حروف مقطعه: تفاوت بین نسخهها
مهدی موسوی (بحث | مشارکتها) |
|||
(۱۰ نسخهٔ میانی ویرایش شده توسط ۵ کاربر نشان داده نشده) | |||
سطر ۱: | سطر ۱: | ||
− | {{ | + | {{عالی}} |
− | + | به یک یا چند حرف که در آغاز ۲۹ سوره [[قرآن کریم]] پس از «[[بسمله|بَسْمَلَه]]» قرار دارند و جدا جدا خوانده میشوند، «حروف مقطّعه» گفته اند؛ مانند الم (الف، لام، میم). نامهاى دیگر این حروف عبارتاند از: مُقَطَّعات<ref>رجوع کنید به مجلسى، ج۸۹، ص۳۷۳.</ref>، حروفالفواتح، اوائلُ السُّوَر<ref>د.اسلام، چاپ دوم، ذیل Al- Kuran.۴"".</ref> و فَواتحُ السُّوَر.<ref>طبرى، ۱۳۷۳، ذیل [[سوره بقره]]: ۱؛ صالح، ص۲۳۴؛ بلاشر، ص۱۴۴.</ref> قرآنشناسان غربى عموماً از آنها با عنوان «حروف راز آمیز» یاد میکنند.<ref>رجوع کنید به د.اسلام، همانجا.</ref> عنوانهاى اوائلالسّور و فواتحالسّور با اندکى تسامح آمیخته است زیرا حروف مقطعه در واقع، گونهاى از فواتح سُوَرند.<ref> رجوع کنید به سیوطى، ج۳، ص۳۶۱.</ref> | |
− | == | + | ==فهرست حروف مقطعه== |
− | |||
− | + | '''یک حرفی:''' ن (قلم)، ق (سوره ق)، ص (سوره ص). | |
− | + | '''دو حرفی:''' حم (احقاف- جاثیه- دخان- زخرف- فصّلت- مومن)، یس (یس). | |
− | |||
− | |||
− | + | '''سه حرفی:''' الم (سجده- لقمان- روم- عنکبوت- آل عمران- بقره)، الر (حجر- ابراهیم- یوسف- هود- یونس)، طسم (قصص- شعراء). | |
− | |||
− | + | '''چهار حرفی:''' المر (رعد)، المص (اعراف). | |
+ | '''پنج حرفی:''' حم عسق (شوری)، کهیعص (مریم). | ||
− | + | ==نظرات مختلف درباره حروف مقطعه== | |
− | + | این حروف همواره عالمان و قرآنپژوهان را به تفکر و گمانهزنى درباره معنا و مدلول آنها واداشته، به طورى که کمتر کتابى در [[تفسیر قرآن|تفسیر]] یا [[علوم قرآن|علوم قرآنى]]، در این خصوص سخنى نگفته است، حتى آثار و کتابهاى مستقلى نیز در این باره فراهم آوردهاند | |
+ | مانند: | ||
− | + | *الحروف المقطعة فیالقرآن، اثر عبدالجبار شراره (قم، ۱۴۱۴ق) | |
− | + | *اوائل السور فیالقرآن الکریم، اثر على ناصوح طاهر (عمّان، ۱۳۳۳ش) | |
+ | *اعجاز قرآن؛ تحلیل آمارى حروف مقطعه، اثر رشاد خلیفه (شیراز، ۱۳۶۵ش) | ||
− | + | اما چون این حروف در زبان عربى، جز مسمّاهاى خود به عنوان حروف الفبا، معناى دیگرى ندارند و تفسیر آنها نیز به روشى صحیح و اطمینانآور از [[پیامبر اکرم]] صلی الله علیه و آله گزارش نشده است، دانشمندان درباره آنها گرفتار تشتت آرا و چنددستگى شدهاند. | |
− | + | '''حروف رمز و راز:''' | |
− | + | گروهى از دانشمندان مسلمان بر اساس برخى روایات<ref>براى نمونه رجوع کنید به طوسى، ج۱، ص۴۸؛ فخررازى، ذیل سوره بقره: ۱؛ سیوطى، ج۳، ص۲۴.</ref> بر آناند که «این حروف از جمله رازهایى هستند که تنها [[الله|خدا]] از آنها آگاه است» و در نتیجه از تدبر و اظهارنظر در این باره خوددارى کردهاند.<ref>شلتوت، ص۵۴.</ref> | |
− | + | برخى محتمل دانستهاند که این حروف، رمزى میان خدا و پیغمبر بوده و خدا نخواسته است کسى جز پیامبر اکرم از آنها آگاه گردد<ref>رجوع کنید به طالقانى، ج۱، ص۴۹؛ طباطبائى، ۱۳۹۰ـ۱۳۹۴، ج۱۸، ص۹.</ref> و این معنا به [[امام صادق علیه السلام|امام جعفرصادق]] علیهالسلام هم منسوب است.<ref>رجوع کنید به مجلسى، ج۸۹، ص۳۸۴.</ref> | |
− | برخى این | + | برخى از طرفداران این عقیده، در عین حال این رازها را از [[متشابهات قرآن|متشابهات]] قرآن میدانند که آگاهى از آنها مختص خداست و کسى جز او [[تأویل]] آنها را نمیداند.<ref>رجوع کنید به فخررازى؛ سیوطى، همانجاها.</ref> این معنا در احادیث [[شیعه]] هم آمده است.<ref>براى نمونه رجوع کنید به طوسى، همانجا؛ طبرسى، ذیل سوره بقره: ۱.</ref> |
− | + | '''آیات متشابه و حروف مقطعه:''' | |
− | + | برخى گفتهاند منظور از متشابه در آیه هفتم [[سوره آلعمران]]، همین حروف است<ref>رجوع کنید به طباطبائى، ۱۳۹۰ـ۱۳۹۴، ج۳، ص۳۲؛ همو، ۱۳۶۱ش، ص۳۵ـ۳۶؛ ابوزید، ص۳۱۵.</ref> و [[تأویل]] متشابه در آیه مذکور به داستان مشهورى اشاره دارد که به موجب آن [[یهود|یهودیان]] میخواستند از حروف مقطعه مدت بقا و دوام [[اسلام]] را بدست آورند و [[پیامبر اسلام|پیامبر اکرم]] صلی الله علیه و آله با خواندنِ پیاپىِ فواتح سور، حساب ایشان را مختل ساخت. | |
− | [[ | + | ولى میان [[آیات متشابه]] و حروف مقطعه فرق بسیار هست، زیرا متشابهات در قالبِ قضایایى داراى موضوع و محمول و اثبات و نفى نازل شدهاند ولى حروف مقطعه چنین نیستند. به بیان دیگر در قرآن [[آیات محکم و متشابه|متشابه]] در مقابل [[آیات محکم و متشابه|محکم]] بکار رفته است. لازمه این تسمیه آن است که آیه متشابه، مدلولى از قبیل مدلولات لفظى داشته باشد و مدلول واقعى با غیرواقعى مشتَبه گردد، ولى حروف مقطعه چنین مدلولى ندارند و در نتیجه از مَقْسم محکم و متشابه بیروناند<ref>رجوع کنید به شلتوت، ص۵۸ـ۶۱؛ طباطبائى، ۱۳۶۱ش، ص۳۵؛ ابوزید، همانجا.</ref>؛ اما به نوشته ابوزید، گویا همین امر که [[مفهوم و منطوق|منطوقِ]] حروفِ مقطعه دلالتى ندارد، موجب شده است برخى این حروف را از جمله «متشابهات» بهشمار آورند که جز خدا کسى از آنها آگاه نیست. |
− | '''حروف مقطعه به عنوان | + | '''حروف مقطعه به عنوان نام سوره:''' |
− | + | برخى این حروف را نامهاى [[سوره|سورهها]] دانستهاند، به طورى که هر سورهاى را با حروف مقطعهاى که آغاز شده است، میشناسند.<ref>رجوع کنید به طوسى، ج۱، ص۴۸ـ۴۹؛ طبرسى، همانجا؛ سیوطى، ج۱، ص۶۶۲.</ref> این رأى که [[شیخ طوسی]] و [[طبرسى]] آن را بهترین وجه در تفسیر این حروف دانستهاند، به [[ابی بن کعب|أُبىّ بن کعب]]، [[حسن بصری|حسن بصرى]] و زید بن اسلم منسوب است.<ref>رجوع کنید به طبرى، ۱۳۷۳، همانجا؛ قس طبرسى، همانجا؛ ابوالفتوح رازى، ذیل سوره بقره: ۱.</ref> [[خلیل بن احمد فراهیدی|خلیل بن احمد]] و [[سیبویه]] نیز همین رأى را برگزیدهاند. | |
− | + | اما این رأى را نمیتوان پذیرفت زیرا گاه چند [[سوره]] با حروف یکسان آغاز شدهاند. مفسران و قرآنشناسان گرچه به این اشکال پاسخ گفتهاند<ref>رجوع کنید به طبرى، ۱۳۷۳، همانجا؛ طوسى، ج۱، ص۴۹؛ زرکشى، ج۱، ص۱۷۴؛ قس طالقانى، ج۱، ص۴۶.</ref> اما دفاع آنها از این رأى خدشهپذیر است.<ref>رجوع کنید به ابوزید، ص۳۲۳.</ref> علاوه بر آن، اشتهار سورهها به نام هایى جز این حروف، مانند [[سوره بقره]] و [[سوره آل عمران]] و غیره و بکارنبردن حروف مقطعه از سوى [[صحابه]] و مؤمنان نسلهاى بعد به عنوان نامهاى سورهها، مردود بودن این نظریه را نشان میدهد.<ref>رجوع کنید به شلتوت، ص۵۵.</ref> قَتاده، مجاهد، ابنجریج، سُدّى و کلبى این حروف را مانند [[فرقان]] و ذکر، از نامهاى [[قرآن]] دانستهاند.<ref>رجوع کنید به طبرى، ۱۳۷۳، همانجا؛ طوسى، ج۱، ص۴۷؛ طبرسى؛ فخررازى، همانجاها؛ سیوطى، ج۳، ص۲۸.</ref> به عقیده طبرى، رأى آنان را میتوان سوگند به قرآن تأویل کرد. | |
− | + | '''حروف مقطعه به عنوان حروف سوگند:''' | |
− | + | [[ابنعباس]] و عِکرمه اینها را حروف [[سوگند]] دانستهاند و خدا با این حروف که از نامهاى او هستند، سوگند یاد کرده است.<ref>رجوع کنید به طبرى، ۱۳۷۳؛ طوسى؛ طبرسى، همانجاها.</ref> [[سیوطی|سیوطى]] در توجیه و تأیید این نظر به روایتى استناد کرده که گفته است: «یا کهیعص اغفرلی»،<ref>ج۳، ص۲۷ـ۲۸.</ref> اما به نظر [[اخفش]] چون حروف از شرافت و فضیلت برخوردارند و پایه و اساس کتابهاى آسمانى به زبانهاى گوناگوناند، خدا به این حروف سوگند یاد کرده است.<ref>رجوع کنید به طبرسى، همانجا؛ قس ابوالفتوح رازى، همانجا.</ref> | |
− | + | '''حروف مقطعه به عنوان سرآغاز سورهها:''' | |
− | + | رأى دیگرى هم به مجاهد منسوب است و آن این است که حروف مقطعه، فواتح یا سرآغاز سورهها هستند. درباره فایده این فواتح گفتهاند که با آنها شروع یک سوره و اتمام سوره پیش از آن معلوم میگردد.<ref>رجوع کنید به طبرى، ۱۳۷۳؛ طوسى، همانجاها؛ سیوطى، ج۳، ص۲۸.</ref> | |
− | + | '''الفبا بودن حروف مقطعه:''' | |
− | + | برخى گفتهاند اینها حروف [[الفبا]] هستند که خدا به ذکر همین مقدار بسنده کرده و نیازى به ذکر بقیه ۲۸ حرف ندیده است، چنانکه وقتى میگویند فلان کس «ا، ب، ت، ث» میآموزد، مراد همه حروف الفباست یا چنانکه با ذکر «قِفانَبْک» از ذکر بقیه [[قصیده]] خوددارى میکنند.<ref>رجوع کنید به طبرى، ۱۳۷۳، همانجا؛ طوسى، ج۱، ص۴۸؛ طبرسى؛ ابوالفتوح رازى، همانجاها.</ref> | |
− | + | '''نشانه اعجاز قرآن:''' | |
− | + | یکى از قدیمترین و پرطرفدارترین نظریهها در تفسیر حروف مقطعه این است که دلیل آغاز شدن ۲۹ سوره [[قرآن]] با این حروف، آن است که تازیان بفهمند این قرآنِ [[معجزه|معجز]] از همان حروفى نظم و تألیف یافته است که با آن سخن میگویند و متون معمولى خود را با آن تألیف میکنند، پس اگر مدعیاند این قرآن کلام خدا نیست، مثلش را بیاورند.<ref>رجوع کنید به طوسى؛ طبرسى، همانجاها؛ سیوطى، ج۱، ص۶۶۵؛ قس ابوالفتوح رازى، همانجا.</ref> این رأى در پارهاى از منقولات [[شیعه|شیعى]] نیز مندرج است.<ref>رجوع کنید به تفسیر منسوب به امام حسن عسکرى علیه السلام، ص۶۲؛ مجلسى، ج۸۹، ص۳۷۷.</ref> سید قطب فقط همان را اختیار کرده و شایسته ذکر دانسته است. | |
− | + | حتى به نوشته طباطبائى<ref>.۱۳۹۰ـ۱۳۹۴، ج۳، ص۳۳.</ref>، ظاهراً بر پایه همین تفسیر، برخى مفسران سَلَف بر آن بودهاند که این حروف، محکمات و بقیه قرآن متشابهاتاند زیرا حروف مقطعه اصل و أمّ الکتاباند و قرآن از آنها بیرون میآید. پیروان این رأى مدعاى خود را با برخى نکات دقیق و ظریف همراه ساختهاند.<ref>رجوع کنید به باقلانى، ص۴۴ـ۴۶؛ زمخشرى، ذیل بقره: ۱؛ زرکشى، ج۱، ص۱۶۵ـ۱۷۰؛ شریعتى مزینانى، ص چهلوهشت ـ چهلونه؛ ابوزید، ص۳۲۰ـ۳۲۲.</ref> | |
− | ''' | + | '''نشانه ای برای اهل کتاب:''' |
− | + | به نوشته [[سیوطی]]،<ref>ج۳، ص۳۲.</ref> این حروف نشانهاى است که خدا براى [[اهل کتاب]] برقرار ساخته است، مبنى بر این که بر [[پیامبر اسلام|محمد]] (صلی الله علیه وآله) کتابى فروخواهد فرستاد که در آغاز برخى از سورههایش حروف گسسته وجود دارد. | |
− | ''' | + | '''اسم اعظم خدا:''' |
− | + | [[ابن مسعود|ابنمسعود]]، [[ابنعباس]] و شَعْبى گفتهاند که این حروف، [[اسم اعظم]] خدا هستند.<ref>رجوع کنید به طبرى، ۱۳۷۳، همانجا؛ سیوطى، ج۳، ص۲۷.</ref> همچنین سعید بن جُبَیر گفته نامهاى خداست که تقطیع شده است و اگر مردم تألیف آن را بدانند به اسم اعظم الهى دست خواهند یافت ولى ما بر جمع و پیوند آن توانا نیستیم.<ref>رجوع کنید به طبرسى؛ ابوالفتوح رازى، همانجاها.</ref> این معنا در پارهاى از کتابهاى حدیث به برخى [[ائمه اطهار|امامان]] شیعه نیز منسوب است.<ref>رجوع کنید به مجلسى، ج۸۹، ص۳۷۵، قس ص۳۷۶، ۳۸۴.</ref> | |
− | ''' | + | '''نشانههاى اختصارى از نام و صفات خداوند:''' |
− | + | بر اساس یکى از کهنترین نظریهها، حروف مقطعه نشانههاى اختصارى یا رمزهایى از نامها و صفات (و اغلب نامها و صفات الهى) هستند، چنانکه هر یک از این حروف به معنایى است که با معناى حرف مشابه دیگر فرق دارد. این نظریه به ابنعباس، ابنمسعود و جماعتى دیگر از [[صحابی|صحابه]] و نیز به سعید بن جبیر منسوب است.<ref>رجوع کنید به طبرى، ۱۳۷۳، همانجا؛ قس طوسى، ج۱، ص۴۷ـ۴۸.</ref> | |
− | + | '''علامت اختصارى یک جمله کامل:''' | |
− | + | همچنین امکان دارد حروف مقطعه در آغاز هر سورهاى علامت اختصارىِ یک جمله کامل باشند؛ بنابراین، «الم» به معناى «اَنااللّه اَعلَم»، «المص» به معناى «اَنااللّه اَعْلَمُ و اُفَصِّل» و «المر» به معناى «اَنااللّه اعلمُ و أَرى» است.<ref>رجوع کنید به طبرى، ۱۳۷۳؛ طبرسى، همانجاها؛ زرکشى، ج۱، ص۱۷۴.</ref> در ترجمه [[تفسیر طبری (کتاب)|تفسیر طبرى]] این نظریه در [[ترجمه قرآن]] نیز دخالت داده شده و در مواردى حروف مقطعه بر مبناى این رأى ترجمه شدهاند.<ref>ج۱، ص۲۰، ۱۹۹.</ref> در برخى مجموعههاى حدیثى شیعه، [[تأویل]] هایى از این دست را به [[امام صادق]] علیهالسلام هم نسبت دادهاند.<ref>براى نمونه رجوع کنید به مجلسى، ج۸۹، ص۳۷۶ـ۳۷۸.</ref> | |
− | + | طباطبائى درباره این گزارشها گفته است با فرض این که آن روایت ها از [[معصوم]] صادر شده باشد، شاید بتوان گفت این حروف بر آن نامها دلالت دارند ولى نه دلالت وضعى. در نتیجه رمزهایى هستند که مراد از آنها بر ما پوشیده است و به مرتبههایى از آن معانى دلالت دارند که براى ما مجهول است، چون آن مراتب دقیقتر و والاتر از فهم ماست. به نظر میرسد این تحلیل با رأیى که حروف مقطعه را رموزى میان خدا و پیغمبر میداند، خاستگاه واحدى دارند. | |
− | + | '''حروف مقطعه به عنوان هجاى قراردادى:''' | |
− | |||
− | + | مجاهد این حروف را حروف هجاى قراردادى دانسته است<ref>رجوع کنید به طبرى، ۱۳۷۳، همانجا؛ طوسى، ج۱، ص۴۸.</ref>، اما منظور او از این سخن روشن نیست. شاید مقصود این باشد که خدا در سرآغاز سورهها در برابر حروف [[ابجد]] یا [[الفبا]]، نظامى دیگر از حروف را وضع میکند یا شاید راویان در نقل سخن مجاهد به خطا رفته باشند زیرا در جایى دیگر از وى منقول است که «سرآغاز سورهها جملگى هجاى مقطعاند» و نه هجاى قراردادى.<ref>رجوع کنید به سیوطى، ج۳، ص۲۶.</ref> در صورت درستى گزارش اخیر، مجاهد هم مانند ابنعباس و دیگران، این حروف را نشانههاى اختصارى میدانسته است. | |
− | + | '''حساب مجمل:''' | |
+ | گروهى دیگر از مفسران، این حروف را رمزهایى همراه با معناى نمادینِ مبتنى بر ارزش عددى حروفِ عربى، موسوم به «عَدُّ اَبى جاد» یا «حساب جُمَل»، دانستهاند.<ref>رجوع کنید به طبرى، ۱۳۷۳؛ طوسى، همانجاها؛ درباره حساب جُمَل رجوع کنید به ذاکرى، ص۲۳ـ۴۲.</ref> این گروه که از [[یهود|یهودیان]] اثر پذیرفتهاند با تفسیر عددى حروف مقطعه خواستهاند زمان تأسیس حکومت ها و انقراض آنها، مدت عمر و سیادت اقوام و گروهها و به ویژه مدت دوام و بقاى امت مسلمان را بدست آورند و آن را پیشگویى کنند<ref>رجوع کنید به طبرسى، همانجا؛ سیوطى، ج۳، ص۲۹ـ۳۰؛ طالقانى، ج۱، ص۴۶ـ۴۷.</ref>، چنانکه مثلاً مقاتل بن سلیمان (متوفى ۱۵۰) گفته است: ما این حروف را پس از حذف مکررها حساب کردیم، حاصل آن ۷۴۴ سال شد و این، مدتِ بقاى این امت است. دیگرى گفته است: ما دوباره حساب کردیم عدد ۶۹۳ بدست آمد.<ref>رجوع کنید به طبرسى، همانجا.</ref> در برخى مجموعههاى حدیثى شیعه، روایت هایى از برخى [[ائمه اطهار|امامان]] آورده شده که در آنها به تفسیر عددى این حروف پرداختهاند<ref>براى نمونه رجوع کنید به عیاشى، ج۲، ص۲ـ۳؛ مجلسى، ج۸۹، ص۳۷۶، ۳۸۳ـ۳۸۴.</ref> اما این روایتها با اخبار دیگرى که تفسیر عددى این حروف را مردود میشمارند، در تعارضاند. | ||
+ | على ناصوح طاهر از محققان معاصر، معتقد است که ارزش عددى این حروف از شمار آیهها در روایت هاى اولیه سورهها یا مجموعهاى از سورههاى مرتبط با هم حکایت میکند. او براى موجه جلوه دادن رأى خود، به ناچار انواع سورهها را با شیوهاى خودسرانه در هم آمیخته تا تعداد آیات مورد نیازش را بدست آورد. مثلاً، ۱۱۱ آیه سوره دوازدهم ([[سوره یوسف]]) را به ۱۲۰ آیه مکى در سوره یازدهم ([[سوره هود]]) افزوده تا عدد ۲۳۱ را که ارزش عددى «الر» است، بدست آورد. «الر» حروف آغازین این دو سوره و نیز سورههاى دهم و چهاردهم و پانزدهم است که طاهر از آنها ذکرى به میان نیاورده است. گفتنى است که شمار آیات هیچیک از این سورهها با ارزش عددى حروف مقطعه آنها برابر نیست و در هیچ مورد، تعداد آیات اصلى یا مکیاى که طاهر پیشنهاد کرده است با آنچه از چاپ معیار قرآن (مانند مصحف ملک فؤاد یا مصحف [[مدینه]] منوره) برمیآید تطابق ندارد، چه رسد به این که بخواهیم رأى او را از منظر تاریخ نزول سورهها نقد کنیم. | ||
− | + | '''به عنوان ادات تنبیه:''' | |
− | + | یکى دیگر از نظریههاى رایج این است که هر یک از این حروف به مثابه ادات تنبیه (از قبیل اَلا، اَما، و هان) هستند و میگویند چون مشرکان با هم قرار گذاشته بودند از قرآن اِعراض کنند و به آن گوش نسپارند و در اثناى خواندن آیات سر و صدا راه بیندازند<ref>رجوع کنید به [[سوره فصلت]]: ۲۶.</ref>، خدا سخنان خود را در برخى از سورهها با این حروف آغاز کرد تا موجب سکوت مشرکان و انگیزه هشیارى و استماع و جلب نظر آنان به قرآن گردد.<ref>رجوع کنید به طبرى، ۱۳۷۳، همانجا؛ طوسى، ج۱، ص۴۸؛ طبرسى، همانجا؛ سیوطى، ج۳، ص۳۱.</ref> | |
− | + | در اینباره که «چرا خدا از ادوات تنبیه مشهور بهره نگرفته است؟» گفته شده که قرآن کلامى است که به سخن بشر شباهت ندارد؛ پس باید با نوعى از ادوات تنبیهِ نامعهود و نامتعارف آغاز گردد تا از کلامهاى دیگر بلیغتر و مؤثرتر باشد.<ref>سیوطى، همانجا.</ref> | |
− | |||
− | |||
− | + | به نظر طرفداران این رأى، این که بیدرنگ پس از این حروف، درباره قرآن و تنزیل یا انزال آن سخن به میان آمده گواهِ درستىِ این نظریه است؛ به ویژه آنکه همه این سورهها به جز [[سوره بقره]] و [[سوره آل عمران]]، [[سوره های مکی و مدنی|مکیاند]]. حتى این دو [[سوره های مکی و مدنی|سوره مدنى]] هم در روزگارى نازل شدهاند که میان مسلمانان از سویى و [[یهود|یهودیان]] و ترسایان از سویى دیگر، رویارویى و ستیز سختى برپا بوده است.<ref>رجوع کنید به شلتوت، ص۶۱ـ۶۴.</ref> | |
− | + | یکى از عالمان که نام او را خویى یا خویبى خواندهاند، بر آن است که چون ممکن بود گاه ذهن و دل [[پیامبر اسلام|رسول اکرم]] صلی الله علیه و آله مشغول مسائل [[عالم ناسوت|ناسوت]] باشد، [[جبرئیل]] مأمور شد براى تنبیه و جلب توجه پیامبر، سورههایى از قرآن را با این حروف بر او بخواند<ref>رجوع کنید به سیوطى، همانجا؛ صالح، ص۲۲۴.</ref>، ولى [[محمد رشید رضا]]<ref>ج۸، ص۳۰۳.</ref> بعید دانسته است که براى پیامبر ادات تنبیه بکار برده باشند، زیرا ایشان همواره هشیار و روحانیت بر طبعش چیره بوده، در نتیجه این تنبیه اولا و بالذّات متوجه مشرکان [[مکه]] و سپس متوجه [[اهل کتاب]] در [[مدینه]] است. | |
− | + | '''جمع بندی:''' | |
− | + | تنى چند از مفسران و قرآنپژوهان به همه این وجوه معتقد شده و جملگى را تأویلى واحد انگاشتهاند، چرا که خدا برخى سورههاى قرآن را با حروف مقطعه آغاز کرده است تا با هر یک از این حروف بر معانى کثیر نه بر معنایى واحد دلالت کند.<ref>رجوع کنید به طبرى، ۱۳۷۳؛ طوسى، همانجاها؛ زرکشى، ج۱، ص۱۷۵؛ ابوزید، ص۳۲۳.</ref> | |
− | + | در یک ارزیابى کلى بیشتر فرضیاتى که در این زمینه مطرح شده، سلیقهاى است و به تعبیر طباطبائى<ref>۱۳۹۰ـ۱۳۹۴، ج۱۸، ص۸.</ref> تصویرهایى است که از حد احتمال فراتر نرفته و هیچ دلیلى بر درستىِ آنها در دست نیست. | |
− | + | برخى از [[شیعه|شیعیان]] و گروهى از [[اهل سنت|اهل سنّت]] نیز از این حروف، با حذف مکررات، عبارت هایى را در تأیید مذهب خویش استخراج کردهاند.<ref>براى نمونه رجوع کنید به فیض کاشانى؛ آلوسى، ذیل سوره بقره: ۱؛ صالح، ص۲۳۷.</ref> [[علامه حسن زاده آملی]] در کتاب «انسان و قرآن» در ذیل عنوان "بحثى اجمالى در حروف مقطعه" می گوید: بدان که "فواتح سور" [[قرآن]] یعنى همان "حروف مقطّعه"، پس از حذف مکرّرات از آنها، چهارده حرف باقى مانند، که در این ترکیب «صراط علىّ حقّ نُمسکه» یا «على صراط حق نمسکه» جمع شده است. و آنها را، در اصطلاح علماى عدد، حروف نوارنیه دانند؛ و مقابل آنها را حروف ظلمانیه خوانند؛ و عدد چهارده بودن حروف نورانى را اشاره به سرّ قرآن دانند، که قرآن ظاهر و تمام و واضح نشد مگر به هیاکل نوریه چهارده نفر، که [[اهل البیت|اهل بیت]] عصمت و طهارت و وحى اند و در کلمه مبارکه «طه» جمع اند.<ref> انسان و قرآن، حسن حسن زاده آملى، نشر قیام، قم، ۱۳۸۱، ص ۱۹۵ </ref> | |
− | + | ==بررسی آماری حروف مقطعه== | |
− | + | یکى از معاصران به کمک رایانه به بررسی هاى آمارى درباره حروف مقطعه پرداخته و تعداد حروف الفبا را در هر سوره، بر پایه رسمالخط قرآنهاى کنونى، تعیین کرده و بسامد مطلق، درصد بسامد و میانگین هر یک از چهارده حرف مقطعه را در [[آیه|آیات]] هر سوره محاسبه نموده و کوشیده است که نتیجه بگیرد طرز تقسیمبندى حروف و توزیع آنها در سورهها از چنان نسبت دقیق ریاضیاى برخوردار است که انجام دادن آن از توان بشر بیرون است. مثلاً، نتیجه گرفته که «[[سوره ق]]» حاوى بیشترین تعداد حرف «ق» و «[[سوره قلم|سوره ن]]» دربردارنده بیشترین تعداد حرف «ن» است.<ref>رجوع کنید به خلیفه، ص۱۰۷، ۱۲۰ـ۱۲۱.</ref> | |
− | + | این پژوهش ـ با آنکه نظریه تازهاى را مطرح نمیکند بلکه درصدد تأکید یا اثبات نظریهاى است که در سدههاى میانى در پارهاى از آثار قرآنپژوهان بهچشم میخورد<ref>رجوع کنید به زرکشى، ج۱، ص۱۶۹.</ref> ـ اعجاب عده بسیارى از جمله برخى روشنفکران مسلمان ایرانى را برانگیخته است<ref>براى نمونه رجوع کنید به شریعتى، ص۵۶۳ـ۵۷۹.</ref>؛ اما در بسیارى جاها بررسی ها و نتیجهگیری هاى این پژوهش متکلفانه است. به علاوه با در نظر گرفتن اختلاف [[رسم الخط قرآن|رسمالخطِ]] مصاحفِ اولیه با مصاحف امروزى و اختلاف قرائات در قرآن، این پژوهش و پژوهش هایى از این دست مبناى استوارى ندارند. | |
− | + | ==پانویس== | |
− | + | {{پانویس}} | |
+ | ==منابع== | ||
− | + | *[[دانشنامه جهان اسلام (کتاب)|دانشنامه جهان اسلام]]، مدخل "حروف مقطعه" از سید کاظم طباطبائى، در دسترس در کتابخانه فقاهت، بازیابی: ۴ دی ۱۳۹۲. | |
+ | *انسان و قرآن، حسن حسن زاده آملى، نشر قیام، قم، ۱۳۸۱.{{قرآن}} | ||
− | + | {{سنجش کیفی | |
+ | |سنجش=نشده | ||
+ | |شناسه= خوب | ||
+ | |عنوان بندی مناسب= | ||
+ | |کفایت منابع و پی نوشت ها= | ||
+ | |رعایت سطح مخاطب عام= | ||
+ | |رعایت ادبیات دانشنامه ای= | ||
+ | |جامعیت= | ||
+ | |رعایت اختصار= | ||
+ | |سیر منطقی= | ||
+ | }} | ||
− | |||
− | |||
− | |||
− | |||
− | |||
− | |||
− | |||
[[رده:حروف مقطعه قرآن]] | [[رده:حروف مقطعه قرآن]] | ||
+ | [[رده:علوم قرآنی]] | ||
+ | <references /> |
نسخهٔ کنونی تا ۱۱ دسامبر ۲۰۲۱، ساعت ۰۷:۳۱
به یک یا چند حرف که در آغاز ۲۹ سوره قرآن کریم پس از «بَسْمَلَه» قرار دارند و جدا جدا خوانده میشوند، «حروف مقطّعه» گفته اند؛ مانند الم (الف، لام، میم). نامهاى دیگر این حروف عبارتاند از: مُقَطَّعات[۱]، حروفالفواتح، اوائلُ السُّوَر[۲] و فَواتحُ السُّوَر.[۳] قرآنشناسان غربى عموماً از آنها با عنوان «حروف راز آمیز» یاد میکنند.[۴] عنوانهاى اوائلالسّور و فواتحالسّور با اندکى تسامح آمیخته است زیرا حروف مقطعه در واقع، گونهاى از فواتح سُوَرند.[۵]
محتویات
فهرست حروف مقطعه
یک حرفی: ن (قلم)، ق (سوره ق)، ص (سوره ص).
دو حرفی: حم (احقاف- جاثیه- دخان- زخرف- فصّلت- مومن)، یس (یس).
سه حرفی: الم (سجده- لقمان- روم- عنکبوت- آل عمران- بقره)، الر (حجر- ابراهیم- یوسف- هود- یونس)، طسم (قصص- شعراء).
چهار حرفی: المر (رعد)، المص (اعراف).
پنج حرفی: حم عسق (شوری)، کهیعص (مریم).
نظرات مختلف درباره حروف مقطعه
این حروف همواره عالمان و قرآنپژوهان را به تفکر و گمانهزنى درباره معنا و مدلول آنها واداشته، به طورى که کمتر کتابى در تفسیر یا علوم قرآنى، در این خصوص سخنى نگفته است، حتى آثار و کتابهاى مستقلى نیز در این باره فراهم آوردهاند مانند:
- الحروف المقطعة فیالقرآن، اثر عبدالجبار شراره (قم، ۱۴۱۴ق)
- اوائل السور فیالقرآن الکریم، اثر على ناصوح طاهر (عمّان، ۱۳۳۳ش)
- اعجاز قرآن؛ تحلیل آمارى حروف مقطعه، اثر رشاد خلیفه (شیراز، ۱۳۶۵ش)
اما چون این حروف در زبان عربى، جز مسمّاهاى خود به عنوان حروف الفبا، معناى دیگرى ندارند و تفسیر آنها نیز به روشى صحیح و اطمینانآور از پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله گزارش نشده است، دانشمندان درباره آنها گرفتار تشتت آرا و چنددستگى شدهاند.
حروف رمز و راز:
گروهى از دانشمندان مسلمان بر اساس برخى روایات[۶] بر آناند که «این حروف از جمله رازهایى هستند که تنها خدا از آنها آگاه است» و در نتیجه از تدبر و اظهارنظر در این باره خوددارى کردهاند.[۷]
برخى محتمل دانستهاند که این حروف، رمزى میان خدا و پیغمبر بوده و خدا نخواسته است کسى جز پیامبر اکرم از آنها آگاه گردد[۸] و این معنا به امام جعفرصادق علیهالسلام هم منسوب است.[۹]
برخى از طرفداران این عقیده، در عین حال این رازها را از متشابهات قرآن میدانند که آگاهى از آنها مختص خداست و کسى جز او تأویل آنها را نمیداند.[۱۰] این معنا در احادیث شیعه هم آمده است.[۱۱]
آیات متشابه و حروف مقطعه:
برخى گفتهاند منظور از متشابه در آیه هفتم سوره آلعمران، همین حروف است[۱۲] و تأویل متشابه در آیه مذکور به داستان مشهورى اشاره دارد که به موجب آن یهودیان میخواستند از حروف مقطعه مدت بقا و دوام اسلام را بدست آورند و پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله با خواندنِ پیاپىِ فواتح سور، حساب ایشان را مختل ساخت.
ولى میان آیات متشابه و حروف مقطعه فرق بسیار هست، زیرا متشابهات در قالبِ قضایایى داراى موضوع و محمول و اثبات و نفى نازل شدهاند ولى حروف مقطعه چنین نیستند. به بیان دیگر در قرآن متشابه در مقابل محکم بکار رفته است. لازمه این تسمیه آن است که آیه متشابه، مدلولى از قبیل مدلولات لفظى داشته باشد و مدلول واقعى با غیرواقعى مشتَبه گردد، ولى حروف مقطعه چنین مدلولى ندارند و در نتیجه از مَقْسم محکم و متشابه بیروناند[۱۳]؛ اما به نوشته ابوزید، گویا همین امر که منطوقِ حروفِ مقطعه دلالتى ندارد، موجب شده است برخى این حروف را از جمله «متشابهات» بهشمار آورند که جز خدا کسى از آنها آگاه نیست.
حروف مقطعه به عنوان نام سوره:
برخى این حروف را نامهاى سورهها دانستهاند، به طورى که هر سورهاى را با حروف مقطعهاى که آغاز شده است، میشناسند.[۱۴] این رأى که شیخ طوسی و طبرسى آن را بهترین وجه در تفسیر این حروف دانستهاند، به أُبىّ بن کعب، حسن بصرى و زید بن اسلم منسوب است.[۱۵] خلیل بن احمد و سیبویه نیز همین رأى را برگزیدهاند.
اما این رأى را نمیتوان پذیرفت زیرا گاه چند سوره با حروف یکسان آغاز شدهاند. مفسران و قرآنشناسان گرچه به این اشکال پاسخ گفتهاند[۱۶] اما دفاع آنها از این رأى خدشهپذیر است.[۱۷] علاوه بر آن، اشتهار سورهها به نام هایى جز این حروف، مانند سوره بقره و سوره آل عمران و غیره و بکارنبردن حروف مقطعه از سوى صحابه و مؤمنان نسلهاى بعد به عنوان نامهاى سورهها، مردود بودن این نظریه را نشان میدهد.[۱۸] قَتاده، مجاهد، ابنجریج، سُدّى و کلبى این حروف را مانند فرقان و ذکر، از نامهاى قرآن دانستهاند.[۱۹] به عقیده طبرى، رأى آنان را میتوان سوگند به قرآن تأویل کرد.
حروف مقطعه به عنوان حروف سوگند:
ابنعباس و عِکرمه اینها را حروف سوگند دانستهاند و خدا با این حروف که از نامهاى او هستند، سوگند یاد کرده است.[۲۰] سیوطى در توجیه و تأیید این نظر به روایتى استناد کرده که گفته است: «یا کهیعص اغفرلی»،[۲۱] اما به نظر اخفش چون حروف از شرافت و فضیلت برخوردارند و پایه و اساس کتابهاى آسمانى به زبانهاى گوناگوناند، خدا به این حروف سوگند یاد کرده است.[۲۲]
حروف مقطعه به عنوان سرآغاز سورهها:
رأى دیگرى هم به مجاهد منسوب است و آن این است که حروف مقطعه، فواتح یا سرآغاز سورهها هستند. درباره فایده این فواتح گفتهاند که با آنها شروع یک سوره و اتمام سوره پیش از آن معلوم میگردد.[۲۳]
الفبا بودن حروف مقطعه:
برخى گفتهاند اینها حروف الفبا هستند که خدا به ذکر همین مقدار بسنده کرده و نیازى به ذکر بقیه ۲۸ حرف ندیده است، چنانکه وقتى میگویند فلان کس «ا، ب، ت، ث» میآموزد، مراد همه حروف الفباست یا چنانکه با ذکر «قِفانَبْک» از ذکر بقیه قصیده خوددارى میکنند.[۲۴]
نشانه اعجاز قرآن:
یکى از قدیمترین و پرطرفدارترین نظریهها در تفسیر حروف مقطعه این است که دلیل آغاز شدن ۲۹ سوره قرآن با این حروف، آن است که تازیان بفهمند این قرآنِ معجز از همان حروفى نظم و تألیف یافته است که با آن سخن میگویند و متون معمولى خود را با آن تألیف میکنند، پس اگر مدعیاند این قرآن کلام خدا نیست، مثلش را بیاورند.[۲۵] این رأى در پارهاى از منقولات شیعى نیز مندرج است.[۲۶] سید قطب فقط همان را اختیار کرده و شایسته ذکر دانسته است.
حتى به نوشته طباطبائى[۲۷]، ظاهراً بر پایه همین تفسیر، برخى مفسران سَلَف بر آن بودهاند که این حروف، محکمات و بقیه قرآن متشابهاتاند زیرا حروف مقطعه اصل و أمّ الکتاباند و قرآن از آنها بیرون میآید. پیروان این رأى مدعاى خود را با برخى نکات دقیق و ظریف همراه ساختهاند.[۲۸]
نشانه ای برای اهل کتاب:
به نوشته سیوطی،[۲۹] این حروف نشانهاى است که خدا براى اهل کتاب برقرار ساخته است، مبنى بر این که بر محمد (صلی الله علیه وآله) کتابى فروخواهد فرستاد که در آغاز برخى از سورههایش حروف گسسته وجود دارد.
اسم اعظم خدا:
ابنمسعود، ابنعباس و شَعْبى گفتهاند که این حروف، اسم اعظم خدا هستند.[۳۰] همچنین سعید بن جُبَیر گفته نامهاى خداست که تقطیع شده است و اگر مردم تألیف آن را بدانند به اسم اعظم الهى دست خواهند یافت ولى ما بر جمع و پیوند آن توانا نیستیم.[۳۱] این معنا در پارهاى از کتابهاى حدیث به برخى امامان شیعه نیز منسوب است.[۳۲]
نشانههاى اختصارى از نام و صفات خداوند:
بر اساس یکى از کهنترین نظریهها، حروف مقطعه نشانههاى اختصارى یا رمزهایى از نامها و صفات (و اغلب نامها و صفات الهى) هستند، چنانکه هر یک از این حروف به معنایى است که با معناى حرف مشابه دیگر فرق دارد. این نظریه به ابنعباس، ابنمسعود و جماعتى دیگر از صحابه و نیز به سعید بن جبیر منسوب است.[۳۳]
علامت اختصارى یک جمله کامل:
همچنین امکان دارد حروف مقطعه در آغاز هر سورهاى علامت اختصارىِ یک جمله کامل باشند؛ بنابراین، «الم» به معناى «اَنااللّه اَعلَم»، «المص» به معناى «اَنااللّه اَعْلَمُ و اُفَصِّل» و «المر» به معناى «اَنااللّه اعلمُ و أَرى» است.[۳۴] در ترجمه تفسیر طبرى این نظریه در ترجمه قرآن نیز دخالت داده شده و در مواردى حروف مقطعه بر مبناى این رأى ترجمه شدهاند.[۳۵] در برخى مجموعههاى حدیثى شیعه، تأویل هایى از این دست را به امام صادق علیهالسلام هم نسبت دادهاند.[۳۶]
طباطبائى درباره این گزارشها گفته است با فرض این که آن روایت ها از معصوم صادر شده باشد، شاید بتوان گفت این حروف بر آن نامها دلالت دارند ولى نه دلالت وضعى. در نتیجه رمزهایى هستند که مراد از آنها بر ما پوشیده است و به مرتبههایى از آن معانى دلالت دارند که براى ما مجهول است، چون آن مراتب دقیقتر و والاتر از فهم ماست. به نظر میرسد این تحلیل با رأیى که حروف مقطعه را رموزى میان خدا و پیغمبر میداند، خاستگاه واحدى دارند.
حروف مقطعه به عنوان هجاى قراردادى:
مجاهد این حروف را حروف هجاى قراردادى دانسته است[۳۷]، اما منظور او از این سخن روشن نیست. شاید مقصود این باشد که خدا در سرآغاز سورهها در برابر حروف ابجد یا الفبا، نظامى دیگر از حروف را وضع میکند یا شاید راویان در نقل سخن مجاهد به خطا رفته باشند زیرا در جایى دیگر از وى منقول است که «سرآغاز سورهها جملگى هجاى مقطعاند» و نه هجاى قراردادى.[۳۸] در صورت درستى گزارش اخیر، مجاهد هم مانند ابنعباس و دیگران، این حروف را نشانههاى اختصارى میدانسته است.
حساب مجمل:
گروهى دیگر از مفسران، این حروف را رمزهایى همراه با معناى نمادینِ مبتنى بر ارزش عددى حروفِ عربى، موسوم به «عَدُّ اَبى جاد» یا «حساب جُمَل»، دانستهاند.[۳۹] این گروه که از یهودیان اثر پذیرفتهاند با تفسیر عددى حروف مقطعه خواستهاند زمان تأسیس حکومت ها و انقراض آنها، مدت عمر و سیادت اقوام و گروهها و به ویژه مدت دوام و بقاى امت مسلمان را بدست آورند و آن را پیشگویى کنند[۴۰]، چنانکه مثلاً مقاتل بن سلیمان (متوفى ۱۵۰) گفته است: ما این حروف را پس از حذف مکررها حساب کردیم، حاصل آن ۷۴۴ سال شد و این، مدتِ بقاى این امت است. دیگرى گفته است: ما دوباره حساب کردیم عدد ۶۹۳ بدست آمد.[۴۱] در برخى مجموعههاى حدیثى شیعه، روایت هایى از برخى امامان آورده شده که در آنها به تفسیر عددى این حروف پرداختهاند[۴۲] اما این روایتها با اخبار دیگرى که تفسیر عددى این حروف را مردود میشمارند، در تعارضاند.
على ناصوح طاهر از محققان معاصر، معتقد است که ارزش عددى این حروف از شمار آیهها در روایت هاى اولیه سورهها یا مجموعهاى از سورههاى مرتبط با هم حکایت میکند. او براى موجه جلوه دادن رأى خود، به ناچار انواع سورهها را با شیوهاى خودسرانه در هم آمیخته تا تعداد آیات مورد نیازش را بدست آورد. مثلاً، ۱۱۱ آیه سوره دوازدهم (سوره یوسف) را به ۱۲۰ آیه مکى در سوره یازدهم (سوره هود) افزوده تا عدد ۲۳۱ را که ارزش عددى «الر» است، بدست آورد. «الر» حروف آغازین این دو سوره و نیز سورههاى دهم و چهاردهم و پانزدهم است که طاهر از آنها ذکرى به میان نیاورده است. گفتنى است که شمار آیات هیچیک از این سورهها با ارزش عددى حروف مقطعه آنها برابر نیست و در هیچ مورد، تعداد آیات اصلى یا مکیاى که طاهر پیشنهاد کرده است با آنچه از چاپ معیار قرآن (مانند مصحف ملک فؤاد یا مصحف مدینه منوره) برمیآید تطابق ندارد، چه رسد به این که بخواهیم رأى او را از منظر تاریخ نزول سورهها نقد کنیم.
به عنوان ادات تنبیه:
یکى دیگر از نظریههاى رایج این است که هر یک از این حروف به مثابه ادات تنبیه (از قبیل اَلا، اَما، و هان) هستند و میگویند چون مشرکان با هم قرار گذاشته بودند از قرآن اِعراض کنند و به آن گوش نسپارند و در اثناى خواندن آیات سر و صدا راه بیندازند[۴۳]، خدا سخنان خود را در برخى از سورهها با این حروف آغاز کرد تا موجب سکوت مشرکان و انگیزه هشیارى و استماع و جلب نظر آنان به قرآن گردد.[۴۴]
در اینباره که «چرا خدا از ادوات تنبیه مشهور بهره نگرفته است؟» گفته شده که قرآن کلامى است که به سخن بشر شباهت ندارد؛ پس باید با نوعى از ادوات تنبیهِ نامعهود و نامتعارف آغاز گردد تا از کلامهاى دیگر بلیغتر و مؤثرتر باشد.[۴۵]
به نظر طرفداران این رأى، این که بیدرنگ پس از این حروف، درباره قرآن و تنزیل یا انزال آن سخن به میان آمده گواهِ درستىِ این نظریه است؛ به ویژه آنکه همه این سورهها به جز سوره بقره و سوره آل عمران، مکیاند. حتى این دو سوره مدنى هم در روزگارى نازل شدهاند که میان مسلمانان از سویى و یهودیان و ترسایان از سویى دیگر، رویارویى و ستیز سختى برپا بوده است.[۴۶]
یکى از عالمان که نام او را خویى یا خویبى خواندهاند، بر آن است که چون ممکن بود گاه ذهن و دل رسول اکرم صلی الله علیه و آله مشغول مسائل ناسوت باشد، جبرئیل مأمور شد براى تنبیه و جلب توجه پیامبر، سورههایى از قرآن را با این حروف بر او بخواند[۴۷]، ولى محمد رشید رضا[۴۸] بعید دانسته است که براى پیامبر ادات تنبیه بکار برده باشند، زیرا ایشان همواره هشیار و روحانیت بر طبعش چیره بوده، در نتیجه این تنبیه اولا و بالذّات متوجه مشرکان مکه و سپس متوجه اهل کتاب در مدینه است.
جمع بندی:
تنى چند از مفسران و قرآنپژوهان به همه این وجوه معتقد شده و جملگى را تأویلى واحد انگاشتهاند، چرا که خدا برخى سورههاى قرآن را با حروف مقطعه آغاز کرده است تا با هر یک از این حروف بر معانى کثیر نه بر معنایى واحد دلالت کند.[۴۹]
در یک ارزیابى کلى بیشتر فرضیاتى که در این زمینه مطرح شده، سلیقهاى است و به تعبیر طباطبائى[۵۰] تصویرهایى است که از حد احتمال فراتر نرفته و هیچ دلیلى بر درستىِ آنها در دست نیست.
برخى از شیعیان و گروهى از اهل سنّت نیز از این حروف، با حذف مکررات، عبارت هایى را در تأیید مذهب خویش استخراج کردهاند.[۵۱] علامه حسن زاده آملی در کتاب «انسان و قرآن» در ذیل عنوان "بحثى اجمالى در حروف مقطعه" می گوید: بدان که "فواتح سور" قرآن یعنى همان "حروف مقطّعه"، پس از حذف مکرّرات از آنها، چهارده حرف باقى مانند، که در این ترکیب «صراط علىّ حقّ نُمسکه» یا «على صراط حق نمسکه» جمع شده است. و آنها را، در اصطلاح علماى عدد، حروف نوارنیه دانند؛ و مقابل آنها را حروف ظلمانیه خوانند؛ و عدد چهارده بودن حروف نورانى را اشاره به سرّ قرآن دانند، که قرآن ظاهر و تمام و واضح نشد مگر به هیاکل نوریه چهارده نفر، که اهل بیت عصمت و طهارت و وحى اند و در کلمه مبارکه «طه» جمع اند.[۵۲]
بررسی آماری حروف مقطعه
یکى از معاصران به کمک رایانه به بررسی هاى آمارى درباره حروف مقطعه پرداخته و تعداد حروف الفبا را در هر سوره، بر پایه رسمالخط قرآنهاى کنونى، تعیین کرده و بسامد مطلق، درصد بسامد و میانگین هر یک از چهارده حرف مقطعه را در آیات هر سوره محاسبه نموده و کوشیده است که نتیجه بگیرد طرز تقسیمبندى حروف و توزیع آنها در سورهها از چنان نسبت دقیق ریاضیاى برخوردار است که انجام دادن آن از توان بشر بیرون است. مثلاً، نتیجه گرفته که «سوره ق» حاوى بیشترین تعداد حرف «ق» و «سوره ن» دربردارنده بیشترین تعداد حرف «ن» است.[۵۳]
این پژوهش ـ با آنکه نظریه تازهاى را مطرح نمیکند بلکه درصدد تأکید یا اثبات نظریهاى است که در سدههاى میانى در پارهاى از آثار قرآنپژوهان بهچشم میخورد[۵۴] ـ اعجاب عده بسیارى از جمله برخى روشنفکران مسلمان ایرانى را برانگیخته است[۵۵]؛ اما در بسیارى جاها بررسی ها و نتیجهگیری هاى این پژوهش متکلفانه است. به علاوه با در نظر گرفتن اختلاف رسمالخطِ مصاحفِ اولیه با مصاحف امروزى و اختلاف قرائات در قرآن، این پژوهش و پژوهش هایى از این دست مبناى استوارى ندارند.
پانویس
- ↑ رجوع کنید به مجلسى، ج۸۹، ص۳۷۳.
- ↑ د.اسلام، چاپ دوم، ذیل Al- Kuran.۴"".
- ↑ طبرى، ۱۳۷۳، ذیل سوره بقره: ۱؛ صالح، ص۲۳۴؛ بلاشر، ص۱۴۴.
- ↑ رجوع کنید به د.اسلام، همانجا.
- ↑ رجوع کنید به سیوطى، ج۳، ص۳۶۱.
- ↑ براى نمونه رجوع کنید به طوسى، ج۱، ص۴۸؛ فخررازى، ذیل سوره بقره: ۱؛ سیوطى، ج۳، ص۲۴.
- ↑ شلتوت، ص۵۴.
- ↑ رجوع کنید به طالقانى، ج۱، ص۴۹؛ طباطبائى، ۱۳۹۰ـ۱۳۹۴، ج۱۸، ص۹.
- ↑ رجوع کنید به مجلسى، ج۸۹، ص۳۸۴.
- ↑ رجوع کنید به فخررازى؛ سیوطى، همانجاها.
- ↑ براى نمونه رجوع کنید به طوسى، همانجا؛ طبرسى، ذیل سوره بقره: ۱.
- ↑ رجوع کنید به طباطبائى، ۱۳۹۰ـ۱۳۹۴، ج۳، ص۳۲؛ همو، ۱۳۶۱ش، ص۳۵ـ۳۶؛ ابوزید، ص۳۱۵.
- ↑ رجوع کنید به شلتوت، ص۵۸ـ۶۱؛ طباطبائى، ۱۳۶۱ش، ص۳۵؛ ابوزید، همانجا.
- ↑ رجوع کنید به طوسى، ج۱، ص۴۸ـ۴۹؛ طبرسى، همانجا؛ سیوطى، ج۱، ص۶۶۲.
- ↑ رجوع کنید به طبرى، ۱۳۷۳، همانجا؛ قس طبرسى، همانجا؛ ابوالفتوح رازى، ذیل سوره بقره: ۱.
- ↑ رجوع کنید به طبرى، ۱۳۷۳، همانجا؛ طوسى، ج۱، ص۴۹؛ زرکشى، ج۱، ص۱۷۴؛ قس طالقانى، ج۱، ص۴۶.
- ↑ رجوع کنید به ابوزید، ص۳۲۳.
- ↑ رجوع کنید به شلتوت، ص۵۵.
- ↑ رجوع کنید به طبرى، ۱۳۷۳، همانجا؛ طوسى، ج۱، ص۴۷؛ طبرسى؛ فخررازى، همانجاها؛ سیوطى، ج۳، ص۲۸.
- ↑ رجوع کنید به طبرى، ۱۳۷۳؛ طوسى؛ طبرسى، همانجاها.
- ↑ ج۳، ص۲۷ـ۲۸.
- ↑ رجوع کنید به طبرسى، همانجا؛ قس ابوالفتوح رازى، همانجا.
- ↑ رجوع کنید به طبرى، ۱۳۷۳؛ طوسى، همانجاها؛ سیوطى، ج۳، ص۲۸.
- ↑ رجوع کنید به طبرى، ۱۳۷۳، همانجا؛ طوسى، ج۱، ص۴۸؛ طبرسى؛ ابوالفتوح رازى، همانجاها.
- ↑ رجوع کنید به طوسى؛ طبرسى، همانجاها؛ سیوطى، ج۱، ص۶۶۵؛ قس ابوالفتوح رازى، همانجا.
- ↑ رجوع کنید به تفسیر منسوب به امام حسن عسکرى علیه السلام، ص۶۲؛ مجلسى، ج۸۹، ص۳۷۷.
- ↑ .۱۳۹۰ـ۱۳۹۴، ج۳، ص۳۳.
- ↑ رجوع کنید به باقلانى، ص۴۴ـ۴۶؛ زمخشرى، ذیل بقره: ۱؛ زرکشى، ج۱، ص۱۶۵ـ۱۷۰؛ شریعتى مزینانى، ص چهلوهشت ـ چهلونه؛ ابوزید، ص۳۲۰ـ۳۲۲.
- ↑ ج۳، ص۳۲.
- ↑ رجوع کنید به طبرى، ۱۳۷۳، همانجا؛ سیوطى، ج۳، ص۲۷.
- ↑ رجوع کنید به طبرسى؛ ابوالفتوح رازى، همانجاها.
- ↑ رجوع کنید به مجلسى، ج۸۹، ص۳۷۵، قس ص۳۷۶، ۳۸۴.
- ↑ رجوع کنید به طبرى، ۱۳۷۳، همانجا؛ قس طوسى، ج۱، ص۴۷ـ۴۸.
- ↑ رجوع کنید به طبرى، ۱۳۷۳؛ طبرسى، همانجاها؛ زرکشى، ج۱، ص۱۷۴.
- ↑ ج۱، ص۲۰، ۱۹۹.
- ↑ براى نمونه رجوع کنید به مجلسى، ج۸۹، ص۳۷۶ـ۳۷۸.
- ↑ رجوع کنید به طبرى، ۱۳۷۳، همانجا؛ طوسى، ج۱، ص۴۸.
- ↑ رجوع کنید به سیوطى، ج۳، ص۲۶.
- ↑ رجوع کنید به طبرى، ۱۳۷۳؛ طوسى، همانجاها؛ درباره حساب جُمَل رجوع کنید به ذاکرى، ص۲۳ـ۴۲.
- ↑ رجوع کنید به طبرسى، همانجا؛ سیوطى، ج۳، ص۲۹ـ۳۰؛ طالقانى، ج۱، ص۴۶ـ۴۷.
- ↑ رجوع کنید به طبرسى، همانجا.
- ↑ براى نمونه رجوع کنید به عیاشى، ج۲، ص۲ـ۳؛ مجلسى، ج۸۹، ص۳۷۶، ۳۸۳ـ۳۸۴.
- ↑ رجوع کنید به سوره فصلت: ۲۶.
- ↑ رجوع کنید به طبرى، ۱۳۷۳، همانجا؛ طوسى، ج۱، ص۴۸؛ طبرسى، همانجا؛ سیوطى، ج۳، ص۳۱.
- ↑ سیوطى، همانجا.
- ↑ رجوع کنید به شلتوت، ص۶۱ـ۶۴.
- ↑ رجوع کنید به سیوطى، همانجا؛ صالح، ص۲۲۴.
- ↑ ج۸، ص۳۰۳.
- ↑ رجوع کنید به طبرى، ۱۳۷۳؛ طوسى، همانجاها؛ زرکشى، ج۱، ص۱۷۵؛ ابوزید، ص۳۲۳.
- ↑ ۱۳۹۰ـ۱۳۹۴، ج۱۸، ص۸.
- ↑ براى نمونه رجوع کنید به فیض کاشانى؛ آلوسى، ذیل سوره بقره: ۱؛ صالح، ص۲۳۷.
- ↑ انسان و قرآن، حسن حسن زاده آملى، نشر قیام، قم، ۱۳۸۱، ص ۱۹۵
- ↑ رجوع کنید به خلیفه، ص۱۰۷، ۱۲۰ـ۱۲۱.
- ↑ رجوع کنید به زرکشى، ج۱، ص۱۶۹.
- ↑ براى نمونه رجوع کنید به شریعتى، ص۵۶۳ـ۵۷۹.
منابع
- دانشنامه جهان اسلام، مدخل "حروف مقطعه" از سید کاظم طباطبائى، در دسترس در کتابخانه فقاهت، بازیابی: ۴ دی ۱۳۹۲.
- انسان و قرآن، حسن حسن زاده آملى، نشر قیام، قم، ۱۳۸۱.