | |||
− | |||
− | |||
− | |||
− | |||
− | |||
− | |||
− | |||
− | |||
+ | یکى از موضوعات قابلتوجه در مسأله نقطهگذارى و [[اعراب قرآن]]، میزان کاربرد این علائم در کلمه بود. چه در شیوه ابوالأسود و چه در شیوه خلیل بن احمد، تنها حرف آخر کلمه اعرابگذارى شد؛ اما با گذشت زمان معلوم شد به همان ملاکى که حرف آخر کلمه به اعراب نیازمند است، بقیه حروف کلمه نیز به نقطه و اعراب نیاز دارند. قدیمترین رأى موجود در این زمینه، نظر ابوعمرو دانى است که ضمن بیان سبب و انگیزه نقطهگذاری، معتقد است هر حرف باید همه نشانههاى لازم از سکون، تشدید، مدّ، همزه و… را داشته باشد. چنین گرایشى در میزان اعرابگذارى کلمه در مصحفى که توسط [[ابن بواب|ابن بوّاب]] در سال ۳۹۱ ق. و نیز مصحفى که توسط ابوالقاسم سعید بن ابراهیم در سال ۴۲۷ ق. نگارش یافت، بهگونهاى مورد توجه تام قرار گرفت که دیگر مصحفهاى نگارش یافته تا این زمان نیز از این شیوه نیکو بهره گرفتند و حتى پارهاى از کتابهاى [[حدیث]] و [[شعر]] و [[ادبیات عرب|ادب]] به طور کامل اعرابگذارى شد. | ||
==پانویس== | ==پانویس== | ||
{{پانویس}} | {{پانویس}} | ||
− | |||
==منابع== | ==منابع== | ||
− | *[http://www.pajoohe. | + | *"اعراب گذاری قرآن"، [http://www.pajoohe.ir دانشنامه پژوهه]، حسین دانش، تاریخ بازیابی: ۹ بهمن ۱۳۹۱. |
− | * | + | *"علامت گذاری قرآن"، فرهنگنامه علوم قرآن، دفتر تبلیغات اسلامی، ج۱ ص۳۴۸۱. |
− | + | *"گزارشی از تاریخچه ضبط وعلامت گذاری قرآن"، سیدمهدی سیف، مجله رشد (آموزش قرآن)، زمستان ۱۳۸۲، شماره ۴. | |
{{قرآن}} | {{قرآن}} | ||
{{سنجش کیفی | {{سنجش کیفی | ||
سطر ۵۱: | سطر ۴۵: | ||
|سیر منطقی= | |سیر منطقی= | ||
}} | }} | ||
− | |||
[[رده:تاریخ قرآن]] | [[رده:تاریخ قرآن]] | ||
+ | [[رده:علوم قرآنی]] | ||
+ | [[رده:ادبیات عرب]] |
نسخهٔ کنونی تا ۲۰ دسامبر ۲۰۲۳، ساعت ۱۲:۴۲
«اِعراب گذاری» یا علامت گذاری کلمات، علمی است که درباره علائم و حرکات حروف سخن میگوید و موقعیت نحوی کلمات در جملات را آشکار میسازد. مشکل مصاحف اولیه، فقدان هرگونه نشانه براى جدا کردن حروف مشابه و نیز نداشتن علائمى براى تعیین حرکت آخر کلمه بود، که مشکل اول از طریق اِعجام (نقطهگذاری) و مشکل دوم از طریق اعرابگذاری قرآن برطرف شد.
تعریف اعرابگذاری
به اعرابگذارى، علامتگذارى و نشانهگذارى نیز میگویند. اِعراب در لغت به معنای آشکار ساختن و روشن نمودن است و در اصطلاح نحویان عبارت از روشن ساختن موقعیت نحوی کلمه در جمله یا کلام است. اعراب گذاری کلمات قرآن مجید بی گمان در فهم معانی قرآن راه گشا و سودمند می باشد.
پیشینه اعرابگذاری
در ابتدا خط قرآن، هیچ گونه علامتی نداشت، و علت آن، عدم وجود علایم در دو خط سریانی و نبطی بود که خط کوفی و نسخ، از آن دو منشعب شده بودند. همین امر باعث بروز اختلاف قرائت در میان مسلمانان گردید؛ به عنوان مثال کلمهای مثل «تَتلوا» ممکن بود به صورتهای مختلف دیگر نظیر «یتلوا» و «نبلوا» خوانده شود.
عرب با ذوق فطری خود و با اتکاء به حافظه قوی، نخست آیات قرآن را به طور صحیح قرائت مینمود، اما بعد از فتوحات که قلمرو و حکومت اسلامی گسترش پیدا کرد و بسیاری از غیرعرب زبانان به اسلام رو آوردند، زبان عربی در اثر اختلاط با زبانهای دیگر خلوص و فصاحت خویش را از دست داد.[۱] همچنین با توجه به اینکه بسیاری از گرویدگان به اسلام عرب نبودند، ممکن بود قرائت خطایی از یک کلمه صورت پذیرد و در فهم معنا ایجاد مشکل نماید. با توجه به اهمیت اعرابگذارى در ساختار زبان عربى بهویژه زمانى که اقوام غیرعرب به جامعه اسلامى پیوستند، ضرورت علامتگذارى به خوبى احساس شد. وجود این علائم حتى براى کسانى لازم مینمود که زبان قرآن زبان مادریشان بود. شاهد بر این مطلب، پیدا شدن قرائتهاى مختلف از نص واحد قرآن بود.
براى رفع این نقیصه، در نخستین مرحله، اعرابگذارى قرآن کریم با شیوه نقطهگذارى آغاز شد؛ بهاین ترتیب که براى نشان دادن فتحه از نقطهاى روى حرف و ابتداى آن، و براى نشان دادن کسره از نقطهاى زیر حرف، و براى نشان دادن ضمه از نقطهاى روى حرف و در آخر آن، و براى نشان دادن تنوین از دو نقطه روى هم استفاده مىشد. این ابتکار در نیمه دوم سده نخست هجری (بین سالهای ۵۰ تا ۶۰) انجام شد و به عقیده بیشتر محققان، مبتکر آن ابوالأسود دؤلى -شاعر و تابعی مشهور و صحابی امام علی علیه السلام - نسبت دادهاند. از آنجا که در آغاز، این حرکات و علائم با نقطههایی درشت و در برخی موارد رنگی مشخص میشدند، در قدیم به آنها «نَقط» میگفتند.
چنانکه گفته شد، مشکل فقدان علایم اعرابی قرآن، بدست ابوالاسود حل گردید، ولی هنوز یک مشکل مهم دیگر باقی بود و آن عدم تشخیص حروف مُعجمه (نقطهدار) از مُهمله (حروف بینقطه) به خاطر عدم نشانهگذاری در رسم الخط آن روز بود. مثل حروف مشابه با هم مانند: ب - ت - ث و یا د - ذ.
دانشمندان علوم قرآنی نوشتهاند که در زمان خلافت عبدالملک مروان، حجاج بن یوسف ثقفی زمانی که فرماندار عراق بود، از نویسندگان خواست که برای حروف مشابه نشانههایی وضع کنند. «یحیی بن یعمر» (م. حدود ۹۰ ق) قاضی خراسان و «نضر بن عاصم» (م. ۸۹ ق) که هر دو از شاگردان «ابوالاسود» بودند، در ادامه کار استاد خود به اعجام و نقطهگذاری حروف مشابه قرآن دست زدند.
بنابراین در سده نخست هجرى از شیوه نقطهگذارى، هم براى اِعرابگذارى حروف آخر کلمه و هم براى شناسایى حروف متشابه استفاده شد. طبیعى است که استفاده از چنین شیوهاى سبب بروز پارهاى اشکالات و اشتباهات شود؛ لذا براى جلوگیرى از بروز اشتباهات احتمالى، نقطههایى که بهجاى اعراب حروف استفاده مىشد، با رنگى غیر از رنگ متن مصحف نوشته میشد که عمدتاً رنگ قرمز بود. با این حال، کاربرد دو رنگ در نگارش مصحف، سبب دشوارى براى کاتبان و نسخهنویسان بود. از این گذشته، احتمال بروز اشتباه نیز منتفى نبود.
این شیوه با ویژگىهاى خاصِ خود تا سده دوم هجری در مصاحف رایج بود، تا این که خلیل بن احمد فراهیدى (م، ۱۷۵ق)، راه حل دیگرى ارائه کرد که از آن زمان تا امروز رایج و متداول است، و آن استفاده از شکل مصغّر و کوچک حرکات بلند «آ -اى -او» براى نشان دادن حرکتهاى سهگانه فتحه، کسره و ضمه و نیز وضع علامتى براى تشدید (ـّ) و علامتى براى دو حالت «رَوم» و «اشمام» بود.[۲] خلیل بن احمد با الهام از شکل حروف، اشکال جدید را برای جایگزین کردن نقاط فوق ابداع کرد. به همین خاطر به ضبط حرکات، «شکل» هم میگفتند. سپس کسره، فتحه و ضمه را در حقیقت از شکل حروف گرفتند. فتحه از «الف»، کسره از «ی» و ضمه از شکل «واو» گرفته شده است.
مهمترین کاستى شیوه نقطهگذارى (شیوه ابوالأسود و شاگردانش) استفاده از نشانه مشترک بود که کاربرد آن در اعرابگذارى به نوع رنگ به کار رفته در آن و محل آن و تعداد نقطهها وابسته بود؛ در حالى که شیوه خلیل بن احمد این نقص را نداشت.
رواج دو شیوه مذکور در علامتگذارى قرآنکریم بهویژه شیوه خلیل بن احمد، ابتدا با بىرغبتى و مخالفتهاى بسیار در جهان اسلام مواجه شد؛ اما با گذشت زمان، از شدت مخالفتها کاسته شد و در حالى که در پایان سده نخست هجرى صحبت از ضرورت پاکسازى قرآن از نقطهها و علائم بود و تنها معدودى از مصاحف نقطهگذارى شده بود، موضوع علامتگذارى پیش از پایان سده دوم کاملاً پذیرفته شد و در محافل علمى، صحبت از ضرورت و چند و چون آن به میان آمد.
کاربرد نشانههاى ابتکارى خلیل بن احمد به جاى شیوه نقطهگذارى ابوالأسود، با وجود همه امتیازات آن، با درنگ و تأخیر فراوانى انجام گرفت؛ به گونهاى که این شیوه در عراق که مرکز علمى و فرهنگى جهان اسلام در آن زمان بود، در پایان سده سوم و اوایل سده چهارم رایج شد. در بلاد مغرب و اندلس - بنا به نقل ابوعمرو دانى (م ۴۴۴ق) در کتاب المحکم فى نقط المصاحف - تا سده پنجم صرفاً از شیوه ابوالأسود (نقطه براى اعراب) استفاده مىشد و شیوه خلیل بن احمد جایگاهى نداشت. علت این مخالفتها تا حدى ناشى از مسائل سیاسى - انتساب شیوه نقطهگذارى به امویان و شیوه دوم به عباسیان - بوده است.
یکى از موضوعات قابلتوجه در مسأله نقطهگذارى و اعراب قرآن، میزان کاربرد این علائم در کلمه بود. چه در شیوه ابوالأسود و چه در شیوه خلیل بن احمد، تنها حرف آخر کلمه اعرابگذارى شد؛ اما با گذشت زمان معلوم شد به همان ملاکى که حرف آخر کلمه به اعراب نیازمند است، بقیه حروف کلمه نیز به نقطه و اعراب نیاز دارند. قدیمترین رأى موجود در این زمینه، نظر ابوعمرو دانى است که ضمن بیان سبب و انگیزه نقطهگذاری، معتقد است هر حرف باید همه نشانههاى لازم از سکون، تشدید، مدّ، همزه و… را داشته باشد. چنین گرایشى در میزان اعرابگذارى کلمه در مصحفى که توسط ابن بوّاب در سال ۳۹۱ ق. و نیز مصحفى که توسط ابوالقاسم سعید بن ابراهیم در سال ۴۲۷ ق. نگارش یافت، بهگونهاى مورد توجه تام قرار گرفت که دیگر مصحفهاى نگارش یافته تا این زمان نیز از این شیوه نیکو بهره گرفتند و حتى پارهاى از کتابهاى حدیث و شعر و ادب به طور کامل اعرابگذارى شد.
پانویس
منابع
- "اعراب گذاری قرآن"، دانشنامه پژوهه، حسین دانش، تاریخ بازیابی: ۹ بهمن ۱۳۹۱.
- "علامت گذاری قرآن"، فرهنگنامه علوم قرآن، دفتر تبلیغات اسلامی، ج۱ ص۳۴۸۱.
- "گزارشی از تاریخچه ضبط وعلامت گذاری قرآن"، سیدمهدی سیف، مجله رشد (آموزش قرآن)، زمستان ۱۳۸۲، شماره ۴.